اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت - صفحه 9


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    571MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

637 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1060 روز

    بنام خدای مهربانم

    استاد عاشقتم ،شما نمیدونید که دارین چیکار میکنید

    شما کور و بینا میکنید شما مرده رو با حرف‌هاتون زنده میکنید

    امروز صبح با دیدن پیام شما ،هر کاری که میخواستم انجام بدم و ول کردم رفتم حدود 4 ساعت تو جنگل راه رفتم و در مورد سوالات جلسه دوم حل مسائل فکر کردم و با صدای بلند با خودم حرف زدم از خدا پرسیدم ،منی که دیشب گیج بودم

    اما با دیدن پیام شما نگاهم به موضوع تغییر کرد و اینقدر سوالات خوب پرسیدم و کلا موضوع برام باز شد که باید الان چیکار کنم ، متوجه شدم اصلا کویر من چی هست ،الهی که خیر ببینید که دلسوزانه هدایتمون میکنید ، الهی قربونت بشم مریم جونم که این دوره بینظیر و طراحی کردی و این سوالات هوشمندانه رو طراحی کردی ،نمیدونید چقدر موضوعات برام واضح شد

    وقتی طلاق گرفتم با یه دختر یک ساله و بدون هیچ حمایتگری شروع کردم به پیدا کردن راههایی برای رسیدن به ارزوهام و چقدر طی این 10 سال تجربه کسب کردم چقدر بزرگ‌تر شدم مخصوصا این 4 سال اخیر که اصلا ربطی به گذشته نداره ،خداروشکر

    وقتی 19 ساله بودم چون روح سرکشی داشتم و آزادی برام اولویت بود مدام با برادرم بحث میکردیم و رفتار متعصبانه اش باعث شد من مستقل بشم و زندگی که دوست داشتم و برای خودم بسازم

    وقتی نگاه میکنم به زندگی ام هر جایی که پیشرفت کردم و تجربه های عالی داشتم قبلش به یک تضاد برخوردم که برای خیلی ها غیرقابل تحمل بوده

    وقتی اومدم اروپا رفتم المان و خیلی زود خونه گرفتم وسایل خریدم اما یهو یه نامه اومد که شما چون با ویزا هلند اومدی باید بری هلند زندگی کنی و یادمه به مدت یک ماه شب تا صبح تو بالکن خونه گریه میکردم و میگفتم خدایا نمیدونم چیکار کنم

    چون خونه گرفته بودم بچه ام مهدکودک میرفت طی چند ماه زبانم و خوب کرده بودم (دلبستگی )

    واسه همین از خدا همش کمک میخواستم و یک شب ساعت 3:30 6تا پلیس ریخت تو خونه و من و دخترم و با ماشین پلیس آوردن هلند حتی اجازه ندادن دست به وسیله ایی بزنیم ومن شوکه شده بودم اما بعد از یک هفته یهو قلبم آروم شد و خدا بهم گفت میگه از من کمک نخواستی آروم باش اینجا برات بهتره و الان که 5 سال اینجام هر روزش بیشتر متوجه شدم هلند برام بهتر بوده

    و همین تجربه های زندگی که ایمان آدم و الخیر ما فی الوقع میسازه و محکمتر میکنه

    تو هلند تو یه کمپ بودیم که همه از این کمپ به عنوان وحشتناکترین کمپ یاد میکنن و اونجا ی کمپ خیلی بزرگ و خارج شهر بود (کمپ بودل) غذا یخزده روزی یک وعده ،3تا دستشوی و حمام برای حدودا 40 نفر و اجازه آشپزی هم نداشتم ،بچه ها هم مدرسه و مهد نداشتن ،در واقع یک اردوگاه سرباز ها بود در جنگ جهانی

    خب من چون ذاتا روحیه شادی دارم به محض ورود و تحویل اتاقم ،اتاق کردم دسته گل و ملافه نو کشیدم عود روشن کردم و احساسم و خوب نگه داشتم و رفتم تو حیاط قدم زدم دیدم وای چقدر زیباست ،پاییز بود و همه جا برگ های زرد و قرمز آدم و دیونه میکرد و کلی عکس انداختم

    شب از پنجره اتاقم به نور چراغ پشت پنجره نگاه کردم ،بارون می اومد قشنگ یادمه و با خدا حرف زدم ازش خواستم کمکم کنه

    چند روز بعدشم اسپیکر و اوردم تو راهرو و موزیک با صدای بلند گذاشتم و شروع کردم با بچه ها رقصیدن ، و این شد عادت عصرها همه صندلی به دست می اومدن تو سالن و منتظر موزیک بودن و یک جو شاد راه انداختم طوری که از ساختمانهای دیگه ام عصرها میومدن ساختمون ما ، فیلم هاش هست ،یادش بخیر

    من فقط با تغییر نگاهم به شرایط هم خودم از اون 5ماه لذت بردم همه روحیه بقیه رو شاد کردم

    طوری که همه موقع ترنسفر شدن گریه میکردن و میگفتن دلمون برای اینجا تنگ میشه

    چون با تضاد نبود مدرسه روبرو شدیم رفتم با مسئولین صحبت کردم و بعد از یک ماه رفت و آمد و نوشتن درخواست برای بچه ها مدرسه و ردیف کردن ،براشون اتوبوس گرفتن که بردن شهر مدرسه

    ی گاز برقی یک نفره گرفتم و یواشکی تو اتاق غذا میپختم

    خلاصه که همیشه یه راهی پیدا میکردم که بهم خوش بگذره

    سر دخترم شپش زد بخاطر بازی با بچه ها گرفته بود ،

    منم پروژه داشتم سه هفته و باید به موهاش مواد میزدم و شب تا صبح مواد باید رو سرش میموند

    و این پروژه رو به یک فان برای خندیدن تبدیل کردم

    تو خیلی شرایط به ظاهر افتضاح حالم خوب بود

    نه پولی بود نه امکاناتی بود اما حالم به شدت خوب بود و شاد بودم

    و همش فکر میکنم مربوط میشه به اینکه همیشه از خدا کمک میخواستم و میگفتم من نمیدونم خدایا خودت کمکم کن ، البته اگه قانون و میدونستم فکر کنم با تضاد های کمتری روبرو میشدم اما اخه اگه اون تضادها نبود که من اینقدر قوی تر نمیشدم اینهمه تجربه بدست نمی اوردم

    فکر کنید طلاق نگرفته بودم و یه زندگی معمولی و روتین داشتم ، خونه ، ماشین ،شوهر ،بچه ،کارت پولی

    بخدا الان که فکرش و میکنم اصلا برام هیجان انگیز نبود

    اصلا حاضر نیستم تجربه هایی که طی این 10 سال داشتم و با هیچی عوض کنم ، با تمام بالا و پایینش فوق العاده بود

    اتفاقا الان که زندگی ام به حالت نرمال رسیده برام کسل کننده اس واسه همین دوسش ندارم

    اما به شدت سپاسگزار داشته هام هستم

    همونطور که خداوند در قرآن به محمد گفته هر وقت از کاری فارق شدی خودت و به چالش بکش و بهتر فهم میکنم

    چون فقط در حرکت و پویا بودنه که آدم احساس زنده بودن میکنه

    وگرنه اینکه ی درآمدی داشته باشی و یه خونه و مسافرت هم بری حالا مثلا اروپا هم زندگی کنی باعث ارضا روح نمیشه

    الان به این فهم رسیدم باید بیشتر سپاسگزار باشم برای اینکه آرزو و خواسته دارم چون هر روز میخوام یه راهی پیدا کنم برای رسیدن بهشون

    چقدر خوشبختم که دارم قوانین و یاد میگیرم ، خودم و بهتر میشناسم و از توانایی های شخصیتم در گسترش جهان استفاده میکنم

    ایلان ماسک هم تا زمانی که داره ی کاری و انجام میده لذت میبره وقتی انجام بشه دیگه لذت نیست

    و سریع میره سراغ پروژه بعدی

    استاد عباسمنش تا وقتی که انگیزه داره لذت میبره وقتی داره زبان انگلیسی و یاد میگیره وقتی نحوه عملکرد بدن مورد تحقیق قرار میده براش لذت داره

    جالبه که به محض رسیدن به یک خواسته ایی سریع فراموش میشه و میشه روتین زندگی

    یادمه سال اول که هیچی از هلندی نمیفهمیدم خیلی برام جذاب بود زبانشون اما الان خیلی عادی

    البته من آدم کنجکاو. تنوع طلبی ام واسه همین خیلی زود چیزهای تکراری برام کسل کننده میشه و دنبال ی چیز هیجان انگیز ام منتهی تو در و دیوار بودم که به لطف دوره های بینظیر استاد جان در مسیر صراط المستقیم دارم این حجم از انرژی و هدایت میکنم

    به امید الله مهربان موفق میشم

    استاد جونم عاشقتم

    مریم جونم عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 265 رای:
    • -
      ملورین گفته:
      مدت عضویت: 1822 روز

      سلام سارا جانم

      من چقدر طرفدار شما و دلنوشته هاتون هستم و شرایطتون را خوب درک میکنم چون جدایی و مسائل بعد از جدایی رو تجربه کردم و واقعا به شما تبریک میگم و تحسینتون میکنم که چقدر روح بزرگی دارید.

      مهاجرت کردن به کشور دیگه اونهم با وجود یک فرزند به ایمانی از جنس ابراهیم نیاز داره و اعتماد به نفسی به شدت بالا و ایمان و توکل و تسلیم بودن در برابر پروردگار و شما یک پکیج کامل از تمام فاکتورهای قانون هستید.

      این که در اون شرایط سخت زندگی در کمپ واقعا کنترل ذهن قوی لازم داره و تازه اون شرایط رو تبدیل کنید به احساس شادی و لذت و این یعنی ته ایمان و در این مدت کوتاه که وارد سایت شدید نشاندهنده آمادگی شما برای دریافت نعمات پروردگار هست؛بهتون با تمام وجودم تبریک میگم و میدونم که با سرعت پله های ترقی رو طی خواهید کرد.

      من همیشه از خواندن دیدگاه های شما بی نهایت لذت میبرم و از درون تحسینتون میکنم.

      براتون آرزو میکنم هم چنان در مسیر توحید باشید و در کنار فرزند نازنیتون بهترین ها سهم دلتون باشه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        سارا مرادی همت گفته:
        مدت عضویت: 1060 روز

        بنام خدایی که در هر تپش قلبم احساسش میکنم

        سلام به روی ماهت لیلا جونم

        خیلی سپاسگزارم از کامنت پر از مهرت

        چقدر خوشبختم که دوست‌های بینظیری مثل شما رو دارم

        چقدر این سایت روحانی و بینظیره

        این سایت یک روزی خواسته و آرزو استاد بوده و الان وجود داره

        من هر بار میام و کامنت ها رو میخونم وقتی بچه ها از ایمانشون حرف میزنن وقتی میبنم چقدر تغییر کردن وقتی سپاسگزاری ها رو میبینم قلبم باز میشه و استاد و تحسین میکنم که با عشق این سایت و راه انداخت و با ایمان ادامه داد و نتیجه اش تربیت شاگردهایی که فقط روی خدا حساب میکنن .

        اخه مگه میشه طی چند ساعت این همه کامنت بینظیر روی یک فایل بیاد کامنت هایی که هر کدومش ارزش هزاران کتاب و داره

        بخدا که استاد قلبش به اندازه جهانِ

        لیلا جونم قربون شکل ماهت بشم ممنونم که برام نوشتی و با خوندن کامنت دوباره اشکم دراوردی تا با قلبی باز سپاسگزار باشم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        زینب بچای نصاری گفته:
        مدت عضویت: 1055 روز

        بنام خداوند مهربان

        سلام به لیلای عزیزم

        به شما تبریک میگم بابت این شجاعت و روحیه ی عالی آفرین

        واقعا الان داشتم زندگی خودم را مقایسه میکردم در مقابل شما صفر صفر

        آفرین واقعا منم

        همیشه به دنبال چالشم و از اینکه یه جا بشینم اصلا خوشم نمیاد

        الان مغازه دارم و دوست دارم در کنارش به چرخ داشته باشم و چرخکار بگیرم و کارگاه بزنم و به پیشرفت جهان کمک کنم

        ولی دوستام میگه بسه بابا مگه کوزت ی چقد کار ولش کن

        ولی من باید به چالش بندازم خودمو باید همیشه در تکاپو و تلاش باشم

        لیلا جان شما را از ته دل تحسین میکنم و برای شما بهترینها را از خداوند خواهانم

        بابت کامنت و حرفهای توحیدی و قشنگتون متشکرم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          ملورین گفته:
          مدت عضویت: 1822 روز

          سلام زینب عزیزم

          ممنونم از این که توتنستم به شما انگیزه بدم،اصلا به حرف هیچ کس گوش نکنید و فقط خودتون رو به خداوند بسپارید و نشانه و هدایت های خداوند را درک کنید و به آنها عمل کنید.

          مطمئن باشید که هدایت خداوند هم حس خوبی به شما میده و شما را از همان مرحله ایی که هستید یک گام کوجیک تر به جلو میبره واصلا نیازی به کارهای دور از دسترستون نیست.

          و این رو هم باید بدونیم که زندگی همیشه پر از تضاد و مسئله هست که با قرار گرفتن در مسیر توحید و اجرای قوانین خداوند و صبر و البته استفاده از محصولات استاد تمام اون تضادها به راحتی حل خواهد شد

          امیدوارم هم خودم و هم شما دوست عزیزم در مدار دریافت محصولات بی نظیر استاد عزیزم قرار بگیریم و بتونیم کسب و کار شخصی خودمون را داشته باشیم و خلق ارزش کنیم و به خلق خدمت کنیم.

          براتون آرزوی هر روز توحیدی تر شدن و توحیدی ماندن را دارم و الهی که تمام خواسته هاتون محقق بشن عزیز دلم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1278 روز

      سلام بانوی زیبا

      سپاسگذارم بازم عالی من از خواندن کامنت دوستان تک تک انیدر لذت میبرم به اندازه کل سربازان جهانی 1

      تشکر

      سپاسگذارم بابت مکتوب کردن کامنت هایت.

      سپاسگذارم

      استاد عباسمنش تا وقتی که انگیزه داره لذت میبره وقتی داره زبان انگلیسی و یاد میگیره وقتی نحوه عملکرد بدن مورد تحقیق قرار میده براش لذت داره

      جالبه که به محض رسیدن به یک خواسته ایی سریع فراموش میشه و میشه روتین زندگی

      یادمه سال اول که هیچی از هلندی نمیفهمیدم خیلی برام جذاب بود زبانشون اما الان خیلی عادی

      البته من آدم کنجکاو. تنوع طلبی ام واسه همین خیلی زود چیزهای تکراری برام کسل کننده میشه و دنبال ی چیز هیجان انگیز ام منتهی تو در و دیوار بودم که به لطف دوره های بینظیر استاد جان در مسیر صراط المستقیم دارم این حجم از انرژی و هدایت میکنم

      به امید الله مهربان موفق میشم

      سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2233 روز

      به نام خداوند زیبایی ها

      سلام عرض می کنم خدمت استاد عزیزم خانم شایسته مهربان و شما سارا خانم عزیز

      سپاسگزارم به خاطر دیدگاه ارزشمندی که نوشتی

      من با این دیدگاه اشک ریختم

      حال دلم خوب شد و این حجم از نگاه مثبت و حال خوب شما رو تحسین کردم

      یاد زندگی خودم و اونجاهایی که شجاعت به خرج دادم و تو دل ترس هام رفتم افتادم

      یاد اون جاهایی که توانستم در دل مسائل حال خودم رو خوب نگه دارم و بگم الخیر فی ما وقع

      و بعد خیری که در اون اتفاق به ظاهر خیلی بد بوده رو پیدا کردم

      سپاسگزارم از خداوند مهربان به خاطر بودن در این دانشگاه موفقیت

      بودن در این جمع صمیمی که واقعاً بودن در کنارشون و خواندن دل نوشته هاشون بی نهایت حال دلم رو خوب می کنه طوری که می توانم بگم اگه الان مسافرت اروپا هم بودم شاید اینقدر حس و حال پاک و عشقی که الان دارم در وجودم تجربه می کنم رو تجربه نمی کردم

      خانم مرادی ، من خیلی از دیدگاه های شما درس های ارزشمندی یاد می گیرم

      امیدوارم هر جایی هستید حال دلتون عالیه عالی باشه

      و در پناه امنِ الله مهربانی ها باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        سارا مرادی همت گفته:
        مدت عضویت: 1060 روز

        بنام خدای مهربونم

        سلام به روی ماهت محمدحسین عزیز

        سپاسگزارم بابت کامنت پر از محبتت

        چقدر خوشحالم که با خوندن کامنتم به احساس خوب رسیدی

        خداروشکر

        شما داری به اصل عمل میکنی پس لاجرم اتفاقات خوب هم تجربه میکنی

        خداروشکر برای وجودتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مصطفی شاه محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1167 روز

      سارای عزیز سلام

      هیجان ، شوروشوق ، انرژی و خواستن ، و تغییر ، و شادی و احساس خوب در کامنت فوق العاده شما موج میزنه

      و بمن هم انرژی ، شادی و خوشحالی و احساس خوب میده و ایمان و باور منو قویتر و محکمتر میکنه

      روحیه خواستن و آزادی طلبانه شما و این همه شوق و ذوق برای داشتن آزادی و شادی و احساس خوبتون رو از صمیم قلبم تحسین میکنم و تبریک میگم که پر قدرت و شاد و محکم قدم برمیداری و به خوبی و راحتی و آسانی به خواستهاتون میرسید و همیشه پویا هستید و با قدرت یه این مسیر زیبا ادامه میدین و همیشه بدنبال بهترینها هستین .

      سپاسگزارم که این کامنت فوق العاده رو نوشتین و باعضق برای ما به اشتراک گذاشتین و برای من پر از درس و آگاهی و انرژی بود

      براتون آرزوی شادی و لذت و خوشحالی و احساس خوب در تمام لحضه های زندگی دارم

      منتظر موفقیتهای بهتر و بیشتر شما دوست خوبم هستم

      درپناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1225 روز

      سلام به خانوم مرادی عزیز

      خوندن کامنتتون چقدر لذت بخش بود برام و چقدر ایمان توی وجودم زنده کرد

      داشتم خودمو جای شما تجسم میکردم چقدر تحسینتون کردم

      چقدر شما منو یاد مادر حضرت موسی انداختین هنگام به آب انداختن فرزندش

      اون موقع که به تضد خوردین و پلیس شما رو به اجبار از آلمان به هلند فرستاد با وجود اینکه قانون نمیدونستید و ظاهر قضیه بد بود ولی اخرش خیر شد براتون و خط هدایت خداوند به وضوح الان مشهود شد براتون

      خوندن این کامنت شما و مسیر هدایتی شما قوت قلب بهم داد که مسیر خودمو با قدرت بیشتری ادامه بدم و بیشتر تسلیم رب باشم و دستشو باز بزارم برای هدایتم

      استاد از شما بی نهایت سپاسگذارم برای ایجاد همچین فضای رویای که سراسر عشق و توحید توش موج میزنه..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      پوریاکاتبی گفته:
      مدت عضویت: 1253 روز

      بنام نامی یزدان

      سرکار خانوم مرادی همت عزیز خواهر بزرگوارم

      به به واقعا به به بخدا به تضاد هایی که دوستانم تو این سایت بهش برخورد کردن و ازش رد شدن نگاه که میکنم میبینم تضاد زندگی من مثه کاهی در برابر کوه از ته قلبم تحسینتون کردم مادر نمونه خانوم قوی درود به روح بزرگ و جنگجوی شما به دختر خانومتون حسودیم شد که یه همچین الگوی قوی رو توی زندگیش جلوی چشماش داره ،من همیشه توی ذهنم از مادرم انتقاد میکردم چون خیلی محتاط خیلی از فشار قرار گرفتن میترسه و همین باعث شد خیلی از لذت ها رو از خودش بگیره و خیلی تز حسرت ها تو دلش بمونه با اینکه با مادرم فقط 19 سال اختلاف سنی دارم ولی اصلن فرسنگ ها از لحاظ متافیزیکی دوریم از هم ولی با دیدن کامنت شما به این درک رسیدم که مادر من اندازش همین بوده و تمامش رو برای من گذاشته مثل شما که تمام خودت رو گذاشتی حالا با این تفاوت که شما نترسیدی و ظرفتو بزرگ تر کردی

      امیدوارم خداوند تمام مادران سرزمین من رو در پناه خودش محفوظ بداره و همینجا دوس دارم به مادر خودمم بگم که عاشقتم و درک میکنم که تمامت رو برای من گذاشتی و باعث شدی من خودم تلاش کنم روح خودم و اندازه خودم رو بزرگتر کنم

      الهی شکر بابت این کامنت این سایت و این دوستان جان الهی شکر واقعا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        شقایق گفته:
        مدت عضویت: 932 روز

        سلام

        چقدر خوب بود این کامنت شما

        من هم با مادرم 20 سال تفاوت سنی داریم ولی انگار یکیمون از مریخ اومده یکیمون از زمین…ولی اینکه گفتید اندازه ش همون بوده و همشو برای من گذاشته رو واقعا منم چند روزه بهش دارم فکر میکنم و میگم خب دیگه بیشتر از این نباید انتظار داشته باشم ازش که کارهایی که از نظر من عجیب غریبه رو انجام نده

        ولی این جمله شما رو سیو کردم تا هر موقع از کارهاش سورپرایز شدم بیام بخونم

        ممنون ازین آگاهی که بمن دادید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سارا مرادی همت گفته:
        مدت عضویت: 1060 روز

        بنام خدای مهربونم

        سلام به روی ماهت پوریا جان

        سپاسگزارم از کامنت پر از مهر و انرژیت

        راستش من چون مامانم خیلی خانوم آروم و مظلومی بود و از رفتارش ناراحت بودم همیشه چون نمیتونست از حق خودش حتی دفاع کنه و همیشه بخاطر باورهای اشتباهش مورد ظلم همه قرار میگرفت این خواسته در من شکل گرفت که باید جسور باشم باید زندگی و تجربه کنم باید شاد باشم

        دقیقا همون بحث تضادِ که باعث میشه خواسته ها در ما شکل بگیره

        هر آدمی نتیجه باورهای خودش و زندگی میکنه ،انسان‌هایی که در مسیر زندگی ما قرار میگیرن به عنوان مادر پدر فرزند همسر خواهر یا برادر

        به طور موقتی هستن

        جالبه که دختر من به شدت خجالتی و شخصیت جدی داره

        اصلا شبیه من نیست

        قبل از آشنایی با قانون نسبت بهش احساس گناه داشتم که چون بدون پدر بوده بچه خجالتی و خودم و مقصر میدونستم اما الان میدونم که خودش انتخاب کرده در این شرایط به این دنیا بیاد و اگه خودش بخواد از خدا کمک بخواد ،به صراط المستقیم هدایت میشه

        و خداروشکر اصلا نه بهش احساس وابستگی دارم نه دیگه نگران آینده اش هستم نه خودم و مقصر میدونم

        پوریا جان تا میتونی با موفقیتت و خوب زندگی کردنت ،مادرت و خوشحال کن همین

        در پناه خدای مهربون سعادتمند باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      آمنه آل بو طرفی گفته:
      مدت عضویت: 1833 روز

      سلام

      واقعا چقد لذت بردم از کامنت زیباتون

      واقعا زندگی پر از چالشی داشتید

      تبریک میگم به خاطر داشتن روحیه ی شاد و پر انرژی

      منم عاشق آهنگهای شاد و رقصیدن هستم وقتی داشتم کامنت میخوندم کیف کردم گفتم بابا تو دیگه کی هستی

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سارا مرادی همت گفته:
        مدت عضویت: 1060 روز

        بنام خدایی که ما رو از درون مادرمون بیرون آورد و به ما گوش و چشم و قلب داد تا شاید سپاسگزار باشیم

        وای وای چقدر عشق و حال خوب تو کامنتهاتون نثارم کردین

        عاشقتونم

        خدایا شکرت که دوستهای بینظیر و فوق العاده ایی دارم

        خدایا سپاسگزارم که از دل تاریکی به سمت نور هدایتم کردی

        بخدا که همه مون خیلی خوشبختیم که اینجا حضور داریم

        خدایا به عظمت و بزرگیت حمایتمون کن تا قدر این سایت بینظیر و فهم کنیم و به آگاهی های بینظیرش عمل کنیم

        این سایت این همه حال خوب روزی خواسته استاد بوده و الان وجود داره

        ما هم باید از تضادها انگیزه بگیریم برای خلق خواسته هامون و عشق و ثروت و در جهان گسترش بدیم

        با تمام وجودم از همه تون سپاسگزارم که عشقتون و با تک تک کلماتتون بهم منتقل کردین

        خدایا شکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      عارفه مظاهری گفته:
      مدت عضویت: 2508 روز

      سلام به سارای عزیز و همه دوستان هم‌فرکانسی. سارا جان واقعا بهت تبریک میگم. چقدر خوب تونستی با اون شرایط زندگی در کمپ کنار بیای. در صورتیکه خودت میگی اون موقع با استاد و قوانین آشنا نبودی ولی چقدر خوب تونستی خودتو شاد نگه داری و از همون امکانات خیلی کم هم استفاده کردی و لذت بردی واقعا بهت تبریک میگم دوست عزیز

      منم میخوام اینجا یه مقدار از زندگی خودم بگم. من و همسرم از سال 93 با استاد آشنا شدیم و همسرم تصمیم گرفت همون سال یک شرکت تاسیس کنه و منم کاملا باهاش موافق بودم یک آپارتمان تو کرج داشتیم اون رو فروختیم برا تاسیس شرکت خیلی انگیزه داشتیم ولی قانون رو درست درک نکرده بودیم و باورهای اشتباه زیادی در مورد ثروت داشتیم. همسرم بعد یک سال که متوجه شد از اون شرکت درآمدی کسب نمیکنه دوباره رفت و کارمند شد البته شرکتش رو هم حفظ کرد الان بعد گذشت تقریبا 9 سال( البته یه مدتی اصلا دیگه به سایت عباس‌منش نمیومدیم و مطلبی از این سایت نخوندیم و از مدار بقیه دوستان و استاد خارج شده بودیم) ما تازه داریم خیلی بهتر قوانین رو درک میکنیم. همسرم دوره کشف قوانین زندگی رو گرفت و گوش کرد و کلی فایل ضبط کرد و الان هم داریم 12 قدم رو کار میکنیم. و من تازه دارم قوانین رو درک میکنم. اگه ما هم اون زندگی معمولی کارمندی رو داشتیم الان حتما یه خونه تو تهران و یک ماشین خیلی عالی داشتیم ولی خداییش من اون زندگی رو دوست نداشتم و ندارم. این آزمون و خطاهایی که تو این چندسال داشتیم و تضادهایی که بهش برخوردیم خیلی برام‌جالب بوده و هست و مطمئن هستم همه خواسته‌هامون محقق میشه. داشتن ثروت، مهاجرت و هرچه که الان به ظاهر نداریم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2339 روز

      به نام الله هدایتگرم

      سلام به سارای مهربان و پرانرژی

      الان در این لحظه که دارم برای شما می نویسم در یک تضاد بزرگ در زندگیم هستم اما خداوند هدایتم کرد که بیام اینجا و بخونم و ذهنم رو سوق بدم به اموزه ها و تجربه های مثبتی که همیشه از این سایت و استادان عزیزم و دوستان آگاهم بدست میارم

      بسیار بسیار شما رو تحسین میکنم

      چقدر عالیه که اولا شما مهاجرت کردید و پا روی نقطه امن و تکراری زندگیتون گذاشتید و چقدر عالی تر که این همه روحیه عالی و مثبتی دارید و نه تنها سعی میکنید کانون توجه خودتون رو آگاهانه تغییر بدید بسمت شادی و آرامش و حس خوب بلکه برای دیگران هم این احساسات مثبت رو به همراه میارید و قطعا فرکانس این همه حال خوب، به شما و زندگیتون بر میگرده

      بهتون هزاران بار تبریک میگم که این همه انسان مثبتی هستید و نتایج مثبتی گرفتید و قطعا زندگی همه ما میتونه خیلی زیباتر و خاطرانگیزتر باشه وقتی خودمون و درونمون رو زیباتر بسازیم

      موفق و سربلند و شاد و سالم در آغوش الله یکتا باشیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ملیحه نصیری گفته:
      مدت عضویت: 1795 روز

      سلام ب سارای نازنیم

      چقدر عکس پروفایلت ب ادم انرزی زیاد میده

      با اعتماد بنفس بالا

      زیبا

      ارام

      مطمن

      تحسینت میکنم سارا جان بابت این همه کنترل دهنت

      تحسینت میکنم ک در شرایطی ب طاهر ناجالب شاد بودی و شادی رو گسترش دادی

      تحسینت میکنم تنها با فرشته کوچولوت رفتی هلند

      تحسینت میکنم ک انقدررررر عااالی پادگان رو کردی دیسکو شادی و زیبایی

      تحسینت میکنم ک هر بار هدایت خاستی و اجازه دادی ببرتت

      تحسینت میکنم ک ب هدایتها گوش دادی

      تحسینت میکنم ک رشد کردی و بزرگ شدی

      تحسینت میکنم این همه شاد بودن و پر انرزی بودنت رو

      تحسینت میکنم توجه ب نکات مثبت و زیبا تو اون پادگان رو

      از این راه دور برات کلیییییی جیییععع و دست و هووورررااااااا میکشم و بهت افتخار میکنم.

      مطمنم روزهای عاااااالی در انتطارته

      و حتما بیا برامون بیشتر بنویس

      تا ماهم لدت ببریم

      هم تحسینت کنیم

      هم ایمانمون بیشتر بشه

      روزهات پرازشادی و لحطه هات پراز ارامش باشه سارای زیبا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ندابشارتی گفته:
      مدت عضویت: 1389 روز

      روز 155 ام روز شمار

      سلام خدمت شما سارای عزیز

      این برای بار دومه،که در زمان‌مناسب به کامنت و اگاهی هایی ک منبع خیروبرکت‌ از طریق شما برام فرستاده،هدایت میشم

      روز قبل،یعنی روز 154

      ،نوشتم که خدایا باهام حرف بزن

      نجواها زیادن

      من دارم ترسو پذیرا میشم

      بهم قوت قلب بده

      همه از نشدن ها میگن

      کامنتو ارسال کردم و اومدم وارد روز 155 شدم

      زدم کامنتایی ک امتیاز بالان

      همینجور ک میخوندم،رسیدم کامنت پر از برکته شما و دوباره کلمه هلند

      اصلا حالو احوالم عوض شد

      عرض 5 دقیقه

      کامنتی با این از حد توحید

      انققققد واضحو صریح

      خیلی بهتون افتخار میکنم و ازتون ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سمیه منیری گفته:
    مدت عضویت: 1878 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز که دیگه خانم شایسته هم استادم شده از زمانیکه دوره شیوه حل مسائل رو گوش دادم چقدر نتایج گرفتم و مسائل رو حل کردم و اشتباهیاتم رو فهمیدم و چقدر درمورد یک بیماری شخصیتی که سال های سال من رو از پیشرفت دور کرده بوده بنام کمالگرایی رو شناسایی کردم از این به بعد بهتره بگم سلام به استادان عزیزم سپاسگزارم از اینکه دوربین گذاشتین و ویدیو گرفتین از خودتون و آگاهی های ارزشمند تون رو با ما به اشتراک گذاشتین.

    استاد اصلا این عکس روی فایل بینظیره چقدر یک منظره زیبا و یک احساس خوبی رو در وجودم بوجود آورد و چقدر تحسین میکنم این اندام زیبا و عالی تون رو که اصلا احساس خوب فایل رو چندین برابر کرده.

    اتفاقی که برای من در زندگیم افتاد و من تونستم با تغییر نگاهم نتایج خیلی خوبی رو رقم بزنم رفتن دولت ریاست جمهوری کشورم (افغانستان) و تشکیل دولت جدید بنام طالبان بود و قبلش باید بگم که من بنابر شرایطی که تو دانشگاه دیدم و فهمیدم که توی شرایطی که توی دانشگاه هستم نمیتونم به اهدافی که میخام برسم و بهای رسیدن به اهدافم این هست که من دانشگاه رو ترک کنم تا بتونم بصورت تمرکزی روی اهدافم و شخصیتم و خودم کار کنم و یک محیط ایزوله ای برای خودم خلق کنم تا بتونم ورودی های ذهنیم رو کنترل کنم و از یک سری افراد نامناسبی که شناسایی کرده بودم هیچ تاثیر مثبتی در زندگیم ندارند دور بشم خب اون زمان همگی داشت میرفت دانشگاه همه چیز سرجای خودش بود و این تصمیمی که من گرفته بودم اصلا یک عمل غیر قابل باور و عجیب هم برای خودم بود هم برای خانوادم هم برای تمام اطرافیانم بود و مهم تر ازینکه من خونم توی یک شهر دیگه ای بود و دانشگاه توی شهر دیگه و باید بر میگشتم به خونه و این ترس ها هم بود اون زمان که من به خانوادم چی بگم به فامیل چی بگم یعنی چی که تو دانشگاه رو ول کردی اگه ازم بپرسن چی بگم و این ها گفتگو هایی بود که تو ذهنم رد و بدل میشد ولی این الهامی بود که اون زمان از طرف خداوند دریافت کرده بودم و این کار رو انجام دادم و توی امتحانات آخر ترم حاضر نشدم و نرفتم و اتفاقی که افتاد چند روز بعد از نرفتن دانشگاه وزارت تحصیلات کشور اعلام کرد که به مدت فک کنم یک ماه دانشگاه ها تعطیل شده و این تصمیم کاملا یهویی بود و من واقعا خیلی خوشحال شدم ازون اتفاق که حالا دیگه لازم نیست من به کسی جواب پس بدم بعدش اومدم خانه و همون زمان ها همین شایعه ها بود که طالبان با دولت درگیر هست توی شهر های دور دست و طالبان داره پیش روی میکنه و میخواد دولت رو بگیره و فک کنم بعد حدود دو یا سه ماه توی یک روز بسیار به راحتی تونستن که دولت قبلی رو جا شو بگیرند و دیگه بعد از اون مردم کاملا یک نگاه بسیار منفی نسبت به این دولت داشتند و فکر میکردند همه چیز از بین رفت و ما هم نابود شدیم که خیلی ها منجر به فرار شدند و رفتارهای نا مناسب و استرس زا از طرف مردم دیده میشد اکثریت مردم میگفتن کار های مان نابود شد دیگه کار نیست سرمایه دار ها از کشور رفتند خانم ها دیگه مکتب و دانشگاه نمیره خانم ها دیگه سرکار رفته نمیتانه دیگه این دولت فقط توی کوه بوده از رشد و پیشرفت هیچ سر در نمیاره ما ماندیم و این همه بدبختی و قراره جنگ های داخلی شروع بشه و…….

    و باید بگم که اون زمان اولش کنترل ذهنم خیلی سخت بود ولی به لطف خداوند تونستم و اون زمان به خودم گفتم ببین سمیه مگه تو نمیخاستی همچین اتفاقی بیافته که کسی ازت نپرسه تو چرا دانشگاه تو نمیری بخدا اصلا اتفاقات طوری برام رقم خورد که انگار خداوند تمام کشور و قوانینش رو برای من زیر و رو کرد تا من با آرامش به هدفم و روی خودم کار کنم و اون محیط ایزوله ای که میخاستم واقعا خداوند برام جور کرد و خیلی عالی هم جور کرد و طوری شد که من خیلی جدی تر اومدم روی خودم کار کردم مهارتی که مورد علاقم بود به سمتش هدایت شدم و چقدر با انترنت و تکنولوجی بیشتر از قبل آشنا شدم و یاد گرفتم و چقدر با نرم افزار هایی آشنا شدم که از راه دور میتونستم با یادگیری شون درآمد داشته باشم و برخلاف اکثریت جامعه تونستم صاحب درآمد بشم و از راه دور کار کنم فریلنسری رو یاد بگیرم و چقدر ارزش یوتیوب رو بیشتر فهمیدم و چقدر تونستم فایل های استاد رو با تمرکز بیشتر و جدی تر گوش بدم و وقت بزارم چقدر تمرکزم بالا تر رفت خود شناسیم بیشتر شد و مسائل بیشتری توی زندگیم حل کردم توی خانه به خانواده خیلی کمک کردم چقدر غذاهای خوشمزه از یوتیوب درست کردم چون قبلش که اصلا خانه نبودم و اگر هم میبودم میگفتم من وقت ندارم یا درس دارم یا اصلا خودم نمیرفتم انجام بدم و من از این اتفاقات به فایده خودم استفاده کردم و خداوند این اتفاق رو به خیر من تمام کرد و الان که از اون اتفاق حدود یک و نیم سال میشه گذشته من چقدر رشد کردم دیگه اصلا خانوادم نپرسید نه فامیلم پرسید هیچ کسی نپرسید و فقط توهماتی بودند توی ذهن خودم و توی شرکتی که الان کار میکنم هم حتی ازم نپرسید که تو مدرک دانشگاه داری یا نه فقط گفتن نمونه کار هایی که انجام دادی رو نشان بده و من قبلش کلاس هایی که توی یوتیوب گذرانده بودم و پروژه هایی که از اون ویدیو ها کار کرده بودم نشان دادم قبولم کردند به همین سادگی واقعا سپاسگزارم از رب العالمین که هدایتم داد به استادان ارزشمندم تا با تغییر نگاهم و افکارم توانستم زندگیم رو طوری که میخاستم رقم بزنم و از دل اکثریت جامعه جدا بشم و همچنان توی این مسیر هستم و خواهم بود.

    خدایا سپاسگزارم از اینکه تونستم این کامنت ارزشمند رو از تجربیات خودم بزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  3. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1910 روز

    به نام خداوندِ مهربان و هدایتگرم.

    سلام استاد عزیزم و مریم جانم و همه ی عزیزانِ سایت.

    اولین روز اردیبهشت زیبا و پر از گل های رنگی رنگی و طبیعت سبزِ درخشان، نوشِ جانِ همه ی کسانی که با قلبشون زیبایی ها رو حس میکنن و لذت میبرن.

    خوشحال شدم صبح فایل جدید رو روی بَنِرِ سایت دیدم.

    دیدن پردایس زیبا، دیدن و شنیدنِ صحبت های شما هم انرژی امروز رو مضاعف کرد استاد جان.

    من هر بار شما و اندام خوش فرم تون رو تحسین میکنم و خواهم کرد، خودمم تو مسیر دوره قانون سلامتی هستم و لذت میبرم از نتایج خودم و سپاس گزار خدا هستم.

    وظیفه ی خودم میدونم هم تحسینتون کنم هم سپاس گزاری کم ازتون.

    خدایا شکرت برای جذابیت زیاد طبیعتِ پردایس که من عاشق سرسبزی و نشاط اش هستم.

    صبح رفتم سراغ فایل جذابِ فقط روی خدا حساب کن، الان هم اومدم سراغ دیدن این فایلِ جدید با تمرین جدید.

    برام خیلی جالب بود صحبت تون در مورد تغییر زاویه ی دید ما که خروجی رو برای ما تغییر میده.

    یعنی وقتی اتفاقاتی ناخوشایند میوفته سبکِ فکریِ من میتونه گوهرهای اون اتفاق رو برام بیرون بیاره به جای یاس و ناامیدی.

    دو مورد دارم که میخوام بنویسم در موردشون:

    زمانی که بیماری پندمیک اومد، دقیقا از 18 فروردین 99 زندگی من عوض شد و تبدیل شد به بهترین حالتی که میتونست بشه تا الان…

    چطور؟

    دقیقا از 18 فروردین تصمیم قاطع گرفتم فایلهای سایت شما رو گوش بدم در جهت رشدم و زندگی مون پر از ثروت و برکت شد دقیقا از همون موقع به بعد تا الان و مطمئنم که ادامه خواهد داشت.

    چون خدا رو پیدا کردم.

    با باورهای معیوب آشنا شدم.

    از اون موقع تا الان چندین دوره از سایت خریدیم و کار کردیم روشون.

    سیستم فکری و زندگیم به عبارتی شخم زده شد و من دیگه سمانه ی قبل از 18 فروردین نبودم و نیستم.

    فراز و نشیب داشتم ولی تو مسیر موندم و هستم.

    کلی نوشتم و نوشتم و نوشتم و نوشتم و هر بار عرق لذت میشم که مینویسم: از اهداف، هدایت ها و نشانه ها، از درخواست هام، نکات دوره ها و فایلها، نکات کتاب ها و …

    دقیقا هدف گزاری کرده بودم بهمن 98 که برم دوره حضوری آموزش اوریگامی و ثبت نام هم کردم، دقیقا خوردیم به پندمیک و من با خودم گفتم حضوری نمیشه اشکالی نداره غیر حضوری شرکت میکنم که خدا رو شکر موسسه مون از چند سال پیش تجربه آموزش غیر حضوری رو داشت و بسیار باکیفیت دوره ام شروع شد.

    دقیقا تا همین الان متمرکز روی هدف اوریگامی ام هستم و الان یازدهمین دوره مو شروع کردم و چقدر خوشحالم که خدا هدایتم کرد تو این مسیر در این مدت و اوریگامی شد هدف و لذت زندگیم.

    این 3 سال اخیر برای من، خیلی روند رشد و پیشرفت کاری و شخصیتی ام بالاتر رفت.

    یعنی شاید بشه گفت سمانه قبل فروردین 99، سمانه ی بعد فروردین 99

    تلاش کردم، حرکت کردم، خدا هدایت و حمایتم کرد و بسیار بسیار راضی هستم و سپاس گزار برای مسیری که طی کردم.

    سال 99 مخصوصا یکی از بهترین سال‌های منه با هر چی داخلش بود، همینطور ادامه پیدا کرد شیرینی های زندگیم در سال 1400 و 1401 و سال 1402 که آغازش کردم.

    به عبارتی شاید بتونم بگم سالگرد سه سالگی تغییر و تحولات عالی زندگیم رو دارم سپری میکنم.

    خلاصه اش میشه بعد پندمیک، من خیلی پویاتر شدم: دوره های آموزشی شرکت کردم، روی خودشناسی و خداشناسی جدی تر کار کردم، وارد محیط کاری با آدم های مورد علاقه ام شدم، عادت‌های خوب جدید ساختم واسه خودم مثل کتابخوانی روزانه و کارهای شخصی مورد نیازم، کلی اتفاقای ریز و درشت عالی افتاد این مدت.

    یادمه متمرکز ویدئوی آموزشی هم میدیدم و تو لایوهای اوریگامی شرکت میکردم، یعنی قشنگ افتادم تو مسیر یادگیری با حس عالی.

    خدا رو شکر میکنم من جزو آدمایی بودم و هستم که زمان پندمیک، از سال‌های خوب زندگیم به شمار میاد و کلی چیز یاد گرفتم و لذت بردم.

    تو خود زندگیم هم کلی چیز یاد گرفتم که باعث شد درکم بزرگتر شه.

    یادمه سخت مشغول اهدافم تو اوریگامی بودم و زمان و وقتی برای ناراحتی یا استرس اصلا برام به وجود نیومد، انقدر که مشغول مشق ها و پروژه های اوریگامی ام شدم. و چه برکات فراوانی داشت واسم، با کلی آدم های خوب آشنا شدم، دوست شدم، تو نمایشگاه و جشن اوریگامی شرکت کردم و فهمیدم چه موهبت بزرگی نصیبم شد این مدت با اون شرایط و کلاسهای غیر حضوری ام.

    مورد دوم فوت پدرم 10 فروردین 90:

    دقیقا یادمه خودمو جمع و جور کردم به سرعت و دقیقا یه تعهد و مسئولیت پذیری درونم شعله ور شد که حالا که بابا نیست واسه خانواده ی سه نفری با مامان و آبجیم باید بلند شم و تلاش کنم.

    گواهینامه داشتم، اما رفتم سراغ تمرین که بتونم بشینم پای ماشین پدر و مستقل شیم و خودمون کارهامونو انجام بدیم.

    کلی مهارت یاد گرفتم، مهم نبود میخوام یا نمیخوام، آماده هستم یا نیستم، خواستم که بلند شم و کمک کنم به خانواده و خدا خیلی حمایتم کرد.

    تمام کارهای مربوط به ماشین رو انجام دادم و واردش شدم با همراهی مادرم (بنزین، معاینه فنی، تعمیرگاه و …)

    رانندگیم بهتر و بهتر شد تا جایی که عاشق رانندگی شدم در صورتیکه قبلا از نشستن پشت فرمون خیلی میترسیدم و فرار میکردم ازش.

    تمام خریدها، رفت و آمدها، مسافرت ها رو من رانندگی میکردم و لذت می‌بردم از اینکه وارد این مهارت شدم.

    سال های بعدش وارد شغل معلمی شدم و اونجا هم کلی تجربه کسب کردم، اولش به شدت سخت بود برام و میخواستم خارج شم ازش، انقدر که فشار روانی داشتم و خودمم سختش میکردم.

    اما موندم و بعد 2 ماه با عوض کردن سبکِ آموزش و رفتارم با بچه ها، شغلم برام تبدیل شد به یکی از جذاب‌ترین تجربه های زندگیم.

    چقدر با بچه ها خودمم چیز یاد گرفتم، خلاقیتم بیشتر و بیشتر شد و خوشحالم که وارد این چالش و مهارت‌هایی که کسب کردم شدم.

    الان نگاه میکنم همش رشد بود و یادگیری که الان قدردانشون هستم و سپاس گزار خدا.

    همیشه تو زندگیم یادِ خدا و حضورش برام بمب انرژی بوده مخصوصا از سال 99 به بعد که جنسِ رفاقتم و عشقم با خدا به واسطه درس ها و آگاهی های شما استاد عزیزم، خیلی فرق کرد. هر لحظه نزدیکتر شدم به خدا و این رفاقت با خدا و حضورش در زندگیم رو بزرگترین نعمت زندگیم میدونم.

    بی نهایت سپاس گزار خدا هستم با قلبم.

    بی نهایت سپاس گزار شما و مریم جان هستم با قلبم.

    بی نهایت سپاس گزار تمام دست های خدا هستم که درس های خدا رو بهم منتقل کردن به بهترین شکل ممکن در بهترین زمان ممکن.

    یه نکته ای در مورد پروژه ی پرتاب موشک برام جالب بود، اینکه چقدر آدم ها با خودشون در صلح هستن.

    خوشحالی و تشویق هاشون.

    نام گذاری پروژه با عنوانی که میگه این یه تجربه است، ما داریم یاد میگیریم، هیچ دلیلی برای یاس وجود نداره و آدم ها امید دارن به تجربه های بعدی که بتونن به هدفشون برسن.

    که اصولا همین تجربه ها پل های رسیدن به اهدافشون هست.

    من از این ویدئو، حسِ شادی دریافت کردم، حسِ امید، حسِ اطمینان به خود و مسیر، حس آرامش

    همین حسِ امید هست که آدمو بلند میکنه واسه تلاش مضاعف.

    صبح تو پیاده روی ایده اومد این باور رو بنویسم و تکرار کنم:

    هر باوری که میشنوم و بهم حس خوب و امید میده، دقیقا باید زیاد تکرارش کنم

    اینو استاد بارها و بارها تو فایلهای متفاوت گفتن، اما من امروز صبح با عمقِ وجودم درکش کردم که چقدر موثر و کارساز هست تو بهبودم.

    استاد حقیقتا که پیاده روی های روزانه محشره و کلی ایده و هدایت میاد تو مسیر برام.

    خدا بی نهایت بار شادی، سلامتی، سعادت، ثروت، برکت، خوشبختی و هر اون چیزی که خواسته قلبی تون هست وارد زندگی تون کنه برای انتشارِ دوره ی شگفت انگیز و معجزه وارِ قانونِ سلامتی.

    خدا رو شکر برای همه چیز

    خدا رو شکر برای همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    ابراهیم خانلرپور گفته:
    مدت عضویت: 2143 روز

    به نام خدا

    سلام

    استار شیپ و جیمز وب جاه طلبی انسان رو در برابر جهان نشون میده واثبات میکنه که انسان نامحدوده اگه خودش بخواد . نوع بشر همواره جهان را مسخر خودش کرده و چون خداوند میدونست که چی آفریده به خاطرش تو قرآن میفرمائید فتبارک الله احسن الخالقین .

    وقتی جیمز وب پرتاب شد احساس شور و شعف وصف ناشدنی ای چند روز تو وجودم بود از اینکه انسان هستم و در عصری که زندگی میکنم همچین حرکتی برای توسعه پیشرفتهای بشری انجام شد افتخار کردم .

    حالا که استار شیپ در مقایسی نظیر جیمز وب در حال وارد کردن انسان در رنسانس جدید تکنولوژی و تسخیر کهکشانه اون حس مجددا در من ایجاد شد . وقتی لحظات استارت راکت نشون داده شد و با جدا شدنش از سکو خیلی خیلی لذت بردم که انسان چقدر می تونه با هدایت الهی از هیچ به دست آوردهایی برسه که اینقدر بزرگ باشه . در حالی انواع دیگران جاندارن در سطح پائین خلقت خودشون از بدو وجود تا امروز موندن و بعضا حتی نتونستن همون را هم حفظ کنن و منقرض شدن .

    این نگاه پر از تحسین و امید کارمندان ومدیران اسپیس اکس و طرز برخوردشون با نا تمام موندن مرحله تست راکت که به قول استاد ” جدا شدن سریع بدون برنامه ریزی قطعات ” گفتن یعنی اینکه از همون جا کارشون رو شروع کردن و دنبال اصلاح و رفع ایراداتی میرن که در مراحل بعدی جبران بشه .

    تجربه من از اتفاقات مشابه ای که برام رخ داد و در ظاهر شکست اما بعدا برام سودمند بود موضوع مسائل مالی ای بود که در آخرین پروژه ام رخ داد . وقتی روی کار تسلط کافی داشتم و از نظر فنی مشکلی نداشتم ولی ورودی مالیم مشکل داشت . من با اینکه کارمو تحویل میدادم ولی چیزی دریافت نمی کردم و روز به روز بدهیم بیشتر میشد تا اینکه به این فکر کردم که چه فرقی بین من و افراد دیگه هست که وقتی حتی از نظر فنی و تلاش از خیلی ها بهترم ولی مشکل مالی دارم ؟

    تا اینکه متوجه شدم که اشکالی در درونم وجود داره و اون رو باید برطرف کنم پس به سمت ثروت 1 هدایت شدم و اونو تهیه کردم و دیدم که خانه از پایبست ویران هست چون باورهای مالیم به شدت ایراد داشته .

    موضوع بعدی ارتباطاتم با اطرافیان و مردم بود که در کمال ناباوری منی که مدتها مورد توجه و احترام همه ی اطرافیانم بود به سادگی ارتباطاتم بهم میخورد و هر روز با اینکه تلاش بیشتری برای بهبود میکردم اما موفق نشدم تا اینکه ریشه اونو تو دوره عزت نفس پیدا کردم .

    موضوع بعدی مشکلی که در بورس پیدا کردم بود و فهمیدم که باید روی آموزشم بیشتر و جدیتر تمرکز کنم وقتی برای سایرین میشه برای من هم باید بشه وقتی نمیشه پس مشکل از خودم هست . پس با جدیدت بیشتری روی آموزشها وقت گذاشتم و متوجه بسیاری از باگهایی شدم که تو این زمینه داشتم .

    اینم بگم که به خاطر مساله ای حالم چند روز بود که گرفته بود و هر چی که سعی میکردم ذهنمو کنترل کنم باز هم از دستم در میرفت تا اینکه این فایل را امروز دیدم و خداوند با زبان استاد به من گفت تو اگه میری جلوی آینه و میگی ابراهیم :

    خدا عاشق موفقیت توئه

    خدا عاشق پیشرفته توئه

    خدا فراموشت نمیکنه

    خدا ازت حمایت میکنه

    هر اتفاقی بیافته به نفعته

    و ….

    پس به معنی واقعی کلمه باید به الخیرو فی ما وقع باور داشته باشی . من هم چون امسال تعهد دادم تسلیم خواست خدا باشم با تمام وجود میپذیرم و حال و احساسمو خوب میکنم . و اجازه میدم خداوند بزرگ کارشو بکنه .

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    استاد عزیز ممنونم ازت و برای بدن زیبایی که ساختی تحسینت میکنم

    همیشه شاد و سلامت باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2233 روز

      به نام خداوند زیبایی ها

      سلام و عرض ادب خدمت شما دوست عزیزم آقای خانلرپور

      سپاسگزارم از خدای مهربانم به خاطر دوست های ارزشمندی همچون شما

      چقدر زیبا نوشتید

      از خواندن دل نوشته‌ی شما خیلی لذت بردم

      و یاد آگاهی های جلسه سوم قدم دوم افتادم

      اونجا استاد توضیح میده که چقدر انسان قدرت داره

      ما در زمینه زور فیزیکی تقریباً از تمام حیوانات ضعیف تریم

      مثال عقاب رو میزنه که چشم های قوی داره

      آهو که سرعت خیلی زیادی داره

      مورچه که می توانه وزن چند برابر وزن خودش رو بلند کنه و حمل کنه!!

      و بعد توضیح میده که ما چقدر از بعد ذهنی قدرتمند هستیم

      استاد میگه

      هیچ حیوانی در هزاران سال گذشته هیچ تغییر در زندگی خودشون ندادن

      ولی انسان ها در پنجاه سال گذشته جهان رو متحول کردن!!

      من اینقدر این جلسه رو دوست دارم و برای من تاثیر گذاره و نکات کلیدی و ارزشمندی رو ازش دریافت می کنم که…

      برای خودم یه بخشی از این جلسه رو برش زدم صوتی کردم و می خواهم بارها و بارها و بارها گوش بدهم تا شکل ذهنم رو و مدل فکریم رو عوض کنه

      حتی از یکی از دوستانم سوال پرسیدم که چطور می توانم آهنگ پس زمینه این صداهای استاد بگذارم

      چون قبلاً یه تیکه از فایل های رایگان استاد رو در حد دو دقیقه براش در تلگرام ویس گرفتم فرستادم

      ایشون همون ویس رو دوباره برای من فرستاد و یه آهنگ بی نظیری هم پس زمینه اش گذاشته بود که خود من خیلی بیشتر از اون صحبت ها تاثیر می گرفتم

      ایشون هم از دانشجو های استاد هستش

      این یه موضوع جالب بود که دوست داشتم بهش اشاره کنم

      موضوع بعدی که دوست دارم به شما دوست عزیزم بگم

      در مورد ماهواره جیمز وب هستش

      در یوتیوب جستجو کنید «شهروز چورکچی»

      یه خبرنگار حوزه تکنولوژی هستش

      که آلمان زندگی می کنه

      چند وقت پیش همون موقعی که تازه جیمز وب رو ناسا فرستاد فضا

      یه ویدیوی فوق‌العاده جذاب ، حالت گزارش طور… درست کرد و گذاشت روی کانال یوتیوب خودش

      باورتون نمیشه من به حدی لذت بردم و به عظمت خداوند پی بردم

      که این ویدیو رو دانلود کردم در موبایلم و بارها دیدمش

      و هنوز هم می بینمش

      حتی همین الان هم که دارم به شما میگم حسم داره بهم میگه برم‌ دوباره ببنمش

      این بار با یک نگاه متفاوت

      هم تحسین کنم شهروز رو به خاطر ساخت این ویدیو

      هم تحسین کنم مهندس های ناسا رو…

      هم تحسین کنم خداوند رو به خاطر این عظمت و بزرگی و زیباییش

      و هم تحسین کنم خودم رو که زمان با ارزشم رو می گذارم برای یادگیری و رشد‌..

      امیدوارم هر جا که هستید حال دلتون عالی باشه و در پناه امنِ خداوند مهربانی ها باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        ابراهیم خانلرپور گفته:
        مدت عضویت: 2143 روز

        سلام به شما دوست عزیزم

        از ابراز لطف شما سپاسگزارم

        کاملا درسته همانطور که اشاره کردید قدرت ذهن انسان هست که می تونه روی خداوند بزرگ تاثیر بزاره و تجلی دهنده پدیده ها از عدم به هستی باشه .

        ممنونم از اینکه با معرفی شهروز چورکچی و فایل ارزشمندش در رابطه با جیمزوب منو به لذت بردن از پدیده ای دعوت کردی که حتی با خوندن توضیحات شما شیرینیشو در خودم حس کردم .

        آرزوی پیروزی و موفقیت دارم برای شما و همه دوستانم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    محمد درخشان گفته:
    مدت عضویت: 1926 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد،خانم شایسته و دوستان هم فرکانسیم

    ابتدا کامنت را با هدایت به خرید دوره شیوه حل مسائل شروع میکنم

    وقتی داشتم این فایل را تماشا میکردم نمیدونم چطوری یه دفعه الهام شد به من که محمد چرا دوره جدید استاد را نمیخری از زمین و زمان که داره نشانه خرید این دوره میباره.آخه چرا داری مقامت میکنی خلاصه تا آخر این فایل را تماشا کرد و سریع رفتم سراغ سراغ خرید دوره و اولین جلسه را گوش دادم بابا خانم شایسته که دیگه ترکونده بود و استادی شدن برا خودشون و نکات بسیار عالی و زیبا را در جلسه اول بیان کردن

    اما در مورد این فایل

    نگرش من در مورد هر مسئله اینه که هر طور ببینیش و تصورش کنی همون طور برای تو اتفاق خواهد افتاد اگه برداشت بد از اتفاق بکنی اتفاق بدی رقم خواهد افتاد و اگر خوب برداشت کنی اتفاق خوب رقم خواهد خورد و این است کل قانون گر چه هنوز هضم و درک و بکارگیری این مطلب برام سخته ولی میدونم که قانون همینه و باید بهش عمل کنم

    منشاء همه اتفاقات زندگی پیرامون ما از نوع و زاویه نگاه ما نسبت به مسائل بوجود میاد

    یه مثال مشهور در این خصوص ساخت لامپ توسط ادیسون بود که بعد از هزاران بار آزمایش لامپ ساخته شد و توضیخ ادیسون برای این هزار بار مسئله تست و آزمون و خطا بود نه شکست مشابه همین اتفاقات در دنیای امروزی ما هم همین شرکت اسپیس اکس و موشک استار شیپ بود که اتفاق افتاد و همه رسانه از اون به عنوان شکست یاد کردن ولی اسپیس اکس از اون بعنوان یه دستاورد یاد کرد و موفقیتی که تونسته به اون دست پیدا کنه شرکتی که هنوز تازه تاسیس و به نوعی تازه کار هست با این همه دستاورد که منجر به عقد قرارداد با ناسا شد.

    ذهن منفی نگر ما شاید به دنبال نواقص و کاستی ها باشه در مورد هر مسئله یا شخصی ولی ما باید به گونه ای روی ذهنمون کار کنیم که با برخورد به هر ناخواسته و خواسته بهترین درک و نکته را برداشت کنیم.

    تجربه من در مورد پاندمیک

    شروع پاندمیک مصادف بود با اوایل آشنایی من با استاد و مسائل قانون جذب و این خونه نشینی بهترین فرصت بود برای کار کردن روی دوره های رایگان استاد و بالا بردن فرکانس و درک قانون جذب و خداشناسی منم که دیگه از خدام بود که دیگه جایی نرم و تو خلوت خودم به صورت ناناستاپ و تمرکزی وقتما بزارم روی این مسائل،منی که یک ذهن منفی نگر و بسته داشتم تبدیل شدم به انسان مثبت نگر و مثبت اندیش،منی که همیشه در مورد مسائل سیاسی و منفی صحبت می‌کردم الان دیگه به ندرت و خیلی کم در مورد مسائل منفی صحبت میکنم و اصلا و صفر در مورد مسائل سیاسی صحبت میکنم و اصلا به همین خاطر اینستاگرام را حذف کردم چون روزی 3 الی 4 ساعت وقت با ارزش منا تلف میکردهمه چیز را میشه با پول خرید ولی وقت را نه،عمری که فقط یکبار به من هدیه داده شده را چرا من باید صرف دیدن کلیپ های مسخره دیگران بکنمشاید عادت کردم به این شرایط خوب و به ندرت به یاد میارم که من چه فردی بودم و چه تغییراتی کردم شاید خودم فراموش کردم و اطرافیان من که با من برخورد میکنن میگن که محمد تو چقدر تغییر کردی

    پاندمیک دست من نبود ولی همزمانی آشنایی من با قانون جذب و شروع پاندمیک همزمان شده بود تا من به نحو احسن تغییر کنم و زندگیم را بسازم

    مثال دوم:امسال عید یه مسافرتی داشتم به شمال ایران من هر غذایی که میخوردم میگفتم به به عجب غذایی بود واقعا لذت بردم دست آشپزی درد نکنه در مقابل دوستم بهم میگفت بابا محمد تو دیگه شورشا درآوردی هر چیزی میخوری میگی عالی بود نون خالی هم بخوری میگی خوشمزش بعد تو ذهنم بهش میگفتم بابا دست خودم نیست که ذهن من بصورت خودکار یاد گرفته همه چیز را تحسین کنه،یاد گرفته که نیمه پر لیوان را ببینه تا نیمه خالی لیوان را،یاد گرفته هیچ کس کامل نیست اگه دو تا عیب داره هزارتا خوبی داره من باید اون هزارتا خوبیش را ببینم نه دوتا عیبشا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      Life time گفته:
      مدت عضویت: 1461 روز

      سلام آقای درخشان روزتون بخیر

      دقیقا من هم در اینستاگرام ، تلگرام ، ایتا ، فیس بوک ، توییتر ، لینکداین ، روبیکا و فضای بلاگفا ، صفحه و کانال دارم اما وقتی کارمو اونجا انجام دادم هدایت شدم پاکشون کنم ، اکانت رو دارم اما اپلیکیشن رو پاک کردم چرا که میدیدم انرژی من مدام داره اینطرف اونطرف هدر میره

      بعضی افراد میگن خوب داشته باش اما نرو داخلش ولی خود آدم میفهمه که اگر داخل گوشی باشه آخرش ذهنت گولت میزنه میگه حالا وقت استراحتته برو و بعد اون چیزی که میری برای تفریح نگاه کنی ممکنه ذهنتو مشغول هم بکنه که حتما هم هست چون داری ورودی میدی به ذهنت

      من فقط ایتا و تلگرام ثابت دارم و تلگرام هم که فیلتره کمتر سر میزنم

      بحث قطع شاخ و برگ های اضافه و حذف نشتی های انرژی یکی از مهمترین کارایی هست که هرفردی تو مسیر رشد شخصیتش هست باید انجام بده

      امیدوارم همواره موفق باشید

      من هم دوره حل مسائل رو دوست داشتم تهیه کنم و اگر هدایتش رسید که خداخودش شرایطشم جورخواهد کرد ، توکل بر خدا

      سپاس از کامنتتون

      خدانگهدار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مصطفی فرخی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1011 روز

    تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری میجوییم

    سلام برادران و خواهران عباسمنشی عزیز

    سلام استاد سلام خانم شایسته عزیز سلام خواهر دوم من

    می‌خوام سریع برم سر اصل مطلب

    پارسال برای من و یکی از نزدیکانم یه اتفاق مشابه افتاد و اون اتفاق مشابه این بود که من و اون به یک نفر مبلغی پول دادیم و اون بنده خدا همه پول هارو از دست داد ولی با این تفاوت که اون عزیزی که مثل من پول داده بود پول خودش بود ولی من هم پوله خودم رو دادم و هم پول رفیقم رو و من به رفیقم 150میلیون تومان بدهکار شده بودم اما اون فردی که مثل من پولش رو از دست داده بود(دیگه از اینجا به بعد اسم اون فرد رو میزاریم دوست عزیز) پول ارثیه ای بود که بهش رسیده بود

    حالا من چیکار کردم او دوست عزیز چیکار کرد

    اول از اون عزیز میگم

    اون به مدت سه ماه مثل جنازه افتاده بود خونه و با فشار فوق العاده روانی و خوردن قرص و حال خرابی و جر و بحث گذراند و بعد از سه ماه که تا دم مرگ از ناراحتی و فشار روحی رفت و بعدش با همسرش به استان همسرش مهاجرت کرد و اونجا ماندگار شد و تا پای طلاق پیش رفتن اما خب دیگه با هزار مشقت و زور رابطه اشان رو پایدار نگه داشتن و اون تو شهر ما یک برق کار بود که هم خانه داشت و‌هم در پروژه های بزرگ مثل هایپر های بزرگ شهرم دزفول کار میکرد و در آمد خوبی هم داشت ولی وقتی رفت به استان لرستان و اونجا سکونت پیدا کرد داخل یک معدن سنگ کار پیا کرد و مشغول به کار شد ایشون دیگه هفته ای یک بار به مدت یک شب و یک روز کامل به خانه میومد و اجاره نشین شده و هنوز از لحاظ روحی با مشکلات زیادی از قبیل افسردگی داره دسته پنجه نرم میکنه و با خانواده خودش خواهر و برادرانش کاملا قطع رابطه کرده

    و اما من

    این اتفاق باعث گشایش در های عظیمی در زندگیم شد که خدا رو سپاس گذارم بابات این تضاد که صد در صد به نفع من تمام شد وقتی این اتفاق برام افتاد که البته از شرک خودم بود اما خدای متعال اون رو برایم مثل یک اهرمی برای حرکت به سوی کمال و زندگی بهتر و فوق العاده تر تبدیل کرد خب داستان از این قراره که من وقتی این موضوع رو فهمیدم که طرف همه پول های مارو به باد داده چهار روز اول از لحاظ روحی داغون داغون بودم و این دوستی که به من پول داده بود برای آبرو ریزی اومده بود دم خانه مان که پولامو میخوام من نمیدونم و از این حرف ها من تو اون لحظه داشتم داغون میشدم آخه به خاطر مدارم حرف مردم خیلی برام مهم بود و آبروی خانوادم در خطر بود اما من با کنترل ذهنم که با خودم میگفتم مصطفی تو آدم بی حرکتی شدی و در راستای جهان که میگه یا من رو گسترش بده یا در زیر چرخ دنده های حرکت و گسترشم خورد شو و نابود و من هم گفتم باشه و به صورت معجزه آسایی روی مدارم با فایل های رایگان کارکردم و چند روزی که روی فایل های سه برابر کردن در آمد دریکسال کار کردم و یک‌کار در بنگاه املاک به صورت معجزه آسا پیدا کردم و هشتاد میلیون تومن از بدهی هام رو دادم با این حال که در آمدم قبل از کار کردن ماهی 4یا5 میلیون تومن بود و الان با قدم دوره دوازده قدم دارم الباقی بدهی هام رو صاف میکنم و زندگی پر از انگیزه که میتونم کار کنم و قدرت خلق پول رو دارم و توانایی خلق ثروت ارتباط با مردم و به اهدفم رسیدن رو در خودم پیدا کردم و الان دیگه ترسی ندارم ودرحال گسترش دادن جهانم و اهدافی بزرگ در سر دارم که مشتاقانه دوست دارم به آن ها برسم

    ممنونم از خدای خودم

    و دست اون استاد عباس منش تشکر میکنم

    انشالله توی قدم دوازدهم نتایجم رو براتون به اشتراک میزارم تا به خدای خودمون افتخار کنیم و از اون بابت تمام نعمت هایش شکر گزار تر باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2840 روز

    به نام خدایی که به معنای واقعی بی انتهاست

    سلام به خانواده بسیار عزیزم

    محتوای اصلی این قسمت اینه که چیزی به عنوان شکست و ناموفق وجود نداره بلکه فقط تجربه و آگاه تر شدن بیشتره

    احسنت به شخصیت های بینظیر مثل استاد عباسمنش،مریم خانم شایسته،ایلان ماسک و کسایی که دنبال رو همچین افراد و تفکرات پیشرو و جاه طلب هستند*

    چقدر اون کارکنان « اسپس اکس» در مسیر درست و عاشق همچین تفکراتی هستند که عاشقانه با فرد بینظیری مثل ایلان ماسک کار میکنند و همچنین به خودم و دوستانی افتخار میکنم که با استاد عباسمنش و مریم بانوی عزیز همچین مسیری رو ادامه میدیم*

    «عملیات جداسازی سریع غیرمنتظره قطعات»

    واقعا باید تحسین کرد این نوع دیدگاه و بکاربردن چنین واژه ها و جملاتی که ریشه از ارزش قائل شدن برای خود و نگرش بسیار مثبتی رو داره فریاد میزنه

    چقدر هدایت های خداوند همیشه به موقع و قانونمنده اما شاید بعضی اوقات از دید ما به موقع و قانونمند نباشه اما این ما هستیم که هنوز بدرستی درک نکردیم

    دیدگاه این شرکت اینه که حتی همین که این راکت به این بزرگی از زمین بتونه بلند بشه حتی اگر تو ارتفاع هم در میان راه منفجر بشه یعنی اینکه ما تونستیم یه موفقیت بسیار بزرکی کسب کنیم که تا بحال کسی در تاریخ نتونسته انجام بده و وقتی هم قدم اول و مهم رخ داد و ما تونستیم به این معناست که یه عالمه از مسیر رو طی کردیم و صد در صد ما هدفمون به نتیجه دلخواهمون میرسیم چونکه اولین و مهمترین قدمش رو الان تونستیم رقم بزنیم پس دیگه قدرت باورمون هزاران برابر بیشتر شد

    و مشابه آگاهی های دوره شیوه حل مسائل اتفاقا همین تخصص پایین ایلان ماسک نسبت به شرکت ناسا باعث شد که با ذهن پاک تر قلبی بازتر باور داشته باشه که این اتفاق قابل حل و ممکنه

    خدای من چقدر این فایل با نوع افکارها و کارکردهای اینروزهای من هماهنگه،،بذارید براتون بگم

    1: اینکه از دیشب جلسه سوم شیوه حل مسائل رو شروع کردم که دیدم استاد شما میگی حتی شرکت ناسا چندسال پیش میگفت که آقای ایلان ماسک داره «توهم» میزنه و امکان نداره موفق بشه چرا؟! چونکه بقول خودشون ما تخصص این کارو داریم ایلان ماسک نداره،ما تجربه بیشتری داریم ایلان ماسک نداره،ما کارهای بزرگی انجام دادیم ایلان ماسک نداده و…

    اما از چندسال قبل آقای ایلان ماسک اون همه موفققیت های بظاهر غیرممکن تونست بدست بیاره به کنار بلکه الان یکی دیگه از کارهای غیرممکن هم تونست در واقعیت رقم بزنه که دیگه هیچکس نمیتونه کتمان کنه

    2:اینکه من خودم مدتهای بسیار زیادی بدلایل مختلف ‌‌‌‌و زیادی در مسابقات رشته خودم شرکت نکرده بودم چونکه چندماه قبل هم میخواستم شرکت کنم اما یه اتفاق غیرمنتظره برام رخ داد که نتونستم اما ایندفعه گفتم حتما باید اینکارو انجام بدم و یه هفته دیگه روز برگزاری مسابقه ست و همچین مسابقه خیلی بزرگی نیست اما بازم خوبه و به خودم گفتم حتی اگه من نتیجه دلخواهمو نگیرم خیلی مهم نیست بلکه مهم اینه که من قدم برداشتم و بازخوردهای خودمو میگیرم و یه عالمه ایده میگیرم و چندروزه که این فکرها در سرم داره میچرخه و چقدر این فایل به موقع اومد خدایا شکرت واقعا چقدر خداوند هدایت هاش به موقع ست

    و من از تقریبا یکسال قبل یه ایده بسیار ساده ر‌و شروع کردم برا یسری حل مسائل در رشته ورزشی خودم که بصورت کشوری حلش کنم و اون نتیجه دلخواه که من میخواستم رخ نداد اما تقریبا 15 درصد رخ داد و حتی بنیانگذار رشته من در ایران بهم گفت سجاد کاری که تو انجام دادی در 15 الی 20 ساله اخیر کسی انجام نداده بود،

    گفتم ایول وقتی کاری که حتی خودمم فکرشو نمیکردم که چه هدایت هایی رو داشته باشه پس این امکان هست که خیلی بیشتر و بهتر از اینم اتفاق بیفته و منو به خواسته های دلخواهم برسونه،،

    3: وقتی من برا اولین تجربه کتاب خودمو به چاپ رسوندم و اون نتیجه و فروشی که میخواستم برام اتفاق نیفتاد اما بارها به خودم گفتم مهم اینه که من تونستم این موفقیت رو رقم بزنم پس یه عالمه از مسیر باورها و تکاملمو طی کردم

    + استاد گفتی بگیم چه وقت هایی بخاطر یسری اتفاقات تونستیم ذهنمونو کنترل کنیم و نتایج خوب هم برامون رخ داده؟

    وقتی که من یسری دیدگاهها در رابطه با زمینه ورزش داشتم اما اکثر ورزشکارها و دوستان ورزشی و غیرورزشی من باور نداشتند و همین الان هم ندارند

    اما من با کنترل باورها و هدلیت از خداوند به متن ها و آگاهی هایی هدایت شدم که باعث شد با عشق چندتا دفتر 200 برگ از متن پر کنم و همیشه مطالعه کنم و افکارمو کنترل کنم و با هر آدمی ارتباط نداشته باشم که تاثیر منفی رو من بذاره و بعداز مدتی اون متن هایی که با عشق مینوشتم منجر شد به چاپ کتاب واقعا چونکه من همیشه خیلی از خودم انتظارات بسیار زیادی دارم اما همینکه من برا اولین بار تونستم همین کار بظاهر کوچک انجام بدم خودش یه فکت منطقی برا ذهنم هست که برا کارها و ایده های بعدیم باعث میشه راه برام بازتر و واضح تر باشه،،

    + وقتی تو شغل ها و کارهای قبلی بودم هروقت دیدگاه فردی بخصوص از اقوام نسبت به من بود که تو نمیتونی بی ارزه ای و…اما وقتی من ذهنمو کنترل میکردم حتی در مقابل چندنفری از اقوام و دوستانم که قبلا خودمو شکست خورده و ناتوان در انجام کار و‌ مهارت میدیدم اما از موقع ای که تونستم کنترل ذهنمو بدست بگیرم موفقیتهام برا همون افراد خیلی سوپرایز کننده و تعجب آور بود حتی تا حدودی برا خودمم بود،

    اینه تفاوت و نتیجه بین کنترل ذهن و عدم کنترل ذهن

    و همچنین برعکس بخاطر عدم کنترل ذهن نتایج نادلخواهمو بجا گذاشت خب در این موارد اصلا علاقه ای ندارم صحبت کنم بلکه همیشه فقط دارم از درس هاشون استفاده میکنم برا کارهای بعدم چونکه اونا هم برام شدن تجربه و باعث یه عالمه آگاه تر شدنم شدند،

    یه نکته دیگه که در دوره شیوه حل مسائل هم خیلی درموردش خیلی عالی صحبت میشه اینه که واقعا چقدر قوانین خداوند زیبا و جالبه که بعضی مواقع حتی همون تخصصی که خیلی جاها برامون خوبه ضربه زننده باشه چرا؟! !! نه اینکه تخصص بد باشه بلکه منطق ذهن ما باعث میشه که اونقدر اون تخصص ها رو برامون بزرگ جلوه بده که دیگه راه هدایت های الهی رو برامون ببنده و اجازه نده که از الهامات قلبی مون استفاده کنیم یعنی فقط منطقی و با استدلال های ذهنی دو دوتا چهارتا کنیم و تا یه جایی متوقف بشیم

    من در زندگیم شغل و کارهای بسیار زیادی انجام دادم ولی از همون اول علاقمندیم انجام همین رشته ورزشیم که الان دارم بود اما خب بخاطر باورهای وحشتناک مخربم شغل های دیگه انجام میدادم و ورزشمم انجام میدادم اما بخاطر باورهای اشتباه با تمرکز خوب نبود

    بعضی مواقع بخاطر انجام کارم اصلا در حال انجام دادنش هم نبودم ،خب من در طی این سالها و با انجام اون همه کار یه عالمه تجربه و درس ها کسب کردم ولی اکثر افراد اطرافم منو یه فرد شکست خورده و کسی که اصلا دنبال پیشرفت کردن و بفکر آینده نبودن هست اما در صورتی که من خودم حتی 1دهم درصد هم این نوع دیدگاه در مورد خودم ندارم

    واقعا چقدر تفاوت دیدگاه بین من و اکثر اونها وجود داره که اصلا درک شون نمیکنم البته خیلی هم برام جای تعجب نیست چونکه تفکرات و باورهایی که من دارم اونا حتی تو خواب هم نمیتونن ببینند چونکه یه جور دیگه فکر میکنند و در یه مدار و فرکانس متفاوت از من هستند،

    یا اینکه من تو ارتباط هایی بودم که احساس کردم این بندگان خدا اصلا با افکار من در تضاد هستند و من خیلی زود و محترمانه رابطه رو قطع کردم و بعداز اون قطع ارتباط ها همیشه با خودم میگم ‌‌خدایا شکرت چقدر من آگاه تر و بیدار تر شدم و الان خیلی چشمام و قلبم بازتره اما اونا یا خیلی های دیگه رو دیدم که میگن ما شکس خوردیم ،ضربه خوردیم و…

    واقعا اتفاقات مشابه میتونه نتایج متفاوت به بار بیاره فقط به این دلیل که دیدگاهها و باورها متفاوت هستند

    مثل همیشه خداروبینهایت شکر و استاد واقعا از شما و مریم جان عزیز خیلی سپاسگذارم که اینقدر محکم و با جدیت این نوع صحبتها و اتفاقات رو میای برامون توضیح میدی که در روند زندگیمون درس های بسیار بیاموزیم و اگر حتی 99درصد مردم در مسیر نادرست و بدبختی باشند اما ما دنبال رو همین جمع قلیل جامعه باشیم و ازشون الگو بگیریم تا زندگیمون زیباتر و عالی تر بشه

    مثل همیشه ممنون از همگی

    خداوند همیشه یاور و دوستدارتون باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    زینب گنجی زاده گفته:
    مدت عضویت: 1362 روز

    به نام خدا

    سلام ️

    به نظر من اصلی ترین پیام این ویدیو الخیر فی ما وقع هست.

    یعنی هر اتفاقی که برای ما میوفته خیری توش هست و هیچ اتفاق بدی وجود ندارد ، حتی اگر ظاهر منفی یا دردناکی داشته باشد ، زمینه ی فراهم شدن کلی از اتفاق های خوب هست مثل رسیدن به خودشناسی ، خداشناسی ، قرار گرفتن در موقعیت های بهتر ، قرار گرفتن در کنار انسان های بهتر ، فرصت برای شناختن باگ های خودمون ، ایرادهامون و برطرف کردنشون و…

    داشتن این نگاه ، از نظر من ایمان قوی میخواد ، هرچقدر از شرک دور تر باشیم این نگاه مشهودتره که تو هرچیزی خیر هست و هیچ بدی و اسیب و گزندی وجود ندارد و همه چیز صرفا در جهت بهبود و کمال من اتفاق میوفته ، چه تو زمینه مادی ، چه معنوی ، چه در کار ، چه در رابطه …

    منم خیلی وقتا سعی کردم به موضوعات با این دید نگاه کنم و بگم حتما دلیلی داشته …

    یا خودم شناختم و تونستم بهتر بشم ، یا شرایط قراره بهتر بشه

    از تجربیات خودم بگم:

    در کودکی پدر و مادرم جدا شدند ، با این دید بهش نگاه کردم که با جدایی شون کمتر شاهد دعوا و درگیری تو خانواده هستیم و با ارامش به درس هامون میرسیم ، ظاهر قضیه بده که پدر و مادرت کنار هم نیستن اما در باطن هر زمان میتونستم پیش هر کدوم با ارامش باشم و تمرکزم درگیر محیط متشنج نشه

    یه مثال دیگه اینکه تو دوران دانشجویی ام یک رابطه شروع کردم که خیلی زود هم تمام شد ، ظاهرا قضیه ی بدی داره رها شدن و تنها شدن ، اما از همونجا تصمیم گرفتم خودمو بهتر بشناسم ، بدونم نیاز هام چیه ، از یک رابطه چه چیزهایی میخوام ، چه رفتار ها و باور ها و اخلاقی باید تو خودم درست کنم ، خیلی یادمه مطالعه میکردم ،اصلا از اونجا با مباحث انگیزشی آشنا شدم و رفته رفته رسید به این سایت که کامل ترین و کم نقص ترین محیط برای رشد من در هر زمینه ای هست . (نمیگم بی نقص چون دارم از استادم یاد میگیرم که در این دنیای مادی هیچ کسی و هیچ چیزی به کمال خودش نمیرسه و فقط بهبود پشت بهبود وجود دارد)

    مثال بعدی در زمینه تصادف هست ، ظاهر قضیه اتفاق ناگواریه ، کنترل ذهن هم واقعا مهارت میخواد ، مخصوصا وقتی خانوادگی تصادف کرده باشین و عزیزانت هم اسیب دیده باشن ، اما من نمیگم از هفته اول ، از هفته دوم شروع کردم به دیدن نکات مثبتی که دوسشون داشتم ، به اینکه کسی ازم در اون برهه هیچ انتظاری ازم نداشت ، واسه انجام دادن یا ندادن کاری عذاب وجدان و سختی نمیکشیدم و انگار خیلی راحت و سبک بودم ، کسانی که منو دوست داشتن مدام به دیدنم میومدن و کلی میخندیدیم و فیلم میدیدیم و بازی میکردیم تا دوران بهبودم تموم بشه ، بعد سال های طولانی پدر مادرم تو یک قاب دیدم ، کم کم با خوب کردن احساسم و توجه به نکات مثبت حال جسمیم هم با سرعت بالاییییی شروع کرد به بهبودی ، تو اون دوران و حتی بعدش اصلا غر نزدم ، اصلا خاطرت بد تصادف و پرسنل هیچ وقت تعریف نکردم ، مرور نکردم ، فقط فقط خوب میگفتم و خوب تمرکز میکردم ،فقط قدر دان محبت ها و کمک های اطرافیانم بودم و نتیجه اش هم این شد که دوران استراحت مطلقم سه ماه بود و من سر چهل روز دکترا با تعجب اجازه دادن که رو پام بمونم و راه برم و فعالیت هامو خودم انجام بدم بدون هیچ دردی (اینم اشاره کنم که من جفت لگن و کمر و گردنم اسیب دیده بود و اسیب بقیه از من کمتر بود ) ، در حالی که بقیه اعضا خانوادم تا مدت خیلی خیلی بیشتر از دورانی که گفته شده بود احوال ناخوشی داشتن و دیر هم به سلامت رسیدن ، شاید هنوز هم نرسیدن !

    ضمن اینکه علارغم همه ی صحبت های فامیل و دوستان که دیه دیر میدن یا نمیدن ، دادگاه و پلیس اذیت میکنن و … کارهای دادگامون خیلی روون انجام شد ، و به سال نکشید هممون دیه گرفتیم و ازش استفاده کردیم و میکنیم …

    الانم من اخراج شده کارم هستم … فروردین اخراج شدم ، برای اینکه نرم تو حس بد بلافاصله رفتم مسافرت و پنج روزی تفریح کردم ، بعدش که امدم خونه دیدم باور های خیلی نا مناسبی برای کار و کسب درامد دارم ، خیلی این تنهایی و بیکاری الانم داره منو به خودشناسی و خداشناسی میرسونه ، دارم رو دوره های اصول کسب کار و شیوه حل مسایل کار میکنم … دارم دوباره باور های خوبمو بازسازی میکنم ، باورهای خوب جدید میسازم ، میدونم خیلی کمالگرا و عجول هستم و دلیل اخراجمم فقط طی نکردن تکامل و برعهده گرفتن یه کار سخت بود همین .

    خیلی خوشحالم که همیشه به اینجا سر میزنم و از آموزه های استادم و خانم شایسته عزیز استفاده میکنم و هر روز برای بهبودم تلاش میکنم ، برای بهبود باورهام …

    برنامم اینه که یادبگیرم که خیلی عجله نکنم و تکاملم طی کنم و برای طی کردن هر مرحله کلی خودم تشویق کنم ، شکرگزاری کنم و سرعت پیشرفتم مثل سرعت بهبود جسمم تو دوران تصادفم چند برابر کنم .️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    ملورین گفته:
    مدت عضویت: 1822 روز

    ای نسخه اسرار الهی که تویی

    و ای آینه جمال شاهی که تویی

    بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست

    از خود بطلب آن چه خواهی که تویی 

    سلام خدمت استادان بزرگوارم استاد عباس منش و خانم شایسته بهترین و برترین الگوهای زندگی من و شکرگزار خداوند هستم برای حضور شما در لحظه لحظه زندگیم و هر روز در دفتر سپاسگزاری هایم برای وجود پربرکت شما از خداوند سپاسگزاری میکنم و بهترینِ بهترین ها را برایتان آرزومندم.

    خدا را شکر میکنم برای دیدن شما در پارادایس که چقدر هم دلتنگ خودتون بودم و هم دلتنگ بهشت شما با آن کلبه چوبی رویایی روی آب ،دلتنگ براونی زیبا و با ابهت و مغرور، صدای جیرجیرک ها که پس زمینه صحبت های شما بودند و کاملا عطر درختان که با بوی رطوبت دریاچه زیبا ترکیب میشوند را حس میکردم و همه این زیبایی ها با وجود پربرکت شما استادانم رنگ و معنا پیدا میکنند.

    اولین نکته کلیدی که از دید من مجذوب کننده بود؛ استایل بی نظیر شماست استاد جانم، واقعا هر بار که شما را میبینم چقدر تحسینتون میکنم به این دلیل که همیشه برای شروع هر کاری درِ قانون را به صدا در می آورید و از همان راه قانون وارد میشوید و همین ویژگی مثبت شما باعث شد که در مدت بسیار کوتاه به این استایل و اندام فوق العاده برسید واقعا شما قابل ستایش هستید استاد عزیزم.

    نکته دیگر که برای من بسیار عبرت انگیز هست این بود که شما با یک تیر دو نشان زدید، در واقع در حین آموزش کلی هم راه پیمایی کردید و به پایبندی خود را به قانون سلامتی حتی هنگام سخنرانی ، نشان دادید و این تعهد بی پایان شما را نشان میدهد و در تمام جنبه های زندگی شما دقیقا همین قدر متعهد هستید و به همین دلیل و البته در کنار هزاران دلیل دیگر جهان هم به این تعهد بی حد و مرز شما کرنش میکند و شما را همیشه در بهترین زمان و بهترین مکان و با بهترین افراد قرار میدهد که انصافاً سزاوار بهترین ها هستید.

    نکته دیگر هم که واقعا برای من تحسین برانگیز هست پشتکار و تعهد آقای ایلان ماسک هست که بعد از چندین بار پرتاب موشک به فضا که موفق نشدن و هر بار هزینه و بهای سنگینی پرداختند اما نه تنها ناامید نشدند بلکه با دید موفقیت به این موضوع نگاه کردند از این جهت که حداقل در ابتدای پرتاب استار شیپ منفجر نشد و به فضا رفت و زمانی که آقای ایلان ماسک رو دیدم در نهایت آرامش نشسته بودند و نتایج سالیان سال زحمات خود را نظاره گر بودند و لذت میبرند و قطعا در همان حال داشتند تصور و برنامه ریزی می کردند که برای دفعه بعد چطور بی نقص تر و کامل تر و به قول شما استاد عزیزم چطور از این بهتر و ساده تر عمل کنند در حالیکه من وقتی داشتم پرتاب راکد رو میدیدم قلبم داشت از جا کنده میشد و به این فکر میکردم که در جایی که در کشور من با این همه پتانسیل پیشرفتی که هست هنوز اندر خم یک کوچه هستیم و در کشور آمریکا آقای ایلان ماسک سال هاست در حال زمینه سازی برای زندگی در مریخ هستند وای خدای من!! و این شخص از دید من یک اَبَر انسان هست چون ایشون در شرایطی بزرگ شدند که از کودکی پدر و مادرشون از هم جدا شدند و این موضوع نه تنها هیچ آسیبی به شخصیتشون نرساند بلکه باعث شد که در سن 14 سالگی یک بازی کامپوتری را طراحی کنند و پول بسازند و این تعهد و ایمان به خود و به خداوند و پشتکار باعث شد که به نبوغ درونی خود پی ببرند و موسس شرکت های زیادی باشند از جمله ایی بی، ایکس دات کام، اسپیس ایکس،تسلا و…..و شخصیتشون برای من واقعا ستودنی هست.

    در ضمن شخصیت شما بسیار نزدیک به ایشون هست و من چقدر خوشبختم که در این سایت الهی هستم و در کنار شما رشد میکنم و لذت میبرم وقتی که میبینم شما مدام پیگر افراد موفق هستید و موفقیت هاشون رو تحسین میکنید و من هم این تحسین کردن و عمل کردن به قوانین جهان و قوانین معنوی را از الف تا ی از شما آموختم و به اندازه درک و ظرفم نتایج را هم دریافت میکنم و باید خیلی خیلی بیشتر تلاش کنم و باگ های ذهنی خودم که تقریبا برام قابل شناسایی هستند را هر روز بیشتر اصلاح کنم و من بهتری باشم اما هرگز کامل نخواهم شد.

    اما درباره سوالی که مطرح شد و شما پرسیدید که چه تجربه ایی در شرایط مشابه اما با نتایج متفاوت داریم، من از تجربه شخصی خودم میگم؛ من چند سال پیش بعد از مدتی که با همسر سابقم زندگی کردم متوجه شدم که اصلا با هم هم مسیر و هم فکر نیستیم البته اون زمان من چیز زیادی درباره قانون نمیدونستم و فقط کتاب چهار اثر فلورانس و یک کتاب دیگه که اسمش خاطرم نیست را مطالعه کرده بودم و همین کتاب ها باعث شد که جرقه جدایی از همسرم هر روز در ذهنم پررنگ تر بشه در شرایطی که من یک خانواده مذهبی دارم که اصلا طلاق در ذهن آن ها به نیستی و نابودی تعبیر شده و دائم مورد سرزنش و در واقع تهدیدهای خانودام قرار میگرفتم اما من هر روز هم چنان برای جدایی مُصرتر میشدم و آنقدر در این مورد مطمئن بودم که شرایطم بعد از جدایی به مراتب بهتر خواهد شد که در نهایت خانوادم اعلام رضایت کردند و من به راحتی تمام و بدون هیچ کشمکشی و در نهایت احترام و در نهایت خوشحالی از همسرم جدا شدم و الان وقتی فکر میکنم به این جمله طلایی استاد میرسم که افرادی که هم فرکانس هم نیستند هر چقدر هم تلاش کنیم بالاخره جهان اون ها را از هم دور میکنه؛ برای من این جدایی آنقدر خوش یمن و پربرکت بود که من به چشم یکی از بزرگ ترین موفقیت های زندگیم از آن یاد میکنم در حالیکه میبینم افرادی را که بعد از جدایی بعضاً سال ها در غم و اندوه و افسردگی زندگی میکنند اما برای من یک فرصت طلایی بود و تازه فرصت رسیدگی به کارهایی که مورد علاقم بود را پیدا کرده بودم ؛ من عاشق ورزش و تلاش فیزیکی هستم و این زمان بهترین فرصت شد برای من که دوباره ورزش را شروع کنم و من چنان با عشق وزنه های سنگین را برمی داشتم و اصلا خستگی برای من مفهومی نداشت و وقتی به ساعت نگاه میکردم میدیدم که دو سه ساعت گذشته و برای من گویی چند دقیقه بوده و وقتی دوستانم این عشق و علاقه من را میدیدند به من پیشنهاد میدادند که چرا برای مربی گری اقدام نمیکنی؟تو که این همه علاقه داری و استایل خوبی داری؟! و همین موضوع باعث شد که من تصمیم به گرفتن مدارک مربی گری بگیرم در حالی که میدونستم کار راحتی نیست و در همین اثنا در یک باشگاه با یک خانم مربی آشنا شدم(وقتی جهان تعهد ما را میبینه دست های خداوند وارد عمل میشوند) که ایشون هم انگیزه های زیادی داشتند و مربی من شدند و بسیار به من انگیزه میدادند و من در عرض چهار سال به صورت نان استاپ مدارکم رو گرفتم و کارم را از زمانی شروع کردم که هنوز هیچ مدرکی نداشتم اما شاگردان زیادی داشتم و درآمد بسیار خوبی هم داشتم و دائم با عشق اطلاعات خودم رو به روز میکردم و آمادگی جسمانی خودم را بالا میبردم و به شاگردانم عشق میدادم و از آن ها هم عشق دریافت میکردم و این یکی از مزایای جدایی من بود.

    یک تجربه دیگری هم که بعد از آشنایی با قانون و استاد عباس منش داشتم این بود که در این دوران پاندمی دائم به خودم میگفتم که این یک فرصت طلایی برای من هست تا به خود شناسی و خداشناسی برسم و به طور اساسی بنیادین زندگی خودم را تغییر بدم و واقعا هم همینطور بود خداوند این دوران را هم زمان با آشنایی من با استاد به طور دقیق برنامه ریزی کرده بود؛ و من با فراغ بال توانستم از فایل های با ارزش که استاد به صورت هدیه در سایت گذاشتند شروع کنم و شبانه روز با این آموزه ها زندگی کردم و البته در حد فهم و درک خودم و از جایی که شروع کرده بودم که در بدترین شرایط زندگیم بود نتیجه هم گرفتم و به خودم تعهد دادم که باید زندگی من در تمام جنبه ها به طور بنیادین تغییر کنه و این زمان بر هست چون هنوز مقاومت های ذهنی زیادی دارم اما هرگز ناامید نمیشم و هر روز منتظر معجزات خداوند هستم و به زودی محصولات استاد را تهیه خواهم کرد.

    آرزو میکنم برای افرادی که عاشق تغییر هستند همیشه با ایمان در این مسیر که انتهایش بهشت خداوند هست محکم به راه خود ادامه بدهند و با دستان خود بهترین سناریو نویس زندگی خود باشیم.

    استاد عزیزم ، خانم شایسته عزیزم، دوستان خوبم، دوستون دارم

    در پناه الله خوشبخت و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    علی نجفی گفته:
    مدت عضویت: 1441 روز

    سلام ودرود

    من علی نجفی سال 1400 بعد از 18 سال زندگی مشترک از همسرم که خیلی هم دوستشون داشتم و دارم شکست عشقی خوردم

    وبا دنبال کردن مطالب اموزنده از سایت عباس منش و کمک خداوند متعال تونستم خودم را تو زندگی پیدا کنم الان بعد از گذشت 2 سال از جداییم اصلا احساس تنهایی نمی کنم و فرصتی پیداکردم هم خودم را بهتر بشناسم و کم کم دارم به اشنایی و شناخت خداوند متعال بیشتر نزدیک می شم هرچی جلوتر می رم ایمانم به خداوندمتعال بیشتر وبیشتر می شه و حضورخداوند را درزندگیم بیشتر دارم احساس می کنم به نشانه ها بیشتر دقت می کنم و درک بهتری از محیط اطرافم وزندگی دارم و خداوند را شاکرم که منو به راه راست هدایت می کنه من هرچی دارم از عنایات خداونده حتی اشنایی با شما استاد عزیز

    حرف زیاده

    از اینکه با شما استاد عزیز اشنا شدم خیلی خوشحالم و برای شما و خانوم شایسته عزیز اروزی موفقیتهای بیشتری دارم

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: