این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2022/06/abasmanesh-6.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-06-22 05:43:102022-06-30 21:17:16ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام سلام سلام به عشق به استاد خوشگل و خوش تیپ خودم که با کلامش امروز من رو رنگی رنگی کرد
سلام به مریم خانم شایسته که اولین نگاه من خورد به سایه هر دو استاد عزیزم روی زمین که توجه من رو به این جلب کرد که چقدر لذت بخشه داشتن یک رابطه عاطفی از نوع پرفکتش و از اینکه یکی دیگه داره از نگاه بسبار نزدیک تر از شاید میلیون ها چشم به من توجه می کنه حواسم رو بیشتر جمع می کنم که مراقبت کامل تری از تمام ابعاد در زندگیم را داشته باشم
خدایا شکرت به خاطر تمام این حال خوب و حال خوب شما استادان عزیزم که به زیبای و با عشق به ما درس درست زندگی کردن را می دهید
خدارسکر می کنم که چشمانم باز شد به دیدن تکه ای از بهشت خدا به نام دانتون فلوریدا خدارشکرت که ۰قدر آسمان آبی خوش رنگ هست و چقدر این شهر زیبا و تمیزه چقدر آسفالتاش بی نظیره جون می ده برای بازی های راکتی
خدارشکرت به خاطر هوای پاکش اون ساختمان های فوق العاده اش خدارشکرت به خاطر سایه دو عشق و شنیدن مخلوتی از صدای عشق استاد همراه با صدای آواز پرندگان صبح گاهی با اون رنگ طلای خورشید به صورت استاد عزیزم
استاد جان من خیلی خیلی خیلی خیلی تغییر کردم و این موضوع رو دیشب زمانی که با دامادمان که مثل برادر بزرگ تر من هست که البته هم ایشون تک پسر هستن و هم من تک پسر هستم خیلی رابطه عالی تری ساختم و این موضوع دیشب زمان مکالمه با هم که به شکل ویس در واتس اپ بود توجه من رو به خودش جلب کرد در چه زمانی در زمانی که من پیش خودم گفتم ویس فرستاده شده ام را گوش بدم و بعد از پلی کردنش دیدم پسر من چقدر کلامم واضح تر متین تر و پخته تر و از جملات زیبا تری استفاده کردم و این خدا می داند که نا آگاهانه بود و اگر من ویس یک سال پیش خودم را با الانم مقایسه کنم اصلا حاضر به شنیدنش توسط خودم هم نیستم
و این را هم بگم که این فقط یک گوشه از تغییرات من است که به شکل ریشه ای در خودم در حال انجامش هستم و خدارهزاران مرتبه شکرش که هر چند قدم به قدم اما راضی هستم از تغییراتم و خدارشکر می کنم برای اینکه جزء اندک انسان های جامعه هستم به قول شما که خداوند قانونش را به من آموخت توسط یکی از ناب ترین انسان های خلق شده و از شما سپاسگزارم
من همیشه یادم هست از خیلی وقت پیش ها که با خودم و لا افراد صحبت می کردم و می گفتم خدایا این کسور وقتی قانون داره وقتی پدرم قانون داره تو خانه پس خدا هم این جهان را با قانون خلق کرده و همین موضوع باعث شد خدا من رو هدایت کند به فهمیدن قانون جهان آفرینشش
خدایا شکرت که من را هدایت کردی و جهان پاسخ درخواست من را داد
خدایا شکرت به خاطر زندگی که به من بخشیدی خدایا شکرت که اگر مرگم فرا برسد حداقل احمق از دنیا نمیرم و با درک خودم و خدای خودم و جهان زیبای خودم بار سفر میبندم و امیدوارم در حال انجام نیکی این اتفاق زیبا برای من رقم بخورد
استاد جان از تو سپاسگزارم و از همه این خانواده ام که در این سایت هر چند همدیگر را نمیبینیم اما احساس می کنیم و حال خوب را دریافت می کنیم
استاد سپاسگزارتم
خدایا سپاسگزارتم
مریم شایسته سپاسگزارتم
مهدی نامجو سپاسگزارتم
دوستان عزیزم سپاسگزارتون هستم
سپلسگزارم از عوامل هدایت این سایت
سپاسگزارم از مایک که مدتی از وجودش در فایل ها درس خودم بودن را آموختم
خدارشکرت که امروز فرصت نوشتن به من دادی
برای هممون آرزوی سعادت عظت سربلندی ثروت سلامتی ارامش در دنیا و آخرت می کنم
واقعا جذب ناخواسته ها وقتی ممکن میشه که ما همش درموردش صحبت کنیم و هی برای اصلاح خودمون وقت بخریم و بگیم حالا این یبارو غیبت کنم حالا این ی بارو دروغ بگم این ی بارو از مشکلم بگم ولی همون یک بارو اگه نگی یعنی داره روی خودت کار میکنی
من خودم چندروز پیش تو ی مهمونی با ی حجمه بدی از غیبت درمورد همسرم مواجه شدم اما سریع خودمو کنترل کردم و جواب ایشونو ندادم و هرکسی هم پرسید پیچوندم به اصطلاح و درموردش با هیچکس صحبت نکردم ولی اگر قبلا بود خیلی بهم میریختم و ناراحتی میکردم و جوابشو میدادم بعدم هرکی رو میدیم میگفتم اره اینجوری به من گفت فلانی
ولی وقتی رو خودت کار میکنی میفهمی بابا طرف با خودش هماهنگ نیست ، میفهمی این ی تضاده و میفهمی که اون چقدر ضعیفه به نظرم ادم با این قانون به تکامل فکری و بلوغ هم میرسه فقط مسائل مالی و خواسته ها و روابط نیستش. یا من امروز جایی بودم تا دیدم بحث داره میره به سمت گرونی و اتفاقات بد سریع رفتم تو اتاق جو که اروم شد برگشتم . باید همه تلاشمونو کنیم تا واقعا تغییر میسر شه
امیدوارم بتونیم روی خودمون کارکنیم و در عمل نشون بدیم
استاد با ۱۰۰ درصد حرفاتون موافق بودم دقیقا و کاملا درک کردم این موضوعو مخصوصا وقتی مثال مریضی و جلب توجه کردن ما برای دیگران توسط مریض نشون دادن خودمون رو زدید
من کلا ادمی بودم از بچگی که همیییشه مریض بودم و بلاخره یه مشکل سلامتی داشتم و همشم بخاطر باور های اشتباهی که توسط خونوادم بهم داده شده بود اینطوری میشدم تا روزی که ناخود آگاه بدون این که چیزی بدونم از قوانین تصمیم گرفتم دیگه راجب مرضیم با دیگران صحبت نکنم و دیدم که خیلی خیلی کمتر شد این موضوع
از طرفی خودمم دیگه به مریضی خودم توجه نکردم و هرر موقع احساس میکنم داره بدنم یکم بیمار میشه سریعا میرم ورزش حسابی میکنم و وقتی بر میگردم اصلا انگار نه انگار که چیزیم بوده قبلا
استاد جان کاملا حرفاتون رو درک کردم و در طول فایل تمام رفتار خودم رو بررسی کردم دیدم بلههههه
استاد عزیزم من واقعا سپاسگزار این همزمانی ها هستم چقدر دقیقا همین روزا نیاز داشتم به این صحبتا واقعا از خدا هدایت خواستم الهی شکر را.
خیلی جاها برای جلب توجه تمارض کردم و حالم خوبه خوب بود اما بعد از مدتی دقیقا همون احساس ناخوشایند رو تجربه کردم .
خیلی جاها در مورد فحاشی و قضاوت ها ساکت موندم(البته سناریو ها نوشته شد و با دقت تمام پر اشک و ناله ترینش انتخاب شد) که بعدش خودم برای خودم دل بسوزونم و بشینم پای دلم که دیدی چکار کرد باهام چرا مگه من فلان مگه من …..
تازه بعدش به هر کی تو لیست مخاطبینم هم بود تماس میگرفتم و یجوری میخواستم از این مسئله صحبت بشه و شروع کنم به گرفتن توجه و تایید شدن .چقدر اون اتفاق از اون آدم تکرار میشد تکرار میشد انقدر که باور کردم این آدم اینطوری یادم رفت بود که من خودم این وجه رو از این آدم انتخاب کردم ،اصلا یادم رفته بود مهمترین قانون یعنی قانون فرکانس ،یعنی خود خود من فقط دارم سفارش میدم اتفاقات ،یادم رفته بود که همه هستی فقط یه آینه تمام قد که فقط احساس من ،نگاه من و نیت من رو نشون میده
خدای من ،من کجا و قوانین کجا…..
چقدر نیاز دارم که اساسی ترین و مهمترین کارم رو درک قانون و تکرار و تکرار در هر لحظه بدونم.
اقدام عملی: استاد جانم انقدر دوست دارم فقط برم درونم و وایستم خودمو ببینم ،هر کارم رو ببینم که چه منطقی پشتش، چه احساس ،چه باوری دوست دارم دیگه آدم کوکی نباشم دوست دارم از ساده ترین رفتارم با منطق که خودم بهش رسیدم انجام بدم نه منطق چند نسل پیشم .
در مورد فرزندان هم کاملا موافقم چون خودم زمانی که فرزندم دچار بیماری میشه چون باور مخربی داشتم که مادر نمونه و فداکار اونیکه خودشو رها کنه واز صبح آبمیوه گیری رو راه بندازه و سوپ بزاره و از خستگی بیهوش بشه ولی تا صبح بیدار بالا سر بچه اش یا شوهرش یا هر فردی دیگه بمونه اصلا یک افتخار محسوب میشد برام ،حالا میفهمم که واقعا نباید کورکورانه رفتار کرد بلکه باید طبق قانون رفتار کرد .
اقدام عملی:من میتونم در مورد فرزندم انقدر به توانایی هاش زیبایهاش توجه کنم مدام درموردش صحبت کنم و فکر کنم و تحسینش کنم که وقت نکنه نیاز پیدا کنه به تمارض یا اتفاقات ناخواسته البته این در همه موارد صادقه .
استاد جان یه جاهایی که بقیه از بدبختی ها و اتفاقات بد صحبت میکردند و میکنند من با عزت نفس رفتار نکردم و باور های اشتباهی پشتش بود که نکنه حرفش قطع کنم ناراحت شه از طرفی باز یه صدایی میگفت ورودی همینه دیگه !!!!!!!
،به خاطر اینکه ترکم نکنه و یا دوستی مونو بهم نخوره و به هر دلیل که میخواستم راضیش کنم ولی غافل از اینکه برای خودم برای دنیا و آخرت خودم ارزش قائل نیستم با این عملکرد و فکر کنم یه کوچولو متوجه شدم که از همین لحظه باید هر زیبایی هر نعمت هر اتفاق خوب رو تحسین کنم هم برای خودم هم برای نزدیکانم و هرچی دیگه غیر از زیبایی و چیزهایی که دوست دارم تجربش ن کنم رو روی بر گردونم و به معنای واقعی کاری بکنم که نشنوم و نبینم .
اقدام عملی: استاد جونم میخوام تمام تلاشمو بکنم که با قدرت و عزت نفس واقعی آگاهانه با این موضوع برخورد کنم و شاید باید ۹۹/۹۹٪مواقع زیپ بکشم ،باید اون محل رو ترک کنم ،نبینم و نشنوم .
از آموزه های استاد جان یاد گرفتم که در مورد بیماری و بدبختی حرف نزنم و تعهد هم دادم و الان هم لازم نیست که بازگو بفرمایم و می خواهم از خوشی هام بگم که زیاده وفراوان … از حال خوبم میگم که صبح با سوالات خوب از خواب نازم بیدار می شوم و روزم را خوب و عالی طی میکنم خدایا صد هزار مرتبه شکرت ولی با فرمایشاتی که فرمودید اینطور رفتار نمیکنم و خودم رو دوباره آپدیت کردم
من به تعهد خودم پایبند هستم
والسلام
خدا بهتون اجر عظیم بده استاد جان
در مورد خوشی هام اینکه دوره ها را دارم کار میکنم و خیلی عالیه و هر وز خداوند بهم میگه که اینکار رو بکن خدا را شکر
این باور عالی رو در خودم خیلی دارم نهادینه میکنم که خداوند بی نهایت رزاقه و فروانی داره پس به من هم میدهد خدا را شکر
از وقتی دیدم این فایل رو خیلی دارم بهش فکر میکنم و بیشتر از قبل بهش عمل میکنم که بیشتر برام بشه عادت و بره در ضمیر ناخوداگاهم
بعد کامنت اولی که نوشتم گفتم بزار یکم بیشتر بهش فکر کنم
گفتم وقتی من این حس جلب توجه رو داشتم قبلا کل خانواده ی من هم همینطور بوده
خود من هیچ وقت به خواهرام، برادرم و مادرم هیچ وقت محبت نمیکردم تا وقتی مریض نمیشدن
دیدم خود من وقتی دیگران مریض میشدن بهشون توجه میکردم و این شده بود که هر روز یکی مریض بود توی خونه ی ما
اولین بار وقتی از استاد کلاس تندخوانیم شنیدم که وقتی یکی مریضه بهش توجه کنید این دلسوزی بیجا باعث میشه که اون طرف بیشتر مریض بشه بخاطر این توجه شما پس باید به افراد بیمار اگر میخوایم کمک کنیم تا سالم باشن نباید بهشون توجه بکنیم
وقتی اینو شنیدم و به زندگی خودم نگاه کردم دیدم دقیقا درسته
وقتی در عمل این بی توجهی رو انجام دادم دیدم این یک قانونه
مثلا وقتی دیگه مامانم میگفت آخ پام آخ کمرم دیگه حتی ازش نمیپرسیدم چیشده کم کم اون خودش خوب میشد چون قبلا تا میگفت پام میرفتم ماساژ میدادم و دارو میدادم بهش کلی بهش میرسیدم
ولی وقتی این قانون بی توجهی رو فهمیدم گفتم من میخوام همیشه بهش عمل کنم
خیلی سخت بود برام ولی اینقدر تمرین کردم و گوشم رو ناشنوا کردم برای نیاز به توجه دیگران که الان شده برام عادت جوری که از نظر دیگران سنگدلی هست هرکی این اخلاق منو میبینه میگه تو چقدر سنگدل و بیخیالی فلانی داره درد میکشه تو اصلا خیالت هم نیست و جواب من اینجور مواقع چیه؟
میگم مهم نیست خودش خوب میشه بقیه تعجب میکنن ولی با این حرف من بصورت معجزه خودش خوب میشه چرا؟
چون دیگه توجهی بهش نشده
از وقتی یاد گرفتم بی بهانه عاشق خانواده ام باشم
از وقتی بی بهانه بهشون عشق میورزم
از وقتی که بی بهانه براشون غذاهای خوشمزه درست میکنم
از وقتی که بی بهانه بهشون محبت میکنم
این از نظر بقیه که زندگی مارو میبینن میگن لوسبازیه ولی برای من شده عادی
وقتی خانواده ام رو بدون هیچ دلیلی میبوسم بقیه میخندن میگن چقدر لوسی و دختر به این بزرگی اینکارا چیه که میکنی ولی نظر دیگران برام مهم نیست و خیلی راحت بهشون میگم کسی از شما نظر خواسته با این حرف بنده خدا دیگه چیزی برای گفتن نداره😁😁
دیگه کمتر توی خونه ی ما افراد مریض میشن یعنی خیلی خیلی کم
جوری که قبلا ۱۰۰درصد بوده ولی الان شاید ۲۰ درصد باشه شایدم کمتر
و من خیلی خوشحالم
چرا؟
چون از وقتی که من تغییر کردم آدمهای اطرافم هم تغییر کردن و این یکی از بزرگترین افتخاراتمه که با تغییر من کلی افراد تغییر کردن
این دقیقا همون چیزیه که استاد میگه وقتی تو تغییر میکنی با تغییر تو جهان هم تغییر میکنه الان میتونم این حرف استاد رو بیشتر درک کنم
در وجود خودم میتونم به جرات بگم که این احساس جلب توجه دیگه نیست محو شده
باز بخاطر این تغییر عظیم من باعث شده رفتار بقیه باهام تغییر کنه
یعنی آدمه همون آدم قبلیه ولی رفتارش با من فرق میکنه از دور که ببینیش اخم کرده یا داره با یکی بحث میکنه ولی وقتی چشمش به من میوفته ناخوداگاه لبخند میزنه بهم
اصلا فرقی نمیکنه که کی باشه چه خانواده و اقوام و همسایه یا چه کسی که برای اولین بار کنار خیابون ببینه
یعنی این انرژی در صلح بودن رو فرکانسش رو همه دریافت میکنن حتی حیوانات
خیلی پیش اومده دارم توی خیابون راه میرم سگ، گربه، پرنده، اسب…… وقتی میبینن منو خودشون رو نزدیک میکنن بهم بدون اینکه بترسن چون میتونن فرکانس آرامش درونیم رو دریافت کنن
این یعنی با تغییر تو جهان تغییر میکنه
خدای مهربانم رو سپاسگزارم که این احساس جلب توجه که از بچگی یادگرفته بودم و الان نزدیگ چهار ساله که دیگه در وجودم نیست
خدایا شکرت
استاد عزیزم سپاسگزارم که ماموریتی که خدا بهتون داده رو دارید به طور عالی انجام میدین و من با تمام وجودم تحسین تون میکنم ان شاءالله که همیشه خداوند یار و همراه و هدایت کننده تون باشه در لحظه لحظه ی زندگیتون
خدایا شکرت که در جمع خانواده ی عباسمنش هستم
خدایا شکرت که در مسیر توحید هستم
هر روز دارم کامنتهای دوستان عزیزم رو میخونم و کلی لذت میبرم و کلی بهم کمک میکنه
خدایا شکرت
بهترین بهترینها رو براتون آرزو دارم
ان شاءالله که همیشه غرق در شادی و لذت و احساس خوب و ثروت باشید در پناه خدای مهربان
سلام خدمت همه همراهان همیشگی سایت عباسمنش و استاد خوبم
سالهای سال بود که باتوجه به ورودی هایی که گرفته بودم دوست داشتم مظلوم نمایی کنم و مشکل رو چند برابر نشون بدم یادمه بحدی این نشکل زیاد بود وقتی کسی زنگ میزد میگفت چطوری میگفتم نفسی میادو میره هر روز ضعیف تر از دیروز میشدم تا اینکه با قانون جذب اشنا شدم .الان اصن نحاله من درباره مشکلی با کشی حرف بزنم و بقول قران اعراض میکنم همیشه از مشکلات و سعی میکنم نبینمشون که زیاد نشن به قول مولانا این جهان هر چیز چیزی جذب کرد وقتی به مشکل توجه کنیداری درخاست میدی از این بیشتر میخام و بزرگ ترش میکنی پس باز هم بر میگردیم به اصل قانون که افکار ما دارای ارتعاش هستند و ارتعاشات شبیه به من رو جذب میکنند پس سعی میکنم با تنظیم فرکانس هام احساسم رو خوب کنم و نتیجه احساس خوب اتفاقات خوبه
خواستم اول تشکر کنم از شما بابت آگاهی های فوق العاده ای که دراین دوفایل آخر به ما دادید و من بینهایت شکرگزار خداوند هستم که فرصت شنیدن این صحبت ها رو داشتم و انشالا که درس بگیرم و عمل کنم…
چقدر صحبت هاتون در رابطه با رابطه فرزند و مادری در زمان بیماری درست بود… من مادرم هیچوقت نمیتونست کلامی بهم محبت کنه … نه که دوستم نداشته باشه نه اما گفتنش رو یادنگرفته بود و محبت کردن و بوسیدن رو بلد نبود و شاید ما فقط سالی یکبار سرسفره عید نوروز همو میبوسیدیم… اما زمان هایی که من بیمار میشدم دقیقا 180درجه اخلاقش فرق میکرد و همه جوره به من میرسید و کلمات محبت آمیز میگفت که من دلم میرفت برای این حرفا چون همیشه دوست داشتم محبتشو زبونی بهم نشون بده… و همین شد که من عاشق زمانهایی شدم که مریضم… عاشق سردرد و سرماخوردگی بودم که اون بهم توجه کلامی کنه….
اما خیلی وقته فهمیدم که احساس قربانی بودن و جلب توجه کردن سم خالصه!! قبلا هرزمان دلم میگرفت و چیزی من رو اذیت میکرد شب ها تا صبح گریه میکردم و احساس میکردم خدا هم مثل مادرم رفتارمیکنه و دراین حالتم بیشتر بهم توجه میکنه و هوام رو داره… احساس میکردم الان بغلم کرده و میگه بنده من گریه نکن من کنارتم الان همه چیز رو سه سوته بخاطر اشک هایی که داری میریزی حل میکنم اما هیچوقت هیچ چیز بعد از اونهمه گریه و زاری درست نمیشد… تا اینکه از زمانی که شروع کردم روی خودم کارکنم این تعهد رو دادم که دیگه برای خدا از ناراحتیام نگم و گریه نکنم و من الان شااااید مدت هاست اون جلب توجه واسه خدا رو تکرار نکردم و میدونم که قانون چیز دیگه ایه… میدونم که با توجه به مشکلات، سختی های بیشتری وارد زندگیم میشه واسه همین آگاهانه دوری کردم از این موضوع … با اینکه هنوز خیییییییلی زیاد نیاز هست روی خودم کارکنم اما بازهم از خودم راضی ام که چند پله تونستم پیشرفت کنم و اون عادت رو ترک کنم.
انشالا با کمک صحبت های آموزنده شما و یاری خداوند بیشتر بتونم روی خودم و افکارم و اعمالم کنترل داشته باشم و تقوا پیشه کنم… راستی استاد از وقتی معنای تقوا رو از زبان شما فهمیدم چقدر عاشق این کلمه شدم و چقدر دوست دارم انسان باتقوایی بشم…
به نام تنها پروردگار جهانیان
سلام سلام سلام به عشق به استاد خوشگل و خوش تیپ خودم که با کلامش امروز من رو رنگی رنگی کرد
سلام به مریم خانم شایسته که اولین نگاه من خورد به سایه هر دو استاد عزیزم روی زمین که توجه من رو به این جلب کرد که چقدر لذت بخشه داشتن یک رابطه عاطفی از نوع پرفکتش و از اینکه یکی دیگه داره از نگاه بسبار نزدیک تر از شاید میلیون ها چشم به من توجه می کنه حواسم رو بیشتر جمع می کنم که مراقبت کامل تری از تمام ابعاد در زندگیم را داشته باشم
خدایا شکرت به خاطر تمام این حال خوب و حال خوب شما استادان عزیزم که به زیبای و با عشق به ما درس درست زندگی کردن را می دهید
خدارسکر می کنم که چشمانم باز شد به دیدن تکه ای از بهشت خدا به نام دانتون فلوریدا خدارشکرت که ۰قدر آسمان آبی خوش رنگ هست و چقدر این شهر زیبا و تمیزه چقدر آسفالتاش بی نظیره جون می ده برای بازی های راکتی
خدارشکرت به خاطر هوای پاکش اون ساختمان های فوق العاده اش خدارشکرت به خاطر سایه دو عشق و شنیدن مخلوتی از صدای عشق استاد همراه با صدای آواز پرندگان صبح گاهی با اون رنگ طلای خورشید به صورت استاد عزیزم
استاد جان من خیلی خیلی خیلی خیلی تغییر کردم و این موضوع رو دیشب زمانی که با دامادمان که مثل برادر بزرگ تر من هست که البته هم ایشون تک پسر هستن و هم من تک پسر هستم خیلی رابطه عالی تری ساختم و این موضوع دیشب زمان مکالمه با هم که به شکل ویس در واتس اپ بود توجه من رو به خودش جلب کرد در چه زمانی در زمانی که من پیش خودم گفتم ویس فرستاده شده ام را گوش بدم و بعد از پلی کردنش دیدم پسر من چقدر کلامم واضح تر متین تر و پخته تر و از جملات زیبا تری استفاده کردم و این خدا می داند که نا آگاهانه بود و اگر من ویس یک سال پیش خودم را با الانم مقایسه کنم اصلا حاضر به شنیدنش توسط خودم هم نیستم
و این را هم بگم که این فقط یک گوشه از تغییرات من است که به شکل ریشه ای در خودم در حال انجامش هستم و خدارهزاران مرتبه شکرش که هر چند قدم به قدم اما راضی هستم از تغییراتم و خدارشکر می کنم برای اینکه جزء اندک انسان های جامعه هستم به قول شما که خداوند قانونش را به من آموخت توسط یکی از ناب ترین انسان های خلق شده و از شما سپاسگزارم
من همیشه یادم هست از خیلی وقت پیش ها که با خودم و لا افراد صحبت می کردم و می گفتم خدایا این کسور وقتی قانون داره وقتی پدرم قانون داره تو خانه پس خدا هم این جهان را با قانون خلق کرده و همین موضوع باعث شد خدا من رو هدایت کند به فهمیدن قانون جهان آفرینشش
خدایا شکرت که من را هدایت کردی و جهان پاسخ درخواست من را داد
خدایا شکرت به خاطر زندگی که به من بخشیدی خدایا شکرت که اگر مرگم فرا برسد حداقل احمق از دنیا نمیرم و با درک خودم و خدای خودم و جهان زیبای خودم بار سفر میبندم و امیدوارم در حال انجام نیکی این اتفاق زیبا برای من رقم بخورد
استاد جان از تو سپاسگزارم و از همه این خانواده ام که در این سایت هر چند همدیگر را نمیبینیم اما احساس می کنیم و حال خوب را دریافت می کنیم
استاد سپاسگزارتم
خدایا سپاسگزارتم
مریم شایسته سپاسگزارتم
مهدی نامجو سپاسگزارتم
دوستان عزیزم سپاسگزارتون هستم
سپلسگزارم از عوامل هدایت این سایت
سپاسگزارم از مایک که مدتی از وجودش در فایل ها درس خودم بودن را آموختم
خدارشکرت که امروز فرصت نوشتن به من دادی
برای هممون آرزوی سعادت عظت سربلندی ثروت سلامتی ارامش در دنیا و آخرت می کنم
حق نگهدارتون 🙋♂️🌺🌺🌺
درود
واقعا جذب ناخواسته ها وقتی ممکن میشه که ما همش درموردش صحبت کنیم و هی برای اصلاح خودمون وقت بخریم و بگیم حالا این یبارو غیبت کنم حالا این ی بارو دروغ بگم این ی بارو از مشکلم بگم ولی همون یک بارو اگه نگی یعنی داره روی خودت کار میکنی
من خودم چندروز پیش تو ی مهمونی با ی حجمه بدی از غیبت درمورد همسرم مواجه شدم اما سریع خودمو کنترل کردم و جواب ایشونو ندادم و هرکسی هم پرسید پیچوندم به اصطلاح و درموردش با هیچکس صحبت نکردم ولی اگر قبلا بود خیلی بهم میریختم و ناراحتی میکردم و جوابشو میدادم بعدم هرکی رو میدیم میگفتم اره اینجوری به من گفت فلانی
ولی وقتی رو خودت کار میکنی میفهمی بابا طرف با خودش هماهنگ نیست ، میفهمی این ی تضاده و میفهمی که اون چقدر ضعیفه به نظرم ادم با این قانون به تکامل فکری و بلوغ هم میرسه فقط مسائل مالی و خواسته ها و روابط نیستش. یا من امروز جایی بودم تا دیدم بحث داره میره به سمت گرونی و اتفاقات بد سریع رفتم تو اتاق جو که اروم شد برگشتم . باید همه تلاشمونو کنیم تا واقعا تغییر میسر شه
امیدوارم بتونیم روی خودمون کارکنیم و در عمل نشون بدیم
سلام
شب استاد عزیز و دوستان خوبم بخیر
استاد با ۱۰۰ درصد حرفاتون موافق بودم دقیقا و کاملا درک کردم این موضوعو مخصوصا وقتی مثال مریضی و جلب توجه کردن ما برای دیگران توسط مریض نشون دادن خودمون رو زدید
من کلا ادمی بودم از بچگی که همیییشه مریض بودم و بلاخره یه مشکل سلامتی داشتم و همشم بخاطر باور های اشتباهی که توسط خونوادم بهم داده شده بود اینطوری میشدم تا روزی که ناخود آگاه بدون این که چیزی بدونم از قوانین تصمیم گرفتم دیگه راجب مرضیم با دیگران صحبت نکنم و دیدم که خیلی خیلی کمتر شد این موضوع
از طرفی خودمم دیگه به مریضی خودم توجه نکردم و هرر موقع احساس میکنم داره بدنم یکم بیمار میشه سریعا میرم ورزش حسابی میکنم و وقتی بر میگردم اصلا انگار نه انگار که چیزیم بوده قبلا
سلام به استاد عزیزم
استاد جان کاملا حرفاتون رو درک کردم و در طول فایل تمام رفتار خودم رو بررسی کردم دیدم بلههههه
استاد عزیزم من واقعا سپاسگزار این همزمانی ها هستم چقدر دقیقا همین روزا نیاز داشتم به این صحبتا واقعا از خدا هدایت خواستم الهی شکر را.
خیلی جاها برای جلب توجه تمارض کردم و حالم خوبه خوب بود اما بعد از مدتی دقیقا همون احساس ناخوشایند رو تجربه کردم .
خیلی جاها در مورد فحاشی و قضاوت ها ساکت موندم(البته سناریو ها نوشته شد و با دقت تمام پر اشک و ناله ترینش انتخاب شد) که بعدش خودم برای خودم دل بسوزونم و بشینم پای دلم که دیدی چکار کرد باهام چرا مگه من فلان مگه من …..
تازه بعدش به هر کی تو لیست مخاطبینم هم بود تماس میگرفتم و یجوری میخواستم از این مسئله صحبت بشه و شروع کنم به گرفتن توجه و تایید شدن .چقدر اون اتفاق از اون آدم تکرار میشد تکرار میشد انقدر که باور کردم این آدم اینطوری یادم رفت بود که من خودم این وجه رو از این آدم انتخاب کردم ،اصلا یادم رفته بود مهمترین قانون یعنی قانون فرکانس ،یعنی خود خود من فقط دارم سفارش میدم اتفاقات ،یادم رفته بود که همه هستی فقط یه آینه تمام قد که فقط احساس من ،نگاه من و نیت من رو نشون میده
خدای من ،من کجا و قوانین کجا…..
چقدر نیاز دارم که اساسی ترین و مهمترین کارم رو درک قانون و تکرار و تکرار در هر لحظه بدونم.
اقدام عملی: استاد جانم انقدر دوست دارم فقط برم درونم و وایستم خودمو ببینم ،هر کارم رو ببینم که چه منطقی پشتش، چه احساس ،چه باوری دوست دارم دیگه آدم کوکی نباشم دوست دارم از ساده ترین رفتارم با منطق که خودم بهش رسیدم انجام بدم نه منطق چند نسل پیشم .
در مورد فرزندان هم کاملا موافقم چون خودم زمانی که فرزندم دچار بیماری میشه چون باور مخربی داشتم که مادر نمونه و فداکار اونیکه خودشو رها کنه واز صبح آبمیوه گیری رو راه بندازه و سوپ بزاره و از خستگی بیهوش بشه ولی تا صبح بیدار بالا سر بچه اش یا شوهرش یا هر فردی دیگه بمونه اصلا یک افتخار محسوب میشد برام ،حالا میفهمم که واقعا نباید کورکورانه رفتار کرد بلکه باید طبق قانون رفتار کرد .
اقدام عملی:من میتونم در مورد فرزندم انقدر به توانایی هاش زیبایهاش توجه کنم مدام درموردش صحبت کنم و فکر کنم و تحسینش کنم که وقت نکنه نیاز پیدا کنه به تمارض یا اتفاقات ناخواسته البته این در همه موارد صادقه .
استاد جان یه جاهایی که بقیه از بدبختی ها و اتفاقات بد صحبت میکردند و میکنند من با عزت نفس رفتار نکردم و باور های اشتباهی پشتش بود که نکنه حرفش قطع کنم ناراحت شه از طرفی باز یه صدایی میگفت ورودی همینه دیگه !!!!!!!
،به خاطر اینکه ترکم نکنه و یا دوستی مونو بهم نخوره و به هر دلیل که میخواستم راضیش کنم ولی غافل از اینکه برای خودم برای دنیا و آخرت خودم ارزش قائل نیستم با این عملکرد و فکر کنم یه کوچولو متوجه شدم که از همین لحظه باید هر زیبایی هر نعمت هر اتفاق خوب رو تحسین کنم هم برای خودم هم برای نزدیکانم و هرچی دیگه غیر از زیبایی و چیزهایی که دوست دارم تجربش ن کنم رو روی بر گردونم و به معنای واقعی کاری بکنم که نشنوم و نبینم .
اقدام عملی: استاد جونم میخوام تمام تلاشمو بکنم که با قدرت و عزت نفس واقعی آگاهانه با این موضوع برخورد کنم و شاید باید ۹۹/۹۹٪مواقع زیپ بکشم ،باید اون محل رو ترک کنم ،نبینم و نشنوم .
استاد عزیزم خیلی دوستون دارم واقعا ازتون ممنونم .
شاد باشید .
به نام خدا
سلام
از آموزه های استاد جان یاد گرفتم که در مورد بیماری و بدبختی حرف نزنم و تعهد هم دادم و الان هم لازم نیست که بازگو بفرمایم و می خواهم از خوشی هام بگم که زیاده وفراوان … از حال خوبم میگم که صبح با سوالات خوب از خواب نازم بیدار می شوم و روزم را خوب و عالی طی میکنم خدایا صد هزار مرتبه شکرت ولی با فرمایشاتی که فرمودید اینطور رفتار نمیکنم و خودم رو دوباره آپدیت کردم
من به تعهد خودم پایبند هستم
والسلام
خدا بهتون اجر عظیم بده استاد جان
در مورد خوشی هام اینکه دوره ها را دارم کار میکنم و خیلی عالیه و هر وز خداوند بهم میگه که اینکار رو بکن خدا را شکر
این باور عالی رو در خودم خیلی دارم نهادینه میکنم که خداوند بی نهایت رزاقه و فروانی داره پس به من هم میدهد خدا را شکر
ممنون استاد برای یادآوری این باورها
خدایا سپاسگزارم برای تغیرراتم
سلاممم به استاد عزیز و خانم شایسته ی گل
من درباره ی این موضوع اینجوری بودم که وقتی عادت ماهانه میشدم هی به همه میگفتم وای دلم درد میکنه کمرم فلانه
هی میخوابیدم و از یه جایی به بعد
دیگه گفتم تمومش کن!
من نه تنها با گفتن این جمله ها خالم خوب نمیشد هیچ تازه بدترم میشد!
بعد شروع کردم به شکرگزاری کردین به خوب کردن حالم وقتی دلم درد میکردم
و الان فک کنم چند ماهی هست که مثل یه روز عادی میمونه واسه ی من
انگار خیلیی اتفاق خاصی نیفتاده
نه دیگه هی همش خوابیدم
نه از دل درد و کمر درد به خودم میپچم
چون یاد گرفتم اصلا به کسی نگم
اصلا بیان نکنم دردامو
حتی توی خودمم نمیریختم
حال خودمم خوب میکردم👊🏻😎
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
سلام خدمت دوستان عزیزم
این دومین کامنتی هست که برای این فایل مینویسم
این فایل خیلی منو به تفکر برد در وجود خودم
از وقتی دیدم این فایل رو خیلی دارم بهش فکر میکنم و بیشتر از قبل بهش عمل میکنم که بیشتر برام بشه عادت و بره در ضمیر ناخوداگاهم
بعد کامنت اولی که نوشتم گفتم بزار یکم بیشتر بهش فکر کنم
گفتم وقتی من این حس جلب توجه رو داشتم قبلا کل خانواده ی من هم همینطور بوده
خود من هیچ وقت به خواهرام، برادرم و مادرم هیچ وقت محبت نمیکردم تا وقتی مریض نمیشدن
دیدم خود من وقتی دیگران مریض میشدن بهشون توجه میکردم و این شده بود که هر روز یکی مریض بود توی خونه ی ما
اولین بار وقتی از استاد کلاس تندخوانیم شنیدم که وقتی یکی مریضه بهش توجه کنید این دلسوزی بیجا باعث میشه که اون طرف بیشتر مریض بشه بخاطر این توجه شما پس باید به افراد بیمار اگر میخوایم کمک کنیم تا سالم باشن نباید بهشون توجه بکنیم
وقتی اینو شنیدم و به زندگی خودم نگاه کردم دیدم دقیقا درسته
وقتی در عمل این بی توجهی رو انجام دادم دیدم این یک قانونه
مثلا وقتی دیگه مامانم میگفت آخ پام آخ کمرم دیگه حتی ازش نمیپرسیدم چیشده کم کم اون خودش خوب میشد چون قبلا تا میگفت پام میرفتم ماساژ میدادم و دارو میدادم بهش کلی بهش میرسیدم
ولی وقتی این قانون بی توجهی رو فهمیدم گفتم من میخوام همیشه بهش عمل کنم
خیلی سخت بود برام ولی اینقدر تمرین کردم و گوشم رو ناشنوا کردم برای نیاز به توجه دیگران که الان شده برام عادت جوری که از نظر دیگران سنگدلی هست هرکی این اخلاق منو میبینه میگه تو چقدر سنگدل و بیخیالی فلانی داره درد میکشه تو اصلا خیالت هم نیست و جواب من اینجور مواقع چیه؟
میگم مهم نیست خودش خوب میشه بقیه تعجب میکنن ولی با این حرف من بصورت معجزه خودش خوب میشه چرا؟
چون دیگه توجهی بهش نشده
از وقتی یاد گرفتم بی بهانه عاشق خانواده ام باشم
از وقتی بی بهانه بهشون عشق میورزم
از وقتی که بی بهانه براشون غذاهای خوشمزه درست میکنم
از وقتی که بی بهانه بهشون محبت میکنم
این از نظر بقیه که زندگی مارو میبینن میگن لوسبازیه ولی برای من شده عادی
وقتی خانواده ام رو بدون هیچ دلیلی میبوسم بقیه میخندن میگن چقدر لوسی و دختر به این بزرگی اینکارا چیه که میکنی ولی نظر دیگران برام مهم نیست و خیلی راحت بهشون میگم کسی از شما نظر خواسته با این حرف بنده خدا دیگه چیزی برای گفتن نداره😁😁
دیگه کمتر توی خونه ی ما افراد مریض میشن یعنی خیلی خیلی کم
جوری که قبلا ۱۰۰درصد بوده ولی الان شاید ۲۰ درصد باشه شایدم کمتر
و من خیلی خوشحالم
چرا؟
چون از وقتی که من تغییر کردم آدمهای اطرافم هم تغییر کردن و این یکی از بزرگترین افتخاراتمه که با تغییر من کلی افراد تغییر کردن
این دقیقا همون چیزیه که استاد میگه وقتی تو تغییر میکنی با تغییر تو جهان هم تغییر میکنه الان میتونم این حرف استاد رو بیشتر درک کنم
در وجود خودم میتونم به جرات بگم که این احساس جلب توجه دیگه نیست محو شده
باز بخاطر این تغییر عظیم من باعث شده رفتار بقیه باهام تغییر کنه
یعنی آدمه همون آدم قبلیه ولی رفتارش با من فرق میکنه از دور که ببینیش اخم کرده یا داره با یکی بحث میکنه ولی وقتی چشمش به من میوفته ناخوداگاه لبخند میزنه بهم
اصلا فرقی نمیکنه که کی باشه چه خانواده و اقوام و همسایه یا چه کسی که برای اولین بار کنار خیابون ببینه
یعنی این انرژی در صلح بودن رو فرکانسش رو همه دریافت میکنن حتی حیوانات
خیلی پیش اومده دارم توی خیابون راه میرم سگ، گربه، پرنده، اسب…… وقتی میبینن منو خودشون رو نزدیک میکنن بهم بدون اینکه بترسن چون میتونن فرکانس آرامش درونیم رو دریافت کنن
این یعنی با تغییر تو جهان تغییر میکنه
خدای مهربانم رو سپاسگزارم که این احساس جلب توجه که از بچگی یادگرفته بودم و الان نزدیگ چهار ساله که دیگه در وجودم نیست
خدایا شکرت
استاد عزیزم سپاسگزارم که ماموریتی که خدا بهتون داده رو دارید به طور عالی انجام میدین و من با تمام وجودم تحسین تون میکنم ان شاءالله که همیشه خداوند یار و همراه و هدایت کننده تون باشه در لحظه لحظه ی زندگیتون
خدایا شکرت که در جمع خانواده ی عباسمنش هستم
خدایا شکرت که در مسیر توحید هستم
هر روز دارم کامنتهای دوستان عزیزم رو میخونم و کلی لذت میبرم و کلی بهم کمک میکنه
خدایا شکرت
بهترین بهترینها رو براتون آرزو دارم
ان شاءالله که همیشه غرق در شادی و لذت و احساس خوب و ثروت باشید در پناه خدای مهربان
عاشقتونم بینهایت
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
درود بر سید حسین عباسمنش عزیز
امروز بعد از بیدار شدن وارد سایت شدم و این فایل جدید تماشا کردم
خیلی وقت پیش من ب این نتیجه رسیده بودم چرا که خانواده پدری من سینوزیت داشتن عمو و بابا و …
و من ی زمان سرما خوردم و سینوس هام درگیر شد
از اون ب بعد مدام هی میگفتم ای من سینوزیت دارم باد ب کله ام نخوره
مریض بشم باید برم درمانگاه و سرم بزنم فلان.
و واقعا هم این بلا ها سرم میومد و من با این اندیشه ها خودم ب سینوزیت مبتلا کردم
اما بعد ک قانون متوجه شدم شاید حدود ۶ سال پیش
دست از صحبت کردن و فک کردن راجع ب این موضوع کشیدم
ب لطف خداوند الان چندین ساله ک هیچ خبری از اون درد خودساخته نیست و من در کمال سلامت بدنی به سر میبرم
و امروز که این گفت و گو شما داخل سایت گذاشتید منو برد ب اون سال ها و نتیجه ای ک گرفته بودم ب من یادآور شد
سپاس از شما با امید موفقیت های بیشتر و بیشتر
سلام خدمت همه همراهان همیشگی سایت عباسمنش و استاد خوبم
سالهای سال بود که باتوجه به ورودی هایی که گرفته بودم دوست داشتم مظلوم نمایی کنم و مشکل رو چند برابر نشون بدم یادمه بحدی این نشکل زیاد بود وقتی کسی زنگ میزد میگفت چطوری میگفتم نفسی میادو میره هر روز ضعیف تر از دیروز میشدم تا اینکه با قانون جذب اشنا شدم .الان اصن نحاله من درباره مشکلی با کشی حرف بزنم و بقول قران اعراض میکنم همیشه از مشکلات و سعی میکنم نبینمشون که زیاد نشن به قول مولانا این جهان هر چیز چیزی جذب کرد وقتی به مشکل توجه کنیداری درخاست میدی از این بیشتر میخام و بزرگ ترش میکنی پس باز هم بر میگردیم به اصل قانون که افکار ما دارای ارتعاش هستند و ارتعاشات شبیه به من رو جذب میکنند پس سعی میکنم با تنظیم فرکانس هام احساسم رو خوب کنم و نتیجه احساس خوب اتفاقات خوبه
سلام استادعزیزم
خواستم اول تشکر کنم از شما بابت آگاهی های فوق العاده ای که دراین دوفایل آخر به ما دادید و من بینهایت شکرگزار خداوند هستم که فرصت شنیدن این صحبت ها رو داشتم و انشالا که درس بگیرم و عمل کنم…
چقدر صحبت هاتون در رابطه با رابطه فرزند و مادری در زمان بیماری درست بود… من مادرم هیچوقت نمیتونست کلامی بهم محبت کنه … نه که دوستم نداشته باشه نه اما گفتنش رو یادنگرفته بود و محبت کردن و بوسیدن رو بلد نبود و شاید ما فقط سالی یکبار سرسفره عید نوروز همو میبوسیدیم… اما زمان هایی که من بیمار میشدم دقیقا 180درجه اخلاقش فرق میکرد و همه جوره به من میرسید و کلمات محبت آمیز میگفت که من دلم میرفت برای این حرفا چون همیشه دوست داشتم محبتشو زبونی بهم نشون بده… و همین شد که من عاشق زمانهایی شدم که مریضم… عاشق سردرد و سرماخوردگی بودم که اون بهم توجه کلامی کنه….
اما خیلی وقته فهمیدم که احساس قربانی بودن و جلب توجه کردن سم خالصه!! قبلا هرزمان دلم میگرفت و چیزی من رو اذیت میکرد شب ها تا صبح گریه میکردم و احساس میکردم خدا هم مثل مادرم رفتارمیکنه و دراین حالتم بیشتر بهم توجه میکنه و هوام رو داره… احساس میکردم الان بغلم کرده و میگه بنده من گریه نکن من کنارتم الان همه چیز رو سه سوته بخاطر اشک هایی که داری میریزی حل میکنم اما هیچوقت هیچ چیز بعد از اونهمه گریه و زاری درست نمیشد… تا اینکه از زمانی که شروع کردم روی خودم کارکنم این تعهد رو دادم که دیگه برای خدا از ناراحتیام نگم و گریه نکنم و من الان شااااید مدت هاست اون جلب توجه واسه خدا رو تکرار نکردم و میدونم که قانون چیز دیگه ایه… میدونم که با توجه به مشکلات، سختی های بیشتری وارد زندگیم میشه واسه همین آگاهانه دوری کردم از این موضوع … با اینکه هنوز خیییییییلی زیاد نیاز هست روی خودم کارکنم اما بازهم از خودم راضی ام که چند پله تونستم پیشرفت کنم و اون عادت رو ترک کنم.
انشالا با کمک صحبت های آموزنده شما و یاری خداوند بیشتر بتونم روی خودم و افکارم و اعمالم کنترل داشته باشم و تقوا پیشه کنم… راستی استاد از وقتی معنای تقوا رو از زبان شما فهمیدم چقدر عاشق این کلمه شدم و چقدر دوست دارم انسان باتقوایی بشم…
دوستتون دارم استاد خوشتیپ و خوش هیکل من