اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
الان زدم روی نشانه ای امروز من ،فایل نتایج دوستان از اموزه های استاد قسمت 4 اومد…تو یه قسمتی از فایل استاد میگه اگر من ایراد دارم تو نه شنیدن ،اگر ایراد دارم تو اینکه اگر دیگران تاییدم نکنن من خودمو میبازم ،خداوند منو تو موقعیتی قرار میده که من این ایرادمو برطرف کنم…یعنی اینقدر این موقعیت برای من تکرار میشه که من درسهامو بگیرم…
این قسمت از فایل دقیقا وصف حال الان منه…منی که همیشه عادت داشتم به اینکه بقیه تاییدم کنن و بگن اره تو کارت درسته و تو مسیرت درسته تا من به درستی کارم باور داشته باشم …الان که تو موقعیتیم که میخوام کسب و کار شخصیمو شروع کنم و هرکس به طریقی داره منو میترسونه از این کار و تو دلمو خالی میکنه.خیلی برام سخته باور کنم که هیچ وقت نیازی به این نداشتم که کسی تاییدم کنه و مهر تایید به کارام بزنه تا من باور کنم کارم درسته مسیرم درسته…من تو این قضیه خیلی ایراد دارم…اونقدری که با هرحرفی از سمت بقیه ،از سمت همسرم.،خونواده ام،خونواده ی همسرم،صدای شکستن قلبمو میشنوم و ساعتها گریه میکنم…و دوباره از نو تلاش میکنم که خودمو جمع و جور کنم …دوباره سعی میکنم که به خودم امید بدم و امید رو تو دلم زنده نگه دارم…تو این نقطه از زندگیم مهم ترین درسی که دارم میگیرم اینه که نباید با نه شنیدن و تایید نشدن از سمت بقیه بشکنم و به مسیرم شک کنم…خیلی دردناکه…برای یه آدمی که همیشه برای هرکاری که میخواسته بکنه چشمش به دهن بقیه بوده که ببینه آیا میگن افرین ،ایول ،به به ،کارت درسته تا بتونه به مسیرش ادامه بده حالا به نقطه ای رسیده که تصمیمی باید برای زندگیش بگیره که همه ساز مخالف میزنن و هرکدوم به نحوی ته دلشو خالی میکنن(حتی همین الان مادرم زنگ زد بهم گفت ببین به نظر من کار اشتباهیه این تصمیم…میخوای بیشتر فکر کنی…دوباره دست و دلم لرزید. دوباره ته دلم خالی شد و فرو ریختم ولی با همین حالت بهش گفتم نه من به تصمیمم اطمینان دارم و میدونم که جواب میده)،باید بتونه باوجود همه ی این مخالفتها و نشدن ها از نظر بقیه باید فقط روی خودش و خودش و خودش حساب کنه و دستشو بزاره رو زانوشو بلند شه و حرکت کنه…تنهای تنها…ولی تنهایی ای که هر لحظه ایمانت به اون رب بی انتها بیشتر و بیشتر میشه….و باور میکنی که تنها فقط بودن اون برات کافیه که تورو به هرانچه که میخوای برسونه
بنام پروردگار جهانیان پروردگاری که ما را براه راست راه کسانیکه نعمت بخشیده..هدایت نموده! نعمتیکه در تمامی جنبه های زندگی..می باشد…
میخام از تمام وجودم این نشانه پروردگار را مورد تحسین قرار بدم…و این فایل با ارزش .مخصوصا اون کلام خداوندی که در درون هادی میاد بیرون…رو..!..مدام برای قلبم یاداوری کنم.که مسیر درست بها میخاد….
این فایل مخصوصا صحبت استاد در دقیقه های آخر…خیلی روم تاثیر میگزاره…
هر وقت گوشش کردم نسبت به اگاهیهام یچیزی درونمو غوطه ور کرده..
استاد عزیزم دقیقا مهره های زندگی منم مثل زندگی نامه هادی عزیز چیدمان شد توسط خداوند…
ولی فقط نوعش متفاوته..
من یه خاسته ایی که مدت پنج سال تکاملش طول کشید..تا من به این سایت هدایت بشم.به طول انجامید..
دقیقا یادمه قبل از آشنایی من با شما.و درخاستم از خداوند برای داشتن خاسته ایی که سالیان سال میخاستم’ با تمام وجودم داشته باشم….بهش برسم
دستانی از دستانش تو راهم اومد خیلی این اتفاق جالب بود دقیقا هم زمانی تا یه هفته طول کشید تا من وارد یه بازی الهی بشم.
استاد میخام بگم.چیزهایی که الان بهش رسیدم.از بچگی خداوند بهم الهام کرده بوده..و هنوز که هنوز اون صحنه دیدن این الهام خداوند ،تو ذهنم تداعی میشه
همیشه میگفتم خدایا این چی بوده..و با گذشت زمان..الان برام آشکار شده..و تو زندگیمه.خیلی راحت و بدیهی
..میخام بگم!
این هدایت، و وارد شدن من به اینجا..دقیقا تکامل رو میتونم لحظه به لحظه اش بصورت واضح درکش کنم…
همه چیز……
و من با تکامل شخصیتم تعقییر کرد..حتی جالب اینه..مدام الهامات همون موقع که من،. تو خط این قانون الهی نبودم.
خداوند از طریق خواب افراد مدام به من میگفتن..که من از اینکار پیش نکشم.
اینقدر افراد بهم میگفتن..منم یه روز از خداوند گفتم.
خدایا من باید چکار کنم.هیچی از دستم برنمیاد.چیه مدام این خاسته رو به من میگی.این خواب افراد چیه متصل به من میگن..
میخام بگم.همون ‘موقع هم،تو مدار این اگاهیها نبودم.باز احساس میکردم این خاسته یچیزی داره..
تا اینکه بقول هادی گفتم خدایا من ناتوانم.اهدنالصرات المستقیم.خداشاهده همیشه سوره حمد میخوندم دریغ از اینکه بدونم مسیر درست چیه.انگار یچیزی درونمو داشت می کشید بسمت خوشبختی و سعادتمندی دنیا و اخرت…
….و
چون الهامات زیاد بود.ولی ناگفته نمونه این خاسته اصلا فکرشو نمیکردم مسیر درست باشه چون پر از باورهای شرک آمیز بود..
تا اینکه با چند سال تسلیم وارد این فضای معنوی شدم..
همون روز خداوند بهم گفت.نگاه کن.مسیری که اومدی درسته فقط ادامه بده.
درسته خوبه انجامش بده.
و پشت سرهم خواب و تصویر روزانه برای من یاداور میشد..که پا نکشیا مسیرت درسته انجامش بده خوبه خوبه برو جلو…
هر موقع بیخیالش میشدم بازم منو هدایت میکرد..
دقیقا قانون تکامل رو با جان ودلم درک کردم.یجاهایی بود بازم عجول میشدم بازم بهم میگفت عجله نکن تو باید تعقییر کنی..
استادم اینقدر الهامت زیاد بود که بیشتر منو قوی تر میکرد..
هر بار ریجکت میشدم بازم از طریق خواب مهر تایید این خاسته رو زد..
استاد خداوند از طریق فردی که احساس کردم همون فرشته منه بهم گفت و تبریکم بهم گفت..دیدم یه پسر کوچولو 2ساله(که شما باشی)از خوشحالی بقول ما (پشتک )میزد!..تیشرت و شلوار امریکایی پوشیده بودین!… بعد از صحبتمون.و تبریک به من!و شخصیتمو بهم گفت…و چند تا حرف بینمون رد و بدل شد! بهش گفتم! …. این پسرتونه بهم گفت اره گفتم چه جالب لباس امریکایی پوشیده.(خیلی خواب شفافی بود)همین باعث شد تا من ادامه بدم و شخصیتم تعقییر کنه!
بهم خندید..و بعد متوجه شدم شما هستین.
و این گذشت..و من طی سال گذشته فقط روی رشد و شخصیتم کار میکردم.اینقدر روزهایی بود که کم میوردم ولی بهم مدام بهم میگفت درسته برو جلو نترس من همراهتم.!
اینقدر جاها تهمت شنیدم اینقدر حرف خوردم بهم گفت ادامه بده..استاد حقیقتا جاهایی بود که کنترل ذهن برام سخت میشد..
چون اینقدر پر از باورهای شرک امیز بودم..خیلی جاها هم که نیاز به پس گردنی داشتم خدا بهم نشون داد.
ولی پس گردنیشم برام شیرین بود همراه با مراقبت ویژه…
شخصیتی که الان بهش رسیدم و نگاهی به قبلم میفتم زمین تا اسمون متفاوته !
من جوری شدم که در برابر رفتار ناجالب کسی یا گفته های بدرد نخور.زبانم قدرت صحبت رو نداره دیگه نمیتونه مثل قبل باشه.به آرامش واقعی رسیدم ..و بازم دارم روی این ارامش کار میکنم..و تمرین بخودم میدم تا بتونم غلبه کنم بر این رفتارهایی که دارم!و میدونم خیلی باید روی خودم کار کنم.
و…
همین قانون مدارها داره بیشتر برام واضحتر میشه که نشانش اینه برای مدارهای بالا باید بیشتر روی خودم کار کنم.
چون حرف تا عمل زمین تا اسمون متفاوته ولی اگه تو این روند قوی بشی خیلی برات اسونتر میشه..دقیقا منم دارم کم کم و قدرت عملگراییم به لطف خودش عالی میکنم..
و نکته بعد داستان قصه بهشتی ‘هادی عزیزمون.
داره به من یاداوری میشه..هدف زندگی عجله نیست ما مدار به مدار باقانون تکامل پیش میرم.و بیشتر لذت ببرم…و مدام این تکرار روی قانون رو روی خودم پیش ببرم…
و بیشتر روی خودم کار کنم.و بشینم باورامو در بیارم هر روز که میگذره میبینم باید خیلی روی خودم کار کنم.چون الف هرز خیلی سریع رشد میکنه.علف هرز جز پیچک شدن دورمون نیست..
و نکته بعدی ما پله پله رشد میکنیم.
برای بالا بردن کیفیت شخصیتمون که میتونه توی تمامی جنبه های زندگیمون تاثیر گذار باشه …رو با دقت بیشتری انجام بدییم.
تعقییر شخصیت تا درست نشه..اگه هم نتایجی اومد نتایج پایدار نیست بعد یه مدتی به شکست تبدیل میشه.
نکته بعدی هادی عزیزمون…
میشه داستان بیزنس جدیدم…از اوایل عید چقدر برام نتیجه رقم زد و من تونستم همه نظر از مهارتم.از روند کاریم.از شخصیتم و زابطه با مشتریانم همه اینها کامپلیت تعقییر کرده..و هنوزم باید بیشتر تعقییر کنه.ولی تا اینجای کار عالی بود!
حتی همون خاسته دیگرم همگی الهامات پروردگار بود..مدام بهم میگفت خوبه برو جلو برو جلو ادامه بده..
امروز از طریق خداوند در اول صبح..بهم گفت این فلانی باهات تماس گرفته مشتریت هستا جوابشو بده..دیدم اره…
به محض اینکه درونی شخصیتی مهارتی تعقییر میکنه دستان خداوند میاد…
و این تماس منو امیدوار کرد..و امروز عصر بازم سرکله پاشنه خودشو نشون داد..که باید روی این نقطعه ضعف کار کنم.
و در نهایت میخام بگم..
اینقدر نتیجه گرفتم هر چقدر خودشناسیم قوی تر میشه بهتر میدونم روند طبیعی جهان و خداوند ….دقیق و درسته..و خداوتد واقعا واقعا دارم بیشتر احساسش میکنم.که حکیم و دانا هست..خداوند عدالتش دقیق دقیقه.نو لای درزش نمیره…
و همون ایمانی که عمل نیاورد..دقیقا میشه شاخه سرسبد یه گلدان زیبا…و حرف مفتم میشه عملگرایی برای کسانیکه که متعهد نیستن….
پس این ایده الهامی رو که مدام خداوند بهم الهام میکنمو ادامه میدم توکل بخداوند پیش میرم..من هنوز به اون نتیجه خاص نرسیدم.ولی داره درسهای قوی رو بهم میده..و هر چقدر ریز بیین میشم.میبینم اره..دقیقا همون چیز درستشه!که باید باشه.
اینا اوندن تا منو شجاعتر کنن..اومدن تا درسهامو بیشتر بگیرم و بدونم مسیر فقط مسیر درسته.که اینم نیاز به بها داره.نیاز به کار کردن روی خودمون داره…
و با شجاعتر بیشتر ادامه بدییم .و بدونیم همه چیز خداونده.همه چیز خودشه…
خدایا امروز صبح چشم سمت چپمو یه لحظه دو بین کردی…فهمیدم اگه تو تو زندگی من نباشی من قدرت هیچی رو ندارم.قدرت حتی راه رفتنمم میگیری…همه چیز خودتی .همه چیز خودتی…
من فقط باید روی شخصیتم کار کنم تا بتونم احساس خوب رو به زندگیم برگردونم.!
…….
چون نتایج پایدار از تعقییر پایدار میان…
همون ایمان و عمل…
من این بحث مدار و صحبت دقیقه های اخر بیش از چند مرتبه گوشش کردم..انگار یه هینتی ‘ بهم میده که ادامه بدم..چون خاسته ام، خیلی نیاز به کنترل ذهن قوی، داره.
که برمیگرده بهمون باورامون..بهمون تعقییر شخصیتمون.وووو. افکارمون…
پس ما هم مثل هادی ادامه میدیم ادامه میدیم…و از خداوند میخام وارد نتایج پایدار و بهتری بشیم….
چون نتایج باعث میشه تا وجود خودتو در این دنیای مادی پیدا کنی، و بسوی خوشبختی و کمال راه یابیم!
ممنون از لطف پروردگار که مرا هدایت نمود تا به خودشناسی و خداشناسی برسم!…الهی امین یا رب العالمین…
و در نهایت بگم ..یبار دیگه صحبت استاد همین الان تو ذهنم بازم یاداور شد…که ایمان فقط بحرف زدن نیست عمل کردنه…
اگه قرار حرف زدن بود همه عمل میکردن!بهت میگه اینکار رو انجام بده…و ایده میاد باید ادامه بدی.درسته سخته ولی باید ادامه بدی…و عمل کنی…بعد که نتایج اومدن مسخص میشه..دقیقا برای خودمم همینجور شده…نتایج که میان حتی کوچک میدونم بخاطر عملم بوده..درسته یجاهایی کم میوردم ولی بخودم میگفتن اینجا برات خوبه..اینحا جای درستشه که تو یاد بگیری.شخصیتتت رشد کنه..و بهتر بشی..و ادم قوی تر بشی برای درخاست خاستهات در مدار بالا…
خونه های ویلایی..ماشینهای با کیفیت عالی ووو کلی خاسته های درجه یک.رابطه عالی…نیاز به بها داره…و ایده ایی که برات میاد باید اینقدر رو خودت کار کنی..که اون خاسته ها نشون جانت بشه…
زندگی خوب و عالی در تمامی جنبه ها نیاز به عملکرد بالا داره…پس داره تو رو قوی تر میکنه باید درسهاتو یاد بگیری..باید عزت نفست.هر چیزی باید روی خودت کار کنی و کم کم تو هدایت میشی.شخص تووووووو.شخص خودد من…..با تعقییر درونی نتایجم میان.نتایج پایدار و زیبا!
پس ادامه بده..و فقط روی خودت کار کن!…
دنیای درون تو دنیای بیرون توئه!…پس حرکت کن.نقطعه ضعفهات همون پاشنهاته.بهش بتاز نترس! بعد میدونی چقدر بی ارزش بودن که من اینقدر بولدش میکردم…..
و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند،و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند، و هر که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد
با درود و وقت بخیر خدمت استادان عزیزم و دوستان و ساکنین این بهشت الهی امید وارم حال دلتون عالیع عالی باشه
از آقا هادی ترابی عزیز هم تشکر می کنم که داستان هدایت و داستان تکامل شون رو جهت رسیدن به هدفشان و شغلشون از کار املاک و بعدش با تضادها و تکامل و استقامت به تحقیق و بررسی و مطالعه به شرکت بیمه ی عمر هدایت شدند و به این زیبایی تعریف کردند ممنون و سپاسگذارم
بقول استاد عزیزم
یکدفعه چیزی تغییر نمیکنه چون تو نمی تونی یکدفعه تغییر کنی.تو یه ذره یه ذره تغییر میکنی ، جهان هم یه ذره به ذره بهت پاداش میده. یعنی باورها که یک شبه ساخته نمیشن با کار کردن روی خودمون و افکارمون و با تکرار و تکرار و تمرین امکان پذیراست و آنقدر باید تکرار کنیم و در مسیر رسیدن به خواسته مون استقامت داشته باشیم تا شخصیت مون تغییر کنه و بعداً آرام آرام نتایج هم پیداشون میشه
استاد عزیزم در مورد قانون تکامل وقانون مدارها توضیح کاملی دادند.
تئوری مدارها گفتند : جهان داره مثل مدارهای منظومه شمسی کار میکنه، وقتی مدارت عوض میشه در مدار بالاتر با چیزهایی برخورد میکنی که تو آن مدار هستند ، امکان نداره شما در مدارهای پایین تر دسترسی به افراد و شرایط و ایده ها و ثروت مدارهای بالاتر داشته باشی.و امکان نداره شما در مدارهای بالاتر باشی و دسترسی به آدم ها و شرایط نامناسب در مدارهای پایین تر داشته باشی.
یعنی هیچ چیزی در این جهان یکدفعه بوجود نیومده بلکه با قانون تکامل شکل گرفته و رشد کرده و به درجات و طبقات بالاتری صعود کرده
جهان فقط به صابرین و شجاعان پاسخ میده به کسایی که افسانه شخصی شونو تا انتها زندگی میکنن به کسایی که با ایمان ادامه دادند
از آقا صالح عزیز هم تشکر و قدردانی میکنم بخاطر کامنت ویژه و خاص و عالی شون که کامنت انتخابی در این فایل بوده و از استاد عزیزم تشکر و قدردانی میکنم بخاطر انتخاب هوشمندانه ای که برای انتخاب این کامنت داشتند ممنون و سپاسگذارم
قسمتی از کامنت آقا صالح عزیز که خیلی به دلم نشست و حال و احساسمو دگرگون کرد رو اینجا می نویسم . در مورد گفته های جناب سعدی گرانقدر نقل شده و تعریف کردند در مورد آن مرد بت پرست که برای خوب شدن حال دخترش بیچاره و سرگشته و حیران شده بوده بت پرسته با ناراحتی میره پیش بت به بتش میگه فردا میرم پیش خدای یکتا پرستا ازون میخوام دخترم رو شفا بده تا همه بفهمن که تو چه بت بی عرضه ایی هستی که نمیتونی حتی یه مریض شفا بدی..
سعدی میگه خدا در همین لحظه به ملائک میگه دخترشو درمان کنین
ملائک اعتراض میکنن..
میگن خدایا این همه عمرش بت پرست بوده تازه امشب گفته فردا میرم به خدا میگم هنوز نیومده که ..
شاید تا فردا نظرش عوض شه و نیاد اصلا
خدای رحمان میفرماید ( گفته میرم) اون رو اومده حساب میکنم یعنی حتی اگر لحظه ای به یاد خداوند باشیم خداوند به محض اینکه در لایه لایه های ذهنمون به اندازه یه سر سوزن امید و تسلیم پیدا بشه همون معجزه میکنه برامون آقا صالح عزیز واقعا اشکم از این کامنت زیباتون و داستان بت پرست سرازیر شد ممنون و سپاسگذارم که خداوند منو به خواندن این فایل ها و کپشن ها و کامنت های دوستان عزیزم هدایت میکنه تا ایمانم قوی تر بشه و بیشتر تسلیم اراده ی نیکوی او باشم خدایا شکرت براتون بهترینع بهترین ها رو در تمام عرصه و جنبه های زندگی آرزومندم و بقول خودتون گفتم صالح ادامه بده بلاخره یه دری باز میشه با لذت ادامه بده همون جور که تو این یک سال ادامه دادی اگه ادامه بدی نتایج از راه میرسن منم مطمعن هستم آقا صالح عزیز تا الان حتما به خواسته ی بهتر و بیشتر و قشنگتری رسیدید و واجب شد از این به بعد کامنت شما رو جزو لیست ایمیلم ذخیره کنم تا مسیر رشد و پیشرفت شما رسد کنم ممنون و سپاسگذارم
واقعا به میزانی که روی خودمون کارمیکنیم جهان اطراف ماهم تغییرمیکنه وبه ادم هاوشرایط و موقعیت ها و ایده های بهترهدایت میشیم
خدایاااااا ما را هدایت کن به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت و پول و ثروت و برکت و سلامتی و تندرستی و دل خوش و شادی و شادمانی را داده ای و از اینکه در مدار امنیت و آزادی کامل در تمام جنبه های زندگیم هستم ممنون و سپاسگذارم خدایا شکرت کمکم کن تا در این مسیر الهی و جهت دهی درست و مناسب افکار و باورهایم آگاهانه حرکت کنم تا به موفقیت و نتایج و احساس خوب پایداری هدایت شوم
خدایاا منو بسمت تغییر و تحول فوق العاده معجزه آسای بینظیرم هدایتم کن تا مدارم بالاتر بره
خدایاا می خوام با بهترین ها دیده بشم
خدایاا کمکم کن که مدارم بالاتر بره تا در مدار دریافت خواسته ها و تغییر و تحولات بالاتری هدایت شوم
خدایاا شکرت که من در هماهنگی کامل با خواسته و آرزوهایم هستم
خدایا شکرت که من در مدار دریافت خواسته ام هستم
خدایا من رو آسون کن برای تسلیم و رها و آزاد بودن در برابر خودت و خودم و خواسته هایم
خدای مهربانم شکرت به من نعمت شکرگزاری نعمتهای بیشمارت را عنایت کردی
من باید همیشه استادم رو الگو قرار بدم و این سوال رو از خودم بپرسم
خدایا چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. و خودم را متعهد به نتیجه کنم و همانند استادانم با نتایجم صحبت کنم ؟ خدایا خودت هدایتم کن
خدایااآاا کمکم کن که اون باورها و نگرش های محدود کننده ام رو شناسایی کنم و تغییرشون بدم
خدایا من را بسمت مسیرهای درست و صحیح هدایت کن که بدون هدایت و نشانه های الهی تو من گمراه آه و سرگشته و حیران ام… ای ابتدای هر آغاز و ای سرانجام هر پایان ،
سلام به همه دوستان وخانواده عباسمنشی.من هر روز نشانه هامو دنبال میکنم خیلی جالبه برام دقیقا جوابمو میگیرم.داشتم فکر میکردم چرا تغییرات زودتر اتفاق نمیفته چرا من زود به تکامل نمیرسم.چرا اون احساس آرامشی که دوستان ازش حرف میزنن من هنوز ندارم تو این فکرا بودم که نشانه امروز منو هدایت کرد به این فایل که هادی عزیز میگفت تغییرات کم کم به وجود میاد وتکامل اروم اروم شکل میگیره وما نباید اصلا عجله داشته باشین.باید صب پیشه کنیم تا مقاومت های ذهنمون بشکنه.وبتونیم در مقابل نجواها ایستادگی کنیم.ولی من تمام تلاشم رو دارم میکنم که خوم رو در دستان خداوند رها کنم وآرام باشم تا تکاملم طی شود.خداروشکر با گوش کردن به این فایل باز هم انگیزه گرفتم ومطمئنم وهیچ شکی ندارم که یه روز از نتایج عالی که گرفتم براتون مینویسم.
سلام بر استاد عزیز و دوستان من یه دختر 17 ساله با کلی ارزو که میگفتم 18 سالم بشه فلان میکنم بمان میکنم ایطو میشه اوطو میشه و منتظر بودم 18 سالگی یک تحولی عظیم در زندگیم رخ بده، چند روز دیگه 18 سالم میشه نکته اصلی اینه که من با این حرف ها خودمو گول میزدم یعنی قطعا میدونستم تموم این تحولات نیاز به تکامل و قدم برداشتن داره و برای این اقداماتی هم انجام میدادم میتونم بگم تموم این 17 سالگی هر شبش من چند ساعت در حال صحبت کردن با خودم بودم که تنبلیو بزارم کنار و دست به عمل بشم برای اهدافم البته مدتی انجامش دادم ولی باز اجازه دادم تنبلی بر من غلبه کنه. با شروع این ماه من هه ی سعی کردم حداقل اروم اروم دوباره شروع به کار کردن روی خودم کنم و دوباره اون روحیه شروع و اون هدایت شدنا و اتفاقات خوب افتادنا شروع شده و من دارم سعی میکنم که بهترش کنم و برای همین اومدم تو سایت استاد تا ببینم فردا چه فایلی گوش بدم دانلودش کنم و همینجوری یهویی دستم میرفت روی چیزای دیگه و شانسی شانسیو با هنگ کردن گوشیم من به این فایل و کامنت هدایت شدم، که دقیقا حرف هایی که لازمه ی عمل و حال من بوده در اینجا قرار داشت
و الان چشمام پر از اشک دلم پر از اکلیلی و ذهنم پر از انگیزه شد برای انجامی بهتر در مسیر خواسته هام (:
15 مرداد شب که من تو سایت رد پاهامو گذاشتم ،بعد داشتم طراحی میکردم که یهویی عین فیلم تن ماهی اومد جلو چشمم و انگار گفته شد که تن ماهی برو بخر و بخور
من هنوز شام نخورده بودم و مادرم سوپ درست کرده بود
ساعت 10 بود و مرکز خرید رو کم مونده بود تا ببندن
نمیدونم چی شد ولی حس میکردم باید برم تن ماهی بگیرم و بیارم با برنج درست کنم و شام رو هم سوپ بخورم هم تن ماهی با برنج
وقتی به مامانم گفتم گفت چی شد یهویی تن ماهی میخوای بخوری
گفتم نمیدونم یهویی دلم خواست
از داداشم پول گرفتم و رفتم ساعت 10:15 بود رسیدم مرکز خرید ولی بسته بودن و برگشتم و به مادرم زنگ زدم گفتم میشه از مغازه بخرم گفت آره بگیر
وقتی داشتم میرفتم تن ماهی بخرم هی داشتم میپرسیدم که چی شد یهو خدا بهم گفتی برو تن ماهی بخر
اونم این وقت شب
ولی گفتم من باید چشم بگم و رفتم خریدم و اومدم و مادرم سوپ رو آماده کرده بود برداشتم بردم پشت بوم تا اونجا بخورم
قبلش مامانم کلی انگور بهم داد تا ببرم پشت بوم پهن کنم تا خشک بشن وقتی رفتم و انجام دادم و برگشتم تا سوپمو بردارم و ببرم تو پشت بوم بخورم خیلی کیف داشت نشستم و با خدا صحبت کردم و هی ماچ میکردم سوپ و نونارو و یه لحظه دیدم نون شکل قلب شده خیلی خوشحال شدم که خدا قلب داده بهم
عکسشو کرفتم و باعشق خوردم
هر وقت که غذا میخورم با عشق و خوشحالی میخورمش و میگم قراره انرژی بشی تو وجودم ،قراره عضله بشی در بدنم و کلی با غذا حرف میزنم و از اینکه مشتاق بوده که بیاد و به بدن من برسه تا پر از مواد مغذی و ویتامین و مواد عالی و خاص بشه سپاسگزاری کردم و با عشق غذامو خوردم
بعد که یکم نشستم رفتم پایین و دیدم غذا حاضره و تن ماهی رو باز کردم و سه تا ظرف برای خودم و مادرم و داداشم گذاشتم و خوردیم خیلی خوشمزه بود
چند ماهی بود تن ماهی نخورده بودم نمیدونم شاید بدنم نیاز داشته و خدا میدونسته باید یه ویتامین از ماهی که هست به بدنم برسه و بهم گفت که برو بخر
خیلی سپاسگزارم از خدا که هر لحظه همراهمه و کمکم میکنه و بی نهایت ازش سپاسگزارم
این لحظات پر از عشق که شبِ روز 15 مرداد بود رو تو رد پام ننوشتم الان بهم یادآوری شد تا بیام و بنویسم و سپاسگزاری کنم
خداوند را هزاران مرتبه شکر بابت یک روز عالی دیگر یک فرصت دیگر الهی شکرت
سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیزم و دوستان خوبم الهی شکرت
جقدر هادی عزیز خوب توضیح دادن همه چی تکامل است و این فایل یک چیز را در درون من بیدار کرد که باید مراحل را طی کنم من خییلیی عجول هستم و خییلی می خواهم زودتر به خواسته هایم برسم بدون در نظر گرفتن تکامل و حالا می خواهم همه چیز را طی کنم
چند ماه پیش که اصلا شغلی نداشتم و درآمدی نداشتم و فشار جهان خییلی زیاد روی من بود از خداوند درخواست کار کردم خداوند مرا به صورت خییلی ساده به مغازه که از پدرم و عمویم بود آورد و من فکر می کردم یک دوره خییلی کوتاه اینجا میمانم اما برعکس انتظارم پدرم مریض شد و تمام مسولیت هایش را به من سپرد و امروز فکر می کردم برم یک کار دیگر را شروع اما حالا که میبینم می توانم از این شرایط بهترین بهره را ببرم و تکاملم را طی کنم و اصلا نگران نباشم و بقیه کار ها را به خداوند بسپارم اگر خداوند مرا این جا آورده حتما برایم پلان بهتر دارد و نباید در تله ذهن بی افتم
خدای مهربانم تنها تو را می پرستم و تنها از تو کمک ویاری می جویم
بنام یکتای هستی بخش…
الان زدم روی نشانه ای امروز من ،فایل نتایج دوستان از اموزه های استاد قسمت 4 اومد…تو یه قسمتی از فایل استاد میگه اگر من ایراد دارم تو نه شنیدن ،اگر ایراد دارم تو اینکه اگر دیگران تاییدم نکنن من خودمو میبازم ،خداوند منو تو موقعیتی قرار میده که من این ایرادمو برطرف کنم…یعنی اینقدر این موقعیت برای من تکرار میشه که من درسهامو بگیرم…
این قسمت از فایل دقیقا وصف حال الان منه…منی که همیشه عادت داشتم به اینکه بقیه تاییدم کنن و بگن اره تو کارت درسته و تو مسیرت درسته تا من به درستی کارم باور داشته باشم …الان که تو موقعیتیم که میخوام کسب و کار شخصیمو شروع کنم و هرکس به طریقی داره منو میترسونه از این کار و تو دلمو خالی میکنه.خیلی برام سخته باور کنم که هیچ وقت نیازی به این نداشتم که کسی تاییدم کنه و مهر تایید به کارام بزنه تا من باور کنم کارم درسته مسیرم درسته…من تو این قضیه خیلی ایراد دارم…اونقدری که با هرحرفی از سمت بقیه ،از سمت همسرم.،خونواده ام،خونواده ی همسرم،صدای شکستن قلبمو میشنوم و ساعتها گریه میکنم…و دوباره از نو تلاش میکنم که خودمو جمع و جور کنم …دوباره سعی میکنم که به خودم امید بدم و امید رو تو دلم زنده نگه دارم…تو این نقطه از زندگیم مهم ترین درسی که دارم میگیرم اینه که نباید با نه شنیدن و تایید نشدن از سمت بقیه بشکنم و به مسیرم شک کنم…خیلی دردناکه…برای یه آدمی که همیشه برای هرکاری که میخواسته بکنه چشمش به دهن بقیه بوده که ببینه آیا میگن افرین ،ایول ،به به ،کارت درسته تا بتونه به مسیرش ادامه بده حالا به نقطه ای رسیده که تصمیمی باید برای زندگیش بگیره که همه ساز مخالف میزنن و هرکدوم به نحوی ته دلشو خالی میکنن(حتی همین الان مادرم زنگ زد بهم گفت ببین به نظر من کار اشتباهیه این تصمیم…میخوای بیشتر فکر کنی…دوباره دست و دلم لرزید. دوباره ته دلم خالی شد و فرو ریختم ولی با همین حالت بهش گفتم نه من به تصمیمم اطمینان دارم و میدونم که جواب میده)،باید بتونه باوجود همه ی این مخالفتها و نشدن ها از نظر بقیه باید فقط روی خودش و خودش و خودش حساب کنه و دستشو بزاره رو زانوشو بلند شه و حرکت کنه…تنهای تنها…ولی تنهایی ای که هر لحظه ایمانت به اون رب بی انتها بیشتر و بیشتر میشه….و باور میکنی که تنها فقط بودن اون برات کافیه که تورو به هرانچه که میخوای برسونه
سلام
استاد جان این فایل هدایتی بود نمیدانم چی شد که وقتی وارد سایت شدم خود به خود کلیدها اومد روصفحه
با خودم فکر کردم گفتم حتما یه چیزی هست که من نمیدونم
همین جور که داشتم فکر میکردم که کدوم فایل رو باز کنم گفتم خدایا کمکم کن با چشم بسته یکی از این فایلها که باید گوش کنم باز بشه
وقتی حرفهای هادی جان رو گوش دادم ودر مورد چیدمان خداوند صحبت میکرد اشک تو چشام جمع شد ودر مورد طی کردن تکامل خیلی عالی صحبت کردن
آخه خودم تازگیا شروع کردم میرم باشگاه ومدام به خودم میگم نباید عجله کرد آرام آرام باید تکامل رو طی کرد
خداوند وقتی تسلیمش بشیم واقعا کولاک میکنه
وقتی ازش هدایت بخواهیم اون جلوتر از ما اقدام میکنه
انشاالله که بتونیم ایمان با عمل داشته باشیم ونامید نشیم
در پناه الله
بنام الله
بنام پروردگار جهانیان پروردگاری که ما را براه راست راه کسانیکه نعمت بخشیده..هدایت نموده! نعمتیکه در تمامی جنبه های زندگی..می باشد…
میخام از تمام وجودم این نشانه پروردگار را مورد تحسین قرار بدم…و این فایل با ارزش .مخصوصا اون کلام خداوندی که در درون هادی میاد بیرون…رو..!..مدام برای قلبم یاداوری کنم.که مسیر درست بها میخاد….
این فایل مخصوصا صحبت استاد در دقیقه های آخر…خیلی روم تاثیر میگزاره…
هر وقت گوشش کردم نسبت به اگاهیهام یچیزی درونمو غوطه ور کرده..
استاد عزیزم دقیقا مهره های زندگی منم مثل زندگی نامه هادی عزیز چیدمان شد توسط خداوند…
ولی فقط نوعش متفاوته..
من یه خاسته ایی که مدت پنج سال تکاملش طول کشید..تا من به این سایت هدایت بشم.به طول انجامید..
دقیقا یادمه قبل از آشنایی من با شما.و درخاستم از خداوند برای داشتن خاسته ایی که سالیان سال میخاستم’ با تمام وجودم داشته باشم….بهش برسم
دستانی از دستانش تو راهم اومد خیلی این اتفاق جالب بود دقیقا هم زمانی تا یه هفته طول کشید تا من وارد یه بازی الهی بشم.
استاد میخام بگم.چیزهایی که الان بهش رسیدم.از بچگی خداوند بهم الهام کرده بوده..و هنوز که هنوز اون صحنه دیدن این الهام خداوند ،تو ذهنم تداعی میشه
همیشه میگفتم خدایا این چی بوده..و با گذشت زمان..الان برام آشکار شده..و تو زندگیمه.خیلی راحت و بدیهی
..میخام بگم!
این هدایت، و وارد شدن من به اینجا..دقیقا تکامل رو میتونم لحظه به لحظه اش بصورت واضح درکش کنم…
همه چیز……
و من با تکامل شخصیتم تعقییر کرد..حتی جالب اینه..مدام الهامات همون موقع که من،. تو خط این قانون الهی نبودم.
خداوند از طریق خواب افراد مدام به من میگفتن..که من از اینکار پیش نکشم.
اینقدر افراد بهم میگفتن..منم یه روز از خداوند گفتم.
خدایا من باید چکار کنم.هیچی از دستم برنمیاد.چیه مدام این خاسته رو به من میگی.این خواب افراد چیه متصل به من میگن..
میخام بگم.همون ‘موقع هم،تو مدار این اگاهیها نبودم.باز احساس میکردم این خاسته یچیزی داره..
تا اینکه بقول هادی گفتم خدایا من ناتوانم.اهدنالصرات المستقیم.خداشاهده همیشه سوره حمد میخوندم دریغ از اینکه بدونم مسیر درست چیه.انگار یچیزی درونمو داشت می کشید بسمت خوشبختی و سعادتمندی دنیا و اخرت…
….و
چون الهامات زیاد بود.ولی ناگفته نمونه این خاسته اصلا فکرشو نمیکردم مسیر درست باشه چون پر از باورهای شرک آمیز بود..
تا اینکه با چند سال تسلیم وارد این فضای معنوی شدم..
همون روز خداوند بهم گفت.نگاه کن.مسیری که اومدی درسته فقط ادامه بده.
درسته خوبه انجامش بده.
و پشت سرهم خواب و تصویر روزانه برای من یاداور میشد..که پا نکشیا مسیرت درسته انجامش بده خوبه خوبه برو جلو…
هر موقع بیخیالش میشدم بازم منو هدایت میکرد..
دقیقا قانون تکامل رو با جان ودلم درک کردم.یجاهایی بود بازم عجول میشدم بازم بهم میگفت عجله نکن تو باید تعقییر کنی..
استادم اینقدر الهامت زیاد بود که بیشتر منو قوی تر میکرد..
اینقدر داستانم طولانیه که نمیدونم چجور بگمش!
میخام بگم اگه لطف عنایت پروردگار نبود ‘،خداشاهده من کاملا میزاشتمش کنار.
هر بار ریجکت میشدم بازم از طریق خواب مهر تایید این خاسته رو زد..
استاد خداوند از طریق فردی که احساس کردم همون فرشته منه بهم گفت و تبریکم بهم گفت..دیدم یه پسر کوچولو 2ساله(که شما باشی)از خوشحالی بقول ما (پشتک )میزد!..تیشرت و شلوار امریکایی پوشیده بودین!… بعد از صحبتمون.و تبریک به من!و شخصیتمو بهم گفت…و چند تا حرف بینمون رد و بدل شد! بهش گفتم! …. این پسرتونه بهم گفت اره گفتم چه جالب لباس امریکایی پوشیده.(خیلی خواب شفافی بود)همین باعث شد تا من ادامه بدم و شخصیتم تعقییر کنه!
بهم خندید..و بعد متوجه شدم شما هستین.
و این گذشت..و من طی سال گذشته فقط روی رشد و شخصیتم کار میکردم.اینقدر روزهایی بود که کم میوردم ولی بهم مدام بهم میگفت درسته برو جلو نترس من همراهتم.!
اینقدر جاها تهمت شنیدم اینقدر حرف خوردم بهم گفت ادامه بده..استاد حقیقتا جاهایی بود که کنترل ذهن برام سخت میشد..
چون اینقدر پر از باورهای شرک امیز بودم..خیلی جاها هم که نیاز به پس گردنی داشتم خدا بهم نشون داد.
ولی پس گردنیشم برام شیرین بود همراه با مراقبت ویژه…
شخصیتی که الان بهش رسیدم و نگاهی به قبلم میفتم زمین تا اسمون متفاوته !
من جوری شدم که در برابر رفتار ناجالب کسی یا گفته های بدرد نخور.زبانم قدرت صحبت رو نداره دیگه نمیتونه مثل قبل باشه.به آرامش واقعی رسیدم ..و بازم دارم روی این ارامش کار میکنم..و تمرین بخودم میدم تا بتونم غلبه کنم بر این رفتارهایی که دارم!و میدونم خیلی باید روی خودم کار کنم.
و…
همین قانون مدارها داره بیشتر برام واضحتر میشه که نشانش اینه برای مدارهای بالا باید بیشتر روی خودم کار کنم.
چون حرف تا عمل زمین تا اسمون متفاوته ولی اگه تو این روند قوی بشی خیلی برات اسونتر میشه..دقیقا منم دارم کم کم و قدرت عملگراییم به لطف خودش عالی میکنم..
و نکته بعد داستان قصه بهشتی ‘هادی عزیزمون.
داره به من یاداوری میشه..هدف زندگی عجله نیست ما مدار به مدار باقانون تکامل پیش میرم.و بیشتر لذت ببرم…و مدام این تکرار روی قانون رو روی خودم پیش ببرم…
و بیشتر روی خودم کار کنم.و بشینم باورامو در بیارم هر روز که میگذره میبینم باید خیلی روی خودم کار کنم.چون الف هرز خیلی سریع رشد میکنه.علف هرز جز پیچک شدن دورمون نیست..
و نکته بعدی ما پله پله رشد میکنیم.
برای بالا بردن کیفیت شخصیتمون که میتونه توی تمامی جنبه های زندگیمون تاثیر گذار باشه …رو با دقت بیشتری انجام بدییم.
تعقییر شخصیت تا درست نشه..اگه هم نتایجی اومد نتایج پایدار نیست بعد یه مدتی به شکست تبدیل میشه.
نکته بعدی هادی عزیزمون…
میشه داستان بیزنس جدیدم…از اوایل عید چقدر برام نتیجه رقم زد و من تونستم همه نظر از مهارتم.از روند کاریم.از شخصیتم و زابطه با مشتریانم همه اینها کامپلیت تعقییر کرده..و هنوزم باید بیشتر تعقییر کنه.ولی تا اینجای کار عالی بود!
حتی همون خاسته دیگرم همگی الهامات پروردگار بود..مدام بهم میگفت خوبه برو جلو برو جلو ادامه بده..
امروز از طریق خداوند در اول صبح..بهم گفت این فلانی باهات تماس گرفته مشتریت هستا جوابشو بده..دیدم اره…
به محض اینکه درونی شخصیتی مهارتی تعقییر میکنه دستان خداوند میاد…
و این تماس منو امیدوار کرد..و امروز عصر بازم سرکله پاشنه خودشو نشون داد..که باید روی این نقطعه ضعف کار کنم.
و در نهایت میخام بگم..
اینقدر نتیجه گرفتم هر چقدر خودشناسیم قوی تر میشه بهتر میدونم روند طبیعی جهان و خداوند ….دقیق و درسته..و خداوتد واقعا واقعا دارم بیشتر احساسش میکنم.که حکیم و دانا هست..خداوند عدالتش دقیق دقیقه.نو لای درزش نمیره…
و همون ایمانی که عمل نیاورد..دقیقا میشه شاخه سرسبد یه گلدان زیبا…و حرف مفتم میشه عملگرایی برای کسانیکه که متعهد نیستن….
پس این ایده الهامی رو که مدام خداوند بهم الهام میکنمو ادامه میدم توکل بخداوند پیش میرم..من هنوز به اون نتیجه خاص نرسیدم.ولی داره درسهای قوی رو بهم میده..و هر چقدر ریز بیین میشم.میبینم اره..دقیقا همون چیز درستشه!که باید باشه.
اینا اوندن تا منو شجاعتر کنن..اومدن تا درسهامو بیشتر بگیرم و بدونم مسیر فقط مسیر درسته.که اینم نیاز به بها داره.نیاز به کار کردن روی خودمون داره…
و با شجاعتر بیشتر ادامه بدییم .و بدونیم همه چیز خداونده.همه چیز خودشه…
خدایا امروز صبح چشم سمت چپمو یه لحظه دو بین کردی…فهمیدم اگه تو تو زندگی من نباشی من قدرت هیچی رو ندارم.قدرت حتی راه رفتنمم میگیری…همه چیز خودتی .همه چیز خودتی…
من فقط باید روی شخصیتم کار کنم تا بتونم احساس خوب رو به زندگیم برگردونم.!
…….
چون نتایج پایدار از تعقییر پایدار میان…
همون ایمان و عمل…
من این بحث مدار و صحبت دقیقه های اخر بیش از چند مرتبه گوشش کردم..انگار یه هینتی ‘ بهم میده که ادامه بدم..چون خاسته ام، خیلی نیاز به کنترل ذهن قوی، داره.
که برمیگرده بهمون باورامون..بهمون تعقییر شخصیتمون.وووو. افکارمون…
پس ما هم مثل هادی ادامه میدیم ادامه میدیم…و از خداوند میخام وارد نتایج پایدار و بهتری بشیم….
چون نتایج باعث میشه تا وجود خودتو در این دنیای مادی پیدا کنی، و بسوی خوشبختی و کمال راه یابیم!
ممنون از لطف پروردگار که مرا هدایت نمود تا به خودشناسی و خداشناسی برسم!…الهی امین یا رب العالمین…
و در نهایت بگم ..یبار دیگه صحبت استاد همین الان تو ذهنم بازم یاداور شد…که ایمان فقط بحرف زدن نیست عمل کردنه…
اگه قرار حرف زدن بود همه عمل میکردن!بهت میگه اینکار رو انجام بده…و ایده میاد باید ادامه بدی.درسته سخته ولی باید ادامه بدی…و عمل کنی…بعد که نتایج اومدن مسخص میشه..دقیقا برای خودمم همینجور شده…نتایج که میان حتی کوچک میدونم بخاطر عملم بوده..درسته یجاهایی کم میوردم ولی بخودم میگفتن اینجا برات خوبه..اینحا جای درستشه که تو یاد بگیری.شخصیتتت رشد کنه..و بهتر بشی..و ادم قوی تر بشی برای درخاست خاستهات در مدار بالا…
خونه های ویلایی..ماشینهای با کیفیت عالی ووو کلی خاسته های درجه یک.رابطه عالی…نیاز به بها داره…و ایده ایی که برات میاد باید اینقدر رو خودت کار کنی..که اون خاسته ها نشون جانت بشه…
زندگی خوب و عالی در تمامی جنبه ها نیاز به عملکرد بالا داره…پس داره تو رو قوی تر میکنه باید درسهاتو یاد بگیری..باید عزت نفست.هر چیزی باید روی خودت کار کنی و کم کم تو هدایت میشی.شخص تووووووو.شخص خودد من…..با تعقییر درونی نتایجم میان.نتایج پایدار و زیبا!
پس ادامه بده..و فقط روی خودت کار کن!…
دنیای درون تو دنیای بیرون توئه!…پس حرکت کن.نقطعه ضعفهات همون پاشنهاته.بهش بتاز نترس! بعد میدونی چقدر بی ارزش بودن که من اینقدر بولدش میکردم…..
سلاااام به همگییییییی
وای چقد هم فایل خوب بود هم توضیحات شما استاد عزیزم
اتفاقا من تو فکر ی کاری هستم ک شروع کنم هی ب تاخیر مینداختمش و شک داشتم ک انجام بدم یا ن
ولی این فایل منو مطمین کرد ک انجامش بدم
خدایاشکرت چقدر ادم حسابی دورو برم هست
خدایاشکرت ک چقدر اگاهی های مشتی در اختیارم قرار میدی
چقدر هروقت ک لازم دارم هستی و کلی دستای عالی برام میفرستی
خدایا نوشتن خیلی سخته وقتی این همه نعمت و این همه ادمای خوب و …..داری
واقعا کلمه ها خیلی ضعیفتر از اینن ک بتونن حسم رو بیان کنن
خدایاشکرت .همتون رو دوس دارم
چقدر با کامنتای خوشکلتون کیف کردم
انشالله همگیمون هروز و هرلحظه تو مسیر الهی باشیم و هدایت بشیم
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرتتتتتتتت.
ردپای روز 174
سری فایل های دانلودی روزشمار تحول زندگی من
نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 4
وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا،وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ
و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند،و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند، و هر که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد
با درود و وقت بخیر خدمت استادان عزیزم و دوستان و ساکنین این بهشت الهی امید وارم حال دلتون عالیع عالی باشه
از آقا هادی ترابی عزیز هم تشکر می کنم که داستان هدایت و داستان تکامل شون رو جهت رسیدن به هدفشان و شغلشون از کار املاک و بعدش با تضادها و تکامل و استقامت به تحقیق و بررسی و مطالعه به شرکت بیمه ی عمر هدایت شدند و به این زیبایی تعریف کردند ممنون و سپاسگذارم
بقول استاد عزیزم
یکدفعه چیزی تغییر نمیکنه چون تو نمی تونی یکدفعه تغییر کنی.تو یه ذره یه ذره تغییر میکنی ، جهان هم یه ذره به ذره بهت پاداش میده. یعنی باورها که یک شبه ساخته نمیشن با کار کردن روی خودمون و افکارمون و با تکرار و تکرار و تمرین امکان پذیراست و آنقدر باید تکرار کنیم و در مسیر رسیدن به خواسته مون استقامت داشته باشیم تا شخصیت مون تغییر کنه و بعداً آرام آرام نتایج هم پیداشون میشه
استاد عزیزم در مورد قانون تکامل وقانون مدارها توضیح کاملی دادند.
تئوری مدارها گفتند : جهان داره مثل مدارهای منظومه شمسی کار میکنه، وقتی مدارت عوض میشه در مدار بالاتر با چیزهایی برخورد میکنی که تو آن مدار هستند ، امکان نداره شما در مدارهای پایین تر دسترسی به افراد و شرایط و ایده ها و ثروت مدارهای بالاتر داشته باشی.و امکان نداره شما در مدارهای بالاتر باشی و دسترسی به آدم ها و شرایط نامناسب در مدارهای پایین تر داشته باشی.
یعنی هیچ چیزی در این جهان یکدفعه بوجود نیومده بلکه با قانون تکامل شکل گرفته و رشد کرده و به درجات و طبقات بالاتری صعود کرده
جهان فقط به صابرین و شجاعان پاسخ میده به کسایی که افسانه شخصی شونو تا انتها زندگی میکنن به کسایی که با ایمان ادامه دادند
از آقا صالح عزیز هم تشکر و قدردانی میکنم بخاطر کامنت ویژه و خاص و عالی شون که کامنت انتخابی در این فایل بوده و از استاد عزیزم تشکر و قدردانی میکنم بخاطر انتخاب هوشمندانه ای که برای انتخاب این کامنت داشتند ممنون و سپاسگذارم
قسمتی از کامنت آقا صالح عزیز که خیلی به دلم نشست و حال و احساسمو دگرگون کرد رو اینجا می نویسم . در مورد گفته های جناب سعدی گرانقدر نقل شده و تعریف کردند در مورد آن مرد بت پرست که برای خوب شدن حال دخترش بیچاره و سرگشته و حیران شده بوده بت پرسته با ناراحتی میره پیش بت به بتش میگه فردا میرم پیش خدای یکتا پرستا ازون میخوام دخترم رو شفا بده تا همه بفهمن که تو چه بت بی عرضه ایی هستی که نمیتونی حتی یه مریض شفا بدی..
سعدی میگه خدا در همین لحظه به ملائک میگه دخترشو درمان کنین
ملائک اعتراض میکنن..
میگن خدایا این همه عمرش بت پرست بوده تازه امشب گفته فردا میرم به خدا میگم هنوز نیومده که ..
شاید تا فردا نظرش عوض شه و نیاد اصلا
خدای رحمان میفرماید ( گفته میرم) اون رو اومده حساب میکنم یعنی حتی اگر لحظه ای به یاد خداوند باشیم خداوند به محض اینکه در لایه لایه های ذهنمون به اندازه یه سر سوزن امید و تسلیم پیدا بشه همون معجزه میکنه برامون آقا صالح عزیز واقعا اشکم از این کامنت زیباتون و داستان بت پرست سرازیر شد ممنون و سپاسگذارم که خداوند منو به خواندن این فایل ها و کپشن ها و کامنت های دوستان عزیزم هدایت میکنه تا ایمانم قوی تر بشه و بیشتر تسلیم اراده ی نیکوی او باشم خدایا شکرت براتون بهترینع بهترین ها رو در تمام عرصه و جنبه های زندگی آرزومندم و بقول خودتون گفتم صالح ادامه بده بلاخره یه دری باز میشه با لذت ادامه بده همون جور که تو این یک سال ادامه دادی اگه ادامه بدی نتایج از راه میرسن منم مطمعن هستم آقا صالح عزیز تا الان حتما به خواسته ی بهتر و بیشتر و قشنگتری رسیدید و واجب شد از این به بعد کامنت شما رو جزو لیست ایمیلم ذخیره کنم تا مسیر رشد و پیشرفت شما رسد کنم ممنون و سپاسگذارم
واقعا به میزانی که روی خودمون کارمیکنیم جهان اطراف ماهم تغییرمیکنه وبه ادم هاوشرایط و موقعیت ها و ایده های بهترهدایت میشیم
خدایاااااا ما را هدایت کن به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت و پول و ثروت و برکت و سلامتی و تندرستی و دل خوش و شادی و شادمانی را داده ای و از اینکه در مدار امنیت و آزادی کامل در تمام جنبه های زندگیم هستم ممنون و سپاسگذارم خدایا شکرت کمکم کن تا در این مسیر الهی و جهت دهی درست و مناسب افکار و باورهایم آگاهانه حرکت کنم تا به موفقیت و نتایج و احساس خوب پایداری هدایت شوم
خدایاا منو بسمت تغییر و تحول فوق العاده معجزه آسای بینظیرم هدایتم کن تا مدارم بالاتر بره
خدایاا می خوام با بهترین ها دیده بشم
خدایاا کمکم کن که مدارم بالاتر بره تا در مدار دریافت خواسته ها و تغییر و تحولات بالاتری هدایت شوم
خدایاا شکرت که من در هماهنگی کامل با خواسته و آرزوهایم هستم
خدایا شکرت که من در مدار دریافت خواسته ام هستم
خدایا من رو آسون کن برای تسلیم و رها و آزاد بودن در برابر خودت و خودم و خواسته هایم
خدای مهربانم شکرت به من نعمت شکرگزاری نعمتهای بیشمارت را عنایت کردی
من باید همیشه استادم رو الگو قرار بدم و این سوال رو از خودم بپرسم
خدایا چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. و خودم را متعهد به نتیجه کنم و همانند استادانم با نتایجم صحبت کنم ؟ خدایا خودت هدایتم کن
خدایااآاا کمکم کن که اون باورها و نگرش های محدود کننده ام رو شناسایی کنم و تغییرشون بدم
خدایا من را بسمت مسیرهای درست و صحیح هدایت کن که بدون هدایت و نشانه های الهی تو من گمراه آه و سرگشته و حیران ام… ای ابتدای هر آغاز و ای سرانجام هر پایان ،
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
IN GOD WE TRUST
سلام به همه دوستان وخانواده عباسمنشی.من هر روز نشانه هامو دنبال میکنم خیلی جالبه برام دقیقا جوابمو میگیرم.داشتم فکر میکردم چرا تغییرات زودتر اتفاق نمیفته چرا من زود به تکامل نمیرسم.چرا اون احساس آرامشی که دوستان ازش حرف میزنن من هنوز ندارم تو این فکرا بودم که نشانه امروز منو هدایت کرد به این فایل که هادی عزیز میگفت تغییرات کم کم به وجود میاد وتکامل اروم اروم شکل میگیره وما نباید اصلا عجله داشته باشین.باید صب پیشه کنیم تا مقاومت های ذهنمون بشکنه.وبتونیم در مقابل نجواها ایستادگی کنیم.ولی من تمام تلاشم رو دارم میکنم که خوم رو در دستان خداوند رها کنم وآرام باشم تا تکاملم طی شود.خداروشکر با گوش کردن به این فایل باز هم انگیزه گرفتم ومطمئنم وهیچ شکی ندارم که یه روز از نتایج عالی که گرفتم براتون مینویسم.
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد ودوستان گلم
این فایل به عنوان نشانه ی امروزم اومد
زمانی که خیلی بهش احتیاج داشتم .
من از یه سال قبل ،شب وروز و به قول اون دوست عزیز ،مثل تراکتور هشت سیلندر شبانه روزی دارم تلاش می کنم ،هر بار به من الهام می شد بیشتر تلاش کن
ایده هارو اجرا می کردم ،البته گهگاهی تنبلی هم می کردم که باز الهامات می اومد که علت تنبلی ،باورایی هست که پشتش داری ،اونارو اصلاح کن
ولی من اونوقتا اهمیت تغییر باورارونمی دونستم ،فکمی کردم فقط تلاش سخت کافیه .
الان بعد مدت ها نجواها اومد سراغم که :
تو بی عرضه ای
تو هیچ پیشرفتی نکردی
تقصیر فلان ادمه که تو موفق نمیشی
خودم خیلی از خودم توقعم بیشتره وکلافه شدم ،اما ته ذهنم امید زیادی دارم
وزدم رو نشانه ی امروز من واین فایل اومد.
واقعا معجزه ومعرکه س
این همه اگاهی ناب
من چون به قول استاد رد پا از خودم نزاشتم وموفقیت هامو هرچند کوچیک ،ثبت نکردم ،فک میکردم هیچکاری نکردم
اما
وقتی بررسی کردم
دیدم من چقد ادم بی هدف وخلاف انچه که فک می کردم ،تنبل و سرگردانی بودم ،که خدا منو هدایت کرد
من رفتم یه مهارت خیلی سختو یاد کرفتم ،مهارتی که هر کسی از پسش بر نمیومد
شبانه روزی تلاش کردم ،چون مطمئنم وقتی خداوند یه خواسته ای رو تو ذهن ادم قرار میده ،توانایی رسیدن به این خواسته روهم به اون داده .
من باید همزمان رو باورام همکار می کردم
وندا اومد که تو در یه قدمی ثروتی
باورهاتو درست کن
اکثرا دیدم که باورای مذهبی غلط بطور خیلی مخفی دارم
.باور عدم لیاقت و کمبود عزت نفس.
چقد این فایل به من کمک کرد
خدای من سپاس گزارم
ازتون ممنونم استاد عزیزم
سلام بر استاد عزیز و دوستان من یه دختر 17 ساله با کلی ارزو که میگفتم 18 سالم بشه فلان میکنم بمان میکنم ایطو میشه اوطو میشه و منتظر بودم 18 سالگی یک تحولی عظیم در زندگیم رخ بده، چند روز دیگه 18 سالم میشه نکته اصلی اینه که من با این حرف ها خودمو گول میزدم یعنی قطعا میدونستم تموم این تحولات نیاز به تکامل و قدم برداشتن داره و برای این اقداماتی هم انجام میدادم میتونم بگم تموم این 17 سالگی هر شبش من چند ساعت در حال صحبت کردن با خودم بودم که تنبلیو بزارم کنار و دست به عمل بشم برای اهدافم البته مدتی انجامش دادم ولی باز اجازه دادم تنبلی بر من غلبه کنه. با شروع این ماه من هه ی سعی کردم حداقل اروم اروم دوباره شروع به کار کردن روی خودم کنم و دوباره اون روحیه شروع و اون هدایت شدنا و اتفاقات خوب افتادنا شروع شده و من دارم سعی میکنم که بهترش کنم و برای همین اومدم تو سایت استاد تا ببینم فردا چه فایلی گوش بدم دانلودش کنم و همینجوری یهویی دستم میرفت روی چیزای دیگه و شانسی شانسیو با هنگ کردن گوشیم من به این فایل و کامنت هدایت شدم، که دقیقا حرف هایی که لازمه ی عمل و حال من بوده در اینجا قرار داشت
و الان چشمام پر از اشک دلم پر از اکلیلی و ذهنم پر از انگیزه شد برای انجامی بهتر در مسیر خواسته هام (:
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
174. روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
15 مرداد شب که من تو سایت رد پاهامو گذاشتم ،بعد داشتم طراحی میکردم که یهویی عین فیلم تن ماهی اومد جلو چشمم و انگار گفته شد که تن ماهی برو بخر و بخور
من هنوز شام نخورده بودم و مادرم سوپ درست کرده بود
ساعت 10 بود و مرکز خرید رو کم مونده بود تا ببندن
نمیدونم چی شد ولی حس میکردم باید برم تن ماهی بگیرم و بیارم با برنج درست کنم و شام رو هم سوپ بخورم هم تن ماهی با برنج
وقتی به مامانم گفتم گفت چی شد یهویی تن ماهی میخوای بخوری
گفتم نمیدونم یهویی دلم خواست
از داداشم پول گرفتم و رفتم ساعت 10:15 بود رسیدم مرکز خرید ولی بسته بودن و برگشتم و به مادرم زنگ زدم گفتم میشه از مغازه بخرم گفت آره بگیر
وقتی داشتم میرفتم تن ماهی بخرم هی داشتم میپرسیدم که چی شد یهو خدا بهم گفتی برو تن ماهی بخر
اونم این وقت شب
ولی گفتم من باید چشم بگم و رفتم خریدم و اومدم و مادرم سوپ رو آماده کرده بود برداشتم بردم پشت بوم تا اونجا بخورم
قبلش مامانم کلی انگور بهم داد تا ببرم پشت بوم پهن کنم تا خشک بشن وقتی رفتم و انجام دادم و برگشتم تا سوپمو بردارم و ببرم تو پشت بوم بخورم خیلی کیف داشت نشستم و با خدا صحبت کردم و هی ماچ میکردم سوپ و نونارو و یه لحظه دیدم نون شکل قلب شده خیلی خوشحال شدم که خدا قلب داده بهم
عکسشو کرفتم و باعشق خوردم
هر وقت که غذا میخورم با عشق و خوشحالی میخورمش و میگم قراره انرژی بشی تو وجودم ،قراره عضله بشی در بدنم و کلی با غذا حرف میزنم و از اینکه مشتاق بوده که بیاد و به بدن من برسه تا پر از مواد مغذی و ویتامین و مواد عالی و خاص بشه سپاسگزاری کردم و با عشق غذامو خوردم
بعد که یکم نشستم رفتم پایین و دیدم غذا حاضره و تن ماهی رو باز کردم و سه تا ظرف برای خودم و مادرم و داداشم گذاشتم و خوردیم خیلی خوشمزه بود
چند ماهی بود تن ماهی نخورده بودم نمیدونم شاید بدنم نیاز داشته و خدا میدونسته باید یه ویتامین از ماهی که هست به بدنم برسه و بهم گفت که برو بخر
خیلی سپاسگزارم از خدا که هر لحظه همراهمه و کمکم میکنه و بی نهایت ازش سپاسگزارم
این لحظات پر از عشق که شبِ روز 15 مرداد بود رو تو رد پام ننوشتم الان بهم یادآوری شد تا بیام و بنویسم و سپاسگزاری کنم
به نام خداوند مهربان و بخشنده
روز 174
خداوند را هزاران مرتبه شکر بابت یک روز عالی دیگر یک فرصت دیگر الهی شکرت
سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیزم و دوستان خوبم الهی شکرت
جقدر هادی عزیز خوب توضیح دادن همه چی تکامل است و این فایل یک چیز را در درون من بیدار کرد که باید مراحل را طی کنم من خییلیی عجول هستم و خییلی می خواهم زودتر به خواسته هایم برسم بدون در نظر گرفتن تکامل و حالا می خواهم همه چیز را طی کنم
چند ماه پیش که اصلا شغلی نداشتم و درآمدی نداشتم و فشار جهان خییلی زیاد روی من بود از خداوند درخواست کار کردم خداوند مرا به صورت خییلی ساده به مغازه که از پدرم و عمویم بود آورد و من فکر می کردم یک دوره خییلی کوتاه اینجا میمانم اما برعکس انتظارم پدرم مریض شد و تمام مسولیت هایش را به من سپرد و امروز فکر می کردم برم یک کار دیگر را شروع اما حالا که میبینم می توانم از این شرایط بهترین بهره را ببرم و تکاملم را طی کنم و اصلا نگران نباشم و بقیه کار ها را به خداوند بسپارم اگر خداوند مرا این جا آورده حتما برایم پلان بهتر دارد و نباید در تله ذهن بی افتم
خدای مهربانم تنها تو را می پرستم و تنها از تو کمک ویاری می جویم