کدام مسیر را انتخاب کرده ای؟ هموار یا سنگلاخی؟! - صفحه 34


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری کدام مسیر را انتخاب کرده ای؟ هموار یا سنگلاخی؟!
    304MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی کدام مسیر را انتخاب کرده ای؟ هموار یا سنگلاخی؟!
    26MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

719 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1391 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش

    واقعا هر جور باور کنیم همون میشه

    من یه ترمز ذهنی دارم پیداش نمیکنم من تو کار فروش هستم ویه محدوده شهری رو به من سپردن که محصولات شرکت رو به فروش برسونم بعضی وقتها فروش خوبی رو ایجاد میکنم بعضی اوقات هم نه در کل فکر میکنم که عوامل بیرونی مثل محدودیت مسیر وظرفیت پایین اجازه نمیده فروش بیشتر وهمیشگی وراحتی داشته باشم.

    از دوستانی که تجربه دارن بهم بگن با چه باوری میشه همیشه وراحت فروش خوبی داشت؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    فردین زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1415 روز

    سلام دوستان. الان که دارم مینویسم واقعا احساسم عالی و باور دارم که خدواند منو هدایت کرد به این مسیر. همون اینده ای که زمانی با دوستان راجبش حرف میزدم بهشون میگفتم من واقعا قشنگ و زیبا میبینمش و بهترین خودم رو در این دنیا دارم تجربه میکنم و اونها با خنده میگفتن که از این فانتزی ها بیا بیرون. و الان که نگاه میکنم به خاطر همین باور ها و نگاه قشنگ به اینده هدایت شدم به شغلی که ازادم و صبح ها همون تایمی که دوست دارم بیدار میشم بزرگترین ترس هام که ارتباط گرفتن با دیگران بود رو درستش کردم و یادم میاد همین چهار سال پیش بود که داخل یک کارگاه به بدترین حالت داشتم کار میکردم که فقط بتونم خرج لباس و هزینه های خودم رو در بیارم. دوستان خاستم از این جا بگم که من باور کردم که تمام اتفاقات زندگیم به واسطه فرکانس هام هستش و دو روزی هست دوره عزت نفس رو تهیه کردم و انقدر به من قدرت داده که در همین دو روز افزایش چشم گیر مشتری هام رو دارم میبینم. ممنون از همتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1336 روز

    بنام خالق مهربانم

    درود استاد مهربان و درود خدمت فرشته زمینی و تمام دوستان

    ردپای خودم روز ۵۳ روز شمار

    کدام مسیر.

    واییییییییی

    چقدر باور هامون داره عوض میشه بهتر میشه استاد.

    استاد شما بی نظیری و بی همتا

    خدا رو واقعا به خاطر آشنایی با سایت و شما شکر میکنم.

    استاد هرچه جلوتر میام ایمانم بهتون و حرف هاتون و آموزه هاتون که از قرآن و توحید و قوانین جهان هستی هست عمیق تر محکم تر و بزرگتر میشه.

    استاد این باور چقدر ریشه داره چقدر من از مان کوچکی خودم شنیدم

    چقدر همه این طوری فکر میکنند.

    استاد ی جوک در همین رابطه بگم😂😂😂

    دریای طوفانی از از ناخدا ی قهرمان می سازه

    استاد چقدر این باور اشتباه ریشه داره و من یک عمر موفقیت رو فقط وفقط با زجر و بدبختی یکی میدونستم.

    و اصلا اگر چیزی راحت بدست میومد قبول نداشتیم😂😂😂😂😂😂

    خدا رو بی نهایت شکر

    استاد دوستتون دارم

    😊❤💐💐💐💐🙏🙏💪

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1848 روز

    یه نام مهربان پروردگار باسخاوتم که جهان رو پراز فراوانی آفرید

    ردپای۵۳✅👍👣

    “تو به اندازه سختی هایی که تحمل می کنی، موفقیت کسب نمی کنی، بلکه باورهایت تعیین کننده مسیری هستند که برای رسیدن به خواسته ها، طی می کنی. باورهای قدرتمند کننده، مسیر صاف، هموار و آسان و باورهای محدود کننده، مسیر پر از سختی و مشکل را برایت رقم می زند”

    “تنها کار تو، کنترل ورودی های ذهنت است. یعنی اجازه ورود به نگاه ها، حرف ها و تجاربی که نگرانی هایت را کمتر و ایمان و آرامش ات را بیشتر می کند. این یعنی ساختن باور!”

    من موجودی ارتعاشی هستم که جهان به احساسم حین انجام اون عمل پاسخ میده نه به کارهایی که انجام میدم،قانون به افکارم پاسخ میده نه به شرایط کنونیم

    صرف اینکه یک آدم موفق این حرف رو زده نباید باعث قبول کردنم بشه من باید ببینم این حرف ها یاحتی تجارب درمن باورقدرتمندکننده اینجادمیکنه یاخیر،

    چون باورقدرتمندکننده مساوی هست با نتایج هماهنگ با خواسته.

    خدایا ازت سپاسگزارم که نگاهمو به جهان هستی تغییر دادی من چقدرمشرک بودم درجهل مرکب بودم من درتاریکی بودم

    به قول استاد توسرمای وحشتناک با نامناسب ترین لباس ها وبدون کفش داشتم یک گاری زنگ زده ی بسسسسسیار سنگین رو به سمت بالا توی یک شیب زیاد ومسیر سنگلاخ هول میدادم وفکر میکردم این یعنی زندگی طبیعی چون پدران من واجدادم هم همینکارو میکردن وفکرمیکردم این روال طبیعی زندگیه😥

    بعداز آشنایی بااین سایت بااین آگاهی ها وبا تعهدی که درتغییر سبک زندگیم داشتم و باکنترل ورودی هام وتغذیه ی هرروزه ی ذهنم بااین باورهای قدرتمند کننده ،

    کاملا متوجه بالاتررفتن فرکانسم هستم ،من دارم زندگی رو ونعمت هایی رو تجربه میکنم که تواین ۳۵سال هرگز نداشتم

    کاملا تغییر در شرایط واتفافات رو دارم تجربه میکنم زندگی سراسر لذت ونوش از هرلحاظ

    من به قدری که دارم به تعهداتم عمل میکنم دارم نتایج فوق العاده میگیرم

    یقین دارم تمرین بیشتر ،نتایج بزرگتر ی رو برام به ارمغان میاره

    سپاسگزارم مهربان پروردگارم که هدایتم کردی به این سایت توحیدی من چقدر در آرامشم وقتی باورکردم جهان پراز فراوانیه

    فراوانی در دوستهای خوب،درمشتری های ثروتمند درروابط عالی در مسافرتهای پراز رفاه درکسب و کار عالی و پولساز در رشد اجتماعی ووشخصیتی ،فراوانی در علم درآگاهی ،درجوانی درسلامت جسم تناسب اندام

    سپاسگزارم استادعزیزم که این آگاهی هارو دراختیارمن قراردادی

    وسپاسگزارم ازخودم که هرروز متعهدانه دراین اقیانوس آگاهی ،آب تنی میکنم واز این تعهد،لذت بسیارمیبرم

    عشق برای همتون💚🤲

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    به نام الله یکتا

    استاد عزیزم و مریم جانم سلام

    دوروزیه که افتادم توبیراهه

    راه رو گم کردم

    میدونم راه درست احساس خوب داشتنه

    میدونم راه درست فرکانس خوب فرستادنه

    اما کنترل ذهنم خیلی سخته

    افسار ذهنم و گرفتم اما داره من رو میکشه اینور و اونور

    میخوام که هدایت بشم

    میخوام که هر کی تجربه ای داره واسه کنترل ذهن بهم بگه

    خدایا هدایتم کن،قلبم و باز کردم تا هدایت بشم

    منم همش فکر میکردم باید سختی بکشم تا به موفقیت برسم

    اما این اشتباهه،مسیر درست به همه چیز خیلی خوب و راحت میرسیم

    احساس خوب=اتفاقات خوب

    در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3352 روز

    سلام

    حرف کسانی را قبول کنیم که طبق قوانین است.

    زندگی بالا و پایین دارد و این کاملا طبیعی است و آن بالارفتن اصلا سخت نیست کسی که اشتیاق برای گرفتن نتیجه عالی دارد آن راحتی است و یاد گرفتن مسیرهای جدید و راحت است

    چقدر تصویرتان واضح و عالی است متشکرم

    براساس باورهایی که داریم مسیرمان به همان نسبت هموار است یا نیست هر چقدر باور بهتر در نتیجه نتیجه بهتر و برعکس

    حتی از بزرگان که الان هستند من خودم جملات زیادی را می شنوم که ناامید کننده است و دقیقا بر اساس کمبوداست هر کسی حتما تمام حرفهایش درست نیست هر چقدر هم که از نظر همه بزرگ باشد

    توی تنهایی من که معتقدم توی تنهایی خودم باید باورها را ریشه کن کنیم و آن را خراب کن و صفحه سفید از روحم بسازم همان طور که بدنیا آمده ام و سپس همه باورهای درست را بسازم. چون اطرافیان و جامعه نزدیک 100 صد در صد منفی هستند اطرافیان من که این طوری هستند اگر با آنها قاطی باشم.

    اساس باورها هر طور که باشد مغز دوست داره عین آن فکر کند اگر باور این بوده که کمه و نیست باشد مغز دوست داره که این طوری باشد تا یک فرصتی گیر بیاورد زود می رود سراغ باور قبلی پس اصل باورهای ماست که باید همیشه روی آن کار کنیم و یکسره تکرارش کنیم

    دنبال ثابت کردن باورهای خودمان باشیم برای خودمان که وقتی باور مثبت داریم چقدر زندگی بهتر میشود نه اینکه دنبال باورهای دیگران باشیم که ثابت اش کنیم خوب است یا بد به باورهای خود توجه کنیم و آن را بخواهیم برای خودمان ثابت کنیم که مغزمان قانع شو

    تعریف احساس خوب را در نظر بگیریم بر اساس آن باورهای خود را می سازیم یا ساخته ایم و احساسمان را بر اساس آن می سازیم اگر از کمبود می شنویم احساسمان بد میشود و باور ما را دست کاری می کند و اگر چیزی بر اساس باورهای درست ما نیست باید بگذاریمش کنار

    احساس خوب = اتفاقات خوب را که یکسره در نظر بگیریم همه کارهایمان درست میشود بر اساس همین فرمول عمل کنیم و حواسمان یکسره به خودمان باشد خودم یکسره به خودم میگویم حواسم به احساست باشه و به حال خوبت که درونی باشد

    خیلی یکسره از بدبختی می گویند که مثلا چشم نخورند و همش هم میگویند که این باور را دارم خود قران گفته و …. که اصلا با آنها کل کل نمی کنم چون اصلا فایده ندارد می گویم هر کسی نتیجه افکار و باورهای خود را میگیرد

    طبق باورهای خوب خود عمل کنیم و نتایج عالی هم می گیریم

    تجربه کسب کردن خیلی هم احسا س خوبی است و این با شکست یکی نیست وقتی داریم تجربه کسب میکنیم و نتایج بهتری هم می دانیم که می گیریم دیگر شکست یعنی چه اگر از هر کاری که می خواهیم شروع کنیم خیلی سریع همه چیز از اول عالی باشد پس موفقیت دیگر معنایی ندارد دیگر احساسی خوب برایمان ندارد چون همه چی از اول خوب بوده است دیگر. اینجا تجربه میکنیم گاهی بالایی هم داریم چون داریم یاد میگیریم و موفقیت اینجا قشنگ است نتیجه خوب اینجا معنی میدهد

    احساس خوب پایه و اساس موفقیت است چون با احساس خوب خواسته های خود را هم میتوانیم جذب کنیم. تجربه کسب کردن را اسمش را شکست نزاریم که اسمش خیلی با این موضوع فرق دارد و اصلا شکستی نیست تجربه کردن دریافت احساسات خوب برای گرفتن نتیجه بهتر است.

    برای این به تضاد بر می خوریم که راه درست را پیدا کنیم اگر همه چیز درست بود و تضادی نبود از کجا می فهمیدم راه درست چیه و آن موقع همه راهها درست بود. پس تجربه که حل کردن مسائل است خوب است

    باوربد = اتفاقات بد

    باور خوب = اتفاقات خوب

    به جای تمرکز روی بدبختیها تمرکز ما روی خوشبختیها و موفقیتها باشد دراین صورت ایده های خوبی هم به ما الهام می شود در مسیر هدایت که هستیم هدایتهارا بیشتر دریافت میکنیم و راحتتر زندگی میکنیم.

    به هر چیزی توجه کنیم از همان وارد زندگی ما میشود پس به چیزهای خوب توجه کنیم و باورهای خود را بر اساس آنهاخوب بسازیم.

    just do it now

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    محسن هاشم‌زاده گفته:
    مدت عضویت: 1324 روز

    سلام به استادعباس منش ودوستان عزیزم خیلی خوشحال هستم که درجمع شماهستم خداراهرروزسپاسگذارم که چنین قوانین راگذاشتی بدون تغییر ودرست خدایاشکرت میخواستم ردپای دیگری بزارم ازخودم وبعضی وقت هابرمیگردم به نوشته های قبلم میفهم کهذچقدررشدکردم فرکانس هایم ومدارم بالاتررفته وخداراشکرمیکنم و این فایل من رایادیکی ازترمزهای زندگی ام انداخت درلایه های ضمیر ناخودآگاهم انکاردوست داشتم به سختی ثروت برسم وبعدبیام بهشون بگم پوستم کندشدتابه اینجارسیدم ووقتی که دورعزت نفس گوش کردم وتمریناتش راانجام دادم وقوانین رادرک کردم والان دارم بیشتر روخودم کارمیکنم که به راحتی وبرای خودم ثروتمند شوم وزندگی ام لذت ببرم تاکامنت بعدی بای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    زهراهنرمند گفته:
    مدت عضویت: 1696 روز

    بنام خدای وهاب

    روز ۵۳ روزشمار تحول زندگی من….⚘

    وقتی همه چیز به باورهام وصله ، بیام باورامو درست کنم تا زندگی قشنگی رو تجربه کنم .حالا که دارم این متن و مینویسم ، خودم صد در صد ایمان ندارم ؛ که اگر داشتم همونقدر هم عمل میکردم ولی به اندازه ای که ایمان دارم عمل میکنم و نتیجه هم میگیرم. استاد صددرصد پذیرفتن به همین خاطر هست که نتایج فوق العاده هم گرفتن .👍

    همین که ورودی هامو کنترل میکنم خودش یک پوئن مثبته .

    وقتی تو مسیر درست حرکت میکنی از طرف خدا نشونه میاد که مسیرت درسته و حرکت کن .. امروز برای من این اتفاق افتاد. در مسیر علایقم در حال کسب مهارت هستم کمی سرد و بیحال شده بودم چون اواسط مسیرم هستم ..وخداوند از طریق دستش بهم یاداوری کرد که کارم بسیار باارزشه و به درد افراد میخوره . در هر حوزه ای افراد زیادی فعالیت میکنن و چون من در مداری که هستم افرادی رو میبینم و باهاشون در ارتباطم که هم رشته هستیم و تصورم اینه که کاری که من بلدمو خییییلیای دیگه هم بلد هستن و این که چیزی نیست کار خاصی نیست….!!!!! در صورتیکه فراوانی در جهان وجود داره در جهان بینهایت خواسته وجود داره ، این علاقه ای که در من وجود داره حتتتتما طرفدارهایی داره وگرنه این علاقه درمن بوجود نمی اومد چون جهان طبق سیستم کارمیکنه الکی و روی هوا چیزی وجود نداره هممه چیز دراین دنیا طبق اصول خودشه. پس وقتی میبینی به صورت طبیعی و خودجوش و خدادادی در یک نفر علاقه ای وجود داره بدون اون کار خداهست و حتما براش خواهان وجودداره .اینطوی بگم : برای هرنیازی در این دنیا پاسخی وجود داره چون خلقت جهان حکمت داشته ، برای هر پرسشی پاسخی هست برای هر نیازی جوابی هست ..پس این منطقیه که وجود علاقه در من مساوی است با وجود تعداد زیادی از طرفداران اون علاقه. واگر بیام باورهامو در باره اش درست کنم ، اونوقت میتونم ازش ثروت بینهایت بسازم چون رسالتمو در دنیا انجام دادم .

    بزارید یه جور دیگه بگم تا برای خودم هم واضح بشه . اصولا ادم یکسری نیازهایی داره ؛ نیاز به خوراک و پوشاک و امنیت و ارامش و نیازجنسی ووو… و برای هر کدوم از این ها پاسخی وجود داره .این نیازها به صورت طبیعی در انسان هستن یعنی غیر ارادی و یه جورایی میشه گفت خدادادی. علایق هم مثل همین نیازها هستند یعنی اونا اومدن تا بروز داده بشن و شکوفا بشن .. البته اینم یکی دیگه از نیازهای انسانه نیاز به شکوفایی که در مثلث نیازهای ابراهام مازلو روانشناس اومده . پس علایق نیاز به خودشکوفایی دارن ….

    علایقمونو جدی بگیریم !!اونا اومدن که شکوفا بشن و مارو رشد بدن و از زاویه بزرگتر ، باعث گسترش جهان میشن .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    Asal Banoo گفته:
    مدت عضویت: 1302 روز

    سلام استاد

    سفر روز پنجاه و سوم

    باور کن همه چی راحت به دست میاد خداوند دوست داره که من به راحتترین مسیر به خواسته هام برسم .

    چقدر این باور بهم آرامش میده دقیقا درسته بعضی وقتها از اینکه میبینم این باور رو دارم که باید سختی بکشم که به خواسته ای برسم واقعا متعجب میشم به خودم میگم مگه میشه این باور رو داشته باشم و نفهمیدم و تا الان به خودم انقدر ضرر زدم و این باور مخرب که اگه راحت به موفقیتی میرسم زیاد خوشحال نمیشم و ته دلم میترسم میگم نکنه راحت ازم گرفته بشه اینو تازه فهمیدم ، خدایا وقتی رجوع میکنی درون خودت میفهمی چه باورهایی داری و ازشون بی‌خبری و باعث شده روز به روز از خواسته هات دور بمونی و خودتو زجر بدی خدایا سپاسگزارم استاد ازتون ممنونم دقیقا وقتی که باید این حرفها رو بشنوم شنیدم خدایا سپاسگزارم 💞💞💞💞💖💖💖💖💖💖💖خدای عزیزم هدایتم کن که روی باورهام کار کنم و بتونم تغییرش بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    اکبرحسین زاده گفته:
    مدت عضویت: 1921 روز

    به نام خداوندی که رحمان است ورحمانیتش سراسر جهان راگرفته ،خالق قرآن کریم و عظیم ،خالق انسان که اورا جانشین خود برروی زمین قرارداد ،

    به نام خالق توانا ،هم او که رحمان است و قرآن را به انسان آموخت وانسان را خلق کرد واورا جانشین خود در جهان قرارداد اورا خالق تمام شرایط واتفاقات زندگی اش قرارداد ،چگونه :باافکارش ، باباورهایش وباکانون توجه اش …

    من متعهد هستم هرلحظه تمام اتفاقات زندگی ام را باکانون توجه ام ،باافکارم و باورهایم رقم

    می زنم وباور دارم این نهایت عدالت خداوند است که مرا در انتخاب راه آزاد گذاشته است ،وهمواره به من

    یادآور شده که مرا هدایت می کند به سمت آنچه که من می خواهم ،باکانون توجه ام با افکارم وباباورهایم ،پس بااین تفاسیر من سعی وتلاش می کنم ،می کوشم ،متعهد می شوم که فقط وفقط به همه چیز هایی توجه کنم که به من احساس خوبی می دهد چون وقتی احساسم خوب است یعنی در مسیر درست قراردارم ومن تنها وتنها او را که رب العالمین است می پرستم و تنها از او درخواست می کنم …

    من در زمینه کاری خودم خیلی فعال بودم والآن هم هستم ، یادم می آید تازه معاون شده بودم وپرانرژی وفعال ،آخرین رییس شعبه ای که داشتم به من می گفت :یک وقت فکر نکنی اگر رییس شدی معاون خوب مثل خودت گیرت می آید

    وشاید نگویم هرروز ،ولی اکثراوقات می گفت ومن هم

    بی خبر از قانون می شنیدم وبه ناخود آگاه ذهنم می سپردم تا اینکه بعداز او شعبه را تحویل من دادند ،اولین معاون شعبه ام بدی نبود ولی خیلی

    بی حال بود وباید بیشتر کارها را خودم انجام می دادم ،شعبه دیگری تحویلم دادند تا دو ماه معاون شعبه نداشتم همه کارهارا خودم به تنهایی

    انجام می دادم وشبها تاساعت ۸و۹ شب تنها در شعبه می ایستادم وکارها را انجام می دادم ،بعداز دوماه معاون جدیدآمد ،قبلا رییس شعبه بوده و درحدود ۳سال بود که مرخصی بدون حقوق گرفته بود وچند وقتی بود که آمده بود سرکار و یک سال دیگر داشت تا بازنشست شود ،برای اینکه در پایان خدمتش به اولطف کنند به او حکم معاونت داده بودند و نزد ما آمد به خاطر سه سال دوری از کار هیچ کاری بلد نبود ،همه کار ها را خودم انجام می دادم وفقط او امضا می کرد ،بعضی وقتها که پرونده ها زیاد می شد ومن طبق عادت قبل تنها تا ساعت ۸و۹ شب می ایستادم و کارها را انجام می دادم و صبح روز بعد که پرونده ها را جلویش می گذاشتم تا امضا کند ، تازه شاکی می شد که چقدر پرونده ، خسته

    شدم از بس امضا کردم ،الیته انسان فوق العاده خوب وخوشرویی بود وفقط از کارها سر در نمی آورد چون همه چیز کامپیوتری شده بود واو اصلا سر در نمی آورد ،عیب از من وباورهایم بود که قبلا رییس قبلی در وجودم نهادینه کرده بود ،خلاصه یکسال بعد بازنشست شد ،و یک معاون دیگر به من دادند انسان فوق العاده خوب ولی کندبود تازه معاون شده بود وهیچ کاری بلد نبود ،شش ماه طول کشبد تااو را راه انداختم

    بعداز او دوباره معاون شعبه اولی معاونم شد ،بعداز او به شعبه دیگری رفتم معاون شعبه ترسو وسنگ انداز در مسیر اهدافم ،و به همه چیز شک

    داشت ،البته بااو دوماه بیشتر نبودم او هم انسان فوق العاده ای بود ولی من باورهایم مشکل داشت ،به شعبه دیگری رفتم ،معاون شعبه هر

    فرصتی پیدا می کرد برایم می زد (به قول معروف )،البته او هم انسان خوبی بود ولی فوق العاده منفی باف بود و باورش در مورد همه چیز مشکل داشت ،

    تااینکه در این زمان با یکی از انسانهای خوب روزگار آشنا شدم که زندگی ام را متحول کرد و مرا با قوانین وبااستاد آشنا کرد ،ماجرای آشنایمان هم خیلی تصادفی وشانسی (من همیشه به همسرم می گویم در جهان شانس وجود ندارد )بود ،من به کتاب خیلی علاقه دارم و کتابهای وین

    دایر را می خواندم ،او هم استاد را به من معرفی کرد ،هفته ای دو سه روز با او قرارملاقات می گذاشتم ،شغلش ضایعات است ،کارگاه ۵۰۰۰متری ،دارای دفتر شیک وعالی ،که همیشه افراد سرشناس واستاد دانشگاه به آنجا برای بحث درمورد قوانین می رفتند ودفتر حسابداری

    و دفتر کارگران که هرکس به آنجا می آمد به خاطر مرتب بودن آنجا اصلا باور نمی کرد که اینجا انبار ضایعات است ،

    طی بحث با این دوست گرامی و صحبت از همکارانم ،او گفت همیشه از معاونت وحتی همه همکارانت سپاسگذاری کن و البته در ذهنت

    همیشه به جنبه های مثبت آنها فکر کن ،من هم همینکار را کردم وبعداز دوماه معاون عوض شد ودر عرض یک سال سه معاون عوض کردم

    هر کدام از یکی بهتر ، واین آخری که به نظرم بهترین معاون دنیاست ،خلاصه فابل های استاد را خریدم وگوش کردم ،دیگر همکاران هم عوض

    شدند به شعبه های دیگر رفتند وهرکس می رفت یکی بهتر جای او می آمد ،واقعا چه دنبای قشنگی ،تو فقط به خوبی ها و جنبه های مثبت

    دیگران فکر می کنی و جهان هم از همان جنس در مسیرت قرار می دهد ،البته که گاهی هم ناخالصی هم داشت ولی آنها برای قدرتمند کردن

    ذهنم آمده بود و اینکه من نمی توانم به طور کامل ذهنم را کنترل کنم ،البته به لطف آموزش های استاد من دیگر فقط وفقط به جنبه های مثبت

    انسانها توجه می کنم و هر چیز را می بینم و تحسین می کنم چون می دانم بااین کار به جهان می گویم از این جنس چیزهای خوب وارد زندگی ام کند .

    من دریافتم که مسبب همه اینها خودم بوده ام و هستم ،چون آن زمان اصلا از قوانین اطلاع نداشتم و به قول استاد به هر جفنگیاتی گوش

    می دادم ،حالا مدت سه سال است که دیگر نه تلویزیون می بینم اصلاتلویزیون ما همیشه خاموش است ، وهیچ شیکه اجتماعی ،بجز مواقعی

    که کار داشته باشم و فقط وفقط تمرکزم برروی فایل های استاد است …

    هر همکاری به شعبه ما می آید اولین چیزی که می گوید این است که واقعا همه مشتریان شما خوب وعالی اند واز نطر اخلاقی درجه یک ،

    شعبه قبلی که بودم هرچند روز یکبار یک مشاجره بامشتریان داشتیم ولی این جا از این خبرها نیست ، و من می گویم اینجا قوانین خاصی

    پابرجاست ،اگر مشتری ناراحت شد ویا سروصداکرد بعد از اینکه رفت انگار نه انگار که چنین اتفاقی افتاده و همه فراموش می کنند ولی اگر

    کسی آمد وخوش اخلاق وخوش برخورد بود و شوخی می کرد ومی خندید همه از او صحبت می کنند واز اخلاق خوبش بارها و بارها صحبت

    می کنند …

    به خاطر بیماری ودستور بهداشت در بیشتر شعب اصلا چایی نمی خورند و هرکس خواست یاباید فلاکس چای جداگانه برای خودش بیاورد

    یا در آشپزخانه چای بخورد و از لیوان یک بار مصرف استفاده کند ، و شاید بیشتر شعب ما از رییس گرفته تا همکاران حداقل یکبار به این

    بیماری پندمیک دچار شده اند حتی بعضی ها دو بار ،در شعبه ما از قبل از بیماری تا حالا هرروز همکاران اول صبح قبل از ورود مشتری

    دور هم صبحانه می خورند ،هرروز دو بار خدمتگذار شعبه برایشان چای با همان استکان های شعبه می آورد در بین روز گاهی قهوه سفارش

    می دهند تااز مغازه برایشان بیاورند ،گاهی اوقات بستنی ,شیر و…. جالب اینکه تا حالا احدی از همکاران ما بیمار نشده است ،چون بازهم

    قانون شعبه است که هیچ کس اصلا در مورد بیماری صحبت نمی کند همه می دانند این خط قرمز شعبه است ،

    جالب اینکه یکی از همکاران ما وقتی به شعبه دیگری منتقل شد دو ماه بعد درگیر بیماری شد و دوهفته بستری شد ،البته من این مطلب

    را برای همه نگفتم و همیشه هم به هیچ کس نمی گویم ،اینکه ما در گیر بیماری نمی شویم این نیست که بدنمان سالمتر از بقیه است بلکه

    به آن توجه نمی کنیم ،درمورد ان صحبت نمی کنیم و این نشان می دهد که قانون درست است وهمیشه جواب می دهد ،البته من به همه

    می گویم شما رعایت کنید…چون دیگران جور دیگری به دنیا نگاه می کنند

    می خواستم داستان موفقیت عالی ام در کار با استفاده از فایل های استاد را بگویم که انشاالله در وقتی دیگر بازگو می کنم

    باسپاس از آنانکه آگاهیشان را باتمام وجود و باخلوص نیت در اختیار ما قرارمی دهند استاد گرامی سپاس و سپاس از خداوند مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: