اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من خودم به شخصه خیلی باورها خوبی در ذهنم ایجاد شده راجب همین گفتگو ها این نوع گفتگو ها به من نشون میده میشود
واقعا ممنونم از خدا که به قلب اقا رضای عزیز انداخته تا از نتایجش بگه
آگاهی این فایل :
حرف استاد عباس منش در این فایل بعد از گفتگو با اقا رضا
وقتی احساس خوبی داری خداوند افراد ایده ها شرایطی رو سر راه تو قرار میده که بیشتر احساست خوب باشه
وقتی یک انسان شور و شوق نداره این نوع زندگی فایده ای نداره
حرف رضای عزیز :
اقا رضا گفتن من به این نیت فایل های استاد رو گوش میدادم که مثلا با فایل گوش کردن و نوشتن سپاس گزاری درها باز میشه
اما اینجوری نیست این سایت استاد عباس منش که توسط خدا مدیریت میشه اینجوری نیست این سایت مرد عمل میخواد میتونی عضو شو نمیخوای خارج شو چون وقتت رو تلف میکنی بعدش فایل گوش میدی نتیجه نمیگیری بعدش میگی قانون جواب نمیده قانون در عمل جواب میده به قول استاد کل دنیای شما با توحید عملی ساخته میشه نه تو حرف زدن
اشکال نداره واقعا یه جاهایی انسان بد برداشت میکنه
من به این درک رسیدم مثلا تو مدرسه معلم میاد درس میده میره اما مهم اون نوشتن برگه امتحانی هست تمام فایل های استاد عباس منش مثل یک کتابه که صفحه نداره اما باید بتونیم که به هر صفحه و فایلی که هدایت شدیم عمل کنیم با اولین ایده که اومد سرکار بری بری مهاجرت کنی مهاجرت کن این رابطه رو قطع کن قطع کن واقعا !!!
خداروشکر که دارم عمل میکنم همه چیز تو عمل به قانون هست
من امشبی که فایل مینویسم خودمو تا یک ماه پیش نمیشناسم
من یک آدم دیگه شدم من در دوره دوازده قدم هستم تازه این اول راهه
میخوام ردپا بزارم️
استاد خیلی خوب گفتی مثلا آدمهایی که میان تو سایت یه روز فایل گوش میکنن انگیزه میگیرن میرن یه روز شکست بلند میشن دوباره شکست من این نوع نتیجه رو نمیخوام
من ذهنیتی میسازم که نتایج من همین جوری بالاتر بره من
و بریم ادامه صحبت های آقا رضا
اونجا که اقا رضا کسب و کار داشتن شغل عوض کردن و خلاصه کلی چالش هدایت شدن در زمان مناسب به سمت فایل های استاد خدا هدایتشون کرده
اومدم کلید محبوبم روی سایت رو زدم “نشانه ی من” و ببین منو به کدوم صفحه هدایت کرده.
دیروز که “تغییر شخصیت جهادی اکبر میخواهد” بود چقدر این روزا دارم مهیا میشم برای یک جهاد اکبری دیگر، برای اینکه بخش دیگه ایی از شخصیتم رو بهبود بدم. و امروز فایل “نتایج دوستان از آموزه های استاد عباسمنش_قسمت 8”
هنوز فایل رو ندیدم و نه شنیدم.
کامنت منتخب رو دیدم و چقدر چقدر لذت بردم بعد کنجکاوی ام گل کرد، گفتم ببینم خودم روی این فایل کامنت نوشتم یا نه….بله دیدم نوشتم اونم چه کامنت دور و درازی. خوندمش و یکجورایی انگار فایل تا حدی برام مرور شد.
و خیلی دلـم میخواد بخش هایی از کامنتم رو اینجا کپی کنم و یادداشت کنم.
اتفاقات زندگی رو به احســاس، ارتباط دادن بـنظرم اینو باید تبدیل کنم به عادت و وقتی احساسم بد میشه یاد آتیش بیفتم.
وقتــی شما احساس بهــتـری نسبت به دیروزت داری،نسبت به یکماه یا یکسال پیش خودت داری. وقتی شما نسبت به قبل، در زندگیت شوق و ذوق بیشتری داری لاجــرم جهان و خداوند اتـفاقــات بهتری وارد زندگیت میکنه. نقطه سر خط
^باور کن که جهان از تو بیشتر دوست داره، که تو ثروتمند بشــی.
^_ وقتی افراد میان دقــیــقــا عمل میکنن به گفته ها، یعنـی باور میکنن که اینا اصــل داستانه اینا کل بازیــه، اون وقته که شرایط شروع میکنه به تغـییر کردن.به میزانی که اینـوو باور میکنن.
^میزان دریافت آگاهی ها بیشتر میشه و مــا اصــل رو بهـتر میفهیم. و به اندازه ایی که اصل رو بـهـتـر میـفهـمـیم، میتونیم بهتر عمــل کنیم و به اندازه ایی که بهتر میتونــیم عمل کنیم و به همــون اندازه نتایج بزرگتر میـشه و نتایج بزرگتر ظــرف مـا رو بزرگتر میـکنه، فرکانس ما رو میبره بالاتر و بعـد این سیـکل ادامـه پیدا میکنه.
^که در قلبشون مرض هست میروند دنبال تاویل آیه های متشابه. اصل رو ول میکنن میروند دنبال فرعیات. اگر تو اصل رو بگیری و ادامــه بدی زنـدگیـت بصورت بنیادین تغییر میکنه.نه اینکه یک روز یک ذره بهتر بشه بعد دو روز بیفتی پایین…زندگی خیلی از افراد مثل یویو هست به این خاطر کــه اولا مسیر درست رو ادامه ندادند و دومـا اصــل رو درک نکردند و بهش توجه نکردند و خیلی راحت اصل رو فراموش کردند چیزی که داره نتایج رو ایجاد میکنه رو فراموش کردند.
^کــی مـا اصـل رو میـفهمیم؟!موقعی که کارکنیم، ادامه بدیم،حواس مون رو جمع کنیم، تمریناتی که گفته میشه رو انجام بدیم، با افکار مثبت ذهن مون رو بمباران کنیم. اون وقت اصــل رو بهتر درک میکنیم.
^بـه اندازه ایی که مـا در درون مون تغــییر میکنیم، شرایط بیرونی هم تغـییر میکنه.اگر شرایط بیرونی تغییربزرگی نکرده چون تــو در درون تغییراتی بزرگ نکردی…..
خدایا شکرت برای این صحبت های گوهربار استاد عزیزم که شنیدم و نوشتم.
خدایا شکرت برای مکتوب کردن این آگاهی ها
خدایا شکرت برای به یادآوردن این آگاهی ها
خدایا شکرت برای به موقع هدایت شدنم به اینجایی که هستم.
خدایا شکرت برای اینکه یادم میدی چیکار کنم و چطور سپاسگزاری کنم و به یاد بیارم.
سلام خیلی خیلی علاقمندم بقیه صحبت های ایشون بشنوم اگه مقدوره یجا قرار بدین ، ایشون به نظر من تا اینجای حرفاشون صادقانه بوده و من داخل حرفاشون توهم یا دروغ حس نکردم تا اینجاشو که صحبت کردن کارای عملی که میگن انجام دادن کاملا با عقل جور درمیاد آرامش و تعادل شخصیت و عادی بودنو من داخل صحبت های ایشون حس میکنم ادامه صحبتاشون واسه من خیلی جالبه ببینم بعدش چه اتفاقاتی افتاده
سلام به استاد عزیزم استاد عباسمنش عزیز و آقا رضای گرامی خدای بزرگ و مهربان را هزاران بار سپاسگزارم که بازهم منو و ذهن بیماراز گذشته منو هدایت کرد تا در این جهاد اکبری که به راه انداخته ام قدمهای عملی و جدی بردارم برای منطقی کردن تمرینهای روتینی که برای خودم گذاشته ام به خودم هر لحظه یا دآوری قانون احساس خوب اتفاقات خوب رو میکنم چرا که بسیار در هر لحظه از زندگی ام تجربه اش کرده ام که به محض انتخاب دیدگاه بهتر قلبم باز و تنفسم بهتر میشه و آرومتر میشم و وقتی ادامه میدم اتفاقات کوچک و بزرگ پشت سر هم برام میفته و از همه مهمتر هر تضادی هم تو شرایطی که داریم تلاش میکنیم آگاهانه به احساس بهتر برسیم پیش بیاد بهتر میتونیم درسشو برداریم اعراض کنیم یا ذهنمون رو مدیریت و کنترل آگاهانه کنیم اعتراف میکنم من هم مثل آقا رضا بودم دقیقا ابتدای شروع حتی تا همین اواخر با وجود اینکه نتایح حال خوب رابطه بهتر هدفدار شدن و سلامت تر شدن رو از دنبال کردن فایلها و سپاسگزاری کردن آگاهانه گرفتم اما براحتی میتونم بگم اولش فکر میکردم من قرار نیست عوض بشم من فقط باید حالم خوب باشه سپاسگزار بشم و من حتی بدتر فقط و فقط به گفتن این دریافتهام به اطرافیانی که با گله و شکایت و آه و ناله و نگران بودن صبح تا شب خود را می گذراندند و گرفتار همان خدای شبیه انسان پرزور و احساساتی بودند که لازمه با واسطه مذهبیون یا امامان و پیامبران باهاش حرف بزنن و خودشون میونه ای با خدا نداشتن حتی به چیزهایی که میگفتن هم عمل نمیکردن کار من این بود و حتی تا همین آخرین تضادی که برام پیش اومد وتعهدمو به تغییر اساسی خودم با انجام این روتین بیشتر کرد همین شکل نگاه و عمل میکردم غافل از اینکه بیرون زتو نیست هرچه تو می بینی و این رو در عمل نمیفهمیدم چگونه باید پیاده کنم خدارو صدهزاربارشکر که بازهم من رو در صراط مستقیم خودش هدایت کرد و نشانه احساس خوب با کار کردن رو خودم رو و تغییرات اساسی و عملی رو بهم نشون داد و این تصمیم منو هماهنگ کرد با شروع فایلهای استاد روی صحبتهای آقا رضا و چقدر این قانون همزمانی ش فوق العاده س که برای هممون کار میکنه و چقدررر فوق العاده س درکش کنیم و باخدای خودمون عشقبازی کنیم من این تکاملو تصمیم گرفتم با لذت طی کنم و خداوند قانونش اینه که به خواسته هامون جواب میده وقتی باورش می کنیم من تصمیم گرفتم هر روز بیشتر و بیشتر از خدا نشانه بخوام و حال خوب بخوام و کمک بخوام و هدف بنویسم و حرکت کنم و تیک زدنشو از اون بخوام بااینکه تو هدفی که فعلا دارم زمان بسبار ارزشمنده که صد البته کل زمان زندگی ما در این بدنهای فیزیکی فرصت ارزشمندی برای درک خودمون و دریافت نعمات خداوند و کمک به اهداف خداوند با خلق خواسته هامونه فکر میکنم زمانی که برای انجام این روتین خودم اختصاص میدم مثل سوخت جت من رو به سمت مسیر بهتر و سریعتر هدایت میکنه و میتونم امیدوارتر حرکت کنم موانعمو بدون تلاش ذهنی و فیزیکی با حال خوب و انرژیی که بهم میده خودبخود برمیداره و همه چیز بهتر و بهتر پیش خواهد رفت ان شا الله خیلی از ادامه این فایلها لذت خواهیم برد و من یکی تعهد دادم که آگاهانه عمل کنم به میزانی که درک میکنم و ادامه بدم تا زمانی که نتیجه بیاد گرچه از همون اولین فایلی که دیدم نتبجه ش با حال خوب اومد و همچنان نتیجه های پشت سر اون ادامه داره خدا رو سپاس میگم که میتونم هر روز بجای غر زدن خودم رو علت العلل همه زندگیم همه و همه نتایجم بدونم و سبستمش رو درک کنم با تکامل و وقتی هر نتیجه ای دیدم ایمانم بیشتر بشه و ادامه بدم استاد من نجوا زیاد دارم بسیار بسیار زیاد و این جهاد اکبر منو نجات خواهد داد تا این صداها رو کمرنگ و کمرنگتر کنم هرچند قبلا این طور بود که هیچ صدایی بجز این نجواها نبودد اما خدارو هزاران بار سپاس که الان فقط گاهی میان هرچند کم و ناچیز و خفه نیستن و هستن اما خیای خیلی خیلی از اون ذهن نابود و درب و داغون فاصله دارم که دوسال پیش و یا قبلتر ها داشتم خدایا هزاران بار سپاس در پناه الله شاد و سلامت و پرنعمت و موفق باشید و هدایت شده ان شا الله خدانگهدارتان
حق با شماست تا درون من تغییر نکنه بیرون هیچ تغییری نداره
درونم تغییر کرد و روابطمعالیتر شده
من تغییر کردم و ورودی مالی أمتغییر کرده
من تغییر کردم و هدایت شدم ب دوره سلامتی
همه چیز از درون هست
منم اوایل بهتون خیلی حسادت میکردم 4سال پیش شاید
و حرفهاتون و باور نمیکردم اما گوشمیدادم یادمه اوایل روزی 16 ساعت
کامنتها روفکرمیکردمفیکه و الکیه و خنده دار بود برام
اما نمیدونم از کجا باورشون کردم و تا العان جزوی از روتین زندگی امشده
یادمه یبار از آهویی وشیری که داشت فیلمگذاشتینحیوان نمیتونست راه بره از بس شیر داشت
اون تلنگر من بود
یادمه اوایل اصلا احساس خوب واتفاق خوب و باور نمیکردمچون میگفتم این ک خیلی ساده هست اما خوب انرژی میخاست زمانیک واردش شدم و تعهد دادم و سعی میکنم رو ب بالا بمونم رو تعهدم
منم زمانی هدایت شدم ک خداوند رو انکار کرده بودم
یعنی کاملا و طبق اون هدایت شده بودم ب سمت کسایی ک بامنطق منکر میشدن این موضوع رو
اما من ب خودم اومدم و دنبال چیزی بودمکاحساسمعالیباشه
این همان زمانی بود ک هدایت شدم ب سمت سایت با فایل
خداوند روچگونه باور کنیم
العان دیگ کاری ب حرف ونظر دیگران ندارم در تمام موارد و این خیلی خوبه و راضی ام کرده
همه عالی همه خوب اما من مهمترم
خیلی قویتر و وابستگیکمتر و باج نده تر شدم
عزت نفس و 12 قدم و آفرینش وسلامتی و دوره کسب و کار وکتابها برام راهگشا بود مخصوصا عزت نفس
و البته افرینش بیشتر هنوز 12 قدم و کار نکردم مثل دثره های قبلی
خدارو شکر شکر شکر
استاد سپاسگزارم
استاد ب امید الله سفری داریم ب سمت دبی
هدف اینه تو سفر ببینیم شرایط زندکی چجوریه و اگه مناسب بود باحمایت وهدایت خداوند مهاجرت کنیم و با اگاهی های شما از طرف الله
حتی تصورش برام شوق وذوق میاره چ شوق و ذوقی
استاد انرژی مثبت بفرست برام
دوست دارم️ راستی استاد واقعا زیبا تر شدین چ زیبا بودن و زیبا دیده شدن خوبه
چقدر خوبه ک چنین قسمتی در سایت ب عنوان نتایج دوستان در سایت داریم
اینطوری برام ملموس تره ک بله میشود تغییر را ایجاد کرد
دقیقا اینطور ک آقا رضا میگن هیچ نتیجه مالی و فیزیکی اوایل نبود فقط احساسم بهتر بود این دقیقا اتفاقی بود ک برای من افتاده
من از وقتی شروع کردم ب گوش دادن فایلها وادامه دادن این مسیر اوایلش فقط گوش میدادم و یاد میگرفتم وآگاه میشدم فقط ذهنم رو باز گذاشته بودم تا بتونم پذیرش داشته باشم و کم کم ک میرفتم جلو و تمرکزم رو از چیزهایی ک حالم رو میگرفت عصبانیم میکرد برمیداشتم دیدم حالم داره بهتر از قبل میشه
و الانم همین مسیر رو دارم میرم و از قبل ک حدودا یکسال پیش میشه از درون خیلی حالم بهتر شده واقعا از این بابت خدارو همیشه سپاس گذاری میکنم
و حتی حاضرنیستم یه لحظه ب اون احساسهای خشم و حرص وغصه قبل برگردم و راه درستش رو فهمیدم و یه چیزی ک برام خیلی جالبه وقتی یه جا بحث و دعوا واینجور چیزها پیش میاد من اون روز واونوقت اونجا نیستم و فقط خبرشو میشنوم و خدارو از این بابت شاکرم ک تغییرات رو احساس میکنم و از طرفی یه سری تصمیمات بهم الهام شده ک چطور برنامه ریزی داشته باشم برای خودم میخوام اونهارو پیاده کنم ببینم چطور پیش میرم فقط نمیخوام سخت بگیرم میخوام در آرامش و لطافت پیش برم و از خدا هدایت میخوام برای انجام تمامیه این کارها و همچنین هدایت برای راه اندازی کسب وکار خودم چون خیلی دلم میخواد واسه خودم کاری رو ایجاد کنم با توکل بخدا
نقطه سر خط …. این یک قانون است ….. آخ که من عاشق این تکیه کلامهای استادم حتما اونجایی که استاد میگه نقطه سر خط یا میفرمایند این یک قانون است شعاع این تکیه کلامها یعنی چند جمله قبل و چند جمله بعد از این تکیه کلامها نکاتی نهفته است که میتونه یک زندگی رو شخم بزنه……
و در این فایل قبل از نقطه سر خطِ استاد کلید واژه حال(احساس) خوب=اتفاقات خوب چقدر میتونه به انسان در کنترل کردن ذهن و زندگی انسان بهش کمک کنه اینکه در هر شرایطی بتونی اون احساست رو خوب نگه داری چقدر میتونه یک آدم رو توانمند کنه
به خدا که بارها در روبرویی با تضادها وقتی احساسم رو کنترل کردم و خوب نگه داشتم میتونم به جرات بگم اتفاقات بعدش در حد یک معجزه بودن برام …..
و چقدر همه ما یه جورایی شبیه رضای عزیز هستیم و چقدر محتاج این آگاهیهای ناب….
و این گوش دادن به فایلهای استاد چه عادت زیبایی شده بین بیشتر بچه های خانواده استاد عباسمنش
من خودم که صبح ها بعد از تمرین معجزه انگیز ستاره قطبی بدون استثنا باید یکی دو تا از فایلهای رایگان رو گوش بدم و حالم رو و صبحم رو اینجوری میسازم
این قضیه تا جایی پیش رفته که واقعا وقتی میبینم کسی خارج از مدار صحبتهای استاد حرف میزنه واقعا نمیتونم گوش بدم و به قول استاد اکثریت جامعه چقدر دارن با خزیدن و دست و پای افلیج زندگی میکنن…..
باز هم در آخر کامنتم جز سپاس و تشکر از خدا و استاد جان چیزی برای گفتن ندارم…..
وقتی احساس خوبی داری توی زندگیت، ذوق و شوق داری نسبت به قبلت، لاجرم جهان و خداوند اتفاقات بهتری رو توی ززندگیت میارره، لاجرمممم. چجورری؟ نمیدونم، از چه طریق؟ نمیدونم، به من ربطی نداره این کار جهانه.
قانون قطعی خداوند: به نسبتی که من حالم بهتره، احساس بهتری داررم نسبت به خودم، ادمهای دورر و برم، اتفاقات، خداوند= به همون نسبت اتفاقات خفن تر، با حال تری وارد زندگیم میشه، یعنی به همون نسبت من راضی تر میشم از زندگیم.
اتفاقا که خدایا شکرت، من یکی از هدافم استقلال مالی هست. سه ماهه که یک جای واااقعا فوقالعاده کار پیدا کردم، ادمهای باسواد باشخصیتی همکارام شدند، خیلی مهرربون و متعهد هستند، کاری که انجام میدم دقیقا همونیه که عاشقشم، خیییلی لذت میبرم ازز اینکه اونجام. با اینکه هررروز 6 صبح ازز خواب پامیشم میرم شهرک صنعتی ولی ذرههای واسم سخت نیست و هرروز با شوق و ذوق و انگیزه میرم. اما از این کاره من ورودی مالی ندارم، رروی باورر های ثروت ساززم و عزت نفسم کار میکنم و با شجاعت رفتم به رئیسم که همون استادم هست گفتم که من چند وقته اینجام و داررم خوب کار میکنم دلم میخواد رسما استخدام بشم و حقوق داشته باشم، از این کار خجالت میکشیدم (ترمز روانشناسی ثروت که پول دراوردن و طلب پول کرردن مقدس نیست و من لایقش نیستم و اینا)
خلاصه میخوام بگم ححححااااالم خووبه، دوستای خوب پیدا کردم، با اعضای خانوادم به خصوص برادرم رابطم خیییلی خوب شده، خوشحالم دیگه… این یعنی لاجرم اتفاقات خوب میفته. لاجرم من ادامه میدم و ثروت وارد زندگیم میشه.
من داررم اپلای میکنم واسه امرریکا. لاجرم یک دانشگاه خوب و استاد خوب و شرایط فول فاند واسم جور میشه. خدایا شکرت سپاس
وقتی که تو شور و شوق داری واسه زندگی، زندگی هم شور و شوق داره که به تو چیزهای بهتر بده. این شور و شوق و احساس خوب کلیده، اینو بااااید تقویت کنی با باور های خوب.
به موارد، نکات، افراد اتفاقاتی که دوست داری در زندگیت باشند، که قشنگن که حس خوب بهت میدن توجه میکنی، بعد احساست بهتر میشه، بعد لاجرم اتفاقات خوب میفته. تو به نکات مثبت جهان توجه میکنی و جهان هم میگه عه بیا بهت بیشتر بدم، چون جهان کانون توجه من، فرکانس های من رو دریافت میکنه و بی بر و برگرد و کاملا دقیق بهشون پاسخ میده.
رضا میگه: که شما میگفتین من انجام میدادم. من اینجوری نیستم، مقاومت میکنم در مقابل اینکه حررفهای استاد رو > بدونم. چرا؟ چرا سخت میتونم جدی بگیررم؟ چی میشه که یک سری ادما از همون اول خیلی جدی میگیرند؟ من تا همین دو سه ماه پیش اصلا در مورد قوانین با کسی حرررف نمیززدم، فکر میکردم این حرفها بچهگانست، قشنگه، یک سری نتایج هم گرفتم اما واقعیت زندگی چیزز دیگست! بعد یک لول اومد بالاتر گفتم اققاااا چرا نمیخوای باور کنی قانون رو؟ ببین این همه نتیجه گرفتند، و یک مررحله باز اومدم بالاترر، الان راحت جایی که لازم باشه، نه اینکه بخوام کسی رو قانع کنم، ولی میگم من اینو باور داررم، راحت اظهارر نظر میکنم (عزت نفس).
اما همین الان بازم باید جدیتر بگیرم، باید بیشترر وحی منزل بدونم. یکی از جاهایی که توش ضعیفم، توی عمل کردن به انچه که میشنوم، همین رفتن توی دل ترسهامه. مثلا صحبت کردن با رئیسم برای دریافت حقوق. بنده خدا با روش خوش گفت باشه من فکرر میکنم باهات صحبت میکنم، به ذهنم گفتم دیدی الکی بندههی خدا رو و اسه خودت بت میکنی، روزی رو خدا میده ولی تو هم باید بتونی راحت حرفت برو بززنی و عزت نفس داشته باشی، رئیس من مثل خودم بندهی خداست دستی از دستان خداست. اون نشد روززی از جای دیگه واسم میرسه اگر در مدارش باشم.
البته خیلی جاها هم خوبم هااا:)) یک روز رفتم شرکت گفتم امروز باید با یک ادم جدید اشنا بشی، برای اولین بار توی عمرم پیشقدم شدم ررفتم گفتم سلام من امینالتجاری هستم، تازه اومدم اینجا کار میکنم شما کی هستین میخوام باهاتون اشنا بشم؟ بنده خدا کلی ذوق کررد گفت منم شکری هستم گفتم خوشحالم از اشناییتون. به ذهنم گفتم دیدی چرند میگفتی منو الکی میترسوندی. یا تو بحث کمک گرفتن، همیشه این مقاومت توی وجودم هست، ولی من سر کار راحت میرم کمک میخوام، سوال میپرسم، و همیشه همیییشه هم افراد با روی خوش جواب میدن. باز هم چرندیات ذهنمم ثابت میشه.
اما اما بازهم باید جدیتر بگیرم، بیشتر وحی منززل بدونم، کمتر بتررسم، کمتر شررک بورزم، بیشتر تمرکزم رروی خودم باشه، ادمهای دیگررو پاک کنم از توی ززندگیم، بفهمم که اقا من داررم توی جهان خودم ززندگی میکنم، و قدررت ساختن این جهان فقط و فقط دست خودمه.
راهکار: همین کامنت گذاشتن مستمر یعنی جدی گررفتن، گوش دادن ویس بیشتر بشه، مطالب روی سایت همگام با استاد و سایر دانشجوها دنبال بشه، کامنتهای بقیه بچهها خونده بشه. اینا خخیییلی ایمانم رو تقویت میکنه. تعهد به انجام تمرین ستارره قطبی. واقعیتش من چند روزز انجام میدم بازز شل میشم، باید هی با مرور قانون به یادم بیارررم که اقا کل زندگی همینه، همین چیزا داره روزز منو شکل میده، اتفاقات رو ررقم میززنه.
کلید برای رفتن در دل ترسها، برای لاجرم عمل کرردن: احساس اعتماد و اطمینان به خداوند رو توی دلت ززنده کن. هروقت میتررسی یا میخوای فرار کنی از عمل کرردن، یک لحظه واستا… فکر کن… سوال بپررس: چقدر به خدا اعتماد دارم؟ چقدر خدا رو قدرت مطلق میدونم؟ چقدر خدا رو ناظر بر اعمالم میبینم؟ اونقدری هست که الان پاشم عمل کنم؟ الان تو دل فلان ترسم برم؟ صادقانه و در لحظه باید بتونی به این سوال پاسخ بدی… بعد قدم بعدیت رو برداری.
جدی گرفتن یعنی باور کرردن اینکه اصل داستان این باور هاست، این قوانینه. یعنی اینکه وقتی من دارم روی خودم کار میکنم دیگه سعی کنم که افکار قبلی رو نداشته باشم، افکارم بشه مرور قوانین، بشه حررفهای استاد، بشه مرور موفقیت ها و شجاعتهای خودم. اگر من برگردم به افکار قبلی دیگه نباید انتظارر داشته باشم که نتیجهی خاصی بگیرم.
نکته: اگر نمیتونی دررست به عمل کنی، یعنی اصل رو نفهمیدی، قانون رو درست درک نکرردی. وقتی که بیخیال تمررین ستاره قطبی میشی یعنی چی؟ یعنی اصل رو درست نفهمیدی، نفهمیدی که اون اصله، خیلی راحت درگیر روزمررگی شدی، گارری به خودت بستی و با مشقت میخوای به خواسته هات برسی میخوای فرصتها نعمتها و ثروتها وارد ززندگیت بشه، خب نمیشه عزیز من. چون اصل رو نفمیدی:)
فرمول: به اندازهای که اصل رو میفهمی، میتونی عمل کنی… به انداززهای که عمل کنی… نتایح وارد زندگیت میشه… ظرفت بزرگتر میشه… بیشتر میفهمی… بیشتر عمل میکنی… نتایج هی بزررگتر میشه… ووووو ادامه داره
من الان داررم توی یک محیطی کار میکنم که ادماش کاملا متفاوت با قوانین کیهانی دارن فکر میکنند و عمل میکنند، گذشتهی من، نوع تربیت من، اموزشی که توی مدرسه و دانشگاه دیدم کاملا متفاوته… پس اگر مقاومتی در برابر وحی منزل دونستن این اگاهیی ها و عمل کردن بهشون هست کاملا طبیعیه و حاصل این شرایطه… اما من باید با کنترل ذهن تعهد جدی تری داشته باشم برای فهمیدن و عمل کرردن … باید با اسمترار ادامه بدم که نتایج بزررگتر بشه و ایمانم تقویت بشه.
کلید: به ذهنم بگم اقا الان از نتایجت راضی هستی؟ نه خب من خیییلی بهتر ازز اینا میخوام، من استقلال مالی میخوام، من رابطه عاشقانه میخوام، من واسه دکتررا یا ارشد میخوام برم امریکا، من ثروت میخوام… اینا رو ندارم الان. خب پس با باورهای قبلیت نتونستی اینارو بسازی درسته؟ پس بیا این باورهای جدید رو با عمل کردن بهشون امتحان کن… تا الان که کار کردی دیدی نتایج خوبی گرفتی: ایلتس 8 گرفتی، مقالت رو بهترین مجله چاپ کرردی، رابطت با اعضای خانوادت خیییلی خوب شده، کاری که عاشقش بودی پیدا کرردی. هررموقع که به تمرینها عمل کرردی (اگهی تبلیغاتی، ستاره قطبی، ررفتن توی دل ترسها در طول روز) نتایجت در 100درصد موارد عالی بوده. خب پس یک دلیل بیار که من این مطالب ررو وحی منزل ندونم؟! جدا بیار…! نیست… هیچوقت تررس هایی که ذهنت میگفت اتفاق نیفتاده همیشه گولت میزنه پس چرا بهش گوش میدی؟ پس بیا هرچی استادت میگه بگو چشم و با جدیت انجامش بده.
چجوری اصل رو بهتر درک کنیم؟ باید کار کنیم، ادامه بدیم ، حواسمون رو جمع کنیم، تمریناتی که گفته میشه رو انجام بدیم، ذهنمون رو با افکارر مثبت بمبارران کنیم اونوقت اصل رو بهتر درک میکنیم.
حالا به انداززهای که ما در درونمون تغییرات بزرگی میکنیم شرایط بیرون هم تغییرر میکنه، اگر شرایط بیرون تغییرات بزرگی نکرده (مثل من) چون من ازز درون تغییر بزررگی نکردم.
باتوجه به اینکه این فایل در قسمت کلید ها به اسم اولین قدم برای تغییره خواستم این تجربه اینجا به اشتراک بزار و حس خوبم را اینجا بگم
همانطور که در فایل های دیگه گفتم ما باید فرودین 100م مابقی پول زمین باغی که خریدیم را میدادید که الحمدلله بیبشتر اون پول تو بهمن جور شد و من به همسرم چند روز پیش گفتم البته چیزی که از حرفای استاد یاد گرفتم
گفتم حالا که پول اومد دستمون به صاحب باغ زنگ بزن و بگو که من زودتر از وقتش پول را نقد بهت میدم ولی یه مبلغیش را کم میکنم از صد میلیون چون از استاد یاد گرفته بودم که وقتی پول نقد داشته باشه راحت میتونی به بقیه بگی با حرف تو کنار بیاند که گویا الحمد تاثیر داشت
و فعلا قرار شد من برم بانک 91م با شبا جابجا کنم و کاری بود که من تاحالا انجام نداده بودم
ویاد حرف های استاد و حرفای آقا رضا میفتم که میگفتند که کاری که تاحالا انجام نداده بودم را وقتی تو. مسیرش قرار میگرفتم میگفتم طوری نیست یه کار جدید یاد میگیرم
که استاد خوبم تو قدم پنج از این مدل مثال ها زیاد برامون زدند و باورهامون را ساختند
و رفتم بانک و فیش را برداشتم شروع کردم به نوشتن ولی متأسفانه شما شبا مبدا و مقصد را جابجا نوشتم
گفتم عارفه هیچ طوری نیست داری یاد میگیری با اعتماد به نفس کامل رفتم یه فیش دیگه برداشتم و شروع کردم نوشتن خدارا شکر بانک خلوت بود و زود نوبتم شد و یه جای فیش را گفت اینجارا هم امضا بزن یاد گرفتم که اینجا هم امضا میخواد
تو همون هین که داشت کارهای منو میکرد یه آقاهه دیگه هم میخواست شبا جابجا کنه و از مسئول بانک پرسید باید اینجا را امضا کنم مسئول بانک متوجه نشدو من چون کنارشون ایستاده بودم و یاد گرفته بودم کجاهاش امضا میخواد بهشون گفتم
و خودم را تحسین کردم گفتم ببین عارفه یاد گرفتی چیزی که بلد نبودی تازه به بقیه هم یاد میدی دمت گرم
خلاصه اومدم از بانک بیرون و زنگ زدم همسرم گفتم عزیزم زمین باغیمون مبارک حالا دیگه مال خود خودمون شد خداراشکر و احساس خوبم را تکثیر کردم
مایی که روزی که همسرم میخواست این زمین را بگیره همون پول اولیه را هم نداشتیم و باعث سد همسرم پولهایی که قرض داده بود را از اینور و اونور جمع کنه و حالا با باور قلبی به ابنکه خدا از راه های نعمت میده که فکرش را نمیکنی زمینمون را تصویه کردیم در 11/11/سال 1401 زمین 550متری مال خودمون شد خدایاشکرت
به همسرم گفتم روزی در به در دنبال داشتن یه وسیله نقلیه بودیم و الان من پول یک پراید را ریختم به حساب مالک و اینه قدرت خداوند
واقعا که خدا قدرت بی نهایته
و من میفهمم ظرفم داره بزرگتر میشه و این حس و حالم را عالی میکنه
خدایا سپاسگزارم بابت تمام نعمت های که میفهمم و نمیفهمم
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام استاد عزیزم خانوم شایسته عزیز
و دوستان توحیدی عزیزم
نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش
من خودم به شخصه خیلی باورها خوبی در ذهنم ایجاد شده راجب همین گفتگو ها این نوع گفتگو ها به من نشون میده میشود
واقعا ممنونم از خدا که به قلب اقا رضای عزیز انداخته تا از نتایجش بگه
آگاهی این فایل :
حرف استاد عباس منش در این فایل بعد از گفتگو با اقا رضا
وقتی احساس خوبی داری خداوند افراد ایده ها شرایطی رو سر راه تو قرار میده که بیشتر احساست خوب باشه
وقتی یک انسان شور و شوق نداره این نوع زندگی فایده ای نداره
حرف رضای عزیز :
اقا رضا گفتن من به این نیت فایل های استاد رو گوش میدادم که مثلا با فایل گوش کردن و نوشتن سپاس گزاری درها باز میشه
اما اینجوری نیست این سایت استاد عباس منش که توسط خدا مدیریت میشه اینجوری نیست این سایت مرد عمل میخواد میتونی عضو شو نمیخوای خارج شو چون وقتت رو تلف میکنی بعدش فایل گوش میدی نتیجه نمیگیری بعدش میگی قانون جواب نمیده قانون در عمل جواب میده به قول استاد کل دنیای شما با توحید عملی ساخته میشه نه تو حرف زدن
اشکال نداره واقعا یه جاهایی انسان بد برداشت میکنه
من به این درک رسیدم مثلا تو مدرسه معلم میاد درس میده میره اما مهم اون نوشتن برگه امتحانی هست تمام فایل های استاد عباس منش مثل یک کتابه که صفحه نداره اما باید بتونیم که به هر صفحه و فایلی که هدایت شدیم عمل کنیم با اولین ایده که اومد سرکار بری بری مهاجرت کنی مهاجرت کن این رابطه رو قطع کن قطع کن واقعا !!!
خداروشکر که دارم عمل میکنم همه چیز تو عمل به قانون هست
من امشبی که فایل مینویسم خودمو تا یک ماه پیش نمیشناسم
من یک آدم دیگه شدم من در دوره دوازده قدم هستم تازه این اول راهه
میخوام ردپا بزارم️
استاد خیلی خوب گفتی مثلا آدمهایی که میان تو سایت یه روز فایل گوش میکنن انگیزه میگیرن میرن یه روز شکست بلند میشن دوباره شکست من این نوع نتیجه رو نمیخوام
من ذهنیتی میسازم که نتایج من همین جوری بالاتر بره من
و بریم ادامه صحبت های آقا رضا
اونجا که اقا رضا کسب و کار داشتن شغل عوض کردن و خلاصه کلی چالش هدایت شدن در زمان مناسب به سمت فایل های استاد خدا هدایتشون کرده
واقعا وقتی درمسیر توحیدی و درست باشی
خدا وظیفشهههه که کمکت کنه
وقتی من توحید عملی دارم خدا وظیفشه کمکم کنه هدایتم کنه
واقعا خدا کار خودش رو به خوبی انجام میده اگه من نتیجه ندارم مقصرش منم نه خدا
آگاهی های این فایل جمع بندی :
یک:فایل های سایت عباس منش اگه داری گوش میکنی به این نیت که عملی انجام ندی حرف مفته به قول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته
دو:وقتی خطا کردی اشتباه کردی بیا سمت خدا خدا میبخشه وقتی در مسیر درستی خداوند خودشو بخشنده و مهربان معرفی کرده
سه:وقتی شور و شوق داری هرروز احساست خوبه اتفاقات خوب به سمت تو هدایت میشن
واقعا از خدا سپاس گزارم بابت اینکه هدایت شدم به این فایل
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
خداوند را ممنون و سپاسگذارم که من را در این راه هدایت کرده است تا بتوانم زندگی عالی و خوبی را برای خودم بسازم و از آن لذت ببرم
ممنون خدای خوب خودم هستم که من را خالق زندگی خودم آفرید تا بتوانم به راحتی و آسانی به خواسته های خودم برسم
نکته هایی عالی از این فایل من یادگرفتم
من همان راهی را می روم که خانواده و افراد و نزدیکان من رفته اند
این بدان معنی است که من درگیر افکار نزدیکان خودم هستم و اگر بخواهم که تغییر کنم و زندگی بهتری داشته باشم باید افکار خودم را تغییر بدهم
باید راه خودم را تغییر بدهم
نکته دیگر برای من این بود که کسب آرامش و به دست آوردن آرامش و رسیدن به آرامش یکی از مهمترین ارکان و نکاتی است که باید همیشه م نظر خودم داشته باشم
با داشتن آرامش است که من می توانم به راحتی و آسانی در دیگر جنبه های زندگی خودم موفق بشوم
داشتن این احساس خوب همان می شود من بسوی موفقیت هدایت بشوم
احساس خوب برابر است با رخ دادن اتفاقات خوب در زندگی من
نکته دیگر برای من این بود که همیشه همه موفقیت ها و حال خوبی ها و اتفاقات خوب زندگی خودم را به خدای خودم نسبت بدهم
از او کمک بگیرم
از او بخواهم
با او مشورت کنم
از او بخواهم که من را به جلو ببرد
اینها یعنی باورهای توحیدی که باید و باید در خودم تقویت کنم و روی خودم کار کنم
مطمین باشم که این روند را ادامه بدهم موفقیت و دریافت همه خواسته های من از آن من خواهد بود
ناامید نشدن و تکرار و تمرین در راه تغییر نکته دیگری است که دراین فایل فوق العاده من یاد گرفتم
قدم بعدی شکرگزار بودن آنچه که دارم
قدردان نعمت هایی که خدای مهربان به آسانی تحت اختیار من قرار داده است
اینها همگی برای من خیلی ارزشمند و عالی است
جای سپاسگذاری را دارد
ممنون خدای خوب خودم هستم که اینگونه من را هدایت می کند
باید به تعهدات خودم در این راه تغییر عمل کنم
ممنون خدای خوب خودم هستم
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
بنام الله یکتا
سلام به همه شما عزیزانم
اومدم کلید محبوبم روی سایت رو زدم “نشانه ی من” و ببین منو به کدوم صفحه هدایت کرده.
دیروز که “تغییر شخصیت جهادی اکبر میخواهد” بود چقدر این روزا دارم مهیا میشم برای یک جهاد اکبری دیگر، برای اینکه بخش دیگه ایی از شخصیتم رو بهبود بدم. و امروز فایل “نتایج دوستان از آموزه های استاد عباسمنش_قسمت 8”
هنوز فایل رو ندیدم و نه شنیدم.
کامنت منتخب رو دیدم و چقدر چقدر لذت بردم بعد کنجکاوی ام گل کرد، گفتم ببینم خودم روی این فایل کامنت نوشتم یا نه….بله دیدم نوشتم اونم چه کامنت دور و درازی. خوندمش و یکجورایی انگار فایل تا حدی برام مرور شد.
لینک اولین کامنت من در این صفحه:
https://elmeservat.com/fa/results-of-master-abasmanesh-teachings-08/#comment-1047525
و خیلی دلـم میخواد بخش هایی از کامنتم رو اینجا کپی کنم و یادداشت کنم.
اتفاقات زندگی رو به احســاس، ارتباط دادن بـنظرم اینو باید تبدیل کنم به عادت و وقتی احساسم بد میشه یاد آتیش بیفتم.
وقتــی شما احساس بهــتـری نسبت به دیروزت داری،نسبت به یکماه یا یکسال پیش خودت داری. وقتی شما نسبت به قبل، در زندگیت شوق و ذوق بیشتری داری لاجــرم جهان و خداوند اتـفاقــات بهتری وارد زندگیت میکنه. نقطه سر خط
^باور کن که جهان از تو بیشتر دوست داره، که تو ثروتمند بشــی.
^_ وقتی افراد میان دقــیــقــا عمل میکنن به گفته ها، یعنـی باور میکنن که اینا اصــل داستانه اینا کل بازیــه، اون وقته که شرایط شروع میکنه به تغـییر کردن.به میزانی که اینـوو باور میکنن.
^میزان دریافت آگاهی ها بیشتر میشه و مــا اصــل رو بهـتر میفهیم. و به اندازه ایی که اصل رو بـهـتـر میـفهـمـیم، میتونیم بهتر عمــل کنیم و به اندازه ایی که بهتر میتونــیم عمل کنیم و به همــون اندازه نتایج بزرگتر میـشه و نتایج بزرگتر ظــرف مـا رو بزرگتر میـکنه، فرکانس ما رو میبره بالاتر و بعـد این سیـکل ادامـه پیدا میکنه.
^که در قلبشون مرض هست میروند دنبال تاویل آیه های متشابه. اصل رو ول میکنن میروند دنبال فرعیات. اگر تو اصل رو بگیری و ادامــه بدی زنـدگیـت بصورت بنیادین تغییر میکنه.نه اینکه یک روز یک ذره بهتر بشه بعد دو روز بیفتی پایین…زندگی خیلی از افراد مثل یویو هست به این خاطر کــه اولا مسیر درست رو ادامه ندادند و دومـا اصــل رو درک نکردند و بهش توجه نکردند و خیلی راحت اصل رو فراموش کردند چیزی که داره نتایج رو ایجاد میکنه رو فراموش کردند.
^کــی مـا اصـل رو میـفهمیم؟!موقعی که کارکنیم، ادامه بدیم،حواس مون رو جمع کنیم، تمریناتی که گفته میشه رو انجام بدیم، با افکار مثبت ذهن مون رو بمباران کنیم. اون وقت اصــل رو بهتر درک میکنیم.
^بـه اندازه ایی که مـا در درون مون تغــییر میکنیم، شرایط بیرونی هم تغـییر میکنه.اگر شرایط بیرونی تغییربزرگی نکرده چون تــو در درون تغییراتی بزرگ نکردی…..
خدایا شکرت برای این صحبت های گوهربار استاد عزیزم که شنیدم و نوشتم.
خدایا شکرت برای مکتوب کردن این آگاهی ها
خدایا شکرت برای به یادآوردن این آگاهی ها
خدایا شکرت برای به موقع هدایت شدنم به اینجایی که هستم.
خدایا شکرت برای اینکه یادم میدی چیکار کنم و چطور سپاسگزاری کنم و به یاد بیارم.
سلام خیلی خیلی علاقمندم بقیه صحبت های ایشون بشنوم اگه مقدوره یجا قرار بدین ، ایشون به نظر من تا اینجای حرفاشون صادقانه بوده و من داخل حرفاشون توهم یا دروغ حس نکردم تا اینجاشو که صحبت کردن کارای عملی که میگن انجام دادن کاملا با عقل جور درمیاد آرامش و تعادل شخصیت و عادی بودنو من داخل صحبت های ایشون حس میکنم ادامه صحبتاشون واسه من خیلی جالبه ببینم بعدش چه اتفاقاتی افتاده
سلام به استاد عزیزم استاد عباسمنش عزیز و آقا رضای گرامی خدای بزرگ و مهربان را هزاران بار سپاسگزارم که بازهم منو و ذهن بیماراز گذشته منو هدایت کرد تا در این جهاد اکبری که به راه انداخته ام قدمهای عملی و جدی بردارم برای منطقی کردن تمرینهای روتینی که برای خودم گذاشته ام به خودم هر لحظه یا دآوری قانون احساس خوب اتفاقات خوب رو میکنم چرا که بسیار در هر لحظه از زندگی ام تجربه اش کرده ام که به محض انتخاب دیدگاه بهتر قلبم باز و تنفسم بهتر میشه و آرومتر میشم و وقتی ادامه میدم اتفاقات کوچک و بزرگ پشت سر هم برام میفته و از همه مهمتر هر تضادی هم تو شرایطی که داریم تلاش میکنیم آگاهانه به احساس بهتر برسیم پیش بیاد بهتر میتونیم درسشو برداریم اعراض کنیم یا ذهنمون رو مدیریت و کنترل آگاهانه کنیم اعتراف میکنم من هم مثل آقا رضا بودم دقیقا ابتدای شروع حتی تا همین اواخر با وجود اینکه نتایح حال خوب رابطه بهتر هدفدار شدن و سلامت تر شدن رو از دنبال کردن فایلها و سپاسگزاری کردن آگاهانه گرفتم اما براحتی میتونم بگم اولش فکر میکردم من قرار نیست عوض بشم من فقط باید حالم خوب باشه سپاسگزار بشم و من حتی بدتر فقط و فقط به گفتن این دریافتهام به اطرافیانی که با گله و شکایت و آه و ناله و نگران بودن صبح تا شب خود را می گذراندند و گرفتار همان خدای شبیه انسان پرزور و احساساتی بودند که لازمه با واسطه مذهبیون یا امامان و پیامبران باهاش حرف بزنن و خودشون میونه ای با خدا نداشتن حتی به چیزهایی که میگفتن هم عمل نمیکردن کار من این بود و حتی تا همین آخرین تضادی که برام پیش اومد وتعهدمو به تغییر اساسی خودم با انجام این روتین بیشتر کرد همین شکل نگاه و عمل میکردم غافل از اینکه بیرون زتو نیست هرچه تو می بینی و این رو در عمل نمیفهمیدم چگونه باید پیاده کنم خدارو صدهزاربارشکر که بازهم من رو در صراط مستقیم خودش هدایت کرد و نشانه احساس خوب با کار کردن رو خودم رو و تغییرات اساسی و عملی رو بهم نشون داد و این تصمیم منو هماهنگ کرد با شروع فایلهای استاد روی صحبتهای آقا رضا و چقدر این قانون همزمانی ش فوق العاده س که برای هممون کار میکنه و چقدررر فوق العاده س درکش کنیم و باخدای خودمون عشقبازی کنیم من این تکاملو تصمیم گرفتم با لذت طی کنم و خداوند قانونش اینه که به خواسته هامون جواب میده وقتی باورش می کنیم من تصمیم گرفتم هر روز بیشتر و بیشتر از خدا نشانه بخوام و حال خوب بخوام و کمک بخوام و هدف بنویسم و حرکت کنم و تیک زدنشو از اون بخوام بااینکه تو هدفی که فعلا دارم زمان بسبار ارزشمنده که صد البته کل زمان زندگی ما در این بدنهای فیزیکی فرصت ارزشمندی برای درک خودمون و دریافت نعمات خداوند و کمک به اهداف خداوند با خلق خواسته هامونه فکر میکنم زمانی که برای انجام این روتین خودم اختصاص میدم مثل سوخت جت من رو به سمت مسیر بهتر و سریعتر هدایت میکنه و میتونم امیدوارتر حرکت کنم موانعمو بدون تلاش ذهنی و فیزیکی با حال خوب و انرژیی که بهم میده خودبخود برمیداره و همه چیز بهتر و بهتر پیش خواهد رفت ان شا الله خیلی از ادامه این فایلها لذت خواهیم برد و من یکی تعهد دادم که آگاهانه عمل کنم به میزانی که درک میکنم و ادامه بدم تا زمانی که نتیجه بیاد گرچه از همون اولین فایلی که دیدم نتبجه ش با حال خوب اومد و همچنان نتیجه های پشت سر اون ادامه داره خدا رو سپاس میگم که میتونم هر روز بجای غر زدن خودم رو علت العلل همه زندگیم همه و همه نتایجم بدونم و سبستمش رو درک کنم با تکامل و وقتی هر نتیجه ای دیدم ایمانم بیشتر بشه و ادامه بدم استاد من نجوا زیاد دارم بسیار بسیار زیاد و این جهاد اکبر منو نجات خواهد داد تا این صداها رو کمرنگ و کمرنگتر کنم هرچند قبلا این طور بود که هیچ صدایی بجز این نجواها نبودد اما خدارو هزاران بار سپاس که الان فقط گاهی میان هرچند کم و ناچیز و خفه نیستن و هستن اما خیای خیلی خیلی از اون ذهن نابود و درب و داغون فاصله دارم که دوسال پیش و یا قبلتر ها داشتم خدایا هزاران بار سپاس در پناه الله شاد و سلامت و پرنعمت و موفق باشید و هدایت شده ان شا الله خدانگهدارتان
سلام
حق با شماست تا درون من تغییر نکنه بیرون هیچ تغییری نداره
درونم تغییر کرد و روابطمعالیتر شده
من تغییر کردم و ورودی مالی أمتغییر کرده
من تغییر کردم و هدایت شدم ب دوره سلامتی
همه چیز از درون هست
منم اوایل بهتون خیلی حسادت میکردم 4سال پیش شاید
و حرفهاتون و باور نمیکردم اما گوشمیدادم یادمه اوایل روزی 16 ساعت
کامنتها روفکرمیکردمفیکه و الکیه و خنده دار بود برام
اما نمیدونم از کجا باورشون کردم و تا العان جزوی از روتین زندگی امشده
یادمه یبار از آهویی وشیری که داشت فیلمگذاشتینحیوان نمیتونست راه بره از بس شیر داشت
اون تلنگر من بود
یادمه اوایل اصلا احساس خوب واتفاق خوب و باور نمیکردمچون میگفتم این ک خیلی ساده هست اما خوب انرژی میخاست زمانیک واردش شدم و تعهد دادم و سعی میکنم رو ب بالا بمونم رو تعهدم
منم زمانی هدایت شدم ک خداوند رو انکار کرده بودم
یعنی کاملا و طبق اون هدایت شده بودم ب سمت کسایی ک بامنطق منکر میشدن این موضوع رو
اما من ب خودم اومدم و دنبال چیزی بودمکاحساسمعالیباشه
این همان زمانی بود ک هدایت شدم ب سمت سایت با فایل
خداوند روچگونه باور کنیم
العان دیگ کاری ب حرف ونظر دیگران ندارم در تمام موارد و این خیلی خوبه و راضی ام کرده
همه عالی همه خوب اما من مهمترم
خیلی قویتر و وابستگیکمتر و باج نده تر شدم
عزت نفس و 12 قدم و آفرینش وسلامتی و دوره کسب و کار وکتابها برام راهگشا بود مخصوصا عزت نفس
و البته افرینش بیشتر هنوز 12 قدم و کار نکردم مثل دثره های قبلی
خدارو شکر شکر شکر
استاد سپاسگزارم
استاد ب امید الله سفری داریم ب سمت دبی
هدف اینه تو سفر ببینیم شرایط زندکی چجوریه و اگه مناسب بود باحمایت وهدایت خداوند مهاجرت کنیم و با اگاهی های شما از طرف الله
حتی تصورش برام شوق وذوق میاره چ شوق و ذوقی
استاد انرژی مثبت بفرست برام
دوست دارم️ راستی استاد واقعا زیبا تر شدین چ زیبا بودن و زیبا دیده شدن خوبه
خداروشکر ب خاطر همه جانبه الگو بودنتون برام
پریسا شعبانی از آمل
سلام به استاد خوبم
چقدر خوبه ک چنین قسمتی در سایت ب عنوان نتایج دوستان در سایت داریم
اینطوری برام ملموس تره ک بله میشود تغییر را ایجاد کرد
دقیقا اینطور ک آقا رضا میگن هیچ نتیجه مالی و فیزیکی اوایل نبود فقط احساسم بهتر بود این دقیقا اتفاقی بود ک برای من افتاده
من از وقتی شروع کردم ب گوش دادن فایلها وادامه دادن این مسیر اوایلش فقط گوش میدادم و یاد میگرفتم وآگاه میشدم فقط ذهنم رو باز گذاشته بودم تا بتونم پذیرش داشته باشم و کم کم ک میرفتم جلو و تمرکزم رو از چیزهایی ک حالم رو میگرفت عصبانیم میکرد برمیداشتم دیدم حالم داره بهتر از قبل میشه
و الانم همین مسیر رو دارم میرم و از قبل ک حدودا یکسال پیش میشه از درون خیلی حالم بهتر شده واقعا از این بابت خدارو همیشه سپاس گذاری میکنم
و حتی حاضرنیستم یه لحظه ب اون احساسهای خشم و حرص وغصه قبل برگردم و راه درستش رو فهمیدم و یه چیزی ک برام خیلی جالبه وقتی یه جا بحث و دعوا واینجور چیزها پیش میاد من اون روز واونوقت اونجا نیستم و فقط خبرشو میشنوم و خدارو از این بابت شاکرم ک تغییرات رو احساس میکنم و از طرفی یه سری تصمیمات بهم الهام شده ک چطور برنامه ریزی داشته باشم برای خودم میخوام اونهارو پیاده کنم ببینم چطور پیش میرم فقط نمیخوام سخت بگیرم میخوام در آرامش و لطافت پیش برم و از خدا هدایت میخوام برای انجام تمامیه این کارها و همچنین هدایت برای راه اندازی کسب وکار خودم چون خیلی دلم میخواد واسه خودم کاری رو ایجاد کنم با توکل بخدا
آرزوی بهترینها رو برای شما دوستان خوبم دارم
به نام خدای یکتا
سلام بر استاد عزیز
نقطه سر خط …. این یک قانون است ….. آخ که من عاشق این تکیه کلامهای استادم حتما اونجایی که استاد میگه نقطه سر خط یا میفرمایند این یک قانون است شعاع این تکیه کلامها یعنی چند جمله قبل و چند جمله بعد از این تکیه کلامها نکاتی نهفته است که میتونه یک زندگی رو شخم بزنه……
و در این فایل قبل از نقطه سر خطِ استاد کلید واژه حال(احساس) خوب=اتفاقات خوب چقدر میتونه به انسان در کنترل کردن ذهن و زندگی انسان بهش کمک کنه اینکه در هر شرایطی بتونی اون احساست رو خوب نگه داری چقدر میتونه یک آدم رو توانمند کنه
به خدا که بارها در روبرویی با تضادها وقتی احساسم رو کنترل کردم و خوب نگه داشتم میتونم به جرات بگم اتفاقات بعدش در حد یک معجزه بودن برام …..
و چقدر همه ما یه جورایی شبیه رضای عزیز هستیم و چقدر محتاج این آگاهیهای ناب….
و این گوش دادن به فایلهای استاد چه عادت زیبایی شده بین بیشتر بچه های خانواده استاد عباسمنش
من خودم که صبح ها بعد از تمرین معجزه انگیز ستاره قطبی بدون استثنا باید یکی دو تا از فایلهای رایگان رو گوش بدم و حالم رو و صبحم رو اینجوری میسازم
این قضیه تا جایی پیش رفته که واقعا وقتی میبینم کسی خارج از مدار صحبتهای استاد حرف میزنه واقعا نمیتونم گوش بدم و به قول استاد اکثریت جامعه چقدر دارن با خزیدن و دست و پای افلیج زندگی میکنن…..
باز هم در آخر کامنتم جز سپاس و تشکر از خدا و استاد جان چیزی برای گفتن ندارم…..
سلام سلام
وقتی احساس خوبی داری توی زندگیت، ذوق و شوق داری نسبت به قبلت، لاجرم جهان و خداوند اتفاقات بهتری رو توی ززندگیت میارره، لاجرمممم. چجورری؟ نمیدونم، از چه طریق؟ نمیدونم، به من ربطی نداره این کار جهانه.
قانون قطعی خداوند: به نسبتی که من حالم بهتره، احساس بهتری داررم نسبت به خودم، ادمهای دورر و برم، اتفاقات، خداوند= به همون نسبت اتفاقات خفن تر، با حال تری وارد زندگیم میشه، یعنی به همون نسبت من راضی تر میشم از زندگیم.
اتفاقا که خدایا شکرت، من یکی از هدافم استقلال مالی هست. سه ماهه که یک جای واااقعا فوقالعاده کار پیدا کردم، ادمهای باسواد باشخصیتی همکارام شدند، خیلی مهرربون و متعهد هستند، کاری که انجام میدم دقیقا همونیه که عاشقشم، خیییلی لذت میبرم ازز اینکه اونجام. با اینکه هررروز 6 صبح ازز خواب پامیشم میرم شهرک صنعتی ولی ذرههای واسم سخت نیست و هرروز با شوق و ذوق و انگیزه میرم. اما از این کاره من ورودی مالی ندارم، رروی باورر های ثروت ساززم و عزت نفسم کار میکنم و با شجاعت رفتم به رئیسم که همون استادم هست گفتم که من چند وقته اینجام و داررم خوب کار میکنم دلم میخواد رسما استخدام بشم و حقوق داشته باشم، از این کار خجالت میکشیدم (ترمز روانشناسی ثروت که پول دراوردن و طلب پول کرردن مقدس نیست و من لایقش نیستم و اینا)
خلاصه میخوام بگم ححححااااالم خووبه، دوستای خوب پیدا کردم، با اعضای خانوادم به خصوص برادرم رابطم خیییلی خوب شده، خوشحالم دیگه… این یعنی لاجرم اتفاقات خوب میفته. لاجرم من ادامه میدم و ثروت وارد زندگیم میشه.
من داررم اپلای میکنم واسه امرریکا. لاجرم یک دانشگاه خوب و استاد خوب و شرایط فول فاند واسم جور میشه. خدایا شکرت سپاس
وقتی که تو شور و شوق داری واسه زندگی، زندگی هم شور و شوق داره که به تو چیزهای بهتر بده. این شور و شوق و احساس خوب کلیده، اینو بااااید تقویت کنی با باور های خوب.
به موارد، نکات، افراد اتفاقاتی که دوست داری در زندگیت باشند، که قشنگن که حس خوب بهت میدن توجه میکنی، بعد احساست بهتر میشه، بعد لاجرم اتفاقات خوب میفته. تو به نکات مثبت جهان توجه میکنی و جهان هم میگه عه بیا بهت بیشتر بدم، چون جهان کانون توجه من، فرکانس های من رو دریافت میکنه و بی بر و برگرد و کاملا دقیق بهشون پاسخ میده.
رضا میگه: که شما میگفتین من انجام میدادم. من اینجوری نیستم، مقاومت میکنم در مقابل اینکه حررفهای استاد رو > بدونم. چرا؟ چرا سخت میتونم جدی بگیررم؟ چی میشه که یک سری ادما از همون اول خیلی جدی میگیرند؟ من تا همین دو سه ماه پیش اصلا در مورد قوانین با کسی حرررف نمیززدم، فکر میکردم این حرفها بچهگانست، قشنگه، یک سری نتایج هم گرفتم اما واقعیت زندگی چیزز دیگست! بعد یک لول اومد بالاتر گفتم اققاااا چرا نمیخوای باور کنی قانون رو؟ ببین این همه نتیجه گرفتند، و یک مررحله باز اومدم بالاترر، الان راحت جایی که لازم باشه، نه اینکه بخوام کسی رو قانع کنم، ولی میگم من اینو باور داررم، راحت اظهارر نظر میکنم (عزت نفس).
اما همین الان بازم باید جدیتر بگیرم، باید بیشترر وحی منزل بدونم. یکی از جاهایی که توش ضعیفم، توی عمل کردن به انچه که میشنوم، همین رفتن توی دل ترسهامه. مثلا صحبت کردن با رئیسم برای دریافت حقوق. بنده خدا با روش خوش گفت باشه من فکرر میکنم باهات صحبت میکنم، به ذهنم گفتم دیدی الکی بندههی خدا رو و اسه خودت بت میکنی، روزی رو خدا میده ولی تو هم باید بتونی راحت حرفت برو بززنی و عزت نفس داشته باشی، رئیس من مثل خودم بندهی خداست دستی از دستان خداست. اون نشد روززی از جای دیگه واسم میرسه اگر در مدارش باشم.
البته خیلی جاها هم خوبم هااا:)) یک روز رفتم شرکت گفتم امروز باید با یک ادم جدید اشنا بشی، برای اولین بار توی عمرم پیشقدم شدم ررفتم گفتم سلام من امینالتجاری هستم، تازه اومدم اینجا کار میکنم شما کی هستین میخوام باهاتون اشنا بشم؟ بنده خدا کلی ذوق کررد گفت منم شکری هستم گفتم خوشحالم از اشناییتون. به ذهنم گفتم دیدی چرند میگفتی منو الکی میترسوندی. یا تو بحث کمک گرفتن، همیشه این مقاومت توی وجودم هست، ولی من سر کار راحت میرم کمک میخوام، سوال میپرسم، و همیشه همیییشه هم افراد با روی خوش جواب میدن. باز هم چرندیات ذهنمم ثابت میشه.
اما اما بازهم باید جدیتر بگیرم، بیشتر وحی منززل بدونم، کمتر بتررسم، کمتر شررک بورزم، بیشتر تمرکزم رروی خودم باشه، ادمهای دیگررو پاک کنم از توی ززندگیم، بفهمم که اقا من داررم توی جهان خودم ززندگی میکنم، و قدررت ساختن این جهان فقط و فقط دست خودمه.
راهکار: همین کامنت گذاشتن مستمر یعنی جدی گررفتن، گوش دادن ویس بیشتر بشه، مطالب روی سایت همگام با استاد و سایر دانشجوها دنبال بشه، کامنتهای بقیه بچهها خونده بشه. اینا خخیییلی ایمانم رو تقویت میکنه. تعهد به انجام تمرین ستارره قطبی. واقعیتش من چند روزز انجام میدم بازز شل میشم، باید هی با مرور قانون به یادم بیارررم که اقا کل زندگی همینه، همین چیزا داره روزز منو شکل میده، اتفاقات رو ررقم میززنه.
کلید برای رفتن در دل ترسها، برای لاجرم عمل کرردن: احساس اعتماد و اطمینان به خداوند رو توی دلت ززنده کن. هروقت میتررسی یا میخوای فرار کنی از عمل کرردن، یک لحظه واستا… فکر کن… سوال بپررس: چقدر به خدا اعتماد دارم؟ چقدر خدا رو قدرت مطلق میدونم؟ چقدر خدا رو ناظر بر اعمالم میبینم؟ اونقدری هست که الان پاشم عمل کنم؟ الان تو دل فلان ترسم برم؟ صادقانه و در لحظه باید بتونی به این سوال پاسخ بدی… بعد قدم بعدیت رو برداری.
جدی گرفتن یعنی باور کرردن اینکه اصل داستان این باور هاست، این قوانینه. یعنی اینکه وقتی من دارم روی خودم کار میکنم دیگه سعی کنم که افکار قبلی رو نداشته باشم، افکارم بشه مرور قوانین، بشه حررفهای استاد، بشه مرور موفقیت ها و شجاعتهای خودم. اگر من برگردم به افکار قبلی دیگه نباید انتظارر داشته باشم که نتیجهی خاصی بگیرم.
نکته: اگر نمیتونی دررست به عمل کنی، یعنی اصل رو نفهمیدی، قانون رو درست درک نکرردی. وقتی که بیخیال تمررین ستاره قطبی میشی یعنی چی؟ یعنی اصل رو درست نفهمیدی، نفهمیدی که اون اصله، خیلی راحت درگیر روزمررگی شدی، گارری به خودت بستی و با مشقت میخوای به خواسته هات برسی میخوای فرصتها نعمتها و ثروتها وارد ززندگیت بشه، خب نمیشه عزیز من. چون اصل رو نفمیدی:)
فرمول: به اندازهای که اصل رو میفهمی، میتونی عمل کنی… به انداززهای که عمل کنی… نتایح وارد زندگیت میشه… ظرفت بزرگتر میشه… بیشتر میفهمی… بیشتر عمل میکنی… نتایج هی بزررگتر میشه… ووووو ادامه داره
من الان داررم توی یک محیطی کار میکنم که ادماش کاملا متفاوت با قوانین کیهانی دارن فکر میکنند و عمل میکنند، گذشتهی من، نوع تربیت من، اموزشی که توی مدرسه و دانشگاه دیدم کاملا متفاوته… پس اگر مقاومتی در برابر وحی منزل دونستن این اگاهیی ها و عمل کردن بهشون هست کاملا طبیعیه و حاصل این شرایطه… اما من باید با کنترل ذهن تعهد جدی تری داشته باشم برای فهمیدن و عمل کرردن … باید با اسمترار ادامه بدم که نتایج بزررگتر بشه و ایمانم تقویت بشه.
کلید: به ذهنم بگم اقا الان از نتایجت راضی هستی؟ نه خب من خیییلی بهتر ازز اینا میخوام، من استقلال مالی میخوام، من رابطه عاشقانه میخوام، من واسه دکتررا یا ارشد میخوام برم امریکا، من ثروت میخوام… اینا رو ندارم الان. خب پس با باورهای قبلیت نتونستی اینارو بسازی درسته؟ پس بیا این باورهای جدید رو با عمل کردن بهشون امتحان کن… تا الان که کار کردی دیدی نتایج خوبی گرفتی: ایلتس 8 گرفتی، مقالت رو بهترین مجله چاپ کرردی، رابطت با اعضای خانوادت خیییلی خوب شده، کاری که عاشقش بودی پیدا کرردی. هررموقع که به تمرینها عمل کرردی (اگهی تبلیغاتی، ستاره قطبی، ررفتن توی دل ترسها در طول روز) نتایجت در 100درصد موارد عالی بوده. خب پس یک دلیل بیار که من این مطالب ررو وحی منزل ندونم؟! جدا بیار…! نیست… هیچوقت تررس هایی که ذهنت میگفت اتفاق نیفتاده همیشه گولت میزنه پس چرا بهش گوش میدی؟ پس بیا هرچی استادت میگه بگو چشم و با جدیت انجامش بده.
چجوری اصل رو بهتر درک کنیم؟ باید کار کنیم، ادامه بدیم ، حواسمون رو جمع کنیم، تمریناتی که گفته میشه رو انجام بدیم، ذهنمون رو با افکارر مثبت بمبارران کنیم اونوقت اصل رو بهتر درک میکنیم.
حالا به انداززهای که ما در درونمون تغییرات بزرگی میکنیم شرایط بیرون هم تغییرر میکنه، اگر شرایط بیرون تغییرات بزرگی نکرده (مثل من) چون من ازز درون تغییر بزررگی نکردم.
رضا جان دمت گرم
تا حالا کامنت به این خوبی نذاشته بودم خدایا شکرت
استاد جونم مرسی
به نام خالقی که مرا خالق زندگی خود آفرید
سلام به تمام رفقای جانم و استاددلسوزم
باتوجه به اینکه این فایل در قسمت کلید ها به اسم اولین قدم برای تغییره خواستم این تجربه اینجا به اشتراک بزار و حس خوبم را اینجا بگم
همانطور که در فایل های دیگه گفتم ما باید فرودین 100م مابقی پول زمین باغی که خریدیم را میدادید که الحمدلله بیبشتر اون پول تو بهمن جور شد و من به همسرم چند روز پیش گفتم البته چیزی که از حرفای استاد یاد گرفتم
گفتم حالا که پول اومد دستمون به صاحب باغ زنگ بزن و بگو که من زودتر از وقتش پول را نقد بهت میدم ولی یه مبلغیش را کم میکنم از صد میلیون چون از استاد یاد گرفته بودم که وقتی پول نقد داشته باشه راحت میتونی به بقیه بگی با حرف تو کنار بیاند که گویا الحمد تاثیر داشت
و فعلا قرار شد من برم بانک 91م با شبا جابجا کنم و کاری بود که من تاحالا انجام نداده بودم
ویاد حرف های استاد و حرفای آقا رضا میفتم که میگفتند که کاری که تاحالا انجام نداده بودم را وقتی تو. مسیرش قرار میگرفتم میگفتم طوری نیست یه کار جدید یاد میگیرم
که استاد خوبم تو قدم پنج از این مدل مثال ها زیاد برامون زدند و باورهامون را ساختند
و رفتم بانک و فیش را برداشتم شروع کردم به نوشتن ولی متأسفانه شما شبا مبدا و مقصد را جابجا نوشتم
گفتم عارفه هیچ طوری نیست داری یاد میگیری با اعتماد به نفس کامل رفتم یه فیش دیگه برداشتم و شروع کردم نوشتن خدارا شکر بانک خلوت بود و زود نوبتم شد و یه جای فیش را گفت اینجارا هم امضا بزن یاد گرفتم که اینجا هم امضا میخواد
تو همون هین که داشت کارهای منو میکرد یه آقاهه دیگه هم میخواست شبا جابجا کنه و از مسئول بانک پرسید باید اینجا را امضا کنم مسئول بانک متوجه نشدو من چون کنارشون ایستاده بودم و یاد گرفته بودم کجاهاش امضا میخواد بهشون گفتم
و خودم را تحسین کردم گفتم ببین عارفه یاد گرفتی چیزی که بلد نبودی تازه به بقیه هم یاد میدی دمت گرم
خلاصه اومدم از بانک بیرون و زنگ زدم همسرم گفتم عزیزم زمین باغیمون مبارک حالا دیگه مال خود خودمون شد خداراشکر و احساس خوبم را تکثیر کردم
مایی که روزی که همسرم میخواست این زمین را بگیره همون پول اولیه را هم نداشتیم و باعث سد همسرم پولهایی که قرض داده بود را از اینور و اونور جمع کنه و حالا با باور قلبی به ابنکه خدا از راه های نعمت میده که فکرش را نمیکنی زمینمون را تصویه کردیم در 11/11/سال 1401 زمین 550متری مال خودمون شد خدایاشکرت
به همسرم گفتم روزی در به در دنبال داشتن یه وسیله نقلیه بودیم و الان من پول یک پراید را ریختم به حساب مالک و اینه قدرت خداوند
واقعا که خدا قدرت بی نهایته
و من میفهمم ظرفم داره بزرگتر میشه و این حس و حالم را عالی میکنه
خدایا سپاسگزارم بابت تمام نعمت های که میفهمم و نمیفهمم