نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 10 - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    293MB
    34 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 10
    41MB
    34 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

353 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Mz گفته:
    مدت عضویت: 834 روز

    سلام به خانواده عزیزم

    یه نکته ای که اقا رضا گفتن وقتی دوره رو خریده بودن نجواهای ذهنی داشتن که آقا تو به زن و بچه ات خیانت کردی تو پول مردم رو ندادی هنوز چرا واسه خودت این کارو کردی و اینا …

    بیاین این دیدگاه رو عوض کنیم ، قرار نیس ما خودمون رو وقف دیگران کنیم ، چیزی که توی پدر مادر ها زیاد دیده میشه ، تمام عمر و افکار اعمالش رو گذاشته تا فلان خدمت رو به فرزندش یا همسرش یا والدینش بده نه اقا این خبرا نیس تو باید عاشق خودت باشی زندگی تو ختم نمیشه به فلان شخص خاص به خودت برس برا خودت خرج کن فک نکن این سفر رو تنها بری خانوادت میگن این کلا بیگانه هس با ما دیگه ازت رو برمیگردونن نه این خبرا نیس تا میتونی روی خودت خرج کن ، بیرون میری برا خودت هدیه بخر ، و کلی کار لذت بخش انجام بده برا خودت

    برداشت سطحی نشه ها : از این به بعد جز من کس دیگه ای آدم نیست و همه چی برا خودم نه تعادل حفظ کن و الویت خودت باش برا خودت خرج کن

    چطور درامدت 10 تومن هس با پس اندازو فلانو اینا برا فرزندت کامپیوتر 20 تومنی رو میگری هر مال لباساشو عوض میکنی ولی برا خودت سالی یه بار لباس میخری ؟! یا حاضر نیستی ماشینت رو عوض کنی همش میخوای پول اون رو صرف بقیه بکنی

    آره عزیزم برگرد به خودت ما مسئول هیچکس نیستیم جز خودمون و کسی هم مسئول ما نیست

    اگر چیزی باب میلت نبود با نهایت قدرت و احترام ردش کن این زندگی توعه نظر دیگران هیچ اهمیتی نداشته باشه برات

    و از چیزی که خوشت میاد لذت میبری انجامش بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      داود حبیبی گفته:
      مدت عضویت: 931 روز

      عالی بود مهدی جان واقعا دیدگاهی رو که نوشتی تحسین میکنم، خیی خوب توضیح دادی ما مسئول خوشبختی و بدبختی کسی نیستیم مخصوصا نزدیک ترین افراد زندگیمون ولی نه به شرط رعایت نکردن تعادل وافراطی عمل کردن،ما در درجه اول باید اولویت زندگیمون خودمون باشیم و این کار به نظرم تکامل میخواد و تا آخر عمر باید حواسمون به این تیکه از زندگیمون باشه، یعنی اولویت هامون رو مشخص کنیم و توی تعادل بمونیم، وقتی این کارو عالی انجام بدیم خیلی خیلی به تقویت عزت نفس و احساس لیاقت مون کمک میشه و چقدر میتونه ظرف مارو بزرگ تر کنه، چقدر میتونه ما رو از دیدگاه اکثریت جامعه تفکیک کنه و سبک شخصی مون رو به رخ بقیه بکشه و چه الگوی خوبی میتونیم باشیم واسه فرزندان و همسرمون، مهدی جان آرزوی سلامتی و تندرستی میکنم برات ایشالا هرجا هستی حال دلت عالی باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    حیدر احمدی برزگر گفته:
    مدت عضویت: 1330 روز

    به نام خداوند مهربان، استاد جان و مریم خانم شایسته عزیز و خانواده صمیمی عباس منش درود بر شما. خدا رو شاکرم بابت اینکه هر روز ما رو هدایت میکند به مسیرهای سعادت و خوشبختی در هر دو دنیا. رضا جان از اینهمه هدایتی که شدی و با تمام وجود و صداقت برای ماهم تعریف میکنی ازت سپاسگزارم، چقدر قانون رو خوب درک کردی و با توجه به آن به سوی کمال و خوشبختی هدایت شدی. از استاد عزیزم هم ممنونم که چنین فایلهای رو برای ما آپلود میکنه که همه هدایت بشیم به سوی سعادت در دو دنیا. خداوند مهربان رو بابت تمام نعمتهای که به ما عنایت کرده، سپاسگزارم و برای همه ، شادی، تندرستی، سلامتی، ثروت و سعادت در دو دنیا رو آرزو میکنم، آمین یا رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    نیلوفر گفته:
    مدت عضویت: 1517 روز

    سلام استاد عزیزم واااای چقدرر این فایلها عالیه این قسمت که در مورد روابط گفتید ما روی خودمون کار کنیم بقیه کارها رو جهان انجام میده خییلی دوست دارم چون خیالم راحت میشه که من با خودم طرفم و اصلا لازم نیست با کسی بحث کنم تا شرایط عوض شود . اون قسمت روابط رو بیش از 10 بار گوش کردم خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    محمد آتشکار گفته:
    مدت عضویت: 1027 روز

    به نام فرمانروای جهان خداوند یکتا

    سلام به دوستان همفرکانسی خوبم سلام به استاد عباسمنش و خانوم مریم شایسته عزیز امیدوارم هر جا که هستین شاد و ثروتمند و سعادتمند هم در این دنیا و هم در اون دنیا آرزوی موفقیت بیشتر دارم برای جفتتون

    من محمد رسول آتشکار هستم و 20 سالمه و شاغلم

    اگه بخوام شیوه آشنایی خودمو با سایت بگم خوب یکم عجیبه یه روز تابستانی بود که من روز کاری سختی رو داشتم واز طرف صاحب کارم خیلی حرف شنیده بودم با اینکه خیلی زحمت میکشیدم اون روز ساعت 7 بود رسیدم خونه رفتم طبقه بالا رفتم زیر پتو وناخداگاه گریم گرفت گریه شدیدددد و همش با خودم تکرار میکردم که من باید تغییر کنم من باید تغییر کنم گریه میکردم و میگفتم اینو با خودم نمیدونستن اصلا چجوری نمیدونستم باید چیکار کنم فقط با خودم تکرار میکردم که باید تغییر کنم و یهو یه ایده اومد توی ذهنم که اونموقع موهام خیلی بلند بود برم موهامو کوتاه کنم و منم بعد چن وقت که کلا موهامو کوتاه نکرده بودم احساس میکردم که تغییر رو باید از اینجا شروع کنم از یه چیز کوچیک(من هنوز با سایت آشنا نشده بودم)و خوب من رفتم وموهامو کوتاه کردم و یکم که گذشت یه اتفاقاتی افتاد که من مجبور شدم از اون کاری که هستم بیام بیرون با اینکه من اذیت میشدم سر اون کار ولی بشدتتتتت دوس داشتم که اونجا باشم چون مثل منطقه امن شده بود برام و جهان یکاری کرد که من از سر کار بیام بیرون بعد داشتم با یکی از دوستام صحبت میکردم گفت که یه چیزی میگم فقط برو نگاه کن بعد گفت که برو سایت استاد عباسمنش منم گفتم باشه به یه حالت مسخره کننده و فردا شد و من حالم خوب نبود چون از سر کار اومدم بیرون پولی نداشتم و تا 20 سالگی یه دوچرخه واسه خودم نخریده بودم بعد دوستم پیام داد که رفتی اون سایت گفتم نه خیلی دعوام کرد و بزور و اصرارش من اومدم به سایت و اگه اشتباه نکنم دوره روانشناسی ثروت 1 بود که من گوش دادمم اولین فایلم اون فایل حال منو دگرگون کزد اون فایل منو تکون داد هر وقت بهش فکر میکنم مو به تنم سیخ میشه منم اونموقع سریع رفتم یه خودکار و دفترچه گرفتم و تعهد دادم تلوزیونو بزارم کنار و با دوستای نامناسب نباشم و منی که از 14 سالگی تا 20 سالگی حتی فوتبال لیگ عربستان رو هم میدیدم از وقتی که تعهد دادم به طرز باور نکردنی دیگه فوتبال ندیدم و الان 5 ماهه هنوز 1 فوتبال ندیدم و اما اتفاقی که رخ داد توی این 5 ماه این بود که من تا 20 سالگی هررررر چی کار میکردم هیچی از خودم نداشتم از وقتی که گوشه ریزی از قوانین رو فهمیدم یه موتور خیلییی خوب خریدم پولشم 30 درصد رو خودم داشتم بقیشو به طور معجزه آسایی جور شد این عالیییی بود برای منی که هیچ چیزی تا 20 سالگی از خودم نداشتم حتی گواهی نامه بعر از اینکه با قوانین آشنا شدم حتی گواهی نامه ماشین هم خیلی راحت گرفتم من فقط به گوشع ریزی از قوانین عمل کردم گوشه خیلی ریز و نتایج فوق العادع ای کسب کزدم و خدارو خیلی بهتر شناختم جوری که تا خداوند میاد توی ذهنم ناخداگاه اشت از چشمام میاد از وقتی با قوانین آشنا شدم چند اتفاق به ظاهر بد برام افتاد ولی توی این مدت تمام اشک های که از چشم من اومد فقط اشک شوق بود اشکی بود که بخاطر اینکه چقد خداوند میتونه مهربان باشه چقد خدا میتونه عادل باشه و چقددمیتونه بهم نزدیک باشه یه جمله استاد خیلی توی ذهن من مرور میشه که میگفت انقد خداروشناخته بود که بعضی وقتا فکر میکردم که خدا همه کارش شده خوشبختی من وقتی که به این جمله فکر میکنم و وقتی که میبینم خدا توی چه جاهایی به من و دیگران کمک کرده اشک شوق از چشام جاری میشه به قول یه بزرگی میگفت وقتی که بین حرفات میگی فلان جارو شانس اوردم اونجا خدا هدایتت کرد خداوند اونجا مواظبت کرده ازت

    والله خیرا حافِظا

    خیلیییی دوستون دارم برای تک تکتون و رضای عزیز آرزوی موفقیت دارم امیدوارم که خداوند هممون رو هدایت کنه در واقعه امیدوارم که ما هدایتای خداوکد رو ببینیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    مرضیه جعفری گفته:
    مدت عضویت: 3041 روز

    سلام به خانواده عزیزم

    موضوع اول بها پرداخت کردن برای خواسته هست.وچقدر این موضوع مهمه چقدر تفاوت ایجاد می‌کنه چقدر احساس ارزشمندی و لیاقت آدم رو بالا می‌بره واقعا اگر منصفانه یه نگاه کوچولو بندازیم به زمانهایی که چیزی رو رایگان به دست آوردیم و زمانهایی که بهایی پرداخت کردیم بابت چیزی قشنگ این تفاوت رو متوجه میشیم که چقدر احساس مهم بودن توانستن ارزشمند بودن ثروتمندی لیاقت عزت نفس و خودباوری رو در ما بیشتر کرده و یه نگاه دیگه ای یه نگرش دیگه ای به ما میده در مورد خودمون حتی بماند که چقدر بهتر از اون کالا یا چیزی که داریم نگهداری و استفاده میکنیم.

    یه موضوع دیگه که اینقدر ما بمباران شدیم با افکار و ورودی هایی که تو تمام جنبه ها به ما احساس گناه داده شده و احساس کردیم ما مسئول دیگرانیم و بحدی اعتماد بنفس و احساس ارزشمندی درون ما ویران شده که همیشه دیگران رو در ارجحیت قرار دادیم همیشه از خواسته هامون چشم پوشیدیم بخاطر دیگران برای دیگران و نابود شدیم واقعا در حدی که وقتی از پول خودمون درآمد خودمون میخواهیم کوچکترین چیز یا وسیله رو برای خودمون بخریم این احساس گناه و بی ارزشی چنان پاپیچ ما میشه و چنان افسار ذهن ما رو در دست میگیره که نتونیم اون کارو بکنیم اگر هم میکنیم با احساس عذاب وجدان یا بقول دوستمون خیانت این کارو میکنیم و حتی اگر بدستشم بیاریم از دستش خواهیم داد چقدر این موضوع اعتماد به نفس و عزت نفس مهم هست واقعا.

    موضوع مهم بعدی اون احساس خوبی هست که با شنیدن این آگاهی ها به دست میاریم و چنان آرامشی به ما میده چنان ما رو در صلح با خودمون قرار میده که هممون تجربه کردیم چقدر تمسخر میشیم چقدر اطرافیان تحقیرمون میکنند سرزنشمون میکنند اما برامون مهم نیست خیلی راحت از کنارشون رد میشیم حاضریم همه چیزمون رو بدیم اما این آگاهی ها رو داشته باشیم گوش بدیم تو دنیای قشنگ خودمون باشیم و هیچیزی رو هم بدل نمی‌گیریم می‌خندیم شادیم و این همون کلام الله که اینطور مایه آرامش قلب ما میشه.واقعا الان میشه درک کرد اون زمان پیامبر رو که یارانش شکنجه میشدند اما دست بردار پیامبر و راهش نبودند الان شاید درک کنیم حس و حالشون رو و اون آرامشی که پیدا میکردند و اون انگیزه ای که می‌گرفتند تا همه چیز رو بجون بخرند.

    موضوع مهم بعدی تغییر ورودی های ماست این ورودی ها در واقع خروجی های ذهن ما رو دارند شکل میدند و خروجی ذهن ما چیزی نیست جز ورودی هایی که دریافت کرده و چقدر این موضوع مهمه و چقدر استاد روش تاکید دارند اتفاقا دیروز یا یه فایلی افتادم از دوره جهان بینی توحیدی یه دوست عزیزی که باردار بودند و میگفتند همسایمون میومد در مورد بدی بیمارستان کادر درمان پزشکان و آزار و اذیتی که شده بود صحبت می‌کرده و ایشون می‌گفت من می‌شنیدم و تو دلم میگفتم نه برای من که اینجوری نیست من دارم فایلهای استاد رو گوش میدم من فلان من بهمان بجای اینکه کلامش رو قطع کنم یا کاری کنم که نشنوم این ورودی ها رو هی شنیدم هی شنیدم و فکر میکردم چون دارم فایلهای استاد رو کار میکنم دنیا برای من جور دیگه میشه و بعد دیدم یک به یک تمام اون اتفاقاتی که دوستم تعریف کرده بود رو تجربه کردم و تازه اونجا متوجه اهمیت موضوع ورودیهای ذهنم شدم و دیدم چطور خودم به دست خودم زایمانم رو سخت و ناجور کردم و متوجه شدم قانون تغیر نمیکنه صرف اینکه من شاگرد استاد باشم یا فایل گوش بدم من باید در عمل تغیر کنم و در عمل تغیر کردن اینه که بشدت مراقب ورودی های ذهنم باشم که این اولین گام بسمت صعود یا سقوطه.

    نکته بعدی بهترین خودت رو ارائه دادن هست تو هر کاری که داری انجام میدی وواقعا خیلی مهمه این وجدان کاری داشتن من بشخصه تو هر کاری که انجام میدادم و میدم اصلا اهمیت نمی‌دم چقدر پول میده منم همون اندازه کار کنم یا کار مردمه بمن چه ضرر و زیانش یا حتی تمیز بودن محیط کارم نه اصلا اونجا رو اون کارو مال خودم می‌دونم دوست دارم بهترین باشه هر چی که در توانم هست رو انجام بدم و این خیلی به بهتر شدن شرایط کاری من کمک می‌کنه باعث میشه حالم بهتر باشه با کاری که دارم انجام میدم در صلح باشم احساس خوبی بمن بده شوروشوق داشته باشم براش ایده میدم حتی اگر جور بشه اگه اونجوربکنیم نیازهای مشتری ها رو سلیقه هاشون رو انتقال میدم سعی میکنم اینقدر حوصله بخرج بدم و همراهی کنم که بشدت باهام دوست میشند و احساس راحتی و اطمینان میکنند با من و قشنگ میبینم چقدر بمن اعتماد میکنند و راحتتر از بقیه خرید میکنند و رضایتم دارند از همه مهمتر.

    نکته بعدی همون قانون بدون تغیر خداوند هست که زنان پاک برای مردان پاک و زنان ناپاک برای مردان ناپاک وقتی ما شروع میکنیم به تغییر کردن و تغییر میکنیم واقعا جدیتمون یا برادریمون رو بقول استاد به جهان نشون میدیم اونم دست بکار میشه و صحنها شرایط اتفاقات رو جوری پیچیده که براحتی ما از اون آدمها و شرایطی که دیگه هیچ ربطی باهاشون نداریم کنده بشیم و جدا بشیم حتی اگر از اعضای خانواده ما باشند حتی اگر زن و فرزند ما باشند همون اتفاقی که برای نوح و پسرش افتاد برای هود و همسرش افتاد و خیلی از ماها هم تجربش کردیم من خودم وقتی شروع کردم به کار کردن روی خودم و مهمون میومد مثلا من نمی‌رفتم بیرون بشینم پای درد دلش و گوش دادن به اراجیفش مادر غر میزد سرزنشم میکرد فحش میداد اما من همچنان می‌نشستم فایلهای رو گوش میدادم می‌نوشتم و یواش یواش شرایط بسمتی رفت که من کلا مهاجرت کردم برای خودم شدم و کاملا تنهام کرد تا بتونم بهتر و بیشتر روی خودم کار کنم.

    موضوع بشدت مهم بعدی مسأله شروع کردن از همون جایی که هستی با همون شرایط و امکاناتی که داری هست.وچقدر این موضوع تو مسأله درک قانون تکامل مهمه.همه ما وقتی شروع میکنیم به کار کردن روی خودم یک سری اقدامات عملی بهمون گفته میشه متناسب با همون شرایطی که داریم که میتونیم انجام بدیم ووقتی اونا رو شروع میکنیم جهان هم متناسب با قدم‌هایی که گفته و ما برداشتیم قدم‌های بعدی رو میگه آروم آروم و این همون قانون تکامل هست.من خودم وقتی شروع کردم به نوشتن و کار کردن روی ثروت یک بیکار بودم کار نداشتم اما یه پس اندازی داشتم و خیلی علاقه داشتم به پرورش بز سانن شروع کردم به تحقیق کردن در موردش مطالعه کردن در موردش فیلم می دیدم در موردش و ایده ای که اومد این بود که تو شروع کن به تمیز کاری خونتون ما خونمون یه حیاط خیلی بزرگ داره که شده بود محل جمع آوری زباله ها و اوراقی ها چهر چی خار آید روزی به کار آید و هم بشدت صحنه کثیفی شده بود هم تو مخ بود آقا شروع کردم به جمع آوری فروختن خارج کردن اون آت و آشغالها هر چی آجر بود بلوک سیمانی بود جمع کردم چیدمان کردم یه گوشه ای مرتب و منظم خلاصه من اونجا رو داشتم آماده میکردم برای آوردن بزها از یکیم میخواستم شروع کنم اما باز جهان دید این اقدامات عملی رو و گفت نه باریکلا تو خیلی مصممی حالا دیگه جات اینجا نیست و کلا باید بری و من برنامه های دیگه ای برات دارم و من مهاجرت کردم و اصلا زندگی من چیز دیگه ای شد.

    خدایا شکرت بخاطر تمام لحظه های قشنگی که تجربه کردم درس‌هایی که گرفتم و رشدی که تو این مسیر کردم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    زهرا و صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 2005 روز

    به نام خدای یکتا هدایتگرم از تاریکی ها به نور و روشنایی

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز و تمامی دوستان بی نظیرم

    خدا رو بابت وجود استاد عزیزو این جمع اگاه که هر کلامشون کلی درس داره و وجود اقا رضای عزیز و این اگاهی ها سپاسگذارم.

    دیروز تا اخر شب بارها و بارها این فایل رو گوش دادم و هنوز برام درس داره.چقدر این تیکه از صحبتهای اقا رضای عزیز از پوشیدن لباس تمیز و نو و خالی و مرتب کردن قفسه ها حال و هوای عجیبی داشت.لذت بردن از هر اونچه که هست.احساس خوب.ایمان. چقدر شما خوب عمل کردین.چقدر درسته که وقتی یه جایی رو مرتب میکنیم و جا باز میشه خداوند پرش میکنه .ماه گذشته که خانواده ها شهریه ها رو واریز کردن به حسابم مادر دوتا از شاگردام شب قبل از کلاس بهم پیام داد که بچه ها میگن ما دیگه کلاس نمیریم و هر چقدر اسرارشون میکنم راضی نمیشن و عذر خواهی کرد و اطلاع داد که بچه هاش دیگه نمیخوان بیان.خیلی خوب یادمه که داشتم تو دفتر روزانم اتفاقات خوب اون روز رو مینوشتم و سپاسگذاری میکردم انقدر حالم خوب بود که یه لحظه هم از این اتفاق به هم نریختم با اینکه رو اون پول حساب کرده بودم و فرداش میخواستم یه سری کارام رو انجام بدم و ابزار کارم رو تهیه کنم گفتم مساله ای نیست بزارین راحت باشن و اسرارشون نکنید .و وقتی شماره کارت خواستم که شهریشون رو برگردونم خیلی اسرار کردن که نمیخواد و همسرم ناراحت میشه برگردونید.بچه ها دو جلسه اومده بودن. اما قلبم گفت کلش رو برگردون و فرداش برگردوندم به حسابشون. البته با کلی اسرار چون قبول نمیکردن و میگفتن اون دو جلسه رو کم کنم.وقتی کلاس رفتم یه خانمی اومد با دو تا بچه هاش که یکیشون دقیقا هم سن و سال پسر کوچولوی اون خانم و هم اسمش هست و همونقدر شیرین و باهوش.وقتی خواستم درصد موسسه رو پرداخت کنم گفتن این ماه نیاز نیست چون تعداد شاگرداتون کم بودن انشالله ماه های بعد و چقدر عظمت خداوند توش نقص نیست .من تازه تازه دارم یاد میگیرم که عمل کنم و تمرکزم اینه که قدم هام رو درست بردارم کوچیک و بدون عجله اما درست و هر چقدر تو هر جایی این کارو کردم نتایج شگفت زدم کردن و برعکسش و این همون اهمیت عمل کردنه که خیلی دارم تلاش میکنم بهتر بشم.از خدا مداومت میخوام و عملی که رضایت خدا رو برای همگیمون به همراه داشته باشه رضایتی که منجر میشه به سرازیر شدن نعمت ها و رسیدن به خواسته هامون

    خدایا سپاسگذارتم بابت این قوانین ثابت و بدون تغییرت و وجود استاد و بودنم تو این مسیر زیبا و این جمع بی نظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    مهدی اصلانی گفته:
    مدت عضویت: 2040 روز

    رضای عزیز

    داداش گلم

    بی نهایت عاشق بیان کردن و خوش صحبت بودنتم

    و از همه مهم تر عاشق شجاعتتم

    شاید شرایط الان زندگی من خیلی شبیه گفته های این قسمت که گفتی شده

    من هم واسه مهاجرتم تا قبل از این فکر میکردم فقط و فقط پول لازمه

    تا جایی که باور کردم برای مهاجرت “باورهای مناسب و فرکانس های مناسب ” نیاز دارم

    حدود دو ماه پیش به خدا و خودم تعهد دادم که تا پایان سال 1402 مهاجرت کرده باشم

    بعدش به خودم گفتم خب: الان من چه قدمی میتونم بردارم ؟

    خب معلومه “زبان خوندن”

    دیگه این کار و که میتونی انجام بدی

    کار من شده بود زبان خوندن و افکار و باور های خوب ساختن

    بعد پشت سر هم انگار یکی بهم میگفت چی کار کنم

    الان بجایی رسیدم که میخوام واسه خودم و همسرم و دخترم وقت سفارت بگیرم

    خیلی ها بهم میگن نرو سفارت

    ریجکت میشی

    قبولت نمیکنن و ….

    ولی من همیشه تو این مواقع یاد موسی میوفتم

    که با قوم و قبیله سمت دریا فرار کرد

    همه بهش گفتن موسی چی کار میکنی

    مارو به کشتن دادی

    الان فرعون و دار و دستش میرسن …..

    احتمالا موسی چشماش و بسته و به پروردگار گفته ” رفیق هر چی تو گفتی و انجام دادم الان دیگه نوبت توئه. وقتشه به قولت عمل کنی و اینم میدونم هیچ کس از تو خوش قول تر نیست ”

    منم میخوام موسی وار با زن و بچه بزن بسمت هدفم و این وسط یه جمله همش تو ذهنم تکرار میشه ” کی از خدا خوش قول تر؟؟”

    ممنونم رضا جان

    از خدا واست حال خوب میخوام داداش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    عارفه گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    به نام خالقی که مرا خالق زندگی خود آفرید

    سلام خدمت تمام دوستان عزیزم

    الله اکبر

    بله الله اکبر

    کلمه ای که بارها من با دیدن این فایل به زبان آوردم و بغض کردم و تحسین کردم

    اولا درس هایم از این فایل بگویم در این سایت بک باور محدودکننده ای که اغلب دوستان خصوصا آقایون برای خودشون میزارند ابنکه زمان نداریم وقت بزاریم فایل گوش بدیم یا کامنت بزاریم و… آخه ما شلوغ هستیم و..

    و من با هربار دیدن امتیاز بیشتر آقایون در بخش کامنت ها و نتایجی مثل آقا رضا و آقا هادی که استاد میزارند این باورِ محدود کننده میره کنار

    که امان از وقتی یکی بخواد برای خودش و زندگیش و تغییرش وقت بزاره بقیه چیز ها بهانه است

    با ابنکه خودم خانم هستم ولی هربار آقایون سایت را تحسین کردم که چقدر فعال هستند و همیشه بهترین کامنت ها و بیشترین نتیجه و فعالیت ها از آقایون سایت هست

    پس بهانه به هیچ عنوان نیاریم و ممنوع کنیم برای خودمون

    وامابعد…..

    آقا رضا چه میکنی هربار با ما چه مثال هایی چه نکته هایی اینکه تیکه مینداختن بهتون و توجه نمی‌کردید اینکه خانمتون چقدر مخالفتون بوده و توجه نمی‌کردید

    اینکه چقدر جالب مدارتون از آدم هایی که نمی خواستید جدا شده

    اینکه از خودتون پرسیدید که وقتی به رویاهام برسم چه مدلی میشم و نوشتید و دیدید کدام را میتونید انجام بدید و بدون اینکه ذهنتون پَس بزنه و حتی مخالفت خانمتون هم تاثیری نداشت رفتید تو دل اقدام و انجام دادید

    اینکه اول کار قانون بها را به همه ی ما یاد دادید با خرید دوره حتی تو اون شرایط خاص زندگی

    اینکه مغازه را مرتب کردید وای چقدر هر لحظه داشتم به وجد میومدم و خودم را اونجا تجسم میکردم و کیف میکردم از این مرتب بودن مغازتون

    اینکه فرمودید جا که باز شد استاد گفته جاش پر میشه و شما تا سقف قفسه زندید الله‌ اکبر

    خدا چقدر بخشنده است

    آقا رضا ابن حال خوب را منی الان درک میکنم که یک عمر بچگیم سر اینکه اتاقم مرتب نبود کتک های شدید میخوردم

    و بزرگتر هم که شدم اصلاح نشدم تا همین چند روز پیش که حتی ازدواج کردم و هرکاری میکردم خونه مرتب نبود و نمیفهمیدم چرا من نمیتونم خونه را مرتب نگه دارم

    و هر چه گذشت و آگاه تر شدم الان یک لیوان را نمیتونم روی اُپن ببینم و سریع میشورم و مرتب میکنم سریع با حال خوب و عشق پشت غذا خوردن ظرف هارا میشورم منی که بَری بودن از ابن کار

    و به لطف دوره سلامتی انرژی و حال خوبی پیدا کردم

    و با آگاهی های سایت بی نهایت تغییر کردم وقتی از تمیزی حرف میزدید با جون دل لذت می‌بردم چون الان دارم از زندگیم لذت میبرم و حالم عالیه و صد درصد حال خوب اتفاقات خوب را داره برام رقم میزنه

    آقا رضا توضیحات شما نشون میده هر ثانیه از اون دوران را زندگی کردید و با پوست و گوشت و استخوانتون حس کردی چون با تک تک حرفاتون مغز کلامتون در دل ما نقش میبنده و درس میگیریم

    استاد عزیزم خداقوت بهتون میگم که هستید و دارید به همه ی ما کمک میکنید که خوب زندگی کنیم و. جهان را جای بهتر برای زندگی کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    سلام

    ممنونم از آقا رضای خوش صحبت که بصورت دقیق تمام تغییرات رو در خودشون شرح میدن و دقیقاً برای من هم این اتفاقات رخ داد فقط زمانی متوجه میشدم که گذشته خودم رو مرور میکردم.

    از صحبتهای شما و نکات تکمیلی استاد خیلی آگاهی های خوبی گرفتم ، مثال مرتب کردن مغازه و ایجاد جای خالی و پر شدن اون توسط دستان خدا عالی بود دقیقاً مثل پاک کردن ذهن و خلوت کردن ذهن و پر شدن ان با الهامات و افکار و فرکانس های جدید و عالی هستش.

    پیگیر فایلهای شما هستن تا این اروم اروم موفقییت های شما رو با تمام وجود احساس کنم و لذت ببرم و ایده بگیرم.

    شاد باشید و سلامت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    امنه ربیعی گفته:
    مدت عضویت: 1089 روز

    به نام خداوندی که انسان ها رو داره در هر لحظه هدایت میکنه

    سلاااام به استاد عزیزم و به هموطنان گرامی :) و همچنان به اقا رضای عزیز

    چقدر شما خوب و شمرده شمرده صحبت میکنی واقعا فن بیانت کلامت جمله بندیت همه چی عالیه ((لهجه ی خیلی زیبایی داری)) و مهم تر از همه اعتماد به نفست قابل تحسینه اقای عطاریان

    خیلی دوست دارم همه ی اونایی که تو سایت هستن به صورت حضوری یک جا باشیم بعد استاد هم باشه بعد اونایی که مثل اقا رضا اقای عرشیا نتیجه گرفتن بیان صحبت کنن درمورد موفقیتشون

    بعد ماهم همونجا موفقیتشونو براشون جشن بگیریم و بهشون هدیه بدیم

    چون این افراد کسانی هستن که میتونن باورهامونو از بیس عوض کنن و ذهن ناخوداگاهمون به این شکل عمل میکنه نه که بخوایم زور بزنیم باور کنیم

    به قول استاد وقتی الگویی داشته باشی وقتی ببینی یکی به موفقیت رسیده وقتی ببینی یه کسی تونسته این کارو انجام بده تو هم ناخوداگاه باور میکنی که میشه

    با دیدن الگو ها این باورهای نمیشود خود به خود شکسته و در نهایت از بین میروند.

    مثال خودم رو میزنم

    من قبلا خودمو باور نداشتم اصن باور نمیکردم که من میتونم کار جدیدی انجام بدم

    هر وقت خواستم یه کار جدیدی انجام بدم خانوادم بهم میگفتن دست نزن بهش تو بلد نیستی شاید اصن بزنی خرابش کنی تو نمیتونی از پسش بر بیای و…

    خب وقتی این حرفا تو ذهن منه نوعی تزریق بشه چه اتفاقی میوفته ناخوداگاهم باور میکنه ک تو نمیتونی خب وقتی باورم این باشه که نمیتونم دیگه ذهنم بهم اجازه نمیده که اقدام کنم میگم ولش کن بابا یکی دیگه میاد برام درستش میکنه مثل ثبت نام کردن تو سایت عباسمنش دیدم دوتا گزینه داره اصلا نرفتم بخونم که چجوری ثبت نام میکنن دادم به برادرم برام این کارو انجام بده

    اما این دفعه دیگ خودم ثبت نام کردم و از وقتی که خودم برای خودممم پروفایل گذاشتم بدون کمک کسیییی به این باور رسیدم عه پس من میتونم کار جدیدی انجام بدم

    الانم هر کار جدیدی باشه باورم اینه که از پسش بر میام

    قبلا برای انجامش اقدام نمیکردم الان اقدام میکنم

    و همین ک باورم ذهنم عوض شد ناخوداگاه روی رفتارمم اثر کرد

    من تازه دارم حرف های استاد رو درک میکنم تازه دارم میفهمم باور یعنی چی باور یعنی اگر تو به حرف های من باور نداشته باشی پس عمل هم نمیکنی وقتی عمل نمیکنی خب مسلما نتیجه ای هم نمیگیری

    پس اول باور میکنیم بعد عمل میکنیم و بعد نتیجه میگیریم و بعد نتایج باعث میشن بیشتر باور کنیم وقتی باور میکنیم قوی تر عمل میکنیم وقتی قوی تر عمل کنیم نتایج بزرگ تری میگیریم و هی این چرخه ادامه پیدا میکنه…

    من وقتی میام تو سایت کامنت مینویسم دوتا هدف دارم

    یکیش این اموزه ها برام یاد اوری بشه

    و دومیش هم چیزایی که به مرور زمان یاد گرفتم و بهتر درکش کردم رو مینویسم تا توی ذهنم ثبت بشن و هم شاید بچه ها بتونن استفاده کنن :))

    فقد همین.

    دوستون دارم استاد شما فقد استاد نیستین شما دکترین که خیلیا رو از بیماری های فکری و بیماری های جسمی نجات دادین از خداوند بابت وجودتون سپاسگزارم :)🪐🫶

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: