اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
وقتی متن انتخابی دوستمون عمران عزیز رو خوندم، دیدم چقد شباهت داره به موضوعی که امروز برا من اتفاق افتاد.
الان وقتی روی دکمه ی مرا به نشانه ی امروزم هدایت کن زدم هدایت شدم به این صفحه.
امروز با یه تماس متوجه شدم که ممکنه اوضاع مالیم خوب پیش نره و دیگه کم ورودی داشته باشم.همینقدر که بتونم نیاز های واجبمو برآورده کنم، خیلی حالم گرفته شد و نگران و نا امید شدم و عصبانی.بعد یه ربعی رفتم سمت گوشیم و عکسای گالریمو مرور میکردم که یه اسکرین شات دیدم از استوری یه دوستی که صفحه ای از کتابی گذاشته بود
وقتی خوندمش به یه جمله رسیدم که اونم این بود،سپاس برای خداوند بخشنده ی موهبتها، گفته بود این جمله رو بارها با احساس سپاسگزای تکرار کنید، من شروع کردم به نوشتن این جمله بارها و بارها، نمیخواستم توی اون احساس خیلی بد بمونم، بارها جمله رو نوشتم و کتاب صوتی معجزه ی سپاسگذاری رو هم زمان پلی کردم. تقریبا دو صفحه پشت و رو، خط در پُر، نوشتم روی همین جمله تمرکز کرده بودم و یکباره متوجه شدم چقدر آرومتر شدم و احساسم بهتر شده، ذهنم خیلی برمیگشت تا اون مکالمه تلفنی منو بارها و بارها مرور کنه و مرور هم میکرد ولی سعی میکردم به کتاب گوش کنم، زمان جلو رفت تا رسیدم به افطار،حدود نیم ساعت بعد افطار
پیامی از مامانم به گوشیم ارسال شده بود و مامانم گفت دیگه نمیخواد برای اون مسئله ی مالی با فلانی صحبت کنی، حل شد، در موردش با هم صحبت میکنیم. لحظه ی دیدن اون پیام قلبببم باز شد گفتم ببین چقدر تکیه کردن فقط به خودش جواب میده، چقد حال خوب جواب میده،حتی تو سختترین شرایط وقتی سعی میکنی تمرکزتو از بزرگی مشکلت برداری و بذاری روی بزرگی خدا.
الان هم با خوندن متن انتخابی از دوستمون حجت رو خدا بر من تموم کرد
اونجا که عمران عزیز نوشتن:…
خدا خودش داره به من میگه نگران نباش من تو را به سمت ثروت و پول بیشتر هدایت میکنم…
این ادامه ی کامنت دیروزم هست که اگه خونده باشید، نوشتمکه : فایل روکه گوش دادم فهمیدم باید ذوق و شوق زیاد داشته باشیم نسبت به خودمون، زندگی ، آدم ها…
و خلاصه قرارِ 4 شنبه که بادوستم میخواستیم بیرون بریم رو تصمیم گرفتم همین سه شنبه برم…
ایشون اومد و رفتیم بیرون ، به سمت تهران میرفتیم یهو نم نم بارون اومد، کم بود خیلی کم و قطع شد( اینم بگم که روز قبلش از خدا خواستم باران بیاد که درختا سیراب بشن، خودمم که عاشق بارون و هوای ابری، گفتم میدونم تابستونِ ولی خب معجزه هم اتفاق میفته)آسمون تمیز
و زیبا و صاف.
دوستم پرسید راستی چی شد امروز تصمیم گرفتی بریم بیرون، گفتم یه حسی بهم گفت امروز برو خوش باش و بخند و لذت ببر، گفت چه جالب من اصلا فردا باید برم شهرستان، بعد از اینکه با شما برنامه ی امروز رو چیدیم گوشیم زنگ خورد که باید برم، گفتم اینه دیگه… اما اون لحظه تو ذهنم مرور شد که من همیشه در زمان درست هستم.
خلاصه رفتیم ایران مال و کلی خندیدیم و صحبت کردیم و لذت بردیم از باهم بودن…
از پارکینگ که اومدیم بیرون دیدیم چه بارونی میااااد ، چه رعد و برقی چه بوی باران و خاکی ، انقدرررر ذوق داشتم تو ماشین نمیتونستم بشینم ، بازم تو دلمگفتم در زمانِ درست بودن یعنی همین ، وقتی برای ذوق و شوق داشتن لذت بردن ، قدم بر میداری جهان هم بیشتر سمتت میاد و لذت بیشتری بهت میده، خدایا شکرت .
خلاصه اگه به اون هدایت گوش نمیکردم از این همه لذت محروم میشدم، و اصلا امروز چهارشنبه هوا آفتابی بود.
استاد سپاسگزارم ازتون که این راهو نشونم دادید ، بهم گفتید هر چی میخوای رو خلق کن.
نازنین استاد گرامی بارها شکر این را دارم که با چون شمایی آشنا شدم مهرپروردگارم را شکرو سپاس دستاورد فعلی من که تازه عضو این خانواده بزرگ و صمیمی و آگاه شدم شناخت خودم هست که سالهاست دنبال این شناخت و آگاهی بودم و چه بسا مشکلات و بیراهه هاییی داشتم …
و زندگیم در حال متلاشی شدن بود
به سمت و سویی آمدم که روز به روز از هر لحاظ پیشرفت و آرامش را تجربه میکنم
و شگفت انگیز است این راه بی پایان …
با این که هنوز دوره رو تهیه نکردم بازخورد خوبی و تغییر مثبت واضح و شفاف در زندگیم رخ نموده رابطه ام در آمدم رفع دغدغه هایم در مهاجرت میدانم همه از تغییر و توکل است …و اصل که همان آرامش درون است که خیلی قوی و خوب در حال رشد در جانم است که میخواهم ثبات و بهبودی هر چه بیشترم را در این راه و آگاهییی سپاس و صد سپاس بعد مهاجرتم با کار در خانه توانستم به در آمد برسم هر چند زیاد نیست برای من یه قدم و تکامل و به سوی پیشرفت است قوت قلبی که میدانم هدیه خدا برای من است آنقدر استاد عزیز انس گرفتم با ویسهاو مخصوصا نشانه من گویی سالهاست میشناسمتان خدا را با وجود شنیدن شما شناختم چقدر دور بودم حال چه نزدیک بازهم سپاس هزاران شکر برای بودنهایی از جنس اخلاص و سخاوت چون شما بمان که ماندنت جان تازه ای میبخشد. به کسانی که دارنت…
الان که ادامه فایل رو گوش دادم و استاد گفتن که من جدی گرفتم از همون موقع که شنیدم این آگاهی ها رو
و اینکه اگر تو فایل چیزی گفته بود که مثلا تمرینی بود
یا باید تغییری تو شخصیتم میدادم
اگر تغییری بود که تو نگاهم میدادم
این کارهار و انجام میدادم ، من به خودم گفتم که من اصلا این کارها رو نکردم من فقط طوطی وار فایل گوش میدادم
و هیچ جدیتی نبود و هیچ تغییری نبود
دقیقا من فایل گوش میدادم ولی جایی که باید به آموزه ها عمل میکردم عمل نمیکردم و میگفتم بعدا ، یا روم نمیشه یا این که مهم نیست یا اینکه اشکال نداره بقیه اش مهمه
اینها باعث شد که من نتیجه نگیرم
حالا منم متعهد میشم که تمرینات عمل کنم ، حرفهای استاد رو مثل وحی بدونم ،و اصل رو درک کنم و سعی کنم که همیشه اصل رو در نظر بگیرم و انجام بدم
و به خودم میگم اگر من اصل رو رعایت کنم بازی تغییر میکنه ، اگر اصل رو رعایت کنم زندگیم تغییر میکنه
حتی خود قران هم گفته
این کتاب دو بخشه اصل و متشابهات
اونی که تو قلبش مرضه میره سراغ متشابهات یا فرعیات
خب وقتی که اینطوره و قانون اینطوری کار میکنه چرا من دارم زندگی خودم رو بخاطرحرف مردم یا هر چیز دیگه از بین میبرم
چرا ؟ من باید بتونم به اصل توجه کنم
طبق قانون اگر من اصل رو بگیرم و ادامه بدم زندگیم به صورت بنیادین تغییر میکنه
الان دقیقا زندگی منم یو یو هست ، همیشه همه چیز یا خوبه یا بد
بخاطر اینکه من اصل رو انجام نمیدم و در نظر ندارم
یکی از عمده دلیلهاش حرف مردمه که مردم چی میگن در باره من
حالا کی من اصل رو درک میکنم
زمانی که همینطوری کار کنم ، ادامه بدم ، حواسم رو جمع کنم تمریناتی که گفته میشه رو انجام بدم ، ذهنم رو بمباران کنم با افکار مثبت اونوقت اصل رو بهتر درک میکنم ، آدم های نامناسب رو قطع کنم از زندگی، با آدمهای مناسب رابطه داشته باشم
هر چند که جهان این کار انجام میده
من انگار تازه دارم درک میکنم و این حرفها رو انگار دارم جدی میگیرم
پس باید مداومت داشته باشم و همین روند نوشتن و درک کردن رو ادامه بدم
امشب حساب بانکیم داشت خالی میشد چندتا سفارش داشتم دارم روی خودم کار میکنم ولی هربار این احساس میومد که الکی خرج نکن پولات همه تموم شد این نجواهای شیطان بخاطر وقتی که این چند وقت دارم میزارم روی خودم که بیشتر تمرکز کنم روی باورها و ورودی هام سعی میکردم نجواهارو خاموش کنم و باور الهی در درونم روشن کنم که همیشه حرف حرفه فرمانی ثروت سلامتی عشق و شادی و یک کلام احساس خوب هست در آخر گفتم که بیام داخل سایت نشونه رو ببینم وقتی زدم و با اولین جمله سایت که دیدگاه یکی از دوستان بود واقعا باورم نمیشد که خدا اینقدر دقیق جواب منو میده و منو هدایت میکنه
(دیروز تا الان دوباره این احساس کمبود داشت سراغ من میاومد از اینکه باز پول تو حسابم داره تموم میشه ) دقیقا ربط داشت به احساس و نگرانی من و ادامه کامنت …
چیز دیگه ای که میخواستم بگم اینه که من هم دقیقا یادمه که درباره عدالت خدا سوال شدید داشتم که چرا میگن خدا عادله با این همه فرق بین انسان ها و نتایج اونا و هدایت شدم به فایل های استاد اون زمان من فکر میکنم فقط 15 سالم بود چیز زیادی درک نمیکردم ولی فقط گوش میدادم و دقیقا فایل ها به من احساس بهتری میداد و چیزی که داخل فایل این قسمت شنیدم و شوکه شدم اینکه گفتند (من صداقت حس میکردم و نمیدونم چرا باور میکردم ) برای من دقیقا همین بود من حتی عکس استاد رو ندیده بودم نه شناختی داشتم ولی باور میکردم یعنی اون حرفارو واقعا برای من انگار وحی خداست اصلا نمیدونم دلیلش چی بود ولی اصلا احساس بد اینکه حالا یه حرفی زده شده این حرفا نبود اون کلام به من احساس خوبی میداد چون که انگار من از ته دلم میدونستم حقیقته شاید مثل الان اصلا درکی از اون حرفا نداشتم ولی گوش میدادم و کم کم فکر میکنم باور های من تغییر کرد من دقیقا یادم نیست اون زمان چه باورهایی داشتم چه احساسی داشتم چه فکرایی تو سرم بود ولی الان که گذشته و اتفاقات ب یاد میارم من خیلی نتایج بزرگی گرفتم مشکلاتی برای من حل شده که همین الان که دلیلش رو هم میدونم باورم نمیشه اصلا باورم نمیشه این مشکلات قابل حل شده بوده باشن چون اکثرا ربط داشت به آدمای اطرافم اون آدما انگار کاملا عوض شدن که من الان میفهمم فقط بخاطر تغییر نگاه من و احساس من بوده
الان متوجه هستم که احساسم خیلی بهتره خیلی کمتر نگرانم خیلی کمتر احساس ترس دارم و خبری از مشکلات و دغدغه من در روابطم نیست و حتی خیلی از انسان های دور من کلا حذف شدن جوری که من یادم نمیاد اصلا چطوری چطوری رفاقت من تموم شد که من اصلا نفهمیدم ولی الان خبری از اون آدم نیست
چطوری فلان فامیل من هست ولی دیگه نمیاد با من دردودل نمیکنه آدمی که همیشه وردلم بود
همه چیز تغییر کرد و جوری بوده که من فقط فایل گوش دادم و اگه واقعا و آگاهانه تمرکز کنم چه نتایج بزرگتری میگیرم که سعی دارم همین کار رو هم بکنم
نکته دیگه من فکر میکنم اصلی که استاد میگه برای من احساس خوب اتفاق خوب هست
خدایا هر چی دارم از خودته، با تو زندگی رنگ و بوی دیگهای داره.
سلام به استاد عزیزم، مریم جان مهربونم و دوستان خوبم در سایت
چندمین باره که این فایل رو گوش میدم و هر بار بیشتر از قبل از صحبتهای آقا رضا و استاد جانم احساس خوب و انرژی مثبت میگیرم. حرفهای این فایل همیشه مثل یه روشنایی راه پیش پام میمونه و یادآوری میکنه که چقدر زندگی با آگاهی و آرامش میتونه قشنگتر باشه.
واقعا مرسی از استاد جان که همیشه با کلامشون ما رو به مسیر درست هدایت میکنن و از این همه عشق و علم که در اختیارمون میذارن، خیلی خوشحالم که در این مسیر هستم.
وقتی حالم خوبه و احساس بهتری به خودم، به خدا و به دنیا دارم، انگار درهای نعمت و برکت یکییکی به روم باز میشن. وقتی امروز حالم از دیروز بهتره، یعنی دارم تو مسیر رشد و آرامش پیش میرم.
این حس خوب باعث میشه جهان هم باهام همفرکانس بشه. انگار کائنات دست به دست هم میدن تا بهترین شرایط و آدمها رو سر راهم بذارن. ایدههای تازه و راهحلهای جدید خودشون میان سراغم، بدون اینکه حتی دنبالشون بگردم.
در واقع، این یه قانون سادهست: وقتی تو از درون حال دلت خوب باشه، بیرونت هم همون حال خوبو منعکس میکنه. مثل یه آینه که هرچی بهش نور بدی، همونقدر روشنایی برمیگردونه.
پس هر روز تمرکزم اینه که حالمو خوب نگه دارم، به جای اینکه دنبال تغییر بیرون باشم، از درون حسمو خوب کنم. چون میدونم وقتی حال درونیم خوب باشه، خدا و جهان هم بهترینها رو توی زندگیم جاری میکنن.
وقتی من شور و شوق دارم برای زندگی، یعنی دارم با تمام وجودم به هر لحظه از زندگی لبخند میزنم و از هر تجربهای که برام پیش میاد، لذت میبرم. این حس خوب، انرژیای به اطرافم میفرسته که باعث میشه زندگی هم به من بازخورد بده.
وقتی با اشتیاق و انگیزه وارد روزم میشم، زندگی هم دست به کار میشه تا بهترین شرایط و فرصتها رو برام بیاره. انگار که کائنات میبینه من آمادهام و میخواد به من یه زندگی بهتر بده. این همون قانون جذب و همفرکانسیه؛ وقتی من انرژی مثبت و شور و شوق دارم، جهان هم همون انرژی رو برام میفرسته.
زندگی مثل یه آینهست، وقتی من با امید و اشتیاق نگاهش میکنم، اون هم همون شور و شوق رو به من برمیگردونه و فرصتها، روابط و شرایط عالی رو در پیش پای من میذاره.
واای که چقدر حرفای آقا رضا شبیه افکار من بود! یادمه یه زمانی فکر میکردم (قبل از ورودم به سایت استاد عباسمنش) که برای اینکه بخوام از گناهام بخشیده بشم، باید حتما تو سختی و بلا قرار بگیرم تا کفارهشون رو پس بدم. و متاسفانه این باور اشتباهی بود که از اطرافیانم شنیده بودم.
اما الان با آگاهی که به دست آوردم، فهمیدم که خدا هرگز دنبال تلافی کردن نیست. خدا مثل یه پدر مهربونه که وقتی من خودمو میبخشم، اون هم به راحتی و با عشق بیپایان منو میبخشه. اگه من اشتباهی کردم، تنها چیزی که خدا میخواد اینه که خودمو ببخشم و با دلی پاک از نو شروع کنم.
خدا منو دوست داره، من بندهشم و اون عاشق منِ. هیچ وقت خدا دنبال مجازات نیست، بلکه همیشه در پی هدایت و کمک کردن به منِ که در این راه رشد کنم. و این واقعاً یه آرامش و احساس آزادی به آدم میده که به راحتی از گذشته دست بکشه و با دل پاک به جلو حرکت کنه.
من لایق دریافت الهامات خداوند هستم و خداوند با من صحبت میکنه، حتی توی کوچیکترین لحظات زندگی. نشونههاش رو به من میفرسته و من دیگه هیچ وقت حس نمیکنم که تنها هستم. هر بار که نگاه میکنم، یه چیزی پیدا میکنم که بهم یادآوری میکنه همیشه در کنارم هستی.
خدایا، منم عاشق توام! تو که همیشه بهم نشان میدی که چطور با عشق زندگی کنم. خیلی دوستت دارم، چون با تمام وجودم حس میکنم همیشه با منی، حتی وقتی که چیزی نمیگم، حتی وقتی که فقط سکوت میکنم، باز هم میشنوی و همراهی میکنی.
این ارتباط با تو برای من بیشتر از هر چیزی ارزشمنده. تو همیشه به من میگی که من لایق همه خوبیها و برکتهایی که میفرستی هستم. و من هر روز بیشتر و بیشتر به این عشق پی میبرم.
چون هیچ تصویری هیچ کلمه ای هیچ آگاهی از شما ، نیست ،که درس و آموزش نباشه ، سریال ها و سفر های شماهم همه درسِ، چرا ؟؟
چون شما هر لحظه دارید بااین آگاهی ها زندگی میکنید پس گوش کردن و دیدن هرفایلی از شما میشه یه دوره ی آموزشی میشه یادگیری….
سپاسگزارمهربان پرودگار سخاوتمندی هستم که هدایتم کرد به این اقیانوس آگاهی تا هر لحظه بهش دست رسی داشته باشم و سیراب شم و لذت ببرم از این موهبت عظیم….
ومجدد سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که قوانین زندگی رو کشف کردید درک کردید وزندگیشون کردید و ازاین طریق زندگی هزاران نفر رو تغییر دادید،در واقع مارو به اصلمون برگردوندید
این سایت آدمهارو ( برگشت به کارخانه ) میزنه ،ریست میکنه ، داده های مخرب وَ ویروس های وجودمون روشناسایی و حذف میکنه و ترو برمیگردونه به روزهای ابتدایی آفریده شدن ، تا بتونی از جریان طبیعی زندگی که فراوانی درتمام جنبه هاست، بهرمند شی و لذت ببری از این فرصتِ کوتاهِ زیستن، و چون اینجا آرام،شاد ،پراز سرور ،سلامتی وسرزندگی ،،زندگی کردی ،قطعا اون دنیا هم سعادتمند خواهی زیست
راستش روی دقیقه ی 11استپ کردم ،یه عالمه اشک شوووووق ریختم و شروع کردم به نوشتن ،بعد از این نوشتن میخوام ادامه ی فایل رو گوش کنم .
«ارتباط اتفاقات زندگی با احساس ما»
خوب اوایل که با این آگاهی ها آشنا شده بودم درست مثل آقا رضا درکشون نمیکردم واین بنظرم طبیعیه
اما شور و شوق عجیبی برای بیشتر شنیدنش داشتم ،و خوشبختانه این حریص بودن باعث شد تا من بتونم زندگیم رو ازاین طریق تغییر بدم و چرخ زندگیم به قول استاد بسیار روانتر بچرخه، خداروشاکرم که دراین مسیرم و تاابد این بهبود میتونه ادامه داشته باشه ،چون من متعهدم به این رشد.
استاد عباسمنش عزیزم الان که به واسطه ی تمرین و تکرارِ زیاد والبته بالذت ،
درک بهتری از قوانین پیدا کردم خیلی زود و راحت این ارتباط برام نمایان میشه
قبلا، واقعا، اگر مدتها هم در احساس بد میبودم نمیتونستم ارتباطی پیدا کنم،دلیلشم میدونم چون من هنوز این قانون رو باور نکرده بودم ، برای همون نمیتونستم درجای درست نشانه های درست رو پیدا کنم .
مثل الان که من میدونم هر لحظه درحال هدایت شدنم اما چون هنوز باورم خالص نشده و دراین موردهنوز، مهارت کسب نکردم و باورهای مخرب هم دارم و هنوز تو مدار دریافت هر لحظه ای نیستم، برای همون، این هدایت هارو نمیبینم اما میدونم که وجود داره ،منم متعهدم که انقدر رو خودم کارکنم تا در مدار دریافت هر لحظه ای قرار بگیرم.
اما این روزها خیلی خوب ارتباط بینِ احساس و اتفاقات رو درک میکنم
چقدر زیبا و ریز بینانه توضیح دادید که منظور رسیدن به احساس خیلی خوب نیست منظور رسیدن به احساس کمی بهتره، کمی بهتر از حتی ثانیه ای قبل ،چون جهان هرلحظ داره بهمون پاسخ میده واین یک قانونه.
پری شب به تضادی برخوردم، خیلی زود خودمو جمو جور کردم اومدم از نگاه قوانین برسیش کردم ،میخواستم برم فایل پنجم قدم هشتم رو گوش کنم ،چون توضیحات کاملی در موردِ برخورد با تضاد و ناخواسته داده شده اما ساعت 12شب بود و شرایط برای گوش کردن فایل ،توی محیط خونه برام فراهم نبود
رفتم سراغ اطلاعات توی مغزم ،برسیشون کردم ،قوانین رو مرور کردم ، گفتم ماریا فایل سخت نگرفتن مسائل رو یادت بیار ، اونجا متعهد شدی تا هربار هی یادت بندازی و مسائل رو پررنگ نکنی و به خودت سخت نگیری
بعد رفتم توسایت دنبال چیزی گشتم تا آروم شم مطلب خوندم ،دیدگاه خوندم مقاله خوندم ،احساسمو مدیریت کردم ، کمی به احساس بهتر از قبل رسیدم ، کمی باز بهتر از قبل پله به پله آگاهانه کمی بهتر میشدم یهو اصلا نمیدونم که ساعت چند بود که یه راه حل که واقعا اگر چندتا فیلسوف باهم مشورت میکردن به ذهنشون نمیرسید ،به ذهنم رسیدیهو یه لامپ بزرگ تو سرم روشن شد و من باز به احساس بهتر رسیدم چون یه راه حل پیدا کرده بودم خوابم برد ،صبح که پاشدم نوبت قسمت 60
از روزشمار تحولم بود قلبم گواهی میداد که این همون نشانه هست که دیشب دنبالش می گشتم ،یقین داشتم
پلی کردمش و درست طبق قانون ، جواب درست تو فایل بود ، که «اگر درحال کارکردن رو خودتی هرررررررررراتفاقی، ماریا هررررررررراتفاقی اگر بیوفته ،درجهت رسوندن تو به خواسته هاته»
اشک ریختم ، سجده کردم ،باقلبم ازش سپاس گزاری کردم گفتم ممنونم که همیشه حواست بهم هست ،نبینم روزی غیرازاین باشیا،من تروانتخاب کردم و تنها ترو پرستیدم وتنهاازتو یاری خواستم توهم تمام و کمال باش برام ،چون من لایق این توجه هستم .
استاد بمحض بهتر شدنه احساسم ، راه حل بهم گفته شد، وبمحض خوب شدنه حالم ، روزم پراز اتفاقات خوب شد جوری که امروز توسپاسگزاریم سه برابر دیروز براش سپاسگزاری نوشتم…
عـــجــــب قانون قدرتمندی !!!!!
چقدر زیباست پیدا کردن این رابطه ها ،چقدر ایمان و باورمو تقویت میکنه پیدا کردن این رابطه ها
مهربان پروردگارِ باسخاوتم ازت میخوام درکمو نسبت به قوانین بالاتر ببری تا عمقشو درک کنم تا هر لحظه زیباتر و باکیفیت تراز قبل زندگی کنم تابتو نزدیکتر بشم
هروقت که آرامتر وشادتربودم ترو بیشتر احساس کردم ، دلم میخواد به وسعت جهان هستیت آرام باشم و درصلح و رضایت ، تا به همون وسعت سرشار بشم از تو …
توحیدی باشم و به شیوه ی توحید زندگی کنم،
استادعباسمنش عزیزم سپاسگزارم ،بابت وجود پربرکتتون.
دوستتون دارم و عششششششق برای همه ی بچههای سایت توحیدی عباسمنش 🟢
وای از این احساس که من هر چی بیشتر جلو میرم بیشتر میفهمم که اشکال من تو همین احساسه ؛ هر وقت احساس جالبی ندارم و تمرینی انجام میدم به هیچ دردی نخورده و اصلأ شرایط تغییری نکرده .
یه روزایی از خواب پا میشمو احساسم خوب نیست ، با خودم میگم امروز میخوام آگاهانه حالمو خوب کنمو اتفاقات خوبی رقم بزنم و خدا شاهده که از در و دیوار اتفاقات جالب و بامزهای میفته که من آخر شب میگم بیا ببین با یه تصمیم و ساخت افکار آگاهانه ، چه کارایی میشه کرد .
منم چند سال اول که قانون جذبو اینجورچیزا رو یاد گرفته بود با خودم میگفتم خب منکه مثل این آدمای موفق به جایی نمیرسم لااقل بذار گوش کنم تا حالم خوب بشه و عجیب ، ذوق و شوق داشتم برای آگاهیهای جدید و تمرینات جالبی که میدیدم . توجه که میکردم میدیدم هیچکس تو خانواده و فامیل شبیه من نیست . حتی یه نفر ناآگاهانه با عمل به قانون خیلی ثروتمند شد ولی هرموقع باهاش حرف میزنم میبینم هیچکدوم از این حرفا و قانون جهان هستی رو نمیدونه و تعجب میکنه از حرفامو میگه واقعاً؟! یا اِ اینجوریه و … .
تنها مطلب مهمی که همیشه تأکید داره و من هروقت دلیل موفقیتهاشو میپرسم بهم میگه ؛ همین خوب کردن احساسه . میگه من سعی میکنم همیشه در هر شرایطی احساسم خوب باشه .
هر موقعم تو اینو ببینی داره میخنده و حرفای خندهدار و اتفاقات جالبشو میگه . حالا شاید یه مواقعیم اتفاق بدی رو بگه ولی اصلأ روش تمرکز نمیکنه و دو دقیقه بعد یادش رفته .
در کنارش احساس منم تغییر میکنه و شور و هیجان وجودش منو تا ساعتها تو احساس خوب فرو میبره و هی بخودم میگم ببین زینب به همین راحتیه ازش یاد بگیر . فقط سعی میکنه همش بخنده و پر هیجان باشه خود بخود دنیا بکامش میچرخه ؛ رابطهی رؤیایی ، باغها و خونههای چند میلیاردی ، اعتماد بنفس و زیبایی و سلامتی که بدست آورده همه و همه در احساسش خلاصه میشه ؛ تو کل فامیلمون رو که بگردی هیچکس مثل این خانوم و مادر گلش خوشخنده و باحال نیست . وقتی کنارشون هستی احساس میکنی بمب انرژی دارن و هر لحظه میخوان منفجر شن از هیجان حرفا و اتفاقاتی که دارن راجبش میگن … .
چه جملات نابی گفتین اینجا استاد جان . خیلی به دلم نشست خواستم بنویسمشون تا برا خودم و هر کس که این کامنتو میخونه مرور بشه :
«وقتی شما احساس خوبی داری راجع به خودت ، نسبت به آدما، نسبت به زندگی ، به خداوند ؛ جهان ، خداوند ؛ شرایط ، افراد ، موقعیتها و ایدههای بهتری رو وارد زندگیت میکنه .
از جایی که احساست شروع میکنه به بهتر شدن ، از اونجا شرایط شروع میکنه به بهتر شدن ، به نسبتی که شما حالت بهتر میشه ، آرامشت بیشتر میشه ، به همون نسبت اتفاقات بهتری وارد زندگیت میشه .
این شور و شوقه کلیده ؛ وقتی شما شور و شوق داری برای زندگی ، زندگی شور و شوق داره برای اینکه چیزای بهتری بشما بده . وقتی که شما شور و شوقی نداشته باشی برای زندگی ، زندگیم شور و شوقی نداره برای اینکه چیزای بهتری بشما بده »
« اینا کلیده ؛ نقطهی مشترک تغییر هر انسانی در طول تاریخه . که انسانها موقعی شرایطشون بهتر شده که احساسشون بهتر شده ، حالشون بهتر شده ؛ نه حالشون با الکل ، با مواد مخدر ؛ حالشون با تغییر زاویهی دیدشون ، با تغییر ورودیهای مغزشون بهتر شده ؛ چیزای مناسب رو دیدن ، گوش کردن ، با آدمای مناسب در ارتباط بودن ، به چیزای مناسب فکر کردن ، توجه کردن و حالشون به این شکل بهتر شده و بعد اتفاقات شروع میکنه به بهتر شدن .
به نسبتی که تو تغییر میکنی و حالت خوب میشه ، اتفاقات خوب میشه . این یک قانون است . »
من سالهای سال تو زندگی مشترکم احساس ناکامی و خلأ داشتم و چون از نظر مالی اوضاع خوبی نداشتیم حال و احساسم خیلی مواقع خراب بود . حالا که خوب فکر میکنم میبینم من روزهای زیادی با احساس بد بیدار میشدم ، هیچ شور و شوقی برای ادامهی زندگی نداشتم و میدیدم که زندگی و دنیا هم هیچ شور و شوقی برای دادن چیزای خوب بمن نداره . چندین ماه از سال میکندم میرفتم خونهی بابام . هر چند با همسرم سازش داشتیم ولی زندگی تو خونهی بابام و احساس امنیت و دوست داشته شدن و وابستگی به گذشتهها ، منو میکشوند به اونجا و علاقهای به موندن تو خونه زندگی خودم نداشتم ؛ شور و شوق که نبود ، تو زندگیمونم هیچ پیشرفتی نداشتیم . همیشه رو یه خط صاف و ممتد زندگی میکردیم و دنیا برای اینکه شرایط خوبی به ما بده هیچ شور و شوقی نداشت تا اینکه این قوانین رو با حرفای شما استاد عزیزم یاد گرفتم ، حرفای اساتید دیگه نتونست تأثیر خاصی رو من بذاره و همیشه گذرا بود ؛ زندگیم به شکلی تغییر کرده که هر روز امیدوارتر و پر شور و شوقتر دارم به زندگیم میرسم و هر روز اهداف جدیدی میسازمو هی تعهدامو مرور میکنم … .
چقدر این فایل پر از آگاهی بود برای من … ؛ تیکههای آخر فایل که میگفتید ادامه دادن و تعهد داشتن تو مسیر ؛ اینکه ذهنمونو با این آگاهیها بمباران کنیم و عمل کنیم به این آگاهیها تا مدار فرکانسیمون بالاتر بره و درکمون بهتر بشه و ظرف ما برای دریافت آگاهیهای بالاتر بیشتر میشه ، باز عمل میکنیم و نتایج هی بهتر میشه و باز درک بیشتر و آگاهیهای بالاتر و عمل کردن و نتایج بهتر . این چرخه بینظیره .
دوست دارم تا آخر عمر همینجوری زندگی کنم ؛ اصلأ بقول آقا رضا نه برای اینکه تغییری ایجاد کنم فقط برای احساس بهتر و خیال راحتتر ، برای اینکه با خدا رفیق بشم .
با اینکه من خودم صاحب کسبوکار نیستم ، هر موقع اومدم رو ذهنم و احساسم کار کردم ، کار همسرم بهتر پیش رفت و درآمدش هی بیشتر شد . تو سالی که گذشت و من در حال کار کردن رو دورهی دوازده قدم بودم (البته تا قدم هفتم پیش رفتم ) هر روز درآمدمون بیشتر شد ؛ گاهی از راههای عجیب و غریب که اصلأ باورمون نمیشد .
هر وقتم استپ کردیم میفهمیدم چون توقف کردمو رو ذهنم کار نکردم ، درآمدمون استپ کرده ؛ به اندازهای رشد میکنیم که ظرفمونو بزرگ کردیم . خدا منتظره تا ما اراده کنیم که نعمتها و ثروتها رو بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون کنه .
سپاسگزارم از حرفای قشنگ آقا رضا و نکتههای بسیار طلااااایی شما استاد جاااااان
خدا رو شکر میکنم ک در هر لحظه دارم هدایت میشم به چنین فایلهای ک پراز آگاهی هست که اگه عمل کنم هرروزم بهتر از قبلم نتیجه میگیرم فقط باید توی این مسیر تعهد داشته باشم
سپاسگزارم از خدای عزیزم و استاد عزیز ک بخشی از سایت رو اختصاص دادن که دوستان بیان از نتایجشون بگن و با گذاشتن ویدئو از خودشون بهتر باور پذیر میشه ک از کجا به کجا میشه رسید خدایا شکرت ک همه چی ساده هست فقط ما نباید سخت بگیریم همه چی به احساس خوب ما برمیگرده ک اگه یکم حالمون و احساسمون نسبت به قبل بهتر کنیم لاجرم اتفاقات خوب تو زندگیمون میفته وقتی اینقدر همه چی ساده هست چرا همش دنبال فرعیات هستیم این احساس خوبه اصله اگه همین اصل رو تمرین کنیم فقط تمرکز بزارم به این ک درطول روز فقط احساسم رو یکم بهتر کنم کمتر غر بزنم کمترناسپاسی کنم تو رانندگی کردن کمتر بوق بزنم اون موقع هست خداوند و جهان وشرایطی رو تجربه میکنم ک خودم دوست دارم
وقتی حسم خوب باشه به افرادحسم خوب باشه به بچههام و همسرم حسم خوب باشه واون تغییر زاویه دیدم نسبت به اتفاقاتی که به ظاهر بد هست درست کنم و کنترل ذهن داشته باشم خداوند بهم پاداش میده پس باید سعی کنم و تعهد بدم ک در طول روز حسم نسبت به هر چیزی یکم بهتر از قبل کنم
واون شور وشوق توی کارم اگه من شوروشوق داشته باشم به کارم ،کارم شوروشوق داره برای اینکه ایده های بهتری بهم بده پس بیام همین اصل رو کار کنم چون کلید هست فقط همین رو کار کنم ک بیشتر توی احساس خوب بمونم و عمل کنم و صددرصد اتفاقات خوب پشت سر هم میاد
کارم مشاور املاک هست تا وقتی خونسرد بودم و حسم به خریدار و فروشنده خوب بوده توی سرویس دادن حالم خوب بوده منجر به قرارداد شده و خدا رو شکر میکنم این قانون احساس خوب اتفاقات خوب خیلی جواب میده
یکسال توی کار مشاور املاک هستم از ماه هفتم پشت سرهم مشاور اول هستم و خدا رو شکر میکنم تا وقتی به این آموزه ها عمل میکنم و روی خودم کار میکنم نتیجه میگیرم وقتی یکم فاصله میگیرم خودش نشون میده که باید بیشتر وقت بزارم روی خودم و خودشناسی خودم ک از همه چی مهمتره و احتیاج به تقلا نیست
3/13/
خدایا هدایتمون کن بسمت زیبایهای بیشتر بسمت آرامش بیشتر
هروقت این فایلهارو میبینم چنان احساس شعفی به من دست میده و دقیقا این فایلها بعد از سوال یا سوالاتی هست که از خدای مهربونم پرسیده بودم..بعد از اون فایل قسمت قسمت کردن بدهی که چقدر به راحتی شما اون مبلغ رو خورد کردید و پولش جور شد و خودتونو به آرامش رسوندید دقیقا منم همین کارو انجام دادم و الهام گرفتم که چجوری مبالغ پرداختیم رو به راحتی پرداحت کنم و اینکه شما در جا رفتیداقدام کردید خیلی تحسینتون کردم که دارید قدم جای پای استاد میزارید خوب طبیعی همینه که نتایج به وجود بیاد
میخوام یه بار دیگه روی این فایل کامنت بزارم پس گوش میدم و میام
سلام و درود فراوان خداوند بر شما
وقتی متن انتخابی دوستمون عمران عزیز رو خوندم، دیدم چقد شباهت داره به موضوعی که امروز برا من اتفاق افتاد.
الان وقتی روی دکمه ی مرا به نشانه ی امروزم هدایت کن زدم هدایت شدم به این صفحه.
امروز با یه تماس متوجه شدم که ممکنه اوضاع مالیم خوب پیش نره و دیگه کم ورودی داشته باشم.همینقدر که بتونم نیاز های واجبمو برآورده کنم، خیلی حالم گرفته شد و نگران و نا امید شدم و عصبانی.بعد یه ربعی رفتم سمت گوشیم و عکسای گالریمو مرور میکردم که یه اسکرین شات دیدم از استوری یه دوستی که صفحه ای از کتابی گذاشته بود
وقتی خوندمش به یه جمله رسیدم که اونم این بود،سپاس برای خداوند بخشنده ی موهبتها، گفته بود این جمله رو بارها با احساس سپاسگزای تکرار کنید، من شروع کردم به نوشتن این جمله بارها و بارها، نمیخواستم توی اون احساس خیلی بد بمونم، بارها جمله رو نوشتم و کتاب صوتی معجزه ی سپاسگذاری رو هم زمان پلی کردم. تقریبا دو صفحه پشت و رو، خط در پُر، نوشتم روی همین جمله تمرکز کرده بودم و یکباره متوجه شدم چقدر آرومتر شدم و احساسم بهتر شده، ذهنم خیلی برمیگشت تا اون مکالمه تلفنی منو بارها و بارها مرور کنه و مرور هم میکرد ولی سعی میکردم به کتاب گوش کنم، زمان جلو رفت تا رسیدم به افطار،حدود نیم ساعت بعد افطار
پیامی از مامانم به گوشیم ارسال شده بود و مامانم گفت دیگه نمیخواد برای اون مسئله ی مالی با فلانی صحبت کنی، حل شد، در موردش با هم صحبت میکنیم. لحظه ی دیدن اون پیام قلبببم باز شد گفتم ببین چقدر تکیه کردن فقط به خودش جواب میده، چقد حال خوب جواب میده،حتی تو سختترین شرایط وقتی سعی میکنی تمرکزتو از بزرگی مشکلت برداری و بذاری روی بزرگی خدا.
الان هم با خوندن متن انتخابی از دوستمون حجت رو خدا بر من تموم کرد
اونجا که عمران عزیز نوشتن:…
خدا خودش داره به من میگه نگران نباش من تو را به سمت ثروت و پول بیشتر هدایت میکنم…
سلام آقا متین
ممنون که کامنت گذاشتین و از تجربه تون برای کنترل ذهن و خوب نگه داشتن احساس تون به صورت آگاهانه، نوشتین.
خدا رو شکر بعد افطار خبر خوب شنیدین، الحق که قانون همیشه ثابته و درست عمل میکنه:
احساس خوب=اتفاقات خوب
خوندن این تجربیات خیلی کمک میکنه متوجه بشم چقدر ما آدمها شبیه هم هستیم و میتونیم چراغِ راهِ هم باشیم در مسیر رشد و پیشرفت.
امروز از خوندن کامنت عالی آقا عمران شروع کردم، بعد رسیدم به کامنت شما و چند نفر دیگه از دوستان.
تو کامنت هر کدومتون برای من پیامی گذاشته شده بود که باید دریافتش می کردم.
ممنونم از شما و تک تک دوستانی که همت میکنن، کامنت مینویسن و کلی درس و آگاهی های ناب بهم منتقل میکنن.
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
سلام به همگی
این ادامه ی کامنت دیروزم هست که اگه خونده باشید، نوشتمکه : فایل روکه گوش دادم فهمیدم باید ذوق و شوق زیاد داشته باشیم نسبت به خودمون، زندگی ، آدم ها…
و خلاصه قرارِ 4 شنبه که بادوستم میخواستیم بیرون بریم رو تصمیم گرفتم همین سه شنبه برم…
ایشون اومد و رفتیم بیرون ، به سمت تهران میرفتیم یهو نم نم بارون اومد، کم بود خیلی کم و قطع شد( اینم بگم که روز قبلش از خدا خواستم باران بیاد که درختا سیراب بشن، خودمم که عاشق بارون و هوای ابری، گفتم میدونم تابستونِ ولی خب معجزه هم اتفاق میفته)آسمون تمیز
و زیبا و صاف.
دوستم پرسید راستی چی شد امروز تصمیم گرفتی بریم بیرون، گفتم یه حسی بهم گفت امروز برو خوش باش و بخند و لذت ببر، گفت چه جالب من اصلا فردا باید برم شهرستان، بعد از اینکه با شما برنامه ی امروز رو چیدیم گوشیم زنگ خورد که باید برم، گفتم اینه دیگه… اما اون لحظه تو ذهنم مرور شد که من همیشه در زمان درست هستم.
خلاصه رفتیم ایران مال و کلی خندیدیم و صحبت کردیم و لذت بردیم از باهم بودن…
از پارکینگ که اومدیم بیرون دیدیم چه بارونی میااااد ، چه رعد و برقی چه بوی باران و خاکی ، انقدرررر ذوق داشتم تو ماشین نمیتونستم بشینم ، بازم تو دلمگفتم در زمانِ درست بودن یعنی همین ، وقتی برای ذوق و شوق داشتن لذت بردن ، قدم بر میداری جهان هم بیشتر سمتت میاد و لذت بیشتری بهت میده، خدایا شکرت .
خلاصه اگه به اون هدایت گوش نمیکردم از این همه لذت محروم میشدم، و اصلا امروز چهارشنبه هوا آفتابی بود.
استاد سپاسگزارم ازتون که این راهو نشونم دادید ، بهم گفتید هر چی میخوای رو خلق کن.
ازتون بینهایت سپاسگزارم.
درود فراوان به شما نازنینان
سپاس و شکر از این همه سخاوت و بخشندگی
شکر ایزد را که دیدم روی تو …
نازنین استاد گرامی بارها شکر این را دارم که با چون شمایی آشنا شدم مهرپروردگارم را شکرو سپاس دستاورد فعلی من که تازه عضو این خانواده بزرگ و صمیمی و آگاه شدم شناخت خودم هست که سالهاست دنبال این شناخت و آگاهی بودم و چه بسا مشکلات و بیراهه هاییی داشتم …
و زندگیم در حال متلاشی شدن بود
به سمت و سویی آمدم که روز به روز از هر لحاظ پیشرفت و آرامش را تجربه میکنم
و شگفت انگیز است این راه بی پایان …
با این که هنوز دوره رو تهیه نکردم بازخورد خوبی و تغییر مثبت واضح و شفاف در زندگیم رخ نموده رابطه ام در آمدم رفع دغدغه هایم در مهاجرت میدانم همه از تغییر و توکل است …و اصل که همان آرامش درون است که خیلی قوی و خوب در حال رشد در جانم است که میخواهم ثبات و بهبودی هر چه بیشترم را در این راه و آگاهییی سپاس و صد سپاس بعد مهاجرتم با کار در خانه توانستم به در آمد برسم هر چند زیاد نیست برای من یه قدم و تکامل و به سوی پیشرفت است قوت قلبی که میدانم هدیه خدا برای من است آنقدر استاد عزیز انس گرفتم با ویسهاو مخصوصا نشانه من گویی سالهاست میشناسمتان خدا را با وجود شنیدن شما شناختم چقدر دور بودم حال چه نزدیک بازهم سپاس هزاران شکر برای بودنهایی از جنس اخلاص و سخاوت چون شما بمان که ماندنت جان تازه ای میبخشد. به کسانی که دارنت…
1402/09/23
الان که ادامه فایل رو گوش دادم و استاد گفتن که من جدی گرفتم از همون موقع که شنیدم این آگاهی ها رو
و اینکه اگر تو فایل چیزی گفته بود که مثلا تمرینی بود
یا باید تغییری تو شخصیتم میدادم
اگر تغییری بود که تو نگاهم میدادم
این کارهار و انجام میدادم ، من به خودم گفتم که من اصلا این کارها رو نکردم من فقط طوطی وار فایل گوش میدادم
و هیچ جدیتی نبود و هیچ تغییری نبود
دقیقا من فایل گوش میدادم ولی جایی که باید به آموزه ها عمل میکردم عمل نمیکردم و میگفتم بعدا ، یا روم نمیشه یا این که مهم نیست یا اینکه اشکال نداره بقیه اش مهمه
اینها باعث شد که من نتیجه نگیرم
حالا منم متعهد میشم که تمرینات عمل کنم ، حرفهای استاد رو مثل وحی بدونم ،و اصل رو درک کنم و سعی کنم که همیشه اصل رو در نظر بگیرم و انجام بدم
و به خودم میگم اگر من اصل رو رعایت کنم بازی تغییر میکنه ، اگر اصل رو رعایت کنم زندگیم تغییر میکنه
حتی خود قران هم گفته
این کتاب دو بخشه اصل و متشابهات
اونی که تو قلبش مرضه میره سراغ متشابهات یا فرعیات
خب وقتی که اینطوره و قانون اینطوری کار میکنه چرا من دارم زندگی خودم رو بخاطرحرف مردم یا هر چیز دیگه از بین میبرم
چرا ؟ من باید بتونم به اصل توجه کنم
طبق قانون اگر من اصل رو بگیرم و ادامه بدم زندگیم به صورت بنیادین تغییر میکنه
الان دقیقا زندگی منم یو یو هست ، همیشه همه چیز یا خوبه یا بد
بخاطر اینکه من اصل رو انجام نمیدم و در نظر ندارم
یکی از عمده دلیلهاش حرف مردمه که مردم چی میگن در باره من
حالا کی من اصل رو درک میکنم
زمانی که همینطوری کار کنم ، ادامه بدم ، حواسم رو جمع کنم تمریناتی که گفته میشه رو انجام بدم ، ذهنم رو بمباران کنم با افکار مثبت اونوقت اصل رو بهتر درک میکنم ، آدم های نامناسب رو قطع کنم از زندگی، با آدمهای مناسب رابطه داشته باشم
هر چند که جهان این کار انجام میده
من انگار تازه دارم درک میکنم و این حرفها رو انگار دارم جدی میگیرم
پس باید مداومت داشته باشم و همین روند نوشتن و درک کردن رو ادامه بدم
سپاسگزارم
سلام
من هربار دارم دیوونه میشم بخاطر جواب دقیق نشانه های خداوند
امشب حساب بانکیم داشت خالی میشد چندتا سفارش داشتم دارم روی خودم کار میکنم ولی هربار این احساس میومد که الکی خرج نکن پولات همه تموم شد این نجواهای شیطان بخاطر وقتی که این چند وقت دارم میزارم روی خودم که بیشتر تمرکز کنم روی باورها و ورودی هام سعی میکردم نجواهارو خاموش کنم و باور الهی در درونم روشن کنم که همیشه حرف حرفه فرمانی ثروت سلامتی عشق و شادی و یک کلام احساس خوب هست در آخر گفتم که بیام داخل سایت نشونه رو ببینم وقتی زدم و با اولین جمله سایت که دیدگاه یکی از دوستان بود واقعا باورم نمیشد که خدا اینقدر دقیق جواب منو میده و منو هدایت میکنه
(دیروز تا الان دوباره این احساس کمبود داشت سراغ من میاومد از اینکه باز پول تو حسابم داره تموم میشه ) دقیقا ربط داشت به احساس و نگرانی من و ادامه کامنت …
چیز دیگه ای که میخواستم بگم اینه که من هم دقیقا یادمه که درباره عدالت خدا سوال شدید داشتم که چرا میگن خدا عادله با این همه فرق بین انسان ها و نتایج اونا و هدایت شدم به فایل های استاد اون زمان من فکر میکنم فقط 15 سالم بود چیز زیادی درک نمیکردم ولی فقط گوش میدادم و دقیقا فایل ها به من احساس بهتری میداد و چیزی که داخل فایل این قسمت شنیدم و شوکه شدم اینکه گفتند (من صداقت حس میکردم و نمیدونم چرا باور میکردم ) برای من دقیقا همین بود من حتی عکس استاد رو ندیده بودم نه شناختی داشتم ولی باور میکردم یعنی اون حرفارو واقعا برای من انگار وحی خداست اصلا نمیدونم دلیلش چی بود ولی اصلا احساس بد اینکه حالا یه حرفی زده شده این حرفا نبود اون کلام به من احساس خوبی میداد چون که انگار من از ته دلم میدونستم حقیقته شاید مثل الان اصلا درکی از اون حرفا نداشتم ولی گوش میدادم و کم کم فکر میکنم باور های من تغییر کرد من دقیقا یادم نیست اون زمان چه باورهایی داشتم چه احساسی داشتم چه فکرایی تو سرم بود ولی الان که گذشته و اتفاقات ب یاد میارم من خیلی نتایج بزرگی گرفتم مشکلاتی برای من حل شده که همین الان که دلیلش رو هم میدونم باورم نمیشه اصلا باورم نمیشه این مشکلات قابل حل شده بوده باشن چون اکثرا ربط داشت به آدمای اطرافم اون آدما انگار کاملا عوض شدن که من الان میفهمم فقط بخاطر تغییر نگاه من و احساس من بوده
الان متوجه هستم که احساسم خیلی بهتره خیلی کمتر نگرانم خیلی کمتر احساس ترس دارم و خبری از مشکلات و دغدغه من در روابطم نیست و حتی خیلی از انسان های دور من کلا حذف شدن جوری که من یادم نمیاد اصلا چطوری چطوری رفاقت من تموم شد که من اصلا نفهمیدم ولی الان خبری از اون آدم نیست
چطوری فلان فامیل من هست ولی دیگه نمیاد با من دردودل نمیکنه آدمی که همیشه وردلم بود
همه چیز تغییر کرد و جوری بوده که من فقط فایل گوش دادم و اگه واقعا و آگاهانه تمرکز کنم چه نتایج بزرگتری میگیرم که سعی دارم همین کار رو هم بکنم
نکته دیگه من فکر میکنم اصلی که استاد میگه برای من احساس خوب اتفاق خوب هست
همچین باور و ورودی ها
به نام خداوند خالق روزهای قشنگ و پر از نعمت
خدایا هر چی دارم از خودته، با تو زندگی رنگ و بوی دیگهای داره.
سلام به استاد عزیزم، مریم جان مهربونم و دوستان خوبم در سایت
چندمین باره که این فایل رو گوش میدم و هر بار بیشتر از قبل از صحبتهای آقا رضا و استاد جانم احساس خوب و انرژی مثبت میگیرم. حرفهای این فایل همیشه مثل یه روشنایی راه پیش پام میمونه و یادآوری میکنه که چقدر زندگی با آگاهی و آرامش میتونه قشنگتر باشه.
واقعا مرسی از استاد جان که همیشه با کلامشون ما رو به مسیر درست هدایت میکنن و از این همه عشق و علم که در اختیارمون میذارن، خیلی خوشحالم که در این مسیر هستم.
وقتی حالم خوبه و احساس بهتری به خودم، به خدا و به دنیا دارم، انگار درهای نعمت و برکت یکییکی به روم باز میشن. وقتی امروز حالم از دیروز بهتره، یعنی دارم تو مسیر رشد و آرامش پیش میرم.
این حس خوب باعث میشه جهان هم باهام همفرکانس بشه. انگار کائنات دست به دست هم میدن تا بهترین شرایط و آدمها رو سر راهم بذارن. ایدههای تازه و راهحلهای جدید خودشون میان سراغم، بدون اینکه حتی دنبالشون بگردم.
در واقع، این یه قانون سادهست: وقتی تو از درون حال دلت خوب باشه، بیرونت هم همون حال خوبو منعکس میکنه. مثل یه آینه که هرچی بهش نور بدی، همونقدر روشنایی برمیگردونه.
پس هر روز تمرکزم اینه که حالمو خوب نگه دارم، به جای اینکه دنبال تغییر بیرون باشم، از درون حسمو خوب کنم. چون میدونم وقتی حال درونیم خوب باشه، خدا و جهان هم بهترینها رو توی زندگیم جاری میکنن.
وقتی من شور و شوق دارم برای زندگی، یعنی دارم با تمام وجودم به هر لحظه از زندگی لبخند میزنم و از هر تجربهای که برام پیش میاد، لذت میبرم. این حس خوب، انرژیای به اطرافم میفرسته که باعث میشه زندگی هم به من بازخورد بده.
وقتی با اشتیاق و انگیزه وارد روزم میشم، زندگی هم دست به کار میشه تا بهترین شرایط و فرصتها رو برام بیاره. انگار که کائنات میبینه من آمادهام و میخواد به من یه زندگی بهتر بده. این همون قانون جذب و همفرکانسیه؛ وقتی من انرژی مثبت و شور و شوق دارم، جهان هم همون انرژی رو برام میفرسته.
زندگی مثل یه آینهست، وقتی من با امید و اشتیاق نگاهش میکنم، اون هم همون شور و شوق رو به من برمیگردونه و فرصتها، روابط و شرایط عالی رو در پیش پای من میذاره.
واای که چقدر حرفای آقا رضا شبیه افکار من بود! یادمه یه زمانی فکر میکردم (قبل از ورودم به سایت استاد عباسمنش) که برای اینکه بخوام از گناهام بخشیده بشم، باید حتما تو سختی و بلا قرار بگیرم تا کفارهشون رو پس بدم. و متاسفانه این باور اشتباهی بود که از اطرافیانم شنیده بودم.
اما الان با آگاهی که به دست آوردم، فهمیدم که خدا هرگز دنبال تلافی کردن نیست. خدا مثل یه پدر مهربونه که وقتی من خودمو میبخشم، اون هم به راحتی و با عشق بیپایان منو میبخشه. اگه من اشتباهی کردم، تنها چیزی که خدا میخواد اینه که خودمو ببخشم و با دلی پاک از نو شروع کنم.
خدا منو دوست داره، من بندهشم و اون عاشق منِ. هیچ وقت خدا دنبال مجازات نیست، بلکه همیشه در پی هدایت و کمک کردن به منِ که در این راه رشد کنم. و این واقعاً یه آرامش و احساس آزادی به آدم میده که به راحتی از گذشته دست بکشه و با دل پاک به جلو حرکت کنه.
من لایق دریافت الهامات خداوند هستم و خداوند با من صحبت میکنه، حتی توی کوچیکترین لحظات زندگی. نشونههاش رو به من میفرسته و من دیگه هیچ وقت حس نمیکنم که تنها هستم. هر بار که نگاه میکنم، یه چیزی پیدا میکنم که بهم یادآوری میکنه همیشه در کنارم هستی.
خدایا، منم عاشق توام! تو که همیشه بهم نشان میدی که چطور با عشق زندگی کنم. خیلی دوستت دارم، چون با تمام وجودم حس میکنم همیشه با منی، حتی وقتی که چیزی نمیگم، حتی وقتی که فقط سکوت میکنم، باز هم میشنوی و همراهی میکنی.
این ارتباط با تو برای من بیشتر از هر چیزی ارزشمنده. تو همیشه به من میگی که من لایق همه خوبیها و برکتهایی که میفرستی هستم. و من هر روز بیشتر و بیشتر به این عشق پی میبرم.
به نام مهربان پروردگارِ باسخاوتم که هدایتم کرد به این آگاهی های توحیدی
توحید کلمه ایه که به قلبم آرامش میده ، توحید شیوه ی جدید زندگی کردنِ ماریاست،
سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که انقدر سخاوتمندانه این آگاهی های زندگی ساز رو دراختیارمون قرارمیدین
دلم میخواست بجای فایل های دانلودی اسمشو میذاشتید الماس ،میذاشتید آگاهی های ناب،میذاشتید نمایش سخاوتمندی استاد عباسمنش….
چون هیچ تصویری هیچ کلمه ای هیچ آگاهی از شما ، نیست ،که درس و آموزش نباشه ، سریال ها و سفر های شماهم همه درسِ، چرا ؟؟
چون شما هر لحظه دارید بااین آگاهی ها زندگی میکنید پس گوش کردن و دیدن هرفایلی از شما میشه یه دوره ی آموزشی میشه یادگیری….
سپاسگزارمهربان پرودگار سخاوتمندی هستم که هدایتم کرد به این اقیانوس آگاهی تا هر لحظه بهش دست رسی داشته باشم و سیراب شم و لذت ببرم از این موهبت عظیم….
ومجدد سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که قوانین زندگی رو کشف کردید درک کردید وزندگیشون کردید و ازاین طریق زندگی هزاران نفر رو تغییر دادید،در واقع مارو به اصلمون برگردوندید
این سایت آدمهارو ( برگشت به کارخانه ) میزنه ،ریست میکنه ، داده های مخرب وَ ویروس های وجودمون روشناسایی و حذف میکنه و ترو برمیگردونه به روزهای ابتدایی آفریده شدن ، تا بتونی از جریان طبیعی زندگی که فراوانی درتمام جنبه هاست، بهرمند شی و لذت ببری از این فرصتِ کوتاهِ زیستن، و چون اینجا آرام،شاد ،پراز سرور ،سلامتی وسرزندگی ،،زندگی کردی ،قطعا اون دنیا هم سعادتمند خواهی زیست
راستش روی دقیقه ی 11استپ کردم ،یه عالمه اشک شوووووق ریختم و شروع کردم به نوشتن ،بعد از این نوشتن میخوام ادامه ی فایل رو گوش کنم .
«ارتباط اتفاقات زندگی با احساس ما»
خوب اوایل که با این آگاهی ها آشنا شده بودم درست مثل آقا رضا درکشون نمیکردم واین بنظرم طبیعیه
اما شور و شوق عجیبی برای بیشتر شنیدنش داشتم ،و خوشبختانه این حریص بودن باعث شد تا من بتونم زندگیم رو ازاین طریق تغییر بدم و چرخ زندگیم به قول استاد بسیار روانتر بچرخه، خداروشاکرم که دراین مسیرم و تاابد این بهبود میتونه ادامه داشته باشه ،چون من متعهدم به این رشد.
استاد عباسمنش عزیزم الان که به واسطه ی تمرین و تکرارِ زیاد والبته بالذت ،
درک بهتری از قوانین پیدا کردم خیلی زود و راحت این ارتباط برام نمایان میشه
قبلا، واقعا، اگر مدتها هم در احساس بد میبودم نمیتونستم ارتباطی پیدا کنم،دلیلشم میدونم چون من هنوز این قانون رو باور نکرده بودم ، برای همون نمیتونستم درجای درست نشانه های درست رو پیدا کنم .
مثل الان که من میدونم هر لحظه درحال هدایت شدنم اما چون هنوز باورم خالص نشده و دراین موردهنوز، مهارت کسب نکردم و باورهای مخرب هم دارم و هنوز تو مدار دریافت هر لحظه ای نیستم، برای همون، این هدایت هارو نمیبینم اما میدونم که وجود داره ،منم متعهدم که انقدر رو خودم کارکنم تا در مدار دریافت هر لحظه ای قرار بگیرم.
اما این روزها خیلی خوب ارتباط بینِ احساس و اتفاقات رو درک میکنم
چقدر زیبا و ریز بینانه توضیح دادید که منظور رسیدن به احساس خیلی خوب نیست منظور رسیدن به احساس کمی بهتره، کمی بهتر از حتی ثانیه ای قبل ،چون جهان هرلحظ داره بهمون پاسخ میده واین یک قانونه.
پری شب به تضادی برخوردم، خیلی زود خودمو جمو جور کردم اومدم از نگاه قوانین برسیش کردم ،میخواستم برم فایل پنجم قدم هشتم رو گوش کنم ،چون توضیحات کاملی در موردِ برخورد با تضاد و ناخواسته داده شده اما ساعت 12شب بود و شرایط برای گوش کردن فایل ،توی محیط خونه برام فراهم نبود
رفتم سراغ اطلاعات توی مغزم ،برسیشون کردم ،قوانین رو مرور کردم ، گفتم ماریا فایل سخت نگرفتن مسائل رو یادت بیار ، اونجا متعهد شدی تا هربار هی یادت بندازی و مسائل رو پررنگ نکنی و به خودت سخت نگیری
بعد رفتم توسایت دنبال چیزی گشتم تا آروم شم مطلب خوندم ،دیدگاه خوندم مقاله خوندم ،احساسمو مدیریت کردم ، کمی به احساس بهتر از قبل رسیدم ، کمی باز بهتر از قبل پله به پله آگاهانه کمی بهتر میشدم یهو اصلا نمیدونم که ساعت چند بود که یه راه حل که واقعا اگر چندتا فیلسوف باهم مشورت میکردن به ذهنشون نمیرسید ،به ذهنم رسیدیهو یه لامپ بزرگ تو سرم روشن شد و من باز به احساس بهتر رسیدم چون یه راه حل پیدا کرده بودم خوابم برد ،صبح که پاشدم نوبت قسمت 60
از روزشمار تحولم بود قلبم گواهی میداد که این همون نشانه هست که دیشب دنبالش می گشتم ،یقین داشتم
پلی کردمش و درست طبق قانون ، جواب درست تو فایل بود ، که «اگر درحال کارکردن رو خودتی هرررررررررراتفاقی، ماریا هررررررررراتفاقی اگر بیوفته ،درجهت رسوندن تو به خواسته هاته»
اشک ریختم ، سجده کردم ،باقلبم ازش سپاس گزاری کردم گفتم ممنونم که همیشه حواست بهم هست ،نبینم روزی غیرازاین باشیا،من تروانتخاب کردم و تنها ترو پرستیدم وتنهاازتو یاری خواستم توهم تمام و کمال باش برام ،چون من لایق این توجه هستم .
استاد بمحض بهتر شدنه احساسم ، راه حل بهم گفته شد، وبمحض خوب شدنه حالم ، روزم پراز اتفاقات خوب شد جوری که امروز توسپاسگزاریم سه برابر دیروز براش سپاسگزاری نوشتم…
عـــجــــب قانون قدرتمندی !!!!!
چقدر زیباست پیدا کردن این رابطه ها ،چقدر ایمان و باورمو تقویت میکنه پیدا کردن این رابطه ها
مهربان پروردگارِ باسخاوتم ازت میخوام درکمو نسبت به قوانین بالاتر ببری تا عمقشو درک کنم تا هر لحظه زیباتر و باکیفیت تراز قبل زندگی کنم تابتو نزدیکتر بشم
هروقت که آرامتر وشادتربودم ترو بیشتر احساس کردم ، دلم میخواد به وسعت جهان هستیت آرام باشم و درصلح و رضایت ، تا به همون وسعت سرشار بشم از تو …
توحیدی باشم و به شیوه ی توحید زندگی کنم،
استادعباسمنش عزیزم سپاسگزارم ،بابت وجود پربرکتتون.
دوستتون دارم و عششششششق برای همه ی بچههای سایت توحیدی عباسمنش 🟢
سلام استاد جانم
وای از این احساس که من هر چی بیشتر جلو میرم بیشتر میفهمم که اشکال من تو همین احساسه ؛ هر وقت احساس جالبی ندارم و تمرینی انجام میدم به هیچ دردی نخورده و اصلأ شرایط تغییری نکرده .
یه روزایی از خواب پا میشمو احساسم خوب نیست ، با خودم میگم امروز میخوام آگاهانه حالمو خوب کنمو اتفاقات خوبی رقم بزنم و خدا شاهده که از در و دیوار اتفاقات جالب و بامزهای میفته که من آخر شب میگم بیا ببین با یه تصمیم و ساخت افکار آگاهانه ، چه کارایی میشه کرد .
منم چند سال اول که قانون جذبو اینجورچیزا رو یاد گرفته بود با خودم میگفتم خب منکه مثل این آدمای موفق به جایی نمیرسم لااقل بذار گوش کنم تا حالم خوب بشه و عجیب ، ذوق و شوق داشتم برای آگاهیهای جدید و تمرینات جالبی که میدیدم . توجه که میکردم میدیدم هیچکس تو خانواده و فامیل شبیه من نیست . حتی یه نفر ناآگاهانه با عمل به قانون خیلی ثروتمند شد ولی هرموقع باهاش حرف میزنم میبینم هیچکدوم از این حرفا و قانون جهان هستی رو نمیدونه و تعجب میکنه از حرفامو میگه واقعاً؟! یا اِ اینجوریه و … .
تنها مطلب مهمی که همیشه تأکید داره و من هروقت دلیل موفقیتهاشو میپرسم بهم میگه ؛ همین خوب کردن احساسه . میگه من سعی میکنم همیشه در هر شرایطی احساسم خوب باشه .
هر موقعم تو اینو ببینی داره میخنده و حرفای خندهدار و اتفاقات جالبشو میگه . حالا شاید یه مواقعیم اتفاق بدی رو بگه ولی اصلأ روش تمرکز نمیکنه و دو دقیقه بعد یادش رفته .
در کنارش احساس منم تغییر میکنه و شور و هیجان وجودش منو تا ساعتها تو احساس خوب فرو میبره و هی بخودم میگم ببین زینب به همین راحتیه ازش یاد بگیر . فقط سعی میکنه همش بخنده و پر هیجان باشه خود بخود دنیا بکامش میچرخه ؛ رابطهی رؤیایی ، باغها و خونههای چند میلیاردی ، اعتماد بنفس و زیبایی و سلامتی که بدست آورده همه و همه در احساسش خلاصه میشه ؛ تو کل فامیلمون رو که بگردی هیچکس مثل این خانوم و مادر گلش خوشخنده و باحال نیست . وقتی کنارشون هستی احساس میکنی بمب انرژی دارن و هر لحظه میخوان منفجر شن از هیجان حرفا و اتفاقاتی که دارن راجبش میگن … .
چه جملات نابی گفتین اینجا استاد جان . خیلی به دلم نشست خواستم بنویسمشون تا برا خودم و هر کس که این کامنتو میخونه مرور بشه :
«وقتی شما احساس خوبی داری راجع به خودت ، نسبت به آدما، نسبت به زندگی ، به خداوند ؛ جهان ، خداوند ؛ شرایط ، افراد ، موقعیتها و ایدههای بهتری رو وارد زندگیت میکنه .
از جایی که احساست شروع میکنه به بهتر شدن ، از اونجا شرایط شروع میکنه به بهتر شدن ، به نسبتی که شما حالت بهتر میشه ، آرامشت بیشتر میشه ، به همون نسبت اتفاقات بهتری وارد زندگیت میشه .
این شور و شوقه کلیده ؛ وقتی شما شور و شوق داری برای زندگی ، زندگی شور و شوق داره برای اینکه چیزای بهتری بشما بده . وقتی که شما شور و شوقی نداشته باشی برای زندگی ، زندگیم شور و شوقی نداره برای اینکه چیزای بهتری بشما بده »
« اینا کلیده ؛ نقطهی مشترک تغییر هر انسانی در طول تاریخه . که انسانها موقعی شرایطشون بهتر شده که احساسشون بهتر شده ، حالشون بهتر شده ؛ نه حالشون با الکل ، با مواد مخدر ؛ حالشون با تغییر زاویهی دیدشون ، با تغییر ورودیهای مغزشون بهتر شده ؛ چیزای مناسب رو دیدن ، گوش کردن ، با آدمای مناسب در ارتباط بودن ، به چیزای مناسب فکر کردن ، توجه کردن و حالشون به این شکل بهتر شده و بعد اتفاقات شروع میکنه به بهتر شدن .
به نسبتی که تو تغییر میکنی و حالت خوب میشه ، اتفاقات خوب میشه . این یک قانون است . »
من سالهای سال تو زندگی مشترکم احساس ناکامی و خلأ داشتم و چون از نظر مالی اوضاع خوبی نداشتیم حال و احساسم خیلی مواقع خراب بود . حالا که خوب فکر میکنم میبینم من روزهای زیادی با احساس بد بیدار میشدم ، هیچ شور و شوقی برای ادامهی زندگی نداشتم و میدیدم که زندگی و دنیا هم هیچ شور و شوقی برای دادن چیزای خوب بمن نداره . چندین ماه از سال میکندم میرفتم خونهی بابام . هر چند با همسرم سازش داشتیم ولی زندگی تو خونهی بابام و احساس امنیت و دوست داشته شدن و وابستگی به گذشتهها ، منو میکشوند به اونجا و علاقهای به موندن تو خونه زندگی خودم نداشتم ؛ شور و شوق که نبود ، تو زندگیمونم هیچ پیشرفتی نداشتیم . همیشه رو یه خط صاف و ممتد زندگی میکردیم و دنیا برای اینکه شرایط خوبی به ما بده هیچ شور و شوقی نداشت تا اینکه این قوانین رو با حرفای شما استاد عزیزم یاد گرفتم ، حرفای اساتید دیگه نتونست تأثیر خاصی رو من بذاره و همیشه گذرا بود ؛ زندگیم به شکلی تغییر کرده که هر روز امیدوارتر و پر شور و شوقتر دارم به زندگیم میرسم و هر روز اهداف جدیدی میسازمو هی تعهدامو مرور میکنم … .
چقدر این فایل پر از آگاهی بود برای من … ؛ تیکههای آخر فایل که میگفتید ادامه دادن و تعهد داشتن تو مسیر ؛ اینکه ذهنمونو با این آگاهیها بمباران کنیم و عمل کنیم به این آگاهیها تا مدار فرکانسیمون بالاتر بره و درکمون بهتر بشه و ظرف ما برای دریافت آگاهیهای بالاتر بیشتر میشه ، باز عمل میکنیم و نتایج هی بهتر میشه و باز درک بیشتر و آگاهیهای بالاتر و عمل کردن و نتایج بهتر . این چرخه بینظیره .
دوست دارم تا آخر عمر همینجوری زندگی کنم ؛ اصلأ بقول آقا رضا نه برای اینکه تغییری ایجاد کنم فقط برای احساس بهتر و خیال راحتتر ، برای اینکه با خدا رفیق بشم .
با اینکه من خودم صاحب کسبوکار نیستم ، هر موقع اومدم رو ذهنم و احساسم کار کردم ، کار همسرم بهتر پیش رفت و درآمدش هی بیشتر شد . تو سالی که گذشت و من در حال کار کردن رو دورهی دوازده قدم بودم (البته تا قدم هفتم پیش رفتم ) هر روز درآمدمون بیشتر شد ؛ گاهی از راههای عجیب و غریب که اصلأ باورمون نمیشد .
هر وقتم استپ کردیم میفهمیدم چون توقف کردمو رو ذهنم کار نکردم ، درآمدمون استپ کرده ؛ به اندازهای رشد میکنیم که ظرفمونو بزرگ کردیم . خدا منتظره تا ما اراده کنیم که نعمتها و ثروتها رو بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون کنه .
سپاسگزارم از حرفای قشنگ آقا رضا و نکتههای بسیار طلااااایی شما استاد جاااااان
دمتون گررررم
سلام خدمت استاد عزیزم
خدا رو شکر میکنم ک در هر لحظه دارم هدایت میشم به چنین فایلهای ک پراز آگاهی هست که اگه عمل کنم هرروزم بهتر از قبلم نتیجه میگیرم فقط باید توی این مسیر تعهد داشته باشم
سپاسگزارم از خدای عزیزم و استاد عزیز ک بخشی از سایت رو اختصاص دادن که دوستان بیان از نتایجشون بگن و با گذاشتن ویدئو از خودشون بهتر باور پذیر میشه ک از کجا به کجا میشه رسید خدایا شکرت ک همه چی ساده هست فقط ما نباید سخت بگیریم همه چی به احساس خوب ما برمیگرده ک اگه یکم حالمون و احساسمون نسبت به قبل بهتر کنیم لاجرم اتفاقات خوب تو زندگیمون میفته وقتی اینقدر همه چی ساده هست چرا همش دنبال فرعیات هستیم این احساس خوبه اصله اگه همین اصل رو تمرین کنیم فقط تمرکز بزارم به این ک درطول روز فقط احساسم رو یکم بهتر کنم کمتر غر بزنم کمترناسپاسی کنم تو رانندگی کردن کمتر بوق بزنم اون موقع هست خداوند و جهان وشرایطی رو تجربه میکنم ک خودم دوست دارم
وقتی حسم خوب باشه به افرادحسم خوب باشه به بچههام و همسرم حسم خوب باشه واون تغییر زاویه دیدم نسبت به اتفاقاتی که به ظاهر بد هست درست کنم و کنترل ذهن داشته باشم خداوند بهم پاداش میده پس باید سعی کنم و تعهد بدم ک در طول روز حسم نسبت به هر چیزی یکم بهتر از قبل کنم
واون شور وشوق توی کارم اگه من شوروشوق داشته باشم به کارم ،کارم شوروشوق داره برای اینکه ایده های بهتری بهم بده پس بیام همین اصل رو کار کنم چون کلید هست فقط همین رو کار کنم ک بیشتر توی احساس خوب بمونم و عمل کنم و صددرصد اتفاقات خوب پشت سر هم میاد
کارم مشاور املاک هست تا وقتی خونسرد بودم و حسم به خریدار و فروشنده خوب بوده توی سرویس دادن حالم خوب بوده منجر به قرارداد شده و خدا رو شکر میکنم این قانون احساس خوب اتفاقات خوب خیلی جواب میده
یکسال توی کار مشاور املاک هستم از ماه هفتم پشت سرهم مشاور اول هستم و خدا رو شکر میکنم تا وقتی به این آموزه ها عمل میکنم و روی خودم کار میکنم نتیجه میگیرم وقتی یکم فاصله میگیرم خودش نشون میده که باید بیشتر وقت بزارم روی خودم و خودشناسی خودم ک از همه چی مهمتره و احتیاج به تقلا نیست
3/13/
خدایا هدایتمون کن بسمت زیبایهای بیشتر بسمت آرامش بیشتر
سلام استادجانم و اقا رضای گل
هروقت این فایلهارو میبینم چنان احساس شعفی به من دست میده و دقیقا این فایلها بعد از سوال یا سوالاتی هست که از خدای مهربونم پرسیده بودم..بعد از اون فایل قسمت قسمت کردن بدهی که چقدر به راحتی شما اون مبلغ رو خورد کردید و پولش جور شد و خودتونو به آرامش رسوندید دقیقا منم همین کارو انجام دادم و الهام گرفتم که چجوری مبالغ پرداختیم رو به راحتی پرداحت کنم و اینکه شما در جا رفتیداقدام کردید خیلی تحسینتون کردم که دارید قدم جای پای استاد میزارید خوب طبیعی همینه که نتایج به وجود بیاد
میخوام یه بار دیگه روی این فایل کامنت بزارم پس گوش میدم و میام
در پناه الله یکتا باشید