این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/10/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2017-12-19 19:53:352024-06-27 06:31:41کدام مسیر را انتخاب کرده ای؟ هموار یا سنگلاخی؟!
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
فایلتون فوق العاده بود استاد. جواب سوالات و تردیدهام بود.دیروز بعد از مدتها دوستی رو دیدم که کلاس عرفان میرفت. از سختیهایی برام میگفت که تو این مسیر براش پیش اومده و لازمه ی پاک سازی شه. چون خداوند گفته ان مع العسر یسری. ته دلم حس خوبی به این اعتقاد نداشتم. دلم نمیخواست اون زجرها رو تحمل کنم تا تازه بعدش بخوام به خوشی برسم. یادم اومد استاد تو صحبتهاشون گفته بودن شاگرداشون که از آموزه های ایشون استفاده کردن بدون سختی به خواسته هاشون رسیدن. فقط با عمل به قوانین الهی. یادم نیست کجا خونده بودم که از روی تعداد ورشکستگی های یک نفر میشه فهمید اون شخص چقدر موفق میشه. چقدر حس بدی بهم میده این جمله. این جمله باعث شده بود ته دلم فکر کنم کارآفرینی یعنی عذاب و ورشکستگی. خوشحالم که با آموزه های شما آشنا شدم. ممنونم استاد و خانم شایسته ی عزیزم. همیشه سربلند باشید.🍀🍀🍀🌷🌷🌷🌷💖💖💖💖💖💖💖💖💖💕💕💕
الان که میبینم منم همه ی این باورارو دارم.. باید سختی بکشم.. پدرم دز بیاد برای رسیدن به هدفم و بعد به همه بگم من برای رسیدن به هدفم زجر کشیدم و افتخار کنم به خودم…
مثلا دوست دازم مهاجرت کنم ولی تو ذهنم اینه که عهههه پسرررر اگه برم اونجا باید گاری کشی کنم یا تو رستوران صبح تا شب کار کنم یا تو خیابونا بخوابم یا بنایی کنم وووو همه ی مسیرهایی که بسیار سخت و طاقت فرساست…!!! به همین خاطر از همون اول قید مهاجرت رو میزنم تو ذهنم !!! بابا ولمون کن !!! مخصوصا که چند دفعه رفت وبرگشت زدم این باوره تو ذهنم شدیدتر شده به خاطر تجارب قبلی و پیش فرض قبلی !!!
الان باز اومدم توی یه جای نامناسب کارگری میکنم چون تو ذهنم اینه چه بذار سختی بکشم پدرم دربیاد بعد یه راحت تر که پیدا کنم قدرش زو میدونم… اینم ازون حرفایی که باز مادرم کرده تو مغزم…
وااای رضا تو قبلا خیلی کار میکردی از صبح تا شب کار میکردی الان کار نمیکنی فقط کتاب میخری!!! باز تکرار این حرفا تو مغزم منجر شده به کار کردن در یک فضای نامناسب و اینکه هر روز عصبی تر و عصبی تر از روز قبل میشم و همش دارم تو خلوت خودم فحش میدم و داد و بیداد میکنم !!!!
بازم حرفای مادرم..
واااای رضا تو قبل خیلی همش تو این مهمونی و اون مهمونی بودی الان خیلی با کسی حرفی نمیزنی چرا با فک و فامیل حرف نمیزنی .. بعد تکرار این فکر باعث میسه من بازم با یه سریا که میدونم دردسرن رابطه داشته باشم…یا توی فضای نامناسب کار کنم بزای دو قرون ولی نرم سراغ علایقم !!!
یا مثلا یه سری خواسته ها رو راحت به دست اوزدم .. خیلی خیلی راحت.. رفتم درخواست کردم و خیلی راحت جایگاه اجتماعیم خیلی رفت بالا.. بعد چند وقت بعدش باز به خاطر ورودی های نامناسب به خودم گفتم عههه پسر مگ میشه اینقدر راحت !!! نه حتما ایراد داره !!! حتما یه جای کارم ایراد داره !!! این ممکنه بزای خطرناک بشه و دردسر ساز بسه و یه سری ادمای گنده برام دردسر و خطر درست کنن بعدش به راحتی اون موقعیت رو از دست دادم… و بقیه هم خوشحال شدن و درد خسادتشون خوابید !!!
نه اخه مگ میشع همه چی به همین راحتی باشه اخه !!! باید پوستم کنده بشه و کارگری و دربه دری کنم !!! چون پدرمم صبح تا شب کار میکرد !!! ووووو
و این باعث میشه به حای اینکه صبخ تا شب با عشق تمرین کنم باز به حرف دیکران بچرخم و باری به هر جهت باشم…
خب اقا چرا اینجوری نباشه ؟؟
مثلا یه اسپانسر مالی داشته باشم.. توی بهترین باشگاه کشور زیر نظر مربی تیم ملی با عشق از صبح تا شب تمرین کنم و بعدش بزم تیم ملی و برم مسابقات جهانی و نفر اول جهان بشم و به ارزوم به راحتی بزسم وبا عشق و بعدشم با خیال راحت به عزراییل بگم من به ارزوم رسیدم !!!من لذت بردم.. من زجر نکشیدم !!!
خب چه اشکالی هست در این دیدگاه !!!
چرا مثلا فکر میکنم باید کارگری کنم دو قرون ذستم بیاد بعد اون پول رو خرج علایقم کنم ؟؟؟
چرا اصلا فکر میکنم بزای زسیدن به ارزوها باید زجر کشید ؟؟ چرا فکر میکنم برای رسیدن به ارزوها باید دربه دری کرد و سختی کشید و بی خانمانی و ورشکستگی کشید ؟؟؟
چرا اینحوری باور نکنم که همه دستانی از دستان خداوند شدن و به من با عشق کمک کردن و تحسینم کردن و تشویقم کردن و منو حمایت کردن و من با عشق به ارزوم رسیدم و بعدش با خیال راحت و با صلح و عشق و دوستی از دنیا برم !!! یا اصلا بعدش به ارزوهای بزرگتر فکر کنم مثلا جایزه نوبل رو بگیزم !!! به راحتی !!!
چه مزیتی هست بر در به دری کردن !!!
چه مزیتی هست ب اینکه توی زمین خاکی ها و پارک ها و اشغال ها ووو اینا تمرین کردن و تحقیر شنیدن و توهین شنیدن !!!
چزا اینجوری نباشه که از همون اول همه چی عالی پیش بزه !!!
یه اسپانسر مالی داشته باشم توی بهترین باشگاه های کشوز زیر نظر مربی تیم ملی تمرین کنم و در بهترین هتل ها اقامت کنم و بهترین غذا ها زو بخوزم و با عشق و لذت به هدفم برسم !!! بدون اینکه زجر بکشم و اسیب ببینم !!!
چه اشکالی هست بر این دیدگاه !!!
مثل مسی !!!
حاالا اون توی اون سن بوده… و من توی این سن !!!
سن که عامل نیست.. باورها عامله !!!
خب چندین نفر دیگه هم توی اون سن فوتبال بازی کردن ولی در زمین خاکی ها و اشغال ها تمرین کردن !!!
آیا مسی باهوش تر بوده ؟؟
آیا مسی پارتی و رانت داشته ؟؟
آیا مسی استعداد عجیب و غریبی داشته ؟؟
آیا مسی قد و قامت و قیافش درست بوده ؟؟
وووو
خب هیچکدوم از اینا نبوده !!! مسی که اصلا خیلی هم قد کوتاهه !!! پس چطوری تو ۱۳ سالگی از زمین بارسلون شروع کرده ؟؟؟
ولی ناظر بیزونی ازونجایی که به اصل پی نمیبره اولین فااکتور موفقیت مسی در عوامل بیرونی مثل پارتی و یا استعداد میبینه !!! کلا ناظر بیرونی همیشه علاقه داره موفقیت ادم های موفق رو در داشتن یکسری عوامل بیزونیه توهمی که توی ذهن خودش ساخته بدونه…
ولی اینا درست نیست…
مسی هیچ قد و قامت درستی هم نداشت… ولی از همون اول به بارسلون هدایت شد…
ذهن پاک مسی!!! باورهای قشنگ مسی !!! این عامله…
نه قیافه و سن و استعداد و پارتی و رانت و وووو فلان وبهمان..
نه اینا رو ناظر بیزونی دراورده !!!
مثل یه بدنسازی توی شهرمون هست که یه اسپانسر مالی داره با عشق داره حال میکنه و تمرین میکنه … !!!
ازون طرف کلی بدن ساز ذیکه هم هستن کن بدن های عالیی دارن ولی دارن زجر میکشن..
خب پس به خودم بگم سختی کشیدن و زجر کشیدن هیچ مزیتی ندارد…
پس به خودم بگم و به بقیه بگم که من به راحتی به همه چیز رسیدم و این مدلی زندکی کنم…
هیچ مزیتی بر این نیست که خودم رو قربانی نشون بدم و در جای نامناسبی کار کنم تا بقیه بگننن عههههه چقدر انسان پر کار و پر تلاشیه !!!
حاالا این باورها چطور دز من شکل گرفته ؟؟
باز برمیکردیم به همون مشاوزه گرفتن از هزار نفر !!!
همشون یک سناریوی تلخی رو برای من تعزیف کردن و من باور کردم !!! و جایی دارم کار میکنم که هر روز داره من رو عصبی تر میکنه که نه رضایتی از کار دارم و نه از کارفرما !!!
چون باز بقیه تو مغزم کردن بچسب به زندکیت مردم نون ندازن بخورن .. همه گشنن.. یه بیمه ای چیزی بشو صبح تا شب کار کن نمیری از گشنگی !!! مملمت خرابه و فلان و بهمان !!!
یه خودم بگم بذار اصلا نباشن توی زندکی من ادمایی که من رو از مسیر خوشبختی دور میکنن !!!
خب خواسته ی من چیه ؟؟
میخوام توی بهترین باشگاه کشور با بهترین امکانات رفاهی اعم از هتل و غذا و استخر و اینا زیر نظر مربی تیم ملی با اسپانسر مالی با عشق از صبح تا شب تمرین کنم و برم تیم ملی و برم مسابقات جهانی ..
این خواسته ی منه …
براساس تضادهایی که داشتم این خواسته در من متولد شده… که میخوام راحت به خواسته هام برسم…
حالا ته ذهنم یه مقاومتی هست ..
داره به من میگه برو بابا مگ خونه خالس.. مگ همه چی الکیه … کجات قشنگه … تو یه بچه ی شهرستانی .. حرفای گنده گنده میزنی !!
اینو باید تغییر بدم ….
باورهای مناسب در جهت اون خواسته رو باید در ذهنم ایجاد کنم … باور کنم که لایقش هستم…
این افکار چطور شکل گرفتع!!
از تحقیرهایی که شدم … از اینکه هر وقت گفتم میخوام فلان خواسته رو راحت داشته باشم زدن تو سرم !!! الان فکر میکنم لایقش نیستم… فکز میکنم یه جای کار ایراد داره اگر توی اون شرایط به خواستم برسم و مثل پادشاه سوار بر هلی کوپتر به خواستم برسم و همشم عشق کنم و لذت ببرم…
چرا ؟؟ چون بارها و بارها به من گفتن اصلا حرفشم نزن… اصلا بهش فکرم نکن…
بارها و بارها به من گفتن تو نهایتا یه بدبختی بشی یه گوشه ای سگ دو بزنی صبح تا شب کار کنی و بیمه بازنشستگی بگیری و استخدام دولتی بشی!!!
این باور چطور شکل گرفته ؟؟
از اینکه همش میرم راجب رویاهام و خواسته هام با ادمای ضعیف به درد نخور صحبت میکنم اونا هم ذهنیت نادرست و ناپاکشون رو به من القا میکنن !!!
مثل فلانی ووو .. هر وقت راجب ارزوهام حرف زدم چرت و پرت بارم کردن !!! وووو مثل فلانی و فلانی !!!
اینه که باید راجب رویاهاتون با هر کسی صحبت نکنید !!!
موضوع احساس لیاقته..
چقدر خودت رو لایق میدونی بهترین زندکی رو داشته باشی..؟؟
چقدر خودت رو لایق میدونی مثل پادشاه به خواسته هات برسی؟؟
سلام به دوستای خوب اندیشم سلام به سال نو و باورهای نو
در اولین روز سال،و در۵۳ روز از سفرهستم و ۶۰ روز از ورود فعالم به سایت میگذره و اتفاق قشنگ امسال این بود که دیشب خواهرم از من خواست که اطلاعات سایت رو داشته باشه و راهنماییش کردم و ثبت نام شد و از این بابت خیلی خوشحام و خداروشکر میکنم
من همیشه فکر وباورم همین بود که راه صافی وحود نداره باید وحتما سختی ومشقت کشید تا به خواسته هام برسم و این یک امر طبیعی بود برام و هرچیزی که به راحتی بدستم میومد شک میکردم که آیا درسته کارم روشن وعملم ، و واقعا اینجا متوجه شدم که نه مهری جان اینطور نیست نبوده و نخواهد بود چقدر متعجب شده بودم از این باور که نیازی نیست حتما به خودم سختی بدم برای چیزهایی که دوست دارم داشته باشم و با آسودگی و باور درست و راه درست در راه هموار میشه قرار گرفت ،وااااای خدارو شکر که هرچی میام جلوتر راحتی بیشتری از این قوانین درک میکنم و میفهمم چقدر به خودم داشتم سخت میگرفتم وخودمو خفه میکردم توی این باورها خدارو شکر برای این فایل امروز ،چندبار گوش کردمش تا قشنگ بدونم نیازی نیست که سختی توی مسیر خواسته هوم باشه غیر این باشه باید به خودم شک کنم
چقدر قشنگ گفتین استاد که چیزی رو بپذیریم که به ما کمک میکنه باعث پیشرفت وآرامش ما میشه
اینطوری ذهنم دنبال اینه که هرچیزی که میشنوه ومیبینه از توش فقط چیزی رو برداره که بهش کمک میکنه وآرامش میده ووووو
فهمیدم که نعمت هایی که من دریافت میکنم همسو وهماهنگ با باورهای منه پس من باید باورهای خوب وجدیدی بسازم تا نعمتهای خوب و قشنگ وجدید دریافت کنم بدون هیچ سخنی
از الان به بعد من فقط دنبال راحتی در مسیرم هستم میخوام باورهامو راحت تر بسازم و به خواسته هام راحت تر برسم خداروشکر خدا جونم کمکم کن تا بتونم در این مسیر هموار ادامه بدم وموفق بشم
بخاطر باورهای درستی که میسازم در بهترین زمان مناسب به بهترین مکان مناسب هدایت میشم
باید افرادی رو الگوها قرار بدم که خیلی راحت به خواسته هاشون رسیدن
با سلام ،استاد کاملا درک میکنم و متوجه میشم از،صمیم قلب این حرف رو که نودونه درصد مردم،همین فکر و دارن،که باید سختی بکشی زندگی بسازی،بی پولی ،گرسنگی ،ناداری ،بعد کم کم زندگیت رو میتونی بسازی
و این یک باور خیلی اشتباه در وجودما رخنه کرده . حالا باید درستش کنیم .
من این حرف و هم خیلی درک میکنم وقتی باورهات درست باشه،خیلی راحت پول میسازی ،
من تا به حال خیلی به این موضوع فکر میکردم ولی جوابش رو نمیدونستم ،این که در شرایطی که من یه وقت پول کافی ، ندارم زمانی که پسرم چیزی لازم داره همیشه از یه جا براش جور میشه ،همیشه میگفتم این چقدر خوش شانس همیشه نیازهاش خیلی راحت و زود برطرف میشه .
ولی الان فهمیدم که شانس نیست این باورهای درستی است که پسرم داره ،در مورد پول حتی تو.پولهاش اگه دوهزاری باشه نمیخواد میگه این پول خوردها رو قاطی پول من نکن ،این که پولی نیست . از بچه گی همینطور بود .
وقتی میخواد چیزی بفروشه مثلا چند تا مرغ و کبوتر داره ،به بالاترین قیمت ممکن با کلی سود میبینی فروخت به راحتی ،که مشتری هم خیلی ازش راضی .راحت پول درمیاره و خیلی راحت پولش و خرج میکنه ،و لذت میبره
بنام یکتای بی همتا.سلام خدمت استاد عزیزم ودوستان هم مسیرم.چقدر من به خودم میبالم که با این قوانین ناب جهان دارم آشنا میشم چقدر من خوشبختم که این آگاهی هارو میشنوم وباور میکنمشون.این باور چقدر احساس آرامش در من بوجود میاره که لازم نیست برای موفق شدن زجربکشم فقط کافیه که روی باور هام کارکنم وباورهای محدود بقیه ی آدمهارو باور نکنم باورهایی که هیچ کمکی بهم نمیکنن وفقط منو نگرانتر وغمگینترمیکنن.سالها به خوردمون دادن که نابرده رنج گنج میسرنمی شو بهمون گفتن تا گل نسوزه گلاب نمیشه بهمون گفتن تا سختی نکششی بزرگ نمیشی وهزاران باور غلط دیگه اما حالا با این باور که اگه قراره با سختی کشیدن به موفقیت برسیم پس چرا این ملیونها آدمی که دارن زجرمیکشن موفق نشدن همین حرف باید این باور غلطو به اثبات برسونه که یه عمر اشتباه فکرمیکردیم.باتمام وجودم سپاسگزار خداوندم که منو توی این مسیر قرارداده که یادگرفتم بجای اینکه از مسیری سنگلاخی سربالایی با یه گاری به پشتم بازجرو عذاب عبورکنم میتونم از مسیر سرسبز وزیبا صوت زنان در حالی که دارم لذت میبرم عبورکنم وسعادت دنیا وآخرت رو واسه خودم تامین کنم.استاد عزیزم با تک تک سلولهام ازتون سپاسگزارم که این آگاهی ها رو واسه مادر طبق اخلاص میذارید عاشقتونم.
مسیری که خداوند برای ما در نظر گرفته و در سوره فاتحه به ما یادآوری میکنه که اینو از من بخواین.راه راست نه سنگلاخی .راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان. اینست مسیر خداوند.پس هر حرف و هر گفته ای رو در مورد سختی مسیر به ما گفتند قبول نکنیم.و فقط کلام خداوند رو قبول کنیم که محققا درست است.
خدایا بابت هدایت شدن به راه راست پر از نعمت و ثروت سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم.
خداوند در وجود انسان دانهای کاشت. دانهای که همه اسرار خلقت در آن نهفته شده و قدرت و نور خداوند در آن پنهان است. خداوند متعال، روح پاک خود را در وجود انسان نهاد. روح خداوند همان دانه است. روح خدا از او جدا نیست. مانند نور خورشیدکه از خورشید جدا نیست… امانتی بود که خداوند به کوه و جنگل و دریا، بر زمین و آسمان عرضه داشت و آنها از عظمت این امانت الهی به لرزه و وحشت افتادند و توان پذیرش آن را در خود ندیدید و لاجرم آن را نپذیرفتند. این انسان بود که امانت بزرگ خداوند را پذیرفت و خوا هان دریافت آن شد… خداوند روح خود را در انسان دمید و قلب خود را در انسان نهاد. وجود انسان مانند زمینی است که خداوند، روح و نور خود را در آن کاشته. اما این زمین، این ذهن و دل، این جان، حاصلخیزی خود را از دست داده، دانهای در آن نمیروید. زمین وجود، پر از علفهای هرز ترسها و تردیدهاست. پر از سنگهای مقاومت و شرطی شدگی است. این زمین، نامساعد است، دیگر دانهای در آن نمیروید. آنقدر آب به آن نرسیده که مرده یا حداقل نیمه جان است. به کویری مبدل شده، دانهای که در این زمین است، دارد میمیرد (هر چند روح خداوند جاودانه است و مرگ در آن راهی ندارد) یا حداقل برای ما مرده محسوب میشود… دانه باید شکوفا شود تا ماموریت الهی انسان به انجام برسد، اگر دانه شکوفا شود او در انسان ظهور کرده و وصل به خداوند تحقق یافته است. اما بدا به حال ما اگر نگذاریم که دانه شکوفا شود. در این صورت، عذاب الهی و لعنت خداوند، زندگی ما را برای همیشه احاطه خواهد کرد. وای بر حال ما اگر این امانت بزرگ را قلب خداوند را به او بازنگردا نیم و یا در حالی که بیمار یا مرده است آن را بازپس دهیم. این عزیزترین نزد خداوند قادر و قهار است. اگر این امانت عزیز و دوست داشتنی خداوند را شکوفا شده به او بازگردانیم، او را بسیار شاد کردهایم، او نیز شادی و سرور بی حد خود را به ما هدیه میدهد، و اگر در نگهداری این امانت بزرگ نکوشیم، عذاب و سختی از زمین و آسمانها ما را احاطه خوا هند کرد تا نتیجه پیمان شکنی و خیانت در مانت الهی را به ما نشان دهند… اینجا چه خبر است؟ ساده است، د انههایی در زمینی نامساعد کاشته شده، زمینی فاسد و خراب (جسم، ذهن و قلب ما) نه آبی، نه نور و گرمایی، نه تغذیهای… اما باغبانی مهربان، معلم الهی، از راه میرسد، باغبان، علفهای هرز، سنگها، حشرات و کرمهای مضر را از زمین جدا میکند، به زمین آب میدهد، نور می رساند، خاک آن را تقویت میکند و به این ترتیب دانه شکوفا میشود، بعد از جوانه زدن، باغبان باز هم این نهال را پرورش میدهد و نگهداری میکند تا روزی که نهال کاملاً بارور شود و به ثمر برسد… باغبان همان استاد است که بوسیله تعالیم الهی، زمین نامساعد وجود ما را حاصلخیز و مستعد میکند، بوسیله انتقال جریان آگاهی و بیداری، این زمین را زنده میکند، او طبیعت الهی را در وجود ما شکوفا کرده و موانع ظهور عشق و خداوند را در ما از میان بر میدارد… رستگاری و خوشبختی، تنها زمانی حاصل میشود که این دانه شکوفا شود. خداوند در این دانه پنهان است، دنیایی بی حدو مرز در این دانه پنهان است، بهشت حقیقی در دل این دانه نهفته شده، پس در شکوفایی آن بکوشید. بسیار بکشید…
سلام استاد عزیر همین که با این حرفات ارامش رو تو وجودم به ارمغان میاری و حالمو خوب میکنی واقعا جات تو بهشته هرچند که الانشم جات تو بهشته من سایه زندگی خیلی رو سرم سنگینی میکرد و واقعا غیر قابل تحمل بود ولی الان نزدیک به دوماهه بخاطر حرفهای شما یواش یواش داره حالم خوب میشه و قطعا مطمانم که نجایشم باهاش میاد من به حرفهای شما خیلی ایمان دارم خیلی دارم رو خودم کار میکنم روزی سه چهار بار حرفاتونو گوش میکنم و سعی میکنم خودمو تو مدار نگه دارم چون حرفهای شما معجزه میکنه دلخوشم میکنه به اینده ممنونم واقعا ممنونم از وجود پر مهرت قطعا من اماده تغیر بودم که خدا منو تو این مسیر قرار داده شکرگذار خدا هستم وایییی خدا چقد با نوشتن این کامنت حالم خوبتر شد ممنونم واقعا مدیون شما هستم و به خودم قول میدم که کم نیارم باورامو درست میکنم و درامدمو صدبرابر میکنم و کیفمو کوک میکنم خدایا شکرت بخاطر جهان به این زیبایی
مسلما من هم با شنیدن این فایل دوست دارم مسیر هموار و صاف و راحت رو انتخاب کنم،ولی با باورهایی که ما قبلا ساختیم نمیشه و باید تغییر باور داشته باشیم.
اما من همیشه برام سوال بوده که چرا بیشتر آدمای معروف سختی کشیدن،حتی تو قرآن هم میدیدم سختی هایی رو که پیامبرانی مثل نوح، ابراهیم ،موسی،عیسی،محمد و…. کشیدن و یک باور شده بود برام نابرده رنج گنج میسر نمیشود.
اما حالا درک میکنم که اون سختی ها رو از چه منظری نگاه کنیم؟،مثلا دونفر دوست باهم میرن کوهنوردی یکنفر که عاشق کوهنوردی هستش تمام مسیر رو با نگاه متفاوت میره و از تمام پستی و بلندی های مسیر لذت میبره و در پایان از اون سختی ها اسم نمیبره و اسم اون کار رو تلاش زیبا و هدفمند نام میبره،اما اون یکی که عاشق کوهنوردی نیست در مسیر کلی غر زده و در آخر میگه ای بابا پدرمون در اومد،در کار (هدف ) هم همینه کسی که عاشق هستش و به خدا و خودش ایمان داره از اون کارکردن هرچند سخت هم لذت میبره.
ما نباید تعبیر دیگه ای از این فایل بکنیم که بدون تلاش (کارکردن ) هم میشه بجایی رسید.
به نظر من اگر به خدا توکل نداشته باشیم و عاشق کارمون نباشیم رسیدن به موفقیت رو سخت میبینیم و اگر هم برسیم از اون به سختی یاد میکنیم ولی اگر توکل و عشق باهم همراه باشه،انسان به مسیر درست و آسان شده هدایت میشود،انسان هدایت میشود به شرط توکل و شهامت (مانند حضرت ابراهیم ).
من همیشه عاشق آرنولد بودم و هستم چون در تمام زمینه هایی که هدف داشته ( ورزش ،سیاست ،هنرپیشگی ) با عشق کار کرده،مثلا میگفت من وقتی سنگین ترین وزنه ها رو میزدم و فشار زیادی تحمل میکردم برام لذت بخش بودم چون هدفم برام مهم بود، یا میگه وقتی همه لهجه انگلیسی منو مسخره میکردن ( آرنولد اصالتا اتریشی هستش) من با قدرت و عشق به کارم ادامه میدادم و در آخر این لهجه در فیلم ترمیناتور کمکمش کرد تا نهایت تمجید در مورد بازیش بشه.
من فهمیدم که باید تلاش کنیم ولی از اون تلاش لذت ببریم و از کنار یکسری مسایل ها هم به راحتی عبور کنیم و انعطاف داشته باشیم.
خدایا شکرت که هر روز در این مسیر تغییر بسیاری از مسایل برام حل میشه،سپاسگزارم از خداوند و همه دوستان عزیز🌹
به نام خداوند بخشاینده و مهربان
روز ۵۳ام از روزشمار فوق العاده ی تحولم
فایلتون فوق العاده بود استاد. جواب سوالات و تردیدهام بود.دیروز بعد از مدتها دوستی رو دیدم که کلاس عرفان میرفت. از سختیهایی برام میگفت که تو این مسیر براش پیش اومده و لازمه ی پاک سازی شه. چون خداوند گفته ان مع العسر یسری. ته دلم حس خوبی به این اعتقاد نداشتم. دلم نمیخواست اون زجرها رو تحمل کنم تا تازه بعدش بخوام به خوشی برسم. یادم اومد استاد تو صحبتهاشون گفته بودن شاگرداشون که از آموزه های ایشون استفاده کردن بدون سختی به خواسته هاشون رسیدن. فقط با عمل به قوانین الهی. یادم نیست کجا خونده بودم که از روی تعداد ورشکستگی های یک نفر میشه فهمید اون شخص چقدر موفق میشه. چقدر حس بدی بهم میده این جمله. این جمله باعث شده بود ته دلم فکر کنم کارآفرینی یعنی عذاب و ورشکستگی. خوشحالم که با آموزه های شما آشنا شدم. ممنونم استاد و خانم شایسته ی عزیزم. همیشه سربلند باشید.🍀🍀🍀🌷🌷🌷🌷💖💖💖💖💖💖💖💖💖💕💕💕
سلام
الان که میبینم منم همه ی این باورارو دارم.. باید سختی بکشم.. پدرم دز بیاد برای رسیدن به هدفم و بعد به همه بگم من برای رسیدن به هدفم زجر کشیدم و افتخار کنم به خودم…
مثلا دوست دازم مهاجرت کنم ولی تو ذهنم اینه که عهههه پسرررر اگه برم اونجا باید گاری کشی کنم یا تو رستوران صبح تا شب کار کنم یا تو خیابونا بخوابم یا بنایی کنم وووو همه ی مسیرهایی که بسیار سخت و طاقت فرساست…!!! به همین خاطر از همون اول قید مهاجرت رو میزنم تو ذهنم !!! بابا ولمون کن !!! مخصوصا که چند دفعه رفت وبرگشت زدم این باوره تو ذهنم شدیدتر شده به خاطر تجارب قبلی و پیش فرض قبلی !!!
الان باز اومدم توی یه جای نامناسب کارگری میکنم چون تو ذهنم اینه چه بذار سختی بکشم پدرم دربیاد بعد یه راحت تر که پیدا کنم قدرش زو میدونم… اینم ازون حرفایی که باز مادرم کرده تو مغزم…
وااای رضا تو قبلا خیلی کار میکردی از صبح تا شب کار میکردی الان کار نمیکنی فقط کتاب میخری!!! باز تکرار این حرفا تو مغزم منجر شده به کار کردن در یک فضای نامناسب و اینکه هر روز عصبی تر و عصبی تر از روز قبل میشم و همش دارم تو خلوت خودم فحش میدم و داد و بیداد میکنم !!!!
بازم حرفای مادرم..
واااای رضا تو قبل خیلی همش تو این مهمونی و اون مهمونی بودی الان خیلی با کسی حرفی نمیزنی چرا با فک و فامیل حرف نمیزنی .. بعد تکرار این فکر باعث میسه من بازم با یه سریا که میدونم دردسرن رابطه داشته باشم…یا توی فضای نامناسب کار کنم بزای دو قرون ولی نرم سراغ علایقم !!!
یا مثلا یه سری خواسته ها رو راحت به دست اوزدم .. خیلی خیلی راحت.. رفتم درخواست کردم و خیلی راحت جایگاه اجتماعیم خیلی رفت بالا.. بعد چند وقت بعدش باز به خاطر ورودی های نامناسب به خودم گفتم عههه پسر مگ میشه اینقدر راحت !!! نه حتما ایراد داره !!! حتما یه جای کارم ایراد داره !!! این ممکنه بزای خطرناک بشه و دردسر ساز بسه و یه سری ادمای گنده برام دردسر و خطر درست کنن بعدش به راحتی اون موقعیت رو از دست دادم… و بقیه هم خوشحال شدن و درد خسادتشون خوابید !!!
نه اخه مگ میشع همه چی به همین راحتی باشه اخه !!! باید پوستم کنده بشه و کارگری و دربه دری کنم !!! چون پدرمم صبح تا شب کار میکرد !!! ووووو
و این باعث میشه به حای اینکه صبخ تا شب با عشق تمرین کنم باز به حرف دیکران بچرخم و باری به هر جهت باشم…
خب اقا چرا اینجوری نباشه ؟؟
مثلا یه اسپانسر مالی داشته باشم.. توی بهترین باشگاه کشور زیر نظر مربی تیم ملی با عشق از صبح تا شب تمرین کنم و بعدش بزم تیم ملی و برم مسابقات جهانی و نفر اول جهان بشم و به ارزوم به راحتی بزسم وبا عشق و بعدشم با خیال راحت به عزراییل بگم من به ارزوم رسیدم !!!من لذت بردم.. من زجر نکشیدم !!!
خب چه اشکالی هست در این دیدگاه !!!
چرا مثلا فکر میکنم باید کارگری کنم دو قرون ذستم بیاد بعد اون پول رو خرج علایقم کنم ؟؟؟
چرا اصلا فکر میکنم بزای زسیدن به ارزوها باید زجر کشید ؟؟ چرا فکر میکنم برای رسیدن به ارزوها باید دربه دری کرد و سختی کشید و بی خانمانی و ورشکستگی کشید ؟؟؟
چرا اینحوری باور نکنم که همه دستانی از دستان خداوند شدن و به من با عشق کمک کردن و تحسینم کردن و تشویقم کردن و منو حمایت کردن و من با عشق به ارزوم رسیدم و بعدش با خیال راحت و با صلح و عشق و دوستی از دنیا برم !!! یا اصلا بعدش به ارزوهای بزرگتر فکر کنم مثلا جایزه نوبل رو بگیزم !!! به راحتی !!!
چه مزیتی هست بر در به دری کردن !!!
چه مزیتی هست ب اینکه توی زمین خاکی ها و پارک ها و اشغال ها ووو اینا تمرین کردن و تحقیر شنیدن و توهین شنیدن !!!
چزا اینجوری نباشه که از همون اول همه چی عالی پیش بزه !!!
یه اسپانسر مالی داشته باشم توی بهترین باشگاه های کشوز زیر نظر مربی تیم ملی تمرین کنم و در بهترین هتل ها اقامت کنم و بهترین غذا ها زو بخوزم و با عشق و لذت به هدفم برسم !!! بدون اینکه زجر بکشم و اسیب ببینم !!!
چه اشکالی هست بر این دیدگاه !!!
مثل مسی !!!
حاالا اون توی اون سن بوده… و من توی این سن !!!
سن که عامل نیست.. باورها عامله !!!
خب چندین نفر دیگه هم توی اون سن فوتبال بازی کردن ولی در زمین خاکی ها و اشغال ها تمرین کردن !!!
آیا مسی باهوش تر بوده ؟؟
آیا مسی پارتی و رانت داشته ؟؟
آیا مسی استعداد عجیب و غریبی داشته ؟؟
آیا مسی قد و قامت و قیافش درست بوده ؟؟
وووو
خب هیچکدوم از اینا نبوده !!! مسی که اصلا خیلی هم قد کوتاهه !!! پس چطوری تو ۱۳ سالگی از زمین بارسلون شروع کرده ؟؟؟
ولی ناظر بیزونی ازونجایی که به اصل پی نمیبره اولین فااکتور موفقیت مسی در عوامل بیرونی مثل پارتی و یا استعداد میبینه !!! کلا ناظر بیرونی همیشه علاقه داره موفقیت ادم های موفق رو در داشتن یکسری عوامل بیزونیه توهمی که توی ذهن خودش ساخته بدونه…
ولی اینا درست نیست…
مسی هیچ قد و قامت درستی هم نداشت… ولی از همون اول به بارسلون هدایت شد…
ذهن پاک مسی!!! باورهای قشنگ مسی !!! این عامله…
نه قیافه و سن و استعداد و پارتی و رانت و وووو فلان وبهمان..
نه اینا رو ناظر بیزونی دراورده !!!
مثل یه بدنسازی توی شهرمون هست که یه اسپانسر مالی داره با عشق داره حال میکنه و تمرین میکنه … !!!
ازون طرف کلی بدن ساز ذیکه هم هستن کن بدن های عالیی دارن ولی دارن زجر میکشن..
خب پس به خودم بگم سختی کشیدن و زجر کشیدن هیچ مزیتی ندارد…
پس به خودم بگم و به بقیه بگم که من به راحتی به همه چیز رسیدم و این مدلی زندکی کنم…
هیچ مزیتی بر این نیست که خودم رو قربانی نشون بدم و در جای نامناسبی کار کنم تا بقیه بگننن عههههه چقدر انسان پر کار و پر تلاشیه !!!
حاالا این باورها چطور دز من شکل گرفته ؟؟
باز برمیکردیم به همون مشاوزه گرفتن از هزار نفر !!!
همشون یک سناریوی تلخی رو برای من تعزیف کردن و من باور کردم !!! و جایی دارم کار میکنم که هر روز داره من رو عصبی تر میکنه که نه رضایتی از کار دارم و نه از کارفرما !!!
چون باز بقیه تو مغزم کردن بچسب به زندکیت مردم نون ندازن بخورن .. همه گشنن.. یه بیمه ای چیزی بشو صبح تا شب کار کن نمیری از گشنگی !!! مملمت خرابه و فلان و بهمان !!!
یه خودم بگم بذار اصلا نباشن توی زندکی من ادمایی که من رو از مسیر خوشبختی دور میکنن !!!
خب خواسته ی من چیه ؟؟
میخوام توی بهترین باشگاه کشور با بهترین امکانات رفاهی اعم از هتل و غذا و استخر و اینا زیر نظر مربی تیم ملی با اسپانسر مالی با عشق از صبح تا شب تمرین کنم و برم تیم ملی و برم مسابقات جهانی ..
این خواسته ی منه …
براساس تضادهایی که داشتم این خواسته در من متولد شده… که میخوام راحت به خواسته هام برسم…
حالا ته ذهنم یه مقاومتی هست ..
داره به من میگه برو بابا مگ خونه خالس.. مگ همه چی الکیه … کجات قشنگه … تو یه بچه ی شهرستانی .. حرفای گنده گنده میزنی !!
اینو باید تغییر بدم ….
باورهای مناسب در جهت اون خواسته رو باید در ذهنم ایجاد کنم … باور کنم که لایقش هستم…
این افکار چطور شکل گرفتع!!
از تحقیرهایی که شدم … از اینکه هر وقت گفتم میخوام فلان خواسته رو راحت داشته باشم زدن تو سرم !!! الان فکر میکنم لایقش نیستم… فکز میکنم یه جای کار ایراد داره اگر توی اون شرایط به خواستم برسم و مثل پادشاه سوار بر هلی کوپتر به خواستم برسم و همشم عشق کنم و لذت ببرم…
چرا ؟؟ چون بارها و بارها به من گفتن اصلا حرفشم نزن… اصلا بهش فکرم نکن…
بارها و بارها به من گفتن تو نهایتا یه بدبختی بشی یه گوشه ای سگ دو بزنی صبح تا شب کار کنی و بیمه بازنشستگی بگیری و استخدام دولتی بشی!!!
این باور چطور شکل گرفته ؟؟
از اینکه همش میرم راجب رویاهام و خواسته هام با ادمای ضعیف به درد نخور صحبت میکنم اونا هم ذهنیت نادرست و ناپاکشون رو به من القا میکنن !!!
مثل فلانی ووو .. هر وقت راجب ارزوهام حرف زدم چرت و پرت بارم کردن !!! وووو مثل فلانی و فلانی !!!
اینه که باید راجب رویاهاتون با هر کسی صحبت نکنید !!!
موضوع احساس لیاقته..
چقدر خودت رو لایق میدونی بهترین زندکی رو داشته باشی..؟؟
چقدر خودت رو لایق میدونی مثل پادشاه به خواسته هات برسی؟؟
سلام به دوستای خوب اندیشم سلام به سال نو و باورهای نو
در اولین روز سال،و در۵۳ روز از سفرهستم و ۶۰ روز از ورود فعالم به سایت میگذره و اتفاق قشنگ امسال این بود که دیشب خواهرم از من خواست که اطلاعات سایت رو داشته باشه و راهنماییش کردم و ثبت نام شد و از این بابت خیلی خوشحام و خداروشکر میکنم
من همیشه فکر وباورم همین بود که راه صافی وحود نداره باید وحتما سختی ومشقت کشید تا به خواسته هام برسم و این یک امر طبیعی بود برام و هرچیزی که به راحتی بدستم میومد شک میکردم که آیا درسته کارم روشن وعملم ، و واقعا اینجا متوجه شدم که نه مهری جان اینطور نیست نبوده و نخواهد بود چقدر متعجب شده بودم از این باور که نیازی نیست حتما به خودم سختی بدم برای چیزهایی که دوست دارم داشته باشم و با آسودگی و باور درست و راه درست در راه هموار میشه قرار گرفت ،وااااای خدارو شکر که هرچی میام جلوتر راحتی بیشتری از این قوانین درک میکنم و میفهمم چقدر به خودم داشتم سخت میگرفتم وخودمو خفه میکردم توی این باورها خدارو شکر برای این فایل امروز ،چندبار گوش کردمش تا قشنگ بدونم نیازی نیست که سختی توی مسیر خواسته هوم باشه غیر این باشه باید به خودم شک کنم
چقدر قشنگ گفتین استاد که چیزی رو بپذیریم که به ما کمک میکنه باعث پیشرفت وآرامش ما میشه
اینطوری ذهنم دنبال اینه که هرچیزی که میشنوه ومیبینه از توش فقط چیزی رو برداره که بهش کمک میکنه وآرامش میده ووووو
فهمیدم که نعمت هایی که من دریافت میکنم همسو وهماهنگ با باورهای منه پس من باید باورهای خوب وجدیدی بسازم تا نعمتهای خوب و قشنگ وجدید دریافت کنم بدون هیچ سخنی
از الان به بعد من فقط دنبال راحتی در مسیرم هستم میخوام باورهامو راحت تر بسازم و به خواسته هام راحت تر برسم خداروشکر خدا جونم کمکم کن تا بتونم در این مسیر هموار ادامه بدم وموفق بشم
بخاطر باورهای درستی که میسازم در بهترین زمان مناسب به بهترین مکان مناسب هدایت میشم
باید افرادی رو الگوها قرار بدم که خیلی راحت به خواسته هاشون رسیدن
خدارو شکر برای هدایت به این مسیر از زندگیم
به نام الله 🌸🌸🌸
با سلام ،استاد کاملا درک میکنم و متوجه میشم از،صمیم قلب این حرف رو که نودونه درصد مردم،همین فکر و دارن،که باید سختی بکشی زندگی بسازی،بی پولی ،گرسنگی ،ناداری ،بعد کم کم زندگیت رو میتونی بسازی
و این یک باور خیلی اشتباه در وجودما رخنه کرده . حالا باید درستش کنیم .
من این حرف و هم خیلی درک میکنم وقتی باورهات درست باشه،خیلی راحت پول میسازی ،
من تا به حال خیلی به این موضوع فکر میکردم ولی جوابش رو نمیدونستم ،این که در شرایطی که من یه وقت پول کافی ، ندارم زمانی که پسرم چیزی لازم داره همیشه از یه جا براش جور میشه ،همیشه میگفتم این چقدر خوش شانس همیشه نیازهاش خیلی راحت و زود برطرف میشه .
ولی الان فهمیدم که شانس نیست این باورهای درستی است که پسرم داره ،در مورد پول حتی تو.پولهاش اگه دوهزاری باشه نمیخواد میگه این پول خوردها رو قاطی پول من نکن ،این که پولی نیست . از بچه گی همینطور بود .
وقتی میخواد چیزی بفروشه مثلا چند تا مرغ و کبوتر داره ،به بالاترین قیمت ممکن با کلی سود میبینی فروخت به راحتی ،که مشتری هم خیلی ازش راضی .راحت پول درمیاره و خیلی راحت پولش و خرج میکنه ،و لذت میبره
واقعا الان قانون و خیلی خوب درک ،میکنم
واقعا نیاز نیست اینقدر زجر کشید ،
باید باورهامون و درست کنیم .
خدایا ممنونم ازت که هدایتم کردی
خدایا ممنونم ازت به خاطر وجود استاد نازنینم
خدایا ممنونم ازت بابت وجود این سایت
خدایا ممنونم ازت به خاطر داشتن فرزندم
بنام یکتای بی همتا.سلام خدمت استاد عزیزم ودوستان هم مسیرم.چقدر من به خودم میبالم که با این قوانین ناب جهان دارم آشنا میشم چقدر من خوشبختم که این آگاهی هارو میشنوم وباور میکنمشون.این باور چقدر احساس آرامش در من بوجود میاره که لازم نیست برای موفق شدن زجربکشم فقط کافیه که روی باور هام کارکنم وباورهای محدود بقیه ی آدمهارو باور نکنم باورهایی که هیچ کمکی بهم نمیکنن وفقط منو نگرانتر وغمگینترمیکنن.سالها به خوردمون دادن که نابرده رنج گنج میسرنمی شو بهمون گفتن تا گل نسوزه گلاب نمیشه بهمون گفتن تا سختی نکششی بزرگ نمیشی وهزاران باور غلط دیگه اما حالا با این باور که اگه قراره با سختی کشیدن به موفقیت برسیم پس چرا این ملیونها آدمی که دارن زجرمیکشن موفق نشدن همین حرف باید این باور غلطو به اثبات برسونه که یه عمر اشتباه فکرمیکردیم.باتمام وجودم سپاسگزار خداوندم که منو توی این مسیر قرارداده که یادگرفتم بجای اینکه از مسیری سنگلاخی سربالایی با یه گاری به پشتم بازجرو عذاب عبورکنم میتونم از مسیر سرسبز وزیبا صوت زنان در حالی که دارم لذت میبرم عبورکنم وسعادت دنیا وآخرت رو واسه خودم تامین کنم.استاد عزیزم با تک تک سلولهام ازتون سپاسگزارم که این آگاهی ها رو واسه مادر طبق اخلاص میذارید عاشقتونم.
به نام رب جهانیان
سلام به استاد و دوستان عزیز
خدا قوت خانم شایسته عزیز
ردپای ۵۳
مسیری که خداوند برای ما در نظر گرفته و در سوره فاتحه به ما یادآوری میکنه که اینو از من بخواین.راه راست نه سنگلاخی .راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان. اینست مسیر خداوند.پس هر حرف و هر گفته ای رو در مورد سختی مسیر به ما گفتند قبول نکنیم.و فقط کلام خداوند رو قبول کنیم که محققا درست است.
خدایا بابت هدایت شدن به راه راست پر از نعمت و ثروت سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم.
خداوند در وجود انسان دانهای کاشت. دانهای که همه اسرار خلقت در آن نهفته شده و قدرت و نور خداوند در آن پنهان است. خداوند متعال، روح پاک خود را در وجود انسان نهاد. روح خداوند همان دانه است. روح خدا از او جدا نیست. مانند نور خورشیدکه از خورشید جدا نیست… امانتی بود که خداوند به کوه و جنگل و دریا، بر زمین و آسمان عرضه داشت و آنها از عظمت این امانت الهی به لرزه و وحشت افتادند و توان پذیرش آن را در خود ندیدید و لاجرم آن را نپذیرفتند. این انسان بود که امانت بزرگ خداوند را پذیرفت و خوا هان دریافت آن شد… خداوند روح خود را در انسان دمید و قلب خود را در انسان نهاد. وجود انسان مانند زمینی است که خداوند، روح و نور خود را در آن کاشته. اما این زمین، این ذهن و دل، این جان، حاصلخیزی خود را از دست داده، دانهای در آن نمیروید. زمین وجود، پر از علفهای هرز ترسها و تردیدهاست. پر از سنگهای مقاومت و شرطی شدگی است. این زمین، نامساعد است، دیگر دانهای در آن نمیروید. آنقدر آب به آن نرسیده که مرده یا حداقل نیمه جان است. به کویری مبدل شده، دانهای که در این زمین است، دارد میمیرد (هر چند روح خداوند جاودانه است و مرگ در آن راهی ندارد) یا حداقل برای ما مرده محسوب میشود… دانه باید شکوفا شود تا ماموریت الهی انسان به انجام برسد، اگر دانه شکوفا شود او در انسان ظهور کرده و وصل به خداوند تحقق یافته است. اما بدا به حال ما اگر نگذاریم که دانه شکوفا شود. در این صورت، عذاب الهی و لعنت خداوند، زندگی ما را برای همیشه احاطه خواهد کرد. وای بر حال ما اگر این امانت بزرگ را قلب خداوند را به او بازنگردا نیم و یا در حالی که بیمار یا مرده است آن را بازپس دهیم. این عزیزترین نزد خداوند قادر و قهار است. اگر این امانت عزیز و دوست داشتنی خداوند را شکوفا شده به او بازگردانیم، او را بسیار شاد کردهایم، او نیز شادی و سرور بی حد خود را به ما هدیه میدهد، و اگر در نگهداری این امانت بزرگ نکوشیم، عذاب و سختی از زمین و آسمانها ما را احاطه خوا هند کرد تا نتیجه پیمان شکنی و خیانت در مانت الهی را به ما نشان دهند… اینجا چه خبر است؟ ساده است، د انههایی در زمینی نامساعد کاشته شده، زمینی فاسد و خراب (جسم، ذهن و قلب ما) نه آبی، نه نور و گرمایی، نه تغذیهای… اما باغبانی مهربان، معلم الهی، از راه میرسد، باغبان، علفهای هرز، سنگها، حشرات و کرمهای مضر را از زمین جدا میکند، به زمین آب میدهد، نور می رساند، خاک آن را تقویت میکند و به این ترتیب دانه شکوفا میشود، بعد از جوانه زدن، باغبان باز هم این نهال را پرورش میدهد و نگهداری میکند تا روزی که نهال کاملاً بارور شود و به ثمر برسد… باغبان همان استاد است که بوسیله تعالیم الهی، زمین نامساعد وجود ما را حاصلخیز و مستعد میکند، بوسیله انتقال جریان آگاهی و بیداری، این زمین را زنده میکند، او طبیعت الهی را در وجود ما شکوفا کرده و موانع ظهور عشق و خداوند را در ما از میان بر میدارد… رستگاری و خوشبختی، تنها زمانی حاصل میشود که این دانه شکوفا شود. خداوند در این دانه پنهان است، دنیایی بی حدو مرز در این دانه پنهان است، بهشت حقیقی در دل این دانه نهفته شده، پس در شکوفایی آن بکوشید. بسیار بکشید…
سلام استاد عزیر همین که با این حرفات ارامش رو تو وجودم به ارمغان میاری و حالمو خوب میکنی واقعا جات تو بهشته هرچند که الانشم جات تو بهشته من سایه زندگی خیلی رو سرم سنگینی میکرد و واقعا غیر قابل تحمل بود ولی الان نزدیک به دوماهه بخاطر حرفهای شما یواش یواش داره حالم خوب میشه و قطعا مطمانم که نجایشم باهاش میاد من به حرفهای شما خیلی ایمان دارم خیلی دارم رو خودم کار میکنم روزی سه چهار بار حرفاتونو گوش میکنم و سعی میکنم خودمو تو مدار نگه دارم چون حرفهای شما معجزه میکنه دلخوشم میکنه به اینده ممنونم واقعا ممنونم از وجود پر مهرت قطعا من اماده تغیر بودم که خدا منو تو این مسیر قرار داده شکرگذار خدا هستم وایییی خدا چقد با نوشتن این کامنت حالم خوبتر شد ممنونم واقعا مدیون شما هستم و به خودم قول میدم که کم نیارم باورامو درست میکنم و درامدمو صدبرابر میکنم و کیفمو کوک میکنم خدایا شکرت بخاطر جهان به این زیبایی
به نام خدا💕
روز ۵۳ از سفر من
مسلما من هم با شنیدن این فایل دوست دارم مسیر هموار و صاف و راحت رو انتخاب کنم،ولی با باورهایی که ما قبلا ساختیم نمیشه و باید تغییر باور داشته باشیم.
اما من همیشه برام سوال بوده که چرا بیشتر آدمای معروف سختی کشیدن،حتی تو قرآن هم میدیدم سختی هایی رو که پیامبرانی مثل نوح، ابراهیم ،موسی،عیسی،محمد و…. کشیدن و یک باور شده بود برام نابرده رنج گنج میسر نمیشود.
اما حالا درک میکنم که اون سختی ها رو از چه منظری نگاه کنیم؟،مثلا دونفر دوست باهم میرن کوهنوردی یکنفر که عاشق کوهنوردی هستش تمام مسیر رو با نگاه متفاوت میره و از تمام پستی و بلندی های مسیر لذت میبره و در پایان از اون سختی ها اسم نمیبره و اسم اون کار رو تلاش زیبا و هدفمند نام میبره،اما اون یکی که عاشق کوهنوردی نیست در مسیر کلی غر زده و در آخر میگه ای بابا پدرمون در اومد،در کار (هدف ) هم همینه کسی که عاشق هستش و به خدا و خودش ایمان داره از اون کارکردن هرچند سخت هم لذت میبره.
ما نباید تعبیر دیگه ای از این فایل بکنیم که بدون تلاش (کارکردن ) هم میشه بجایی رسید.
به نظر من اگر به خدا توکل نداشته باشیم و عاشق کارمون نباشیم رسیدن به موفقیت رو سخت میبینیم و اگر هم برسیم از اون به سختی یاد میکنیم ولی اگر توکل و عشق باهم همراه باشه،انسان به مسیر درست و آسان شده هدایت میشود،انسان هدایت میشود به شرط توکل و شهامت (مانند حضرت ابراهیم ).
من همیشه عاشق آرنولد بودم و هستم چون در تمام زمینه هایی که هدف داشته ( ورزش ،سیاست ،هنرپیشگی ) با عشق کار کرده،مثلا میگفت من وقتی سنگین ترین وزنه ها رو میزدم و فشار زیادی تحمل میکردم برام لذت بخش بودم چون هدفم برام مهم بود، یا میگه وقتی همه لهجه انگلیسی منو مسخره میکردن ( آرنولد اصالتا اتریشی هستش) من با قدرت و عشق به کارم ادامه میدادم و در آخر این لهجه در فیلم ترمیناتور کمکمش کرد تا نهایت تمجید در مورد بازیش بشه.
من فهمیدم که باید تلاش کنیم ولی از اون تلاش لذت ببریم و از کنار یکسری مسایل ها هم به راحتی عبور کنیم و انعطاف داشته باشیم.
خدایا شکرت که هر روز در این مسیر تغییر بسیاری از مسایل برام حل میشه،سپاسگزارم از خداوند و همه دوستان عزیز🌹
سلام
سلام
روز ۵۳ام
قطب نمایدرون ما
چیزیه که میتونه به ما درست یا غلط بودن یک باور رو نشون بده
اگر تعصب ها رو کنار بزنیم
و با چشمی باز به جهان نگاه کنیم
به راحتی میتونیم متوجه درست و غلط بودن باورهامون بشیم
خداروشکر
که این قطب نمای قدرت مند در درون ماست