یک الگوی مناسب برای مهمانی گرفتن - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

به نام خداوند هدایتگر

سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

سلام به همه دوستان خوبم

استاد و خانوم شایسته عزیز واقعا ازتون سپاسگزارم برای این فایلها که پر از درس و آگاهی هست

اتفاقا چقدر من نیاز داشتم به این سبک فایلها و چند روز پیش دقیقا داشتم میگفتم ای کاش استاد بازم از مهمونی هاشون فیلم بزارن رو سایت

چون اون سری از فایلهای زندگی در بهشت که مهمونا اومدن خونتون خیلی خیلی برای همه ما درس داشت و چقدر نکات یاد گرفتیم چقدر سبک زندگی مون عوض شد

چقدر یاد گرفتیم که مهمونی دادن رو آسون بگیریم و هدف رو بزاریم لذت بردن

استاد و خانوم شایسته نمیدونین چه کمک بزرگی به ما میکنین

اینکه نگاه مون به یه سری مسائل تغییر کنه و نیازی نیست طبق عرف جامعه عمل کنیم

من چقدر خودم تو این موارد پاشنه آشیل دارم و واقعا خیلی عالی تر شدم با فایلهای زندگی در بهشت

و از وقتی من و همسرم داریم سعی میکنیم به سبک شخصی خودمون زندگی کنیم اتفاقا دیگران هم استقبال میکنن اتفاقا برای بقیه هم الگو شدیم

استاد این موضوع رو هم خیلی دوست داشتم بهتون بگم که

ما چند وقت پیش تو یه جمعی بودیم و دیدن که ما طبق قانون سلامتی غذا میخوریم یا مثلا میگفتن فلان سریال و دیدی ؟ ما میگفتیم نه ما تلوزیون نداریم

میگفتن اینستا میگفتیم ما اینستاگرام نداریم

بعد یه نفر بهمون گفت

اینکه زندگیتون سبک داره خیلی ارزشمنده خیلی قشنگه که سبک زندگیتون با بقیه متفاوته

و چقدر تحسینمون کردن

خیلی خوبه که آدم برای خودش سبک زندگی داشته باشه نه اینکه از بقیه کورکورانه تقلید کنه یا دنباله رو بقیه باشه

استاد عزیزم همیشه ازتون یاد گرفتیم که به سبک شخصی خودمون زندگی کنیم و اتفاقا کسانی که این سبک و دوست دارن و با من موافق هستن تو مدار من میمونن

و اونایی هم که دوست ندارن از مدار من خارج میشن

استاد عزیزم چقدر این راحت گرفتن کارها و داشتن سبک شخصی تو جریان اسباب کشی خونمون به ما کمک کرد

وسایلی که واقعا جای ما رو گرفته بودن و فقط برای قشنگی بود همه رو فروختیم و خیلی سبک اسباب کشی کردیم

بدون ابنکه حرف کسی برامون مهم باشه

اصلا خونمون انقدر خلوت شده انقدر انرژیش عالی شده

استاد تونستم به این درک برسم که

این مبلهای بزرگ فقط فضای مارو اشغال کرده میشه یه چیز خیلی سبک جمع و جور بزاری مثل مبل های استاد و خانوم شایسته

این میز ناهارخوری فقط فضای ما رو اشغال کرده میشه دو تا صندلی گذاشت زیر اپن آشپزخونه که فضایی هم نمیگیره

میشه تخت بزرگ و سلطنتی نداشت میشه تشک خالی تخت و بزاری که اتفاقا برای ما چقدر راحت تره

چه نیازی هست ما بوفه بزرگ داشته باشیم وقتی همه وسایل میره تو کابینت

و خیلی جالبه که همه میگفتن اینا رو چرا دادی رفت حیف بود

میدونی الان بخوای بخری چقدر باید پول بدی؟

اصلا استاد شما به من یاد دادین به وسایلم وابسته نباشم بگذرم ازشون

مهم اینه که ما راحت باشیم

چقدر خوبه تو هر کاری به اصل توجه کنیم و دنبال حاشیه نباشیم

الان میز کار ما وسط پذیرایی خونه هست اگه قبلا بود میگفتم نه خیلی ضایست کی میز کارش و میزاره تو پذیرایی باید تو اتاق باشه

ولی دیدیم خودمون اینطوری راحت تریم

برامون لذت بخش تره و ویو قشنگ تری داریم

نمیتونم از صبح تو اتاق باشم دلم میگیره

استاد جان پدر من استاد سخت گرفتن تو مهمونی هست به خاطر همین

منم همون رفتارهای پدرم رو داشتم همیشه

چون فکر میکردم درسته

فکر میکردم خوب مهمون میاد اصلا زشته یه مدل غذا باشه

زشته صد مدل ژله و دسر نباشه

فکر میکردم باید خودم و بکشم برای مهمون تا بهش خوش بگذره

خودم و بکشم یه وقت چیزی کم و کسر نباشه

این رفتارهای غلط این عادت های غلط تا قبل از اینکه با شما آشنا بشم با من بود

ولی کم کم سعی کردم درستش کنم

سعی کردم به این درک برسم هدف ما از مهمونی دادن اینه که کنار همدیگه لذت ببریم

مهمون برای دیدن من اومده نه برای غذا نه برای ظرف های قشنگ من

و من یاد گرفتم که من به مهمونم احترام میزارم و اون چیزی که برای خودم میپسندم برای دیگران هم بپسندم ولی قرار نیست وقتی مهمون میاد خودم و عذاب بدم و خودم هیچ لذتی نبرم

اگه اصل رو بزارم لذت بردن و دور هم بودن دیگه خودم رو اذیت نمیکنم

اتفاقا به قول استاد وقتی من راحت بگیرم مهمونم هم احساس راحتی بیشتری میکنه و معذب نمیشه

استاد جان ما یه دفعه خونه پدر و مادرم مهمونی بود و تعداد مهمونا خیلی زیاد بود

من و خواهرم خودمون و کشتیم تا بابام و راضی کردیم که ظرف یه بار مصرف بخریم

رفتیم اتفاقا جنس خیلی خوب هم خریدیم واقعا شبیه ظرف چینی بودن

آخرین لحظه وقتی میخواستیم شام بخوریم گفت نه زشته و نزاشت ظرف های یک بار مصرف و بیاریم

برای آسون تر کردن کارها ایده ظرف یکبار مصرف خیلی ایده خوبیه

حتی اگه مبلغش هم بیشتر بشه ولی به نظر من زمان تو و انرژی تو خیلی با ارزش تره

کاری که تو مهمونی دادن ما سعی میکنیم انجام بدیم اینه که یه غذایی انتخاب کنیم که نخوایم کل تایم رو تو آشپزخونه باشیم و اونم فقط یه مدل باشه نه چند مدل

یا خیلی وقتا که مهمون داریم غذا از بیرون سفارش میدیم

یه بار مهمون داشتیم و اتفاقا یه غذای سخت انتخاب کردیم و کل تایم مهمونی رو من و همسرم تو آشپزخونه بودیم مشغول غذا درست کردن

درسته یه غذای خیلی خوب بود ولی ما اصلا پیش مهمونا نبودیم و بعدا فهمیدم که اصلا این خودش یه جورایی

بی احترامی به مهمون هست که اون به خاطر من اومده ولی من نتونستم کنارش باشم

و خودمون هیچ لذتی از مهممونی نبردیم

یا همیشه وقتی مهمون داشتیم از چند روز قبل با همسرم انواع و اقسام ژله های رنگارنگ و مدل های مختلف درست میکردیم

ولی الان اونم حذف شده چون خیلی کار زمانبری بود

من قبلا اینطوری بودم که همش میخواستم از مهمون پذیرایی کنم هی میوه بهش تارف کنم ظرف میوه یا تنقلات رو بگیرم جلوش برداره

ولی الان هرچی که هست آماده میکنیم میزاریم رو میز و هرکی هرچی دوست داشت برداره

کلا تو مهمونی دادن هر کاری میخوام انجام بدم از خودم میپرسم چرا دارم این کار و انجام میدم؟

بعضی وقتا میبینم برای جلب توجه هست و انجامش نمیدم

بعضی وقتا میبینم چون حرف دیگران برام مهمه دارم فلان کار و انجام میدم پس مچ خودم رو میگیرم و انجامش نمیدم

یکی از کارهایی هم که دارم انجام میدم اینه که مثلا میریم یه جا مهمونی و طرف چند مدل غذا میزاره یا خیلی تشریفاتی عمل میکنه خیلی تجملاتی

اگه قبلا بود من میگفتم زشته رفتیم خونشون برامون این همه زحمت کشیدن

و من خودم و میکشتم که بهتر از اون باشه یه وقت زشت نباشه

ولی الان دیگه این کار و نمیکنم چون میبینم در توانم نیست پس خودم رو اذیت نمیکنم

اون طرف اینطوری راحته اینطوری دوست داره ولی من اگه ساده بگیرم بیشتر دوست دارم و راحت ترم

یعنی من عاشق خانوم شایسته هستم که همه کارها رو برای خودش لذت بخش میکنه

مثلا به چیدن میوه ها یا اسنک ها به عموان یه بازی و سرگرمی نگاه میکنه

یا گفتن اگه همین الان مهمونا بیان و هیچی آماده نباشه من استرس نمیگیرم

ولی من دقیقا استرس میگیرم البته الان الان خیلی خیلی بهتر شدم

یادمه تو سریال قبلی که مهمونا میخواستن بیان استاد و خانوم شایسته رفته بودن خرید

وقتی از خرید برگشتن با مهمونا هم زمان رسیدن

و استاد گفتن خدا میدونه این هم زمانی قراره چه اتفاقات قشنگی رو رقم بزنه

و من از اون اتفاق و اون همزمانی خیلی درس گرفتم که تو هر شرایطی میشه نگاه متفاوتی به اتفاقات داشت

وقتی خانوم شایسته داشتن اسنک ها رو چیدمان میکردن

گفتن این خلاقیت منه که داره ارزش ایجاد میکنه نه ظرف و ظروف

چقدر لذت بردم چقدر قشنگه داشتن این نگاه

چقدر زندگی رو راحت و لذت بخش میکنه

من تو این فایل از خانوم شایسته یاد گرفتم که هرکاری که میخوام انجام بدم از خودم بپرسم

چطور میتونم انجام این کار و برای خودم لذت بخش تر کنم ؟

و تحسین میکنم رابطه عالی استاد و خانوم شایسته عزیز رو

چقدر قشنگه و چقدر با ارزشه که حواسمون باشه و از هم دیگه تشکر کنیم

خیلی دارم تمرین میکنم که بابت کارهایی که همسرم انجام میده ازش سپاسگزاری کنم

حتی اگه اون کار فقط برای من نباشه

استاد جان و خانوم شایسته عزیز همه مون خیلی نیاز داریم به این دسته از فایلها تا بتونیم با تغییر نگاه مون زندگی رو برای خودمون لذت بخش تر کنیم

ازتون بینهایت سپاسگزارم

زندگیتون سراسر خیر و برکت و شادی و سلامتی باشه