اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد استاد استاد عزیزم. اشکم دراومد. انگار این حرفارو برای من میزدید. مدتی بود صحبتهای شمارو گوش نداده بودم چقدر از فرکانس خوب درست دور شده بودم. خواهرم گفت برو فایل جدید استاد رو گوش بده. واقعا اشکم دراومد که انگار برای من گفتید. مدتی بود من روی آسترولوژی و زمان تولدم زوم کرده بودم و حتی چارت تولدم رو یک منجم واسم گرفت و البته در مورد گذشته و حالم هر چی بود دست بود اما به قول شما واقعا اگر بمن کمکی نمیکنه چرا باید بهش استناد کنم؟ خیلی راحته هر چی بشه بندازم گردنِ جبرِ ستاره شناسی که مثلا فلان سیاره روی من فلان تاثیر رو گذاشته یا نه. واقعا این یک کار عبث و بیهودهست. بجای این بهتره وقت و انرژیمو برای تصحیح باورهای درست بذارم. حالا فهمیدم دلیلِ اینکه مدتی دپرس بودم چون ورودیهای جبرآمیز و منفی وارد ذهنم کرده بودم و قدرت رو از خودم و خدا گرفته بودم. واقعا حرفاتون مثل دُر و گوهره استاد. واقعا خوشحالم شناختمتون. خداروشکر میکنم دوباره هدایتم کرد. گیرم حتی این آسترولوژی و ستاره شناسی درست باشه اما قدرت دادن بهش منو از موفقیت دور میکنه و دست و پامو میبنده. البته میشه از قسمتهای خوبش برای پیشرفت بیشتر استفاده کرد اما واقعا باور همه چیو میسازه. از اینهمه قدرت تحلیل شما لذت میبرم. چه انسان آگاه و تحلیلگری هستید که هر چیزی رو قبول نمیکنید حتی از دانشمندان. شما خودتون بزرگترین دانشمند قرن هستید. استاد اینو از صمیم قلبم میگم. شما یک انسان بزرگ و تاثیر گذار و آگاه هستید. هزار بار ممنونم که هستید
سلام به استاد و خانم شایسته عزیز، سلام به دوستای عزیزم، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
استاد جان، چقدر عالی بود این فایل، من خیلی از فایلهای توحید عملی لذت میبرم، جالبه که توی اکثر قسمتها مثال هست از یک دوست عزیزی که صحبتهاشون باعث شده به مفهوم توحید و شرک برسید و فایلی براش تهیه کنید. تحسینتون میکنم استاد عزیزم.
استاد جان، یه مثال از خودم میتونم بزنم که توی دورهای که کارشناسی میخوندم، یادم میاد که باور کرده بودم خارجیها شبکههای اجتماعی مثل واتس آپ و تلگرام و … رو درست کردن که مغز ایرانیها رو روانشناسی کنن و هر بار هم داره شناختشون از ما بیشتر میشه تا بخوان حکومت ما رو به یه طریقی زمین بزنن. آدمی نبودم که بحث سیاسی کنم، اما احساس ناامنی میکردم، میومدم با اینترنت کار کنم، مثلا توی ذهنم میگفتم بذار حساب کتاباشون رو بهم بزنم، با وجود اینکه هیچ علاقهای به فوتبال نداشتم، مثلا آمار بازیها رو گرفتم یا مثلا اون موقعها میرفتم خبرگزاری های موافق و مخالف رو بررسی میکردم ببینم درباره فلان موضوع یکسان نظرشون چیه و باز احساس بد رو تجربه میکردم. خودتون میدونید موضوعات اخبار درباره چیه و من با خودم میگفتم نود درصد اخباری که هر روز اتفاق میوفته درباره موضوعاتی هست که ناراحت کننده است.
من یه بار از دوستم شنیده بودم یه مطلبی رو، دقیق یادم نیست، که مثلا وقتی به اینترنت وصل میشی، امنیت نداری، امکان داره فایلهای کامپیوترت رو بدزدن، یا وبکم لپ تاپ ازت عکس بگیره و بذاره توی دید عموم. خب این باور بهم احساس عدم امنیت میداد و من پذیرفته بودم این قضیه رو و بخاطر این باور چقدر شرایط نادلخواهی رو تجربه کردم. من یه چسبی روی وبکم لپ تاپم زدم و حالا که فکرش میکنم خود دیدن این چسب و اینکه دوستان میپرسیدن که این چیه به وبکم زدی، کل موضوع برام یادآوری میشد و روزهای اول که میخواستم به اینترنت وصل بشم، یادم نمیره، دو تا سی دی گرفتم، بعدش، بلد هم نبودم، دیدم پیغام میده که میخوای سی دی رو بصورت فلش دربیاری، یا سی دی باشه. ما هم فلش رو انتخاب کردیم که قابلیت پاک کردن و نوشتن اطلاعات داشته باشه و توی هزینههامون صرفهجویی بشه، یه سری عکسها و اطلاعات شخصیم رو روی این سی دیها ریختم و توی لپ تاپم پاکشون کردم، برای اینکه با لپ تاپ میخواستم به اینترنت وصل بشم. خلاصه بعد از چند روز که خواستم اطلاعات سی دیها رو استفاده کنم، دیدم نیست، هیچکدوم از اطلاعاتی که میخواستم نبود، بخاطر حالت فلش بود یا مخفی شده بود نمیدونم، چقدر توی دردسر افتادم و ناراحت شدم که دیدی، اطلاعاتم پرید، تا اینکه سی دیها رو بردم پیش پسر عموم و اون هم گفت تا حالا با همچین مسئلهای برخورد نکرده، اما اطلاعات رو برام از توی سی دیها خارج کرد.
توی بحث سلامتی هم من مدتها باور کرده بودم که بدنم من ماهیچه نمیسازه، دیگه بیست و چند ساله که اینطوریه، اصلا بدن من نمیتونه ماهیچه بسازه. الان نمیگم نتیجه دستمه، اما میگم اون شرایط گذشته من بخاطر باورهای قبلیم بوده و بدن من میتونه عضله بسازه.
استاد جان، چقدر باید به خودم یادآوری کنم، من مسئول زندگیم هستم، من خالق صد در صد اتفاقات و شرایط زندگی خودم هستم.
چقدر این ذهن چموشه، وقتی یه کار درست رو مثلا مطالعه زبان رو یک هفته انجام نمیدی، میاد میگه نگاه کن نتونستی، نگاه کن یک هفته است که ادامه ندادی. حالا ممکنه توی اون یک هفته صد تا کار رو عالی انجام داده باشی، اونها مهم نیست، این رو نتونستی.
از طرفی میاد به من میگه: با خودت صادق باش، توی این سی سال گذشته، کسی به عنوان شریک زندگی توی رابطه با تو بوده، من هم ناخودآگاه میگم نه، میگه پس در آینده هم کسی نمیاد توی زندگیت، یا میگه در گذشته تونستی مثلا ده میلیون تومن پول بسازی؟ میگم نه، میگه: درسته درآمد داری ولی این دیگه تهشه، از این بالاتر نمیتونی بری.
استاد جان عجب مثالی زدید که اون افرادیکه نتایج الان شما رو میبینن و شما رو توی یه خانوادهای با یه پدر سختگیر دیدن و خودشون توی یه خانواده خوب بودن، این بهانه رو میارن که اگر پدر ما هم به ما سخت میگرفت، ما هم پیشرفت میکردیم. حالا اکثر این افراد اگر شرایطشون سخت بود، باز هم بهانه داشتن که پدرم باعث شد من این آدم بشم، اون با من این کار رو کرد. بهانه آوردن باید برام خط قرمز باشه.
چقدر زیبا گفتید که وقتی داری قدرت رو به عوامل بیرونی میدی، یادت باشه که این کار شرکه.
استاد جان، من هم این بحث سیدها رو شنیدم که امروز چهارشنبه است یا دیگه حکومت دست سیدهاست، حکومت آخوندیه دیگه، این سیدها هم زود قاطی میکنن، یواش یواش از شوخی به یه باور جدی تبدیل میشه.
از جمله شوخیهایی که جدی میشه اینه که مثلا هر وقت فلانی میاد پیشم کارهام خوب پیش نمیره یا اینکه دیدی از وقتی سوار ماشینت شدم، همینطور داره برات مشتری میاد (توی مثال تاکسی) و این باور که قدمم خیره یا اینکه هر وقت که مثلا برم فلان شهر هوا گرد و خاک میشه.
از نظر من اصلا ربطی نداره که به خاطر آمدن این فرد هوا گرد و خاک شده باشه، یا چون فلانی با ماشین کارواش شده آمده بیرون خدا بارون بباره، ربطی نداره، طرف هم ممکنه اصلا این موضوعات رو از روی شوخی بگه، اما جهان کار نداره شما شوخی میگی یا جدی، با باورهات کار داره، با خودت میگی: نگاه کن توی این دو مورد، ماشینم رو کارواش کردم، تمیز، دقیقا همون روز بارون گرفت و چون باورش میکنه، تجربهاش میکنه.
استاد جان، سپاسگزارم بخاطر آگاهیهایی که به ما میدید.
استاد جان چقدر عالی بود که نمای پرادایس رو گذاشتید ابتدای فایل، چه آهنگ زیبایی بود، چقدر ابرها قشنگ بودن، سریع هم حرکت میکردن، خدایا شکرت. چی بگم، چقدر درختها فوقالعاده هستن، چقدر پرادایس با وجود اون فواره رویاییتر شده.
چقدر استادم لباس سفید زیبایی پوشیده، چقدر بهتون میاد، استاد جان کلاهتون خیلی زیباست، تحسینتون میکنم بخاطر اندام فوقالعادهای که از مسیر ساده و لذتبخشی برای خودتون ساختید، خدایا شکرت.
خدایا شکرت که در مدار دریافت آگاهیهای این فایل قرار گرفتم. خدایا شکرت. استاد جان و خانم شایسته عزیز، از زحمات بیدریغتون روی سایت عباس منش دات کام تشکر و قدردانی میکنم. متشکرم.
امیدوارم همه دوستای گلم در پناه خدای بزرگ همیشه شاد، سلامت، ثروتمند، زیبابین و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
استاد واقعاً با دیدن این فایل خیلی از باورهای من نسبت به آموزههایی که دیدم و چیزایی که شنیدم و بحث وراثت و ژنتیک تغییر کرد البته سال گذشته هم با اجرای دوره قانون سلامتی که دیدم چقدر راحت بحث بیماریها و مشکلات جسمی و چاقی درمان شد همچنین بیماری دیابت که توی خونواده ما ارثی بود و الان درمان شده و یا بحث سید بودن تو خونواده ما که خیلی موضوع مهم و بزرگی بود و مثل یک پرستش بود الان میفهمم خیلی از کارهایی که انجام ندادم قدمهایی که برنداشتم به دلیل این بود که میگفتن ژن ما اینجوری نیست یا اینکه من استعداد اون کار رو ندارم و من کاملاً این رو پذیرفته بودم که من هم مثل بقیه اعضای خانوادم غیر قابل تغییرم و همین سبک زندگیو باید پیش ببرم با دیدن این فایل تصویری به همراه همسرم همه عقیدههامون تغییر کرده و تصمیم دارم همیشه باورهای خودمو بسازم طبق گفته های شما و با دیدن و شنیدن فایلهای شما باورها بیشتر و بیشتر تقویت میشه ممنونم از آگاهی و باورهای مفیدی که در اختیارمون میگذارید واقعاً با دیدن هر فایل شما آگاهی جدیدی وارد زندگیم میشه خدا را شکر میکنم که دوستان و استادی چون شما رو دارم هر کدوم از ما نیاز داریم که فایلهای شما رو مدام گوش بدیم تا حرفهای مخرب دیگران را نادیده بگیریم و از جمعشون دور شویم
هر بار که خواستم دوره آموزشی دیگه ای رو تهیه کنم و دنباله رو افراد موفق انگیزشی شدم و حرفهای اونا رو شنیدم و کتاب های متفرقه دیگه ای رو خوندم از آموزههای شما دور شدم و از مسیر دور شدم ولی با دیدن حتی یک فایل از شما استاد عزیزم دوباره به مسیر برمیگردم و یادم میافته که توحید و خدا و یکتا پرستی چیست و مسیر درست کدومه و اینکه حال خوب و شاد بودنم رو به دست میارم و یادم میفته که همه چیز رو خودم و باورهای خودم میسازه
ممنونم بابت این فایل بسیار بسیار تاثیرگذار و مفید مثل بقیه فایلهاتون چون خیلی از باورهای منو تغییر داد و من تونستم پاشنه آشیل خودم رو پیدا کنم و اون رو از سر راهم بردارم
تشکر میکنم از مریم جان عزیزم بابت راهنماییهای خیلی خیلی خوبشون برای استفاده از سایت و مباحثی که دنبال میکنند
دوستتون دارم همیشه پر خیر و برکت و سلامت باشید خداوند یار و نگهدارتون باشد
دیشب داشتم کامنتای این فایلو می خوندم و چقدر ناراحت شدم از ناسپاسیم و چقدر اشک ریختم.صبح که برای نماز صبح بیدار شدم با شکرگزاری کمی بیشتر نمازمو خوندم و چون جلسه پنجم کشف قوانین زندگی هستم و باید ترمزامو پیدا کنم،به خدا گفتم چیکار کنم که به خواستم برسم من نمیدونم تو کمکم کن و بعدش خوابیدم.
صبح که بیدار شدم انقدر تپش قلب داشتم بواسطه خوابی که دیدم فقط یک ربع نشسته بودم و هیچ کاری نمی کردم.
خواب دیدم که من دنبال یه کلید می گردم و پیداش نمیکنم مامانم بهم گفت برو از اون خانم که تو ماشین نشسته بپرس اون میدونه کجاست.یه ماشینی بود خیلی لوکس و گرون قیمت.رفتم جلو و تا شیشه ماشینو داد پایین دیدم خودم هستم که تو اون ماشین نشستم و بهم گفت برو تا اون سالن و کلیدو از آقایی که لباس مشکی پوشیده و مدیر اونجاست بگیر.منم بدون هیچ سوالی رفتم توی اون سالن و از چند نفر نشونی اون آقا رو گرفتم و همه کسایی که تو سالن بودن لباس تیره پوشیده بودن و فضای سالن خیلی دلگیر و تاریک بود. و یه نفر بهم گفت اون آقا که کلید دستشه داره از پله ها میاد پایین.بعدش دیدم یه آقایی داره از پله ها میاد پایین که پا نداره ولی یه زنجیر قطور زنگ زده دور فضای پاهاش پیچیده شده.پا نداشت ولی با همون زنجیرا داشت راه میومد و من فقط نگاش میکردم.
هنوزم داره به خوابم فکر میکنم و به هدایت خداوند مهربانم.
از زن و بچه گرفته تا مردم و بقال سر کوچه و پلیس و دکتر و مهندس و کارگر و رانندگی تاکسی و قصاب و….
یه جورایی به همه باج میدیم یا میترسیم، میترسیم از هر تهدیدی، یعنی اگر مثلا یکی توی آمریکا(یک مقام سیاسی) بگه میخوایم با ایران فلان کار رو بکنیم ما میترسیم و باور میکنیم که آره میتونه، چه برسه به اینکه یک شخصی مستقیم ما رو تهدید کنه….
هر جور هم بگم توحیدیم در عمل میبینم واقعا نیستم، مردم و خانواده و هر کسی در ذهن ما قدرت داره،هر پولداری رو میبینیم،هر ژنتیکی،هر کارمند بانکی،هر صاحب خونه ای و…
واقعا من پذیرفتم عجزم رو در مقابل خداوند که هیچی نیستم و من پر از شرکم، استاد یه جاهایی میگه شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه ی سیاه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است،اما من وقتی خودم رو میبینم،میفهمم که شرک در دل من مثل درختان یک جنگل کاملا مشهود و واضحه….اگر کارگر یا کارمندیم به صاحبکار باج میدیم و میترسیم، اگر صاحب شغل و بیزینسیم به مشتری و کارمند خوبمون باج میدیم، این چه زندگیه شده،خدا به داد من برسه…
از اون ور 4 تا فایل از استاد میبینیم و فکر میکنیم توحیدی شدیم(با خودمم،خودم رو میگم)
خدا به دادم برسه و اون منو توحیدی کنه وگرنه من که هیچی نیستم و پر از شرکم و پر از ناسپاسی
بی نهایت از شما سپاسگزارم که این همه آگاهی رو در اختیار ما میگزارید و ما را از جهل و نادانی که در آن غرق شده ایم نجات میدهید و دروازه ای از آگاهی و خوشبختی را به روی ما باز کردهاید از زمانی که فایل های شما و دوره های شما را استفاده میکنم هم در کسب و کارم و هم در زندگی ام احساس خوب و خوشبختی بیشتری دارم بی نهایت از شما سپاسگزارم
من باورهای شرک آلود رو نوشتم و خداروشکر میکنم که آگاه شدم و ایمانم قوی تر شده ،حالا میخوام اینجا بنویسم و برای خودم رد پا بجا بذارم و بگم کجاها از شرک آگاه بودم و قدرت رو به خدا دادم و باورم درست بوده :
خیلی از کسانی که میشناسم به چشم زخم اعتقاد دارند و حتی به ماشینشون هم چشم زخم وصل میکنند و باور کردن که کسی میتونه چشمشون بزنه ، و اتفاقا بیشتر تصادفات رو هم داشتن ،
چیزی که من باورش ندارم .خدایا شکرت .
همین چند روز پیش یه بنده خدایی با پیام هاش قصد داشت منو همسرم رو محکوم کنه به دلایلی ولی من بخودم گفتم خدا خودش می بینه و حواسش به ما هست و اصلا به دلم بد راه ندادم ،نترسیدم،چرا ؟چون من فقط برای خدا بندگی میکنم و قدرت رو به خودش میدم و میدونم حل و فصلش میکنه.خدایا شکرت .
به بنده خدایی بهم گفت تو با همسرت در کارش شراکت داری و در برابر کاری که انجام میدی حقوق میگیری ،اگه یک ماه بهت حقوق نده چیکار میکنی ؟! گفتم میده ..چون روزی من دست خداست و چشم به جیب شوهرم ندارم ،کار درست رو انجام میدم نتیجه اش هم خدا میده .خدایا شکرت .
وام نمیگیرم ،وسیله قسطی نمیخرم چون باور دارم دنیا دنیای فراوانی ،وفور و ثروته و دریایی از نعمت همیشه به زندگیم روانست خدایا شکرت .
وقتی همسرم میخواست جواز مغازه بگیره کسایی که میخواستن جواز رو تایید کنند گفتن نه نمیشه دیگه پیگیرش نشو و کامل مدارک رو رد کردن ولی من آدم ها رو کوچیک تر از قدرت خدا می دونستم و مطمئن بودم مهر تایید رو خدا میده و همینطور هم شد ،و همین موضوع ایمان همسرم رو هم قوی تر کرد ،خدایا شکرت .
وقتی سه سال پیش باردار بودم دلم میخواست بچم پسر باشه و کلا قبل از بارداری با خدا حرف زده بودم و ازش پسر خواسته بودم و مطمئن بودم بچم پسر هست ، وقتی سونوگرافی معروفی که خانم ها ازش خبر دارن و میدونن که برای تعیین جنسیت وقتی میری رد خود نداره اشتباه کنه رفتم (سونوگرافی که رفتم بی نهایت کارش درست بود و بقول معروف همه قبولش داشتند ) بهم گفت بچه ات دختر ولی من ایمانم رو به خدا دوخته بودم نه سونو، و دو ماه بعد که سونو دادم نشون داد بچم پسر و من باور داشتم که قدرت خدا از سونو بیشتر هست ، خدایا شکرت .
یه قضیه ای پیش اومده برام که به ظاهر نشون میده حقم در فلان موضوع خورده میشه و بظاهر عملا من نمیتونم کاری انجام بدم ، ولی من آرومم من میدونم، باور دارم ،ایمان دارم که خدا اجازه نمیده کوچک ترین حقی از من ضایع بشه و قدرت رو دادم دست خودش نه بنده اش ،خدایا شکرت .
و خیلی چیزهای دیگه … تو رابطه و زندگی اگر همسرمون رو بت کنیم شرک هست .
اگر بخوایم بچمون رو مدام چک کنیم یا بقول معروف براش خدایی کنیم شرک هست .
اگه توی فروش چشممون به مشتری باشه یا هی بلدم بلدم کنیم شرک هست .
دلسوزی برای دیگران و اینکه فکر کنیم من میتونم زندگی فلانی رو تغییر بدم شرک هست .
پول قرض گرفتن
و و و
من به خودم تعهد میدم که همیشه روی خودم کار کنم و توحید رو بهتر و بهتر درک کنیم و تعهد میدم بخودم که توحید رو در عمل نشان بدم و از خدا میخوام بهم کمک کنه و قطعا حمایت های خدا راه رو برام باز میکنه .
من چند ماهی هست که دارم مطالب این سایت رو گوش میدم .صحبتهای که الان تو این فایل گوش دادم دقیقا مطالبی بود که لازم بود بشنوم تا بقیه روزم رو بتون بهتر پیش برم
اینکه من اجازه بدم دیگران قدرت رو از من وخدای من بگیره چقد میتونه جلوی حرکت من رو یگیره
من سالهاس که باور کردم در خانواده ای بزرگ شدم که افسردگی دارن واین باعث شده که من باور کنم وحتی آماده باشم که دوران افسردگی روطی کنم و خدا میدونه که چقد اذیتم چون من دوست ندارم این شرایط رو
سلام به استاد و بچه های سایت من قبل از اینکه جواب این سوال رو بدم این توضیح رو بدم که این فایل ،فایل مرا به سوی نشانه ام هدایت کن بوده!و سوالم از خودم این بوده چرا مثلا وقتی کار نمیکردم و اوضاع مالی خوبی نداشتم و درگیر کار و کسب درامد نبودم کاری به کار کسی نداشتم ولی همین که رفتم توی بازار و یکم پیشرفت کردم موقع رسیدن نتیجه های خوب میشه یه دفعه این افکار سراغ من میاد که چرا فلانی پیشرفت کرده من باید از بقیه جلوتر باشم چرا فلانی میفروشه من باید کاری کنم فقط من بفروشم و کلا از مسیر پرت میشم بیرون و همش تو درو دیوارم و اون همه استعداد و شوق و ذوق و توانایی پول ساختن میره زیر این افکار محدود کننده
حالا فایل رو که گوش کردم باز هم کامنت مینویسم لطفا از بچه ها هم میخوام کمکم کنید و منو راهنمایی کنید چون واقعا عاجز هستم از این نوع افکار و این سبک زندگی توانایی تغییرش برام سخته اصلا نمیدونم باید از کجا شروع کنم و چه کاری باید بکنم
دوره مقدس احساس لیاقت بینظیره واسه چنین چالشهایی، ب نظرم در اولین فرصت عضو این دوره شوید تا برای همیشه وریشه ای مشکلتون حل بشه یه دوره فوقالعاده ک شما رو با خود واقعیتون رو برو میکنه وب حس ارامش عمیق وهمیشگی میرساند
با خوندن کامنت شما مثالی به ذهنم رسید امیدوارم کمک کننده باشه؛
مسئله ی شما مثل اینه که مثلا توی یک کلاس ریاضی هستی و توی اون درس بینهایت ضعیف هستی در حدی که شاید نمره 2 هم نتونی بگیری، تا زمانیکه اون درس رو نخونی و خییلی زیاد از بقیه همکلاسی هات عقب هستی تنها آرزویی که داری اینه که خداکنه من این درسو قبول شم و اصلا خودت رو با شاگرد زرنگ های کلاس مقایسه نمیکنی چون خودت رو اصلا در حد اونها نمیبینی،
اما وقتی توی اون درس شاگردِ متوسط رو به بالایی هستی، انتظار نمره بالا از خودت داری همش این فکر میاد توی سرت که من باید شاگرد اول بشم و مدام خودت رو با بقیه مقایسه میکنی
این مشکل عجیب و غریبی نیست، فقط موقعیت جدیدی هست که باید ریز بشی توی وجودت و قدم به قدم سرنخشو بگیری و حلش کنی
بنظر من یکی از دلایلش میتونه از باور کمبود بیاد،
زمانیکه این باور رو در خودت بوجود بیاری که ثروت و نعمت بینهایت هست و حتی اگر تمام آدم هایی که میشناسم از طریق فروششون ثروت بینهایت بدست بیارن باز هم برای من در جهان بینهایت ثروت هست،
ولی چون ذهن براحتی ممکنه باز هم برات دلیل بیاره که چرا باید فلانی بیشتر از من درآمد داشته باشه، ممکنه به خودت بگی که احتمالا من آدمِ ارزشمندی نیستم یا ممکنه احساس کمبود اعتماد بنفس بکنی،
قدم اولی که باید با خودت حرف بزنی این هست که به خودت بقبولونی که احتمالا باورهای ثروت ساز من به اندازه فلانی درست نیست
من فقط کافیه که روی باورهای ثروت سازم و باور فراوانی و ایمانم به خداوند کار کنم، در اون صورت نتنها میتونم به اندازه اون آدم ثروت بدست بیارم بلکه میتونم ثروت بیشتری هم بدست بیارم(البته که مقایسه کردن درست نیست اما برای مراحل اولیه چون نمیشه ذهن رو بصورت منطقی قانع کرد بنظرم راه مناسبی میتونه باشه، من در مواقعی مشابه این موضوع راه حلی که دارم اینه که اول برای ذهنم از جهتی که ذهنم به اون مسئله نگاه میکنه سعی میکنم براش دلیل بیارم، توی این مثال ذهنم داره خودشو با فرد x مقایسه میکنه، من هم بهش میگم که راه حلش اینه که تو اگر روی خودت کار کنی از اون فرد x هممیتونی بیشتر درامد داشته باشی،اینطوری یکمقدار ذهنم قانع میشه و گاردی که نسبت به اون موضوع داره تا یه حدی کاهش پیدا میکنه که من بتونم از تمرکز روی اونموضوع منفی یخورده کم کنم، اما یه مدت که گذشت و روی خودمکار کردم و مقاومت ذهنم که کم شد بعدش تمام تمرکزم رو میذارم روی تقویت باورهام و ایمان و توکلم به خداوند)
در نهایت اینکه اگر همچنان جواب سوالتون رو نگرفتین، یکی از راه های دریافت راه حل از خداوند این هست که مدتی اون موضوع رو رها کنین و به نکات مثبت زندگیتون توی هر جنبه ای توجه کنین تا خداوند شمارو به راه حل هدایت کنه
برای من همیشه وقتی به مسئله ای برخورد کردم که راه حلی براش پیدا نمیکنم در خواست مستقیم از خداوند میکنم و اون هم جواب من رو میده
ممکنه اون جواب توی حرف های یک دوست باشه، توی کامنت باشه، توی فایل باشه و یا از هزاران راه دیگه پاسخ رو به من بگه
امیدوارم کامنتم برای شما مفید باشه..
سپاسگزارم از خداوند برای هدایتم به این محیط فرکانس بالا که میشه توش با آرامش سوال و پاسخ انجام داد
استاد استاد استاد عزیزم. اشکم دراومد. انگار این حرفارو برای من میزدید. مدتی بود صحبتهای شمارو گوش نداده بودم چقدر از فرکانس خوب درست دور شده بودم. خواهرم گفت برو فایل جدید استاد رو گوش بده. واقعا اشکم دراومد که انگار برای من گفتید. مدتی بود من روی آسترولوژی و زمان تولدم زوم کرده بودم و حتی چارت تولدم رو یک منجم واسم گرفت و البته در مورد گذشته و حالم هر چی بود دست بود اما به قول شما واقعا اگر بمن کمکی نمیکنه چرا باید بهش استناد کنم؟ خیلی راحته هر چی بشه بندازم گردنِ جبرِ ستاره شناسی که مثلا فلان سیاره روی من فلان تاثیر رو گذاشته یا نه. واقعا این یک کار عبث و بیهودهست. بجای این بهتره وقت و انرژیمو برای تصحیح باورهای درست بذارم. حالا فهمیدم دلیلِ اینکه مدتی دپرس بودم چون ورودیهای جبرآمیز و منفی وارد ذهنم کرده بودم و قدرت رو از خودم و خدا گرفته بودم. واقعا حرفاتون مثل دُر و گوهره استاد. واقعا خوشحالم شناختمتون. خداروشکر میکنم دوباره هدایتم کرد. گیرم حتی این آسترولوژی و ستاره شناسی درست باشه اما قدرت دادن بهش منو از موفقیت دور میکنه و دست و پامو میبنده. البته میشه از قسمتهای خوبش برای پیشرفت بیشتر استفاده کرد اما واقعا باور همه چیو میسازه. از اینهمه قدرت تحلیل شما لذت میبرم. چه انسان آگاه و تحلیلگری هستید که هر چیزی رو قبول نمیکنید حتی از دانشمندان. شما خودتون بزرگترین دانشمند قرن هستید. استاد اینو از صمیم قلبم میگم. شما یک انسان بزرگ و تاثیر گذار و آگاه هستید. هزار بار ممنونم که هستید
به نام الله یکتا
سلام به استاد و خانم شایسته عزیز، سلام به دوستای عزیزم، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
استاد جان، چقدر عالی بود این فایل، من خیلی از فایلهای توحید عملی لذت میبرم، جالبه که توی اکثر قسمتها مثال هست از یک دوست عزیزی که صحبتهاشون باعث شده به مفهوم توحید و شرک برسید و فایلی براش تهیه کنید. تحسینتون میکنم استاد عزیزم.
استاد جان، یه مثال از خودم میتونم بزنم که توی دورهای که کارشناسی میخوندم، یادم میاد که باور کرده بودم خارجیها شبکههای اجتماعی مثل واتس آپ و تلگرام و … رو درست کردن که مغز ایرانیها رو روانشناسی کنن و هر بار هم داره شناختشون از ما بیشتر میشه تا بخوان حکومت ما رو به یه طریقی زمین بزنن. آدمی نبودم که بحث سیاسی کنم، اما احساس ناامنی میکردم، میومدم با اینترنت کار کنم، مثلا توی ذهنم میگفتم بذار حساب کتاباشون رو بهم بزنم، با وجود اینکه هیچ علاقهای به فوتبال نداشتم، مثلا آمار بازیها رو گرفتم یا مثلا اون موقعها میرفتم خبرگزاری های موافق و مخالف رو بررسی میکردم ببینم درباره فلان موضوع یکسان نظرشون چیه و باز احساس بد رو تجربه میکردم. خودتون میدونید موضوعات اخبار درباره چیه و من با خودم میگفتم نود درصد اخباری که هر روز اتفاق میوفته درباره موضوعاتی هست که ناراحت کننده است.
من یه بار از دوستم شنیده بودم یه مطلبی رو، دقیق یادم نیست، که مثلا وقتی به اینترنت وصل میشی، امنیت نداری، امکان داره فایلهای کامپیوترت رو بدزدن، یا وبکم لپ تاپ ازت عکس بگیره و بذاره توی دید عموم. خب این باور بهم احساس عدم امنیت میداد و من پذیرفته بودم این قضیه رو و بخاطر این باور چقدر شرایط نادلخواهی رو تجربه کردم. من یه چسبی روی وبکم لپ تاپم زدم و حالا که فکرش میکنم خود دیدن این چسب و اینکه دوستان میپرسیدن که این چیه به وبکم زدی، کل موضوع برام یادآوری میشد و روزهای اول که میخواستم به اینترنت وصل بشم، یادم نمیره، دو تا سی دی گرفتم، بعدش، بلد هم نبودم، دیدم پیغام میده که میخوای سی دی رو بصورت فلش دربیاری، یا سی دی باشه. ما هم فلش رو انتخاب کردیم که قابلیت پاک کردن و نوشتن اطلاعات داشته باشه و توی هزینههامون صرفهجویی بشه، یه سری عکسها و اطلاعات شخصیم رو روی این سی دیها ریختم و توی لپ تاپم پاکشون کردم، برای اینکه با لپ تاپ میخواستم به اینترنت وصل بشم. خلاصه بعد از چند روز که خواستم اطلاعات سی دیها رو استفاده کنم، دیدم نیست، هیچکدوم از اطلاعاتی که میخواستم نبود، بخاطر حالت فلش بود یا مخفی شده بود نمیدونم، چقدر توی دردسر افتادم و ناراحت شدم که دیدی، اطلاعاتم پرید، تا اینکه سی دیها رو بردم پیش پسر عموم و اون هم گفت تا حالا با همچین مسئلهای برخورد نکرده، اما اطلاعات رو برام از توی سی دیها خارج کرد.
توی بحث سلامتی هم من مدتها باور کرده بودم که بدنم من ماهیچه نمیسازه، دیگه بیست و چند ساله که اینطوریه، اصلا بدن من نمیتونه ماهیچه بسازه. الان نمیگم نتیجه دستمه، اما میگم اون شرایط گذشته من بخاطر باورهای قبلیم بوده و بدن من میتونه عضله بسازه.
استاد جان، چقدر باید به خودم یادآوری کنم، من مسئول زندگیم هستم، من خالق صد در صد اتفاقات و شرایط زندگی خودم هستم.
چقدر این ذهن چموشه، وقتی یه کار درست رو مثلا مطالعه زبان رو یک هفته انجام نمیدی، میاد میگه نگاه کن نتونستی، نگاه کن یک هفته است که ادامه ندادی. حالا ممکنه توی اون یک هفته صد تا کار رو عالی انجام داده باشی، اونها مهم نیست، این رو نتونستی.
از طرفی میاد به من میگه: با خودت صادق باش، توی این سی سال گذشته، کسی به عنوان شریک زندگی توی رابطه با تو بوده، من هم ناخودآگاه میگم نه، میگه پس در آینده هم کسی نمیاد توی زندگیت، یا میگه در گذشته تونستی مثلا ده میلیون تومن پول بسازی؟ میگم نه، میگه: درسته درآمد داری ولی این دیگه تهشه، از این بالاتر نمیتونی بری.
استاد جان عجب مثالی زدید که اون افرادیکه نتایج الان شما رو میبینن و شما رو توی یه خانوادهای با یه پدر سختگیر دیدن و خودشون توی یه خانواده خوب بودن، این بهانه رو میارن که اگر پدر ما هم به ما سخت میگرفت، ما هم پیشرفت میکردیم. حالا اکثر این افراد اگر شرایطشون سخت بود، باز هم بهانه داشتن که پدرم باعث شد من این آدم بشم، اون با من این کار رو کرد. بهانه آوردن باید برام خط قرمز باشه.
چقدر زیبا گفتید که وقتی داری قدرت رو به عوامل بیرونی میدی، یادت باشه که این کار شرکه.
استاد جان، من هم این بحث سیدها رو شنیدم که امروز چهارشنبه است یا دیگه حکومت دست سیدهاست، حکومت آخوندیه دیگه، این سیدها هم زود قاطی میکنن، یواش یواش از شوخی به یه باور جدی تبدیل میشه.
از جمله شوخیهایی که جدی میشه اینه که مثلا هر وقت فلانی میاد پیشم کارهام خوب پیش نمیره یا اینکه دیدی از وقتی سوار ماشینت شدم، همینطور داره برات مشتری میاد (توی مثال تاکسی) و این باور که قدمم خیره یا اینکه هر وقت که مثلا برم فلان شهر هوا گرد و خاک میشه.
از نظر من اصلا ربطی نداره که به خاطر آمدن این فرد هوا گرد و خاک شده باشه، یا چون فلانی با ماشین کارواش شده آمده بیرون خدا بارون بباره، ربطی نداره، طرف هم ممکنه اصلا این موضوعات رو از روی شوخی بگه، اما جهان کار نداره شما شوخی میگی یا جدی، با باورهات کار داره، با خودت میگی: نگاه کن توی این دو مورد، ماشینم رو کارواش کردم، تمیز، دقیقا همون روز بارون گرفت و چون باورش میکنه، تجربهاش میکنه.
استاد جان، سپاسگزارم بخاطر آگاهیهایی که به ما میدید.
استاد جان چقدر عالی بود که نمای پرادایس رو گذاشتید ابتدای فایل، چه آهنگ زیبایی بود، چقدر ابرها قشنگ بودن، سریع هم حرکت میکردن، خدایا شکرت. چی بگم، چقدر درختها فوقالعاده هستن، چقدر پرادایس با وجود اون فواره رویاییتر شده.
چقدر استادم لباس سفید زیبایی پوشیده، چقدر بهتون میاد، استاد جان کلاهتون خیلی زیباست، تحسینتون میکنم بخاطر اندام فوقالعادهای که از مسیر ساده و لذتبخشی برای خودتون ساختید، خدایا شکرت.
خدایا شکرت که در مدار دریافت آگاهیهای این فایل قرار گرفتم. خدایا شکرت. استاد جان و خانم شایسته عزیز، از زحمات بیدریغتون روی سایت عباس منش دات کام تشکر و قدردانی میکنم. متشکرم.
امیدوارم همه دوستای گلم در پناه خدای بزرگ همیشه شاد، سلامت، ثروتمند، زیبابین و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
استاد واقعاً با دیدن این فایل خیلی از باورهای من نسبت به آموزههایی که دیدم و چیزایی که شنیدم و بحث وراثت و ژنتیک تغییر کرد البته سال گذشته هم با اجرای دوره قانون سلامتی که دیدم چقدر راحت بحث بیماریها و مشکلات جسمی و چاقی درمان شد همچنین بیماری دیابت که توی خونواده ما ارثی بود و الان درمان شده و یا بحث سید بودن تو خونواده ما که خیلی موضوع مهم و بزرگی بود و مثل یک پرستش بود الان میفهمم خیلی از کارهایی که انجام ندادم قدمهایی که برنداشتم به دلیل این بود که میگفتن ژن ما اینجوری نیست یا اینکه من استعداد اون کار رو ندارم و من کاملاً این رو پذیرفته بودم که من هم مثل بقیه اعضای خانوادم غیر قابل تغییرم و همین سبک زندگیو باید پیش ببرم با دیدن این فایل تصویری به همراه همسرم همه عقیدههامون تغییر کرده و تصمیم دارم همیشه باورهای خودمو بسازم طبق گفته های شما و با دیدن و شنیدن فایلهای شما باورها بیشتر و بیشتر تقویت میشه ممنونم از آگاهی و باورهای مفیدی که در اختیارمون میگذارید واقعاً با دیدن هر فایل شما آگاهی جدیدی وارد زندگیم میشه خدا را شکر میکنم که دوستان و استادی چون شما رو دارم هر کدوم از ما نیاز داریم که فایلهای شما رو مدام گوش بدیم تا حرفهای مخرب دیگران را نادیده بگیریم و از جمعشون دور شویم
هر بار که خواستم دوره آموزشی دیگه ای رو تهیه کنم و دنباله رو افراد موفق انگیزشی شدم و حرفهای اونا رو شنیدم و کتاب های متفرقه دیگه ای رو خوندم از آموزههای شما دور شدم و از مسیر دور شدم ولی با دیدن حتی یک فایل از شما استاد عزیزم دوباره به مسیر برمیگردم و یادم میافته که توحید و خدا و یکتا پرستی چیست و مسیر درست کدومه و اینکه حال خوب و شاد بودنم رو به دست میارم و یادم میفته که همه چیز رو خودم و باورهای خودم میسازه
ممنونم بابت این فایل بسیار بسیار تاثیرگذار و مفید مثل بقیه فایلهاتون چون خیلی از باورهای منو تغییر داد و من تونستم پاشنه آشیل خودم رو پیدا کنم و اون رو از سر راهم بردارم
تشکر میکنم از مریم جان عزیزم بابت راهنماییهای خیلی خیلی خوبشون برای استفاده از سایت و مباحثی که دنبال میکنند
دوستتون دارم همیشه پر خیر و برکت و سلامت باشید خداوند یار و نگهدارتون باشد
بنام الله مهربانم.
دیشب داشتم کامنتای این فایلو می خوندم و چقدر ناراحت شدم از ناسپاسیم و چقدر اشک ریختم.صبح که برای نماز صبح بیدار شدم با شکرگزاری کمی بیشتر نمازمو خوندم و چون جلسه پنجم کشف قوانین زندگی هستم و باید ترمزامو پیدا کنم،به خدا گفتم چیکار کنم که به خواستم برسم من نمیدونم تو کمکم کن و بعدش خوابیدم.
صبح که بیدار شدم انقدر تپش قلب داشتم بواسطه خوابی که دیدم فقط یک ربع نشسته بودم و هیچ کاری نمی کردم.
خواب دیدم که من دنبال یه کلید می گردم و پیداش نمیکنم مامانم بهم گفت برو از اون خانم که تو ماشین نشسته بپرس اون میدونه کجاست.یه ماشینی بود خیلی لوکس و گرون قیمت.رفتم جلو و تا شیشه ماشینو داد پایین دیدم خودم هستم که تو اون ماشین نشستم و بهم گفت برو تا اون سالن و کلیدو از آقایی که لباس مشکی پوشیده و مدیر اونجاست بگیر.منم بدون هیچ سوالی رفتم توی اون سالن و از چند نفر نشونی اون آقا رو گرفتم و همه کسایی که تو سالن بودن لباس تیره پوشیده بودن و فضای سالن خیلی دلگیر و تاریک بود. و یه نفر بهم گفت اون آقا که کلید دستشه داره از پله ها میاد پایین.بعدش دیدم یه آقایی داره از پله ها میاد پایین که پا نداره ولی یه زنجیر قطور زنگ زده دور فضای پاهاش پیچیده شده.پا نداشت ولی با همون زنجیرا داشت راه میومد و من فقط نگاش میکردم.
هنوزم داره به خوابم فکر میکنم و به هدایت خداوند مهربانم.
خدایاشکرت بینهایت بابت بینهایت نعمت وفراوانی وبرکت
خدای من چقدرزیباس خدای من وای قلبممممم
واقعیه؟نقاشیه؟
خدایا چقدقدرتمند وچقدرزیبایی چقدرتوانایی
وای ازتصاویر پرادایس زیبا
خدایاشکرت بینهایت
دریاچه زیبا،فواره زیبا،مثل تابلونقاشیع
پرازنعمته،دریاچه پرازماهی
پرادایس زیبا پراززیبایی ونعمته
پرازدرختان وسرشارازغذای پرندگان،بع بعیا
خدایا چجوری بابت این زیبایی شاکر باشم
چجوری شکر گذاری کنم اخه چجوری
اسمان ابی وابرهای پنبه ای وانعکاسش روی دریاچه
فقط میگممممم بینهایت شکرتتتتتتتتت
یعنی من از هر زاویه نگاه میکنم میبینم که مشرکم
از زن و بچه گرفته تا مردم و بقال سر کوچه و پلیس و دکتر و مهندس و کارگر و رانندگی تاکسی و قصاب و….
یه جورایی به همه باج میدیم یا میترسیم، میترسیم از هر تهدیدی، یعنی اگر مثلا یکی توی آمریکا(یک مقام سیاسی) بگه میخوایم با ایران فلان کار رو بکنیم ما میترسیم و باور میکنیم که آره میتونه، چه برسه به اینکه یک شخصی مستقیم ما رو تهدید کنه….
هر جور هم بگم توحیدیم در عمل میبینم واقعا نیستم، مردم و خانواده و هر کسی در ذهن ما قدرت داره،هر پولداری رو میبینیم،هر ژنتیکی،هر کارمند بانکی،هر صاحب خونه ای و…
واقعا من پذیرفتم عجزم رو در مقابل خداوند که هیچی نیستم و من پر از شرکم، استاد یه جاهایی میگه شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه ی سیاه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است،اما من وقتی خودم رو میبینم،میفهمم که شرک در دل من مثل درختان یک جنگل کاملا مشهود و واضحه….اگر کارگر یا کارمندیم به صاحبکار باج میدیم و میترسیم، اگر صاحب شغل و بیزینسیم به مشتری و کارمند خوبمون باج میدیم، این چه زندگیه شده،خدا به داد من برسه…
از اون ور 4 تا فایل از استاد میبینیم و فکر میکنیم توحیدی شدیم(با خودمم،خودم رو میگم)
خدا به دادم برسه و اون منو توحیدی کنه وگرنه من که هیچی نیستم و پر از شرکم و پر از ناسپاسی
پناه میبرم به الله از تکبر و از شرک و از ناسپاسی
سلام بر استاد بزرگوار و فوق العاده
بی نهایت از شما سپاسگزارم که این همه آگاهی رو در اختیار ما میگزارید و ما را از جهل و نادانی که در آن غرق شده ایم نجات میدهید و دروازه ای از آگاهی و خوشبختی را به روی ما باز کردهاید از زمانی که فایل های شما و دوره های شما را استفاده میکنم هم در کسب و کارم و هم در زندگی ام احساس خوب و خوشبختی بیشتری دارم بی نهایت از شما سپاسگزارم
بی نهایت از شما سپاسگزارم
بنام خدای مهربونم
من باورهای شرک آلود رو نوشتم و خداروشکر میکنم که آگاه شدم و ایمانم قوی تر شده ،حالا میخوام اینجا بنویسم و برای خودم رد پا بجا بذارم و بگم کجاها از شرک آگاه بودم و قدرت رو به خدا دادم و باورم درست بوده :
خیلی از کسانی که میشناسم به چشم زخم اعتقاد دارند و حتی به ماشینشون هم چشم زخم وصل میکنند و باور کردن که کسی میتونه چشمشون بزنه ، و اتفاقا بیشتر تصادفات رو هم داشتن ،
چیزی که من باورش ندارم .خدایا شکرت .
همین چند روز پیش یه بنده خدایی با پیام هاش قصد داشت منو همسرم رو محکوم کنه به دلایلی ولی من بخودم گفتم خدا خودش می بینه و حواسش به ما هست و اصلا به دلم بد راه ندادم ،نترسیدم،چرا ؟چون من فقط برای خدا بندگی میکنم و قدرت رو به خودش میدم و میدونم حل و فصلش میکنه.خدایا شکرت .
به بنده خدایی بهم گفت تو با همسرت در کارش شراکت داری و در برابر کاری که انجام میدی حقوق میگیری ،اگه یک ماه بهت حقوق نده چیکار میکنی ؟! گفتم میده ..چون روزی من دست خداست و چشم به جیب شوهرم ندارم ،کار درست رو انجام میدم نتیجه اش هم خدا میده .خدایا شکرت .
وام نمیگیرم ،وسیله قسطی نمیخرم چون باور دارم دنیا دنیای فراوانی ،وفور و ثروته و دریایی از نعمت همیشه به زندگیم روانست خدایا شکرت .
وقتی همسرم میخواست جواز مغازه بگیره کسایی که میخواستن جواز رو تایید کنند گفتن نه نمیشه دیگه پیگیرش نشو و کامل مدارک رو رد کردن ولی من آدم ها رو کوچیک تر از قدرت خدا می دونستم و مطمئن بودم مهر تایید رو خدا میده و همینطور هم شد ،و همین موضوع ایمان همسرم رو هم قوی تر کرد ،خدایا شکرت .
وقتی سه سال پیش باردار بودم دلم میخواست بچم پسر باشه و کلا قبل از بارداری با خدا حرف زده بودم و ازش پسر خواسته بودم و مطمئن بودم بچم پسر هست ، وقتی سونوگرافی معروفی که خانم ها ازش خبر دارن و میدونن که برای تعیین جنسیت وقتی میری رد خود نداره اشتباه کنه رفتم (سونوگرافی که رفتم بی نهایت کارش درست بود و بقول معروف همه قبولش داشتند ) بهم گفت بچه ات دختر ولی من ایمانم رو به خدا دوخته بودم نه سونو، و دو ماه بعد که سونو دادم نشون داد بچم پسر و من باور داشتم که قدرت خدا از سونو بیشتر هست ، خدایا شکرت .
یه قضیه ای پیش اومده برام که به ظاهر نشون میده حقم در فلان موضوع خورده میشه و بظاهر عملا من نمیتونم کاری انجام بدم ، ولی من آرومم من میدونم، باور دارم ،ایمان دارم که خدا اجازه نمیده کوچک ترین حقی از من ضایع بشه و قدرت رو دادم دست خودش نه بنده اش ،خدایا شکرت .
و خیلی چیزهای دیگه … تو رابطه و زندگی اگر همسرمون رو بت کنیم شرک هست .
اگر بخوایم بچمون رو مدام چک کنیم یا بقول معروف براش خدایی کنیم شرک هست .
اگه توی فروش چشممون به مشتری باشه یا هی بلدم بلدم کنیم شرک هست .
دلسوزی برای دیگران و اینکه فکر کنیم من میتونم زندگی فلانی رو تغییر بدم شرک هست .
پول قرض گرفتن
و و و
من به خودم تعهد میدم که همیشه روی خودم کار کنم و توحید رو بهتر و بهتر درک کنیم و تعهد میدم بخودم که توحید رو در عمل نشان بدم و از خدا میخوام بهم کمک کنه و قطعا حمایت های خدا راه رو برام باز میکنه .
سلام
من چند ماهی هست که دارم مطالب این سایت رو گوش میدم .صحبتهای که الان تو این فایل گوش دادم دقیقا مطالبی بود که لازم بود بشنوم تا بقیه روزم رو بتون بهتر پیش برم
اینکه من اجازه بدم دیگران قدرت رو از من وخدای من بگیره چقد میتونه جلوی حرکت من رو یگیره
من سالهاس که باور کردم در خانواده ای بزرگ شدم که افسردگی دارن واین باعث شده که من باور کنم وحتی آماده باشم که دوران افسردگی روطی کنم و خدا میدونه که چقد اذیتم چون من دوست ندارم این شرایط رو
سلام به استاد و بچه های سایت من قبل از اینکه جواب این سوال رو بدم این توضیح رو بدم که این فایل ،فایل مرا به سوی نشانه ام هدایت کن بوده!و سوالم از خودم این بوده چرا مثلا وقتی کار نمیکردم و اوضاع مالی خوبی نداشتم و درگیر کار و کسب درامد نبودم کاری به کار کسی نداشتم ولی همین که رفتم توی بازار و یکم پیشرفت کردم موقع رسیدن نتیجه های خوب میشه یه دفعه این افکار سراغ من میاد که چرا فلانی پیشرفت کرده من باید از بقیه جلوتر باشم چرا فلانی میفروشه من باید کاری کنم فقط من بفروشم و کلا از مسیر پرت میشم بیرون و همش تو درو دیوارم و اون همه استعداد و شوق و ذوق و توانایی پول ساختن میره زیر این افکار محدود کننده
حالا فایل رو که گوش کردم باز هم کامنت مینویسم لطفا از بچه ها هم میخوام کمکم کنید و منو راهنمایی کنید چون واقعا عاجز هستم از این نوع افکار و این سبک زندگی توانایی تغییرش برام سخته اصلا نمیدونم باید از کجا شروع کنم و چه کاری باید بکنم
سلام ب دوست عزیزم
دوره مقدس احساس لیاقت بینظیره واسه چنین چالشهایی، ب نظرم در اولین فرصت عضو این دوره شوید تا برای همیشه وریشه ای مشکلتون حل بشه یه دوره فوقالعاده ک شما رو با خود واقعیتون رو برو میکنه وب حس ارامش عمیق وهمیشگی میرساند
موفق وسربلند باشید
سلام دوست عزیز؛
با خوندن کامنت شما مثالی به ذهنم رسید امیدوارم کمک کننده باشه؛
مسئله ی شما مثل اینه که مثلا توی یک کلاس ریاضی هستی و توی اون درس بینهایت ضعیف هستی در حدی که شاید نمره 2 هم نتونی بگیری، تا زمانیکه اون درس رو نخونی و خییلی زیاد از بقیه همکلاسی هات عقب هستی تنها آرزویی که داری اینه که خداکنه من این درسو قبول شم و اصلا خودت رو با شاگرد زرنگ های کلاس مقایسه نمیکنی چون خودت رو اصلا در حد اونها نمیبینی،
اما وقتی توی اون درس شاگردِ متوسط رو به بالایی هستی، انتظار نمره بالا از خودت داری همش این فکر میاد توی سرت که من باید شاگرد اول بشم و مدام خودت رو با بقیه مقایسه میکنی
این مشکل عجیب و غریبی نیست، فقط موقعیت جدیدی هست که باید ریز بشی توی وجودت و قدم به قدم سرنخشو بگیری و حلش کنی
بنظر من یکی از دلایلش میتونه از باور کمبود بیاد،
زمانیکه این باور رو در خودت بوجود بیاری که ثروت و نعمت بینهایت هست و حتی اگر تمام آدم هایی که میشناسم از طریق فروششون ثروت بینهایت بدست بیارن باز هم برای من در جهان بینهایت ثروت هست،
ولی چون ذهن براحتی ممکنه باز هم برات دلیل بیاره که چرا باید فلانی بیشتر از من درآمد داشته باشه، ممکنه به خودت بگی که احتمالا من آدمِ ارزشمندی نیستم یا ممکنه احساس کمبود اعتماد بنفس بکنی،
قدم اولی که باید با خودت حرف بزنی این هست که به خودت بقبولونی که احتمالا باورهای ثروت ساز من به اندازه فلانی درست نیست
من فقط کافیه که روی باورهای ثروت سازم و باور فراوانی و ایمانم به خداوند کار کنم، در اون صورت نتنها میتونم به اندازه اون آدم ثروت بدست بیارم بلکه میتونم ثروت بیشتری هم بدست بیارم(البته که مقایسه کردن درست نیست اما برای مراحل اولیه چون نمیشه ذهن رو بصورت منطقی قانع کرد بنظرم راه مناسبی میتونه باشه، من در مواقعی مشابه این موضوع راه حلی که دارم اینه که اول برای ذهنم از جهتی که ذهنم به اون مسئله نگاه میکنه سعی میکنم براش دلیل بیارم، توی این مثال ذهنم داره خودشو با فرد x مقایسه میکنه، من هم بهش میگم که راه حلش اینه که تو اگر روی خودت کار کنی از اون فرد x هممیتونی بیشتر درامد داشته باشی،اینطوری یکمقدار ذهنم قانع میشه و گاردی که نسبت به اون موضوع داره تا یه حدی کاهش پیدا میکنه که من بتونم از تمرکز روی اونموضوع منفی یخورده کم کنم، اما یه مدت که گذشت و روی خودمکار کردم و مقاومت ذهنم که کم شد بعدش تمام تمرکزم رو میذارم روی تقویت باورهام و ایمان و توکلم به خداوند)
در نهایت اینکه اگر همچنان جواب سوالتون رو نگرفتین، یکی از راه های دریافت راه حل از خداوند این هست که مدتی اون موضوع رو رها کنین و به نکات مثبت زندگیتون توی هر جنبه ای توجه کنین تا خداوند شمارو به راه حل هدایت کنه
برای من همیشه وقتی به مسئله ای برخورد کردم که راه حلی براش پیدا نمیکنم در خواست مستقیم از خداوند میکنم و اون هم جواب من رو میده
ممکنه اون جواب توی حرف های یک دوست باشه، توی کامنت باشه، توی فایل باشه و یا از هزاران راه دیگه پاسخ رو به من بگه
امیدوارم کامنتم برای شما مفید باشه..
سپاسگزارم از خداوند برای هدایتم به این محیط فرکانس بالا که میشه توش با آرامش سوال و پاسخ انجام داد