مهارت در اجرای قوانین و تنظیم فرکانس ها - صفحه 20

سلام به روی ماه بهترین استاد دنیا

من عاشقتونم بخدا

استاد جانم اومدم خبرای خوب بهتون بدم از خودم

اومدم بگم منم دارم مثل مریم مقدس از خدام بی¬حساب روزی دریافت میکنم.

بخدا اشکم هر لحظه در میاد که انقدر لحظه¬ای بهم بی¬حساب و عاشقانه نعمت میده.

من توی دلم یه چیزی میگم یه لحظه، دو دقیقه بعدش یکی زنگ میزنه در رو باز می¬کنیم همونو برامون میارن دم در، با یه دنیا عشق و احترام.

من یه ایده¬ای بهم الهام میشه یه نفر میاد خونمون که بهمون سر بزنه کلمه به کلمه از زبان خداوندم باهام حرف میزنه و راهکارها رو بهم میگه.

استاد جانم بگم که:

خدا برام مکان میشه، فرصت میشه، ایده¬هایی رویایی میشه و بعد تمام شرایط خلق اون ایده میشه، دقیقا با امکانات همین لحظه¬ام …

میدونید چی شد که این شد؟

همونایی که شنیدم و باور کردم و بهش ایمان آوودم رو حقیقتا درک کردم و انجامش دادم. مثل خود شما. استاد جانم، قربون روی ماهتون بشم من الهی، شما قشنگ¬ترین الگوی روی زمین شدید برای من و من هم میخوام قشنگ¬ترین الگوی جهانیان بشم روی زمین که وقتی ازم پرسیدن چی شد که این شد بگم خدامو پیدا کردم و همه اینها از خداست و من فقط بهش وصل شدم…

دورتون بگردم من استاد جانم که انقد رویایی برای خداتون بندگی می¬کنید و همه چیز و همه کس¬تون خداست. و انقدر درستین که ما هم مثل خودتون درست و حسابی میشیم..

استاد جانم من حتی یک ثانیه دیگه نمیتونم بدون شنیدن صدای خدایی شما زندگی کنم چون این صدا برام صدای خداست که باید مدام توی گوشم باشم. با صداتون می¬خوابم، بیدار میشم، غذا می¬خورم، کار می¬کنم و اینجوری بگم زندگی می¬کنم.

چون با گوشت و پوست و استخونم با یک تضاد خیلی اساسی توی زندگیم، که مدام داشت تکرار می¬شد و هر بار سنگین¬تر می¬ شد، درک کردم که چقدر این قوانین دقیقه و دنیا اصلا شوخی نداره و دقیقا چیزی که من تمرکز کنم روش، خییییییلی دقیق همونو بهم میده. و البته خبر خوب اینه که افکار منفیم با هزاران بار تکرار دقیقا همون میشه، اما افکار مثبتم به محض بروز بینهایت برابر رویایی تر خلق میشه… خداااای من…

من با ذره ذره وجودم حسش کردم که چجوری خلق میکنم و دیگه حتی نمیخوام یک لحظه به شیطان درونم اجازه بدم نور درونمو خاموش کنه. اصلا چرا باید به چیزی غیر از خودم و خواسته¬هام توجه کنم و تمرکزم رو روی دیگران و ناخواسته¬ها هدر بدم؟؟؟؟؟؟؟

میخوام انقدر نور به درونم بتابونم که تاریکی جرات نکنه سمت من بیاد.

میدونم من کامل نیستم اما من خدایی دارم که کمال مطلقه، قدرت مطلقه و من با تمام وجودم دارم تلاش میکنم بهش متصل باشم تا از کمال و قدرتش بچشم.

من فقط و فقط لحظه لحظه ورودی هایی که خدام رو درونم پر¬رنگ¬تر میکنه به خودم میدم.

میدونید چیه استاد جانم؟؟

آره ما انسانیم! فراموشکار.خیلی زود یادمون میره و خیلی زود به خودمون مغرور میشیم. خیلی زود دست می¬کشیم از ادامه مسیرمون و یهو حتی توی بهشت گم میشیم!

برای همینه که شما هم مثل محمد و بندگان صالح خدا شبانه روز ذکر خدا میگین تا احساستون خوب بمونه و در مسیر درست باشید. برای همینه شما شبانه روز فایل های خودتونو گوش میکنید و تمرکزتون روی خواسته¬هاتون و قانونه.

منم دارم تمام تلاشمو میکنم.

یه دفتر صد برگ که برای دوره ۱۲ قدم برداشتم رو دارم پر میکنم از ترمز ها و در مقابلش باورهای مناسب هم جهت با خواسته.

و نمیدوووونید چه ترمزهایی دارم کشف میکنم که خدا میدونه تا چند روز بقدری مبهوت بودم که حتی نمی تونستم حرف بزنم! شوک بودم! و حتی خدا هم بهم گفت مثل زکریا روزه سکوت بگیر و ورودی نامناسب با افکار و واکنش های دیگران به خودت نده تا این باورها درونت تثبیت بشه. و من بهش چشم گفتم.

آخ استاد چه لذتی داره این خلوت کردن¬ها و سکوت. واقعا هر بار بهش نیاز داریم. الحق که محمد چه الگوی بینظیریه. و الحق که شما چه الگوی رویایی هستین..

آره منم تصمیم گرفتم زمانهایی رو به خود خود خود تنهام اختصاص بدم و در سکوت و تنهایی فقط روی خودم کار کنم. بی توجه به اینکه واکنش دیگران چیه و برم و خودمو بسازم تا اصول خودم و سبک زندگی خودم رو هربار بهتر پیدا کنم تا قدرتمندترش کنم.

تا خودم رو و خواسته هام رو تجربه کنم تا با شناخت خودم مسیر درستمو ببینم و بعد در مسیر درست باشم. چون من با چشیدن طعم خواسته های خودمه که میتونم بالاخره بفهمم چی میخوام و حتی چی نمی خوام! چون تا مزه¬اش رو نچشم نمی¬دونم که ای بابا این خواسته من بوده، همونی که درونمو به غوغا می¬کشونه و بال در میارم از شوق تجربه اش! و باااااید به خودم شجاعت و اجازه تجربه¬اش رو بدم. چون تا تجربه اش نکنم نمیفهمم! چون من فقط با توجه به خودم و کشف خودم و طیِ تکاملمه که در مسیر درست قرار می¬گیرم. اگر حواسم بره به دیگران خطا میرم! فقط خواسته درونی خودم و توجه به خودمه که اینو بهم نشون میده! اصصصصصصصلا مهم نیست خواسته یا چارچوب و استانداردها و باورهای دیگران چیه!!!!

مثل اینه که بخواییم همه امواج رادیویی رو با هم روی یک کانال پخش کنیم!! چی میشه؟؟؟؟؟

هر بار باید به خودم یادآوری کنم که منم که باید کنترل کنم. منم که فرمون دستمه. منم که خلق می¬کنم. با ورودی هام که افکارم میشه و نقطه تمرکزم میشه و بعد جهانم میشه.

این خییییییییییییییلی مهمه بخدا خییییییلی مهمه و چققدر قشنگ دارم میفهممش چون دیگه جرات نمیکنم به خودم اجازه بدم چیزی جز خواسته هام وارد مغزم بشه. به من چه دیگران چکار میکنن! به من چه بقیه چه افکار و باوری دارن! به من چه کی کجاست! به من چه کی چی بدست آوورده یا از دست داده!!! من فقط تحسین میکنم و عشق می¬ورزم و رد میشم. تمرکز روی خود خود خود خودمه! مثل گذار از یک دشت گل! زیبایی¬هاش رو میبینم و حظ میبرم و به مسیر خودم ادامه میدم. حتی همون گلها هم تعیین نمی¬کنن من کدوم طرفی برم! من تعیین میکنم. منم که میبینم و استشمام میکنم و پیش میرم. منم که تصمیم میگیرم الان از دشت گل برم توی جنگل بی نهایت رویایی یا کوهستان با اقتدار یا دریای بی کران…

خدای من منو خدای زندگی خودم قرار داده و من فقط باید اینو باااااور کنم…

من قطعا خییییییییلی راه و جا برای پیشرفت دارم اما همین که میبینم بودن در این مسیر و متعهدانه ادامه دادن چققققققد درست و حسابی رشدمون میده دیوانه میشم از شوق…

مسیری که تا ابد ادامه داره و هر بار قدرتمند تر میشه، سرعت میگیره، جذابتر میشه، اما…

این هم به من بستگی داره که چقدر در جهت درست خداوند باشم. که چقدر متعهد و جدی در اجرا و عمل به قانون باشم. که چقدر درک کنم که این منم که دارم با همون ورودی هام خلق میکنم. و اصن باید بترسم از اینکه مزخرف به خورد خودم بدم، باید بترسم که مشرک باشم، باید بترسم که سمت دنیای دیگران باشم، باید بترسم از اینکه روی کسی غیر خدا حتی خودم حساب کنم!!!

من جوری ترسیدم از مشرک بودن که تمام ورودی هام رو بستم و فقط دارم شبانه روز به این آگاهی ها گوش میکنم. کار میکنم، درس میخونم، آشپزی میکنم، زندگی میکنم با بک گراند صدای شما استاد جانم.

و مینویسم و مینویسم و مینویسم…

و خودمو کشف میکنم…

جهان سر از پا نمیشناسه برای خدمت به همچین آدمی که متعهد شده برای خدا شدنش، برای بازگشت به اصلش..

فرشتگان فرود میان پیش پای این آدم تا باز هم ببالن به خودشون که پیش این پاره¬ی خدا سجده کردن..

الله اکبر..

من بینهایت ثروتمندم که دسترسی آسان به این آگاهی ها دارم. من بینهایت ارزشمند و لایقم که دارم این آگاهی ها رو میشنوم و درک میکنم و عمل میکنم.

من بینظیرم بخدا…

چه شاهکاری شد بخدا…

یه آدم جدید ازم داره متولد میشه. توی تمام جنبه ها دارم ترمزهامو کشف میکنم و باورهای مناسب و قدرتمند کننده و عزتمندانه براشون مینویسم.

اینجوری بگم استاد جانم که بعد از یک سال طی تکاملم تازه فهمیدم چجور خودمو بشناسم و کشف کنم و درست کنم تا در مسیر درست باشم همیشه. در واقع عمل کردن رو یاد گرفتم و میخوام در عمل به قانون هیوووووووووولا بشم….

بقول مریم جان عششششقم که قربونش برم، من الان تشنه¬ی این آگاهی¬هام و اصن نمیتونم نشنوم. منم معتاد شدم به شنیدن و درک و دریافت این آگاهی¬ها و این قشنگ ترین اعتیاده بخدا…

استاد دیوانه¬ی تماااااام فایل¬هاتونم بخدا.

اصن توی این سایت محصول و غیر محصول معنایی نداره بخدا.

همش بینهایت با ارزشه و لحظه لحظه اش ذره ذره اش آگاهی¬هاییه که بخدا اگر درکش کنیم دنیامون زیر و رو میشه و اصن پا به یه جهان دیگه میذاریم.

احساس میکنم تازه متولد شدم. اصلا ما تو این جهان رویایی¬مون هر روز متولد میشیم. من بینهایت بار هی پیله میشم هی پروانه میشم. و هر بار یه پروانه رویایی تر بیرون میاد از پیله..

خدایا شکرت…

من هر بار که هر کدوم از فایل ها رو گوش میکنم و میبینم میگم این سایت و این آگاهی¬ها بی انتهان و من در واقع به همون منبع بی¬انتهای هستی متصلم چون این سایت وصل به منبع بی انتهای هستیه.

میدونید چیه استاد جانم؟

همه چیز توی این دنیا همیشه برام فانی بود و حتی لذتش فقط برای مدت کوتاهی بود، هر چقدر هم طولانی!

اما اینجا تنها جاییه که لذتش بی انتهاست و آگاهی¬هاش همیشه جدیده و آرامش بخشه و لذتبخشه حتی اگه هزاران بار شنیده باشیم و دیده باشیم. همون قرآنه که خدا هم میگه تا میتونید قرآن بخونید چون قرآن هم همیشه نابِ نابِ نابِ نابه و بینهایت رشد دهنده و آگاهی دهنده. این سایت هم قرآن امروز ماست که خداوند متناسب با شرایط امروز ما برامون مهیا کرده و آگاهی هاش همونهایی هستند که متناسب با درخواست ما برای امروزمون اینجا شنیده شده و فراهم شده و شما میشنوید و به ما هم میگید تا ما هم توانمند در شنیدن و درک کردن و عمل کردن بشیم. و بعد که متعهد بشیم ما هم می¬شنویم، می¬شنویم. مثل محمد، مریم، موسی، ابراهیم و مثل شما استاد جانم…

استاد دیوانه میشم وقتی حتی فقط یک لحظه به این فکر میکنم که من جزء همون یک درصد آگاه جهانم که فهمیدم خدایی بر زمینم و دارم خلق میکنم…

استاد من با اینهمه عشق و لذت چه کنم؟؟؟

خدایا دیوانتم که منو پیش خودت آووردی و داری رشدم میدی…

شکرت که این جهانت انقد شاهکاره و این قوانینت ثابت و بی عیب و نقصه که چنان اطمینانی در من ایجاد میکنه که من بی اختیار زانو میزنم در پیشگاهت..

قبله من مشرقی و مغربی نیست! قبله گاه من سمت توییه که همه ای و همه جا و همه لحظه حاضری و در منی و من در تو…

چقدر رویاییه این جهان..

هزاران هزاز بار احسنت میگم به خودم که انتخاب کردم به این جهان بیام…

هزاران هزار بار سجده بر خاکت میزنم که منو خلق کردی معبودم…

استاد جان راستش تا الان نمیدونستم چجور از قانون توی زندگیم استفاده کنم. نمیدونستم!

تازه الان فهمیدم چیکار باید بکنم. تازه الان یاد گرفتم درست از قانون استفاده کنم.

استاد یادتونه گفتم من شاگرد ممتازتونم؟

این شاگرد ممتازتون یه دختر رویاییه که قطعا از اون شاگرداتونه که بهش با عشق افتخار میکنید.

عاششششششقتونم

منتظر خبرهای رویایی از من باشید…