چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم - صفحه 36 (به ترتیب امتیاز)

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

724 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شکوه دوراندیش گفته:
    مدت عضویت: 968 روز

    بنام خدای مهربان

    وسلام به استاد عزیز ومهربان وبانو جان عزیزومهربان

    استاد خیلی درست وبجا دوباره برامون توضیح دادین وباز هم یادآوری کردید که مراقبه داشته باشیم برای کنترل ذهن وافکارمنفی که به محض اومدن حواسمون باشه با یاد آوری منطق ها وقانون جهان باعث حذف اونا بشیم چقدر خوب و روشن توضیح دادین که اگه از لحظه بوجود اومدن دقت نکنیم و از بین نبریم تبدیل به هیولا میشن و اونقدر شاخ وبرگ اضافه میزنن ورشد میکنن که قطور ومحکم میشن واز زندگی ساقط میکنن وحالا باید هزاران برابر زحمت بیشتر وصرف انرژی بیشتر بشه تا نابود بشن در حالی که ابتدا که نحیف و کوچیک هستن خیلی راحت تر میشه ریشه کنشون کرد پس نباید سرسری گرفته بشه

    استاد ما بخاطر روزمرگی ها دچار فراموشی میشیم وازمسیر منحرف میشیم اما متشکرم ازشما و سپاسگزار خداوندم که دوباره تلنگری بهمون زده میشه و شما دوباره یادآور ما میشید خداروشکر

    وتحسین میکنم شمارو که هم به فکر مریم بانوی عزیز بودین وهم به فکر کیفیت ضبط بهتر برای ما سپاسگزارم

    وممنون از خانم شایسته عزیز که زحمت میکشن وپابه پای استاد درحال حرکت فیلم میگیرن

    وسپاسگزار خداوندم بخاطر این مناظر زیبای پاییزی که برگهای زیبا ودوست داشتنی روی زمین ریختن وصدای خش خش اونها چه دلنوازه عالی بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    علیرضا اشرفی مشهود گفته:
    مدت عضویت: 851 روز

    بنام الله پاک

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامی

    خدایا صد هزار مرتبه شکر که همیشه شرایط هدایت شدن من را به راه راست برایم فراهم میکنی

    استاد عزیزم حرف های قشنگ تون همیشه زندگیم رو ارتقا داده

    من مدتی بود که به سایت سر نزده بودم و امروز بخاطر یه اتفاقی ناراحت کننده ایی که برام افتاد به سایت سر زدم و بعد از دیدن این ویدئو بسیار آموزنده شما دوباره بهم ثابت شدکه خدای مهربانم هر چه رقم می‌زند به جز خیر و خوبی نیست

    من به واسطه اون اتفاق بد متوجه یک باور غلط و باور کمبود در وجودم شدم که ریشه ناراحتی من در این مورد و موارد زیادی شده و الان آن اتفاق را نعمتی میبینم برای اینکه تغییر کنم و به اصلاح این باور بپردازم تا مثل درختچه های هرز پردایس تبدیل به درختان تنومند نشدن و چقدر مثال گلوله برفی زیبا بود ، و اینکه مثبت اندیشی مثل همان داستان رانندگی دوستتان واقعا در بخش های مختلف زندگیم هم به من آرامش بخشیده و در نهایت هم موجب خوشبختی و خوشحالی و مبدل شدن آن شرایط به یک نقطه زیبا از زندگیم شده

    خدایا شکر خیلی دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    علی شاکر گفته:
    مدت عضویت: 1558 روز

    سلام استاد عزیزم.

    یه متن زیبا خیلی وقت پیش توی دفترم نوشته بودم، و الان دیدمش همزمان با این فایل، و حالمو خیلی خوب کرد. مینویسمش به امید اینکه اگه کسی توی لحظاتی هست که به چالش کنترل ذهن بر خورده بتونه یکم بیشتر ذهنشو کنترل کنه.

    و یا اینکه ما هم یاد بگیریم مثل نویسنده این متن ذهنمون رو کنترل کنیم. واقعا یه هنره کنترل ذهن همونطور که خودتون فرمودید.

    ما باید هرروز تمرین کنیم این مهارتو! و شده حتی نیم‌درصد بهتر بشیم توش. با این نیم‌درصد کلی پیشرفت کردیم و باید به خودمون افتخار کنیم!

    اینجوری، آرامش بیشتری وارد زندگیمون میشه و طبق قانون، آرامش = نعمت‌، ثروت، سلامتی، روابط عالی و هرچیز خوبی که توی این دنیا وجود داره.

    به نظرم بهترین روش کنترل ذهن دیدن داشته‌های الانمون هست و فهمیدن ارزش بی نهایتشون.

    ممنون استاد عزیزم، خیلی صحبت های مهمی بود؛ این فایل ارزش الماس داره استاد.

    نویسنده این متن ناشناس بود و من پیداشون نکردم. اما کلی با این متن حالم خوب شد و بیشتر اصل داستان که لذت بردن از زندگیه یادم اومد.

    ————————————————————————————————————————————————————————————————-

    وقتی از آستانه پنجاه سالگیم گذشت، فهمیدم هرچه زیستم اشتباه بوده.

    هرچه برایم با ارزش بود، کم ارزش شد.

    حالا میفهمم چیزی بالاتر از سلامتی، چیزی بالاتر از لحظه‌ی حال، و چیزی با اهمیت‌تر از شادی نیست.

    حالا میفهمم دستاوردهایم، معادل چیزهایی که در مسیر به دست‌‌آوردن‍ِـ همان دستاوردها از دست دادم، نیستند.

    اکنون میفهمم که

    استرس، تشویش، دلهره، ترس از آزمون کنکور و استخدام، اضطراب سربازی، ترس از آینده،

    وحشت از عقب‌ماندگی، دلهره‌ی تنهایی، نگرانی از غربت، غصه‌های عصر جمعه، اول مهر، 14 فروردین، بیکاری و و …

    هرگز نه ماندگار بودند و نه ارزش لحظه‌های هدر رفته‌ام را داشتند.

    حالا میفهمم که یک کبد سالم، چند برابر لیسانسم ارزشمند است.

    کلیه‌هایم، از تمام کارهایم.

    دیسک کمرم، از تمام متراژ خانه‌ام.

    تراکم استخوانم از غروب‌های جمعه.

    روحم، از تمام نگرانی‌هایم.

    زمانم، از تمام ناشناخته‌های آینده‌های نیامده‌ام.

    شادی‌ام، از تمام لحظه‌های عبوسم.

    و امیدم، از همه‌ی یأس‌هایم با ارزش‌تر بودند.

    و چقدر یک ثانیه بیشتر کنار فرزندم زنده بمانم ارزشش هزاران برابرِ تمام حرص و طمع های دنیاست.

    هیچ‌گاه به دنبال خبرهای بد و اعصاب خردکن نباشیم؛ چون تمامی ندارد. دنبال شادی باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    ز_ج گفته:
    مدت عضویت: 3835 روز

    سلام و درود به همه دوستان عزیزم و استاد عباس منش دوست داشتنی

    من حدود 10 سال که فایلها و دوره های استاد رو میخرم و گوش میدم آخرین دوره ای که خریدم قانون سلامتی بود ..همون اوایل که دوره ایجاد شد حدود یکماه بعدش متوجه شدم خریدمش و قبل از خرید گفتم ای ول این همون دوره ای است که دنبالش بودم پس شروع کردم به گوش کردن ..اما متاسفانه نتونستم عملی کنم و ذهنم مدام بهانه آورد ..که دوتا بچه دارم و سخت من مسیولیت های زیادی دارم و همسرم که کلا اضافه وزن نداره و ..و ..الی آخر انقدر به من این افکار هجوم آورد که باورم شد این کار ازم ساخته نیست و نمیتونم سبک زندگیم رو تغییر بدم ..و تا نصفه گوش کردم اما ادامه ندادم ..متاسفانه تو این سه سال انواع اقسام اتفاقات بد رو تجربه کردم و دهنم سرویس شده ..همین باورها باعث شد از خودم بشدت منزجر و عصبانی باشم و خودم رو مدام سرزنش کنم که چرا ناتوان هستم ؟؟ چرا نتونستم اجرا کنم دوره رو و صدها فکر منفی دیگه که اصلا کمک کننده نبود و باعث شد که دیگه پیگیر فایلهای استاد نشم و دوره ای رو خرید نکنم اصطلاحا تسلیم افکار منفی شدم ..اتفاقات تلخ انقدر سهمگین بود که کلی به اعصاب و روانم آسیب دید و کار برام سخت تر شده ..در حالی که تو این 10 سال به لطف خداوند کارهای بزرگی انجام دادم و پیشرفتهای چشمگیری داشتم اما افکار منفی باعث شدن تا این نعمتها رو نبینم و به چشمم نیاد ..و چند ماهی اصلا سری به سایت عباس منش نردم ..اما بازهم امیدم رو از دست ندادم و یک هفته پیش امتحان سخت و خفنی رو تونستم مهار کنم با قدرت اراده و بر خلاف افکار منفی عمل کردم ..دری باز شد به لطف حق که ما حصل ورود به این در زیبا این بود هدایت شدم به کتابی بسیار قوی در زمینه قدرت تلقین به خود و شروع به خواندن کردم ..متوجه اشتباهم شدم و شروع به تمرین کردم ..هنوز نتایج شگفتی نگرفتم ولی حالم خیلی بهتره و خودم رو بیشتر و بهتر باور کردم که توانمندم و میتونم انجامش بدم و در کنارش از تکنیک تلقین و تجسم بایداستفاده کنم ..امروز بعد از ماهها این فایل عالی و مرتبط بود با شرایط من و بسیار کمک کننده بود ..چون تو شرایطی هستم که با وجود کلی اتفاق ناخوشایند باید ذهنم رو کنترل کنم ..سخته ولی وقتی راهش رو ی نفر مثل استاد عباس منش بهمون میگه انگار خدا داره حرف میزنه ..من استاد رو خیلی قبول دارم چون اثرگذاری کلامشون بسیار بالاست و توحید قوی دارند ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سمیه عباس پور گفته:
    مدت عضویت: 1944 روز

    سلام به استاد عزیزم. خانم شایسته و دیگر دوستان عضو سایت.

    امروز یک اتفاق برای ما پیش اومد و من سعی کردم ذهنم را کنترل کنم. من وارد سایت شدم و نشانه های امروز من رو باز کردم و این فایل اومد که خیلی مرتبط با اتفاقی بود که امروز برای ما پیش اومد.

    ما تصمیم داشتیم بریم مسافرت. همسرم ماشینو آماده کردند. هیچ مشکلی نداشت. اما به محض اینکه وسایلمون رو داخل ماشین گذاشتیم و سوار شدیم ماشین روشن نشد.

    من ذهنم رو کنترل کردم. گفتم حتماً خیری در این اتفاق هست. احتمالا خطری ممکنه در جاده باشه که خدا اینطوری ما رو معطل کرد تا از سر ما رفع بشه.

    و خدارو شکر بعد از حدودا 20 دقیقه ماشین روشن شد و ما حرکت کردیم و الان هم در جاده هستیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2164 روز

    به نام یزدان پاک

    الهی به امید تو

    خدایا ازت بی نهایت سپاسگزارم که من را همیشه در مسیر قرار می دهی

    تو یه فایلی از استاد خانم شایسته گفتند : از خداوند می خواهم که من را به مسیر درست به مسیر پر از ثروت به مسیر پر از نعمت هدایت کند

    واقعا که از عمق جان باشه این باور خیلی کارگشاست

    من به شدت روی فایل ها کار می کنم و نمی دونم چرا اینقدر افکار منفی سراغم می اومد و الان در کامنت ها خوندم و متوجه شدم که درسته من دارم روی خودم کار می کنم ولی من دوباره یه سری افکار منفی را وارد ذهنم می کنم با نشستن در کنار خانواده و تلویزیون دیدن

    چون اعضای خانواده یه سری فیلم ها را می بینند با صدای بلند بعد من هم خودمو وارد اونها کرده بودم و خداوند به من فهماند که این کارم درست نیست باید درستش کنم

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم که هر لحظه حواست به من بنده هست

    الهی شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2164 روز

    وقتی این فایل را ساده ببینم نتیجه نمی گیرم و فکر می کنم که حالا که گوشش کردم دیگه تمومه

    در صورتیکه باید چندین و چند بار دیگه . هر روز این فایل را گوش کنم . صبر کنم . فکر کنم چون این چیز ساده است که آره افکار منفی را دور کنم و همینه

    در صورتیکه آره ساده است ولی باید بشود جزیی از وجودم . جزیی از زندگیم

    باید کنترل کنم چون آخر غول شود دیگه کوچک کردنش سخته و زمان می برد

    وقتی ضربه می خورم از دیگران این یعنی افکار منفی دارم و اگر همه با من برخورد خوب دارند یعنی افکار را به جهت مثبت بردم یعنی جواب داده یعنی برای من مثبت شده و ادامه باید بدهم

    این هنر است که افکار منفی را شناسایی کنم و زاویه ی دیدم را عوضش کنم این یه هنر است

    وقتی با کسی صحبت می کنم من حواسم هست

    ولی باز هم ذهنم میگه این یه کلمه یا یه جمله که چیزی نیست این یه جمله یا کلمه رو بگو بهت کمک کنه و همین میشود اولین ضربه

    می‌شود اولین سقوط

    من اولین ضربه از طرف همون فردی که دارم باهاش صحبت می کنم و یا با افراد دیگه ضربه می خورم حالا که علت های این ضربه ها را فهمیدم حواسم باشه که دیگه ببینم افکارم دارد به چه سمتی می رود

    یعنی کافیه وقتی یه فردی از منفی ها می گوید یه کلمه آخی و همین باعث میشود اون هم بیشتر حرفش را ادامه بدهد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    سارا گلی گفته:
    مدت عضویت: 867 روز

    به نام خداوند یکتا که هدایتش همواره برقرار است

    عرض سلام و وقت بخیر خدمت استادگرامی خانم شایسته و همه دوستان عزیز

    این اولین کامنتی هست که در سایت ثبت میکنم من دوره دوازده قدم رو با خواهرام پارسال تهیه کردیم و تا چهار قدم از اونو خریداری کردیم ولی فقط دو قدم اول رو خیلی با تمرکز انجام دادیم و نتایج واقعا بی نظیر بود علت وقفه که ایجاد شد هم امروز و فردا کردن و کمال طلبی بیهوده خودمون بود. مدتی هست که مدام نشانه هایی دریافت میکنم که باید بیام و از نو شروع کنم و یه ماهی هست که دارم فایل های دانلودی رو گوش میدم و نتایج دوستان رو در کانال تلگرامی میخونم. تصمیم گرفتم مثل افراد موفق شروع کنم به یادداشت مطالبی که میشنوم ،حس میکنم این کار یعنی ارزش این مطالب رو قدر دونستن.

    میخوام دوباره دوازده قدمو شروع کنم و با عنایت خدا دوره های احساس لیاقت و عشق و مودت هم اولویت های بعدیم هستند.

    خوشحالم که بر نجواهای درونم غلبه کردم و این اولین کامنتو نوشتم. نمیدونم چرا اما برای من اینکار شجاعانه بود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    فاطمه ش گفته:
    مدت عضویت: 1680 روز

    به نام خدای مهربان

    خیلی خوشحالم که به این فایل عالی که نکات فوق العاده ای رو برام مرور کرد هدایت شدم. من چندین ماه بود که این فایلو دانلود کرده بودم ولی کاملا هدایتی امروز گوشش دادم و دیدم چقدر بهش نیاز داشتم.

    چند تا از نکته هارو مرور میکنم برای خودم

    مثال فوق العاده ای که برامون زدید استاد؛ اینکه افکار منفی دقیقا مشابه علف های هرز پارادایس هستند، تا زمانی که رشد نکردند، قوی نشدند، گسترش پیدا نکردن به راحتی میشه جلوشون رو گرفت و متوقفشون کرد. اما اگر مانعشون نشیم بعدا باید 10 ها برابر انرژی بیشتری بزاریم برای توقفشون.

    تا جرقه افکار منفی خورد، باید سریع بیام منطق یا مثال نقضی براش پیدا کنم تا نزارم گسترش پیدا کنه

    هر لحظه، ببین هر لحظه باید افکارمون رو کنترل کنیم. مراقب باشیم چی میاد تو سرمون…

    فرد افسرده کیه؟ فردیه که اینقدر افکار منفی تو ذهنش رشد و گسترش پیدا کردند که دیگه طرف نمیتونه از پسشون بربیاد.

    این چرخه باطل اینجوریه که:

    جرقه افکار منفی، گسترششون، ایجاد احساس منفی، ارسال فرکانس منفی و بوجود اومدن اتفاقات ناخوشایند بیشتر توسط جهان

    که اگر ما بیایم بلافاصله بعد جرقه افکار منفی جلوشون رو بگیریم و با افکار مثبت جایگزینشون کنیم، باعث میشه احساس خوبی پیدا کنیم و اتفاقات بهتری رو خلق کنیم

    هیچکس نیست که افکار منفی نداشته باشه؛ منتها فرد موفق اونیه که اینارو کنترل میکنه

    باید باااور کنیم که هرررر اتفاقی که میفته، خیرتی توشه؛ فارغ از اینکه ظاهرش چیه!

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    محمد چکرائی گفته:
    مدت عضویت: 1533 روز

    بنام الله یکتا

    سلام استاد عزیزم،مریم جان و همه دوستان

    من طبق برنامه ریزی که برای پیشرفتم داشتم، کاری رو شروع کردم که خیلی سال بود میخواستم انجام بدم.

    ولی ترس و کمالگرایی خیلی جلوی مسیرم رو میگرفت .

    بلخره با هدایت خداوند و کار کردن روی دوره های ثروت و حل مسائل،شروع کردم.

    اعتراف میکنم ترس و کمالگرایی خیلی سد راهم بود و هست همچنان،چون هنوز کارم به نتیجه نرسیده و تموم نشده ولی هروز با کار کردن روی این دوره ها و قوانین،روی خودم کار میکردم.

    توی مسیرم خیلی خسته شدم و کم اوردم ولی سعی کردم هیچ جا متوقف نشم.

    همیشه به خودم میگفتم خستگی با استراحت اوکی میشه ولی توقف ،چیزی نیست که من میخوام.

    به خودم نتیجه رو یاداوری میکردم و تصور میکردم.

    هنوزهم دارم همینکارو میکنم و پیشرف میکنم.

    قسمت بزرگی از مسیرم رو اومدم تا الان ولی خیلی سخت و با زحمت و با توجه به قوانین دارم دنبال مشکل در خودم میگردم که چرا باید مسیرم سهل و روان نباشه،در صورتی که پتانسیلشو داشتم که شرایطی خوب و راحت داشته باشم و به راحتی برام انحام بشه.

    چون توی مسیر مسائل مسخره ای بوجود میومد که نباید .

    یعنی درواقع یکسری مسائل بصورت مسخره ای قفل میشد یا سخت انجام میشد.

    الانم هدایت شدم به این فایل.

    استاد ،حرفای این فایل جزو چیزهاییه که من کار کردم و بارها گوش دادم ولی با توجه به قوانین حتما نقص عملکرد توی من هست و همین افکاری که توی اتفاقات مختلف برای ما بوجود میاد،مثل همین درختچه ها رشد میکنن.

    مثالتون برای من کاملا واضحه چون خودم باع دارم و با علف های هرز کاملا آشنایی دارم.

    مثال بسیار قشنگ و ساده و قابل درکیه.

    مثاله فقط اینه که ما یادمون میره.حتی وقتایی که داریم قوانین رو کار میکنی،افکار بصورت 24ساعته از توی مغزمون میگذرن و تبدیل به واقعیتهای زندگیمون میشن.

    گاهی شلوغی افکارم انقدر بالاست که هدایت هارو هم نمیبینم

    سالهاست دارم قوانین رو تا حد توانم مرور میکنم و انجام میدم و انصافا پیشرفتم کردم ولی مثل اون مثال گاریتون توی سربالایی.

    تعجب میکنم که چرا نباید سهل و روان انجام بشه کارهام.

    طبق قوانین حتما توهم زدم یا به هر دلیلی از ماست که برماست.

    ولی گاهی دیگه فکرم به جایی قد نمیده.

    تنها کاری که لازم دونستم و تموم تلاشما کردم ،این بوده که متوقف نشم تحط هیچ شرایطی

    چه توی کارم چه توی کار کردن قوانین .

    نمیدونم واقعا توی این لحظه گیج شدم گه چرا چرخ زندگیم ،روان پیش نمیره.

    استاد جان و دوستان گلم،،همیشه از جوابهاتون لذت بردم و آگاهیهای ارزشمندی گرفتم و الانم میخوام اگه چیزی به ذهنتون میرسه بهم بگین.

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: