همین لحظه بهترین زمان برای شروع است - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    299MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی همین لحظه بهترین زمان برای شروع است
    23MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1569 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آرزو ملک فر گفته:
    مدت عضویت: 1523 روز

    برگ ششم از سفرنامه.

    سلام استاد عزیزم

    تکامل…به نظرم میشه گفت نقطه ی مقابلش کمال‌گرایی باشه، چون هممون یه روز بهش برخوردیم وهنوزم شاید پاشنه ی آشیلمون باشه، حداقل درمورد من این مورد صدق میکنه. چونکه وقتی یکم بیشتر به گذشته فکرمیکنم می بینم که موقع هایی که حالم خییلی خوب بوده وایده هایی اومده که اگه انجامشون میدادم نمیدونم الان چه اتفاقاتی رخ داده بود اما بخاطر کمال‌گرا بودن اون ایده ها همونجا خشک شدن و عملی نشدن، دلایل انجام ندادنش ترس ها، نگرانی ها و به نظرم احساس لیاقته… و البته که درنظر نگرفتن تکامل، چون دوس داشتم همون دقایق وهمون روزها نتایج رو ببینم و تکامل رو طی نکنم!!

    ازخدا میخوام کمکم کنه که تواین مسیر ثابت قدم باشم و قوانین بدون تغییرشو هر روز و هرروز بیشتر درک کنم وعمل کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    زهرا راد گفته:
    مدت عضویت: 1944 روز

    به نام مهربان ترینم

    سلام

    برای منی که کلا از اول ذهن بیزینسی نداشتم و از دایره راحتی خودم خارج نشدم. فکر کردن به کار اصلا تا دانشگاهم تموم شد رو هم نداشتم، چه برسه عمل کنم و حرکت کنم . درسام خوب بود .دختر کاری و فعالی بودم در مقابل کاری که بهم محول میشد. ولی از نظر ذهنم که اصلا به کار چه طور فکر کنم . و یا اینکه چه کاری میخوام و … اصلا تو مسیرش نبودم .

    به لطف خدا که ازدواج کردم شهر دیگه ای اومدم همسرم گفت تو برای رشد خودت و اینکه تو جامعه باشی باید سر کار بری وگرنه تو خونه فسیل میشی .با حمایت همسرم و تشویق هاش و تمرکز به کاری که باهاش اوکی باشم هدایت شدم به کاری مناسب و شرایط خوب اونقدر عالی بودم که بعد از 2سال به خاطر بچه ها نرفتم و در نهایت 5سال سر کار نبودم خود مدیرم ازم خواست برگردم .دوباره شروع کردم جایگاه خوبی دارم و باید با توجه به شرایط کاری جدید خیلی چیز ها رو به خودم ثابت کنم .با توجه داشتن خیلی مزایای عالی میخوام کار خودم رو داشته باشم ،میخوام آزادی زمانی و مالی عالی داشته باشم و کاری رو انجام بدم که عاشقانه دوستش دارم و لذت میبرم .باید تکاملی رو طی کنم از همین جایی که هستم باید اول ذهنم رو آماده کنم .و اینکه باید پس انداز داشته باشم برای زمانی که آماده ام برای شروع کار خودم .باید آرام باشم تا ایده های پولساز و اون هدایت خدا رو دریافت کنم .باید در جایگاهی که دارم اون مدیریت قوی و متمرکز و ذهن عالی رو بسازم .روی باور های ثروتم کار کنم و ایمان داشته باشم که هدایت میشم .آدم هایی که کاری رو شروع کردن واقعا به مراتب نسبت به کسانی که در یه کار کارمندی هستن جسور تر و به نظر من با ایمان تر و موفق تر هستن .باید از چارچوب ها خارج شد .وقتی از دایره امنیت خارج میشی زیبایی ها و مناظر و روابط و تجربیاتی رو میبینی و پیدا میکنی که هیچ وقت در زندگیت تجربه نکردی .درست مثل مسافرتی که داشتم همیشه ما به سمت شمال میرفتیم که زیباییش فوق العاده است و تحسین برانگیز ولی امسال به سمت اصفهان و شیراز و جنوب رفتیم هر لحظه اش برام یه تجربه ی جدید بود تنوع آب و هوا .تنوع مناظر.تنوع پوشش گیاهی ..منو به حیرت می انداخت و فقط میگفتم خدایا متشکرم و تحسین میکردم زیبایی ها رو باید تغییر داد روش های گذشته و عادت ها و افکاری که اصلا در موردشون هیچ تفکری نداشتیم .

    مواردی که استاد گفتن ، خودش یه درس دانشگاس

    وام نگیریم .چک نداشته باشیم.تکاملمون رو طی کنیم.از همین لحظه و چیزی که داریم شروع کنیم .

    سپاس خداوندم را که هر لحظه هدایتم میکنه

    سپاس از استادم که آگاهی های دریافتی خودش رو صادقانه در اختیارمون قرار میده

    سپاس از مریم بانوی عزیز که مقالاتش من رو پر از تفکر میکنه .

    سپاس دوستان همسفر که کامنت های فوق العاده شون کمک میکنه من قوانین رو بهتر بشناسم .گاهی اشک میریزم و گاهی میخندم و گاهی سکوت و تفکر .

    عاشقتونم و عاشق خودم هستم که اینقدر متعهدانه این بار پیش میرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    کامران جباری گفته:
    مدت عضویت: 1136 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام بر استاد عزیزم و مریم خانم مهربان

    من یه چند روزی هست که به فکر شروع کردن یه کار جدید در کنار کار فعلی هستم که با بیشرفت در کار جدید از این کار قبلی جدا شوم که دیروز بود که توی سایت به دنبال یه نشونه بودم که این فایل بسیار خوب و عالی جلوی دیدگانم ظاهر شد و خیلی عالی هدایتم کرد که چگونه و از چه روشی کار جدیدی را شروع کنم از خداوند مهربان خیلی خیلی سپاسگذارم که استاد عباس منش را جلوی راه من قرار داده که بتونم طعم شیرین زندگی واقعی را بچشم درسته که افکار منفی همیشه من را رها نمیکنه و میگه بابا ولش کن استاد رو مگه میشه به راحتی ثروتمند شد وقت و عمرخودت را هدر نده ولی وقتی به خودم میام یه دستی روی پیشانی خودم میکشم و به خودم میگم فکر خوبه بعدی

    درسته که هنوز تعقییر محسوسی در زندگیم اتفاق نیفتاده ولی اصلا دوست ندارم برگردم به زندگی سراسر از فقر و نامیدی و سپری کردن عمر

    آخه من زندگی خوبی در دوران مجردی و الان که صاحب دوفرزند هستم نه برای خودم نه برای همسرم و فرزندانم فراهم نکردم همش سر تنبلی و عدم پشتکار و نداشتن عزت نفس بوده و همیشه ترس از اینکه قدم به کار و راه جدیدی بزارم من را احاطه کرده و حقوق بخور نمیر و به اجبار هم خانواده ام هم باید باشرایط فعلی بسازن مسافرت نرن خونه درست نداشته باشن خوب نخورن خوب نپوشن که همسر و پدری ترسو دارن

    نمیدونم چرا صحبت چرا به اینجا کشید ولی اگه تو زندگی عوض نشیم حتما عوضی میشیم

    من اینو دیر فهمیدم الان 48سال دارم نه ثروتی نه خونه ای نه درامد درستی همش توی ذهنم مرور میکنم داره دیر میشه یه رحمی به خانوادت بکن که محکومن با این شرایط بسازن ولی من باید تغییر کنم دیگه راه برگشت نیست ولی خداوند را سپاسگذارم که همیشه در کلیه شرایط تنهایم نگذاشته ولی چون از قانون آگاه نبودم حس تشکر را نداشتم ولی الان به لطف رهنمودهای استاد عزیزم آگاه شدم که زندگی سرار از سپاسگذاری و سپری نمودن دوره تکامل را دارد از دوستان عزیز تشکر را دارم من را از رهنمودهای مفیدتان بی نصیب نگذارید ممنونم درپناه خداوند شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1397 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام استاد عزیزم و دوستان گلم

    این فایل خیلی درسها برای من داشت

    میخام کمی از روندی ک شروع کردم بنویسم و به یاد بیارم ک من واقعن پیشرفت‌هایی تو زمینه شغلم روابط و ….داشتم

    من تو یک روستای کوچیک زندگی میکردم که 5تا سوپرمارکت کوچولو بیشتر نداره

    بیشتر دخترایی ک اطراف من هستن همه خونه نشین و یا ک ازدواج و بچه و خانه داری

    خوب من بعد از آشنایی بااستاد خیلی ذهنیتم تغییر کرد و تصمیم گرفتم ک شروع کنم به کار کردن

    هیچی از دنیای بیرون نمیدونستم

    هیچی ندیده بودم واقعن هیچ شناختی نداشتم

    اما میدونستم ک میتونم

    یکروز اومدم بیرون از خونه و شروع کردم تحقیق درمورد کارم (ارایشگری)

    چندین و چند سالن رو بهش سرزدم و یکسری توضیحات رو بهم دادند و من متوجه این شدم ک باید برم‌تو آموزشگاه تا آموزش ببینم

    5تومن هم پول داشتم ک خودم‌جمع کرده بودم

    اومدم‌ثبت نام کردم و تا کلاسمون شروع بشه دلم‌میخاست تو سالن مشغول به کار بشم

    بازم چندتا سالن رفتم و گفتم میخام‌کارکنم بهم گفتن آموزش مبتدی=همه کارهای سالن

    قبول کردم دوماه کم کم آموزش دیدم بعدش پولام تموم شد 800 تومن پول داشتم

    بعد گفتم باید کار هم بکنم

    هدایت شدم به ی فروشگاه مواد غذایی 2ماه اونجا کارکردم

    بعد ک دیدم توان سالن هیچی یاد نمیده بهم واقعن جسارتشو خدا انداخت تو وجودم و از سالن اومدم بیرون

    الان هدایت شدم به سالنی ک هم کار میکنم هم‌پول درمیارم و هم آموزش میبینم

    .

    حالا درسهایی ک یاد گرفتم.

    1قدر وقت انرژی و زحمتهای خودم‌رو بدونم

    2بینهایت سالن هست ک حتی من نمیدونم کجاست ک به نیرو نیاز داره

    3من آدمهای اطرافم همه میگفتن هیچ سالنی نیست ک هم پول بده هم آموزش و برای همین میترسیدم از اون سالن بیام‌بیرون

    خیلی دیدم نسبت به جامعه بازتر شد

    فهمیدم ک واقعن اگه خودتو لایق و وقت و انرژی خودت رو ارزشمند ندونی به بدترین شکل ممکن جهان انسان‌هایی رو میاره تو زندگیت ک ازت سوء‌استفاده میکنن

    من 6ماه از زندگیم رو واقعن درسهایی گرفتم ک خیلیییی بهم کمک میکنه ک درآینده هرگز چنین اشتباهاتی نکنم

    پشیمون نیستم از گذشتم حتی از زمانهایی ک اشتباه کردم چون اون اشتباها منو بیدار کرد

    من الان هرگز جایی ک بهم‌چیزی آموزش نده و قدر زحمتهای منو ندونه و فقد برای انجام نظافت یا … منو بخاد وایمیستم

    به نظرم درسهای خیلی خوبی گرفتم ک اگه هزاربار هزار نفر بهم میگفتن قضیه اینه شاید به این وضوحی متوجه نمی‌شدم چون تجربه و گرفتن یکسری درسها فقد زمانی ک دراون شرایط باشی میفهمی داستان چیه و مسیر درست رو از مسیر غلط تشخیص میدی

    من با 800هزار تومان شروع کردم

    و الان دارم قطره قطره روزی 30تومن 40تومن جمع میکنم‌ک دستگاهایی ک لازم دارم‌رو بخرم‌و بیشتر تک کارم‌تمرین کنم ک حرفه ای بشم

    از خداوند میخام کمکم کنه که اشتباهاتم‌کمتر و مسیر درستم بیشتر باشه

    از خدامیخام ک قدمهای درست رو بهم‌الهام‌کنه تا به رشد جهانش کمک کنم

    من یک انسان ارزشمندم و اگر میخام پیشرفت کنم‌باید قدر زحمتهام‌رو بدونم

    فعلا در پناه الله یکتا باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1696 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    روز ششم تحول زندگی من…

    همین لحظه بهترین زمان برای شروع است…

    یعنی از همین جایی که هستی شروع کن، دقیقا از همین شرایطی که درش قرار گرفتی شروع کن…هرچندسخت ودشوار به نظر بیاد..

    یادمه توی کتابی خونده بودم چطور می تونیم خودمون رو وقتی توشرایط بد قرار داریم به شرایط متعادل برسونیم، حتی وقتی بدترین اتفاق توی زندگیمون افتاده، بدترین مثل از دست دادن عزیزی، مثل طلاق وجدایی عاطفی، مثل ورشکستگی توکسب وکار، مثل بیماری ومثل خیلی اتفاقات بد دیگه که واقعا آدم کنترل ذهن وافکارشو ازدست میده…

    یادمه توی اون کتاب داستان زن وشوهری رو مثال زده بود که پسرشون رو ازدست داده بودن تنها فرزندشون رو، وخیلی خیلی آشفته بودن وغمگین طوریکه دیگه حتی نمی تونستند کارهای روزمره وعادی زندگیشون رو انجام بدن وداشتن دچار افسردگی میشدن، ولی یه روزی تصمیم گرفتن که ذهنشون رو به جای تاسف وغم وغصه ودرد ورنج از دست دادن فرزندشون با چیزهای مثبت پرکنند یعنی به زندگی طبیعیشون برگردند، اونا میدونست که بایدخودشون رو از این شرایط نجات بدن، برای همین به ذهنشون رسید یه لیست از کارهایی که باید قبلا انجام میدادن ویا باید انجام بدن تهیه کنند، مثل تعمیر سقف خونه، تعمیر شیرآلات، تعمیر وسایل خونه، یا تغییر دکور، یا سروسامون دادن به باغچه ی توی حیاط وحتی کمک به دوستان وهمسایه ها توی کارهایی که نیاز به کمک دارند وحتی رفتن به کلیسا ومراکز خیریه وشرکت توی جشن ها …

    واینطوری شد که ذهنشون هر روز درگیر کلی کار مثبت ومفید وشد و اون اشفتگی ودرد و رنجی که به خاطر از دست دادن پسرشون داشتند تبدیل به قدرت وتوانایی شد وبعد از گذشت چندوقت دیدن که نه تنها دیگه غصه نمیخورن بلکه به شیوه ی درستی این مسئله رو توی ذهنشون پذیرفتن وباهاش کنار اومدن…

    این مثال دیگه سخترین شرایط رو برای شروع نشون میده، ولی خیلی از ماها توشرایط عادی ونرمال بودیم وشرایط همه جوره آماده بود تا مارشد کنیم وبه اهداف وآرزوهامون برسیم ولی نه هدفی برای خودمون داشتیم نه انگیزه ای برای شروع هدف وخواسته، تازه کلی بهانه برای بستن دست وپای فکر وذهن وجسممون هم داشتیم..

    ولی شکر خدا اومدن توی مسیر شما مرد موفق ودیدن اینهمه موفقییت وپیشرفت شما توی تمام جنبه های زندگیتون به لطف الله، باعث شد ماهم به خودمون بیایم، وصدالبته که شما باعشق باتجربه های نابتون وآموزه ها وراهکارهاتون چراغ راه تک تک ما توی این مسیر بودید وهستید…

    من صد درصد با این جمله ی شما موافقم که همیشه میگید از همینجایی که هستی شروع کن نگو اینکار در شان من نیست نگو حالا صبرمیکنم تا به اون شرایط دلخواهم برسم، شما همیشه گفتید شروع کن از اونجایی که هستی وکاری که ازت برمیاد برای اینکه بیکار نمونی بی عار نمونی بتونی کسب درآمد کنی ، شما همیشه میگید برو تودل کار نترس، شروع کن کار ، کار میاره، بعد می بینی که توی دل همونکار ایده های کاربردی به ذهنت میرسه، خداوند شرایط رو برات مهیا میکنه وقتی می بینه توهم تلاشتو داری میکنی، ننشستی بگی حلو حلو، بیا دهن ما، بلکه خودت برای خرید اون حلو، یا درست کردنش یه تکونی به خودت دادی(خنده)

    خلاصه که آقا جان، منم سال قبل اون اوایل اشنایی حرف شما رو به گوش گرفتم واز همون جا وشرایطی که بودم توخونه با 30یا 40 هزارتومن شروع کردم به درست کردن وسایل دکوری وتزینی با کنف روی بطری وتنگ و گلدون و…

    گفتم اگه استاد میگن این راهشه پس درسته، خلاصه که درآمدم از همون 40و50 تومن شروع شد و شرایط جوری پیش رفت وسمت اشخاصی هدایت شدم که همه چیز برام مهیا شد تا توی خونه خودم بشینم و درآمد میلیونی داشته باشم به کارهای خودم وفرزندم برسم تازه تفریح وگردشمم سرجاش باشه، به لطف الله مهربان..

    تازه شرایط طوری پیش رفت که من تونستم کلی کتاب قصه بنویسم، وحتی کتابهایی که قبلا نوشته بودم رو ویرایش کنم وکم کم بفرستم برای چاپ، بعد از شما ایده گرفتم برای اسانترشدن کارها برم تو گوگل ونت فیلم های آموزشی ببینم،چندین وچند طراحی وصفحه وارایی ونقاشی کودک دیدم ویاد گرفتم وبا داشتن برگه های سفید ویه بسته مداد رنگی تونستم بشینم تو خونه ونقاشی های کتاب قصه هامو خودم بکشم وکتاب قصه هام با تالیف خودم وتصویرگری خودم چاپ بشه، وحتی فایلهای صوتی کتاب قصه هامم با صدای خودم باشه، فقط کافی بود بخوام وخداوند ایده پشت ایده بهم الهام میکرد، ومن سپاسگزارانه میرفتم سراغشون ،بماند که چقدر تو هزینه های چاپ کتابهام جلو افتادم کلی هم به عزت نفس واعتماد به نفسم اضافه شد…

    من هم بهیاری اموزش دیده بودم قبلا ومدرک داشتم وتودرمانگها سالها کار کرده بودم وهم تولاین رنگ ومش تو سالن کار کرده بودم وبرای جفتشون مدرک وتجربه داشتم، ولی چون از اموزه های شما یادگرفته بودم که کارمندی وحقوق ثابت و حالا دوتا حق صنوات و پاداش وعیدی و وام نمی تونه اونچیزی باشه که من برای پیشرفت توی زمینه توانایی ها واهداف وثروت و…میخوام…

    برای همین روی گزینه کارمندی توی درمانگاه خط کشیدم واین هنر و توانایی رو گذاشتم برای زندگی شخصی و ازش برای خودم واطرافیانم استفاده میکنم…

    ولی چون عاشق کار رنگ ومش با مواد هستم وکلا ارایشگری رو از بچگی دوست داشتم همزمان که توخونه هستم ودرآمدم رو از کارهای دیگه دارم تمرکزم رو گذاشتم روی این زمینه و مدتیه کل حواسم روی این هدفم هست ودارم یادمیگیرم تا از این شرایط که خداوند در اختیارم گذاشته استفاده کنم توی اینکار حرفه ای بشم با آموزش دیدن مجازی و تئوری،تا انشالله به لطف الله بزودی برم وتو رشته ی مورد علاقه وکار مورد علاقم … کاریکه که به قول شما وقتی انجامش میدم باعشق وبدون خستگی وسیری تاپذیر انجامش میدم …کاریکه انشالله برکت وروزیش ثابت نیست وهمیشه در حال افزایش هست وهمیشه جای پیشرفت وبهترشدن و درآمد بیشتر رو داره، به امید الله مهربان..

    دیگه به من یکی ثابت شده ثروت مثل اکسیژن می مونه، دیگه بهم ثابت شده اصلا نیازی نیست من خودم رو بکشم سخت کارکنم واذییت بشم تا پول دار بشم، بهم ثابت شده که نیم بیشتر هدافم با تجسم با مثبت نگری با شکرگزاری پیش از وقوع با امید وبا توکل والبته با ایمان برای من بدست اومده به حساب میاد…

    اگرچه هنوز اول راهم اگرچه هنوز خیلی کار دارم برای اینکه باورهام تثبیت بشه، اگرچه هنوز یه وقتایی ترس میاد سراغم اما به قول شما من نتیجه دستمه جلو رومه، از همین ها امید وانگیزه میگیرم..

    من یادگرفتم خودم رو باکسی وباشرایطش مقایسه نکنم، افسوس گذشته رو هم نخورم، ودرست از همین لحظه ها که اگاه شدم ولطف خدا شامل حالم شد جبران کنم برای خودم،خودم رو با گذشته ی خودم مقایسه کنم، وبابت پیشرفتهام ولطف خداوند سپاسگزار باشم همیشه وهمین مسیر وبگیرم وبرم به سمت موفقییت های دلخواه بیشتر…

    استاد جانم بی نهایت ازتون سپاسگزارم واز مریم بانوی عزیز، دو فرشته ی زمینی، که باعشق اونچه که اموختید رو در اختیار ماقرار دادید تا آگاهانه وسپاسگزارانه زندگی کنیم واز زندگیمون لذت ببریم …

    دوستتون دارم عزیزای دلم

    انشالله هممون هرلحظه در پناه امن خداوند باشیم انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    زهرا کشاورز گفته:
    مدت عضویت: 1438 روز

    سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گل و تمامی دوستان سفرنامه.

    سپاسگذارم بابت فایل عالیتون استاد.

    چقدر من این فایل استاد رو خوب درک کردم چون در هر دو حالتش تجربه کردم هم قرض و وام اونم زمانی که خیلی اشنا نبودم با قوانین هم الان که با سرمایه خودمون داریم کار میکنیم.

    اتفاقی که برا من افتاد وام و قرض هم نبود یکی از دوستان یه مبلغی وارد کار ما کرد که خودش هم کنار ما کار کنه و دقیقا شد همین صحبتی که استاد کردن بعد یه مدت بنا به دلایلی ایشون دیگه نبود و من برا پرداخت پولش بخشی از سرمایه شخصی خودم رو فروختم و صفر شدم.

    ولی اتفاق خوبش هم این بود همزمان پولش پرداخت شد دسته چک رو پاره کردیم و کارمون شد کار کردن با هر انچه داریم چه کم چه زیاد دوستان نگید نمیشه شد ما این کار تو شلوغی کارمون دقیقا عید که همه شور میزنیم مغازمون پر جنس کنیم و فروش اصلی عید هست و این حرفا ما دقیقا از همون موقع یعنی دم عید شروع کردیم نقدی خرید کردن سودشم شد چک نداشتن استرس نداشتن قبلش قرض میدادم دیگه گفتم نه قرض ندارم چون نقدی خرید میکنم نقد میفروشم الانم خداروشکر در بازه زمانی کوتاه تری میریم هر چی کار کردیم باز جنس میخریم میایم و میفروشیم و خداروشکر دیگه استرس اینکه وای تاریخ چک رسید ندارم و اینکه جنسامون هم چون خرد خرد خرید میکنیم و زود به زود میریم هی بروز میشه چیزی هم نداشته باشم سفارش میگیرم و روزی جنس اوردم زنگ میزنم میان میخرن خداروشکر آرامش خیلی خیلی خیلی بیشتری برقرار شد از اون موقع.

    استاد عزیزم بازم ممنونم از راهکارهای که در اختیارمون میزارید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    اکرم زینلو گفته:
    مدت عضویت: 3190 روز

    سلام

    من تجربیات چندنفرازنزدیکترین کسایی رو براتون میگم وخودتون فکرکنید ببینید حرفای استاد چقدر درسته واینکه میگن اگرمیخوای موفق بشی تمام حرفای منو قبول کنید (مثل وحی منزل) واقعا همینطوره…

    من چندنفرو دیدم که برای اینکه زودتر موفق بشن (بخیال خودشون) هم وام گرفتن وهم ازمردم پولای نزولی گرفتن وجالب اینجاست که اکثرکسایی که پول میدادن یه مشت مردم ضعیفی بودن که هرچی جمع کرده بودن رو میدادن وسودشو میگرفتن …چندماه اول خوب بود خرجای آنچنانی ؛تدارک عروسی آنچنانی برای فرزندشون ؛خرید ماشین آنچنانی و……

    بعدازچندوقت زمانی که دیگه برای بازپرداخت قسط ها کم آوردن پاروفراترگذاشتن وصندوقهای قرض الحسنه راه انداختن وقسطهای مردم رو میدادن برای قسطهای خودشون وصدالبته که اینکارهم چندماه بیشتر نمیتونس ادامه پیداکنه واینم بگم که همه چی رو هم باچک کشیدن راه میانداختن والان متاسفانه فراری هستن وباهزارجورمشکلات روحی وجسمی دارن دست وپنجه نرم میکنن و….. ایناروگفتم که بدونیم که وام وچک بدترین وسوسه ی شیطانه ….خداروشکرمیکنم که من الان دیگه چکی ندارم وبه هیچ عنوان بدنبال وام نیستم …وبجای ایناتمام پشتوانه ام خداست وتوانمندیهای خود که بدون شک نعمتهای تموم نشدنی هستن ..خدایاشکرت

    ممنونم استادعزیز ودوست داشتنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    یوسف آرامش و آسودگي گفته:
    مدت عضویت: 3631 روز

    روز ششم سفر

    سلام به استاد عالی و عزیز ، همراهان و همسفران پر انرژی و ثروتمند و سعائتمند و با تشکر از خانم شایسته بخاطر این ابتکار و سفر عالی

    من 9 سال پیش از زیر صفر بیزینسم رو شروع کردم و خداروشکر خیلی رشد داشتیم و طبق این قانون شروع کردیم و هیچ وام و پولی هم نگرفتیم و یکبار بعد از رشدمون وام گرفتیم که تا ثیر مثبت هم برامون نداشت اما این قانون رو با این دیدگاه و به این وضوح نمیدونستم.

    از زمانیکه من در آموزه ها و گفته های استاد قانون تکامل رو یاد گرفتم کلا آرامشم خیلی بیشتر شده و راحت تر و با احساس عالی و صبر جمیل پیگیر اهداف و خواسته هام هستم و به نظرم قسمت مهم این قانون ترکیبش با قانون فرکانس هست. یعنی مثلا اگر رو 10 برابر کردن در آمدم تمرکز میکنم میدونم که هر یک ذره که بیشتر میشه جزیی از همون مسیره و تحسینش میکنم و سپاسگزارم و دنبال راههایی نمیرم که یهو 10 برار بشه.

    اما اقرار میکنم که هنوز نتونستم گرفتن پول نقد بجای چک رو بصورت کامل عملی کنم ولی خیلی بهتر شده و درصد خرید و فروش نقدمون افزایش بسیار داشته در حالیکه حرفهای استاد رو در خصوص چک کامل قبول دارم فکر میکنم بایست چند بار دیگه این فایل رو گوش بدم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    مهدی ثروتمند گفته:
    مدت عضویت: 2641 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    روز ششم سفر فوق‌العاده

    قانون تکامل قانونیه که باید طی شود

    وقتی ما در مسیر عشق خود حرکت میکنیم وقتی کاری رو که عاشقش هستیم رو پیش میبریم اصلا این مسیره حال میده

    وقتی در مسیر عشق خود حرکت میکنیم و لذت میبریم از زندگی خود همینطور قانون تکامل هم طی میشه

    تکامل یعنی لذت

    تکامل یعنی قوی شدن

    تکامل یعنی با عزت نفس شدن

    تکامل یعنی عشق

    از لحظه به لحظه زندگی مون لذت ببریم احساس خوب داشته باشیم

    لبریز از عشق الهی باشیم

    به خواسته هامون برسیم

    بلندا رو نشانه بگیریم

    تکاملمون رو طی کنیم

    از جایی که هستیم لذت ببریم

    شاد بااااااااااااااشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    فرزانه دستوریان گفته:
    مدت عضویت: 2370 روز

    سلام دوستان عزیز

    من یک سال پیش فکر میکردمکه باید از روستا وشهر خودم برم در شهر بزرگ تر و انوجا کارم رو شروع کنم که موفق شوم . رفتم ولی هر بار با مشکلاتی روبرو میشدم که برمیگشتم به جای اولم تا اینکه به حرفای استاد گوش دادم و توکل کردم وبرگشتم به روستامون و از خدا خواستم هدایتم کنه که شروع کردم تبلیغ کارم رو در شبکه های اجتماعیم گذاشتم که یک فردی که مدیر موسسه در شهر خودمون بود با من تماس گرفت که بیا در موسسه ما آموزش بده و جالب اینجاست که ارزش های کاریمون شبیه هم بود و بهمن آزادی دد که طبق سلیقه خودم کار کنم و اولین دوره هام روبسیار عالی و بینظیر در شهری که هیچ وقت فکرش رو نمیکردم برگزار کردم و متوجه شدم که مردم شهرم واقعا دوست داشتنی هستند و واقعا علاقمند به تغییر هستند.

    خدایا شکرت

    خیلی دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: