اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد توحیدی و بانوی توحیدی و تمام دوستان سایت .
چیزی که در این فایل خیلی نظر منو به خودش جلب کرد این بود که مثلا در دوران مادر حضرت موسی احتمالا تنها زنی که روی باورهای توحیدیش کار کرده بوده ایشون بودن که اونقدر باور احساس لیاقت داشتن و باور اینکه خداوند همیشه در حال هدایت هست رو در خودش ساخته که از بین اونهمه زنی که بچه شیرخواره داشتن فقط به مادر موسی خداوند الهام کرد تا نجات پیدا کنه و چقدر مادر موسی تسلیم خداوند بود که با اونهمه نجوای شیطان باز هم به الهامات الهی اجازه داد برای بلند شنیده شدن و وقتی اون کاری که خداوند بهش الهام کرد رو انجام داد و بچه رو در اب رودخانه رها کرد چه قبل انجام اینکار و چه بعد انجام اینکار صدر صد نجواهای شیطان بیکار نمیشینن و فقط تماشا کنن و نجواها هن حتما به این صورت بودن که احساس ندامت و پشیمانی و احساس قربانی بودن و کلی احساس بد دیگه که ای کاش اینکارو نمیکردم حالا معلوم نیست چه بلایی سر بچه ام بیاد بچه بقیه رو فرعون کشت اما من با دستای خودم کشتم بچه ام رو و معلوم نبوده که چند ساعت یا چند روز بعد از اینکه بچه رو در اب رها میکنه ازش به کلی بی خبر بوده و اگه به نجواها اجازه میداد اون رو از خواب و خوراک مینداختن و به کلی دیوانه اش میکردن اما اون چکار کرد انقدر باورهای قوی توحیدی داشته که به نجواهای شیطان اجازه خودنمایی نمیداده و با خیال اسوده فقط منتظر پلن های خداوند بوده برای اجرا کردنش و چقدر زیبا بودن پلن های خداوند به قول استاد رویایی بوده رسیدن مادر موسی به فرزندش .
من هر چند وقت یکبار این حس بهم دست میده وسوال بارون میشم خدایا دلیل خلقت من چی بود تو که منو برا خور وخواب وخشم وشهوت نیافریدی وهر بار با این سوال تکراری یه عالمه جواب جدید میگیرم حالا این بار باشما عزیزان به اشتراک میذارم
خدایااااااعاشقتم که اینقدر روشن بامن حرف میزنی
خدایا از تو چی بخوام؟؟؟؟
خب زهرا حالا خوب گوش کن تا از مسیرهات بگم
مسیر اول خودتی باید روی خودت کار کنی که همیشه بهتر باشی واینقدر که هرروز با یه زهرای جدیدتر روبه رو بشی و عاشقتر بشی، زیادم بهش سخت نگیر مهربون مثه یه دوست کنار خودت باش
مسیر خودت علاقمندیهاتم ((مطالعه ونوشتن))هست ببین به چی علاقه داری دنبال کن در این کشف بازم عاشقتر خودت میشی وهدایتهاتو میگیری
خودتو به تنهایی وخلوت دعوت کن ، پیاده روی تک نفره داشته باش ، تو عزیزترین کس خودت هستی
گاهی دوست داری تیپبزنی از زیباییهات لذت ببری
گاهی میخوای ساده وراحت باشی ،باش همینا درسته!! بخاطر هیچ کس خودتو تغییر نده،به کودک درونت بر میخوره!!! اینجا خیلی باید سرمایه گذاری کنی محصول احساس لیاقتو عزت نفس رو داری برو خوب استفاده کن ، فایلهای دانلودی جهاد اکبر هم که هست !!
مسیر بعدی خانواده اته اینقدر ارزشمندن که هر چه ارزششون رو درک کنی آرامشت بیشتر خواهد بود
مسیر بعدی ، خواندن قرآن و وقت گذاشتن برای فهم کتابیست که برنامه زندگیت در آن نوشته شده و
راهنمای خالقی برای مخلوقاتشه
اگه علاقمند به تدبر در قرآن شدی بدون که تا اینجا راهو درست اومدی ادامه بده آفررررین
((مسیرهای دیگه شخصی بود ))
خدایا فهمیدم وقتی وصل تو باشم خودت هدایتم میکنی نمیزاری عمرم به بیهودگی سپری بشه راهو نشونم میدی ومن باید حرکت کنم واگر حرکت نکردم دیگه تقصیر خودمه، خدایا من دیدم که بعضی جاها منو پرت میکنی تو دل ترسهام وهمون لحظه من درک میکنم که این چیزی نبوده این همه ترس برای اینه که خودمو باور نداشتم
دیدی نمردم، تازه احساس سبکی هم میکنم
اینقدر زدن به دل ترسها وبعد از عبور کردن ازشون لذت بخشه ،
حتی اونا که محال میدونستیم میرسیم تموم میشه عادی میشه عبور میکنیم دنبال جدیدتر میگردیم
سر هیچ کدوم نمیشه موند باز عزم رفتن می کنیم
این تکاپو این رفتن ما رو به کجا میرسونه؟
این باز رفتن باز رفتن چیه؟ کجا باید برسیم تا راضی باشیم ؟
کجا میگیم کافیه ؟ آیا هرچه هست فقط برای رسیدن بهشه وتمام !
آیا وقتی رسیدیم باید چیکار کنیم؟ (( هرجا رسیدی یه مسیرو طی کردی ودر این مسیر رشد کردی میرسی به آخرش اینجا رو رها میکنی میری گذر بعدی))
اگه سر یه گذر بیش از حد بمونی حست بد میشه دلت میخواد حرکت کنه عبور کنه ، ترسهات به زور نگهش میداره واین حستو بد میکنه، رها باش
خدایا از کجا بفهمم باید عبور کنم دلت میگه وصل باشی نچسییده باشی میری به سادگی عبور میکنی
خدایا من از تو چی بخوام ؟
که همیشه حسم خوب راهم درست در مسیر عاشق خودم وخدا ومخلوقاتش باشم
زهرا یه زندگی به تو بخشیدیم حالا باید این عمر رو طی کنی با اختیار وآزادی که به تو داده شده: میری وارد مسیرهای مختلف میشی یه جاهایی احساس خوبی داری تجربه های خوبی داری وبرحسب اختیارت گاهی وارد مسیرهای نادرست میشی وتجربه های سخت دردناکی کسب میکنی
در این مسیر سوال پیش میاد دنبال جواب میری
در هر کجا به تو بد گذشت یاد میگیری راهو پیدا کنی به خدا نزدیک میشی ،وقتی بد گذشت یعنی فهمیدی تو ارزشمندی ولایق بهترها هستی اینجا جای من نیست در هر لحظه خدا با توست حتی اگه تو باخدا نباشی
حالا توی این مسیر براساس رشد احساس ارزشمندیت ،هدایت میشی به آدمای بهتر ،جاهای بهتر، ارتبا طات بهتر، رفتارهای بهتر ، حرکت های شجاعانه تر یه سری آدم از دورت میریزه ، جات عوض میشه، وداری زندگیتو زندگی میکنی رشد میکنی واین رسیدنها وعبور کردنها نشانگر رشدتوست توی هیچی گیر نکردنت نشانه ی روان بودن توست اینکه به راحتی به سادگی از مراحل زندگیت عبور میکنی یعنی،
تو وصل سرچشمه ای در اون بالاها هستی (خدا )که داری به سمتش حرکت میکنی
پس مسیر حرکتت رو به زیبایی بیا دلبندم من منتظر توهستم تا وقتی آمدی پیشم شاد وسرخوش باشی
هیچ وابستگی به تعلقات پشت سرت نداشته باشی
میای در دل نوررررررر
خدایا از مسیر آمدنم بگو
بیا گُله به گُله ! وبدون مهمترین چیز شخصیتته بسیار ارزشمند بسیار محترم بسیار زیبا عاشق خودت باش
بز رگترین سرمایه ات خودتی فکر کن این امانتی است که در این مسیر داری میاری بدهی دست من، حتما خطرهایی در مسیر تهدیدت میکنه لغزشهایی اتفاق میفته ولی هیچوقت از فضل من غافل نشو
اجازه داری همه چی رو تجربه کنی ، خب اگه توی هر قسمتی به تکامل رسیده باشم حالم خوبه مسیر درستشو پیدا کرده باشم حالم خوبه دیگه راهوبلدم خودم میرم و با حس خوبی که دارم در آن مسیر به سرعت می فهمم چی درسته چی نادرست ویه ذره کج برم میفهمم برمیگردم(( این همون هدایته ))
حالا در این زندگی هر قسمتی رو بلد نبودم و نتونستم میخوام درست برم مثه، ارتباط با بچه هام، اینجا هی حست بد میشه تا راه درستو پیدا کنی ، وقتی وصل باشی هدایت میشی (( دقت کن همش اتصالت مهمه، وهر چی بیشتر خودتو دوست داشته باشی وسرزنش نکنی واحساس گناه در اشتباهات نداشته باشی اتصالت قویتره ))
خدایا عاشقتممممممممممممممممممممممممم
اونوقت ما بنده ها فکر میکنیم اگه وصل تو باشیم منتی است سر تو خدایا ، آااااااخه همش که به نفع ماست ، همش که با کمال میل فقط باید سپاسگزار این همه لطف باشیم ، چرا اینقدر پر روییم ، یه ذره حسمون بد میشه به جای اینکه طلبکار خودمون باشیم وببینیم کجا اشتباه کردیم بیایم عذر خواهی وطلب هدایت ،میریم قهر واز تو درو میشیم خوب که نتیجه لجبازی و نفهمی خودمونو دیدیم خسته وکوفته برمیگردیم میگیم خدااااایا کجا بودی ؟؟؟؟؟؟؟
یعنی هر جا بریم باز برمیگردیم به خدا از هر طرف، چه خوب بریم چه بد ، از همه طرف منتظر ماست ، حماقتمون که گل کنه ازش فرار میکنیم میچسبیم به عقل محدود خودمون ، واگر توحید رو باور داشته باشیم روی عقلمون حساب نمیکنیم و بارسنگینمون رو میذاریم زمین وتسلیم میشیم ومیگیم خدایا من به هر خیری از جانب تو فقیرم من هیچی هیچ هیچ هیچ هیچم !!
وهمین جاست که خدا میاد دستتو میگیره برای هزارمین بار بلندت میکنه به روی مبارکتم نمیاره وباز هم به خودت بستگی داره چقدر اعتماد کنی وبا چه قدرایمانی تسلیم باشی و هدایتت رو بپذیری یه بازی دونفره که همش من هستم وخدا ،بچرخ تا بچرخیم ، دستت از دستش دربیاد پرت میشی به نا کجا آباد
سلام به استاد عباسمنش گرامی و خانم شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسیم
واقعا که داستان به آب سپردن موسی توسط مادرش خیلی عالیه، و اینکه قدرت تنها دست خداست و چیزی که خدا بخواد حتما به درستترین شکل انجام میشه، اونهمه کودک کشته میشه ولی کودک اصلکاری توسط جریان آب به خانه دشمن میره و اونجا دوباره به آغوش مادرش برمیگرده و بزرگ میشه از اینهمه نظم در شگفتم که خداوند آگاه همه چیز را درست و به موقع انجام میده من واقعا به زمانبندی خدای دانا و توانا در کارهایم ایمان دارم و از او طلب صبر و آرامش در مراحل زندگیم دارم ، واقعا هم وقتی خدای مهربان دشمن را میپرورد چگونه باور کنیم که ما از نظرش پنهان شویم یا فراموشمان کند پاک و منزه است خدای یکتا از هر شرک
سپاسگزارم پروردگارم سپاسگزارم پروردگارم بخاطر این آگاهیها
دوستتون دارم براتون عشق و محبت و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمتهای فراوان آرزومندم
سلام بر دوستان هم سفر در این سایت ارزنده و همچننین استاد عباس منش محترم و همسرشان، امروز که این جای سایت هستم دقیقا دهمین سالگرد شروع یک مرحله پیچیده از زندگیم که ابتدایش ذوق بود و بعد فلاکت و ورشکستگی و زیر صفر و بعد نجاتم در اوج ناباوری و به شکل حیرت انگیز درست دقیقه آخر توسط خدا . امروز حال دلم عجیب بود چند روزیست بیشتر از روزهای قبل تر مشغول واکاوی خودم و این چند سال زندگیم هستم . توحید توحید توحید عجب رازهای بزرگی در این یک کلمه هست خدا رو شاهد میگیرم اگر صد بار مثلا از خواب بیدار بشم و بگویند که هر آنچه دیدی از کابوس های وحشتناک چندین ساله و آن همه فراز و فرود همه اش یک خواب بود و میتوانی این راه را نروی و در همان حالت قبل به زندگی ادامه بدی ( مشروط به اینکه انتخاب سومی نداشته باشم ) خدا رو شاهد میگیرم که این راه رو صد بار دیگه هم بشه انتخاب میکنم چون من رو ساخت چون رشدم داد چون موحدترم کرد و اینها هزاران برابر چندین ملیارد تومن مغازه و سرمایه هایی که از دست دادم برایم می ارزند . من روی کسانی حساب باز میکردم که از هر حیث موجه بودند از انسانیت از سخاوت و از وجدان از تعهد و از شرافت همه سرآمد بودند اما به طرز شگفت انگیزی همه یکی بعد از دیگری پشتم رو خالی میکردند و حتی به من آسیب میزدند اون روز ها نمیدونستم مشکل از کجاست و در مقابل اون اشخاص جبهه میگرفتم و با اونها برخورد میکردم و خبر نداشتم که این خداست که میخواد روی نیازم رو فقط به سمت اون بچرخونم و به روح خودم برای رشد کردن کمک کنم. به قول مرحوم پروین اعتصامی: نعمت زان معنی ندادندم خسان ؛ تا تو را دانم پناه بی کسان؛ تیشه زان بر هر رگو بندم زنند تا که با لطف تو پیوندم زنند ؛ ناتوانی زان دهی بر تندرست ؛ تا بداند هر چه دارد مال توست ….. .من آنقدر مشرک بودم که حتی زمانی که برجام امضا شد کلی ذوق کردم که اوضاعم به طبع بهتر میشود و عجیب بود آن سال فلاکت بارترین سال زندگی من بود خدا شاهده . و حیرت انگیز تر از همه افرادی بودند که من آنها رو بی خیر ترین و به درد نخور ترین افراد برای اینکه خیری و یاری از دستشون بر بیاد میدونستم و عجیب اینکه بدون اینکه حتی بهش فکر کنم اتفاقا از طرف اونها دو موردشون کمک ها و راهنمایی های خیلی به درد بخوری نصیبم شد که خیلی به کارم اومد و من بعدها رمز و راز این کار رو درک کردم و اتفاقا و نکته خنده دار اینکه تا اومدم به اونها هم وابسته بشم به همان حالتی که از اول داشتند برگشتند یعنی حالت خساست.
و پایان کامنتم رو با یک بیت باز از مرحوم اعتصامی تمام میکنم ؛ هر که مسکین و پریشان تو بود : خود نمیدانست و مهمان تو بود. روز و شب همگی به خیر
سلام بر دوستان هم سفر در این سایت ارزنده و همچننین استاد عباس منش محترم و همسرشان، امروز که این جای سایت هستم دقیقا دهمین سالگرد شروع یک مرحله پیچیده از زندگیم که ابتدایش ذوق بود و بعد فلاکت و ورشکستگی و زیر صفر و بعد نجاتم در اوج ناباوری و به شکل حیرت انگیز درست دقیقه آخر توسط خدا . امروز حال دلم عجیب بود چند روزیست بیشتر از روزهای قبل تر مشغول واکاوی خودم و این چند سال زندگیم هستم . توحید توحید توحید عجب رازهای بزرگی در این یک کلمه هست خدا رو شاهد میگیرم اگر صد بار مثلا از خواب بیدار بشم و بگویند که هر آنچه دیدی از کابوس های وحشتناک چندین ساله و آن همه فراز و فرود همه اش یک خواب بود و میتوانی این راه را نروی و در همان حالت قبل به زندگی ادامه بدی ( مشروط به اینکه انتخاب سومی نداشته باشم ) خدا رو شاهد میگیرم که این راه رو صد بار دیگه هم بشه انتخاب میکنم چون من رو ساخت چون رشدم داد چون موحدترم کرد و اینها هزاران برابر چندین ملیارد تومن مغازه و سرمایه هایی که از دست دادم برایم می ارزند . من روی کسانی حساب باز میکردم که از هر حیث موجه بودند از انسانیت از سخاوت و از وجدان از تعهد و از شرافت همه سرآمد بودند اما به طرز شگفت انگیزی همه یکی بعد از دیگری پشتم رو خالی میکردند و حتی به من آسیب میزدند اون روز ها نمیدونستم مشکل از کجاست و در مقابل اون اشخاص جبهه میگرفتم و با اونها برخورد میکردم و خبر نداشتم که این خداست که میخواد روی نیازم رو فقط به سمت اون بچرخونم به قول مرحوم پروین اعتصامی: نعمت زان معنی ندادندم خسان تا تو را دانم پناه بی کسان؛ تیشه زان بر هر رگو بندم زنند تا که با لطف تو پیوندم زنند ؛ ناتوانی زان دهی بر تندرست تا بداند هر چه دارد مال توست ….. .من آنقدر مشرک بودم که حتی زمانی که برجام امضا شد کلی ذوق کردم که اوضاعم به طبع بهتر میشود و عجیب بود آن سال فلاکت بارترین سال زندگی من بود خدا شاهده . و حیرت انگیز تر از همه افرادی بودند که من آنها رو بی خیر ترین و به درد نخور ترین افراد برای اینکه خیری و یاری از دستشون بر بیاد میدونستم و عجیب اینکه بدون اینکه حتی بهش فکر کنم اتفاقا از طرف اونها دو موردشون کمک ها و راهنمایی های خیلی به درد بخوری نصیبم شد که خیلی به کارم اومد و من بعدها رمز و راز این کار رو درک کردم و انفاقا و خنده دار اینکه تا اومدم به اونها هم وابسته بشم به همان حالتی که از اول داشتند برگشتند حالت خساست.
و پایان کامنتم رو با یک بیت باز از مرحوم اعتصامی تمام میکنم ؛ هر که مسکین و پریشان تو بود خود نمیدانست و مهمان تو بود. روز و شب همگی به خیر
اومدم فایل الگوهای تکرار شونده رو که دانلود کرده بودم، گوش بدم که یه لحظه همینطوری دلی اومدم سمت فایلهای دانلودها و نگاهم به فایل توحید عملی افتاد تو همین لحظه یه تماس تلفنی داشتم که یکی از عزیزانم درگیر بیماری بود که دکتر کم و بیش چیز جالبی نگفته بود،همینکه گوشیرو قطع کردم یک آن دنیار رو سرم چرخ رفت و بی اختیار از همه چی دست کشیدم و سرم رو میز تکیه دادم و نمیدونم چقدر ولی فقط مدتی دیگه تو این دنیا نبودم،و همش میگفتم ته دلم که چیکار باید بکنم من باید چیکار کنم من درمونده شدم، که یک آن به خودم اومدم و نمیدونم چطور ولی زدم همین فایل شروع شد.
وای وای خدای من این فایل دقیقا داره جواب درموندگی من رو میده
داره جوابمو میده و میگه
حیرت هرکس در این عالم به قدر بینش است
هرکه بیناتر در این هنگامه حیران بیشتر
و منیکه الان ارومه ارومم
دیگه خبری از سنگینی که یکم قبل رو قلبم احساس میکردم نیست
و این انرژی رو هیچ کس به من نمیتونست به این با شکوهی هدیه بده، جز زبان خداوندگارم که در کلام استاد جاریست
ممنونم استاد
بهشت همین لحظه اکنون هست وقتی ارامش رو دوباره به من هدیه داد.
امروز دلم میخواست یه کم بیشتر غرق بشم تو حال و هوای توحیدی بودن، دلم میخواست بیشتر باهاش حرف بزنم وبیشتر ازش بشنوم، دلم میخواست از خودم وافکارم رها بشم، افکاری که مدام در حال تغییرند، ومن هی باید سعی کنم مراقبشون باشم…
این در حالی هست که اینجا تو ایران، تو گیلان تورشت، من توی خونه ی خودم ، توی اتاق خواب دوست داشتنی ام روبروی پنجره ای که وسط مرداد ماه وسط چله ی تابستون بازه به سمت باران بی نظیری که شبیه همین بارانی هست که توی این فایل داره میباره!!!!!
الله اکبر از این باران که تودل تابستون اینجوری میباره وبوی خاک بارون خورده ادم رو مست میکنه، واین در حالی هست که کل کشور اعلام کردند امروز وفردا به خاطر شدت گرما وبالا بودن دما بهتره از خونه بیرون نیاین!!!
من تا همین دو ساعت قبل ،در حالی نشسته بودم وداشتم قبل دیدن این فایل به پنجره نگاه میکردم که افکارم به هم پیچیده بود!!
هی میگفتم چقد بده محرم وصفر، کار وکاسبی ما آرایشگرها هم خوابیده، همش خونه هستم مشتری خبری نیست، چقدر پاشم خونه رو تمیز کنم ، چقدر برم قدم بزنم یا ورزش کنم؟ چقدر برم بیرون تو دل طبیعت وبرگردم خونه؟ چقدر دراز بکشم رو تخت و فیلم ببینم، چقدر برم تو سایت و فایل ببینم و کامنت بخونم وکامنت بذارم ؟؟؟؟؟
آره فکرم داشت اینارو میگفت که اومدم قسمت فایلهای دانلودی، از خدا خواستم از فایلهای توحید در عمل یه دونه اش رو برام انتخاب کنه، این فایل رو انتخاب کرد پلی کردم شروع کردم به گوش دادن، دراز کشیدم رو تختم وداشتم از پنجره اسمون رو نگاه میکردم از بارون خبری نبود و هوا گرم بود!!
وسطهای فایل خوابم برد، بعد یه نیم ساعتی بیدار شدم دیدم بارون قشنگی داره میباره وصدای استاد میاد که داره میگه یه پشه جون نمرود رو گرفت!!!
روز من تبدیل شد به دو بخش!!!
یه بخش قبل تصمیم گرفتن برای اینکه از دست اون افکار فرار کنم ویه بخش به اینکه تصمیم گرفتم بیام برای اون افکار جایگزین پیدا کنم با گوش دادن به یه فایل توحیدی!!!
چقدر حالم بهتر شد، ودیدم نسبت به اون افکار عوض شد وانگار خداوند به افکارم برکت داد یعنی از شکل منفی به مثبت تبدیل شدند…
دیدم چقدر خوشبختم که توی کشور خودم توی استان خودم توی شهر خودم توی خونه ی خودم توی اتاق خودم دراز کشیدم رو به پنجره ای که بازه به سمت بارون ، صحیح وسالم، مسرم کنارمه،به اندازه ی نیازم پول توحسابم هست، حالا خوبه ایام محرم وصفر هست ونیاز نیست هر روز برم سالن و وقت بیشتری دارم روی خودم کار کنم، بیشتر ورزش کنم، بیشتر برم به طبیعت، بیشتر بخوابم بدون اینکه تایم بگیرم، بیشتر به خونه برسم، بیشتر تو سایت باشم و روی خودم کار کنم….
چون من تصمیم گرفتم که افکارم تغییر کنه این اتفاق افتاد اگر تصمیم نمی گرفتم بدون شک امروز نشخوار افکار منفی داشتم تا شب….
میخوام بگم جهان وجهانیان دارند مسیر خودشون رو میرند، هممون داریم میریم، باید بریم، جهان هر لحظه در مدار خودش داره پیش میره، جای استپ نداره، در جا زدنی در کار نیست، باید بری، باید سعی کنی به سمت جلو بری، وگرنه زیر چرخ دنده های جهان له میشی!!!
بهانه ها، ناامیدی ها، درجا زدن ها، چه کنم چه کنم ها بلاخره نابودت میکنه…وکسی هم نمی تونه بهت کمک کنه چون تو یه طرح الهی داری که باید انجامش بدی اومدی که انجامش بدی اونم به درستی تا در جایگاه درست باشی همیشه، واین فقط وفقط کار خودته نه هیچکس دیگه….
موسی انتخاب شده بود وطرح الهی زندگیش این بود که اون مسیر رو از سر بگذرونه، ومادر موسی باید موسی رو میذاشت توسبد ورها میکرد توی رود،معلومه ترسید معلومه نمی خواست انجامش بده، ولی همون نیرویی که میخواست این کار انجام بشه هدایتش کرد قلبشو اروم کرد و کمکش کرد که انجامش بده، مادر موسی با همه ی ترسی که داشت انجامش داد و نتیجه بدون شک براش دلپذیر شد!! فرزندش در بهترین شرایط به آغوش خودش برگشت و بزرگ شد!!
این نتیجه برای مادر موسی مهر تاییدی شد برای اینکه ببینه خداوند محافظ ونگهدار و صاحب اختیار وهمه ی کاری خودش وزندگیشه و بهترینهارو برای خودش وفرزندش میخواد…
اماااا آیا منه مینا اینکارو میکنم همیشه؟؟؟
وقتی میشینم نگاه می کنم به گذشته می بینم که طرح الهی زندگی من مثل روز روشن بوده وهست، هر جا من گفتم می تونم بلدم یا ترسیدم و به سختی انجامش دادم اونجاها اصلا نه توکلی بود و نه سپردنی و خب نتیجه هم در اکثر مواقع خیلی بد و نادلخواه از آب در اومد…
و هر جا که تسلیم بودم حالا یا از روی عجز واجبار یا با ایمان وتوکل واقعی نتایج شگفت انگیز شد!!
ولی خیلی پیش اومده که من یه جاهایی تو زندگیم تو موقعییت های مشابه قرار گرفتم ولی باز شک وتردید اومده سراغم، باز ترسیدم، باز رو کله ی پوک خودم حساب باز کردم، خواستم برم انجامش بدم یه کم جلو رفتم اما نتونستم ،جوریکه انگار دیگه تمام وجودم قفل شد و نمی تونستم قدم از قدم بردارم، بعد یه دفعه یادم افتاد که اصلا قرار نبوده ونیست تنهایی انجامش بدم اصلا خدای من اینو هیچوقت ازم نخواسته وهیچوقت منو تنها رها نکرده، همون موقعه سریع گفتم من نمی تونم من بلدنیستم در توان من نیست دیگه نمیخوام مثل گذشته گند بزنم بیا دوتایی انجامش بدیم و خدا اومده و باهم انجامش دادیم، منتهی ما یادمون میره این موضوع رو، حتی اگر هزار بار دیگه تو شرایط سخت قرار بگیریم بازم اولش می ترسیم و شک میاد سراغمون، واین طبیعیه، ولی اگه تو همون حال بمونیم اگر خودمون رو از دست نجواها نجات ندیم اگر سعی نکنیم لطف ورحمت خداوند رو بیاد بیاریم شکستمون حتمی هست!!
اینجوری میشه که اول نجواها میان سراغت( صدای شیطان) بهت وعده ی فقر وبدبختی میده، بهت ترس تنها شدن وبی کسی میده، بهت حس ناکافی بودن میده، بهت حس کمبود واحساس گناه میده و کم کم از همه جا ناامیدت میکنه حتی از لطف ورحمت خداوند، یه ساعت منفی نگریت میشه چند ساعت بعد میشه یکی دو روز وبعد همینطور میبردت تا برسی به جایی که می بینی شدی یه ادم ترسوی افسرده و بی حال وحوصله که شدی مثل 98 درصد مردم جامعه داری اخبار می بینی، داری تو فضای مجازی ول میچرخی، حوصله نداری به کار وزندگیت برسی، همش داری غر میزنی و گله میکنی تازه نشستی پای حرفهای پوج وبی سروته ادمهایی که هیچ برنامه ای برای زندگیشون ندارند وهمینطور بی هدف فقط دارند روزشون رو شب میکنند وشبشون رو صبح!!! واین یعنی تو دیگه تومسیر درست نیستی…..
خدارو صدهزار مرتبه شکر که مارو هدایت کرد به آشنایی با شما استاد قشنگم واین اگاهیهای ناب که مثل باران الهی مثل رود جاری وساری در دسترسمون هست، برای ماها که تواین مسیر هستیم وقوانین رو بلدیم توشرایط سخت که نجواها میان سراعمون فقط کافیه گوشیمون رو برداریم بیایم وارد سایت بشیم روی یه فایل کلیک کنیم و ببینیم وبشنویم، بعدش به صورت خودکار در عرض چند دقیقه وچند ساعت می بینیم که از اون نجواها واون فضای مسموم ذهنی چقدر فاصله گرفتیم..
دقیقا مثل راننده ای که پشت فرمون یه لحظه خوابش میگیره می پیچه توخاکی، بعدش یه سرعت گیر باعث میشه خوابش بپره وبرگرده به مسیر وبه راهش ادامه بده….
واین نشون میده که تغییر دیدگاه، چقدر می تونه کمک کننده باشه روی کنترل ذهن…
الهی هزاران بار شکر الله مهربان به خاطر این نعما بزرگش، وجود شما استاد عزیزم واگاهیهاتون توی زندگی تک تک ما، بدون شک طرح الهی زندگی شما همین بوده وهست، که قوانین جهان هستی رو درک کنید بفهمیدش بهش عمل کنید نتیجه بگیریدوباعشق وبه شیوه ای دلچسب و آسان به کسایی که دنبال درک جهان هستند وشناخت خودشون وخداوند بیاموزید…
من همیشه عاشق داستانهای قرآنی بودم از بچگیم ولی همیشه در حد داستان بود برام ومیگفتم اینها فقط مربوط به پیامبران الهی هست ولی از وقتی شما این داستانها رو برامون شرح دادید تفسیر کردید مثال زدید باورم اینه که این داستانها برای من درس زندگیه، درس رسیدن به خوشبختی در دنیا وآخرته، اینکه بیاموزم چطور بهش برسم، خداوند دقیقا با هر کلامش در کتابش خیلی واضح وروشن این درس رو بهمون میده….
چی از این زیباتر وقشنگنتر؟؟
ان شالله که خداوند توفیق بده هر لحظه در این مسیر ثابت قدم باشیم
منم خوشحال شدم بانو که برام کامنت گذاشتید و از حستون گفتید خدا شما وعزیز دلتون رو حفظ کنه در پناه امنش هر لحظه وهمیشه…
منم ذوق میکنم وقتی کامنت میخونم می بینم گاهی بچه ها میگن تو رشت یا گیلان هستند، میدونید حس خوبیه که آدم می بینه وقتی خودش به مسیر درستی هدایت شده حالا هرچند کم ولی اندازه خودش به شناخت خداوند وقوانینش رسیده دوست داره خانوادش همسایه اش همشرهیهاش هم وطنش و کل مردم جهان مسیریاین چنین پاک ومطهر وصاف و دل انگیز و زیبا رو پیدا کنند و تواین مسیر صراط مستقیم باشند…
ان شالله که به لطف الله هر روز وهرشب، تا اخر عمر تک تک مادر مسیری که بهترین مسیر هست برای رسیدن به سعادت دنیا واخرت ثابت قدم باشیم هرلحظه وهمیشه…
وان شالله خدا استاد عزیزمون ومریم جان رو برامون حفظ کنه، آمین
یه بحثی امروز ذهنمو درگیر کرد که برای خودم جالب بود
پایینتر از مغازه ما یه دارالقرآن هست که یه آقایی وقفش کرده که تقریبا تنها دارالقرآن شهرمون هست
ساختمان بزرگی هم داره
که واقفش پارسال فوت شد ( احتمالا بر اثر سکته)
که این بنده خدا یه ویلایی داشته که حدودا سال 92اینا داده بودتش به مشارکت که سازنده براش بسازه ، من این داستان رو از همسایه ها شنیدم
(البته ساختمونشم رفتم از نزدیک دیدم و اتفاقا یه واحدم ازش فروختم)
وقتی که میده به مشارکت ، با سازنده به چالش میخورن و بعداز سالها و دادگاه و این داستانها
با سازنده اولی فسخ میکنه و با سازنده جدید بعد حدود 10سال ساختمون تکمیل و به بهره برداری رسیده 6طبقه و 12 واحد داره
داشتم به این فکر میکردم که حتی اگه فلانی هم باشی که یه ساختمون به اون بزرگی رو وقف قرآن کرده باشه هم اگه قوانین خداوند رو رعایت نکنی کارت به گره میخوره و خدا میدونه چی به سرت میاد
البته تو قرآن هم بارها خداوند به حضرت محمد تذکر میده که اگه رعایت نکنی یار و یاوری از سوی ما نخواهی داشت و دچار خسران و گمراهی میشی
ایشالله که بتونم متمرکز بمونم و از این آگاهی ها استفاده کنم
سلام ب استاد عزیزو مهربونم و خانم شایسته زیبا و شاد .
و سلام به خانواده صمیمی خودم که خیلی همتون.رو دوس دارم سپاس گذارخداوندم ک شما با این همه مهربونی و انرژی بالا و صمیمت و بهم داده و از شما همه ممنونم و سپاس گذارم که با کامتت هاتون بهمون انرژی میدین .
استاد واقعا هم از شما سپاس گذارم که این فایل و گذاشتین که واقعا معنی واقعی ایمانو نشون میده و خداوند ب مادر موسی میگه بچت و بنداز نگران نباش این بچت الان تو منزل خودشه ینی ما وقتی که ایمانمو نشون میده کارا انجام شدن درسته که ما نمیبینیم ولی تمام کارا درست شدن از طرف خداوند و فقط ما باید ایمانمون رو نشون بدیم و حرکت کنیم و احساسمون رو خوب کنیم .
واقعا خداروشکر میکنم که هدایت شدم به این فایل زیبا و از استاد عزیزم سپاس گذارم که این فایل زیبا رو ب ما نشون داد و گذاشت روی سایت و از مریم خانم سپاس گذارم که رانندگی کردن تا استاد این فایل و روی سایت برای ما بزاره انشالله که این اترژی ک ب ما دادین 10 برابرش برگرده براتون
دوستون دارم انشالله همه به تک تک خواسته هاشون برسن . الهی آمین .
بنام خدای مهربانم.
سلام به استاد توحیدی و بانوی توحیدی و تمام دوستان سایت .
چیزی که در این فایل خیلی نظر منو به خودش جلب کرد این بود که مثلا در دوران مادر حضرت موسی احتمالا تنها زنی که روی باورهای توحیدیش کار کرده بوده ایشون بودن که اونقدر باور احساس لیاقت داشتن و باور اینکه خداوند همیشه در حال هدایت هست رو در خودش ساخته که از بین اونهمه زنی که بچه شیرخواره داشتن فقط به مادر موسی خداوند الهام کرد تا نجات پیدا کنه و چقدر مادر موسی تسلیم خداوند بود که با اونهمه نجوای شیطان باز هم به الهامات الهی اجازه داد برای بلند شنیده شدن و وقتی اون کاری که خداوند بهش الهام کرد رو انجام داد و بچه رو در اب رودخانه رها کرد چه قبل انجام اینکار و چه بعد انجام اینکار صدر صد نجواهای شیطان بیکار نمیشینن و فقط تماشا کنن و نجواها هن حتما به این صورت بودن که احساس ندامت و پشیمانی و احساس قربانی بودن و کلی احساس بد دیگه که ای کاش اینکارو نمیکردم حالا معلوم نیست چه بلایی سر بچه ام بیاد بچه بقیه رو فرعون کشت اما من با دستای خودم کشتم بچه ام رو و معلوم نبوده که چند ساعت یا چند روز بعد از اینکه بچه رو در اب رها میکنه ازش به کلی بی خبر بوده و اگه به نجواها اجازه میداد اون رو از خواب و خوراک مینداختن و به کلی دیوانه اش میکردن اما اون چکار کرد انقدر باورهای قوی توحیدی داشته که به نجواهای شیطان اجازه خودنمایی نمیداده و با خیال اسوده فقط منتظر پلن های خداوند بوده برای اجرا کردنش و چقدر زیبا بودن پلن های خداوند به قول استاد رویایی بوده رسیدن مادر موسی به فرزندش .
در پناه خدای یکتا باشید.
به نام خدای مهربانم وسلام برشما عزیزان
این قسمت دوم کامنت قبلیه!
من هر چند وقت یکبار این حس بهم دست میده وسوال بارون میشم خدایا دلیل خلقت من چی بود تو که منو برا خور وخواب وخشم وشهوت نیافریدی وهر بار با این سوال تکراری یه عالمه جواب جدید میگیرم حالا این بار باشما عزیزان به اشتراک میذارم
خدایااااااعاشقتم که اینقدر روشن بامن حرف میزنی
خدایا از تو چی بخوام؟؟؟؟
خب زهرا حالا خوب گوش کن تا از مسیرهات بگم
مسیر اول خودتی باید روی خودت کار کنی که همیشه بهتر باشی واینقدر که هرروز با یه زهرای جدیدتر روبه رو بشی و عاشقتر بشی، زیادم بهش سخت نگیر مهربون مثه یه دوست کنار خودت باش
مسیر خودت علاقمندیهاتم ((مطالعه ونوشتن))هست ببین به چی علاقه داری دنبال کن در این کشف بازم عاشقتر خودت میشی وهدایتهاتو میگیری
خودتو به تنهایی وخلوت دعوت کن ، پیاده روی تک نفره داشته باش ، تو عزیزترین کس خودت هستی
گاهی دوست داری تیپبزنی از زیباییهات لذت ببری
گاهی میخوای ساده وراحت باشی ،باش همینا درسته!! بخاطر هیچ کس خودتو تغییر نده،به کودک درونت بر میخوره!!! اینجا خیلی باید سرمایه گذاری کنی محصول احساس لیاقتو عزت نفس رو داری برو خوب استفاده کن ، فایلهای دانلودی جهاد اکبر هم که هست !!
مسیر بعدی خانواده اته اینقدر ارزشمندن که هر چه ارزششون رو درک کنی آرامشت بیشتر خواهد بود
مسیر بعدی ، خواندن قرآن و وقت گذاشتن برای فهم کتابیست که برنامه زندگیت در آن نوشته شده و
راهنمای خالقی برای مخلوقاتشه
اگه علاقمند به تدبر در قرآن شدی بدون که تا اینجا راهو درست اومدی ادامه بده آفررررین
((مسیرهای دیگه شخصی بود ))
خدایا فهمیدم وقتی وصل تو باشم خودت هدایتم میکنی نمیزاری عمرم به بیهودگی سپری بشه راهو نشونم میدی ومن باید حرکت کنم واگر حرکت نکردم دیگه تقصیر خودمه، خدایا من دیدم که بعضی جاها منو پرت میکنی تو دل ترسهام وهمون لحظه من درک میکنم که این چیزی نبوده این همه ترس برای اینه که خودمو باور نداشتم
دیدی نمردم، تازه احساس سبکی هم میکنم
اینقدر زدن به دل ترسها وبعد از عبور کردن ازشون لذت بخشه ،
[ شما هم میتونی ! اگه نمیترسیدی الان چیکار میکردی؟ بله باشمام یکم فکر کن !! شیرجه بزن تا عمق ترست!!
(( این قسمت ازیکی کامنتهای نسرین سلطانی عزیزه))]
وقبلش قطعا من رشدمو کرده بودم و زمان حرکتم رسیده بوده وحرکت نمیکردم وتو منو هل دادی بردی بردی و گذاشتی تو مسیر حرکت درست !
خدایا شکررررررررررت من نباید نا امید بشم باید از عمرم زیبا استفاده کنم
خدایا تو خیلی زیبایی حکیمی عالمی خدایا تو چقدر خوب منو می فهمی چون دوستم داری کی میتونست این جوابها رو به من بده
عاشقتم که عزیزم
خدایا میدونی حالا دیگه فهمیدم هر وقت خودمو گول میزنم ، حسم بد شد، تقصیر خودمه! ولی خدایا تو اینقدر مهربونی که همون وقت هم هستی و میای !!
اگه من خودمو میزنمکوچه علی چپ چون هنوز باید روی شخص خودم وافکارمو وباورهامو ذهنیاتم کار کنم
مشکل ازمنه که راه نمیدم خدا همیشه آماده اس به من کمک کنه منم که باید به پذیرش رسیده باشم
تا پذیرش نشی به مطب خدا راهت نمیدن بیا دم درب دردتو بگو بخواه درمان بشه بعد پذیرش میشی یکم انتظار بعد میری خدا رو می بینی و خدا نسخه اتو می پیچه
منشی خدا کیه ؟؟ مهمه! نه!ولی برام جالبه بدونم!
حواستو جمع درمان خودت کن به حواشی نپرداز
داروهاتو گرفتی باید استفاده کنی تا جواب بده وباشوق که مصرف کنی تمام وجودت شفا روباور میکنه و اتفاق خوبه میفته
خدایا عاشقتم دووووووستم خیلی قشنگی خدایا
آرزو میکنم دلتون به نور خدا روشن باشه وهدایتهاتو نو بگیرید و درکمال آرامش قدم بردارید.
دوستتون داررررم
سلام بر عزیزان دل
گفتگوی من وخدا بعد از دیدن این فایل زیبای استاد
خدایا یه چیزی مهمه که ثابت باشه اون درست باشه قوی باشه سرچشمه عالی باشه
سرچشمه درون ما چیه؟ (( عزتت رو فراموش نکن ، هیچی بیرون از تو بهت ارزش نمیده! همه چی درونته، منبع ارزش در وجودته اونو باور کن))
خدایا خیلی قشنگه خونه ماشین سفرهای زیبا ارتباطات عالی ،موفقیت بچه ها، خوشحالی با خانواده ، دوست داشتن خودم،تنهایی با خداهرچه نعمتم داشته باشیم
یه چیزی از سرچشمه باید درست باشه بعد اینها میشه حواشی هی عبور میکنیم هی عبور میکنیم
خدایا قضیه چیه میرسی تموم میشه عادی میشه میرسی تموم میشه عادی میشه
حتی اونا که محال میدونستیم میرسیم تموم میشه عادی میشه عبور میکنیم دنبال جدیدتر میگردیم
سر هیچ کدوم نمیشه موند باز عزم رفتن می کنیم
این تکاپو این رفتن ما رو به کجا میرسونه؟
این باز رفتن باز رفتن چیه؟ کجا باید برسیم تا راضی باشیم ؟
کجا میگیم کافیه ؟ آیا هرچه هست فقط برای رسیدن بهشه وتمام !
آیا وقتی رسیدیم باید چیکار کنیم؟ (( هرجا رسیدی یه مسیرو طی کردی ودر این مسیر رشد کردی میرسی به آخرش اینجا رو رها میکنی میری گذر بعدی))
اگه سر یه گذر بیش از حد بمونی حست بد میشه دلت میخواد حرکت کنه عبور کنه ، ترسهات به زور نگهش میداره واین حستو بد میکنه، رها باش
خدایا از کجا بفهمم باید عبور کنم دلت میگه وصل باشی نچسییده باشی میری به سادگی عبور میکنی
خدایا من از تو چی بخوام ؟
که همیشه حسم خوب راهم درست در مسیر عاشق خودم وخدا ومخلوقاتش باشم
زهرا یه زندگی به تو بخشیدیم حالا باید این عمر رو طی کنی با اختیار وآزادی که به تو داده شده: میری وارد مسیرهای مختلف میشی یه جاهایی احساس خوبی داری تجربه های خوبی داری وبرحسب اختیارت گاهی وارد مسیرهای نادرست میشی وتجربه های سخت دردناکی کسب میکنی
در این مسیر سوال پیش میاد دنبال جواب میری
در هر کجا به تو بد گذشت یاد میگیری راهو پیدا کنی به خدا نزدیک میشی ،وقتی بد گذشت یعنی فهمیدی تو ارزشمندی ولایق بهترها هستی اینجا جای من نیست در هر لحظه خدا با توست حتی اگه تو باخدا نباشی
حالا توی این مسیر براساس رشد احساس ارزشمندیت ،هدایت میشی به آدمای بهتر ،جاهای بهتر، ارتبا طات بهتر، رفتارهای بهتر ، حرکت های شجاعانه تر یه سری آدم از دورت میریزه ، جات عوض میشه، وداری زندگیتو زندگی میکنی رشد میکنی واین رسیدنها وعبور کردنها نشانگر رشدتوست توی هیچی گیر نکردنت نشانه ی روان بودن توست اینکه به راحتی به سادگی از مراحل زندگیت عبور میکنی یعنی،
تو وصل سرچشمه ای در اون بالاها هستی (خدا )که داری به سمتش حرکت میکنی
پس مسیر حرکتت رو به زیبایی بیا دلبندم من منتظر توهستم تا وقتی آمدی پیشم شاد وسرخوش باشی
هیچ وابستگی به تعلقات پشت سرت نداشته باشی
میای در دل نوررررررر
خدایا از مسیر آمدنم بگو
بیا گُله به گُله ! وبدون مهمترین چیز شخصیتته بسیار ارزشمند بسیار محترم بسیار زیبا عاشق خودت باش
بز رگترین سرمایه ات خودتی فکر کن این امانتی است که در این مسیر داری میاری بدهی دست من، حتما خطرهایی در مسیر تهدیدت میکنه لغزشهایی اتفاق میفته ولی هیچوقت از فضل من غافل نشو
اجازه داری همه چی رو تجربه کنی ، خب اگه توی هر قسمتی به تکامل رسیده باشم حالم خوبه مسیر درستشو پیدا کرده باشم حالم خوبه دیگه راهوبلدم خودم میرم و با حس خوبی که دارم در آن مسیر به سرعت می فهمم چی درسته چی نادرست ویه ذره کج برم میفهمم برمیگردم(( این همون هدایته ))
حالا در این زندگی هر قسمتی رو بلد نبودم و نتونستم میخوام درست برم مثه، ارتباط با بچه هام، اینجا هی حست بد میشه تا راه درستو پیدا کنی ، وقتی وصل باشی هدایت میشی (( دقت کن همش اتصالت مهمه، وهر چی بیشتر خودتو دوست داشته باشی وسرزنش نکنی واحساس گناه در اشتباهات نداشته باشی اتصالت قویتره ))
خدایا عاشقتممممممممممممممممممممممممم
اونوقت ما بنده ها فکر میکنیم اگه وصل تو باشیم منتی است سر تو خدایا ، آااااااخه همش که به نفع ماست ، همش که با کمال میل فقط باید سپاسگزار این همه لطف باشیم ، چرا اینقدر پر روییم ، یه ذره حسمون بد میشه به جای اینکه طلبکار خودمون باشیم وببینیم کجا اشتباه کردیم بیایم عذر خواهی وطلب هدایت ،میریم قهر واز تو درو میشیم خوب که نتیجه لجبازی و نفهمی خودمونو دیدیم خسته وکوفته برمیگردیم میگیم خدااااایا کجا بودی ؟؟؟؟؟؟؟
یعنی هر جا بریم باز برمیگردیم به خدا از هر طرف، چه خوب بریم چه بد ، از همه طرف منتظر ماست ، حماقتمون که گل کنه ازش فرار میکنیم میچسبیم به عقل محدود خودمون ، واگر توحید رو باور داشته باشیم روی عقلمون حساب نمیکنیم و بارسنگینمون رو میذاریم زمین وتسلیم میشیم ومیگیم خدایا من به هر خیری از جانب تو فقیرم من هیچی هیچ هیچ هیچ هیچم !!
وهمین جاست که خدا میاد دستتو میگیره برای هزارمین بار بلندت میکنه به روی مبارکتم نمیاره وباز هم به خودت بستگی داره چقدر اعتماد کنی وبا چه قدرایمانی تسلیم باشی و هدایتت رو بپذیری یه بازی دونفره که همش من هستم وخدا ،بچرخ تا بچرخیم ، دستت از دستش دربیاد پرت میشی به نا کجا آباد
خدایا عاشقتمممممممممممممممممممممممممممم منو ببر باخودت
خدایاخیلی قشنگه
فعلا تا اینجا روثبت میکنم بقیه رو در کامنت بعدی می نویسم.
استادقشنگم مریم بانوی همراه نازنین دوست داشتنی عاااااااااشقتونم
با نام خدا که بهترین نامهاست
سلام به استاد عباسمنش گرامی و خانم شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسیم
واقعا که داستان به آب سپردن موسی توسط مادرش خیلی عالیه، و اینکه قدرت تنها دست خداست و چیزی که خدا بخواد حتما به درستترین شکل انجام میشه، اونهمه کودک کشته میشه ولی کودک اصلکاری توسط جریان آب به خانه دشمن میره و اونجا دوباره به آغوش مادرش برمیگرده و بزرگ میشه از اینهمه نظم در شگفتم که خداوند آگاه همه چیز را درست و به موقع انجام میده من واقعا به زمانبندی خدای دانا و توانا در کارهایم ایمان دارم و از او طلب صبر و آرامش در مراحل زندگیم دارم ، واقعا هم وقتی خدای مهربان دشمن را میپرورد چگونه باور کنیم که ما از نظرش پنهان شویم یا فراموشمان کند پاک و منزه است خدای یکتا از هر شرک
سپاسگزارم پروردگارم سپاسگزارم پروردگارم بخاطر این آگاهیها
دوستتون دارم براتون عشق و محبت و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمتهای فراوان آرزومندم
سلام بر دوستان هم سفر در این سایت ارزنده و همچننین استاد عباس منش محترم و همسرشان، امروز که این جای سایت هستم دقیقا دهمین سالگرد شروع یک مرحله پیچیده از زندگیم که ابتدایش ذوق بود و بعد فلاکت و ورشکستگی و زیر صفر و بعد نجاتم در اوج ناباوری و به شکل حیرت انگیز درست دقیقه آخر توسط خدا . امروز حال دلم عجیب بود چند روزیست بیشتر از روزهای قبل تر مشغول واکاوی خودم و این چند سال زندگیم هستم . توحید توحید توحید عجب رازهای بزرگی در این یک کلمه هست خدا رو شاهد میگیرم اگر صد بار مثلا از خواب بیدار بشم و بگویند که هر آنچه دیدی از کابوس های وحشتناک چندین ساله و آن همه فراز و فرود همه اش یک خواب بود و میتوانی این راه را نروی و در همان حالت قبل به زندگی ادامه بدی ( مشروط به اینکه انتخاب سومی نداشته باشم ) خدا رو شاهد میگیرم که این راه رو صد بار دیگه هم بشه انتخاب میکنم چون من رو ساخت چون رشدم داد چون موحدترم کرد و اینها هزاران برابر چندین ملیارد تومن مغازه و سرمایه هایی که از دست دادم برایم می ارزند . من روی کسانی حساب باز میکردم که از هر حیث موجه بودند از انسانیت از سخاوت و از وجدان از تعهد و از شرافت همه سرآمد بودند اما به طرز شگفت انگیزی همه یکی بعد از دیگری پشتم رو خالی میکردند و حتی به من آسیب میزدند اون روز ها نمیدونستم مشکل از کجاست و در مقابل اون اشخاص جبهه میگرفتم و با اونها برخورد میکردم و خبر نداشتم که این خداست که میخواد روی نیازم رو فقط به سمت اون بچرخونم و به روح خودم برای رشد کردن کمک کنم. به قول مرحوم پروین اعتصامی: نعمت زان معنی ندادندم خسان ؛ تا تو را دانم پناه بی کسان؛ تیشه زان بر هر رگو بندم زنند تا که با لطف تو پیوندم زنند ؛ ناتوانی زان دهی بر تندرست ؛ تا بداند هر چه دارد مال توست ….. .من آنقدر مشرک بودم که حتی زمانی که برجام امضا شد کلی ذوق کردم که اوضاعم به طبع بهتر میشود و عجیب بود آن سال فلاکت بارترین سال زندگی من بود خدا شاهده . و حیرت انگیز تر از همه افرادی بودند که من آنها رو بی خیر ترین و به درد نخور ترین افراد برای اینکه خیری و یاری از دستشون بر بیاد میدونستم و عجیب اینکه بدون اینکه حتی بهش فکر کنم اتفاقا از طرف اونها دو موردشون کمک ها و راهنمایی های خیلی به درد بخوری نصیبم شد که خیلی به کارم اومد و من بعدها رمز و راز این کار رو درک کردم و اتفاقا و نکته خنده دار اینکه تا اومدم به اونها هم وابسته بشم به همان حالتی که از اول داشتند برگشتند یعنی حالت خساست.
و پایان کامنتم رو با یک بیت باز از مرحوم اعتصامی تمام میکنم ؛ هر که مسکین و پریشان تو بود : خود نمیدانست و مهمان تو بود. روز و شب همگی به خیر
سلام بر دوستان هم سفر در این سایت ارزنده و همچننین استاد عباس منش محترم و همسرشان، امروز که این جای سایت هستم دقیقا دهمین سالگرد شروع یک مرحله پیچیده از زندگیم که ابتدایش ذوق بود و بعد فلاکت و ورشکستگی و زیر صفر و بعد نجاتم در اوج ناباوری و به شکل حیرت انگیز درست دقیقه آخر توسط خدا . امروز حال دلم عجیب بود چند روزیست بیشتر از روزهای قبل تر مشغول واکاوی خودم و این چند سال زندگیم هستم . توحید توحید توحید عجب رازهای بزرگی در این یک کلمه هست خدا رو شاهد میگیرم اگر صد بار مثلا از خواب بیدار بشم و بگویند که هر آنچه دیدی از کابوس های وحشتناک چندین ساله و آن همه فراز و فرود همه اش یک خواب بود و میتوانی این راه را نروی و در همان حالت قبل به زندگی ادامه بدی ( مشروط به اینکه انتخاب سومی نداشته باشم ) خدا رو شاهد میگیرم که این راه رو صد بار دیگه هم بشه انتخاب میکنم چون من رو ساخت چون رشدم داد چون موحدترم کرد و اینها هزاران برابر چندین ملیارد تومن مغازه و سرمایه هایی که از دست دادم برایم می ارزند . من روی کسانی حساب باز میکردم که از هر حیث موجه بودند از انسانیت از سخاوت و از وجدان از تعهد و از شرافت همه سرآمد بودند اما به طرز شگفت انگیزی همه یکی بعد از دیگری پشتم رو خالی میکردند و حتی به من آسیب میزدند اون روز ها نمیدونستم مشکل از کجاست و در مقابل اون اشخاص جبهه میگرفتم و با اونها برخورد میکردم و خبر نداشتم که این خداست که میخواد روی نیازم رو فقط به سمت اون بچرخونم به قول مرحوم پروین اعتصامی: نعمت زان معنی ندادندم خسان تا تو را دانم پناه بی کسان؛ تیشه زان بر هر رگو بندم زنند تا که با لطف تو پیوندم زنند ؛ ناتوانی زان دهی بر تندرست تا بداند هر چه دارد مال توست ….. .من آنقدر مشرک بودم که حتی زمانی که برجام امضا شد کلی ذوق کردم که اوضاعم به طبع بهتر میشود و عجیب بود آن سال فلاکت بارترین سال زندگی من بود خدا شاهده . و حیرت انگیز تر از همه افرادی بودند که من آنها رو بی خیر ترین و به درد نخور ترین افراد برای اینکه خیری و یاری از دستشون بر بیاد میدونستم و عجیب اینکه بدون اینکه حتی بهش فکر کنم اتفاقا از طرف اونها دو موردشون کمک ها و راهنمایی های خیلی به درد بخوری نصیبم شد که خیلی به کارم اومد و من بعدها رمز و راز این کار رو درک کردم و انفاقا و خنده دار اینکه تا اومدم به اونها هم وابسته بشم به همان حالتی که از اول داشتند برگشتند حالت خساست.
و پایان کامنتم رو با یک بیت باز از مرحوم اعتصامی تمام میکنم ؛ هر که مسکین و پریشان تو بود خود نمیدانست و مهمان تو بود. روز و شب همگی به خیر
سلام به دستی از دستان خدای من
اومدم فایل الگوهای تکرار شونده رو که دانلود کرده بودم، گوش بدم که یه لحظه همینطوری دلی اومدم سمت فایلهای دانلودها و نگاهم به فایل توحید عملی افتاد تو همین لحظه یه تماس تلفنی داشتم که یکی از عزیزانم درگیر بیماری بود که دکتر کم و بیش چیز جالبی نگفته بود،همینکه گوشیرو قطع کردم یک آن دنیار رو سرم چرخ رفت و بی اختیار از همه چی دست کشیدم و سرم رو میز تکیه دادم و نمیدونم چقدر ولی فقط مدتی دیگه تو این دنیا نبودم،و همش میگفتم ته دلم که چیکار باید بکنم من باید چیکار کنم من درمونده شدم، که یک آن به خودم اومدم و نمیدونم چطور ولی زدم همین فایل شروع شد.
وای وای خدای من این فایل دقیقا داره جواب درموندگی من رو میده
داره جوابمو میده و میگه
حیرت هرکس در این عالم به قدر بینش است
هرکه بیناتر در این هنگامه حیران بیشتر
و منیکه الان ارومه ارومم
دیگه خبری از سنگینی که یکم قبل رو قلبم احساس میکردم نیست
و این انرژی رو هیچ کس به من نمیتونست به این با شکوهی هدیه بده، جز زبان خداوندگارم که در کلام استاد جاریست
ممنونم استاد
بهشت همین لحظه اکنون هست وقتی ارامش رو دوباره به من هدیه داد.
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم…
امروز دلم میخواست یه کم بیشتر غرق بشم تو حال و هوای توحیدی بودن، دلم میخواست بیشتر باهاش حرف بزنم وبیشتر ازش بشنوم، دلم میخواست از خودم وافکارم رها بشم، افکاری که مدام در حال تغییرند، ومن هی باید سعی کنم مراقبشون باشم…
این در حالی هست که اینجا تو ایران، تو گیلان تورشت، من توی خونه ی خودم ، توی اتاق خواب دوست داشتنی ام روبروی پنجره ای که وسط مرداد ماه وسط چله ی تابستون بازه به سمت باران بی نظیری که شبیه همین بارانی هست که توی این فایل داره میباره!!!!!
الله اکبر از این باران که تودل تابستون اینجوری میباره وبوی خاک بارون خورده ادم رو مست میکنه، واین در حالی هست که کل کشور اعلام کردند امروز وفردا به خاطر شدت گرما وبالا بودن دما بهتره از خونه بیرون نیاین!!!
من تا همین دو ساعت قبل ،در حالی نشسته بودم وداشتم قبل دیدن این فایل به پنجره نگاه میکردم که افکارم به هم پیچیده بود!!
هی میگفتم چقد بده محرم وصفر، کار وکاسبی ما آرایشگرها هم خوابیده، همش خونه هستم مشتری خبری نیست، چقدر پاشم خونه رو تمیز کنم ، چقدر برم قدم بزنم یا ورزش کنم؟ چقدر برم بیرون تو دل طبیعت وبرگردم خونه؟ چقدر دراز بکشم رو تخت و فیلم ببینم، چقدر برم تو سایت و فایل ببینم و کامنت بخونم وکامنت بذارم ؟؟؟؟؟
آره فکرم داشت اینارو میگفت که اومدم قسمت فایلهای دانلودی، از خدا خواستم از فایلهای توحید در عمل یه دونه اش رو برام انتخاب کنه، این فایل رو انتخاب کرد پلی کردم شروع کردم به گوش دادن، دراز کشیدم رو تختم وداشتم از پنجره اسمون رو نگاه میکردم از بارون خبری نبود و هوا گرم بود!!
وسطهای فایل خوابم برد، بعد یه نیم ساعتی بیدار شدم دیدم بارون قشنگی داره میباره وصدای استاد میاد که داره میگه یه پشه جون نمرود رو گرفت!!!
روز من تبدیل شد به دو بخش!!!
یه بخش قبل تصمیم گرفتن برای اینکه از دست اون افکار فرار کنم ویه بخش به اینکه تصمیم گرفتم بیام برای اون افکار جایگزین پیدا کنم با گوش دادن به یه فایل توحیدی!!!
چقدر حالم بهتر شد، ودیدم نسبت به اون افکار عوض شد وانگار خداوند به افکارم برکت داد یعنی از شکل منفی به مثبت تبدیل شدند…
دیدم چقدر خوشبختم که توی کشور خودم توی استان خودم توی شهر خودم توی خونه ی خودم توی اتاق خودم دراز کشیدم رو به پنجره ای که بازه به سمت بارون ، صحیح وسالم، مسرم کنارمه،به اندازه ی نیازم پول توحسابم هست، حالا خوبه ایام محرم وصفر هست ونیاز نیست هر روز برم سالن و وقت بیشتری دارم روی خودم کار کنم، بیشتر ورزش کنم، بیشتر برم به طبیعت، بیشتر بخوابم بدون اینکه تایم بگیرم، بیشتر به خونه برسم، بیشتر تو سایت باشم و روی خودم کار کنم….
چون من تصمیم گرفتم که افکارم تغییر کنه این اتفاق افتاد اگر تصمیم نمی گرفتم بدون شک امروز نشخوار افکار منفی داشتم تا شب….
میخوام بگم جهان وجهانیان دارند مسیر خودشون رو میرند، هممون داریم میریم، باید بریم، جهان هر لحظه در مدار خودش داره پیش میره، جای استپ نداره، در جا زدنی در کار نیست، باید بری، باید سعی کنی به سمت جلو بری، وگرنه زیر چرخ دنده های جهان له میشی!!!
بهانه ها، ناامیدی ها، درجا زدن ها، چه کنم چه کنم ها بلاخره نابودت میکنه…وکسی هم نمی تونه بهت کمک کنه چون تو یه طرح الهی داری که باید انجامش بدی اومدی که انجامش بدی اونم به درستی تا در جایگاه درست باشی همیشه، واین فقط وفقط کار خودته نه هیچکس دیگه….
موسی انتخاب شده بود وطرح الهی زندگیش این بود که اون مسیر رو از سر بگذرونه، ومادر موسی باید موسی رو میذاشت توسبد ورها میکرد توی رود،معلومه ترسید معلومه نمی خواست انجامش بده، ولی همون نیرویی که میخواست این کار انجام بشه هدایتش کرد قلبشو اروم کرد و کمکش کرد که انجامش بده، مادر موسی با همه ی ترسی که داشت انجامش داد و نتیجه بدون شک براش دلپذیر شد!! فرزندش در بهترین شرایط به آغوش خودش برگشت و بزرگ شد!!
این نتیجه برای مادر موسی مهر تاییدی شد برای اینکه ببینه خداوند محافظ ونگهدار و صاحب اختیار وهمه ی کاری خودش وزندگیشه و بهترینهارو برای خودش وفرزندش میخواد…
اماااا آیا منه مینا اینکارو میکنم همیشه؟؟؟
وقتی میشینم نگاه می کنم به گذشته می بینم که طرح الهی زندگی من مثل روز روشن بوده وهست، هر جا من گفتم می تونم بلدم یا ترسیدم و به سختی انجامش دادم اونجاها اصلا نه توکلی بود و نه سپردنی و خب نتیجه هم در اکثر مواقع خیلی بد و نادلخواه از آب در اومد…
و هر جا که تسلیم بودم حالا یا از روی عجز واجبار یا با ایمان وتوکل واقعی نتایج شگفت انگیز شد!!
ولی خیلی پیش اومده که من یه جاهایی تو زندگیم تو موقعییت های مشابه قرار گرفتم ولی باز شک وتردید اومده سراغم، باز ترسیدم، باز رو کله ی پوک خودم حساب باز کردم، خواستم برم انجامش بدم یه کم جلو رفتم اما نتونستم ،جوریکه انگار دیگه تمام وجودم قفل شد و نمی تونستم قدم از قدم بردارم، بعد یه دفعه یادم افتاد که اصلا قرار نبوده ونیست تنهایی انجامش بدم اصلا خدای من اینو هیچوقت ازم نخواسته وهیچوقت منو تنها رها نکرده، همون موقعه سریع گفتم من نمی تونم من بلدنیستم در توان من نیست دیگه نمیخوام مثل گذشته گند بزنم بیا دوتایی انجامش بدیم و خدا اومده و باهم انجامش دادیم، منتهی ما یادمون میره این موضوع رو، حتی اگر هزار بار دیگه تو شرایط سخت قرار بگیریم بازم اولش می ترسیم و شک میاد سراغمون، واین طبیعیه، ولی اگه تو همون حال بمونیم اگر خودمون رو از دست نجواها نجات ندیم اگر سعی نکنیم لطف ورحمت خداوند رو بیاد بیاریم شکستمون حتمی هست!!
اینجوری میشه که اول نجواها میان سراغت( صدای شیطان) بهت وعده ی فقر وبدبختی میده، بهت ترس تنها شدن وبی کسی میده، بهت حس ناکافی بودن میده، بهت حس کمبود واحساس گناه میده و کم کم از همه جا ناامیدت میکنه حتی از لطف ورحمت خداوند، یه ساعت منفی نگریت میشه چند ساعت بعد میشه یکی دو روز وبعد همینطور میبردت تا برسی به جایی که می بینی شدی یه ادم ترسوی افسرده و بی حال وحوصله که شدی مثل 98 درصد مردم جامعه داری اخبار می بینی، داری تو فضای مجازی ول میچرخی، حوصله نداری به کار وزندگیت برسی، همش داری غر میزنی و گله میکنی تازه نشستی پای حرفهای پوج وبی سروته ادمهایی که هیچ برنامه ای برای زندگیشون ندارند وهمینطور بی هدف فقط دارند روزشون رو شب میکنند وشبشون رو صبح!!! واین یعنی تو دیگه تومسیر درست نیستی…..
خدارو صدهزار مرتبه شکر که مارو هدایت کرد به آشنایی با شما استاد قشنگم واین اگاهیهای ناب که مثل باران الهی مثل رود جاری وساری در دسترسمون هست، برای ماها که تواین مسیر هستیم وقوانین رو بلدیم توشرایط سخت که نجواها میان سراعمون فقط کافیه گوشیمون رو برداریم بیایم وارد سایت بشیم روی یه فایل کلیک کنیم و ببینیم وبشنویم، بعدش به صورت خودکار در عرض چند دقیقه وچند ساعت می بینیم که از اون نجواها واون فضای مسموم ذهنی چقدر فاصله گرفتیم..
دقیقا مثل راننده ای که پشت فرمون یه لحظه خوابش میگیره می پیچه توخاکی، بعدش یه سرعت گیر باعث میشه خوابش بپره وبرگرده به مسیر وبه راهش ادامه بده….
واین نشون میده که تغییر دیدگاه، چقدر می تونه کمک کننده باشه روی کنترل ذهن…
توی سایتی که عطر وبوی خدا پیچیدست، اسمش هست یادش هست حسش هست، شوقش هست، عشقش هست، اصلا آدم جوون میگیره، امیدوار میشه، قلبش باز میشه میاد اینجا…
الهی هزاران بار شکر الله مهربان به خاطر این نعما بزرگش، وجود شما استاد عزیزم واگاهیهاتون توی زندگی تک تک ما، بدون شک طرح الهی زندگی شما همین بوده وهست، که قوانین جهان هستی رو درک کنید بفهمیدش بهش عمل کنید نتیجه بگیریدوباعشق وبه شیوه ای دلچسب و آسان به کسایی که دنبال درک جهان هستند وشناخت خودشون وخداوند بیاموزید…
من همیشه عاشق داستانهای قرآنی بودم از بچگیم ولی همیشه در حد داستان بود برام ومیگفتم اینها فقط مربوط به پیامبران الهی هست ولی از وقتی شما این داستانها رو برامون شرح دادید تفسیر کردید مثال زدید باورم اینه که این داستانها برای من درس زندگیه، درس رسیدن به خوشبختی در دنیا وآخرته، اینکه بیاموزم چطور بهش برسم، خداوند دقیقا با هر کلامش در کتابش خیلی واضح وروشن این درس رو بهمون میده….
چی از این زیباتر وقشنگنتر؟؟
ان شالله که خداوند توفیق بده هر لحظه در این مسیر ثابت قدم باشیم
سلام به سیده مینای توحیدی عزیزم..
اون چیزی که باعث شد بیام برات بنویسم..
کنار عزیز دلم در مغازه مون نشسته بودم و داشتم کامنتون میخوندم یهویی بلند گفتم آه این مینا رشتی هستش…
کلی خوشحال شدم که یکی از همشهری هام تو این سایت ارزشمند هستش..
هرچند استاد تو دوره طلایی دوازده قدم کلا ما رو از نو ساخت ..که کدوم شهری مهم نیست حتی ایران بودن واینا…مهم تقوا توحیدی عمل کردن هستش…
ولی بازم هنوز یه حس خوبی میگیرم همشهریان میبینم چون که من چن سالیه مهاجرت کردم…
خیلی خوشحالم شدم … الهی که در بهترین زمان و مکان همدیگه رو ببینیم…
شاد وپر انرژی فول. ادامه بده…
والهی که بتونیم هرروز بهتر وبیشتر از دیروز سپاسگزار باشیم و شکرگزارانه تر زندگی کنیم.
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیز ومریم عزیزم
وسلام به شما الهام جان عزیزم..
منم خوشحال شدم بانو که برام کامنت گذاشتید و از حستون گفتید خدا شما وعزیز دلتون رو حفظ کنه در پناه امنش هر لحظه وهمیشه…
منم ذوق میکنم وقتی کامنت میخونم می بینم گاهی بچه ها میگن تو رشت یا گیلان هستند، میدونید حس خوبیه که آدم می بینه وقتی خودش به مسیر درستی هدایت شده حالا هرچند کم ولی اندازه خودش به شناخت خداوند وقوانینش رسیده دوست داره خانوادش همسایه اش همشرهیهاش هم وطنش و کل مردم جهان مسیریاین چنین پاک ومطهر وصاف و دل انگیز و زیبا رو پیدا کنند و تواین مسیر صراط مستقیم باشند…
ان شالله که به لطف الله هر روز وهرشب، تا اخر عمر تک تک مادر مسیری که بهترین مسیر هست برای رسیدن به سعادت دنیا واخرت ثابت قدم باشیم هرلحظه وهمیشه…
وان شالله خدا استاد عزیزمون ومریم جان رو برامون حفظ کنه، آمین
الهام جانم در پناه خدا باشید بانو
به نام خالق بی همتا
سلامی به گرمی این خونه گرم و صمیمی به شما دوست عزیزم
چقدر از خوندن کامنت شما لذت بردم حسابی حال دلمو عالی کرد با اون نم نم بارون…
همه چی رو عالی توضیح دادین ، امیدوارم هممون بتونیم با تلاش ارزشمند هدایت های خداوند رو بشنویم و عمل کنیم و زندگی الهی رو تجربه کنیم.
امیدوارم باب دلتون زندگی رو تجربه کنید و در پناه الله یکتا شاد وسالم و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید .
در پناه خدا
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز
خانوم شایسته عزیز
و خانواده صمیمی عباس منش
یه بحثی امروز ذهنمو درگیر کرد که برای خودم جالب بود
پایینتر از مغازه ما یه دارالقرآن هست که یه آقایی وقفش کرده که تقریبا تنها دارالقرآن شهرمون هست
ساختمان بزرگی هم داره
که واقفش پارسال فوت شد ( احتمالا بر اثر سکته)
که این بنده خدا یه ویلایی داشته که حدودا سال 92اینا داده بودتش به مشارکت که سازنده براش بسازه ، من این داستان رو از همسایه ها شنیدم
(البته ساختمونشم رفتم از نزدیک دیدم و اتفاقا یه واحدم ازش فروختم)
وقتی که میده به مشارکت ، با سازنده به چالش میخورن و بعداز سالها و دادگاه و این داستانها
با سازنده اولی فسخ میکنه و با سازنده جدید بعد حدود 10سال ساختمون تکمیل و به بهره برداری رسیده 6طبقه و 12 واحد داره
داشتم به این فکر میکردم که حتی اگه فلانی هم باشی که یه ساختمون به اون بزرگی رو وقف قرآن کرده باشه هم اگه قوانین خداوند رو رعایت نکنی کارت به گره میخوره و خدا میدونه چی به سرت میاد
البته تو قرآن هم بارها خداوند به حضرت محمد تذکر میده که اگه رعایت نکنی یار و یاوری از سوی ما نخواهی داشت و دچار خسران و گمراهی میشی
ایشالله که بتونم متمرکز بمونم و از این آگاهی ها استفاده کنم
بنام خدای رزاق .
سلام ب استاد عزیزو مهربونم و خانم شایسته زیبا و شاد .
و سلام به خانواده صمیمی خودم که خیلی همتون.رو دوس دارم سپاس گذارخداوندم ک شما با این همه مهربونی و انرژی بالا و صمیمت و بهم داده و از شما همه ممنونم و سپاس گذارم که با کامتت هاتون بهمون انرژی میدین .
استاد واقعا هم از شما سپاس گذارم که این فایل و گذاشتین که واقعا معنی واقعی ایمانو نشون میده و خداوند ب مادر موسی میگه بچت و بنداز نگران نباش این بچت الان تو منزل خودشه ینی ما وقتی که ایمانمو نشون میده کارا انجام شدن درسته که ما نمیبینیم ولی تمام کارا درست شدن از طرف خداوند و فقط ما باید ایمانمون رو نشون بدیم و حرکت کنیم و احساسمون رو خوب کنیم .
واقعا خداروشکر میکنم که هدایت شدم به این فایل زیبا و از استاد عزیزم سپاس گذارم که این فایل زیبا رو ب ما نشون داد و گذاشت روی سایت و از مریم خانم سپاس گذارم که رانندگی کردن تا استاد این فایل و روی سایت برای ما بزاره انشالله که این اترژی ک ب ما دادین 10 برابرش برگرده براتون
دوستون دارم انشالله همه به تک تک خواسته هاشون برسن . الهی آمین .
عاشقتونم . و از همتون سپاس گذارم
1403.04.25