نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 6 - صفحه 9

بنام رب العالمین

مالک جهانیان و من

سلام خدمت استاد عزیز دلم و مریم جان نازنین 😘😘😘

و دوستان همفرکانسی عزیز دلم 😘

این ایده استاد فوق العاده است که یک فایل درست کنیم و از دست آوردهامون اونجا صحبت کنیم

استاد عزیز دلم من نمیدونم از کجا بگم ، از چی بگم ! که از چه زجر و عذابی منو نجات دادید

حدود ۸ سال پیش کاملا اتفاقی در یوتیوب یه کلیپ از سخنرانی های ناب شما رو دیدم و خلاصه یک دنیا حرفهاتون به دلم نشست

من حدود ۱۰ سال از مساله کلیه هام رنج میبردم مدام بستری بودم و مدام در حال راهی برای شفای کامل ، روز به روز ضعیف تر شدم دیگه خسته شدم یکبار گفتم خدایا دیگه نمیخوام این کلیه ها رو ای کاش از دست برند و من برم پیوند کنم

خلاصه دقیقا همون زمانی که این بیماری همه گیر تازه آوازش پیچیده بودم شرایط جسمی واسم پیش اومد که بعد مراجعه به پزشک گفت کلیه هات دیگه داره از دست میره برو آماده شو واسه پیوند ولی پیوند مسائل خاص خودش رو داره ، من بد جور شوکه شدم نازاحت که الان چیکار کنم ؟!!

خلاصه ۲ ماه سخت میتونستم ذهنم رو کنترل کنم تا یک شب که در مسر خونه بودم در حال رانندگی با خدا صحبت کردم که تکلیف دخترم چی میشه اگه من نباشم ؟

خدا جواب داد مگر اون مال توست ؟ اونو من خلق کردم

و من همه مسر رو تا خونه گریه کردم و حالم خیلی خوب شد و به خودم و خدا قول دادم که باید همین کلیه های خودم شفا پیدا کنه و با همین کلیه ها تا آخر عمرم زندگی میکنم با سلامتی کامل

خلاصه منی که اصلا توان انجام دادن کارهای شخصی رو دیگه نداشتم ، شروع کردم با تمام وجود خودم و افکارم رو با فایلهای استاد عباس منش بمباران کردم شبانه رو گوش دادم ، نوشتم و مدام هدایت میشدم

حالا از اون شرایط جسمی خدا به من گفت باید بلند شی و شروع کنی به خونه تکونی ، من شروع کردم یعنی بگم که حتی تا جایی من تمیز کاری کردم که لوازم داخل ۲ تا جعبه آچارم رو هم شستم یعنی ۳ ماه خونه تکونی من طول کشید ، در حین تمیز کاری و مرتب کاری هر چیزی خراب بود خودم با هدایت خدا درستش میکردم از درز بین کاشی ها ، تعمیر اجاق گاز ، خلاصه هر چیزی که داخل خونه خراب بود تعمیر کردم خلاصه با اون شرایط جسمی ناخوشایند کم کم انرژی گرفتم و جسمم قوی و قوی تر میشد همه فکر میکردند من مشکل روانی پیدا کردم انقدر تمیز کاری میکنم

😄😄😄

خلاصه درست بعد ۴ ماه یک مساله مالی واسم پیش اومد و خیلی از داشته هام رو از دست دادم و من موندم و دخترم و یک آپارتمان ولوازم منزل که به جایی رسیدیم که دیگه غذا واسه خوردن نداشتیم و اصلا اهل قرض گرفتن نبودم خلاصه ماه ها گذشت و کم کم هدایت شدم به جزیره زیبای کیش که حتی یکبار واسه سفر هم نرفته بودم ، آگهی برنامه دیوار یه رستوران بود که تماس گرفتیم گفت بله اسکان هم داریم و گفتیم خب یک وسیله رو بفروشیم که بلیط بگیریم بدیم جزیره و خدا هر دفعه گفت اینم بفروش و اونم بفرش و خییییییلی سخت بود وسایلی که بهشون عادت کرده بودم و با اونها کارهای منو انجام میدادند بفروشم خلاصه سخت بود ولی انجامش دادم با پاییییییین ترین قیمت فروختم وخییییلی از لوازم هم که رایگان بخشیدم و اومدیم جزیره

برای اولین بار در زندگیم کار میکردم اونم چه کاری ؟ ویتر ، میز تمیز میکردیم میز ، غذا میبردم ، کف زمین و سرویس بهداشتی تمیز میکردیم من و دختر ۲۴ ساله ام خلاصه با تمام سختی های کار تازه اسکان که داده بوند بسیار غیر بهداشتی ، پر سر و صدا از سقف آب بارون چکه میکرد چون کانکس بود

دو ماه اونجا کار کردم که رییس سایت پدید که رستوران هم جزو همون پدبده بود ، از من خواست که مدیریت کل سایت رو قبول کنم و من از خوشحالی دیووانه شدم و همکارهام میگفتند بگو چیکار کردی ما میخوایم همون کارو کنیم ، من کلا دوماه و نیم موندم و بعدش شدم مدیر سایت پدیده شاندیز ، حدود ۸۰۰ نفر کارگر اونجا بود با کمپ خانوادگی که من قبلا اونجا بودم و کمپ مهندسین و خلاصه همه ی مسائل چه خود کمپ ها و چه تاسیسات و نظم و کنترل کارگرها و دیزلی که برق سایت رو تامین میکرد و هزاران مساله و کارفرمایی که بیمار بود و اکثرا حضور نداشت و حتی میگفت تماس نگیر از من بپرس خودت هر مساله رو حل کن یا درست انجام میدی که عالی یا خراب میکنی که تجربه است خلاصه بعد از ۴ ماه مدبر عامل کل پدیده کلید انبارها رو فرستاد دفتر من و پیغام داد که از حالا به بعد مسوول کل انبارها هم شما هستی که هر انبار حدود ۳۰ میلیارد جنس موجودی داشت

خدا رو سپاسگزارم بابت عظمت و بزرگیش

خلاصه کلا من ۷ ماه اونجا بودم که به دلیل گرمی هوا که برق با دیزل کار مبکرد و مدام قطع میشد و گاهی اوقات ما حتی ۲۰ ساعت برق نداشتیم در دل تابستان جزیره

خلاصه من منطقه صدف رو خیلی دوست داشتم و بارها رد میشدم و با اشتیاق به ساختمان ها و گلهای کاغذی صورتی خیره میشدم که ای کاش من اینجا زندگی کنم باورتون میشه درست همون قسمتی که دلم میخواست همون خیابان یک سوییت پیدا شد و با دخترم اومدیم اینجا

خب حالا از کلیه هام بگم

امروز ۰۱/۰۸/۲۱

آزمایشی که فرستادم اصفهان دکترم ببینه

امروز تلفی با دکترم صحبت کردم از خوشحالی اصلا نمیتونست صحبت کنه ،

اصلا از من میپرسید که آیا من به شما گفته بودم نارسایی کلیه دارید ؟ 😄😄😄😄😄😄

یعنی انقدر کلیه ها عالی شدند که توو آزمایش فقط سلامتی بود

خدایا صد هزار مرتبه شکر

واقعا از شدت اشک شوق

نمیتونم تایپ کنم

که الله اکبر ،تا این حق قانون درست عمل میکنه ؟ تا این حد وعده خداوند حق است من دورش بگردم

من لحظات سخت زیاد داشتم و ففط ذهنم رو کنترل میکردم

میرفتم توو محیط قدم میزدم صدای پرنده های زیبا و درختان زیبا لذت میبردم

هر دفعه یک نفر چون بالاترین سمت الان خانم هست و من بودم هزاران هزار چوب لای چرخ من گذاستند و اذیت و آزار ولی من موفق شدم چون یک نور ایمان در قلبم همیشه روشن بود و توکل به الله

من نشون دادم بهشون که زن هستم

اگر جسمم این شرایط رو داره

ولی قوی هستم

استادم همیشه میگه قوی باش قوی باش اگر زن هستی ، زن قوی باش که همه به زانو در بیان و من انجامش دادم

همون پزشکی که میگفت تحت هیچ شرایطی این کلیه ها دیگه برگشتی ندارند چون بافت کلیه از بین رفته

امروز صبح از خوشحالی نمیتونست صحبت کنه 😭

الله اکبر

من از فایلهای رایگان که جواهر گرانبها هستند استفاده کردم

قانون آفرینش

کتابهای استاد

چند جلسه ۱۲ قدم

و بقیه رو حضور ذهن ندارم

منتظر موفقیت های بیشتر من باشید در پناه الله

و منتظر موفقیت های بیشتر همه ی عزیزانم در سایت عباس منش هستم

عاشق دوستان عزیزم هستم با کامنت های فوق العاده عالی شون 😘❤❤❤

عاشق استاد عباس منش هستم و مریم جون 🌺🌺🌺🌺❤❤❤❤🌺🌺🌺😘😘😘😘😘

عاشق خدای جهانیان هم هستم