اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به این خاطر که نکات این فایل زیاد بود من تو دو تا کامنت تقسیم کردم که بیش از حد طولانی نشه
رضا عزیز میگه:
خبر ها دنبال میکردم با همسایه ها و دوستان کلی در باره موضوعات منفی صحبت میکردیم و کلی سیگار میکشیدم 15 .16 سال
شما در یکی از فایل هاتون گفتین آدمی که برای خودش ارزش قائله به خودش ضربه نمیزنه به خودش آسیب نمیزنه این جمله که شنیدم
انگار از خودم خدا خجالت میکشیدم
چون … تصمیم گرفته بودم آدم بهتری بشم آدم لایقی بشم و همونجا سیگار انداختم و در یک لحظه گذاشتم کنار
شما گفته بودی آدمی که لیاقت داشته باشه به خودش آسیب نمیزنه و من اینا رو مینوشتم و خط مشی خودم انجام میدادم دروغ نمیگم گله و شکایت نمیکنم با دوستام بیرون نمیرفتم
وقتی شما گفتی که وقتی تغییری در زندگیت ایجاد میکنی جهان هم به کمک شما میاد
بعد دیدم دوستام سراغ من نمیان
بعد من شروع کردم به عمل کردن به اونچه که شما در محتواهای رایگانت گفتی
چندین ماه گذشت و من صبح تا شب فایل های شما گوش میدادم
لابلا فقط کار مشتری راه مینداختم
( منم خوش بختانه همینطوری شدم )
تو تنهایی فایل ها رو گوش میدادم دیدم دوستام که میدیدن مسخره میکردن و شما میگفتی با کسی درباره این موضوعات صحبت نکنید
) منم همینطوری تو تنهایی گوش میدم و تو مغازه هندزفری میزارم )
وسعی میکردم هر آنچه که تو فایل ها گفته میشه و من میتونستم بهش عمل کنم برا خودم تمرین درست میکردم
چندین سر رسید من نوشتم از فایل ها خواسته هامو مینوشتم مثال 107 آرزو
به خودم میگفتم ماشین اپتیما خودت مسخره کردی چی میگی تو
ولی من مینوشتم میگفتم استاد گفته مینوشتم هر روز بزور یک چیزایی مینوشتم به خودم میگفتم تو بنویس تو به 107 برس
انگار فکر میکردم اینکار انجام بدم خدا یک پوئن دیگه به من میده میگه ببین رضا 107 آرزوش هم نوشت
الا ن سپاسگذاری هم نوشت
گله و شکایت هم نکرد
گناه نکرد
هی فکر میکردم که انجام این کارها باعث میشه که خدا نگاهش بروی من عوض شه و در هارو بروی من باز کنه
با این که چند ماه گذشته بود دری باز نشده بود ولی من امیدوار تر شده بودم و عادت هم کرده بودم
و خیلی دوست داشتم تکرار کردن و تکرار کردن
منم همینطوری هستم و همش کارهایی که استاد میگه انجام میدم حتی اگه فکر میکنم من کجا بابا پورشه کجا ولی انجامش میدم و نوشتم 107 خواسته رو و گفتم استاد میگه تو بنویس فاطمه تو بنویس حالا شاید شد اگه بشه که خیلی خوب میشه تو که با نوشتن ضرر نمیکنی یا حالا تو عکس بگیر بزن تابلو تو انجام بده ببین چی میشه آخه استاد میگه چطوری اش رو چیکار داری جهان انجامش می ده بازم نمیدونم چطوری و مشتاقم ببینم چطوری )
استاد:
چقد حرف های رضای عزیز که
گله کردن و توجه کردن به نکات منفی من اومدم کم و کم و کمترش کردم
اینا همون تغییرات اساسی و همون تغییرات بسیار بسیار بزرگی هست
چون…وقتی شما در مورد یک موضوع صحبت میکنی نا خودآگاه توجه ات به مراتب به اون موضوع بیشتر و بیشتر میشه
بخاطر همین میگم فاطمه تاجایی که میتونی زیپ دهنت ببند وقتی میخای غر بزنی وقتی میخای شکایت کنی وقتی میخای درباره چیزهای نامناسب صحبت کنی
وقتی میخای غیبت کنی تهمت بزنی
فاطمه فقط زمانی دهنت باز باشه که میخای تعریف کنی میخای زیبایی ها رو بگی میخوای حرف های قشنگ بزنی خوب
فاطمه *اگه بتونی زبانت کنترل کنی میتونی مغزت و فکرت و ذهنت کنترل کنی
خیلی راحت کنترل زبان
وقتی جمعی این کارا میکنه تو فیزیکی بیا بیرون ادامه نده
استاد وقتی داشت رو خودش تمرین میکرد هدفون داشت میومد یا فایل گوش میداد یا اهنگ یا صدای دریا گوش میداد یا جنگل هر چیزی که یکسری صداها و نشنوه
آگاهانه تلاش میکرد از ابزار هایی استفاده کنه که چیزهای نا مناسب نشنوه و آگاهانه در مورد موضوعات نا مناسب صحبت نکنه
فاطمه یاد بگیر اگه تومغازه کسی صحبت شروع کرد بحث عوض کن مثال الان من غذا نهار بنظرتون چی بزارم شام چی بزارم شما دیروز چی خوردین
سلام به شما استاد عزیز و آقا رضا عزیز بابت همچین تعهدی که داشتن و همچنان دارین
واقعا قابله ستایشه
خدارو شکر که خدا هدایتم کرد تا موفقیت و تعهد داشتن آقا رضای عزیز رو ببینم
استاد مثل همیشه چقدر عالی گفتید که آقا جان تو میخوای ورودی های نامناسب نگیری اولین راهش اینه که زیپ دهنتو وقتی میخوای منفی بگی، شکایت کنی، به نازیبایی ها توجه کنی، بد بگی، و…
ببندش
فقط موقعی زیپ دهنتو باز کن که میخوای تعریف کنی، زیبایی هارو ( چه در جهان چه در افراد) تحسین کنی، قشنگ حرف بزنی و…
وقتی تو بتونی زیپ دهنتو کنترل کنی میتونی ذهنتو کنترل کنی
واقعا استاد خیلی بجا گفتید که زیپ دهن خیلی راحت تر از ذهن کنترل میشه
پس کنترلش کن تا بتونی یواش یواش با تکامل ذهنتو کنترل کنی
من این داستانو فککنم گفتم و باز میگم که بیشتر ثابت بشه
وقتی از عید امسال من و خواهرم تصمیم گرفتیم تغییر کنیم تنها کاری که کردیم به زیبایی ها توجه کردیم و میشستیم ساعت ها درباره اون زیبایی ها باهم حرف میزدیم و تحسین میکردیم ( اگه مستندی میدیدم، اگر زیبایی در یک آدم غریبه ای میدیدم و… بعضی وقتا سفر به امریکاتون نگاه میکردیم و اون زیبایی هارو تحسین میکردیم و از خدا میخواستیم که هدایتمون کنه و البته هنوز این باور برام ایجاد نشده بود که هرچهکه میبینی( زیبایی) و میخوایش/ حتی اگه درخواستش نکنی تو هدایت میشی)
و خب این روند تا دوماه ادامه داشت تا اینکه منو خواهرم با تور مدرسه میریم شمال
و به جرات میتونم بگم که بهترین اتفاقات زندگیم برام اونجا رخ داد و مکانی رفتیم که وقتی سفر آخرین سفر های شما استاد عزیز رو میدیدم اون فضاهای سبز دقیقا بهشون هدایت شدم
و وقتی اون فضارو دیدم شک شدم و از اونموقع تا الان برام بیشتر باور پذیر تر شده و انگار که به جونم افتاده هرچیزی که میبینم با قاطعیت میدونم که بهش میرسم و میبینم
اون سفر معرکه بود و چون طولانی میشه از جزئیاتش نمیگم
ما اونجا دهنمونو ، ذهنمونو کنترل کردیم بر خلاف بقیه بچه ها و به طرز جادویی بهترین چادر، بهترین جا، بهترین اتاق، بهترین آب دوش، بهترین قسمت های غذا ها و… انقدر زیاده که نمیتونم بشمارم برای ما برخلاف بقیه اتفاق افتاده
و این یک معجزه بود تو زندگیم
و این نتیجه این بود که ما فقط و فقط
تکرار میکنم فقط و فقط زیپ دهنمونو بستیم و فقط تحسین کردیم، مثبت گفتیم
و صد البته به صورت آگاهانه
و الان7 ماه از تصمیم ما گذشته به قدری این تحسین کردن و مثبت گفتن تومون ایجاد شده که به صورت ناخداآگاه اگه یک فردی رو ببینیم که از نظر خودش لکی داره تو صورتش من اصلا متوجهش نمیشم و شروع میکنم از باقی زیبایی هاش تغرییف کردن
و خالههام جدیدا بهم میگن که وای اگه پیش شکوفه و بهاره باشی انقد ازت تعرییف میکنن که اعتماد بنفست میره بالا
و اونا با خودشون فک میکنن که ما الکی اینارو به زبون میاریم فقط بخاطر اینکه خالههامونن در صورتی که خداشاهده اصلا افتاده تو وجودم که هر زیبایی رو دیدم تحسین کنم و به زبون بیارم
نه فقط نبست به خاله هام
(و هیچ زشتی از نظر اونها من نمیبینم)
نسبت به همه( البته کهاینو میدونم خیلی خیلی جای پیشرفت دارم تو این قضیه ولی تمام تلاشم رو میکنم)
نسبت به همه چیز
نسبت به هرآنچیز خوبی که در این جهان هست
و خداشاهده این چند وقته انقد آدم های عالی و درست رو میبینم و باهاشون آشنامیشم که حد نداره
و باور وجود فراوانی هرروز داره بیشتر و بیشتر ثابت میشه
زمانی که باورهای خود را در مورد خداوند تغییر می دهیم:
رفتار خداوند در مورد ما تغییر خواهد کرد
اگر خداوند را آینه ای در نظر بگیریم:
بازتاب آن نسبت به ما تغییر کرده چون دیدگاه متفاوتی را به خداوند داریم و خداوند واکنش متفاوتی به ما نشان خواهد داد
ممکن است در ابتدا:
متوجه تغییرات خود نشویم از نتایج رخ داده شده:
می توانیم به تغییر باورهای خود پی ببریم
اگر به دنبال نتایج پایدار به صورت مستمر هستیم:
باید تغییرات ما عمیق تر واقعی تر درونی و درست تر شود
بنابراین:
زمانی که نگاه ما به خداوند تغییر می کند:
نگاه خداوند به ما تغییر خواهد کرد
خواسته های ما:
هر روز بیشتر و بیشتر می شود و به همین دلیل زمانی که به خواسته های خود دست میابیم و تغییر می کنیم توقع و انتظار زیادی از خود و نتایجمان داریم و سپاسگزار :
خواسته های تحقق یافته ی خود نیستیم
زمانی که ما به سمت خداوند قدم برمی داریم:
خداوند هزاران قدم به سمت ما بر می دارد
داشتن احساس کمی بهتر از قبل:
مهم ترین تغییری است که همواره باید در زندگی ما تداوم و ادامه یابد
بسیار مهم است:
کانون توجه خود را کنترل کرده درباره ی اتفاقات نامناسب:
شکایت و اعتراض نکرده و تمرکز خود را بر نکات مثبت و زیبایی ها قرار دهیم
زمانی که در مورد نازیبایی ها صحبت می کنیم:
تمرکز ما بر آنها بیشتر می شود
پس تا جای ممکن زمانی که:
خواستیم تهمت بزنیم غیبت کنیم حرف های نامناسب و نازیبا بزنیم گله و شکایت کنیم زبان و سخنان جاری بر ان را کنترل کنیم
زمانی که بتوانیم زبان خود را کنترل کنیم:
می توانیم ذهن خود را کنترل کنیم
افراد منفی که همواره از اوضاع و شرایط نامناسب گله و شکایت دارند را :
آگاهانه حذف کنیم
شیطان غیبت را:
نزد ما جذاب نشان می دهد آگاهانه جریان آن را با استفاده از ابزار مناسب مانند هدفون یا ترک محل .. قطع کنیم
آگاهانه تلاش کنیم از ابزارهایی استفاده کنیم که:
صحبت های نامناسب را نشنویم و درباره ی موارد ناجالب و نامناسب با هیچ کسی صحبت نکنیم
قانون:
به هر چیزی توجه کنیم از اساس همان وارد زندگی ما می شود
اگر در مورد نازیبایی ها صحبت می کنیم:
از جنس همان را جذب خواهیم کرد
اجازه دهیم :
موارد نامناسب در ذهن ما باقی بماند و هرگز و تحت هیچ شرایط در مورد آنها صحبت نکنیم
زمانی که در مورد موارد ناجالب و نامناسب صحبت نکنیم:
استاد تو بخش اول این فایل اول میگن صحبت آقا رضا رو که میگه:« من فکر میکردم صحبتهای شما رو گوش میدم و سپاسگزاری میکنم و خدا خودش کارها رو انجام میده و من نمیخواد تغییر خاصی کنم!»
چقدر دیدگاهشون با من در شروع مسیرم متفاوت بوده.
یادمه من همیشه دنبال این بودم که کارهای درست انجام بدم و نگاهم این بود که ؛ نتیجه کارهای درست رفاه بیشتر و ثروته.
و در ضمن همه اشرف مخلوقات نمیتونن کارهای درست رو انجام بدن.من میخوام جز اونهایی باشم که بلدن کار درست انجام بدن.
بخاطر همین همش اعمال خودم رو میسنجیدم و همش میخواستم خودم به شخصه همه کارهام رو از کوچیک تا بزرگ انجام بدم و دنبال درست ترین شکل کارها بودم و تموم تلاشم رو برای انجامشون به کار میگرفتم و انجام میدادم.
بعدش که میدیدم رفاه بیشتر و ثروت ،اونجوری که من دلم میخواد نیومده تو زندگیم میگفتم حتما من هنوز اون روش درسته رو دیدا نکردم!؟ و میگشتم دنبال درستی های بیشتر(الان یادم اومدا!!!)
و در ادامه استاد میگن : خدا تغییر میکنه به تناسب تغییرات ما. و اگه ما یه قدم برداریم خداوند انصافا هزار قدم برمیداره به سمت ما.»
من تو ذهنم نگاههای خودم به زندگی رو یاد میارم.
نگاهی در من که باعث این توقعی که استاد گفت میشه.
نگاه وباوری در من که اگه یه کوچولو خوب کردم خودم رو توقع یه کوه نعمت دارم از خدا.
این نگاه در من برمیگرده به کج فهمی این جمله: «انسان اشرف مخلوقات هست.»
الان میفهمم که تو باورهای من ،چه توقعاتی از خدا برام بوده تا اینجای مسیر زندگیم و چطوری میفهمیدم خدا رو در زندگیم.
تثبیت چیه اصلا؟من تثبیتی نمیفهمیدم.
من میخواستم یه کار خوب کنم و در قبالش کلی رفاه بگیرم.
مثلا اگه یه روز ده تا سپاسگزاری کردم از خدا ، در عوضش خدا چندین برابرش بهم مشتری بده اون روز.
و اگه اینجوری نمیشد و یا تعداد دفعات خیلی کمی میشد. ترجیح میدادم به اصل نبود سپاسگزاری فکر کنم و بگردم دنبال راه کار اصلیه.
من اینقدر گارد داشتم نسبت به سپاسگزاری ها.
توقع در سپاسگزاری از خدا
یعنی من خدا رو سیستم نتونسته بودم بپذیرم دیگه
شخصی میدیدم که در قبال سپاسگزاری باید قدرم رو بدونه و بهم محبت کنه و نعمت بده.
بزرگ شدن ظرف وجود رو دقیقا برای همین نگاهم نمیتونستم بفهمم.
درکم از فراوانی دقیقا بخاطر همین نگاه و برداشت کج از اشرف مخلوقاتم کم بوده.
ولی تو این فایل اینو هم فهمیدم در خودم.
که وقتی من چیزی رو در خودم میسازم و میپذیرم شاید شل کرده باشم یکم ولی برگشت بطور کامل به مسیر اشتباه نداشتم.
یعنی میدونم که دیگه برگشت از مسیر تا روزی که زنده ام ندارم.
و الان بهتر میفهمم استپهام به نشانه عدم تثبیت چیزی درونم هست و باید بگردم و پیدا و اصلاحش کنم.
اعتراف میکنم خیلی شیرین تر شده برام ادامه مسیرم.اینو از حال خوبی که الان دارم میتونم بفهمم.
امیدوارم هرلحظه که این کامن رو دارید میخونید در بهترین شرایط خودتون باشید.
وقتی ما از حرف های منفی کار ورفتار های منفی دوری میکنیم تغییرات رو دیگران در خودمون یافت میکنیم یا توی این فایل مادر رضا متوجه ش رفتار های رضا شده.
کاری های منفی: از نظر من کاری های هستند که به تو حس گناه میدهد اگرچه تویی فرد دیگر همچنین مورد یافت نشه ولی خود من سعی میکنم های که بهم حس گناه میده یا از خودم متنفرم بشم و احساس گناه بکنم دوری میکنم.چون وقتی اون کار رو انجام حس عجیبی بهم درست میده نجوا های توی سرم شدت میگیره و حس بدی دارم نسبت اون کاری که انجام دارم و حالی که دارم.
زبان ما: اگر بتوانیم که خود را کنترل کنیم میتوانیم که مغز رو کنترل کنیم میتونیم این اسب چموش رو در دست بگیریم.
من با اینکه سنی ندارم ولی تا قبل از اشنا شدن با سایت استاد خیلی گلایه میکردم از کارم از مدرسه از دوستانم وحتی دورغ و تهمت و غیبت ولی وقتی اشنا شدم توی دوره که هستم هیچ گونه دوستی ندارم نه دختر نه پسر. بیشتر تمرکر روی خودم هست که چه باور و وردی هایی رو دارم من.حس م بهتر شده با افراد مناسب تری برخورد میکنم.
تنها بدی که از نظر خودم دارم و دارم روی زبانم کار میکنم اینکه باید فحش دادن کنار بزارم نه اینکه ادم بی ادبی باشم فقط وقتی تو حالتی باشم که روم فشار باشه یه لحظه حرفی رو میزنم و بعد با استفاده از قوانین میفهمم که انقدر که من خودمو رو درگیر اون کردم هم مهم نیست و سعی میکنم حس م رو نسبت بهش خوب کنم و چیز های بهتری فکر کنم.
وقتی ما بتوینم(فش و غیبت و تهمت و دورغ و….)کنترل کنیم جهان در های از نعمت رو برای ما باز میکنه.
––
انجام ندان کارهای بیهوده که حس بدی نسبت به اون داریم و حس بدی نسبت به اون پیدا میکنیم .
از دیدگاه رضا انجام دادن اون کار های که استاد میگفته به معنی دورشدن از خداه و واقعا هم همین از نظر من دورغ واقعا بستن در های نعمت های خداونده.
باور های که نسبت به یک چیزی داریم وقتی باورمون عوض میشه اون چیزه هم عوض میشه!!!!*
خود شناسی خودمون و نداشتن توقع به ما کمک میکند که اگر احساس گناه کمتری داریم از وقتی که ما سایت استاد استاد اشنا شدیم در حال تغییر هستیم ولی چون توقع ما بالاست اون ها نمیبینیم.
*بیرون افردای ک در مدار تو نیستن:
وقتی به این باورداشتع باشی که ادمی برای خودش ارزشمنده به خودش ضرر نمیرسونه.
وقتی به خودشناسی رسیده باشی کار های که به شما اسیب میرسه و دیگه انجام ندی مدار تو بالاترم یره و جهان هم به تو کمک میکند که یه سری افراد از زندگی تو بیرون روند.
یادمه که تو کلاس 9 که بودم یه دوستی داشتم که اکثر اوقات بااو بودم و کار های ناجور مثل سیگار کشیدن باهم انجام میدادیم برای تفریحی ولی من خواستم او از زندگیم بره بیرون حتی الان شمارش هم داخل گوشیم نیست میخوام بگم که وقتی اقدام میکنی یا یک قدم برمیداری خدا 10000 قدم برای هدایت و حمایت تو برمیداره.
این فایل نشانه من بود وقتی گوش دادم خواستم خودم بسنجم من کجای این قانون هستم من قبل از اینکه با استاد. باشم تو خیلی چیزها خوب بودم ولی تو یکسری چیزها هم لنگ می زدم با شروع دوره 12 قدم شعله های توحید درون من شعله ور شد به حد اعلا رسید به قدری صحبت های استاد روی من تاثیر گذاشت که من دیوانه توحید شدم به جرات می گم فرکانس هام همه خدایی بود تو کامنت ها ردپا گذاشتم تو صداقت و درستکاری تو غیبت نکردن تو غور نزدن و شکایت نکردن و غیره طوری شده بودم که ذهن من از من انتظار خدایی داشت خیلی باید مواظب باشیم که ذهن از آن طرف بوم نندازه و برای من این اتفاق افتاد دوست ندارم بگم که چه قدر تو این مسیر بهشتی با زیاده روی و طی نکردن قانون تکامل من اذیت شدم و باعث شد کلا به یک آدم ناامید تبدیل بشوم و منی که 5 سال دارو مصرف نکردم همین احساس افسردگی باعث شد من تیرویید بگیرم از نظر جسمی من قانون سلامتی رعایت نمی کنم ( البته بگم من این محصول با خواهرم خریدم ولی جرات نکردم حتی گوش بدم ) هر چند من سالم غذا می خورم و اندام بسیار مناسبی هم دارم و من می دونم این مسیله من متافیزیکی بود و منی که از دارو متنفرم مجبور شدم دارو بخورم البته الان که کامنت می نویسم به لطف الله مهربان خیلی خیلی بهتر شدم نمی خواهم در مورد اشتباهاتم صحبت کنم که تو ذهنم فعال بشه این فقط می گم که من تو اعمال توحیدی بسیار بسیار مومنتوم داشتم و هنوزم دارم ولی سعی می کنم آنقدر خودم اذیت نکنم همین امروز که آمدم سرکار یک نمونه ای برای من اتفاق افتاد من کارم آزمایشگاه هست کار که انجام می دهم صفر تا صدش با دست هست روزی که باید یک تستی را انجام بدهم چون تعداد تست هام زیاد هست روز قبلش انجام می دهم و اگر نمونه ای فردا داشته باشم چون تعدادش کم هست می دهم با دستگاه گذاشته شود قبلاً به سوپروایزر گفته ایشان مخالف بود به دلایل خودش امروز به من زنگ زد گفت این تست چه روزی می داری و من هم صادقانه گفتم و باز هم شاکی شد آره به دستگاه نده کیتش تمام میشه و من گفتم خیلی کم می میماند برای فردا نهایتا 5تا وقتی مکالمه من تمام شد حس ام یکم بعد شد فردی که کنار من بود به من گفت برای چی راستش می گی این لیاقت راستی را ندارند بعد من گفتم من لیاقت درستکاری دارم که به خداوند نزدیک باشم من چون هر روز قرآن می خوانم دقیقا تو قرآن خواندم که طالب و مطلوب هر دو ناچیز هستند و خداوند به لیاقت انسانها جواب می ده تو همین فاصله تو این فکر بودم که برم به مدیر بگم روز تست عوض کنه خودش زنگ زد گفت یک مدت این تست نذار ارسال میشه یعنی واقعا یک قدم بر می داری خداوند. برات هزار قدم بر می داره
من بر خلاف آقا رضا این دید نداشتم که من بهتر بشوم خدای من بهتر میشه من با خودم میگفتم من وظیفه ام بندگی هست کلا فکر می کردم اگر کوچکترین اشتباهی کنم از درگاه خداوند رانده شدم هیج جایی هم استاد همچین صحبتی را نکرده بود نمی دونم چرا ذهن من این طوری شده بود خدا. را شکر که الان خیلی خیلی بهتر شدم ولی این کج فهمی ها از من خیلی انرژی گرفت و من از خواسته هام دور کرد
استاد جان خیلی دوست داشتم که در محصول جدید شرکت کنم و از خدا نشانه خواستم من تو این چند سال تو خیلی چیزها مومنتوم داشتم اعراض کردن قاطی نشدن با افراد مخصوصا سر کار نداشتن شبکه اجتماعی هر روز بودن در این مسیر خواندن قرآن هر روز ورودی کنترل کردن و غیره
سلام به استاد نازنین و دوست داشتنی خودم و تمام دوستان همفرکانسی عزیزم
اول از همه تشکر میکنم از اقا رضای عزیز بابت این توضیحات قشنگشون که انقدر خوب تونستن با دادن ورودی های مناسب از فایل های استاد انقدر قشنگ و واضح تغییر رو خودشون احساس کنن و رفتارشون و تغییر بدن افرین به این حد از اعتماد بنفس افرین به این حد از درک از قانون چقدر خوب تونستید متوجه تغییرات ابتدایی رو خودتون کار کردن بشید
منم روز های اولی که فایل های استاد و شروع کردم به گوش دادن همون فایل های رایگان خیلی سریع واکنش جهان و تو زندگیم مشاهده کردم احساس ارامش ارامتر شدم
و وقتی با جدیت بیشتر روی خودم شروع کردم به کار کردن واکنش جهان به سرعت خودشو نشون داد ادم های دور اطرافم همه بصورت خیلی طبیعی از من فاصله گرفتن و من از اونها فاصله گرفتم خیلی طبیعی
افرین چقدر خوب تونستید اصلا اهمیت ندید به نظر دیگران و سعی کردید کار خودتون و انجام بدید
استاد چقدر قشنگ توضیح میدید در مورد کل قانون جهان هستی که ما به هر چیزی توجه میکنیم اساس اون و وارد زندگیمون میکنیم اساس و اصل اون موضوع و وارد زندگیمون میکنیم
چقدر استاد اینجا قشنگ توضیح میدید که چقدر نقش ورودی ها مهمه تو مسیر و چقدر باید اگاهانه سعی کنیم که ورودی هامون و کنترل کنیم
این صحبت هارو مروری کردم تا به خودم یاد اوری کنم که اصل هیچ وقت تغییر نمیکنه
سلام به استاد گل و مریم بانوی عزیز و تک تک اعضای خانواده من
من خودم ادم ناشکری هستم و الان که فکر میکنم خیلی هم اهل گله شکایتم نه مثل قبلا ولی اندازه الانشم بازم زیاده مرسی رضا منم آگاهانه باید دیگه گله و شکایت نکنم.
باید بیشتر وقت بزارم رویه گوش دادن فایل ها و البته عمل کردن به آگاهی هاشون بصورت آگاهانه و روتین در روز و تلاش الکی و دروغ و زور زدن و بزارم کنار برای پول در اوردن و فقط سعی کنم بهترین خودم اجرا کنم همین حتما نتایج منم مثل رضا و استاد وبقیه دوستان تغییر خواهد کرد.اخبار و رسانه هارو باس حذف کنم تمرکزم رویه مسیر تکاملم باس باشه و باید این تغییرات دایمی باشه تا نتایجم پایدار باشه و تصاعدی رشد کنه بعد شنیدن فلسفه سیگار خیری کمتر از قبل سبگار میکشیدم شاید یک بیستم قبل و الان هم به لطف خدا تقریبا چند وقتی که حذف شده و خیلی راحت از شر سیگار و مشروب راحتم شاید بقول رضا از جسمم خجالت میکشم که بهش صدمه بزنم و حتی انگیزه کم کردن وزنمو اندام زیبا در وجودم با دوره قانون سلامتی شکل گرفته من خودم با اینکه میدونم که باید به حرف ها و غیبت ها گوش نکنم و کانون توجه خودم مدیریت کنم بارها و بارها تو جمع ها با حرف های چرت شریک میشدم و مثل بقیه ناله و غیبت میکردم خدا منو ببخشه و باید از این پس بیشتر مواظب تغذیه روحم باشم و یک رفیق خوب یعنی هندزفری توگوشم داشته باشم بازم ممنون بابت وقتی که گذاشتین استاد عزیز و مریم جان گل و اقا رضای دوست داشتنی خدا یار نگهدارتون باشه
نشونه امروزم، درحالی که دپرس بودم به دلیل یک سری مسایل زندگیم، به دلیل اتفاقاتی که این روزا برا دانش آموزای هم سن و سالم توی کشور به وجود اومده و من علی رغم آگاهیم به این موضوع که نباید روی اخبار و شرایط بد تمرکز کنم ولی بازم این عملو انجام میدادم!
چقدر جالب که حدود 80 درصد از تغییرات به ظاهر کوچیک آقا رضا رو خود منم تا به الان تو زندگیم داشتم به جز یک سری مسایل که خب اول کامنتم گفتم، اما بدیش اینجاست که اصلا به چشمم نمیومد این تغییرات:))
خوشحالم که دارم هدایت میشم از طرف خدا، از طریق دستان خدا که یکیش همین سایت و همین فایل هست.
سلام به استاد فوق العادم بخاطر این آگاهی های فوق العاده
سلام به دوستام عزیزم
واقعا این فایل عالی بود،کلمه به کلمش آگاهی دهنده و لذتبخش
– اگر من میخوام روند رو به رشد و پیشرفت داشته باشم، نیازمند این هست که من تغییراتم عمیق تر، درونی تر، و درست تر بشه.
– وقتی من شروع می کنم نگاهم رو به خداوند عوض می کنم، با تغییر باورهام، خداوند برای من عوض میشه و البته به همون میزان هم من دارم تغییر می کنم چون دارم باورهام رو تغییر میدم
– من میام یک سری تغییرات در خودم ایجاد می کنم، یک قدم برمیدارم، باورهام رو تغییر میدم، سپاس گزاری می کنم، احساس گناه کمتری می کنم، خداوند رحمان تر و وهاب تر می بینم، و خداوند انصافا برای من 1000 قدم برمیداره و یک سری اتفاقات و شرایط رو برام به وجود میاره.
– تغییر چیزی نیست جز یک سری عادات جدید در خودم ایجاد کردن، مثل گله و شکایت نکردن، زیپ دهنم رو باز کردن فقط زمانی که میخوام از زیبایی ها حرف بزنم و تحسین کنم، شور و شوق داشته باشم برای زندگی، تلاش کنم آگاهانه برای احساس خوب داشتن، همین ها مهمتریت تغییراته، تغییر که نباید کوه کندن باشه، تغییر همین باورهای جدید درست کردن در مورد خداست
– آدمی که برای خودش ارزش قائله، به خودش ضربه نمیزنه
– هر چی که در فایل های استاد گفته میشه و من میتونم انجامش بدم براش تمرینن درست می کنم و شخصی سازیش می کنم.
– اولین قدم برای کنترل ذهن، بستن زیپ دهنه، همیشه هدفون و هنزفری تو در دسترست باشه که در مواقعی که حرف ها در جمعی منفی هست استفاده کنی، و یا اینکه مکانت رو عوض کن
همین تلاش هاست که بعدش خداوند 1000 قدم برمیداره برامون.
بنام خدا
مجدد سلام
به این خاطر که نکات این فایل زیاد بود من تو دو تا کامنت تقسیم کردم که بیش از حد طولانی نشه
رضا عزیز میگه:
خبر ها دنبال میکردم با همسایه ها و دوستان کلی در باره موضوعات منفی صحبت میکردیم و کلی سیگار میکشیدم 15 .16 سال
شما در یکی از فایل هاتون گفتین آدمی که برای خودش ارزش قائله به خودش ضربه نمیزنه به خودش آسیب نمیزنه این جمله که شنیدم
انگار از خودم خدا خجالت میکشیدم
چون … تصمیم گرفته بودم آدم بهتری بشم آدم لایقی بشم و همونجا سیگار انداختم و در یک لحظه گذاشتم کنار
شما گفته بودی آدمی که لیاقت داشته باشه به خودش آسیب نمیزنه و من اینا رو مینوشتم و خط مشی خودم انجام میدادم دروغ نمیگم گله و شکایت نمیکنم با دوستام بیرون نمیرفتم
وقتی شما گفتی که وقتی تغییری در زندگیت ایجاد میکنی جهان هم به کمک شما میاد
بعد دیدم دوستام سراغ من نمیان
بعد من شروع کردم به عمل کردن به اونچه که شما در محتواهای رایگانت گفتی
چندین ماه گذشت و من صبح تا شب فایل های شما گوش میدادم
لابلا فقط کار مشتری راه مینداختم
( منم خوش بختانه همینطوری شدم )
تو تنهایی فایل ها رو گوش میدادم دیدم دوستام که میدیدن مسخره میکردن و شما میگفتی با کسی درباره این موضوعات صحبت نکنید
) منم همینطوری تو تنهایی گوش میدم و تو مغازه هندزفری میزارم )
وسعی میکردم هر آنچه که تو فایل ها گفته میشه و من میتونستم بهش عمل کنم برا خودم تمرین درست میکردم
چندین سر رسید من نوشتم از فایل ها خواسته هامو مینوشتم مثال 107 آرزو
به خودم میگفتم ماشین اپتیما خودت مسخره کردی چی میگی تو
ولی من مینوشتم میگفتم استاد گفته مینوشتم هر روز بزور یک چیزایی مینوشتم به خودم میگفتم تو بنویس تو به 107 برس
انگار فکر میکردم اینکار انجام بدم خدا یک پوئن دیگه به من میده میگه ببین رضا 107 آرزوش هم نوشت
الا ن سپاسگذاری هم نوشت
گله و شکایت هم نکرد
گناه نکرد
هی فکر میکردم که انجام این کارها باعث میشه که خدا نگاهش بروی من عوض شه و در هارو بروی من باز کنه
با این که چند ماه گذشته بود دری باز نشده بود ولی من امیدوار تر شده بودم و عادت هم کرده بودم
و خیلی دوست داشتم تکرار کردن و تکرار کردن
منم همینطوری هستم و همش کارهایی که استاد میگه انجام میدم حتی اگه فکر میکنم من کجا بابا پورشه کجا ولی انجامش میدم و نوشتم 107 خواسته رو و گفتم استاد میگه تو بنویس فاطمه تو بنویس حالا شاید شد اگه بشه که خیلی خوب میشه تو که با نوشتن ضرر نمیکنی یا حالا تو عکس بگیر بزن تابلو تو انجام بده ببین چی میشه آخه استاد میگه چطوری اش رو چیکار داری جهان انجامش می ده بازم نمیدونم چطوری و مشتاقم ببینم چطوری )
استاد:
چقد حرف های رضای عزیز که
گله کردن و توجه کردن به نکات منفی من اومدم کم و کم و کمترش کردم
اینا همون تغییرات اساسی و همون تغییرات بسیار بسیار بزرگی هست
چون…وقتی شما در مورد یک موضوع صحبت میکنی نا خودآگاه توجه ات به مراتب به اون موضوع بیشتر و بیشتر میشه
بخاطر همین میگم فاطمه تاجایی که میتونی زیپ دهنت ببند وقتی میخای غر بزنی وقتی میخای شکایت کنی وقتی میخای درباره چیزهای نامناسب صحبت کنی
وقتی میخای غیبت کنی تهمت بزنی
فاطمه فقط زمانی دهنت باز باشه که میخای تعریف کنی میخای زیبایی ها رو بگی میخوای حرف های قشنگ بزنی خوب
فاطمه *اگه بتونی زبانت کنترل کنی میتونی مغزت و فکرت و ذهنت کنترل کنی
خیلی راحت کنترل زبان
وقتی جمعی این کارا میکنه تو فیزیکی بیا بیرون ادامه نده
استاد وقتی داشت رو خودش تمرین میکرد هدفون داشت میومد یا فایل گوش میداد یا اهنگ یا صدای دریا گوش میداد یا جنگل هر چیزی که یکسری صداها و نشنوه
آگاهانه تلاش میکرد از ابزار هایی استفاده کنه که چیزهای نا مناسب نشنوه و آگاهانه در مورد موضوعات نا مناسب صحبت نکنه
فاطمه یاد بگیر اگه تومغازه کسی صحبت شروع کرد بحث عوض کن مثال الان من غذا نهار بنظرتون چی بزارم شام چی بزارم شما دیروز چی خوردین
و همین یک تغییر بسیار بسیار بزرگه
قانون *
به هر چیزی توجه کنی از اساس اون وارد زندگیت میشه
خدا اینه هست فاطمه هرچی بزاری جلوش بازتاب همون میبینی
وقتی درباره چیزهای مناسب صحبت کنی چیزهای مناسب بیشتر وارد زندگیت میشه
درباره چیزایی که ناراحتی صحبت نکن
نمیتونی ذهنت کنترل کنی باشه قدم اول اینه زبانت کنترل کنی قدم اول انجام بده
وقتی صحبت نمیکنی آرام آرام میتونی ذهنت رو هم خیلی راحت تر کنترل کنی
سلام به شما استاد عزیز و آقا رضا عزیز بابت همچین تعهدی که داشتن و همچنان دارین
واقعا قابله ستایشه
خدارو شکر که خدا هدایتم کرد تا موفقیت و تعهد داشتن آقا رضای عزیز رو ببینم
استاد مثل همیشه چقدر عالی گفتید که آقا جان تو میخوای ورودی های نامناسب نگیری اولین راهش اینه که زیپ دهنتو وقتی میخوای منفی بگی، شکایت کنی، به نازیبایی ها توجه کنی، بد بگی، و…
ببندش
فقط موقعی زیپ دهنتو باز کن که میخوای تعریف کنی، زیبایی هارو ( چه در جهان چه در افراد) تحسین کنی، قشنگ حرف بزنی و…
وقتی تو بتونی زیپ دهنتو کنترل کنی میتونی ذهنتو کنترل کنی
واقعا استاد خیلی بجا گفتید که زیپ دهن خیلی راحت تر از ذهن کنترل میشه
پس کنترلش کن تا بتونی یواش یواش با تکامل ذهنتو کنترل کنی
من این داستانو فککنم گفتم و باز میگم که بیشتر ثابت بشه
وقتی از عید امسال من و خواهرم تصمیم گرفتیم تغییر کنیم تنها کاری که کردیم به زیبایی ها توجه کردیم و میشستیم ساعت ها درباره اون زیبایی ها باهم حرف میزدیم و تحسین میکردیم ( اگه مستندی میدیدم، اگر زیبایی در یک آدم غریبه ای میدیدم و… بعضی وقتا سفر به امریکاتون نگاه میکردیم و اون زیبایی هارو تحسین میکردیم و از خدا میخواستیم که هدایتمون کنه و البته هنوز این باور برام ایجاد نشده بود که هرچهکه میبینی( زیبایی) و میخوایش/ حتی اگه درخواستش نکنی تو هدایت میشی)
و خب این روند تا دوماه ادامه داشت تا اینکه منو خواهرم با تور مدرسه میریم شمال
و به جرات میتونم بگم که بهترین اتفاقات زندگیم برام اونجا رخ داد و مکانی رفتیم که وقتی سفر آخرین سفر های شما استاد عزیز رو میدیدم اون فضاهای سبز دقیقا بهشون هدایت شدم
و وقتی اون فضارو دیدم شک شدم و از اونموقع تا الان برام بیشتر باور پذیر تر شده و انگار که به جونم افتاده هرچیزی که میبینم با قاطعیت میدونم که بهش میرسم و میبینم
اون سفر معرکه بود و چون طولانی میشه از جزئیاتش نمیگم
ما اونجا دهنمونو ، ذهنمونو کنترل کردیم بر خلاف بقیه بچه ها و به طرز جادویی بهترین چادر، بهترین جا، بهترین اتاق، بهترین آب دوش، بهترین قسمت های غذا ها و… انقدر زیاده که نمیتونم بشمارم برای ما برخلاف بقیه اتفاق افتاده
و این یک معجزه بود تو زندگیم
و این نتیجه این بود که ما فقط و فقط
تکرار میکنم فقط و فقط زیپ دهنمونو بستیم و فقط تحسین کردیم، مثبت گفتیم
و صد البته به صورت آگاهانه
و الان7 ماه از تصمیم ما گذشته به قدری این تحسین کردن و مثبت گفتن تومون ایجاد شده که به صورت ناخداآگاه اگه یک فردی رو ببینیم که از نظر خودش لکی داره تو صورتش من اصلا متوجهش نمیشم و شروع میکنم از باقی زیبایی هاش تغرییف کردن
و خالههام جدیدا بهم میگن که وای اگه پیش شکوفه و بهاره باشی انقد ازت تعرییف میکنن که اعتماد بنفست میره بالا
و اونا با خودشون فک میکنن که ما الکی اینارو به زبون میاریم فقط بخاطر اینکه خالههامونن در صورتی که خداشاهده اصلا افتاده تو وجودم که هر زیبایی رو دیدم تحسین کنم و به زبون بیارم
نه فقط نبست به خاله هام
(و هیچ زشتی از نظر اونها من نمیبینم)
نسبت به همه( البته کهاینو میدونم خیلی خیلی جای پیشرفت دارم تو این قضیه ولی تمام تلاشم رو میکنم)
نسبت به همه چیز
نسبت به هرآنچیز خوبی که در این جهان هست
و خداشاهده این چند وقته انقد آدم های عالی و درست رو میبینم و باهاشون آشنامیشم که حد نداره
و باور وجود فراوانی هرروز داره بیشتر و بیشتر ثابت میشه
خدایااا شکرتتت
تو معرکهاییی
با تو بودن زندگییی بهشت میشههه
عاشقتمممم
خدایا شکرت
شکرت بابت این استاد عزیز و پرفکت
خدارو شکر
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
زمانی که باورهای خود را در مورد خداوند تغییر می دهیم:
رفتار خداوند در مورد ما تغییر خواهد کرد
اگر خداوند را آینه ای در نظر بگیریم:
بازتاب آن نسبت به ما تغییر کرده چون دیدگاه متفاوتی را به خداوند داریم و خداوند واکنش متفاوتی به ما نشان خواهد داد
ممکن است در ابتدا:
متوجه تغییرات خود نشویم از نتایج رخ داده شده:
می توانیم به تغییر باورهای خود پی ببریم
اگر به دنبال نتایج پایدار به صورت مستمر هستیم:
باید تغییرات ما عمیق تر واقعی تر درونی و درست تر شود
بنابراین:
زمانی که نگاه ما به خداوند تغییر می کند:
نگاه خداوند به ما تغییر خواهد کرد
خواسته های ما:
هر روز بیشتر و بیشتر می شود و به همین دلیل زمانی که به خواسته های خود دست میابیم و تغییر می کنیم توقع و انتظار زیادی از خود و نتایجمان داریم و سپاسگزار :
خواسته های تحقق یافته ی خود نیستیم
زمانی که ما به سمت خداوند قدم برمی داریم:
خداوند هزاران قدم به سمت ما بر می دارد
داشتن احساس کمی بهتر از قبل:
مهم ترین تغییری است که همواره باید در زندگی ما تداوم و ادامه یابد
بسیار مهم است:
کانون توجه خود را کنترل کرده درباره ی اتفاقات نامناسب:
شکایت و اعتراض نکرده و تمرکز خود را بر نکات مثبت و زیبایی ها قرار دهیم
زمانی که در مورد نازیبایی ها صحبت می کنیم:
تمرکز ما بر آنها بیشتر می شود
پس تا جای ممکن زمانی که:
خواستیم تهمت بزنیم غیبت کنیم حرف های نامناسب و نازیبا بزنیم گله و شکایت کنیم زبان و سخنان جاری بر ان را کنترل کنیم
زمانی که بتوانیم زبان خود را کنترل کنیم:
می توانیم ذهن خود را کنترل کنیم
افراد منفی که همواره از اوضاع و شرایط نامناسب گله و شکایت دارند را :
آگاهانه حذف کنیم
شیطان غیبت را:
نزد ما جذاب نشان می دهد آگاهانه جریان آن را با استفاده از ابزار مناسب مانند هدفون یا ترک محل .. قطع کنیم
آگاهانه تلاش کنیم از ابزارهایی استفاده کنیم که:
صحبت های نامناسب را نشنویم و درباره ی موارد ناجالب و نامناسب با هیچ کسی صحبت نکنیم
قانون:
به هر چیزی توجه کنیم از اساس همان وارد زندگی ما می شود
اگر در مورد نازیبایی ها صحبت می کنیم:
از جنس همان را جذب خواهیم کرد
اجازه دهیم :
موارد نامناسب در ذهن ما باقی بماند و هرگز و تحت هیچ شرایط در مورد آنها صحبت نکنیم
زمانی که در مورد موارد ناجالب و نامناسب صحبت نکنیم:
به راحتی می توانیم ذهن خود را کنترل کنیم
خدایا شکرت
عاشقتونیم
فایل 9 آقای عطار روشن
سلام به همگی
امروز چهارمین روز از تمرکز من روی سپاسگزاری هست.
جمله :«جهان آینه تمام نمای درون ماست.»
استاد تو بخش اول این فایل اول میگن صحبت آقا رضا رو که میگه:« من فکر میکردم صحبتهای شما رو گوش میدم و سپاسگزاری میکنم و خدا خودش کارها رو انجام میده و من نمیخواد تغییر خاصی کنم!»
چقدر دیدگاهشون با من در شروع مسیرم متفاوت بوده.
یادمه من همیشه دنبال این بودم که کارهای درست انجام بدم و نگاهم این بود که ؛ نتیجه کارهای درست رفاه بیشتر و ثروته.
و در ضمن همه اشرف مخلوقات نمیتونن کارهای درست رو انجام بدن.من میخوام جز اونهایی باشم که بلدن کار درست انجام بدن.
بخاطر همین همش اعمال خودم رو میسنجیدم و همش میخواستم خودم به شخصه همه کارهام رو از کوچیک تا بزرگ انجام بدم و دنبال درست ترین شکل کارها بودم و تموم تلاشم رو برای انجامشون به کار میگرفتم و انجام میدادم.
بعدش که میدیدم رفاه بیشتر و ثروت ،اونجوری که من دلم میخواد نیومده تو زندگیم میگفتم حتما من هنوز اون روش درسته رو دیدا نکردم!؟ و میگشتم دنبال درستی های بیشتر(الان یادم اومدا!!!)
و در ادامه استاد میگن : خدا تغییر میکنه به تناسب تغییرات ما. و اگه ما یه قدم برداریم خداوند انصافا هزار قدم برمیداره به سمت ما.»
من تو ذهنم نگاههای خودم به زندگی رو یاد میارم.
نگاهی در من که باعث این توقعی که استاد گفت میشه.
نگاه وباوری در من که اگه یه کوچولو خوب کردم خودم رو توقع یه کوه نعمت دارم از خدا.
این نگاه در من برمیگرده به کج فهمی این جمله: «انسان اشرف مخلوقات هست.»
الان میفهمم که تو باورهای من ،چه توقعاتی از خدا برام بوده تا اینجای مسیر زندگیم و چطوری میفهمیدم خدا رو در زندگیم.
تثبیت چیه اصلا؟من تثبیتی نمیفهمیدم.
من میخواستم یه کار خوب کنم و در قبالش کلی رفاه بگیرم.
مثلا اگه یه روز ده تا سپاسگزاری کردم از خدا ، در عوضش خدا چندین برابرش بهم مشتری بده اون روز.
و اگه اینجوری نمیشد و یا تعداد دفعات خیلی کمی میشد. ترجیح میدادم به اصل نبود سپاسگزاری فکر کنم و بگردم دنبال راه کار اصلیه.
من اینقدر گارد داشتم نسبت به سپاسگزاری ها.
توقع در سپاسگزاری از خدا
یعنی من خدا رو سیستم نتونسته بودم بپذیرم دیگه
شخصی میدیدم که در قبال سپاسگزاری باید قدرم رو بدونه و بهم محبت کنه و نعمت بده.
بزرگ شدن ظرف وجود رو دقیقا برای همین نگاهم نمیتونستم بفهمم.
درکم از فراوانی دقیقا بخاطر همین نگاه و برداشت کج از اشرف مخلوقاتم کم بوده.
ولی تو این فایل اینو هم فهمیدم در خودم.
که وقتی من چیزی رو در خودم میسازم و میپذیرم شاید شل کرده باشم یکم ولی برگشت بطور کامل به مسیر اشتباه نداشتم.
یعنی میدونم که دیگه برگشت از مسیر تا روزی که زنده ام ندارم.
و الان بهتر میفهمم استپهام به نشانه عدم تثبیت چیزی درونم هست و باید بگردم و پیدا و اصلاحش کنم.
اعتراف میکنم خیلی شیرین تر شده برام ادامه مسیرم.اینو از حال خوبی که الان دارم میتونم بفهمم.
الهی شکر
بنام کسی که مرا افرید
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
امیدوارم هرلحظه که این کامن رو دارید میخونید در بهترین شرایط خودتون باشید.
وقتی ما از حرف های منفی کار ورفتار های منفی دوری میکنیم تغییرات رو دیگران در خودمون یافت میکنیم یا توی این فایل مادر رضا متوجه ش رفتار های رضا شده.
کاری های منفی: از نظر من کاری های هستند که به تو حس گناه میدهد اگرچه تویی فرد دیگر همچنین مورد یافت نشه ولی خود من سعی میکنم های که بهم حس گناه میده یا از خودم متنفرم بشم و احساس گناه بکنم دوری میکنم.چون وقتی اون کار رو انجام حس عجیبی بهم درست میده نجوا های توی سرم شدت میگیره و حس بدی دارم نسبت اون کاری که انجام دارم و حالی که دارم.
زبان ما: اگر بتوانیم که خود را کنترل کنیم میتوانیم که مغز رو کنترل کنیم میتونیم این اسب چموش رو در دست بگیریم.
من با اینکه سنی ندارم ولی تا قبل از اشنا شدن با سایت استاد خیلی گلایه میکردم از کارم از مدرسه از دوستانم وحتی دورغ و تهمت و غیبت ولی وقتی اشنا شدم توی دوره که هستم هیچ گونه دوستی ندارم نه دختر نه پسر. بیشتر تمرکر روی خودم هست که چه باور و وردی هایی رو دارم من.حس م بهتر شده با افراد مناسب تری برخورد میکنم.
تنها بدی که از نظر خودم دارم و دارم روی زبانم کار میکنم اینکه باید فحش دادن کنار بزارم نه اینکه ادم بی ادبی باشم فقط وقتی تو حالتی باشم که روم فشار باشه یه لحظه حرفی رو میزنم و بعد با استفاده از قوانین میفهمم که انقدر که من خودمو رو درگیر اون کردم هم مهم نیست و سعی میکنم حس م رو نسبت بهش خوب کنم و چیز های بهتری فکر کنم.
وقتی ما بتوینم(فش و غیبت و تهمت و دورغ و….)کنترل کنیم جهان در های از نعمت رو برای ما باز میکنه.
– –
انجام ندان کارهای بیهوده که حس بدی نسبت به اون داریم و حس بدی نسبت به اون پیدا میکنیم .
از دیدگاه رضا انجام دادن اون کار های که استاد میگفته به معنی دورشدن از خداه و واقعا هم همین از نظر من دورغ واقعا بستن در های نعمت های خداونده.
باور های که نسبت به یک چیزی داریم وقتی باورمون عوض میشه اون چیزه هم عوض میشه!!!!*
خود شناسی خودمون و نداشتن توقع به ما کمک میکند که اگر احساس گناه کمتری داریم از وقتی که ما سایت استاد استاد اشنا شدیم در حال تغییر هستیم ولی چون توقع ما بالاست اون ها نمیبینیم.
*بیرون افردای ک در مدار تو نیستن:
وقتی به این باورداشتع باشی که ادمی برای خودش ارزشمنده به خودش ضرر نمیرسونه.
وقتی به خودشناسی رسیده باشی کار های که به شما اسیب میرسه و دیگه انجام ندی مدار تو بالاترم یره و جهان هم به تو کمک میکند که یه سری افراد از زندگی تو بیرون روند.
یادمه که تو کلاس 9 که بودم یه دوستی داشتم که اکثر اوقات بااو بودم و کار های ناجور مثل سیگار کشیدن باهم انجام میدادیم برای تفریحی ولی من خواستم او از زندگیم بره بیرون حتی الان شمارش هم داخل گوشیم نیست میخوام بگم که وقتی اقدام میکنی یا یک قدم برمیداری خدا 10000 قدم برای هدایت و حمایت تو برمیداره.
>
در پناه خداوند:))))))))
به نام تنها قدرت جهان
سلام به استاد عزیزم و سلام به همه دوستان عزیز
آقا رضا به خاطر این انرژی بالا تحسین می کنم
این فایل نشانه من بود وقتی گوش دادم خواستم خودم بسنجم من کجای این قانون هستم من قبل از اینکه با استاد. باشم تو خیلی چیزها خوب بودم ولی تو یکسری چیزها هم لنگ می زدم با شروع دوره 12 قدم شعله های توحید درون من شعله ور شد به حد اعلا رسید به قدری صحبت های استاد روی من تاثیر گذاشت که من دیوانه توحید شدم به جرات می گم فرکانس هام همه خدایی بود تو کامنت ها ردپا گذاشتم تو صداقت و درستکاری تو غیبت نکردن تو غور نزدن و شکایت نکردن و غیره طوری شده بودم که ذهن من از من انتظار خدایی داشت خیلی باید مواظب باشیم که ذهن از آن طرف بوم نندازه و برای من این اتفاق افتاد دوست ندارم بگم که چه قدر تو این مسیر بهشتی با زیاده روی و طی نکردن قانون تکامل من اذیت شدم و باعث شد کلا به یک آدم ناامید تبدیل بشوم و منی که 5 سال دارو مصرف نکردم همین احساس افسردگی باعث شد من تیرویید بگیرم از نظر جسمی من قانون سلامتی رعایت نمی کنم ( البته بگم من این محصول با خواهرم خریدم ولی جرات نکردم حتی گوش بدم ) هر چند من سالم غذا می خورم و اندام بسیار مناسبی هم دارم و من می دونم این مسیله من متافیزیکی بود و منی که از دارو متنفرم مجبور شدم دارو بخورم البته الان که کامنت می نویسم به لطف الله مهربان خیلی خیلی بهتر شدم نمی خواهم در مورد اشتباهاتم صحبت کنم که تو ذهنم فعال بشه این فقط می گم که من تو اعمال توحیدی بسیار بسیار مومنتوم داشتم و هنوزم دارم ولی سعی می کنم آنقدر خودم اذیت نکنم همین امروز که آمدم سرکار یک نمونه ای برای من اتفاق افتاد من کارم آزمایشگاه هست کار که انجام می دهم صفر تا صدش با دست هست روزی که باید یک تستی را انجام بدهم چون تعداد تست هام زیاد هست روز قبلش انجام می دهم و اگر نمونه ای فردا داشته باشم چون تعدادش کم هست می دهم با دستگاه گذاشته شود قبلاً به سوپروایزر گفته ایشان مخالف بود به دلایل خودش امروز به من زنگ زد گفت این تست چه روزی می داری و من هم صادقانه گفتم و باز هم شاکی شد آره به دستگاه نده کیتش تمام میشه و من گفتم خیلی کم می میماند برای فردا نهایتا 5تا وقتی مکالمه من تمام شد حس ام یکم بعد شد فردی که کنار من بود به من گفت برای چی راستش می گی این لیاقت راستی را ندارند بعد من گفتم من لیاقت درستکاری دارم که به خداوند نزدیک باشم من چون هر روز قرآن می خوانم دقیقا تو قرآن خواندم که طالب و مطلوب هر دو ناچیز هستند و خداوند به لیاقت انسانها جواب می ده تو همین فاصله تو این فکر بودم که برم به مدیر بگم روز تست عوض کنه خودش زنگ زد گفت یک مدت این تست نذار ارسال میشه یعنی واقعا یک قدم بر می داری خداوند. برات هزار قدم بر می داره
من بر خلاف آقا رضا این دید نداشتم که من بهتر بشوم خدای من بهتر میشه من با خودم میگفتم من وظیفه ام بندگی هست کلا فکر می کردم اگر کوچکترین اشتباهی کنم از درگاه خداوند رانده شدم هیج جایی هم استاد همچین صحبتی را نکرده بود نمی دونم چرا ذهن من این طوری شده بود خدا. را شکر که الان خیلی خیلی بهتر شدم ولی این کج فهمی ها از من خیلی انرژی گرفت و من از خواسته هام دور کرد
استاد جان خیلی دوست داشتم که در محصول جدید شرکت کنم و از خدا نشانه خواستم من تو این چند سال تو خیلی چیزها مومنتوم داشتم اعراض کردن قاطی نشدن با افراد مخصوصا سر کار نداشتن شبکه اجتماعی هر روز بودن در این مسیر خواندن قرآن هر روز ورودی کنترل کردن و غیره
استاد جان از شما سپاسگزارم
سلام به استاد نازنین و دوست داشتنی خودم و تمام دوستان همفرکانسی عزیزم
اول از همه تشکر میکنم از اقا رضای عزیز بابت این توضیحات قشنگشون که انقدر خوب تونستن با دادن ورودی های مناسب از فایل های استاد انقدر قشنگ و واضح تغییر رو خودشون احساس کنن و رفتارشون و تغییر بدن افرین به این حد از اعتماد بنفس افرین به این حد از درک از قانون چقدر خوب تونستید متوجه تغییرات ابتدایی رو خودتون کار کردن بشید
منم روز های اولی که فایل های استاد و شروع کردم به گوش دادن همون فایل های رایگان خیلی سریع واکنش جهان و تو زندگیم مشاهده کردم احساس ارامش ارامتر شدم
و وقتی با جدیت بیشتر روی خودم شروع کردم به کار کردن واکنش جهان به سرعت خودشو نشون داد ادم های دور اطرافم همه بصورت خیلی طبیعی از من فاصله گرفتن و من از اونها فاصله گرفتم خیلی طبیعی
افرین چقدر خوب تونستید اصلا اهمیت ندید به نظر دیگران و سعی کردید کار خودتون و انجام بدید
استاد چقدر قشنگ توضیح میدید در مورد کل قانون جهان هستی که ما به هر چیزی توجه میکنیم اساس اون و وارد زندگیمون میکنیم اساس و اصل اون موضوع و وارد زندگیمون میکنیم
چقدر استاد اینجا قشنگ توضیح میدید که چقدر نقش ورودی ها مهمه تو مسیر و چقدر باید اگاهانه سعی کنیم که ورودی هامون و کنترل کنیم
این صحبت هارو مروری کردم تا به خودم یاد اوری کنم که اصل هیچ وقت تغییر نمیکنه
در پناه خداوند مهربان
به نام تنها خالق زیبایی های بی پایان
سلام به استاد گل و مریم بانوی عزیز و تک تک اعضای خانواده من
من خودم ادم ناشکری هستم و الان که فکر میکنم خیلی هم اهل گله شکایتم نه مثل قبلا ولی اندازه الانشم بازم زیاده مرسی رضا منم آگاهانه باید دیگه گله و شکایت نکنم.
باید بیشتر وقت بزارم رویه گوش دادن فایل ها و البته عمل کردن به آگاهی هاشون بصورت آگاهانه و روتین در روز و تلاش الکی و دروغ و زور زدن و بزارم کنار برای پول در اوردن و فقط سعی کنم بهترین خودم اجرا کنم همین حتما نتایج منم مثل رضا و استاد وبقیه دوستان تغییر خواهد کرد.اخبار و رسانه هارو باس حذف کنم تمرکزم رویه مسیر تکاملم باس باشه و باید این تغییرات دایمی باشه تا نتایجم پایدار باشه و تصاعدی رشد کنه بعد شنیدن فلسفه سیگار خیری کمتر از قبل سبگار میکشیدم شاید یک بیستم قبل و الان هم به لطف خدا تقریبا چند وقتی که حذف شده و خیلی راحت از شر سیگار و مشروب راحتم شاید بقول رضا از جسمم خجالت میکشم که بهش صدمه بزنم و حتی انگیزه کم کردن وزنمو اندام زیبا در وجودم با دوره قانون سلامتی شکل گرفته من خودم با اینکه میدونم که باید به حرف ها و غیبت ها گوش نکنم و کانون توجه خودم مدیریت کنم بارها و بارها تو جمع ها با حرف های چرت شریک میشدم و مثل بقیه ناله و غیبت میکردم خدا منو ببخشه و باید از این پس بیشتر مواظب تغذیه روحم باشم و یک رفیق خوب یعنی هندزفری توگوشم داشته باشم بازم ممنون بابت وقتی که گذاشتین استاد عزیز و مریم جان گل و اقا رضای دوست داشتنی خدا یار نگهدارتون باشه
نشونه امروزم، درحالی که دپرس بودم به دلیل یک سری مسایل زندگیم، به دلیل اتفاقاتی که این روزا برا دانش آموزای هم سن و سالم توی کشور به وجود اومده و من علی رغم آگاهیم به این موضوع که نباید روی اخبار و شرایط بد تمرکز کنم ولی بازم این عملو انجام میدادم!
چقدر جالب که حدود 80 درصد از تغییرات به ظاهر کوچیک آقا رضا رو خود منم تا به الان تو زندگیم داشتم به جز یک سری مسایل که خب اول کامنتم گفتم، اما بدیش اینجاست که اصلا به چشمم نمیومد این تغییرات:))
خوشحالم که دارم هدایت میشم از طرف خدا، از طریق دستان خدا که یکیش همین سایت و همین فایل هست.
سپاسگزارم بابت این حس خوب.
بخ نام رب وهاب و هدایتگرم
سلام به استاد فوق العادم بخاطر این آگاهی های فوق العاده
سلام به دوستام عزیزم
واقعا این فایل عالی بود،کلمه به کلمش آگاهی دهنده و لذتبخش
– اگر من میخوام روند رو به رشد و پیشرفت داشته باشم، نیازمند این هست که من تغییراتم عمیق تر، درونی تر، و درست تر بشه.
– وقتی من شروع می کنم نگاهم رو به خداوند عوض می کنم، با تغییر باورهام، خداوند برای من عوض میشه و البته به همون میزان هم من دارم تغییر می کنم چون دارم باورهام رو تغییر میدم
– من میام یک سری تغییرات در خودم ایجاد می کنم، یک قدم برمیدارم، باورهام رو تغییر میدم، سپاس گزاری می کنم، احساس گناه کمتری می کنم، خداوند رحمان تر و وهاب تر می بینم، و خداوند انصافا برای من 1000 قدم برمیداره و یک سری اتفاقات و شرایط رو برام به وجود میاره.
– تغییر چیزی نیست جز یک سری عادات جدید در خودم ایجاد کردن، مثل گله و شکایت نکردن، زیپ دهنم رو باز کردن فقط زمانی که میخوام از زیبایی ها حرف بزنم و تحسین کنم، شور و شوق داشته باشم برای زندگی، تلاش کنم آگاهانه برای احساس خوب داشتن، همین ها مهمتریت تغییراته، تغییر که نباید کوه کندن باشه، تغییر همین باورهای جدید درست کردن در مورد خداست
– آدمی که برای خودش ارزش قائله، به خودش ضربه نمیزنه
– هر چی که در فایل های استاد گفته میشه و من میتونم انجامش بدم براش تمرینن درست می کنم و شخصی سازیش می کنم.
– اولین قدم برای کنترل ذهن، بستن زیپ دهنه، همیشه هدفون و هنزفری تو در دسترست باشه که در مواقعی که حرف ها در جمعی منفی هست استفاده کنی، و یا اینکه مکانت رو عوض کن
همین تلاش هاست که بعدش خداوند 1000 قدم برمیداره برامون.
عاشقتونم
خدایا شکرت برای همه چیز
در پناه الله یکتا باشید.