مهارت در اجرای قوانین و تنظیم فرکانس ها - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)

درود بر استاد عزیز و نازنیم جناب عباسمنش….

الان که دارم این متنو مینویسم هنوز نم چشمام بخاطر اشکهای شوقی که بخاطر گوش دادن به این فایل بوده هنوز خشک نشده و هنوز هم که فکرشو میکنم گریه ام در میاد از ذوق و شوق و خدا رو سپاسگزارم که به این درجه عظیم احساسی که پر از عشق و سپاسگزاریه رسیدم و بینهایت سپاسگزارم بینهایت سپاسگزارم…..بخاطر زندگی نامطلوبی که در گذشته داشتم و زندگی عالی که الان دارم و بخاطر اینکه همیشه از کودکی ام بخاطر ناخواسته هام، دوست داشتم فرد موفقی باشم و خداوند منو همواره هدایت میکرد….درسته که زندگی گذشته ام مطلوب نبود ولی وقتی میشینم فکر میکنم، میبینم بخاطر اینکه ناخودآگاه انسان آرومی بودم و اهل بحث و جنگ و جدل نبودم و همواره اهل محبت بودم و شادی و حس خوب دادن به دیگران، شاید بصورت ناخودآگاه از قوانین استفاده کردم و خدا هم همواره هدایتم کرد…و چه جاهایی دست من رو گرفت و چه اتفاقاتی رو در زندگی من به خیر و خوشی تموم کرد….و وقتی گفتید که افرادی که بخواهند و قصد تغییر داشته باشند میتوانند در مداری باشند که فایلهای شما رو با جون و دل گوش کنند به این فکر کردم که چطور شد که من با شما آشنا شدم و دست خداوند رو توی این مسیر دیدم که چگونه توسط افراد و شرایط هدایت شدم….یادمه سالهای 88 که من فیلم راز رو دیدم ، حس خوبی بهم دست داد و گفتم بیام و خواسته هامو بنویسم روی کاغذ و نوشتم….حتی کاری که الان دارم رو نوشتم و توی کیفم گذاشتم….و منی که از سربازی معاف شدم ، تونستم خیلی براحتی در کاری که سطح پایینتر کار الان من بود استخدام بشم و بعد بحرانهایی پیش اومد که برای خیلی ها بد شد ولی برای من عالی شد و من الان پس از 7 سال دقیقا جایی هستم که زمانی که داشتم کاری که دوست دارم رو مینوشتم یه تصویری از اون در ذهنم نقش بست که دقیقا الان همونجا هستم با همون زاویه ای که در تصویر از خودم دیدم و با همون دکور و همون میز…..اون زمان زیاد به قانون جذب ایمان نداشتم فقط گفتم بذار بنویسم تا ببینیم چی میشه…..و این روند 7 سال طول کشید و من وارد اون کار شدم….

از اونجا که همیشه توی همین کارم خواستم پول بیشتری بدست بیارم بدنبال یه کار دوم بودم و البته ذهنم پیش این نمیرفت که بتونم ثروتمند بشم و یا کار فعلیمو رها کنم….باورم این بود که برای ثروتمند شدن باید بیشتر کار کنم و دو شیفت یا سه شیفت…..و افراد ثروتمند رو افراد نخبه و خفن میدونستم که چون نخبه و خفن هستند تونستند پول زیادی بدست بیاورند و پدرم هم میشه میگفت که ((آنکه افزوده شده سیم و زرش ، یا خودش دزد بوده یا پدرش!!!! )و چه باور غلطی بود که مدام تکرار میشد از سمت پدرم که خودش در امد زیادی نداشت و تلاشی هم برای افزایش درآمد و تغییر خودش نکرد و ثروتمندان رو نفی میکرد ….و به خودم میگفتم من اگه مثلا در آمد سه یا چهار میلیون در ماه داشته باشم دیگه خیلی خفنم…..خب چون دقیقا تم خانواده ام رو به خودم گرفتم…خانواده ای که زیاد اهل پیشرفت نبودند و اهل آینده نگری نبودند و در زمان هر چه باداباد زندگی میکردند….ولی خب من در همین خانواده تونستم بچه ی پر افتخار فامیل بشم که همیشه ازم تعریف میشه بخاطر استعدادام و هنرهام و کاری که الان دارم و حتی یکی از افراد معروف در زمینه هنرم در شهر خودم هستم….این باور که برای ثروت مند شدن باید دنبال کار دوم باشم باعث شد در یک موزیک ویدئو، من شغلی رو پیدا کنم و ایده اش به ذهنم برسه که در ایران هزینه بره ولی من عاشقش شدم و بخاطرش باید یه جورایی با افراد مختلف سروکار داشته باشم یعنی مشتری حضوری بیاد تا سفارشو براش انجام بدم و بعد بره و این وسط ممکنه افراد به خاطر سلایق گوناگون و ویژ گیهاشون در مورد سفارش کار ، مشکلاتی رو برام بوجود بیارن و چند تا دلیل دیگه که باعث میشد من از یه طرف حس اینو داشته باشم که با این کار ثروتمند میشم و کار اصلیم میشه و کار فعلیمو ترک میکنم و از طرفی بخاطر همین مشکلاتش یه جورایی حسمو ناخوب میکرد و انگار پام رو ترمز بود…از طرفی من میخواستم که کاری داشته باشم که همیشه مردم باهاش شاد بشن و هم به خودم هم به همه اقشار جامعه حس خوب بده کارام …..یعنی این ته زمینه ذهنم بود….خلاصه یه دو سالی از وقتم بخاطر این کار گذشت و من روش خیلی کم کار میکردم بخاطر اینکه هم حس خوب داشتم بهش هم حس ناخوب هم تمرکز نمیذاشتم براش هم درگیر کار فعلیم بودم هم سفارش برای کارای هنری خودم داشتم و هم مسائل دیگه بود که باعث میشد از یه طرف کمی گاز بدم و از طرف دیگه پام بشدت روی ترمز بود….و از اونجا که همیشه دلم میخواست موفق باشم خدا کتابی رو از دست همکاری که خودش دست خدا بود بهم رسوند و من اونو خوندم و گفتم عه چه جالب…من برای اینکه موفق بشم باید مثل افراد موفق عمل کنم و عادات جدید بسازم….یکی از اون عادات این بود که وقتمونو در مثلا رفتن به سر کار و برگشت هدر ندیم و اونو تبدیل به کلاس آموزشی کنیم…..و من که همیشه با آهنگ و رقص و آواز میرفتم سر کار و برمیگشتم ، یادمه رفتم توی یه سایتی که فایلهای صوتی و تصویری اساتید موفقیت رو داشت و همه رو دانلود کردم ( البته صوتی هاشو ) و ریختم روی فلش و گفتم از این به بعد این فایلها رو توی ماشین گوش میدم و خلاصه شروع به گوش کردن فایلها کردم و همشون بهم کلی چیز جدید یاد دادن و من حسرت خوردم که چرا الان توی این سن من این چیزا رو متوجه شدم و کاش از کودکی دنبال این چیزا بودم….در حالی که من در سن 18 سالگی با آنتونی رابینز آشنا شدم ولی چون حس مطالعه نداشتم و باور نداشتم و فکر میکردم که چیزایی که توی کتاباشه فقط حرف هست دنبالش نرفتم و اصن فراموشش کردم…..تا اینکه توی یکی از اون روزا فایل چگونه در عرض یک سال درآمد خود را سه برابر کنید از ماشینم پخش شد و وقتی گفتید که چرا من خودم رو لایق این میدونم که در این خصوص صحبت کنم ، حس عالی در وجود من شکل گرفت که اون فایلها رو با لذت گوش دادم و عصرش هم اومدم سایت عضو شدم و فایلها رو دانلود کردم و شروع به گوش دادن کردم و زندگی من متحول شد و معتاد گوش دادن فایلهای شما در ماشین و در مواقع دیگر شبانه روز شدم و جالبه که بعدش به یه سایتی هدایت شدم که دقیقا به من ایده ای داد که در راستای هنر منه و لازم نیست با مشتری حضوری ارتباط داشته باشم و لازم نیست که حتما مشتری باشه تا من سفارششو انجام بدم، بلکه میتونم محصولی تولید کنم و آنلاین بذارمش و بعد احساس نیاز در مشتری ایجاد بشه و سفارشش بده و یعنی کار کردن من منوط به سفارش مشتری نیست بلکه اونچه بهم الهام بشه تولید میکنم و بعد مشتری سفارشش میده و هم هنریه و هم دل افراد زیادی رو شاد میکنه و هم روح منو ارضا میکنه و هم توش کلی معروف میشم و ازش ثروت کسب میکنم و در این سال 96 که گذشت من در این کار کلی پیشرفت کردم و کلی درس گرفتم و هم کار فعلیمو داشتم وهم فایلهای شما رو گوش میدادم و هم تمرین میکردم و هم روی کاری که میخوام وقت میزارم و جوری شده که من اصلا از بیرون رفتن مثل گذشته خوشم نمیاد و فکر میکنم که وقت تلف کردنه و زمانهایی رو بعنوان جایزه دادن به خودم بیرون میرم تا هم مغازه های لاکچری و افراد لاکچری و ماشین ها و خونه های لاکچری رو ببینم تا باور فراوانی و پیشرفت و ثروتم تقویت بشه و بغیر این همیشه توی اتاقمم و در حال کار کردن روی هدف جدیدم بهمراه گوش دادن به فایلهای شما هستم و نمیدونید این تنهایی و این کار کردن و این گوش دادن به فایلهای شما از خوشگذرونی لب سواحل فلوریدا برام شاد تر و لذت بخش تره و هم اینکه امید و هدف دارم ، انگار که حس میکنم جوونتر دارم میشم و عمرم پایان یافتنی نیست….و همیشه تجسم میکنم اونچیزی رو که میشم و جالبه که الان چون از قوانین استفاده میکنم ، خیلی زمان کمی برد که من بخواسته ام برسم و 7 سال نگذشت و دقیقا هر چیزی رو از ابزار و لوازم کار و افراد و آموزشها که خواستم سر راهم قرار گرفت و من باید در ابتدا بهترین در ایران و بعد در سطح جهانی بشم و خیلی خیلی شادم زین بابت و اینکه مثل فرشته نجات در زندگی من از طریقی که گفتم وارد شدید و تا الان دارم واقعا زندگی رو زندگی میکنم و حتی در اطرافیانم تغییرات دادم و دقیقا اونهایی که خودشون خواستند جذب صحبتهای من و شما شدند و اونهایی که نخواستند با اینکه من بهشون میگم و نشونه ها رو میبینند ولی جذب نمیشن….مثل پدر و مادر خودم :))) که هر چی بهشون میگم ولی بازم اخبار و سریال های خودشون رو میبینند و نگران هستند و اتفاقات ناخوب هم براشون پیش میاد ولی خب من دیگه به این باور رسیدم که تا خودشون نخوان خدا هم براشون نمیخواد…..

و این سال 96 که آخرش هم با اتفاقات زیبایی برام همراه بوده و حسهای عالی و نشانه های عالی خیلی جالبه که حس عجیب و دوست داشتنی نسبت به سال 97 برام ایجاد کرده و به صورتهای مختلف میبینم که داره به من نشونه میده و حرف میزنه که آی مجید آقا سال 97 سال ثروت آفرینیه ها…سال عظیم موفقیت توست….سالی که در کار خودت مشغول میشی و از کار قبلیت با اینکه همه دارن میگن نه این کارو ول نکن و سعی کن این کارو داشته باشی و اون کارت هم داشته باشی ، بیرون میای و اقای خودت میشی و آزادی زمانی مکانی و مالی خواهی داشت…..

استاد دفتر یادداشتمو برداشتم تا نکات مهم این فایلو بنویسم….همون اولش بهم از طرف خدا گفتید : امیدوارم سال جدید بهترین سال زندگی شما تا الان باشه و سالهای بعد بسیار بسیار بهتر از سال جدید باشه براتون …..!!!

گفتم خدایا شکرت!!!از همه جا داری با من سخن میگی و الان هم که دیگه راس راس دستان تو از زبان تو بهم گفت که سال جدید! بهترین سال زندگی شما ! تا الانه!!!! و سالهای بعد! بسیار بسیار بهتر از سال جدیده براتون…..

اینو نوشتم و هایلایتش کردم و خدا رو شکر کردم و اشکام در اومد و گفتم خدایا یعنی همه چی دست به دست هم داده که این سال نقطه عطف زندگیم باشه …..و بینهایت بینهایت سپاسگزارم که اینو از زبان شما شنیدم که برام اتمام حجب باشه….

در کلام بعدیتون پیام الهی دیگه ای رو بهم گفتید که : سعی کنید که امسال رو، سال 1397 را به عنوان یکی از گامهای اساسی پیشرفت و موفقیتتان بدانید و از همین فرصت تعطیلات عید و زمانهایی که دارید استفاده کنید.

و من بصورت وحی منزل میدونم این حرفا رو و جوریست که خدا گفته بشین توی خونه و روی باورهات و روی هدف جدیدت کار کن تا عیدهای سالهای دیگه، و هر موقع سال هر جا که خواستی با هر هزینه ای بود ازادانه بری و لذت ببری و پول و سلامتی و موفقیت هم دنبالت باشن…..مجید فقط همین عید رو وقت بزار … همین سالو وقت بزار تمرکز کن و بعد ببین نتیجه چی میشه…..اینا نجواهای درونی ام بود که بعد از کلام الهی که از زبان شما گفته شد در ذهنم به صدا در اومد……و بینهایت سپاسگزارم و کلام بعدی که گفتید این بود که وقتت رو صرف شبکه های اجتماعی نکن….و این باعث شد که من هر وقت بخوام برم سمت گوشیم، یه صدا بهم بگه مجید خدا بهت گفته وقتت رو صرف شبکه های اجتماعی نکن و بچسب به هدفت و باورهات و من این 3 کلام رو روی کاغذ جداگانه مینویسم و همیشه همراهمه به عنوان راهنمای عملی و وحی منزل و ممکنه که حرفهای معمولی باشه ولی نمیدونم چرا داره به من همش پیام میده در جهت موفقیتم و قویتر شدن ایمانم.و خیلی خاصه این سه جمله برام…..و بعنوان انرژیه طلایه زندگی و هدفمه……خدایا شکرت بخاطر اینکه در این مسیر هستم و خدا رو اونگونه که واقعیته و انرژیست شناختم و دلی ارام و شاد و قدرتمند دارم و مجید گذشته که سریع استرس میگفرتش و دلش آشوب میشد و نارحت میشد و مریض میشد و به بدیها و اخبار توجه میکرد و حرص میخورد و قدرتو و سرنوشتشو میداد دست دیگران نیستم و همه چیز زیبا شده…..چرا همه آدمهای به ظاهر ناخوبی که در اطرافم هستند با من خوبن و کارم رو راه میندازن…در صورتی که همون آدمها با بقیه بدن و زیر آبشونو میزننو سنگ اندازی میکنند در کار بقیه ولی با من خوبن؟ اینا همش بخاطر تغییرات منه و قوانین ثابت و پایدار خدا.چرا من بندرت مریض میشم و همیشه شادم و انرژی دارم؟ واقعا چرا؟…..و استاد عباسمنش عزیز ما هر چقدر از شما یاد بگیریم باز هم کمه و با اینکه کلی تغییر کردم ولی باز هم باید یاد بگیرم و باز هم یاد بگیرم و باز هم یاد بگیرم …..من در فایلی که برای شیوه حل و برخورد با مسائله بود، ازتون در مورد ساعت خواب و بیداری شما ازتون پرسیدم و ممنووووونم که در همون اول فایل آپدیت این محصول با جوابتون خیال منو راحت کردید که موفقیت به خواب و عوامل دیگر بستگی نداره و فقط به باورها بستگی داره و دلم اروم گرفت…..بینهایت ممنونم…..یه درس دیگه ای که من از این فایل گرفتم و خواستم از دل حرفاتون بگم اینه که بقول خودتون کسی که قانون استفاده از انرژی رو میدونه ، یه مداری رو طوری تنظیم میکنه و خازن ها و مقاوتها رو طوری قرار میده که اون جریان مورد دلخواهشو با توجه به قوانینی که در مورد اون مدار الکتریکی میدونه ، برقرار میکنه که مثلا لامپ کم نور بشه یا پر نور یا چشمک زن ….حالا کسی که این قوانینو میدونه و این مدار الکتریکی رو درست میکنه ، خوب واقفه که اگه هوا روشن باشه اون لامپ همون نتیجه رو میده که زمان تاریکی هوا میده، و اگه افراد دورو برش بگن لامپ روشن نمیشه و یا توی ایران روشن نمیشه و یا توی شرایط بد اقتصادی روشن نمیشه و غیره…. اون فرد با توجه به اینکه قوانین رو میدونه ، میگه نخیر….من میدونم قانونش اینه بهش ایمان دارم این مدار رو به این صورت میچینم و این لامپ هم روشن میشه……و بعد افراد دوروبرش میگن عه….چطوری روشنش کردی؟ میگه من قوانینشو بلدم انجام دادم قوانینو و روشن شد و شما هم قوانینشو اگه بدونید و انجامش بدید لامپ شما هم روشن میشه …..و هیچ ربطی به اینکه این مدار الکتریکی در ایران یا امریکا باشه در هوا یا زمین باشه در خانواده فقیر یا ثروتمند باشه نداره و فقط به بحث ایمان به قوانین و انجامش داره….

و استاد عزیزم این مثال عالی بود برای من که بگم بابا قوانین هست….اگه ما نتیجه نمیگیریم بخاطر اینه که ایمان نداریمش و بعد انجامش نمیدیم و بعد هم مایوس میشیم و دوست داریم سریع تا خازن اولو گذاشتیم فلان نتیجه رو بگیریم و نه اینجوری نیست باید فلان خازن و فلان مقاومتو بذاری و فلان کلیدو بزاری تا برایند اینها نتیجه بده با توجه به قانون و خلاصه این مثال برام خیلی عالی بود و براش در موردش در دفترم نوشتم تا هم جذب وجود خودم بشه و هم بتونم قانون کائناتو اینگونه برای دیگران توضیح بدم تا اگه خواستند جذب موفقیت بشن…..و درسهای دیگه ای که همش رو نوشتم باید این فایل عالی رو چند بار هنگام کارم گوش کنم تا بیشتر و بیشتر در وجودم حل بشه…..

آخر کار هم که چنان از این فایل و حس خوبش انرژیم زد بالا و به درجه حسی عشق و سپاسگزاری رسیدم که گریه ام گرفت و بارها شده که وقتی در مورد داشته هام حرف میزنم از خوشی گریه ام میگیره و روی زمین میفتم و چقدر این حس خوبه و من قبلا اینگونه نبودم و الان هم چشمام نمناک شد…..هر چقدر سپاسگزاری کنم کمه و میدونم کمه…..خدایا بینهایت سپاسگزارم بینهایت سپاسگزارم….چقدر عاشقتونم و چقدر کلیپ زیبای شما و پسرتون و عشق بین شما رو دوست داشتم و اون احساس زیبای شما که با پسرتون داشتید و همه اینها دوست داشتنی و زیبایی های زندگیست……باز هم خدا رو سپاسگزارم…..هر چی بنویسم کمه ولی نتونستم ننویسم با توجه به اینکه امروز کلی کار دارم ولی نتوستم نیام بگم و سپاسگزاری نکنم و ننویسم براتون

پیشاپیش سال 1397 که سال ثروت آفرینی در تمام ابعاد زندگی برای اونایی است که خواستن رو به شما استاد عزیزم و به هم فرکانسی های گلم تبریک میگم و امیدوارم سالی سرشار از موفقیت ثروت عشق سلامتی و ازادی برای همه لحظات زندگیشون باشه….

یا حق…