یک الگوی مناسب برای مهمانی گرفتن - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری یک الگوی مناسب برای مهمانی گرفتن
    655MB
    46 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

500 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عاطفه ذوالفقاری گفته:
    مدت عضویت: 1266 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جون زیبا

    استاد یعنی من با دیدن این فایل کلی از گاری هایی که در طول روز داشتم باخودم میکشیدم رو پیدا کردم وبا این فایل عالی حس وحالم بینهایت خوب شده

    من همیشه فکر میکردم که باید پول هامو جمع کنم وبرم برا خونه پارچ ولیوان و وسایل پذیرایی ست بخرم البته این دید گاهی هست که از مادرم و اطرافیانم به من خورونده شده وقتی دیدم مریم جون روی چه وسایل ساده ای داره غذاو میوه میچینه گفتم ببین این ادمها (شما ومریم جون)از لحاظ ثروت غنی هستن وبسیار انسان های ثروتمندی هستن یعنی برای شما هیچ کاری نداره که یه انبار پارچو لیوان داشته باشین اما چقدر کارو برا خودشون راحت کردن و میگن گور بابای حرف مردم وچقدر راحت ولذت بخش دارن مهمان داری میکنن

    واعتماد به نفس وعزت نفس و احساس لیاقت در این فایل موج میزنه قشنگ میفهمیدم که استاد داره بیشتر از هرکسی بهش خوش میگذره و داعم در حال سپاس گذاری و حس وحال فوقالعاده بودن ومن صبح که بیدارشدم با دیدن این فایل کلا 180درجه فرق کردم

    چه بسا که ذهن من حتی بادیدن این سادگی وراحتی بازم نجوا هاش رو میفرستاد که هنوز‌ اون گاری هارو یدک بکشم اما من گفتم مریم جون با همون وسایلی که داره و باهمون چیزهایی که خریدن داره از مهمان پذیرایی میکنه منم از این به بعد با اون چیزهایی که دارم و فکرمیکنم از مد افتاده و قدیمی شده کیف میکنم وسپاس گذار داشته هام هستم وپول با ارزشم رو خرج حس وحال خوب خودم میکنم صرف وسایلی که واقعا بهشون نیاز دارم وحالم با خریدنشون عالی تر میشه نه صرف دکوری

    ووسایلی که برای چشم مردم میزارم سالها تودکور خاک بخوره وبعدقدیمی بشه ومن اونارو بندازم دور و این روند تا اخر عمرم ادامه داره ….

    استاد ایده کُلمَن برای نوشیدنی عالی بود

    و یه کار به قول مریم جون شیک ومجلسی وبسیار راحت دیگه نیاز نیست یخ و بشکنی بزاری تو پارچ بعد تولیوان بریزی بدی دست مهمون وبعد کلی ظرف کثیف کنی !!!

    خیلی راحت نوشابه سرد و هرکی دلش میخواد برمیداره واین واقعا عالیه

    حالا میخوام چنتا از ترمزهایی که شناسایی کردم رو بگم :

    1- من همیشه خودم رو با بقیه مقایسه میکردم نه از لحاظ اخلاق ورفتار عالی شون بلکه از لحاظ داشته های اون با خودم وکل روز داشتم همین کارو انجام میدادم وذهنم میگفت خوب حالا باید چه چیزهایی بخری که شبیح به زندگی اون رو داشته باشی اما من با دید این فایل فهمیدم باتمام چیزهایی که داری کیف کن و سپاس گذارشون باش واون هارو بسیار با ارزش بدون وببین ووقتی چیزی رو دیدی که اطرافیانت دارن وتونداری تحسینش کن وباهاش کیف کن وبگو منم میخوام ورهاش کن طبق قانون اگه حالت خوب باشه وسپاس گذارباشی خواسته به تو داده میشه وتو اون رو دریافت میکنی

    2- با دید داشته های بقیه خودم وداشته هام رو بی ارزش میدیدم اصلا کور ونابینا میشدم نسبت به معجزاتی که در زندگیم رخ داده اما الان یاد گرفتم هروقت ذهنم نجواکرد من کلی گزینه ومعجزه دارم که براش بزارم روی میز وبگم اصلا اوضاع اونطوری که تومیگی بد نیست و خیلی هم اوضاع عالیه وهمون طور که فلان کار درست شد بقیه کارها وخواسته های من ااجابت میشه من فقط باید تحسین کنم اون چیزی رو که میخوام وتماممم…

    وقتی سمیه خانوم رودیدم که چه عالی وراحت داره مثل بچه ها شنا واب بازی میکنه واقعا گفتم من باید دیدم رو نسبت به جهان بزرگتر کنم من بنده خدایی هستم که این جهان روخلق کرده و در تک به تک سلول های من خداوند هست ومن اونو حس میکنم واون به من اگاههواون ازمن میخواد که شادو سپاس گذارباشم چطود میتونم بندگی خداوند رو بکنم با همین خوش گذرونی ها و دیدن وتحسین کردن داشته های خودم وبقیه

    و بازی کردن واین کارهای لذت بخش برای من از بچه گی بد بوده چون مادرم میگفت تو دیگه بزرگ شدی نباید بلند واز ته دل بخندی تو نباید بازی کنی وباید سنگین باشی اخ که استا چقدر نسبت به اون عاطفه ی قبلی تغییر کردم و با این تغییرات دارم میبینم چطور تساعدی میرم جلو و خدا به من نشانه هش رو نشون میده که چقدر این کار درسته و چقدر اون افکار گذشته وپیشینیانمون غلته !

    استاد واقعا سریال زندگی در بهشت

    زندگی من رو تبدیل به بهشت کرده وسپاس گذارم که این فایل های عالی رو تولید میکنید وباعشق باما صحبت میکنید عاشقتونم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      هلن گفته:
      مدت عضویت: 4008 روز

      سلام دوست هم فرکانسی ام.

      کامنت شما نشانه امروزم بود.

      مدتی است تمرکزی دارم رو خودم کار میکنم.نتایج هم میگیرم.

      ولی دیشب دوستی رو دیدم و ناخوداگاه داشتم خودمو با اون مقایسه میکردم.

      الان شما به من یاد اور شدین که به نتایج و دستاوردهای خودم فک کنم.

      به رشد و تکاملی که دارم میکنم.

      و ذهنم رو در گیر مقایسه نکنم.

      خدایا شکرت که لحطه به لحظه هدایتم میکنی.

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    میلاد شریفی تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 1404 روز

    سلام به سید عزیز و مریم خانم گل؛ سلطان مهمانی های بهشتی.

    داشتم به این فکر می کردم برای همینه که تو ایران خیلی از ماها مهمونی های مجردی رو ترجیح میدیم. اگه دقیق و درست فکر کنیم و آنالیز کنیم میبینیم دلیل اصلیش اینه که توی مهمونی های مجردی احساس راحتی بیشتری داریم؛ کسی خودشو معذب نمی کنه و در نتیجه همه میتونن از با هم بودن لذت ببرن. حالا اگه بیایم همین فرهنگ رو به مهمونی های خونوادگی هم اضافه کنیم مطمئنا میتونه مهمونی های خونوادگیمون رو هم به لذت بخشی مهمونی های مجردی کنه.

    نکته ی مهم اینه که همونطور که استاد گفت هدف اصلی مهمونی رو فهمید. اصلا نه فقط برای مهمونی توی هرکار یا فعالیتی که ما انجام میدیم چه خوبه که بیایم اول از همه ببینیم هدف اصلی چیه. آیا کارهایی که داریم انجام میدیم ما رو به هدف نزدیک می کنه یا از اون دور می کنه. مگه غیر اینه که هدف از مهمونی اینه که یه شارژ انرژی بگیریم، بگیم، بخندیم، لذت ببریم، چیزهای جدید کشف کنیم، خواسته های جدید بسازیم، الگوهای جدید پیدا کنیم و کلا بخش برونگرای وجودمون رو فعال کنیم که جریان انرژی رو سرازیر کنه به زندگیمون. و طبق قانون بدون تغییر الهی چیزی که باعث لذت ما بشه رو بیشتر تجربه می کنیم و برعکس اگر چیزی در ذهن ما مساوی رنج باشه مثل همون آماده شدن های وسواس گونه برای مهمانی، باعث میشه که ما خیلی کمتر تجربش کنیم. اصلا چرا اسمشو مهمونی بزاریم؛ بهترین حالتش اینه که بگیم یه دورهمیه و این فرهنگ خیلی در آمریکا وجود داره که دور همی دارن. قطعا صمیمیتی که در دورهمی هست صدها برابر مهمانی های آنچنانی است.

    چقدر این نکته قشنگه که اولویت راحتی هر دو سمت یعنی هم میزبان هم مهمان است. و چقدر من قشنگ درک می کنم که اگر میزبان توی زحمت بیفته قطعا مهمان هم معذب میشه و دیگه نمیتونه لذت ببره.

    مطمئنا درس های این فایل هم با درس های عزت نفس گره میخوره. دلیل اصلی اینکه کسی خودش رو برای برگزار کردن یه مهمونی ساده عذاب میده اینه که وجود خودشو کافی نمیدونه برای افراد؛ احساس لیاقت در او ضعیفه و میخواد که توجه بقیه رو به سمت مسائل حاشیه ای مثل تعداد و تنوع غذا و … ببره. گاهی حتی بدتر از اون بعد از تمام شدن مهمانی برخی احساس گناه پیدا می کنن؛ مثلا میگن وای غذام بد شده بود؛ نتونستیم خوب پذیرایی کنیم و از این صحبت هایی که دیگه بدترین نوع ارسال فرکانس هست. یعنی مهمونی که قرار بوده همه رو شاد کنه، همه لذت ببرن، فرکانسهای دسته جمعی عالی بفرستن میشه وسیله ای که شروع اتفاقات بد رو کلید میزنه. واقعا باید راجع به این چیزها فکر کرد.

    نکته ی بعد اینکه ما هیچ وظیفه ای در قبال به زور شاد کردن مهمان نداریم. مهمان خودش وظیفه داره که از شرایطی که مهیا شده بهترین استفاده رو ببره و خودش سعی کنه لذت ببره. چون وظیفه ی میزبان هم اینه که خودش لذت ببره از مهمانی ای که برگزار کرده نه اینکه نگران وضعیت مهمان باشه.

    ایده ی کلمن خیلی کار را ساده و راحت می کنه خصوصا توی کشوری مثل آمریکا که خیلی عادت دارن دائم نوشیدنی بخورن. خیلی راحت همه میتونن به نوشیدنی خنک دسترسی داشته باشن.

    نکته ی بعدی تعادلی بود که مریم خانم بین شیک بودن و راحت بودن ایجاد کرده بود. با اینکه خوراکی هایی که تهیه و تزئین کرد از نظر ظاهر خیلی رنگارنگ و شیک بودن و طراحی جالبی هم به اونها داد ولی در ساده ترین شکل ممکن اینکار انجام شد. این نشون میده که میشه در عین راحتی، شیک برگزار کرد.

    نکته ی دیگه ای که به ذهنم میرسه اینه که خب سید عزیزم و مریم خانم گل دارن طبق قانون سلامتی زندگی میکنن و تقریبا همیشه غذاهایی میخورن که بدون کربوهیدرات هستن. ولی برای مهمونها دارن خوراکی هایی رو آماده می کنن که بعضا کربوهیدرات هم دارن و این یعنی احترام به سلایق و علایق مختلف؛ احترام به تنوع انسانها؛ احترام به مدار غذایی انسانها. و باز مهمتر از اون اینکه اینجا هم دوباره یه تعادل بسیار زیبا بین قانون سلامتی و غذای آزاد ایجاد کردن. نمیدونم انتخاب این خوراکی ها کار سید بوده یا مریم خانم ولی انتخاب هرکدوم بوده میخوام بگم Well done. خیلی برام زیبا و جذاب بود که خوراکی هایی که انتخاب کرده بودید با اینکه بعضا با قانون سلامتی همخوانی نداشتن ولی خیلی هم از اون دور نبودن. یک تعادل زیبا برای اینکه خیر قانون سلامتی تا حدودی به مهموناتونم برسه. مثلا پنیر ماده ی غذایی هست که زیاد از قانون سلامتی دور نیست، گردو به همین شکل با اینکه کربوهیدرات داره ولی شاید بین خوراکی های کربوهیدراتی بهترین انتخابه. انتخاب میوه ها هم خیلی هوشمندانه بود. تقریبا همشون از خانواده ی بری ها بودن که سالمترین و طبیعی ترین میوه ها از نظر قانون سلامتی ان.

    نکته ی مهم بعد اینکه مریم خانم اشاره کرد؛ برخی اعتقاد دارن که کارهای آماده سازی برای مهمونی باید قبل از رسیدن مهمون تموم بشه. مگه اداره س. مگه اصلا ددلاینی وجود داره. گاهی وقتا حتی لذتش بیشتر تو اینه که مهمون اومده باشه و هنوز همه ی کارها انجام نشده باشه و تو با کمک مهمونت بقیه ی کارها رو انجام بدی.

    نکته ی بعدی اینکه گاهی ما اینقدر برای برگزاری یه مهمونی پوست خودمو میکنیم که مهمون تا توی مهمونی هست فقط فکرش درگیر اینه که چطوری جبران کنه. چقدر در این لحظات افکار میتونن ما رو به در و دیوار بکوبن.

    نکته ی بعدی استفاده از ظروف یک بار مصرف. وای که چقد من این ایده رو دوست دارم. بسیاری از مشکلات رو توی مهمونی ها از بین میبره. علاوه بر اینکه دیگه ظرف شستنی وجود نداره، بهداشتی تر هم هست و دیگه هیچکس نگران این نیست که آیا اون ظرفی که جلوی مهمونه درست شسته شده یا نه؟ نکنه بوی غذای قبلی توش مونده باشه؟ و خیلی اتفاقات این شکلی دیگه.

    و به قول استاد یه سطل آشغال هم میزاریم اونجا که هرکی کارشو انجام داد تق بندازه توی سطل. من عاشق این کلمه ی تق گفتن سیدم. من قبل از اینکه با سایت عباسمنش آشنا بشم خودم هم این کلمه رو به کار میبردم برای همین وقتی سید با اون لحن زیبا میگه تق گل از گلم میشکفه :)))

    در آخر هم میخوام بگم به به باز چشممون به وجود گل علی آقا روشن شد. با اون شیرجه ی نازنینش و بدن درجه یک کشتی گیری. من بدن هرکی که خیلی خوب ساخته شده باشه رو میگم کشتی گیریه. چون بدن اکثر کشتی گیرا به صورت طبیعی و فقط با ورزش ساخته میشه. منتظر دیدن تراکت هم هستم با اون رنگ رویاییش.

    فعلا خداحافظ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    صحرا دختر طبیعت گفته:
    مدت عضویت: 2682 روز

    سلام سلام صد تا سلام به استاد عزیزِ عزیزم و مریم زیبایِ دوست داشتنی

    آخ که چقدر دلم براتون تنگ شده…

    صبح بعد نوشتن ستاره قطبی هدایت شدم به داستان زیبایی که ارتباط زیبایی با این فایل فوق العاده داره که دوست دارم بهتون بگم.

    یادمه زمانی که سفر به دور آمریکا با تراک کمپر رو‌ با عشق تماشا میکردم ، خیلی دوست داشتم کامنت منم خونده بشه ، خلاصه این درخواست داده شد و در کمترین زمان ممکن ، این اتفاق در کنار سواحل زیبای اقیانوس آرام دوست داشتنی افتاد.

    آنقدر این قسمت رو تماشا می‌کنم و لذت میبرم که فقط خودِ خودِ خدا می‌دونه…

    صبح اومدم فیلم کامنت رو در کنار متن درخواست کنار هم قرار دادم و بارها و بارها نگاهش کردم و اشک ذوق ریختم و به خودم گفتم خواسته ها کوچیکه و بزرگ ندارد ، اونا حتما محقق میشن ، کوچیکه و بزرگه فقط در ذهن منه…

    برای خدایی که من دارم می‌شناسمش کاری نداره ، چون او بی نهایته، او خود خود فراوانی نعمت و ثروته ، فقط من باید باور کنم و با تمرکز خیلی بیشتری روی خودم کار کنم.

    دوستای عزیزم من بعد اون سریال زیبا ، برای درک و شناخت بهتر کشور زیبا و ثروتمند آمریکا ، اومدم بر اساس موقعیت جغرافیایی برای خودم ی مستند 2 ساعته تدوین کردم…

    و دقیقا بعد خوندن کامنتم ، رقص استاد با ارشیا رو گذاشتم ، هر بار که نگاه میکنم چناااااااان ذوقی میکنم و انرژی میگیرم و که خودم گویی در اون مهمونی هستم و بعد به خودم میگم ( آخ که چقدر لذت بخشه و من چقدر دوست دارم با استاد خوش انرژی خوب مون دورهم باشیم و بزن و برقص داشته باشیم…)

    خواسته ها محقق میشوند ، مسأله فقط پر کردن اون فاصله فرکانسی هست که می بایست پر کنیم…

    الان که این قسمت زیبا رو دیدم که شاگردهای استاد هم هستند نمی‌دونید نمی‌دونید چقدر چقدر چقدر احساس عجیبی دارم….

    که به خودم یادآور بشم خواسته ها محقق میشوند به شرط باور و ایمان به شرط تمرکز گذاشتن روی اصل

    که چقدر مریم عزیزم با اون لباس زیبا و آرامش درونش زمانیکه اسباب مهمانی رو آماده کرده بود ، پشت لب تاب بیانش کرد….

    آره بودن در سایت و عمل به آموزه های استاد اصل و اساس زندگی تک تک ماست و ما به اندازه ای که باورشون کردیم نتیجه گرفتیم….

    خدایا شکرت شکرت شکرت برای این هدایت زیبا

    خدایا شکرت شکرت شکرت برای این روز زیبا که بیدار شدم و تا به الان در مسیر رویاهام قدم‌های کوچیکی برداشتم….

    خدایا شکرت شکرت شکرت

    استاد عزیزم چقدر خوبه که شما هستید و قوانین خداوند رو به زبان خیلی ساده و طبیعتی در تمام ابعاد زندگی برامون بیان میکنید.

    همین یک مهمانی ساده ، که شما در کمتر از چند ساعت همه چیز آن‌ را فراهم کردید ، چون هدف کنار هم بودن و لذت بردنه.

    چقدر دقیق گفتید وظیفه من این نیست که کاری کنم به مهمونم خوش بگذره ، اون خودش باید این مهارت رو داشته باشه .

    چقدر ساده و راحت خوراکی های مفید و با کیفیت تهیه شد ، تزیین شد ، به سلیقه مهمان ها احترام گذاشته شد.

    وای خدای من آب پاشی جلوی درب هم انجام شد ، چقدر خوبید شما استاد جانم.

    چقدر خوشحالم که تا اندازه ای توانستم سادگی و راحتی در زندگی فردی و روابطم رو داشته باشم.

    چقدر خوبه که جهان آنقدر دقیق کار می‌کنه و آدمایی سر راهت قرار میده که متناسب با باور های تو هستند و تو همانطوری هستی که راحتی…

    وای خدای من این نگاه سادگی و راحتی در رفتار و روابط به همراه احساس لیاقت و شایستگی عمیقِ درونی چقدر لذت بخشه.

    خدایا شکرت شکرت شکرت

    خودت کمکم کن تا در این مسیر متعهد و ثابت قدم بمانم.

    خدای خوبم من تنها تو را می رساند و آنها از تو یاری می جویم…

    منو هدایت کن به راه درست ، مسیر درست و آدمای درست…

    خدای خوبم من دوست دارم :

    شادی و آرامش بیشتر

    نعمت و برکت بیشتر

    سلامتی و ثروت بیشتر

    عشق و لذت بیشتر رو در همه ابعاد زندگیم تجربه کنم.

    الهی به اُمیدِ خودِ خودِ خودِت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    فرنگیس محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2657 روز

    سلام استاد جان

    نه تنهااز این فایل و نحوه برگزاری مراسم ها ، بلکه طی چند سالی که با شما همراه هستم همه جانبه در کل شخصیتم ،برخوردم ،علایقم ،دوستانم ،حرفه و درآمدم تغییر ایجاد شده

    منی که ،به عنوان مهمان دار هیچ وقت خودم به غذا یا دسر های که مهیا کرده بودم یا لب نمیزدم یا خیلی کم در حدی که کنار مهمونهام مشغول باشم می‌خوردم ،در این حد غرق در استرس یا خستگی بودم

    یعنی اگه همه چیز باب میل من برگزار شده بود و اون چیزی که میخواستم شده بود، هم به قدری خسته بودم که دیگه با وجود گرسنگی اصلأمیلی به خوردن غذا نداشتم

    فکر کنید که ، خودم به عنوان یه مهمون در نظر می‌گرفتم و همه اتاق ها ،حیاط ،سرویس ها رو نگاه میکردم، ببینم از دید یه مهمون کجاها ایراد داره ، لک داره ،خیلی باسابقه چیده نشده

    بعد شروع میکردم اون قسمت ها رو تمیز کردن ،از نو چیدن ،..

    در این حد برام مهم بود که همه چیز عالی باشه از نظر مهمونم

    ،حالا مدل ظروف و چند تا دسر و غذا که بماند

    اما العان همین چند روز پیش که بیست نفر مهمون داشتم ،بنظرم‌ ساندویچ سالاد الویه با کیک و تنقلات ،کفایت میکرد

    حتی همسرم اصرار کرد میوه هم حتما بزار ،از نظر من زیاد لازم نبود و برا یه دورهمی عصرونه همینقدر خوبه

    ،این رو کسی میگه که کل کشوهای فریزر رو بهم می‌ریخت تا سینی های ژله بستنی و دسر وو فلان و فلان توش آماده بشه و تحسین همهگان و پدر خودش رو در می‌آورد

    اصلا نمیشه از سطح تغیراتی که فقط در جنبه یه مهمونی ساده برگزار کردن در من اتفاق افتاده ،با من قبلی قیاس کنم

    کل کشور و کمد ها بهم میرخت واسه انتخاب لباس ،العان فقط برام مهمه، تمیز و مرتب و خودم راحت باشم، اصلا نظر و تایید دیگران اهمیتی ندارند

    ایده ای که از شما گرفتم و تا حدود زیادی هم تو مهمونی هام پیاده کردن اینه که همه چیز رو خودم درست نکنم تا جاییکه ممکنه هر آن‌چه می‌خوام و بیرون هست رو آماده از بیرون بگیرم و اینقدر دو دو تا چهار تا نکنم

    ایده بعدی استفاده از ظروف یه بار مصرفه که فعلا در حد سفر ه اش تونستم اجرا کنم و یکم مقاومت دارم ،چون اینجا ظروف به این زیبایی و کیفیت وجود ندارد و خودم هم با اونها راحت نیستم

    برای راحت تر انجام دادن دورهمی و مهمونی های بزرگ ایده خودم که جدیدا اجرا کردم و کلی هم کارهام راحت شد این که از دیگران کمک بخوام

    با یه سری افراد که صمیمی تر هستم ازشون درخواست میکنم که زودتر تشریف بیارند و بهم کمک کنند و همیشه هم استقبال شده

    ایده بعدی هم که از شما یاد گرفتم حدالمقدور استفاده مواد آماده و کنسرو های بیرون هست

    ایده بعدی چیدن و در دسترس گذاشتن وسایل پذیرایی برای آسانتر شدن کارهاست

    یه ایده ای که خودم هم استفاده میکنم اینه که اگر فرصت داشته باشم دسر ،کیک یا …درست میکنم و با خودم میبرم تا میزبان رو هم خوشحال کنم و یه کمک کوچیکی برا راحت تر پذیرایی کردن بهش کرده باشم ،یکی از مهمون هام که کیک خونگی درست کرده بود برام، خیلی خوشحالم کرد.

    ایده دیگه ای که ما تومهمونی هامون اجرا می‌کنیم مرتب کردن،خونه و چیدن ظروف صاحبخونه به حالت قبلی و سر جای خودشون هست ،من این کارشون رو تحسین میکنم و واقعا کار ها راحت و سریع انجام میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3456 روز

    آیات 63 تا 65 سوره ی واقعه

    سلام به همگی

    امیدوارم جیباتون پر پول باشه

    حال دلتون عالی باشه

    و شکر گذاری لحظه به لحظه زندگی تون باشید

    امشبم میخام به ایده ام عمل کنم و یه آیه دیگه از قرآنو اون چیزی که ازش میفهممو اینجا بنویسم

    أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ ‎﴿۶٣﴾‏ أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ ‎﴿۶۴﴾‏ لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ ‎﴿۶۵﴾

    آیا هیچ درباره آنچه کشت می‌کنید اندیشیده‌اید؟! (63) آیا شما آن را می‌رویانید یا ما می‌رویانیم؟! (64) هرگاه بخواهیم آن را مبدّل به کاه در هم کوبیده می‌کنیم که تعجّب کنید! (65)

    این آیه رو خیلی دوس داشتم چون خیلی قشنگ اومده از یه تمثیل استفاده کرده

    توی قرآن بارها اومده خدا گفته که مثلا به پیامبر میگه تو تیر ننداختی خدا بود که تیر انداخت

    و خیلی ساده یه جورایی کارایی که ما فک میکنیم ما داریم انجام میدیم رو خدا به خودش نسبت میده

    اینجا میشه ریز اینو برداشت کرد که وقتی که میگیم ما دست خداییم

    فلاان مشتری دست خداس یعنی چه

    من همیشه به خودم میگم که توی این دنیا فقط تو هستیو خدا

    فقط و فقط تو هستیو خدا

    اگه کسی باهات خوبه اون دست خداس در واقع خود خداست و یه جوابی به باورهای تو

    اگه مشتری وجود داره و یه مشتری راضیه و بارها تا الان سفارش داده در واقع دست خداست

    این اگه بره و تو روی باورهات کار کرده باشی خدا از یه دست دیگه برای تو اون مبلغو میرسونه

    یاد اون دوستی میوفتم که اومد توی کلاب هاوس آنلاین شد و شروع کرد به صحبت کردن

    دقیق داستانشو یادم نیس ولی یادم گفت شرکت من یه مشتری داشت اونم میخاس سو استفاده کنه دیگه از شرکت ما

    منم با اینکه توی هزینه های شرکتم میموندم و با اینکه دوستام بهم گفتن نکن این کارو اونو ردش کردم رفت

    و تا ردش کردم خدا یه مشتری دیگه رسوند که کلی بیش تر از اون قبلی بهم خیر رسوند

    خیلی لذت بردم از داستان این دوستمون

    و مصداق بارز اینجاس

    آیه آخرش

    اومده با یشا گفته اکه خدا در مشیتش باشه اون کشت شما رو تبدیل به کاه میکنه

    برای من تا دلت بخاد پیش اومده که بیشتر از هرکس دیگه ای زمان گذاشتم کلی تلاش کردم یه سیستم رو راه انداختم و کلا بعدش یه جورایی رفته روی هوا

    چرا

    چون خدا با مشیتش با من رفتار میکنه

    با قوانینش با من رفتار میکنه

    نمیشه که من قوانین خدا رو نادیده بگیرم و انتظار داشته باشم تلاش های حتی گنده ام به ثمره بشینه

    من همیشه مثال بابک بختیاری رو میزنم

    بابک بختیاری مگه چی کار کرد اومد بستنی تقریبا َآب شده رو کرد توی لیوان یه نی گنده ام گذاشت وسطش و شد آیس پک

    همین

    کار خاص دیگه ای نکرد

    یعنی چی

    یعنی تلاش کوچیکش جواب داد

    بعد همین ایده ی به نظر من مسخره

    میره جلوتر به جایی میرسه که کلی میترکونه

    و باعث میشه که آیس پک تبدیل بشه به برندی که ظرف مدت دو سال بشه جزو صد برند برتر کشور

    این اصن عجیب و غریبه آآآ

    یعنی من مادرم توی کار فرش دستبافه

    فرش دستباف اصفهان رو متری تقریبا هفتصد دلار میخرن

    و حتما هم باید جفت باشه

    مثلا یه جفت نه متریش به پول الان در میاد حدود ششصد پنجاه میلیون تومن میشه تقریبا دوازه سیزده هزار دلار

    حالا این فرش اگه اسم مثلا دردشتی اگه زیرش بخوره

    دیگه 13 هزار دلار نمیخرنش اون موقع 80 هزار دلار میخرنش

    یعنی تقریبا شش برابر

    میشه به پول الان حدود چهار میلیارد تومن

    با یه دونه اسسممم

    یه دونه فرش که کیفیت بافتش اصلا و اصلا و اصلا به فرشها ما نمیرسه با یه برند شش برابر میشه قیمتش

    حالا فک کن خدا لطف داشته به بابک بختیاری و دو ساله برندشو کرده جزو صد برند برتر کشور

    ببین چ جوری میتونی ازش پول بسازه

    از همون یه دونه

    قبلا یه نفر میخاس برند بشه

    باید صد سال قدمت داشت توی کارش

    بابک بختیاری پونزده سال پیش تازه

    اونم نه الان

    کاری کرده که ظرف مدت دو سال

    به لطف خدا برندش اینجوری بترکونه

    اینا نشون میده که فرصتها هروز داره بیشتر میشه

    و اگه از قوانین استفاده کنی میتونی پیشرفت کنی

    اگه نکنی

    زندگی کاملا میتونه مزخرف باشه

    همونجوری که بابک بختیاری اینجوری آسمونو زمینو به هم دوخت

    دمش گرم

    خدایا منو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیس

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    سلیمان رفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1395 روز

    سلام بر اهل بهشت ، سلام بر استاد عزیزم و خانوم شایسته بزرگوار ،

    خیلی خوشحال ام بابت این فایل جدیدو اینکه می‌خوام تجربه ساده گرفتن و بهبود عملکرد خودم رو که دیروز داشتم و چند بار انجام دادم و کیف کردم رو براتون اینجا بنویسم

    ما دیروز با پدرم تصمیم گرفتیم دوتایی بزنیم به دل طبیعت و کلی کیف کنم که هدایتی یکی از دوستان خوب و هم مسیرام پیشنهاد دادم و اونم به شکل عجیب و غریب با ما اومدن، بعدش داخل پرانتز اینو بگم که ما قبلنا برای اینکه بریم بیرون و لذت ببریم از طبیعت باید کلی وسایل و بار و بندیل جمع میکردیم که آقا چی داریم میریم طبیعت دیگه حتما باید جوج بازی و کباب و صبحونه و کلی تنقلات ببریم تا بهمون خوش بگذره اینا قبل آشنایی با قوانین بودو یه جورایی باید اعتراف کنم که تو مسیر ام که بودیم زیاد این ساده بودم و لذت بردن رو تجربه نمی‌کردیم ولی این چند باری که رفتیم و برای خودمون ساده گرفتیم اینقدرررررر بهمون خوش گذشته که حد و حساب نداشته ، خلاصه دیروز رفتیم تو دل طبیعت ، نگم براتون اینقدر زیبایی دیدیم اینقدر تحسین و سپاسگزاری کردیم اینقدر لذت بردیم که اصلا به فکر غذای آنچنایی درست کردن غذا نبودیم و فقط داشتم لذت می‌بردیم و یه غذای خیلییی ساده ای برده بودیم که دوستم قشنگ گفت آقا این غذای خیلی ساده از صدتا غذا و کباب آنچنانی بهمون چسبید ، نتیجه این سادگی باعث شد ما بیشتر از زیبایی ها لذت ببریم ،وقتمون رو بزاریم روی اینکه زیبایی، سپاسگزاری ،تخسین و کلی خیر و منفعت برای ما داشت و یه نکته که شاید کمک کنه به دوستان بابت موضوع اینکه خانواده ام اطرافیان ام منفی هستن و حرفا و فکراشون اذیتم می کنه بگم که آقا وقتی تو تغیرررر کنی اطرافیانت تغیرررررر میکن، مثلا دیروز که پدرم با ما اومده بود بیرون میدید که منو دوستم چقدر داریم لذت می‌بریم چقدر دارم سپاسگزاری میکنیم از قوانین صحبت می‌کردیم پدرمم خود به خود سپاسگزاری میکرد زیبایی ها رو بهمون میگفت می‌گفت ببین ببین می‌شنوی صدای آب رو میبینی چقدر قشنگ ،

    و کلی کیف کردیم تو راه برگشت منو دوستم داشتیم به همدیگه نکات مثبت اون روزمون رو مرور میکردم

    مثلاً می‌گفتیم اون آقا که مهربونم بود ، اون درختا ، اون چمنا اون آب ها اون بو ، اون نسیم و……

    یه لحظه وایسادم فکر میکردیم بابام گفت صدای دارکوب که اینقدر ذوق کردم ، و اینکه اومدیم خونه بابام به مادرم می‌گفت خانوم امروز چقدر کیف کردم چقدر لذت بردم ،اینو بگم که بابای من اکثرا با دوستاش و خانواده میره بیرون ولی می‌گفت این بیرون رفتن خیلییی به من کیف داده اینم نشونه های عمل کردن ما به قوانین ، توجه به زیبایی ها ، سپاسگزاری ، تحسین ،صحبت کردن از قوانین ،

    خدایا شکرت ما تو این مسیر الهی هستم و هر روز داریم نکات عالی یاد میگیریم ،

    و یه نکته که دوستم دیروز گفت این بود که آقا ما خود به خود داریم به سبک استاد زندگی میکنیم ساده و راحت و عالی. خدایا شکرت

    استاد جان خیلییییییی از شما و خانوم شایسته سپاسگزارم بابت تهیه چنین فایل های پر محتوا و عالی ،

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1444 روز

    سلام درود به استاد عزیز وخانم شایسته مهربانم.و سلام به زیبایی ماه اردیبهشت به دوستان زندگی دربهشت

    چقدررر اینجوری مهمونی دادن و رفتن خوبه،

    چقدر خوبه که همه چیز رو راحت بگیریم و جهان هم برما راحت می گیره چقدر خوبه روی خالص شدن فرکانسم کار کنم و خداوند افرادی رو به زندگیم هدایت می کنه که من در کنارشون احساس شادی ارامش و راحتی بیشتری می کنم.افرادی که پایبند به قانون هستند دنبال شادی هستند خوش گذروندن و راحت گرفتن به خود و طرف شون،

    چقدر آدم پیش افرادی که از ریشه خوبن احساس آرامش می کنه.

    استاد چقدر اون لحظه منو توی فکر برد.قدرتی که خداوند به من انسان داده رو بیشترباور کردم، ،مصداق همان آیه که خداوند می فرماید من مسخر کردم هرانچه که درآسمان ها و درزمین است،به شرطی که باور داشته باشم.به شرطی که با خودم و خدا در صلح باشم اونوقت هرآنچه من بخوام در ان واحد استجاب میشه،

    وقتی فرکانس هات خالص باشه وقتی ترمز و مقاوت نداشته وباشی بخواهی می شود.

    وقتی استاد فرمودید از خدا خواستم هوا ابری بشه و شد اون لحظه به خودم گفتم نگاه عارفه نگاه شد چرا من همیشه چیزای کوچیک خواستم یعنی وقتی تغییر آب هوا رو دیدم استاد متوجه شدم خواسته هام کوچیک،استاد جان خیلی خیلی ازت ممنون و سپاسگزارم که این درخواستت رو همرا با فیلم برامون به اشتراک گذاشتید به خدا نیاز داشتم،می تونم برای خودم یه نشونه بدونم ببینم برای درخواستم برای اتفاقی که افتاده نتیجه اش هنوز نمی دونم چیه؟ استاد عاشقتم که این چند مدت که من هرروزش توی سایت بودم هر فایلی آمد در راستای نیاز من بود با بعضی هاش گریه کردم با بعضی هاش فکر شدم با بعضی ها انرژی گرفتم. از همه فایل ها انرژی گرفتم اما هرکدوم یه جوری ،استاد خیلی خوشحالم توی سایتم خیلی خوشحالم توی سایت دوستانی دارم از جنس فایل های خودتون از جنس نور که مثل آب زلال اند،زندگی دربهشت پرادایس مختص همان مکان فیزیکی که شما تجربه می کنید و ما با چشم سر می بینیم نیست زندگی در بهشت شما از این سایت شروع شده تا اون مکان فیزیکی،تجربه من از این سایت می تونم بگم زندگی دربهشت منه،منم هربار خودمو به قسمت هایی از این سایت مهمون می کنم با کلید مرا به سوی نشانه ام هدایت کن،یا یه فایل می اد روی سایت مهمون من میشه اونروز، استاد من مهمونی رفتن مهمون آمدن دوست ندارم اونم بیشتر به خاطر بحث پذیراییش،چون کل روز امو ازم می گیره هیچ روز قبل بعدشم ازم می گیره،بماندشنیده ها و دخالت ات هاشون در حریم هم،خیلی وقت دور خیلی از مهمونی رفتن ها و حتی آمدن هاشون ( که در اتاقم بمونم )رو خط قرمز نه سیم خاردار قرمز کشیدم که بتونم فرکانس هام کنترل کنم.اگه من روی خودم کار کنم اگه من فرکانس هامو خالص کنم خود به خود مکان زندگی من آدم های زندگیم عوض میشن.

    استاد چقدر خوبه این نوع مهمونی هایی که شما می گیرید،با آدم های هم فرکانس خودتون.

    استاد فقط اون یه تیکه که از خدا خواسته بودید هوا ابری بشه تا آب خنک بشه که مهموناتون بتونن شنا کنن،یعنی باوری ساختید در وجود ماکه مامی تونیم برای خیلی از چیزای

    که غیرمنطقی می دونیم یاغیر ممکن شدنی بدونیم برای آن لحظه اونروز ان اتفاق شدنی بدونیم. استاد می خوام داد بزنم بگم عاشقتم :) خدایاااااااااا عاشقتممم که نشونه فرستادی بدای خواسته ام

    من تجربه این تغییر هوا رو توی همین زمستان گذشته داشتم 8 دی ماه باید می رفتم دانشگاه روز قبلش که دوستم زنگ زد هماهنگ کردیم همو دانشگاه ببینیم.برف شدیدی می بارید من از برف یخبندان فوق العاده می ترسم کلا با احتیاط قدم برمی دارم تا جایی که بتونم نمی رم‌ بیرون نه که مجبوری بشه وبایدی باشه بیرون رفتنم .بعداز تماس دوستم از پشت پنجره بیرون نگاه کردم چه برفی می امد تازه هم شروع کرده بودم روی فایل های اجرای توحید درعمل کارکردن که از خدا خواستم خدا الهی فردا هوا خوب افتابی باشه من با فاطمه دوستم قدری بیشتر پیش هم باشیم.هواشناسی هم برفی اعلام کرده بود. اتفاقی که افتاد فردا صبح دوشنبه 8دیماه خبری از برف که نبود هیچ چنان افتابی بود که برف ها رو داشت آب می کرد هواش خیلی خوب غیر باور من و دوستم بود.من خیال راحت تونستم برم دانشگاه از اون هوا عالی هم لذت ببرم خبری از یخ زدن برف روی زمین نبود به قدری سنگ فرش های محیط دانشگاه خوب بود که نیازی نبود حتما از قسمتهایی که کف پوش یا نمک پاشی شده برم که برام غیرباور بود چون صندلی ها وچمن های محیط دانشگاه روش برف بود اما زمین نه باعث تعجب منم شده بود که هرقدمی برمی داشتم خداشکر می کردم حداقل زیرپای من برف نیست .

    الانش که دارم تایپ می کنم اون احساس لذتی که برف دور اطرافم می دیدم اما زیرپام نه اون احساس به قدری برام لذت بخش بود که هربار یادم می اد حالم بدجوری خوبه می کنه. احساسی که از خدا چیزی بخواهی دقیقا همان اتفاق بیفته.برای همه از این لحظات آرزو می کنم.

    درپناه الله یکتا شاد سلامت باشید.در بهشت زیباتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    مرضیه فرجی گفته:
    مدت عضویت: 1049 روز

    سلام استادم و مریم جانم

    چقدر این فایل دلنشین و خودمونی بود البته مثل بقیه ی سریال

    استاد مگه قراربود دیگه ادامه سریال رو نزاری؟؟؟!!!مگه میشه اخهههه..من اصلا حتی ب نبودنش هم فکر نکردم..یعنی یک لحظه جا خوردم انقدر ک برام عادی شده بودن این فایل های ارزشمند..نمی‌دونم این خوبه یا بد

    چقدر ذهن من در مقابل شما دونفر و کاراتون تو این فایل مقاومت داشت..یعنی شاید حتی تو محصولات من انقدر مقاومت نداشتم ک تو این فایل داشتم..از هرچی ک فکرشو‌کنین..نمیدونی ذهن منطقی من چ حرفایی ب من زد موقع دیدن این فایل ک نمیخام بگم…اما ی چیزو مطمنم ،اونم اینکه ایراد از من و باورهامه..ن کارهای شما..می‌دونم ک من باید تغییر کنم و البته ک کار یک روز و دو روز نیست.ولی شدنیه

    درواقع قبلا من کلا از مهمونی دادن فراری بودم بخاطر همین دنگ و فنگ ..البته چندساله خودم کم کردم اون همه حاشیه ی مهمون داری رو..ن اینکه میدونستم قانون چیه،بلکه خسته شدم انقدر ک من تو آشپزخونه درگیر کار بودم..ولی الان با ی مدل غذا راحت و سریع ردیف میکنم همه چیزو

    درمورد ظرف های یکبار مصرف..ی چیز بگم خنده داره واقعا..استاد چند سالیه ک سفره یکبار مصرف باب شده تو ایران و اولش همه مقاومت داشتن..میگفتن مگه هیئته..مگه سفره معمولی چشه..از تنبلی اینارو میندازن..خود منم میگفتماااا..اصلا نمیدونی ما چقدر حرف شنیدیم سر این سفره ..خیلی واقعا پیش پا افتاده ست آخه..حالا این جا افتاده و اوکی شده ..لیوان یکبار مصرفم تا حدی اوکی شده…ولی بشقاب!!!اصلا من خودم این فایلو دیدم( ذهنم گفت آخه یکبار مصرف جلو مهمون!!!!با وجود این همه ظرفی ک تو کابینت دارم چرا باید یکبار مصرف بزارم.)..این یکی از اون حرفایی هست ک گفتم ذهنم بهم گفت

    ولی خب می‌دونم ک من ایراد دارم..اینم می‌ره جزو چیزایی ک باید درستش کنم..

    خب بریم سراغ قشنگی ها ک مثل همیشه و هربار میبینم اون بهشت زیبارو ک‌چقدر همه چیز رویاییه..از گوشی ک انقدررقشنگه ببین واقعیش چقدر بی نظیره ک اون ویوی زیبا ترکیب میشه با استشمام بوی‌خوش و هوای تمیز پارادایس و اون لذت بارون..اون بوی بارون..اون رطوبت عالی..واقعا خداروشکر برای این همه نعمت

    مریم جانم شما چقدر زیباتر شدی با اون پیراهن گل گلی قشنگ..چقدر صورتتون دلنشین تر شده بود، آرامشتون عالیه و میدونی ی چیزی هست ک ماها ک تازه وارد این مسیر شدیم خیلی درگیرش میشیم..اونم مقایسه ست..من آرامش شما رو با استرس خودم مقایسه کردم..گفتم من اگر 30 تا مهمون داشتم قطعا ترکیده بودم…حتی این آرامش شما هم برای من الگوعه.

    در مورد فراوانی هم بگم ،تصمیم دارم هروقت ک کامنت میزارم بخشی از کامنتو آگاهانه روی فراوانی باشه..بی شک زندگی شما الگوی عالی هست برای باور فراوانی

    اینکه چقدر غذاهای آماده و خوشمزه فراوونه..و چقدر راحته همه چیز..بدون نیاز ب پخت و پز همه چیز در دسترسه

    چقدر کارخونه هایی ک این محصولات رو آماده میکنن هم خودشون ب ثروت میرسند هم کارگران اون کارخونه هم فروشنده هم کسانی ک این محصولات رو جابجا میکنن..هم اون کارخونه ای ک بسته بندی اون محصولات رو آماده می‌کنه و الی آخر…

    حتی اون ظروف یکبار مصرف با اون جنس عالی ک داره و حتی اون چنگالا ک اگر نمیگفتین پلاستیکه من اصلا متوجه نمیشدم ،انقدر ک طبیعی و تمیز و قشنگ بودن..واقعا خداروشکر ک جهان رو ب پیشرفته..رو ب گسترشه..و چقدر همه چیز مدام هرروز داره بهتر و سریع تر و اسونتر میشه..این عالیه..خداروشکر

    ازتون ممنونم استادم و مریم قشنگم

    ازینحا بغلتون میکنم

    یک دنیا عشق و سلامتی و موفقیت براتون آرزو میکنم..پایدار باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    نورآغا تلاش گفته:
    مدت عضویت: 1109 روز

    سلام مجدد وقت هم بخیر پر قوت و پر انرژی باشید استاااااااااااد خیلی خیلی عالی آب بازی مس کنید اما به قول افغانی سرمندولی (ملاق،چرخشی ) نزدید اما من خود تو رویا هام ملاق زدم چه جای عالی استاد در دسترس داری

    چه حوض آبازی عالی و خداییش چه مهمان های باحالی داری خداوند ج همه تان را حفظ کند و خانه زیبا مبل های راحتی و من آشپز هستم این گریل مرغ دلمو برد خیلی عالی و عجب مهمان جالب خوب هم بهت کمک کردن و و اون پسر های که توی بیرون اتاق نشتن و غذا می خوردن و با ماهی غذای خود را می انداختن و استاد چیزی که قابل ذکر است اینو بگم هر قدر ما به خود راحت بگیرم مهمان هم از ما خوششان می آید و هر موقع که دعوت شان کنیم می آیند اما نکته که از نظر توی مهمانی گرفتن مهم است از ….

    1. ساده سازی، غذا معمولی که خودمان برای خود همیشه تهیه می کنیم اما راحت پخت اش را بلدیم و هم دست و پاچه نمی شویم

    2. احترام به مهمان . از مهمان خواهش کنیم اینجا خانه خودتان مثل که شما آماده کردید لیوان یک بار مصرف که خودتان بر دارید و بخورید

    3. خوش گذراندن خود ماست . توی مهمانی که می گیرم اول به خود رسیدگی کنیم که اصلا حال و حوصله مهمان داریم و اگر نداریم محترمانه با مهمان در میان بگذاریم که من چنین مسأله را نمی توانم ازتان پذیرایی کنم

    4. به اندازه جیب خود برای من مهمان هزینه کنیم نه چیزی که یکبار مهمان کلی برایش خرج کردیم اما بار دوم که دیدیم اش ازش پنهان شویم

    5. کاری کنیم که مهمان ما هم بتواند مارا دعوت به غذا کند که خیلی برایش سخت نباشد

    داستان معروفی است که یک زن ثروتمند به خانه زن از مال دنیا کم بهره رفت درخواست نمک کردم پسرش گفت مادر ما که در خانه نمک بیشتر داریم چرا رفتی از خانه فلان نمک در خواست کردی مادرش گفت برای اینکه آنها اگر جای لازم لازم داشتن بتوانند بیایند از ما درخواست کنند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 820 روز

    به نام خدا

    ردپای 22

    سلام به استاد و مریم عزیزم امیدوارم حالتون خوب باشه

    یکی از تفاوت های شما با بقیه در اینکه آموزش هاتون تمام زندگی انسان پوشش میده بهت شیوه زندگی کردن تو شرایط مختلف یاد میده ،متفاوت دیدن و فکر کردن یاد میده

    ساده کردن راه ها و پیدا کردن بهترین و کاملترین راه یاد میده

    ازتون زندگی کردن یادگرفتم ورای هر آگاهی که بخواد پولی وارد زندگی من کنه ،همینکه یاد بگیرم چطور زندگی کنم چطور شاد و سلامت باشم چطور روابط خوب داشته باشم و از همه مهم تر چطور زندگی توحیدی داشته باشم ،اولویت من بود

    ازتون بسیار سپاسگزارم

    درواقع صلح شما با خودتون شمارو در محیطی قرار داد که افراد مثل خودتون در کنارتون باشن و همون قدر ساده باهاتون معاشرت کنن ،چه بسا اون افراد در برابر بقیه ساده زیست نباشن

    صلح شما با خودتون باعث شد که دنبال تایید بیرونی نباشید

    تمام اینها برای من درسه که اگه اینجا داری زیادروی میکنی برای خوش گذروندن یا چیز دیگه

    مریم عزیزم ازتون سپاسگزارم بابت صدای آرامش بخشتون ،مهر تو کارهاتون ،عشقتون به زندگی ،سادگی و تمیزیتون

    درست همون چیزهایی که من دوست داشتم ،یه دوست صمیمی با این خصوصیات داشته باشم و شما دوست صمیمی این روزهای من هستید

    هر وقت فشار کاریم بالاس میام سراغ سریال هاتون تا من مهمون خونتون باشم

    استاد عزیز درس امروز برای من اعراض بود و الگو هایی که با اعراض نکردن چطور زندگی به خودشون سخت میگیرن

    من اعراض کردم به ناخواسته ها که تاثیر گذار در زندگیم نبودن ،مسائل من نبودن که بخوام حلشون کنم صرفا به خاطر ورودی بد ،وارد زندگیم شده بودن

    از طرفی الگو هایی دیدم که به خاطر اعراض نکردن به ناخواسته ها چقدر از همون جنس اتفاقات بیشتر تجربه کردن حتی با شدت بیشتر

    امیدوارم بتونیم.ورای جملات در برابر ناخواسته ها اعراض کنیم و توجهمون رو صرف چیزهایی که میخوایم بکنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: