اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به خودم که هدایت شدم به نشانه امروزم که در هر لحظه آرزوی ورود به مدار توحید در من شعلهور شده که انشالله ماندگار در مدار باشم..
چند وقتیه که برای شناخت بهتر خودم ، در تکاپو هستم..که من چرا سپاسگزار نیستم؟!شکرگزار بودن به چه معناست؟!چگونه بنویسم نعمت هایی که هر بار با دیدنش میگم :بابا این رو نوشتم،اونم نوشتم،اون یکی هم نوشتم که مثلا بابت داشته هام سپاسگزارم..!!!
خیلی جالبه که به این مرحله رسیدم که :بابا هرچی دارم مینویسم تکراریه!!این هست شکرگزاری؟!این هست دیدن نعمت؟!هرچی دارم فکر میکنم که چه بنویسم که شکرگزاری تکراری نباشه،بازم داره تکرار میشه موارد نوشته شده..!!!
این دیدگاه شیطانی و متکبر و قضاوتگر و بدبین، کمبود بین ، و مشرکانه من ، از کجا خودش رو بیشتر نشون داد؟!
از اونجایی که پاهامو تو کفش خدا گذاشتنم داشت بهم احساس دانا بودن و توانا بودن میداد، خودم رو کنکاش کردم،که من چمه؟!من کی هستم؟!چرا اگه میدونم پس چرا ندارم،پس چرا نمیبینم، پس چرا نمیشناسم خودم رو،چرا و چرا و چرا…
لحظه ای به یاد حضرت موسی افتادم که به درگاه خداوند رو کرد و گفت من به هر خیری که از تو برسه محتاجم..
اینجا غرور موسی و من ، مورد بررسی و پرسش و محاکمه قرار گرفت و به خودم گفتم :چرا وقتی کِبر و غرور،تمام وجودت رو گرفته،چرا نمیپذیری که تو هیچچچچی نیستی در مورد همه چی(خداوند)..
چرا کنترلی روی عواطف و احساساتت نداری،چرا در صدد تغییر دیگرانی،چرا توجیه میکنی که ؛ گفتنت به نیت تغییر دیگران نیست و برای اینه که به خودت یادآور بشی..
خب عزیز من، هربااااااار داری با خودت مرور میکنی که خداوند عالم مطلقه،خداوند قادر مطلقه ، خداوند خداوند میگی،چرا درک نمیکنی که مطلق ینی فقط خودش،قادر و عالم؛مختص خودشه..صفت خداوند یعنی همین اینجوری شناخته میشه،ینی هست..
آخه عزیز من تو کجای این اوصاف؛جا خوش کردی که خودت رو هم در کنار خدا ؛هدایتگر و توانا میدونی که دست به تغییر میخوای بزنی…@!!!
اصلا تو خودت رو شناختی؟!اصلا تو میدونی خودشناسی آنقدر عمیقه که زمانی نمیمونه که بخوای به دیگران اختصاص بدی..!!
سجاد جان..تو کلمه شناخت رو در کنار هم بزاری، میشه شن+اخت.. یعنی با شن وجودت ترکیب شو و اُخت بگیر..تو مصالح ساختمان وجود خودت باش،تو از درون خودت رو بساز..همینجوری که مصالح ساختمان ؛طی مراحل تکاملی ساخته میشه ، تا زمان آماده سازی و بهره برداری ،،، به همان میزان ساختمان وجودت رو پس از هربار ساختن ، وارد جوانب متفاوت میشه که مربوط میشه به مصالح متفاوت در کاربردهای متفاوت(شناخت از جوانب مختلف درون)…
زمانت رو بزار به شناخت خودت از جوانب مختلف، فندانسیون ساختمان درونت (احساس لیاقت و ارزشمندی درونی) رو از پایه ،محکم و استوار بنا کن، مراحل تکاملی ساخت و سازت رو هربار بهبود بده و بساز..
ناظر این ساختمان خودتی..وقتی بفهمی که از صفر تا صد رو خودت ساختی..یعنی شناخت و اشراف کاملی به خودت داری..
امروز به این باور رسیدم که :من باید در هرلحظه و هرنقطه مکانی،توجهم به تواضع در برابر پروردگار جهانیان باشه..به هر خیر او محتاج باشم ..
محتاج خداوند،یعنی احساس ارزشمندی بی قیدوشرط،یعنی بی نیاز از عوامل بیرونی،(به میزان احساس و باور احتیاج به پروردگار جهانیان ؛به همان میزان،توحید در عمل)..
باور تواضع و خاشع بودن توحیدی،بزرگترین و مهمترین باور جهت سپاسگزاری و شکرگزاری بااحساس خوب و بالذت هست..در هر لحظه و هرنقطه مکانی…
خدایا به هر خیری که از تو به من میرسه محتاجم..خدایا این احتیاج و نیازم به خودت رو بهبود ببخش..
به نام انرژی معجزهکننده و قدرتمندی که از رگ گردن به من نزدیکتر است و به خوشبختی، آرامش، آسایش، آزادی، سلامتی، ثروتمندی، داشتن زندگی سرشار از عشق و راستی و درستی و وفاداری و تجربه لذتهای شیرین، ناب و وصفنشدنی، بیشتر از خودم مشتاق و مصر است
به نام سیستم قانونمندی که جهانی زیبا، سرشار از نعمت و فرصت و ثروت و برکت و فراوانی و آدمهای خوب و هر چیز خوبی را به بینهایت مقدار خلق کرده
و من را نیز از ابتدای تولد، موجودی بسیار ارزشمند و بالیاقت آفریده، که لیاقت تجربه بهترین نوع زندگی و بهرهمندی از تمام نعمتهایش را دارم
و همچنین من را بهواسطه افکار و باورهایم، خالق زندگی خودم قرار داده، تا بتوانم از راههای آسان و لذتبخش به تمام خواستهها، آرزوها و شرایط دلخواه و ایدهآلم برسم
به نام خدای غفور و رحیمی که من را بسیار دوست دارد، هر لحظه در حال هدایت من است، میخواهد که چرخ زندگی برای من روان بچرخد و تمام رویاهایم به تجربه زندگیم تبدیل شوند.
سلام به تمام نعمتها، خوبیها، زیباییها و همه آدمهای خوب جهان
از اونجایی که دانشمندان هر روز ی چیزی میگن، من باید به دنبال افکار و باورهای قدرتمندکننده باشم.
من باید مراقب چیزهایی که میپذیرم، باور میکنم و به خورد مغزم میدم باشم؛ یعنی هر چیزی رو به راحتی نپذیرم چون ممکنه شرک باشه.
همونطور که وقتی میرم میوهفروشی، میوههای سالم رو انتخاب میکنم نه هر چیزی که دم دستم میاد، من باید این حساسیت رو روی انتخاب ورودیهای ذهنم هم داشته باشم؛ یعنی مراقب این باشم که چه چیزهایی رو قرارِ ببینم، بشنوم و یا بپذیرم.
من باید مراقب ورودیهای ذهنم باشم؛ برای مثال، نباید به اخبار یا حرفهایی گوش بدم که قدرت رو از من میگیرن.
بنابراین:
من مراقب ورودیهای ذهنم هستم و باورهای قدرتمندکنندهای رو برای خودم میسازم؛ باورهایی که قدرت تغییر شرایط زندگیم رو (بهگونهای که کیفیتش بیشتر بشه) فقط و فقط به وجود خودم میدن.
چون عوامل بیرونی در تعیین چگونگی شرایط زندگی من دخالتی ندارند و فقط و فقط افکار و باورهای صحیح و قدرتمندکننده خودم، این توانایی رو به خودِ خودِ من میدن.
یعنی همه چیز همونطور که من میخوام تغییر میکنه، اگر و تنها اگر به چیزهای زیر باور داشته باشم:
–قدرت ذهن
–کانون توجه
–افکار و باورهای قدرتمندکننده
–احساس خوب
جهان به فرکانسها و افکار من پاسخ میده و اونها را به شکل آدمها، اتفاقات، ایدهها، موقعیتها و… وارد زندگیم میکنه.
یعنی هر چیزی که در زندگی دارم دریافت میکنم، آینه تمامنمای باورهای خودمه؛ بنابراین باز هم به اهمیت این موضوع که باید مراقب ورودیهای ذهنم، کانون توجه، افکار و باورهام باشم، پی میبرم.
مهمه که حواسم باشه، هر باوری که قدرت رو از من میگیره و میده به عوامل بیرونی رو اصلا باور نکنم؛ حتی اگر افراد زیادی مثل دانشمندان اون باور رو دارن و همش تکرارش میکنن.
مهم اینه که من بیام قدرت را تماما به خداوند بزرگ و هدایتگری که تمام جهان رو خلق کرده بدم.
و یادم بمونه که به خواست و اراده همین خدای قدرتمند و بخشنده، هر چیزی رو که من باور کنم، قطعا اتفاق میافته؛ بله، هر چیزی که من باور میکنم قطعا اتفاق میافته.
به نظرم یکی از باور های غلط که میشه از اشتباه فهمیدن منظور بعضی از فایل ها شکل بگیره اینه که باید با ذهن مبارزه کنی و نزاریم افکار غلط بیاد تو
منظورم اینه که ذهن رو از خودمون جدا بدونیم و این دیدگاه رو داشته باشیم که باید با ذهن مبارزه کنیم به جای اینکه این دیدگاه که ذهن ما بخشی از ما هستش و کنترلش دست ما هستش و کنترل ورودی ها و افکارمون اغلب کار پیچیده ای نیست و فقط کافیه به خودمون مراجعه کنیم به جای اینکه با خودمون مبارزه کنیم. چون این کار هیچ نتیجه ای نداره
از شما دوست عزیز ممنون که زحمت کشیدی و کامنت من رو تا اینجا خوندی. این کامنت رو گذاشتم چون خودم یه زمانی به خاطر این باور اصلا رشد نداشتم.
الان دقیقا زمانی من به این فایل دارم گوش میدم که دچار بیماری شدم که احتمال آلوده شدنم به سرطان هست و منتظر آزمایشم هستم
ذهن من متاسفانه روزانه هزارو یک دلیل میاره که من مقصر منم و این خیلی منو اذیت میکنه و با وجود اینکه سعی میکنم آرامش خودمو حفظ کنم مدام تو ذهنم نجوا میاد که واقعا نمیدونم چطور خودمو ببخشم
چند روزی هست به لطف پروردگار دوره قانون سلامتی رو شروع کردم باور به سلامتیم دارم
مشکل من اینه که اگر اشتباهی در مقابل خودم یا خدا انجام دادم بخشش برام سخته
شما میتونید بم بگید چطور میتونم از خودم بگذرم و تمرکزم رو روی باورهامبزارم ؟
سلام خواهرم، الان اصلا مهم نیست کی مقصره اصلا، چیزی که مهمه ذهن تون را مثبت و قوی کنید و شجاعانه و با توکل بخدا به جنگ هر مشکل جسمی که داری بری، ایشالله که جواب آزمایش منفی هست و اگر هم مثبت بود بدان خدا بی نهایت بار از سرطان قوی تره و کمک شماست. دعا و انرژی مثبت ما همیشه نثار شما بزرگوار هست. ایشالله بزودی خبرهای خوبی از شما میشنویم
به خودت نگاه کن و ببین تنها کسی هستی که خودتو میفهمی و میتونی افکارتو ببینی. ببین این احساس گناه که میگی از کجا سرچشمه میگیره؟ دلیلش رو ببین و متوجه میشی که یه عامل خارجی باعث ایجاد این احساس شده. تو باید این عامل رو نادیده بگیری و بگی هرچی شد خودمو دوست دارم. و اینکه تحت هیچ عنوان به دنبال احساس توجه در دیگران نباش.
◀شناختن قانون باعث میشه که از خیلی گمراهی ها و ضررها جلوگیری بشه و خدایاشکرت که به این مسیر هدایت شدیم.
قبل اشنایی با استاد انقدر شرک تو وجودم داشتم و نمیفهمیدم و تمام راه ها رو میرفتم و اوضاع بدتر میشد.
یکی از کسایی که یادم میاد دوره هاشو خریدم کوین ترودو بود که باور داشت دنیا دست گروه های خاصی هست و ثروتمندان ثروت و رازهاش رو از بقیه مخفی کردن و من بهشون دست پیدا کردم که الان طبق باورهاش توی زندانه .
یا زمانی یه شخص دیگه به اسم اندرو تیت بولد شد که از ماتریکس که عده ای دنیا رو میچرخوننمیگفت و طبق همین باوراش تو زندان افتاد .
شاید بگیم خب الان مردمم تیزتر شدن نه اگه یه سری به اینترنت بزنیم افراد دنبال روش های ماورایی میگردن.
الانم که هر روز توی سایت ها از دوره های سابلیمینال و چگونه ثروت را جذب کنیم و یا روشن کردن عود و یا نمیدونم اعداد جادویی و ووو هزاران از این خرافات اومده و کسایی که تو مسیر گمراهی هستن پولاشون رو روی این فرعیات که هیچ روی این شرک ها میذارن و منم قبلا همینطور بودم و کلا پولام رو بایت این چندیات میدادم .
یا میبینم که مذهبی ها روی استخاره یا خرافاتی که بهش اعتقاد دارن پایبندن و چقدر مشکل داره و بعضی هم دنبال جادو جمبل و دعا نویسی هستن این ها همون راههای گمراهی هست.
در مورد باورها فکر کردم که من قبلا باور داشتم که چشام ضعیفه و دقیقا میدونم از کجا شروع شد و بعد مدت ها پیش عینک رو گذاشتن کنار و الان یادم اومد که من قبلا عینک میزدم و الان یادم اومد و اصلا چشمام ضعیف نیست و خیلی واضح میبینم چرا اون موقع باور داشتم و عینک میزدم و هروز چشام ضعیف تر میشد و یا در بحث چاقی که باور کرده بودم ژنتیکه و ارزو داشتم که لاغر بشم و بعد با فهمیدن قانون بدن الان نزدیک یکساله که زیر 70 کیلوگرم هستم
شرک چه پدری از من درآورد و توحید چه هدایایی به من داد
مرده بدم زنده شدم
دولت عشق آمد و من
دولت پاینده شدم
این نشانه امروز من بود ،قبلا بارها و بارها این فایل بسیار ارزشمند گوش کردم الان جایی هستم که نشانه امروز من زدم فقط تونستم نوشتهها رو بخونم و جواب سوال استاد بدم.
زمانی که باور به عوامل بیرونی داشتید چه نتایجی گرفتید؟؟
چه نتایجی؟؟
غم ،نگرانی، بیچارگی، چه کنم چه کنم های فراوان
بدو بدو های بی نتیجه
بچه شیر خوارتو از شیر بگیری بزاری پیش مادرشوهر بدویی بری سر کار آخرش هم هییییییییچ
نه آرامش، نه پول، نه برکت، نه استراحت ،نه خوشی
واقعا من با این مسیر زنده شدم ،فکر نکنم روزی باشه که من به خاطر مسیر الهی که توش هستم و توحید و استاد و سایت سپاسگزاری نکنم .یکی از سپاسگزاری های ویژه من.
خدایا مرسی عاشقتم که دستم گرفتی و از غم و نگرانی نجاتم دادی.
روزی نیست که نتایج این مسیر نبینم ، روون شدن چرخ زندگیم نبینم، محبت و عشق آدما رو نبینم
پریروز صبح حدودای 10 بود داشتیم صبحانه میخوردیم ،خدارو شکر یه کوچولو آزادی زمانی داریم ،صبحها من و رضا(اگه دخترم هم مدرسه نباشه و تعطیل باشه )باهم صبحانه میخوریم فایل گوش میدیم و گاهی پیاده روی وخرید و …کارهای دیگه رو باهم انجام میدیم،خلاصه صبح پنج شنبه بود که موقع خوردن صبحانه رضا گفت خیلی دوست دارم برم نمایشگاه قزوین که مربوط به دستگاههای مربوط به کارش بود ،ما گیلان زیبا هستیم،گفتم اگه دوست داری خوب بریم،سریع جمع جور کردم و راه افتادیم دخترم گفت من هم بعدازظهر 2تا کلاس دارم و شنبه هم 2تا امتحان. نمیتونم بیام ،از اونجایی که تو دوازده قدم از استاد خیلی چیزها یادگرفتم و سعی میکنم عمل کنم ،اصراری به دخترم نکردم گفتم هرجور که راحتتری ،اگه قبلا بود زورش میکردم که باید بیاد.
خلاصه دخترم بردم پیش مادرم که راحت به کلاس و درس و برنامش برسه ماهم راه افتادیم.
جاده و آهنگ وفایل استاد و نورخورشید و برگهای پاییزی و …دست به دست هم دادو خیلی خوش گذشت ،تا اینکه رسیدیم قزوین ونمایشگاه .
اونجا چقدر دستاورد داشتیم.چقدر خوب بود
صبح تو ستاره قطبیم نوشته بودم امروز دوست دارم هدیه بگیرم ،نمیدونستم میخواهیم بریم مسافرت یک روزه.
اونجا همه به ما اشانتیون میدادن و ساک دستی هدیه میدادن با قهوه و …. از ما پذیرایی کردن.
یه لحظه که رضا داشت بایکی در مورد دستگاه ها حرف میزد و اطلاعات میگرفت من احساس خستگی کردم .رفتم رویه صندلی نشستم .یه خانمی اونجا بود ،برعکس سابق که خیلی درونگرا بودم اصلا باکسی زیاد هم کلام نمی شدم وصحبت نمیکردم (بعد از اینکه وارد این مسیر هم شدم مقاومت شدید داشتم فکر میکردم الان تمام باورهام خراب میکنن،خخخخ) با اون خانم هم صحبت شدم ،انگار سالهاست هم میشناسیم ،وقتی فهمید که من تازه از راه رسیدم و از شمال اومدم کلی از شمال و چایی شمالی تعریف کرد و به همکاراش گفت از ایشون پذیرایی کنید و خلاصه کلی محبت کرد.
در همون حال که من با اون خانم مهربون حرف میزدم کاملا آگاه به افکارم بودم گفتم الهه این تویی چقدر راحت با یه نفر صحبت میکنی (فکر کنم این به خاطر دوره بی نظیر احساس لیاقت که تازه 3 هفته هست داریم روش کار میکنیم)
بعدش هم رفتیم یه قسمت دیگه نمایشگاه، باورم نمیشد یه نفر اونجا بود که اسم و محصول رضا رو میشناخت و گفت که من خیلی تعریف شما روشنیدم ،یه دوستی دارم تو لاهیجان دنبال شما و محصول شماست و….خلاصه اونجا نماینده فروش بود و کلی در مورد قیمت دستگاهها برای ما تخفیف گرفت .
همه اینها از طرف کی بود ؟؟
جز خدا کی میتونست این کار هارو برامون بکنه.
کی به جز خدا اسم همسرم بالا برد؟؟
کی تو تمام لحظات مسافرت کنارم بود و کمک کرد انقدررررر به ما خوش بگذره؟؟
سلام به استاد و بچه های سایت من قبل از اینکه جواب این سوال رو بدم این توضیح رو بدم که این فایل ،فایل مرا به سوی نشانه ام هدایت کن بوده!و سوالم از خودم این بوده چرا مثلا وقتی کار نمیکردم و اوضاع مالی خوبی نداشتم و درگیر کار و کسب درامد نبودم کاری به کار کسی نداشتم ولی همین که رفتم توی بازار و یکم پیشرفت کردم موقع رسیدن نتیجه های خوب میشه یه دفعه این افکار سراغ من میاد که چرا فلانی پیشرفت کرده من باید از بقیه جلوتر باشم چرا فلانی میفروشه من باید کاری کنم فقط من بفروشم و کلا از مسیر پرت میشم بیرون و همش تو درو دیوارم و اون همه استعداد و شوق و ذوق و توانایی پول ساختن میره زیر این افکار محدود کننده
حالا فایل رو که گوش کردم باز هم کامنت مینویسم لطفا از بچه ها هم میخوام کمکم کنید و منو راهنمایی کنید چون واقعا عاجز هستم از این نوع افکار و این سبک زندگی توانایی تغییرش برام سخته اصلا نمیدونم باید از کجا شروع کنم و چه کاری باید بکنم
با خوندن کامنت شما مثالی به ذهنم رسید امیدوارم کمک کننده باشه؛
مسئله ی شما مثل اینه که مثلا توی یک کلاس ریاضی هستی و توی اون درس بینهایت ضعیف هستی در حدی که شاید نمره 2 هم نتونی بگیری، تا زمانیکه اون درس رو نخونی و خییلی زیاد از بقیه همکلاسی هات عقب هستی تنها آرزویی که داری اینه که خداکنه من این درسو قبول شم و اصلا خودت رو با شاگرد زرنگ های کلاس مقایسه نمیکنی چون خودت رو اصلا در حد اونها نمیبینی،
اما وقتی توی اون درس شاگردِ متوسط رو به بالایی هستی، انتظار نمره بالا از خودت داری همش این فکر میاد توی سرت که من باید شاگرد اول بشم و مدام خودت رو با بقیه مقایسه میکنی
این مشکل عجیب و غریبی نیست، فقط موقعیت جدیدی هست که باید ریز بشی توی وجودت و قدم به قدم سرنخشو بگیری و حلش کنی
بنظر من یکی از دلایلش میتونه از باور کمبود بیاد،
زمانیکه این باور رو در خودت بوجود بیاری که ثروت و نعمت بینهایت هست و حتی اگر تمام آدم هایی که میشناسم از طریق فروششون ثروت بینهایت بدست بیارن باز هم برای من در جهان بینهایت ثروت هست،
ولی چون ذهن براحتی ممکنه باز هم برات دلیل بیاره که چرا باید فلانی بیشتر از من درآمد داشته باشه، ممکنه به خودت بگی که احتمالا من آدمِ ارزشمندی نیستم یا ممکنه احساس کمبود اعتماد بنفس بکنی،
قدم اولی که باید با خودت حرف بزنی این هست که به خودت بقبولونی که احتمالا باورهای ثروت ساز من به اندازه فلانی درست نیست
من فقط کافیه که روی باورهای ثروت سازم و باور فراوانی و ایمانم به خداوند کار کنم، در اون صورت نتنها میتونم به اندازه اون آدم ثروت بدست بیارم بلکه میتونم ثروت بیشتری هم بدست بیارم(البته که مقایسه کردن درست نیست اما برای مراحل اولیه چون نمیشه ذهن رو بصورت منطقی قانع کرد بنظرم راه مناسبی میتونه باشه، من در مواقعی مشابه این موضوع راه حلی که دارم اینه که اول برای ذهنم از جهتی که ذهنم به اون مسئله نگاه میکنه سعی میکنم براش دلیل بیارم، توی این مثال ذهنم داره خودشو با فرد x مقایسه میکنه، من هم بهش میگم که راه حلش اینه که تو اگر روی خودت کار کنی از اون فرد x هممیتونی بیشتر درامد داشته باشی،اینطوری یکمقدار ذهنم قانع میشه و گاردی که نسبت به اون موضوع داره تا یه حدی کاهش پیدا میکنه که من بتونم از تمرکز روی اونموضوع منفی یخورده کم کنم، اما یه مدت که گذشت و روی خودمکار کردم و مقاومت ذهنم که کم شد بعدش تمام تمرکزم رو میذارم روی تقویت باورهام و ایمان و توکلم به خداوند)
در نهایت اینکه اگر همچنان جواب سوالتون رو نگرفتین، یکی از راه های دریافت راه حل از خداوند این هست که مدتی اون موضوع رو رها کنین و به نکات مثبت زندگیتون توی هر جنبه ای توجه کنین تا خداوند شمارو به راه حل هدایت کنه
برای من همیشه وقتی به مسئله ای برخورد کردم که راه حلی براش پیدا نمیکنم در خواست مستقیم از خداوند میکنم و اون هم جواب من رو میده
ممکنه اون جواب توی حرف های یک دوست باشه، توی کامنت باشه، توی فایل باشه و یا از هزاران راه دیگه پاسخ رو به من بگه
امیدوارم کامنتم برای شما مفید باشه..
سپاسگزارم از خداوند برای هدایتم به این محیط فرکانس بالا که میشه توش با آرامش سوال و پاسخ انجام داد
دوره مقدس احساس لیاقت بینظیره واسه چنین چالشهایی، ب نظرم در اولین فرصت عضو این دوره شوید تا برای همیشه وریشه ای مشکلتون حل بشه یه دوره فوقالعاده ک شما رو با خود واقعیتون رو برو میکنه وب حس ارامش عمیق وهمیشگی میرساند
من چند ماهی هست که دارم مطالب این سایت رو گوش میدم .صحبتهای که الان تو این فایل گوش دادم دقیقا مطالبی بود که لازم بود بشنوم تا بقیه روزم رو بتون بهتر پیش برم
اینکه من اجازه بدم دیگران قدرت رو از من وخدای من بگیره چقد میتونه جلوی حرکت من رو یگیره
من سالهاس که باور کردم در خانواده ای بزرگ شدم که افسردگی دارن واین باعث شده که من باور کنم وحتی آماده باشم که دوران افسردگی روطی کنم و خدا میدونه که چقد اذیتم چون من دوست ندارم این شرایط رو
بنام خداوند هدایتگر بخشنده مهربان
بنام خداوند زیبای لطیف و پاک
بنام خداوندی که مرا بخشید و با من سخن گفت.
سلام به سید و مری در مسیر توحیدی
سلام به عزیزان هدایت شده به توحید عملی
سلام به خودم که هدایت شدم به نشانه امروزم که در هر لحظه آرزوی ورود به مدار توحید در من شعلهور شده که انشالله ماندگار در مدار باشم..
چند وقتیه که برای شناخت بهتر خودم ، در تکاپو هستم..که من چرا سپاسگزار نیستم؟!شکرگزار بودن به چه معناست؟!چگونه بنویسم نعمت هایی که هر بار با دیدنش میگم :بابا این رو نوشتم،اونم نوشتم،اون یکی هم نوشتم که مثلا بابت داشته هام سپاسگزارم..!!!
خیلی جالبه که به این مرحله رسیدم که :بابا هرچی دارم مینویسم تکراریه!!این هست شکرگزاری؟!این هست دیدن نعمت؟!هرچی دارم فکر میکنم که چه بنویسم که شکرگزاری تکراری نباشه،بازم داره تکرار میشه موارد نوشته شده..!!!
این دیدگاه شیطانی و متکبر و قضاوتگر و بدبین، کمبود بین ، و مشرکانه من ، از کجا خودش رو بیشتر نشون داد؟!
از اونجایی که پاهامو تو کفش خدا گذاشتنم داشت بهم احساس دانا بودن و توانا بودن میداد، خودم رو کنکاش کردم،که من چمه؟!من کی هستم؟!چرا اگه میدونم پس چرا ندارم،پس چرا نمیبینم، پس چرا نمیشناسم خودم رو،چرا و چرا و چرا…
لحظه ای به یاد حضرت موسی افتادم که به درگاه خداوند رو کرد و گفت من به هر خیری که از تو برسه محتاجم..
اینجا غرور موسی و من ، مورد بررسی و پرسش و محاکمه قرار گرفت و به خودم گفتم :چرا وقتی کِبر و غرور،تمام وجودت رو گرفته،چرا نمیپذیری که تو هیچچچچی نیستی در مورد همه چی(خداوند)..
چرا کنترلی روی عواطف و احساساتت نداری،چرا در صدد تغییر دیگرانی،چرا توجیه میکنی که ؛ گفتنت به نیت تغییر دیگران نیست و برای اینه که به خودت یادآور بشی..
خب عزیز من، هربااااااار داری با خودت مرور میکنی که خداوند عالم مطلقه،خداوند قادر مطلقه ، خداوند خداوند میگی،چرا درک نمیکنی که مطلق ینی فقط خودش،قادر و عالم؛مختص خودشه..صفت خداوند یعنی همین اینجوری شناخته میشه،ینی هست..
آخه عزیز من تو کجای این اوصاف؛جا خوش کردی که خودت رو هم در کنار خدا ؛هدایتگر و توانا میدونی که دست به تغییر میخوای بزنی…@!!!
اصلا تو خودت رو شناختی؟!اصلا تو میدونی خودشناسی آنقدر عمیقه که زمانی نمیمونه که بخوای به دیگران اختصاص بدی..!!
سجاد جان..تو کلمه شناخت رو در کنار هم بزاری، میشه شن+اخت.. یعنی با شن وجودت ترکیب شو و اُخت بگیر..تو مصالح ساختمان وجود خودت باش،تو از درون خودت رو بساز..همینجوری که مصالح ساختمان ؛طی مراحل تکاملی ساخته میشه ، تا زمان آماده سازی و بهره برداری ،،، به همان میزان ساختمان وجودت رو پس از هربار ساختن ، وارد جوانب متفاوت میشه که مربوط میشه به مصالح متفاوت در کاربردهای متفاوت(شناخت از جوانب مختلف درون)…
زمانت رو بزار به شناخت خودت از جوانب مختلف، فندانسیون ساختمان درونت (احساس لیاقت و ارزشمندی درونی) رو از پایه ،محکم و استوار بنا کن، مراحل تکاملی ساخت و سازت رو هربار بهبود بده و بساز..
ناظر این ساختمان خودتی..وقتی بفهمی که از صفر تا صد رو خودت ساختی..یعنی شناخت و اشراف کاملی به خودت داری..
امروز به این باور رسیدم که :من باید در هرلحظه و هرنقطه مکانی،توجهم به تواضع در برابر پروردگار جهانیان باشه..به هر خیر او محتاج باشم ..
محتاج خداوند،یعنی احساس ارزشمندی بی قیدوشرط،یعنی بی نیاز از عوامل بیرونی،(به میزان احساس و باور احتیاج به پروردگار جهانیان ؛به همان میزان،توحید در عمل)..
باور تواضع و خاشع بودن توحیدی،بزرگترین و مهمترین باور جهت سپاسگزاری و شکرگزاری بااحساس خوب و بالذت هست..در هر لحظه و هرنقطه مکانی…
خدایا به هر خیری که از تو به من میرسه محتاجم..خدایا این احتیاج و نیازم به خودت رو بهبود ببخش..
به نام انرژی معجزهکننده و قدرتمندی که از رگ گردن به من نزدیکتر است و به خوشبختی، آرامش، آسایش، آزادی، سلامتی، ثروتمندی، داشتن زندگی سرشار از عشق و راستی و درستی و وفاداری و تجربه لذتهای شیرین، ناب و وصفنشدنی، بیشتر از خودم مشتاق و مصر است
به نام سیستم قانونمندی که جهانی زیبا، سرشار از نعمت و فرصت و ثروت و برکت و فراوانی و آدمهای خوب و هر چیز خوبی را به بینهایت مقدار خلق کرده
و من را نیز از ابتدای تولد، موجودی بسیار ارزشمند و بالیاقت آفریده، که لیاقت تجربه بهترین نوع زندگی و بهرهمندی از تمام نعمتهایش را دارم
و همچنین من را بهواسطه افکار و باورهایم، خالق زندگی خودم قرار داده، تا بتوانم از راههای آسان و لذتبخش به تمام خواستهها، آرزوها و شرایط دلخواه و ایدهآلم برسم
به نام خدای غفور و رحیمی که من را بسیار دوست دارد، هر لحظه در حال هدایت من است، میخواهد که چرخ زندگی برای من روان بچرخد و تمام رویاهایم به تجربه زندگیم تبدیل شوند.
سلام به تمام نعمتها، خوبیها، زیباییها و همه آدمهای خوب جهان
—————————————————————————————————————————————————————————————————————-
شرک مساوی است با قدرت دادن به عوامل بیرونی است.
از اونجایی که دانشمندان هر روز ی چیزی میگن، من باید به دنبال افکار و باورهای قدرتمندکننده باشم.
من باید مراقب چیزهایی که میپذیرم، باور میکنم و به خورد مغزم میدم باشم؛ یعنی هر چیزی رو به راحتی نپذیرم چون ممکنه شرک باشه.
همونطور که وقتی میرم میوهفروشی، میوههای سالم رو انتخاب میکنم نه هر چیزی که دم دستم میاد، من باید این حساسیت رو روی انتخاب ورودیهای ذهنم هم داشته باشم؛ یعنی مراقب این باشم که چه چیزهایی رو قرارِ ببینم، بشنوم و یا بپذیرم.
من باید مراقب ورودیهای ذهنم باشم؛ برای مثال، نباید به اخبار یا حرفهایی گوش بدم که قدرت رو از من میگیرن.
بنابراین:
من مراقب ورودیهای ذهنم هستم و باورهای قدرتمندکنندهای رو برای خودم میسازم؛ باورهایی که قدرت تغییر شرایط زندگیم رو (بهگونهای که کیفیتش بیشتر بشه) فقط و فقط به وجود خودم میدن.
چون عوامل بیرونی در تعیین چگونگی شرایط زندگی من دخالتی ندارند و فقط و فقط افکار و باورهای صحیح و قدرتمندکننده خودم، این توانایی رو به خودِ خودِ من میدن.
یعنی همه چیز همونطور که من میخوام تغییر میکنه، اگر و تنها اگر به چیزهای زیر باور داشته باشم:
–قدرت ذهن
–کانون توجه
–افکار و باورهای قدرتمندکننده
–احساس خوب
جهان به فرکانسها و افکار من پاسخ میده و اونها را به شکل آدمها، اتفاقات، ایدهها، موقعیتها و… وارد زندگیم میکنه.
یعنی هر چیزی که در زندگی دارم دریافت میکنم، آینه تمامنمای باورهای خودمه؛ بنابراین باز هم به اهمیت این موضوع که باید مراقب ورودیهای ذهنم، کانون توجه، افکار و باورهام باشم، پی میبرم.
مهمه که حواسم باشه، هر باوری که قدرت رو از من میگیره و میده به عوامل بیرونی رو اصلا باور نکنم؛ حتی اگر افراد زیادی مثل دانشمندان اون باور رو دارن و همش تکرارش میکنن.
مهم اینه که من بیام قدرت را تماما به خداوند بزرگ و هدایتگری که تمام جهان رو خلق کرده بدم.
و یادم بمونه که به خواست و اراده همین خدای قدرتمند و بخشنده، هر چیزی رو که من باور کنم، قطعا اتفاق میافته؛ بله، هر چیزی که من باور میکنم قطعا اتفاق میافته.
—————————————————————————————————————————————————————————————————————-
خدایا برای اینکه امروز هم من رو به سمت زندگی بهتر و شرایط دلخواهم هدایت کردی، هزاران بار تو را سپاس.
خدایا من آمادگی دریافت برکات، نعمات، هدایتها و هر چیز خوبی که از جانب تو بخواد به من برسه رو دارم و پیشاپیش برای همه اونها ازت ممنونم.
خدایا برای تمام نعمتهای کوچیک و بزرگی که از اولین روز زندگیم تا لحظه کنونی به من دادی و در آینده نزدیک باز هم خواهی، تو را سپاس.
خدایا ممنون که خوشبخت بودن و ثروتمند بودن رو روند طبیعی زندگی من قرار دادی؛ خدایا ممنون که من رو از بدو تولد ارزشمند آفریدی.
خدایا ممنون که قراره زندگی عاشقانه فوقالعاده رویایی و پاک و نابی رو تجربه کنم؛
خدایا ممنون که قراره نقشی در گسترش این جهان زیبا داشته باشم؛
خدایا ممنون که قراره اثر خوبی از خودم به جا بزارم؛
خدایا ممنون که قراره آخر کار وقتی وقتش میرسه، هم من از خودم خیلی راضی باشم و هم تو از من خیلی بیشتر راضی باشی.
سلام به استاد و دوستان عزیز
به نظرم یکی از باور های غلط که میشه از اشتباه فهمیدن منظور بعضی از فایل ها شکل بگیره اینه که باید با ذهن مبارزه کنی و نزاریم افکار غلط بیاد تو
منظورم اینه که ذهن رو از خودمون جدا بدونیم و این دیدگاه رو داشته باشیم که باید با ذهن مبارزه کنیم به جای اینکه این دیدگاه که ذهن ما بخشی از ما هستش و کنترلش دست ما هستش و کنترل ورودی ها و افکارمون اغلب کار پیچیده ای نیست و فقط کافیه به خودمون مراجعه کنیم به جای اینکه با خودمون مبارزه کنیم. چون این کار هیچ نتیجه ای نداره
از شما دوست عزیز ممنون که زحمت کشیدی و کامنت من رو تا اینجا خوندی. این کامنت رو گذاشتم چون خودم یه زمانی به خاطر این باور اصلا رشد نداشتم.
به نام خداوند خوبی ها
سلام به استاد توانمندم و مهربانو مریم جان
الان دقیقا زمانی من به این فایل دارم گوش میدم که دچار بیماری شدم که احتمال آلوده شدنم به سرطان هست و منتظر آزمایشم هستم
ذهن من متاسفانه روزانه هزارو یک دلیل میاره که من مقصر منم و این خیلی منو اذیت میکنه و با وجود اینکه سعی میکنم آرامش خودمو حفظ کنم مدام تو ذهنم نجوا میاد که واقعا نمیدونم چطور خودمو ببخشم
چند روزی هست به لطف پروردگار دوره قانون سلامتی رو شروع کردم باور به سلامتیم دارم
مشکل من اینه که اگر اشتباهی در مقابل خودم یا خدا انجام دادم بخشش برام سخته
شما میتونید بم بگید چطور میتونم از خودم بگذرم و تمرکزم رو روی باورهامبزارم ؟
سلام خواهرم، الان اصلا مهم نیست کی مقصره اصلا، چیزی که مهمه ذهن تون را مثبت و قوی کنید و شجاعانه و با توکل بخدا به جنگ هر مشکل جسمی که داری بری، ایشالله که جواب آزمایش منفی هست و اگر هم مثبت بود بدان خدا بی نهایت بار از سرطان قوی تره و کمک شماست. دعا و انرژی مثبت ما همیشه نثار شما بزرگوار هست. ایشالله بزودی خبرهای خوبی از شما میشنویم
به خودت نگاه کن و ببین تنها کسی هستی که خودتو میفهمی و میتونی افکارتو ببینی. ببین این احساس گناه که میگی از کجا سرچشمه میگیره؟ دلیلش رو ببین و متوجه میشی که یه عامل خارجی باعث ایجاد این احساس شده. تو باید این عامل رو نادیده بگیری و بگی هرچی شد خودمو دوست دارم. و اینکه تحت هیچ عنوان به دنبال احساس توجه در دیگران نباش.
به نام خداوند زیبایی ها
سلام به دو استاد عزیزم و همه دوستان گرامی
◀شناختن قانون باعث میشه که از خیلی گمراهی ها و ضررها جلوگیری بشه و خدایاشکرت که به این مسیر هدایت شدیم.
قبل اشنایی با استاد انقدر شرک تو وجودم داشتم و نمیفهمیدم و تمام راه ها رو میرفتم و اوضاع بدتر میشد.
یکی از کسایی که یادم میاد دوره هاشو خریدم کوین ترودو بود که باور داشت دنیا دست گروه های خاصی هست و ثروتمندان ثروت و رازهاش رو از بقیه مخفی کردن و من بهشون دست پیدا کردم که الان طبق باورهاش توی زندانه .
یا زمانی یه شخص دیگه به اسم اندرو تیت بولد شد که از ماتریکس که عده ای دنیا رو میچرخوننمیگفت و طبق همین باوراش تو زندان افتاد .
شاید بگیم خب الان مردمم تیزتر شدن نه اگه یه سری به اینترنت بزنیم افراد دنبال روش های ماورایی میگردن.
الانم که هر روز توی سایت ها از دوره های سابلیمینال و چگونه ثروت را جذب کنیم و یا روشن کردن عود و یا نمیدونم اعداد جادویی و ووو هزاران از این خرافات اومده و کسایی که تو مسیر گمراهی هستن پولاشون رو روی این فرعیات که هیچ روی این شرک ها میذارن و منم قبلا همینطور بودم و کلا پولام رو بایت این چندیات میدادم .
یا میبینم که مذهبی ها روی استخاره یا خرافاتی که بهش اعتقاد دارن پایبندن و چقدر مشکل داره و بعضی هم دنبال جادو جمبل و دعا نویسی هستن این ها همون راههای گمراهی هست.
در مورد باورها فکر کردم که من قبلا باور داشتم که چشام ضعیفه و دقیقا میدونم از کجا شروع شد و بعد مدت ها پیش عینک رو گذاشتن کنار و الان یادم اومد که من قبلا عینک میزدم و الان یادم اومد و اصلا چشمام ضعیف نیست و خیلی واضح میبینم چرا اون موقع باور داشتم و عینک میزدم و هروز چشام ضعیف تر میشد و یا در بحث چاقی که باور کرده بودم ژنتیکه و ارزو داشتم که لاغر بشم و بعد با فهمیدن قانون بدن الان نزدیک یکساله که زیر 70 کیلوگرم هستم
🟨🟧🟥
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد عزیزم
سلام دوستان بسیار دوست داشتنی ام
چی بگم از کجا بگم چطوری بگم
شرک چه پدری از من درآورد و توحید چه هدایایی به من داد
مرده بدم زنده شدم
دولت عشق آمد و من
دولت پاینده شدم
این نشانه امروز من بود ،قبلا بارها و بارها این فایل بسیار ارزشمند گوش کردم الان جایی هستم که نشانه امروز من زدم فقط تونستم نوشتهها رو بخونم و جواب سوال استاد بدم.
زمانی که باور به عوامل بیرونی داشتید چه نتایجی گرفتید؟؟
چه نتایجی؟؟
غم ،نگرانی، بیچارگی، چه کنم چه کنم های فراوان
بدو بدو های بی نتیجه
بچه شیر خوارتو از شیر بگیری بزاری پیش مادرشوهر بدویی بری سر کار آخرش هم هییییییییچ
نه آرامش، نه پول، نه برکت، نه استراحت ،نه خوشی
واقعا من با این مسیر زنده شدم ،فکر نکنم روزی باشه که من به خاطر مسیر الهی که توش هستم و توحید و استاد و سایت سپاسگزاری نکنم .یکی از سپاسگزاری های ویژه من.
خدایا مرسی عاشقتم که دستم گرفتی و از غم و نگرانی نجاتم دادی.
روزی نیست که نتایج این مسیر نبینم ، روون شدن چرخ زندگیم نبینم، محبت و عشق آدما رو نبینم
پریروز صبح حدودای 10 بود داشتیم صبحانه میخوردیم ،خدارو شکر یه کوچولو آزادی زمانی داریم ،صبحها من و رضا(اگه دخترم هم مدرسه نباشه و تعطیل باشه )باهم صبحانه میخوریم فایل گوش میدیم و گاهی پیاده روی وخرید و …کارهای دیگه رو باهم انجام میدیم،خلاصه صبح پنج شنبه بود که موقع خوردن صبحانه رضا گفت خیلی دوست دارم برم نمایشگاه قزوین که مربوط به دستگاههای مربوط به کارش بود ،ما گیلان زیبا هستیم،گفتم اگه دوست داری خوب بریم،سریع جمع جور کردم و راه افتادیم دخترم گفت من هم بعدازظهر 2تا کلاس دارم و شنبه هم 2تا امتحان. نمیتونم بیام ،از اونجایی که تو دوازده قدم از استاد خیلی چیزها یادگرفتم و سعی میکنم عمل کنم ،اصراری به دخترم نکردم گفتم هرجور که راحتتری ،اگه قبلا بود زورش میکردم که باید بیاد.
خلاصه دخترم بردم پیش مادرم که راحت به کلاس و درس و برنامش برسه ماهم راه افتادیم.
جاده و آهنگ وفایل استاد و نورخورشید و برگهای پاییزی و …دست به دست هم دادو خیلی خوش گذشت ،تا اینکه رسیدیم قزوین ونمایشگاه .
اونجا چقدر دستاورد داشتیم.چقدر خوب بود
صبح تو ستاره قطبیم نوشته بودم امروز دوست دارم هدیه بگیرم ،نمیدونستم میخواهیم بریم مسافرت یک روزه.
اونجا همه به ما اشانتیون میدادن و ساک دستی هدیه میدادن با قهوه و …. از ما پذیرایی کردن.
یه لحظه که رضا داشت بایکی در مورد دستگاه ها حرف میزد و اطلاعات میگرفت من احساس خستگی کردم .رفتم رویه صندلی نشستم .یه خانمی اونجا بود ،برعکس سابق که خیلی درونگرا بودم اصلا باکسی زیاد هم کلام نمی شدم وصحبت نمیکردم (بعد از اینکه وارد این مسیر هم شدم مقاومت شدید داشتم فکر میکردم الان تمام باورهام خراب میکنن،خخخخ) با اون خانم هم صحبت شدم ،انگار سالهاست هم میشناسیم ،وقتی فهمید که من تازه از راه رسیدم و از شمال اومدم کلی از شمال و چایی شمالی تعریف کرد و به همکاراش گفت از ایشون پذیرایی کنید و خلاصه کلی محبت کرد.
در همون حال که من با اون خانم مهربون حرف میزدم کاملا آگاه به افکارم بودم گفتم الهه این تویی چقدر راحت با یه نفر صحبت میکنی (فکر کنم این به خاطر دوره بی نظیر احساس لیاقت که تازه 3 هفته هست داریم روش کار میکنیم)
بعدش هم رفتیم یه قسمت دیگه نمایشگاه، باورم نمیشد یه نفر اونجا بود که اسم و محصول رضا رو میشناخت و گفت که من خیلی تعریف شما روشنیدم ،یه دوستی دارم تو لاهیجان دنبال شما و محصول شماست و….خلاصه اونجا نماینده فروش بود و کلی در مورد قیمت دستگاهها برای ما تخفیف گرفت .
همه اینها از طرف کی بود ؟؟
جز خدا کی میتونست این کار هارو برامون بکنه.
کی به جز خدا اسم همسرم بالا برد؟؟
کی تو تمام لحظات مسافرت کنارم بود و کمک کرد انقدررررر به ما خوش بگذره؟؟
خدایا مچکرم عاشقتم
استاد با تمام وجودم ازت ممنونم.
مریم جان مرسی بانوی مهربان.
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
دانشمندان کشف کرده اند که برخی از افراد از لحاظ ژنتیک: شادتر هستند
شرک به چه معناست؟
*نقطه مقابل توحید است
اگر بخواهیم تعریف کوتاه جامع و کاملی از آن داشته باشیم به معنای:
*قدرت دادن به عوامل بیرونی است
*قدرت دادن می تواند: به هر کسی و یا هر چیزی باشد:
(در این مثال: ژنتیک ) که شرایط موقعیت خوشبختی بدبختی ما را رقم زده و عامل تاثیر گزاری در زندگی ماست.
تنها گناهی که هرگز بخشیده نمی شود: شرک است
کسانی که قدرت را به غیر خداوند می دهند: مشرک هستند
اگر در ذهن خود عوامل بیرونی را تاثیر گذار بدانیم و:
فکر کنیم عامل بیرونی می تواند اتفاقات زندگی ما را رقم بزند هنگام مواجه شدن با تضادها یا قرار گرفتن در روزهای دشوار:
ذهن ما بسیار راحت و ساده عوامل بیرونی را پیدا کرده و دلیل خوشبختی بدبختی فقر را:
به آنها نسبت می دهد
به جای مقصر و مهم دانستن عوامل بیرونی:
بررسی کنیم چه باوری فارغ از اینکه چه کسی می گوید به ما کمک می کند؟
این که بپذیریم ژنتیک:
عامل اصلی شادی است
اگر احساس خوبی نداشته باشیم:
آن را به ژنتیک نسبت می دهیم
مراقب باشیم: چه چیزی را باور کرده چه چیزی را می پذیریم
ذهن ما در شرایط دشوار:
همواره به دنبال یافتن مقصر است که تقصیر را به گردن عوامل بیرونی انداخته و مبرا بودن خودش از اشتباه کردن را ثابت کند
اگر به شیوه ی متفاوت فکر و عمل کنیم:
به شیوه ی متفاوت نتیجه می گیریم و هیچ عامل بیرونی مقصر نیست
زمانی که به عوامل بیرونی قدرت می دهیم همواره به یاد داشته باشیم:
*در حال شرک ورزیدن به خداوند هستیم
*قدرت را از خداوند و خودمان گرفته به عوامل بیرونی می دهیم
در بسیاری از مواقع برای اینکه حرکت نکرده و تغییر نکنیم:
به دنبال عامل بیرونی هستیم تا تقصیر را به گردن او بیاندازیم
زمانی که عملکرد ذهن را متوجه شویم:
نباید به او اجازه دهیم باوری را بسازیم اخباری را بشنویم… که قدرت را از ما بگیرد
اگر به عوامل بیرونی قدرت دهیم و آنها را تاثیرگذار بدانیم:
مانع حرکت کردن و پیدا کردن ایرادات مان خواهد شد چون:
ما به هیچ وجه نمی توانیم عوامل بیرونی را تغییر دهیم به همین دلیل مشکلات خود را به راحتی می پذیریم و سعی نمی کنیم آنها را تغییر یا بهبود دهیم
حقیقت چیزی است که: به ما کمک می کند
هر آن چیزی را که باور کنیم: در زندگی تجربه می کنیم و باورهای ما بزرگتر خواهد شد مهم نیست چه کسی این حرف را زده باشد همواره در نظر داشته باشیم:
چه باوری به ما کمک می کند؟
در تمام ابعاد می توانیم تغییر کنیم:
اما اگر عوامل بیرونی را موثر بدانیم تغییر کردن بسیار سخت و دشوار خواهد شد
برای تغییر کردن:
باورهای مناسب در ذهن خود ایجاد کنیم
اگر باورهای متضاد با خواسته های خود داشته باشیم:
تحقق خواسته های ما با سختی و دشواری همراه خواهد شد و در نهایت به آنها دست نمیابیم
حتی اگر 1 درصد عوامل بیرونی را موثر بدانیم:
ذهن ما هنگام مواجه با چالش ها و مشکلات همان را به میزان 1000 برابر افزایش می دهد
مراقب باشیم:
چه چیزی را می شنویم و به چه چیزی توجه داریم
تنها باوری را بپذیریم:
که به ما کمک کند
هر آن چیزی را بپذیریم و باور کنیم: در زندگی خود تجربه می کنیم
قانون:
جهان به افکار و فرکانس های ما پاسخ می دهد و به شکل افراد شرایط موقعیت ها وارد زندگی مان می کند
هر آن چیزی که در زندگی خود دریافت می کنیم: آینه ی باورها و فرکانس های خودمان است و غیر از این نیست
هر زمان با نتایج تحقیقات دانشمندان مواجه شدیم:
بررسی کنیم نتایج پژوهش های آنها به ما کمک می کند یا خیر؟
افرادی که توهم توطئه دارند و عوامل بیرونی را مقصر اتفاقات خود می دانند:
با همان اتفاقات نامناسب مواجه می شوند
ما به راحتی:
قدرت را از خداوند گرفته: به عوامل بیرونی می دهیم
به یاد داشته باشیم:
شرک: تنها گناهی است که خداوند به هیچ وجه نمی بخشد
اگر باور داریم عامل بیرونی در زندگی ما موثر است:
درست فکر می کنیم
اگر باور داریم عامل بیرونی در زندگی ما موثر نیست:
درست فکر می کنیم
چون:
هر آن چیزی را که باور داریم در زندگی خود تجربه می کنیم
نتایج ما نشان دهنده ی: باورهای ماست
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام خدمت استاد عزیزم
واقعا تغییر باورها کمک کننده است
من سالها که پدرم دیابت داشتند فکر میکردم که چون پدرم دیابت دارند من هم باید خیلی مراقب باشم
ولی از وقتی که با سایت شما آشنا شدم و باورهام رو تغییر دادم چقدر احساس بهتری رو از همه نظر تجربه کردم
باور اینکه من هر روز سالم تر میشم و به سمت غذاهای بهتری هدایت میشم که بهترین هستند
کلی باورهای دیگه در مورد رابطه ،سلامتی، معنویت
ممنون از استاد جان عزیز
که این آگاهی های ناب رو به ما میرسونن…
سلام به استاد و بچه های سایت من قبل از اینکه جواب این سوال رو بدم این توضیح رو بدم که این فایل ،فایل مرا به سوی نشانه ام هدایت کن بوده!و سوالم از خودم این بوده چرا مثلا وقتی کار نمیکردم و اوضاع مالی خوبی نداشتم و درگیر کار و کسب درامد نبودم کاری به کار کسی نداشتم ولی همین که رفتم توی بازار و یکم پیشرفت کردم موقع رسیدن نتیجه های خوب میشه یه دفعه این افکار سراغ من میاد که چرا فلانی پیشرفت کرده من باید از بقیه جلوتر باشم چرا فلانی میفروشه من باید کاری کنم فقط من بفروشم و کلا از مسیر پرت میشم بیرون و همش تو درو دیوارم و اون همه استعداد و شوق و ذوق و توانایی پول ساختن میره زیر این افکار محدود کننده
حالا فایل رو که گوش کردم باز هم کامنت مینویسم لطفا از بچه ها هم میخوام کمکم کنید و منو راهنمایی کنید چون واقعا عاجز هستم از این نوع افکار و این سبک زندگی توانایی تغییرش برام سخته اصلا نمیدونم باید از کجا شروع کنم و چه کاری باید بکنم
سلام دوست عزیز؛
با خوندن کامنت شما مثالی به ذهنم رسید امیدوارم کمک کننده باشه؛
مسئله ی شما مثل اینه که مثلا توی یک کلاس ریاضی هستی و توی اون درس بینهایت ضعیف هستی در حدی که شاید نمره 2 هم نتونی بگیری، تا زمانیکه اون درس رو نخونی و خییلی زیاد از بقیه همکلاسی هات عقب هستی تنها آرزویی که داری اینه که خداکنه من این درسو قبول شم و اصلا خودت رو با شاگرد زرنگ های کلاس مقایسه نمیکنی چون خودت رو اصلا در حد اونها نمیبینی،
اما وقتی توی اون درس شاگردِ متوسط رو به بالایی هستی، انتظار نمره بالا از خودت داری همش این فکر میاد توی سرت که من باید شاگرد اول بشم و مدام خودت رو با بقیه مقایسه میکنی
این مشکل عجیب و غریبی نیست، فقط موقعیت جدیدی هست که باید ریز بشی توی وجودت و قدم به قدم سرنخشو بگیری و حلش کنی
بنظر من یکی از دلایلش میتونه از باور کمبود بیاد،
زمانیکه این باور رو در خودت بوجود بیاری که ثروت و نعمت بینهایت هست و حتی اگر تمام آدم هایی که میشناسم از طریق فروششون ثروت بینهایت بدست بیارن باز هم برای من در جهان بینهایت ثروت هست،
ولی چون ذهن براحتی ممکنه باز هم برات دلیل بیاره که چرا باید فلانی بیشتر از من درآمد داشته باشه، ممکنه به خودت بگی که احتمالا من آدمِ ارزشمندی نیستم یا ممکنه احساس کمبود اعتماد بنفس بکنی،
قدم اولی که باید با خودت حرف بزنی این هست که به خودت بقبولونی که احتمالا باورهای ثروت ساز من به اندازه فلانی درست نیست
من فقط کافیه که روی باورهای ثروت سازم و باور فراوانی و ایمانم به خداوند کار کنم، در اون صورت نتنها میتونم به اندازه اون آدم ثروت بدست بیارم بلکه میتونم ثروت بیشتری هم بدست بیارم(البته که مقایسه کردن درست نیست اما برای مراحل اولیه چون نمیشه ذهن رو بصورت منطقی قانع کرد بنظرم راه مناسبی میتونه باشه، من در مواقعی مشابه این موضوع راه حلی که دارم اینه که اول برای ذهنم از جهتی که ذهنم به اون مسئله نگاه میکنه سعی میکنم براش دلیل بیارم، توی این مثال ذهنم داره خودشو با فرد x مقایسه میکنه، من هم بهش میگم که راه حلش اینه که تو اگر روی خودت کار کنی از اون فرد x هممیتونی بیشتر درامد داشته باشی،اینطوری یکمقدار ذهنم قانع میشه و گاردی که نسبت به اون موضوع داره تا یه حدی کاهش پیدا میکنه که من بتونم از تمرکز روی اونموضوع منفی یخورده کم کنم، اما یه مدت که گذشت و روی خودمکار کردم و مقاومت ذهنم که کم شد بعدش تمام تمرکزم رو میذارم روی تقویت باورهام و ایمان و توکلم به خداوند)
در نهایت اینکه اگر همچنان جواب سوالتون رو نگرفتین، یکی از راه های دریافت راه حل از خداوند این هست که مدتی اون موضوع رو رها کنین و به نکات مثبت زندگیتون توی هر جنبه ای توجه کنین تا خداوند شمارو به راه حل هدایت کنه
برای من همیشه وقتی به مسئله ای برخورد کردم که راه حلی براش پیدا نمیکنم در خواست مستقیم از خداوند میکنم و اون هم جواب من رو میده
ممکنه اون جواب توی حرف های یک دوست باشه، توی کامنت باشه، توی فایل باشه و یا از هزاران راه دیگه پاسخ رو به من بگه
امیدوارم کامنتم برای شما مفید باشه..
سپاسگزارم از خداوند برای هدایتم به این محیط فرکانس بالا که میشه توش با آرامش سوال و پاسخ انجام داد
سلام ب دوست عزیزم
دوره مقدس احساس لیاقت بینظیره واسه چنین چالشهایی، ب نظرم در اولین فرصت عضو این دوره شوید تا برای همیشه وریشه ای مشکلتون حل بشه یه دوره فوقالعاده ک شما رو با خود واقعیتون رو برو میکنه وب حس ارامش عمیق وهمیشگی میرساند
موفق وسربلند باشید
سلام
من چند ماهی هست که دارم مطالب این سایت رو گوش میدم .صحبتهای که الان تو این فایل گوش دادم دقیقا مطالبی بود که لازم بود بشنوم تا بقیه روزم رو بتون بهتر پیش برم
اینکه من اجازه بدم دیگران قدرت رو از من وخدای من بگیره چقد میتونه جلوی حرکت من رو یگیره
من سالهاس که باور کردم در خانواده ای بزرگ شدم که افسردگی دارن واین باعث شده که من باور کنم وحتی آماده باشم که دوران افسردگی روطی کنم و خدا میدونه که چقد اذیتم چون من دوست ندارم این شرایط رو