رابطه توحید عملی و شرک با «قوانین کیهانی»
سوال:
مدتی است که فایلهای دانلودی سایت را دنبال می کنم.
من رابطه توحید عملی با تجربه یک زندگی بهتر را فهمیده ام و قبول دارم که هرچه دیدگاه توحیدی تری داشته باشیم، به خاطر هدایت به مسیر های بهتر، زندگی بهتری برای خود رقم می زنیم.
از طرفی از طریق آموزش های استاد عباس منش، فهمیده ام تنها راه تحقق خواسته ها، درک قوانین و هماهنگ شدن با قوانین و اجرای آنهاست.
الان زمان خوبی است تا از دوره های شما استفاده کنم. چون فکر می کنم الان تا آن اندازه متعهد هستم که آموزش های شما را مثل وحی منزل بپذیرم و انجام دهم.
به همین دلیل از شما می پرسم: از کجا شروع کنم؟ آموزش های کدام دوره، می تواند درک کاملتری از قوانین کیهانی به من ببخشد و برای شروع کار، مناسب تر باشد؟
و کدام دوره ها می تواند مرا درباره ارتباط قوانین کیهانی با توحید عملی، به درک کامل برساند.
من می خواهم رابطه توحید عملی و نیز شرک را با قوانین کیهانی بدانم. می خواهم بدانم که توحید عملی یا شرک، کجای این قوانین قرار می گیرد و چرا خداوند در قرآن، روی شرک حساس است و می گوید همه چیز را می بخشم به جز شرک را؟
زیرا احساس می کنم یافتن این رابطه، کمک بسیاری زیادی به من می کند تا با تعهد و همانگونه که استاد می گوید، مثل وحی منزل این قوانین را جدی بگیرم و این مسیر را برای همیشه ادامه دهم.
پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش
رابطه توحید عملی با قوانین کیهانی یعنی این اصل که : تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء حاصل باورهای خودمان است، به صورت ساده به این شکل است که:
توحید عملی یعنی:
باور کنی تمام اتفاقات زندگی تو بدون استثناء توسط باورها و فرکانس های خودت خلق می شود و نه هیچ عاملی بیرون از تو.
باور کنی آدمهایی که توانی برای رساندن تو به خواستههایت ندارند، توانی هم برای مانع شدن در برابر ورود نعمتها به زندگیات ندارند:
پس همانطور که روی آنها به منظور رساندنِ تو به هدفت حساب نمیکنی، از گزندشان هم بیمناک نمیشوی.
پس همانطور که به حضورشان برای خلق خواستهات وابسته نمیشوی، درباره حضورشان به عنوان یک مانع نیز، بیمناک نمیشوی.
توحید عملی یعنی باور کنی که: شما یک انرژی خالق هستی. جزئی از همان نیرویی که این جهان را خلق کرده و قوانینی بدون تغییر بر آن مقرر نموده. قوانینی که می گوید:
رابطه شما با جهان، مثل رابطه دو دستگاه گیرنده و فرستنده است. رفتار جهان در برابر شما، مثل رفتار یک دستگاه مبدل است که فقط همان چیزی را به شما تحویل می دهد که از شما دریافت نموده. فقط آن را از حالتی به حالت دیگر تبدیل می کند. همان که در قرآن بارها تاکید شده: “هرگز تبدیلی در سنت خداوند نخواهی دید”
این موضوع، اصل و اساس و بذر توحید است. یعنی تا زمانیکه این قانون را درک نکنی و نپذیری، هیچ راهی به مسیر توحید نداری.
و شرک نیز نقطه مقابل این نگاه است. یعنی فکر کنی اتفاقات زندگی شما در حیطه کنترل عواملی بیرون از شماست. عواملی مثل:
وضعیت اقتصادی، قیمت دلار، شرایط سیاسی جامعه، جو جغرافیایی، خانواده ای که در آن رشد و نمو داشته ای، یک قدرت خاص در قالب همسر، والدین، کارفرما، رئیس جمهور و هر آنچه است که شما هیچ کنترلی بر آن نداری و توانایی تغییر آن را نداری.
به همین دلیل است که توحید عملی، اشتیاق حرکت در مسیر ناشناخته ها برای خلق زندگی دلخواه را، در وجودمان پرورش می دهد و پای حرکت می شود. اما شرک، مثل سمّی فلج کننده است که مانع از هر اقدام و حرکتی می گردد.
برای درک ارتباط میان قوانین کیهانی و انرژی ای که ما آنرا خدا نامیده ایم، لازم است نگاه انسانی به انرژی ای که آنرا خدا نامیده ایم، نداشته باشیم.
آنچه که خدا می نامیم، چیزی جدا از قوانین جهان نیست. خداوند یک سیستم است. وقتی فردی با نگاه توحیدی به خداوند نگاه می کند، یعنی تمام قدرت را به خداوند به عنوان نیروی مطلق و قادر مطلق می دهد و نه به عوامل بیرونی، با این سیستم که کارش مدیریت و هدایت جهان است، هماهنگ می شود.
این همان موضوعی است که استاد عباس منش آن را هماهنگی میان ذهن و روح نامیده و نشانه واضح آن، آرامش، یقین و قدرتی است که موجب می شود بر ترس ها و نگرانی هایت غلبه کنی و فارغ از اینکه در چه شرایطی هستی، برای تغییر آن، برخیزی و با امید قدم ها را برداری.
مفهوم ” آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست” یعنی “هماهنگی با قوانین کیهانی برایت کافی است” و قادر است هر نعمتی را که بخواهی، وارد زندگی ات نماید.
مفهوم آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست، یعنی اگر قوانینی را درک نمایی که خداوند بر سیستم جهان مقرر نموده و برای هماهنگ شدن با آنها تلاش های ذهنی به خرج دهی، چیزی نیست که بخواهی، اما نتوانی داشته باشی.
همان قوانینی که می گوید: “تمام اتفاقات زندگی ما، بدون استثناء نتیجه مستقیم باورهای خودمان است”.
همان قوانینی که می گوید: ” جهان ساخته شده تا به فرکانس هایت جواب دهد و آنها را به اتفاقات زندگی تبدیل نماید”
“خداوند برای بنده اش کافی است” یعنی:
اگر من باور کنم که برگی در باد نیستم که باید تابع شرایط باشد و شرایط به مسیر حرکت او جهت ببخشد، بلکه به نیروی وصل هستم که زندگی من را در دست فرکانس های خودم قرار داده است و نه عوامل بیرونی و اگر رابطه ی همیشگی ام با این نیرو را باور کنم و برای هماهنگی بیشتر با این نیرو تلاش ذهنی به خرج دهم تا باورهای قدرتمند کننده ای درباره خواسته هایم بسازم، همین باورها برایم کافی است. فارغ از اینکه قیمت دلار چه می شود یا اوضاع اقتصادی به کجا می رود، من به مسیر باورهایم هدایت می شوم زیرا این قانون سیستم جهان است.
آنوقت همین باورها آرامش و سلامتی میشود در جسم و جانم، سرمایه اولیه میشود برای شروع کسب و کارم، جرات و جسارت میشود برای حرکت، عزت نفس میشود برای درک ارزشمندی و توانایی هایم و امید و یقین و خوش بینی و امیدواری میشود تا آنچه که دیگران آن را بحران میشمارند را فرصتی بدانم برای رشد و پیشرفت خودم و کسب و کارم.
شما نمی توانی باوری توحیدی تری از قانونی بیابی که می گوید: زندگی تو در دست فرکانس های توست. جهان به آن فرکانس های پاسخ می دهد و اساس آنها را به زندگی ات بازمی تاباند.
توحید عملی یعنی، ایمان داشته باشی تو جزئی از نیروی مطلقی هستی که بدون اجازهاش برگی از درخت نمیافتد و رابطه ات با این نیرو همیشگی است.
ریشه توحید در این نگاه و این آیه است که می گوید:
و اذا سألک عبادی عنی، انه قریب!
من نزدیکم، من از رگ گردن به تو نزدیک ترم. آخر چه چیزی جز خودِ ما و فرکانس هایمان می تواند از رگ گردن ما به ما نزدیک تر باشد؟!
وقتی اولین بار در دوره راهنمای عملی در جلسه 9، این جمله استاد را شنیدم که می گفت:
خداوند یک انرژی است که توانایی تبدیل به هر چیزی را دارد که، تو بخواهی. البته منظور از تو بخواهی، کلماتت نیست بلکه فرکانس ها و باورهایت است.
خداوند یک انرژی است که تو با ذهنت(افکار غالب ذهنت- توجه هات غالب ذهنت) به آن شکل می دهی.
به محض شنیدن این جمله انگار همه سوء تفاهم های من یکجا برطرف شد زیرا از آنجا که آدم مذهبی ای نبودم، منطق من نتوانسته بود تعاریفی را درباره دین بپذیرد که اکثریت جامعه از دین داشت. اما سالها به دنبال جواب “خدا کیست و رابطه ما با آن چیست ؟ بودم. اولین بار فایل ” نشانه های حزن در قرآن” از استاد عباس منش، انقلابی در وجودم ایجاد کرد. برای من که به خاطر شنیدن برداشت های اشتباه جامعه اطرافم علاقه ای به خواندن قرآن نداشتم و با فضای مذهبی ارتباط برقرار نمی کردم، این فایل شروع خداشناسی بود و همه سوء تفاهم هایم را درباره خداوند و قرآن به یکباره برطرف کرد. از آنجا که مقاومت های خاصی درباره مذهب نداشتم، راحت تر توانستم کنه وجود خداوند را درک کنم. البته این موضوع به منزله این نیست که به همین شکل هم توانسته ام عمل نمایم زیرا به قول استاد عباس منش، میان درک کردن و عمل کردن، باز هم فاصله ای بسیار است که فقط با تکرار و تمرین بسیار حاصل می شود.
دوست دارم به هر فردی که این مقاله را می خواند بگویم، ما نمی توانیم بدون درک رابطه مان با انرژی ای که او را خدا نامیده ایم و قوانین این انرژی، راهی به سوی ثروت، عشق، سلامت و هر آنچه که خوشبختی می نامیم، نداریم.
برای من شروع این مسیر، دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها، شروع این مسیر بوده و بذر باورهای توحیدی ام را ساخته.
این جلسات خصوصا جلسات 7و 8 و 9 و 10 این دوره، یک آگاهی ناب و خالص درباره خودشناسی و خداشناسی است که هر بار آنها را گوش دهی، فقط کمی از این آگاهی را درک می کنی. به همین دلیل شنیدن این جلسات، حتی تا آخر عمر نیز حاوی آگاهی های جدیدی است که نتیجه اش را دوباره به شکل ثروت، آرامش، سلامتی، عشق و … در زندگی ات بازتاب می دهد.
بنابراین دوست دارم بگویم، به خودت لطف کن و از آگاهی های این دوره استفاده نما. زیرا شناختی که درباره خودت و رابطه ات با خداوند، حاصل می شود، قدرتی را در تو به حرکت در می آورد که همیشه برای خلق خواسته هایت داشتی اما آن را دست نخورده باقی گذاشتی.
برخی آدمها حتی تا پایان عمر این قدرت را دست نخورده نگه می دارند و از دنیا می روند. پس ما خیلی خوشبختیم که اینجا در مدار دریافت این آگاهی ها قرار گرفته ایم.
می توانی با این قدرت، کیفیت زندگی ات را تغییر دهی و در همان شرایط آرمانی ای زندگی کنی که حتی الان در رویاهایت هم نمی گنجد. این تجربه زندگی من است.
داشتن ثروت، ثروتمند ترین آدمهای جهان نیز نمی تواند به اندازه درک این قدرت به شما احساس آرامش و بی نیازی بدهد. زیرا شما اصل ثروت ساختن را می آموزی و از هیچ ناشناخته ای در زندگی ات هراسی نداری و به قول خداوند که می گوید مومنان نه ترسی دارند و نه غمی، به چنین درجه ای می رسی.
دوست دارم دوباره این جمله را بنویسم زیرا این یک جمله نیست. یک حقیقت محض است و بیشتر از همه دوست دارم آن را از جلسه 9 دوره راهنمای عملی از زبان استاد و با فرکانس استاد بشنوی و وجودت را با آن گره بزنی. زیرا آن فرکانس قابل مقایسه با این نوشته ها نیست. من این اتفاق را تجربه کرده ام و هر بار مرا به موفقیت های بسیاری هم مالی و هم معنوی می رساند و انتهایی برای این ماجرا نیست.
خداوند یک انرژی است که تو با ذهنت(افکار غالب ذهنت- توجه هات غالب ذهنت) به آن شکل می دهی.
برخی به آن شکل فقر و برخی به آن شکل ثروت می دهند.
برخی به آن شکل عشق، برخی به آن شکل وابستگی می دهند
برخی به آن شکل سلامتی و برخی به آن شکل بیماری می دهند.
یعنی تو جزئی از این انرژی خالق هستی. تو دستان این خدا بر روی زمین هستی و به وسیله فرکانس هایت به این انرژی شکل می دهی.
می توانی به وسیله هماهنگی با قوانین این نیرو، آنرا به شکل ثروت، سلامتی، آرامش و هر خواسته دیگری وارد زندگی ات نمایی، یا برعکس.
در هر صورت این انرژ ی به شکل اساس باورهای تو، وارد زندگی ات می شود و به مسیری هم جنس با آن باورها، هدایت ات می کند.
تو با توجه کردن به خواسته ها یا به ناخواسته ها، به این انرژی شکل می دهی.
اساس باورهای تو این انرژی را شکل می دهند زیرا اساس باورهای تو، تعیین کننده کانون توجه تو هستند. باورهای تو تعیین می کنند که کانون توجه ات بر چه چیزی متمرکز باشد، فقر یا ثروت، خواسته یا ناخواسته ،نگرانی یا امید، سلامتی را بیماری و احساس تو تو را آگاه می کند که:
آیا در حال شکل دادن این انرژی به شکل فقر هستی یا ثروت
آیا در حال شکل دادن این انرژی به شکل عشق هستی یا نفرت
آیا در حال شکل دادن این انرژی به شکل بیماری هستی یا سلامت.
به نظرت چه چیزی از این عادلانه تر و چه سیستمی از این کاملتر است! آیا واقعاً جای گلایه یا بهانه ای هم باقی می ماند؟!
این سوالی است که باید بپرسی و این جوابی است که هر بار باید به نجواهی ذهنت و بهانه هایی که برای نساختن زندگی دلخواهت داری، بدهی.
می توانی این انرژی را به شکل ثروت، فروانی، خانه مورد دلخواه، ماشین راحت، مسافرت به مکان های زیبا، فعالیت در شغل مورد علاقه ات، آزادی مالی و زمانی برای انجام کار مورد علاقه ات، زندگی با فرد مورد علاقه ات و … در بیاوری یا می توانی این انرژی را به شکل، بدهی های تمام نشدنی، نگرانی های همیشگی درباره هزینه های زندگی، بیماری، نداشتن یک ماشین درست و حسابی، نداشتن یک رابطه زیبا، حسرت زندگی در خانه و محله مورد دلخواه و … در بیاوری.
در هر صورت، باورهای تو همواره در حال شکل دادن به این انرژی هستند.
وقتی به مشکلات و مسائل زندگی ات نگاه می کنی و درباره شان نگران هستی، به این انرژی شکل می دهی.
وقتی بر نعمت های زندگی ات متمرکز شده ای و به خاطر آنها سپاس گزار هستی، به این انرژی شکل می دهی
وقتی به فرد مورد علاقه ات وابسته شده ای و نگران از دست دادن او هستی، به این انرژی شکل می دهی
وقتی فارغ از هر اتفاق و تصمیمی در آینده، از زندگی با فردی که با او رابطه ای عاشقانه را تجربه می کنی، لذت می بری به این انرژی شکل می دهی.
وقتی به دنبال نشانه های یک بیماری در بدنت می گردی و به خاطر آن نگرانی می شوی، به این انرژی شکل می دهی
وقتی می ترسی تا برای خواسته ات قدم برداری، به این انرژی شکل می دهی و وقتی با ایمان و جسارت، قدم هایت را برمی داری به این امید که این نیرو، به سمت راهکارها و ایده ها و فرصت ها هدایت ات می کند، باز هم به این انرژی شکل می دهی. خواه این موضوع را بپذیری یا نپذیری.
خواه از آن آگاه باشی یا نباشی.
به قول قرآن
کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً
و هر یک از این دو گروه را به عطاى پروردگارت کمک خواهیم داد و هرگز کسى از عطاى پروردگارت محروم نخواهد بود
دسترسی تو به ثروت یا فقر، سلامتی یا بیماری، آرامش یا نگرانی، امید یا ناامیدی، ایمان یا ترس ،به یک اندازه است.
این تو هستی که با باورهایت انتخاب می کنی که با این توانایی، چه شرایطی برای خود خلق نمایی. بیرون از تو، هیچ چیز وجود ندارد:
به قول مولانا:
ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توئی وی آینهٔ جمال شاهی که توئی
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی
***************************************************************
طیبات آید به سوی طیبین للخبیثین الخبیثات است هین
کین مدار آنها که از کین گمرهند گورشان پهلوی کینداران نهند
اصل کینه دوزخست و کین تو جزو آن کلست و خصم دین تو
چون تو جزو دوزخی پس هوش دار جزو سوی کل خود گیرد قرار
ور تو جزو جنتی ای نامدار عیش تو باشد ز جنت پایدار
تلخ با تلخان یقین ملحق شود کی دم باطل قرین حق شود
ای برادر تو همان اندیشهای ما بقی تو استخوان و ریشهای
گر گلست اندیشهٔ تو گلشنی ور بود خاری تو هیمهٔ گلخنی
******************************************************
خداوند، یا بهتر است بگویم انرژی ای که آن را خدا نامیده ایم، بسیار فراتر از دیدگاه انسانی ماست.
خداوند به شکل هر آنچه در ذهنت بسازی، وارد زندگی ات می شود، همانگونه که به شکل باورهای سلیمان نبی، برایش خدایی وهاب شد و در قالب قدرت و ثروت، وارد زندگی اش شد. همانگونه که برای ابراهیم، از آتش تبدیل به گلستان شد.
خداوند مثل آبی است که به شکل ظرف باورهای تو در می آید. باید ببینی چه ظرفی برای او ساخته ای؟!
به اندازه ای که سعی می کنیم فراتر از دیدگاه انسانی به این نیرو نگاه کنیم، بهتر می توانیم رابطه خودمان با این سیستم و قوانین این سیستم را درک کنیم و زندگی بهتری برای خود بسازیم و این همان توحید عملی است.
توحید عملی یعنی رفتار کردن بر اساس قوانین این سیستم و شرک یعنی رفتار کردن بر خلاف قوانین این سیستم.
توحید عملی را می توانی به شکل احساس آرامشی درک کنی که حاصل از درک این اصل است که زندگی تو در دست فرکانس های خودت قرار دارد.
شرک، همان احساس ترس، نگرانی، افسردگی و نا امیدی است که به خاطر تغییر اوضاع اقتصادی، تغییر قیمت دلار، از دست دادن شغل یا مشتری هایت یا هر عاملی بیرون از خودت، احساس می کنی.
توحید عملی همان عدم وابستگی ای است که به هر چیزی بیرون از خود داری
و شرک همان وابستگی هایی است که درباره همسرت، عشق زندگی ات، شغل ات، کسب و کارت، ماشین و خانه و فرزندت و … داری
توحید عملی همان نگاه سپاس گزارانه و غیر وابسته ای است که به داشته های زندگی ات داری.
و شرک همان چسبیدن به داشته ها یا خواسته هایت و تلاش برای حفظ آنهاست.
هر زمان که سکان زندگی ات در دست نجواهای ذهنت است، یعنی وارد وادی شرک شده ای
و هر زمان سکان زندگی به دست باورهای قدرتمند کننده ات است، یعنی در مسیر توحید عملی هستی.
هر زمان که به خواسته هایت توجه می کنی یعنی در حال اجرای توحید عملی هستی و هر زمانی که با تمرکز بر ناخواسته ها و مسائل، خود را از مسیر آرامش، ایمان و یقین دور می کنی، یعنی در حال شرک ورزیدن هستی.
در یک کلام، هر زمانی که باورهای خودت را عامل اتفاقات زندگی ات می دانی یعنی در مسیر توحید عملی هستی و هر زمانی که عوامل بیرونی را عامل اصلی اتفاقات زندگی ات می دانی، یعنی وارد مسیر شرک شده ای!
ثروت اصلی تو، رابطه عاشقانه اصلی تو، آرامش، سلامتی و خوشبختی حقیقی تو، همین نگاه توحیدی است.
در واقع، چیزی که بسیار مهم تر از استقلال مالی ای که کسب نموده ای، رابطه عاشقانه ای که ساخته ای و هر خواسته ی مادی دیگر، مهم تر است، نحوه نگاه و باوری است که تنها یکی از نتایجش استقلال مای، رابطه عاشقانه، آرامش و … است.
زیرا ما انسان هستیم و جایزالخطا. اگر هر زمان به خاطر باوری محدود کننده، یکی از مواهب از دست برود، دوباره همان نگاه، ایمان و باورهایی که منشأ آن نعمت ها هستند، قادرند تجربه ای بهتر از آن را خلق نمایند.
پس حالا باید درک کنی که چرا در قرآن، اینقدر درباره شرک حساس است.
موضوع “درک توحید عملی و شرک”، هیچ ارتباطی به مذهب ندارد. بلکه این موضوع اساس خوشبختی یک انسان با هر دین و مذهب می باشد.
می توان نگاه توحیدی (به این عنوان که زندگی ما در دست باورها و فرکانس های خودمان قرار دارد و نه عوامل بیرون از ما) را در رفتار افراد موفق تاریخ دید. افرادی جسور که به هیچ عنوان به شرایط و عوامل بیرونی باج ندادند. زیرا قدرت را در دست آنها نمی دیدند. افرادی که اجازه ندادند شرایط و عوامل بیرونی زندگی آنها را رقم بزند و آنها را کنترل نماید و برای آنها خط و مشی تعریف کند.
افرادی مثل انیشتین و …
به شخصه بزرگترین خوشبختی زندگی ام را مواجهه با آگاهی هایی می دانم که در دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها آموختم.
بذر درک حقیقت خداوند، رابطه ی من با او و قوانین این سیستم ،در دوره راهنمای عملی در ذهن من شکل گرفت و جوانه زد و در دوره جهان بینی توحیدی1 به اوج خود رسیده است.
وقتی دوره راهنمای عملی را تهیه کردم، همه چیز درباره شناختم از خدا، قوانین و توانایی های خودم و رابطه ام با این انرژی خلق کننده که آنرا خدا نامیده ایم، متفاوت شد
من خداوند و قوانینی را در این دوره پیدا کردم که تا ان زمان، هرگز تا این حد عمیق درک نکرده بودم. آگاهی های این دوره آنچنان خالص و اصل است که هر بار تکرارش می کنی، به شناخت عمیق تری از اصل و اساس جهان می رسی.
این دوره اول از همه خودم را به من شناساند و سپس رابطه ام با انرژی ای که همه چیز از او خلق شده و دسترسی من به او همیشگی است.
این دوره به یادم آورد که من دستان خداوند در زمین هستم و آمده ام تا به وسیله فرکانس هایم به این انرژی شکل دهم.
هر بار که هر جلسه از این دوره را گوش می دهم، ساعت ها با خودم خلوت می کنم و نشانه های آن آگاهی ها را در جای جای زندگی ام بررسی می کنم.
هربار که ایده ای برای خواسته هایم ندارم، تنها ایده ام، دوباره گوش دادن به این دوره است تا چنان ایمان، انگیزه و توانایی دوباره در من بیدار شود که موجب برداشتن قدم هایم گردد.
این را به عنوان فردی می گویم که تک تک فایهای استاد عباس منش را دیده و حتی برخی ها را بارها و بارها شنیده
من خدایی در این دوره یافتم که توان ویژه ای به من داد و به صورت ویژه ای حامی ام شد و به صورت ویژه ای وارد زندگی ام شد و به صورت ویژه ای به خواسته هایم شکل داد.
پس از آن توانستم خانه ای که همیشه دوست داشتم را تهیه کنم
توانستم به مادرم هدیه ای که همیشه می خواستم را تقدیم کنم و توانستم به آرزوی همیشگی ام که می خواستم ماشین در خور، برای پدرم بخرم، برسم و آن خودرو رو برایش خریدم و در روز تولدش به او هدیه دادم. اینها کمترین نتیجه های ایمان آوردن به آگاهی های این دوره در زندگی ام بوده است.
حتی فکر کردن به این جمله هم زیباست که:
درک توحید عملی یعنی درک توانایی که یک انسان برای خلق زندگی اش دارد و با این توانایی به دنیا آمده است و دلیل حضورش در این کالبد جسمانی، وجود این توانایی و قوانین هماهنگ با این توانایی است که بر این جهان مقرر شده است.
همه ما در همان بدو ورودمان به این جهان، همه ی این آگاهی را داشتیم. درواقع، دلیل جرأت و شوق وافر ما برای ورود به این کره خاکی و حضور در این کالبد جسمانی، اتصال به منبع قدرت و انرژی ای بود که جهان از او خلق شده است.
دلیل جسارت ما برای ورود به این جهان، داشتن این آگاهی بود که قرار است وارد محیطی شویم که به فرکانس های ما پاسخ می دهد.
به همین دلیل، حتی آن زمان که از نظر جسمانی طفلی ناتوان بودیم، حتی نترسیدیم که چه اتفاقی برایمان رخ می دهد!
یا چطور می خواهیم با جسم کوچکی که حتی توان حرف زدن یا تغذیه خودش را ندارد، وارد جهانی از ناشناخته ها شویم!
ما به شدت به انرژی ای که همه عالم از اوست، وصل و به شدت به هر عاملی بیرون از خودمان، غیر متصل و غیر وابسته بودیم.
می دانستیم، این نیرو که با آن وصل شده ایم، دستان زیادی برای مراقب و حمایت از ما دارد زیرا قرار است زندگی ما با فرکانس های ما رقم بخورد و نه توان جسمانی ما. برای همین، ذره ای نگران یا مردد برای ورود به شرایط جدید و دنیای جدید نبودیم.
به همین دلیل حتی در زمان تولدمان، هرگز پدر و مادر یا دیگران را مسئول زندگی یا شاد بودن مان، نمی دانستیم. اما می دانستیم این انژی ای که به او وصل هستیم، می توانم به شکل مهر و محبت ما در دل افرادی در بیاید که از ما مراقبت می کنند و ما را تغذیه می کنند.
در لحظه تولد، ما کاملا به این نیرو وصل بودیم. اگر معیار توحید و شرک را میزان اتصال مان به این نیرو بدانیم، می توانیم بگوییم در لحظه تولد، ما توحیدی تر ازهمیشه، بوده ایم و حتی ذره ای شرک در وجودمان نبوده است.
برای همین، حتی با وجود آن جسم تکامل نیافته، به هیچ چیز در بیرون مان وابسته نبودیم. برای همین تمام وابستگی مان به درون مان و به خداوند به عنوان اصل و منشأ مان بود. ما کاملاً وابسته فرکانس های خودمان بودیم. اصلا ما خودمان را چیزی غیر از آن انرژی خلق کننده نمی دانستیم و همین آگاهی، ما را غرق در آن آرامش عظیم کرده بود.
تا کنون به یک نوزاد تازه متولد شده نگاه کرده ای؟!
دیده ای که این لحظه، آنچنان قادر است ما را غرق آرامشی عظیم نماید که تمام غم ها و نگرانی هامان برای لحظه فراموش می شود!!!
زیرا آنچنان انرژی اش مثبت است و آنچنان به اصل خویش وصل است که ما را نیز در آن لحظه به اصل مان متصل می کند. این تجربه ای است که تقریبا همه ما در برخورد با یک نوزاد، داشته ایم.
اما پس از مدتی، آنقدر سرگرم قواعد، محدودیت ها، کمبودها، ترس ها، نگرانی ها و تردید هایی شدیم که آدمهای اطرافمان، به خاطر دور شدن از منبع شان تجربه کرده بودند، که کم کم از اصل و اساس مان دور شدیم و فراموش کردیم که زندگی ما قرار است با فرکانس ها و باورهای مان رقم بخورد و نه شرایط بیرون از ما.
نه با قیمت دلار
نه با شرایط اقتصادی یا سیاسی جامعه
نه با محیط جغرافیایی که در آن هستیم.
در نتیجه ی فراموش کردن این اصل و اساس توحیدی که “ما قادر به خلق شرایط مان با فرکانس های مان هستیم”، همین نوزاد کوچک، جرأت ورود به جهانی کاملا ناشناخته را پیدا می کند، با وجود اینکه آنقدر جسمش ضعیف است که حتی قادر به تغذیه خودش هم نیست. اما به پشتوانه این قوانین که زندگی اش در دست فرکانس های خودش است و جهان به آن فرکانس های پاسخ می دهد و دست ها ی هدایتگر و حمایتگرش را می فرستد، ذره ای درباره این تغییر عظیم و مواجه شدن با این جهان ناشناخته، ترس و تردید ندارد.
اما همان نوزاد، پس از اینکه آن آگاهی را فراموش می کند و سرگرم منطق اکثریت جامعه اش می گردد، حتی با وجود اینکه از نظر جسمانی به تکامل رسیده و قدرت راه رفتن، حرف زدن و … دارد، فقط به خاطر فراموش کردن آن اصل و اساس یعنی جایگزین شدن شرک به جای توحید عملی، حتی می ترسد از این محله به یک محله دیگر یا از این شهر به یک شهر دیگر برود یا کشورش را تغییر دهد.
حتی می ترسد شغلی را تغییر دهد که هیچ اشتیاق و اعتقادی به انجامش ندارد. یا رابطه ای را ترک کند که حتی از نظر جسمانی، کلامی و روحی بسیار او را می آزارد. او همچنان به این رنج ادامه می دهد چون فکر می کند هیچ قدرتی برای تغییر این اوضاع ندارد. چون فراموش کرده که تمام اتفاقات زندگی اش به واسطه فرکانس ها و باورهای خودش خلق می شود و نه هیچ عاملی بیرون از او.
و تمام اینها یعنی شرک و چاره تمام اینها به یادآوری دوباره ی اصل و اساسی است که زندگی مان با آن رهبری می شود.
زندگی ما بر اساس اصل مهمی رقم می خورد که تنها کار ما، به یاد آوردن و تکرار همیشگی این اصل و اساس است که به سبب روزمرگی آن را فراموش کرده ایم.
ما در هر لحظه این اصل را فراموش می کنیم به همین دلیل باید در هر لحظه این اصل و اساس را به خود یادآور شویم. تنها کار زندگی ما در هر لحظه، به یاد آوردن آن آگاهی هاست. به همین دلیل استاد عباس منش تا این حد به تکرار مباحث آموزشی هر دوره تأکید دارد.
مهم ترین اصل قرآن، همان آیاتی است که بارها و بارها تکرار شده است. کل قرآن مرتباً در حال یادآوری قوانین به ماست.
ما به وفور در قرآن موضوع بشارت، تذکر و انذار را می خوانیم که خداوند به پیامبرش می گوید: تو برای تذّکر= یادآوری، آمده ای.
أَ فَلَا یَنظُرُونَ إِلىَ الْابِلِ کَیْفَ خُلِقَتْآ آیا شتر را نمىبینند چگونه آفریده شده است؟ (17)
وَ إِلىَ السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ و به آسمان نمىنگرند که چگونه برافراشته است، (18)
وَ إِلىَ الجْبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ و به کوهها که چگونه در جایشان مستقرند (19)
وَ إِلىَ الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ و زمین که چگونه گسترده شده است. (20)
و سپس پس از یادآوری این قوانین، به پیامبرش می گوید:
فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ پس تذکر ده که تو تذکر دهندهاى. (21)
و سپس به پیامبرش یادآور می شود که تو قدرتی برای تغییر آنها نداری، بلکه به آنها قوانین را یادآوری کن. انتخاب با خودشان است.
لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ تو بر آنها مسلط نیستى (22)
آموزش هایی که در دوره ها و فایلهای استاد عباس منش نیز با آنها روبرو می شوید، یادآوری همه ی چیزهایی است که فراموش شان کرده اید.
یادآوری قدرتی است که برای خلق تجربه زندگی ات داری.
اما تفاوت میان موفق ها و ناموفق ها، تفاوت میان آنهایی است که تصمیم می گیرند همواره و در هر لحظه اصل و اساس قوانین را به خود یادآور شوند.
زیرا به قول قرآن، مرز میان توحید عملی و شرک، مرزی بسیار ظریف است.
به نظر من، جلسات 9 و 10 دوره راهنمای عملی، بهترین جایی که استاد عباس منش این اصل و اساس را آموزش داده و بهترین یادآوری برای ماست.
آگاهی های دوره هایی مثل راهنمای عملی دستیابی به آرزوها و دوره جهان بینی توحیدی، بهترین روشی است که می توانیم رابطه مان با خداوند و قدرتی که این رابطه به ما می دهد را بیاد بیاوریم و باور کنیم و با این باور، زندگی بهتری برای خود بسازیم.
این دو جلسه، واقعا غوغایی در درونت به پا می کند.
به یادت می آورد چه کسی هستی و چه قدرتی داری! پس از این دو جلسه، همه چیز در نظرت متفاوت می شود. مثل آدمی می شوی که در تمام سالهای زندگی اش، عینکی دودی بر چشم داشته و یک روز یک نفر به او می گوید، دنیا سیاه و دودی نیست، بلکه دلیل اینکه نمی توانی زنگ ها و زیبایی های دنیا را ببینی، دلیل اینکه نمی توانی اینهمه روشنایی را درک کنی، عینکی است که بر چشمانت گذاشته ای و تو می گویی:
یعنی این چیزی که همه این سالها روی چشمم بوده، قابل برداشتن هم هست؟!! یعنی جزئی از من نبوده است؟!!
و وقتی آن را بر می داری، دیوانه و سرگشته می شوی.
به نظرم خواسته ها، هدف ها، رویاها، توانایی ها، انگیزه ها، تعهد ها و تصمیمات ات، قبل از آگاهی های این دو جلسه و بعد از آن، از زمین تا آسمان می شود اگر این دو جلسه را با تمام وجودت باور کنی.
دقیقا تفاوتش به اندازه تفاوت بیماری و سلامتی، فقر و ثروت، غم و شادی، نگرانی و آرامش، نفرت و عشق، هیجان و بی انگیزگی، نا امیدی و امیدواری، تردید و ایمان، تسلیم شدن و با امید پیش رفتن… می ماند.
توصیه من برای شروع شناخت قوانین کیهانی و درک انرژی ای که خدا نامیده ایم، دوره راهنمای عملی دستیابی به آروزها است.
زیرا می دانم، وقتی آگاهی هایی که در این دوره درباره خداوند و قوانینی که برای اداره جهان مقرر نموده، به دست می آوری، مثل این است که می فهمی ماشین شما امکانی به نام توربو را دارد که وقتی دکمه اش را فعال می کنی، به یکباره به حرکت ات، شتاب می دهد. شتابی باور نکردنی که 0 تا 100 آن کمتر از کمترین زمانی است که تا کنون می شناختی و با این شتاب، قدرت و سرعت، تو را از دیگرانی که این آگاهی ها را نادیده و غیر مهم می دانند، جدا ساخته و با سرعت به جلو پیش می برد.
تا جاییکه به پشت سرت نگاه انداخته و می بینی، همه آن آدمهایی که در خط آغاز با تو بودند، نه تنها هیچ پیشرفتی نداشته اند، بلکه با زحمت و مشقت، در حال هُل دادن ماشین هاشان اند.
نه به این دلیل که ماشین آنها قدرت ، توان یا امکانات ماشین شما را ندارد، بلکه آنها نه تنها از این امکان ماشین شان آگاه نیستند، بلکه بدون چک کردن درجه بنزین شان، وارد مسابقه شده اند و اکنون متوجه شده اند بنزین شان تمام شده.
و به نوعی نه تنها از امکانی به نام خودرو برای سرعت گرفتن استفاده نکرده اند، بلکه همین امکان که دلیل موفقیت شما شده، برای آنها باری اضافه بر دوش شان است که مانع پیش رفتن شان شده.
حکایت موضوع این آدمها و ماشین هایی که در حال هل دادن شان هستند، در حالیکه قرار بود این ماشین ها، وسیله ای برای شتاب دادن به سرعت آنها باشد، حکایت همان قدرتی است که خدا به همه ما داده است.
اما وای به روزی که آنقدر با باورهای محدود کننده درگیر و احاطه شویم که نه تنها تمام این توانایی را از یاد ببریم، بلکه آن را مانند باری اضافه به دوش بکشیم.
پس به عنوان یادآوری، حقیقت این است که انرژی ای که خدا نامیده ایم، مقرر نموده که زندگی ما در دست باورها و فرکانس های خودمان باشد.
در واقع ما چیزی جدا از انرژی و آگاهی ای که آنرا خدا نامیده ایم، نیستیم. آن انرژی خالق، در حقیقت خود ثروت، خود موفقیت، خود عشق و خودِ یک رابطه عاشقانه است.
دلیل اینکه هرچه ثروتمندتر و موفق تر می شویم، متواضع تر می شویم، این است که بیشتر همجنسِ آن انرژی می شویم و بیشتر خداگونه تر عمل می کنیم.
به همین دلیل، هرچه این قانون مهم را درک می کنی که تو یک انرژی خالق هستی که شرایط خود را با فرکانس ها و کانون توجه ات که کاملاً در اختیار و تحت کنترل آگاهانه ات است خلق می کنی، آنگاه موضوعاتی مثل:
تنفر از دیگران
انتقام از دیگران
مسابقه با دیگران
بخشیدن یا نبخشیدن دیگران
وابسته شدن به دیگران
خیانت کردن به دیگران یا مورد خیانت واقع شدن توسط دیگران
و هزاران مسئله ای که اکنون از آن به عنوان بغرنج ترین موضوع زندگی ات یاد می کنی، موضوعیت خود را از دست می دهد. موضوعات ناخواسته ای که قبلاً بخش عمده ای از انرژی، تمرکز و توانایی ات را درگیر نموده بود و موجب غفلت و گمراه شدن از اصل موضوع، یعنی خالق زندگی ما، فرکانس های خودمان هستند، شده بود.
البته رسیدن به این جایگاه، واقعاً نیاز به جهادی اکبر می خواهد تا بتوانی حریف نجواهای ذهنت بشوی و من با گوشت و خونم درک کرده ام که کار ساده ای نیست.
اما به اندازه ای که سعی می کنم به این نگاه نزدیک شوم، کار خلق اتفاقات برایم راحت تر می شود و بیشتر به آن جمله قرآن که می گوید: “ان اقول، کن فیکون” نزدیک تر می شوم.
به همین دلیل به عنوان یک دوست و به عنوان فردی که خودش در مسیر این جهاد اکبر است و از نتیجه این جهاد اکبر آگاه است، عاشقانه به همه شما که در حال خواندن این متن هستید، توصیه می کنم از دوره هایی مثل راهنمای عملی و جهان بینی توحیدی، به عنوان یک مشاور و راهنمای عالی در این زمینه کمک بگیر.
دقیقاً مثل کودکی که دستش را در دست مادرش قرار می دهد و هر مسیری که او می رود را دنبال می کند، دستت را در دست آموزش های این دوره ها قرار بده و هر جایی که تو را می برد، برو
بهترین راه کنترل ذهن و بهترین راه برای ایجاد نگاه توحیدی، تکرار و تکرار و تکرار و تکرار آگاهی های این دوره ها خصوصا جسات 7 و 8 و 9 و 10 راهنمای عملی
جلسات 2 و 3 و 5 و 6 و 11 جهان بینی توحیدی است.
البته پیشنهاد می کنم حتما اول چندین بار دوره راهنمای عملی را گوش بده و سپس سراغ جهان بینی توحیدی برو زیرا بذر نگاه توحیدی، در دوره راهنمای عملی در ذهن شما کاشته می شود و تبدیل به جوانه ای می شود که توسط آموزش ها و آگاهی های دوره جهان بینی توحید و تکرار جلساتی که ذکر کرده ام، تبدیل به درختی تناور و پرثمر می گردد که ریشه هایش آنقدر عمیق شده و آنقدر در دل زمین رفته که به منبعی تمام نشدنی از آب های زیر زمین، دست یافته و دیگر فارغ از اینکه باران کم می بارد یا زیاد، مشکل کم آبی ندارد.
اما قطعاً لازم است همیشه شاخ و برگ های اضافی اش هرس شود تا در مسیر مستقیم خود حرکت کند
لازم است در برابر حشرات و … سمپاشی گردد تا میوه های با کیفیت تری به بار آورد
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام خدمت استادان عزیزم و دوستان خوبم در این مسیر زیبا
این مقاله نشانهای امروزم بود
از مطالعه کردنش بسیار لذت بردم و حالم را و نگاهم را نسبت به نگرش و افکاری که این چند روزه دارم تغییر داد
من در این چند روز از سال نو وقتم بیشتر آزاد است و دارم در سایت کامنت های دوستان را مطالعه می کنم و فایل گوش می دهم و خلی لذت می برم
دیروز پیاده روی طولانی و لذت بخشی داشتم و حین پیادهروی داشتم به موضوع که این چند وقت ذهنم را بیشتر در گیر خودش کرده است فکر می کردم
من برای بهتر انجام شدن و درست حل شدنش به افراد فکر می کردم که آنها اگر برای من کاری کند این مسأله حل می شود
با این گونه رفتار و نگرشم قشنگ داشتم شرک می ورزیدم
چون من اینجا و در این مورد روی آدمها حساب می کردم
و قدرت خداوند را به نحوی فراموش کرده بودم
و چقدر با جزییات فکر می کردم که فلانی اگر فلان کار کند و فلانی چنین کند این مسأله من حل می شود
در حالیکه من باید همیشه روی خداوند حساب کنم و توکلم بر خداوند باشد
درست است انسانها دستی از دستان خداوند است
اما قدرت تمام جهان هستی در اختیار خداوند است
من اگر از خداوند بی خواهم او از بی نهایت طریق این گونه مسایل من را خلی راحت و آسان حل می کند
اما چیکار کنیم این ذهن فراموش کار است
حالا با خوندان این مقاله قشنگ از خواب غفلت بیدار شدم که داشتم با افکارم قدرت را به غیر خداوند داده بودم و شرک می ورزیدم
حالا دارم درک می کنم که
من هنوز قدرت خداوند
رزاق بودن خداوند
وهاب بودن خداوند
نزدیک بودن خداوند را خلی خوب درک و باور نکرده ام
اگر درک و باور می کردم که این چنین دست به دامان افراد نمی شدم برای حل شدن یکسری مسایل
من وقتی اگر به خداوند ایمان و توکل داشته باشم چرا از انسان ها ترس و نگرانی داشته باشم
چرا بی ترسم که فلانی ها بلای سرم نیاورد
چون من آنها را در ذهنم بهش قدرت دادم
حالا می فهمم که استاد چقدر همیشه تاکید داشت که هیچ کسی به اندازه پشیزی تاثیر در زندگی دیگران ندارد
فقط به این شرط که در ذهن مان به آنها قدرت ندهیم
و همان گونه ما هیچ تاثیری در زندگی دیگران نداریم
این مقاله را باید خلی زیاد مطالعه کنم تا با تمام وجودم درکش کنم
استاد شایسته مهربان از شما بسیار ممنون و سپاسگزارم بابت این مقاله و این درس های تاثیر گذار
خدای خوب و مهربانم مرا یاری و حمایت کن که بی توانم تو را بهتر درک کنم و بهتر بشناسم و بهت بیشتر ایمان بیاورم و توکل کامل بهت داشته باشم
خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جویم
خدایا صد هزار بار شکرت
جالب اینکه صبح یکبار کامنت نوشتم
وقتی خواستم فرستادن دیدگاه را بزنم دیدم که اصلا وجود ندارد
هی جستجو کردم ولی نشد
منم بیرون شدم گفتم حتما حالا مناسب نیست
بعداً هدایت می شوم
حالا که آمدم دوباره زدم روی نشانهای امروزم دیدم که اری حالا درست است
بعضی موقع یک کار انجام نمی شود و ما هی فشار می آوریم که باید انجام شود
در حالیکه نمی دانیم بابا تلاش بیهوده نکن
آرام باش وقتش رسید همه چیز درست می شود
این مسیر زندگی کردن با قانون جهان هستی چقدر خوب است اگر درست درک کنیم و بی فهمیم
إلهی به امید تو
سلام خدمت همه دوستان واستاد عباس منش
من چندماهی هست که عضو سایت شدهام .در شرایط به این مسیر هدایت شدم که از نظر روحی حال خوبی نداشتم .وبا گوش دادن به ویسهای دانلودی خدارو شکر تونستم حال خودمو خوب کنم
نشانه امروز من برای جالب بود ودقیقا حس م وحال من رو درمورد شرم وخدا توصیف کرد .با توجه به اینکه اسناد خیای جاها گفتن که تا اوضاع مالی خوبی نداری نرو پول قرض کن برای گرفتن دورها امیدوارم از نظر فرکانسی با گوش دادن به ویس های دانلودی به مدارهای بالاتر بیام تا بتونم این دوره رو خریداری کنم وزندگی که ذوست دارم برای خودم خلق کنم چون من سالهاس روی خودم کار میکنم وواقعا دنبال مسیری هستم گه رسالتم رو در این دنیا پیدا کنم وامیدورام این سایت همونجای باشه که من دنبالش بود
به نام خداوند بخشنده ومهربان
سلام به استاد عباس منش عزیز واستاد شایسته مهربان که با عشق این آگاهی هایی که خودشون بهش عمل کردند ودرک کردند رو با این شفافیت
برای ما توضیح میدهند
درک بهتر خداوند وشناخت این انرژی که در وجودم جاریه وهر لحظه هدایتم میکنه که با انتخاب خودم چه قدمی بردارم،بهتر از قبل کمکم میکنه به فرکانسی که ارسال میکنم وباورها وافکارم
توجه کنم ونظاره گر اعمال وگفتارم در هر لحظه باشم
هر چند زمانیکه که در سایت حضور دارم ،این درک بهتر وآرامش بیشتر را تجربه میکنم وهنوز نیاز دارم
که زمان بیشتری رو برای شناخت بهتر خودم وتغییر باورهام بذارم وریشه ای حلشون کنم
وشکر گزار نتایجی که تاکنون با هدایت خداوند خلق کردم باشم وبا خودم مهربان تر رفتار کنم
حضور این انرژی رو در ارتباط با افراد واتفاقات وشرایطی که تجربه میکنم ،با مسئولیت پذیری خلق اونها بهتر درک کنم وآگاهانه ذهنم را با پذیرش وبخشش خودم کنترل کنم تا فرکانس خالص تری برای خلق خواسته هام ارسال کنم واین فاصله فرکانسی رو کوتاهتر کنم وبهتر از قبل از مسیر خلق خواسته ام بدون شرک ورزیدن وتوجه به عوامل بیرونی، لذت ببرم وایمانم برای خلق خواسته هام بیشتر بشه ورهاتر از قبل عمل کنم
سپاسگزارم بابت تأکید، جهت مرور آگاهی های دوره راهنمای عملی جلسات 9،10 ومرور آگاهی های دوره جهان بینی توحیدی، که همزمان با دو ره جدید متعهد به مرور اونها (جهت کم کردن شرک ورزیدن وموثر دانستن عوامل بیرونی) هستم
سلامت وشاد وپرانرژی ومصصم در این مسیر زیبا باشیم
به نام الله رزاق وهاب
من چی بگم واقعا نمیدونم چی بگم
میدونی یکی از آرزوهام اینه استاد عزیزم و مریم جان رو از نزدیک ببینم بشینم ساعتها یا حتی روزها فقط و فقط گوش بدم به حرفهاتون
اصلا قلبم باز میشه وقتی میام تو سایت و اینمطالب رو میخونم اینها همه هل میده ادمرو فقط به سمت آگاهی های ناب که شاهرگهامم باز میکنه
انگار تک تک سلول هام دارن این کلمات رو میخونن و هی ذوق میکنن
خدای من محشره
چه جهان زیبایی چه دنیای قشنگی
چه خدای قدرتمندی چه انرژی بی نظیری
خداوند به شکل باورهای ما وارد زندگی ما میشود
این جمله محشره باید روزی صدمیلیارد بار اینو بگم تا بره توووجودم و بعد کن فیکون میکنه
دوستت دارم مریم جون
خداروشکر که هستی
سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته نازنین
تمام جواب هام با این نشانه فوق العاده اومد
وقتی کلمات میخوندم دیگه برای خودم نبودم
فقط میخوام بگم خدایا تسلیمم تسلیم از هر خیری که بهم برسانی راضی ام.
بارها میان خواندن ها بغض کردم و به شدت گریه می خوام اما الان نمیدونم اشک ها چطور از گوشه چشمانم سرازیر میشن
حتی نوشتن کامنتم هم نمیدونم برای دل خودمه و خالی کردن احساساتم یا برای آموزش های شما و برای نتیجه بهتر درک آموزش های شما که تو مکتب استاد و شاگردی دور همیم
اصلاً نمیدونم شاید یه رد پایی میزارم از نوشینی که هستم قراره خالص تر بشم.
هربار تو خودم دیدم و بارها تسلیم شدم راه ها باز و باز تر شده
فقط میخوام آگاهی هارو بشنوم و درک کنم تو تنهایی هام ،از تنهایی هام لذت می برم
خدای درونم پیدا کنم رسالت زیستنم به کمال برسونم و بعد دنیا ترک کنم
خدایا هدایتمون کن به راه خودت به راه کسانی که به آنها نعمت دادی نه به آن هایی که غضب کردی.
خدایا مارا جز بنده های خوبت قرار بده
آمین
همه کلمات این نشانه و همه نظرات دوستان برای این نشانه انگار دست به دست داده اند منو به گریه بندازن.،از روبرو شدن با خودم
که میگه بنده خدا تو آگاهی هایی داشتی و دریافت کردی حالا چرا داری راهی میری که میخوای سر در گم بشی این نشانه تلنگر بزرگیه،و به موقع که احساساتم داشت به عقلم قالب می شد یه یادآوری برای من که بگه: ثابت قدم باش رو آگاهی هات رو باورهات.جا نزن و حالت خوب نگهدار مشرک نباش و شرک نورز سفت و سخت بچسب به خدات، تو وصل شو به منبع همه هدایت هات میاد
به نام خدای معجزه ها
خدایی که هر چه دارم از لطف بی نهایت اوست
سلام دردانه قلبم استاد سید و سلام مریم قشنگم
سلام به همه هم مسیرهای این مکتب الهی
خدایا هزاران بار شکرت بابت این نشانه مقدسی که به این وضوح جوابم دادی
استاد عزیزم اومدم اینجا بنویسم که چقدر دلم گریه میخواد
میخوام مث بچه ها گله کنم و بهم جواب بدی و دلمو آروم کنی
استاد قشنگم دیشب ی خواب خیلی عجیبی دیدم
و از وقتی همون نیمه های شب چشمامو باز کردم و هوشیاری گرفتم بشدت عذاب وجدان گرفتم
استاد خواب دیدم تو ی کلاسی شبیه دوران دانشگاهم ی کلاسی برگزار کرده بودی و داشتی قانون رو توضیح میدادی و مضمون کلاس فایل های هدیه بود اما منو کلاس راه ندادی وسط کلاس به بهونه ی سوال اومدم داخل اما خیلی با احترام بهم گفتی برو بیرون بعدا بهت جواب میدم.
استاد حتی ی دوست دوران دانشگاه داشتم به اسم فریبا
اونم داخل کلاس بود اما شما اسمشو سعیده صدا میزدی و من میگفتم مگه اون دختره فریبا نبود چرا استاد بهش میگه سعیده شهریاری؟
از کلاس اومدم بیرون گفتم این که داره فایل های دانلودی رو درس میده دوره که نیست که منو راه نمیده چون نخریدم پس چرا برای فایل های دانلودی من راه نمیده داخل کلاس؟
استاد تمام قلبم پر از درده
امروز به هر بهونه ای گریه کردم
استاد مگه من کجام که منو راه نمیدی به فایل ها؟
استاد تمام وجودم پر از تشویشه
مگه من کجا رو دارم جاده خاکی میرم؟
کجارو دارم اشتباه میرم؟
مگه مدار من کجاست؟
استاد به والله خیلی خیلی دلم میخواد به خودم دلداری بدم بگم دختر این ی خواب بوده اما این خواب داره ی نشانه میده داره ی چیزی به من میگه
استاد به همان خدایی که میپرستین اگه اندازه سر سوزن واقعیت داشته باشه به والله من تمام میشم
مگه میشه منو به فایل های دانلودی راه ندین؟؟
استاد نکنه من مدارم خیلی پایینه؟
اصلا معنی این نشانه چیه؟
به والله بغض تمام وجودمو گرفته
نمیدانم کجارو دارم اشتباه میرم
من اندازه سر سوزنی دیگه تحمل ی درد جدید روندارم
امروز به مناسبت ولنتاین عزیز دلم منو برد تو دل طبیعت کنار رودخونه و برام کباب درست کرد اما به آسمون که نگاه میکردم دلم شرحه شرحه میشد میگفتم خدایا من جز تو هیچکی ندارم ی وقت دستمو رها نکنی که میمیرم
وقتی به ابرها نگاه میکردم اشکم از شوق دراومد که خدا فقط خدای زیبایی هاست که خدا فقط خدای معجزه هاست اما خدایا هیچوقت برای کسری از ثانیه هم شده منو رها نکن
گفتم خدایا من که همیشه شکرگزارت بودم پس چرا استاد منو کلاسش راه نداد؟
دلم میخواد زار زار گریه کنم دلم میخواد داد بزنم دلم میخواد همین الان دقیقا همین الان علتشو بفهمم
استاد من قلبم تحمل این جواب رو نداره به خدا
میدونم ی جارو دارم اشتباه میرم
میدونم ی خطایی این وسط هست
میدونم این ریجکت شدن حتما علت داره
اما هر چی کنکاش میکنم به چیزی نمیرسم
اینقدر دلم میخواد شده در حد ی کلمه جواب بگیرم ببینم چرا ریجکت شدم
ببینم این نشانه داره چی میگه به من
شاید بعد از چندین ماه گفتم ببینم نشانه ام درباره خوابم چی میگه؟
یعنی معنیش این هست که من مشرکم؟
یعنی توحید ندارم؟
یعنی بجز خدا به ادما چشم دوختم؟
یعنی ایمان خالص نیست؟
وای بر من اگه مسیرم به شرک ختم میشه
وای بر من اگه هم نشین شیطان شدم
وای بر من اگه رفتم سمت خطا
وای بر من اگه بخورم زمین
به والله من دیگه توان زمین خوردن و دوباره بلند شدن ندارم
قلبم اومده تو دهنم
من چجور جواب بگیرم؟
استاد عزیزم من هر لحظه با جان و دل دارم تلاش میکنم حتی شده دو دقیقه هر روز صدای قشنگتو بشنوم و جون بگیرم
اما انگاری من شاگرد به درد بخوری نیستم
انگاری حتی در مدار فایل های دانلودی نیستم
انگار لایق هم کلاسی سعیده رو ندارم
انگاری ایمان و توکل ندارم
انگاری مسیرم به شرک و شیطان ختم میشه
استاد عزیزم فقط ی کمک میتونه منو از این آشوب نجات بده
استاد عزیزم برای قلب پر آشوبم آرامش میخوام
من سردرگمم
من گم شدم واقعا
من گم شدم واقعا
خدایا منو رها نکن که بدون تو هیچ ترینم.
به نام خداوند بخشنده مهربان
وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَهً فَرِحُوا بِهَا ۖ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ إِذَا هُمْ یَقْنَطُونَ
و هرگاه به مردم رحمتی [چون نعمت، ثروت، اولاد و امنیت] بچشانیم به آن شادمان می شوند، و چون به سبب گناهانی که مرتکب شده اند آسیب و گزندی به آنان رسد، ناگهان ناامید می شوند.
ایه 36 روم
•••••
سلام و نور خدمت شما ساناز قشنگم ساناز نازم دختر من عاشقم بی قید وشرط
اگه فکر کردی قراره یه کامنت کوتاه برات بنویسم بدون سعخت در اشتباهی …
قضیه خوابتو که خوندم انگار یه صدایی بهم میگفت بهش بگو اگه میتونی برو دوره جدید استاد فقط این صدا بود
این از این ….
!!!!!
میخوام از خودم بنویسم اما نمیدونم چی بنویسم!!! ساناز نمیدونم باورت میشه من 3 .4 ساعته همش تو ذهنم تو قلبم دارم باهات حرف میزنم یعنی طوریکه انگار هستی کنارم !!من ازت خیلی سوالها پرسیدم خیلی اونم بدون صدا با سکوت …
خیلی گنگم خیلی از خدا هدایت خواستم نشونه خواستم که مسیر رو برام روشن کنه که مسیر رو توحیدی برم جلو واقعا گاهی هیچی نمیدونم نمیفهمم…
قرآن هم باز کردم سر نماز اما جواب رو نیافتم حتی سر نماز گفت برو از ساناز بپرس براش بنویس (اصلا میدونی همیشه ی خدا نوشتن توی این غار حرا برام کنترل ذهن داشته آرامش داشته خوشحالی داشته لذت داشته)
بعد داشتم فکر میکردم برم کدوم کامنت با ساناز حرف بزنم دیدم ایمیل دختر خدا برام اومد دمت گرم که مینویسی میدونی از کلمه گله اصلا خوشم نمیاد اما تو وقتی مینویسیش من عشق میکنم مرسی که هستی
….
منی که دارم برات مینویسم از وسط جلسه 3 تکمیلی دوره احساس لیاقت که در مورد روابطه اومدم سراغت ،سراغ کسی که مرد و مردونه خودش خودشو نجات داده
میدونی هیچ وقت یادم نمیاد که به خودم ارزش قاعل شده باشم تا تقریبا دو سه ماه پیش یعنی در حدی زیر خط فقر احساس لیاقت بودم که اگه کسی برام هدیه میخرید یا کاری میکرد من دلم به حالش میسوخت و با عرض شرمندگی از خودم حیف میدونستم الله اکبر خدایا منو ببخش
خودم خودمو خیلی له کردم یعنی دیگه مثل الان که مطمئنم بیرون شبه و تاریک همونطور مطمئنم خودم مسؤول تمام اتفاقات زندگیمم
چند روز پیش بهت یه تعهد 3 ماهه برای بالا بردن مدارم در زمینه ثروت قول دادم
و به من گفته شد که باید ریشه درست بشه باید علف های هرز کنده بشه ازش مراقبت بشه که درنیاد به من گفته شد پات رو ترمزه به من گفته شد دست خدا رو بستی
امروز وقتی تو جلسه3 احساس لیاقت قرار شد من اصولی رو برای خودم تعیین کنم انگار انگار یه سنگینی روی من نشست .. من من هیچ اصولی ندارم هیچ … یعنی قشنگ بادی به هر جهت
من خودمو له کردم میدونی له له لههه
من تو محیطی بزرگ شدم که همیشه انگار وز و وز تو گوشمون خوندن که تو شوهرت باااید بهت پول بده یه بآااااید کنارش گذاشتن و واجبش کردن( همون حرفهای اکثریت جامعه که شاید خودتون هم میدونین)و من متاسفانه سر این قضیه همیشه دچار مشکل شدم و حس میکنم چون این دیدگاه رو دارم که همسرم باید این کار رو انجام بدم خودم جلوی ورود ثروت به زندگیم رو گرفتم خب !!!
من واقعا نمیخوام مثل بقیه باشم از دیگران کپی کنم رفتارشون و … میخوام اصول و سبک خاص خود آرزو که با روحش هماهنگه داشته باشم !!
اما اصلا نمیدونم چه کنم؟ این کار که من در زمینه ثروت همش انتظار دارم از همسرم اشکال داره نداره چه کنم ؟
چه رویه ای در پیش بگیرم؟؟؟
نمیدونم چه تصمیمی بهترین تصمیمه!!@@
دلم میخواد برسم به جایی که آروم آروم باشم و اینقدر حرص و ولع نداشته باشم تو این موضوع و به قول استاد ثروت به صورت طبیعی وارد زندگیم بشه
قبول دارم سخته اما حس میکنم برا شما شده میگم پس برا منم میشه
همین تفکر کلی من رو وابسته به بار آورده … میخوام مقتدر باشم با رعایت قانون تکامل اما تو چجوریش موندم ؟؟ چطور این ترمز رو بردارم ؟؟؟نمیدونم !!
ساناز جانم امیدوارم در زمان و مکان مناسب کامنتم به دستت برسه دختر خدا
قربونت برم منننننننن
به نام خدای معجزه ها
خدایی که هر چه دارم از لطف بی نهایت اوست
سلام دختر زیبا و خوش قلب
بسیار ازت ممنونم که کامنت منو میخونی و این همه عشق و انرژی به سمت من میفرستی و شک نکن به ایینه قلبم میخوره و بازتاب میشه به لحظه لحظه ی زندگیت
بجز این ی کامنت دیگه هم برام فرستادی و اگه اشکال نداره دوتاشو همینجا بهت جواب بدم
راستش در مورد خرید دوره جدید دنبال نشانه ام حقیقتا بحث هزینه نیست اما دیدم شخصیتا وقتی تمرکزم پخش میشه نتیجه درست نمیگیرم و به قول استاد وقتی تمرکز ادم نصف میشه نتایج هم نصف نمیشه میشه گفت کلا از بین میره
و از این بابت گفتم تمرکزی فعلا رو دوره ثروت کار کنم که درامدم به لطف الله ماهانه حداقل ١6٠ میلیون تومان باشه تا ازادی مالی من بیشتر و بیشتر بشه
اما با این تفاسیر گفتم اگه نشانه ای امد حتما میخرم و به خدا بیشتر نزدیک میشم
دختر زیبا اینکه درباره استقلال مالی پرسیدین اینو بگم که من نمیدونم شما در چه شرایطی هستین و اصلا چه شغلی دارین
اما اینکه وظایف تمام هزینه ها با مرد خونه باشه من بشدت مخالفم البته اینم فقط از نظر عقاید و باورهای خودمه نه دیگران
ببین من همیشه میگم آدما با چه هدف و انگیزه ای میخوان ازدواج کنن و کنار هم باشن؟؟؟؟
وقتی هدفشون واضح و مشخص باشه قطعا خودشون متوجه میشن چه مسئولیتی در این زندگی مشترک دارن.
مثلا خود من
از اول گفتم هدف من تو این رابطه فقط کسب ارامش بیشتر و لذت بیشتر و شادی بیشتر
ببین من فقط همین موارد رو از رابطه میخوام دیگه مسئولیت مابقی موردهایی که باعث زنده موندن یک انسان میشه رو خودم برعهده گرفتم
و همیشه هم به نامزدم گفتم شما در این رابطه هر کاری کنین فقط دارین درحق من لطف میکنین و هیچ وظایفی ندارین.
خو پس من باید اینجا چیکار کنم؟
باید شغلی داشته باشم که درامد داشته باشه و تایم کاری من هم طوری باشه که به زندگی مشترکم اسیب نزنه
و منم که باید به تمام خواسته هام برسم اونم فقط تکیه به خودم و با مسئولیت خودم
من شخصا به شدت به ماشین علاقه دارم
قطعا بعد از دو سال که بخوام ماشینمو عوض کنم فقط روی پول خودم حساب میکنم و فرضا همسرم هم چیزی پرداخت کنه قطعا لطف کرده نکه وظیفه داشته
من حتی هزینه های خورد و خوراک هم به طرف گفتم شما لطف میکنی برام غذا تهیه میکنی و هزینه پرداخت میکنی و گاها منم هزینه میکنم
حالا طرف چیکار میکنه؟
همیشه و همیشه یخچال رو پر میکنه از نوشیدنی مورد علاقه من اونم به صورت شل
هر شب اصرار که بریم بیرون غذای مورد علاقت بخور
کافیه من دهنم باز کنم فلان چی میخوام کمتر از ی ساعت میخره
و هزاران مورد دیگه که شاید درست نیست بگم
نگاه دختر قشنگ
این اقایی که کنار ما هست به عنوان همسر دقیقا خود ماییم
شخص غریبه نیست که مابخوایم باهاش چرتکه بندازیم که فلان چی وظیفه توست و فلان چی وظیفه من
مگه ادم با خودش حساب وکتاب میکنه اخه؟
اون شخص دقیقا خود ماییم دقیقا خود ما
ادم که با خودش بحث نمیکنه با خودش دعوا نمیکنه با خودش قهر نمیکنه یا اصلا خودشو تو فشار مالی قرار نمیده که فلان چی رو باید بخری و تهیه کنی
این موارد طرزتفکر من هست و قطعا هر کسی نوع خاصی تفکر داره
پس ما به این نتیجه میرسیم برای اینکه مسئولیت تمام خواسته هامون بر عهده بگیریم نیاز هست به ازادی مالی برسیم و پیش زمینه ازادی مالی شغل داشتن و درامد داشتن هست
درسته؟؟؟
و نمیشه گفت فقط ی باور غلط جلو ورودی ثروت رو گرفته و قطعا هزاران باور هست که نمیزاره به ازادی مالی برسه
اگه شرایط رو داری دوره ثروت رو بخر و به قولی ی دوستی شخم بزن
و به قول استاد میخوای بدونی باورت ساخته شده یا نه به نتیجه هات نگاه کن
اگه نتیجه ای ندیدی یعنی باوری ساخته نشده
بهترین ها سهم قلب مهربونت دختر زیبا
سلام جانم سلام آرامش الهی
اگه بگم از اون عجله هایی که خودت یه زمانهایی داشتی من برای دریافت جواب از سمتت داشتم
دورغ نگفتم:)))
میدونی گفته بودم خدایا گفتی از سانازم بپرس منم لبیک گفتم هر چی بگه طبق قانون تکامل انجامش میدم که نتیجه رو ببینم
خانومی ،زیبارو قبل از نوشتن نتایجم از لحظه ای که این کامنتو برات نوشتم، لاااازم دونستم بگم عکس پروفایت چقدر آرامش بخش و برام تحسین برانگیز بود قربونت برم و برنگردم منننن …عکست بع من عظمت خدا رو بیادم میاره نقاشی خدا///
●●●●●●●●
ساناز جان از روز اولی که تصمیم به کار روی ثروت گرفتم انگار همه چی قفل شد !!! انگار خدا میخواست یه چی بگه
و الله خودش شاهده از اون لحظه ای که برات این کامنت رو نوشتم برای بریدن این ترمز و رها شدن ازش یه جوری این دور روز بهم ثروت رسیده که نگو. بدهی ای که خیلی وقتش گذشته بود و فراموش کرده بودمش یا اصلا پول پیدا کردم خودم ،من دلار به دستم رسید و و و اصلا خودم شگفت زده شدم و انگار خداوند بهم گفت اولین مانعی همینه چون این نتایج ملموستا چند روز پیش نبود….
میدونم خیلی مانع دارم راست میگی شما…امیدوارم خداوند بهم بگه چی هستن
و در زمان و مکان مماسب من رو در مدار دریافت دوره ثروت 123قرار بده به لطف خودش
بحث شرک و وابستگی این چند روزه امانمو بریده بود و به قول خودت میخوام فندک بگیرم زیر این وابستگی امروز صبح با بغض برای خداوند نوشتم
نوشتم و نوشتم خداوند رو وکیل خودم قرار دادم و پرونده روابط و ثروت رو دادم دستش بهش گفتم خدایا توی روابط رو عقل خودم حساب کردم و میبینی که چه گلی به سرم زدم شاهدی و تو ثروت هم که اگه هدایت تو نبود و من رو به این سایت هدایت نمیکردی الان شاید ورشکست شده بودم
به عظمت خودش قسم امروز تسلیمش شدم گفتم من نمیفهمم من نمیدونمم و هیچ کار فیزیکی هم تا دستور خودت نمیخوام انجام بدم و فقط رو ذهنم میخوام کار کنم و بس
بیا و این دو تا پرونده رو مدیریت کن وکیلم شو من خفه خون میگیرم و اصلا یه حس عجیبی دارم هر چند هنوز این ایمانه 100 در صد نیست اما به مرور میشه …انشاالله
کلی از ایده هایی که میگیرم از کامنتهای شماست جا داره باز ازت تشکر کنم که روز هایی بوده که به هدایت الله گوش جان سپردی و نوشتی …
قدرتی که از کامنتات میگیرم واقعا ستودنیه
ازت ممنونم که هستی ،ازت ممنونم که پیشرفت میکنی و باعث گسترش جهان میشی و ایمان رو در دل ما زنده میکنی،ازت متشکرم به خاطر اهداف عالی ای که در پیش میگیری ،ازت متشکرم که اینقدر خالصانه و پر قدرت بهم جواب میدی ،ازت متشکرم که در چیدن یکی از اصول مهم زندگیم کمکم کردی ،ازت متشکرم بابت این کامنت سرتاسر عشقی که برام نوشتی و کمکم کردی که راه ورود به جمع یک درصد جامعه که استاد همیشه ازش میگه رو پیدا کنم ،متشکرم بابت وجود پر مهرت،متشکرم کهدر ایجاد یه اصل اساسی در زندگی منه ارزو صمیمانهبهم هینت دادی که بتونم سبک شخصیخودمو فارغ از نظر دیگران داشته باشم …
خدای خوبم یادته یه روز التماست کردم از بدهی رهام کنی و منو فقط به نقطه صفر برسونی ازت خواستم و خیلی جاها نزدیک بود با حرفهای عوام و خاله زنکی بلغزد اما تو نزاشتی ،یادته وقتی شروع کردم رو سلامتیم کار کنم معجزه پشت معجزه برام فرستادی و میفرستی یادته نمیزاری باز حرفهای عوام روم اثر کنه
بیا و اربابی کن بازم برام و کمکم کن این اصل انتظار طبق عوام رو از سرم بیرون کنم و این اصل رو خودت برام بچین باشه قربونت؟؟
طبق همون چیزی که از این کامنت که دستی از سمت توست دریافت کردم ادامه بدم
عاححح یه حس رهایی بعد خوندن کامنت ساناز جان بهم دست داد که اولین بار بوووود
الهی شکررررر
الهی شکررررر
یادگاری در روز 30 بهمن 03 برای آرزوی روزها و سالهای بعد
ساناز نازم دوستت دارم بیقید وشرط
خوندن کامنتهای قبلیت و حتی کپی برداری و نوشتنون برام هنوز ادامه داره،بعضی جاها قلب حکم نوشتن میده ،نقطه های آبی که از سمتم برات میاد از سمت روح خدایی منه
در پناه حق
سلام ساناز عزیز وزیبا
سپاسگزارم بابت کامنت زیبا وپر محتوای شما،بویژه دیدگاه زیباتون در مورد جنس مخالف ومسئولیت پذیری زیبایی که بدنبال رهایی وعدم وابستگی وعدم چرتکه انداختن وحساب کتاب کردن با طرف مقابل با مثال اینکه،طرف مقابل هم خودمون هستیم ونباید با خودمون نامهربون باشیم،یا دعوا وقهرکنیم وتحت فشار مالی قرار بدیم
این دیدگاه برام جذاب وقابل درکه،هرچند در زمینه مالی همیشه خودم ساپورت میکردم
ولی با احساس قربانی شدن،ولی این احساس رهایی شما باور زیبایی هست که برای تغییر نگاه وباور من در زمینه های مختلف کمک کننده است
وهمین رهایی نعمت وآرامش وارتباط زیباتر خلق میکنه
سلامت وشادوسربلند وپرانرژی وثروتمند وسعادتمند باشید
سلام
در سوال توضیحات
(( شما یک انرژی خالق هستی جز همان نیرویی که جهان را خلق کرده رابطه جهان با شما مثل رابطه دو دستگاه مبدل است ))
قانون تبدیل: چگونه جهان آنچه را که میدهی، به تو بازمیگرداند؟
یک راز عمیق در هستی وجود دارد: “جهان چیزی را به تو میدهد که تو به آن میدهی.”
این راز در قرآن با نام سنت تغییرناپذیر الهی معرفی شده است:
“فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدِیلًا”
(پس هرگز برای سنت خدا تبدیلی نخواهی یافت.) (فاطر: 43)
تصور کن جهان یک آینهی بزرگ است. اگر به آن لبخند بزنی، لبخند میزند. اگر اخم کنی، اخم میکند. آنچه از تو ساطع شود، همان را بازمیتاباند. این قانون، بر زندگی همه تأثیر میگذارد، از ثروتمندان و دانشمندان گرفته تا فقرا و شکستخوردگان. تفاوت در این است که برخی آن را درک میکنند و به نفع خود به کار میگیرند، در حالی که برخی ناآگاهانه آن را نقض میکنند و در دام چرخههای منفی میافتند.
بیایید این قانون را از زاویهای تازه بررسی کنیم.
1. انرژی آنچه را که هستی، به تو بازمیگرداند – (استیو جابز و اثر نبوغ شخصی)
“جهان نمیپرسد که چه میخواهی، بلکه به آنچه که هستی، پاسخ میدهد.”
استیو جابز، بنیانگذار اپل، یک مثال بارز از فردی است که زندگیاش را بر پایهی این قانون ساخت. او هیچگاه از جهان چیزی درخواست نکرد؛ او فقط خودش را به سطحی رساند که جهان مجبور شد به او پاسخ دهد.
هنگامی که جابز اپل را ترک کرد، بسیاری فکر کردند که کارش تمام شده است. اما او انرژی خلاقانهی خود را متوقف نکرد. او روی پیکسار تمرکز کرد و یکی از انقلابیترین شرکتهای انیمیشنسازی دنیا را بنیان گذاشت.
نتیجه چه شد؟
اپل مجبور شد او را برگرداند، و او آیفون را خلق کرد، محصولی که جهان را تغییر داد.
آیهای که این را تأیید میکند:
“إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ”
(خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر اینکه خودشان آن را تغییر دهند.) (رعد: 11)
درس: اگر میخواهی جهان تو را ببیند، اول باید خودت را تغییر دهی.
2. انرژی تو مسیر زندگیات را تعیین میکند – (محمد علی کلی و ایمان به قدرت ذهن)
“تو همان چیزی خواهی شد که به آن باور داری.”
محمد علی کلی، یکی از بزرگترین بوکسورهای تاریخ، وقتی که یک نوجوان معمولی بود، به خودش لقب “بزرگترین” را داد. او بارها و بارها گفت:
“من بهترین هستم، حتی قبل از اینکه بهترین شوم!”
اما چه چیزی او را متفاوت کرد؟ او چیزی را به جهان داد که جهان مجبور شد آن را به او بازگرداند: ایمان به پیروزی. او خود را پیروز میدید، و نتیجهی نهایی هم همین شد.
قرآن این قانون را تأیید میکند:
“وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ”
(و اینکه برای انسان چیزی جز تلاش او نیست.) (نجم: 39)
درس: اگر باور کنی که برندهای، جهان راهی پیدا میکند تا آن را به تو ثابت کند.
3. رنجهای تو بذر موفقیتت هستند – (اپرا وینفری و تبدیل درد به قدرت)
“دردی که از آن عبور میکنی، همان چیزی است که تو را میسازد.”
اپرا وینفری در کودکی مورد آزار قرار گرفت، در نوجوانی باردار شد، و زندگیاش پر از چالشهای سخت بود. اما او تصمیم گرفت که قربانی نباشد.
او دردش را به انرژیای برای موفقیت تبدیل کرد.
به جای اینکه در نقش یک قربانی بماند، از گذشتهاش بهعنوان قدرتی برای ارتباط با میلیونها انسان دیگر استفاده کرد. این دقیقا همان چیزی است که قرآن میگوید:
“فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا”
(همانا با سختی آسانی است.) (شرح: 5)
درس: اگر با سختیها روبهرو میشوی، این نشانهای است که در حال رشد هستی. رنجهای تو سرمایههای تو هستند.
4. تو همان چیزی را دریافت میکنی که میدهی – (ایلان ماسک و قانون بازگشت سرمایهی فکری)
“هر چقدر که جهان را تغذیه کنی، جهان هم به همان اندازه به تو بازمیگرداند.”
ایلان ماسک در جوانی تمام پولش را روی پروژههایی سرمایهگذاری کرد که هیچ تضمینی برای موفقیت نداشتند. او خانه نداشت و در دفترش میخوابید. اما او یک چیز داشت: ایمان به اینکه سرمایهگذاری روی آینده، بازده خواهد داشت.
امروز، اسپیسایکس مسیر سفرهای فضایی را تغییر داده است. تسلا صنعت خودروسازی را دگرگون کرده است.
او چیزی را به جهان داد که جهان مجبور شد به او برگرداند: نوآوری و تعهد به پیشرفت.
این همان چیزی است که قرآن میگوید:
“هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ”
(آیا پاداش نیکی جز نیکی است؟) (الرحمن: 60)
درس: اگر چیزی را به جهان اضافه کنی، جهان نیز چیزی را به زندگیات اضافه خواهد کرد.
5. جهان فقط بازتابی از خود توست – (بودای فقیر که پادشاه شد)
“هر چیزی که درون تو تغییر کند، بیرون از تو هم تغییر خواهد کرد.”
یک داستان قدیمی دربارهی مرد فقیری هست که از خدا شکایت میکرد که چرا به او نعمت نداده است. یک روز، فرشتهای نزد او آمد و گفت:
“تو خودت هنوز مثل یک فقیر فکر میکنی. اگر میخواهی پادشاه شوی، باید مانند یک پادشاه فکر کنی!”
مرد تصمیم گرفت دیگر ناله نکند، بلکه شکرگزار باشد. دیگر انتظار کمک نداشته باشد، بلکه خودش شروع به حرکت کند.
بهتدریج، زندگیاش تغییر کرد. او تجارت کرد، بزرگترین زمینها را خرید، و پادشاه شد.
این همان چیزی است که قرآن میگوید:
“إِنْ تَشْکُرُوا یَزِدْکُمْ”
(اگر شکر کنید، نعمت شما را افزون میکنم.) (ابراهیم: 7)
درس: اگر خودت را تغییر دهی، جهان تغییر خواهد کرد.
نتیجهگیری نهایی – آیا تو از این قانون استفاده میکنی یا در برابر آن قرار داری؟
اگر افکار تو مثبت باشند، زندگیات مثبت خواهد شد.
اگر به خودت ایمان داشته باشی، جهان راهی برای اثبات آن پیدا خواهد کرد.
اگر چیزی را به جهان ببخشی، جهان چندین برابر به تو بازمیگرداند.
قانون جهان ساده است:
“تو تغییر کن، جهان تغییر خواهد کرد.”
هیچکس نمیتواند مانع رزق و نعمت تو شود، مگر خودت
بسیاری از مردم فکر میکنند که موفقیت، روزی، یا رسیدن به خواستههایشان به افراد خاصی بستگی دارد. اگر کسی حاضر به کمکشان نباشد، یا کسی در مسیرشان مانعتراشی کند، تصور میکنند که دیگر هیچ راهی باقی نمانده است. اما این یک توهم است! اگر کسی توانایی رساندن تو به خواستههایت را ندارد، پس توانایی جلوگیری از ورود آنها را هم ندارد.
این یعنی:
نه به حضور کسی برای رسیدن به خواستهات وابسته میشوی
و نه از نبودش یا مخالفتش میترسی
تنها چیزی که حقیقت دارد، این است که خداوند بینهایت راه دارد. انسانها فقط ابزارهایی در مسیرند، نه تصمیمگیرندههای نهایی.
—
واقعیتهای مهم دربارهی قدرت و ضعف انسانها
هیچ انسانی منبع رزق تو نیست. شاید کسی در مقطعی به تو کمک کند، اما روزی تو در دست خداست، نه در اختیار شخص خاصی. اگر این فرد کنار برود، خداوند راه دیگری را باز خواهد کرد.
هیچ انسانی قدرت بستن درهای نعمت را ندارد. اگر قرار باشد چیزی به تو برسد، خداوند آن را از هر مسیری که بخواهد وارد زندگیت میکند، حتی از جایی که فکرش را هم نمیکنی.
بزرگترین مانع تو، باورهای محدودکنندهی خودت هستند. اگر باور داشته باشی که بدون فلان شخص یا شرایط نمیتوانی موفق شوی، خودت در حال بستن درهای نعمت هستی.
—
چگونه این حقیقت را در زندگی ببینی؟
1. دیگران را از جایگاه “عامل موفقیت” خارج کن
بعضیها فکر میکنند که موفقیتشان به یک فرد خاص بستگی دارد؛ مثلاً رئیسشان باید آنها را ارتقا دهد، یک سرمایهگذار باید به آنها کمک کند، یا یک شخص باید در زندگیشان بماند تا خوشبخت شوند. اما وقتی به این طرز فکر وابسته شوی، خودت را محدود میکنی.
تمرین: هر روز با خودت بگو:
“رزق و موفقیت من از طرف خدا میآید، نه از طرف هیچ انسانی.”
—
2. نگران مانعتراشی دیگران نباش
آیا کسی قصد دارد جلوی پیشرفت تو را بگیرد؟ آیا کسی از تو بدگویی میکند یا موقعیتها را از تو دریغ میکند؟ اینها مهم نیستند! حتی اگر کسی تلاش کند تو را از مسیرت منحرف کند، اگر خداوند بخواهد، همان افراد ناخواسته تو را به سمت موفقیت سوق میدهند.
مثال واقعی:
یوسف پیامبر (ع) را برادرانش به چاه انداختند تا او را نابود کنند، اما همان اتفاق، او را به جایگاهی رساند که هیچکس تصورش را نمیکرد: عزیز مصر! آنها فکر میکردند که مانع رشد او شدهاند، اما در واقع، به رشد او کمک کردند!
تمرین: به هر مانعی که در زندگی داری، مثل یک “ابزار رشد” نگاه کن. بپرس:
“چطور میتوانم از این شرایط برای قویتر شدن استفاده کنم؟”
—
3. فرکانس تو، واقعیت تو را میسازد
اگر دائماً نگران باشی که “نکند فلان شخص مانع پیشرفت من شود”، خودت در حال ارسال انرژی انسداد به جهان هستی هستی. اما اگر باور کنی که نعمتها از جایی که باید، میآیند، در فرکانس دریافت قرار میگیری.
تمرین: به جای تمرکز بر موانع، روی راههای جدید تمرکز کن.
بپرس: “چه فرصتی در این موقعیت وجود دارد که هنوز ندیدهام؟”
—
جمعبندی: چگونه این نگرش را درونی کنیم؟
اگر کسی نمیتواند به تو چیزی بدهد، پس قدرت گرفتن آن را هم ندارد.
هیچ انسانی منبع رزق تو نیست؛ خداوند منبع بیپایان توست.
اگر کسی در مسیر تو مانع ایجاد کند، آن مانع میتواند سکوی پرش تو شود.
به جای نگرانی دربارهی دیگران، بر رشد شخصی، اقدام و ایمان تمرکز کن.
نتیجه: زندگی تو در دست خداست، نه هیچ انسانی! پس رها شو و به جریان نعمتها اجازه ورود بده.
مثال
مثال 1: اپرا وینفری – از طرد شدن تا امپراتوری رسانهای
اپرا وینفری در کودکی فقر شدیدی را تجربه کرد و حتی مورد سوءاستفاده قرار گرفت. وقتی وارد رسانه شد، به دلیل سبک احساسی و صمیمی اجرای خود، از اولین شغلش در تلویزیون اخراج شد. اما او بهجای اینکه این اخراج را پایان کار خود بداند، باور داشت که راههای دیگری وجود دارد. او بعدها برنامهی The Oprah Winfrey Show را راهاندازی کرد و تبدیل به یکی از تأثیرگذارترین زنان جهان شد.
پیام: کسی که او را اخراج کرد، نه توانایی کمک به او را داشت و نه توانایی مانع شدن از موفقیتش را.
حافظ:
“دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند”
تفسیر:
ملائک (فرشتگان) در جایی که شاید انتظارش نمیرفت (میخانه)، به انسان جان و روح بخشیدند. این یعنی گاهی اتفاقاتی که منفی به نظر میرسند (مثل اخراج شدن)، در واقع مقدمهای برای بزرگترین نعمتهای زندگی ما هستند.
نتیجه: اگر اپرا وینفری باور داشت که اخراج شدن یعنی پایان راه، هیچوقت به جایگاه امروزش نمیرسید. پس هر اتفاقی، حتی شکستها، میتوانند سکوی پرتاب باشند.
—
مثال 2: جی. کی. رولینگ – از فقر و رد شدن تا نویسندهای میلیاردر
جی. کی. رولینگ، نویسندهی مجموعهی هری پاتر، قبل از موفقیتش شرایط بسیار سختی داشت. او یک مادر مجرد بود که در فقر زندگی میکرد. وقتی اولین نسخهی کتابش را نوشت، دوازده ناشر آن را رد کردند. اگر او باور داشت که این ناشران “تنها راه ورود نعمتها به زندگیاش هستند”، شاید تسلیم میشد. اما او تسلیم نشد و سرانجام، یک ناشر کوچک تصمیم گرفت کتاب او را چاپ کند. امروز، رولینگ یکی از ثروتمندترین نویسندگان جهان است.
پیام: آن 12 ناشر که او را رد کردند، هیچ قدرتی برای جلوگیری از موفقیتش نداشتند.
مولانا:
“هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب کلی پاک شد”
تفسیر:
کسی که از عشق و باور قلبی خود عبور کند و حتی سختی بکشد (مثل رد شدنهای مکرر رولینگ)، در نهایت از نگرانیها و وابستگیهای بیهوده رها میشود. او دیگر به این فکر نمیکند که “چرا این افراد کمکم نکردند”، بلکه میداند که اگر راهی بسته شد، راه دیگری باز خواهد شد.
نتیجه: اگر رولینگ باور داشت که “چون این ناشران من را رد کردهاند، پس من نویسندهی خوبی نیستم”، هیچوقت به موفقیت نمیرسید. اما چون باور داشت که نعمتها از مسیرهای متفاوتی میآیند، ادامه داد و به چیزی فراتر از رؤیایش رسید.
—
جمعبندی: راز مشترک افراد موفق
هیچ فردی تعیینکنندهی سرنوشت تو نیست.
گاهی کسانی که در را به رویت میبندند، ناخواسته تو را به سمت مسیر درست هدایت میکنند.
اگر واقعاً به خواستهات ایمان داری، هیچ مانعی نمیتواند جلوی آن را بگیرد.
پس اگر درها بسته شدند، بدان که پشت آنها، چیزی بزرگتر و بهتر در انتظار توست!
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان عزیزم
این مقاله نشانه ای امروز من بود
1403.11.1
استاد عزیزم از شما و خانم شایسته بسیار ممنون و سپاسگزارم بابت این آموزش های بیسار عالی و راه گشاه که دارد زندگی ما را متحول می سازد
من امروز بعد از ختم کار هایم شروع کردم به پیاده روی کردن
چند روزی می شود که حین پیاده روی با خداوند دارم حرف می زنم
مانند دوستی که باهاش صحبت می کنیم
اول معمولاً این گونه در ذهنم می آید که خدایا تو خسته نمی شوی
استراحت نمی کنی غذا نمی خوری و این گونه سوال ها در ذهنم می آید و با خداوند در میان می گذارم
بعدش ازش سوال می کنم که تو از چی قانونی استفاده می کنی که این جهان را با این عظمت و بزرگی و این مخلوقات اینقدر قشنگداری مدیریت می کنی و هیچچیزی هم فراموش نمی شود
جالب اینکه قبلاً اصلا جرأت نمی توانستم این چنین نگاه ها را به خداوند داشته باشم
چون همیشه با ما در مورد خداوند می گفتند که آن چیزی که ما می گویم درست است و قبول کنید وجای سوال ندارد
اگر در مورد خداوند سوال داشته باشید یا شک کنید پس شما از جمله کافران هستید
و خداوند را یک جور خشمگین و ظالم به ما معرفی می کردند و ما هم مجبور بودیم که بی پذیریم
اما حالا اینگونه نیست
من هر شب یک سوره از قرآن را دانلود می کنم و می شنوم و چقدر احساس خوبی باهاش برقرار می سازم
قبلاً حتی از شنیدن صدای قرآن ترس داشتیم
چون هر وقتی صدای قرآن را از مساجد و این جور جاها می شنیدیم ناخودآگاه احساس می کردیم که یک کسی فوت کرده است
و همین باعث شده بود که از شنیدن صدای قرآن لذت نبریم بلکه ترس داشته باشیم
اما حالا دوست دارم ساعت ها قرآن بیشنوم یا مطالعه کنم
ولی تلاش می کنم که حین شیندن قرآن با هندز فری گوش دهم چون با شنیدن صدای قرآن توسط همکارانم این سوال برای شأن خلق می شود که مگر تو مذهبی هستی
جالب اینکه وقتی بی خواهیم قرآن بی خوانیم وقتی دیگران می بیند اولین سوال این است که قرآن را برای صواب می خوانی
قبلاً اری برای صواب می خواندم اما حالا برای درک بهتر از قرآن و خداوند می خونم و خلی لذت می برم و احساس خوبی بهم دست می دهد
همین امروز صبح حین کار کردن که کارهام کمی سبک بود من یکی از سوره های قرآن را دوبار شنیدم چقدر احساس خوبی بهم دست داد
حالا موقع پیاده روی کردنم قبل از مطالعه این مقاله من با خداوند خلی حرف زدم
جالب اینکه اول ازش تشکری می کنم بابت نعمت های که در زندگیم دارم
بعد خواسته های که دوست دارم بهش برسم را باهاش در میان می گذارم
و جالب اینکه این گفتگو خلی صمیمی و لذت بخش است و عجب یک حس خوبی بهم دست داده بود
و آنقدر این گفتگو طولانی شد که کلی لذت بردم
و حتی با خودم می گفتم اینکه استاد می گوید قانون تکامل را رعایت کنید واقعا دقیق است
چون من قبلاً در همین موضوع خلی ضعیف بودم
اگر می خواستم با خداوند حرف بزنم بعداز چند دقیقه حواسم پرت می شد به یک چیز دیگه و کلا فراموش می کردم
اما حالا این حس لذت بخش هی بیشتر مرا غرق این توجه کردن می گذارد
من قبلاً در این بخش خلی ضعیف و ناتوان بودم
اما به لطف آموزش های استاد عزیزم نگرشم نسبت به خداوند تغیر کرد
و خداوند را حالا مهربان غفور رحیم رزاق و نزدیک برای خودم احساس می کنم
و قلبم باز تر شده است
و جالب اینکه در این سایت دوست داشتنی هر بخش اش در مورد خداوند توحید و یکتا پرستی صحبت می شود
واقعا که استاد راسته گفته در هیچ مسجدی به اندازه سایت عباس منش اسم خداوند برده نشده است
و این قابل تحسین است
و جالب اینکه امروز در محل کارم چند بار آگاهانه از جمعی که پشت سر دیگری حرف زده می شد خلی سریع خودم را دور ساختم و گفتم جای من شیندن این حرف ها نیست
استاد عزیزم واقعا از شما ممنون و متشکرم بابت این همه آموزش های فوق العاده عالی و تاثیرگذار تان
خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جویم
خدایا صد هزار بار شکرت
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم آقای عباس منش و سرکار خانم شایسته مهربان
دوستان عزیز هم فرکانسی ام
خانم شایسته عزیز نمیدانم چطوری از شما تشکر کنم بابت این پست بی نظیری که توی سایت گذاشتی این فایل عالی امروز نشانه قدم من بود
چقدر و چقدر بینظیره این پست مفید و عالی…. رابطه توحیدعملی وشرک با (((قوانین کیهانی )))
که باور های منو جابجا کرد بی نهایت سپاسگزارم از شما سرکار خانم شایسته خسته نباشید…..
و ممنونم از شما استاد عزیزم بابت فایل فوقالعاده
(((کلید اجابت دعا ها)))که چقدر بی نظیره که باور های آدم را چقدر به یقین تبدیل میکنه….. وچقدرمن باورم میشه که اگه واقعاً باور کنم و منطقی کنم به خواسته هایم صددرصد میرسم وچقدر واضح وسلیس روان استاد توضیح میدهند که ترمز های ذهنی را برداریم به هر خواسته ای میرسیم بی نهایت سپاسگزارم گذارم استاد عزیزم بابت فایل های ارزشمند تان که راه گشای خیلیها هستش و رایگان توی سایت گذاشتین
بی نهایت مچکرم خسته نباشید
وسپاسگذار خداوند هستم هرروز و تکاملی از قوانین بی نقص جهانش آشنا میشم خدایا شکرت
خدا عمر طولانی بهتان بده استاد عزیزم وخانم شایسته عزیز