توحید عملی | قسمت 8 (به ترتیب امتیاز)
این فایل را با دقت ببیند، سپس با توجه به مفهوم توحید و شرک – که در این فایل آموختهاید – در بخش نظرات به این سوالات پاسخ دهید:
سوال:
با توجه به صحبتهای استاد، در قسمت کامنتهای این فایل بنویسید: زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟
به این فکر کنید که:
به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟
و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
همچنین توضیح دهید:
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟
به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات و پاسخ های شما هستیم
برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی، کلیک کنید.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
کمبود را باور نکن حتی اگر پروفسور هاوکینگ آن را تأیید کرد
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری توحید عملی | قسمت 8395MB31 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت 830MB31 دقیقه
سلام.اگه نیروهای خارجی هیچ تاثیری بر زندگی انسان ها نداره پس ظلمی که افراد به بقیه میکنند چیه یا کسایی که باعث میشن روزی خدا به بندگان نرسه و عده زیادی هر ساله از گرسنگی میمیرند.اگه توضیح دهید مننون میشم
…..
…..
…..
….
آقا، لطفا یکبار برای همیشه:
بفرمایید اگر خداوند شرک را نمی بخشد،
و اینقدر شرک مخفی و ناپیدا و پنهان هست،
پس معنی اش میشه که :
خداوند هیچ کس را تا حالا نبخشیده، بجز عده اندکی.
آیا این درست است؟
من خودم دیدگاهم اینه که شرک در افراد، درجه دارد. همانند بسیاری از چیزها (مانند شادی، ایمان، و …) اینها درجه دارند و هر کس، در این نمودار افقی درجه بندی، در قسمتی از آن قرار دارد.
بنابراین، نمی توانیم به این راحتی بگیم: فلانی مشرک است.
و از سوی دیگر، نگاه من به خداوند، اینه که “همراه” همه هست، و به همه انسان ها، فرصت تجربه خویشتن را داده است. نه “عذاب کننده”، یا “نبخشنده انسانها”.
این مفاهیم، با این آیه قرآن که شما همیشه استناد میکنی “خداوند شرک را نمی بخشد” در تضاد است.
ممنون میشم اگر سخن جدیدی در این زمینه دارید، بفرمایید.
سپاس
این که گفته شود فلانی مشرک است همه ابعاد زندگی وی را در برنمیگیرد و انسانها به دو دسته مسلم و مشرک تقسیم بندی نخواهند شد. مشابه آنچه بعنوان درجه بندی شرک نامیدید انسان در ابعاد مختلف زندگی خود به استناد باورهایش دچار رفتارهای مختلفی میگردد که برخی نیک و برخی بد هستند.
آنچه نیک و بد نامید می شوند منجر به ثواب و عقاب میگیرند و این ثواب و عقابها منطبق بر آیات و روایات مثل مثبت و منفی در ریاضیات همدیگر را خنثی ساخته و کفه ترازوی اعمال را به سمت سنگینی یک طرف خواهند کشانید.
حالی که ممکن است آنکه کفه گناهانش سنگین تر شده بواسطه لطف الهی مورد عف و بخشش قرارگرفته طعم عذاب را نچشد.
در این میان گناه شرک ، گناهی است که مورد بخشش و رتق و فتق با سایر اعمال نیک قرار نخواهد گرفت و مجازاتش هرچند اندک باشد توسط گنهکار ، حتی گنهکاری که سایر گناهانش بخشیده شده ، چشیده خواهد شد.
پس بنده ای که در این بخش از اعمالش شرک ورزیده مجازات کفر ش را خواهد چشید که این مجازاتها متناسب با سطح و میزان و دفعات شرک ورزی وی است.
بنابراین چنین شخصی صرفا مشرک نامیده نمی شود و انگ مشرکی در تمام ابعاد به وی نمی چسبد.بلکه باید مجازات گناه نابخشودنی شرکش را بدون معاوضه با هر نیکی و بدی بکشد.
به نام خدا
سلام
یه سوال دارم که داره منا می خوره ،کجای قرآن گفته خدا فقط شرک را نمی بخشه؟؟!!!
من هم کاملا قبول دارم بحث ژنتیک مهم اما خوب یا بدش هم قابل تغییره ،چیزی که از ژن مهمتره محیط هست چیزی که از محیط مهتره عقیده واین بینش ورست را از وجود استاد عباسمنش داریم.
در مورد اون بحث سختگیری یا اسونگیری والدین یا خوب یا بد بودن والدین هم خیلی مورد میشماسم؛
بعضی ها اصلا فقط ارزو دارن پدر ومادر داشته باشن
بعضی ها میگن ای کاش پدر و مادرم از بچه گی مرده بودن از بس بهشون خالصانه خدمت کرد وخیانت دید
بعضی ها میگن والدینشون با عدم دادن مسعولیت درعین حال مقصر دانستن وهمچنین تزریع عقاید خودخاهانه ی خودشون اون هارا الوده کردن
بعضی ها میگن ایکاش پدر ومادر نداشتم اونا با ستم هاشون به من اسیب زدن
بعضی ها پدر ومادر خوبی داشتن که خیلی بهشون کمک میکرد اما فرزندانشون نا موفق که بودن به دلایلی قدر پدر ومادرشونم نمیدونستن
و…
این مواردی که گفتم برای هرکدومشون مثال دارم وساخته ی ذهن خودم نیست. مورد اولی که صد ها مثال همه براش داریم.
نکته ی مهم دیگه ای که این فایل استاد داشت اینکه برای عوامل بیرونیِ نا مطلوب درصد تعیین نکن حتی کمش، چون در شرایطی ناخواسته این درصد کم از صد درصد هم بیشتر میشه؛واقعا اینا خودمم تجربه کردم. ذهن به موقع آلارم میده اگر متمرکز در درون قرار ندیم
اما اینکه من نمیتونم از الان یه ادم توحیدی کامل باشم وقدرتا به هیچی ندم سوال اینه که چه جوری تکاملی توحیدی تر شویم یعنی اروم اروم قدرتا کم کنیم از عوامل بیرونی اخه نمیشه طبق مطلب بالا اگر یه کم قدرت بدیم در شریط بحرانی همون یکم زیاد میشه؛پیدا کردن توحید با تکامل چیزی که دنبالشم.
الان بهم گفته شد که برای تکامل در مسیر توحید تو ذهنت اصلا قدرت نده وتو واکنس ،عمل وسبک زنگی اروم اروم قدرتا بردار واعمال کن تا به نقطه عیده عال برسی و حی عیده ال تر بشی،جواب سوالم اومد.
نکته بعدی که استاد فرمودن واز انتقادات من هست اینه که می فرمایند کمبود را باور نکن خب اگر ما حواسمون به منابع نباشه وزنگ خطر را احساس نکنیم وتغییر ایجاد نشه خوش خیالی به همراه میاره وتاثیرش منفی میشیه ، ما باید تغییر کنیم دیگه شاید تا هزاران سال سیاره زمین پا برجا بمونه ولی بعدش بشر باید سیاره جدیدی پیدا کنه؛در کل نمیشه منتظر فراوانی بشینم کاری که من الان مجبورم فعلا انجام بدم فقط برای اینکه حد اقل از اموزه ها وفکر فروانی دور نشم.
ومورد بعدی که دوست دارم اینا در موردش کمی توضیح بده استاد اینکه بعضی اوقات به خیال تکامل داریم عقبگرد میایم البته نه در تمام جنبه ها ولی خیال اینکه داره تکامل طی میشه عطش حرکت را کم میکنه.
یه مورد عجیب دیگه هم که تو صحبت های استاد بحث برانگیز بود اینکه استاد می فرمایند ورزش خاص نه ،هفته ای یک بار ورزش،مصرف داروی خاص نه، فلان نه!؛پس اخه ایشون با چی تغییرات را اعمال کردن
ایشون میگن تعهد وتلاششون در حد سلامتی بوده نه رسیدن به مقام قهرمانی ورزشی اما همین اندام دلخواه برای سلامی را هم با تعیین سبک جدید به وجو اوردن دیگه ایشون می گن قوانین هورمون ها خب چه جوری سبک والگوهاشون را با این قوانین تطبیق دادن و هماهنگ کردن!؟
از سه حالت مستثنی نیست دیگه:خوراک،ورزش،افکار
یک خواهشی هم از استاد خوبمون دارم لطفا دورهی قانون سلامتی طوری به روزرسانی بشه که افراد لاقر هم بتوننم راهی برای رسیدن به اندام عیده عالشون پیدا کنن
تشکر فراوان بابت این فایل با ارزش
درود بر استاد عزیز و گرانقدرم و همه عزیزان
من از دوران دبیرستان که یادمه علاقه ای به درس و مدرسه نداشتم و مدام دنبال معلمهای سخت گیر آن دوران(دهه 70)میگشتم و میگفتم بلکه آنها کمک کنن تا من قبول بشم و هیچ وقت هم نشد
رسیدیم به خدمت سربازی، دوستان و اطرافیان میگفتن خبر کن من هم آشنا دارم محل آموزش جای راحت باشی و بعد آن ادامه خدمتت رو هم جای خوب و نزدیک شهر خودت، منم روی حرف آنها حساب میکردم
جوری شد که من بدترین و سخت ترین مرکز آموزش بودم بعد آموزش که تقسیم شدیم سخت ترین و دورترین جایی نسبت به شهر محل سکونتم محل خدمتم شد…
بعد اینکه خدمت سربازی تموم شد رفتم برای گواهی نامه یکی از دوستان گفت تو فقط آیین نامه قبول بشو بعد قبض شر راپر اخت کن بیا امتحان شهری گفتم بابا من فقط پارک دوبل بلدم گفت اقاتو کارت نباشه فقط اسمت باشه، آقا ما اینکار را کردیم رفتیمشهری امتحان بدیم گفتم جناب سرهنگ فلانی گفتن دیشب پدرش فوت شد رفتن، گفتم خوب من که فیش پرداخت کردم بزار بشینم پشت فرمون بعد هم رد شدم که اشکال نداره، نشستم گفت برو پارک دوبل(فقط همین پارک بلد بودم) رفتم پارک دوبل گفت قبولی برو، این هم بگم از بقیه چند حالت رانندگی باید تست میگرفت، و آن موقع یکم آگاه شدم که قدرت دادن به غیر یعنی چه…
شروع کردم به کار هر جا کنار یک آشنا فامیل کار میکردم و روش حساب میکردم شاید در کوتاه مدت پیشرفت میکرم اما در طولانی مدت به دلایلی آن اشنا که روش حساب میکردم و مهارت خودم را بالا میبردم به دلایلی میرفت و بچههایی که زیر دست من بودن و روی شخصی حساب نمیکردن جوری پیشرفت میکردن که مسائلی کاری که من نمیدونستم از آنها سوال میکردم
و دنیایی از مثالهای ریز و درشتی که برام پیش امد که روی عوامل بیرون حساب میکردم و آنقدر زمین خوردم بیشتر از لحاظ شغلی و مالی که تا چندین سال توان بلند شدن نداشتم و الان جوری شده هر وقت روی کسی حساب نمیکنم، خودشون تماس میگیرن و پیشنهاد کاری میدن و اصرار میکنن بعد من اقدام میکنم، باز هم بعضی مواقع انگار فراموش میکنم
و وسوسه میشم و باز روی عوامل بیرون حساب میکنم (البته خیلی کم) و واقعا دوست دارم این هم ریشه کن و به محض اینکه اتفاق بیفت سریعا کاتش کنم
و از لحاظ ژنتیک من چندین بار اتفاق افتاده گفتن چون والدین فلان نقاط ضعف دارن بچههاشون هم همینجور مثل خودشون میشن، اما من گشتم تو فامیل و اطرافیان( که البته کم هم بوده به علت باورهای غلط) دیدم عکسش اتفاق افتاده و من باورم رو تغییر دادم اما همچنان این باور برای بقیه هست…
خداوند شکرت خدایا هزارن بار شکرت بابت آگاهی لحظه به لحظه وآگاهی که خداوند دار بهم میده وهدایت درونم رو به عهده میگیره خدایا شکرت من خودم یوی از اون افراد بودم که خیلی شرک داشتم در مورد خیلی عوامل بیرونی ولی خدایا شکرت وباشناخت قوانین وشناخت دورنی از خودم خدایا شکرت خیلی از موضاعت بر طرف شد و خدایا شکرت با اینکه اول ذهن خیلی مقاومت نشون می داد ولی خدایا شکرت پذیرفتم هیچ عوامل بیرونی تاثیر در من نداره حتی مریصی فرزندم رو دلیلی نمی بینم که بخواد تاثیری روی من داشته باشه وهر کدوم از ما مو جودات جدا از هم هستیم وبه خاطر با ورهای گذشته جال شاید پیش،بیاد دونفر تو یک خانوداه یک مشگل داشته باشه ودلیل بر این نمی دونم ژنه تیک باشه یا تاثیری،روی من داشته باشه وهمیش خودم دلیل خیلی اتفاقات زندگیم رو ربط دادم بهدعوامل بیرونی مثل ژنتیک ولی تمام وجودم این همه رد میکنم ودلیل تمام موفقیت خودم رو در این مسیر در توحید درونم می دونم خدایا هزارن بار شکرت از بابت از خداوند سپاسگزارم
بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصهای از آنچه که در این فایل آموختم؛
• نقطه مقابل شرک، توحید است.
• تعریف کامل و جامع و کوتاه شرک این است: «قدرت دادن به عوامل بیرونی»
• قدرت دادن یک فرد در جامعه به مافوق خود یا هرکس دیگر شرک حساب میشود.
• بطور کلی هرگاه که فکر کنیم عوامل بیرونی در زندگی ما تاثیر دارد شرک ورزیدهایم.
• شادی، ژنتیکی نیست.
• تنها گناهی که بخشیده نمیشود شرک است، حتی کفر نیست.
• اگر عامل خوشبختی یا بدبختی خود را هرررچیزی بدانیم و گمان کنیم موثر است، در روزهای سخت که کنترل کردن ذهن کار آسانی نیست، براحتی میتوانیم وضعیت نادلخواه را گردن همان عامل بیندازیم و به سادگی به احساس قربانی بودن برسیم.
• بجای اینکه ببینم دانشمندان چه میگویند، باید ببینم چه باوری به من کمک میکند. چون دانشمندان هرروز یک چیز جدید میگویند.
• باید ببینم چه نوع فکری و چه نوع باوری به من کمک میکند، فارغ از اینکه چه کسی میگوید.
• مغز، همیشه دنبال پیداکردن مقصر است، مخصوصا در شرایط سخت.
• وقتی میخواهم به عامل بیرونی قدرت بدهم، یادم باشد که این شرک است.
• مهم نیست تاثیر ژنتیک چقدر کم یا زیاد است، مهم این است که اگر این را بپذیریم نمیتوانیم آن را کنترل کنیم.
• اگر بپذیریم عوامل بیرونی تاثیر دارند، چطور میخواهیم آن را تغییر دهیم؟!
این باعث میشود در نقش قربانیبودن فرو برویم.
• درست، چیزی است که به من کمک میکند.
• چیزی که در زندگی دریافت میکنم آیینه تمام نمای خود من است، تموم شد و رفت.
• بدن همیشه میتونه عضله بسازه. ربطی به سن و سال نداره.
و اما بریم سراغ تمرین این بخش؛
زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟
مهمترین و بزرگترین و اولین چیزی که به ذهنم رسید خانوادهم بود.
من در حال حاضر متاهل هستم و یک پسر دارم. این افکار از زمانی که مجرد بودم و در خونه پدرم زندگی میکردم با من همراه بودند و تا همین الان ادامهدار هستند. و طبق قانون چون باورام تغییری نکرده اتفاقات مشابه برام تکرار میشه.
من همیشه فکر میکردم که اگه تنها زندگی میکردم زندگی خیلی بهتری خواهم داشت.
این افکار از زمانی که نوجوان بودم توی ذهنم وجود داشتند و فکر میکردم اگه خانوادهام رو ترک کنم و برم یه جای دور که هیچ کسی رو نشناسم و سفت و سخت بچسبم به خواستههای خودم خیلی بهتر میتونم موفق بشم.
در واقع من فکر میکردم حضور خانوادهام در کنار من باعث میشه که من نتونم مسیر موفقیت خودم رو طی کنم و به خواستههام برسم.
مثلاً همیشه فکر میکردم اگه بخوام کاری انجام بدم، یا مادرم اجازه نمیده یا پدرم مخالفت میکنه یا وجود خواهرهای کوچکتر از خودم باعث میشن که من از نظر زمانی تایم نداشته باشم که اون کارو انجام بدم و مجبورم وقتم رو صرف رسیدگی به امورات مربوط به اونها بکنم.
و جهان اینطور به من واکنش میداد که معمولاً هم من تکالیف خواهرای خودم رو انجام میدادم و براشون کاردستی و روزنامه دیواری درست میکردم با اینکه خودم کلی درس داشتم.
بعد از ازدواجم شرایط جور دیگهای تغییر کرد.
همسرم مرتب توی خونه است و من مجبورم که یا بهش خدمات و سرویس بدم و یا اینکه زمان خیلی کمی رو برای تنها بودن با خودم داشته باشم.
من شخص درونگرایی هستم و نیاز دارم که در روز ساعاتی رو با خودم خلوت کنم.
فکر میکردم حضور افراد توی زندگیم تاثیر دارند و باعث میشن که من نتونم اون طور که باید بازدهی داشته باشم و از همه ظرفیتهای وجودی خودم استفاده کنم.
بعد از تولد پسرم که حدود چند ماهی ازش میگذره این احساس در من بیشتر شد.
مرتب نگران این بودم که پسرم من را از خودم نگیره، همش فکر میکردم که دیگه هیچ زمانی برای خودم نخواهم داشت و مجبورم تا سالها از پسر کوچولوم مراقبت کنم.
بزرگترین و بدترین احساسی که این نوع دیدگاه به من میده احساس قربانی بودن هست.
یعنی همیشه وقتی افکار بد میاد سراغم، مرتب به این فکر میکنم که من قربانی شرایط هستم، قربانی آدمها؛ و چرا خداوند اجازه من رو، اختیار زندگی من رو، داده دست پدرم یا دست همسرم که هیچ درکی از خواستههای من ندارند و اصلاً احساسات من را متوجه نمیشن؟
به شدت ناتوان میدیدم خودم رو در اینکه بخوام کاری انجام بدم و به اصطلاح قفل میشدم.
من باید اعتراف کنم که نمیدونستم شرک یعنی قدرت دادن به عوامل بیرونی و نمیدونستم که وقتی به دیگران قدرت میدم یعنی دارم شرک میورزم.
من هیچ موقع از معلما، مقامات اداری، بزرگترای خودم نترسیدم که بخوان زندگی منو تغییر بدن یا برای من تصمیم بگیرند و فکر میکردم همین کافیه.
اما نمیدونستم که انقدر ممکنه توی زندگی خودم و در کنار خودم و در نزدیکترین فاصله فیزیکی با خودم این رو حس کنم.
چقدر خوشحالم از اینکه این سلسله فایلهای تولید عملی رو شروع کردم به گوش دادن.
انگار هر لحظه بیشتر دارم میفهمم که چی به چیه و قضیه از چه قراره.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر که متوجه این اوضاع شدم.
این باور که هیچ کسی هیچ تاثیری در زندگی من نداره خیلی بهم حس خوبی میده.
وقتی به این جمله فکر میکنم در درجه اول خودم را توانا میبینم، خودم رو یک آدمی میبینم که با انگیزه ایستاده، آستیناشو بالا زده و با یه لبخند بزرگ روی صورتش میخواد شروع کنه.
به خودم میگم بفرمایید نرگس خانم، این تو و این هم مسیری که قراره طی کنی، این گوی و این میدان، ببینم میخوای چیکار کنی.
این دیدگاه بهم حس قدرت میده. این دیدگاه منو آروم میکنه. این دیدگاه هیچ موقع نمیخواد تقصیر رو گردن دیگران بندازه. این دیدگاه من رو شکست ناپذیر میکنه نه یک قربانی.
وقتی اینطور فکر میکنم احساس میکنم دستم بازه تا هر کاری که دلم میخواد توی زندگیم انجام بدم. و افرادی که تا حالا فکر میکردم میتونن مانع من بشن یا دست و پای من رو ببندن یا به قول قدیمیا سرب بشن و بچسبن به پاهام و جلوی پرواز کردنم رو بگیرند، همین افراد به خدمت من در میان و بهم کمک میکنند و تلاش میکنند تا من رو به اهدافم برسونند.
احساس میکنم از شر یک باور محدود کننده رها شدم.
چقدر این جمله زیباست: «هیچکس در زندگی من هیچ تاثیری نداره و من خالق 100 درصد زندگی خودم هستم. این اصل توحید است.»
ممنونم از همه عزیزانی که این دیدگاه رو خوندن، در پناه الله باشید.
سلام استاد …
خدا قوت …
واقعا عالی بود و توحید رو چقدر و واضح و روشن بیان کردید … واقعا لذت بردم … خداوند به شما عمر با عزت بدهد … و بدنتون هم بسیار عالی بود … احسنت … ماشاالله … عالی هستید …
من خودم یک ماه و نیم هست 3 روز در هفته به باشگاه میرم …
سلام به استاد قشنگم
به خانم شایسته ی عزیزم
و دوستانِ گل
استاد منم مثل دوستای شما
همیشه به مامان بابام میگفتم ( البته قبل از آشنا شدن با شما) اگه یکم سخت گرفته بودید به ن، اگه اون موقع که هر غذایی رو نمیخوردم ، جاش یهغذای دیگه برام آماده نمی کردی، اگه وقتی خودم رو به مریضی می زدم که مدرسه نرم ، بزور منو میفرستادید،
اگه از همون اول مجبورم کرده بودید کار کنم ،خرج خودم رو در بیارم، شاید الان آدمِ موفق تری بودم…
خلاصه که هممون عادت کردیم همیشه کار که سخت میشه، اوضاع که خوب پیش نمیره ، شرایط که باب میلمون نیست، یک عامل بیرونی رو گیر بیاریم و بگیم تقصیرِ این بود..
مثلا همین امروز رفتم جواب آزمایشم رو به دکتر نشون دادم ، گفت الهام تو Pre diabetics هستی ، هیچی نخور ، رعایت کن…
گفتی کی تو خانوادتون قند داشت!!!!؟؟؟
گفتم مادربزرگم
دکتر گفت: همون پس ژنتیکیه ، این با هیچی درست نمیشه فقط باید مراقب باشی بدتر نشه.
من از اونجایی که قانونِ سلامتی رو دارم خداروشکر ، میدونستم مشکل کجاست …
خب من درست که رعایت نمیکنم
بعد گوش دادنِ این فایل حرف شما رو تایید کردم تو ذهنم که، رفتارِ اشتباهِ من با بدنم باعث شده که امروز قندم بالا باشه و اگر اون رفتار رو تغییر بدم همه چی درست میشه…
چطور ژنتیک تا چند ماه پیش تاثیر نداشت و قندم پایین بود.
اما حالا که به خاطر مصرف کارب و شکر قند بالا رفته ، ربطش دادن به ژنتیک!!!!
همونجا فقط گفتم بله درسته و تشکر کردم از دکتر از مطب آمدم بیرون و فهمیدم که باید راه رو عوض کنم و خدارو هزارمرتبه شکر که قانون سلامتی به لطف استاد یادمون داده که چطور اصلاح کنیم مسیر رو.
اگر من با شما آشنا نبودم و قانونِ سلامتی رو نداشتم که به قولِ شما قدرت رو می دادم به عاملِ بیرونی یعنی همون ژنتیک و میگفتم خب بابا ایشون دکترِ دیگه ، وقتی میگه ژنتیک یعنی ژنتیک ، یعنی ازکنترلِ تو خارجِ.
و دیگه دنبال هیچ راهی نبودم و حرکتی هم نمی کردم چون قدرتی برای تغییرش تو خودم نمی دیدم.
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیزم ومریم عزیز
وهمه دوستان عزیز
استاد ببخشید من یه سوالی داشتم من به تازگی وارد یک کسب وکار انلاین شدم که بهمون میگه به محض ورود از محصولاتشون خرید کنیم وبعد زیر مجموعه بیاریم واونها هم به همین شکل خرید بزنن وهمش یه شرطی میذارن مثلا میگن اگه میخوای به فلان جلسه فلان کس میخوای برسی باید حالا ازیک میلیون تاده میلیون محصول بخری بازاریابی شبکه ای هست وهمش حرفایی که شما میزنید ومیگن وهمش مثبت حرف میزنن
میخواستم ببینم این کارازنظر شما وقانون جهان هستی درسته که من بهش ادامه بدم
ممنون میشم اگه بهم جواب بدین ومن ازدودلی رها بشم.
به نام الله یکتایی که ستایش و سپاس فقط و فقط مخصوص اوست که مالک و فرمانروای جهانیان است.
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد عباس منش، استاد خانم شایسته و همه دوستان هم فرکانسیم
مورد اول:
پریروز داشتم با تاکسی می رفتم که یه دفعه ماشین آریسان وانت جلوی ما وایستاد که راننده تاکسی گفتن: پشت ماشین همه چی چسبونده از آیات قرآن گرفته تا تصاویر مستهجن و در نتیجه معلوم نیست با خودش چند چنده.
گفتم: این که خوبه، اما متأسفانه خیلی ها خداوند رب العالمین رو فراموش کردن و چسبیدن به غیر خدا و در کل مشرک هستن.
گفت منظورت چیه؟
گفتم: اصل (الله یکتا) رو ول کردن، امیدشون به پیامبرا، اماما، امام زاده ها و غیره هستش که الان به این وضعیت رسیده ایم و کلا” خداوند رزاق و وهاب رو فراموش کرده ان.
جواب داد: پس شما توسل و شفاعت به ائمه اطهارو قبول ندارید و این همه مراسمات مربوطه و درخواست ها رو از چهار معصومو رد می کنید؟
عرض کردم: طبق آیات قرآن، اگر امیدمون، توکلمون و درخواستمون به غیر از الله یکتا باشد شرک محسوب میشه، اگر حرفهای بنده رو قبول ندارید می تونید حداقل یک بار قرآن رو با ترجمه درست بخونید و متوجه بشید که واقعیت چی است.
مورد دوم:
باور یکی از دوستان بنده است که میگه: به خاطر ژنتیک خانوادشون بچه دار نمیشن یا اگر بچه دار بشن دیرتر بچه دار میشن که متأسفانه تا الان حدود 10 ساله که بچه دار نمیشن و میگن مشکل از مرد خانواده است.
در پناه الله یکتا همیشه سلامت، شاد و ثروتمند باشید.