این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/09/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2020-08-23 05:42:152023-05-01 21:02:24«ظلم به خود» از دیدگاه قرآن
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با گوش دادن به این فایل ها به فکر فرو رفتم . خواستم بدونم . کنجکاو شدم . تشویق شدم به اینکه برم در قرآن ، در اشعار شعرا مون تحقیق کنم . این حس کنجکاوی و میل به دونستن واقعا حس عالی ایه . همین که میری دنبالش و میخوای بدونی داری اشتیاقتو نشون میدی و خدا هم بالاخره جوابتو میده .
یکی از دلایلی که ما در حال حاضر حرکتی نمی کنیم و برای خواسته هامون هیچ قدمی برنمیداریم همین حس قربانی بودن یا مورد ظلم واقع شدنه . بهانه ی خیلی راحتیه برای اینکه هیچ کاری نکنیم و دست روی دست بگذاریم . استاد حرف قشنگی زدن : هر کجا که ظالمی رو می بینیم حتما مظلومی هم هست .در نبود مظلوم ظالمی به وجود نمیاد . همه رو خودمون فرستادیم که تجربش کردیم . بعدشم تو این احساس های بد باقی موندیم و بعد از یه مدت دیگه کلا یادمون رفت که در این احساس های بد و احساس قربانی بودن غرق شدیم . اما هیچ وقت دیر نیست. من تصمیم گرفتم به جای مقصر دونستن دیگران و قربانی بودن و مظلوم بودن خدا رو باور کنم و نترسم .تنها فرمانروای جهان رب العالمین رو باور کنم و به شیطان قدرت ندم . به خدا ایمان داشته باشم . من دوست دارم در مسیر توحید قدم بردارم و در این راه ثابت قدم باشم .
این یه قانون که اگر برای کسی دعای خیر کنی نتیجش تاثیرش به زندگی خودت برمیگرده و اگر برای کسی دعای بد کنی باز هم نتیجش به خودت برمیگرده چون جهان مثل آیینه عمل میکنه و هر فرکانسی و که ازت میگیره به خودت برمیگردونه ما هیچ قدرتی توی زندگی دیگران نداریم و تمام قدرت ما فقط برای خلق زندگی خودمونه پس با دعای خوب و بد کردن نمیتونیم باعث خوشبختی و بدبختی دیگران بشیم باید خودشون بخوان.
اگر گناهی کنی و خودت از خدا برای آمرزیده شدن درخواست کنی آمرزیده میشی ولی اگه به دیگران متوصل بشی برای این برای تو به درگاه خدا دعا کنن طلب آمرزش کنن نه تنها جوابی نمیگیری بلکه داری شرک میورزی حتی اگه کسی توی این دنیا بتونه به خاطر گناهانت ازت حمایت و دفاع کنه در آخرت کسی نیست .
حق الناس وجود نداره اگه به این معنی باشه که ما با ظلم کردن به دیگران میتونیم مسیر زندگیشون رو تغیر بدیم و اون هارو بدبخت کنیم درواقع اگه به کسی ظلم کنیم به خودمون ظلم کردیم .
اگه در مدار درست باشیم فرکانس های خوبی بدیم اتفاقات خوب رو برای خودمون به وجود میاریم و اگه در مدار نادرست بشیم و فرکانس های منفی بدیم اتفات بد رو برای خودمون به وجود میاریم پس این ما هستیم که با قدرت افکارمون باورهامون و فرکانس هامون داریم به خودمون ظلم میکنم نه کس دیگه ای .
💎تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء بازتاب باورها و فرکانس های خودمان است💎
یا اگه بخوایم یجور دیگه بگیم
شعر معروفی که استاد چندین بار تکرار کردن
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا!
پس نکته مهم این جلسه این بود که ما میتونیم زندگی دلخواهم ن رو خلق کنیم و ابدا نمیتونیم تغییری توی زندگی دیگران داشته باشیم، چه مثبت و چه منفی
و ماها زمانی جهنم واقعی رو تجربه می کنیم که فکر کنیم این زندگی که الان داریم یه نفر غیر ما واسمون ساخته! اینجاست که به معنای واقعی کلمه توی جهنم دست و پا میزنیم و همیشه در حال سختی هستیم…
نکته بعدی این جلسه دعا کردن بود که چقدر حس خوبی داره و حال آدم رو خوب میکنه
که اگه داری دعایی میکنی به خودت برمیگرده، اگه حال خوبی میفرستی به خودت برمیگرده اما خب یه کوچولو هم نگرانی ایجاد میکنه واسه کساییکه که دعای بد میکردن واسه بقیه که خواه ناخواه هممون یه بار مرتکب شدیم
دعای بد یا اسمی که عامیانه استفاده میشه، نفرین کردن!!! به خودمون برمیگرده و این اصلا قشنگ نیست✌🏻
پس بهتره مراقب افکار و کلاممون باشیم
اینکه توی این دنیا هر کس نتیجه اعمال خودش رو میبینه و دعا کردن بی تاثیره واقعا جالبه!
اینکه اگه میخوایم توبه کنیم خودمون توبه کنیم و کسی رو واسطه قرار ندیم!
عجیبه ها اما چیزی که ما یاد گرفته این نبود
میرفتیم مشهد حرم امام رضا، امام رضا رو واسطه قرار میدادیم و گاهی حتی شرک میکردیم و فکر میکردیم اگه موهبتی هم بهمون داده شده کار امام رضا بوده نه خدا
حتی اون احساس گناهی هم که بهمون میدادن، ما با اینکه بچه بودیم وقتی میرفتیم میگفتن گنهکاری به درگاه امام رصا التماس کن تا واسطه ای بشه و خدا ببخشه تورو😬🤦🏻♀️شاید ما اصلا گناه نکرده بودیم اما این باعث میشد اشتباهات کوچیکمون انقدر برامون بزرگ بشه که تا الان هم بعضیاش رو به دوش میکشیم
اون حس بد رو اون عذاب وجدان ویا احساس گناه رو
این اتفاق شبای احیا و دهه عاشورا هم میوفتاد و به ما تلقین میشد که گناهکاریم و باید ائمه رو واسطه قرار بدیم تا خدا ما رو ببخشه
میتونستیم با خدا دوست باشیم و اگه کار اشتباهی انجام داده بودیم به خودخدا بگیم و مثل یک دوست عذر خواهی میکردیم ازش
شاید حال دلمون بهتر بود☺️
اما خب ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است✌🏻و چه خوب که متوجه شدیم💕
اینکه اگه اطرافیانت هم مدار با تو نباشند، تو نباید تلاشی کنی!
کاری که یکی پیامبرامون هم انجام داد، حضرت ابراهیم، وقتی دید شبیهش نیستن و متوجه حرفاش نمیشن فقط دور شد و نخواست کمک کنه که اونا رو وارد مدار خودش کنه
یه چیز جالب دیگه درباره مدار این بود که
اگه در مدار غلط باشی، هر چیزی که میشنوی اشتباه برداشت میکنی
چون توی فرکانس درستی نیستی
تفاوت مداری باعث میشه که درک متفاوتی از یه اتفاق یا یک چیز مشابه داشته باشیم
مثل حافظ که میخونیم، دو نفر شاید یه غزل یکسان رو بخونن اماا برداشت متفاوتی داشته باشن، احساسی که ازش میگیرن متفاوت باشه، یکی بگه باعث خوب شدن حالم شد و یکی دیگه بگه حالم رو نا خوش کرد
پس تفاوت فرکانس و مداری باعث تفاوت درک از یه موضوع بشه!
موضوع بعدی حق الناسی بود که اصلا توی قرآن حتی درباره اش صحبت نشده
اینکه ما نمیتونیم حق یکی رو بگیریم و زندگیش رو تباه کنیم اونو بدبخت کنیم، نمیتونیم و نخواهیم توانست که زندگی کسی رو با کارمون تغییر بدیم!!!
ما نمیتونیم کسی رو از مسیرش خارج کنیم
جالبه نیست؟!!
ما فقط میتونیم به خودمون ظلم کنیم با هر اشتباهمون فقط به خودمون آسیب میرسونیم
ما اگه فقط از خدا بترسیم، ظلم نمیشه بهمون و کسی نمیتونه زندگی ما رو کنترل کنه!!!
و در آخر اگه یه جا رفتیم و بلا بود سختی بود، اگه باورمون رو درست کنیم مسیر جوری تغییر میکنه که ما به یه جایی میریم که خوشبختی و سعادت در جریانه…
الهی که مسیر زندگیمون به سوی خوشبختی و سعادت هموار بشه
بعد از دیدن فایل حس عجیبی داشتم . میخواستم ساعت ها بشینم و فکر کنم حتی نمیدانم به چی ولی میخواستم فکر کنم …
انگار هزاران فکر قدیمی و جدید به من حمله آورده بود و به من فرصت نمیداد تا فقط به یه چیز فکر کنم
من از این فایل از فایل های قبل و همینطور تجربه های زندگیم میدونم که اعتماد بنفس خوبی ندارم و در حس بی ارزشی و بی لیاقتی و کافی نبودن هستم برای همین تصمیم گرفتم برای خودم بنویسم و با خودم حرف بزنم
بگذارم تا خدای درونم به من بگه چقدر و چرا با ارزشم
و شروع کردم به نوشتن و حرف زدن با خودم که فهمیدم چقدرررر به خودم ظلم کرده ام .. و باید از خدا طلب بخشش کنم بخاطر اینهمه ظلم اینهمه اذیت که خودم به خودم کردم
و در همین حال بودم که …. نا خواسته های زیادی در روز من نمایان شد
چیزایی که واقعا عصاب منو به هم میریخت .. ولی چجوری میتونستم عصبانی بشم درحالی که سفرنامه ام را تازه شروع کرده ام …
ولی انگار تازگیا عصابم به تار مو بند شده حتی چیزایی که راحتر میتونستم قبلا کنار بزارمشون انگار اعصاب خورد کن تر از همیشه شده بود و هی ناخواسته ها پشت سر هم میومدن
سعی میکردم تا حرفای استاد رو مرور کنم و توجه نکنم .
میتونم بگم از همیشه عکس العملم بهتر بود … ولی بازم عصبانی شدم و بازم توجه کردم …. هنوز راه درازی برای من مونده ….
مدام در این فکر بودم کجا و چرا این ناخواسته را جذب کردم . کی به چی توجه کردم منکه تازگیا هر روز روی خودم کار میکردم …
به جواب مشخصی نرسیدم ولی حس کردم اونقدر که باید … حالم خوب نیست …
پس به همون اندازه اتفاقات بد و خوب رو تجربه کردم
و تمام ناخواسته هایم را با دید گاه تضاد نگاه کردم
هر کدماش تضاد های مختلفی درونشان داشت که متوجه شدم ولی نمیدونم برای هر کدوم چه راه حلی وجود داره و چیکار باید بکنم ….
انگار کل زندگی من در نفهمیدن … گیج بودن … فکر کردن …. و دنبال حقیقت ماجرا بودن است … و جوابی که دریافت میکنم شاید ۵٪ کل ماجرا باشه
من فهمیدم تو هر شرایط باید خودم باشم و نذارم هیچ عامل بیرونی روی تصمیماتی که احساسم میگه اثر بزاره
میخوام روزی باشه که کل سفرنامه ام با سپاسگذاری پر باشه
خیلی چیز های خوبی دارم که حتی نه در گفتار در ذهنم بلکه با احساسم ازش سپاسگذارم … ولی موقع نوشتن این کلمه انگار کل اون احساس نا پدید میشه و من از خودم نا امید میشم که چرا نمیتونم با احساس واقعی سپاسگذار باشم …
همچنان در تلاشم تا زندگی خودم رو بهتر کنم
و صادقانه نه روشن فکرانه و نه با ادا از وضعیتی که توش هستم و نوع تفکرم نوشتم ….
و تصمیم گرفتم همیشه صادق باشم
و تصمیم گرفتم برنامه مشخصی برای خودم بزارم برای یاد گرفتن زبان مورد علاقم ژاپنی تا هم لذت ببرم و هم یاد بگیرم
تصمیم گرفتم برای خودم بنویسم که چقدر با ارزشم
تصمیم گرفتم از هرجا که میتونم سپاسگذار باشم
و تصمیم گرفتم بازم دنبال حقیقت بگردم تا روزی که بفهمم با کل وجودم درک کنم و به آگاهی برسم …
حس میکنم وقتی که میخوای به قله بری و قدم برداردی در مسیر متوجه میشی که قبلا ذنجیر هایی به پای خودت وصل کرده ای (باور های اشتباه و محدود کننده ) و در هر قدم رو به جلو … کشش و سنگینی این ذنجیر هارو بیشتر حس میکنم … باید از بندشون رها بشم نمیدونم چطوری ولی میدونم این کاره منه تا به قله برسم نمیشه ذنیجر به پا به اوج رسید …
فهمیدم که تشنه آزادی هستم … رهایی ازین بند ها .. و آزاد شدن
به خیلی چیزا فکر کردم امروز ولی مهمترینشون این بود که چرا همه ما منتظریم؟ منتظریم تا بزرگ بشیم و مادر پدر بهمون اجازه بدن بریم بیرون منتظریم دانشگاه تموم بشه بعد کار کنیم منتظریم کرونا بره بعد از زندگی لذت ببریم منتظریم به سنی خاص برسیم بعد استقلال و آزادی بهمون بدن …
من نمیخوام منتظر باشم ..میخوام همین الان تو ۱۷ سالگی آزاد باشم نه وقتی ۲۵ سالم شد …
میخوام همین الان انسان موفقی باشم نه بیست ساله آینده
میخوام همین الان مهارت های زیادی داشته باشم نه موقع پیری
میخوام همین الان به رویاهام برسم نه موقعی که بقیه بنظرشون نرماله
میخوام همین الان مستقل باشم نه در ۳۰ سالگی
میخوام همین الان حقیقت رو بفهمم نه موقعی که دیگه خیلی دیر شده
حس میکنم دلیلی داره که خدا منو به اینجا هدایت کرده توی همین سن … همه میگن عجلت برای موفق شدن چیه جوونی کن .. من چجوری جوونی کنم با معیار های محدود و مسخره ای که شما ساختید و از من انتظار دارید همون جور پیش برم …
میخوام فقط و فقط زندگی رویاییمو زندگی کنم آزاد باشم مستقل باشم خیلی از اوقات تنها باشم و …. . اینقدر زندگی مهلتش زیاد نیست که من با معیار و اصول شما پیش برم …
مطمعنم پشیمون میشم .. مطمعنم ..
پس تغیرش میدم .. سخته و هنوز خیلی باید روی خودم کار کنم … و هنوز خیلی گیجم خیلی چیزارو نمیفهمم که چطور در زندگیم عملی کنم …
ولی ادامه میدم ..
میدونم استاد و همه کسایی که در مدار بالاتری از من هستن با خوندن کامنتم به این میفهمن چقدر هنوز راه دارم که برم ..
سلام و درود خدمت استادعباسمنش خانم شایسته عزیز برنامه نویس سایت و همه شما دوستان خوبم.
وقتی استاد گفتن ما به کسی نمیتونیم ظلم کنیم و در حقیقت ب خودمون ظلم میکنیم ،کمی بفکر فرو رفتم و از جنبه های مختلفی این قانون رو نگاه کردم و به این نتیجه رسیدم که واقعا بایدم همینطور باشه ،چون اگه غیر ازین بود و هر فردی میتونست به فرد دیگه ظلم کنه و یا تغییری در زندگی کسی ایجاد کنه بدون اینکه اون فرد خودش بخواد و باور داشته باشه ،پس اون فرد اختیاره صدرصد توی زندگیش نداره ؟؟؟؟
یا اینکه اگر من بخوام به کسی ظلم کنم ،در اصل این ظلمه به خودمه …
یاد این آیه از قرآن میفتم ک خدا میگه ؛ هر چی خیره از طرف منه و هر چی شره از طرف خود شما …!!!
سلام به دوستان هم فرکانسی خودم و همچنین استادان عزیزم
در حال مطالعه آیه ای از قرآن بودم که من رو مجاب کرد آن را برایتان ذکر کنم
خداوند میفرماید قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی
قطعا زمینه رشد از پسرفت و عقبگرد مشخص گردیده، پس هر کسی که طاغوت را باور نکند و الله را باور کند به ریسمانی متصل است که هرگز پاره نمیشود و فقط رو به رشد در حال حرکت خواهد بود
این آیه زیبا رو تقدیم میکنم به تمام شما عزیزان و میگویم که همگی باید دلمان قرص باشد با این آیه که با قدرت هر چه بیشتر این مسیر زیبا رو ادامه بدیم و منتظر روزهای عالیتر و رویاییتر باشیم.
الله ولی الذین آمنو یخرجهم من الظلمات الی النور والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات
با سلام
دومین روز از سفرنامه
با گوش دادن به این فایل ها به فکر فرو رفتم . خواستم بدونم . کنجکاو شدم . تشویق شدم به اینکه برم در قرآن ، در اشعار شعرا مون تحقیق کنم . این حس کنجکاوی و میل به دونستن واقعا حس عالی ایه . همین که میری دنبالش و میخوای بدونی داری اشتیاقتو نشون میدی و خدا هم بالاخره جوابتو میده .
یکی از دلایلی که ما در حال حاضر حرکتی نمی کنیم و برای خواسته هامون هیچ قدمی برنمیداریم همین حس قربانی بودن یا مورد ظلم واقع شدنه . بهانه ی خیلی راحتیه برای اینکه هیچ کاری نکنیم و دست روی دست بگذاریم . استاد حرف قشنگی زدن : هر کجا که ظالمی رو می بینیم حتما مظلومی هم هست .در نبود مظلوم ظالمی به وجود نمیاد . همه رو خودمون فرستادیم که تجربش کردیم . بعدشم تو این احساس های بد باقی موندیم و بعد از یه مدت دیگه کلا یادمون رفت که در این احساس های بد و احساس قربانی بودن غرق شدیم . اما هیچ وقت دیر نیست. من تصمیم گرفتم به جای مقصر دونستن دیگران و قربانی بودن و مظلوم بودن خدا رو باور کنم و نترسم .تنها فرمانروای جهان رب العالمین رو باور کنم و به شیطان قدرت ندم . به خدا ایمان داشته باشم . من دوست دارم در مسیر توحید قدم بردارم و در این راه ثابت قدم باشم .
تمام اتفاقات زندگی ام تنها توسط خودم ایجادشده اند چه بهشت چه جهنم.
تمام اتفاقات زندگی ام بدون استثنا فقط نتیجه ی فرکانس های خودم است.
این است و جز این نیست .
بنابر این میتوانم هر شرایطی را تغییر دهم انطور که میخواهم.
این موقع یاد امام حسین در کربلا میوفتم که به کسانی که برای کسانی
که جلوی انهارا گرفتن گریه میکرد و هیچ وقت نگفت شما به ما ظلم کردید.
حتی در داستان یوسف نیز برادرانش نتوانستند به او ظلم کنند بلکه به نفع او
کار کردند. هیچ کس نمیتواند به من اسیبی برساند یا اینکه به من ظلم کند
و هر کس بخواهد گزندیبه من برساند فقط به من سود می رساند.
زیرا تنها کسی که میتواند به من کمک کند یا جلوی مرا بگیرد خودم هستم.
زیرا در جهان قدرتی غیز از خداوند نیست.
و او قدرت خلق بی انتهای زندگی ام را دست خودم قرار داده.
یعنی بزرگترین سپاسگزاری ام این است که خدایا شکرت بابت قوانین بی تغییر
جهان که میتوانم انطور که میخواهم زندگی ام را بسازم.
تمام انسانها فقط دستانی از دستان خداوند هستند مانند پستچی.
احساس خوب من از حق به جانب بودنم
و از احساس مظلوم بودنم خیلی مهمتره.
اگر من به خاطر جلب توجه دیگران احساس مظلومیت میکنم یعنی خیلی ضعیف و مشرک هستم.
پیامبر را ببین که الگوی ماست!
به عیادت کسی میرود که روی سرش هر روز خاکروبه میریخت.
یعنی کسی این وسط قدرت ندارد جز خود من خود خود خود من و خدایم.
مگر توحید غیر از این است.
هر روز این دو جمله را با خودم باید چند بار تکرار کنم.
که من توانایی کاملی بر خلق زندگی ام را دارم
و در هر لحظه می توانم تصمیم بگیرم و این یعنی شمشیر دو لبه.
و من ازایجاد هر تغییری در زندگی دیگران چه مثبت و چه منفی نا توانم.
(به نام خدا)
سفرنامه روز دوم:
این یه قانون که اگر برای کسی دعای خیر کنی نتیجش تاثیرش به زندگی خودت برمیگرده و اگر برای کسی دعای بد کنی باز هم نتیجش به خودت برمیگرده چون جهان مثل آیینه عمل میکنه و هر فرکانسی و که ازت میگیره به خودت برمیگردونه ما هیچ قدرتی توی زندگی دیگران نداریم و تمام قدرت ما فقط برای خلق زندگی خودمونه پس با دعای خوب و بد کردن نمیتونیم باعث خوشبختی و بدبختی دیگران بشیم باید خودشون بخوان.
اگر گناهی کنی و خودت از خدا برای آمرزیده شدن درخواست کنی آمرزیده میشی ولی اگه به دیگران متوصل بشی برای این برای تو به درگاه خدا دعا کنن طلب آمرزش کنن نه تنها جوابی نمیگیری بلکه داری شرک میورزی حتی اگه کسی توی این دنیا بتونه به خاطر گناهانت ازت حمایت و دفاع کنه در آخرت کسی نیست .
حق الناس وجود نداره اگه به این معنی باشه که ما با ظلم کردن به دیگران میتونیم مسیر زندگیشون رو تغیر بدیم و اون هارو بدبخت کنیم درواقع اگه به کسی ظلم کنیم به خودمون ظلم کردیم .
اگه در مدار درست باشیم فرکانس های خوبی بدیم اتفاقات خوب رو برای خودمون به وجود میاریم و اگه در مدار نادرست بشیم و فرکانس های منفی بدیم اتفات بد رو برای خودمون به وجود میاریم پس این ما هستیم که با قدرت افکارمون باورهامون و فرکانس هامون داریم به خودمون ظلم میکنم نه کس دیگه ای .
سلام استادعزیزم و هم فرکانسی های گلم🤩
تا نگردی آشنا زین پرده رازی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
* (هرچه کنی بخود کنی گرهمه نیک و بد کنی)
هر دعای خیری میکنم بخودم برمیگرده و دعای من برای هیچ کس فایده ای نداره . این یه قانونه
* جهان مثل اینه است و به باورها و افکار و رفتارهای من پاسخ میده
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید صداها را نوا
حتی پیامبرهم نمیتونه برای کسی طلب امرزش کنه و خدا بپذیره و از گناهکار بگذره
هرکسی خودش مسئول اعمالشه و خودمون باید از خدا طلب بخشش کنیم نه اینکه دیگرانو واسطه قرار بدیم.
*اگرمرتکب گناهی بشم تنها بخودم ضرر رسوندم
*من مسئول افکار و اعمال خودمم نه کس دیگه ای
*اگر من در مسیر درست باشم و تنها خدارو بپذیرم و به منبع وصل باشم هیچ کسی نمیتونه منو گمراه کنه
*من نمیتونم سرنوشت کسی رو عوض کنم،ظلم من بلایی سرکسی نمیاره جز اینکه فقط بخودم ضرر رسوندم
*اگر کسی بهش ظلم شده یعنی خدارو باور نکرده
*حق الناس به این معنی که میتونم حق کسیو بگیرم و از خوشبختی دورش کنم نیست
من فقط میتونم خودم رو بدبخت یا خوشبخت کنم
*حتی شیطان هم مسئولیت خطاهای مارو قبول نمیکنه
خدایا شکرت بابت اگاهی امروزم ♥️
دومین روز سفرنامه🙂
به نام خالق عشق و آرامش💕
سلام به همه
امیدوارم حال دل همتون عالی باشه❤️
دومین برگ سفرنامه من
جمله طلایی امروز :
💎تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء بازتاب باورها و فرکانس های خودمان است💎
یا اگه بخوایم یجور دیگه بگیم
شعر معروفی که استاد چندین بار تکرار کردن
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا!
پس نکته مهم این جلسه این بود که ما میتونیم زندگی دلخواهم ن رو خلق کنیم و ابدا نمیتونیم تغییری توی زندگی دیگران داشته باشیم، چه مثبت و چه منفی
و ماها زمانی جهنم واقعی رو تجربه می کنیم که فکر کنیم این زندگی که الان داریم یه نفر غیر ما واسمون ساخته! اینجاست که به معنای واقعی کلمه توی جهنم دست و پا میزنیم و همیشه در حال سختی هستیم…
نکته بعدی این جلسه دعا کردن بود که چقدر حس خوبی داره و حال آدم رو خوب میکنه
که اگه داری دعایی میکنی به خودت برمیگرده، اگه حال خوبی میفرستی به خودت برمیگرده اما خب یه کوچولو هم نگرانی ایجاد میکنه واسه کساییکه که دعای بد میکردن واسه بقیه که خواه ناخواه هممون یه بار مرتکب شدیم
دعای بد یا اسمی که عامیانه استفاده میشه، نفرین کردن!!! به خودمون برمیگرده و این اصلا قشنگ نیست✌🏻
پس بهتره مراقب افکار و کلاممون باشیم
اینکه توی این دنیا هر کس نتیجه اعمال خودش رو میبینه و دعا کردن بی تاثیره واقعا جالبه!
اینکه اگه میخوایم توبه کنیم خودمون توبه کنیم و کسی رو واسطه قرار ندیم!
عجیبه ها اما چیزی که ما یاد گرفته این نبود
میرفتیم مشهد حرم امام رضا، امام رضا رو واسطه قرار میدادیم و گاهی حتی شرک میکردیم و فکر میکردیم اگه موهبتی هم بهمون داده شده کار امام رضا بوده نه خدا
حتی اون احساس گناهی هم که بهمون میدادن، ما با اینکه بچه بودیم وقتی میرفتیم میگفتن گنهکاری به درگاه امام رصا التماس کن تا واسطه ای بشه و خدا ببخشه تورو😬🤦🏻♀️شاید ما اصلا گناه نکرده بودیم اما این باعث میشد اشتباهات کوچیکمون انقدر برامون بزرگ بشه که تا الان هم بعضیاش رو به دوش میکشیم
اون حس بد رو اون عذاب وجدان ویا احساس گناه رو
این اتفاق شبای احیا و دهه عاشورا هم میوفتاد و به ما تلقین میشد که گناهکاریم و باید ائمه رو واسطه قرار بدیم تا خدا ما رو ببخشه
میتونستیم با خدا دوست باشیم و اگه کار اشتباهی انجام داده بودیم به خودخدا بگیم و مثل یک دوست عذر خواهی میکردیم ازش
شاید حال دلمون بهتر بود☺️
اما خب ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است✌🏻و چه خوب که متوجه شدیم💕
اینکه اگه اطرافیانت هم مدار با تو نباشند، تو نباید تلاشی کنی!
کاری که یکی پیامبرامون هم انجام داد، حضرت ابراهیم، وقتی دید شبیهش نیستن و متوجه حرفاش نمیشن فقط دور شد و نخواست کمک کنه که اونا رو وارد مدار خودش کنه
یه چیز جالب دیگه درباره مدار این بود که
اگه در مدار غلط باشی، هر چیزی که میشنوی اشتباه برداشت میکنی
چون توی فرکانس درستی نیستی
تفاوت مداری باعث میشه که درک متفاوتی از یه اتفاق یا یک چیز مشابه داشته باشیم
مثل حافظ که میخونیم، دو نفر شاید یه غزل یکسان رو بخونن اماا برداشت متفاوتی داشته باشن، احساسی که ازش میگیرن متفاوت باشه، یکی بگه باعث خوب شدن حالم شد و یکی دیگه بگه حالم رو نا خوش کرد
پس تفاوت فرکانس و مداری باعث تفاوت درک از یه موضوع بشه!
موضوع بعدی حق الناسی بود که اصلا توی قرآن حتی درباره اش صحبت نشده
اینکه ما نمیتونیم حق یکی رو بگیریم و زندگیش رو تباه کنیم اونو بدبخت کنیم، نمیتونیم و نخواهیم توانست که زندگی کسی رو با کارمون تغییر بدیم!!!
ما نمیتونیم کسی رو از مسیرش خارج کنیم
جالبه نیست؟!!
ما فقط میتونیم به خودمون ظلم کنیم با هر اشتباهمون فقط به خودمون آسیب میرسونیم
ما اگه فقط از خدا بترسیم، ظلم نمیشه بهمون و کسی نمیتونه زندگی ما رو کنترل کنه!!!
و در آخر اگه یه جا رفتیم و بلا بود سختی بود، اگه باورمون رو درست کنیم مسیر جوری تغییر میکنه که ما به یه جایی میریم که خوشبختی و سعادت در جریانه…
الهی که مسیر زندگیمون به سوی خوشبختی و سعادت هموار بشه
حال دلتون بهشت 💎💕
پایان روز دوم
به نام خداوند هستی
از خداوند بسیار بسیار متشکرم که مرا هدایت کرد و خودم خواستم تا مسیر درست را پیدا کنم و حرکت کنم
من هنوز تازه وارد سایت شده ام و زیاد آشنا نیستم ولی در همین مدت کوتاه
این فیلم ها آنچنان تاثیری در من گذاشته است که انسانی متفاوت شده ام
من انگیزه ام رو به دست آوردم
من به خداوند نزدیکتر شدم
من به اهدافم نزدیکتر شدم
من از گناهانم فاصله گرفتم
من زندگی هدف مندی رو دارم دنبال میکنم
و از خداوند بسیار سپاس گزارم که من به راه حق هدایت شدم
انشالله همه در مسیر درست حرکت کنیم و امیدمان را از دست ندهیم
سلام به همگی
در دومین قدم از سفرنامه ام هستم
بعد از دیدن فایل حس عجیبی داشتم . میخواستم ساعت ها بشینم و فکر کنم حتی نمیدانم به چی ولی میخواستم فکر کنم …
انگار هزاران فکر قدیمی و جدید به من حمله آورده بود و به من فرصت نمیداد تا فقط به یه چیز فکر کنم
من از این فایل از فایل های قبل و همینطور تجربه های زندگیم میدونم که اعتماد بنفس خوبی ندارم و در حس بی ارزشی و بی لیاقتی و کافی نبودن هستم برای همین تصمیم گرفتم برای خودم بنویسم و با خودم حرف بزنم
بگذارم تا خدای درونم به من بگه چقدر و چرا با ارزشم
و شروع کردم به نوشتن و حرف زدن با خودم که فهمیدم چقدرررر به خودم ظلم کرده ام .. و باید از خدا طلب بخشش کنم بخاطر اینهمه ظلم اینهمه اذیت که خودم به خودم کردم
و در همین حال بودم که …. نا خواسته های زیادی در روز من نمایان شد
چیزایی که واقعا عصاب منو به هم میریخت .. ولی چجوری میتونستم عصبانی بشم درحالی که سفرنامه ام را تازه شروع کرده ام …
ولی انگار تازگیا عصابم به تار مو بند شده حتی چیزایی که راحتر میتونستم قبلا کنار بزارمشون انگار اعصاب خورد کن تر از همیشه شده بود و هی ناخواسته ها پشت سر هم میومدن
سعی میکردم تا حرفای استاد رو مرور کنم و توجه نکنم .
میتونم بگم از همیشه عکس العملم بهتر بود … ولی بازم عصبانی شدم و بازم توجه کردم …. هنوز راه درازی برای من مونده ….
مدام در این فکر بودم کجا و چرا این ناخواسته را جذب کردم . کی به چی توجه کردم منکه تازگیا هر روز روی خودم کار میکردم …
به جواب مشخصی نرسیدم ولی حس کردم اونقدر که باید … حالم خوب نیست …
پس به همون اندازه اتفاقات بد و خوب رو تجربه کردم
و تمام ناخواسته هایم را با دید گاه تضاد نگاه کردم
هر کدماش تضاد های مختلفی درونشان داشت که متوجه شدم ولی نمیدونم برای هر کدوم چه راه حلی وجود داره و چیکار باید بکنم ….
انگار کل زندگی من در نفهمیدن … گیج بودن … فکر کردن …. و دنبال حقیقت ماجرا بودن است … و جوابی که دریافت میکنم شاید ۵٪ کل ماجرا باشه
من فهمیدم تو هر شرایط باید خودم باشم و نذارم هیچ عامل بیرونی روی تصمیماتی که احساسم میگه اثر بزاره
میخوام روزی باشه که کل سفرنامه ام با سپاسگذاری پر باشه
خیلی چیز های خوبی دارم که حتی نه در گفتار در ذهنم بلکه با احساسم ازش سپاسگذارم … ولی موقع نوشتن این کلمه انگار کل اون احساس نا پدید میشه و من از خودم نا امید میشم که چرا نمیتونم با احساس واقعی سپاسگذار باشم …
همچنان در تلاشم تا زندگی خودم رو بهتر کنم
و صادقانه نه روشن فکرانه و نه با ادا از وضعیتی که توش هستم و نوع تفکرم نوشتم ….
و تصمیم گرفتم همیشه صادق باشم
و تصمیم گرفتم برنامه مشخصی برای خودم بزارم برای یاد گرفتن زبان مورد علاقم ژاپنی تا هم لذت ببرم و هم یاد بگیرم
تصمیم گرفتم برای خودم بنویسم که چقدر با ارزشم
تصمیم گرفتم از هرجا که میتونم سپاسگذار باشم
و تصمیم گرفتم بازم دنبال حقیقت بگردم تا روزی که بفهمم با کل وجودم درک کنم و به آگاهی برسم …
حس میکنم وقتی که میخوای به قله بری و قدم برداردی در مسیر متوجه میشی که قبلا ذنجیر هایی به پای خودت وصل کرده ای (باور های اشتباه و محدود کننده ) و در هر قدم رو به جلو … کشش و سنگینی این ذنجیر هارو بیشتر حس میکنم … باید از بندشون رها بشم نمیدونم چطوری ولی میدونم این کاره منه تا به قله برسم نمیشه ذنیجر به پا به اوج رسید …
فهمیدم که تشنه آزادی هستم … رهایی ازین بند ها .. و آزاد شدن
به خیلی چیزا فکر کردم امروز ولی مهمترینشون این بود که چرا همه ما منتظریم؟ منتظریم تا بزرگ بشیم و مادر پدر بهمون اجازه بدن بریم بیرون منتظریم دانشگاه تموم بشه بعد کار کنیم منتظریم کرونا بره بعد از زندگی لذت ببریم منتظریم به سنی خاص برسیم بعد استقلال و آزادی بهمون بدن …
من نمیخوام منتظر باشم ..میخوام همین الان تو ۱۷ سالگی آزاد باشم نه وقتی ۲۵ سالم شد …
میخوام همین الان انسان موفقی باشم نه بیست ساله آینده
میخوام همین الان مهارت های زیادی داشته باشم نه موقع پیری
میخوام همین الان به رویاهام برسم نه موقعی که بقیه بنظرشون نرماله
میخوام همین الان مستقل باشم نه در ۳۰ سالگی
میخوام همین الان حقیقت رو بفهمم نه موقعی که دیگه خیلی دیر شده
حس میکنم دلیلی داره که خدا منو به اینجا هدایت کرده توی همین سن … همه میگن عجلت برای موفق شدن چیه جوونی کن .. من چجوری جوونی کنم با معیار های محدود و مسخره ای که شما ساختید و از من انتظار دارید همون جور پیش برم …
میخوام فقط و فقط زندگی رویاییمو زندگی کنم آزاد باشم مستقل باشم خیلی از اوقات تنها باشم و …. . اینقدر زندگی مهلتش زیاد نیست که من با معیار و اصول شما پیش برم …
مطمعنم پشیمون میشم .. مطمعنم ..
پس تغیرش میدم .. سخته و هنوز خیلی باید روی خودم کار کنم … و هنوز خیلی گیجم خیلی چیزارو نمیفهمم که چطور در زندگیم عملی کنم …
ولی ادامه میدم ..
میدونم استاد و همه کسایی که در مدار بالاتری از من هستن با خوندن کامنتم به این میفهمن چقدر هنوز راه دارم که برم ..
از خدا میخوام که کمکم کنه … و نجاتم بده
قدم دوم از سفرنامه
سلام و درود خدمت استادعباسمنش خانم شایسته عزیز برنامه نویس سایت و همه شما دوستان خوبم.
وقتی استاد گفتن ما به کسی نمیتونیم ظلم کنیم و در حقیقت ب خودمون ظلم میکنیم ،کمی بفکر فرو رفتم و از جنبه های مختلفی این قانون رو نگاه کردم و به این نتیجه رسیدم که واقعا بایدم همینطور باشه ،چون اگه غیر ازین بود و هر فردی میتونست به فرد دیگه ظلم کنه و یا تغییری در زندگی کسی ایجاد کنه بدون اینکه اون فرد خودش بخواد و باور داشته باشه ،پس اون فرد اختیاره صدرصد توی زندگیش نداره ؟؟؟؟
یا اینکه اگر من بخوام به کسی ظلم کنم ،در اصل این ظلمه به خودمه …
یاد این آیه از قرآن میفتم ک خدا میگه ؛ هر چی خیره از طرف منه و هر چی شره از طرف خود شما …!!!
سلام به دوستان هم فرکانسی خودم و همچنین استادان عزیزم
در حال مطالعه آیه ای از قرآن بودم که من رو مجاب کرد آن را برایتان ذکر کنم
خداوند میفرماید قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی
قطعا زمینه رشد از پسرفت و عقبگرد مشخص گردیده، پس هر کسی که طاغوت را باور نکند و الله را باور کند به ریسمانی متصل است که هرگز پاره نمیشود و فقط رو به رشد در حال حرکت خواهد بود
این آیه زیبا رو تقدیم میکنم به تمام شما عزیزان و میگویم که همگی باید دلمان قرص باشد با این آیه که با قدرت هر چه بیشتر این مسیر زیبا رو ادامه بدیم و منتظر روزهای عالیتر و رویاییتر باشیم.
الله ولی الذین آمنو یخرجهم من الظلمات الی النور والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات
ادامه آیه 👆
سلام به عزیزانم.
۴۳ امین روز سفرم.
من به خودم ظلم میکنم.
بارها قبل ایات قران رو خونده بودم ولی فکر نمیکردم که خودم هم میتونم به خودم ظلم کنم.
وقتی برگشتم وزندگی وخاطراتم رو مرور کردم دیدم بله همیشه خودم به خودم ظلم میکردم والان خیلی بهتر شدم.
وقتی کارایی انجام میدادم که دیگران دلشون برام بسوزه داشتم خودم رو ازنعمت وثروت دور میکردم.
وقتی حس قربانی شدن به خودم
میگیرم تجربیات خوبی رو ندارم.
اگه میخام به خودم ظلم نکنم باید خودم رو عاشقانه وبی قید وشرط دوست داشته باشم.
باید خودم رو بهترین ومحبوبترین بنده خوب خدا بدونم.
خودم رو دوست داشته باشم وبه خودم احترام بزارم.
اگه خودم تصمیم بگیرم که به خودم ظلم نکنم هیچکس نمیتونه بهمن ظلم کنه.
خدایا شکرت.