اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیزم و دوستان خوبم
امشب خواهرم اینا رفته بودن بیرون و من پیش خواهر زادم بودم گفتم چکار کنم که هم طبق برنامه خودم پیش برم و هم خواهر زادم سرگرم بشه طبق معمول هر شب ی قست از سریال سفر به دور آمریکا رو گذاشتم و با هم دیدیم و چون رقص هم توش بود خوشش اومد
بعدش اومدم سراغ این فایل و گفتم این رو هم با هم ببینیم البته خواهر زادم قبلا که من با هاشون زندگی میکردم بعضی وقتها با من می نشست و این سریال ها رو میدید ولی مدتی بود که این اتفاق نیفتاده بود خلاصه شروع کردیم به دیدن
و حالا بعد از دیدن این قسمت دوست داشتم باورهای ی دختر بچه ی 8 ساله ایرانی رو نسبت به محتویات این سریال رو با دوستانم به اشتراک بزارم چون برای خودم هم جالب بود که ی فرد ایرانی توی این سن چه باورهایی رو داره از طریق کلامش بیان میکنه :
اولین چیزی که خواهرزادم گفت: خوش به حالشون چقدر پولدارن اینهمه چیز خریدن
نگاه خواهر زادم به لیوان های توی آشپزخونه افتاد و گفت وای اینهمه لیوان چیزی که من خودم بهش توجه نکرده بودم
بعدش گفت اینا مگه چقدر مهمون دارن گفتم 30 تا با تعجب گفت 30 تا
استیک بوقلمون رو که دید گفت اینا آماده ان گفتم بله .ادامه داد:
چقدر زود اینا آماده شد اینهمه غذا اونوقت مامان من 45 ساعت میشینه غذا درست میکنه !!!!!!
هر بار که مریم حان ی چیزی میچیدن میگفت خدای من
اون وسط وسطها میدونین چی گفت؟!
گفت خاله اینا دارن ما رو دق میدن !!!!!!!!!!!!!!!!!!
بعدش ظروف یکبار مصرف رو که دید گفت : چقدر اینجوری کار راحته دیگه نمیخاد ی ساعت ی لیوان بشوری راحت میخوری میندازی دور
شیلنگ آب رو که دید گفت وای این چقدر خوبه دیگه نمیخواد هی شیر آب رو باز و بسته کنی
کلبه چوبی رو که دید گفت : چقدر کیف میده خونه چوبی داشته باشی
دریاچه رو که دید گفت: خوش به حالشون هر وقت بخوان میتونن بپرن تو آب چقدر کیف میده .اگر من اونجا باشم دیووونه میشم
وقتی دید چند نفر دارن میپرن تو آب سراغ استاد رو گرفت گفت این کجاست چرا نمیاد بپره تو آب که بعد استاد رو که دید لبخند زد
همه ی اینها رو بدون شرح نوشتم مشخصه کدوم باورها درست و کدوم نامناسبه برای خود من که جالب بود
با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان خوبم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و با اونها بزرگ
اول از همه عنوان انگلیسی این فایل توجه من رو به خودش جلب کرد و برام جالب بود :
Proper pattern for throwing party
من چون رشتم زبان انگلیسی بوده برام جالب بود رفتم سرچ کردم چون تا حالا
Give a party
Have a party
Hold a party
رو بارها شنیده بودم ولی
Throw party
نه .بنابراین رفتم سرچ کردم ببینم جریان چیه که متوجه شدم این یک اصطلاح برای برگزاری مهمانی و دورهمی هاست که نسبت به اصطلاحات بالا رسمیتش کمتره و استاد و مریم جان چون دارن توی بطن آمریکا زندگی میکنن و با نیتیوها سرو کار دارن این اصطلاح رو استفاده کردن .این اولین نکته برای من بود که ی یادآوری هم برام بود که زبان ی چیز گسترده است و خوبه که دامنه اصطلاحاتم رو هم ببرم بالا .البته این اصطلاح حتما باید با حرف تعریف استفاده بشه یعنی :
Throwing a party or the party
همین اولین فایل استاد از شور و شعف بچه ها برای زندگی در بهشت صحبت میکنن که این رو میشه از میزان مشارکت بالای بچه ها توی کامنت نوشتن به وضوح دیدش چون به صورت تصویری گوشه هایی از زندگی استاد رو نشون میده که در واقع تمرین عملی همون آموزه هاشون توی دوره ها و فایل های دیگه اس و چون ما میبینیم این رو به چشم خودمون بیشتر باور میکنیم و بهتر درکشون میکنیم که یعنی چی
اولین چیزی که با صحبت های استاد توی ذهن من اومد با گوش دادن و دیدن این فایل همون فایل معروف استاد:
گفت آسان گیر بر خود کارها
کز روی طبع سخت گیرد این جهان بر مردمان سخت کوش
در اصل پیام اصلی این فایل همین آسان گرفتن بر خودمون هست توی مهمونی ها
که البته وقتی میتونیم این رفتار رو داشته باشیم که آگاهی های دوره عزت نفس رو در درون خودمون نهادینه کرده باشیم که :
خودمون رو از هر کس دیگه ای در این جهان بیشتر دوست داشته باشیم
خودمون رو با کسی مقایسه نکنیم
که چشم و هم چشمی نکنیم
که سبک شخصی خودمون که راحتی و رفاه و آسایش رو برامون میاره داشته باشیم
که پیرو اکثریتی که مسیر اشتباه رو میرن نباشیم والکی برای خودمون استرس و اضطراب نخریم
چند وقت ویش داشتم ی داستان کوتاه انگلیسی رو میخوندم که خیلی مرتبط هست به موضوع این فایل و دوست دارم اون رو اینجا برای دوستای خوبم بزارمش بعد دوباره بر میگردم سراغ فایل .این فایل اونقدر نکته داره که حالا حالا باید بنویسم
A group of alumni, who were very successful in their careers, decided to get together to visit their old university professor. After they all reunited, the conversation of the alumni soon turned into complaints about work, relationships and life.
Offering his guests coffee, the professor went to the kitchen and returned with a large pot of coffee and an assortment of cups – porcelain, plastic, glass, crystal, some plain looking, some expensive, some exquisite – telling them to help themselves to the coffee.
When all of his old students had a cup of coffee in hand, they sat down together and the professor said: “If you noticed, all the nice looking expensive cups have been taken up, leaving behind the plain and cheap ones. While it is, of course normal for you to want only the best for yourselves, that can also be the source of much of your dissatisfaction, problems and stress.
It’s important to know that the cup itself adds no real quality to the coffee. In most cases it is just chosen because its perceived to be more special or expensive. What all of you really wanted was experience of the coffee, not the cup, but you unconsciously went for the best cups. Some of you tried to get the best cup first or began eyeing each other’s cups to see if yours was nice enough.
Now consider this: Life is a bit like the cup of coffee; the jobs, money possessions and position in society are the cups. They are just tools and structures that contain or hold together the current story of your life, and the type of cup we have does not define, nor change the quality of life we live.
Sometimes, by concentrating only on the cup, we fail to enjoy the coffee. Here is my advice to you – Savour the coffee, not the cups! What you really want is to be happy and The happiest people don’t have the best of everything. They just make the best of everything.
So live simply. Love generously. Care deeply. Speak kindly….and your life will be fully lived.”
ترجمه خیلی خودمانی:
گروهی از فارغ التحصیلان که توی کار خودشون خیلی هم موفق بودن دور هم جمع شدن تا استاد قدیمیشون توی دانشگاه رو ببینن. وقتی سرگرم صحبت بودن خیلی زود صحبت هاشون به گله و شکایت در مورد کار وروابط و زندگی کشید.استادشون که پیشنهاد قهوه بهشون داده بود پا شد و رفت آشپزخونه و با قوری بزرگ قهوه و ی سری فنجان برگشت : فنجان ها بعضی هاشون چینی بودن بعضی کریستالی و شیشه ای .بعضی هاشون ظاهر ساده ای داشتن بعضی گرون قیمت بودن و بعضی هاشون هم مجلل .استاد بهشون گفت که از خودشون پذیرایی کنن
وقتی که همه فنجان هاشون رو برداشتن و نشستن استادشون گفت اگر دقت کرده باشین همتون فنجان های گران قیمت رو برداشتین و فنجان های ارزون و ساده رو گذاشتین .درسته که طبیعیه شما بهترین ها رو برا خودتون بخواین اما همین میتونه منبع نارضایتی و مشکلات و استرس شما باشه توی زندگیتون
مهمه که بدونید که فنجان ها چیزی رو به قهوه اضافه نمیکنن . اونا صرفا به این دلیل انتخاب شدن که خاصتر یا گرون تر به نظر رسیدن .اونچه که شما واقعا میخواستین تجربه خوردن قهوه بود اما شما نا آگاهانه بهترین فنجان ها رو انتخاب کردین .حتی بعضی هاتون میخواستین نفر اول باشین توی برداشتن و همش چشمتون دنبال این بود که دیگران چی بر میدارن و اینکه مال خودتون قشنگتره یا نه
دقت کنید که زندگی شبیه شبیه ی فنجوه قهوه اس. این فنجون ها فقط ی ابزار یا شکلی هستن برای نگه داشتن جریان کنونی زندگی و نوع فنجانی که م داریم نه کیفیت زندگی ما رو تعریف میکنه و نه اون رو تغییر میده حتی بعضی وقتها با تمرکز کردن روی خود فنجان ما لذت خوردن قهوه رو نمیچشیم .نصیحت من به شما اینه که قهوه را دریابین نه فنجان را .
اونچه که شما واقعا میخواین اینه که شاد باشین .شادترین مردم بهترین چیزها رو ندارند اونا بهترین استفاده از چیزهایی که دارن میکنن (خلقش میکنن)
پس:
ساده زندگی کنید. سخاوتمندانه عشق بورزید .عمیقا مراقبت کنید و مهربانه صحبت کنید آنوقت است که زندگی را به تمام معنایش زندگی میکنی
الان که خودم هم دارم این داستان رو میخونم و این فایل رو میبینم استاد و خانم شایسته ی عزیز رو مصداق همین چند جمله ی آخر این داستان میدونم الگوهایی که دارن ساده زندگی میک نند در اوج ثروت سخاوتمندانه تجاربشون رو با عشق تمام با ما به اشتراک میزارن عمیقا مراقب هستن توی رفتارشون و کلامشون و مهربانه دارن صحبت میکنن از اول فایل تا آخر فایل جوری که لبخند مهربانی بر لبشون نقش بسته و من دارم فرکانس مهربانیشون رو دریافت میکنم بیشتر از همیشه
خوب برمیگردم به فایلی که سرشار از آگاهی و مرور آگاهی ها و یادآوری اصله
استاد با همون کلام مهربانشون دارن از انگیزه ای که گرفتن با توجه به واکنش بچه ها به این سریال و ادامه دادن این سریال صحبت میکنن البته که با اون اندام فوق العاده و تحسین برانگیزشون که خود ش ی یادآوری برای منه که ببین استاد توی حوزه سلامتی و انرژی از کجا به کجا رسیده و من رو یاد دوره قانون سلامتی انداخت که خودم هم دارم اجراش میکنم هرچند نه صددرصد اما همین هم چقدر زندگی من رو تغییر داده جوری که وقت و انرژیم به میزان زیادی آزاد شده و اصلا به یاد نمیارم آخرین باری که برای غذا پختن وقت گذاشتم کی بوده چون غذام رو چند دقیقه ای آماده میکنم و میخورم
چقدر این برق و تمیزی خونه و وسایلشون برای من حیرت انگیزه چون من خودم هم عاشق تمیزی و نظم هستم چیزی که توی آمریکا من بواسطه ی این سریالها زیاد دیدم و همین من رو عاشق این کشور کرده و البته سرسبزیش
و همین جا هم از خانم شایسته ی عزیز تشکر میکنم و ابته استاد که ی همراه و همگام خوب هستن توی تمیزی و نظم .داشتم با خودم فکر میکردم چقدر همین داشتن ی همراهی که اون هم عاشق تمیزی و نظم باشه خودشه ی نعمته چون خیلی وقتا میبینم مثلا توی ی خانواده خانم خونه خیلی فرد تمیز و مرتبیه ولی برعکس همسرش نه یا حالت عکسش هم صادقه و چقدر اون زندگی سخت میشه مثلا ی شوهری داشته باشی که جوراب هاش رو ی ور میندازه شلوارش ی ور و …….. اون زندگی زجر آور میشه
ولی اینجا این تمیزی و نظم حاصل همفرکانس بودن و هم پایه بودن استاد و خانم شایسته اس و وقتی من این الگوها رو میبینم این خواسته در من هم شکل میگیره که خدایا من هم ی همدم و هم فرکانس اینجوری میخوام
و اما کلمه ی مهمانی :
این واژه قبل از آشنا شدنم با استاد مترادف بود با زجر و سختی برای من . بقول رضوان عزیز با بشور و بساب و بپز و آخرش هم مادر مرحومم اون رو وظیفم میدونست که پسرها و عروس هاش در آسایش باشن و من کزت داستان باشم که البته نتیجه فرکانس های خودم و احساس مسولیت بود و البته قربانی شرایط بودن که بقیه لذت ببرن و من زجر بکشم
اما خدا رو شکر بعد از آشنایی با استاد و دیدن سبک زندگی ایشون و مریم جان و تغییر باورهام و کم کردن دلسوزیهام خیلی بهتر شدم توی این زمینه و کمتر خودم رو اذیت میکردم و الان هم که شرایط جوری هست که فعلا تنهام و مهمانهام در حد ی سرپا اومدن و رفتن هستن ولی تجربه این رو هم داشتم که خونم رو بعضی شب ها در اختیار مهمان ها بزارم اما خودم رو اذیت نکردم که باید خونه فلان جور باشه در صورتیکه میبینم خواهرم چقدر خودش رو داره اذیت میکنه وقتی میخواد مهمان بیاد و بقول شما از ی هفته قبل تا ی هفته بعد درگیره و من با خودم فکر میکنم چرا اینهمه سختی .من نمیخوام تجارب گذشته رو داشته باشم و مسلما اگر مهمان داشته باشم خیلی راحت تر میگیرم و اهل تعارف الکی نبودم خیلی و الان هم دیگه نیستم با این آگاهی هایی که از فایل های استاد کسب کردم
استاد دارن میگن همون موقع که خیلی وضعیت مالی خوبی نداشتن هم لذت میبردن و من به یادآوردم که چقدر عزت نفس خودم رو تخریب میکردم با وجود اینکه خیلی هم وضعیت بد نبود و همیشه ی چیزی واسه خوردن بود ولی از اونجایی که فکر میکردیم همیشه باید مرغ و گوشت بزاریم جلوی مهمون و این امکان فراهم نبود چقدر احساس حقارت و کوچیکی میکردم هم خودم و هم خونواده ام چون بسته بودیم ارزشمون رو به این چیزها .خدا رو شکر که من به این مسیر هدایت شدم و ی مقداری از اون عزت نفس از دست رفته که به خاطر همین مسایل بود رو بدست آوردم
وای استاد دقیقا همین جوریه که شما دارین میگین یکی از زن داداش های من اونقدر خودش رو اذیت میکنه موقعی که من میرم خونشون که دیگه دوست ندارم برم اونجا چون میبینم که به زحمت می افته درصورتیکه اگر تعارف رو بزاره کنار من خیلی راحت میرم خونشون و بهشون سر میزنم
استاد جان وقتی داشتین کلمن رو پر میکردین جدای از درسی که داشت برام چقدر خندیدم یاد لری کار کردن ها تون افتادم
این ایده ی پر کردن کلمن رو من وقتی خونه ی خواهرم اینا بودم خواهرم برای خودشون هم پیاده میکرد که تابستون برای اینکه راحت باشن کلمن میزاره و چند تا لیوان کنارش که دیگه راحت هر کسی میخواد آبش رو بخوره
وقتی این صحنه رو دیدم یاد ی خاطره ای افتاد استاد ما ی خاله داریم که این بنده خدا تابستونها باید ی پارچ آب یخ کنارش باشه و این وقتی می اومد خونه ی ما ما باید دم به دم براش پارچ آب سرد میذاشتیم و چقدر اذیت میشدیم .اگر اونموقع این ایده رو اجرا میکردیم با ی کلمن کوچیک چقدر راحت می شدیم
البته باز هم استاد اجرای این ایده ها به همفرکانسی نیاز داره مثل شما و مریم جان و البته فرهنگ سازی که ما از خونواده ی خودمون شروع کنیم و بعد بسطش بدیم به مهمونی ها
چقدر با دیدن این نوشیدنی ها و آب معدنی و فلاکس باشکوه بودن ثروت رو حس کردم که بدون دغدغه و نگرانی میهمونی میدی و هرچی لازمه رو میخری و در اختیار مهمونهات میزاری
با این سلف سرویس نوشیدنی ها یاد اون صحبت هاتون افتادم استاد در مورد دسترسی به نعمت ها و ثروتها که دنیا مثل ی سلف سرویسه پر از نعمت که چیده شده در جاهای جای اون حالا اگر کسی خودش ور نمیداره مقصر خودش .من نوعی وقتی این فلاکس پر از نوشیدنی رو میبینم که به رایگان در اختیارم هست اگر ازش ور ندارم خودم خودم رو محروم کردم و به خودم ظلم کردم کسی مقصر نیست
چه حرکتی زدین استاد آبه پرید خخخ
وای دهنم آب افتاد با دیدن این پنیر و گردوها
خدای من حتی اینجا هم شماها کیفیت مد نظرتونه ی چیزی رو میخواین به مهمونتون بدین که برای سلامتیش هم مفید باشه و این یعنی ارزش قایل شدن برای هم پاره ای های خودتون
خدای من با دیدن خانم شایسته و اون لباس ساده و زیبایی که تنشونه میخوام به ی آرزویی که من بعد از 45 سال بهش رسیدم با آگاهی های استاد اشاره کنم و اون هم چیزی نیست جز راحت لباس پشیدن توی خونه اس .شاید برای خیلی از بچ های اینجا عجیب و یا شاید خنده دار باشه که آدم توی خونه هم نتونه لباس راحت بپوشه اما من واقعا این برام ی آرزو بود .من توی خونه ی پدریم اونقدر آدم خجالتی بودم که حتی توی خونه هم جلوی برادرهام هم نمیتونستم لباس راحتی مثل این لباس خانم شایسته بپوشم حالا حدای از فرهنگی که توش بزرگ شدیم و تاثیری که روی ما گذاشته بود من توی خونه هم خودم رو محدود کرده بودم و حتی زمانی هم که با خواهرم اینا زندگی میکردم من توی خونه جلوی دامادمون روسری میپوشیدم و لباس پوشیده .الان که خودم یادم میاد خندم میگیره که چقدر باورهای مذهبی غلط رو پذیرفته بودم تا زمانی که با استاد آشنا شدم و فهمیدم حجاب ی اصل نیست و ی فرعه و تونستم توی خونه ی مقداری راحت تر باشم و حداقل روسری نپوشیدم و لباس آستین کوتاه و …
الان من به آرزوی خودم رسیدم و توی خونه ی خودم آزاد و رها هر لباسی رو که دوست دارم میپوشم و این یکی از رویاهای منه که محقق شد بعد از اینکه تصمیم گرفتم تنها زندگی کنم
چقدر این ویزگی شخصیتی شما خانم شایسته قابل تحسینه که میگین استرس ندارم .یادمه قبل از اومدن توی این مسیر استرس یکی از معضلات زندگی من بود واسه هر کاری ولا خدا رو شکر الان خیلی بهتر شدم نمیگم ریلکسم اما بهتر شده
داشتم فکر میکردم که خانم شایسته که ی زمانی بقول استاد صبح میرفته تو آشپزخونه شب می اومده بیرون برای غذا پختن با کنار استاد قرار گرفتن و رعایت اصل سادگی به جایی رسیده که ی ساعته برا 30 نفر میز رو میچینه پس این نشون میده که میشه که از اون نقطه به این نقطه برسی اگر برای خانم شایسته شده برای منی که خیلی قبلنا هم وقت نمیزاشتم برا آشپزی پس راحت تر میشه به این نقطه برسم با دریافت این آگاهی های تجربه شده از طرف استاد و خانم شایسته
چقدر کیف کردم از این وسیله ای که سلیفون کشیدن رو راحت کرده دمشون گرم چه ایده ای دادن که اینم در راستای ساده تر کردن کارها و حل ی مساله بوده .همه ی ما خانم ها تجربه کردیم نسل اول سلفون ها رو که وقتی میخواستی بکشی روی چیزی چطور بهم می پیچید و لوله و مچاله میشد و حتما باید ی نفر کمکت میکرد برای اینکار ولی با ی ایده این مساله برطرف شده و از خلق همین چقدر داره به مردم خدمت رسانی میشه و چقدر داره ثروت ساخته میشه
چقدر این سینی های چوبی خوشگلن و کار چیدن رو راحت کردن با این صفحه ی مسطحی که دارن .اینم خلق ثروت از چوب نعمتی که فراوانه توی جنگل های آمریکا
الله اکبر این زیتون ها چقدر زیبا هستن چه ترکیب رنگی دارن در کنار اون گوجه های گیلاسی عاشق هر دوتاشون هستم
استیک بوقلمون آماده خدایا شکرت که چشم های من رو لایق دیدن چیزهای زیبای تازه کردی چقدر دارم اطلاعات کسب میکنم البته با خلاقیتی که مریم جان تو چیدنشون بکار بردن
یاد سفر به دور آمریکا افتادم قسمت 9 که خانم شایسته کپشن زیرش رو اینجوری نوشته بودن :
این سفر برای من، فقط سفر به دل طبیعت یا دیدن مکانهای جدید و دنیاهای جدید نیست، بلکه سفری عمیقتر و معنویتر در درونم در حال وقوع است که، به من مهارت حضور در لحظه را میآموزد و مفهومی تازه درباره «زندگی پر زرق و برق» میسازد. زندگیای که « تجمّل» را احساس خوبی تعیین میکند که خودم تجربه میکنم، نه تأیید شدن توسط آدمهای دیگر.
بر خلاف اکثریتی که تجمل رو در داشتن ظرف و ظروف آنچنانی و غذاهای جورواجور دهن پر کن دیگران می دونن و گرفتن تایید از اونها خانم شایسته احساس خوبی رو که موقع تزیین کردن این غذاهای از قبل آماده ای می دونه رو معیار متجلل بودن خودش میدونه .خیلی حرفه ها اگر فقط این جمله رو من درکش کنم و پیادش کنم در زندگیم زندگی من هم جلای خاصی به خودش میگیره که فقط و فقط برای خودم معنای خاص خودش رو داره و ازش لذت میبرم سوای از اینکه دیگران چی میگن و چی فکر میکنن
آی آی چقدر این انگورها خوشگلن اصلا نگاه کردن بهشون قلب آدم رو باز میکنه با وجود اینکه دوسالی میشه که میوه نخوردم ولی اصلا هوس نکردم فقط دارم از دیدنشون لذت میبرم از دیدن نعمت های زیبای خداوند
وای این بلوبری ها که دیگه دل رو از ما بردن خدای من مگه میشه اینقدر زیبا اینقدر خوشرنگ
ایول مریم جان به این طراحی ساده خلاقانه که هارمونی داره ازش میباره دهنم آب افتاد
نکته ی مریم جان:
میشه هم کیفیت داشت و هم ساده بود
چقدر اون رومیزیه قشنگه
این ظرف های ی بار مصرف هم که دارن فریاد میزنن زیبایی و قشنگی و کیفیت رو
نکته های استاد اینجا :
وقتی سبک خودت رو پیدا میکنی نیازی به توضیح دادن به دیگران نیست
وقتی سبکت رو پیدا میکنی جهان افرادی رو به سمتت هدایت میکنه که سبک تو رو قبول دارن و اصلا نیازی نیست تو توضیح بدی بهشون
یاد آگاهی های اعتماد به نفس افتادم :
توی جهان همواره افرادی هستن که با تو موافقن و همواره افرادی هستن که با تو مخالفن .تو نیازی نیست کاری بکنی برای جذب یا دفع انیا جهان خودش این کار رو میکنه و افرادی رو دور تو جمع میکنه که تو رو و دیدگاههای تو رو قبول دارن
همکاری استاد توی شستن اطراف خونه ی الگوی خوبیه برای آقایون سایت که فراری هستن از کارهای خونه .کار با هم خرید با هم کارهای خونه با هم نقطه سر خط تمام
استاد توی نامه 31 حضرت علی میگن :
از خدا بخواه خیلی هم بخواه هرچی میخوای بخواه اگر باور داشته باشی بهت میده .بنده ی خوب خدا از خدا زیاد میخواد
و الان ما داریم میبینم که بنده ی خوب خدا از خدا هوای ابری رو میخواد تا بیشتر هم به خودش و هم مهمونهاش خوش بگذره و چون باور داره که هرچی ازش بخواد میده بهش میده هوای ابری بعلاوه ی بارون
اتفاقا امروز اینجا هم هوا ابری و خنک خنک بود و ی ذره هم باورن اومد همین الان هم هوای ابریه و قراره بارون بیاد خدا رو شکر
آفرین به سمیه جان با این شجاعت و مهارتش توی شنا و علی جان و رامتین جان دوستایی که ما هم میشناسیمشون و همین امید و انگیزه ما رو برای ادامه مسیر بیشتر میکنه به امید روزی که تو آمریکا دوستان هم فرکانسیمون رو ببینیم
آخ عاشق کباب بال مرغم فردا میخوام بزنم بر بدن روی منقل به مناسبت روز دختر به افتخار همه ی دخترا خودم و خواهر زاده عشقم
استاد جان قشنگ از پریدنتون توی آب معلوم بود چقدر بدنتون سبکه اینم از مزیایای دوره سلامتیه و البته که من خودم هم این سبکی رو تجربه کردم
گوارای وجود همه ی این مهمانان بهشت این لذت ها که میزبانشون استاد توحیدی و مریم جان توحیدیه
سپاسگزارم استاد و مریم جان ساعت ها زیبایی و نعمت و لذت و آرامش و سکوت و شکوه ثروت رو دیدم و حسش کردم
سلام به آقای رضای عزیز .سپاسگزارم . آقا من تسلیم وقتی گفتین اینهمه کار انجام میدین تو خونه واقعا تحسینتون کردم و خوش بحال مادرتون که ی همچین پسری داره . البته خطاب من همه ی آقایون نبود و شاید بهتر بود درست تر مینوشتم مردهای سایت که کار خونه انجام نمیدن خخخخ.خدا رو شکر که این کامنت باعث انگیزه گرفتن شما برای تقویت زبانتون شد . موفق باشی دوست عزیزم
سلام به محمد امین عزیز سپاسگزارم از شما . نه من توی کار تدریس هستم و رشتم زبان انگلیسیه .خدا رو شکر چند تا از دوره ها رو خریدم و کار کردم .منم خوشحالم که در جمع بینظیری مثل شما دوستان عزیزم هستم مخصوصا دوست فعال و خوبی مثل شما که اینقدر انگیزه دهنده هستین. تبریک میگم بابت کار کردن روی زبان انگلیسیتون و مهم تر از اون کنفرانش دادنهاتون .بهترین ها رو از خداوند وهاب براتون خواستارم
سلام به ندا جان عزیزم .دقیقا درسته عزیزم این روزها که خودم رو بستم به فایل های اجرای توحید در عمل استاد آرامش خوبی توی وجودم هست .بعضی هاشون رو آنقدر گوش دادم که حفظم شدن .راستش فهمیدم که باید روی باورهای توحیدیم کار کنم و مصصم شدم که این کار رو انجام بدم و الان دو هفته ای هست باز شروع کردم چون آرامش خاصی به آدم میدن .بله ناخودآگاه این ارتباط ها توی ذهن شکل میگیره وقتی فایل ها زیاد گوش داده بشن
چه ایده ی اجالبی که کامنت ها صدای فرد هم باهاشون باشه یعنی همراه با خوانش باشه که احساس فرد رو هم انتقال بده
سلام به زهرای عزیزم . سپاسگزارم عزیزم مسلما کسی که خودش در صلح و آرامش باشه فرکانس آرامش رو هم دریافت میکنه و قطعا در مورد شما دوست خوبم همینه .تبریک میگم به شما به خاطر بودن در دوره بی نظیر سلامتی .بله بچه های این سایت ولقعا بی نظیرن و کامنت هایی که نوشته میشه برخاسته از قلب پاک و صافشونه .ان شا الله غرق در حال خوب و انرژی مثبت باشی عزیزم
سلام به دوست خوبم .سپاسگزارم.بله خدا رو شکر این روزها با تضادی مواجه شدم که تنها راهش کنترل ذهن بود و تونستم این مرحله رو پشت سر بزارم با فایل های توحیدی استاد .این روزها همدم من شده این فایل ها که اشک من رو درآوردن کمکم میکنن که آرام باشم
به چه نکته ای اشاره کردین که من بهش دقت نکرده بودم و دوباره باید ببینم فایل رو .بازم سپاسگزارم
بازم سلام به شما آقا حسین عزیز.میدونین چیه ؟ شما ی ویژگی خیلی خوب دارین و اونم اینه که خیلی راحت احساستون رو صادقانه بیان میکنین و فرکانس صداقتش رو میشه با تمام وجود احساسش کرد. سپاسگزارم که اینقدر انگیزه بخش هستین .من ی نکته ای رو بهش پی بردم و اونم اینکه که برای احساس خوب داشتن و اتفاقات خوب رو تجربه کردن باید هر روز روی فایل های توحیدی کار بشه من که خودم هر وقت این کار رو کردم نتیجه ی عالی گرفتم چون بقول استاد همه چیز بر میگرده به باورهای توحیدی .موفق و موید باشین دوست عزیز
سلام به طاهره جان عزیز .سپاسگزارم از شکا دوست خوبم .چقدر خوبه که شما توی سفر بودین و خوب تر اینکه توی سفر هم به دنبال دیدن فایل های استاد بودین و چه تمرکزی از این بهتر .اینقدر قشنگ از تصویرسازیتون صحبت کردین که من عمق تصویر سازیتون رو حسش کردم .عزیزم حتما لایق بودین که خداوند ثروت های زیادی به شما داده حالا در هر فرمت و قالبی که هست .شکا رو تحسین میکنم که در مقابل خداوند خاشع هستین و خاکی زندگی میکنین و ساده .مممنونم عزیزم از دعاهای خوبی که برام کردین
به نام خدای غفور رحیم
با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیزم و دوستان خوبم
امشب خواهرم اینا رفته بودن بیرون و من پیش خواهر زادم بودم گفتم چکار کنم که هم طبق برنامه خودم پیش برم و هم خواهر زادم سرگرم بشه طبق معمول هر شب ی قست از سریال سفر به دور آمریکا رو گذاشتم و با هم دیدیم و چون رقص هم توش بود خوشش اومد
بعدش اومدم سراغ این فایل و گفتم این رو هم با هم ببینیم البته خواهر زادم قبلا که من با هاشون زندگی میکردم بعضی وقتها با من می نشست و این سریال ها رو میدید ولی مدتی بود که این اتفاق نیفتاده بود خلاصه شروع کردیم به دیدن
و حالا بعد از دیدن این قسمت دوست داشتم باورهای ی دختر بچه ی 8 ساله ایرانی رو نسبت به محتویات این سریال رو با دوستانم به اشتراک بزارم چون برای خودم هم جالب بود که ی فرد ایرانی توی این سن چه باورهایی رو داره از طریق کلامش بیان میکنه :
اولین چیزی که خواهرزادم گفت: خوش به حالشون چقدر پولدارن اینهمه چیز خریدن
نگاه خواهر زادم به لیوان های توی آشپزخونه افتاد و گفت وای اینهمه لیوان چیزی که من خودم بهش توجه نکرده بودم
بعدش گفت اینا مگه چقدر مهمون دارن گفتم 30 تا با تعجب گفت 30 تا
استیک بوقلمون رو که دید گفت اینا آماده ان گفتم بله .ادامه داد:
چقدر زود اینا آماده شد اینهمه غذا اونوقت مامان من 45 ساعت میشینه غذا درست میکنه !!!!!!
هر بار که مریم حان ی چیزی میچیدن میگفت خدای من
اون وسط وسطها میدونین چی گفت؟!
گفت خاله اینا دارن ما رو دق میدن !!!!!!!!!!!!!!!!!!
بعدش ظروف یکبار مصرف رو که دید گفت : چقدر اینجوری کار راحته دیگه نمیخاد ی ساعت ی لیوان بشوری راحت میخوری میندازی دور
شیلنگ آب رو که دید گفت وای این چقدر خوبه دیگه نمیخواد هی شیر آب رو باز و بسته کنی
کلبه چوبی رو که دید گفت : چقدر کیف میده خونه چوبی داشته باشی
دریاچه رو که دید گفت: خوش به حالشون هر وقت بخوان میتونن بپرن تو آب چقدر کیف میده .اگر من اونجا باشم دیووونه میشم
وقتی دید چند نفر دارن میپرن تو آب سراغ استاد رو گرفت گفت این کجاست چرا نمیاد بپره تو آب که بعد استاد رو که دید لبخند زد
همه ی اینها رو بدون شرح نوشتم مشخصه کدوم باورها درست و کدوم نامناسبه برای خود من که جالب بود
سپاسگزارم
الگوی درست مهمانی گرفتن
به نام خدای غفور رحیم
با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان خوبم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و با اونها بزرگ
اول از همه عنوان انگلیسی این فایل توجه من رو به خودش جلب کرد و برام جالب بود :
Proper pattern for throwing party
من چون رشتم زبان انگلیسی بوده برام جالب بود رفتم سرچ کردم چون تا حالا
Give a party
Have a party
Hold a party
رو بارها شنیده بودم ولی
Throw party
نه .بنابراین رفتم سرچ کردم ببینم جریان چیه که متوجه شدم این یک اصطلاح برای برگزاری مهمانی و دورهمی هاست که نسبت به اصطلاحات بالا رسمیتش کمتره و استاد و مریم جان چون دارن توی بطن آمریکا زندگی میکنن و با نیتیوها سرو کار دارن این اصطلاح رو استفاده کردن .این اولین نکته برای من بود که ی یادآوری هم برام بود که زبان ی چیز گسترده است و خوبه که دامنه اصطلاحاتم رو هم ببرم بالا .البته این اصطلاح حتما باید با حرف تعریف استفاده بشه یعنی :
Throwing a party or the party
همین اولین فایل استاد از شور و شعف بچه ها برای زندگی در بهشت صحبت میکنن که این رو میشه از میزان مشارکت بالای بچه ها توی کامنت نوشتن به وضوح دیدش چون به صورت تصویری گوشه هایی از زندگی استاد رو نشون میده که در واقع تمرین عملی همون آموزه هاشون توی دوره ها و فایل های دیگه اس و چون ما میبینیم این رو به چشم خودمون بیشتر باور میکنیم و بهتر درکشون میکنیم که یعنی چی
اولین چیزی که با صحبت های استاد توی ذهن من اومد با گوش دادن و دیدن این فایل همون فایل معروف استاد:
گفت آسان گیر بر خود کارها
کز روی طبع سخت گیرد این جهان بر مردمان سخت کوش
در اصل پیام اصلی این فایل همین آسان گرفتن بر خودمون هست توی مهمونی ها
که البته وقتی میتونیم این رفتار رو داشته باشیم که آگاهی های دوره عزت نفس رو در درون خودمون نهادینه کرده باشیم که :
خودمون رو از هر کس دیگه ای در این جهان بیشتر دوست داشته باشیم
خودمون رو با کسی مقایسه نکنیم
که چشم و هم چشمی نکنیم
که سبک شخصی خودمون که راحتی و رفاه و آسایش رو برامون میاره داشته باشیم
که پیرو اکثریتی که مسیر اشتباه رو میرن نباشیم والکی برای خودمون استرس و اضطراب نخریم
چند وقت ویش داشتم ی داستان کوتاه انگلیسی رو میخوندم که خیلی مرتبط هست به موضوع این فایل و دوست دارم اون رو اینجا برای دوستای خوبم بزارمش بعد دوباره بر میگردم سراغ فایل .این فایل اونقدر نکته داره که حالا حالا باید بنویسم
A group of alumni, who were very successful in their careers, decided to get together to visit their old university professor. After they all reunited, the conversation of the alumni soon turned into complaints about work, relationships and life.
Offering his guests coffee, the professor went to the kitchen and returned with a large pot of coffee and an assortment of cups – porcelain, plastic, glass, crystal, some plain looking, some expensive, some exquisite – telling them to help themselves to the coffee.
When all of his old students had a cup of coffee in hand, they sat down together and the professor said: “If you noticed, all the nice looking expensive cups have been taken up, leaving behind the plain and cheap ones. While it is, of course normal for you to want only the best for yourselves, that can also be the source of much of your dissatisfaction, problems and stress.
It’s important to know that the cup itself adds no real quality to the coffee. In most cases it is just chosen because its perceived to be more special or expensive. What all of you really wanted was experience of the coffee, not the cup, but you unconsciously went for the best cups. Some of you tried to get the best cup first or began eyeing each other’s cups to see if yours was nice enough.
Now consider this: Life is a bit like the cup of coffee; the jobs, money possessions and position in society are the cups. They are just tools and structures that contain or hold together the current story of your life, and the type of cup we have does not define, nor change the quality of life we live.
Sometimes, by concentrating only on the cup, we fail to enjoy the coffee. Here is my advice to you – Savour the coffee, not the cups! What you really want is to be happy and The happiest people don’t have the best of everything. They just make the best of everything.
So live simply. Love generously. Care deeply. Speak kindly….and your life will be fully lived.”
ترجمه خیلی خودمانی:
گروهی از فارغ التحصیلان که توی کار خودشون خیلی هم موفق بودن دور هم جمع شدن تا استاد قدیمیشون توی دانشگاه رو ببینن. وقتی سرگرم صحبت بودن خیلی زود صحبت هاشون به گله و شکایت در مورد کار وروابط و زندگی کشید.استادشون که پیشنهاد قهوه بهشون داده بود پا شد و رفت آشپزخونه و با قوری بزرگ قهوه و ی سری فنجان برگشت : فنجان ها بعضی هاشون چینی بودن بعضی کریستالی و شیشه ای .بعضی هاشون ظاهر ساده ای داشتن بعضی گرون قیمت بودن و بعضی هاشون هم مجلل .استاد بهشون گفت که از خودشون پذیرایی کنن
وقتی که همه فنجان هاشون رو برداشتن و نشستن استادشون گفت اگر دقت کرده باشین همتون فنجان های گران قیمت رو برداشتین و فنجان های ارزون و ساده رو گذاشتین .درسته که طبیعیه شما بهترین ها رو برا خودتون بخواین اما همین میتونه منبع نارضایتی و مشکلات و استرس شما باشه توی زندگیتون
مهمه که بدونید که فنجان ها چیزی رو به قهوه اضافه نمیکنن . اونا صرفا به این دلیل انتخاب شدن که خاصتر یا گرون تر به نظر رسیدن .اونچه که شما واقعا میخواستین تجربه خوردن قهوه بود اما شما نا آگاهانه بهترین فنجان ها رو انتخاب کردین .حتی بعضی هاتون میخواستین نفر اول باشین توی برداشتن و همش چشمتون دنبال این بود که دیگران چی بر میدارن و اینکه مال خودتون قشنگتره یا نه
دقت کنید که زندگی شبیه شبیه ی فنجوه قهوه اس. این فنجون ها فقط ی ابزار یا شکلی هستن برای نگه داشتن جریان کنونی زندگی و نوع فنجانی که م داریم نه کیفیت زندگی ما رو تعریف میکنه و نه اون رو تغییر میده حتی بعضی وقتها با تمرکز کردن روی خود فنجان ما لذت خوردن قهوه رو نمیچشیم .نصیحت من به شما اینه که قهوه را دریابین نه فنجان را .
اونچه که شما واقعا میخواین اینه که شاد باشین .شادترین مردم بهترین چیزها رو ندارند اونا بهترین استفاده از چیزهایی که دارن میکنن (خلقش میکنن)
پس:
ساده زندگی کنید. سخاوتمندانه عشق بورزید .عمیقا مراقبت کنید و مهربانه صحبت کنید آنوقت است که زندگی را به تمام معنایش زندگی میکنی
الان که خودم هم دارم این داستان رو میخونم و این فایل رو میبینم استاد و خانم شایسته ی عزیز رو مصداق همین چند جمله ی آخر این داستان میدونم الگوهایی که دارن ساده زندگی میک نند در اوج ثروت سخاوتمندانه تجاربشون رو با عشق تمام با ما به اشتراک میزارن عمیقا مراقب هستن توی رفتارشون و کلامشون و مهربانه دارن صحبت میکنن از اول فایل تا آخر فایل جوری که لبخند مهربانی بر لبشون نقش بسته و من دارم فرکانس مهربانیشون رو دریافت میکنم بیشتر از همیشه
خوب برمیگردم به فایلی که سرشار از آگاهی و مرور آگاهی ها و یادآوری اصله
استاد با همون کلام مهربانشون دارن از انگیزه ای که گرفتن با توجه به واکنش بچه ها به این سریال و ادامه دادن این سریال صحبت میکنن البته که با اون اندام فوق العاده و تحسین برانگیزشون که خود ش ی یادآوری برای منه که ببین استاد توی حوزه سلامتی و انرژی از کجا به کجا رسیده و من رو یاد دوره قانون سلامتی انداخت که خودم هم دارم اجراش میکنم هرچند نه صددرصد اما همین هم چقدر زندگی من رو تغییر داده جوری که وقت و انرژیم به میزان زیادی آزاد شده و اصلا به یاد نمیارم آخرین باری که برای غذا پختن وقت گذاشتم کی بوده چون غذام رو چند دقیقه ای آماده میکنم و میخورم
چقدر این برق و تمیزی خونه و وسایلشون برای من حیرت انگیزه چون من خودم هم عاشق تمیزی و نظم هستم چیزی که توی آمریکا من بواسطه ی این سریالها زیاد دیدم و همین من رو عاشق این کشور کرده و البته سرسبزیش
و همین جا هم از خانم شایسته ی عزیز تشکر میکنم و ابته استاد که ی همراه و همگام خوب هستن توی تمیزی و نظم .داشتم با خودم فکر میکردم چقدر همین داشتن ی همراهی که اون هم عاشق تمیزی و نظم باشه خودشه ی نعمته چون خیلی وقتا میبینم مثلا توی ی خانواده خانم خونه خیلی فرد تمیز و مرتبیه ولی برعکس همسرش نه یا حالت عکسش هم صادقه و چقدر اون زندگی سخت میشه مثلا ی شوهری داشته باشی که جوراب هاش رو ی ور میندازه شلوارش ی ور و …….. اون زندگی زجر آور میشه
ولی اینجا این تمیزی و نظم حاصل همفرکانس بودن و هم پایه بودن استاد و خانم شایسته اس و وقتی من این الگوها رو میبینم این خواسته در من هم شکل میگیره که خدایا من هم ی همدم و هم فرکانس اینجوری میخوام
و اما کلمه ی مهمانی :
این واژه قبل از آشنا شدنم با استاد مترادف بود با زجر و سختی برای من . بقول رضوان عزیز با بشور و بساب و بپز و آخرش هم مادر مرحومم اون رو وظیفم میدونست که پسرها و عروس هاش در آسایش باشن و من کزت داستان باشم که البته نتیجه فرکانس های خودم و احساس مسولیت بود و البته قربانی شرایط بودن که بقیه لذت ببرن و من زجر بکشم
اما خدا رو شکر بعد از آشنایی با استاد و دیدن سبک زندگی ایشون و مریم جان و تغییر باورهام و کم کردن دلسوزیهام خیلی بهتر شدم توی این زمینه و کمتر خودم رو اذیت میکردم و الان هم که شرایط جوری هست که فعلا تنهام و مهمانهام در حد ی سرپا اومدن و رفتن هستن ولی تجربه این رو هم داشتم که خونم رو بعضی شب ها در اختیار مهمان ها بزارم اما خودم رو اذیت نکردم که باید خونه فلان جور باشه در صورتیکه میبینم خواهرم چقدر خودش رو داره اذیت میکنه وقتی میخواد مهمان بیاد و بقول شما از ی هفته قبل تا ی هفته بعد درگیره و من با خودم فکر میکنم چرا اینهمه سختی .من نمیخوام تجارب گذشته رو داشته باشم و مسلما اگر مهمان داشته باشم خیلی راحت تر میگیرم و اهل تعارف الکی نبودم خیلی و الان هم دیگه نیستم با این آگاهی هایی که از فایل های استاد کسب کردم
استاد دارن میگن همون موقع که خیلی وضعیت مالی خوبی نداشتن هم لذت میبردن و من به یادآوردم که چقدر عزت نفس خودم رو تخریب میکردم با وجود اینکه خیلی هم وضعیت بد نبود و همیشه ی چیزی واسه خوردن بود ولی از اونجایی که فکر میکردیم همیشه باید مرغ و گوشت بزاریم جلوی مهمون و این امکان فراهم نبود چقدر احساس حقارت و کوچیکی میکردم هم خودم و هم خونواده ام چون بسته بودیم ارزشمون رو به این چیزها .خدا رو شکر که من به این مسیر هدایت شدم و ی مقداری از اون عزت نفس از دست رفته که به خاطر همین مسایل بود رو بدست آوردم
وای استاد دقیقا همین جوریه که شما دارین میگین یکی از زن داداش های من اونقدر خودش رو اذیت میکنه موقعی که من میرم خونشون که دیگه دوست ندارم برم اونجا چون میبینم که به زحمت می افته درصورتیکه اگر تعارف رو بزاره کنار من خیلی راحت میرم خونشون و بهشون سر میزنم
استاد جان وقتی داشتین کلمن رو پر میکردین جدای از درسی که داشت برام چقدر خندیدم یاد لری کار کردن ها تون افتادم
این ایده ی پر کردن کلمن رو من وقتی خونه ی خواهرم اینا بودم خواهرم برای خودشون هم پیاده میکرد که تابستون برای اینکه راحت باشن کلمن میزاره و چند تا لیوان کنارش که دیگه راحت هر کسی میخواد آبش رو بخوره
وقتی این صحنه رو دیدم یاد ی خاطره ای افتاد استاد ما ی خاله داریم که این بنده خدا تابستونها باید ی پارچ آب یخ کنارش باشه و این وقتی می اومد خونه ی ما ما باید دم به دم براش پارچ آب سرد میذاشتیم و چقدر اذیت میشدیم .اگر اونموقع این ایده رو اجرا میکردیم با ی کلمن کوچیک چقدر راحت می شدیم
البته باز هم استاد اجرای این ایده ها به همفرکانسی نیاز داره مثل شما و مریم جان و البته فرهنگ سازی که ما از خونواده ی خودمون شروع کنیم و بعد بسطش بدیم به مهمونی ها
چقدر با دیدن این نوشیدنی ها و آب معدنی و فلاکس باشکوه بودن ثروت رو حس کردم که بدون دغدغه و نگرانی میهمونی میدی و هرچی لازمه رو میخری و در اختیار مهمونهات میزاری
با این سلف سرویس نوشیدنی ها یاد اون صحبت هاتون افتادم استاد در مورد دسترسی به نعمت ها و ثروتها که دنیا مثل ی سلف سرویسه پر از نعمت که چیده شده در جاهای جای اون حالا اگر کسی خودش ور نمیداره مقصر خودش .من نوعی وقتی این فلاکس پر از نوشیدنی رو میبینم که به رایگان در اختیارم هست اگر ازش ور ندارم خودم خودم رو محروم کردم و به خودم ظلم کردم کسی مقصر نیست
چه حرکتی زدین استاد آبه پرید خخخ
وای دهنم آب افتاد با دیدن این پنیر و گردوها
خدای من حتی اینجا هم شماها کیفیت مد نظرتونه ی چیزی رو میخواین به مهمونتون بدین که برای سلامتیش هم مفید باشه و این یعنی ارزش قایل شدن برای هم پاره ای های خودتون
خدای من با دیدن خانم شایسته و اون لباس ساده و زیبایی که تنشونه میخوام به ی آرزویی که من بعد از 45 سال بهش رسیدم با آگاهی های استاد اشاره کنم و اون هم چیزی نیست جز راحت لباس پشیدن توی خونه اس .شاید برای خیلی از بچ های اینجا عجیب و یا شاید خنده دار باشه که آدم توی خونه هم نتونه لباس راحت بپوشه اما من واقعا این برام ی آرزو بود .من توی خونه ی پدریم اونقدر آدم خجالتی بودم که حتی توی خونه هم جلوی برادرهام هم نمیتونستم لباس راحتی مثل این لباس خانم شایسته بپوشم حالا حدای از فرهنگی که توش بزرگ شدیم و تاثیری که روی ما گذاشته بود من توی خونه هم خودم رو محدود کرده بودم و حتی زمانی هم که با خواهرم اینا زندگی میکردم من توی خونه جلوی دامادمون روسری میپوشیدم و لباس پوشیده .الان که خودم یادم میاد خندم میگیره که چقدر باورهای مذهبی غلط رو پذیرفته بودم تا زمانی که با استاد آشنا شدم و فهمیدم حجاب ی اصل نیست و ی فرعه و تونستم توی خونه ی مقداری راحت تر باشم و حداقل روسری نپوشیدم و لباس آستین کوتاه و …
الان من به آرزوی خودم رسیدم و توی خونه ی خودم آزاد و رها هر لباسی رو که دوست دارم میپوشم و این یکی از رویاهای منه که محقق شد بعد از اینکه تصمیم گرفتم تنها زندگی کنم
چقدر این ویزگی شخصیتی شما خانم شایسته قابل تحسینه که میگین استرس ندارم .یادمه قبل از اومدن توی این مسیر استرس یکی از معضلات زندگی من بود واسه هر کاری ولا خدا رو شکر الان خیلی بهتر شدم نمیگم ریلکسم اما بهتر شده
داشتم فکر میکردم که خانم شایسته که ی زمانی بقول استاد صبح میرفته تو آشپزخونه شب می اومده بیرون برای غذا پختن با کنار استاد قرار گرفتن و رعایت اصل سادگی به جایی رسیده که ی ساعته برا 30 نفر میز رو میچینه پس این نشون میده که میشه که از اون نقطه به این نقطه برسی اگر برای خانم شایسته شده برای منی که خیلی قبلنا هم وقت نمیزاشتم برا آشپزی پس راحت تر میشه به این نقطه برسم با دریافت این آگاهی های تجربه شده از طرف استاد و خانم شایسته
چقدر کیف کردم از این وسیله ای که سلیفون کشیدن رو راحت کرده دمشون گرم چه ایده ای دادن که اینم در راستای ساده تر کردن کارها و حل ی مساله بوده .همه ی ما خانم ها تجربه کردیم نسل اول سلفون ها رو که وقتی میخواستی بکشی روی چیزی چطور بهم می پیچید و لوله و مچاله میشد و حتما باید ی نفر کمکت میکرد برای اینکار ولی با ی ایده این مساله برطرف شده و از خلق همین چقدر داره به مردم خدمت رسانی میشه و چقدر داره ثروت ساخته میشه
چقدر این سینی های چوبی خوشگلن و کار چیدن رو راحت کردن با این صفحه ی مسطحی که دارن .اینم خلق ثروت از چوب نعمتی که فراوانه توی جنگل های آمریکا
الله اکبر این زیتون ها چقدر زیبا هستن چه ترکیب رنگی دارن در کنار اون گوجه های گیلاسی عاشق هر دوتاشون هستم
استیک بوقلمون آماده خدایا شکرت که چشم های من رو لایق دیدن چیزهای زیبای تازه کردی چقدر دارم اطلاعات کسب میکنم البته با خلاقیتی که مریم جان تو چیدنشون بکار بردن
یاد سفر به دور آمریکا افتادم قسمت 9 که خانم شایسته کپشن زیرش رو اینجوری نوشته بودن :
این سفر برای من، فقط سفر به دل طبیعت یا دیدن مکانهای جدید و دنیاهای جدید نیست، بلکه سفری عمیقتر و معنویتر در درونم در حال وقوع است که، به من مهارت حضور در لحظه را میآموزد و مفهومی تازه درباره «زندگی پر زرق و برق» میسازد. زندگیای که « تجمّل» را احساس خوبی تعیین میکند که خودم تجربه میکنم، نه تأیید شدن توسط آدمهای دیگر.
بر خلاف اکثریتی که تجمل رو در داشتن ظرف و ظروف آنچنانی و غذاهای جورواجور دهن پر کن دیگران می دونن و گرفتن تایید از اونها خانم شایسته احساس خوبی رو که موقع تزیین کردن این غذاهای از قبل آماده ای می دونه رو معیار متجلل بودن خودش میدونه .خیلی حرفه ها اگر فقط این جمله رو من درکش کنم و پیادش کنم در زندگیم زندگی من هم جلای خاصی به خودش میگیره که فقط و فقط برای خودم معنای خاص خودش رو داره و ازش لذت میبرم سوای از اینکه دیگران چی میگن و چی فکر میکنن
آی آی چقدر این انگورها خوشگلن اصلا نگاه کردن بهشون قلب آدم رو باز میکنه با وجود اینکه دوسالی میشه که میوه نخوردم ولی اصلا هوس نکردم فقط دارم از دیدنشون لذت میبرم از دیدن نعمت های زیبای خداوند
وای این بلوبری ها که دیگه دل رو از ما بردن خدای من مگه میشه اینقدر زیبا اینقدر خوشرنگ
ایول مریم جان به این طراحی ساده خلاقانه که هارمونی داره ازش میباره دهنم آب افتاد
نکته ی مریم جان:
میشه هم کیفیت داشت و هم ساده بود
چقدر اون رومیزیه قشنگه
این ظرف های ی بار مصرف هم که دارن فریاد میزنن زیبایی و قشنگی و کیفیت رو
نکته های استاد اینجا :
وقتی سبک خودت رو پیدا میکنی نیازی به توضیح دادن به دیگران نیست
وقتی سبکت رو پیدا میکنی جهان افرادی رو به سمتت هدایت میکنه که سبک تو رو قبول دارن و اصلا نیازی نیست تو توضیح بدی بهشون
یاد آگاهی های اعتماد به نفس افتادم :
توی جهان همواره افرادی هستن که با تو موافقن و همواره افرادی هستن که با تو مخالفن .تو نیازی نیست کاری بکنی برای جذب یا دفع انیا جهان خودش این کار رو میکنه و افرادی رو دور تو جمع میکنه که تو رو و دیدگاههای تو رو قبول دارن
همکاری استاد توی شستن اطراف خونه ی الگوی خوبیه برای آقایون سایت که فراری هستن از کارهای خونه .کار با هم خرید با هم کارهای خونه با هم نقطه سر خط تمام
استاد توی نامه 31 حضرت علی میگن :
از خدا بخواه خیلی هم بخواه هرچی میخوای بخواه اگر باور داشته باشی بهت میده .بنده ی خوب خدا از خدا زیاد میخواد
و الان ما داریم میبینم که بنده ی خوب خدا از خدا هوای ابری رو میخواد تا بیشتر هم به خودش و هم مهمونهاش خوش بگذره و چون باور داره که هرچی ازش بخواد میده بهش میده هوای ابری بعلاوه ی بارون
اتفاقا امروز اینجا هم هوا ابری و خنک خنک بود و ی ذره هم باورن اومد همین الان هم هوای ابریه و قراره بارون بیاد خدا رو شکر
آفرین به سمیه جان با این شجاعت و مهارتش توی شنا و علی جان و رامتین جان دوستایی که ما هم میشناسیمشون و همین امید و انگیزه ما رو برای ادامه مسیر بیشتر میکنه به امید روزی که تو آمریکا دوستان هم فرکانسیمون رو ببینیم
آخ عاشق کباب بال مرغم فردا میخوام بزنم بر بدن روی منقل به مناسبت روز دختر به افتخار همه ی دخترا خودم و خواهر زاده عشقم
استاد جان قشنگ از پریدنتون توی آب معلوم بود چقدر بدنتون سبکه اینم از مزیایای دوره سلامتیه و البته که من خودم هم این سبکی رو تجربه کردم
گوارای وجود همه ی این مهمانان بهشت این لذت ها که میزبانشون استاد توحیدی و مریم جان توحیدیه
سپاسگزارم استاد و مریم جان ساعت ها زیبایی و نعمت و لذت و آرامش و سکوت و شکوه ثروت رو دیدم و حسش کردم
سلام به آقای رضای عزیز .سپاسگزارم . آقا من تسلیم وقتی گفتین اینهمه کار انجام میدین تو خونه واقعا تحسینتون کردم و خوش بحال مادرتون که ی همچین پسری داره . البته خطاب من همه ی آقایون نبود و شاید بهتر بود درست تر مینوشتم مردهای سایت که کار خونه انجام نمیدن خخخخ.خدا رو شکر که این کامنت باعث انگیزه گرفتن شما برای تقویت زبانتون شد . موفق باشی دوست عزیزم
سلام به محمد امین عزیز سپاسگزارم از شما . نه من توی کار تدریس هستم و رشتم زبان انگلیسیه .خدا رو شکر چند تا از دوره ها رو خریدم و کار کردم .منم خوشحالم که در جمع بینظیری مثل شما دوستان عزیزم هستم مخصوصا دوست فعال و خوبی مثل شما که اینقدر انگیزه دهنده هستین. تبریک میگم بابت کار کردن روی زبان انگلیسیتون و مهم تر از اون کنفرانش دادنهاتون .بهترین ها رو از خداوند وهاب براتون خواستارم
سلام به فهمیه جان عزیز . سپاسگزارم دوست خوبم .چقدر واژه های زیبایی در مورد من استفاده کردین :
چشم نعمت بین
نگاه زیبا
قدرت بیان
تسلط عالی
چقدر همین دو جمله ی شما به من انگیزه داد که باز هم کار کنم روی شخصیت خودم تا بیشتر از این واژه های زیبا ببینم و بشنوم
حال دلت عالی عزیزم
سلام به ندا جان عزیزم .دقیقا درسته عزیزم این روزها که خودم رو بستم به فایل های اجرای توحید در عمل استاد آرامش خوبی توی وجودم هست .بعضی هاشون رو آنقدر گوش دادم که حفظم شدن .راستش فهمیدم که باید روی باورهای توحیدیم کار کنم و مصصم شدم که این کار رو انجام بدم و الان دو هفته ای هست باز شروع کردم چون آرامش خاصی به آدم میدن .بله ناخودآگاه این ارتباط ها توی ذهن شکل میگیره وقتی فایل ها زیاد گوش داده بشن
چه ایده ی اجالبی که کامنت ها صدای فرد هم باهاشون باشه یعنی همراه با خوانش باشه که احساس فرد رو هم انتقال بده
سپاسگزارم عزیزم .غرق در آرامش باشی عزیزم
سلام به زهرای عزیزم . سپاسگزارم عزیزم مسلما کسی که خودش در صلح و آرامش باشه فرکانس آرامش رو هم دریافت میکنه و قطعا در مورد شما دوست خوبم همینه .تبریک میگم به شما به خاطر بودن در دوره بی نظیر سلامتی .بله بچه های این سایت ولقعا بی نظیرن و کامنت هایی که نوشته میشه برخاسته از قلب پاک و صافشونه .ان شا الله غرق در حال خوب و انرژی مثبت باشی عزیزم
سلام به دوست خوبم .سپاسگزارم.بله خدا رو شکر این روزها با تضادی مواجه شدم که تنها راهش کنترل ذهن بود و تونستم این مرحله رو پشت سر بزارم با فایل های توحیدی استاد .این روزها همدم من شده این فایل ها که اشک من رو درآوردن کمکم میکنن که آرام باشم
به چه نکته ای اشاره کردین که من بهش دقت نکرده بودم و دوباره باید ببینم فایل رو .بازم سپاسگزارم
بازم سلام به شما آقا حسین عزیز.میدونین چیه ؟ شما ی ویژگی خیلی خوب دارین و اونم اینه که خیلی راحت احساستون رو صادقانه بیان میکنین و فرکانس صداقتش رو میشه با تمام وجود احساسش کرد. سپاسگزارم که اینقدر انگیزه بخش هستین .من ی نکته ای رو بهش پی بردم و اونم اینکه که برای احساس خوب داشتن و اتفاقات خوب رو تجربه کردن باید هر روز روی فایل های توحیدی کار بشه من که خودم هر وقت این کار رو کردم نتیجه ی عالی گرفتم چون بقول استاد همه چیز بر میگرده به باورهای توحیدی .موفق و موید باشین دوست عزیز
سلام به طاهره جان عزیز .سپاسگزارم از شکا دوست خوبم .چقدر خوبه که شما توی سفر بودین و خوب تر اینکه توی سفر هم به دنبال دیدن فایل های استاد بودین و چه تمرکزی از این بهتر .اینقدر قشنگ از تصویرسازیتون صحبت کردین که من عمق تصویر سازیتون رو حسش کردم .عزیزم حتما لایق بودین که خداوند ثروت های زیادی به شما داده حالا در هر فرمت و قالبی که هست .شکا رو تحسین میکنم که در مقابل خداوند خاشع هستین و خاکی زندگی میکنین و ساده .مممنونم عزیزم از دعاهای خوبی که برام کردین