چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم - صفحه 37 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم
    459MB
    24 دقیقه
  • فایل صوتی چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم
    0MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

712 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 626 روز

    به نام خداوندبخشایشگر مهربان

    سلام استاد جان . سلام دوستان

    چقدر تشبیه خوبی ست مثال نجواهای ذهنی با علف های هرز که قشنگ عمق مطلب را میرسونه که ضروری هست که از همون اول و دم حجله گربه رو بکشیم. خداوند دقیقا این علف های هرز رو خلق کرده که نشان بده هرچیز هرزی چقدر اسیب زننده هست . صحبت های هرز . افکار هرز اعمال هرز و … میکــشنت پایین و جلوی رشد رو میگیرن.

    موقعی که از قانون خبر نداشتم و خیلی درگیر نجواها بودم و الان که روش فکری تغییر کرده مقایسه که میکنم میبینم اون نجواها من رو ناامید و افسرده میکردن اما با تغییر زاویه دید الان میگم من خوشبخت ترینم . در حالی که من همون ادم هستم اما با کنترل ذهن و تغییر نگاهم چقدر دنیا میتونه متفاوت باشه

    باور دارم که وقتی درمسیر درستی هستی خداوند خیلی حمایتت میکنه . دیشب که توی پیاده روی بودم و با به فکر کردن به موضوعی داشت حسم بد میشد و طلب حال خوب کردم و نشستم و اتفاقی اومدم داخل ایمیل که یه پیام اومده بود و مال چندین ماه قبل بود که در باره زیبایی هایی محل زندگی برام کامنت گذاشته بودن و باعث شد نعمت هام و کارهای خداوند ویژگی محل زندگی برام دوباره مرور بشه و سپاسگذاری کنم و حالم خیلی عالی شد انقدر که رفتم رو ابرا و واسه خودم اهنگ میخوندم

    میخوام بگم ما تنها نیستیم و خداوند وقتی ازش بخواهیم کمک کمیکنه.

    اینکه بدونیم چه فکری احساس بد ایجاد میکنه که دوباره تکرارش نکیم و به نکات مثبت و نعمت هامون توجه کنیم و این این تغییر زاویه دید خیلی کمک میکنه حالمون خوب باشه . همه ما نعمت هایی داریم که باید به اون ها توجه کنیم

    با اینکه من این روزها اکثر در ارامش ذهنی هستم و با ادم ها ارتباط ندارم اما گاهی که اتفاقی صحبتی رو از مشتری و خریدار در مورد گرونی میشنوم ذهنم شروع میکنه به خوراک گرفتن و دوباره همون باورهای قبلی میخوان بیان بالا و من همیشه باید ورودی ها را کنترل کنم و به علف های هرز ذهن غذا ندم.

    این ذهن نیازه همیشه افسارش دستمون باشه و گرنه برمیگرده به پیش فرض خودش و جفتک میپرونه .

    خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    الهام اقایی گفته:
    مدت عضویت: 153 روز

    به نام خدایی که هرچه دارم.از اوست

    سلام خدمت استاد ومریم جان عزیزم ؛

    استادان این کامنتو دارم بااشکی شوقی که از چشما میاد مینویسم ؛استاد من چندروز پیش خدامنو هدایت کرد به یه منظره زیبا ؛وازاون اونروز هر روز به جاهای قشنگ هدایت میشدم وفقط خداراشکر میکردم؛ونکته مهم این است میخوام براتون بگم؛استاد چند دقیقه پیش براناهار یه کم چیز براتون توخونه داشتم درست کردم ؛ورفتیم لب یه اب؛بعد گفتم برافراشته چی درست کنم ;یاد حرف شما افتادم وگفتم استاد میگه همه را بسپار به من؛وگفتم خدا فردا برام میرسونه ؛وباورتون نمیشه استاد آنجایی که فکر نمیکردم رسید؛دوباره دیروز گفتن امروز گذشت فردا رل چیکارکنم،استاد امروز رفتم دم یه سوپری وگفتم اندازه یه 100 برنج میخوام؛اون مغازه دارمنو همسرمان میشناسد؛پسرش گفت چی میخواد گفت یه کیلو برنج ؛استاد باورتون نمیشه اون درآمد گفت یه کیسه بده ببر آقاشون میاد حسای میکنه ،گفتم نه من باید اجازه بگیرم ؛گفت ببر وخودش امد گذاشت توماشین برام ؛خدایا شکرت ؛وامروز متعهدانه به خدا ایمان آوردم وهمه زندگیمو به اون سپردم ؛استاد وقتی کامنتای دوستامو میخوندن میگفتم مگه میشه ؛ومیگفتم خوش به حالشون که خدا هواشناسی داره وشما همیشه میگفین توکل واعتماد وایمان داشته باشید ؛ومن امروز این اعتماد وتوکل وایمان به خدا را حس کردم ؛استاد دارم این منتا بااشک ذوق مینویسم ؛خدایا شکرت؛ممنون ازشما استاد عزیزومریم جوم وهمه دوستان توحیدم؛

    درپناه خدا شاد سلامت وثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    ريحانه گفته:
    مدت عضویت: 1309 روز

    سلااااام سلااااام به همه دوستای عزیزم

    امیدوارم شب و روزتون پر از آرامش و قلبتون پر از عشق به خدای مهربونم باشه

    عنوان فایل اینکه چجوری از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم

    اول از همه خدارو شکر میکنم بخاطر اینکه در مداری هستم که از خیلی از افراد جامعه یک پله بالاتر هستم چرا که کمی از پاشنه های آشیلم رو می شناسم و می دونم که فکر منفی و نجوای شیطان نرمال نیست و نباید بهش عادت کنیم و بگیم خوب یه روز درآمدم کم بشه عادیه چون تو ایران دارم زندگی میکنم یا چند روز یک بار رابطم خراب بشه عادیه چون یک مثل اشتباهی هست از قدیم که میگن دعوا شیرینی رابطه هست!!!اصلا دلم میخواد کسی که این حرف رو زد می دیدمش و رابطش رو از نزدیک میدیدم چرا باید فکر کنیم که ناراحتی بین 2 تا ادم باید عادی باشه چون شیرینه؟؟واقعا شیرینه؟؟چرا خوشی همیشگی تو رابطه نباید شیرین باشه؟؟

    میخوام بگم خیلی از ادما حتی نمیدونن که این افکار منفیه و باید جلوش رو بگیرند؟شکرگزاری من بخاطر اینکه حداقل از خیلیاشون جلوتر هستیم چون میدونیم اینا نباید باشه.داشتن پول خوب با ازادی زمانی باید عادی باشه داشتن رابطه عاشقانه خوب باید عادی باشه داشتن سلامتی باید عادی باشه.حیف و صد حیف که این عمر کوتاه رو سعی نکنیم که زندگی کنیم و فقط زنده بمونیم.بهترین کار هم همین شکر گزاری هست که هر روز همین که چشممون رو میتونیم باز کنیم یعنی چشم سالم داریم می تونیم نعمتای زندگی رو ببینیم می تونیم یه روز دیگه خوشحال باشیم تو این دنیا فرصت داریم برای زندگی کردن برای بودن با عزیزانمون.

    آرزو میکنم از ته ته قلبم که شاکر باشم شاکر باشیم و شاکر بمونیم تا روز به روز نعمت هایی بیشتری به عنوان جایزه از طرف معبود یکتا بهمون داده بشه.

    آمین

    دوستون دارم مریم جام و استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    نیلوفر فرزین گفته:
    مدت عضویت: 551 روز

    به بههههه استاددد عزیزمممم و خانوم شایسته باوقار خیلی خیلی خوشحالم با شما دستان زیبای خداوند آشنا شدم

    و سپاسگزارم از دوستانم تجربه های عالیشان را با ما در اشتراک گذاشتند

    عجب نشانه ای بود برام تا ب خودم بیام واقعا انسان هایی ک واقعا انرژی شمارو میگیرن باعث میشن افکارتون منفی باشه بندازید من همین الان اون کارو کردممممممم

    شکرگزار خداوندم ک منو هدایت کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    فائزه رستگار گفته:
    مدت عضویت: 766 روز

    به نام رب به نام رب

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی

    و سلام خدمت اعضای خانواده قشنگه عباس منشی

    چگونه جلوی افکار منفی خود را بگیریم

    افکار منفی مثل یک درخته حرف سریع رشد می‌کنه اگر جلوشو نگیریم

    هدف این فایل: این فایل هدف داره که بگه افکار منفی تا وقتی رشد نکردن یشه جلوشونو گرفت و میشه راحت‌تر تغییرشون داد

    نکته: ما باید مواظب افکار خود باشیم چه فکرهایی در سر ما می‌گذرد و چه باورهایی را به وجود می‌آور

    افکار منفی مثل یک جرقه‌اند اولش ضعیفه اما ما وقتی اجازه بدیم خودش رو گسترش میده وقدر قدرتمند میشه ه کل ذهن ما رو می‌گیره

    راه‌های جلوگیری از افکار منفی: تقویت باورها شکرگزاری فکر کردن به اتفاق خوب و خاطرات خوب گوش کردن به موسیقی شاد و پیدا کردن علت برای اتفاقات خوب و تغذیه مناسب به افکار و روح ما بدهیم

    اگر ما به فکر ذهنمان نباشیم افکار منفی بسیار قدرتمندتر می‌شود و باعث افسردگی می‌شود

    مثل اون کلیپ انگیزشی که تو سایت هست که سعی سگ سیاه افسردگی می‌تواند انقدری بزرگ شود که کل زندگی ما را بگیرد و همه جا باعث آزارمان بشود

    اگر حواسمان به خودمان باشد که اگر یک افکار منفی جلوگیری کنیم و آن را از زاویه دیگر نگاه کنیم دیدمان را تغییر دهیم و سپاسگزار نعمت‌هایی دیگر باشیم می‌توانیم اتفاقات خوب را رقم بزنیم خالق زندگی خودمان خودمان هستیم و هیچ کسی در آن دستی ندارد

    استاد عزیزم دیشب که سر یک مسئله ه مشکل خوردم و ناامید شدم و داشتم گریه می‌کردم یک هو به یاد سایت افتادم که بیام قسمت توانایی کنترل ذهن و حال خودم رو نگه دارم و به این فایل هدایت شدم دیشب که داشتم با نامزدم حرف میزدم بهش گفتم من به درد هیچ کاری نمی‌خورم حتی کمک به بقیه

    بعد یکو یک چیزی درون من گفت فائزه اگر تو داری روی باور و افکارت کار می‌کنی این چه حرفی می‌زنی پس این همه فایلی که تو این یک سال دیدی و شکرگزاری‌هایی که کردی همه کشک میشه ول کن تو الان عصبی هستی به خودت زمان بده برو توی سایت که با کمک فایل‌ها استاد حال خودت خوب نگه داری یاد یک خاطره‌ای افتادم توی فروردین ماه یکی از دوستام استوری گذاشت که دلش گرفته و از خدا می‌خواد گره گشایی کنه

    من یادمه سری رفتم توی پی ویش جویای شدم که ببینم چی شده اون بنده خدا گفت هیچی یک مشکلی بوده که داره حل میشه خدا را شکر

    و به من یک حرفی زد که یک درس بزرگی بهم داد گفت همین الان پای دفترم نشستم و اتفاقات خوب امسال رو دارم می‌نویسم و دارم ذهنمو کنترل می‌کنم و نوشتم که فائزه امسال عمل خوبی داشته و تونسته توی سایت استاد عباس منش حالش بهتره

    تا صبح با خودم فکر کردم گفتم ببین فائزه با اون کسی که الان دیشب از دستش ناراحت شدی و از دست خودت بیشتر ناراحت شدی که چرا کار خراب کردی اون بنده خدا همیشه از تو تعریف می‌کرده حالا یک بار عصبی بوده فشار روش بوده و طاقت نیاورده عصبانیتشو سر تو خالی کرده آروم باش حال خودتو بد نکن

    وقتی این فایلو دیدم نتیجه گرفتم که این ماجرا برای من درسی شد که بیجا دلسوزی نکنم و رایگان برای کسی کاری انجام ندم و برای کارم وقتم ارزش قائل باشم و اگر کسی ازم کاری خواست سریع براش انجام ندم اول خودم تو اولویت باشم

    درسته من کار اشتباهی کردم اما من نیتم کمک به اون همکار بوده که زحماتش جبران کنم ولی ولی با حرفاش باعث شد که یک احساس بدی یک احساس بی‌ارزشی بهم بده و من دیگه یاد گرفتم که هر چقدرم اون آدم محترم باشه و برای من زحمت کشیده باشه نباید بهش اجازه بدم که با من اونجوری برخورد کنه من خودم رو سرزنش کنم که حالم بد بشه

    خدا کسی مثل شما و نامزدم سر رو هم قرارداد که من زیر سه ساعت از این حال بد در بیام و خدا را شاکرم که به این فایل هدایت شدم و ممنونم از شما بابت ضبط این فایل با ارزش و زیبا

    آرزوی شادی سلامتی ثروت و تندرستی رو برای شما و مریم جان و بچه‌های سایت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مریم انصاریان گفته:
    مدت عضویت: 1795 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ»

    «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ»

    سلام به استاد سخاوتمندم، به خانم شایسته و دوستان عزیزم

    این فایل هدایتم از سایت بود برای سوال درباره ترمزهایی که برای ایده الهامی بهم دارم، این از لطف و فضل خداونده که هدایتهاشو بهمن وار بر من جاری میکنه.

    میخوام تو چند تا فایلی که بهشون هدایت شدم در موردشون فکر کردم و نوشتم، برای خودم رد پا بذارم ،چقدر درست فهمیدم کجارو نفهمیدم بعدا حتما برام با مراجعه بهشون آشکار تر میشه.

    استاد میگه«وقتی که حالمون بد میشه ، احساس بدی داریم ،یه چیزی توی مغزمون هست که داره احساسمون رو بد میکنه”به یک موضوع داریم از زاویه ای نگاه می کنیم ” که داره احساس مارو بد میکنه، باید زاویه دید رو تغییر بدیم »

    من دو هفته ای هست یه حسی در جسمم دارم میدونم از چیه، لطف خدا بود فهمیدم هر وقت این حالو دارم یعنی “احساس قربانی بودن و مظلوم واقع شدن” اومده بالا داره کار میکنه و من باید اون مسئله رو حل کنم و خوب بعد ازین هدایت ،هدایت شدم به جلسه دوم عزت نفس .اما این احساسم از کجا ناشی میشه؟ چرا این حسو دارم ؟ در حدی که بهم اجازه سپاسگزاری با حس خوب نمیده، دفترم جلومه اما نمیتونم بنویسم سعی میکنم در حد زبانی انجام بدم هرچند برای اون هم حس خوبی ندارم و کلا کل روز با منه.

    اولش فکر کردم واسه اینه که برنامه هام جوری که میخوام پیش نمیره ، یجورایی سردر گم هستم دلم تنهایی میخواد، تمرکز میخواد و چون نمیشه و یسری مسئولیتها گردنمه، این احساس در من به وجود اومده، اما چون صحبت با خودم یا حتی همون تغییر زاویه دید هم حالمو خوب نکرد، یعنی یه مسئله دیگه ای هست.

    یه جورایی قانونو فهمیدم که وقتی دارم در مسیر هدفی حرکت میکنم، جهان به ترتیب اولویت حل شدن برای من، ترمزها، نشتی ها، ترسها، شرکها، کویرهامو و کلا هر انچه باید حل بشه رو درباره اون موضوع بهم نشون میده تا حلش کنم، حتی ممکنه یه مورد نیاز باشه تو چند مرحله در زمانهای مختلف با درجات متفاوت حل بشه ، این اتفاق و این حال جسمی بعد از دو سال ، معنیش برای من حل یک مسئله خیلی خیلی مهم هست از خداوند طلب هدایت میکنم برای حلش.

    میدونم خیلی قدرتمند هست که اینقدر بهم حس ناجالب میده یه حدسهایی دارم امیدوارم بتونم حلش کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    رسول بنادری گفته:
    مدت عضویت: 1427 روز

    سلام و خدا قوت خدمت استاد عباس منش عزیز خدمت خانم شایسته عزیز و همه ی دوستای گلم

    به قول قرآن : در آفرینش آسمان ها و‌ زمین و آمد و شد شب و روز نشانه هایی هست برای خردمندان برای اونایی که ایمان آوردن این همه اتفاقی که میوفته طلوع و غروب خورشید ، همین بارانی که نازل میشه ، همین درختی که سبز میشه و میوش رسیده میشه و همین سبز شدن درخت هرز همه ی اینا نشونه هست برای کسی که تفکر میکنه و میخواد درس بگیره برای کسی که میخواد یاد بگیره

    من طبق افت فرکانسی که داشتم که خود همینم خیلی خوبه که میفهمم حالم بد شده و باید سعی کنم حالم رو خوب کنم از خدا هدایت خواستم و روی نشانه ی امروز من زدم و این فایل بی نظیر اومد

    خب من حتی یادم هست از کی این حالم بد شد ، من دوره ی احساس لیاقت رو یبار تا اخر پیش بردم و دوباره از اول شروعش کردم همراه با دوره ی عزت نفس و تا جلسه ی 2 پیش رفتم و احساس لیاقت من خوب بود ، من وارد یه شغل جدیدی شدم و 4 روز روی خودم کار نکردم ( جوری پایین اومدم انگار یک ماه روی خودم کار نکردم) در واقع همراه رفیقم که لوله کشی گاز انجام میداد رفتم که تجربه کنم این شغل رو ، من از این شغل هیچی نمیدونستم ، رفیقم اول میومد اندازه ها رو میگرفت بعد لوله ها رو‌ برش و جوش میداد و بعد رنگ آمیزی میکرد ، وقتی میگم هیچی بلد نبودم واقعا هیچی بلد نبودم حتی همین رنگ آمیزی رو بلد نبودم وقتی رفیقم گفت خب تو‌ برو لوله ها رو رنگ‌ بزن من گفتم بلد نیستم چیکار کنم و اونم گفت یه بطری پیدا کن و‌مقداری از رنگ رو با بنزین ترکیب کن و بعد شروع کن به رنگ‌ زدن لوله ها ، ما از صب تا شب سر کار بودیم‌ و خونه که میرفتم شام میخوردم و استراحت میکردم و یه روز دیگه هم رفتیم پیش همکار رفیقم و شاگرد اون رو‌ که دیدم که سن کمتری از من داشت و حتی اندازه گیری و برشکاری رو هم انجام میداد و حتی یبار ازم خواست یه وسیله ای رو بدستش بدم که حتی من اسم اون وسیله رو نمیدونستم همه ی اینا یعنی وارد شدن به شغلی که هیچی ازش نمیدونستم و خودخوری ها که من هیچی بلد نیستم من بدرد نخوردم، این گفتگو های مفنی و این مقایسه های غیر منطقی احساسم رو بد میکرد و من حواسم نبود که باید به اینا جهت مثبت بدم و الان که ضعیف هستن اینا رو مدیریت کنم و رفته رفته منو پایین آورد و باعث شد اون ترس ها که با کار‌کردن روی احساس لیاقت خیلی کم شده بودن دوباره برگردن ، باور نسبت به توانایی خلق زندگیم نسبت به توانایی هام ضعیف شد به حدی که باور نداشتم که میتونم زندگیم‌ رو تغییر بدم و ناامید شده بودم و باعث این شده بود منی که هر روز باید پیاده روی میکردم بعد از 4 روز ندادن غذای مناسب به روحم حوصله رفتن تا سرکوچمون رو نداشتم چه برسه به 1 ساعت پیاده روی

    گفتگو های ذهنی منفی این احساس رو بهم میداد

    که ببین تو هیچی از این شغل نمیدونی واصلا بهش علاقه نداری چند سال باید شاگردی کنی تا یه خورده یادبگیری، احساس عجله که دیر شد من نرسیدم الان همه ی رفیقای من خونه دارن ماشین گرفتن من اینجا باید شاگردی کنم پول در بیارم در حد بخور نمیرم ، من دیگه کار با درآمد خوب گیرم نمیاد ، فقط تو کاری که من بهش علاقه ندارم پول هست ، احساس تموم شدن نعمت ها نبودن کار یا همسر خوب ، احساس کافی نبودن ، احساس اینکه بقیه کاملند و فقط من ناقص هستم این احساسات در من ایجاد شد من عین موش ترسو شده بودم که خدارو شکر امروز از خدا هدایت خواستم و لطفش شامل حالم شد

    فهمیدم من آدمی هستم برای اینکه شارژ بشم باید تنها بشم باید چند ساعتی یا چند روزی تنها بشم

    خیلی وقت هست ورودی هام روهم کنترل نمیکنم : منی که کنار خانواده غذا نمیخوردم چون همراه با غذا اخبار میدیدن و کشتار و‌جنگ و مرگ رو نشون میداد الان راحت با خانواده غذا میخورم و جنگ و دعوا و دزدی و آتش سوزی رو میبینم و فکر‌ میکردم روی من یکی دیگه تاثیری نداره من دیگه ضد ضربه شدم ولی خب فکر‌ میکردم ، اون تاثیرش رو میذاشت باید با دقت بیشتری روی خودم‌ کار کنم و ورودی هام رو‌کنترل کنم

    خدا جون دوست دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    فهیمه رمضان نیا گفته:
    مدت عضویت: 919 روز

    سلام ودروود به پدر معنوی و مهربانم و بانوی زیبای پارادایس

    نشانه ی امروزم این فایل فوق العاده بود

    همیشه نشانه هام عالی هستن و یه تلنگر که خودمو جمع و جور کنم و وا ندم در برابر تضادها

    امروز هم مثل همیشه خدا هدایتم کرد به این فایل

    در حالیکه تلاش میکنم احساسمو خوب کنم و عمیقا احساسم عالی نیست نجواهام زیاده

    گرچه مدام تلاش میکنم توجهم روی زیبایی ها و نکات مثبت باشه که خیلی تاثیر داره رو احساسم

    ولی انگار تو مغزم یه میدون جنگه

    شاید یکی از دلایل این جنگ ذهنی همینه که استاد فرمودن که وقتی یه فکر منفی شروع میشه مدام داره رشد می‌کنه و پر و بال میگیره و اگه من به سرعت کانون توجهم را عوض نکنم دیگه واویلا میشه بعد دیگه تراکتور هم نمیتونه جمع و جورش

    کنه

    من وقتی یکم از مسیر دور میشم و یکم با بقیه ی افراد جامعه هماهنگ میشم بسته به محیطی که توش قرار میگیرم این اتفاق برام میوفته میبینم همه دارن غیبت میکنن دارن راجع به مسائل سیاسی و اقتصادی و مریضی هاشون حرف میزنند با اینکه می‌دونم اشتباهه یکم با اونا پیش میرم ولی خیلی سخت میشه کنترل ذهنم اکثرا اوقات اون جمع و ترک میکنم ولی تا چند روز ذهنم درگیر میشه عذاب وجدان میگیرم که خوب حالا که وا دادی و این حرفا رو زدی پس دیگه تلاش نکن تو آدمش نیستی همه ی اطرافیانت همینن تو که نمیتونی با اونا قطع رابطه کنی میخوای چکار کنی و دیگه حالم بد میشه

    ولی یه چندروزی که تنها میشم باز اوضاع بهتر میشه سعی میکنم با فایل گوش دادن با کارهایی که دوست دارم و لذت میبرم حسابی آروم کنم ذهنمو

    و فقط و فقط از خدا کمک می‌خوام قرآن میخونم که دیگه واقعا این روش از همه بهتره تلاش میکنم توجهم فقط روی ترجمه ی آیات باشه و حواسم کلا پرت میشه از اطرافم

    یه موضوع جالب اینکه من خیلی وقت بود که بشدت ذهنمو کنترل میکردم خیلی مراقب ورودی هام بودم و توجهم روی نکات مثبت بود همه چیز عالی پیش می‌رفت به صورت ناخودآگاه از همه ی اون آدم های منفی و محیط منفی فاصله گرفته بودم و حالم عالی بود از نظر سلامتی فوق‌العاده بودم از نظر مالی عالی رابطه با همسرم عالی مدام هدایت میشدم به مکان های زیبا و عالی به سمت خواسته هام که سکوت و آرامش بود

    ولی یهو باز همه چی درهم شد در حدی که خودم و همسرم بیمارشدیم ،وارد یه جمع هایی شدم که بشدت منفی و داغون بود ،ازنظر مالی حسابی رفتیم تو آمپاس ،و خلاصه اتفاقات ناجالب

    حالا مثالی که استاد زدن درمورد جریمه شدن دوست شون بخاطر سرعت بالا

    دقیقا چند روز پیش واسه ما اتفاق افتاد

    همسرم تازه ماشینشو تعمیر کرده بود و ما رفتیم یه سفر کوتاه ایشون تو جاده با سرعت خیلی بالا شروع به رانندگی کرد و بعد از چند دقیقه ماشین یه صداهایی داد که دیگه بیشتر از سی چهل تا سرعت راه نمی‌رفت و ما مجبور شدیم تا مقصد با همون سرعت بریم و ماشین ایشون دوباره رفت واسه تعمیر با یه هزینه ی خیلی خیلی زیاد ما با قطار برگشتیم خونه

    من اولش خیلی ناراحت شدم ولی بعد به همسرم گفتم این اتفاق خیر هست و خدا اینطوری به ما کمک کرد وگرنه معلوم نبود با اون سرعت چه اتفاقی برامون می‌افتاد واقعا این اتفاق برامون خیلی درس داشت از همه نظر

    و اینکه ما با چه آرامشی با قطار به خونه برگشتیم و وقتی رسیدیم همه مون حتی بچه هام و همسرم گفتن چقدر این سفر با قطار عالی بود چقدر در آرامش بودیم ولذت بردیم

    اینکه هر اتفاق به ظاهر بدی می‌تونه خیر مطلق باشه از جانب خدا دیگه برام باور شده و خیلی بهش ایمان دارم و همیشه میگم حتی همین تضادهایی که الان دارم باهاش دست و پنجه نرم میکنم همش درسه تلاش میکنم به احساس خوب برسم

    امیدوارم تو کامنت بعدیم بتونم از تغییر احساس و فرکانسم و نتایج عالیم براتون بنویسم

    امیدوارم خداوند هدایتم کنه به تهیه ی دوره ی احساس لیاقت و اینکه یاد بگیرم چطور خودمو ارزشمند بدونم

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    Hedie گفته:
    مدت عضویت: 533 روز

    سلام وقتتون بخیر️

    من متاسفانه نتونستم جلوشو بگیرم وتوی سن 21 سالگی دارم قرص اعصاب مصرف میکنم وقتی هایی ک فایل هاتون رو گوش میکنم بهتر میشم ولی بعدش دوباره افکار برمیگرده

    دوست دارم حالم خوب بشه و آرامش داشته باشم و خسته شدم از این وضع حتی کارهای روزانه ام رو هم نمیتونم انجام بدم .

    میشه راهنماییم کنید از چی شروع کنم

    چیکار کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      صفورا عزیزی گفته:
      مدت عضویت: 1891 روز

      به نام خدا مهربان ،باسلام به تمامی اعضای خانواده بزرگ استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته زیبا وتلاشگر ،

      هدیه عزیزم سلام خوش آمدی به سایت نور وروشنی وحال خوب هدیه جان بدان خدا خیلی دوستت داره ،که در سن کم راهنمایی ت کرده به بهشتی در زمین ،اول شکر این موهبت را بجا بیار ،فرمودی از چی شروع کنم ،اول فایلهای هدیه یا رایگان استفاده کن،بعد دوره عزت نفس ،احساس لیاقت ، و سلامتی آن را در تمرین ستاره قطبی هرروز از خدا عزیزم بخواه ومعحز ه ها دیدم من به شخصه حتماً در این سایت بمان که هزاران دکتر ودارو درکلمات استاد عباس منش هست فقط باجدیت استقامت کن وبمان وعمل کن به آموز ه ها وارد خدا بخواه که او اجابت می‌کند درخواست بنده اش را،ارزو میکنم که به‌زودی از سلامتی وحال خوبت بنویسی ،در پناه تنها قدرت هردو جهان خدا محترم ومهر بان باشی ،شادوشاکر باشیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 994 روز

      سلام دوست عزیز

      خدا رو شکر توی این سایت الهی هستی بهت تبریک میگم روزی می رسه که از قرس خبری نیست

      امیدوارم بیای از نتایج جدید و سلامتی بگی

      فایل های کنترل ذهن گوش بده مواظب ورودی و خروجی هات باش

      قرآن بخون برقص پیاده روی بکن

      توجه ات از افکار منفی دور کن اعراض کن

      ذهنت شرطی نکن به قرس اگه عمل کنی به این آموزها همه چیز بدست میاری

      موفق باشی

      در پناه خداوند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 994 روز

      سلام دوست عزیز

      فایل های استاد با ارزش هستن همین که هدایت شدی به این سایت نعمت بزرگیه

      از فایل های رایگان شروع کن عمل کن نتیجه می گیری

      خودتو شرطی کردی به قرس خوردن

      قرآن بخون برقص پیاده روی کن ورزش کن تمرین انجام بده بنویس

      امیدوارم که نتیجه عالی بگیری

      فایل های کنترل ذهن گوش کن به زیبایها توجه کن با خداوند راز نیاز کن مواظب ورودی و خروجی ذهنت باش

      در پناه خداوند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    فهيمه گفته:
    مدت عضویت: 1957 روز

    به نام خدای بی نهایت مهربانم

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    از صب دارم میگردم بین فایلها

    از صب افکار مربوط به اضافه وزنم داره منو دیوانه میکنه

    از صب پاهام به شدت سرد هستن

    زانوم درد میکنه و توان پیاده روی رو ازم گرفته

    چند روزی هست توجهم روی غذاهام هست و حواسم هست به اینکه وزنم باید بیاد پایین

    اما اتفاق امروز انرژی من رو صفر کرد از اونجایی که زانوم درد میکرد حتی نمی تونستم پام رو خم کنم

    دیدم توی دمای 28 درجه ،من سردم هست

    پاهام یه تیکه یخ بود

    و این احوال هی منو ناراحت کرد

    الان ساعت 3:15 دقیقه عصر هست و از صب این انرژی ها دارن منو دیوانه میکنن

    الان که این فایل رو دیدم ، متوجه شدم تصادفی نیس که الان اینجام و دارم این فایل رو میبینم

    قبل از این فایل که هی فایل های مختلف دیدم

    رفتم در ادامه شون بسیاری از کانال های تلگرامم رو پاک کردم

    توی فایلی استاد گفت تمرکز ما پاره پاره ست

    و نتیجه اون فایل شد که کانال های تلگرامی رو پاک کردم

    رفتم پاهام رو با پماد ضد درد ماساژ دادم تا دردم کم بشه و بتونم فائق بیاییم به این شرایط

    اینها رو دارم مینویسم که هم رد پا از خودم به جا بزارم هم اینکه بگم این چیزایی که استاد داره میگه وحی منزل هست و من همین امروز این شرایط رو درک کردم

    من دارم با نجواهای منفی توی سرم مبارزه میکنم درباره اینکه نه رژیم چیه ، یواش یواش کالریتو کم کن لاغر میشی

    ولی من این صداهارو میشناسم

    اینها عادت های منفی گذشته هستن که میخوام مثل همین علف های هرز کل زندگی من رو بگیرن و من رو کامل فلج کنن

    حالا امروز درد من با پماد ضد درد آروم شد اما این نجوا ها من رو تا بدترین جاها پیش خواهند برد اگر از ریشه نزنمشون

    یه جمله ای از یک نفر شنیدم برام خیلی تکان دهنده بود

    اون شخص گفت ” ترمز دستی قند رو توی سرعت صد بکش”

    یعنی چی؟

    یعنی بی رحمانه یکدفعه شیرینی جات خوردن رو قطع کن

    روح من این رو میپذیره

    اما یک باور بسیار قوی تر جلوی این حرکت و اقدام من رو میگیره

    استاد اشاره کرد وقتی احساستون خوبه ، نعمتها میان توی زندگیتون

    من با تک تک سلولهام اینو دارم درک میکنم

    چون این اضافه وزنم آرامش من رو گرفته ، جلوی پیشرفت من رو هم گرفته

    اینجا دارم مینویسم که بعدا بهش مراجعه کنم و به خودم ایولا بگم که تونستم با تمام این حال بد بیام و بنویسم

    دوره احساس لیاقت رو دارم فایلها رو گوش میدم و ریشه این اضافه وزنم رو پیدا کردم

    اما انقدر قویه که مسیر پیشرفت داره کند پیش میره

    به امید الله من برنده میشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: