اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار موفق باشید
زیاد وقتتون نگیرم خلاصه تجربه خودم بگم
در زمان کرونا من تو شغلی بودم که کرونا باعث شد روز به روز حقوقم کم بشه چون روزهای تعطیل کرونا درامد نداشتم ولی سال 1400 من همش میگفتم خیری تو این کار هست همش میگفتم خدایا شکرت کرونا نگرفتم از زندگی لذت میبردم با درامد کم تا اینکه از یک شرکت دیگه به من زنگ زدن و پیشنهاد کار دادن شرکتی که اون روز من حتی اسم شرکت نشنیده بودم و یک شبه حقوق من دقیقاً 4 برار افزایش پیدا کرد
شکرگزار خداوند هستم که منو در مدار گروه تحقیقاتی عباس منش قرار داد
واااااااااای از این فایل که هردفه گوش میکنم ذوقی ک پدیدار میشه در من
یک مثال عینی ک برای این فایل توی زندگی خودم دیدم این بود ک من قبل عید یک هدفون گرون قیمت خریدم و خیلی راضی خشنود بودم ازش
و حقیقتا هر دفه که میزاشتمش انگار دنیا مال من بود یروز توی باشگاه یکی از دوستام هدفون منو خواست و بعدش هدفونم شکست و اول خیلی ناراحت شدم
بعد به خودم گفتم
1.ببین زینب یک فقط دستش شکسته خداروشکر
سیمش هنوز وصله
2.حتما خیری بوده شاید قراره رانندگی کنی ک اصلا توی راه باشگاه نیاز به هدفون نداری این نشونه بوده
و خلاصه تمام بار احساسی بدمو فراموش کردم
و هدفونم گذاشتم تو کمدم
بعد عید من دیدم واقعا نیاز به هدفون دارم چون مسیر طولانیه و خواستم یک هدفون بخرم دیگه کلی هم خدارشکر کردم ک پول و توانایی خرید یک هدفون دیگرو دارم
تا هفته پیش دوباره چک کردم این هدفونه کار میده
خلاصه برشداشتم گفتم هم میرم پیاده روی هم میدم که اینو تعمیر کنن ببییییین روز غیر تعطیلی بود اما تمام مغازه ها بسته بودن من نزدیک 6 هزار قدم زدم رسیدم به یک مغازه تعمیر تلویزیون رفتم گفتم اینو تعمیر میکنید نگاش کرد گفت نه مشکلش چیه گفتم همش سالمه فقط دستش شکسته و با چسبی ک قبلا خودم زدمم درست نشده …….
ببینید براااام هدفون مو با یک چسب غول چسب زد
حتی بخاطری که خوش رنگ بشه برام رنگ مشکی هم روش زد و حتی ازم 1 ریال هم هزینه نگرفتتتتتتتتت
و من با ذوق توی خیابون داشتم به این فکر میکردم ک حتی اگر ظاهر اتفاقات بد باشه اما میشه نتیجه رو عوض کرد…..
و امروز این فایل با همین هدفون قدرتمندم گوش دادم لذت بردم…..
من از سن سی سالگی مت جه شدم چشم هام وا ه ضعیف میشه و دیدم رو دارم از دست میدم لول تو شب دیدم کم میشد و کم کم یه روز هم کشیده شده هرچی سنم بالاتر میره دید من تر میشه دکتر هم رفتم گفتن ارثیه و فعلا هیچ درمانی ن ا ه ولی من هیچ وقت نا امید نشدم همیشه گفتم من خوب میم این ی مرحله برای منه خدا میخواد ی چیزی به من بگه
همه دکترا گفتن ارثیه و رمان نداره بعد با فایل هایی آشنا شدم که میگفتن چیز ارثی وجود نداره همه چیز حاصل دهنه از جمله بیماری و همه بیماریها قابل درمان هستن و شفا درون خود بدن هست
من برای آرامش و امید بیتر می فتم سراغ اینجور فایلها بخصوص فایلهای شما و کم کم خیلی دهنم رشد کرد و آگاهیم بهتر و زندگیم در مسیر بهتری قرار گرفت الان چند ساله فایلتون گوش میدم تازگی ار سایتتون شدم و با دنیایی از قایلهایی که من عاشقشان هستم روبرو شدم روزی یک یا دو یا سه فایل شما گ ش میدم دوره عزت نفس خریدم و دارم تمریناتش انجام میدم خیلی خودم و زندگیمو بیشتر دوست ارم بیتر به نکات مثبت ت جه میکنم بیشتر حواسم به ورودی هام هست
آن شاءالله دوست دارم دوره روانشناسی ثروت و قانون سلامتی و بگیرم ریسه شفای کامل جسمی دهنی ممن انجام بشه و من مثل درخت بامبو رشد کنم و برم بالا
این اتفاق به طاهر بد دید ضعیف باعث نشد من نابود بشم بلکه داره باعث رشد و آگاهی من میشه
نازکی کلاس یوگا میرم و همین کا باعث انگیزه و روحیه خانواده و دوستانم شده
و مطمئن هستم بزودی شفای کامل برای من حاصل میشه اگر نشه هم زیاد ناراحت نمیشم حتما نقش من در این میهمانی دنیا همین بوده ومن سعی میکنم نقشم رو خوب با ی کنم
خدایا شکرت
سپاس برای بودنتون استاد که مثل برادر بزرگم هستین و ثابت هاتون مثل برادر بزرگم به دلم میشینه
ببخشید که احتمالا بعضی کلمات نادرست نوشتم چون خوب نمی بینم شاید درست تایپ نشده باشن بازم سپاس از بودنتون
درک همه افراد از اتفاقات که میافتد فرق می کند و من چقدر تحسین میکنم این شکرت را با این که موشک منفجر میشه نمی گویید شکست می گویند و یک تعریف دیگر دارند و به همین خاطر است که این شرکت به این حجم از پیشرفت رسیده است خدایا شکرت
یکی ورشکست می شود می تواند این را یک شروع جدید بداند و یکی ورشکست نی شود و همان طور سقوط می کند
بعضی وخت که درست نتیجه نمی گیرم میقهمم مشکل فقط در باور های من است نه هیچ عامل دیگر
فلان هم در حال طی کردن تکامل هستم که بهبود بیافم و در این نزدیکی ها خییلی خبر های خوب دارم و انشالله به زودی برای خودم و دوستانم مکتوب اش میکنم خدایا شکرت
استاد شاید باورتون نشه ولی خیلی نیاز داشتم به این فایل دقیقا در شرایطی هستم که باید بیشتر از همیشه ذهنم رو کنترل کنم تا نگاهی به وضعیتم داشته باشم که هم حالم بهتر بشه هم حس بهتری بهم دست بده و هم در واقع الخیر فی ما وقع بشه برام من الان در حال پرداخت مبالغی هستم که خدارو شکر قسمت زیادی رو پرداخت کردم
این مبالغ رو برای مسیر اشتباهی که قبلا در کسب کارم داشتم قرض کرده بودم از نامناسب ترین نوعش که خدارو شکر با گفته های استاد تقریبا چهار ماهه که مسیرم تغیر کرده و دست چک و قرض و وام و نسیه حراج تبلیغ تخفیف از کسب کارم برای همیشه از زندگیم حذف شده
و در مسیر درست قرار گرفتم ولی خب ااوضاع باید خیلی بهتر بشه نه تنها باید بدهی ها کامل تصفیه بشه بلکه باید به استقلال مالی و بقیه اهداف مالی برسم خب خدارو شکر همین که در مسیر درستی قرار دارم و ذره ذره دارم باگ هامو پپیدا و برطرفشون میکنم با ادامه دادن همیشگی اموزش های استاد و به کار بستن اون ها در زندگیم همین حس خوبی بهم میده و یه ندایی از درونم بهم میگه محمد تو در مسیر درستی قرار داری ادامه بده نجواهای شیطانم هست ولی انصافا زورش کم شده چون من بیشتر ورودی های مناسب دارم میگیرم بیشتر دارم تلاش میکنم که بهتر به غضیه نگاه کنم البته واقعیت هم همینه که همیشه خدای مهربان مارو یاری کرده و نجات بخش بوده و دستمون رو گرفته
ولی این ذهن انقدر میخواد تو توجه کنی به نکات منفی که اون محبت های خدارو یادت بره
اما ما باید بدونیم به قول استاد دفعات قبل که ما موفق شدیم این نجوا ها بود ولی موفق شدیم
و بازم هم خدا هست و باز هم موفق میشیم اون مارو یاری میکنه و مسیر رو رای ما هموار میکنه و ادم هاشو به طرق مختلف به یاری ما میفرسته به شکل مستری به شکل محصول به شکل ایده به شکل انرژی به یاری ما میاد ولی من هم باید اداه بدم به کنترل ذهن به ورودی های خوب گرفتن به توجه به نکات مثبت به توجه به کوچک ترین پیشرفت و …..
به قول این بنده خدا
الان من مواجه شدم با عملیات پرداخت سریع
برنامه ریزی نشده پول هایی که قرض گرفتم و کلی برای من درس و تجربه داشت خدارو شکر در سن بیستو سه سالگی فهمیدم که
هیچ وقت نباید از چک استفاده کنم
هیچ وقت نباید وام بگیرم
هیچ وقت نباید پول دستی بگیرم
هیچ وقت نباید تبلیغ کنم
هیچ وقت نباید حراج بزنم
و هیچ وقت نباید قوانین و سنت الهی رو زیر پا بگذارم چون در سنت الهی تغیری نیست
و به قول ادیسون فهمیدم این راه ها جواب نمیده به هیچ عنوان حس حال و فرکانسی که در حالتی که بدهکار نیستی و چک نداری رو به هیچ عنوان اون حال رو در حالت بدهکاری نداری
زمانی که بده کار هستی در واقع خیلیی از مشتری های خوب و موقعیت های خوب و نعمت ها وارد زندگیت نمیشه چون تو با اون نعمت ها فاصله فرکانسی داری
من همین الان خیلی از کاسب هارو میبینم که به ظاهر شاید موفق باشن ولی گاها از چک استفاده میکنند یا وام میگیرند و اعتقادشون اینه که اندازه و موقعیت رو میسنجند اما این قانون رو نمیدونند که در اون حالت از خیلی نعمت ها محرومند
من بالاترین حد موفقیت رو میخوام و برای به دست اوردنش باید مسیری که استاد رفته رو برم چون انصافا دست اورد و نتیجش رو من در زندگی کسی تا به حال ندیدم و واقعا زندگی ایده عالی داره از لحاظ استقلال مالی از لحاظ سلامتی از لحاظ ازادی زمانی مکانی از لحاظ روابط نوع مشتری ها نوع وروش در امد زایی بالا ترین کیفیت و استاندارد رو داره و باید برای به دست اوردن چنین زندگی باید مثل ایشون فکر کنم و مثل ایشون عمل کنم الهی صد هزار مرتبه شکرت خدایا سپاس گذارم
استاد عزیزم خانم شایسته مهربان دوستان گلم امید وارم هر جا که هستید شاد و سالم ثروتمند باشید یا حق
خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است
سلام و درود و سپاس بر استاد عباسمنش عزیز و سرکار خانم شایسته گرامی
خداوند را بابت فرصت زندگی کردن و داشتن روزی جدید و بودن در این سایت الهی شاکر و سپاسگزارم
روز 155
اتفاقات به تنهایی در زندگی ما هیچ معنای خاصی ندارند و آن معنا و تعبیری که ما به آنها میدهیم نشاندهنده این است که چه چیزی را در زندگی ما بوجود خواهند آورد
هر اتفاقی که در زندگی من رخ میدهد من هستم که تصمیم میگیرم چه معنایی به آن بدهم و از چه زاویهای به آن نگاه کرده و چه بهرهای از آن ببرم
ظاهر اتفاقات اصلا مهم نیستند
من بعد از سیسال کار کارمندی، بازنشسته شدهام و این یک اتفاق در زندگی من میباشد
حال نگاه من به این اتفاق میتواند نتایج متفاوتی را برای من بوجود آورد
همکارانی را سراغ دارم که بلافلاصله بعد از بازنشستگی بسراغ کار جدید و علاقه جدید رفته و بسیار موفق شدند بطوریکه یکروز از یکی از آنان راجع به شغل جدیدش سوال کردم میگفت در همین دوسال اخیر من حدود بیستمیلیارد تومان از شغل جدیدم سود بدست آوردهام
و در مقابل کسانی هم هستند که بیهدف و انگیزه ایام خود را سپری کرده و به همان حقوق ناچیز و بخور ونمیر بازنشستگی بسنده کرده و به قول خودشان قناعت پیشه کرده و هرروز اوضاع از روز قبل بدترو بدتر میشود
من هم تا حدودی شبیه دسته دوم هستم با این تفاوت که من استادی همچون استاد عباسمنش دارم که مسیر را هرروز برای من روشن میسازد و من اگر در این مسیر قدم بردارم نتایج متفاوتی کسب خواهم کرد
پس یک اتفاق مشابه مثل بازنشستگی در زندگی دو فرد، دو نتیجه کاملا متفاوت از هرلحاظ بوجودآورده است
سوال این بود که کجا ها یک اتفاق به ظاهر بد در زنده گیتون افتاده
و توانستید ذهن تون را تغییر بدین و اون اتفاق بنفع شما تمام شود
خوب من دلم میخواست دوره تهیه کنم
بعد باید رمز پویا یا رمز اینترنتی تهیه میکردم
خوب من بانک رفتم چند بار گفت نمیشه
بعد یک روز میرفتم باشگاه شب بود سه تا نفر اومد نمیدونم چاقو اینا کشید خلاصه من هیچی همراهم نبود غیر از کارت بانکی و انها کارت را گرفت
بعد اینجا من دو انتخاب داشتم که به این اتفاق به ظاهر بد چه جور نگاه کنم مثبت منفی
بعد من به این اتفاق گفتم این حتمن به خیر منه وگرنه منی که روی خودم کار میکنم نباید همچون اتفاق بیافته
بعد گفتم به خیر و بنفع منه بعد
چند روز یعدش رفتم بانک وکارت رو از اول گرفتم اینبار اتفاق که افتاد
کارتم در سیستم نمیدونم اطلاعات درست وارد نشده بود چه بود خلاصه ردیف شد ومن رمز پویا ام درست شد و به لطف خداوند من توانسته که در حساب دیگه ام به دوره دوازده قدم را تهیه کنم و به خواسته ام برسم خیلی ممنون استاد عزیزم
و اونم که من انجا که خواستم اگاهانه ذهنم را کنترل کنم را هم از شما اموختم
خد را هزاران بار سپاسگزارم بابت وجود شما و برای هم مداری با شما
واقعان ما تا زمانی که بخوایم روی خودمون کار کنیم در یک مسیر هستیم و اگر روی خودمون کار نکنیم اگاهانه یا نااگاهانه
سلام خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین و تمام دوستان این خانواده ی ارزشمند
از روزیکه عضو این خانواده شدم (اول دیماه 1401)همیشه فکر میکردم و حتی همین امروزهم باخودم میگفتم خدایا چرا من انقدر دیر به این سایت هدایت شدم و در این سن بالا باید میرسیدم به این دیدگاهها…اما هر دفعه یکی از فایلها رو میشنوم میبینم که درسته که من خیلی ازقوانین رو بلد نبودم ونیستم اما خیلی جاها هم به خودم افتخار میکنم که بدون اینکه بلد باشم طبق قانون پیش رفتم بطوریکه همه ی اطرافیانم بهم میگن تو هیچوقت ناشکری نمیکنی ، صبرت زیاده و ….
بریم سر اصل مطلب؛ اواسط شهریور سال 98 یعنی چندماه قبل از پاندمی ، من اومدم و همزمان با کاری که داشتم توی یه مرکزی انجام میدادم و 10 سال بود اونجا بودم، کسب و کار خودمم در همون زمینه راه اندازی کردم… چون سابقه خوبی در کار داشتم کارمم خوب داشت پیش میرفت حتی یک بیزنس کوچ هم داشتم که ازایشون مشاوره میگرفتم…تقریبا 5 ماه بعد از اینکه من کارو شروع کرده بودم و درست نزدیک عید که اوج کار ماهست پاندمی شد و ما جزو مشاغلی بودیم که باید حتما تعطیل میکردیم و اصلا بخشنامه شد که باید تعطیل کنید ، خب من راستش خودم هیچوقت زیاد ازین موضوع ناراحت نشدم چون بنظرم سلامتی خودم وخانوادم ومردمی که بهم مراجعه میکردند واجبتر بود …دراین حین مرکزی که توش کار میکردم هم اومد گفت ماتعطیل نمیکنیم و باید بیاید سر کار و ما با ترس ولرز همه ی اسفند رو رفتیم سرکار…خونه ما یه تراس بزرگ و جا داری داره…من با همون وضع مالی که حالا هی با خودم میگم ببین من چقدر اونروز جرات داشتم که با اون شرایط(حقوقم بخاطر نبود مراجع به مرکزمون از ماهی 4/5 رسیده بود به 1/200) اومدم چنین کاری کردم….اومدم با خودم فکر کردم گفتم خب ما که عید جایی نمیریم با این شرایط، فقط همش با پسرم تو خونه تنهام بذار یه کاری بکنم که به هر دوتامون خوش بگذره؛ رفتم یک میز و صندلی دونفره ایکیا خریدم ،اومدیم تراسو تمیز کردیم گذاشتیم توی تراس یه رومیزی خوشگلم داشتم که روش پهن کردم ،دوسه تاگلدون خوشگلم گرفتم و تراسی که از وقتی اومده بودیم توی این خونه داشت خاک میخورد تبدیل شد به یه کافی شاپ و رستوران خوشگل برای من وپسرم و هر روز و هرشبم غذاهای خوشمزه درست میکردم و اونجا مینشستیم میخوردیم . از طرفی بعدش توی ماه رمضون همون سال من که حتی آشپزی هم زیاد قبلا نمیرسیدم بکنم چه برسه که شیرینی و…بپزم؛ عاشق زولبیا بامیه ام اما جرات نمیکردم از قنادی بخرم ولی دلمم میخواست خیلی ، نشستم یکم دستور پختا رو از نت سرچ کردم و رفتم کلی لوازم شیرینی پزی خریدم و اومدم یه بامیه ی عاااالیییی درست کردم که وقتی یخورده شو برای مامانم بردم باورش نمیشد که من خودم درست کرده باشم…توی همون دوران بر اثر زیاد تاب خوردن توی سایتا و پیجای مختلف با کتاب قانون توانگری نوشته ی کاترین پاندر آشنا شدم ( که تاقبل اینکه این سایت رو بشناسم هم 5 دور خوندمش ، راستش من قبل این سایت هر جا تحت فشار قرار میگرفتم میرفتم یه دور از اول این کتابو میخوندم و حکم الان این سایت رو برام داشت و حالمو خوب میکرد هربارم چیزای جدید ازش یاد میگرفتم) خلاصه که آشنایی با این کتاب باعث شد که من کم کم بفکر فرو برم و بعد از اینکه دوباره اجازه ی کار پیدا کردیم با اون وضعیت ، یه شجاعتی بخرج دادم و از مرکزمون استعفا دادم واز شهریور بعدیش یعنی دقیقا یکسال بعد از اینکه من تازه کارمو شروع کرده بودم و دقیقا 7 ماه بعد از پاندمی، دیگه اومدم سر کسب و کار خودم که خداروشکر تا الان بالا وپایین زیاد داشتم اما هربار که به تضاد برخوردم باعث پیشرفتم شد…اینم بگم که با اون بیزنس کوچم بعد از بازگشایی کارم یه جلسه مشاوره گرفتم و بمن گفت همزمان با تو 4 نفر دیگه هم که کارشونو اونموقع تازه استارت زده بودن با من دوره مشاوره گرفتند اما توی این مدت همشون کامل تعطیل کردند و کسب و کارشونو جمع کردند فقط تو موندی و یک مشخصه بارز تو اینه که میترسی ولی انجامش میدی.
البته من خیلی موارد اینجوری تو زندگیم داشتم که خب الان فرصت نیست همشو بگم ولی همیشه وهمیشه خدارو شکر میکنم بخاطر صبری که بهم داده و بخاطر اینکه همیییییشهههه شکرگزار بودم و هر جا کم آوردم خودمو مسئول دونستم نه خدا و نه بقیه رو.همیشه هم میگم اگر این وضعیت پاندمی برای همه بد بود ، برای من یکی که خوب بود چون وقتی رفت و اومدا کم شد من کل وقتمو تمرکزمو گذاشتم روی کارم و خوندن کتابهای مختلف در زمینه کاریم و بیزنس و … و همینطور کار کردن روی پسرم بطوریکه همونسال توی امتحان ورودی بهترین دبیرستان قبول شد اونم دبیرستان دولتی و بدون شهریه که اونسال واقعا برای من خیلیییی کمک بزرگی بود این قضیه و هیچکس باور نمیکرد که ما حتی یه معلم خصوصی هم نگرفتیم براش.
الانم واقعا هر روز و هر شب خدا روشکر میکنم که بالاخره درسته خیلی دیر، ولی تا قبل مرگم به اینجا هدایت شدم و به این آگاهیها دارم میرسم و روی خودم انقدر کار میکنم که هم راهنمای خوبی برای پسرم باشم وهم اینکه از حالا ببعد خودمم با آرامش و احساس خوشبختی بیشتری زندگی کنم.
برای استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم و همه ی شما دوستان خوبم آرزوی سلامتی ،شادی و موفقیت دارم.
دیشب رفتم ی دوش گرفتم برگشتم انقد هم مزه داده بهم گفتم برم بخوابم
اومدم همسرم گفت دلم درد میکنه ی ساعت همینجوری دل در داشت و ما دیر خوابیدیم فکر کنم 3 اینا بود
اولا که اون خیلی ترس داشت اما من همیشه این موقعها آرامش بی حد دارم و دسه بازی ذهنم نجوا کرد اما گفتم بابا خوب میشه چیزی نیست
من همیشه صبحا زود بیدار میشم اما امروز 10 صبح بیدار شدم خیر ماجرا اینجا بود که من تا 10 بخوابم خیلی هم مزه داده و انقد انرژی گرفتم رفتم باغچرو پاک سازی از علف کردم و چقد هم مزه داد شکر خدا خیر ماجرا اینجا بود و به نفع من شد به لطف الله که من کلی استراحت بکنم
چقد درس داره این فایل
اتفاقات رخ میدم استاد درست میگه برچسب درست به اونا بزنیم اینجوری همه چی درست میشه اتفاق رو ما معنی میدیم وگرنه اون اتفاق تا ما بهش معنی ندیم حتا اگه خبلب بد هم باشه و اعراض بشه ازش دیگه رخ نمیده
خود ایلان ماسک داره ی پروژه جدید رو رخ میده میتونه بگه بدبخت شدم میتونه بگه نه یاد گرفتیم مقدار مواد منفجره موشک رو چقدر به کار ببریم
من پارسال کلی سرمایه و ایناس خودم رو در جهت پیدا کردن علاقم خرج کردم
ماشین
ی تیکه زمین
حدود 300 میلیون
خب خرج کردم که کلاس هارو برم
حتا ی مدت زمانی هم مهاجرت کردم تهران
اجاره خونه دادم
اما ناراحت نیستم اصلا به علاقه خودم دست پیدا کردم من عاشق معامله کردن و ارتباط برقرار کردنم
خب الا بشینم بگم اینو از دست دادم نه حتا ی لحضه هم این فکر تو سرم نیومد به خدا قسم
فقط میگفتم اون چیزی که براش علاقه دارم و شب روز ندارم پیدا کنم
و پیدا کردم
تو این اتفاق من فهمیدم تهران رو به اندازه همدان دوس ندارم
شغل هایی رو که امتحان کردم رو دوس ندارم
ورزش که علاقم بود اون چیزی نیست که من بخوام درش کار کنم
کلی اتفاق دیگه رخ داد اما من ازشون گذر کردم به لطف خدا و حاصلش شده شغل مورد علاقم
از ماشین تا خونه من انجام میدم معامله میکنم و الا هم به عطف خداوند باورهام دارن احساس منو درگیر میکنن
و من قلبم براشون باز میشه خداروشکر
و حاصل این همه راه این بود مت به علاقه خودم پی بردم واقعا و الا دارم از زندگی لذت میبرم
واقعا دوتا فکر بود برای من بدبخت شدم یا الا در اوج خوشبختیم
و من الا دارم کیف میکنم به لطف الله مهربان
و ازش سپاس گذارم چون من الا خوشبخت واقعی ام خوشبختی پول و ماشین نیست
استادبارها گفته من تو بندرعباس بودم به اندازه الا احساس خوشبختی میکردم
الا دارم میفهمم استاد چی میگفته تکامل طی بشه میفهمی استاد چی گفته
خوشبختی پول خونه خانواده همسر یا ههر عوامل بیرونی نیست خوشبختی .درونیه خوشبختی همین کامت گذاشتنه به الله بزرگ قسم
خوشبختی گفتگوهای درونی مثبته
خوشبختی حرف زدن با خداوند عزوجل
خوشبختی رسیدن به خداس
خوشبختی پیدا کردن خداوند
خداوند همیشه هست فقط من باید انتخابش کنم
خوشبختی گذاشتن این کامنت
خوشبختی شجاعت و عزت نفس
خوشبختی باورهای توحیدی
و در آخر خوشبختی توحید هست و تمام
استاد عزیزم مرد بهشتی مرد ایمان و عمل صالح
ازت ممنونم که به من فهموندم خوشبختی چی هست
خداوند مهربان ازت سپاس گذارم که منو هدایت کردی و همیشه هدایت گر من هستی
اونجایی که گفتید برای کار موردعلاقتون هم وقت گذاشتید و هم هزینه کردید تا به بهترین شکل یادبگیرید و در این بین خداوند راههایی هم نشان داد که مثلا تو شهر همدان کارکنید و…..
یا هر لحظه لذت بردن و خوشبختی را احساس کردن.اونجاها که هر کدام از خوشبیختیها را نام بردید تک تکشون را خوندم و واقعا هم همینه .حتی کامنت نوشتن هم یک خوشبختی هست .
الان دیگه شما با اون تضادها روبرو شدید و براشون اقدام کردید و طرف خودتون را انجام دادید و حتما خداوند هدایتهای عظیمی برای شما داره .
منتظر شنیدن خبرهای عالی و موفقیتهای فراوان شما هستم.
با سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار موفق باشید
زیاد وقتتون نگیرم خلاصه تجربه خودم بگم
در زمان کرونا من تو شغلی بودم که کرونا باعث شد روز به روز حقوقم کم بشه چون روزهای تعطیل کرونا درامد نداشتم ولی سال 1400 من همش میگفتم خیری تو این کار هست همش میگفتم خدایا شکرت کرونا نگرفتم از زندگی لذت میبردم با درامد کم تا اینکه از یک شرکت دیگه به من زنگ زدن و پیشنهاد کار دادن شرکتی که اون روز من حتی اسم شرکت نشنیده بودم و یک شبه حقوق من دقیقاً 4 برار افزایش پیدا کرد
شکرگزار خداوند هستم که منو در مدار گروه تحقیقاتی عباس منش قرار داد
دست حق نگهدارتان
واااااااااای از این فایل که هردفه گوش میکنم ذوقی ک پدیدار میشه در من
یک مثال عینی ک برای این فایل توی زندگی خودم دیدم این بود ک من قبل عید یک هدفون گرون قیمت خریدم و خیلی راضی خشنود بودم ازش
و حقیقتا هر دفه که میزاشتمش انگار دنیا مال من بود یروز توی باشگاه یکی از دوستام هدفون منو خواست و بعدش هدفونم شکست و اول خیلی ناراحت شدم
بعد به خودم گفتم
1.ببین زینب یک فقط دستش شکسته خداروشکر
سیمش هنوز وصله
2.حتما خیری بوده شاید قراره رانندگی کنی ک اصلا توی راه باشگاه نیاز به هدفون نداری این نشونه بوده
و خلاصه تمام بار احساسی بدمو فراموش کردم
و هدفونم گذاشتم تو کمدم
بعد عید من دیدم واقعا نیاز به هدفون دارم چون مسیر طولانیه و خواستم یک هدفون بخرم دیگه کلی هم خدارشکر کردم ک پول و توانایی خرید یک هدفون دیگرو دارم
تا هفته پیش دوباره چک کردم این هدفونه کار میده
خلاصه برشداشتم گفتم هم میرم پیاده روی هم میدم که اینو تعمیر کنن ببییییین روز غیر تعطیلی بود اما تمام مغازه ها بسته بودن من نزدیک 6 هزار قدم زدم رسیدم به یک مغازه تعمیر تلویزیون رفتم گفتم اینو تعمیر میکنید نگاش کرد گفت نه مشکلش چیه گفتم همش سالمه فقط دستش شکسته و با چسبی ک قبلا خودم زدمم درست نشده …….
ببینید براااام هدفون مو با یک چسب غول چسب زد
حتی بخاطری که خوش رنگ بشه برام رنگ مشکی هم روش زد و حتی ازم 1 ریال هم هزینه نگرفتتتتتتتتت
و من با ذوق توی خیابون داشتم به این فکر میکردم ک حتی اگر ظاهر اتفاقات بد باشه اما میشه نتیجه رو عوض کرد…..
و امروز این فایل با همین هدفون قدرتمندم گوش دادم لذت بردم…..
فی ما وقع خیر
سلام خدمت استاد عزیز
من از سن سی سالگی مت جه شدم چشم هام وا ه ضعیف میشه و دیدم رو دارم از دست میدم لول تو شب دیدم کم میشد و کم کم یه روز هم کشیده شده هرچی سنم بالاتر میره دید من تر میشه دکتر هم رفتم گفتن ارثیه و فعلا هیچ درمانی ن ا ه ولی من هیچ وقت نا امید نشدم همیشه گفتم من خوب میم این ی مرحله برای منه خدا میخواد ی چیزی به من بگه
همه دکترا گفتن ارثیه و رمان نداره بعد با فایل هایی آشنا شدم که میگفتن چیز ارثی وجود نداره همه چیز حاصل دهنه از جمله بیماری و همه بیماریها قابل درمان هستن و شفا درون خود بدن هست
من برای آرامش و امید بیتر می فتم سراغ اینجور فایلها بخصوص فایلهای شما و کم کم خیلی دهنم رشد کرد و آگاهیم بهتر و زندگیم در مسیر بهتری قرار گرفت الان چند ساله فایلتون گوش میدم تازگی ار سایتتون شدم و با دنیایی از قایلهایی که من عاشقشان هستم روبرو شدم روزی یک یا دو یا سه فایل شما گ ش میدم دوره عزت نفس خریدم و دارم تمریناتش انجام میدم خیلی خودم و زندگیمو بیشتر دوست ارم بیتر به نکات مثبت ت جه میکنم بیشتر حواسم به ورودی هام هست
آن شاءالله دوست دارم دوره روانشناسی ثروت و قانون سلامتی و بگیرم ریسه شفای کامل جسمی دهنی ممن انجام بشه و من مثل درخت بامبو رشد کنم و برم بالا
این اتفاق به طاهر بد دید ضعیف باعث نشد من نابود بشم بلکه داره باعث رشد و آگاهی من میشه
نازکی کلاس یوگا میرم و همین کا باعث انگیزه و روحیه خانواده و دوستانم شده
و مطمئن هستم بزودی شفای کامل برای من حاصل میشه اگر نشه هم زیاد ناراحت نمیشم حتما نقش من در این میهمانی دنیا همین بوده ومن سعی میکنم نقشم رو خوب با ی کنم
خدایا شکرت
سپاس برای بودنتون استاد که مثل برادر بزرگم هستین و ثابت هاتون مثل برادر بزرگم به دلم میشینه
ببخشید که احتمالا بعضی کلمات نادرست نوشتم چون خوب نمی بینم شاید درست تایپ نشده باشن بازم سپاس از بودنتون
به نام تنها فرمانروایی کیهان
سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم
روز 155
خداوند را هزاران مرتبه شکر
درک همه افراد از اتفاقات که میافتد فرق می کند و من چقدر تحسین میکنم این شکرت را با این که موشک منفجر میشه نمی گویید شکست می گویند و یک تعریف دیگر دارند و به همین خاطر است که این شرکت به این حجم از پیشرفت رسیده است خدایا شکرت
یکی ورشکست می شود می تواند این را یک شروع جدید بداند و یکی ورشکست نی شود و همان طور سقوط می کند
بعضی وخت که درست نتیجه نمی گیرم میقهمم مشکل فقط در باور های من است نه هیچ عامل دیگر
فلان هم در حال طی کردن تکامل هستم که بهبود بیافم و در این نزدیکی ها خییلی خبر های خوب دارم و انشالله به زودی برای خودم و دوستانم مکتوب اش میکنم خدایا شکرت
به نام خدای غفور رحیم
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
سلام خدمت همه ی دوستان عزیز و هم کلاسی های الهی
استاد شاید باورتون نشه ولی خیلی نیاز داشتم به این فایل دقیقا در شرایطی هستم که باید بیشتر از همیشه ذهنم رو کنترل کنم تا نگاهی به وضعیتم داشته باشم که هم حالم بهتر بشه هم حس بهتری بهم دست بده و هم در واقع الخیر فی ما وقع بشه برام من الان در حال پرداخت مبالغی هستم که خدارو شکر قسمت زیادی رو پرداخت کردم
این مبالغ رو برای مسیر اشتباهی که قبلا در کسب کارم داشتم قرض کرده بودم از نامناسب ترین نوعش که خدارو شکر با گفته های استاد تقریبا چهار ماهه که مسیرم تغیر کرده و دست چک و قرض و وام و نسیه حراج تبلیغ تخفیف از کسب کارم برای همیشه از زندگیم حذف شده
و در مسیر درست قرار گرفتم ولی خب ااوضاع باید خیلی بهتر بشه نه تنها باید بدهی ها کامل تصفیه بشه بلکه باید به استقلال مالی و بقیه اهداف مالی برسم خب خدارو شکر همین که در مسیر درستی قرار دارم و ذره ذره دارم باگ هامو پپیدا و برطرفشون میکنم با ادامه دادن همیشگی اموزش های استاد و به کار بستن اون ها در زندگیم همین حس خوبی بهم میده و یه ندایی از درونم بهم میگه محمد تو در مسیر درستی قرار داری ادامه بده نجواهای شیطانم هست ولی انصافا زورش کم شده چون من بیشتر ورودی های مناسب دارم میگیرم بیشتر دارم تلاش میکنم که بهتر به غضیه نگاه کنم البته واقعیت هم همینه که همیشه خدای مهربان مارو یاری کرده و نجات بخش بوده و دستمون رو گرفته
ولی این ذهن انقدر میخواد تو توجه کنی به نکات منفی که اون محبت های خدارو یادت بره
اما ما باید بدونیم به قول استاد دفعات قبل که ما موفق شدیم این نجوا ها بود ولی موفق شدیم
و بازم هم خدا هست و باز هم موفق میشیم اون مارو یاری میکنه و مسیر رو رای ما هموار میکنه و ادم هاشو به طرق مختلف به یاری ما میفرسته به شکل مستری به شکل محصول به شکل ایده به شکل انرژی به یاری ما میاد ولی من هم باید اداه بدم به کنترل ذهن به ورودی های خوب گرفتن به توجه به نکات مثبت به توجه به کوچک ترین پیشرفت و …..
به قول این بنده خدا
الان من مواجه شدم با عملیات پرداخت سریع
برنامه ریزی نشده پول هایی که قرض گرفتم و کلی برای من درس و تجربه داشت خدارو شکر در سن بیستو سه سالگی فهمیدم که
هیچ وقت نباید از چک استفاده کنم
هیچ وقت نباید وام بگیرم
هیچ وقت نباید پول دستی بگیرم
هیچ وقت نباید تبلیغ کنم
هیچ وقت نباید حراج بزنم
و هیچ وقت نباید قوانین و سنت الهی رو زیر پا بگذارم چون در سنت الهی تغیری نیست
و به قول ادیسون فهمیدم این راه ها جواب نمیده به هیچ عنوان حس حال و فرکانسی که در حالتی که بدهکار نیستی و چک نداری رو به هیچ عنوان اون حال رو در حالت بدهکاری نداری
زمانی که بده کار هستی در واقع خیلیی از مشتری های خوب و موقعیت های خوب و نعمت ها وارد زندگیت نمیشه چون تو با اون نعمت ها فاصله فرکانسی داری
من همین الان خیلی از کاسب هارو میبینم که به ظاهر شاید موفق باشن ولی گاها از چک استفاده میکنند یا وام میگیرند و اعتقادشون اینه که اندازه و موقعیت رو میسنجند اما این قانون رو نمیدونند که در اون حالت از خیلی نعمت ها محرومند
من بالاترین حد موفقیت رو میخوام و برای به دست اوردنش باید مسیری که استاد رفته رو برم چون انصافا دست اورد و نتیجش رو من در زندگی کسی تا به حال ندیدم و واقعا زندگی ایده عالی داره از لحاظ استقلال مالی از لحاظ سلامتی از لحاظ ازادی زمانی مکانی از لحاظ روابط نوع مشتری ها نوع وروش در امد زایی بالا ترین کیفیت و استاندارد رو داره و باید برای به دست اوردن چنین زندگی باید مثل ایشون فکر کنم و مثل ایشون عمل کنم الهی صد هزار مرتبه شکرت خدایا سپاس گذارم
استاد عزیزم خانم شایسته مهربان دوستان گلم امید وارم هر جا که هستید شاد و سالم ثروتمند باشید یا حق
به نام خداوند هدایتگر مهربان
خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است
سلام و درود و سپاس بر استاد عباسمنش عزیز و سرکار خانم شایسته گرامی
خداوند را بابت فرصت زندگی کردن و داشتن روزی جدید و بودن در این سایت الهی شاکر و سپاسگزارم
روز 155
اتفاقات به تنهایی در زندگی ما هیچ معنای خاصی ندارند و آن معنا و تعبیری که ما به آنها میدهیم نشاندهنده این است که چه چیزی را در زندگی ما بوجود خواهند آورد
هر اتفاقی که در زندگی من رخ میدهد من هستم که تصمیم میگیرم چه معنایی به آن بدهم و از چه زاویهای به آن نگاه کرده و چه بهرهای از آن ببرم
ظاهر اتفاقات اصلا مهم نیستند
من بعد از سیسال کار کارمندی، بازنشسته شدهام و این یک اتفاق در زندگی من میباشد
حال نگاه من به این اتفاق میتواند نتایج متفاوتی را برای من بوجود آورد
همکارانی را سراغ دارم که بلافلاصله بعد از بازنشستگی بسراغ کار جدید و علاقه جدید رفته و بسیار موفق شدند بطوریکه یکروز از یکی از آنان راجع به شغل جدیدش سوال کردم میگفت در همین دوسال اخیر من حدود بیستمیلیارد تومان از شغل جدیدم سود بدست آوردهام
و در مقابل کسانی هم هستند که بیهدف و انگیزه ایام خود را سپری کرده و به همان حقوق ناچیز و بخور ونمیر بازنشستگی بسنده کرده و به قول خودشان قناعت پیشه کرده و هرروز اوضاع از روز قبل بدترو بدتر میشود
من هم تا حدودی شبیه دسته دوم هستم با این تفاوت که من استادی همچون استاد عباسمنش دارم که مسیر را هرروز برای من روشن میسازد و من اگر در این مسیر قدم بردارم نتایج متفاوتی کسب خواهم کرد
پس یک اتفاق مشابه مثل بازنشستگی در زندگی دو فرد، دو نتیجه کاملا متفاوت از هرلحاظ بوجودآورده است
تمامی اعتبار این کامنت صرفاً متعلق بخداوند است
سلام استاد عزیزم وخانم شایسته عزیز
سوال این بود که کجا ها یک اتفاق به ظاهر بد در زنده گیتون افتاده
و توانستید ذهن تون را تغییر بدین و اون اتفاق بنفع شما تمام شود
خوب من دلم میخواست دوره تهیه کنم
بعد باید رمز پویا یا رمز اینترنتی تهیه میکردم
خوب من بانک رفتم چند بار گفت نمیشه
بعد یک روز میرفتم باشگاه شب بود سه تا نفر اومد نمیدونم چاقو اینا کشید خلاصه من هیچی همراهم نبود غیر از کارت بانکی و انها کارت را گرفت
بعد اینجا من دو انتخاب داشتم که به این اتفاق به ظاهر بد چه جور نگاه کنم مثبت منفی
بعد من به این اتفاق گفتم این حتمن به خیر منه وگرنه منی که روی خودم کار میکنم نباید همچون اتفاق بیافته
بعد گفتم به خیر و بنفع منه بعد
چند روز یعدش رفتم بانک وکارت رو از اول گرفتم اینبار اتفاق که افتاد
کارتم در سیستم نمیدونم اطلاعات درست وارد نشده بود چه بود خلاصه ردیف شد ومن رمز پویا ام درست شد و به لطف خداوند من توانسته که در حساب دیگه ام به دوره دوازده قدم را تهیه کنم و به خواسته ام برسم خیلی ممنون استاد عزیزم
و اونم که من انجا که خواستم اگاهانه ذهنم را کنترل کنم را هم از شما اموختم
خد را هزاران بار سپاسگزارم بابت وجود شما و برای هم مداری با شما
واقعان ما تا زمانی که بخوایم روی خودمون کار کنیم در یک مسیر هستیم و اگر روی خودمون کار نکنیم اگاهانه یا نااگاهانه
جهان خیلی راحت مارا از همدیگه جدا میکند
سلام خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین و تمام دوستان این خانواده ی ارزشمند
از روزیکه عضو این خانواده شدم (اول دیماه 1401)همیشه فکر میکردم و حتی همین امروزهم باخودم میگفتم خدایا چرا من انقدر دیر به این سایت هدایت شدم و در این سن بالا باید میرسیدم به این دیدگاهها…اما هر دفعه یکی از فایلها رو میشنوم میبینم که درسته که من خیلی ازقوانین رو بلد نبودم ونیستم اما خیلی جاها هم به خودم افتخار میکنم که بدون اینکه بلد باشم طبق قانون پیش رفتم بطوریکه همه ی اطرافیانم بهم میگن تو هیچوقت ناشکری نمیکنی ، صبرت زیاده و ….
بریم سر اصل مطلب؛ اواسط شهریور سال 98 یعنی چندماه قبل از پاندمی ، من اومدم و همزمان با کاری که داشتم توی یه مرکزی انجام میدادم و 10 سال بود اونجا بودم، کسب و کار خودمم در همون زمینه راه اندازی کردم… چون سابقه خوبی در کار داشتم کارمم خوب داشت پیش میرفت حتی یک بیزنس کوچ هم داشتم که ازایشون مشاوره میگرفتم…تقریبا 5 ماه بعد از اینکه من کارو شروع کرده بودم و درست نزدیک عید که اوج کار ماهست پاندمی شد و ما جزو مشاغلی بودیم که باید حتما تعطیل میکردیم و اصلا بخشنامه شد که باید تعطیل کنید ، خب من راستش خودم هیچوقت زیاد ازین موضوع ناراحت نشدم چون بنظرم سلامتی خودم وخانوادم ومردمی که بهم مراجعه میکردند واجبتر بود …دراین حین مرکزی که توش کار میکردم هم اومد گفت ماتعطیل نمیکنیم و باید بیاید سر کار و ما با ترس ولرز همه ی اسفند رو رفتیم سرکار…خونه ما یه تراس بزرگ و جا داری داره…من با همون وضع مالی که حالا هی با خودم میگم ببین من چقدر اونروز جرات داشتم که با اون شرایط(حقوقم بخاطر نبود مراجع به مرکزمون از ماهی 4/5 رسیده بود به 1/200) اومدم چنین کاری کردم….اومدم با خودم فکر کردم گفتم خب ما که عید جایی نمیریم با این شرایط، فقط همش با پسرم تو خونه تنهام بذار یه کاری بکنم که به هر دوتامون خوش بگذره؛ رفتم یک میز و صندلی دونفره ایکیا خریدم ،اومدیم تراسو تمیز کردیم گذاشتیم توی تراس یه رومیزی خوشگلم داشتم که روش پهن کردم ،دوسه تاگلدون خوشگلم گرفتم و تراسی که از وقتی اومده بودیم توی این خونه داشت خاک میخورد تبدیل شد به یه کافی شاپ و رستوران خوشگل برای من وپسرم و هر روز و هرشبم غذاهای خوشمزه درست میکردم و اونجا مینشستیم میخوردیم . از طرفی بعدش توی ماه رمضون همون سال من که حتی آشپزی هم زیاد قبلا نمیرسیدم بکنم چه برسه که شیرینی و…بپزم؛ عاشق زولبیا بامیه ام اما جرات نمیکردم از قنادی بخرم ولی دلمم میخواست خیلی ، نشستم یکم دستور پختا رو از نت سرچ کردم و رفتم کلی لوازم شیرینی پزی خریدم و اومدم یه بامیه ی عاااالیییی درست کردم که وقتی یخورده شو برای مامانم بردم باورش نمیشد که من خودم درست کرده باشم…توی همون دوران بر اثر زیاد تاب خوردن توی سایتا و پیجای مختلف با کتاب قانون توانگری نوشته ی کاترین پاندر آشنا شدم ( که تاقبل اینکه این سایت رو بشناسم هم 5 دور خوندمش ، راستش من قبل این سایت هر جا تحت فشار قرار میگرفتم میرفتم یه دور از اول این کتابو میخوندم و حکم الان این سایت رو برام داشت و حالمو خوب میکرد هربارم چیزای جدید ازش یاد میگرفتم) خلاصه که آشنایی با این کتاب باعث شد که من کم کم بفکر فرو برم و بعد از اینکه دوباره اجازه ی کار پیدا کردیم با اون وضعیت ، یه شجاعتی بخرج دادم و از مرکزمون استعفا دادم واز شهریور بعدیش یعنی دقیقا یکسال بعد از اینکه من تازه کارمو شروع کرده بودم و دقیقا 7 ماه بعد از پاندمی، دیگه اومدم سر کسب و کار خودم که خداروشکر تا الان بالا وپایین زیاد داشتم اما هربار که به تضاد برخوردم باعث پیشرفتم شد…اینم بگم که با اون بیزنس کوچم بعد از بازگشایی کارم یه جلسه مشاوره گرفتم و بمن گفت همزمان با تو 4 نفر دیگه هم که کارشونو اونموقع تازه استارت زده بودن با من دوره مشاوره گرفتند اما توی این مدت همشون کامل تعطیل کردند و کسب و کارشونو جمع کردند فقط تو موندی و یک مشخصه بارز تو اینه که میترسی ولی انجامش میدی.
البته من خیلی موارد اینجوری تو زندگیم داشتم که خب الان فرصت نیست همشو بگم ولی همیشه وهمیشه خدارو شکر میکنم بخاطر صبری که بهم داده و بخاطر اینکه همیییییشهههه شکرگزار بودم و هر جا کم آوردم خودمو مسئول دونستم نه خدا و نه بقیه رو.همیشه هم میگم اگر این وضعیت پاندمی برای همه بد بود ، برای من یکی که خوب بود چون وقتی رفت و اومدا کم شد من کل وقتمو تمرکزمو گذاشتم روی کارم و خوندن کتابهای مختلف در زمینه کاریم و بیزنس و … و همینطور کار کردن روی پسرم بطوریکه همونسال توی امتحان ورودی بهترین دبیرستان قبول شد اونم دبیرستان دولتی و بدون شهریه که اونسال واقعا برای من خیلیییی کمک بزرگی بود این قضیه و هیچکس باور نمیکرد که ما حتی یه معلم خصوصی هم نگرفتیم براش.
الانم واقعا هر روز و هر شب خدا روشکر میکنم که بالاخره درسته خیلی دیر، ولی تا قبل مرگم به اینجا هدایت شدم و به این آگاهیها دارم میرسم و روی خودم انقدر کار میکنم که هم راهنمای خوبی برای پسرم باشم وهم اینکه از حالا ببعد خودمم با آرامش و احساس خوشبختی بیشتری زندگی کنم.
برای استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم و همه ی شما دوستان خوبم آرزوی سلامتی ،شادی و موفقیت دارم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیز
سلام به تمام شاگردان ممتاز استاد
زندگی برای ما درس داره باید درسش یاد بگیریم
ما می گیم شکست اما اینها چالش های زندگی هستن
چالش ها باعث پیروزی میشن به شرطی که از دید مثبت به اون چالش ها نگاه کنیم
تمام اتفاقات زندگی به خاطر باور و فرکانس خودمون هست خودمون زندگی مون رقم می زنیم
وقتی حالمون خوبه نتایج خوب هم میاد مدار مون درسته به منبع الهی وصلیم
کنترل ذهن خودش بهت آرمش میده
راهکار داره هر کاری درست میشه با درک بهتر با کنترل ذهن
وقتی که اتفاق به ظاهر بدی میفته بعدش میفهمی که این اتفاق باعث میشه تو رشد کنی پیشرفت کنی اگه ظاهرش نبینی خودتو آروم کنی
توجه نکنی چون بزرگترش میکنی و تو رو تحت تاثیر قرار میده بگو خیریتی هست بعدا می فهمم
جهان به احساس و فرکانس ما پاسخ میدهد
کار جهان همینه
نچسبیم به گذشته باید آروم آروم از ذهنت بیرونش کنی
رها باشیم دیدمون مثبت کنیم مسله ای هم باشه حل میشه کافیه باور مون ببریم به سمت چیزهای خوب خداوند هم پاداش میده
سپاسگزار خداوندم برای قوانین یکسان اش
سپاسگزار استاد عزیز هستیم
در پناه خداوند باشید
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم شایسته
و سلامی به گرمی نور خورشید بهاری به همه دوستانم
برچسب درست به اتفاقات بزنیم
دیشب رفتم ی دوش گرفتم برگشتم انقد هم مزه داده بهم گفتم برم بخوابم
اومدم همسرم گفت دلم درد میکنه ی ساعت همینجوری دل در داشت و ما دیر خوابیدیم فکر کنم 3 اینا بود
اولا که اون خیلی ترس داشت اما من همیشه این موقعها آرامش بی حد دارم و دسه بازی ذهنم نجوا کرد اما گفتم بابا خوب میشه چیزی نیست
من همیشه صبحا زود بیدار میشم اما امروز 10 صبح بیدار شدم خیر ماجرا اینجا بود که من تا 10 بخوابم خیلی هم مزه داده و انقد انرژی گرفتم رفتم باغچرو پاک سازی از علف کردم و چقد هم مزه داد شکر خدا خیر ماجرا اینجا بود و به نفع من شد به لطف الله که من کلی استراحت بکنم
چقد درس داره این فایل
اتفاقات رخ میدم استاد درست میگه برچسب درست به اونا بزنیم اینجوری همه چی درست میشه اتفاق رو ما معنی میدیم وگرنه اون اتفاق تا ما بهش معنی ندیم حتا اگه خبلب بد هم باشه و اعراض بشه ازش دیگه رخ نمیده
خود ایلان ماسک داره ی پروژه جدید رو رخ میده میتونه بگه بدبخت شدم میتونه بگه نه یاد گرفتیم مقدار مواد منفجره موشک رو چقدر به کار ببریم
من پارسال کلی سرمایه و ایناس خودم رو در جهت پیدا کردن علاقم خرج کردم
ماشین
ی تیکه زمین
حدود 300 میلیون
خب خرج کردم که کلاس هارو برم
حتا ی مدت زمانی هم مهاجرت کردم تهران
اجاره خونه دادم
اما ناراحت نیستم اصلا به علاقه خودم دست پیدا کردم من عاشق معامله کردن و ارتباط برقرار کردنم
خب الا بشینم بگم اینو از دست دادم نه حتا ی لحضه هم این فکر تو سرم نیومد به خدا قسم
فقط میگفتم اون چیزی که براش علاقه دارم و شب روز ندارم پیدا کنم
و پیدا کردم
تو این اتفاق من فهمیدم تهران رو به اندازه همدان دوس ندارم
شغل هایی رو که امتحان کردم رو دوس ندارم
ورزش که علاقم بود اون چیزی نیست که من بخوام درش کار کنم
کلی اتفاق دیگه رخ داد اما من ازشون گذر کردم به لطف خدا و حاصلش شده شغل مورد علاقم
از ماشین تا خونه من انجام میدم معامله میکنم و الا هم به عطف خداوند باورهام دارن احساس منو درگیر میکنن
و من قلبم براشون باز میشه خداروشکر
و حاصل این همه راه این بود مت به علاقه خودم پی بردم واقعا و الا دارم از زندگی لذت میبرم
واقعا دوتا فکر بود برای من بدبخت شدم یا الا در اوج خوشبختیم
و من الا دارم کیف میکنم به لطف الله مهربان
و ازش سپاس گذارم چون من الا خوشبخت واقعی ام خوشبختی پول و ماشین نیست
استادبارها گفته من تو بندرعباس بودم به اندازه الا احساس خوشبختی میکردم
الا دارم میفهمم استاد چی میگفته تکامل طی بشه میفهمی استاد چی گفته
خوشبختی پول خونه خانواده همسر یا ههر عوامل بیرونی نیست خوشبختی .درونیه خوشبختی همین کامت گذاشتنه به الله بزرگ قسم
خوشبختی گفتگوهای درونی مثبته
خوشبختی حرف زدن با خداوند عزوجل
خوشبختی رسیدن به خداس
خوشبختی پیدا کردن خداوند
خداوند همیشه هست فقط من باید انتخابش کنم
خوشبختی گذاشتن این کامنت
خوشبختی شجاعت و عزت نفس
خوشبختی باورهای توحیدی
و در آخر خوشبختی توحید هست و تمام
استاد عزیزم مرد بهشتی مرد ایمان و عمل صالح
ازت ممنونم که به من فهموندم خوشبختی چی هست
خداوند مهربان ازت سپاس گذارم که منو هدایت کردی و همیشه هدایت گر من هستی
فقط تورا میپرستم و فقط از تو یاری میجویم
کیست وفادار تر از خداوند نسبت به عهد خودش
در پناه سکان بان عالم
شاد سالم سلامت ثروتمند و سعادتمند باشید
آقای زندی دوست عزیز
از خوندن کامنتتون خیلی لذت بردم خیلی عالی نوشتید.
اونجایی که گفتید برای کار موردعلاقتون هم وقت گذاشتید و هم هزینه کردید تا به بهترین شکل یادبگیرید و در این بین خداوند راههایی هم نشان داد که مثلا تو شهر همدان کارکنید و…..
یا هر لحظه لذت بردن و خوشبختی را احساس کردن.اونجاها که هر کدام از خوشبیختیها را نام بردید تک تکشون را خوندم و واقعا هم همینه .حتی کامنت نوشتن هم یک خوشبختی هست .
الان دیگه شما با اون تضادها روبرو شدید و براشون اقدام کردید و طرف خودتون را انجام دادید و حتما خداوند هدایتهای عظیمی برای شما داره .
منتظر شنیدن خبرهای عالی و موفقیتهای فراوان شما هستم.
ممنون از کامنت تاثیرگذارتون