اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
درود به استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و دوستان سایت الهی عباس منش…
مطمئنم که این فایل رو همه ی دوستان با تمام وجود توی زندگیشون درک کردن و با یادآوری شما استاد عزیز دوباره انگار تمام اتفاقات زندگیمون برامون زنده شد …خود من توی سن 9 سالگی با یکی از دوستام رفته بودیم خارج از شهر توی بیابون تا قارچ جمع کنیم و من لب یه پرتگاه واستاده بودم و حواسم نبود که یه دفعه دیدم یه چیزی به پام میکوبه و وقتی سرمو پایین آوردم دیدم یه مار نسبتا بزرگ حلقه زده کنار پام و من بدون هیچ تاملی داد زدم و فرار کردیم و خدا می دونه اگه اون مار به جای ضربه زدن که یه جورایی داشت می گفت از اینجا برو منو نیش می زد چه بلایی سرم می یومد و اگرم دوستم برای کمک می رفت حداقل یک ساعت زمان می برد و اینجوری این داستان همیشه منو یاد رحمت خداوند می ندازه که توی تمام مراحل زندگیم از این اتفاقات نجات بخش کم نیست و نبوده چند وقت پیش مبلغ زیادی پول رو به صورت ناگهانی از دست دادم و شاید این پول برای بقیه چیزیی نبود ولی برای من خیلی اهمیت داشت و کلی بابتش داغون شدم و ناراحت بودم که اومدم توی سایت و از خداوند هدایت خواستم که خداوند من رو به سمت یک فایل از استاد هدایت کرد که می گفت بابت داشته هات سپاس گذار باش و به خدا اعتماد کن ومنم شروع کردم به عمل کردن و سپاسگذاری و خدا شاهده کمتر از دو هفته خداوند مبلغی بیش از چیزی که از دست داده بودم رو از راههای عجیب به دستم رسوند در صورتی که اصلا من براش کاری انجام نداده بودم و این همه اتفاقات عجیب و زیبا رو که می بینم با خودم میگم واقعا که کلمه انسان برازنده ی ماست ..حداقل برازنده منه که با وجود هزاران اتفاق این شکلی توی زندگیم بازم تا یکم اوضاع به هم می ریزه به واسطه فرکانس های خودم احساس ناامیدی و غم و نجوای شیطان راهشو به زندگیم باز می کنه درصورتی که باید همون اول محکم جلوی نجوا رو بگیرم و خدا رو سپاس گذاری کنم…
یه چیزی هم در باره ی ژنتیک بگم که از یه پزشک شنیدم که می گفت توی علم پزشکی وقتی جواب سوالی رو پیدا نمی کنن اون رو به ژنتیک ربطش میدن و مثال های اون رو پیدا می کنن در صورتی که کلی مثال نقض وجود داره که برخلاف ژنتیک عمل می کنه و جوابی براش نیست ولی چون توی محافل علمی اگه موضوعات رو به چیزهای غیر ثابت شده برای علم بشر ربط بدی بقیه مسخر ه می کنن بی خیالش میشن ..توی کتاب علمی جهان هولوگرافیک هم این موضوع مطرح میشه که حتی با وجود مثال های فراوون بازم پزشکان حاضر نیستن توی محافل علمی این موضوعات ثابت شده رو به زبون بیارن از ترس از دست دادن اعتبار توی فایل قبلی هم استاد گفتن چیزی رو باور کن که به دردت بخوره و مطمئنن باور به اینکه بدبختی ما ژنتیکیه هیچ کمکی به ما نمی کنه و قدرت الله رو زیر سوال میبره و یه جورایی کفر محسوب میشه …مثل برخی از به اصطلاح دانشمندا که میگن ما “ساینتیست” هستیم و به خدا باور نداریم چون نمی تونیم درکش کنیم و فکر میکنن خداوند همون چیزی که توی کلیسا و مسجد و کتابای تحریف شده پیدا میشه هست و تعریفی که علمای ادیان ازش دارن…در صورتی که خیلی داشمندا میگن هرچی بیشتر توی علم غرق میشیم وجود خدا انکار ناپذیرتر میشه…
یکی از بزرگترین دستاوردهام از زمان آشنایی با استاد اینه که در برابر الله از قبل متواضع تر شدم و با اینکه خیلی بیشتر باید این مسیر رو برم ولی همینقدر هم نشانه هاش توی تمام بخش های زندگیم بی نظیر بوده و بابتش از خداوند و استاد سپاس گذارم یه نکته خیلی جالب هم که حتما متوجه شدید اون قسمت آخر فایل که استاد مصرع هرکجا نوریست ز انوار خداست رو خوندن بلافاصله یه رعد وبرق زد وانعکاسش افتاد توی چهره استاد و واقعا برای من نشونه ی درست بودن این حرف ها و اینکه خداوند هم داره این حرف ها رو تایید می کنه بود…
خبه نام خدای مهربانم.سلام براستاد گرامی وهمه دوستان
استاد شما علاوه بر همه باورهای قشنگی که داری این باور که «وقت طلاست»را هم خوب اجرا میکنی.واز همه فرصت ها برای اشاعه ی توحید واموزشهای نابتون استفاده میکنی.من هم خدایا شکر به شدت از وقتم استفاده میکنم و الکی هدر نمیدهم.
این اواخر که فایل توحیدی گذاشتین باعث شد برم همه فایلهای توحیدی رو از اول دوباره گوش بدم که واقعا خودش یک دوره کامل هست یک گنج عظیمی هست .
نکات این فایل ارزشمند:
اگر ترس وغم نباشد باعث میشود کارها خوب پیش برود تصمیماتی که براساس ترس وغم باشد تصمیمات درستی نیست اگر مادر موسی میترسید یا غمگین میشد کودک خود را در آب رها نمیکرد.باور وایمانی که به خدا داشت باعث شد این کار را انجام دهد.
وقتی که خدا مارا به مسیری هدایت می کند نجواهای شیطان هم این وسط هست خدا همیشه وعده ی فزونی میدهد وشیطان وعده ی فقر.از دیدگاه خداوند نتیجه مشخص شده است کار انجام شده هست چون ما با چشم عقل به اتفاقات نگاه میکنیم نمیبینیم وقتی که توکل به خدا میکنیم وهدایت ها را دنبال میکنیم ایمان داریم واحساسمون خوبه وترس وغم نداریم وبا ایمان وتوکل مسیرمون رو پیش میرویم نتیجه اتفاق افتاده است شاید ماهنوز ندیدیم ولی از دیدگاه خدا اتفاق افتاده.
شک وتردید یکی از بزرگترین دشمنان ایمان وتوکل هست وقتی که شک داریم که نکنه به اون نتیجه نرسم واگر نشود چی میشود این تردیدها نجواهای شیطان هست خداوند همیشه داره به ما میگه ایمان داشته باشید ومطمئن باش که داره کارها را انجام میدهد .
شیوه خدا عدل وبنده پروری هست خداوند عادله هر چی در زندگیمون داریم به خاطر اینکه پیشاپیش فرستادیم.همه چی در سیطره مشیت الهی هست هیچ چی شانسی رخ نمیدهد. وقتی خدا به انسان وحی میکند مطمئن باش که بقیه کارها رو هم انجام میدهد
حتی یک قطره اب هم مطمئن باش به ماموریتی که خداوند بهش داده عمل میکند.
خداوند اون چیزی میشود که ما نیاز داریم همین که خدا در زندگیت باشد مثل این هست که همه در زندگیت باشند.
«برماست که شما را هدایت کنیم»ما این قدرت انتخاب راداریم که پیام خدا را قبول یا رد کنیم.بارها مسیر اشتباه را رفتیم وخداوند مارو بخشیده .چه بشود که ما چقدر از مسیر خارج بشویم که عذاب اعمالمون خودمون مارا بگیرد وگرنه بارها وبارها دیدیم که خدا چقدر عیب پوشی کرده .
اگربتوانیم بیشتر سپاسگذاری کنیم همه چی درست میشودفقط به اندازه ای که بتوانیم سپاسگذار واقعی باشیم که سپاسگذاری واقعی باید مارا به احساس شادی سلامتی آرامش امنیت خوش بختی برساند.
وقتی به مشکل برمیخوریم شروع میکنیم میگیم خدایا من رو نجات بده ووقتی مسئله حل شد جوری برخورد میکنیم که انگار هرگز از خدا درخواست نکردیم.همه ما در وجودمون فرعون داریم اون تکه ای که ناسپاسی میکند هدایت را میبیند اما سمتش نمیرود.
در حضور خداوند همه را خداکردیم در جایی که فقط خدا تنها فرمانده هست همه قدرت دارند رهبر، رئییس، ثروتمندان،پدر ومادر.به همه چی قدرت میدیم الا خدا.
وقتی که آدم مغرور میشود به جای اینکه در مقابل خداوند فروتن باشد میگه خودم یک سری کارها را انجام دادم.موقعی که موسی روی خودش حساب کرد همش بدبختی بود ولی از وقتی که تسلیم شد وگفت خدایا به هر خیری از جانب شما فقیرم اون موقع درها بازشد.
خدایا مارا به سپاسگذاری بیشتر ایمان بیشتر فروتنی ییشتر وعمل کردن بیشتر به الهامات هدایت کن.
به اندازه ای که در مقابل خدا فروتن باشیم به همان اندازه خدا به مانعمت میدهد.به اندازه ای که در مقابل خدا سرمون پایین هست وبه اندازه ای که نعمتهای خدا را میبینیم ودرک میکنیم وسپاسگذاری میکنیم به خاطر آنچه خدا به ما داده واین نعمتها را درک میکنیم به همان اندازه خداوند مارا درمقابل غیر خدا سرافراز نگه میداردبه همان اندازه در مقابل غیر خدا سرمون بالاست.خدایا شکرت که امروزم با دیدن این فایل زیبا شروع شد وسپاس فراوان از استاد گرامی.
استاد عزیزم سلام و سلام به همه دوستان خوبی که این کامنتو میخونن
من هر روز به سایت سر میزنم تا فایل های جدیدی که در سایت قرار میگیره رو با عشق فراوان نگاه کنم و چقدر لذت میبرم و چقدررر سپاس گذارم بابت این همه زیبایی و چقدر سپاسگذارم از شما استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی که اینقدر در نشر عشق و در نشر قوانین خداوند دارید زیبا عمل میکنید
چقدر لذت میبرم از دیدن این طبیعت زیبا عجب طبیعت بکری
فایل های استاد عباسمنش عزیز واقعا واقعا خییییلی تاثیر گذاره و بسیار هدایت گر
من بی مبالغه میگم که هر وقت این فایل ها رو نگاه میکنم احساس میکنم خداوند داره به وسیله اگاهی های این دوره با من صحبت میکنه و من رو به راه راست و راه شناخت قوانین الهی هدایت میکنه.
من چقدرر تونستیم از همین فایل های رایگان استاد عزیزم اگاه تر بشم به قوانین الهی چقدررر تونستم خدا رو بهتر بشناسم چقدر تونستم قوانین رو بهتر درک کنم
چقدر تونستم بیشتر عاشق خدا شم چقدر تونستم با دید زیبا تری به جهان نگاه کنم.
من از الله یکتا سپاسگذارم بابت این اگاهی های ناب بابت این مسیر زیبایی که در اون قرار گرفتم
سپاسگذارم از استاد عزیزم که اینقدر زیبا دارن قوانین الهی رو به ما اموزش میدن.
در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید.
این فایل بقدری من و منقلب کرد که با اینکه من زیاد کامنت نمینویسم ولی اینبار لازم دیدم که بنویسم. چقدر با خدای مهربون تر و متفاوتی توی این فایل آشنا شدم. چقدر من این خدا رو دوست دارم و چقدر شرمندش شدم. سرم پایینه به درگاه همچین خدایی…
همین دیروز توی کامنت آقای حمید امیری یه جمله خوندم، نوشته بودن : 《 خدا دل بخواهی در مورد هیچ کس هیچ اتفاقی رو رقم نمیزنه 》و من چقدر مقاومت داشتم و دارم در مورد این جمله. نگاهم به خداوند یه نگاه انسانی بوده و هست…
اما این فایل…
وحی آمد کاین چه فکر باطل است
رهرو ما اینک اندر منزل است
پردهٔ شک را برانداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان
ما گرفتیم آنچه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی
در تو، تنها عشق و مهر مادری است
شیوهٔ ما، عدل و بنده پروری است
خدایا تو عاشقانه من رو، مارو، هدایت میکنی و من چه افکار باطلی دارم نسبت به تو… خدایی که اینقققدر بنده نوازه.
من برای نوشتن یا دعا کردن همیشه جمله کم میارم. همیشه برای صحبت کردن با خدا دنبال جمله بندی می گردم. اکثرا از کامنتای بچه ها استفاده می کنم. می گم خدایا منم همین. منم این جمله. منم همینی که ایشون میگه… یا اینکه مفاتیح رو باز میکنم و راز و نیاز اماما با خدارو میخونم و از جمله هاش استفاده میکنم.
دیروز توی دعای عرفه از زبان امام حسین نوشته بود که : لَمْ یَمْنَعْکَ جَهْلِى وَجُرْأَتِى عَلَیْکَ أَنْ دَلَلْتَنِى إِلَىٰ مَا یُقَرِّبُنِى إِلَیْکَ ((نادانی و گستاخیام بر تو، جلوگیرت نشد، از این که مرا به آنچه به تو نزدیک میکند راهنمایی کنی و به آنچه مرا به پیشگاهت مقرّب مینماید توفیق دهی)) … همون لحظه گفتم ببین چه خدایی دارم… نوشتمش برای خودم. گفتم خدایا هزاران بار شکرت که با من شبیه من، رفتار نمیکنی…
و امروزم این شعر پروین :
ما بخوانیم، ار چه ما را رد کنند
عیب پوشیها کنیم، ار بد کنند
چه شرایط های سختی که تو از ما دور کردی و اعتبارش رو به خودمون دادیم:
تیرگیها را نمودم روشنی
ترسها را جمله کردم ایمنی
این فایل عالی بود استاد. قشنگ یه یادآوری یه تلنگر یه اتفاق خیییلی به موقع توی زندگیم. که دلم رو روشن کرد. قلبم رو باز کرد. خیییییییالم رو راحت کرد.
ما که دشمن را چنین میپروریم
دوستان را از نظر، چون میبریم
همچین خدایی… همچین خدایی…
واااقعا منتظرم کامنتای بچه ها رو بخونم. درس بگیرم. لذت ببرم. یاااااد بگیرم. یااااد بگیرم…
خدارو شکر برای این فایل که برکت امروزم شد.
ممنون استاد، ممنون مریم جون.
ممنون آقای خوشدل، آقای امیری، خانم شهریاری، پرنسس الا، آقای عطار روشن، نفیسه جون، اندیشه جون، سودای عزیز و… و همه ی بچه های سایت که من از شما در کنار استاد دارم یاد میگیرم…
بینهایت لذت بردم از فایل و هر روز ک میگذره دارم بیشتر و بیشتر ابدیده میشم بااموزش های استاد و مسیری ک درش قرار گرفتم دیدگاهیی بهم داده ک در مرحله اول ارامش بهم میده و اون ارامش و تکامل کلی چیزای منفی رو ازم دور میکنه مهم ترینش ک واقعا درش مشکل داشتم احساس حسادت بوده و واقعا این اموزش ها درهایی رو برام باز کردند ک تفاوتم رو با ادم های اطرافم به وضوح نشون میده. از این فایل هم هر چی بگم حق نطلب ادا نخواهد شد ولی فقط میتونم بگم چیز های نابی هستند ک بسیار زیبا میرن داخل قلب و در جای خودشون قرار میگیرند و توی مسیرزندگی میان به کمکمون. خوشحالم ک با این مباحث حتی ثانیه های زندگیم ارزشمند و لذت بخش شدندحتی اگه فقط دارم کارای ساده انجام میدم مثل یک چایی کنار خانواده.
سلام به گرداننده کل هستی سلام به ا ستادفوق العاده و خانم شایسته عزیزخدا خدا را شکر که روز به روز باور های توحیدی من پر رنگ تر میشود وایمان من به الله بیشتر وقتی این فایل را گوش کردم اشک از چشمان م سرازیر شد که خدا می فرماید سخره بر تو نرم امواج اروم ومثل گهواره تو را به مقصد میرسانم واین خدای که صندوق جوبی را به مقصد میرسونه ایا به تمام بندگانش یک نگاه دارد فقط باور می خواهد به قول استاد قطره اب توی جویبار بی مقصد نیست به لطف خدا مهربان اونقدر باورهای توحیدی من قوی شده که من دوماهی در بستر بیماری بودم دیکس کمرم زده بیرون فقط به خدا میگفتم تو صدهزار مرتبه شکرت یک چیزی دراین نهفته است و الان بهاین باور رسیدم ومن برای کوچکتر ین چیز هم دفترم در دستم هست وسپاس گذاری می کنم وروز به درهای نعت وفرا وانی بر من بیشتر میشود وواقعا از ته دل خدا را سپاس می گویم واین فایل را بارها گوش کردم وخدا را شکر هم سلامتی وشادی وحال خوبی دارم وبارها وبارها اشک شوق ریختم به خاطر باور دارم هیچ بیماری ارثی نیست وبعد از ده سال از 150 روز است داروهام کنا ر گذاشتم وهمیشه با خودم میگفتم مادر ما شکمش بزرگ بوده ماهم به او رفتیم ولی این باور اشتباه از لطف شما یاد گرفتم که هیچ چیز ژنتیک نیست وشکم خود را کوچک کردم در پناه خدا ی مهربا ن شاد سلامت باشید استادعزیزم عاشقتم به خدا میسپارمت
و دیدن مناظر خارق العاده در این کشور خدا روح مون رو جلا میده….
و چقدرررررررررررررر خداوندِ عاشقی داریم که اینگونه زیبا عشق بازی میکنه با ما
که به موقع میباره تا بیشتر و بیشتر غرق لذت بشیم……
سبحان الله از مهر و لطفش
خدایا شکرت
امروز پنچشنبه است و روز تاسوعا
تسلیت میگم این دو روز رو به همه همراهان عزیزم در این مسیر سبز..
و اتفاقا همزمانی جالبی شد با این فایل بینظیرتون چرا که یاد بخشی از صبحتهای فیلسوف گرانقدر اقای الهی قمشهای افتادم که:
هر صبح عاشوراست
و هر جایی که آدم قدم میزنه همونجا کربلاست
چون لحظه به لحظه باید تصمیم گیری کرد
که آیا من باشم
یا او باشد ؟؟؟!!!!!
لحظه های بسیاری بوده در زندگیمون که خداوند در قلبمون فرموده :
رهروی ما اینک اندر منزل است
ولی ما بواسطه جهلمون پشت کردیم به این فرمانِ الهی و هم غم خوردیم و هم ترسیدیم پناه بر خدا از این همه جهل….
(ولی بر اساس قانونی که از محضر شما استاد نازنینم آموختم اصلا لزومی نمیبینم مرورشون کنم)
و صد البته هم که بارها و بارها:
پرده شک را برانداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان
و ما با توکل پا رو شکهامون گذاشتیم و صد البته که سود کردیم….
چرا که شیوه الله بنده پروریست…
و کار خداوند و عدل خداوند بی نقصه…
وقتی زندگیمو مرور میکنم میبینم اونجاهایی که به خداوند سپردم و با قلبم بهش توکل کردم چه زیبا اداره کرده زندگیمو و من چقدررررر راضی ام از اون بخش از زندگیم.
الله اکبر….
مثل زمانی که منه 14 ساله و همسر 19 ساله در یک ازدواج کاملا سنتی با همه اختلافات اعتقادی و فرهنگی وقتی از بحثهای بیفایده خسته شدیم
به حرف قلبمون گوش کردیم و تصمیم گرفتیم در اوج احترام هر کدوم خدای خودمون و اعتقادات خودمون و سلایق خودمون رو داشته باشیم و خداوند پاسخ این توکل و تصمیم رو با جاری کردن عشق و محبتی بینظیر در زندگیمون بهمون هدیه داد….
سبحان الله خدایا سپاسگزارتم
یا زمانی که اوایل زندگی مون همسر بزرگوارم دچار بیماری شده بود و بیش از شش ماه درگیر دارو و قرص بود و به خاطر عوارض و تاثیر منفی داروها خونه نشین بود و یک روز با هم تصمیم گرفتیم توکل کنیم و پا رو ترسهامون بزاریم و ایشون بیشترین شجاعت و توکل رو نشون دادن وقتی سکوت کردن تا من همه اون قرصها رو زیر پام له کنم و شربتها رو توی ظرفشویی خالی کنم و نتیجه این شد که شروع کردیم به کوه نوردی و ورزش و بعد از مدتی همه از تیپ ورزشی و عضله ایی ایشون تعریف و تمجید میکردن…
چرا که :
نیست بازی کار حق خود را نباز
آنچه بردیم از تو باز آریم باز
چقدر راضی ام زمانی که در سن 16 سالگی خداوند یک دختر و یک پسر خارق العاده بهمون هدیه کرد و الان که هر دوشون دهه بیست زندگیشون رو طی میکنن به اندازه انگشتان یک دست هم دکتر نبردمشون و هر دو در اوج زیبایی و سلامت هستن در حالیکه مادر و پدری دارن که فقط 16 سال و 20 سال از خودشون بزرگترن :)
تو بودی ای خداوند عزیزم که پسرم رو وقتی از روی پشت بام افتاد به شاخه درخت آویختی تا سقوط نکنه..
و وقتی با دوچرخه تصادف کرد نگهش داشتی..و..
و چه شر ها که از دخترم ،فرشته زیبام دور نکردی چرا که من هر روز اونها رو به تو سپردمشون و
یقین دارم همه چیز تحت سیطره توست الله جانم چرا که:
رودها از خود نه طغیان میکنند
آنچه میگوییم ما آن میکنند
یادم میاد سال سوم زندگیمون رو که وقتی ما برای عیادت یکی از نزدیکان خونه رو ترک کردیم و غروب که برگشتیم و با خونه خالی مواجهه شدیم ، بله همه زندگی مونو دزد برده بود!!! فقط یخچال مونده بود و میز و کتابخونه مون، حتی لباسهامونم برده بود..!!!
و چون توکل کردیم، چه زیبا در عرض چند سال بهتر و زیباتر و باکیفیت از اون جایگزین شد، چرا که:
ما بسی گم گشته، باز آوردهایم
ما، بسی بی توشه را پروردهایم
میهمان ماست، هر کس بینواست
آشنا با ماست، چون بی آشناست
سبحان الله از لطفت الله جانم…
و چه زیبا دستمون رو گرفتی وقتی با توکل به تو مهاجرت کردیم و خودت چه دلهایی رو برامون مهربون کردی که همه چیز معجزه آسا جفت و جور بشه برامون….
چرا که:
ناخدایان را کیاست اندکیست
ناخدای کشتی امکان یکیست
وقتی تو صاحب قلبهایی ما چکاره ایم که بخوایم در غربت نگران باشیم…
آخه خداجانم تویی که با دشمنانت هم مهربونی ما که حداقل سعی میکنم ادی دوستانت رو در بیاریم دیگه چی داریم بگیم در مقابل لطفت که:
ما که دشمن را چنین می پروریم
دوستان را از نظر چوون میبریم!!
و اگر بخوام بنویسم از الطاف الهی تا قیامت میشه نوشت و تمام نشد چرا که لطف الهی به بندگانش پایانی نداره..
و ما چقدررر با مغز کوته بین خودمون همه چیز رو بت کردیم جز اربابمون رو…
نه به خاطر همسر بودن بلکه به خاطر سی سال عشقی که در زندگی من بی هیچ واسطه و واهمه و چشم داشتی جاری کردی
مطمئنا استاد عزیز و مریم بانوی گرامی اینو درک میکنند که این تعریف نیست بلکه عیان و بیان نعمت بزرگ خداونده فقط بواسطه همون خواست توحیدی هردوی ما در سرآغاز زندگی مون
این که از خداوند بهترین حسنه دنیا و آخرت (همسر خوب) خواستیم.
و این زندگی در اوج عشق بوده و هست.
خداوند رو هزاران مرتبه شکررررررررر برای اجابت این نعمت عظیم
بیماری من در واقع با عشق درمان شد و طبیب از ابتدا بر بالین حبیب بود و تا انتها نیز ان شاءالله خواهد بود.
چقدر خوشحال شدم و ذوق کردم از اینکه فهمیدم شما و آقای حافظان عزیز، دل و دلداده اید، خدا را سپاس.
چه نشانه قشنگی
چه احساس خوبی
چقدر خاطرات زندگی شما واقعی، زیبا و دوست داشتنی برایم نمود.
چه دل آدم قرص میشود، وقتی زوجی مثل شما دوتا عزیز را از دور میبیند و خاطرات شما را با هم میخواند….پس این اتفاقات خوب و این آینده الهی برای من و خانواده ام هم دور نیست!
سپاسگزارم از توجه و لطف تون و از دعای زیباتون ، و شکرگزار خداوندم که این کامنت ها امروز برای شما نشانه ایی قشنگ و احساسی خوب رو هدیه کرد…
امیدوارم لحظه لحظه زندگی تون پر باشه از اتفاقات عالی…
دیروز وقتی کامنتها رو میخوندم و از انرژی ناب دوستان نازنینی چون شما بهره مند میشدم ، یادم میاد شما نوشته بودین دوتا فرزند 8و 10 ساله دارید که حتی نگران غذا خوردنشون هستین…
این مورد نظرمو جلب کرد..
و این نکته که مرقوم کرده بودین همه اینها از شرک ماست…
همون لحظه در دلم تحسینتون کردم که آفرین چه خوب این پدر توحید رو در همه ابعاد زندگی داره گسترش میده….
و امروز که چراغ آبی رنگ کنار عکسم رو با شوق باز کردم دیدم عجبببب…
واقعاااااااااا قوانین بسیار سنجیده و دقیق عمل میکنند…
در نهایت ممنونم که احساس زلالتون رو با ما به اشتراک گذاشتین
براتون عشقی از جنس نور آرزو میکنم، رها از هر وابستگی…
سلام به دوست عزیزم امیدوارم که هرجا که هستید حالتون عالی باشه
خدایا سپاسگزارم که این کامنت زیبا رو خوندم در واقع هدایتم کردی
هرجایی که به خداوند از ته قلبم اعتماد کردم چقدر زیبا پاسخم رو داده
پاسخ این اعتمادم رو داده
همانطور که پاسخ اعتماد ابراهیم رو داده ، پاسخ موسی رو داده
همانطور که پاسخ اعتماد مادر موسی رو داد و….
موقعیت هایی هم پاسخ بی اعتمادی ام به خدا رو دیدم وچقدر ضرر دیدم اما متوجه شدم که همه چیز تحت کنترل او هست و بدون اذن و اجازه او برگی از درخت نمی افته
متوجه شدم که من هر آنچه که دارم از آن اوست و من هیچم در مقابل خداوند
به که برگردی، به ما بسپاری اش
کی تو از ما دوست تر می داری اش!
خدای من !
من در شرایطی بوده که از خداوند هدایت خواستم و به من گفته ولی من از ترسم از نگرانیم از شرکم انجام ندادم
میترسیدم از اینکه نکنه نشه نکنه درست نیست !؟
اما خداوند هم خودش بارها گفته که مومنان نه ترسی دارند و نه غمگین هستند
مادر موسی تونست احساسش رو کنترل کنه ، قدرت رو به رب بده و نگران نباشه نترسه ، خداوند از مادر موسی اونو بیشتر دوست داره یعنی حواسش نیست ؟!
خالق و مالک آسمان ها و زمین او هست پس قدرتش رو داره
اما واقعا ایمان واقعی میخواد که در این شرایط ذهن رو نجواها رو کنترل کنی و به حست و به ندای درونت گوش بدی و نه بترسی و نه غمگین بشی چرا که مشرک بشوی ممکنه بچه ات رو دیگه نتونی ببینی
اما مادر موسی رها کرده و کاملا به خدا سپرده
من هم در حال طی کردن تکامل برای فهم بهتر و عمیق تر توحید در زندگیم هستم ( توحید عملی )
توحید…شاید گفتنش راحت باشه ولی رسیدن بهش خیلی کار داره ،وقتی بهش میرسی اول از همه آرومی اروم ،استاد داستانی ک شما برامون گفتی دقیقا تو زندگی من اتفاق افتاده ،داستانش خیلی طولانی بخوام بشینم جز ب جز بگم ک حتما ب وقتش اینکار میکنم ،داستان برمیگرده ب جدایی من ازهمسرم ک غیر ممکن بود میگم غیر ممکن واقعا غیر ممکن ،هیچ وقت یادم نمیره 3سال پیش ک خواستم جداشم ،یه بنده خدایی ک مذهبی هم هست انسان بسیار عالی هم هست ،گفت ببین اینجوری ک نمیشه بدون حمایت و پول بخوای جدا شی باید یکی باشه ،پدری، برادری ک پشتت وایسن اینجوری نمیشه. وقتی وقتی وقتی گفتم خدایا خسته شدم خودت تکلیفم مشخص کن یا درست شه این رابطه یا تموم شه …باورتون میشه در عرض 1ماه داستان یه جوری چرخید ک اینم داستان داره همسرم حق طلاق ب من داد؟ن پدری درجریان قرار گرفت ک حمایت کنه ن برادری ن هیچ کس دیگه ای…و من برای جداییم شاید جمع ببندم 1ساعت هم زمان نزاشتم برای مراحل قانونیش؟؟؟؟؟آقا باورتون میشه ؟آخه خودم هنوز میگم خدای من دمت گرم دمت گرم …یه نکته دیگرم بخوام بهتون بگم قبلا همسرم میگفت ک ببین خواستی جداشی بری نمیزارم بچه رو ببینی میگم مادرش مرده …خداهم بیاد پایین من بچه رو نمیدم به تو….خب امااااااا چیشد قاضی ازم پرسیدتوافق شما برای حضانت بچه چیه؟(همسرم حضور نداشت) خب اینجا من بودم ک باید میگفتم .خب پدرش کیا میتونه ببینه بچه رو؟نفقه بچه چقدر باشه ؟؟؟؟من وقتی خواستم برم براجدایی هیچ پولی تو حسابم نبود و ی مراحلی نیاز ب وکیل داشت ،وکیل بهم گفت اشکال نداره یه مبلغ کمی بده تا آخر کار کامل کنی هزینه رو و من نمیدونم چطور این پول جور شد…
اما باز صحبت شما ک ذهن نجوا گر بیکار نمیشینه …کاری میکنه ما فراموش کنیم ک خدا کجاها دست مارو گرفت .و باید بصورت آگاهانه کنترلش کنیم ب خودمون یاد آور بشیم ک از ناسپاس نباشیم .خیلی دوستتون دارم عزیزای من
سلام خدمت شما استاد عزیزدوسال پیش به طرز خیلی عجیب من با شماآشنا شدم وتازه متوجه شدم که چقدررر حرفاتون درسته وتمام اتفاقات خوب یا بد رو خودمون رقم میزنیم امروز کتاب چگونه فکر خدارا بخوانید رو خوندم وبعداز 37 سال عمری که از خدا گرفتم خدای واقعی رو شناختم وبعدش فایل توحید عملی رو گوش دادم استاد عزیز شما پیغمبر زمانید انقدر حرفاتون راجب خدا توکل یکتاپرستی و چیزهایی که از زندگی خودتون تعریف میکنید به دل و قلب و بند بند وجود آدم میشینه که نمیشه درش شکی کرد چون توی این دوسالی که با شما آشنا شدم خیلی ازمسیر خارج شدم نزدیک یکسال هیچ فایلی ازتون گوش نکردم ولی چندماهه پیش دوباره شروع کردم و خداهم داره هدایتم میکنه متوجه خیلی چیزا شدم که دلیل مشکلاتم چیه و ترسهام رو کنار گذاشتم و توکل کردم به خدا و مطمعنم درست میشه الان تواین لحظه بعد دوسال فایل گوش کردن و دست دست کردن باتمام وجودم قبول کردم وخدای واقعی رو شناختم امیدوارم مورد هدایت خداوند قرار بگیرم و ازمسیر خارج نشم تا بتونم این آگاهی هارو اجرا کنم وعملی کنم درزندگیم و خالق بهترینهای زندگیم باشم ازتون تشکر میکنم که با دلسوزی هرآنچه که میدونید باعث هدایت بقیه بنده های خداوند میشه رو بدون کم و کاست مطرح میکنید و باعث خیر میشید
سلام خدمت استاد عزیزم، مریم خانم شایسته و سایر دوستان جان
ممنوم استاد عزیزم بابت این فایل خیلی ارزشمند که به نظرم اگر فقط به آگاهیهای همین فایل عمل کنم کل زندگیم دگرگون میشه.
واقعا جای جای شعر کلی جای تامل داره و نکات خیلی مهمی درش هست، مثلا بیت این چه فکر باطل است، رهرو ما اینک در منزل است، خداوند داره میگه من فکر همه جاشو کردم، تو اینطور ببین که الان رسیده به جای امن. این واسه منه که وقتی ایده ای اومد و تهش معلوم نبود تو اینطور فکر کن که همچی اوکی شده و عالی، واقعا همه چیز ایمان به غیبِ، دیشب داشتم چند آیه اول سوره بقره رو میخوندم ک متقین رو کسانی میدونه که ایمان دارن به غیب و به نظرم چقدر مهمه این و خداوند با کسی که بی چون و چرا بهش اعتماد میکنه خیلی حال میکنه. یا اون بیت که در تو تنها عشق و مهر مادریست، شیوه ی ما عدل و بنده پروریست که خداوند میگه تو فقط عاشق این بچه ای ولی من عدالتم همه جا هست و حواسم هست و منم که تو کل عمر این بنده رو پرورش میدم و حمایت میکنم و این خیلی از عشق مادر قویتره، همیشه اینطوره که وقتی چیزی رو خیلی دوست داریم فکر میکنیم ما میدونیم و میخایم با چنگ و دندون ازش حمایت کنیم ولی اگر بسپریم به خدای عادل و پرورش دهنده خیلی کارا خوب پیش میره. یا اون بیت که نرو تو فکر که سطح آب رو از گهوارش خوشتر میکنم واسش و سیلاب و موج رو که از نظر انسان قدرتمندن و خطرناک مثل دایه و مادر در اختیارش میزارم، پروین خوب توحید رو درک کرده و میخاد بمون بگه قدرت خدا بزرگتره از همه چی، یاد آیه ید الله فوق ایدیهم افتادم، دست خدا بالاتر از همه دست هاست، چقدر عالی میشه اگر بتونم باور کنم این بیت ها و آیه رو و تو زندگیم بهشون عمل کنم. ادامه شعر و اینکه بابا رود و دریا و… مگه به دست خودشون طغیان میکنن که بخای بترسی واسه بچت، منم که فرمان میدم بشون، همه چیز تحت کنترل منه و من هیچوقت فراموش نمیکنم و خیالت راحت، منم که بیشتر از همه دوسش دارم، چقدر این حرفا آرامش بخشن، کافیه فقط قبول کنم که همه چیز تحت کنترل خداست و خداوند لحظه ای فراموشم نمیکنه و از همه عاشق تر به من خداونده، چقدر باید تکرار کنم اینطور افکاری رو، اتفاقا دیشب داشتم فایل 6 قدم یک رو گوش میدادم و اونجا که خداوند میگه برگی از برگی نمیجنبه جز به فرمان من که باز ادامه ی همین بحثه و باز باید مرتب به یاد بیارم که همه چیز تحت کنترل خداونده و باز به قول یکی از آیات سوره بقره که در وصف خداوند میگه لا تاخذوه سنه و لا نوم، که چرتی هم نمگیره رو خدا رو چه برسه به خواب و این یعنی آقا نگران نباش که خداوند لحظه به لحظه حواسش هست.
بعد ادامه شعر و که از زبان خداوند در مورد نمرود میگه که همه چیز رو کنترل کردم که این بچه سالم بمونه ولی بعد که همه چیز اوکی شد ناسپاس شد و واقعا همیشه همینه، یادم میاد تو سنین نوجوانی تنها داشتم با قطار خرم آباد می اومدم سمت شهرمون شوش، اولین بارم بود و من یه استگاه قبل از ایستگاه شوش از پنجره قطار پریدم پایین و فکر میکردم ایستگاه خودمونه و قطار توقف نکرده، ساعت شاید 2 شب بود یا کم و بیش، ینفر اونجا بود سوال پرسیدم و گفت نه این یه ایستگاه قبل تره منم ریل قطار رو گرفتم و تو اون بیابون بدون نور و.. رفتم و فکر میکردم نهایت نیم ساعته میرسم، هرچی میرفتم نمیرسیدم و هیچ چیزی پیدا نبود و معلوم نبود کجا میرم، حتی تو مسیر یه رودخونه بود و ریل از رو اون رد میشد و اگر همون لحظه قطار می اومد باید از رو ریل میپریدم تو آب رودخونه از اون فاصله و. تو اون تاریکی. خلاصه هیچ خبری نشد و چند ساعتی بود راه رفته بودم، خسته و مستاصل و ناامید گفتم خدایا کمکم کن، قدرتتو بم نشون بده و تا اخر عمرم بهت ایمان میارم، هنوز دو سه دقیقه رد نشده چندتا سگ پارس کنان اومدن طرفم، تو دلم گفتم خدایا این بود کمکت!!! خلاصه انگار بم گفته شد بشین و سنگ بردار تا نشستم سگا ایستادن و فقط پارس میکردن و بعدا فهمیدم اینو که سگ اگر ازش فرار نکنی میفهمه نترسیدی ازش و اونه که میترسه، همینطور چند دقیقه شدیدا پارس میکردن و اگر فرار کرده بودم تیکه پارم میکردن، تا بعد از یه ربع ساعتی یکی داد زد کی اونجاست منم گفتم آقا بیا سگاتو ببر، گفت تو کیی منم جریانو گفتم و تو نگو چند متر اونورتر تو یه حصاری گله داره و خودش نگهبانشونه و یه تختی داره اونجا و منم برد پیش خودش و رفت از یه جایی واسم پتو و بالشت و… اورد و بعد تو حرفا مشخص شد عموم و پدرم رو میشناسه و… خلاصه خداوند همه چیز رو اوکی کرد و کمک کرد و منی که قول داده بودم دیگه بنده ی خوبی میشم، فراموش کردم لطف خدا رو و راه مواد و خلاف و… رو پیش گرفتم و عمری افسردگی و بدبختی و انزوا و شرک، تا اینکه تو اوج بدبختیا باز خداوند رو صدا کردم و با قانون و استاد آشنا شدم و واقعا همیشه خداوند هدایت کرده، همیشه تو سخت ترین شرایط بودش ولی یادمون میره، این فایلا و آیه ها و این اگاهیا تلنگری ان که یادمون نره، که دل بسپریم به قدرت خداوند، که همه چیز تحت کنترل خداونده، که تنها یه قدرت هست و اون خداونده، که از مادر مهربون تره. سپاسگزارم استاد عزیزم و هممون رو ب خداوند بزرگ میسپارم.
درود به استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و دوستان سایت الهی عباس منش…
مطمئنم که این فایل رو همه ی دوستان با تمام وجود توی زندگیشون درک کردن و با یادآوری شما استاد عزیز دوباره انگار تمام اتفاقات زندگیمون برامون زنده شد …خود من توی سن 9 سالگی با یکی از دوستام رفته بودیم خارج از شهر توی بیابون تا قارچ جمع کنیم و من لب یه پرتگاه واستاده بودم و حواسم نبود که یه دفعه دیدم یه چیزی به پام میکوبه و وقتی سرمو پایین آوردم دیدم یه مار نسبتا بزرگ حلقه زده کنار پام و من بدون هیچ تاملی داد زدم و فرار کردیم و خدا می دونه اگه اون مار به جای ضربه زدن که یه جورایی داشت می گفت از اینجا برو منو نیش می زد چه بلایی سرم می یومد و اگرم دوستم برای کمک می رفت حداقل یک ساعت زمان می برد و اینجوری این داستان همیشه منو یاد رحمت خداوند می ندازه که توی تمام مراحل زندگیم از این اتفاقات نجات بخش کم نیست و نبوده چند وقت پیش مبلغ زیادی پول رو به صورت ناگهانی از دست دادم و شاید این پول برای بقیه چیزیی نبود ولی برای من خیلی اهمیت داشت و کلی بابتش داغون شدم و ناراحت بودم که اومدم توی سایت و از خداوند هدایت خواستم که خداوند من رو به سمت یک فایل از استاد هدایت کرد که می گفت بابت داشته هات سپاس گذار باش و به خدا اعتماد کن ومنم شروع کردم به عمل کردن و سپاسگذاری و خدا شاهده کمتر از دو هفته خداوند مبلغی بیش از چیزی که از دست داده بودم رو از راههای عجیب به دستم رسوند در صورتی که اصلا من براش کاری انجام نداده بودم و این همه اتفاقات عجیب و زیبا رو که می بینم با خودم میگم واقعا که کلمه انسان برازنده ی ماست ..حداقل برازنده منه که با وجود هزاران اتفاق این شکلی توی زندگیم بازم تا یکم اوضاع به هم می ریزه به واسطه فرکانس های خودم احساس ناامیدی و غم و نجوای شیطان راهشو به زندگیم باز می کنه درصورتی که باید همون اول محکم جلوی نجوا رو بگیرم و خدا رو سپاس گذاری کنم…
یه چیزی هم در باره ی ژنتیک بگم که از یه پزشک شنیدم که می گفت توی علم پزشکی وقتی جواب سوالی رو پیدا نمی کنن اون رو به ژنتیک ربطش میدن و مثال های اون رو پیدا می کنن در صورتی که کلی مثال نقض وجود داره که برخلاف ژنتیک عمل می کنه و جوابی براش نیست ولی چون توی محافل علمی اگه موضوعات رو به چیزهای غیر ثابت شده برای علم بشر ربط بدی بقیه مسخر ه می کنن بی خیالش میشن ..توی کتاب علمی جهان هولوگرافیک هم این موضوع مطرح میشه که حتی با وجود مثال های فراوون بازم پزشکان حاضر نیستن توی محافل علمی این موضوعات ثابت شده رو به زبون بیارن از ترس از دست دادن اعتبار توی فایل قبلی هم استاد گفتن چیزی رو باور کن که به دردت بخوره و مطمئنن باور به اینکه بدبختی ما ژنتیکیه هیچ کمکی به ما نمی کنه و قدرت الله رو زیر سوال میبره و یه جورایی کفر محسوب میشه …مثل برخی از به اصطلاح دانشمندا که میگن ما “ساینتیست” هستیم و به خدا باور نداریم چون نمی تونیم درکش کنیم و فکر میکنن خداوند همون چیزی که توی کلیسا و مسجد و کتابای تحریف شده پیدا میشه هست و تعریفی که علمای ادیان ازش دارن…در صورتی که خیلی داشمندا میگن هرچی بیشتر توی علم غرق میشیم وجود خدا انکار ناپذیرتر میشه…
یکی از بزرگترین دستاوردهام از زمان آشنایی با استاد اینه که در برابر الله از قبل متواضع تر شدم و با اینکه خیلی بیشتر باید این مسیر رو برم ولی همینقدر هم نشانه هاش توی تمام بخش های زندگیم بی نظیر بوده و بابتش از خداوند و استاد سپاس گذارم یه نکته خیلی جالب هم که حتما متوجه شدید اون قسمت آخر فایل که استاد مصرع هرکجا نوریست ز انوار خداست رو خوندن بلافاصله یه رعد وبرق زد وانعکاسش افتاد توی چهره استاد و واقعا برای من نشونه ی درست بودن این حرف ها و اینکه خداوند هم داره این حرف ها رو تایید می کنه بود…
در پناه الله مهربان….
خبه نام خدای مهربانم.سلام براستاد گرامی وهمه دوستان
استاد شما علاوه بر همه باورهای قشنگی که داری این باور که «وقت طلاست»را هم خوب اجرا میکنی.واز همه فرصت ها برای اشاعه ی توحید واموزشهای نابتون استفاده میکنی.من هم خدایا شکر به شدت از وقتم استفاده میکنم و الکی هدر نمیدهم.
این اواخر که فایل توحیدی گذاشتین باعث شد برم همه فایلهای توحیدی رو از اول دوباره گوش بدم که واقعا خودش یک دوره کامل هست یک گنج عظیمی هست .
نکات این فایل ارزشمند:
اگر ترس وغم نباشد باعث میشود کارها خوب پیش برود تصمیماتی که براساس ترس وغم باشد تصمیمات درستی نیست اگر مادر موسی میترسید یا غمگین میشد کودک خود را در آب رها نمیکرد.باور وایمانی که به خدا داشت باعث شد این کار را انجام دهد.
وقتی که خدا مارا به مسیری هدایت می کند نجواهای شیطان هم این وسط هست خدا همیشه وعده ی فزونی میدهد وشیطان وعده ی فقر.از دیدگاه خداوند نتیجه مشخص شده است کار انجام شده هست چون ما با چشم عقل به اتفاقات نگاه میکنیم نمیبینیم وقتی که توکل به خدا میکنیم وهدایت ها را دنبال میکنیم ایمان داریم واحساسمون خوبه وترس وغم نداریم وبا ایمان وتوکل مسیرمون رو پیش میرویم نتیجه اتفاق افتاده است شاید ماهنوز ندیدیم ولی از دیدگاه خدا اتفاق افتاده.
شک وتردید یکی از بزرگترین دشمنان ایمان وتوکل هست وقتی که شک داریم که نکنه به اون نتیجه نرسم واگر نشود چی میشود این تردیدها نجواهای شیطان هست خداوند همیشه داره به ما میگه ایمان داشته باشید ومطمئن باش که داره کارها را انجام میدهد .
شیوه خدا عدل وبنده پروری هست خداوند عادله هر چی در زندگیمون داریم به خاطر اینکه پیشاپیش فرستادیم.همه چی در سیطره مشیت الهی هست هیچ چی شانسی رخ نمیدهد. وقتی خدا به انسان وحی میکند مطمئن باش که بقیه کارها رو هم انجام میدهد
حتی یک قطره اب هم مطمئن باش به ماموریتی که خداوند بهش داده عمل میکند.
خداوند اون چیزی میشود که ما نیاز داریم همین که خدا در زندگیت باشد مثل این هست که همه در زندگیت باشند.
«برماست که شما را هدایت کنیم»ما این قدرت انتخاب راداریم که پیام خدا را قبول یا رد کنیم.بارها مسیر اشتباه را رفتیم وخداوند مارو بخشیده .چه بشود که ما چقدر از مسیر خارج بشویم که عذاب اعمالمون خودمون مارا بگیرد وگرنه بارها وبارها دیدیم که خدا چقدر عیب پوشی کرده .
اگربتوانیم بیشتر سپاسگذاری کنیم همه چی درست میشودفقط به اندازه ای که بتوانیم سپاسگذار واقعی باشیم که سپاسگذاری واقعی باید مارا به احساس شادی سلامتی آرامش امنیت خوش بختی برساند.
وقتی به مشکل برمیخوریم شروع میکنیم میگیم خدایا من رو نجات بده ووقتی مسئله حل شد جوری برخورد میکنیم که انگار هرگز از خدا درخواست نکردیم.همه ما در وجودمون فرعون داریم اون تکه ای که ناسپاسی میکند هدایت را میبیند اما سمتش نمیرود.
در حضور خداوند همه را خداکردیم در جایی که فقط خدا تنها فرمانده هست همه قدرت دارند رهبر، رئییس، ثروتمندان،پدر ومادر.به همه چی قدرت میدیم الا خدا.
وقتی که آدم مغرور میشود به جای اینکه در مقابل خداوند فروتن باشد میگه خودم یک سری کارها را انجام دادم.موقعی که موسی روی خودش حساب کرد همش بدبختی بود ولی از وقتی که تسلیم شد وگفت خدایا به هر خیری از جانب شما فقیرم اون موقع درها بازشد.
خدایا مارا به سپاسگذاری بیشتر ایمان بیشتر فروتنی ییشتر وعمل کردن بیشتر به الهامات هدایت کن.
به اندازه ای که در مقابل خدا فروتن باشیم به همان اندازه خدا به مانعمت میدهد.به اندازه ای که در مقابل خدا سرمون پایین هست وبه اندازه ای که نعمتهای خدا را میبینیم ودرک میکنیم وسپاسگذاری میکنیم به خاطر آنچه خدا به ما داده واین نعمتها را درک میکنیم به همان اندازه خداوند مارا درمقابل غیر خدا سرافراز نگه میداردبه همان اندازه در مقابل غیر خدا سرمون بالاست.خدایا شکرت که امروزم با دیدن این فایل زیبا شروع شد وسپاس فراوان از استاد گرامی.
استاد عزیزم سلام و سلام به همه دوستان خوبی که این کامنتو میخونن
من هر روز به سایت سر میزنم تا فایل های جدیدی که در سایت قرار میگیره رو با عشق فراوان نگاه کنم و چقدر لذت میبرم و چقدررر سپاس گذارم بابت این همه زیبایی و چقدر سپاسگذارم از شما استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی که اینقدر در نشر عشق و در نشر قوانین خداوند دارید زیبا عمل میکنید
چقدر لذت میبرم از دیدن این طبیعت زیبا عجب طبیعت بکری
فایل های استاد عباسمنش عزیز واقعا واقعا خییییلی تاثیر گذاره و بسیار هدایت گر
من بی مبالغه میگم که هر وقت این فایل ها رو نگاه میکنم احساس میکنم خداوند داره به وسیله اگاهی های این دوره با من صحبت میکنه و من رو به راه راست و راه شناخت قوانین الهی هدایت میکنه.
من چقدرر تونستیم از همین فایل های رایگان استاد عزیزم اگاه تر بشم به قوانین الهی چقدررر تونستم خدا رو بهتر بشناسم چقدر تونستم قوانین رو بهتر درک کنم
چقدر تونستم بیشتر عاشق خدا شم چقدر تونستم با دید زیبا تری به جهان نگاه کنم.
من از الله یکتا سپاسگذارم بابت این اگاهی های ناب بابت این مسیر زیبایی که در اون قرار گرفتم
سپاسگذارم از استاد عزیزم که اینقدر زیبا دارن قوانین الهی رو به ما اموزش میدن.
در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید.
سلام استاد جان و مریم جان
سلام به همه ی بچه های سایت.
این فایل بقدری من و منقلب کرد که با اینکه من زیاد کامنت نمینویسم ولی اینبار لازم دیدم که بنویسم. چقدر با خدای مهربون تر و متفاوتی توی این فایل آشنا شدم. چقدر من این خدا رو دوست دارم و چقدر شرمندش شدم. سرم پایینه به درگاه همچین خدایی…
همین دیروز توی کامنت آقای حمید امیری یه جمله خوندم، نوشته بودن : 《 خدا دل بخواهی در مورد هیچ کس هیچ اتفاقی رو رقم نمیزنه 》و من چقدر مقاومت داشتم و دارم در مورد این جمله. نگاهم به خداوند یه نگاه انسانی بوده و هست…
اما این فایل…
وحی آمد کاین چه فکر باطل است
رهرو ما اینک اندر منزل است
پردهٔ شک را برانداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان
ما گرفتیم آنچه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی
در تو، تنها عشق و مهر مادری است
شیوهٔ ما، عدل و بنده پروری است
خدایا تو عاشقانه من رو، مارو، هدایت میکنی و من چه افکار باطلی دارم نسبت به تو… خدایی که اینقققدر بنده نوازه.
من برای نوشتن یا دعا کردن همیشه جمله کم میارم. همیشه برای صحبت کردن با خدا دنبال جمله بندی می گردم. اکثرا از کامنتای بچه ها استفاده می کنم. می گم خدایا منم همین. منم این جمله. منم همینی که ایشون میگه… یا اینکه مفاتیح رو باز میکنم و راز و نیاز اماما با خدارو میخونم و از جمله هاش استفاده میکنم.
دیروز توی دعای عرفه از زبان امام حسین نوشته بود که : لَمْ یَمْنَعْکَ جَهْلِى وَجُرْأَتِى عَلَیْکَ أَنْ دَلَلْتَنِى إِلَىٰ مَا یُقَرِّبُنِى إِلَیْکَ ((نادانی و گستاخیام بر تو، جلوگیرت نشد، از این که مرا به آنچه به تو نزدیک میکند راهنمایی کنی و به آنچه مرا به پیشگاهت مقرّب مینماید توفیق دهی)) … همون لحظه گفتم ببین چه خدایی دارم… نوشتمش برای خودم. گفتم خدایا هزاران بار شکرت که با من شبیه من، رفتار نمیکنی…
و امروزم این شعر پروین :
ما بخوانیم، ار چه ما را رد کنند
عیب پوشیها کنیم، ار بد کنند
چه شرایط های سختی که تو از ما دور کردی و اعتبارش رو به خودمون دادیم:
تیرگیها را نمودم روشنی
ترسها را جمله کردم ایمنی
این فایل عالی بود استاد. قشنگ یه یادآوری یه تلنگر یه اتفاق خیییلی به موقع توی زندگیم. که دلم رو روشن کرد. قلبم رو باز کرد. خیییییییالم رو راحت کرد.
ما که دشمن را چنین میپروریم
دوستان را از نظر، چون میبریم
همچین خدایی… همچین خدایی…
واااقعا منتظرم کامنتای بچه ها رو بخونم. درس بگیرم. لذت ببرم. یاااااد بگیرم. یااااد بگیرم…
خدارو شکر برای این فایل که برکت امروزم شد.
ممنون استاد، ممنون مریم جون.
ممنون آقای خوشدل، آقای امیری، خانم شهریاری، پرنسس الا، آقای عطار روشن، نفیسه جون، اندیشه جون، سودای عزیز و… و همه ی بچه های سایت که من از شما در کنار استاد دارم یاد میگیرم…
سپاس بینهایت از استاد بزرگوار.
بینهایت لذت بردم از فایل و هر روز ک میگذره دارم بیشتر و بیشتر ابدیده میشم بااموزش های استاد و مسیری ک درش قرار گرفتم دیدگاهیی بهم داده ک در مرحله اول ارامش بهم میده و اون ارامش و تکامل کلی چیزای منفی رو ازم دور میکنه مهم ترینش ک واقعا درش مشکل داشتم احساس حسادت بوده و واقعا این اموزش ها درهایی رو برام باز کردند ک تفاوتم رو با ادم های اطرافم به وضوح نشون میده. از این فایل هم هر چی بگم حق نطلب ادا نخواهد شد ولی فقط میتونم بگم چیز های نابی هستند ک بسیار زیبا میرن داخل قلب و در جای خودشون قرار میگیرند و توی مسیرزندگی میان به کمکمون. خوشحالم ک با این مباحث حتی ثانیه های زندگیم ارزشمند و لذت بخش شدندحتی اگه فقط دارم کارای ساده انجام میدم مثل یک چایی کنار خانواده.
سلام به گرداننده کل هستی سلام به ا ستادفوق العاده و خانم شایسته عزیزخدا خدا را شکر که روز به روز باور های توحیدی من پر رنگ تر میشود وایمان من به الله بیشتر وقتی این فایل را گوش کردم اشک از چشمان م سرازیر شد که خدا می فرماید سخره بر تو نرم امواج اروم ومثل گهواره تو را به مقصد میرسانم واین خدای که صندوق جوبی را به مقصد میرسونه ایا به تمام بندگانش یک نگاه دارد فقط باور می خواهد به قول استاد قطره اب توی جویبار بی مقصد نیست به لطف خدا مهربان اونقدر باورهای توحیدی من قوی شده که من دوماهی در بستر بیماری بودم دیکس کمرم زده بیرون فقط به خدا میگفتم تو صدهزار مرتبه شکرت یک چیزی دراین نهفته است و الان بهاین باور رسیدم ومن برای کوچکتر ین چیز هم دفترم در دستم هست وسپاس گذاری می کنم وروز به درهای نعت وفرا وانی بر من بیشتر میشود وواقعا از ته دل خدا را سپاس می گویم واین فایل را بارها گوش کردم وخدا را شکر هم سلامتی وشادی وحال خوبی دارم وبارها وبارها اشک شوق ریختم به خاطر باور دارم هیچ بیماری ارثی نیست وبعد از ده سال از 150 روز است داروهام کنا ر گذاشتم وهمیشه با خودم میگفتم مادر ما شکمش بزرگ بوده ماهم به او رفتیم ولی این باور اشتباه از لطف شما یاد گرفتم که هیچ چیز ژنتیک نیست وشکم خود را کوچک کردم در پناه خدا ی مهربا ن شاد سلامت باشید استادعزیزم عاشقتم به خدا میسپارمت
با یاد تو آغاز میکنم ای لطیف
هزاران درود به اساتید عزیزم
به عاشقانی که دیدن چهره های پر انرژی و شادتون
و دیدن مناظر خارق العاده در این کشور خدا روح مون رو جلا میده….
و چقدرررررررررررررر خداوندِ عاشقی داریم که اینگونه زیبا عشق بازی میکنه با ما
که به موقع میباره تا بیشتر و بیشتر غرق لذت بشیم……
سبحان الله از مهر و لطفش
خدایا شکرت
امروز پنچشنبه است و روز تاسوعا
تسلیت میگم این دو روز رو به همه همراهان عزیزم در این مسیر سبز..
و اتفاقا همزمانی جالبی شد با این فایل بینظیرتون چرا که یاد بخشی از صبحتهای فیلسوف گرانقدر اقای الهی قمشهای افتادم که:
هر صبح عاشوراست
و هر جایی که آدم قدم میزنه همونجا کربلاست
چون لحظه به لحظه باید تصمیم گیری کرد
که آیا من باشم
یا او باشد ؟؟؟!!!!!
لحظه های بسیاری بوده در زندگیمون که خداوند در قلبمون فرموده :
رهروی ما اینک اندر منزل است
ولی ما بواسطه جهلمون پشت کردیم به این فرمانِ الهی و هم غم خوردیم و هم ترسیدیم پناه بر خدا از این همه جهل….
(ولی بر اساس قانونی که از محضر شما استاد نازنینم آموختم اصلا لزومی نمیبینم مرورشون کنم)
و صد البته هم که بارها و بارها:
پرده شک را برانداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان
و ما با توکل پا رو شکهامون گذاشتیم و صد البته که سود کردیم….
چرا که شیوه الله بنده پروریست…
و کار خداوند و عدل خداوند بی نقصه…
وقتی زندگیمو مرور میکنم میبینم اونجاهایی که به خداوند سپردم و با قلبم بهش توکل کردم چه زیبا اداره کرده زندگیمو و من چقدررررر راضی ام از اون بخش از زندگیم.
الله اکبر….
مثل زمانی که منه 14 ساله و همسر 19 ساله در یک ازدواج کاملا سنتی با همه اختلافات اعتقادی و فرهنگی وقتی از بحثهای بیفایده خسته شدیم
به حرف قلبمون گوش کردیم و تصمیم گرفتیم در اوج احترام هر کدوم خدای خودمون و اعتقادات خودمون و سلایق خودمون رو داشته باشیم و خداوند پاسخ این توکل و تصمیم رو با جاری کردن عشق و محبتی بینظیر در زندگیمون بهمون هدیه داد….
سبحان الله خدایا سپاسگزارتم
یا زمانی که اوایل زندگی مون همسر بزرگوارم دچار بیماری شده بود و بیش از شش ماه درگیر دارو و قرص بود و به خاطر عوارض و تاثیر منفی داروها خونه نشین بود و یک روز با هم تصمیم گرفتیم توکل کنیم و پا رو ترسهامون بزاریم و ایشون بیشترین شجاعت و توکل رو نشون دادن وقتی سکوت کردن تا من همه اون قرصها رو زیر پام له کنم و شربتها رو توی ظرفشویی خالی کنم و نتیجه این شد که شروع کردیم به کوه نوردی و ورزش و بعد از مدتی همه از تیپ ورزشی و عضله ایی ایشون تعریف و تمجید میکردن…
چرا که :
نیست بازی کار حق خود را نباز
آنچه بردیم از تو باز آریم باز
چقدر راضی ام زمانی که در سن 16 سالگی خداوند یک دختر و یک پسر خارق العاده بهمون هدیه کرد و الان که هر دوشون دهه بیست زندگیشون رو طی میکنن به اندازه انگشتان یک دست هم دکتر نبردمشون و هر دو در اوج زیبایی و سلامت هستن در حالیکه مادر و پدری دارن که فقط 16 سال و 20 سال از خودشون بزرگترن :)
تو بودی ای خداوند عزیزم که پسرم رو وقتی از روی پشت بام افتاد به شاخه درخت آویختی تا سقوط نکنه..
و وقتی با دوچرخه تصادف کرد نگهش داشتی..و..
و چه شر ها که از دخترم ،فرشته زیبام دور نکردی چرا که من هر روز اونها رو به تو سپردمشون و
یقین دارم همه چیز تحت سیطره توست الله جانم چرا که:
رودها از خود نه طغیان میکنند
آنچه میگوییم ما آن میکنند
یادم میاد سال سوم زندگیمون رو که وقتی ما برای عیادت یکی از نزدیکان خونه رو ترک کردیم و غروب که برگشتیم و با خونه خالی مواجهه شدیم ، بله همه زندگی مونو دزد برده بود!!! فقط یخچال مونده بود و میز و کتابخونه مون، حتی لباسهامونم برده بود..!!!
و چون توکل کردیم، چه زیبا در عرض چند سال بهتر و زیباتر و باکیفیت از اون جایگزین شد، چرا که:
ما بسی گم گشته، باز آوردهایم
ما، بسی بی توشه را پروردهایم
میهمان ماست، هر کس بینواست
آشنا با ماست، چون بی آشناست
سبحان الله از لطفت الله جانم…
و چه زیبا دستمون رو گرفتی وقتی با توکل به تو مهاجرت کردیم و خودت چه دلهایی رو برامون مهربون کردی که همه چیز معجزه آسا جفت و جور بشه برامون….
چرا که:
ناخدایان را کیاست اندکیست
ناخدای کشتی امکان یکیست
وقتی تو صاحب قلبهایی ما چکاره ایم که بخوایم در غربت نگران باشیم…
آخه خداجانم تویی که با دشمنانت هم مهربونی ما که حداقل سعی میکنم ادی دوستانت رو در بیاریم دیگه چی داریم بگیم در مقابل لطفت که:
ما که دشمن را چنین می پروریم
دوستان را از نظر چوون میبریم!!
و اگر بخوام بنویسم از الطاف الهی تا قیامت میشه نوشت و تمام نشد چرا که لطف الهی به بندگانش پایانی نداره..
و ما چقدررر با مغز کوته بین خودمون همه چیز رو بت کردیم جز اربابمون رو…
اعوذ بالله من نفسی
این سخن، پروین، نه از روی هوی ست
هر کجا نوری است، ز انوار خداست
و به قول مولانای جان:
همه چیز هست و هیچ نیست جز او
وحده هو لا اله الا هوووو
سراسر غرق نور و عشق الهی باشید
سلام بر خالق عشق های بی وصف و بی وقف
سلام بر خالق زیبایی ها
و سلام بر بانوی آبرومندمن که به وجیهه ست
نه به خاطر همسر بودن بلکه به خاطر سی سال عشقی که در زندگی من بی هیچ واسطه و واهمه و چشم داشتی جاری کردی
مطمئنا استاد عزیز و مریم بانوی گرامی اینو درک میکنند که این تعریف نیست بلکه عیان و بیان نعمت بزرگ خداونده فقط بواسطه همون خواست توحیدی هردوی ما در سرآغاز زندگی مون
این که از خداوند بهترین حسنه دنیا و آخرت (همسر خوب) خواستیم.
و این زندگی در اوج عشق بوده و هست.
خداوند رو هزاران مرتبه شکررررررررر برای اجابت این نعمت عظیم
بیماری من در واقع با عشق درمان شد و طبیب از ابتدا بر بالین حبیب بود و تا انتها نیز ان شاءالله خواهد بود.
باشد تا رستگار شویم ( ان شاءالله)
سلام به شما نازنینم
سلام به لطف الهی
سلام به وعده حقی که خداوند اجابتش کرد و حبیب نامید..
دلم نیومد این همه محبت رو بی پاسخ بزارم عشق جانم….
خوب واقفم که این عشق لطف خداست در قلبی که در لحظه اکنون مقدس موحد شده…
هزاران هزاران بار سپاسگزارم از شما عزیزدلم که پا به پای بچه گی های من بچه گی کردی…
پا به پا ناشی گری های من ، صبر کردی…
پا به پای خستگی های من مقاومت کردی…
پا به پای بزرگ شدن من رشد کردی….
خدا رو شکر میکنم بابت همه این بزرگ منشیت عزیزم…
سپاسگزارتم که در ازل منو انتخاب کردی برای زندگی متاهلی در این دنیا…
و خدا رو هزاران هزاران بار شکر که منو لایق این انتخاب کرد…
سراسر غرق عشق و نور الهی باشی حبیب جانم
سلام به شما بانوی بزرگوار
چقدر خوشحال شدم و ذوق کردم از اینکه فهمیدم شما و آقای حافظان عزیز، دل و دلداده اید، خدا را سپاس.
چه نشانه قشنگی
چه احساس خوبی
چقدر خاطرات زندگی شما واقعی، زیبا و دوست داشتنی برایم نمود.
چه دل آدم قرص میشود، وقتی زوجی مثل شما دوتا عزیز را از دور میبیند و خاطرات شما را با هم میخواند….پس این اتفاقات خوب و این آینده الهی برای من و خانواده ام هم دور نیست!
ممنون که این خاطرات را به اشتراک گذاشتید
عشقتان مستدام
هزاران درود به شما برادر خوبم اقای علی بردبار
سپاسگزارم از توجه و لطف تون و از دعای زیباتون ، و شکرگزار خداوندم که این کامنت ها امروز برای شما نشانه ایی قشنگ و احساسی خوب رو هدیه کرد…
امیدوارم لحظه لحظه زندگی تون پر باشه از اتفاقات عالی…
دیروز وقتی کامنتها رو میخوندم و از انرژی ناب دوستان نازنینی چون شما بهره مند میشدم ، یادم میاد شما نوشته بودین دوتا فرزند 8و 10 ساله دارید که حتی نگران غذا خوردنشون هستین…
این مورد نظرمو جلب کرد..
و این نکته که مرقوم کرده بودین همه اینها از شرک ماست…
همون لحظه در دلم تحسینتون کردم که آفرین چه خوب این پدر توحید رو در همه ابعاد زندگی داره گسترش میده….
و امروز که چراغ آبی رنگ کنار عکسم رو با شوق باز کردم دیدم عجبببب…
واقعاااااااااا قوانین بسیار سنجیده و دقیق عمل میکنند…
در نهایت ممنونم که احساس زلالتون رو با ما به اشتراک گذاشتین
براتون عشقی از جنس نور آرزو میکنم، رها از هر وابستگی…
و پر شور مثل کودکان عاشق زیر باران..
و هر انچه از خداوند طلب کنیم بی شک پاسخ میدهد..
چون :
با کریمان کارها دشوار نیست
الهی غرق عشق و نور الهی باشید .
سلام وجیهه بانویِ نازنینم.
از قلم و کامنتت عشق میچکه، محبت و صفا و صمیمیت و نور میتابه.
مرسی که اینجا هستی و مینویسی وجیهه جانم.
خدا حافظِ خودتون و همسر محترمتون و فرزندانِ گلتون باشه.
خوشحالم امروز و الان هدایت شدم به کامنتِ زیباتون.
تحسینتون میکنم برای صبر و توکل و امیدتون در زندگی.
همگی در پناهِ رب العالمینِ نازنینم باشیم، در شادی و امنیت و سلامتی و ثروت.
خدایا شکرت برای دوستانِ ناب و توحیدیم در این سایتِ ارزشمند.
به نام ابر قدرت مهربان
سلام به دوست عزیزم امیدوارم که هرجا که هستید حالتون عالی باشه
خدایا سپاسگزارم که این کامنت زیبا رو خوندم در واقع هدایتم کردی
هرجایی که به خداوند از ته قلبم اعتماد کردم چقدر زیبا پاسخم رو داده
پاسخ این اعتمادم رو داده
همانطور که پاسخ اعتماد ابراهیم رو داده ، پاسخ موسی رو داده
همانطور که پاسخ اعتماد مادر موسی رو داد و….
موقعیت هایی هم پاسخ بی اعتمادی ام به خدا رو دیدم وچقدر ضرر دیدم اما متوجه شدم که همه چیز تحت کنترل او هست و بدون اذن و اجازه او برگی از درخت نمی افته
متوجه شدم که من هر آنچه که دارم از آن اوست و من هیچم در مقابل خداوند
به که برگردی، به ما بسپاری اش
کی تو از ما دوست تر می داری اش!
خدای من !
من در شرایطی بوده که از خداوند هدایت خواستم و به من گفته ولی من از ترسم از نگرانیم از شرکم انجام ندادم
میترسیدم از اینکه نکنه نشه نکنه درست نیست !؟
اما خداوند هم خودش بارها گفته که مومنان نه ترسی دارند و نه غمگین هستند
مادر موسی تونست احساسش رو کنترل کنه ، قدرت رو به رب بده و نگران نباشه نترسه ، خداوند از مادر موسی اونو بیشتر دوست داره یعنی حواسش نیست ؟!
خالق و مالک آسمان ها و زمین او هست پس قدرتش رو داره
اما واقعا ایمان واقعی میخواد که در این شرایط ذهن رو نجواها رو کنترل کنی و به حست و به ندای درونت گوش بدی و نه بترسی و نه غمگین بشی چرا که مشرک بشوی ممکنه بچه ات رو دیگه نتونی ببینی
اما مادر موسی رها کرده و کاملا به خدا سپرده
من هم در حال طی کردن تکامل برای فهم بهتر و عمیق تر توحید در زندگیم هستم ( توحید عملی )
سلام ب شما استاد عزیزم
سلام ب همه ی دوستان توحیدی …
استاد کلمه به کلمه حرف های شما حق بود حق…
توحید…شاید گفتنش راحت باشه ولی رسیدن بهش خیلی کار داره ،وقتی بهش میرسی اول از همه آرومی اروم ،استاد داستانی ک شما برامون گفتی دقیقا تو زندگی من اتفاق افتاده ،داستانش خیلی طولانی بخوام بشینم جز ب جز بگم ک حتما ب وقتش اینکار میکنم ،داستان برمیگرده ب جدایی من ازهمسرم ک غیر ممکن بود میگم غیر ممکن واقعا غیر ممکن ،هیچ وقت یادم نمیره 3سال پیش ک خواستم جداشم ،یه بنده خدایی ک مذهبی هم هست انسان بسیار عالی هم هست ،گفت ببین اینجوری ک نمیشه بدون حمایت و پول بخوای جدا شی باید یکی باشه ،پدری، برادری ک پشتت وایسن اینجوری نمیشه. وقتی وقتی وقتی گفتم خدایا خسته شدم خودت تکلیفم مشخص کن یا درست شه این رابطه یا تموم شه …باورتون میشه در عرض 1ماه داستان یه جوری چرخید ک اینم داستان داره همسرم حق طلاق ب من داد؟ن پدری درجریان قرار گرفت ک حمایت کنه ن برادری ن هیچ کس دیگه ای…و من برای جداییم شاید جمع ببندم 1ساعت هم زمان نزاشتم برای مراحل قانونیش؟؟؟؟؟آقا باورتون میشه ؟آخه خودم هنوز میگم خدای من دمت گرم دمت گرم …یه نکته دیگرم بخوام بهتون بگم قبلا همسرم میگفت ک ببین خواستی جداشی بری نمیزارم بچه رو ببینی میگم مادرش مرده …خداهم بیاد پایین من بچه رو نمیدم به تو….خب امااااااا چیشد قاضی ازم پرسیدتوافق شما برای حضانت بچه چیه؟(همسرم حضور نداشت) خب اینجا من بودم ک باید میگفتم .خب پدرش کیا میتونه ببینه بچه رو؟نفقه بچه چقدر باشه ؟؟؟؟من وقتی خواستم برم براجدایی هیچ پولی تو حسابم نبود و ی مراحلی نیاز ب وکیل داشت ،وکیل بهم گفت اشکال نداره یه مبلغ کمی بده تا آخر کار کامل کنی هزینه رو و من نمیدونم چطور این پول جور شد…
اما باز صحبت شما ک ذهن نجوا گر بیکار نمیشینه …کاری میکنه ما فراموش کنیم ک خدا کجاها دست مارو گرفت .و باید بصورت آگاهانه کنترلش کنیم ب خودمون یاد آور بشیم ک از ناسپاس نباشیم .خیلی دوستتون دارم عزیزای من
سلام خدمت شما استاد عزیزدوسال پیش به طرز خیلی عجیب من با شماآشنا شدم وتازه متوجه شدم که چقدررر حرفاتون درسته وتمام اتفاقات خوب یا بد رو خودمون رقم میزنیم امروز کتاب چگونه فکر خدارا بخوانید رو خوندم وبعداز 37 سال عمری که از خدا گرفتم خدای واقعی رو شناختم وبعدش فایل توحید عملی رو گوش دادم استاد عزیز شما پیغمبر زمانید انقدر حرفاتون راجب خدا توکل یکتاپرستی و چیزهایی که از زندگی خودتون تعریف میکنید به دل و قلب و بند بند وجود آدم میشینه که نمیشه درش شکی کرد چون توی این دوسالی که با شما آشنا شدم خیلی ازمسیر خارج شدم نزدیک یکسال هیچ فایلی ازتون گوش نکردم ولی چندماهه پیش دوباره شروع کردم و خداهم داره هدایتم میکنه متوجه خیلی چیزا شدم که دلیل مشکلاتم چیه و ترسهام رو کنار گذاشتم و توکل کردم به خدا و مطمعنم درست میشه الان تواین لحظه بعد دوسال فایل گوش کردن و دست دست کردن باتمام وجودم قبول کردم وخدای واقعی رو شناختم امیدوارم مورد هدایت خداوند قرار بگیرم و ازمسیر خارج نشم تا بتونم این آگاهی هارو اجرا کنم وعملی کنم درزندگیم و خالق بهترینهای زندگیم باشم ازتون تشکر میکنم که با دلسوزی هرآنچه که میدونید باعث هدایت بقیه بنده های خداوند میشه رو بدون کم و کاست مطرح میکنید و باعث خیر میشید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت استاد عزیزم، مریم خانم شایسته و سایر دوستان جان
ممنوم استاد عزیزم بابت این فایل خیلی ارزشمند که به نظرم اگر فقط به آگاهیهای همین فایل عمل کنم کل زندگیم دگرگون میشه.
واقعا جای جای شعر کلی جای تامل داره و نکات خیلی مهمی درش هست، مثلا بیت این چه فکر باطل است، رهرو ما اینک در منزل است، خداوند داره میگه من فکر همه جاشو کردم، تو اینطور ببین که الان رسیده به جای امن. این واسه منه که وقتی ایده ای اومد و تهش معلوم نبود تو اینطور فکر کن که همچی اوکی شده و عالی، واقعا همه چیز ایمان به غیبِ، دیشب داشتم چند آیه اول سوره بقره رو میخوندم ک متقین رو کسانی میدونه که ایمان دارن به غیب و به نظرم چقدر مهمه این و خداوند با کسی که بی چون و چرا بهش اعتماد میکنه خیلی حال میکنه. یا اون بیت که در تو تنها عشق و مهر مادریست، شیوه ی ما عدل و بنده پروریست که خداوند میگه تو فقط عاشق این بچه ای ولی من عدالتم همه جا هست و حواسم هست و منم که تو کل عمر این بنده رو پرورش میدم و حمایت میکنم و این خیلی از عشق مادر قویتره، همیشه اینطوره که وقتی چیزی رو خیلی دوست داریم فکر میکنیم ما میدونیم و میخایم با چنگ و دندون ازش حمایت کنیم ولی اگر بسپریم به خدای عادل و پرورش دهنده خیلی کارا خوب پیش میره. یا اون بیت که نرو تو فکر که سطح آب رو از گهوارش خوشتر میکنم واسش و سیلاب و موج رو که از نظر انسان قدرتمندن و خطرناک مثل دایه و مادر در اختیارش میزارم، پروین خوب توحید رو درک کرده و میخاد بمون بگه قدرت خدا بزرگتره از همه چی، یاد آیه ید الله فوق ایدیهم افتادم، دست خدا بالاتر از همه دست هاست، چقدر عالی میشه اگر بتونم باور کنم این بیت ها و آیه رو و تو زندگیم بهشون عمل کنم. ادامه شعر و اینکه بابا رود و دریا و… مگه به دست خودشون طغیان میکنن که بخای بترسی واسه بچت، منم که فرمان میدم بشون، همه چیز تحت کنترل منه و من هیچوقت فراموش نمیکنم و خیالت راحت، منم که بیشتر از همه دوسش دارم، چقدر این حرفا آرامش بخشن، کافیه فقط قبول کنم که همه چیز تحت کنترل خداست و خداوند لحظه ای فراموشم نمیکنه و از همه عاشق تر به من خداونده، چقدر باید تکرار کنم اینطور افکاری رو، اتفاقا دیشب داشتم فایل 6 قدم یک رو گوش میدادم و اونجا که خداوند میگه برگی از برگی نمیجنبه جز به فرمان من که باز ادامه ی همین بحثه و باز باید مرتب به یاد بیارم که همه چیز تحت کنترل خداونده و باز به قول یکی از آیات سوره بقره که در وصف خداوند میگه لا تاخذوه سنه و لا نوم، که چرتی هم نمگیره رو خدا رو چه برسه به خواب و این یعنی آقا نگران نباش که خداوند لحظه به لحظه حواسش هست.
بعد ادامه شعر و که از زبان خداوند در مورد نمرود میگه که همه چیز رو کنترل کردم که این بچه سالم بمونه ولی بعد که همه چیز اوکی شد ناسپاس شد و واقعا همیشه همینه، یادم میاد تو سنین نوجوانی تنها داشتم با قطار خرم آباد می اومدم سمت شهرمون شوش، اولین بارم بود و من یه استگاه قبل از ایستگاه شوش از پنجره قطار پریدم پایین و فکر میکردم ایستگاه خودمونه و قطار توقف نکرده، ساعت شاید 2 شب بود یا کم و بیش، ینفر اونجا بود سوال پرسیدم و گفت نه این یه ایستگاه قبل تره منم ریل قطار رو گرفتم و تو اون بیابون بدون نور و.. رفتم و فکر میکردم نهایت نیم ساعته میرسم، هرچی میرفتم نمیرسیدم و هیچ چیزی پیدا نبود و معلوم نبود کجا میرم، حتی تو مسیر یه رودخونه بود و ریل از رو اون رد میشد و اگر همون لحظه قطار می اومد باید از رو ریل میپریدم تو آب رودخونه از اون فاصله و. تو اون تاریکی. خلاصه هیچ خبری نشد و چند ساعتی بود راه رفته بودم، خسته و مستاصل و ناامید گفتم خدایا کمکم کن، قدرتتو بم نشون بده و تا اخر عمرم بهت ایمان میارم، هنوز دو سه دقیقه رد نشده چندتا سگ پارس کنان اومدن طرفم، تو دلم گفتم خدایا این بود کمکت!!! خلاصه انگار بم گفته شد بشین و سنگ بردار تا نشستم سگا ایستادن و فقط پارس میکردن و بعدا فهمیدم اینو که سگ اگر ازش فرار نکنی میفهمه نترسیدی ازش و اونه که میترسه، همینطور چند دقیقه شدیدا پارس میکردن و اگر فرار کرده بودم تیکه پارم میکردن، تا بعد از یه ربع ساعتی یکی داد زد کی اونجاست منم گفتم آقا بیا سگاتو ببر، گفت تو کیی منم جریانو گفتم و تو نگو چند متر اونورتر تو یه حصاری گله داره و خودش نگهبانشونه و یه تختی داره اونجا و منم برد پیش خودش و رفت از یه جایی واسم پتو و بالشت و… اورد و بعد تو حرفا مشخص شد عموم و پدرم رو میشناسه و… خلاصه خداوند همه چیز رو اوکی کرد و کمک کرد و منی که قول داده بودم دیگه بنده ی خوبی میشم، فراموش کردم لطف خدا رو و راه مواد و خلاف و… رو پیش گرفتم و عمری افسردگی و بدبختی و انزوا و شرک، تا اینکه تو اوج بدبختیا باز خداوند رو صدا کردم و با قانون و استاد آشنا شدم و واقعا همیشه خداوند هدایت کرده، همیشه تو سخت ترین شرایط بودش ولی یادمون میره، این فایلا و آیه ها و این اگاهیا تلنگری ان که یادمون نره، که دل بسپریم به قدرت خداوند، که همه چیز تحت کنترل خداونده، که تنها یه قدرت هست و اون خداونده، که از مادر مهربون تره. سپاسگزارم استاد عزیزم و هممون رو ب خداوند بزرگ میسپارم.