این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2023/02/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-02-14 22:22:142024-09-24 19:35:13نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 16
795نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
اصلا نمیدونم چه جوری احساسم رو بگم که چقدر لذت بردم از داستان زندگی شما
اول از همه ازخدای خودم ممنونم که منو با این سایت با استاد عزیز و بقیه همراهان این مجموعه آشناکرد و دری از بهشت زمینی رو بروی من گشود
بعد متشکرم از استادعباسمنش بزرگوار ودوست داشتنی که خالصانه تجربیات و اموخته های خودشون رو دراختیارما قرار دادند
وبعد هم متشکرم ازدوستانی که با کامنتها و ردپاهاشون به شکلهای مختلف منو هدایت بهتری میکنن تو بعضی گیرها سوالات و خواسته هام
جناب رضای بزرگوار واقعا ممنونم ازتون که انقدر زیبا ودلنشین صحبت کردید که با هرکلامتون من تصویرسازی میکردم تمام وقایع پیش اومده رو و هرلحظه ذوق میکردم اشک تو چشمام جمع میشد ومرتب میگفتم خدایاشکرت که جواب اعتماد وحرکت رو همواره میدی و به ایشون هم دادی یعنی مرتب فقط شکرگزاری میکردم برا نتایجتون برا پیشرفتتون برا استقامتتون و تعهدتون
من خودم تازه وارد این فضا و این محیط زیبا و دوست داشتنی شدم و دارم از فایلهای رایگان استفاده میکنم ولی انقدرحالم خوبه انقدرنتایج مختلف گرفتم که کاملا درک میکردم وقتی میگفتید باشنیدن این فایلا فقط حالتون خوب بود فقط معتادوار میخواستید گوش کنید یعنی چی.
منم هر روز تا یه فایل گوش نکنم انگاریه گمشده دارم اتگار روز رو شروع نکردم واقعا مثله موبایل لو باتری هستم هر روز صبح که با یه فایل شارژ میشم .
وقتی شروع کار واستقامت شما و هدایت خدارو میدیدم واقعا بهتون افتخار میکردم وته دلم به خدا میگفتم خدایا طبق قانونت من نمیتونم کسی رو تغییر بدم ولی میخوام احمقانه خوشبین باشم که تو همسر منو هدایت میکنی و اونم میاد تو مسیر و باهم این راه رو ادامه میدیم دوره ها رومیخریم عمل میکنیم و نتایج لاجرم میاد
اون جایی که سر بدهیتون به دوستتون گفتید به خداگفتم من بنده توام اونم بنده توهست خودت بدهی بندت رو به بندت بده ، دلم شکست و منم چشمامو بستم و گفتم خدایا این آقارضا بنده توهست همسرمنم بندته اونو هدایت کردی همسرمنم هدایت کن وحالا دارم هرشب اینو مینویسم و هر روز تو حرفهام به خدامیگم و ازش میخوام
نمیدونم چه جوری حس خودمو به این داستان بگم فقط میتونم بگم واقعا لذت بردم هم ازداستانتون هم شیوایی بیانتون و واقعا حق داشتید که کلامتون به دل افراد گروهتون توتلگرام بشینه واقعا استعدادی نهفته در درونتون وجود داشته که اینطوری هدایت شدید به این مسیر
خداروشکر خداروصدهاهزاربارشکر که همگی عضو این خانواده هستیم و بازهم هزاران بارشکر که استادعباسمنش اینگونه تومسیرخداوندقرارگرفتن و مثل یک هادی همه ماها رو دارن به راهی درست هدایت میکنن
سلام و عرض ادب دارم خدمت استاد بلامنازع خودم، استاد سیدحسین عباسمنش که الحق و الانصاف واژه استادی برازنده همچین شخصیت والا و قدرتمندیه. و همینطور سلام میکنم به خانوم شایسته و بقیه عزیزان حاضر در این سایت.
مدت زیادیه که من توی این سایت عضوم! اما فقط عضو بودم و همین!
یک شنونده فایلها بودم که مثل یک ریکوردر فقط صحبتهای دلنشین استاد عباسمنش رو میشنوه و حفظ میکنه! همین!
وقتی فایلهای مربوط به نتایج استاد رضا عطار روشن رو شنیدم، (که ایشون هم با توجه به نتیجهای که گرفتن و همینطور توضیحات استاد عباسمنش مبنی بر رعایت احترام به کسی که از ما بالاتره، لایق عنوان استادی هستن) انگار به خودم اومدم. آخه سالی که استاد عطار روشن با آموزههای استاد عباسمنش آشنا شدن دقیقا همون سالیه که من هم با استاد عباسمنش آشنا شدم. البته اون موقع یه جوون 20 ساله بودم که اصلا تو یه فضای دیگهای سیر میکرد.
از سال 93 تا الان، کارهای زیادی انجام دادم و تجربههای خیلی زیادی رو داشتم. اما هیچوقت نتونستم اون نتیجهای که میخواستم رو بگیرم. با اینکه سعی میکردم همیشه فایلهای استاد عباسمنش رو گوش بدم، ولی در عمل اتفاقی برام نمیافتاد.
شنیدن فایلهای استاد عطارروشن انگار یه چراغ توی ذهن من روشن کرد! انگار یکی بهم گفت مسعود! داری چیکار میکنی؟! نتیجه که با مسخرهبازی ایجاد نمیشه! ببین استاد عطار روشنو! ایشون همزمان با تو شروع کردن و الان به کجاها رسیدن.
امشب که سایت تناسب فکری استاد عطار روشنو میدیدم، واقعا حظ کردم. (البته از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون، کمی هم حس حسادت درونم بود، ولی سریع به خودم اومدم و اینهمه موفقیت استاد عطار روشن رو تحسین کردم و براشون از رب وهاب آرزوی هزاران هزار برابرشو کردم.)
وقتی فایلهایی که استاد عطار روشن از زندگیشون میگفتن رو گوش میکردم، بیشتر به صحت قانون پی میبردم. و چقدر دست خداوند در زندگی انسانی که تصمیم به تغییر میگیره مشهوده. و واقعا صداقت کلام و سادگی استاد عطار روشن رو تحسین میکنم. اینقدر شیوا و قشنگ صحبت کردن که من واقعا فایلهاشونو چندین بار شنیدم و هر بار یه ایدهای ازشون گرفتم.
انگار با شنیدن داستان زندگی استاد عطار روشن، آموزههای استاد عباسمنش برام رنگ دیگهای از حقیقت میگرفت.
تصمیم گرفتم منم تغییر بدم زندگیمو. همونطور که استاد عطار روشن اینکارو کردن و خداروشکر که به این نتایج رسیدن. برگهای رو برداشتم با عنوان «درسهایی از مسیر استاد عطار روشن» و شروع کردم به یادداشت. تا اینجا 15 درس رو گرفتم و هربار بیشتر و بیشتر میشن. تغییراتی که باید در خودم بهوجود بیارم تا به قول استاد خدا برام تغییر کنه. چقدر این گفتهها آرامش بخشه و چقدر حال آدمو خوب میکنه.
وای خدای من…
راستشو بگم شرایطی که الان توش هستم خیلی جالب نیست. البته خداروشکر از لحاظ روابط عاطفی، سلامتی و آزادی زمانی اوضاع خوبی دارم و خدارو هزاران هزار بار سپاسگزارم.
اما از اونجایی که باورهای اشتباه در مورد مسائل مالی خیلی در مغز ما ریشه دوونده، من خیلی نتایج خوبی در حال حاضر در این زمینه ندارم. یعنی حتی پسرفت هم کردم و شرایط بهشکلی شده که نمیخوام در موردش حرف بزنم. فقط اینجا مینویسم تا ردپا بزارم از خودم.
منم تصمیم به تغییر گرفتم. با کمک خدا میخوام زندگی جدیدی رو شروع کنم و اسمش رو هم میذارم «زندگی جدید من!»
از اونجایی که یکی از کارهای استاد عطار روشن این بود که همیشه به سایت استاد عباسمنش سرمیزدن و در اونجا فعالیت میکردن و خود استاد عباسمنش هم بارها و بارها از معجزات فعالیت در سایت گفتن، منم یکی از تغییراتمو میخوام همین بذارم که فعالیتم در سایت مستمر باشه.
هر روز از اتفاقات زندگیم، هدایتهایی که میشم، تغییراتی که میکنم و مسیری که در اون حرکت میکنم توی سایت بنویسم و از خودم ردپا بهجا بذارم. کمترین فایده اینکار اینه که برای اینکه شب چیز خوبی برای نوشتن داشته باشم، سعیمیکنم در روز به تعهداتی که دادم و تغییراتی که کردم پایبند بمونم. انگار این کامنت گذاشتن منو مجبور میکنه که همیشه در مسیر درست بمونم.
بینهایت سپاسگزارم از استاد عطارروشن و دستان استاد عباسمنش رو میبوسم که نمیدونم از بزرگی این مرد چی بگم واقعا!
امروز اولین روز از زندگی جدید من بود.
و من تصمیم گرفتم که تغییراتمو شروع کنم. شاید مهمترین تصمیمی که گرفتم و در سلفتاکمم در موردش صحبت کردم این بود که خودمو بکشم کنار و اجازه بدم خدا برام زندگیمو مدیریت کنه و من خودمو بسپارم بهش.
البته میخوام یکم از تغییراتم بگذره و بعد صحبت کنم. نمیخوام بدون نتیجه صحبت کنم.
خدایا سپاسگزارم بهخاطر همهچی! بهخاطر همه نعمتهات که توان شمردنشونو ندارم.
سپاسگزارم از استاد عباسمنش بزرگوار.
سپاسگزارم از استاد عطارروشن عزیز.
سپاسگزارم از بانو شایسته گرامی.
و سپاسگزارم از شما دوست عزیزم.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و پیروز و سربلند و موفق و سعادتمند باشید. خدانگهدار
به نام خدا که بخشندگی و مهربانی تنها شایسته خودش هست سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان واقعا عاشق سایت.به قولی میخوام امروز قورباغه را قورت بدم چون با نوشتن غریبه ام سرگذشت آشنایی با استاد عباس منش حدودا یک سال پیش توی یک کارگاه خیاطی کار میکردم صحبت افراد انگیزشی شد برادرم گفت استاد عباس منش من که از 9 سال پیش دنبال این برنامه ها بودم اسم استاد را هنوز نشنیده بودم ولی هر چه کتاب انگیزشی بود و دوره ها حتی کوین ترودو را دورش را خریده بودم ولی هیچ کدوم جواب نداد ولی تا اسم استاد آمد همونجا توی تلگرام سرچ کردم و عزت نفس را خریدم تا شب چند بار گوش کردم و 4 دوره دیگر را هم خریدم و از جایی که استاد گفت از لحظه شروع دوره نشانه ها توی زندگیت میاد حالم همونجا عوض شد دوست داشتم از اون کارگاه برم ولی گفتنش سخت بود شده بود برام درد سر که روز سوم که با استاد آشنا شده بودم خود طرف بهم گفت میخوام کارگاه را جمع کنم تو وسایل را نمیخوای از خوشحالی گیج شده بودم از جواب دادن ونشانه هایی که استاد گفت .خرید دوره های استاد هم برام خیلی مبهم بود چون اولش نمیدونستم که باید از سایت خرید کنم پنج تا دوره خریدم توی حرکت اول وقتی از استاد شنیدم که فقط سایت تو کانال پیام دادم که این دوره را میگن فقط باید از سایت خریداری بشه گفتن ما تا یک ماه دیگه با استاد قرارداد داریم تموم میشه و مرا راضی کردن گفتن اینه لینک خود استاد هست ولی چند روز بعد دیدم جلوی کانالش خورد کلاهبرداری و من تمام فایلها را پاک کردم و چون پول نداشتم دوره از سایت بخرم رفتم دنبال آن ال پی و فایلهای مجانی ولی شروع کردم پیاده روی و دو ماه فکر میکردم تا زیر زمین خونمان خالی شد اولش یه ماشین ارث داشتیم میخواستم بفروشم و سهم کل خانواده را بگیرم وبا 10 پایه چرخ شروع به کار کنم که یاد حرف استاد افتادم که گفت تکامل با برادرم با دو پایه چرخ که میشه گفت فقط با زغال کار نمیکرد شروع کردیم اونم خانومم طفلک یک مقدار طلا داشت که شد 20 میلیون با همون شروع کردیم بدون مادگی ولی خدا را شکر تو یک هفته کار کردن چرخها را عوض کردیم و هفته دوم مادگی گرفتیم از برج 6. 1401 شروع به کار کردیم وتا شب عید 1402 مشغول بودیم آخرای ماه مبارک رمضان داداشم گفت دوستمون آقا سینا مزون زده و خیلی کارهای خفن میزنه.من همون شب شماره آقا سینا را گرفتم و نا گفته نماند که دا داشم گفت استاد را آقا سینا معرفی کرد به من وداداشم به من استاد را معرفی کرد اون پیگیر نشد که دو سال با آقا سینا در ارتباط بود و از استاد صحبت میکردن.خلاصه فردای آن شب من با آقا سینا قرار گذاشتم و ساعت 8 شب تا 3 صحر با هم صحبت کردیم هم فرکانسی را بع از 20 سال پیدا کردم البته من 40 سالمه.فردای اون روز گفتم به من آموزش برشکاری میدین.موافقت کردن.و از اون روز اتفاقات خوب و عالی باورنکردنی یکی پس از دیگری اول از همه با کمک فایلهای استاد بعد از 27 سال سیگار کشیدن حدودا 8 ماه هست که حتی فکر سیگار هم به مایلم نیامده بدهکاری 500 میلیونی داشتم خدا را شکر تقریبا تسویه شد بعد از 25 سال زندگی با چک حدودا 20 روز پیش دسته چک 50 برگی بانک ملی را با آقا سینا و داداشم آتیش زدم بیمه عمر بعد از حدود 13 سال پرداخت را بازخرید کردم که برام مثل شرک بود 25 روز پیش اولین قدم را از سایت خرید کردم و خدا را شکر حالم همیشه خوبه از روزی که سیگار نکشیدم هر روز نهایتا اذان صبح بیدار شدم و خدا را شکر تمام بدنم سالمه مثل ساعت کار میکنه.برام دعا کنید که توی این راه بمونم که این راه همون صراط مستقیم هست که خدای بزرگ میگه براتون دعا میکنم که توی این راه بمونید استاد جون وخانم شایسته و پشتیبانی وخانواده باحال سایت عاشقتونم همتون را دوست دارم خیلی باحالین نوشته هام نوشتن کلاس دوم راهنمایی ب
امروز می خواهم به یک مسافرت بروم و چون داشتم وسایل سفر را جمع می کردم نگاهم به ساعت بود که بالاخره ساعتی برسد که من بلیط تهیه کردم و راهی سفر شوم.
یک لحظه متوجه شدم هنوز خیلی ساعت دارم تا زمان سفر اما انگار من دیگر این ساعتها را نمی بینم. در صورتیکه من از همین لحظات اکنونم باید لذت ببرم. نباید هدف باعث شود آنچه را که دارم نبینم.
پس نشستم که این کامنت را بنویسم.
یاد فیلم جنگجوی درون افتادم. پیرمرد به پسر جوان می گفت تو فقط ( الان) را داری. اگر بتوانم در الان و اینجا حضور داشته باشی زندگی را تجربه می کنی.
این هدف امروز من که یک هدف کوتاه و کوچکی هست تمام فکر و ذکرم را درگیر کرده بود. هم از رفتنم هم اینکه بقیه مسیر در شهر دیگر و کارهایی که باید بکنم مدام جلوی ذهنم رژه می رفت. متوجه شدم از صبح تا حالا اصلا در زمان حال نبودم.همه چیز منوط شده بود به آن هدف.
درصورتیکه باید بتوانم لحظات را زندگی کنم تا بهترین فرکانس ها را داشته باشم. بهترین لذت ها و بهترین تجربه ی زندگی.
البته این یک خوداگاهی است و جنبه ی خود سرزنشی ندارد چون به هر حال طبیعی است که انسان به هدفش فکر کند حالا یک هدف کوتاه مدت یا هدف بلند مدت. اما من این آگاهی را نتایج کار کردن روی دوره ها می دانم که استاد می گویند از مسیر لذت ببرید. گفتم من در مسیر سفرم هم باید لذت ببرم نخواهم مدام ساعت را چک کنم که بالاخره کی می رسم. زود می رسم یا ممکنه دیر برسم.
در کل باور کمبود زمان هم یکی از معضلات باورهای من است که با تلاش برای در لحظه بودن ها سعی دارم بر آن غلبه کنم که زمان بی نهایت است اگر تو بتوانی لحظه ها را زندگی کنی . اگر که مدام در گذشته یا آینده باشی عملا خیلی تجربه ی چندانی نخواهی داشت.
از دیگر موهبت های کار کردن روی خودم با دوره های استاد این است خیلی خوشحالم از اینکه اولا در روابطم با همسرم خدا رو شکر خیلی خیلی به ندرت پیش آمده که اختلاف نظر خیلی پررنگی داشته باشیم که باعث جر و بحث شده باشد. واقعا خدا رو شکر می کنم.
دوما اگر به ندرت هم چیزی پیش آمده باشد مثلا دیشب که اختلاف نظری با هم داشتیم در کمال ناباوری سریع رفع و رجوع شد و من خیلی خوشحال شدم.
وقتی که اختلاف کوچکی پیش آمد که فکرش را نمی کردم ذهنم شروع کرد به نجوا که (چرا)
چرا این حرف پیش آمد؟ من که انتظار این را نداشتم یا من که در ستاره قطبی ام چیز دیگری نوشته بودم پس چرا نتیجه آن چیزی که من می خواستم نشد؟
ولی خدا روشکر توانستم مچ ذهنم را بگیرم که می گفت (چرا) فهمیدم این کلمه باعث می شود که پاسخ های ذهن من حالم را بد کند و در نتیجه باید انتظار نتایج بدتری داشته باشم. پس گفتم به جای (چرا) می گم (چطور) الان من چطور می تونم اوضاع را بهتر کنم. چه کاری الان باعث می شه از این جو خارج بشم.
هدفم الان این است که نتیجه برام لذتبخش باشد یا کشمکش و ثابت کردن حرف خودم؟
پس با پرسیدن سوال چطور و چه جوری اوضاع چرخید و خیلی عالی همه چیز رفع شد. خیلی خوشحال شدم. خیلی زیاد. گفتم ببین چطور می توانم اتفاقات را هم کنترل کنم به سود خودم.
خدایا شکرت که با شناختن قوانین جهانت احساس می کنم نقشی در زندگی خودم خواهم داشت. از این بابت هم از خدای مهربان هم از استاد عزیزم سپاسگزارم.
نمیدونم چطوری باید شاکر خداوندی باشم که به زیبایی تمام منو هدایت کرد به این فایل
من دوهفته پیش به زعم خودم تمام فایل های آقا رضا رو دیده بودم ولی نمیدونستم که خدا این فایل از دید من پنهان نگه داشته تا به آمادگی و نیاز کامل برسم و بعد منو هدایت کنه به این گنج ارزشمند…
اومدم سراغ سایت فقط به این نیت که یه فایل ازطبیعت و زیبایی ها ببینم حال وهوام عوض بشه چون ذهنم بهم ریخته بود و بی حوصله بودم …
در رابطه با خواسته ای که مدتهاست دارم و اون هم شروع یه کار وفعالیت ارزش ساز وهمین طور پولساز هست،شدیدا این احساس و داشتم که نمیدونستم باید چیکار کنم و همسرم رو مثل یه مانع بزرگ ومحکم میدیدم که اجازه ی هیچ کاری به من نمیده و به شدت حالم گرفته میشد جالبه که میدونستمم نباید اینطوری فکر کنم ولی ناخودآگاه این باور میومد تو ذهنم که تو نمیتونی کاری کنی چون شریک زندگیت موافق هیچ کاری نیست و فکرای آزاردهنده ای میومد تو ذهنم که باعث شده بود خیلی دلسرد بشم به زندگیم و رابطه ی عاشقانمون …چون عشق زندگیم رو مانع پیشرفت و موفقیتم میدیدم و این خیلی سخت بود برام…
خلاصه تو فایل ها میگشتم که یهو این فایل انگار برق زد به لطف خدا ومن سرشار شدم از دیدنش
واقعا اشک تو چشمام جمع شد و چندبار فایل و استپ کردم از حیرت و مبهوت شدم از بزرگی و عظمت خدا که اینطوری جواب منو داد .
اونجایی که استاد گفت حرکت کن و درو دیوارو نگاه نکن اینکه الان خانه داری ویا هرشرایطی داری فکر نکن نمیتونی ارزش خلق کنی… فکر میکنی فلانی نمیزاره بهمانی نمیزاره
وااای استاد احساس کردم دارید تو چشمای من نگاه میکنید و فقط به شخص من این حرفارو میزنید
من که دقیقا فکرم این بود که همسرم نمیزاره هیچ کاری کنم و ناامید بودم فهمیدم شرک تو وجودمه توحیدو خوب درک نکردم که این طرز فکرمه
خدای من خدای من چطور ازت تشکر کنم؟
چقدر شسته رفته گفتی که باید چیکار کنم
بی نهایت سپاسگذار خدای هدایتگرم هستم در این لحظه و دست هدایتگرش استاد عباسمنش عزیز که این هدایت ها بر زبانش جاری میشه و به عمق قلب ما میشینه و مسیرمون رو روشن میکنه خدایا شکرت
من همونطور که در کامنت های قبلم هم گفتم علاقهی زیادی دارم به ایجاد احساس خوب در دیگران و الان فهمیدم با همین امکانات موجود باید شروع کنم حرکت کنم و قدم بردارم با هرچیزی که الان هست و دارم و میتونم
تا آرام آرام درها باز بشه برام و قدم ها یکی یکی بهم گفته بشه
من همش منتظر یه شرایط به خصوص بودم که کارم رو شروع کنم ولی شروع من از همین لحظست از همین شرایطی که الان دارم من صدای خدارو واضح توی این فایل شنیدم که گفت شروع کن حرکت کن با همین امکاناتی که داری
من همه جوره حمایتت میکنم…
دوست داشتم ایده ی الانمو بگم ولی نمیگم تا به زودی بیام و مثل آقا رضا مفصل بگم که قدم اولم چی بود و چطور جلو رفتم …
از استاد یادگرفتم اول نتیجه بگیرم بعد حرف بزنم
توکل به خدای عزیزم
من رفتم برای حرکت کردن…
من رفتم برای ارزش خلق کردن…
من رفتم برای شروع کردن از همین جایی که هستم از همین امکاناتی که الان دارم…
امروز در حالیکه داشتم تابلوی خطاطیم رو خلق میکردم چندین قسمت از فایل های مصاحبه استاد عزیز با آقا رضا رو گوش کردم، گوش میکردم و انگار مثل قلمی که من روی بوم مینگاشتم این آگاهی ها به جان دل من نگاشته میشد، گاهی با صحبت های آقا رضای عزیز مو به تنم سیخ میشد، گاهی از ته دل حس خوشحالی داشتم، گاهی احساس شکرگزاری و سپاسگزاری در من شعله ور میشد و خدای عشق را سپاس میگفتم، گاهی نور امید در دلم روشنتر میشد، گاهی دلم از شادی میلرزید از این اتفاقات بی نظیر، احساس میکردم مثل آقا رضا که دارند از نتایجشون و مسیر میگن من چند وقت دیگه خودم دارم از مسیر رشد و پیشرفت خودم میگم و فایل ضبط میکنم و با خودم داشتم فکر میکردم چیارو بگم، تاریخ هارو برم یجا ثبت کنم که منم بتونم با تاریخ ها دقیق بگم چون یادم نیست دقیقا من کی انقدر عوض شدم، یعنی یه جوری عوض شدم به نحوی یه مریم دیگه متولد شد که تاریخ توش گم میشه، داشتم با خودم میگفتم من کجا بشینم پشت سرم حتما یکی از تابلوهای خودم هست و دارم از چه مسیر لذت بخشی صحبت میکنم، چه ویدیوی با کیفیتی آماده میکنم و استاد هم به من ویس میدن و منم مثل یه شاگرد که از پیام استادش ذوق زده میشه کلی حس خوب میگیرم و کلی فکرای قشنگ دیگه که تو ذهنم نقش میبست، بعدش رفتم یه استراحتی کردم و اومدم و قبل شروع کار از اتاقم و کارم و نوع چیدمانم برای نوشتن این تابلوی جدیدم عکس میگرفتم که چه فکر باحالی کردم که بی امکانات خیلی خاصی چه ایده ای به ذهنم رسید که چطور روی این تابلوی با ابعاد بزرگ بتونم بنویسم که در حین این فایل اونجایی که استاد میگه از همون جایی که هستی باید شروع کنی باید کاری که دوست داری رو شروع کنی و اولین قدم هارو برداری که به ذهنم رسید ایول مریم این عکس رو هم تو ویدیوت میذاری که تو از کجاها شروع کردی کارت رو، از اتاق خونتون شروع کردی و الان آتلیه خودت رو گالری خودت رو داری، انقدر این احساسات و تصاویر و گفتگوها قشنگ و واضح بودن برام که هر لحظه داشتم لذت میبردم، هر لحظه انگار استاد دارن با من صحبت میکنن، تو همین صحبت ها موضوعی که باهاش الان در تعامل هستم که خرید خونه هست و به فکر قرض کردن پول برای نوشتن قرارداد خونه بود تا زمانی که خونه خودمون به فروش بره و خونه دلخواهم رو بتونم بخرم، صحبت های آقا رضا در خصوص خرید خونه رو شنیدم، اصلا انگار داشتن به من میگفتن و جواب های استاد بهشون که انگار داشتن با من صحبت میکردن، اینکه فقط بیای قایل گوش بدی که نمیشه بگی تغییر کردم،به خودم گفتم مریم جانم کجا میخوای اینو تو کائنات نشون بدی که باورت رو تغییر دادی؟با اینکه مریم الان با مریم شش ماه پیش زمین تا آسمون تفاوت داره اما الان امتحان تو اینه، این پلهی بعدیه، درسته که الان نگران خرید خونه نیستم، درسته که میگم من به خدا سپردم که هدایتم کنه، درسته کلی حرف های قشنگ با خودم و همسرم میزنم که آره من باور دارم این طوریه نباید نگران باشی و مطمین باش خونمون به خوبی و به سرعت فروش میره اما اینا همش حرف تا وقتی عمل نشه فایده نداره، امور که این صحبت هارو شنیدم گفتم مریم پول قرض نمیگیری، آقا رضا خواست خونه بخره یه موردی براش پیدا شد که همیشه دوستش داشت بجای اینکه ذهنت رو بذاری رو یه خونه خاص و رو پول قرض گرفتن که خونه رو قولنامه کنی و بگی من باور دارم تا تاریخ نهایی خونمون به فروش میره و اولش خودت رو گول بزنی بعد از هفته اول دوم اگه خونه فروش نرفت بیوفتی به اشتباه کردن و استرس گرفتن و حال خودت و زندگیت رو خراب کردن انرژیت رو بذار روی چیزی که میخوای،اگه این خونه باشه همینطوری میمونه تا تو بیای بخریش، اگه هم نباشه به قانون فراوانی ایمان داشته باش به چیدمان خدا ایمان داشته باش شاید قرار یه خونه فوق العاده تر بیاد برات، پس قرض بی قرض، پس قفل زدن و اصرار کردن روی یه خونه خاص هم بی اصرار کردن، تو بگو چی میخوای حالتو خوب کن قوانین رو اجرا کن به قول استاد لاجرم نتیجه اش این میشه که تو میخوای، این قانونشِ تمام
خدای قشنگم دوست دارم همینجا تو همین کامنت بنویسم که بمونه برام که عاشقتم،که تازه دارم به قدر فهم اندک خودم به قدر سر سوزنی میشناسمت، شایدم نمیشه گفت میشناسمت دارم اون باورهای زنگ زده و اشتباه قبلیم رو از خدا رو سمباده میکشم تا تازه برسم به سطح، یعنی من تازه اول راهم، تو دستم رو بگیر همونطور که همیشه گرفتی ، چراغ راهم باش همونطور که همیشه گرفتی، به پاهام توان مضاعف بده که هر روز قدم بردارم، در مسیر زندگی و در مسیر نزدیکی بهت، حتی نمیتونم بگم قول میدم من نایستم و هر روز شده یه نوک پا بیام جلو اونم باید از خودت بخوام اما بدون من از ته قلبم اینو میخوام و تو به قلبم نگاه کن و چراغ راهم باش، من تمام تلاشم رو میکنم در این مسیر ثابت قدم باشم، تو صدای خودت رو در درون من بلندتر کن من تمام تلاشم رو میکنم گوشم رو نگیرم و با آگاهی بیشتری گوش بسپارم بهت، خدایا عاشقتم، خدایا میدونم که تو از من به من عاشق تری، چی بگم جز اینکه میخوام بندگیتو بکنم، بهم این فرصت رو بده، بهم این سعادت رو بده، بهم این لیاقت رو بده که بندگیتو بکنم و تو کافی باشی برای من
من اولین بار که این حدیث قدسی رو شنیدم عاشقش شدم:
((من طلبنی وجدنی، و من وجدنی عرفنی، و من عرفنی أحبّنی، و من أحبّنی عشقنی، و من عشقنی عشقته، و من عشقته قتلته، و من قتلته فعلیّ دیته، و من علیّ دیته فأنا دیته.))
من در طلب تو هستم، تورو با خودم پیدا کردم، اول تورو تو خودم پیدا کردم، تازه دارم به پله های اول وجدنی میرسم، خدایا ازت میخوام تا پله ی من «عشقته» همراه من باشی،چراغ من باشی، آخ که حس میکنم چه جای قشنگیه اونجایی که من عاشق تو بشم و تو عاشق من بشی و دیه ی این خون بهای عاشقی خودت باشی…
چه دیدار قشنگی میتونه باشه اون لحظه، شیرنی اون لحظه رو به من بچشون…
دلم میخواست بیشتر و بیشتر بنویسم اما فکر میکنم همینقدر فعلا بس باشه
ممنونم استاد عزیزم
ممنونم از شما که پیام رسان خدای عشق هستید، پیامبری که داره رسالتش رو انجام میده
من هم از خدای خودم میخوام همراهم باشه که با مریم وجودم متعهدانه این مسیر هدایتی شما رو به درستی و از صراط مستقیم طی کنم و اسمم تو شاگرد اول های کلاس ثبت بشه.
یادمه وقتی این فایل رو دیدم خیلی روم تاثیر گذاشت طوری که چند ماه بعد رفتم سرکار و از بیکاری درومدم.رفتم سراغ شغلی که از دور دوسش داشتم و برام جالب بود که تجربه اش کنم.9 ماه اونجا مشغول بودم و دیگه انگار ازش پر شده بودم و برام چیز جدیدی نداشت تا اینکه اومدم بیرون بعد دوباره بیکار بودم.یه مدت دنبال کار گشتم ولی دلم راضی نمیشد برم و از خدا هدایت خواستم که چیکار کنم.چون دانشگاه هم بااینکه رشته ای که میخواستم قبول شدم ولی نرفتم خیلی احساسم بد بود که هیچ کاری نمیکنم و فقط نشستم تو خونه…
میتونم بگم تغییراتم از پارسال که رفتم سرکار شروع شد.من خیلی دختر خجالتی و ترسو و وابسته ای بودم و اعتماد به نفس به شدت پایین…برای همین تصمیم گرفتم برم جایی کار کنم که رفت و آمد زیاد باشه تا ترس هام بریزه…خلاصه من اونجایی که کار کردم کلییی درس یاد گرفتم و قشنگ احساس میکردم چند لول رفتم بالا اما من هنوز هیچ مهارتی رو به صورت تخصصی یاد نگرفته بودم و خیلی دوست داشتم از لحاظ مالی پیشرفت کنم.هرماه با پول هایی که به دست میاوردم برای خودم کلییی خرید میکردم و حس خوبی میگرفتم از اینکه دارم با پول خودم چیزهایی که دوست دارم میخرم…
گذشت تا اسفند که اومدم بیرون.از خدا هدایت خواستم که چیکار کنم و خدا هدایتم کرد به کاری که عاشقشم رو یاد بگیرم.از آخرای خرداد شروع کردم به یادگیری.یکی دو ماه بعد کانال زدم و کارهام رو اونجا گذاشتم و وسط های شهریور یه سفارش گرفتم.من از کارم که نقاشی با آبرنگ هست خیلی لذت میبرم و هردفعه که نقاشی جدید میکشم کلی پیشرفت میکنم و خودم عاشق کارهام هستم ولی ذهن کمالگرا همش میگه اینا که چیزی نیست در صورتی که تا همین چندماه پیش من حتی نمیدونستم به چه کاری علاقه دارم…
الان هم تو مسجد محله مون غرفه گذاشتن منم شرکت کردم.قراره فردا کارهام رو ببرم به امید خدا اگه ورودی داشت بمونم و بفروشم.وقتی کارهام رو برای مسئولش فرستادم بهم گفت حقیقتا کارهاتون فوقالعاده است.خیلی اینو میشنوم که همه تحسینم میکنن وقتی کارهام رو میبینن چون من واقعا عاشق آبرنگ هستم و موقع نقاشی کشیدن چیزی جز لذت نمیفهمم اما باورهای مالیم خیلی قوی نیست و مقاومت دارم ولی همش با خودم میگم من سه ماهه که شروع کردم و انقدررر پیشرفت کردم و نباید توقع بیجا از خودم داشته باشم.
کانال و پیج ام هم بااینکه هیچ تبلیغی و کار خاصی نکردم تو این یک ماهی که راه انداختم کلی پیشرفت کرده اما همش ذهنم میگه پس کو پول…از خدا پرسیدم بازم برم سرکار؟طبق اون حرف استاد که میگن همیشه ورودی داشته باشید حالم بد میشد که ورودیم صفر شده اما نشونه گذاشتم و خدا بهم گفت تو همین مسیر پیش برو…بعد از کار اولی که باز میخواستم برم سرکار هیچ جا حالم خوب نبود قشنگ حس میکردم دارم برای پول کار میکنم و هیچ لذتی نمیبرم ولی الان دارم برای عشقم کار میکنم و ذهنم همش این وسط دخالت میکنه.حتی وقتایی که تو این شغلم برای پول کار میکنم اصلا به دلم نمی چسبه اون کار و ولش میکنم…
واقعا خدا خیلی باید بهم کمک کنه که مسیر رو ادامه بدم چون ذهن همش میخواد منحرفم کنه از این مسیر.
الان که نتایجم رو نوشتم میبینم واقعا خیلی خوب تکاملم رو طی کردم و جای خوبی هستم و کلی پیشرفت داشتم تو این مدت ولی چیزی که باعث میشه آدم حالش بد بشه همون مقایسه است…
الان دارم وارد قدم سوم میشم.راجب پاشنه آشیل هاست که من استاد پاشنه آشیلم.خدا کمکم کنه بتونم این بتن هارو ابراهیم وار بشکنم تا این باران رحمت الهی رو جریانشو به زندگیم وارد کنم.
این از ردپای این روزهای من.بماند به یادگار
من دوباره این فایل رو دیدم و کامنتم رو دارم ویرایش میکنم.راجب مسائل مالی چقدر آب روی آتش برای ذهنم بود که دنبال نتایج یک شبه نباشم و ادامه بدم.واقعا خدایا شکرت که هدایتم کردی به این فایل.خیلی حالم رو خوب کرد
دوستون دارم و خدا یار و یاور و هدایتگر هممون باشه به سمت زیبایی های بیشتر
سلام به دوستای خوبم که با کامنتهاشون واقعا غوغا میکنن
میخوام یه رد پا از خودم به جا بذارم که یادم نره!!!
در راستای حرفهای استاد و این فایل ارزشمند باید یادم باشه اون چیزی که میتونه من رو به خوشبختی بینهایت برسونه لذت بردن از مسیریه که دارم طی میکنم
قبل از همه چیز اول باید به خدا توکل کنم و بدونم که اون همیشه همراه منه، به من کمک میکنه ، راه درست رو بهم الهام میکنه و وقتی که من مشغول گسترش دنیا هستم به شدت به من کمک میکنه، نه تنها به من بلکه به هر کسی که تو این راه(گسترش جهان) قدم برمیداره
مطلب بعدی اینکه من باید خودم رو لایق دریافت الهامات خدا ببینم تا بتونم اونها رو دریافت کنم
و مطلب سوم اینه که من باید ارزش خلق کنم تا پول و ثروت وارد زندگی من بشه،
ارزش خلق کردن در کار خودم(فروش گیاهان آپارتمانی و مراقبت و نگهداری از اونها) میشه این موارد:
/ من باید گلهای زیبا و سالم و شاداب به مردم بدم
/برای خوب موندنشون ، به مشتریها راهنماییهای درست بکنم
/کودهای خوب به اونها بدم تا بهترین نتیجه رو بگیرن
/هنگام مریض شدن گیاهشون ، درست راهنماییشون بکنم برای خوب شدن حال گیاهشون
/توی اینستاگرام باید پستهای خوب و باکیفیت درست کنم تا مردم ببینن و لذت ببرن(هم از نظر محتوا هم از نظر بصری)
اینها چیزهاییه که الان به ذهنم میرسه(خوشحال میشم اگه کسی کامنت من رو خوند و راهنمایی به ذهنش رسید بهم بگه »« خیلی ممنون میشم)
من باید روی مهارتهای خودم کار کنم و تو کار خودم حرفهای بشم ، باید متخصص کار خودم باشم ، باید هرروز با لذت مطالعه کنم و روش رمان بذارم و تمرکز تا نتیجه دلخواه خودم رو بگیرم
داشتم فکر میکردم که توحید واقعا مهمه و باید فقط به خدا توکل کنم اما به شدت در کنار توحید خبره بودن تو کار خودم هم مهمه ، باید از همه چیز در کسب و کار خودم سر در بیارم تا بهترینِ خودم باشم
خدایا بهم کمک کن تا جایی که میشه از حواشی بپرهیزیم و فقط به اصل بپردازم
سلام بر استاد وخانواده بزرگ عباسمنش………….دیوانه شدم ..دیوانه این همه اگاهی …این همه درک از قانون .وقتی تصمیم گرفتم به طور تمرکز لیزری این قسمت نتایج دوستان ببینم متوجه ایرادات خودم شدم وخدا راشکر میکنم به من لطف کرد ومن هدایت کرد که تمام 16 قسمت این بخش سایت دیدم من دو سال پیش این فایلها را دیدم اون موقع اینقدر تمرکز نداشتم وایندفعه نکات مهمی بهم یاداوری شد وتصمیم گرفتم بنویسم وبه خودم تبریک بگویم که کنترل ذهنم بیشتر از 2 سال قبل بوده.وهرروز بیشتر کنترل میکنم .خدایا ازبابت وجود استاد عباسمنش بی نهایت سپاسگذارم .خدایا سپاس خدایا سپاس خدایا سپاس
سلام خدمت استادعباسمنش عزیز ومریم جان
همچنین سلام خدمت جناب رضای عزیز
اصلا نمیدونم چه جوری احساسم رو بگم که چقدر لذت بردم از داستان زندگی شما
اول از همه ازخدای خودم ممنونم که منو با این سایت با استاد عزیز و بقیه همراهان این مجموعه آشناکرد و دری از بهشت زمینی رو بروی من گشود
بعد متشکرم از استادعباسمنش بزرگوار ودوست داشتنی که خالصانه تجربیات و اموخته های خودشون رو دراختیارما قرار دادند
وبعد هم متشکرم ازدوستانی که با کامنتها و ردپاهاشون به شکلهای مختلف منو هدایت بهتری میکنن تو بعضی گیرها سوالات و خواسته هام
جناب رضای بزرگوار واقعا ممنونم ازتون که انقدر زیبا ودلنشین صحبت کردید که با هرکلامتون من تصویرسازی میکردم تمام وقایع پیش اومده رو و هرلحظه ذوق میکردم اشک تو چشمام جمع میشد ومرتب میگفتم خدایاشکرت که جواب اعتماد وحرکت رو همواره میدی و به ایشون هم دادی یعنی مرتب فقط شکرگزاری میکردم برا نتایجتون برا پیشرفتتون برا استقامتتون و تعهدتون
من خودم تازه وارد این فضا و این محیط زیبا و دوست داشتنی شدم و دارم از فایلهای رایگان استفاده میکنم ولی انقدرحالم خوبه انقدرنتایج مختلف گرفتم که کاملا درک میکردم وقتی میگفتید باشنیدن این فایلا فقط حالتون خوب بود فقط معتادوار میخواستید گوش کنید یعنی چی.
منم هر روز تا یه فایل گوش نکنم انگاریه گمشده دارم اتگار روز رو شروع نکردم واقعا مثله موبایل لو باتری هستم هر روز صبح که با یه فایل شارژ میشم .
وقتی شروع کار واستقامت شما و هدایت خدارو میدیدم واقعا بهتون افتخار میکردم وته دلم به خدا میگفتم خدایا طبق قانونت من نمیتونم کسی رو تغییر بدم ولی میخوام احمقانه خوشبین باشم که تو همسر منو هدایت میکنی و اونم میاد تو مسیر و باهم این راه رو ادامه میدیم دوره ها رومیخریم عمل میکنیم و نتایج لاجرم میاد
اون جایی که سر بدهیتون به دوستتون گفتید به خداگفتم من بنده توام اونم بنده توهست خودت بدهی بندت رو به بندت بده ، دلم شکست و منم چشمامو بستم و گفتم خدایا این آقارضا بنده توهست همسرمنم بندته اونو هدایت کردی همسرمنم هدایت کن وحالا دارم هرشب اینو مینویسم و هر روز تو حرفهام به خدامیگم و ازش میخوام
نمیدونم چه جوری حس خودمو به این داستان بگم فقط میتونم بگم واقعا لذت بردم هم ازداستانتون هم شیوایی بیانتون و واقعا حق داشتید که کلامتون به دل افراد گروهتون توتلگرام بشینه واقعا استعدادی نهفته در درونتون وجود داشته که اینطوری هدایت شدید به این مسیر
خداروشکر خداروصدهاهزاربارشکر که همگی عضو این خانواده هستیم و بازهم هزاران بارشکر که استادعباسمنش اینگونه تومسیرخداوندقرارگرفتن و مثل یک هادی همه ماها رو دارن به راهی درست هدایت میکنن
خدایا شکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
روز شماره 1 از زندگی جدید من
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام و عرض ادب دارم خدمت استاد بلامنازع خودم، استاد سیدحسین عباسمنش که الحق و الانصاف واژه استادی برازنده همچین شخصیت والا و قدرتمندیه. و همینطور سلام میکنم به خانوم شایسته و بقیه عزیزان حاضر در این سایت.
مدت زیادیه که من توی این سایت عضوم! اما فقط عضو بودم و همین!
یک شنونده فایلها بودم که مثل یک ریکوردر فقط صحبتهای دلنشین استاد عباسمنش رو میشنوه و حفظ میکنه! همین!
وقتی فایلهای مربوط به نتایج استاد رضا عطار روشن رو شنیدم، (که ایشون هم با توجه به نتیجهای که گرفتن و همینطور توضیحات استاد عباسمنش مبنی بر رعایت احترام به کسی که از ما بالاتره، لایق عنوان استادی هستن) انگار به خودم اومدم. آخه سالی که استاد عطار روشن با آموزههای استاد عباسمنش آشنا شدن دقیقا همون سالیه که من هم با استاد عباسمنش آشنا شدم. البته اون موقع یه جوون 20 ساله بودم که اصلا تو یه فضای دیگهای سیر میکرد.
از سال 93 تا الان، کارهای زیادی انجام دادم و تجربههای خیلی زیادی رو داشتم. اما هیچوقت نتونستم اون نتیجهای که میخواستم رو بگیرم. با اینکه سعی میکردم همیشه فایلهای استاد عباسمنش رو گوش بدم، ولی در عمل اتفاقی برام نمیافتاد.
شنیدن فایلهای استاد عطارروشن انگار یه چراغ توی ذهن من روشن کرد! انگار یکی بهم گفت مسعود! داری چیکار میکنی؟! نتیجه که با مسخرهبازی ایجاد نمیشه! ببین استاد عطار روشنو! ایشون همزمان با تو شروع کردن و الان به کجاها رسیدن.
امشب که سایت تناسب فکری استاد عطار روشنو میدیدم، واقعا حظ کردم. (البته از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون، کمی هم حس حسادت درونم بود، ولی سریع به خودم اومدم و اینهمه موفقیت استاد عطار روشن رو تحسین کردم و براشون از رب وهاب آرزوی هزاران هزار برابرشو کردم.)
وقتی فایلهایی که استاد عطار روشن از زندگیشون میگفتن رو گوش میکردم، بیشتر به صحت قانون پی میبردم. و چقدر دست خداوند در زندگی انسانی که تصمیم به تغییر میگیره مشهوده. و واقعا صداقت کلام و سادگی استاد عطار روشن رو تحسین میکنم. اینقدر شیوا و قشنگ صحبت کردن که من واقعا فایلهاشونو چندین بار شنیدم و هر بار یه ایدهای ازشون گرفتم.
انگار با شنیدن داستان زندگی استاد عطار روشن، آموزههای استاد عباسمنش برام رنگ دیگهای از حقیقت میگرفت.
تصمیم گرفتم منم تغییر بدم زندگیمو. همونطور که استاد عطار روشن اینکارو کردن و خداروشکر که به این نتایج رسیدن. برگهای رو برداشتم با عنوان «درسهایی از مسیر استاد عطار روشن» و شروع کردم به یادداشت. تا اینجا 15 درس رو گرفتم و هربار بیشتر و بیشتر میشن. تغییراتی که باید در خودم بهوجود بیارم تا به قول استاد خدا برام تغییر کنه. چقدر این گفتهها آرامش بخشه و چقدر حال آدمو خوب میکنه.
وای خدای من…
راستشو بگم شرایطی که الان توش هستم خیلی جالب نیست. البته خداروشکر از لحاظ روابط عاطفی، سلامتی و آزادی زمانی اوضاع خوبی دارم و خدارو هزاران هزار بار سپاسگزارم.
اما از اونجایی که باورهای اشتباه در مورد مسائل مالی خیلی در مغز ما ریشه دوونده، من خیلی نتایج خوبی در حال حاضر در این زمینه ندارم. یعنی حتی پسرفت هم کردم و شرایط بهشکلی شده که نمیخوام در موردش حرف بزنم. فقط اینجا مینویسم تا ردپا بزارم از خودم.
منم تصمیم به تغییر گرفتم. با کمک خدا میخوام زندگی جدیدی رو شروع کنم و اسمش رو هم میذارم «زندگی جدید من!»
از اونجایی که یکی از کارهای استاد عطار روشن این بود که همیشه به سایت استاد عباسمنش سرمیزدن و در اونجا فعالیت میکردن و خود استاد عباسمنش هم بارها و بارها از معجزات فعالیت در سایت گفتن، منم یکی از تغییراتمو میخوام همین بذارم که فعالیتم در سایت مستمر باشه.
هر روز از اتفاقات زندگیم، هدایتهایی که میشم، تغییراتی که میکنم و مسیری که در اون حرکت میکنم توی سایت بنویسم و از خودم ردپا بهجا بذارم. کمترین فایده اینکار اینه که برای اینکه شب چیز خوبی برای نوشتن داشته باشم، سعیمیکنم در روز به تعهداتی که دادم و تغییراتی که کردم پایبند بمونم. انگار این کامنت گذاشتن منو مجبور میکنه که همیشه در مسیر درست بمونم.
بینهایت سپاسگزارم از استاد عطارروشن و دستان استاد عباسمنش رو میبوسم که نمیدونم از بزرگی این مرد چی بگم واقعا!
امروز اولین روز از زندگی جدید من بود.
و من تصمیم گرفتم که تغییراتمو شروع کنم. شاید مهمترین تصمیمی که گرفتم و در سلفتاکمم در موردش صحبت کردم این بود که خودمو بکشم کنار و اجازه بدم خدا برام زندگیمو مدیریت کنه و من خودمو بسپارم بهش.
البته میخوام یکم از تغییراتم بگذره و بعد صحبت کنم. نمیخوام بدون نتیجه صحبت کنم.
خدایا سپاسگزارم بهخاطر همهچی! بهخاطر همه نعمتهات که توان شمردنشونو ندارم.
سپاسگزارم از استاد عباسمنش بزرگوار.
سپاسگزارم از استاد عطارروشن عزیز.
سپاسگزارم از بانو شایسته گرامی.
و سپاسگزارم از شما دوست عزیزم.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و پیروز و سربلند و موفق و سعادتمند باشید. خدانگهدار
1402/3/3
00:20
به نام خدا که بخشندگی و مهربانی تنها شایسته خودش هست سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان واقعا عاشق سایت.به قولی میخوام امروز قورباغه را قورت بدم چون با نوشتن غریبه ام سرگذشت آشنایی با استاد عباس منش حدودا یک سال پیش توی یک کارگاه خیاطی کار میکردم صحبت افراد انگیزشی شد برادرم گفت استاد عباس منش من که از 9 سال پیش دنبال این برنامه ها بودم اسم استاد را هنوز نشنیده بودم ولی هر چه کتاب انگیزشی بود و دوره ها حتی کوین ترودو را دورش را خریده بودم ولی هیچ کدوم جواب نداد ولی تا اسم استاد آمد همونجا توی تلگرام سرچ کردم و عزت نفس را خریدم تا شب چند بار گوش کردم و 4 دوره دیگر را هم خریدم و از جایی که استاد گفت از لحظه شروع دوره نشانه ها توی زندگیت میاد حالم همونجا عوض شد دوست داشتم از اون کارگاه برم ولی گفتنش سخت بود شده بود برام درد سر که روز سوم که با استاد آشنا شده بودم خود طرف بهم گفت میخوام کارگاه را جمع کنم تو وسایل را نمیخوای از خوشحالی گیج شده بودم از جواب دادن ونشانه هایی که استاد گفت .خرید دوره های استاد هم برام خیلی مبهم بود چون اولش نمیدونستم که باید از سایت خرید کنم پنج تا دوره خریدم توی حرکت اول وقتی از استاد شنیدم که فقط سایت تو کانال پیام دادم که این دوره را میگن فقط باید از سایت خریداری بشه گفتن ما تا یک ماه دیگه با استاد قرارداد داریم تموم میشه و مرا راضی کردن گفتن اینه لینک خود استاد هست ولی چند روز بعد دیدم جلوی کانالش خورد کلاهبرداری و من تمام فایلها را پاک کردم و چون پول نداشتم دوره از سایت بخرم رفتم دنبال آن ال پی و فایلهای مجانی ولی شروع کردم پیاده روی و دو ماه فکر میکردم تا زیر زمین خونمان خالی شد اولش یه ماشین ارث داشتیم میخواستم بفروشم و سهم کل خانواده را بگیرم وبا 10 پایه چرخ شروع به کار کنم که یاد حرف استاد افتادم که گفت تکامل با برادرم با دو پایه چرخ که میشه گفت فقط با زغال کار نمیکرد شروع کردیم اونم خانومم طفلک یک مقدار طلا داشت که شد 20 میلیون با همون شروع کردیم بدون مادگی ولی خدا را شکر تو یک هفته کار کردن چرخها را عوض کردیم و هفته دوم مادگی گرفتیم از برج 6. 1401 شروع به کار کردیم وتا شب عید 1402 مشغول بودیم آخرای ماه مبارک رمضان داداشم گفت دوستمون آقا سینا مزون زده و خیلی کارهای خفن میزنه.من همون شب شماره آقا سینا را گرفتم و نا گفته نماند که دا داشم گفت استاد را آقا سینا معرفی کرد به من وداداشم به من استاد را معرفی کرد اون پیگیر نشد که دو سال با آقا سینا در ارتباط بود و از استاد صحبت میکردن.خلاصه فردای آن شب من با آقا سینا قرار گذاشتم و ساعت 8 شب تا 3 صحر با هم صحبت کردیم هم فرکانسی را بع از 20 سال پیدا کردم البته من 40 سالمه.فردای اون روز گفتم به من آموزش برشکاری میدین.موافقت کردن.و از اون روز اتفاقات خوب و عالی باورنکردنی یکی پس از دیگری اول از همه با کمک فایلهای استاد بعد از 27 سال سیگار کشیدن حدودا 8 ماه هست که حتی فکر سیگار هم به مایلم نیامده بدهکاری 500 میلیونی داشتم خدا را شکر تقریبا تسویه شد بعد از 25 سال زندگی با چک حدودا 20 روز پیش دسته چک 50 برگی بانک ملی را با آقا سینا و داداشم آتیش زدم بیمه عمر بعد از حدود 13 سال پرداخت را بازخرید کردم که برام مثل شرک بود 25 روز پیش اولین قدم را از سایت خرید کردم و خدا را شکر حالم همیشه خوبه از روزی که سیگار نکشیدم هر روز نهایتا اذان صبح بیدار شدم و خدا را شکر تمام بدنم سالمه مثل ساعت کار میکنه.برام دعا کنید که توی این راه بمونم که این راه همون صراط مستقیم هست که خدای بزرگ میگه براتون دعا میکنم که توی این راه بمونید استاد جون وخانم شایسته و پشتیبانی وخانواده باحال سایت عاشقتونم همتون را دوست دارم خیلی باحالین نوشته هام نوشتن کلاس دوم راهنمایی ب
ود شما بهش حال بدین خدا نگهدار همتون.
سلام
امروز می خواهم به یک مسافرت بروم و چون داشتم وسایل سفر را جمع می کردم نگاهم به ساعت بود که بالاخره ساعتی برسد که من بلیط تهیه کردم و راهی سفر شوم.
یک لحظه متوجه شدم هنوز خیلی ساعت دارم تا زمان سفر اما انگار من دیگر این ساعتها را نمی بینم. در صورتیکه من از همین لحظات اکنونم باید لذت ببرم. نباید هدف باعث شود آنچه را که دارم نبینم.
پس نشستم که این کامنت را بنویسم.
یاد فیلم جنگجوی درون افتادم. پیرمرد به پسر جوان می گفت تو فقط ( الان) را داری. اگر بتوانم در الان و اینجا حضور داشته باشی زندگی را تجربه می کنی.
این هدف امروز من که یک هدف کوتاه و کوچکی هست تمام فکر و ذکرم را درگیر کرده بود. هم از رفتنم هم اینکه بقیه مسیر در شهر دیگر و کارهایی که باید بکنم مدام جلوی ذهنم رژه می رفت. متوجه شدم از صبح تا حالا اصلا در زمان حال نبودم.همه چیز منوط شده بود به آن هدف.
درصورتیکه باید بتوانم لحظات را زندگی کنم تا بهترین فرکانس ها را داشته باشم. بهترین لذت ها و بهترین تجربه ی زندگی.
البته این یک خوداگاهی است و جنبه ی خود سرزنشی ندارد چون به هر حال طبیعی است که انسان به هدفش فکر کند حالا یک هدف کوتاه مدت یا هدف بلند مدت. اما من این آگاهی را نتایج کار کردن روی دوره ها می دانم که استاد می گویند از مسیر لذت ببرید. گفتم من در مسیر سفرم هم باید لذت ببرم نخواهم مدام ساعت را چک کنم که بالاخره کی می رسم. زود می رسم یا ممکنه دیر برسم.
در کل باور کمبود زمان هم یکی از معضلات باورهای من است که با تلاش برای در لحظه بودن ها سعی دارم بر آن غلبه کنم که زمان بی نهایت است اگر تو بتوانی لحظه ها را زندگی کنی . اگر که مدام در گذشته یا آینده باشی عملا خیلی تجربه ی چندانی نخواهی داشت.
از دیگر موهبت های کار کردن روی خودم با دوره های استاد این است خیلی خوشحالم از اینکه اولا در روابطم با همسرم خدا رو شکر خیلی خیلی به ندرت پیش آمده که اختلاف نظر خیلی پررنگی داشته باشیم که باعث جر و بحث شده باشد. واقعا خدا رو شکر می کنم.
دوما اگر به ندرت هم چیزی پیش آمده باشد مثلا دیشب که اختلاف نظری با هم داشتیم در کمال ناباوری سریع رفع و رجوع شد و من خیلی خوشحال شدم.
وقتی که اختلاف کوچکی پیش آمد که فکرش را نمی کردم ذهنم شروع کرد به نجوا که (چرا)
چرا این حرف پیش آمد؟ من که انتظار این را نداشتم یا من که در ستاره قطبی ام چیز دیگری نوشته بودم پس چرا نتیجه آن چیزی که من می خواستم نشد؟
ولی خدا روشکر توانستم مچ ذهنم را بگیرم که می گفت (چرا) فهمیدم این کلمه باعث می شود که پاسخ های ذهن من حالم را بد کند و در نتیجه باید انتظار نتایج بدتری داشته باشم. پس گفتم به جای (چرا) می گم (چطور) الان من چطور می تونم اوضاع را بهتر کنم. چه کاری الان باعث می شه از این جو خارج بشم.
هدفم الان این است که نتیجه برام لذتبخش باشد یا کشمکش و ثابت کردن حرف خودم؟
پس با پرسیدن سوال چطور و چه جوری اوضاع چرخید و خیلی عالی همه چیز رفع شد. خیلی خوشحال شدم. خیلی زیاد. گفتم ببین چطور می توانم اتفاقات را هم کنترل کنم به سود خودم.
خدایا شکرت که با شناختن قوانین جهانت احساس می کنم نقشی در زندگی خودم خواهم داشت. از این بابت هم از خدای مهربان هم از استاد عزیزم سپاسگزارم.
سلام به همگی
سلام به استاد عزیز و بی نظیر
نمیدونم چطوری باید شاکر خداوندی باشم که به زیبایی تمام منو هدایت کرد به این فایل
من دوهفته پیش به زعم خودم تمام فایل های آقا رضا رو دیده بودم ولی نمیدونستم که خدا این فایل از دید من پنهان نگه داشته تا به آمادگی و نیاز کامل برسم و بعد منو هدایت کنه به این گنج ارزشمند…
اومدم سراغ سایت فقط به این نیت که یه فایل ازطبیعت و زیبایی ها ببینم حال وهوام عوض بشه چون ذهنم بهم ریخته بود و بی حوصله بودم …
در رابطه با خواسته ای که مدتهاست دارم و اون هم شروع یه کار وفعالیت ارزش ساز وهمین طور پولساز هست،شدیدا این احساس و داشتم که نمیدونستم باید چیکار کنم و همسرم رو مثل یه مانع بزرگ ومحکم میدیدم که اجازه ی هیچ کاری به من نمیده و به شدت حالم گرفته میشد جالبه که میدونستمم نباید اینطوری فکر کنم ولی ناخودآگاه این باور میومد تو ذهنم که تو نمیتونی کاری کنی چون شریک زندگیت موافق هیچ کاری نیست و فکرای آزاردهنده ای میومد تو ذهنم که باعث شده بود خیلی دلسرد بشم به زندگیم و رابطه ی عاشقانمون …چون عشق زندگیم رو مانع پیشرفت و موفقیتم میدیدم و این خیلی سخت بود برام…
خلاصه تو فایل ها میگشتم که یهو این فایل انگار برق زد به لطف خدا ومن سرشار شدم از دیدنش
واقعا اشک تو چشمام جمع شد و چندبار فایل و استپ کردم از حیرت و مبهوت شدم از بزرگی و عظمت خدا که اینطوری جواب منو داد .
اونجایی که استاد گفت حرکت کن و درو دیوارو نگاه نکن اینکه الان خانه داری ویا هرشرایطی داری فکر نکن نمیتونی ارزش خلق کنی… فکر میکنی فلانی نمیزاره بهمانی نمیزاره
وااای استاد احساس کردم دارید تو چشمای من نگاه میکنید و فقط به شخص من این حرفارو میزنید
من که دقیقا فکرم این بود که همسرم نمیزاره هیچ کاری کنم و ناامید بودم فهمیدم شرک تو وجودمه توحیدو خوب درک نکردم که این طرز فکرمه
خدای من خدای من چطور ازت تشکر کنم؟
چقدر شسته رفته گفتی که باید چیکار کنم
بی نهایت سپاسگذار خدای هدایتگرم هستم در این لحظه و دست هدایتگرش استاد عباسمنش عزیز که این هدایت ها بر زبانش جاری میشه و به عمق قلب ما میشینه و مسیرمون رو روشن میکنه خدایا شکرت
من همونطور که در کامنت های قبلم هم گفتم علاقهی زیادی دارم به ایجاد احساس خوب در دیگران و الان فهمیدم با همین امکانات موجود باید شروع کنم حرکت کنم و قدم بردارم با هرچیزی که الان هست و دارم و میتونم
تا آرام آرام درها باز بشه برام و قدم ها یکی یکی بهم گفته بشه
من همش منتظر یه شرایط به خصوص بودم که کارم رو شروع کنم ولی شروع من از همین لحظست از همین شرایطی که الان دارم من صدای خدارو واضح توی این فایل شنیدم که گفت شروع کن حرکت کن با همین امکاناتی که داری
من همه جوره حمایتت میکنم…
دوست داشتم ایده ی الانمو بگم ولی نمیگم تا به زودی بیام و مثل آقا رضا مفصل بگم که قدم اولم چی بود و چطور جلو رفتم …
از استاد یادگرفتم اول نتیجه بگیرم بعد حرف بزنم
توکل به خدای عزیزم
من رفتم برای حرکت کردن…
من رفتم برای ارزش خلق کردن…
من رفتم برای شروع کردن از همین جایی که هستم از همین امکاناتی که الان دارم…
یاعلی …
سلام به استاد عزیزم
سلام به آقا رضای عطار روشن عزیز
امروز در حالیکه داشتم تابلوی خطاطیم رو خلق میکردم چندین قسمت از فایل های مصاحبه استاد عزیز با آقا رضا رو گوش کردم، گوش میکردم و انگار مثل قلمی که من روی بوم مینگاشتم این آگاهی ها به جان دل من نگاشته میشد، گاهی با صحبت های آقا رضای عزیز مو به تنم سیخ میشد، گاهی از ته دل حس خوشحالی داشتم، گاهی احساس شکرگزاری و سپاسگزاری در من شعله ور میشد و خدای عشق را سپاس میگفتم، گاهی نور امید در دلم روشنتر میشد، گاهی دلم از شادی میلرزید از این اتفاقات بی نظیر، احساس میکردم مثل آقا رضا که دارند از نتایجشون و مسیر میگن من چند وقت دیگه خودم دارم از مسیر رشد و پیشرفت خودم میگم و فایل ضبط میکنم و با خودم داشتم فکر میکردم چیارو بگم، تاریخ هارو برم یجا ثبت کنم که منم بتونم با تاریخ ها دقیق بگم چون یادم نیست دقیقا من کی انقدر عوض شدم، یعنی یه جوری عوض شدم به نحوی یه مریم دیگه متولد شد که تاریخ توش گم میشه، داشتم با خودم میگفتم من کجا بشینم پشت سرم حتما یکی از تابلوهای خودم هست و دارم از چه مسیر لذت بخشی صحبت میکنم، چه ویدیوی با کیفیتی آماده میکنم و استاد هم به من ویس میدن و منم مثل یه شاگرد که از پیام استادش ذوق زده میشه کلی حس خوب میگیرم و کلی فکرای قشنگ دیگه که تو ذهنم نقش میبست، بعدش رفتم یه استراحتی کردم و اومدم و قبل شروع کار از اتاقم و کارم و نوع چیدمانم برای نوشتن این تابلوی جدیدم عکس میگرفتم که چه فکر باحالی کردم که بی امکانات خیلی خاصی چه ایده ای به ذهنم رسید که چطور روی این تابلوی با ابعاد بزرگ بتونم بنویسم که در حین این فایل اونجایی که استاد میگه از همون جایی که هستی باید شروع کنی باید کاری که دوست داری رو شروع کنی و اولین قدم هارو برداری که به ذهنم رسید ایول مریم این عکس رو هم تو ویدیوت میذاری که تو از کجاها شروع کردی کارت رو، از اتاق خونتون شروع کردی و الان آتلیه خودت رو گالری خودت رو داری، انقدر این احساسات و تصاویر و گفتگوها قشنگ و واضح بودن برام که هر لحظه داشتم لذت میبردم، هر لحظه انگار استاد دارن با من صحبت میکنن، تو همین صحبت ها موضوعی که باهاش الان در تعامل هستم که خرید خونه هست و به فکر قرض کردن پول برای نوشتن قرارداد خونه بود تا زمانی که خونه خودمون به فروش بره و خونه دلخواهم رو بتونم بخرم، صحبت های آقا رضا در خصوص خرید خونه رو شنیدم، اصلا انگار داشتن به من میگفتن و جواب های استاد بهشون که انگار داشتن با من صحبت میکردن، اینکه فقط بیای قایل گوش بدی که نمیشه بگی تغییر کردم،به خودم گفتم مریم جانم کجا میخوای اینو تو کائنات نشون بدی که باورت رو تغییر دادی؟با اینکه مریم الان با مریم شش ماه پیش زمین تا آسمون تفاوت داره اما الان امتحان تو اینه، این پلهی بعدیه، درسته که الان نگران خرید خونه نیستم، درسته که میگم من به خدا سپردم که هدایتم کنه، درسته کلی حرف های قشنگ با خودم و همسرم میزنم که آره من باور دارم این طوریه نباید نگران باشی و مطمین باش خونمون به خوبی و به سرعت فروش میره اما اینا همش حرف تا وقتی عمل نشه فایده نداره، امور که این صحبت هارو شنیدم گفتم مریم پول قرض نمیگیری، آقا رضا خواست خونه بخره یه موردی براش پیدا شد که همیشه دوستش داشت بجای اینکه ذهنت رو بذاری رو یه خونه خاص و رو پول قرض گرفتن که خونه رو قولنامه کنی و بگی من باور دارم تا تاریخ نهایی خونمون به فروش میره و اولش خودت رو گول بزنی بعد از هفته اول دوم اگه خونه فروش نرفت بیوفتی به اشتباه کردن و استرس گرفتن و حال خودت و زندگیت رو خراب کردن انرژیت رو بذار روی چیزی که میخوای،اگه این خونه باشه همینطوری میمونه تا تو بیای بخریش، اگه هم نباشه به قانون فراوانی ایمان داشته باش به چیدمان خدا ایمان داشته باش شاید قرار یه خونه فوق العاده تر بیاد برات، پس قرض بی قرض، پس قفل زدن و اصرار کردن روی یه خونه خاص هم بی اصرار کردن، تو بگو چی میخوای حالتو خوب کن قوانین رو اجرا کن به قول استاد لاجرم نتیجه اش این میشه که تو میخوای، این قانونشِ تمام
خدای قشنگم دوست دارم همینجا تو همین کامنت بنویسم که بمونه برام که عاشقتم،که تازه دارم به قدر فهم اندک خودم به قدر سر سوزنی میشناسمت، شایدم نمیشه گفت میشناسمت دارم اون باورهای زنگ زده و اشتباه قبلیم رو از خدا رو سمباده میکشم تا تازه برسم به سطح، یعنی من تازه اول راهم، تو دستم رو بگیر همونطور که همیشه گرفتی ، چراغ راهم باش همونطور که همیشه گرفتی، به پاهام توان مضاعف بده که هر روز قدم بردارم، در مسیر زندگی و در مسیر نزدیکی بهت، حتی نمیتونم بگم قول میدم من نایستم و هر روز شده یه نوک پا بیام جلو اونم باید از خودت بخوام اما بدون من از ته قلبم اینو میخوام و تو به قلبم نگاه کن و چراغ راهم باش، من تمام تلاشم رو میکنم در این مسیر ثابت قدم باشم، تو صدای خودت رو در درون من بلندتر کن من تمام تلاشم رو میکنم گوشم رو نگیرم و با آگاهی بیشتری گوش بسپارم بهت، خدایا عاشقتم، خدایا میدونم که تو از من به من عاشق تری، چی بگم جز اینکه میخوام بندگیتو بکنم، بهم این فرصت رو بده، بهم این سعادت رو بده، بهم این لیاقت رو بده که بندگیتو بکنم و تو کافی باشی برای من
من اولین بار که این حدیث قدسی رو شنیدم عاشقش شدم:
((من طلبنی وجدنی، و من وجدنی عرفنی، و من عرفنی أحبّنی، و من أحبّنی عشقنی، و من عشقنی عشقته، و من عشقته قتلته، و من قتلته فعلیّ دیته، و من علیّ دیته فأنا دیته.))
من در طلب تو هستم، تورو با خودم پیدا کردم، اول تورو تو خودم پیدا کردم، تازه دارم به پله های اول وجدنی میرسم، خدایا ازت میخوام تا پله ی من «عشقته» همراه من باشی،چراغ من باشی، آخ که حس میکنم چه جای قشنگیه اونجایی که من عاشق تو بشم و تو عاشق من بشی و دیه ی این خون بهای عاشقی خودت باشی…
چه دیدار قشنگی میتونه باشه اون لحظه، شیرنی اون لحظه رو به من بچشون…
دلم میخواست بیشتر و بیشتر بنویسم اما فکر میکنم همینقدر فعلا بس باشه
ممنونم استاد عزیزم
ممنونم از شما که پیام رسان خدای عشق هستید، پیامبری که داره رسالتش رو انجام میده
من هم از خدای خودم میخوام همراهم باشه که با مریم وجودم متعهدانه این مسیر هدایتی شما رو به درستی و از صراط مستقیم طی کنم و اسمم تو شاگرد اول های کلاس ثبت بشه.
دوستون دارم و براتون عشق خدا رو آرزو میکنم.
سلام به استاد مهربان
سلام به دوستان خوب خودم
داشتن آرامش مهمترین درسی است که از این آموزش های استاد می توان به راحتی کسب کرد
می توان به راحتی و آسانی برای خودم حال خوب و آرامش و استقلال را بسازم و اینها بزرگترین نعمتی است که خیلی ها به راحتی از آن گذر می کنند
ملاک پول نیست بلکه ملاک داشتن حال خوب است
این حال خوب به حدی مهم و اساسی است که می توان به راحتی به موفقیت های دیگر از کنار آن رسید
چه نکته عالی و خوبی را آقا رضا عزیز گفتند
وقتی که قدم در راه می گذارم
وقتی که می خواهم تغییر کنم
هرگز به این مسیر خودم شک نداشته باشم و همان راه را بروم که می دانم این راه درست است
استاد آنچه را که می گوید قبلا خود او تجربه کرده است و من که می دانم مسیر درست است پس همان مسیر را ادامه
می دهم
این را باید همیشه سرلوحه رفتار و زندگی خودم قرار بدهم
داشتن باورهای خوب است که می تواند من را در زندگی خودم به موفقیت برساند
با همین آموزه های استاد عزیز است که من توانسته ام به موفقیت و حال خوب برسم
به زندگی و آرامش در کسب و کار خودم برسم
اکنون دارای آزادی زمانی و مکانی خوبی هستم
اکنون خودم تعیین کننده کار برای خودم هستم
همه اینها در کنار هم زندگی خوب و روابط عالی و خوبی را در حال تجربه کردن هستم
ممنون خدای خودم هستم که من را به این راه هدایت کرد
زیبا در اینجا این است وقتی که من قدم بر می دارم وش روع به حرکت می کنم جهان هستی هم در این راه به من کمک
می کند
شرایط و موقعیت هایی را برای من مهیا و هموار می کند تا بتوانم به راحتی در این راه قدم بردارم
این را من به وضوح در زندگی خودم بارهای بار دیده ام و آنرا تجربه کرده ام
این را باید همیشه مد نظر داشته باشم که باید بتوانم استعداد و علاقه خودم را پیدا کنم و در همان راه رشد و پیشرفت کنم
این نکته را رعایت کنم و آنرا در زندگی خودم بکار ببندم بی شک من موفق ترین خواهم بود
در این جهان بی نهایت راه وجود دارد تا من بتوانم به موفقیت دست پیدا کنم
این واقعا برای من تجربه است و من را به هر چیزی که می خواهم می رساند
من باید قدم بردارم و شروع به حرکت کنم و آنوقت بی شم موفقیت از آن من خواهد بود
سپاس از استاد عزیز
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام خدای بخشنده مهربان
سلام
یادمه وقتی این فایل رو دیدم خیلی روم تاثیر گذاشت طوری که چند ماه بعد رفتم سرکار و از بیکاری درومدم.رفتم سراغ شغلی که از دور دوسش داشتم و برام جالب بود که تجربه اش کنم.9 ماه اونجا مشغول بودم و دیگه انگار ازش پر شده بودم و برام چیز جدیدی نداشت تا اینکه اومدم بیرون بعد دوباره بیکار بودم.یه مدت دنبال کار گشتم ولی دلم راضی نمیشد برم و از خدا هدایت خواستم که چیکار کنم.چون دانشگاه هم بااینکه رشته ای که میخواستم قبول شدم ولی نرفتم خیلی احساسم بد بود که هیچ کاری نمیکنم و فقط نشستم تو خونه…
میتونم بگم تغییراتم از پارسال که رفتم سرکار شروع شد.من خیلی دختر خجالتی و ترسو و وابسته ای بودم و اعتماد به نفس به شدت پایین…برای همین تصمیم گرفتم برم جایی کار کنم که رفت و آمد زیاد باشه تا ترس هام بریزه…خلاصه من اونجایی که کار کردم کلییی درس یاد گرفتم و قشنگ احساس میکردم چند لول رفتم بالا اما من هنوز هیچ مهارتی رو به صورت تخصصی یاد نگرفته بودم و خیلی دوست داشتم از لحاظ مالی پیشرفت کنم.هرماه با پول هایی که به دست میاوردم برای خودم کلییی خرید میکردم و حس خوبی میگرفتم از اینکه دارم با پول خودم چیزهایی که دوست دارم میخرم…
گذشت تا اسفند که اومدم بیرون.از خدا هدایت خواستم که چیکار کنم و خدا هدایتم کرد به کاری که عاشقشم رو یاد بگیرم.از آخرای خرداد شروع کردم به یادگیری.یکی دو ماه بعد کانال زدم و کارهام رو اونجا گذاشتم و وسط های شهریور یه سفارش گرفتم.من از کارم که نقاشی با آبرنگ هست خیلی لذت میبرم و هردفعه که نقاشی جدید میکشم کلی پیشرفت میکنم و خودم عاشق کارهام هستم ولی ذهن کمالگرا همش میگه اینا که چیزی نیست در صورتی که تا همین چندماه پیش من حتی نمیدونستم به چه کاری علاقه دارم…
الان هم تو مسجد محله مون غرفه گذاشتن منم شرکت کردم.قراره فردا کارهام رو ببرم به امید خدا اگه ورودی داشت بمونم و بفروشم.وقتی کارهام رو برای مسئولش فرستادم بهم گفت حقیقتا کارهاتون فوقالعاده است.خیلی اینو میشنوم که همه تحسینم میکنن وقتی کارهام رو میبینن چون من واقعا عاشق آبرنگ هستم و موقع نقاشی کشیدن چیزی جز لذت نمیفهمم اما باورهای مالیم خیلی قوی نیست و مقاومت دارم ولی همش با خودم میگم من سه ماهه که شروع کردم و انقدررر پیشرفت کردم و نباید توقع بیجا از خودم داشته باشم.
کانال و پیج ام هم بااینکه هیچ تبلیغی و کار خاصی نکردم تو این یک ماهی که راه انداختم کلی پیشرفت کرده اما همش ذهنم میگه پس کو پول…از خدا پرسیدم بازم برم سرکار؟طبق اون حرف استاد که میگن همیشه ورودی داشته باشید حالم بد میشد که ورودیم صفر شده اما نشونه گذاشتم و خدا بهم گفت تو همین مسیر پیش برو…بعد از کار اولی که باز میخواستم برم سرکار هیچ جا حالم خوب نبود قشنگ حس میکردم دارم برای پول کار میکنم و هیچ لذتی نمیبرم ولی الان دارم برای عشقم کار میکنم و ذهنم همش این وسط دخالت میکنه.حتی وقتایی که تو این شغلم برای پول کار میکنم اصلا به دلم نمی چسبه اون کار و ولش میکنم…
واقعا خدا خیلی باید بهم کمک کنه که مسیر رو ادامه بدم چون ذهن همش میخواد منحرفم کنه از این مسیر.
الان که نتایجم رو نوشتم میبینم واقعا خیلی خوب تکاملم رو طی کردم و جای خوبی هستم و کلی پیشرفت داشتم تو این مدت ولی چیزی که باعث میشه آدم حالش بد بشه همون مقایسه است…
الان دارم وارد قدم سوم میشم.راجب پاشنه آشیل هاست که من استاد پاشنه آشیلم.خدا کمکم کنه بتونم این بتن هارو ابراهیم وار بشکنم تا این باران رحمت الهی رو جریانشو به زندگیم وارد کنم.
این از ردپای این روزهای من.بماند به یادگار
من دوباره این فایل رو دیدم و کامنتم رو دارم ویرایش میکنم.راجب مسائل مالی چقدر آب روی آتش برای ذهنم بود که دنبال نتایج یک شبه نباشم و ادامه بدم.واقعا خدایا شکرت که هدایتم کردی به این فایل.خیلی حالم رو خوب کرد
دوستون دارم و خدا یار و یاور و هدایتگر هممون باشه به سمت زیبایی های بیشتر
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی و مریم جان
سلام به دوستای خوبم که با کامنتهاشون واقعا غوغا میکنن
میخوام یه رد پا از خودم به جا بذارم که یادم نره!!!
در راستای حرفهای استاد و این فایل ارزشمند باید یادم باشه اون چیزی که میتونه من رو به خوشبختی بینهایت برسونه لذت بردن از مسیریه که دارم طی میکنم
قبل از همه چیز اول باید به خدا توکل کنم و بدونم که اون همیشه همراه منه، به من کمک میکنه ، راه درست رو بهم الهام میکنه و وقتی که من مشغول گسترش دنیا هستم به شدت به من کمک میکنه، نه تنها به من بلکه به هر کسی که تو این راه(گسترش جهان) قدم برمیداره
مطلب بعدی اینکه من باید خودم رو لایق دریافت الهامات خدا ببینم تا بتونم اونها رو دریافت کنم
و مطلب سوم اینه که من باید ارزش خلق کنم تا پول و ثروت وارد زندگی من بشه،
ارزش خلق کردن در کار خودم(فروش گیاهان آپارتمانی و مراقبت و نگهداری از اونها) میشه این موارد:
/ من باید گلهای زیبا و سالم و شاداب به مردم بدم
/برای خوب موندنشون ، به مشتریها راهنماییهای درست بکنم
/کودهای خوب به اونها بدم تا بهترین نتیجه رو بگیرن
/هنگام مریض شدن گیاهشون ، درست راهنماییشون بکنم برای خوب شدن حال گیاهشون
/توی اینستاگرام باید پستهای خوب و باکیفیت درست کنم تا مردم ببینن و لذت ببرن(هم از نظر محتوا هم از نظر بصری)
اینها چیزهاییه که الان به ذهنم میرسه(خوشحال میشم اگه کسی کامنت من رو خوند و راهنمایی به ذهنش رسید بهم بگه »« خیلی ممنون میشم)
من باید روی مهارتهای خودم کار کنم و تو کار خودم حرفهای بشم ، باید متخصص کار خودم باشم ، باید هرروز با لذت مطالعه کنم و روش رمان بذارم و تمرکز تا نتیجه دلخواه خودم رو بگیرم
داشتم فکر میکردم که توحید واقعا مهمه و باید فقط به خدا توکل کنم اما به شدت در کنار توحید خبره بودن تو کار خودم هم مهمه ، باید از همه چیز در کسب و کار خودم سر در بیارم تا بهترینِ خودم باشم
خدایا بهم کمک کن تا جایی که میشه از حواشی بپرهیزیم و فقط به اصل بپردازم
سلام بر استاد وخانواده بزرگ عباسمنش………….دیوانه شدم ..دیوانه این همه اگاهی …این همه درک از قانون .وقتی تصمیم گرفتم به طور تمرکز لیزری این قسمت نتایج دوستان ببینم متوجه ایرادات خودم شدم وخدا راشکر میکنم به من لطف کرد ومن هدایت کرد که تمام 16 قسمت این بخش سایت دیدم من دو سال پیش این فایلها را دیدم اون موقع اینقدر تمرکز نداشتم وایندفعه نکات مهمی بهم یاداوری شد وتصمیم گرفتم بنویسم وبه خودم تبریک بگویم که کنترل ذهنم بیشتر از 2 سال قبل بوده.وهرروز بیشتر کنترل میکنم .خدایا ازبابت وجود استاد عباسمنش بی نهایت سپاسگذارم .خدایا سپاس خدایا سپاس خدایا سپاس