اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
که جهانی سرشار از نعمت و ثروت و برکت و فرصت و آدم های خوب و هر چیز خوبی را به بی نهایت مقدار خلق کرده
و من را خالق زندگی خودم آفریده
تا بتوانم از راه های ساده و لذت بخش
به تمام خواسته ها، آرزوهای کوچک و بزرگ و زندگی دلخواه و رویاییام برسم
به نام خدایی که مرا بسیار دوست دارد
و من را موجودی بالیاقت، ارزشمند، عزتمند، شایسته و لایق نعمت هایش خلق کرده
و هر روز بر عزت نفس و میزان لیاقتم برای دریافت نعمت هایش میافزاید.
*
سلام به خوبیها و زیباییها
سلام به هر ذره و جریانی از خوبی که در جهان زیبا و غنی ما در جریان هست
سلام به تمام آدم های خوب و باوجدان در همه جای جهان، از گذشته های دور تا همین حال حاضر و آینده
سلام به تمام افراد و عوامل و راههای هموار و لذتبخشی که به فرمان خداوند برای رسیدن من به خواستهها و آرزوها و شرایط دلخواه و رویایی ام برایم مهیا میشوند
سلام به:
خوشبختی و آرامش
موفقیت و ثروتمندی
سلامتی و زیبایی
امنیت و ایمنی
عزتمندی و آبرومندی
لیاقت و شایستگی
آسایش و رفاه
مهربانی و محبت
عاشقی و وفاداری
فراوانی و ثروت
نعمت و فرصت
راهنمایی و هدایت خداوند
احساس ارزشمندی و اعتمادبهنفس
زندگی سرشار از عشق و محبت و وفاداری
زندگی مملو از تجربههای ناب و لذتهای وصفنشدنی
سعادتمندی و عاقبت به خیری
*
نکات و باورهای این جلسه:
1- من دنبال فکرها و باورهای قدرتمندکننده و کمککننده هستم. (یعنی دانشمندان هم هر چی گفتن قبول نکن.)
2- من مراقب چیزهایی که میپذیرم و به خورد مغزم میدهم هستم. (یعنی هر چیزی رو به راحتی نپذیر چون ممکنه شرک باشه.)
3- من مراقب ورودیهای ذهنم هستم.
4- نباید چیز نامناسبی به خورد مغز داد یا باوری را ساخت با اخبار و حرفی را گوش داد که قدرت را از وجود ما بگیرد. (بنابراین من مراقب ورودیهای ذهنم خواهم بود و باورهای قدرتمندکننده خواهم ساخت که قدرت تغییر شرایط زندگیام به گونهای که کیفیتش بیشتر شود را فقط به وجود خودم بدهد.)
5- عوامل بیرونی در تعیین چگونگی شرایط زندگی من دخالت ندارند و فقط افکار و باورهای صحیح و قدرتمندکننده و کمککننده در ذهن خودم، این توانایی را به شخص خودم میدهند.
6- همه چیز همانطور که میخواهم تغییر خواهد کرد اگر و تنها اگر به قدرت ذهن و کانون توجه، افکار و باورهای قدرتمندکننده و احساس خوب، باور داشته باشم.
7- من مراقب هستم چه چیزهایی را انتخاب میکنم که ببینم، بشنوم و یا بپذیرم.
8- جهان به فرکانسها و افکار ما پاسخ میدهد و آنها را به شکل آدمها، اتفاقات، ایدهها، موقعیتها و… وارد زندگیمان میکند.
9- آن چیزی که در زندگی داریم دریافت میکنیم آینه تمامنمای باورهای خودمان است. (پس من مراقب ورودیهای ذهنم، کانون توجه، افکار و باورهای خودم هستم.)
10- هر باوری که قدرت را از تو میگیرد و به عوامل بیرونی میدهد و اصلا قرار نیست به تو کمک کند را باور نکن، حتی اگر افراد زیادی آن را تکرار کرده و یا دانشمندان بر آن باور باشند.
11- من قدرت را تماما به خداوند سخاوتمندی نسبت میدهم که جهانی زیبا را برای خوشبختی و سعادتمندی من خلق کرده و نه هیچ چیز دیگری.
زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟
پاسخ 1:
وقتی تصور میکردم که چون دخترم، چون تو ایرانم، چون دلار بالا میره، چون فلان ژن رو دارم… پس مقابله و تغییر شرایط، خیلی سخت و با بعضا غیرممکنه،
رسما احساس فلجشدگی و پوچی داشتم. انگار تلاش کردن معنایی نداره و سرنوشتت از پیش مشخصه.
اینکه اون جبر رو قبول داشتم، رسما اجازه و فرصت تحرک و پویایی به من نمیداد. علاوهبر همه اینها، احسای یاس و ناامیدی و شاید حتی ترس و غم و اندوه هم همیشه وجود داشت که یا روند تلاش کردن رو کند میکرد و یا اصلا نمیزاشت نتیجهای مطلوب حاصل بشه.
سوال 2:
به این فکر کنید که به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟ و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
پاسخ 2:
وقتی بعد از بارها تلاش برای کاهش وزن، دیگه خسته شدم، تقریبا قبول کرده بودم که من ژن چاقی رو دارم، که آدمی که از اول تپل بوده تا اخرش تپل میمونه، یا کسی که عاشق شیرینیجات هست نمیدونم هیچوقت دست ازشون برداره و خلاصه اینکه من از لحاظ مغزی نمیتونم لاغر بشم چون عاشق خوردن و فلان و بهمانم.
یا وقتی شرایط اقتصادی کشور رو میدیدم، اینکه فقط ی عده دارن توش میخورن و میبرن و قیمت دلار هم دستشونه و… باعث شد وقتی به میزان درآمدم نگاه میکردم اینو به خودم بقبولونم که شرایط همیشه همینطوره و یا دست کم باید معجزه رخ بده تا شرایط کمی به نفع من بشه. یعنی باور به کمبود پررنگتر از باور به فراوانی بود.
بله به همین راحتی اون زمان تسلیم ی جبر بودم که اره نمیشه، سخته، نداریم، تموم شده، محاله، تو خیالاته، در واقعیت نیست، نشدنیه و…
سوال 3:
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟ به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
پاسخ 3:
وقتی اون باورهای شرکآلود و مسمومکننده رو کنار گذاشتم و کمکم متوجه شدم که همه چیز توی ذهن و مغز منه، همه چیز بستگی به نوع تفکرات و باورهای من داره و نه عوامل بیرونی، انقلابی در وجود من شکل گرفت. اون باورهای شرکآلود و نامناسب رو تغییر دادم و به جاش باورهای قدرتمندکنندهای رو در ذهنم ساختم که موجب حرکت و پویایی من شدند.
ترس و غم و ناامیدی از بین رفتند و جاشونو به عزم و اراده و امید دادند. انگار که زندگی تازه برام معنا پیدا کرده باشه. تازه همه چیز داشت سر جای خودش قرار میگرفت که بله با تلاش کردن و امید داشتن، میشه موفق شد و به همه چیز رسید.
قبول کردم که هر چیزی رو بتونم به خودم بقبولونم و باورش کنم، دستیافتنی و شدنیه. دیگه جهان جای زیباتری بود و من از زندگی کردن در این جهان فراوانیها لذت میبردم.
دیگه اینکه کدوم دسته از زنها در بدن من بیان شدن یا کدوم دسته فعال نیستن مهم نیست، چون من دارم میبینم که افرادی با بیماریهای ارثی و حتی خیلی خطرناک، به سلامتی رسیدن، و کاهش وزن چیزی نیست که نشه تغییرش داد.
وقتی قبول کردم دنیای من دسته یک عده از آدمها که به ظاهر قدرت و ثروت رو در اختیار گرفتند نیست، وقتی باور کردم دنیای من، دنیای فراوانی نعمت و برکت و ثروت و فرصته، دیگه از آینده نترسیدم، به احساس آرامش رسیدم، خیالم راحت شد، شجاع شدم یکجورایی، و باور کردم و تا همین لحظه باور دارم که دنیا، فرصت و جا برای خوشبخت شدن و ثروتمندی و موفقیت و کامیابی همه آدمها دارد، البته به شرطی که خود آن مردم به این باور نسبت به خودشان برسند.
من تا همین چند ماه پیش، قیمت دلار و طلا و وسایل مهم و گرونی که باید میخریدم رو هر روز با استرس و تشویش زیاد چک میکردم، اما الان هر چند روز یکبار و البته بدون استرس و حتی گاهی با لبخند به اونها نگاه میکنم و باور دارم که دلار و طلا چه بالا برن و یا پایین، همه به نفع منه. اینکه الان کار کساده اشکالی نداره چون به زودی فرصتها و موقعیتهای خیلی خوبی نصیبم میشه و ثروت زیادی وارد زندگیم میشه.
استاد یاد ی چیزی افتادم که نمیدونم تو کدوم دوره بهش اشاره کرده بودین: فک کنم گفته بودین سال 88 بود که میخواستین همایش برگزار کنین ولی بخاطر شرایط نابسامان کشور به مردم اجازه تجمع حتی در حد کم را هم نمیدادن ولی شما چون واقعا میخواستین و باور داشتین به خودتون، همایشها رو به خوبی هر چه تمامتر برگزار میکردید. پس نتیجه میگیریم اگر بخوایم و شجاع باشیم و تلاش کنیم و باور داشته باشیم، شدنیه، میشه، هست، ممکنه، محال نیست، وجود داره، میتونه بشه و…
اصلا برای همینه که الان، فارغ از سن و سالم و اینکه الان کجای این دنیای بزرگ و زیبا قرار دارم و چه موقعیت و شرایطی دارم،
باز هم باور دارم که آدمهای خوب و باوجدان توی دنیا خیلی زیاد هستن، آدمهای عاشقی که وفاداری به عشقشون براشون کاری نداره و خیلی محترم و ارزشمند هستن زیاد هستن،
باور دارم آدمهایی که از من خوششون میاد هم خیلی زیاد هستن و
باور دارم فارغ از اشتباهاتی که کردم، باز هم من یک انسان خوب، خوشرفتار، دوستداشتنی، عزتمند و ارزشمند هستم
که از طرف خدا مورد لطف و مرحمت قرار گرفته
و لیاقت همون فرد ایدهآل و زندگی فوقالعاده عاشقانه و رویایی و
همچنین شرایط دلخواه و خوشبختی بیحدوحصر و سلامتی و آسایش بیانتها
و رفاه و موفقیت و ثروت و نعمت بیشمار
و لذتهای گوناگون و وصفنشدنی رو داره.
بله، دوری از باورهای مسمومکننده و شرکآلود و ساخت باورهای قدرتمندکننده، میتونه یه آدم جدید از من بسازه که هیچ ربطی با آدم قبلی نداشته باشم و به لطف خداوند، قدرت تغییر شرایط زندگیم در همه جنبهها را تنها در خودم جستوجو کنم و هر روز بهتر از دیروز و هر روز موفقتر از دیروز و هر روز خوشبختتر از دیروز باشم.
برای همین خداوند را هزاران بار شکر میکنم که بوسیله استاد عباسمنش، پیوسته داره من رو هدایت میکنه به سمت رسیدن به خواستهها و آرزوهام. چراکه این استاد بود که نقش و اهمیت کانون توجه، افکار، باورها و احساس خوب رو به من شناسوند و کمک کرد تا باورهای نامناسب
رو کنار بزارم و باورهای قدرتمندکننده رو جایگزینشون کنم. اونقدر استاد عباسمنش هنگام صحبت کردن صادق و قاطع هستن و اونقدر مباحث رو با شفافیت و مثالها و تمرینات زیبا آموزش میدن، که من کاملا پذیرای تمام حرفهاشون هستم و نشانههای بودن در مسیر تکاملی خودم و احسای بهتری که نسبت به خودم، خدای خودم و زندگی و جهان پیرامونم دارم را به وضوح میبینم.
در آخر باید بگم که این نگاه توحیدی، هر چیز خوبی رو برای من به همراه داشته. به عبارتی، آرامش داشتن و آرام بودن نسبت به دنیای پیرامون و اتفافات اطراف، اولین میوه این نگاه زیبا بوده
و در مراحل بعدی، شجاعت، جسارت، ثابت قدم بودن، روحیه تلاشگری و پویایی، احساس هویت و ارزشمندی، ایمان و اعتماد به خداوند و امید داشتن، از دیگر ثمرات این نگرش توحیدی است.
*
من باور دارم که در جهانی بسیار زیبا، غنی و سخاوتمند زندگی میکنم که
در آن بیشمار نعمت و فرصت و ثروت و آدمهای خوب وجود دارد و
من قرار است سفری بسیار لذتبخش و عاشقانه را در این جهان داشته باشم و
در کمال خوشبختی و سعادتمندی، پیوسته شکرگزار خالق بخشنده و مهربانش باشم.
خدایا، خداوندا
من فقط و فقط به تو ایمان دارم
و تنها به تو توکل میکنم
و فقط از تو یاری میجویم
خدای بزرگ و زیبای من، برای اینکه امروز هم مرا به سمت زندگی بهتر و شرایط ایدهآل و رویاییام هدایت کردی، ازت هزاران بار ممنونم.
خدای سخاوتمند من، من آمادگی دریافت برکات، نعمات، آگاهیها و هر خیر و برکتی رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای همشون ازت هزاران بار ممنونم.
ای خدای بخشنده، به خاطر همه شرایط و عوامل ریز و درشتی که در مسیر رسیدن من به خوشبختی و داشتن زندگی ایدهال و رویاییم ترتیب میدی، هزاران بار ممنونم.
خدای قدرتمند و عادل من، بخاطر تمام نعمتهای کوچیک و بزرگی که به من عطا کردی، از اولین روز زندگیم تا حال حاضر و همچنین اونهایی که در آینده دور و نزدیک به من خواهی داد، هزاران هزار بار متشکرم.
خدایا، به خاطر همه چیزهای ریز و درشت خوبی که من عطا کردی، ولی من هیچوقت متوجه اونها نشدم،
یا اون دسته از نعمتهایی که بهم بخشیدی ولی فراموش کرده و از یاد بردم،
حتی اون خوبیهایی که الان هم متوجه اونها نیستم
و اون نعمتهایی که در آینده به من خواهی داد و ممکنه متوجهشون نشم یا باز هم از یاد ببرم
هزاران هزار هزار بار شکرت.
خدایا
بخاطر سلامتی و امنیتی که برایم مهیا کردی و میکنی،
بخاطر آدمهای خوبی که وارد زندگیم کردی و همچنان میکنی،
بخاطر همسر فوق العادهای که نصیبم میکنی،
بخاطر موفقیتهای گذشته و آیندهام،
بخاطر فرصتهای خوبی که جلوی پاهام گذاشتی و میگذاری،
به خاطر وضع مالی خوبم و نیز ثروت عظیمی که نصیبم میکنی،
به خاطر عزت و احترام و ارزش و لیاقت و آبرویی که بهم بخشیدی و میبخشی،
بخاطر تمام تجربههای شیرین و ناب گذشته و
لذتهای وصفنشدنی و فوقالعادهای که به من عطا خواهی کرد،
به خاطر رفاه و آسایشی که به من بخشیدی و همچنان میبخشی،
بخاطر خیر و برکتی که به زندگیم دادی و همچنان ازم دریغ نمیکنی،
بخاطر احساس خوب و آرامش و خوشبختی که برایم فراهم کردی و میکنی،
بخاطر داشتن شرایط دلخواه و زندگی رویایی و ایدهآلم،
بخاطر رسیدن به خواستهها و رویاهای کوچک و بزرگم،
برای تکتک این خوبیها، زیباییها و نعمتها
پیوسته و پیشاپیش، میلیونها بار سپاسگزار و ممنون تو هستم.
باورهایی غلطی که درمورد به ارث رسیدن فلان رفتار و بیماری داشتم
اینکه طایفه ما کلا چون خانی هستن همشون کم حوصله و زود جوش بیار هستن و اصلا نباید سر به سرشون بزاری و دقیقا من توی تمام مردای اقوام دیدم که هرکس فامیل خان داشت این خصوصیت رو داشت و حتی یادمه یکی از اقواممون رفته بود خان رو از فامیلش برداشته بود تا تغییر بده رفتار خودشو
و بابای من همیشه خدا ساکت بود و اصلا ارتباط نمیگرفت با کسی وقتی میخواست تو جمع صحبت کنه خجالتی بود و خیلی به زور حرف میزد و همیشه سر درد و معده درد داشت و داره
منم اینو باور کرده بودم که ما ژنتیکی خجالتی هستیم و عمه هامم سردرد و معده درد دارن و واقعا منم همین نتایج رو میگرفتم
مثلا تو کلاسای دانشگاه نمیتونم کنفرانس بدم و همیشه فرار میکردم از صحبت کردم چون تپق میزدم
و هرروز هفته بخاطر معده درد، سر درد داشتم و میگفتم اره من مثه بابامم
یا پریودیای شدید دردناک داشتم و ربطش میدادم به خواهرام و مامانم و عمه هام
همیشه صورتم و بدنم جوش داشت و همه میگفتن باید این سن بلوغ بگذره و من همیشه منتظر بودم تا بعد 30 سالگی پوستم خوب بشه
تا اینکه باور کردم میشه همیشه سلامت بود کسایی هستن پر انرژی و سالم و پوست عالی خدا هدایتم کرد به دوره سلامتی
خدایاشکرت
البته بااینکه منطق و قانون سلامتی رو درک کردم ولی بازم بعضی وقتا باورهای محدود کننده ای که دارم درمورد سلامتی میان رو کار و خودشون رو نشون میدن که من با فکت و منطقی که تو قانون سلامتی یاد گرفتم باورهای قدرتمندکننده سلامتی رو جایگزین میکنم
درمورد خجالتی بودن هم میگفتم درسته خانوادم کلا خجالتی و اروم هستن ولی من دلم میخواد مثه فلان دختر سر زبون داشته باشم و واضح صحبت کنم و با هرغریبه و اشنا برخورد داشته باشم با اعتماد به نفس
و خداروشکر الان از عزت نفس خودم خیلی راضیم
با تمرین هایی که انجام دادم خودمو مجبور به کارایی کردم که روم نمیشد و مثلا تمرین درخواست دادن و نه گفتن و نگران حرف بقیه نبودن
از دختری که ساکت بودم و کسی صدای سلاممو نمی شنید و پشت مامانم و بزرگترا قائم میشدم تبدیل شدم به ی دختر مودب و با صدای بلند حرف میزنم و البته با عزت نفس که از درون خودم حس میکنم و بقیه هم متوجه اون میشن و قبلا روم نمیشد کارای اداری رو انجام بدم مخصوصا بانک رفتن ولی انقد رفتم انقد تمرین کردم که با صدای بلند حرف بزنم که الان براحتی کارای اداری رو انجام میدم با عزت نفس بالا
ی باور محدودکننده دیگه که قبولش نکردم چون من تو روستا بدنیا اومدم آخرش باید ازدواج کنم و بچه دار بشم پس درس خوندن فایده نداره
ولی من باور کردم و مثال میزدم برا خودم دخترایی که از روستامون رفتن دانشگاه و کلی پیشرفت کردن و خودمم رفتم دانشگاه و صاحب شغل و درامد شدم
و ی باور دیگه هم که میگفتن عشق و عاشقی تا چن ساله بعدش عادی میشه و من همیشه دلم عشق پایدار رو میخواست و مثالایی برا خودم میزدم که عاشق هم بودن و تااخر عمر باهم زندگی کردن و خوشحال بودن و الان دارم این عشق رو با امین تجربه میکنم خدیاشکرت
جاهایی که خیلی کار دارم باورهای محدود کننده درمورد ثروته
که امروز وقتی داشتم فایل 4 قدم 2 رو مرور میکردم متوجهش شدم
اینکه بالاخره ثروتمندا هم روزای بی پولی دارن و هست وقتایی که زندگیشون بالا پایین داره
پس ذهن من ناخوداگاه مقاومت نشون میده به ثروتمند شدن و میگه فعلا که توهم درآمد داری بالا پایین داری پس چه فرقی میکنه چه ماهی 100 میلیون داشته باشی چه 1 میلیارد
بازم زندگی بالا پایین داره پس تلاش نکن برا ثروتمند شدن
بجاش باور قدرتمندکننده اینکه خیلی ها هستن ساعتی دارن پول میسازن و همیشه پول وارد حسابشون میشه حتی اگر کار نکنن و برن تفریح که هزاران الگو و مثال دارم میتونم بنویسم یکیش استاد و مریم جان
یکیی دیگه از باورهای محدود ثروتساز اینه که
ثروتمندا همه چی براشون فراهم هست ولی ارامش و فکر راحت ندارن و بالاخره خوشی میزنه زیر دلشون و خیانت میکنن و کارای بی فایده میکنن و همین مانع ثروتمند شدن من میشه
هزاران ثروتمند و پولدار میشناسم و دیدم که اخلاقای عالی دارن و با هرروز ثروتمندتر شدن ارامش و خیال راحتتری دارن
باز امروز اول صبح استاد با گذاشتن این فایل جدید منو سورپرایز کردن چون خدا شاهده هر موقع فایل جدید میاد من قبل از اینکه کارهامو انجام بدم اول باید فایل رو یک بار گوش بدم .این بحث ژنتیک که بسیاری به قول استاد قبول دارن یه سری بحثهای است که دانشمندان اینو میگن اونو میگن ولی شنونده باید آگاه باشه این بحث در خانواده خود ماهم هست که مادرم وپدرم هر دو فشار خون داشتن وسکته مغزی کردن الان خواهران میگن که این در خانواده ما هست ولی من اصلا قبول ندارم چون از موقعی که با استاد آشنا شدم روی باورهای خودم کار میکنم و میگم اصلا اینطور نیست این جریانات رو برای اینکه یک سری افراد انتشار میدم که بله دنیا دست فلانیه دنیا و اون گروه های مخفی اداره میکنن واز این جور حرفها ولی اگر ما بهتردقت کنیم میبینیم که اینها تماماً سو استفاده از باورهای مردمه البته من خودم هم وقتی حرفهای اون آمریکای که استاد میگن رو شنیدم اول باور کردم ولی بعد از شنیدن حرفهای استاد و درست فکر کردن فهمیدم که حرف درست کدام است واقعاً اگرمن به این حرفها باورم رو بیشتر میکردم قدرت خداوند رو کوچک میکردم وشریک قرار میدادم به خدا که اینها دنیا رو اداره میکنن واز اینجور حرفهای بی در و پیکر .باز هم از استاد تشکر میکنم که با آموزه های خود واقعاً مارو به مسیر درست راهنمای میکنن باتشکر فراوان از همه دوستان .
استاد شما یکی از دستان پر قدرت خداوند بر روی زمین هستید در زمان ما حرف های شما شده زمزمه روز وشب ما حتی با ویس های رایگان هم ما کلی پیشرفت کرده ایم واز شما ممنونیم از این همه انرژی مثبت ممنون از این همهدحال خوب ممنون که ما فهمیدیم وسط این همه افکار منفی این همه گرانی که میگویند واین همه اخبار منفی وبد خدایی هست که قدرتش بیشتر از این حرفهاست وبنده ای که به او ایمان آورده باشد را به سمت رحمت ونعمت راهنمایی میکند
ای کسانی که ایمان آورده آید از چیزهایی پاکی که روزی شما کرده ایم بخورید و شکر خدا را به جای آورید اگر فقط اورا عبادت و پرستش می کنید .
نکاتی که از این آیه یادگرفتم :
آیه خطاب به مومنان هست نه مردم عادی (ناس) .شاید بدلیل این که مردم عادی شکرگزار نیستند .
مومنان خود را از نعمات حلال الهی ، محروم نمی کنند .
طیبات رو ،خداوند رزق و روزی مومنان کرده نه کس دیگه ای . یعنی خداوند رو رزاق بدونیم نه هیچ عامل دیگه ای .
اگر بنده خداوند هستیم باید که شکر نعمات او را به جای بیاوریم . و شکر لازمه عبادت خداوند و بندگی اوست . شکرگزاری وظیفه مومن است در قبال برخورداری از بی نهایت نعمت الهی که رزق او شده.
در پناه حق و با آرزوی اینکه مومن به پروردگار و شکرگزار باشیم و بنده خالص خداوند،
سلام .اولا خدارو شکر ک هرلحظه داریم هدایت میشیم و رشد میکنیم .و از طرفی هم این قدرت مارادستهای خودش قرار داده و خودش را داره گسترش میده .
باوری که همیشه سد راهم بود اینه که اگر خوب هم باشم بازم بدها میتونن اذیتم کنم در حالی ک خدای مهربان هدایتم کرد و ب من فهموند ک هرکسی هرلحظه داره تویه آنچه باور کرده زندگی میکنه .
در حقیقت ظالمان و ستمگران فقط میتونن بخودشون خیانت و بدی کنم فقط میتونن مانع رشد و پیشرفت خودشون باشند و فقط میتونن سدراه و چاه خودشون باشند و کسانی ک اونارو خدای خود و باور کردن .
از وقتی این حقایق بهم الهام شده فهمیدم جنگ ها از ریشه سر تحمیل عقاید و باور ب کمبود بود .
احساس امنیتم خدارو شکر روز بروز درحاله امنیته.
خوب فقط خوبی میبینه وبد فقط بدی .خدا عدالتی پایدار و استوار برای همه ی ماست .
ما همه ی تفاوتمون نتیجه ی باور هامونه وگرنه همه انسان و دستان مقدس خداوندیم .
شرایط مالی من بهتر شده .
آره دوستان من شاهدم ک همه چیز از خداست و طبق خدا پیش میره .رابطم با همکاران بهتر شده و خیلی محیط کار برام آسان و بهتر شده.
فقط من کنترل کننده ی همه چیز زندگی ام هستم
و کنید ما هم نتیجه ی باور های ما نسبت ب خداوند است.خدایا شکرت .
استاد چقدر شما ساده این قانون رو توضیح میدید چقدر ساده و قابل درک چقدر عالی توضیح میدید برعکس تمامی اساتید دنیا
که یک لقمه روهزاران بار میچرخونن و میزارن تو دهن
شما لایق استاد بودن هستید
و حلالتون باشه تمامی هزینه هایی که بابت دوره دریافت میکنید حلالت باشه مرد از شیر مادر حلال تره
خوب( یکی از باور هایی که من الان تو خودم پیدا کردم و هر بار دارم ازش ضربه میخورم رو پیدا کردم ک الان چند وقت هست باعث. شدع که من راکت باشم و هیج تکونی نتونم از جام بخورم
من همیشه در شهرستان ها کار میکردم و فقط برای مرخصی میومدم خونه
و باورم این بود که من تو خونه آرامش ندارم بخاطر پدرم واس من بهتره که من برم شهرستان کار کنم تو خونه آرامش ندارم تا وقتی که شبا میام خونه نمیتونم درست حسابی کار کنم
و همین باور باعث شده الان که مدت هاست خونه هستم و چند وقتی هست علاقه پیدا کردم به غذاها و محبت های مادرم و هرچقدر دنبال کاری میگردم ک این امکان رو داشته باشه برم صب کار کنم و شب بیام خونه پیدا نمیکنم در حالیک اطراف خانه ما پر از کارخانه ها و شرکت هاست تازه میفهمم چرا نمیشه
در حالیک من اگر جوری کار کنم که بتونم کنار خانوادم هم باشم خیلی سریع تر پیشرفت میکنم منی که اگه شهرستان کار میکردم خودم لباس هامو با دست میشستم ولی تو خونه مادرم زحمت میکشه بدون اینک من بگم لباس هارو میندازه لباسشویی و من نیازی نیست وقتم رو برای لباس شستن بزارم اون زمانی رو که میزارم رو لباس شستن میزارم روی کار کردن فایل ها روی باورهام
من شهرستان که کار میکردم خودن باید صبحونه خودم رو حاظر میکردم ولی تو خونمون صبح به محض اینک چشمامو باز میکنم صبحونه امادس ی دوش میگیرم مثل شاه بعد میام سر سفره چای آماده صبحونه آماده چقدر منطقیه
شهرستان که مار میکردم نصف درامدم خرج خوراکی و جای خوابم میشد
ولی وقتی خونه هستم تمامی درامدم صرف پیشرفتم میشه صرف گسترش کارم میشه
اون خرج ها قطع میشه چون تمامی هزینه هارو پدرم پرداخت میکنه قبض اب، برق، گاز خوراکی غذا و همه چیز
این همه نعمت داشتم و تا الان استفاده نمیکردم الکی داشتم پول هامو خرج چه کارهایی میکردم من
تازگی دوره کشف قوانین رو خریداری کردم و تازه میفهمم اونجایی که استاد میگه
( اگر باورهاتو عوض کنی همون دلایلی که فک میکنی عامل بدبختی تو میشه عامل خوشبختی تو )
وای خدای من الان چقدر قشنگ تر تونستم این موضوع رو درکش کنم
و یک چیز جالبه دیگ من اصلا قرار نبود در مورد این موضوع کامنت کنم فقط میخواستم یک کامنتی گذاشته باشم خیلی کم پیش میاد کامنت بزارم
ولی حالا میفهمم چرا استاد میگه کامنت بزارید کامنتت های بقیع رو هزاران بار بخونید
بزارید باورهاتون بریزه بیرون با نوشتن
وقتی من شذوع کردم به نوشتن کامنت ابن صحبت ها و این باور از وجودم اومد که اره من این باور رو دارم و انگار دستانم خودش داشت این هارو مینوشت
از این به بعد بابت هر فایلی کامنت خواهم گذاشت چون حالا دلیل اینک استاد تاکید دارند رو خوندن کامنت بچه ها رو میفهمم
خدایا شکرت بابت تمومی این آگاهی های نابی که به من میدی
خدایا شکرت که قدرت خلق زندگیمو دادی دیت خودم
استاد عزیزم ممنونم از آگاهی هایی که در اختیار ما میدین تا ما هم بتونیم با استفاده از اونها کنترل زندگیمون رو در دست بگیریم
اتفاقا دیشب یه بحثی بین منو همسرم ایجاد شد که اگ رویای قبل بودم کلی بحث میکردم کلی دنبال دلیل میگشتم تا چند روز تو قیافه بودم زندگی برای خودم و خانواده زهرمار میکردم البته بحث جدی هم هست که یه جوری تکرار میشه هر چند وقت یکبار.
ولی دیشب رفتم تو حیاط رو به آسمون کلی با خدا حرف زدم گفتم اگ این الگو داره تکرار میشه برای باور اشتباه خودم .من خودم مسئول تموم اتفاق ها میدونم و این باور های اشتباه میزارم کنار .به خدا گفتم من دربرابر تو ضعیفم ،میدونم این بحث ها یه درسی داره که باید یاد بگیرم خلاصه کلی حرف زدم تا نزدیک صبح بیدار بودم .و اینم بگم که از خدا خواستم منو اروم کنه در صورتی که قبلا از خدا میخواستم همسرم یا شرایط تغییر کنه ولی دیشب با کار کردن تو دوره ها و باورخوبی که ایجاد کردم که اگ شرایط هر طوری باش من اروم باشم به زیبایی توجه کنم بابت تنها چیزی که هر لحظه سپاسگزاری میکنم اینکه خدا همیشه با منه عاشق منه دوست داره من پیشرفت کنم حتما همه چیز عالی پیش میره وقتی صبح بیدار شدم یه جور خاصی قلبم اروم بود انگار هیچ ناراحتی از همسرم تو دلم نبود خیلی راحت برخورد کردم دیدم همسرم برگشت بهم میگ تو منو سوپرایز کردی تو چقد تغییر کردی من عاشقتم .به همین خوبی عالی پیش رفت .و بعد اینکه رفت سرکار چقد سپاسگزاری کردم و به خودم افتخار کردم چقد عاشق تر شدم نسبت به خدا.
انقد تو این مدت خدا سوپرایز کرده حتی تو اوج حال بد اینم ته ذهنم یا اینطور بگم دلیل منطقی برای ذهن دارم که همه چیز به نفع من پیش میره و خدا کمکم میکنه.
الان شاید بگم 90 درصد اینکه روی کسی حساب باز کنم اون فقط خداست …
اگرچه انسانیم و گاهی وقتا در برابر این همه خوبی خدا ناشکری میکنم ولی خیلی زود برمیگردم شاید در عرض چند دقیقه .
استاد حتی بودن شما برای من حکم یه پیامبر داره من از بچگی همش از خدا میخواستم که یکی باش مثل پیامبر و امامان اون دوره کمکمون کنه با دلیل و منطق توضیح بده و این باور داشتم که باید بهش برسم تا اینکه شما رو پیدا کردم خیلی ازتون ممنونم
من عاشق خدا شدم خدا تو این مسیر برام پدر مادر همسر خواهر برادر رفیق عشق ….شد .
زندگی من قبل از دریافت این آگاهیها واومدن به سایت پر از شرک بود در حالی که فکر می کردم یه مسلمان وشیعه واقعی هستم نمازهای سر موقع نماز شب خوندن قران که فقط خوندن کلمات بود ودر کلاسهای قران شنیده بودم این کلمات خوندنشون وبه زبان اوردنشون هم دارای اعجاز هست وحتی نگاه کردن به کلماتش هم ثواب داره وخوندن نمازهایی که همه جا بودم جز در محضر خدا.
وفرداش هر کاری می خواستم انجام بدم دنبال پارتی واشنا بودم دنبال گرفتن وام ورو انداختن به ریس بانک وکارمندها .
شب وروز خدارو به خیال خودم می خوندم اما بعد قدرت رو در دست همه کس وهمه چیز می دادم جز خدا.
از چشم زخم وحسادت دیگران می ترسیدم وهر اتفاق بدی رو به شوم بودن به چشم به حسادت ربط می دادم.
همه زندگیم شرک بود در حالی که فکر می کردم یه خداپرست ویکتاپرست هستم.
هر وقت هم مشکلاتم بیشتر وبیشتر می شد به درگاه خدا گله وشکایت می کردم که چرا کمکم نمی کنی.
هر وقت خودم وخانواده ام مریض می شدیم ترس ونگرانی وجودم رو می گرفت ودست به دامان امامزاده ها ونذر ونیاز می شدم و از انها می خواستم حالا که آبرودار نزد خدا هستند من رو شفاعت کنند تا خدا من سر تا پا گناه رو ببخشه.
الان وقتی به اون افکار فکر می کنم باورم نمی شه این افکار شرک آلود برای من بوده و من غرق در شرک بودم.
اما وقتی به سایت اومدم وشما از مسول بودن ما در برابر زندگیمون گفتید از خالق بودنمون از اینکه هیچ کس قادر نیست زره ای زندگی ما رو رقم بزنه یا تغییر بده مگر اینکه ما بهش قدرت بدیم حتی خداوند هم اختیار زندگیمون رو به خودمون به افکار وباورهامون داده وبه هر سمتی که بخواهیم بریم هدایتمون می کنه.
این ما هستین که زندگیمون رو می سازیم نه چشم وحسادت مردم نه ژن وگذشته ما نه پدر ومادر ما از هر جا که تصمیم به تغییر بگیریم زندگیمون تغییر می کنه .
دیگه وقتی توی مغازه مشتری می یاد فکر نمی کنم اون داره روزی بهم می ده بلکه این خداست که دستانش رو فرستاده تا بهم روزی برسونه.
هر وقت مشتری نبود می گم خدا از بی نهایت راه روزی می رسونه قرار نیست فقط با راهی که من فکر می کنم بهم روزی برسونه.
اگر بیمار شدم یا بیماری دیدم در موردش حرف نمی زنم سعی می کنم به قسمتهای سالم بدنم توجه کنم وفایلهای ارامش در پرتو آگاهی رو گوش بدم وبه خودم بگم بدن من قادر هست هر چند وقت یکبار خودش رو از نو بسازه.
من اگر مواظبت کنم بر بدنم وباورهای سلامتی رو داشته باشم می تونم در سلامت کامل زندگی کنم.
ولی با شنیدن حرفهای شما با ساختن باورهای درست در مورد خدا در مورد شنیدن اینکه خدا فقط خالق نیست او رب هست کسی که همه قدرتها در اختیارش هست او برام پارتی می شه برام آشنا می شه برام روزی بی حساب می فرسته وقتی خدا رو دارم چیزی کم ندارم.
کافیه مسولیت خودم رو قبول کنم بدونم خدا آنچیزی رو برام رقم می زنه که من بخوام فراوانی رو باور کنم ثروت در جهان هر روز بیشتر وبیشتر می شه باور کنم من قادرم هر روز سالم وسالمتر وشادتر وشادتر باشم.
هیچ چیز در زندگیم اثر نداره .
فقط خدا خدا خدا وقدرت باورها وفرکانسهای خودم.
استاد خواست وتونست زندگیش رو در تمام ابعاد تغییر بده والگو بشه برای ما.
پس می شه رها شد از باورهای غلط که زندگی ما رو در دست دیگران قرار می ده وزندگی رو انجور که ما دوست داریم رقم زد.
خدا پرستی این طور برای ما جا افتاده بود که زبانی بگیم خدا را می پرستیم ونماز هم باید میخواندیم و مثلا،در شرایط سخت به خدا توکل می کردیم ،،
ولی بعداً فهمیدیم بابا ،،اصلا خدا شناسی این نیست خدا شناسی یعنی خود شناسی،،،واینکه به عوامل بیرونی قدرت ندهیم واین فقط در عمل رخ میدهد که منشا اون بر میگرده به افکارمون،که چه باورهایی داریم آیا پدر و مادر را مسعول،اتفاقات زندگیمان میدانستیم ،،یا دولت ،،یا اوضاع اقتصادی، یا ژنتیک،،وهزاران فکر مخرب دیگه
که باید شناسایی کنیم که چرا
پیشرفت نکردیم
به آن افکار در ذهن قدرت دادیم
تنها قدرتی که درون ما درست عمل میکند
نیروی بینهایتی است که این جهان را اداره میکند
همان نیروی عظیمی که این بدن را ساخته است
آن وقت ما این مدرک اصل (همین بدن)را رها کردیم که چه قدر خارق العاده ساخته شده و چسبیدیم به فرع
وچه قدر ساده از کنار این عظمت بینهایت(بدن)عبور میکنیم
و چسبیدیم به ذهن استدلالی مون
و این نیروی عظیم را دودستی تقدیم ذهن استدلالی(باورهای محدود ومخرب) کردیم و
ذهن محدود و بسته ی ما لحظه به لحظه داره برامون تصمیم گیری میکنه
به قول استاد حتی اگه درصد کمی به قدرت ژنتیک یا عوامل بیرونی دهیم مغزمان (ذهن)این قابلیت را دارد که از کاه کوه میسازد
وبه نظر من
ومانع سعی و تلاش وپیشرفت ما میشود وحس قربانی بودن به ما دست میدهد
پس همان درصد ناچیز را هم اصلا در نظر نمیگیریم،،،چون در مقابل عظمتی که قدرت درونمان دارد بسیار ناچیز است
این توجه ماست که چیز ها را بزرگ میکند
چطور متوجه نمیشویم که این قدرت درون است که از کاه کوه میسازد پس چرا بیاییم به باورهای مخرب توجه کنیم وآن را بزرگ کنیم
خوب این نیروی لایزال توجه را صرف باورهای درست کنیم
استاد مثال بسیار زیبایی زدند در مورد دوقلوها
که هر حرفی و هر باوری و تحلیلی کسی داشت قبول نکنیم گفتند چرا دوقلوهایی که شرایط یکسان دارند نتایج یکسان نمیگیرند؟؟؟
متوجه میشویم حتی دانشمند هم که باشی اگه باورهای مخرب داشته باشی ،بی چاره میشی
به نام انرژی معجزهکننده و قدرتمند:
که از رگ گردن به من نزدیکتر است
و به خوشبختی، سعادتمندی، آرامش، سلامتی، ثروتمندی
و داشتن زندگی سرشار از عشق و وفاداری
و تجربه لذت های ناب و وصف نشدنی
و بودن در آسایش و رفاه برای من،
بیشتر از خودم مشتاق و مصر است
به نام سیستمی قانونمند:
که جهانی سرشار از نعمت و ثروت و برکت و فرصت و آدم های خوب و هر چیز خوبی را به بی نهایت مقدار خلق کرده
و من را خالق زندگی خودم آفریده
تا بتوانم از راه های ساده و لذت بخش
به تمام خواسته ها، آرزوهای کوچک و بزرگ و زندگی دلخواه و رویاییام برسم
به نام خدایی که مرا بسیار دوست دارد
و من را موجودی بالیاقت، ارزشمند، عزتمند، شایسته و لایق نعمت هایش خلق کرده
و هر روز بر عزت نفس و میزان لیاقتم برای دریافت نعمت هایش میافزاید.
*
سلام به خوبیها و زیباییها
سلام به هر ذره و جریانی از خوبی که در جهان زیبا و غنی ما در جریان هست
سلام به تمام آدم های خوب و باوجدان در همه جای جهان، از گذشته های دور تا همین حال حاضر و آینده
سلام به تمام افراد و عوامل و راههای هموار و لذتبخشی که به فرمان خداوند برای رسیدن من به خواستهها و آرزوها و شرایط دلخواه و رویایی ام برایم مهیا میشوند
سلام به:
خوشبختی و آرامش
موفقیت و ثروتمندی
سلامتی و زیبایی
امنیت و ایمنی
عزتمندی و آبرومندی
لیاقت و شایستگی
آسایش و رفاه
مهربانی و محبت
عاشقی و وفاداری
فراوانی و ثروت
نعمت و فرصت
راهنمایی و هدایت خداوند
احساس ارزشمندی و اعتمادبهنفس
زندگی سرشار از عشق و محبت و وفاداری
زندگی مملو از تجربههای ناب و لذتهای وصفنشدنی
سعادتمندی و عاقبت به خیری
*
نکات و باورهای این جلسه:
1- من دنبال فکرها و باورهای قدرتمندکننده و کمککننده هستم. (یعنی دانشمندان هم هر چی گفتن قبول نکن.)
2- من مراقب چیزهایی که میپذیرم و به خورد مغزم میدهم هستم. (یعنی هر چیزی رو به راحتی نپذیر چون ممکنه شرک باشه.)
3- من مراقب ورودیهای ذهنم هستم.
4- نباید چیز نامناسبی به خورد مغز داد یا باوری را ساخت با اخبار و حرفی را گوش داد که قدرت را از وجود ما بگیرد. (بنابراین من مراقب ورودیهای ذهنم خواهم بود و باورهای قدرتمندکننده خواهم ساخت که قدرت تغییر شرایط زندگیام به گونهای که کیفیتش بیشتر شود را فقط به وجود خودم بدهد.)
5- عوامل بیرونی در تعیین چگونگی شرایط زندگی من دخالت ندارند و فقط افکار و باورهای صحیح و قدرتمندکننده و کمککننده در ذهن خودم، این توانایی را به شخص خودم میدهند.
6- همه چیز همانطور که میخواهم تغییر خواهد کرد اگر و تنها اگر به قدرت ذهن و کانون توجه، افکار و باورهای قدرتمندکننده و احساس خوب، باور داشته باشم.
7- من مراقب هستم چه چیزهایی را انتخاب میکنم که ببینم، بشنوم و یا بپذیرم.
8- جهان به فرکانسها و افکار ما پاسخ میدهد و آنها را به شکل آدمها، اتفاقات، ایدهها، موقعیتها و… وارد زندگیمان میکند.
9- آن چیزی که در زندگی داریم دریافت میکنیم آینه تمامنمای باورهای خودمان است. (پس من مراقب ورودیهای ذهنم، کانون توجه، افکار و باورهای خودم هستم.)
10- هر باوری که قدرت را از تو میگیرد و به عوامل بیرونی میدهد و اصلا قرار نیست به تو کمک کند را باور نکن، حتی اگر افراد زیادی آن را تکرار کرده و یا دانشمندان بر آن باور باشند.
11- من قدرت را تماما به خداوند سخاوتمندی نسبت میدهم که جهانی زیبا را برای خوشبختی و سعادتمندی من خلق کرده و نه هیچ چیز دیگری.
12- قانون: «هر چیزی که من باور میکنم قطعا اتفاق میافتد.»
دوباره تکرارش میکنم:
هر چیزی که من باور میکنم قطعا اتفاق میافتد.
یکبار دیگه:
هر چیزی که من باور میکنم قطعا اتفاق میافتد.
چندبار دیگه:
هر چیزی که من باور میکنم قطعا اتفاق میافتد.
هر چیزی که من باور میکنم قطعا اتفاق میافتد.
هر چیزی که من باور میکنم قطعا اتفاق میافتد.
*
بخش تمرین
سوال اول:
زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟
پاسخ 1:
وقتی تصور میکردم که چون دخترم، چون تو ایرانم، چون دلار بالا میره، چون فلان ژن رو دارم… پس مقابله و تغییر شرایط، خیلی سخت و با بعضا غیرممکنه،
رسما احساس فلجشدگی و پوچی داشتم. انگار تلاش کردن معنایی نداره و سرنوشتت از پیش مشخصه.
اینکه اون جبر رو قبول داشتم، رسما اجازه و فرصت تحرک و پویایی به من نمیداد. علاوهبر همه اینها، احسای یاس و ناامیدی و شاید حتی ترس و غم و اندوه هم همیشه وجود داشت که یا روند تلاش کردن رو کند میکرد و یا اصلا نمیزاشت نتیجهای مطلوب حاصل بشه.
سوال 2:
به این فکر کنید که به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟ و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
پاسخ 2:
وقتی بعد از بارها تلاش برای کاهش وزن، دیگه خسته شدم، تقریبا قبول کرده بودم که من ژن چاقی رو دارم، که آدمی که از اول تپل بوده تا اخرش تپل میمونه، یا کسی که عاشق شیرینیجات هست نمیدونم هیچوقت دست ازشون برداره و خلاصه اینکه من از لحاظ مغزی نمیتونم لاغر بشم چون عاشق خوردن و فلان و بهمانم.
یا وقتی شرایط اقتصادی کشور رو میدیدم، اینکه فقط ی عده دارن توش میخورن و میبرن و قیمت دلار هم دستشونه و… باعث شد وقتی به میزان درآمدم نگاه میکردم اینو به خودم بقبولونم که شرایط همیشه همینطوره و یا دست کم باید معجزه رخ بده تا شرایط کمی به نفع من بشه. یعنی باور به کمبود پررنگتر از باور به فراوانی بود.
بله به همین راحتی اون زمان تسلیم ی جبر بودم که اره نمیشه، سخته، نداریم، تموم شده، محاله، تو خیالاته، در واقعیت نیست، نشدنیه و…
سوال 3:
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟ به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
پاسخ 3:
وقتی اون باورهای شرکآلود و مسمومکننده رو کنار گذاشتم و کمکم متوجه شدم که همه چیز توی ذهن و مغز منه، همه چیز بستگی به نوع تفکرات و باورهای من داره و نه عوامل بیرونی، انقلابی در وجود من شکل گرفت. اون باورهای شرکآلود و نامناسب رو تغییر دادم و به جاش باورهای قدرتمندکنندهای رو در ذهنم ساختم که موجب حرکت و پویایی من شدند.
ترس و غم و ناامیدی از بین رفتند و جاشونو به عزم و اراده و امید دادند. انگار که زندگی تازه برام معنا پیدا کرده باشه. تازه همه چیز داشت سر جای خودش قرار میگرفت که بله با تلاش کردن و امید داشتن، میشه موفق شد و به همه چیز رسید.
قبول کردم که هر چیزی رو بتونم به خودم بقبولونم و باورش کنم، دستیافتنی و شدنیه. دیگه جهان جای زیباتری بود و من از زندگی کردن در این جهان فراوانیها لذت میبردم.
دیگه اینکه کدوم دسته از زنها در بدن من بیان شدن یا کدوم دسته فعال نیستن مهم نیست، چون من دارم میبینم که افرادی با بیماریهای ارثی و حتی خیلی خطرناک، به سلامتی رسیدن، و کاهش وزن چیزی نیست که نشه تغییرش داد.
وقتی قبول کردم دنیای من دسته یک عده از آدمها که به ظاهر قدرت و ثروت رو در اختیار گرفتند نیست، وقتی باور کردم دنیای من، دنیای فراوانی نعمت و برکت و ثروت و فرصته، دیگه از آینده نترسیدم، به احساس آرامش رسیدم، خیالم راحت شد، شجاع شدم یکجورایی، و باور کردم و تا همین لحظه باور دارم که دنیا، فرصت و جا برای خوشبخت شدن و ثروتمندی و موفقیت و کامیابی همه آدمها دارد، البته به شرطی که خود آن مردم به این باور نسبت به خودشان برسند.
من تا همین چند ماه پیش، قیمت دلار و طلا و وسایل مهم و گرونی که باید میخریدم رو هر روز با استرس و تشویش زیاد چک میکردم، اما الان هر چند روز یکبار و البته بدون استرس و حتی گاهی با لبخند به اونها نگاه میکنم و باور دارم که دلار و طلا چه بالا برن و یا پایین، همه به نفع منه. اینکه الان کار کساده اشکالی نداره چون به زودی فرصتها و موقعیتهای خیلی خوبی نصیبم میشه و ثروت زیادی وارد زندگیم میشه.
استاد یاد ی چیزی افتادم که نمیدونم تو کدوم دوره بهش اشاره کرده بودین: فک کنم گفته بودین سال 88 بود که میخواستین همایش برگزار کنین ولی بخاطر شرایط نابسامان کشور به مردم اجازه تجمع حتی در حد کم را هم نمیدادن ولی شما چون واقعا میخواستین و باور داشتین به خودتون، همایشها رو به خوبی هر چه تمامتر برگزار میکردید. پس نتیجه میگیریم اگر بخوایم و شجاع باشیم و تلاش کنیم و باور داشته باشیم، شدنیه، میشه، هست، ممکنه، محال نیست، وجود داره، میتونه بشه و…
اصلا برای همینه که الان، فارغ از سن و سالم و اینکه الان کجای این دنیای بزرگ و زیبا قرار دارم و چه موقعیت و شرایطی دارم،
باز هم باور دارم که آدمهای خوب و باوجدان توی دنیا خیلی زیاد هستن، آدمهای عاشقی که وفاداری به عشقشون براشون کاری نداره و خیلی محترم و ارزشمند هستن زیاد هستن،
باور دارم آدمهایی که از من خوششون میاد هم خیلی زیاد هستن و
باور دارم فارغ از اشتباهاتی که کردم، باز هم من یک انسان خوب، خوشرفتار، دوستداشتنی، عزتمند و ارزشمند هستم
که از طرف خدا مورد لطف و مرحمت قرار گرفته
و لیاقت همون فرد ایدهآل و زندگی فوقالعاده عاشقانه و رویایی و
همچنین شرایط دلخواه و خوشبختی بیحدوحصر و سلامتی و آسایش بیانتها
و رفاه و موفقیت و ثروت و نعمت بیشمار
و لذتهای گوناگون و وصفنشدنی رو داره.
بله، دوری از باورهای مسمومکننده و شرکآلود و ساخت باورهای قدرتمندکننده، میتونه یه آدم جدید از من بسازه که هیچ ربطی با آدم قبلی نداشته باشم و به لطف خداوند، قدرت تغییر شرایط زندگیم در همه جنبهها را تنها در خودم جستوجو کنم و هر روز بهتر از دیروز و هر روز موفقتر از دیروز و هر روز خوشبختتر از دیروز باشم.
برای همین خداوند را هزاران بار شکر میکنم که بوسیله استاد عباسمنش، پیوسته داره من رو هدایت میکنه به سمت رسیدن به خواستهها و آرزوهام. چراکه این استاد بود که نقش و اهمیت کانون توجه، افکار، باورها و احساس خوب رو به من شناسوند و کمک کرد تا باورهای نامناسب
رو کنار بزارم و باورهای قدرتمندکننده رو جایگزینشون کنم. اونقدر استاد عباسمنش هنگام صحبت کردن صادق و قاطع هستن و اونقدر مباحث رو با شفافیت و مثالها و تمرینات زیبا آموزش میدن، که من کاملا پذیرای تمام حرفهاشون هستم و نشانههای بودن در مسیر تکاملی خودم و احسای بهتری که نسبت به خودم، خدای خودم و زندگی و جهان پیرامونم دارم را به وضوح میبینم.
در آخر باید بگم که این نگاه توحیدی، هر چیز خوبی رو برای من به همراه داشته. به عبارتی، آرامش داشتن و آرام بودن نسبت به دنیای پیرامون و اتفافات اطراف، اولین میوه این نگاه زیبا بوده
و در مراحل بعدی، شجاعت، جسارت، ثابت قدم بودن، روحیه تلاشگری و پویایی، احساس هویت و ارزشمندی، ایمان و اعتماد به خداوند و امید داشتن، از دیگر ثمرات این نگرش توحیدی است.
*
من باور دارم که در جهانی بسیار زیبا، غنی و سخاوتمند زندگی میکنم که
در آن بیشمار نعمت و فرصت و ثروت و آدمهای خوب وجود دارد و
من قرار است سفری بسیار لذتبخش و عاشقانه را در این جهان داشته باشم و
در کمال خوشبختی و سعادتمندی، پیوسته شکرگزار خالق بخشنده و مهربانش باشم.
خدایا، خداوندا
من فقط و فقط به تو ایمان دارم
و تنها به تو توکل میکنم
و فقط از تو یاری میجویم
خدای بزرگ و زیبای من، برای اینکه امروز هم مرا به سمت زندگی بهتر و شرایط ایدهآل و رویاییام هدایت کردی، ازت هزاران بار ممنونم.
خدای سخاوتمند من، من آمادگی دریافت برکات، نعمات، آگاهیها و هر خیر و برکتی رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای همشون ازت هزاران بار ممنونم.
ای خدای بخشنده، به خاطر همه شرایط و عوامل ریز و درشتی که در مسیر رسیدن من به خوشبختی و داشتن زندگی ایدهال و رویاییم ترتیب میدی، هزاران بار ممنونم.
خدای قدرتمند و عادل من، بخاطر تمام نعمتهای کوچیک و بزرگی که به من عطا کردی، از اولین روز زندگیم تا حال حاضر و همچنین اونهایی که در آینده دور و نزدیک به من خواهی داد، هزاران هزار بار متشکرم.
خدایا، به خاطر همه چیزهای ریز و درشت خوبی که من عطا کردی، ولی من هیچوقت متوجه اونها نشدم،
یا اون دسته از نعمتهایی که بهم بخشیدی ولی فراموش کرده و از یاد بردم،
حتی اون خوبیهایی که الان هم متوجه اونها نیستم
و اون نعمتهایی که در آینده به من خواهی داد و ممکنه متوجهشون نشم یا باز هم از یاد ببرم
هزاران هزار هزار بار شکرت.
خدایا
بخاطر سلامتی و امنیتی که برایم مهیا کردی و میکنی،
بخاطر آدمهای خوبی که وارد زندگیم کردی و همچنان میکنی،
بخاطر همسر فوق العادهای که نصیبم میکنی،
بخاطر موفقیتهای گذشته و آیندهام،
بخاطر فرصتهای خوبی که جلوی پاهام گذاشتی و میگذاری،
به خاطر وضع مالی خوبم و نیز ثروت عظیمی که نصیبم میکنی،
به خاطر عزت و احترام و ارزش و لیاقت و آبرویی که بهم بخشیدی و میبخشی،
بخاطر تمام تجربههای شیرین و ناب گذشته و
لذتهای وصفنشدنی و فوقالعادهای که به من عطا خواهی کرد،
به خاطر رفاه و آسایشی که به من بخشیدی و همچنان میبخشی،
بخاطر خیر و برکتی که به زندگیم دادی و همچنان ازم دریغ نمیکنی،
بخاطر احساس خوب و آرامش و خوشبختی که برایم فراهم کردی و میکنی،
بخاطر داشتن شرایط دلخواه و زندگی رویایی و ایدهآلم،
بخاطر رسیدن به خواستهها و رویاهای کوچک و بزرگم،
برای تکتک این خوبیها، زیباییها و نعمتها
پیوسته و پیشاپیش، میلیونها بار سپاسگزار و ممنون تو هستم.
خدایا شکرت
باورهایی غلطی که درمورد به ارث رسیدن فلان رفتار و بیماری داشتم
اینکه طایفه ما کلا چون خانی هستن همشون کم حوصله و زود جوش بیار هستن و اصلا نباید سر به سرشون بزاری و دقیقا من توی تمام مردای اقوام دیدم که هرکس فامیل خان داشت این خصوصیت رو داشت و حتی یادمه یکی از اقواممون رفته بود خان رو از فامیلش برداشته بود تا تغییر بده رفتار خودشو
و بابای من همیشه خدا ساکت بود و اصلا ارتباط نمیگرفت با کسی وقتی میخواست تو جمع صحبت کنه خجالتی بود و خیلی به زور حرف میزد و همیشه سر درد و معده درد داشت و داره
منم اینو باور کرده بودم که ما ژنتیکی خجالتی هستیم و عمه هامم سردرد و معده درد دارن و واقعا منم همین نتایج رو میگرفتم
مثلا تو کلاسای دانشگاه نمیتونم کنفرانس بدم و همیشه فرار میکردم از صحبت کردم چون تپق میزدم
و هرروز هفته بخاطر معده درد، سر درد داشتم و میگفتم اره من مثه بابامم
یا پریودیای شدید دردناک داشتم و ربطش میدادم به خواهرام و مامانم و عمه هام
همیشه صورتم و بدنم جوش داشت و همه میگفتن باید این سن بلوغ بگذره و من همیشه منتظر بودم تا بعد 30 سالگی پوستم خوب بشه
تا اینکه باور کردم میشه همیشه سلامت بود کسایی هستن پر انرژی و سالم و پوست عالی خدا هدایتم کرد به دوره سلامتی
خدایاشکرت
البته بااینکه منطق و قانون سلامتی رو درک کردم ولی بازم بعضی وقتا باورهای محدود کننده ای که دارم درمورد سلامتی میان رو کار و خودشون رو نشون میدن که من با فکت و منطقی که تو قانون سلامتی یاد گرفتم باورهای قدرتمندکننده سلامتی رو جایگزین میکنم
درمورد خجالتی بودن هم میگفتم درسته خانوادم کلا خجالتی و اروم هستن ولی من دلم میخواد مثه فلان دختر سر زبون داشته باشم و واضح صحبت کنم و با هرغریبه و اشنا برخورد داشته باشم با اعتماد به نفس
و خداروشکر الان از عزت نفس خودم خیلی راضیم
با تمرین هایی که انجام دادم خودمو مجبور به کارایی کردم که روم نمیشد و مثلا تمرین درخواست دادن و نه گفتن و نگران حرف بقیه نبودن
از دختری که ساکت بودم و کسی صدای سلاممو نمی شنید و پشت مامانم و بزرگترا قائم میشدم تبدیل شدم به ی دختر مودب و با صدای بلند حرف میزنم و البته با عزت نفس که از درون خودم حس میکنم و بقیه هم متوجه اون میشن و قبلا روم نمیشد کارای اداری رو انجام بدم مخصوصا بانک رفتن ولی انقد رفتم انقد تمرین کردم که با صدای بلند حرف بزنم که الان براحتی کارای اداری رو انجام میدم با عزت نفس بالا
ی باور محدودکننده دیگه که قبولش نکردم چون من تو روستا بدنیا اومدم آخرش باید ازدواج کنم و بچه دار بشم پس درس خوندن فایده نداره
ولی من باور کردم و مثال میزدم برا خودم دخترایی که از روستامون رفتن دانشگاه و کلی پیشرفت کردن و خودمم رفتم دانشگاه و صاحب شغل و درامد شدم
و ی باور دیگه هم که میگفتن عشق و عاشقی تا چن ساله بعدش عادی میشه و من همیشه دلم عشق پایدار رو میخواست و مثالایی برا خودم میزدم که عاشق هم بودن و تااخر عمر باهم زندگی کردن و خوشحال بودن و الان دارم این عشق رو با امین تجربه میکنم خدیاشکرت
جاهایی که خیلی کار دارم باورهای محدود کننده درمورد ثروته
که امروز وقتی داشتم فایل 4 قدم 2 رو مرور میکردم متوجهش شدم
اینکه بالاخره ثروتمندا هم روزای بی پولی دارن و هست وقتایی که زندگیشون بالا پایین داره
پس ذهن من ناخوداگاه مقاومت نشون میده به ثروتمند شدن و میگه فعلا که توهم درآمد داری بالا پایین داری پس چه فرقی میکنه چه ماهی 100 میلیون داشته باشی چه 1 میلیارد
بازم زندگی بالا پایین داره پس تلاش نکن برا ثروتمند شدن
بجاش باور قدرتمندکننده اینکه خیلی ها هستن ساعتی دارن پول میسازن و همیشه پول وارد حسابشون میشه حتی اگر کار نکنن و برن تفریح که هزاران الگو و مثال دارم میتونم بنویسم یکیش استاد و مریم جان
یکیی دیگه از باورهای محدود ثروتساز اینه که
ثروتمندا همه چی براشون فراهم هست ولی ارامش و فکر راحت ندارن و بالاخره خوشی میزنه زیر دلشون و خیانت میکنن و کارای بی فایده میکنن و همین مانع ثروتمند شدن من میشه
هزاران ثروتمند و پولدار میشناسم و دیدم که اخلاقای عالی دارن و با هرروز ثروتمندتر شدن ارامش و خیال راحتتری دارن
بازم مثالش استاد و مریم جان
مانی خوشبین و لیلا میلانی
ای خدای من شکرت بابت این اگاهی ها
بادورود فراوان به استاد بزرگوار وخانم شایسته .
باز امروز اول صبح استاد با گذاشتن این فایل جدید منو سورپرایز کردن چون خدا شاهده هر موقع فایل جدید میاد من قبل از اینکه کارهامو انجام بدم اول باید فایل رو یک بار گوش بدم .این بحث ژنتیک که بسیاری به قول استاد قبول دارن یه سری بحثهای است که دانشمندان اینو میگن اونو میگن ولی شنونده باید آگاه باشه این بحث در خانواده خود ماهم هست که مادرم وپدرم هر دو فشار خون داشتن وسکته مغزی کردن الان خواهران میگن که این در خانواده ما هست ولی من اصلا قبول ندارم چون از موقعی که با استاد آشنا شدم روی باورهای خودم کار میکنم و میگم اصلا اینطور نیست این جریانات رو برای اینکه یک سری افراد انتشار میدم که بله دنیا دست فلانیه دنیا و اون گروه های مخفی اداره میکنن واز این جور حرفها ولی اگر ما بهتردقت کنیم میبینیم که اینها تماماً سو استفاده از باورهای مردمه البته من خودم هم وقتی حرفهای اون آمریکای که استاد میگن رو شنیدم اول باور کردم ولی بعد از شنیدن حرفهای استاد و درست فکر کردن فهمیدم که حرف درست کدام است واقعاً اگرمن به این حرفها باورم رو بیشتر میکردم قدرت خداوند رو کوچک میکردم وشریک قرار میدادم به خدا که اینها دنیا رو اداره میکنن واز اینجور حرفهای بی در و پیکر .باز هم از استاد تشکر میکنم که با آموزه های خود واقعاً مارو به مسیر درست راهنمای میکنن باتشکر فراوان از همه دوستان .
استاد شما یکی از دستان پر قدرت خداوند بر روی زمین هستید در زمان ما حرف های شما شده زمزمه روز وشب ما حتی با ویس های رایگان هم ما کلی پیشرفت کرده ایم واز شما ممنونیم از این همه انرژی مثبت ممنون از این همهدحال خوب ممنون که ما فهمیدیم وسط این همه افکار منفی این همه گرانی که میگویند واین همه اخبار منفی وبد خدایی هست که قدرتش بیشتر از این حرفهاست وبنده ای که به او ایمان آورده باشد را به سمت رحمت ونعمت راهنمایی میکند
به نام الله رزاق و رحمن و رحیم
سلام به همگی
نرم افزار قرآنی دارم که هر روز یک آیه رو به عنوان آیه روز برای من میاره و آیه امروزم این بود
﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ﴾ آیه 172 سوره بقره
ای کسانی که ایمان آورده آید از چیزهایی پاکی که روزی شما کرده ایم بخورید و شکر خدا را به جای آورید اگر فقط اورا عبادت و پرستش می کنید .
نکاتی که از این آیه یادگرفتم :
آیه خطاب به مومنان هست نه مردم عادی (ناس) .شاید بدلیل این که مردم عادی شکرگزار نیستند .
مومنان خود را از نعمات حلال الهی ، محروم نمی کنند .
طیبات رو ،خداوند رزق و روزی مومنان کرده نه کس دیگه ای . یعنی خداوند رو رزاق بدونیم نه هیچ عامل دیگه ای .
اگر بنده خداوند هستیم باید که شکر نعمات او را به جای بیاوریم . و شکر لازمه عبادت خداوند و بندگی اوست . شکرگزاری وظیفه مومن است در قبال برخورداری از بی نهایت نعمت الهی که رزق او شده.
در پناه حق و با آرزوی اینکه مومن به پروردگار و شکرگزار باشیم و بنده خالص خداوند،
سلام .اولا خدارو شکر ک هرلحظه داریم هدایت میشیم و رشد میکنیم .و از طرفی هم این قدرت مارادستهای خودش قرار داده و خودش را داره گسترش میده .
باوری که همیشه سد راهم بود اینه که اگر خوب هم باشم بازم بدها میتونن اذیتم کنم در حالی ک خدای مهربان هدایتم کرد و ب من فهموند ک هرکسی هرلحظه داره تویه آنچه باور کرده زندگی میکنه .
در حقیقت ظالمان و ستمگران فقط میتونن بخودشون خیانت و بدی کنم فقط میتونن مانع رشد و پیشرفت خودشون باشند و فقط میتونن سدراه و چاه خودشون باشند و کسانی ک اونارو خدای خود و باور کردن .
از وقتی این حقایق بهم الهام شده فهمیدم جنگ ها از ریشه سر تحمیل عقاید و باور ب کمبود بود .
احساس امنیتم خدارو شکر روز بروز درحاله امنیته.
خوب فقط خوبی میبینه وبد فقط بدی .خدا عدالتی پایدار و استوار برای همه ی ماست .
ما همه ی تفاوتمون نتیجه ی باور هامونه وگرنه همه انسان و دستان مقدس خداوندیم .
شرایط مالی من بهتر شده .
آره دوستان من شاهدم ک همه چیز از خداست و طبق خدا پیش میره .رابطم با همکاران بهتر شده و خیلی محیط کار برام آسان و بهتر شده.
فقط من کنترل کننده ی همه چیز زندگی ام هستم
و کنید ما هم نتیجه ی باور های ما نسبت ب خداوند است.خدایا شکرت .
آقای عباسمنش دوستت دارم و ممنونم.
دوستان فقط ادامه بدیم ک خدا حقه.
موفق باشید دوستتان دارم
سلام به استاد عشق
سلام خانوم شایسته عزیز
و سلام به تمامی دوستانم
استاد چقدر شما ساده این قانون رو توضیح میدید چقدر ساده و قابل درک چقدر عالی توضیح میدید برعکس تمامی اساتید دنیا
که یک لقمه روهزاران بار میچرخونن و میزارن تو دهن
شما لایق استاد بودن هستید
و حلالتون باشه تمامی هزینه هایی که بابت دوره دریافت میکنید حلالت باشه مرد از شیر مادر حلال تره
خوب( یکی از باور هایی که من الان تو خودم پیدا کردم و هر بار دارم ازش ضربه میخورم رو پیدا کردم ک الان چند وقت هست باعث. شدع که من راکت باشم و هیج تکونی نتونم از جام بخورم
من همیشه در شهرستان ها کار میکردم و فقط برای مرخصی میومدم خونه
و باورم این بود که من تو خونه آرامش ندارم بخاطر پدرم واس من بهتره که من برم شهرستان کار کنم تو خونه آرامش ندارم تا وقتی که شبا میام خونه نمیتونم درست حسابی کار کنم
و همین باور باعث شده الان که مدت هاست خونه هستم و چند وقتی هست علاقه پیدا کردم به غذاها و محبت های مادرم و هرچقدر دنبال کاری میگردم ک این امکان رو داشته باشه برم صب کار کنم و شب بیام خونه پیدا نمیکنم در حالیک اطراف خانه ما پر از کارخانه ها و شرکت هاست تازه میفهمم چرا نمیشه
در حالیک من اگر جوری کار کنم که بتونم کنار خانوادم هم باشم خیلی سریع تر پیشرفت میکنم منی که اگه شهرستان کار میکردم خودم لباس هامو با دست میشستم ولی تو خونه مادرم زحمت میکشه بدون اینک من بگم لباس هارو میندازه لباسشویی و من نیازی نیست وقتم رو برای لباس شستن بزارم اون زمانی رو که میزارم رو لباس شستن میزارم روی کار کردن فایل ها روی باورهام
من شهرستان که کار میکردم خودن باید صبحونه خودم رو حاظر میکردم ولی تو خونمون صبح به محض اینک چشمامو باز میکنم صبحونه امادس ی دوش میگیرم مثل شاه بعد میام سر سفره چای آماده صبحونه آماده چقدر منطقیه
شهرستان که مار میکردم نصف درامدم خرج خوراکی و جای خوابم میشد
ولی وقتی خونه هستم تمامی درامدم صرف پیشرفتم میشه صرف گسترش کارم میشه
اون خرج ها قطع میشه چون تمامی هزینه هارو پدرم پرداخت میکنه قبض اب، برق، گاز خوراکی غذا و همه چیز
این همه نعمت داشتم و تا الان استفاده نمیکردم الکی داشتم پول هامو خرج چه کارهایی میکردم من
تازگی دوره کشف قوانین رو خریداری کردم و تازه میفهمم اونجایی که استاد میگه
( اگر باورهاتو عوض کنی همون دلایلی که فک میکنی عامل بدبختی تو میشه عامل خوشبختی تو )
وای خدای من الان چقدر قشنگ تر تونستم این موضوع رو درکش کنم
و یک چیز جالبه دیگ من اصلا قرار نبود در مورد این موضوع کامنت کنم فقط میخواستم یک کامنتی گذاشته باشم خیلی کم پیش میاد کامنت بزارم
ولی حالا میفهمم چرا استاد میگه کامنت بزارید کامنتت های بقیع رو هزاران بار بخونید
بزارید باورهاتون بریزه بیرون با نوشتن
وقتی من شذوع کردم به نوشتن کامنت ابن صحبت ها و این باور از وجودم اومد که اره من این باور رو دارم و انگار دستانم خودش داشت این هارو مینوشت
از این به بعد بابت هر فایلی کامنت خواهم گذاشت چون حالا دلیل اینک استاد تاکید دارند رو خوندن کامنت بچه ها رو میفهمم
خدایا شکرت بابت تمومی این آگاهی های نابی که به من میدی
خدایا شکرت که قدرت خلق زندگیمو دادی دیت خودم
استاد عزیزم ممنونم از آگاهی هایی که در اختیار ما میدین تا ما هم بتونیم با استفاده از اونها کنترل زندگیمون رو در دست بگیریم
سپاس گذارم
به نام خالق زیبایی ها
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین
و همچنین دوستان هم فرکانسی
استاد من تازه این فایل گوش دادم و چقد به موقع .
اتفاقا دیشب یه بحثی بین منو همسرم ایجاد شد که اگ رویای قبل بودم کلی بحث میکردم کلی دنبال دلیل میگشتم تا چند روز تو قیافه بودم زندگی برای خودم و خانواده زهرمار میکردم البته بحث جدی هم هست که یه جوری تکرار میشه هر چند وقت یکبار.
ولی دیشب رفتم تو حیاط رو به آسمون کلی با خدا حرف زدم گفتم اگ این الگو داره تکرار میشه برای باور اشتباه خودم .من خودم مسئول تموم اتفاق ها میدونم و این باور های اشتباه میزارم کنار .به خدا گفتم من دربرابر تو ضعیفم ،میدونم این بحث ها یه درسی داره که باید یاد بگیرم خلاصه کلی حرف زدم تا نزدیک صبح بیدار بودم .و اینم بگم که از خدا خواستم منو اروم کنه در صورتی که قبلا از خدا میخواستم همسرم یا شرایط تغییر کنه ولی دیشب با کار کردن تو دوره ها و باورخوبی که ایجاد کردم که اگ شرایط هر طوری باش من اروم باشم به زیبایی توجه کنم بابت تنها چیزی که هر لحظه سپاسگزاری میکنم اینکه خدا همیشه با منه عاشق منه دوست داره من پیشرفت کنم حتما همه چیز عالی پیش میره وقتی صبح بیدار شدم یه جور خاصی قلبم اروم بود انگار هیچ ناراحتی از همسرم تو دلم نبود خیلی راحت برخورد کردم دیدم همسرم برگشت بهم میگ تو منو سوپرایز کردی تو چقد تغییر کردی من عاشقتم .به همین خوبی عالی پیش رفت .و بعد اینکه رفت سرکار چقد سپاسگزاری کردم و به خودم افتخار کردم چقد عاشق تر شدم نسبت به خدا.
انقد تو این مدت خدا سوپرایز کرده حتی تو اوج حال بد اینم ته ذهنم یا اینطور بگم دلیل منطقی برای ذهن دارم که همه چیز به نفع من پیش میره و خدا کمکم میکنه.
الان شاید بگم 90 درصد اینکه روی کسی حساب باز کنم اون فقط خداست …
اگرچه انسانیم و گاهی وقتا در برابر این همه خوبی خدا ناشکری میکنم ولی خیلی زود برمیگردم شاید در عرض چند دقیقه .
استاد حتی بودن شما برای من حکم یه پیامبر داره من از بچگی همش از خدا میخواستم که یکی باش مثل پیامبر و امامان اون دوره کمکمون کنه با دلیل و منطق توضیح بده و این باور داشتم که باید بهش برسم تا اینکه شما رو پیدا کردم خیلی ازتون ممنونم
من عاشق خدا شدم خدا تو این مسیر برام پدر مادر همسر خواهر برادر رفیق عشق ….شد .
به نام خدایی که به تنهایی کافیست.
سلام به استاد ومریم عزیز.
زندگی من قبل از دریافت این آگاهیها واومدن به سایت پر از شرک بود در حالی که فکر می کردم یه مسلمان وشیعه واقعی هستم نمازهای سر موقع نماز شب خوندن قران که فقط خوندن کلمات بود ودر کلاسهای قران شنیده بودم این کلمات خوندنشون وبه زبان اوردنشون هم دارای اعجاز هست وحتی نگاه کردن به کلماتش هم ثواب داره وخوندن نمازهایی که همه جا بودم جز در محضر خدا.
وفرداش هر کاری می خواستم انجام بدم دنبال پارتی واشنا بودم دنبال گرفتن وام ورو انداختن به ریس بانک وکارمندها .
شب وروز خدارو به خیال خودم می خوندم اما بعد قدرت رو در دست همه کس وهمه چیز می دادم جز خدا.
از چشم زخم وحسادت دیگران می ترسیدم وهر اتفاق بدی رو به شوم بودن به چشم به حسادت ربط می دادم.
همه زندگیم شرک بود در حالی که فکر می کردم یه خداپرست ویکتاپرست هستم.
هر وقت هم مشکلاتم بیشتر وبیشتر می شد به درگاه خدا گله وشکایت می کردم که چرا کمکم نمی کنی.
هر وقت خودم وخانواده ام مریض می شدیم ترس ونگرانی وجودم رو می گرفت ودست به دامان امامزاده ها ونذر ونیاز می شدم و از انها می خواستم حالا که آبرودار نزد خدا هستند من رو شفاعت کنند تا خدا من سر تا پا گناه رو ببخشه.
الان وقتی به اون افکار فکر می کنم باورم نمی شه این افکار شرک آلود برای من بوده و من غرق در شرک بودم.
اما وقتی به سایت اومدم وشما از مسول بودن ما در برابر زندگیمون گفتید از خالق بودنمون از اینکه هیچ کس قادر نیست زره ای زندگی ما رو رقم بزنه یا تغییر بده مگر اینکه ما بهش قدرت بدیم حتی خداوند هم اختیار زندگیمون رو به خودمون به افکار وباورهامون داده وبه هر سمتی که بخواهیم بریم هدایتمون می کنه.
این ما هستین که زندگیمون رو می سازیم نه چشم وحسادت مردم نه ژن وگذشته ما نه پدر ومادر ما از هر جا که تصمیم به تغییر بگیریم زندگیمون تغییر می کنه .
دیگه وقتی توی مغازه مشتری می یاد فکر نمی کنم اون داره روزی بهم می ده بلکه این خداست که دستانش رو فرستاده تا بهم روزی برسونه.
هر وقت مشتری نبود می گم خدا از بی نهایت راه روزی می رسونه قرار نیست فقط با راهی که من فکر می کنم بهم روزی برسونه.
اگر بیمار شدم یا بیماری دیدم در موردش حرف نمی زنم سعی می کنم به قسمتهای سالم بدنم توجه کنم وفایلهای ارامش در پرتو آگاهی رو گوش بدم وبه خودم بگم بدن من قادر هست هر چند وقت یکبار خودش رو از نو بسازه.
من اگر مواظبت کنم بر بدنم وباورهای سلامتی رو داشته باشم می تونم در سلامت کامل زندگی کنم.
ولی با شنیدن حرفهای شما با ساختن باورهای درست در مورد خدا در مورد شنیدن اینکه خدا فقط خالق نیست او رب هست کسی که همه قدرتها در اختیارش هست او برام پارتی می شه برام آشنا می شه برام روزی بی حساب می فرسته وقتی خدا رو دارم چیزی کم ندارم.
کافیه مسولیت خودم رو قبول کنم بدونم خدا آنچیزی رو برام رقم می زنه که من بخوام فراوانی رو باور کنم ثروت در جهان هر روز بیشتر وبیشتر می شه باور کنم من قادرم هر روز سالم وسالمتر وشادتر وشادتر باشم.
هیچ چیز در زندگیم اثر نداره .
فقط خدا خدا خدا وقدرت باورها وفرکانسهای خودم.
استاد خواست وتونست زندگیش رو در تمام ابعاد تغییر بده والگو بشه برای ما.
پس می شه رها شد از باورهای غلط که زندگی ما رو در دست دیگران قرار می ده وزندگی رو انجور که ما دوست داریم رقم زد.
خدایا شکرت شکرت شکرت.
استاد متشکرم.
در پناه خدا.
سلام وآرزوی سلامتی برای وارستگان وهدایت یافتگان
خدا پرستی این طور برای ما جا افتاده بود که زبانی بگیم خدا را می پرستیم ونماز هم باید میخواندیم و مثلا،در شرایط سخت به خدا توکل می کردیم ،،
ولی بعداً فهمیدیم بابا ،،اصلا خدا شناسی این نیست خدا شناسی یعنی خود شناسی،،،واینکه به عوامل بیرونی قدرت ندهیم واین فقط در عمل رخ میدهد که منشا اون بر میگرده به افکارمون،که چه باورهایی داریم آیا پدر و مادر را مسعول،اتفاقات زندگیمان میدانستیم ،،یا دولت ،،یا اوضاع اقتصادی، یا ژنتیک،،وهزاران فکر مخرب دیگه
که باید شناسایی کنیم که چرا
پیشرفت نکردیم
به آن افکار در ذهن قدرت دادیم
تنها قدرتی که درون ما درست عمل میکند
نیروی بینهایتی است که این جهان را اداره میکند
همان نیروی عظیمی که این بدن را ساخته است
آن وقت ما این مدرک اصل (همین بدن)را رها کردیم که چه قدر خارق العاده ساخته شده و چسبیدیم به فرع
وچه قدر ساده از کنار این عظمت بینهایت(بدن)عبور میکنیم
و چسبیدیم به ذهن استدلالی مون
و این نیروی عظیم را دودستی تقدیم ذهن استدلالی(باورهای محدود ومخرب) کردیم و
ذهن محدود و بسته ی ما لحظه به لحظه داره برامون تصمیم گیری میکنه
به قول استاد حتی اگه درصد کمی به قدرت ژنتیک یا عوامل بیرونی دهیم مغزمان (ذهن)این قابلیت را دارد که از کاه کوه میسازد
وبه نظر من
ومانع سعی و تلاش وپیشرفت ما میشود وحس قربانی بودن به ما دست میدهد
پس همان درصد ناچیز را هم اصلا در نظر نمیگیریم،،،چون در مقابل عظمتی که قدرت درونمان دارد بسیار ناچیز است
این توجه ماست که چیز ها را بزرگ میکند
چطور متوجه نمیشویم که این قدرت درون است که از کاه کوه میسازد پس چرا بیاییم به باورهای مخرب توجه کنیم وآن را بزرگ کنیم
خوب این نیروی لایزال توجه را صرف باورهای درست کنیم
استاد مثال بسیار زیبایی زدند در مورد دوقلوها
که هر حرفی و هر باوری و تحلیلی کسی داشت قبول نکنیم گفتند چرا دوقلوهایی که شرایط یکسان دارند نتایج یکسان نمیگیرند؟؟؟
متوجه میشویم حتی دانشمند هم که باشی اگه باورهای مخرب داشته باشی ،بی چاره میشی
با تشکر و سپاس فراوان