ساختنِ عزت نفس در عمل - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

345 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Amirmohammad گفته:
    مدت عضویت: 1755 روز

    سلام به استاد عزیزم

    این فایل از طرف خداوند برای من یک نشونه شد که حتما با استقامت کارم رو ادامه بدم

    چه قدر آگاهی های نابی دادین توی فایل ،چقدر این فایل با من هماهنگ شد واقعا

    خب بزارین داستان هماهنگی این فایل رو با کار خودم بگم

    من از بچگی عاشق فیلم بودم ، عاشق بازیگری بودم ، یعنی از همون دو سه سالگی ادای کل فک و فامیل رو جلوی خودشون در میاوردم و اون ها همشون از خنده رو دبور میشدن و همیشه از همون بچگی عاشق فیلم دیدن بودم ، عاشق بازیگری بودم ، گذشت و گذشت رسیدم به ۱۲ یا ۱۳ سالگی « اون موقع از قوانین چیزی نمیدونستم » اما یادمه که یک روز جمعه بود که یه الهامی به من شد ، از خواب بلند شده بودم و اصلا نمی‌دونم این صدا از کجای من اومد و گفت که ، چرا تو فکر نمیکنی تو نمیتونی بازیگر بشی ، چرا تو نتونی بشی مثل استالونه « الگوی من در کار » مگه تو چی کم داری از استالونه یا از هر بازیگر دیگری تو دنیا ، چرا تو نتونی یکی از بهترین بازیگر های تاریخ بشی و این صدا یک صدای خیلی بلندی بود که واضح داشتم میشنیدمش ، و از همون روز من تصمیم گرفتم که بازیگر بشم و فیلم بسازم در سطح جهانی ، چند سالی گذشت و من شدم ۱۵ سال و یادمه شروع کردم به فیلم دیدن و بهم الهام شد که با فیلم دیدن بازیگری یاد بگیر ، من هم حرف قلبم رو گوش کردم و نشستم نزدیک ششصد هفتصد تا فیلم نگاه کردم در بازه زمانی فکر کنم ۱ ساله هر روز سال فیلم نگاه میکردم و نت برداری می‌کردم ، بعد از ۱ سال به چند تا مراکز تست بازیگری زنگ زدم اما نشد که برم تست برم ، و اصلا دوست نداشتم که توی ایران فیلم بازی کنم برای این که اصلا سبک فیلم هایی که من میخوام بسازم با فیلم های ایران زمین تا آسمون فرق میکنه ، پس بنابراین این خواسته در من ایجاد شد که باید از ایران مهاجرت کنم ، ۱۶ سالم بود ، با مادر پدرم صحبت کردم و اون ها هم تصمیم گرفتن که مهاجرت کنن

    مدرسه رو رها کردم رفت گفتم مدرسه و دانشگاه جایی نیست که من بخوام به هدف بزرگی که میخوام برسم ، بنابراین شرایط جوری پیش رفت که من و مادر پدرم مهاجرت کردیم در سن ۱۶ سالگی و مسیر مهاجرت من جوری پیش رفت که من به تضاد های زیادی برخوردم و همون تضاد ها باعث شدن که من خداوند رو واقعی و با تجربه بشناسم و با قوانین آشنا بشم و بیام توی این سایت ، اون تضاد ها بعث شدن که من هدفم رو واضح تر بشناسم و باعث شدن که من رسالتم رو بفهمم ، و فهمیدم که من یک فیلمساز هستم و هیچ چیز دیگه ای رو نمیخوام، الان من ۱۹ سالم هست و تازه چند ماه است که کار مهاجرت من درست شده و الان من آلمان هستم و قراره که به انگلستان برم ، این از داستان عشق من به کارم

    ۱ هفته پیش بود که من تو تختم خوابیده بودم و بهم الهام شد که مگه تو نمیخوای فیلمساز بشی ، گفتم : اره ، پس بیا از همینجا شروع کنیم ، گفتم خدا جان بزار برسم به مقصد برم کالج زبان یاد بگیرم و کم کم فوتو فن کارو بفهمم ، گفت نه ، تو میتونی از همینجایی که هستی با هر امکاناتی که الان داری بلند شی بسازی ، از فیلم های کوتاه شروع کن و با همین فیلم های کوتاه کوتاه تکاملت رو طی کن و آماده شو برای ساخت فیلم های بزرگ ، منم به خدا گفتم چشم فرمانروا من بهونه نمیارم ، درسته الان خیلی وارد نیستم اما میرم تو کار یاد میگیرم ، فیلمنامه فیلم همون شب بهم الهام شد ، وسایلی که من دارم یه iPhone ۱۲ و یه گیمبال فیلمبرداری « فرداش از آمازون سفارش دادم » دیروز بود که بلند شدم رفتم بیرون گفتم الان می‌رم یه سکانس توپ میسازم میام « در آلمان » رفتم یه لوکیشن عالی پیدا کردم و کارم رو شروع کردم برای اولین بار توی زندگیم و مردم هم رد میشدن و اصلا پشیزی برام اهمیت نداشت که مردم بهم نگاه میکنن و میگن wow یعنی داره چی کار میکنه ، حتی چند تا از صحنه فیلمم مجبور بودم لباس هامم در بیارم و لخت شم و با یه شلوارک کوتاه صحنه رو بگیرم و خیلی راحت این کار رو انجام دادم و اصلا هم خجالت نکشیدم و اصلا هم برام مهم نبود نظر مردم که چی میگن ، البته چند نفر تشویقم کردن و خیلی براشون جالب بود ، همین دیروز کارم رو شروع کردم ، امروز هم چندین ساعت داشتم فیلمبرداری میکردم تا همین چند نیم ساعت پیشم مشغول ادیت فیلمم بودم با همین گوشی آیفون ، و استاد بگم که داره یه فیلم خیلی حرفه ای و استادانه ای در میادش ، امروز هم میخوام برم سراغ ادامه کار ، اینم بگم که من زبان بلد نیستم ، نه آلمانی و نه انگلیسی ، انگلیسی در حدی که بتونم کارم رو تقریبا راه بندازم ، اما بهونه ای در کار نیست ، دیالوگ هام رو به انگلیسی نوشتم و گفتم که باید اینا رو حفظشون کنم ، و الان میخام بخوابم و صبح بلند شم و با عشق برم ادامه کار ، نصف فیلم در آلمان فیلمبرداری میشه و نصفه ی دیگر در لندن ، من میتونستم که بهونه بیارم که : امیر ولش کن بزار برسی انگلیس بری خونت بعدا ، الان زبان بلد نیستی که ، وسایل نداری که تو ، اصلا کجا میخوای پخشش کنی ، و چندین بهونه دیگه ..اما به این بهونه ها بها ندادم و کارم رو شروع کردم و گفتم با همین کار تکاملم رو طی میکنم و خیلی چند وقت بعد قوی میشم توی این کار ، چند روز پیش کانال یوتویوبم رو درست کردم ، و همچنین لوگوی رسمیم رو

    و قصد دارم که فعلا در یوتویوب فعالیت کنم به صورت حرفه ای ، و این هم بگم که من ندیدم بازیگری مثل خودم واقعا حرفه ای بلدم بازیگری رو ، و میخوام با تکامل پیش ببرم کارم رو

    خیلی برام جالبه که توی این چند روز کار های ساخت فیلمم داره راحت پیش میره و خیلی داره راحت ساخته میشه

    الهی شکرت ، ایمانی که عمل میاورد

    من به خاطر این هدفم مدرسه رو رها کردم ، خونه زندگی عالی رو در ایران در منطقه ی ۵ تهران رو رها کردم و با ایمان با پای پیاده بلند شدم اومدم و اومدم که بدستش بیارم و دارم براش حرکت میکنم

    خدایا شکرت ، این فایل چقدر هماهنگ بود با کاری که من شروع کردم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      مریم جوان گفته:
      مدت عضویت: 2097 روز

      آفرین آقا امیر باریکللااااااا به شما من لذت بردم از عمل و اقدام شما من از الان شما رو یک فیلمساز در سطح جهانی میبینم و یکی از افتخارات ایران و به عنوان یک هم وطن از الان به شما افتخار میکنم من مطمئنم که شما یکی از بزرگترین افتخارات ایران می شوید بهترین ها رو براتون آرزو دارم در ضمن من زیاد کامنت نمی‌ذارم .لی قلبم بهم گفت حتماااااا برای شما کامنت بذارم و من گفتم چشم و نتونستم مقاومت کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      Amirmohammad گفته:
      مدت عضویت: 1755 روز

      سلام لیلا عزیز

      ممنونم

      این کامنتی که برام نوشتی از طرف خداوند بود که ایمانم رو محکم تر بکنه .

      امیدوارم که هر روز نتایجت انقدر بزرگ بشن که بیای تو سایت در موردشون ۱۰۰ صفحه کامنت بنویسی و ما هم از دیدنشون لذت ببریم و ایمانمون قوی تر بشه .

      🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      لیلا بشارتی گفته:
      مدت عضویت: 2390 روز

      سلام امیر جان

      من تحسینت میکنم پسر!

      آخر اراده وعمل هستی.

      قدرت تصمیم گرفتن واجرای تصمیم اولین تمرین جلسه ی یک عزت نفسه که تو عالی از پسش براومدی.

      حتما این شجاعت پاداش خوبی داره.

      این اقدام نتایج عالی داره.

      این گوش کردن به الهامات قطعا تورو به خواسته هات میرسونه.چون طبق قانون داری پیش میری ونتیجه رو میشه پیش بینی کرد .تو رو یه فیلمساز موفق جهانی میبینم امیر جان .پسرم واقعا از عمل کردن به قانونت لذت بردم وکلی درس گرفتم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      کیمیا قاسم پور گفته:
      مدت عضویت: 2975 روز

      سلام دوست عزیزم

      کامنت فوق‌العاده‌ای بود. از جملاتت کلی انگیزه گرفتم که دوباره بلند شم و انجامش بدم.

      این بار هم روی نجواهای ذهنی پا بذارم.

      منم مثل شما آرزو ساخت انیمیشن دارم. تا قبلش داستان می‌نوشتم. الان وارد حوزه تصویرسازی شدم.

      کاری که هیچی در موردش نمی‌دونم و شجاعت دوباره‌ای رو طلب می‌کرد.

      الان هم بهم الهام شده پا روی ترسم بذارم. با اینکه اول کارم هست، برم خیابون و از چهره آدم‌ها نقاشی کنم. خیلی سخته؛ اما من می‌تونم انجامش بدم.

      نتایجش رو همینجا می‌نویسم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سارا شکری امیدوار گفته:
        مدت عضویت: 852 روز

        سلام کیمیای عزیز

        چهره ی خندانت واقعا زیباست

        دوست عزیزم نوشته بودی عاشق انیمیشن و تصویر کشیدن از چهره آدم هستی

        خیلی خوشحال و سپاسگزار میشم اگه از روند تکاملت، و موفقیت هات، و جایگاهی که الان در کار مورد علاقت هستی برام بنویسی

        و من تحسینت کنم دوست خوبم

        راستی رفتی خیابون و از چهره ادما نقاشی کشیدی؟؟

        اگه انجامش دادی که تحسین برانگیزی دختر

        با عشق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سارا شکری امیدوار گفته:
      مدت عضویت: 852 روز

      سلام داداش گلم

      آقا امیرمحمد عزیز

      کامنتت رو خوندم و تحسینت کردم هم شما رو و هم خانواده ی ارزشمند شما رو که به تصمیم شما احترام گذاشتن و باهاتون مهاجرت کردن آلمان

      تحسین میکنم شجاعت و جسارتتون رو به خاطر عملگراییتون

      خیلی مشتاقم از وضعیت الانتون برام بنویسید، از موفقیتهایی که با طی تکاملتون کسب کردین، و برام الگو و انگیزه بشین برای دستیابی به اهدافمون

      سپاسگزارم ازتون، تنتون سالم، دلتون خوش و جیباتون پر از پول باشه انشاالله

      یه نکته رو هم بگم صادقانه دوست خوبم

      من قبل اینکه، کامنت شما رو بخونم، عکس پروفایلتون رو که دیدم، ذهنم سریع رفت تو فاز قضاوت و گفت، اینو نگاه فکر کرده کیه، آرتیسته!!

      بعدش که خوندم واقعا دیدم که آرتیسته!!

      و فقط تحسینتون کردم و تحسین، انشالله هر جا هستید موفق باشید دوست عزیز، با عشق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    منیره صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 1904 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم مریم جان دوست داشتنی که خیلی از دیدن و انجام کارهای که میکنن در سریال زنده گی در بهشت قدرت می گیرم که چگونه عزت نفس داشته باشم و با خود در صلح باشم، و تمام هم فرکانسی های نازنینم . از این که امروز در جمع شما عزیزانی که خدا برای شان نعمت داده و در گروه خاصان خود قرار داده ، قرار دارم خدا را بی نهایت سپاس گزارم.

    استاد تمرینی را که گفتید برید در جمعی و آگهی تبلیغاتی کنید روی خودتان ، من امروز به یاری خدای مهربانم انجام دادم، دیشب من این فایل را دیدم ، ویژه گی های را که داشتم چه در چهره و مهارت هایم نوشتم و تصمیم گرفتم صبح انجامش بدم همین که صبح شد بعد از انجام کار های خانه به طرف پارک روان شدم. اولش استاد خیلی ترس داشتم حتی از فکر اینم که برم به پارک و ویژه گی هایم را باز گو کنم می ترسیدم، وقتی دم پارک رسیدم چشمم به جمعی از افرادی که تعداد شان نظر به دیگرانی که داخل پارک بودند بیشتر بود افتاد، با دیدنشان خیلی وحشت کردم گفتم منیره باید بری پیش شان دیگر راهی نداری اگر می خواهی موفق بشی ، دو راه پیش رویت است یا برمی گردی به جهنم ترس هایت یا که پیش میری و انجامش میدی تمرین را😯 رفتم نزدیک شان و گفتم استاد ما، به ما چنین تمرینی داده حاضرید من ویژه گی هایم را بگویم و شما گوش کنید خیلی راحت پذیرفتند منم شروع کردم و ویژه گی هایم را گفتم در اثنای گفتن خیلی برایم راحت شده بود آنقدر که در ذهنم می ترسیدم وقتی این صحنه را تجسم می کردم، و حتی از فکرش هم تب می گرفتم این چنین نبود استاد ، بعد انجام این تمرین خیلی خیلی قوت گرفتم و به قدرتم پی بردم و نگاه مردم اعتبارش را به میزان زیادی در وجودم از دست داده . من بعد، ان شاءالله تصمیم گرفتم برای این که این شرک را از وجودم پاک سازم بارها و بارها این تمرین را انجام بدم چون برایم خیلی دلچسب و مهم است شکستن بت نگاه مردم. یک نکته مهم دیگر: من قبل از اینکه به پارک برسم در راه از خدا خواستم یاریم کند و انجام این تمرین سخت را برایم آسان گرداند و چنین هم شد و دعایم را خدا قبول کرد.

    راستی یک معجزه دیگر استاد، الان که دارم این دیدگاه را می نویسم نان پخته می کنم به تنور گازی جالب است روز های دیگر که داشتم نان پخته می کردم به تنور گازی در پهلویش یا کتاب می خواندم یا آهنگ گوش می کردم یا نظریات بچه هارا در سایت می خواندم، حتما یکی دو تا از نان ها از پیشم می سوخت ولی امروز که داشتم این نظرم را می نوشتم خدا در حالی که با گذاشتن هر نان به تنور غرق نوشتم می شدم آگاهم می کرد و متوجه می شدم که باید نان را از تنور بردارم.

    با وجودیکه خیلی کم کامنت می نویسم در سایت ، اما هنگام نوشتن چنان کیف میکنم و لذت می برم که نگید.

    استاد دیروز صبح به خدا گفتم خدایا من دوره عزت نفس را ندارم که از آگاهی های آن استفاده کنم و تمرین هایش را عملی کنم.خودت به یک شکلی آگاهی های دوره عزت نفس را در خدمتم قرار ده ، حتی فکرشم هم نمی کردم خواسته ام به چنین زودی قبول شود و شبش هدایت بشم به فایل عزت نفس در عمل. از خدایم سپاس گزارم که من را به چنین فایلی هدایت کرد و از همه مهمتر و مهمتر که شمارا به من داد.

    استادجان، مریم جان و تمامی هم فرکانسی های خوبم ! خیلی دوستتان دارم.❤

    همیشه سعادتمند و خوشحال در پناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  3. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3350 روز

    سلام

    استاد عزیز عیدتان مبارک باشه همیشه شاد و سلامت و موفق و ثروتمند باشید 😍

    – جایگاه حرف مردم در زندگی ما صفر است واصلا صفر هم نیست اصلاهیچ است.

    – همیشه باید روی باورهایی که مشکل داریم کار کنیم یعنی آن چیزی که پاشنه آشیل ما است و همیشه تا آخر عمرمان باید روی آنها کار کنیم.

    – همه چیز امکان پذیر است اگر نیست چون تو باور داری که نمی شود. یعنی وقتی که روی خودمان کار کنیم همه چیز که می خواهیم میشود.

    – همه کارها را خودمان میتوانیم انجام دهیم وقتی که تعهد روی خود داشته باشیم باورهای خوب بسازیم و عمل کنیم و گرنه میشود ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است

    – وقتی وارد دل ترسهایمان می شویم می بینیم که هیچ چیزی نیست که ترسناک باشه و این فکر نادرست ما بوده است که این طوری برای ما رقم خورده است.

    – چقدر فیلمی که ضبط کرده بودید عالی بود تشکر میکنم

    تعهد بده به خودت و همین الان شروع کن یعنی just do it now

    – عاشق آن عمل گرا بودن شما هستم بدون هیچ بهانه ای سریع و عملی شروع میکنید و ادامه می دهید تا به نتیجه میرسید کلا درهر کاری این طور هستید مرحبا

    قدم بردار قدم بردار یا جای ترس است یا جای ایمان می ترسی به جایی نمی رسی پس ترس را بنداز دور و فقط با ایمان قدم بردار و حرکت کن وقتی جهان حرکت کردن و ایمان تو را ببینید خودش کمک می کند و راههای خوب را برایت باز می کند ولی این شرطش عمل کردن است و اهمیتی به ترست ندهی و بری جلو

    – تمرین آگهی بازرگانی را وقتی دفعه اول انجام دادم یادم نمی ره بدنم خیس خیس عرق شده بود و تودلم گفتم ببین استاد با ما چه کارمیکنیا ما را کشتی

    – از خودمان که تعریف میکنیم دیگران هم خود به خود ما را خیلی خوب میبینند وتعریف میکنند. باور کنید که کسی که فکر میکنداز دماغ فیل افتاده است چقدر تازگیها از من تعریف میکنید این طوری هستی وووو می گم چه خوب مرا این طوری میبینی می گه خوب هستی دیگر و برای خودم هم چقدر قانون تکرار میشه که تو روی خودت کار کن دیگران با تو هم فرکانس می شوند با همه نشوند با تو یکی میشوند

    – در خانواده تمرین آگهی بازرگانی را انجام ندادم نمی دانم درسته یا نه ولی به خودم می گویم وقتی اینها با من خیلی فرق دارند مگه مرض دارم خودم را توی دردسر بندازم که دیگه ول کن من نباشن که نه تو نباید این را بگی بایدآن را بگی ولی بهرحال انجام ندادم گفتم چه لزومی داره خودم خودم را بندازم در دردسر

    – به خودم می گویم ا نمی توانی پس باید انجامش دهی

    – یا ترس است یا ایمان هیچ بهانه ای هم قبول نیست یا می ترسی و انجام نمی دهی یا ایمان داری و حرکت می کنی هر کی هر چی خواست بگه تو ادامه بده

    – یا ایمان داری و پیشرفت می خواهی یا می ترسی و پیشرفت نمی خواهی.

    برویم تو دل ترسها و حرکت کنیم پیشرفت اینجاست

    – تا شخصیت ما عوض نشه توهم داری که همه چیز درس میشود

    – شروع کردن با امکاناتی که داریم مایه آرامش است یعنی فقط راحتی است با همینی که هستی شروع میکنیو ادامه میدهی و هیچ وقت منتظر نمی شوی که آن چیز بشه و آن طور بشه و آن اتفاق بیفته.

    عمل کردن هیچ بهانه ای نمی خواهد اگر بهانه می آوری یعنی ایمان نداری و حرکت هم نمی کنی

    – با کمترین امکانات هم میشود پیشرفت داشت اینجا باورهای ما خودش را نشان میدهد خیلی خوب که تو می خواهی یا نمی خواهی باور داری و عمل یا فقط باور داری و منتظری

    – شروع کنیم به صورت عملی با هر شرایطی که هستیم یعنی بهانه مطلقا ممنوع🚫

    می خواهی به جایی برسی از همان جایی که هستی از صفر شروع کن تو حرکت کن خدا کمک می کنه و می روی جلو و جلو

    – تا وقتی دنبال بهانه ای هیچ پیشرفتی هم نمی کنی

    شرایط را می سازیم نه اینکه شرایط ما را بسازند

    – هیچ دلیلی و بهانه ای برای عدم پیشرفت نیست مگر اینکه خود آنرا بتراشی .

    موفق موقعی می آید که بی بهانه عمل کنیم

    – باهر اتفاقی هر چند ناخوشایند ادامه دهیم تا جهان هم تعهد ما را میبیند تسلیم ما میشود و بیشتر ما را راهنمایی میکند.

    – شروع کن تحت هر شرایطی که داری اقدامات را شروع کن در حد خودت وهر شرایط و جایگاهی که داری

    – اینستاگرام آقای ایلان ماسک را دارم هر روز کار جدیدهر روز کار جدید هر روز دارد یک کاری انجام میدهد بعضی روزها کارش درست انجام نمی شود ولی ادامه می دهد من عاشق این مرد عملگرا هستم

    با عشق کار را شروع کن قدم بردار جهان عشق شما را می بیند امکانات بیشتر می سازد.

    تشکر فراوان از تهیه و لطفتون برای تهیه این فایل عالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 838 روز

      سلام به آینا عزیزممم

      به این کمنت عالی شان

      به این شجاعت شان به این تعهد عالی تان به این جمله های طلایی تان که واقعا آدم زیر تاثیر می‌رود عالی بود عزیزممم

      من همیشه کمنت های شما را در سال های گذشته میبینم که چقدر فعال هستین

      هنوز هم تعداد ستاره هایتان طلایی هست

      آفرین به این تعهد و ایمان شما

      انشالله موفقیت های عالی گرفته باشین

      در پناه ایزد متعال شاد شاد عالی باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    سودا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 1959 روز

    به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی وزیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی

    سلام به استاد عزیزم

    استاد اون فایلی که تو اینستا گرام گذاشتید فایل بسیار زیبا و تاثیر گذاریه من خودم بارها اون فایل رو دیدم و تحسینشون کردم به خاطر اینکه بسیار با اعتماد به نفس و بدون نگرانی از نظر دیگران داشتند کارشون رو انجام میدادند و از کمترین امکانات واقعا با هر انچه که داشتند حرکت کرده بودند و داشتند اون فایل رو ضبط میکردند

    استاد این مهم نبودن حرف مردم نگران نگاه و نظر و واکنش وعکس العمل و فکر مردم نبودن واقعا برای من هم یکی از پاشنه اشیلها بود که انصافا خیلی بهتر شدم اما همونطور که گفتید این پاشنه اشیل ها هیچ وقت به صورت کامل از ذهن ما پاک نمیشه و هر چقدر که بیشتر روش کار میکنیم میتونه کمتر وبهتر بشه

    این نگرانی که مردم در مورد اون نوع پوشش اون نوع رفتار و گفتار من چه نظر و فکری دارند همیشه تو ذهن من بوده و اون نگرانی یه جاهایی باعث شده من خجالت بکشم موذب بشم نتونم حرفم رو بگم ولی استاد من فکر میکنم من و دوستان دیگه ای که دوره ارزشمند عزت نفس رو خریدیم تا حدی که تونستیم با عمل به اون اگاهی ها و تمرینهای فوق العاده مهم اون از جمله تمرین اگهی بازرگانی عمل کنیم واقعا شخصیت جدیدی از خودمون ساختیم من که شخصا تمام اطرافیانم این تغییرات رو که تو عملکردهام داشتم رو دیدند و کاملا به این موضوع اذعان دارند که من تغییرات بزرگی رو تو خودم ایجاد کردم اما میتونم خیلی بهتر بشم هنوز تو یه سری از موقعیتهای جدید که افرادی رو تو ذهنم بت میکنم باز این پاشنه اشیل سرو کلش پیدا میشه یعنی نگران نظر اون افراد میشم و کاملا احساس میکنم که نه من باید بیشتر و همیشگی رو این موضوع کار کنم بارها به خودم میگم بابا مردم اصلا تو ذهنشون در مورد تو هیچ فکری نمیکنند الکی ذهن خوانی نکن و نگران و موذب نشو البته این جز نقاط ضعف اساسی هست که هیچ وقت به صورت کامل از بین نمیره و اصلا یه شبه به وجود نیومده که یک شبه هم بخواد از بین بره من باید سعی کنم تو این زمینه بیشتر رو خودم کار کنم و هربار بهتر وبهتر بشم

    این نقطه ضعف نگران حرف مردم بودن خیلی تو ذهن من بنیادین هست و هر از گاهی که فراموش میکنم کار کردن رو این موضوع رو تو موقعیتی قرار میگیرم که ترس و استرس به سراغم میاد ولی سریع از اینکه احساسم بد میشه میفهممم و قلبم بهم الارم میده که دارم از مسیر درست خارج میشم و سعی میکنم وقتی متوجه این مقاومت ذهنی شدم اتفاقا گفتم حالا که انقدر ذهنم مقاومت میکنه این یعنی باید حتما انجامش بدم برم تو دل اون ترس و اتفاقا بارها دیدم که چه کار راحتی بود ولی ذهنم چه نجواهایی رو میساخت که واقعا همش توهم بود

    استاد جان اون زمانی که رفتید تو دبی و وسط جمعیت تو بازار دبی با دوربین از خودتون فیلم گرفتید اون هم تنهایی واقعا تعهد شما رو برای تغییر اون پاشنه اشیل رو نشون میده و اینچین تعهدی و رفتن تو دل ترسها شما رو به این موفقیتهای بزرگ رسونده و این نتایج نتیجه عمل به اون اگاهی ها و رفتن تو دل ترسهاست و خداوند هم به این حد از شجاعت و جسارت پاداش میده من جدیدا هر کاری رو که ذهنم کمی براش مقاومت داره میفهمم که اتفاقا یعنی انجامش بده و بعد از انجام اون کار دیدم که چقدر نتیجه خوبی برام داشت و یه جورایی دست ذهنم رو خوندم و برعکس مقاومتش عمل کردم هرچقدر مقاومت بیشتر عملگرایی من برای انجام اون کار بیشتر شده

    استاد تمرین اگهی بازرگانی خیلی تمرین سختی هست و من فقط یه بار انجامش دادم ولی نیازه که بارها وبارها انجامش بدم تا تغییرات اساسی رخ بده واقعا دنیای انسان رو به دو قسمت قبل از انجام این تمرین وبعد از انجام این تمرین تقسیم میکنه این تمرین خیلی خجالتی بودن و نگران نظر دیگران بودن و ادمها رو برای خودت بت کردن و ذهن خوانی کردن که مردم الان در مورد من چه فکری میکند رو با تکرار این تمرین مهم تا حد زیادی میشه از بین برد و درهایی به روت باز میشه که پاداش رفتن تو دل ترسهات هست

    عزت نفس پایه و اساس موفقیت و خوشبختی هست و وقتی رو این دوره کار میکنم به طرز باور نکردنی جهان منو تو موقعیتهایی قرار میده که من باید اونجا نشون بدم که عزت نفسم و شخصیتم واقعا تغییر کرده یا نه فقط دارم حرفهای خوب میزنم خداوند در قران فرمودند که ما ایمان شمارو می ازماییم یعنی فقط تو حرف زدن نمیتونی بگی من تغییر کردم باید تو عملکردت نشون بدی جهان به حرفهای خوب تو پاداش نمیده به عملکرد تو که از ایمان و باور قلبی تو میاد پاداش میده

    استاد جان هربار که تو دل ترسهام رفتم واقعا دیدم که اون ترس چقدر توهمی بوده و چقدر ذهنم به اون ترس پروبال داده بود و اصلا اونجور که تو ذهنم ترسناک بود نبود و خیلی کار ساده وراحت پیش رفته فقط کافیه هربار این وضوع رو به خودم یاداور بشم وقتی که متعهدانه رو خودم کار میکنم و تو دل ترسهام میرم این تعهد رو وقتی جهان میبینه کار رو برام راحت و اسون میکنه

    موضوع بعدی کار رو با هر امکاناتی که تو اون لحظه داری شروع کن و به دنبال این نباش که همه المانها اماده و محیا باشه و بعد کار رو شروع کنی با هون امکانات و در همون زمان کار رو شروع کن و نخواه که همه چی در بهترین نوع خودش اماده باشه این فایل اخری که از اون خانمها گذاشتید کاملا نشون داد که چقدر امکانات ساده و اولیه ای داشتند و چقدر الگو از افراد موفق هست که با همون امکانات اولیه کار رو شروع کردن و هیچ بهانه ای رو اجازه ندادند که ذهنشون بیاره از جمله خود شما استاد جان که خیلی ساده بدون هیچ هزینه ای فقط با یه ایمان و تعهد وشوق و اشتیاق کارتون رو از دانشگاه بندرعباس شروع کردید و ادامه دادید تا این نتایج رو گرفتید جهان وقتی این تعهد و شور اشتیاق رو میبینه درهایی رو به روت باز میکنه که اصلا باورت نمیشه که این در باشه و اصلا باز شدنی هم باشه شکلش شکل دیوار بود ولی در بود و باز هم شد این کار رو جهان به راحتی برات انجام میده در صورتی که تو با همون امکاناتی که داری با ایمان با تعهد با اشتیاق ادامه بدی

    استاد اون مثالهایی که از قهرمانان طلای المپیک گفتید که با چه امکانات نا چیزی تونسته بودند اون نتایج رو در سطح جهانی رقم بزنند نشون میده که فقط جهان اون تعهد رو از تو میخواد و بقیه کارها رو خداوند خودش برات انجام میده کافیه که بهانه نیاری و با امکانات همون لحظت کار رو شروع کنی مثل شما استاد جان که با اون همه مشکلات و مسائلی که داشتید هیچ بهانه ای نیاوردید و تمام تلاش خودتون رو کردید و بهترین خودتون رو ارائه دادید ونتایج هم که گواه این پاداشی هست که جهان به شجاعت و جسارت و اون حد از تعهد و ایمان و ادامه دادنها به شما داده

    تا زمانی که به بهانه هایی که ذهن میاره بها بدیم و حرکت نکنیم رشد و پیشرفتی هم نیست و اون موقعیت عالی که ذهن میخواد هیچ وقت به وجود نمیاد فصل مشترک همه افراد موفق از جمله استیو جابز و ایلان ماسک و استاد عباس منش که نتایج پایدار وبزرگی رو رقم زدند شروع کردن کار با همون امکانات موجود ولی با تعهد و ایمان و باشور و اشتیاق بوده و جهان هم برای این حد از عملکردها و این حد از تعهد و اشتیاق محکوم به پاداش دادن هست

    استاد عزیزم سپاسگزارم که با عشق این فایل ارزشمند رو اماده کردید و به رایگان در اختیار ما گذاشتید عاااااشقتونم ❤❤❤

    خدایا عاشقتم که عاشقمی ❤❤ ❤ ❤ سِودا❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1273 روز

      سلام و درود به شما خانم مختاری بزرگوار و ثروتمند.

      از درگاه جان جانان رب العالمین جان عزیز فراوانی نعمت ها و ثروت ها و شادکامی و سلامتی براتون درخواست میکنم، والله هو الغنی الحمید

      کمتر فایلی توی سایت پیدا میشه که کامنت شما تاپ امتیاز یا کامنت برگزیده نباشه ، درود به شما. قدردان تون هستم که اینقدر عالی روی خودتون کار میکنید، همیشه تحسینتون میکنم و از نظرات ارزشمندتون لذت میبرم. و قطعا جهان هستی بهترین نعمتها رو به شجاعان خواهد بخشید.

      توی کامنتتون یه جایی اشاره کرده بودین به شروع کردن با حداقل ها و هرآنچه در حال حاضر موجود هست. این مثالی که زدید که استاد عباس منش از دانشگاه بندرعباس کارش رو شروع کرده یه جرقه ای توی ذهنم زد. به خودم گفتم حمید تو از کجا میخوای شروع کنی. طرف از تهران و تبریز و اصفهان پا شده اومده عسلویه یه بیزینس موفق برای خودش ساخته(الهی صد هزار مرتبه شکر) تو که ده ساله اینجایی چیکار کردی؟ تو هم میتونی از همون ایستگاه آتش نشانی، از همون پالایشگاهی که هستی شروع کنی …

      ممنونم بابت این کلمات شما که زبان خداوند هستین برای آگاهی بخشیدن به بندگانش .

      اولین باری که این فایل رو دیدم وقتی استاد عباسمنش میگه عزت نفس یه کفه ترازو و بقیه عوامل یه کفه دیگه ، به لحاظ مفهوم جمله میدونستم چی میگن، ولی به لحاظ باور و جایگاه عزت نفس واقعاً با این جمله بیگانه بودم،گفتم‌ یعنی چی ؟ نمی‌فهمم. تا اینکه به خودم گفتم ببین استاد رفت توی یه جای شلوغ دوربین رو گذاشت و خودش تنهایی شروع کرد به فایل ضبط کردن ، منم تعهد میدم همین کارو انجام بدم. و انجامش دادم و دیدم همش ترس الکی بوده. البته همون لحظه تاثیرش رو شاید توی زندگیم ندیدم ولی از یه جایی به بعد متوجه شدم اصلا نگاه مردم برام مهم نیست. با نهایت احترام به مردم ولی مردم برام مهم نیستن. اینکه در مورد من چی فکر میکنن.(خودمم نمیدونم چطوری ، در آن واحد هم برام قابل احترام هستن، هم برام مهم نیست که به چی فکر میکنن ، ولی هر چی هست هدایت الهیه)

      امروز هوا بارونی بود. منم تصمیم گرفتم برم زیر بارون قدم بزنم. افرادی که محل کارشون توی عسلویه است عادت دارن همیشه عزت نفس خودشون رو پشت کلمه «مهندس» و «یونیفرم سفید با لوگو فلان شرکت» «کارت شناسایی آویزون به گردن»« کلاه ایمنی و بیسیم» و «استفاده از کلمات انگلیسی رایج در صنعت» بنا کنن.

      تو اینچنین فضای فکری، من یه تیپ اسپرت زدم و رفتم زیر بارون عین دانش آموزی که داره از دبستان برمیگرده، خیس خیس شدم. رفتم کنار ساحل پیاده روی و بعد از اینکه حسابی موش آب کشیده شدم برگشتم خوابگاه😂😂😂 گفتم میخوام صد سال کسی بهم نگه مهندس یا در مورد من قشنگ و گوگولی فکر نکنه. 😂😂😂

      بقول حافظ «تو پس پرده چه دانی که، که خوب است و که زشت».

      مهم اینه اون لحظه من میخوام به یاد کودکیم برم زیر بارون و لذت ببرم و تمام. اصلا چه اهمیتی داره کسی بهم نگاه کنه یا نکنه تا چه برسه به اینکه چی بخواد فکر کنه 😍😂

      «من وقتی شروع میکنم به نوشتن، کنترلش از دستم خارج میشه🤦😂»

      درود به شما بخاطر این کامنت ارزشمند تون خیلی نکات مثبت و عالی داشت برام. ممنونم که اینقدر عالی روی خودتون کار کردین.

      در پناه جان جانان رب العالمین جان عزیز همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فاطمه گندمکار گفته:
      مدت عضویت: 1868 روز

      سلام دوست عزیزم.

      توی کامنتتون اشاره کردید که گاهی بعضی افراد و تو ذهنتون بزرگ میکنید برا همین نگران نظرات اونا میشید.

      ممنونم بابت این موضوع .من متوجه شدم که حرف بچه های دانشگاه برام مهمه و دوست دارن از نظر هم مورد تایید و محبوب باشم.اما هیچوقت به این موضوع فکر نکرده بودم که من دارم شرک میورزم و قدرت و میدم دست اونا/

      اونا کین مگه؟یه سری انسان که اومدن دانشگاه مثل من کسب علم کنن و هیچ اهمیتی نداره نظر اونا راجب من چیه من دارم مسیر خودمو طی میکنم و این چیزیه که مهمه.

      در ضمن رمز محبوبیت این نیست که مطابق نظر همه رفتار کنی رمز محبوبیت اینه که عاشق خودت باشی و با خودت در صلح باشی.با خداوند رابطه خوبی داشته باشی و به نکات مثبت افراد توجه کنی و راجبشون حرف بزنی….

      من تا قبل از اینکه بیام دانشگاه فکر میکردم نظر مردم برام مهم نیست اما وقتی رفتم بین همسن و سالام دیدم نه. نظر افراد برام مهمه مخصوصا پسرا و اتفاقا از اون پاشنه اشیل های خیلی چغره که تا روش کار نمیکنم سر و کلش پیدا میشه و با احساس خوبم بازی میکنه و جون عزت نفسم و میگیره.

      من فکر میکنم دلیل این اهمیت حرف بچه های کلاس برمیگرده به دوران کودکی که همیشه دوست داشتم محبوب باشم اما عزت نفس نداشتم و خیلی ها با من خوب نبودن/برا همین عین یه عقده شده برام که برای یک بارم که شده تو مقطع تحصیلیم ادم محبوبی باشم و رابطه خوبی با همه داشته باشم .که الیته الان که بهش فکر میکنم رویای غلطیه. یعنی تا یه حدی عادیه که همه دوست دارن دوست داشته بشن ولی مال من دیگه غیر طبیعیه و روش حساس شدم.باید روش کار کنم و اینقدر برام مهم نباشه نظر همکلاسی ها

      ممنونم بابت کامنت باارزشتون سودا جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    Asma Heravi گفته:
    مدت عضویت: 1661 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه ی دوستان گلم..😍😍😍

    هر دفعه که وارد سایت میشم میگم خدایا هزاران بار شکرت منو با استاد و این سایت آشنا کردی خدایا میلیونها بار شکرت چه درسهایی چه حرکتهای کردیم و چه نتایجی که از قوانین گرفتیم…

    که خدا میدونه اگر تو این ۵ سال اگر از قانون استفاده نکرده بودم الان چه جایگاهی بودیم…

    این فیلم رقص و اینکه از کوچکترین و کمترین امکانات استفاده کنیم در جهت خواسته هامون منو یاد یه مثال عالی از حرکتی که در زندگی مشترکمان کردیم میاندازه….

    چندسال پیش از خدا ثروت زیاد خواستیم (من و همسرم) نسبت به جایگاه و شغلی که داشتم

    یه روز ظهر همسرم اومد خونه گفت اسما یه فکری زده به سرم… شروع کردم بهت میگم!!!

    گفتم بگو الان گفت: الان نه…‌

    شاید میخواست شروع کنه یا اینکه مطمئن بشه که ۱۰۰درصد تصمیم ش رو گرفته بعد بهم بگه

    خلاصه اون ایده ساخت و تولید تخته های وایت بورد مغناطیسی بود..در صورتی خدا میدونه هیچ ایده ای نداشتیم از کجا باید شروع کنیم حتی نمیدونستیم آلومینیوم ورق و گوشه ها و …از چه جایی با چه پولی باید تهیه کنیم که بصرفه و درآمد داشته باشه…

    ولی یه ذوق و شوق مثل خودتون استاد که میگید داشتید…ما هم داشتیم دلمون گرم بود..

    خوشحال بودیم

    چون یه چیزی تولید میشد و اینکه همسرم هم عاشق کار فنی بود رشته دانشگاه هم صنایع چوب خونده بود خیلی شوق و ذوق داشتیم…

    در صورتی کلی هم ابزار احتیاج بود دستگاه پرچ و دریل و دستگاه و باد و تسمه کاری وخیلی ابزارها..

    خدا میدونه الان که بر میگردم به عقب تمام زندگی م هدایت بود هدایت شدیم رفتیم چابهار چقدر وسیله خارجی اصل قیمت پایین خریدیم..بعد اومدیم از گاراژ

    خونه مادرشوهرم شروع کردیم اول تخته کوچک ساختیم و ادامه دادیم کم کم خیلی آروم …

    تخته های آماده میخریدیم بازشون میکردیم ببینیم چه جوری ساخته شده ایده می گرفتیم و میساختیم حتی جواز نداشتیم ولی ساختیم…

    کم کم رفتیم جلو به خدا یه درهایی باز شد..‌ که یعنی معجزه از بزرگترین وارد کننده ورق تهران خرید کردیم…کاملا هدایتی…که عمرا اگر میدونستم این شخص کی هست…

    یه مشتری اومد بهمون گفت برید تهران از فلانی خرید کنید…این آدرسش…و کلی در باز شد…بخوام تا صبح تعریف کنم حرف هست…

    خلاصه الان در شهر خودمون یکی از پر فروشترین ها هستیم در این زمینه…خدایا هزاران بار شکرت…

    یعنی استاد جانم با تمام وجودم درک میکنم چی دارید میگید…

    تا قدم برداشته نشه به هیچ عنوان درهای بعدی باز نمیشه مثل چشم الکترونیکی جلوی درهای اتوماتیک تا جلو ندی هرگز باز نمیشه…

    خیلی جاها هم نا امید میشدیم ولی به صفر نمی رسید پاره نمیشد دوباره ادامه دادیم…

    دوباره مشتریامون زیاد شدند…چقدر یکجا خرید کردند بارهای سنگین…

    دیگه جوری شد که دنیا بهت ثابت میکنه اگر تو ادامه بدی به نفع تو هست…

    توی این پیک بیماری چقدر به خاطر تعطیلی مدارس فروش تخته وایت بورد رفت بالا همه تو خونه ها احتیاج داشتن و…..و چقدر ما فروختیم…

    این اون قسمت داستان که اگر روی خودم کار کنم دنبال بهبود دائمی باشم دلم بخواد هر روزم بهتر از دیروز باشه همه چی به نفع من میشه… حتی بیماری و تعطیلی…

    خدایا شکرت اشکم در اومد ما از کجا به کجا رسیدیم…

    استاد جانم ما خودمون رو باور کردیم باور کردیم به هر چه بخواهیم میرسیم…اره استاد عزت نفس خودباوری همه چی…همه چی…پا گذاشتن تو دل ترس ها

    چقدر به ما گفتن عمرا ج بده الان همه جا تخته هوشمند اومده…خلاصه خیلی حرفا…

    ما گفتیم ما انجام میدیم…خدا بزرگ و خدا خودش رو ثابت کرد….خدایا شکرت…

    استاد عزیزم و مریم جان شما بینطیرید شما قانونی رو به ما یاد دادید که تا آخر عمر مدیون شماییم❤❤❤❤❤❤

    سپاسگزارم دوستون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
    • -
      آزاده کاکاوندی گفته:
      مدت عضویت: 1450 روز

      سلام دوست عزیز خیلی خوشحال بعد از چند ماه امروز هدایت شدم ب این فایل استاد و این کامنت زیباتونو دیدم با شنیدن این داستان زندگیتون در مورد ثروت و شروع کردن اشک تو چشام جمع شد خیلی برای شما خوشحال شدم از موفقیتتون و ادامه دادن ب این مسیر و رو ترسهاتون پا گذاشتن و ب دل ترسها رفتن این نتیجه ایمان ب همون خدایی بوده ک شما رو در این مسیر هدایت کرده و عزت نفس بالا ک آقا جون تو پا رو ترسهات بزار من کمکت میکنم

      تحسین میکنم این شجاعت و عزت نفس خودتو همسرتو

      خداراشکر بخاطر درسهایی ک استاد عزیزم ب ما میده و خداراشکر با استاد عزیزم اشنا شدیم ک پا رو ترسهامون بزاریم و ایمانمون قوی بشه ک ب موفقیتهای بالا برسیم خدایاشکرت ب خاطر موفقیت و ایمان شما دوست عزیزم

      امیدوارم تمام لحظات زندگیت پر از شادی و ثروت و اسایش و ارامش و خوشبختی و موفقیت و سعادت باشه😘❤😍🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    ندا رامی گفته:
    مدت عضویت: 3382 روز

    سلام به استاد عزیزم

    سلامی دوباره بعد از مدتها فاصله گرفتن از مسیر اصلی و درست زندگی.

    استاد عزیزم شاید باورتون نشه امروز و دیروز توی تمرین ستاره قطبی از خداوند خواستم راهی برای تقویت عزت نفس به من نشون بده .و امروز هدایت شدم به سمت این فایل.

    میدونید یه سری گره هایی توی زندگیم هست که از هر زاویه ای بهش نگاه میکنم فقط به تقویت عزت نفس و اعتماد به نفس میرسم و هیچ راهی جز این راه نمیتونه منو نجات بده.توی تمام زمینه به همین عزت نفس میرسم مثل پیچکی که به همه چیز گره میخوره و رشد میکنه.

    واقعا بهتره اسمشو بذاریم معجزه ای بنام عزت نفس.میدونم که تمرین آگهی تبلیغاتی جزئی از این دوره ست . اما موفق به خرید این دوره ی ارزشمند نشدم و برای همین میخام از فایلهای رایگان در مورد این موضوع استفاده کنم.

    من در زمینه ی عزت نفس راه زیادی برای پیمودن دارم و دوست دارم هر چی زود تر شروع کنم به تمرین و خودمو برسونم به اونچه که میخام برسم .از دیدن اون دخترای جوون و ساده زندگی کردن مردم چنین برداشت کردم که مهم نیست الان چه امکاناتی برای شروع داری یا در چه حالی هستی فقط میدونم آدم باید شروع کنه انجام بده و عمل کنه پاهاش نلرزه نترسه من خودم توی گفتن یه سری حرفا خیلی ترس دارم ولی الان نمیگم عالی ام ولی خیلی بهتر شدم و میدونم با پا گذاشتن روی ترسهام این قدمهارو برداشتم چون خیلی اذیت میشدم خیلی حرفا رو نمیزدم توی دلم میموند از خودم نمیتونستم دفاع کنم و بسیار برای من زجرآور بود و بارها گریه میکردم به حال خودم میگفتم چرا حرفتو نزدی چرا نگفتی ؟ چرا از چیزی که تو دلته پرده بر نمیداری از کی میترسی؟از چی میترسی؟ و تصمیم گ قتم تمرین کنم که حرفی رو درون خودم نگه ندارم البته که هنوز خیلی کار دارم و باید روی خودم کار کنم اما از قبل خودم خیلی بهترم .

    داستان عزت نفس به نظرم دنیای دیگه ایه.یه همسایه روبروی پاساژ محل کارمون داریم که از دوره های استاد جان استفاده میکنن و هم مداریم اما ایشون تعریف میکرد که تا دوسال پیش خیلی آدم آرومی نبوده و بسیار از هر چیز کوچیکی ناراحت میشده و عصبی میشده ولی میگفت وقتی با دوره های رایگان شروع کردم خیلی بهتر شدم و الان دوره ی عزت نفس رو خریدم و دارم گوش میکنم ولی باز رو آوردم به دوره های رایگان .خیلی منو به فکر فرو برد .من الان ۶ ساله که عضو سایت هستم و انتظارم از خودم اینه که خیلی پیشرفت های بزرگی باید توی زندگیم رخ میداده اما من به تعهداتم عمل نکردم ایمان ادامه دادن نداشتم و اما وقتی ایمان راسخ به سراغم میاد نتایج کم کم خودشونو نشون میدن .

    ادامه دادن و تعهد پشتوانه ی گوش دادن به فایلها و دوره های استاد هست.

    خیلی دوستون دارم استاد جان و امیدوارم همیشه تندرست و سلامت و موفق باشین🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
    • -
      فرامرز عابدی گفته:
      مدت عضویت: 1631 روز

      سللم خدمت شما دوست عزیز

      کامنت خیلی خوبی بود. همین که اعتراف مکینین به نقاط ضعفتون خودش دستاورد کمی نیست

      من هم قبلا مثل شما بودم ولی از یه جایی به خودم قول دادم که دیگه حرفم زو بزنم نتیجه هرچی میخاد بشه. چون خیلی ضربه خوردم از این حرف نزدن و حرفم رو تو دلم نگه داشتن و بعدش سرزنش خودم

      اوایل خیلی سخت بود خیییلی بعضی مواقع هم به ضررم شده ولی این ضرر خیلی بهتر از نزدن حرفمه چون حرف نزدن از درون خوردم کرده بود و به خودم افتخار میکردم که فارغ از نتیجه من کار درست رو انجام دادم

      هنوزم دارم توی این زمینه روی خودم کار میکنم ولی از قبل خییلی بهترم

      در پناه الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سولماز ستاری گفته:
      مدت عضویت: 2270 روز

      با سلام خدمت شما دوست گرامی.

      بله واقعا این نکته ای که گفتید همیشه حرف دلتون رو نمی زدید و بعدش کلی خودخوری میکردید

      که اصلا صد درصد پاشنه آشیل منه.

      یعنی یه مدل کوچکش رو بگم مثلا جرات گفتن و دفاع از حقیقت رو نداشتم و فقط لبخند می زدم.

      والبته شاید به خاطر محیط خانوادگی که توش بزرگ شدم هم هست اونجایی که پدرم زور می گفته به مادرم و ما بچه ها مجبور به سکوت بودیم و اگه هر کدوم از بچه های بزرگتر از من چیزی می گفت دیگه پدرم روزگارشو سیاه می کرد.

      کلا چون توی محیط دیکتاتوری بزرگ شدم اونجایی که حالا سن و سالی هم دارم بازم می ترسم حرفمو بگم.

      چقدر خوبه که شما این ترمز مخفی منو قشنگ بیرون کشیدید.

      واقعا ممنونم ازتون.

      و تمام سعیمو برای بهتر شدن عزت نفسم میکنم .

      چرا که دیگه اون عامل زور وجود نداره ولی من همچنان مثل قدیمم رفتار می کردم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    شمسی مولایی گفته:
    مدت عضویت: 1864 روز

    اســتاااااااااااادددددددد استاد استاااادددد

    اومدم به قولی که چند روز پیش به خودم دادم عمل کنم.

    سلام به استاد قشنگم استادی که شجاع بودن رو بهم یاد میده و سلام به مریم جونم مهربون‌ترین آدم دنیا💛

    استاد من امشب به بزرگترین ترس زندگیم غلبه کردم، ترسی که دو ماه بود داشت عذابم می‌داد، بذارین از اول براتون بگم:

    استاد چند ماه پیش من و خواهرم با حساب کاربری خواهرم، دوره عزت نفس رو از سایت خریداری کردیم و من با هزار شوق و ذوق و امید شروع کردم به کار کردن روی خودم و من قبل از خرید دوره و گوش دادن به اون فایلا فکر می‌کردم اعتماد به نفسم خیلیم خوبه ولی می‌خوام بهترش کنم، اما خدا میدونه بعد از گوش دادن به فایلا چقدر عیب و نقصای ذهنمو شناسایی کردم،،،

    تا یه چند جلسه‌ای خیلی خوب هم تمرینارو انجام می‌دادم هم هر فایلو چندین بار گوش می‌دادم. تا اینکه رسیدم به جلسه ۶ که شما تمرین آگهی بازرگانی رو بهمون دادین، و تا اون موقع خواهرم یک دور دوره رو تموم کرده بود، من ازش پرسیدم آگهی بازرگانی رو انجام دادی؟ گفت نه اون تمرین رو انجام ندادم ولی همرو دیگه انجام دادم، من واقعا نمی‌رفتم بنویسم ویژگی‌های مثبتم رو، چون حتی فکر کردن به این تمرین هم برام ترسناک بود، یادمه یه شب قبل خواب داشتم بهش فکر می‌کردم به لحظه‌ای که انجامش بدم، با اینکه فقط تو خیالاتم بود ولی اینقدر به اعصابم فشار اومد که اگر موقع انجامش گریم بگیره، یا اگر آدما بهم جواب رد بدن یا اگر موقع خوندنم گوش ندن و هزار تا اگر دیگه….. و اینقدر توی ترسم و اتفاقات توهمی بد غرق شدم که حالم بد شد و به خودم گفتم مگه مرض داری که خودآزاری می‌کنی، خب تو هم انجامش نمی‌دی فدای سرت،،،،،

    و رفتم و جلسه‌های ۷ و ۸ روهم گوش دادم ولی واقعا حس خوبی نداشتم، واقعا از دست خودم ناراحت بودم و همینطور به فایلای رایگان هم که گوش می‌دادم، توی یه فایلی ازتون شنیدم که گفتین : آدمی که تمرینات رو انجام نده و فقط توی حرف و خیالاتش بگه به خدا باور دارم، هیچ تغیری توی زندگیش بوجود نمیاد،،، دقیقا منو می‌گفتین، منی که تو خیالاتم مدام میگم خدا پشتمه خدا حمایتم می‌کنه، ولی عرضه انجام یه تمرین رو ندارم، و گفتین اگر اعمالتون تغیر نکنه یعنی باورهاتون تغیر نکرده، و این حرف توی کلام فقط یک جمله‌‌ست… ولی واسه منی که صبحا بیدار می‌شم یه فایل عزت نفس می‌بینم، بعد دو ساعتی یک فایل ثروت یا توحیدی رو چندین بار پلی میکنم و چندتا نکته برای همون روزم می‌نویسم و جلو چشمم میزارم در طول روز، و عصرا یه سفر به دور آمریکا می‌بینم، و شبا تمرین عزت نفسمو انجام می‌دم، و قبل از خوابم هم بین ۱۷۰ و خورده ای فایل صوتی که دارم شانسی انگشتمو روی یکی میزنم و تا صبح با هندزفری میذارم توی گوشم بمونه،،،،،، این فکر که خب جرأت انجام تمرینو نداری، پس یعنی درحال عمل کردن نیستی، پس یعنی باورهات عوض نشده،،،،، این فکر منو دیوونه کرد دیوونه و یه جوری بهم برخورد که خدا میدونه.

    و گفتم این که نشد عمل کردن این که نشد باور واقعی و همیشگی، گفتم من بایدددد دوره عزت نفس رو کامل و درست و حسابی انجام بدم، و دوباره از اول اول شروع کردم، از اول هر فایل رو گوش دادم و از اول تمرین‌هارو انجام دادم تا دوباره رسیدم به جلسه ۶، من چهار روز پیش فایلشو گوش دادم و با اینکه از اول کل راهو دوباره اومده بودم ولی بازم شیطان ذهنم می‌گفت خب کرمان که مترو نداره، اتوبوسام که بخاطر کرونا جمع شدن کلاسی هم که نمیری، می‌خوای کجا بری تمرینو انجام بدی؟! و من این چند روزه کلی تو ذهنم با خودم جنگیدم و دلیل و منطق آوردم که اگر آرزوهامو می‌خوام باید ایمانمو به خدا ثابت کنم، باید نشونش بدم بعد از اینهمه فایل گوش دادن و نوشتن و عمل کردن و تشکر از استاد و مریم جون،،، من تغیر کردم و از اونجایی که می‌خوام مثل استاد شجاع باشم باید ترسامو له کنم، و تو همین فکر و حس و حال بودم که چند روز پیش فایل ساختن عزت نفس در عمل رو گذاشتین رو سایت و من متنی که سودا جان نوشته بود و شما انتخابش کرده بودین رو خوندم و دیدم یه جا نوشته که زندگیش بعد از انجام این تمرین زیر و رو شده و واقعا منم می‌خواستم این حس رو تجربه کنم و فایلتونم گوش دادم، و مثل همیشه درست و به موقع بود. و همون روز به خودم قول دادم که وقتی تمرینو انجام دادم بیام کامنت بزارم و بهتون بگم که منم انجامش دادم.

    دوباره جلسه ۶ رو دیدم و بالاخره شروع کردم به نوشتن ویژگی‌های مثبتم، و یه جاهایی شیطان ذهنم بهم التمااااس می‌کرد که توروخدا این یه مورد رو ننویس دیگه، اخه چجوری می‌خوای بری این متن رو جلو چندتا پسر غریبه بخونی، چه فکری می‌کنن راجبت، و چون گفته بودین هر ویژگی ذهنت گفت اینو دیگه ننویس، همونو با جزئیات بنویس، منم نوشتم هرچی اون شب به ذهنم رسید نوشتم، هرچی شیطان جیغ و داد کرد تو ذهنم بازم من نوشتم. و یک چیزی که بیشتر از همه شیطان بهم می‌گغت این حس بود که اگر آدما بهم توجه نکنن یا بهم فرصت ندن چی؟! ولی من اون شب به شیطان ذهنم گفتم خدا بنده‌ای رو که بهش توکل کنه رو سفید می‌کنه، خدا خودش قلب‌هارو نرم می‌کنه برای من و الان واقعا گریم گرفته، من اون شب اینقدر شیطان ذهنم اذیتم می‌کرد که بالای برگه دفترم کلمه لَین رو نوشتم که یادم باشه اگر به نرمی از آدما درخواست کنم، خدا هم قلب اونارو برای من نرم می‌کنه.

    و فقط توی ذهنم به خدا پناه بردم و هی نوشتم.

    چون سرماخورده بودم و واقعا می‌خواستم موقع انجام تمرین ماسکم رو دربیارم و حتی شانسِ پشت ماسک قایم شدن رو هم از خودم بگیرم، صبر کردم و گفتم تا سه روز دیگه انجامش میدم، همون روزی انجامش میدم که دیگه سرفه نزنم و گلو درد نداشته باشم، که مردم نترسن و فک نکنن کرونا دارم😂

    خلاصه اون شب نوشتم متنشو و فرداش توی دفتر دوره عزت نفسم واردش کردم و چیزی ک جالب بود این بود که من دیدم اگرچه ویژگی های مثبتمو نوشتم ولی یه جاهاییم اومدم ویژگی‌های منفیم رو لا به لاش گفتم و حتی شیطان نمیزاشت که منفی‌هارو پاک کنم و به ذهنم می‌گفت خوبه اینجوری تواضع خودتو نشون میدی، و من یاد حرف استاد افتادم که گفت موقع تبلیغ یخچال هیچکدوم از بدی هارو نمیگن هیچکدوم… و منم منفی‌هارو پاک کردم.

    منم متنمو صاف و صوف کردم و آمادش کردم، دیشب هم برای بار دوم روی یک برگه پاک نویسش کردم که دیگه دفترمو نبرم با خودم، و باید بگم که هی می‌خواستم از خوبیام کم کنم برای آخرین بار،،، ولی بازم شیطانو شکستش دادم و کامل متنمو انتقال دادم و دوباره بالای برگم کلمه لَین رو نوشتم که بیرون از خونه هم یادم نره خدا قراره قلب‌هارو نرم کنه برای من❤️

    و دیشب این متن رو توی گوشیم نوشتم : خدایا من برای اینکه بهت ثابت کنم بهت ایمان دارم و تورو قدرتمندترین می‌دونم، و برای اینکه بهت نشون بدم چقد دوست دارم و تمام حرف‌هایی که تو خیالاتم راجبت میزنم رو باور دارم، فردا عصر میرم توی پارک ها و تمرین آگهی بازرگانی رو انجام می‌دم.

    من فقط می‌خواستم پیش خدا سرم بالا باشه و بهش بگم حاضرم برای نشون دادن ایمانم برم توی دل بزرگترین ترسم و البته می‌خواستم تشکرهایی که از شما می‌کنم الکی و دروغین نباشه.

    و خداروشکر چون از دیروزم دیگه سرفه نمی‌کردم مطمئن شدم الان موقعشه

    و امروز عصر چون مریم جونم توی متناش می‌گفت برای خودت ارزش قائل باش و بهترین لباستو برای دل خودت بپوش و نگران نباش که خراب بشه، رفتم یه تیپ خوب زدم و از خونه زدم بیرون، حتی توی مسیرم شیطان ولم نمی‌کرد، من مانتوی سفید پوشیده بودم و بیرون که رفتم وسطای راه از صدای باندهای ماشین‌‌ها و لباس آدما فهمیدم مُحرم شروع شده و یه حسی می‌گفت زشته اینجوری برگرد خونه و تیپتو عوض کن (که قطعا همون شیطان ذهنم بوده) و من یهو به خودم گفتم چی داری چرت و پرت میگی، تو که اصلا هیچ سالی واسه محرم لباس مشکی نپوشیدی، اصلا لباس مشکی نداری😂

    یعنی شیطان ذهنم دنبال هر بهونه‌ای بود که منو برگردونه خونه، ولی بیخیال نشدم و ادامه دادم راهمو و توی مسیر به خدا گفتم خدایا هر اکیپی به چشمم اومد و حس کردم میگی این همونه! میرم سمتش! خودت بهم بفهمون برم سمت کیا…

    من ارتباط برقرار کردن با دخترا برام مثل آب خوردنه و در مقابل دخترا شدیدا برونگرام ولی در مقابل پسرا ضعف دارم و اگر تو جمعی پسر یا مردی وجود داشته باشه من لام تا کام، تا مجبور نشم حرف نمیزنم، البته باید بگم حرف نمیزدم😂😊

    برای همین دنبال آدمایی می‌گشتم که تو جمعشون پسر هم باشه، نه اینکه برا چندتا خانوم انجام بدم و به خودم بگم تموم شد و رفت، حتی یک درصدم نمی‌خواستم سر خودمو شیره بمالم، و میدونستم رفتارم مقابل پسرا از ضعفه نه از اینکه اونارو در حد خودم نمیدونم، چون قبلنا با همین جمله خودمو گول میزدم که نه! من جلو پسرا ضعف ندارم، من مغرورم و چون از اونا بالاترم باهاشون معاشرت نمی‌کنم!

    دوتا پارک تو شهرک ما هستن که روبروی همن و عموما شلوغن به پارک اول رسیدم و دیگه ترس دستامو به لرزه انداخته بود (ببخشید من اگر از ترسم میگم نمی‌خوام روی منفی‌ها تمرکز کنم، میخوام اگر کسی متن منو خوند بدونه این چیزا طبیعیه و حتی با وجود این حجم از ترس هم میشه اینکارو انجام داد) و حتی من دارم کلیییییی از افکار و احساسات بد از طرف شیطان رو که بهم می‌فهموند تمرینو انجام ندم، سانسور می‌کنم.

    خلاصه پارک خیلی شلوغ بود و روی یه صندلی دیدم دوتا دختر و یک پسر نشستن و باهم حرف میزنن و سن‌هاشونم از ۲۴ تا ۳۰ این حدوداس، دقیقا حسم گفت همینا، خودشه، چند لحظه با خودم جنگیدم ولی بعد گفتم تا نرفتن باید برم، رفتم و بهشون گفتم فلان تمرینو دارم و می‌خوام اگر وقت دارین جلو شما انجامش بدم، و یهو پسره گفت بله حتما، گفتم مرسی، یهو با خنده گفت اتفاقا پیش خوب کساییم اومدین پیش آدمای درستی اومدین، و من می‌خواستم فقط زار بزنم و بگم خدایا دورت بگردم خودت گفتی بیام پیش اینا، منو پیش آدمای خوب و مثبت فرستادی من که اصلا نمی‌شناختمشون، تویی که قلب این آدمارو برای من نرم کردی♥️

    و ماسکمو درآوردم و شروع کردم، آره سخت بود صدام یکم می‌لرزید موقع خوندن ولی من انجامش دادم، من تا تهش رفتم، و اونا تا آخر با دقت تمام گوش دادن، و وقتی تشکر کردم یکی از دخترا گفت واقعا شجاعتت قابل تحسینه واقعا اعتماد به نفس خیلی بالایی داری و اون یکی دختره برام دست زد و پسره هم گفت خیلی خیلی عالی بود، منو پر از ذوق و شوق کردن و از احساس خودم نگم براتون، واقعا قابل توصیف نبود احساس آزاد بودن داشتم.

    احساس شجاعت می‌کردم، و واقعا اصلا هیچ ربطی به اون توهمات ترسناکم نداشت هیچییییییی، من موقع حاضر شدن که با خودم می‌جنگیدم به هر حس منفی میگفتم : خدا بنده‌ای رو که بهش توکل کرده باشه رو سفید می‌کنه، خدا بهم پاداششو می‌ده.

    و دیگه از اون سه نفر کلی تشکر کردم و دیگه از پارک اومدم بیرون، به خودم گفتم اصلا هیچکدوم از توهمات منفی که داشتم تبدیل به واقعیت نشد، چون به خدا توکل کردم.

    و گفتم من باید یه بار دیگه ‌هم این تمرینو انجام بدم ولی جلو کسایی که اصلا اینبار هیچ دختری بینشون نباشه، و دقیقا چند شب پیش هرشب قبل خواب تو تصوراتم توی پارک توی یک قسمت خاص به این فکر می‌کردم که این تمرینو جلوی دوتا مرد یا دوتا پسر انجام میدم، رفتم توی پارک دومی دور تا دورش می‌چرخیدم که ببینم دوتا پسر یا سه تا می‌بینم یا نه، دیدم نه موردی که واقعا چشممو بگیره وجود نداره، می‌خواستم برم و شیطان ذهنم می‌گفت بسه دیگه خوب بود همین. گفتم خدایا اگر مثل همون چیزی که تو تصوراتم بود دوتا پسر دیدم میرم و یه بار دیگه انجامش میدم.

    و رسیدم دقیقا به همون نقطه خاص پارک که شبای قبل تو ذهنم بود و دیدم خدایا یه مرد و یه پسر دوتایی نشستن دارن باهم حرف میزنن دقیقا همونجا دقیقا همونجا دقیقاااااااااااا همونجایی که شبای قبل تو ذهنم بود،،، اصلا باورم نمی‌شد،

    گفتم شمسی نمی‌تونی از زیرش در بری باید برای این دوتام انجامش بدی، باز ترسیدم یکم ولی یهو رفتم سمتشون چون اینبار خوب میدونستم هیچکدوم از این ترسا و توهما قرار نیست تبدیل به واقعیت بشه.

    گفتم آقایون اگر وقت دارین من یه تمرینی دارم و…. و مرده گفت بله بفرمایین و شروع کردم، خدا رو شاهد می‌گیرم که صدام صافه صاف بود با آرامش و درسته درست می‌خوندم و اونام با نهایت دقت گوش می‌دادن و سرشونو تکون می‌دادن، حتی آقاعه بلند شد و همونجا وایساد که این حس رو بهم بده که با نهایت دقتش داره گوش میده، و من تمومش کردم، آقاهه گفت خیلی عالی خیلیم خوب واقعا شخصیتتون قابل تحسینه و یک انتقادم راجبم کرد و منم تشکر کردم و راه افتادم.

    راه افتادم چه راه افتادنی، میخندیدم میخواستم پرواز کنم، احساس سبک بودن داشتم، حس می‌کردم یه دونه‌ام تو کل دنیا، حس می‌کردم با ارزش ترین آدم دنیام، احساس سبک بودن داشتم، رفتم توی سوپری سر راهم و برای خودم بستنی خریدم به عنوان جایزه، و توی مسیر برگشت من راه نرفتم، من پرواز کردم.

    من دیگه ترسی ندارم، من وقتی ترس به این بزرگی رو اینجوری لهش کردم، دیگه روبرو شدن با یکی دوتا ترس دیگه‌ای که نسبت به چندتا حیوون دارم برام چیزی نیست، چون من به چشم دیدم و با روحم حس کردم که بزرگترین ترسم چیزی جز توهم نبود،

    بله استاد شیطان نمیاد چاقو بده دستمون بگه برو فلانی رو بکش، شیطان توی ذهنمونه و ذره ذره می‌ترسونه مارو و روحمون رو سنگین می‌کنه، من واقعا احساس سبک بودن دارم، واقعا دارم آزادی واقعی رو حس می‌کنم الان، من توی راه برگشت جوری داشتم می‌خندیدم و حس آزاد بودن داشتم که میخواستم بشینم گوشه خیابون و زار بزنم و گریه کنم بگم خدایا دیدی شجاعتشو داشتم، دیدی انجامش دادم، خدایا من واسه رسیدن به خودته که راه استادمو گرفتم و ول نمی‌کنم.

    و خدایا من اینهمه قبل انجام این کار توهم داشتم که نکنه فلان اتفاق بد بیفته ولی تو قلب آدمارو نرم کردی برای من، خدایا چی بگم از عظمتت، خدایا ثروت و نعمت و خوشبختی رو لحظه به لحظه توی زندگی استادم و عزیزدلش و فرزندش بیشتر و بیشتر کن، استاد خوبم من توی هر زمینه‌ای سعی می‌کنم شمارو الگوی خودم بزارم و میدونم الان این احساس قدرت و شجاعتی که دارمو شما بهم یاد دادین، استاد شما با من کاری کردین که بخدا قسم با کلمات قابل توصیف نیست، استاد قشنگم و مریم جونم، من تا ابد به این راه و روش شما پایبند می‌مونم، من خیلی عاشقتونم و از خدا بهترین‌هارو براتون می‌خوام، میخواستم بیام از ته قلبم بخاطر احساس محشری که امشب دارم تشکر کنم.

    لحظه ای که توی خیابون بودم یه جا نشستم و این متنو تو گوشیم نوشتم و گفتم بهتره اینجا هم بزارمش :

    « خدایا دیشب دست تورو گرفته بودم و باهات قدم می‌زدم، الان تو بغلت نشستم😊♥️

    خدایا من انجامش دادم نه یک بار، بلکه دو بار

    انجامش دادم، نه جلوی خانوادم، بلکه جلوی غریبه های توی پارک

    انجامش دادم، نه فقط جلوی دخترا، من رفتم و جلوی مرد و پسرا هم انجامش دادم.

    احساس آزادی واقعی رو دارم احساس می‌کنم دیگه هیچ مانعی تو زندگیم نیست، من خیلی خیلی خیلی آدم شجاعی هستم، خدایا ای عشق من ای جون من ای عمر من، من عاشقتم

    دیدی دیشب گریه کردم و گفتم فردا خودمو بهت ثابت می‌کنم ایمانمو بهت ثابت می‌کنم، دیدی انجامش دادم.»

    استاد بزرگوارم💛

    شما و عزیزدلتونو به خدا می‌سپارم. خدا شماهارو برای من و امثال من که شجاعت تغیر رو داریم حفظ کنه😊❤️

    من الان این حس رو دارم که خدا بهم هرچی رو که بخوام میده، چون من شجاعم و قطعا لیاقت آرزوهامو دارم، چون من رسما یادگرفتم بهش توکل کنم.

    استاد من با یادگرفتن از شما و عزیزدلتون، خدا رو باورش کردم❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
    • -
      امیرحسین ادیبی گفته:
      مدت عضویت: 2901 روز

      سلام

      تو فووووووووووق العاده ای

      وقتی داشتم این کامنت رو میخوندم قلبم داشت میومد تو دهنم😂😂

      بسیار بسیار حس ذوق و هیجان شدیدی بهم دست داد

      راستش منم در حال تدارک برای انجام این تمرینم

      اما واااااااااااااااقعا حتی فکر کردن بهش برام غیر ممکنه

      اما تنها چیزی که بمن جرات انجامش رو میده مرگه

      واقعا مرگ چیز ارزشمندیه

      همون حرفی که شما زدی

      مگه چقدر زنده ایم

      اگه بمیرم و این تمرین رو انجام نداده باشم چی؟؟

      وقتی بمیرم اصلا مهم نیست هیچی که بقیه چه فکری میکردن

      حدیث از امام علی هست میگه جوری باش که انگار آخرین روز زندگیته و جوری زندگی کن انگار جاودانه ای

      واااقعا آدم یه لحظه اگه فکر کنه امروز آخرین رو از زندگیشه، جرات هرکاری رو پیدا می‌کنه

      شماااااا فوق العاده ای فوق العاده ای

      موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        شمسی مولایی گفته:
        مدت عضویت: 1864 روز

        بسم الله الرحمن الرحیم

        سلام آقای ادیبی امیدوارم حال دلتون عالی باشه♥️

        من امشب اومدم توی جیمیلم رو نگاه کردم و دیدم شما به دیدگاهم پاسخ دادین، یادم افتاد این ایمیل خیلی وقت پیش برام اومده بود ولی یادم رفته بود بیام بخونم نظرتونو

        سریع اومدم بخونم ببینم چی گفتین، آخه من واقعا خودمم این کامنتمو خیلی دوست دارم، چون یکی از بچه‌های سایت بهم گفت با خوندن کامنت من رفته و این تمرینو انجام داده و اینکارش باعث شده با یک آدم خیلی خوب و خاص آشنا بشه، این احساس که منم با صادقانه نوشتن از دلم، دست خدا شده بودم تا یه نفر ترسشو زیرپا بزاره خیلی احساس خوبی بهم می‌ده.

        و مهمتر از همه اینکه هرکدوم ما با له کردن ترسامون چقدرررررر بزرگتر می‌شیم. چقدر بهتر عمل می‌کنیم به چیزایی که میدونیم درسته، اصلا خیلی عملگرا تر از قبلمون می‌شیم. چقدر شجاع تر می‌شیم، آمادگی اینو پیدا می‌کنیم که خیلی راحت تر ترسامونو خرد کنیم….

        من خودم الان خیلی وقتا که پیش میاد از چیزی بترسم، از برخورد بد یک نفر باهام یا از یک اتفاق بد یا هرچیز دیگه ای،،، خیلی وقتا سریع به خودم میگم باباااااا من اون کار به اون خفتی رو انجامش دادم، من تمرین آگهی بازرگانی رو که حاضر بودم بمیرم و نرم سمتش رو انجام دادم، این که چیزیییی نیست. 😌♥️

        خدایی همه وجودم تا مدتی آروم میشه، خوشحال میشم. میدونی به خودم افتخار می‌کنم واقعا، خیلی آدما به ظاهر از ما بهترن ولی اصلا جرأت انجام همچین کارهایی رو ندارن، وقتی تو انجامش میدی، خودتو بزرگتر از اونا می‌بینی، احساس قدرتمند بودن بهت دست میده، اعتماد به نفست خیلی بیشتر میشه….

        من واقعا واقعا واقعا بعد از انجام این تمرین خیلی شخصیت آزاد تر و سبک تری دارم، خیلی راحت تر می‌تونم خودم و احساساتمو کنترل کنم، انگاری که آدم سبک تری شدم،،، دقیقا همین حسو داره، بعد انجام این تمرین آدم خیلی سبک میشه، خیلی آزاد میشه…

        خیلی خوبه این حس واقعا اون شبو تا عمر دارم یادم نمیره

        حتی تو متنم نوشتم من توی مسیر برگشت راه نرفتم، پرواز کردم🦋.

        این تمرین رو بنظرم انجام بده، با یه دلیل محکم

        من واقعا با همه قلبم می‌خواستم به خودم و خدای خودم ثابت کنم نقش بازی نمیکنم که تو ذهنم درباره فایلا با خودم حرف میزنم، میخواستم به خدا بگم من واقعا بهت ایمان دارم، من توی عمل هم بهت ایمان دارم و فقط حرف نمی‌زنم.

        این تمرین رو انجام دادم تا یادبگیرم با مردا هم ارتباط برقرار کنم، نه که غرورم رو بهونه کنم و ضعف های شخصیتیمو حتی از خودم پنهان کنم، خدا میدونه من توی این چند ماه چقدر تغیر کردم توی روابطم با آدمای غریبه، چه پسر و چه دختر

        من الان میدونم که اگر این تمرین رو انجام نمی‌دادم، اصلا توی محیط کارم نمی‌تونستم با مردا و پسرا اینطوری برخورد کنم، اگر اون ضعف ها توی وجودم می‌موند الان قطعا شرایط خیلی بدی داشتم، من الان خیلی بهتر از قبلم شدم خیلییییی و اگر میدونستم که زیر پا گذاشتن این ترس اینقدررررر منو بزرگتر می‌کنه خیلی خیلی زودتر انجامش می‌دادم.

        من اینارو میگم که فقط بگم عمل کردن خیلی می‌ارزه، وقتی انجامش بدی تازه می‌بینی چه نعمتایی رو وارد زندگیت کرده اون کار💛

        و اینکه متنتون هم واقعا حس خوبی بهم داد، مرسی که به نکات مثبت توجه کردین و دوباره باعث شدین از اول بشینم بخونم متنی که اون شب نوشتمو و یه چیزایی که یادم رفته بود رو یادم انداختین امشب. بی‌نهایت ممنونم ازتون❤️

        به الله وهابم می‌سپارمتون

        خداروشکر که استاد و مریم جونم و شما دوستای خوبمو دارم، خداروشکر که همچین خانواده ای دارم.

        از خدا برای خودم و همه بچه‌های سایت شجاعت در عمل کردن رو می‌خوام.

        و از خدا برای استاد مهربون و مریم جونم عمر بیشتر و زندگی پر خیر و برکتی رو می‌خوام.

        همتونو دوست دارم💕🤗

        استاد خوبم من بی‌نهایت از شما و عزیز دلت ممنونم که هر روز به خوبی های این مسیر پرخیر و برکت اضافه می‌کنین. ❤️

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      پیمان و سامان گفته:
      مدت عضویت: 1689 روز

      سلام خدمت شما

      خیلی عالی بود کلی ذوق کردم

      خدایی ضربان قلبم خیلی رفت بالا اینقدر خوب توضیح دادین و قشنگ بود من از اینجا اون ترسی ک داشتین رو با تمام وجودم حس کردم

      دمت گرم واقعا خیلی عالی تعریف

      مرسی ک اینهمه خوب توضیح دادین

      استعداد خوبی هم توی نویسندگی و سناریو چینی دارین ماشلا

      خیلی کیف کردم و در عین حال خیلی ترسیدم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      اکرم هاشمی گفته:
      مدت عضویت: 1424 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام به دوست عزیزم

      انقدر کامنتت فوق العاده و باجزییات بود که منو قدم قدم با خودت بردی و منم همرات انگار این تمرینو انجام دادم😃

      من هنوز دوره عزت نفسو نگرفتم

      بعضی وقتا اون شیطون نامرد ذهن میاد میگه اصلا برای همین یدونه تمرینم که شده دوره رو نگیر که مجبور به انجامش نباشی

      و میدونم دقیقا این دوره ایه که باید بگیرم و دقیقا تمرینیه که باید انجام بدم

      دوست عزیزم برای شجاعتت تحسینت میکنم و تبریک میگم که انجامش دادی

      در پناه خدا باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نفیسه گفته:
      مدت عضویت: 2113 روز

      سلام شمسى نازنینم

      واقعا تحسینت میکنم عزیزم چقدر زیبا و با شهامت رفتى تو دل این ترست و این تمرین رو انجام دادى واقعا آفرین دارى.

      و چقدر لذت بردم که به این زیبایى نوشتى از احساست از توحید عملیت از اینکه ترسیدى ولى انجامش دادى واقعا خدا رو شکر میکنم براى داشتن این دوستهاى ارزشمند و شجاع

      از الله وهاب براى تو نازنین ایما و تقوا و تسلیم ابراهیمى آرزومندم💞💞💞

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        شمسی مولایی گفته:
        مدت عضویت: 1864 روز

        سلام نفیسه جونم

        مرسی بابت کامنت قشنگت، خیلی خوشحالم کردی🦋💛

        واقعا وقتی می‌بینم بچه‌ها کامنتمو خوندن و امتیاز دادن یا جواب دادن، خیلی ذوق می‌کنم، اینکه خیلیامون می‌بینیم خانواده‌هامون نسبت به این راه تردید دارن یا کاملا مخالفن، ولی یکسری آدما مثل خودمونن و با جون و دل حرفای استاد و مریم جون رو قبول دارن و عملی می‌کنن و نتیجه هم می‌گیرن خیلی قشنگه، آدم می‌بینه یک خانواده خیلی بزرگتر که همه هم عقیده و هم فرکانس با خودشن روهم داره ♥️😌

        و از بودن باهاشون، از حرف زدن باهاشون و استفاده از تجربه‌هاشون، لذت می‌بره و خودشو بزرگتر می‌کنه، ظرف وجودشو بزرگتر می‌کنه.

        واقعا یه خانواده‌ایم که سایت خونه هممونه، هرکدوممون یه اتاق جداگونه داریم و استاد و مریم جونم مثل پدر و مادرمونن❤️😊

        من بابت انجام این تمرین و کامنت خوبی که اون شب توی سایت گذاشتم خیلی خوشحالم و امیدوارم هممون نسبت به همه ترسامون بتونیم همینجوری شجاعانه عمل کنیم، بترسیم ولی بازم بریم و باهاش روبرو بشیم، خدا وقتی شجاعت و ایمانمون رو ببینه پاداشش رو بهمون میده.

        واقعا زیر پا گذاشتن ترس‌ها و رسیدن به اون آزادی که بعدش تجربه می‌کنیم خیلی باارزشه، آدم شادی و آرامش “واقعی” رو تجربه می‌کنه.

        من واقعا بعد از انجام این تمرین خیلی خودمو بیشتر از قبلا دوست دارم، واقعا وقتی توی خیابونا راه میرم احساس می‌کنم خیلی آدم ارزشمندیم احساس می‌کنم مثل بقیه آدما سردرگم و دلسرد نیستم احساس می‌کنم دارم درست زندگی می‌کنم، شجاعانه زندگی می‌کنم، یعنی همون “احساس لیاقت” که استاد میگن، توی وجودم بیشتر شده.

        واقعا این تمرین خیلی پر خیر و برکته امیدوارم همه بچه‌های سایت حداقل یه بار انجامش بدن♥️

        مگه ما چقدر زنده‌ایم؟ مگه می‌دونیم کی قراره بمیریم؟ که اینقدر از آدمای دیگه می‌ترسیم و نگران نظرشونیم، باید این تمرینارو انجام بدیم تا شخصیتمون قوی بشه.

        و من واقعا دارم نتیجش رو می‌بینم الان، من بعد از انجام این تمرین وقتی برخورد بدی باهام میشه حتی از طرف خانوادم، اصلا ناراحت نمی‌شم، یا اینکه خیلی خیلی زود فراموشش می‌کنم،،، می‌دونی خودمو بزرگتر از قبلم می‌دونم و همین باعث شده حتی تو شرایط منفی هم خندم بگیره😊و نترسم یا اگرم بترسم خیلی کمه یه احساس خیلی ضعیفیه که زود ازش خارج می‌شم.

        هدف هممون هم همینه دیگه، هممون می‌خوایم یادبگیریم که تو احساس بد نمونیم و با انجام این تمرینا داریم خودمونو دربرابر همین اتفاقات بد، پوست کلفت‌تر می‌کنیم.

        نفیسه جونم به خدای بزرگم می‌سپارمت و بابت داشتن خانواده خوبی مثل شماها خیلی خیلی خوشحالم و سپاسگزار خدا هستم. 😘♥️

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          نفیسه گفته:
          مدت عضویت: 2113 روز

          سلام عزیزم

          بسیار سپاسگزارم از این پاسخ زییا و جامعی که دادی

          واقعا تحسین میکنم این درک و رشد تو نازنین رو

          دقیقا همینه این تمرین بسیار بسیار آدم رو رشد میده

          و اینکه واقعا من هم بسیار خوشبخت و خوشحالم که این خانواده ارزشمند رو خدا بهم داده و واقعاً نسبت به بقیه احساس برتری میکنم اینکه این هم خانواده های عزیز دارم که اینقدر با عشق رو خودشون کار میکنه و تجربیات ارزشمندشون رو با عشق مینویسن و چقدر تأثیر مثبت و انگیزه میدن

          دقیقا بعد از خوندن کامنت زیبای تو من هم بر این شدم جلوی کسی این تمرین رو اجرا کنم که به ظاهر قیافه اش و صداش ترسناک بود و خلافکار ولی من رفتم تو دل ترسم و انجامش دادم و بعد دیدم که چقدر خدا قشنگ پاسخ شجاعتم رو داد که اون شخص جزو بچه های Na بود و برگشته یود از مسیرهای اشتباه و اتفاقاً چقدر ازش آگاهی کسب کردم چقدر قلب مهربونی دیدم پشت اون صداش که نجوا ها منو باهاش میخواست بترسونه

          و منی که دلم میخواست برم تو جلسه هاشون خدا کسی رو برام فرستاد که قشنگ تونستم اطلاعات کسب کنم ازشون و چه چیزهای قشنگی یاد گرفتم و چقدر مقاومتم نسبت به این افراد کم شد و در صلح قرار گرفتم.

          سپاسگزارم ازت برای این پاسخ ارزشمندی که دادی و بدون واقعا کامنتت واسه من خیلی تأثیر گذار بود چون دقیقا منم ترسیدم نه از نظر بقیه از اون فرد ولی انجامش دادم و بهترین بازخورد رو گرفتم

          از الله وهاب برای تو شمسی عزیزم سمعا و طاعتا شدن در مقابل هدایت الهی رو آرزومندم 💞💞💞

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سیدمصطفی میردهقان گفته:
      مدت عضویت: 1893 روز

      سلام

      خانم شمسی

      امروز هدایت شدم به این فایل وخوندن کانت شدم وچقدرلذت بردم ازمتن واقدامی که انجام دادید ویاد انجام دادن این تمرین موقعی که خودم واسه یه دخترخانم وآقا پسرکه کنارهم نشسته بودن انجام دادم افتادموچقدرحس خوبی بود ومورد که بهش برخوردم ودیدم توش مشکل دارم حرف مردمه که همون جامتوجه این موردشدم وگفتم ببین که بااتجام دادن این تمرین چه درهایی برات بازمیشه خیلی لذت بردم ازکامنت شما سپاسگزارم که اینقدرباجزئیات نوشتیدومن تونستم بیشترارتباط برقرارکنم

      درپناه الله مهربان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2502 روز

      به نام خداوند جان آفرین

      حکیم سخن در زبان آفرین

      سلام شمسی خانم

      خوبید

      چقدر خوب نوشتید

      چقدر خوب لحظه لحظه رو به تصویر کشیدی

      جوری که احساس کردم منم جلوی اون 3نفر بودم

      و دقیقا شیطان داشت حرفهای شما رو میزد

      و من میگفتم‌ توکل کردم

      عالی بود

      دفعه دوم جلو اون دو آقا آفرین

      و آفرین به آن مرد که گوش داد و بعد توصیه کرد

      دست خدا همواره در دستانت

      و عشق و آغوش خدا نصیب لحظات

      ممنون بابت ترس و احساسی که به اشتراک گذاشتی و قدمی که برداشتی

      شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      سارا شکری امیدوار گفته:
      مدت عضویت: 852 روز

      سلام شمسی عزیز

      دوست ارزشمندم

      خوندن کامنتت چندین ساعته که منو به فکر فرو برده و همش دارم تحسینت میکنم، شجاعتت را، عملگراییت را

      اینکه واقعا واقعا ادم اگه بخواد تغییر کنه باید مثل شما عمل کنه، قدم برداره

      چه خوب نوشتی برامون

      چه خوب نجواهای شیطانی ذهن و الهامات خدا رو درک کردی و نوشتی

      چه جسورانه عمل کردی و انجام دادی

      سپاسگزارم ازت دوست تحسین برانگیزم

      منم حتما حتما ان شالله انجامش میدم. من واقعا خواهان تغییر و رشدم

      خداوند هدایتم میکند و حامی منه برای انجام هر کاری که بخوام در زمان و مکان درستش

      الان در ذهن و در اینده در واقعیت اجراش میکنم. به امید الله

      امیدوارم هر انچه میخوایید خداوند بهتون بده دوست خوبم

      قانون همینه احساس خوب مساویه با اتفاقات خوب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      رضا زارعی گفته:
      مدت عضویت: 1034 روز

      سلام شمسی جان

      تحسینت میکنم بابت شجاعتی که به خرج دادی ‌وبابت اینکه با صداقت همه رو نوشتی ،من واقعا لذت بردم از خوندن کامنتت و حتی اون حس بعد تمرین و حس کردم و آفرین به تو که عمل کردی و ایمان داشتی وتوکل کردی و خدا هم به زیبایی بهت پاسخ داده آفرین که تونستی دهنتو کنترل کنی و نجواهاشو خاموش کنی و بری تو دل ترسات و ببینی که توهمن همشون .

      خدایا شکرت .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2336 روز

    به نام نامی دوست که هر چه داریم از اوست

    سلام و هزاران درود به استاد عباسمنش و مریم نازنین و همه دوستان عباسمنشی

    روز زیباتون به خیر و سلامتی

    اسم این فایل رو که دیدم پیش خودم گفتم قطعا یا استاد یه کامنت از یه دوست خوندن یا جایی سوالی پرسیده شده که استاد دوباره در مورد موضوع ارزشمند عزت نفس صحبت کردن

    خدایا هزاران بار سکرت به هزاران دلیل

    یکی از دلیلاش اینه که منم دوره ارزشمند عزت نفس رو تهیه کردم و دارمش و به اندازه ای که کار کردم و فایلاش رو گوش دادم و تمرین انجام دادم، نتایجی واقعا متفاوت گرفتم حالا در هر جنبه ای و در هر جا و زمینه ای

    چه در مورد دوست داشتن خود، چه در مورد درخواست کردن، چه در مورد کمالگرایی، چه در مورد حرف و نظر مردم و …..

    اصلا وقتی صحبت عزت نفس میشه، من به نظرم هممون حداقل توی یکی از جنبه هاش ایراد داریم و بعضی هامون اوضاعمون بدک نیست و بهضی خامونم داغونیم

    و باید بگم من خودمم صبل از این دوره، خیلی وضعم هوب نبود

    الان هم نه اینکه کامل باشم، نه اصلا ، چون پاسنه آشیل من هم مشکل در جنبه های متفاوت عزت نفس هیت اما بهتر از قبلم و قطعا میتونم مدام بهبود پیدا کنم

    بکیش همین قضیه درخواست کردن

    خیلی مواقع من جون میکندم تا کاری انجام بدم اما از بقیه درخوایت نکنم اما حالا با توجه به اینکه میدوتم خداوند از طریق دستان منفاوتش به من کمک میکنه به شرط اینکه من هم قدمی بردارم، خیلی راحت تر از صبل این کار رو میکنم و جالبه که در اکثر مواقع جواب مثبت هم میشنوم با این وجود که امکان جواب منفی هم وجود داره اما با این باور که باید درخواست کرد حالا اگه مثبت بود که اکی، اگه نه، از یه نفر دیگه درخواست میکنم

    یه مورد دیگه که ایتاد شما هم اینجا بهش اشاره کردید این بود که ماها همش منتطریم شرایط آرمانی باشه تا حرکت کنیم بعنی همون کمالگرایی و به همین دلیل خیلیا شاید با سنین بالا، هنوز اقدام خاصی در زمینه خاصی نکردن به این امید و فکر که باید همه چیز اکی باشه تا اقدام کنن

    اما اینو به خودم میگم از تو حرکت، از خدا برکت

    هر جا هستیم با هر شرایطی اقدام کنیم

    مگه کارخای اساسی از صفر شروع نشدن تا به نتایج عالی برسن؟؟

    داستان آمازون رو من یادمه که ایتاد تعریف کردن که از یه اتاق ساده شروع کردن و حالا این کمپانی شده یه ابر قدرت در سطح جهانی

    همه اینا عمون عزت نفس و خودباوری هست که منجر به یه عمل میشه و بعد عمل پست همل و در نتیجه تو میشی که فرد موفق در هر زمینه ای که خواستی و اقدام کردی

    در مورد آگهی بازرگانی من ۳ یا ۴ بار انجامش دادم اما خیلی تاثیر عالی داشت جوری که من قبلا مثلا وقتی مهمون داشتم و کای غذای عالی هم درست میکردم باز هم سر سفره از همه معذرت میخواستم اگه غذا باب میلشون نبود ولی بعد از این تمرین، اصلا دیگه این کارو نمیکنم و به هر کسی که تعرف میکنم میگم غذاها خیلی عالی شدن از همشون تست کنید و اگه یه نفر تعریف کنه، من کلی تشکر میکنم و تایید مبکنم نظرشو

    یه مورد دیگه در مورد عزت نفس این هست که خیلی برای معمونیهام، به خودم سخت میگرفتم اما حالا شده مهمون داشتم و فقط یه املت درست کردم با سبزی خوردیم و کلی هم شاد و راضی بدون عذرخواهی و این حرفا

    کلا وقتی فکر میکنم میبینم تجربه هام در مورد بهبود عزت نفسم از قبل تا الان خیلی زیادن اما همین چند مورد خودش برای من کلی بهبوده و مدام هم سعی میکنم ذره به ذره بهتر بشم و میدونم میشه چون دنیا باید یا پیشرفت کنه یا پسرفت و من عم بابد به همین شکل باشیم و این خودمون هستیم که راهمون رو انتخاب میکنیم

    خیلی ممنونم و سپاسگذار از استادم که باز از یه صحنه ساده، برامون یه فایل عالی تهیه کرد

    خیلی ممنوتم از شما دوستان عزیزم که همیشه از خوندن کامنتهاتون لذت میبرم و درس میگیرم

    و در آخر سپاسگذار خود ارزسمندم هستم که دارم با عشق این مسیر بذت بخش رو پیش میرم، مسیری که روزی شروع سد و انتهایی بر آن نیست

    خدا جونم شکرت هزاران بار

    بهترینها رو برای هممون آرزو دارم با عشق

    🥰🥰😍😍👋👋🙏🏻🙏🏻💕💕💕🌺🌺🌺🌺🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 71 رای:
    • -
      فاطمه گندمکار گفته:
      مدت عضویت: 1868 روز

      سلام دوست عزیزم.

      کامنت شما دو تا نکته خیلی جالب داشت که میخوام راجبش صحبت کنم.

      اول راجب درخواست کردن که صحبت مردید نظرم و جلب کرد. واقعا من خودم خیلی میشه که از بقیه درخواست نمیکنم وبه خاطر غرور و ترس از نه شنیدن.(اینو حتما لحاظ میکنم)

      مورد دوم که خیلی تحسین منو برانگیخت این بود که توی مهمونی ها خیلی آسان گیر و با عزت نفس تر شدین.

      یکی از موضوعاتی که خیلی اذیتم میکنه دقیقا همینه. مثلا سفره پر از انواع غذا هست طرف میگه ببخشید اگر کم و کسری بود یا مورد دیگه موقعی که میخوان برن عذرخواهی میکنن و میگن ببخشید مزاحمتون شدیم و اذیتتون کردیم:/

      خیلی جالب بود که شما برخوردتون و خیلی جالب تغییر دادین. و از ادبیات متفاوتی استفاده کردین « غذاها عالی شدن تست کنین (‿)»

      تحسین میکنم تغییراتتون و

      انشالله همیشه در مسیر رشد و افزایش عزت نفس باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        زهرا حسینی گفته:
        مدت عضویت: 2336 روز

        به نام خداوند مهربان و هدایتگرم و سلام به شما دوست عزیزم

        بسیار سپاسگذارم که کامنت من رو مطالعه کردید و از حس خوب و درسی که گرفتید برام نوشتید

        باز هم ممنونم

        اینکه شما یه نکته از این کامنت گرفتید و میخواید عمل کنید یعنی اینکه در مسیر درست و هدایتی خداوند هستید چون همه لایق این هدایت و درس گرفتن ها نیستند

        من دوباره کامنت خودم رو خوندم و دقیقا تایید میکنم که عزت نفس و رشد اون، میتونه تجربه های ما رو از همه زندگی متفاوت کنه

        درخواست کردن، احساس ارزشمندی و لیاقت داشتن، احساس قربانی بودن نداشتن، احساس گناه نداشتن و خیلی از موارد در این حیطه هیتند که سالها نیاز به توجه و تمرکز دارن

        برای خودم سالها بار یه گناه که اصلا موجودیت خاصی نداشت بر روی دوشم لود و واقعا کمرم رو شکسته بود

        نمیذاشت آرامش دلشته باشم

        اصلا وقتی الان فکر میکنم نیبینم من به خاطر اون حس گناه کاذب، چقدر تصادها و ناخواسته های زیادی رو جذب زندگیم کرده بودم چون فکر میکردم به واسطه اون گناه، من لایق نعمتها. شادی ها و خوشبخا نیستم

        و وقتی اون بار رو زمبن گذاشتم باید بگم انگار تازه ماولد شدم

        رها شدم

        سبک شدم

        حس میکنم تازه متولد شدم

        نمیگم خیلی زود این رها کردنه اتفاق افتاد اما حالا که اتفاق افتاده، حسم حس پروازه

        حس زیبای نفس کشیدن در اوج آرامش واقعی فلبه

        یه رهایی و سبکی واقعی

        باید بنویسیم

        باید خودمون رو تخلیه منیم

        باید از خداوند بخوایم که قلب و ذهن و وجودمون رو به آرامش برسونه

        از خدا بخوایم لایق نعمت ها و ثروتهای زندگی باشیم و دریافت کنیم و سپاسگذاری کنیم که همه ابنها از شناخت واقعی خودمون بدست میاد

        من اتفاقات موبت زیادی این مدت برام افتاده که همگی به خاطر شناخت بهتر خودم نسبت به قبله

        به همین خاطر اکیدا میخوام هدف گذاری سال جدیدم رو بذارم روی شناخت واقعی و بیشتر و تکاملی وجود خودم، دوست دلشتن خودم

        چون با این مار، تمه درهای نامت الهی بروی ما باز میشه

        وقتی من خودم رو بهتر بشناسم یعنی رابطم با خدا واقعی تر و درست تر میشه، بقیه رو هم بیشتر از قبل دوست خوام داشت و اینجوری همه زندگی من رو آرتمشی فرا میگیره که شدیدا بدنبالشم و براش وقت و انرژی میذارم

        باز هم از شما سپاسگذارم که برام نوشتید و باعث شدید من هم ابن جملات هدایتی رو بنویسم

        هموار سالم شاد آرام و ثروتنمد در آغوش رب بکتا باشیم

        ‍️‍️‍️

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    هادی گفته:
    مدت عضویت: 2010 روز

    سلام ستاد جان

    خیلی وقته کامنت نزاشتم ولی این فایل بسیار برام ارزش داشت و گفتم بیام با شما و دوستان یکم صحبت کنم چون این حرف ها رو فقط شما و همفرکانسی های عزیزم می فهمند.

    راجع به قسمت اول فایل که راجب حرف مردم صحبت کردید می خوام از تجربه خودم بگم.

    من علاقه زیادی به موسیقی و سبک هیپ هاپ دارم، خیلی هم دلم روشنه اما اینا چه ربطی به این موضوع داره؟ ربطش اینه که من هر وقت می خوام تمرینی کنم میام تو پارک ها و تکس ها رو یا تنها یا با دوستم می خونم. شاید از بقلم رد بشن و نگام کنند اما برام اونقدر مهم نیست چون از اون خوندنه خیلی بیشتر از حرف مردم لذت می برم. نیومدم بگم صدام بده یا تکس ضعیفی نوشتم، در کل که تمرینم تو پارک هاست البته به طوری که کسی اذیت نشه و لذت می برم.

    موضوع دیگه اینه که از همین امکاناتی که داریم استفاده کنیم. من خودم آهنگسازی می کنم و نیاز به سیستم دارم. اول که با لپ تاپ مامانم اهنگ می ساختم بعد مادرم گفت لپتاپ رو نیاز داره و من دیگه نمی تونم با اون کار کنم. بعد من رفتم PC رو درست کنم که مال 15 سال پیش بود و خیییییلی قدیمی بود. خلاصه درست نشد و خدا از یه طریق واقعا عجیب که فکرشم نمی کردم یه PC بهتر بهم داد. خدا رو شکر. الانشم PC خیلی خوبی دارم ولی بازم می خوام عوض کنم و بهترش کنم. منظور اینه که من تو یک سال با کم ترین امکانات کار کردم و الان یه امکانات بهتر نتیجه این تکاملیه که طی کردم.

    یه موضوع دیگه که دوست داشتم به شما بگم بحث مالی منه.

    من اول سال کامنت گذاشتم و گفتم تنها دارایی مالی که دارم 120 هزار تومانه و راجب خواسته هام صحبت کردم. استاد به من گفته بود که خدا کاری می کنه که از شرایطی که الان داری بتونی پول در بیاری. من تنها چیزی که یادم میومد نویسندگی بود اما با خودم می گفتم ومن که خیلی تو این کار خوب نیستم که بخوام برای کسی تدریس کنم و کلا این مهارت خیلی به من کمک نمی کنه. اینم بگم که تنها مهارت موجود الانم نویسندگی بود.

    شاید باورتون نشه ولی من همین ماه پیش 2 میلیون تومان از فریلنسری و تولید محتوایی پول در اوردم. نمی دونید از 120 هزار تومان به دو میلیون رسیدن برای من چقدر هیجان انگیزه. هدف من اینه که تا اردیبهشت 1401 ،30 میلیون پول در بیارم. الان دیگه دارم نتایج مالی رو هم می بینم. خدا رو شکر. خلاصه اینم نتایج من از این فایل که بهش نیاز داشتم واقعا. نیاز داشتم این موضوعات برام مرور بشه و بفهمم از کجا دارم به کجا می رسم.

    استاد مرسی از این که هستید. شاد باشید همگی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 111 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3819 روز

      Vay vay vay وای وای وای =-O

      چه هدایت هایی .. چه هدایت های ساده و اما مستمری ..

      چه نشانه ای ..

      درست از یکشنبه که باشه فقط یک هدف را انتخاب کردم که سعی کنم تمرکزی روش کار کنم و درست از وقتی که جدیدتم را در عمل نشان دادم ببین با توجه به داشته های الانم و هدفم به درست ترین و دقیق ترین کامنت هدایت شدم .. یوهووو

      خدایااا شکرت

      چقدر تحسینت میکنم هادی جان .. اگر مسیری را که طی کردی ادامه داده باشی چقدررر نتایجت بزرگتر شده ایول .. خداروشکر

      دوست دارم

      بهترین هااا را واست ارزو میکنم عزیز دلم چرا که لیاقتت بهترین هاااست اشرف جان ..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        هادی گفته:
        مدت عضویت: 2010 روز

        من این دیدگاهم رو چند ماه پیش نوشتم. از اون روز تا به الان به خیییلی از تضاد ها برخورد کردم و از اون طرف هم به خیلی چیز های بزرگی دست پیدا کردم. الان زوده ک بخواد راجبش صحبت کنم ولی به تجربه و خواسته هایی رسیدم که هیچ وقت فکر نمی کردم تو این مدت زمان اتفاق بیوفته. راستش فعالیت هامم در سایت خیلی کم شده اما هنوز ک هنوزه کم و بیش به سایت سر میزنم تا این اگاهی ها رو فراموش نکنم. ایشالا در اول سال 1401 لیست خواسته هایی که به اون ها در سال 1400 رسیدم رو کامل بیان میکنم و هدف های سال اینده ام را هم شرح میدهم. و برای رسیدن اون روز خیلی مشتاقم چون حرف های بسیار زیادی برای گفتن دارم. حرفایی که شاید به درد خیلی ها بخوره. موفق باشی دوسته من

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
        • -
          سارا شکری امیدوار گفته:
          مدت عضویت: 852 روز

          سلام جناب هادی عزیز

          کامنتت رو خوندم و خیلی مشتاقم برامون کامنت کنید از اهدافتون که بهشون رسیدبن تا الان و اهدافی که برای اینده تون دارین

          انشالله که تا الان به موفقیتهای بزرگی رسیدین و الگوی خوبی باشین برای من و سایر دوستان

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    بابک گفته:
    مدت عضویت: 1713 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گرامی. اولین باره که کامنت من شاید جزء اولین کامنت های ارسالی باشه. که برای همین گزاشتن کامنت برای این فایل چقدر نجواها می گفتن ولش کن اخه تو که حرفی نداری بزنی. و از این حرفا. اما الان که این کامنت رو گزاشتم یعنی نجواها زورشون نرسید به تعهد من 💪. تعهد کلید واژه مهم این فایل بود به نظرم. جایی که استاد می گه با این که حرف مردم هنوز برام مهمه رفتم جلوی ملت تو یه کشور غریبه دوربین گزاشتم رو سه پایه و فایل ضبط کردم. چون می دونستم اگه می خوام نتایجم متفاوت از جامعه باشه باید این کار رو انجام بدم و تعهد داشتم به انجامش. حتی همین که می گید تعهد داده بودم که در مورد صحنه رقص دختران فایل بزارم به تعهدم عمل کردم. همین عمل کردن ها به ایدهاست که باعت شده نتایج شما متفاوت باشه از بقیه. همین عمل کردنه که باعث می شه نتایج آدم فرق بکنه با کسایی که در حرف می گن انجامش می دیم و انجامش نمی دن. من خودم هر روز شکر گزار این هستم که تونستم دوره عزت نفس رو تهیه کنم و سعی در انجام تمریناتش رو دارم. اونجا شما در یکی از تمرین ها می گین که اقدامات عقب افتادتون رو انجام بدین و تعهد بدین که انجام بدین به صورت تکاملی از کارهای کوچک شروع کنید تا بعد به کارهای بزرگ تر برسین تا عضله تصمیم گیری تون قوی تر بشه. اگرچه هنوز به جلسه آگهی بازرگانی نرسیدم که با صحبت های امروز استاد بیشتر درک کردم حتما باید انجامش بدم اونم نه یکبار و دوبار بلکه چندین بار. نکته بعدی همین حرف مردمه که باعث می شه خیلی از ترس هایی که داریم رو نریم تو دلش و یک پاشنه آشیل اساسیه. من خودم خیلی از ترس هام بخاطر همین مهم بودن نظر مردمه که باید برم تو دلش و با دیدن این فایل مصمم شدم برم انجامش بدم. درک کردم تعهدم خیلی کافی نبوده چرا که باید با تعهد قوی تر برم قدم بردارم و پا بزارم تو دل ترس هام چون الگویی مثل شما می بینم که جنس تعهدش فرق داره با من. پس طبیعیه نتایج شما هم فرق کنه با من. بابک پسر خوب.. ایمانی که عمل نیاره حرف مفته… . استاد واقعا تحسینت می کنم که این قدر پایبندی به تعهدی که دادی و عمل کردت . در مورد این که از همین جایی که هستیم شروع کنیم واقعا همینه باید شروع کرد و حرکت کرد. من خودم از تو خونه شروع کردم تو زمینه مورد علاقم نقاشی زمان گزاشتم سطح کارم رو هرروز بهتر کردم و می کنم و روی باورهام همزمان کار کردم و کار می کنم و خداروشکر این ماه یک سفارش کار گرفتم و کار رو تحویل دادم و خیلی راضی ام.نتایجم خیلی بزرگ نشده اما همین نشانه ها تو ذهنم خیلی بزرگشون می کنم و پر و بال می دم بهشون تا با طی تکامل به مدارهای بالاتر هم برسم. در حالی که تا همین پارسال معتقد بودم تا وقتی شرایط خیلی خوب نشه و سطح کاری من خیلی بالا نره سمت کار کردن و فروش کارهام نمی رم که ناشی از کمبود عزت نفس و کمالگراییم بود. و هست. اما دارم روی اون کار می کنم و باید هر روز کار کنم. ولی واقعا الان کامل درک می کنم که می گید پایه و اساس تمام موفقیت ها عزت نفسه یعنی چی. در مورد قهرمان المپیک اقای فروغی عزیر هم مطلبی می خوندم که جالب بود. خودش بعد کسب طلا گفت از سال پیش عکس پروفایلم رو مدال طلای المپیک گزاشته بودم و تمام کلیپ های ساخت مدال طلا رو می دیدم حتی می دونستم وزن مدال چقدره شکلش چه طوریه . و این نشون می ده چه باورهایی خوبی داشته و خوب نتیجه کارش هم مشخصه.با آرزوی سلامتی و نعمت و ثروت فراوان برای تمامی عزیزان و دوستان صمیمی عباسمنشی و همین طور استاد عزیز. 🌼🌼🌼

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 158 رای:
    • -
      مینا کاشی گفته:
      مدت عضویت: 1267 روز

      سلام دوست عزیز

      کامنت شما عالی بود و براتون خیلی خیلی خوشحالم که روز به روز بهتر شدید بخصوص در زمینه عزت نفس. متاسفانه من هم در مورد خودم این مشکلات را دارم . نقاشی میکنم ولی جرات رفتن و ارائه کارهایم را ندارم . نمیدونم از کجا شروع کنم.

      حتی توی یک لابی روی دیوار نقاشی های فوق العاده کشیدم و بدون اینکه توجه به رفت و آمدها داشته باشم به تنهایی مشغول کارم بودم و شاید آدم ها میومدند می ایستادند و نگاه میکردند و من در کار خودم مشغول بودم. همونجا به خودم احسنت گفتم. که چقدر اصلا مردم برام مهم نبودند و کارم مهم بود و من غرق در کار بودم. اما من مشکل پیام بازرگانی که استاد میگن را دارم. نمبتونم از کارم تعریف کنم تا بتونم کارهایم را بفروشم. دوست داشتم شما که الان در همین زمینه فعالیت میکنید منو راهنمایی کنید.

      متشکرم

      به امید موفقیتهای روز به روز شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        بابک گفته:
        مدت عضویت: 1713 روز

        سلام دوست عزیز .سپاسگزارم از لطفی که به من و کامنت من داشتی . من هم می خواستم اول از این شجاعتی که داشتی و نشستی نقاشی کردی در لابی بدون توجه به حرف مردم واقعا تحسینت کنم 👏👏.در طول بیش از یکسالی که از نوشتن این کامنت می گزره یاد گرفتم که مهمترین مسئله تو زندگیم این باشه که به خودم سخت نگیرم . قبلا همش فکر و ذکرم این بود که زود به یه جایی برسم . زود تا سنم بالاتر نرفته فلان موفقیت مالی رو کسب کنم و این عجله کردن ها و استرس داشتن ها نه تنها کمکی بهم نکرد بلکه تمرکز من رو از بهبود خودم در زمینه نقاشی هم به هم می زد . الان خیلی بهتر شدم و تونستم جلوی این نجواها رو بگیرم تا حدودی نه البته صد در صد اما خیلی بهتر شدم . می خوام بهت بگم اولا خیلی سخت نگیر و سعی کن لذت ببری از زندگیت. دوما سعی کن خودت رو مقایسه نکنی با هیچ نقاش بالاتر از خودت و خودت رو فقط مقایسه کنی با دیروز خودت. اگه امروز یه طرح خوب یا یه خط بهتر یا یه رنگ قشنگ تر زدی روی کارهات یا اصلا یه نکته کوچیک در زمینه کارت یاد گرفتی یعنی نسبت به روز قبل پیشرفت داشتی و لذت ببر از همین پیشرفت. تکامل رو خیلی باید روش کار کنیم هممون که تو دام احساس بد و عقب افتادن از این و اون نیفتیم . تو این مدت یاد گرفتم فراتر از همه چیز درزندگی مون اون احساس لذت و شادی در لحظه است که مهمه . اصلا هدف من از خلق کردن در قالب نقاشی همین لذت بردنست دیگه. اما من، خودم بخاطر کمبود عزت نفس و مهم بودن حرف مردم، زندگی رو برای خودم سخت تر کرده بودم . خلاصه این که سعی کن لذت بردن رو فراموش نکنی . و البته در مورد اگهی بازرگانی که من هم خودم ضعف دارم و یه چندباری انجامش دادم اما ادامه ندادم می خوام بهت بگم رمز انجام دادنش اون تعهد دادن به خودمونه که به خودم بگم تنها راه پیشرفت من همینه که بتونم از مهارت هام در جلوی افرادی که نمی شناسم صحبت کنم . تنها راهش همینه و هیچ راه دیگه ای هم نداره و اگر حتی بمیرم هم باید این کار رو انجام بدم . خلاصه با این که می ترسی باید بتونی بری تو دلش و انجامش بدی و هیچ راه دیگه ای هم نداره .اها در مورد نقاشی هم سعی کن با احساس خوب راه های هدایت خدا رو باز بزاری و نخوای دستای خدا رو ببندی که فقط من باید کارهام رو به فروش برسونم. به خودت بگو در زمینه نقاشی بی نهایت راه و فرصت هست برای ثروت ساختن. شما روی خودت و مهارت هات و البته ساخت باورهای درست در این زمینه کار کن و مهم تر احساست رو خوب نگه دار. در اون ارامش ذهنی و احساس خوب ایده هایی رو خداجون بهت می گه که بتونی ازش ثروت بسازی . البته بعدش دوباره یه تعهد می خواد که به این ایده عمل کنی بدون توجه به نتیجه ای که داره .

        با امید موفقیت بیشتر برای شما دوست عزیز . 🌷🌷

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
        • -
          مینا کاشی گفته:
          مدت عضویت: 1267 روز

          سلام . ممنون از پاسخ به کامنتم 🙏

          چه نکته های جالب و قابل بررسی را برایم روشن کردید. بخصوص اون آخری که گفتید دستان خدا را باز بزار و فقط به فکر فروش تابلو نباش. من اصلا به این نکته دقت نکرده بودم 😔

          واقعا من خودم را محدود کردم و به قول شما هزاران راه در زمینه نقاشی وجود دارد که میشه صاحب ثروت شد. و من شدیدا روی فروش فوکوس کردم . و چون نتونستم خوب بفروشم حالم برای کارم خوب نیست.

          باید باورهای جدید و خوب و قوی بسازم و از خدا هدایت بخوام و دقت کنم. چون خودم را محدود کردم حتما خدا بهم گفته و من دقت نکردم .

          خیلی از لطف شما ممنونم که دستان خدا شدید تااین ترمز در درونم را شناسایی کنم.

          آرزوی سلامتی و موفقیت و شادی و سعادت و ثروت براتون دارم. که البته حتمادر مدار درست هستید و دارید از زندگی و نقاشی لذت میبرید.

          با زهم از پاسختون متشکرم .🙏🙏🙏

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          سارا شکری امیدوار گفته:
          مدت عضویت: 852 روز

          سلام آقای بابک عزیز

          توی کامنتت نوشته بودین که اولین باره جز نفرات اول دارین کامنت میزارین و به خاطر باور محدود کننده که، من که نمیتونم مثل بقیه قشنگ بنویسم چرا باید اوایل صفحه کامنتم باشه، یکی از پاشنه اشیلای منم همینه!

          تحسنتون میکنم که انقدر خوب بلید بنویسید، بسیار لذت بردم و یاد گرفتن از اگاهی هایی که توی کامنتتون نوشته بودین، اتفاقا خیلی هم لایک خورده کامنتتون

          پس منم از این به بعد هر فایل جدیدی استاد گذاشتن، سعی میکنم، در اسرع وقت نگاهش کنم و حتما کامنتم رو بزارم، و نگم حالا اول صفحه میره کامنت و چه میشه و نمیشه

          من باور دارم، منم مثل بقیه دوستانم بلدم از اگاهی هایی که دریافت کردم به خوبی کامنت کنم و لیاقت این کارم دارم

          سپاسگزارم ازتون دوست خوبم

          انشاالله تنتون سالم، دلتون خوش و جیباتون پر از پول باشه:)

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: