اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بازم ممنونم؛ مدتی کم است که این توحید را دریافتم زندگیم دگرگون شده قشنگ راهنمایی می شوم برای کاری می خواستم اقدام کنم دقیقا خدا دو بار به من گفت که صبر کن منم گفتم چشم و صبر می کنم ؛ خدا جونم عاشقتم واقعا عاشقتم تو همه کس و همه چیز برای منی تو را دارم یعنی همه چیز را دارم.
خوشحالم برای اینکه به این مرحله رسیدم خیلی خیلیییییییییی خوشحالم حالم خیلی خوبه با خدا دوتایی تمام زندگیم را داریم می سازیم خدا جونم عاشقتم.
من دیر به خدا رسیدم ولی رسیدم خدایا شکرت خدایا ممنونتم.
یکی از کدهای ریزی که چند روزیست که پیدا کردم این است که شرک خفی داشتم و خودخدا کمکم کرد که بفهمم خدا جونم سپاس
سلام آقای عباسمنش -من با حرفهایی که از شما به قلبم نشست از نظر روحی و زندگی رشد زیادی کردم-جایی کار میکردم قبل تر از آشنایی با شما و با شما قدم به قدم مستقل کار کردن شروع کردم فقط میخواستم بگم نیروی ایمان به خدا رو بهم یادآوری کردین و من با این نیرو به همه چیز میرسم -راستی چند روزه فایل نمیزارین-دلتنگیم
همیشه دنبال این نگاه استاد بودم و این درک های بی نظیر ایشان از قوانین جهان،مخصوصا نگاه توحیدی ایشان ومطالعه دقیق قران وتحقیق ایشان که بیهوده نبوده که ما در کشور ومنطقه ای اسلامی بدنیا امده ایم که کتاب قرانش جواب تمام سوالات ماست ویک کتاب فرکانسی که ۹۰ درصدش درباره توحید موحد بودن وایمان به خودش ونیز اصل قوانین که اگر انها را دریابی همه چیز خود بخود درست میشه
از استاد بابت تمام زحماتی که در این مسیر کشیده وراه را هموار کرده که ما در این جاده اتوبان با نهایت سرعت حرکت کنیم سپاسگزارم
درک خودم رو بگم :
هرجا صادقانه از خودش خواستم کاری کرد که هیچ کس نمیتوانست وخودم هم متعجب شدم
من باید اینقدر روی این اصل کار کنم که به قول استاد علت تفاوت من با بقیه اساتید در این نگاه توحیدی من است ومن هم میخواهم
به همه چیز از این زاویه نگاه کنم که همه کاره اوست وهر انچه که من میبینم ومیشنوم وباور کرده ام میتواند تغییر کند وهمه چیز را از اوبخواهم وبدانم به ریسمان محکمی چنگ زده ام که با هیچ منطقی سازگار نیست وفقط باید باهاش ارتباط بگیری وباورش کنی وبدون ترس ونگرانی پیش بری وهدف تیک بزنی
الهی شکرت
این نگاه چه بار سنگینی را از روی شانه هایم برمیدارد که هیچ وقت فک نمیکردم که من اینقدر ارزشمندم واز هیچ کس کمتر نیستم ومیتوانم هر انچه که دوست دارم تجربه کنم وکسی نمیتواند جلوی من را بگیرد
سلام بر استاد عزیزم و مریم جان نازنین و دوستان عزیزم
روز 54
توحید عملی
خدا جونم شکرتتتت شکرتتتت تو از درون هر کسی آگاهی خودت میدونی درونم چه خبر امروز چه آگاهی نابی از این فایل دریافت کردم
هر روز که میگذره هی میگم فهمیدم ولی وقتی یه مرحله درکم میره بالاتر بیشتر این جمله رو باور میکنم که هر چقدرم عالی باشی عالیتر هم میشه هر چقدرم فک کنی قوانین رو درک کردی بازم بهتر میتونی درک کنی
توحید
توحید یعنی چی ؟یعنی خدا رو تنها قدرت جهان و فرمانروا جهان بدونی
وقتی برای اولین بار تازه درک کردم توحید یعنی چی از زبان استاد شنیدم این ماجرا رو آنقدر استاد ساده و روان توضیح میدن که درک رو خیلی راحت میکنن
وقتی تو ارتباطت رو با این خدا برقرار کنی و بهش اعتماد کنی بقیه مسایل خودش درست میشه چی از این لذت بخش تر چی از این امیدوار کننده تر
تو این چند مدت به اندازه ظرفم از توحید درک کرده بودم یه سری کارهایی که استاد میگفتن شرک شناسایی کرده بودم و یه سری کار ها رو که میکردم کنار گذاشته بودم ولی خب هی که جلوتر میرم دارم شرک های مخفی بیشتری رو شناسایی میکنم
اصل همین من وقتی وارد این مسیر شدم یکی از خواسته هام تناسب اندام بود یادمه وقتی میخواستم تو دوره اون استاد شرکت کنم سبک کاریش روکه گفت اولین سوالی که پرسیدم گفتم میتونم به ثروت هم برسم ؟ایشون گفتن بله اگر درک کنی قوانین رو میتونی تو همه ی جنبه های زندگیت استفاده کنی واقعیت من به اسم تناسب اندام وارد شدم ولی بیشتر هدفم این بود قوانین رو یاد بگیرم و به ثروت برسم.همه ی فکر و ذکرم شده بود داشتن درآمد
همش فک میکردم اگر پول هامو جمع کنم دوره فلان استاد رو بخرم معجزه میشه برام
خیلی به عوامل بیرونی قدرت میدادم اصلا کسی تا قبل شما آنقدر ساده توحید رو تعریف نکرده بود برام حتی همون اوایل هم حرفای شما رو درک نمیکردم وقتی اومدم تو سایت اصلا بخاطر همین تضاد نداشتن درامد اومدم چون فهمیده بودم که حرفایی کسی رو قبول کنم که این راه رو رفته و نتیجه دستشه نه کسی که فقط الکی داره حرف میزنه و شما اون نتایجی که میخواستم رو گرفته بودین و اصلا مسأله رو پیچیده نمیکردین ،جمله هاتون کلمه های پیچیده ای توش نبود ولی خیلی به دل مینشست
همیشه از این میترسیدم ثروتمند شم چشمم میزنن یا کلی آدم ها بهم حسادت میکنن و باهام دشمن میشن ولی این توحید چیه که انقدر آرامش میده
من یه دختر یک ساله دارم که اگر جایی بریم که نشناسه فقط بغل من میاد و تو بغل من آرامش داره که از چهره اش معلومه ،وقتی فکر میکنم خدا از مادر به بچه اش مهربونتر با بنده هاش ته دلمو یه آرامشی میگیره که حد ندارهههه نمیتونم توصیفش کنم
آنقدر این چند روز برام اتفاقای خوب افتاده که نمیدونم کدومشون بگم ولی اتفاقی که دیروز برام افتاد رو اینجا مینویسم تا بشه یه ردپا برای خودم
من چند روز پیش که اینستامم رو پاک کردم چون شده بود برام یه جورایی شرک فک میکردم فقط از طریق اینستا میشه به درآمد رسید با شرایط من توی تلگرام به گروه های هدایت شدم که یه ایده به سرم زد که فتوشاپ رو یاد بگیرم توی گروه ها تبلیغ یه پکیج رو میکردن که قیمت مناسبی داشت و من دودل بودم که اونوبخرم یا نه گفتم از خدا هدایت میخام چون یه حسی درونم میگفت این پکیچ کپی ولی چون. قیمتش مناسب بودوسوسه شده بودم بخرم و هی یه صدایی میومد تو ذهنم که بخر بابا تو از کجا میدونی کپی و…
و یه روز بعدش هدایت شدم به فایلی که در مورد تصمیم گرفتن صحبت کردین و گفتین زود تصمیم رو بگیرید منم تصمیم گرفتم که تهیه نکنم و هی با خودم میگفتم خدا هزاران دست داره بی نهایت راه منو کمک میکنه خلاصه هدایت شدم به یوتیوب و با کسی آشنا شدم که مشخص بود خودش پکیج رو تهیه کرده و گفت میتونید از سایت خرید کنید قیمتش هم مناسب بود رفتم خرید رو زدم و مدام فقط میگفتم با خودم این دستی از دستان خدا بود خدا دوست داشت از طریق این دستش به من کمک کنه وقتی پول پکیج رو زدم گفتم خدایا همه ی کار ها دست تو
تقریبا دیدم پولی که برای پکیج واریز کرده بودم چند دقیقه بعد به اختلاف خیلیی کم به حسابم واریز شد اول فک کردم که پول برگشت خورده ولی دیدم نه واقعا پول به حسابم واریز شده حالم وصف کردنی نبود همینجوری اشک میریختم وخدا رو شکر میکردم از شما یاد گرفتم نشونه های کوچیک رو ببینم و خدا رو شکر کنم همش میگفتم خدا داره بهم نشون میده اگر منو باور کنی و چشمت به دست دیگران نباشه از راهی که فکرشو نمیکنی بهت میرسونم آخه آنقدر ساده و به موقع
این اتفاق باعث شد ایمانم به قدرت خدا بیشتر بشه ،من میدونستم قرار بود دی ماه سود یه سهامی برام واریز بشه ولی اصلا فکرشم نمیکردم دقیقا روزی که من یه بسته ای رو خریدم چند دقیقه ی بعدش واریزشه و همون مقدار بسته هم واریز بشه خدا نشون داد بهم که من آنقدر قدرت دارم که هر کاری بکنم خدایا شکرتتتتت که آنقدر هوای ما رو پاری
من وقتی وارد این سایت شدم به این نیت اومدم که باورای ثروت ام رو درست کنم فک میکردم آره دیگه من خدا رو میشناسم مسلمونم قرآن و نماز میخونم حله دیگه باورامو درست میکنم ولی از توحید که اصل بود غافل بودم شرک تو وجودم ریشه داشت یه شبه هم میدونم درست نمیشه هرروز میگم ای وای این کارمم شرک باید درستش کنم و چون میدونم خدا توبه پذیر و مهربونه حالم بد نمیشه میدونم اگر من تلاش کنم به خودش اعتماد کنم میبخشه منو
من اگر باورهای توحیدی ام رو درست کنم همه چی خود به خود وارد زندگیم میشه
استاد تازه دارم یکم این جمله تون که میگید به اصل بپردازید درگیر حاشیه نشید رو درک میکنم اصل چیه اصل توحید فقط و فقط توحید
بعضی وقتا قوانین رو فراموش میکنم و هی میگم من فلان کار رو باید کنم تا بتونم به فلان خواسته ام برسم یا اگر فلان کس برام این کارروبکنه حله همه چیز
بعضی وقتا وقتی میبینم آدم ها کلی باور شرک آلود دارن که من شناساییشون کرده بودم قضاوتشون میکردم امروز وقتی این فایل رو شنیدم اصلا همه چی برام عوض شد یه لحظه به خودم گفتم چطوریه خودت اجازه میدی آنقدر راحت قضاوت کنی تو هم قبلاً یه آدم ناآگاه بودی تو هم پریودی از این باور ها
بعضی وقتا برام سوال میشد که مگه استاد نمیگه باورای توحیدی داشته باشی همه چی حله پس چرا بعضی ها اصلا از خدا شاکی هم هستن ولی پیشرفت هم میکنن و جوابشو تو همین فایل گرفتم وقتی که استاد گفتن ما هیچ صفر و یکی نداریم تو محور همه هم موحد هست هم مشرک و اینا زیاد و کم داره
من به ظاهر فکر میکنم اون طرف خدا روقبول ندارن ولی اون شایدتو خلوتش حرفایی با خدا میزنه که ما ازش بیخبریم
هر وقت میخواستم خواسته هامو بنویسم فقط و فقط رسیدن به یه سری چیزای خاص بود خونه ،ماشین،شرکت و……
ولی امروز در من این خواسته ایجاد شد که چطور به خدای خودم نزدیک تر بشم ؟چطور خدامو بشناسم ؟من دوست دارم ایمانم رو قوی تر کنم نه به حرف به عمل
تا قبل این فایل دوست داشتم دوره عزت نفس رو بتونم تهیه کنم تا عزت نفسم رو ببرم بالا که فقط بتونم درآمد بالایی داشته باشم ولی حالا همه چیز فرق میکنه من میخام به شناخت خدایی برسم که آنقدر مهربون و قادر
خدایی که همه جا با من ،یه لحظه ام تنهام نمیزاره،خدایی که وقتی بهش فکر میکنم تماممممم وجودم آروم میشه
وقتی گفتید یه جاهایی چقدر کثیف رفتار میکنیم بغضم ترکید چرا ما ها هر بلایی سرمون میاد میندازیم گردن خدا و میگیم اون نمیخاد همه چی درست شه بعدم انتظار داریم کمکمون کنه ولی همون خدا اختیار زندگیمون رو داده دست خودمون و خودش هم هدایت مون میکنه
خیلی زیبا نوشتی واقعا لذت بردم و حض کردم چقدر واقعا دل نوشته های دوستان خوشمزه هست خصوصا دل نوشته های شبیه نوشته شما یک مزه خاصی دارند دل آدم خودش با مطالعه این نوشته ها یواش یواش گرم میشه و چقد لذت بخشع اینطور گرم شدنا دمت زنده و گرم باشه همیشه دوست من نفست گرمباشه همیشه خیلی آگاهی نابی بهم تزریق کردی منشکرم ازت خدایا شکررررررت
عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
روز شمار زندگی من روز 54
من در باره توحید عملی خاطرهای از خودم تعریف کنم
قبل از اینکه به سربازی برم همیشه تو ذهنم این فکر. میکردم که من هیچ پارتی ندارم و فقط توکلمو به خداوند نه هیچ کس دیگه ای رفتم سربازی افتادم دژبان مرکز آموزشی تو پرندک بود سه ماه آموزشی تموم شد همه بچه ها تقسیم شدن ما چند نفر مونده بودیم
مسئولی که اومده بود ما رو ببره یگان پیداش کردم رفتم پیشش گفتم من حساب دار بانک بودم باید نگهبانی بدم گفت پس چرا بانک نرفتی گفتم آخه پایان خدمت ندارم نگاه به پروندم انداخت و گفت ایران که نداری گفتم نه
افتادم کهریزک مرخصی بهم دادن اومدم خونه به مادرم گفتم به نظرت کجا افتادم گفت دیشب خوابتو دیدم از پشت حرم عبدالعظیم میایی خونه من درست دو سال از همون جا که مادرم میگفت رفت و آمد داشتم
بعد مرخصیم رفتم سر یگان 17 نفر بودیم مسئول تقسیم اومد گفت اون سربازی که حساب. دار بانک بود کدومتون هست من دستمو بلند کردم گفت بیا بیرون رفتم کنار وایسادم او نفر دیگه هم موتوری رفتن چهارده نفر بقیه کلا یگان پاسدار چون اسیر جنگی نگه میداشتیم
من سرباز ستاد شدم بدون کسی که معرفی باشه تو ستاد فهمیده بودن که من حساب دار بانک بودم خیلی ها خواستار من شدند ولی منو رکن یک برداشت قسمت بایگانی و دوسال تو بایگانی ستاد خدمت کردم
یه روز داشتم میرفتم آسایشگاه یکی از سربازان جلومو گرفت گفت داداشی پارتی تو کی بوده که رفتی ستاد گفتم خدا گفت چرتو پرت نگو اون جایی که تو رفتی پارتی باید یه تیمسار باشه بهش گفتم احمق من میگم پارتیم خدا بوده تو چی میگی اون دوستمون خدارو باور نمیکرد که بتونه به این راحتی به بندش که بهش توکل کرد رو هدایتش کنه به جای خوب مثل آب خوردن بعد اون من تو زندگیم هیچ وقت خداوندو فراموش نکردم و تو بدترین شرایط امیدم به اون خدای مهربونم بوده و همیشه مددکاران و پشتیبانی بوده
ولی من اعتراف میکنم که شرک تو اعمالم وجود داره و باید رو خودم خوب کار کنم و از فایلای استاد برا آگاهی بیشتری و شناسایی شرک وجودم استفاده کنم
چقدر این باور توحیدی هست که هیچ کسی نمی تونه به ضرر من کار کنه و روی زندگی من تاثیر بذاره ، هر کس هر کاری میکنه داره به نفع من حرکت میکنه حتی اگه به ظاهر همه چیز علیه ما هست ..اما در واقع دارن به من خدمت میکنن
این ما هستیم که زندگیمون رو خلق میکنیم، بقیه چیکار میکنن وسط اتفاقات زندگی ما … هرکسی چه وابسته به نظام خاصی باشه، رییس جمهور، کل قدرت های جهان و … هیچ کس تاثیری روی زندگی ما نداره
شرک یعنی ترس ، نگرانی ، قدرت دادن به غیر خدا
* امکان نداره کسی شرک بورزه و زندگی خوبی رو تجربه کنه
همه ما مخلوطی از شرک و توحید هستیم ، تلاش باید بکنیم که باورهای توحیدی رو تقویت کنیم
وخدایی که دراین نزدیکی است…به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم
سلام برهمه دوستان هم فرکانسیم. استادبعدسالها تازه مفهوم این دوبیتی باباطاهرومتوجه شدم که منظورباباطاهرچه بوده وچه نگاه توحیدی داشته وخداروبه صورت انرژی می دیده که هرکجانگاه می کرده خدارومیدیده واین چه نگاه زیبایی که اگه همه مااین نگاه وبه خداوندداشته باشیم چه لذتی ازاین دنیاونعمات خدامیبریم که به هرگوشه این دنیانگاه کنیم خدارواونجامشاهده کنیم.این شعربه من الهام شدوخواستم که این احساس خوب وباشمادوستان به اشتراک بذارم شب خوش
سلام
بازم ممنونم؛ مدتی کم است که این توحید را دریافتم زندگیم دگرگون شده قشنگ راهنمایی می شوم برای کاری می خواستم اقدام کنم دقیقا خدا دو بار به من گفت که صبر کن منم گفتم چشم و صبر می کنم ؛ خدا جونم عاشقتم واقعا عاشقتم تو همه کس و همه چیز برای منی تو را دارم یعنی همه چیز را دارم.
خوشحالم برای اینکه به این مرحله رسیدم خیلی خیلیییییییییی خوشحالم حالم خیلی خوبه با خدا دوتایی تمام زندگیم را داریم می سازیم خدا جونم عاشقتم.
من دیر به خدا رسیدم ولی رسیدم خدایا شکرت خدایا ممنونتم.
یکی از کدهای ریزی که چند روزیست که پیدا کردم این است که شرک خفی داشتم و خودخدا کمکم کرد که بفهمم خدا جونم سپاس
در پناه خدای یکتا
سلام آقای عباسمنش -من با حرفهایی که از شما به قلبم نشست از نظر روحی و زندگی رشد زیادی کردم-جایی کار میکردم قبل تر از آشنایی با شما و با شما قدم به قدم مستقل کار کردن شروع کردم فقط میخواستم بگم نیروی ایمان به خدا رو بهم یادآوری کردین و من با این نیرو به همه چیز میرسم -راستی چند روزه فایل نمیزارین-دلتنگیم
سلام به دوستان گلم
روز پنجاه و چهارم را شروع میکنم به لطف الله مهربان خدارو شکر بدون وقفه
اینکه قرآن از مسایل اصلی صحبت کرده به این خاطره که میخواسته به ما بفهمونه که بابا نرید دنبال حاشیه نرید دنبال مسایل بیهوده
مثل استاد دانشگاهی که میاد میگه بچه ها اینارو بخونید بعد ما بگیم نه این میخواد ما تو امتحان قبول نشیم بریم چیزایی که استاد نگفته بخونیم
خوراک پوشاک مسکن وقتی میاد که به اون قدرت اعتماد کنیم و بزاریم بیاد تو زندگیمون
من خودم چه آرامشی میگیرم وقتی به خدای درست(خدایی که تواناست) اعتماد میکنم
خوب اون آرامش انرژیهای هم جهتش رو به طور طبیعی میاره و با اون نعمت برخورد میکنم
وقتی دغدغه مالی و یا عاطفی دارم
♦️دغدغه یعنی این که به مدیریت و توانایی خدا اعتماد ندارم
♦️دغدغه یعنی استرس
♦️دغدغه یعنی اون مسئله برام خیلی بزرگه
و نتیجه استرس میشه ورود استرس بیشتر
♦️توحید یعنی فقط و فقط روی فرکانس خودم کار کنم و به بیرون خودم بی توجه باشم
♦️توحید یعنی هیچکس / هیچ عامل بیرونی کوچکترین تاثیری در زندگی من نداره (جهان فرکانس منو میگیره پاسخش رو بهم برمیگردونه)
♦️توحید یعنی از هیچ عاملی بیرونی حساب نبرم
♦️توحید یعنی درخواست کن و سمت خودت رو انجام بده و کاری با مقاومت دیگران و وضعیت الان خود و چگونگی رسیدن نداشته باش
♦️توحید یعنی رها باش و مهلت بده جهان کارش رو انجام بده
همه چیز رو تو این فرمول میشه گذاشت👇👇👇
📌آیا نگرانی نسبت به یک موضوع به من کمک میکنه ؟
📌آیا نگرانی نسبت به یک موضوع به من قدرت میده؟
📌آیا نگرانی نسبت به یک موضوع آرامش میده ؟
♦️پس اگر آرامش نمیده قدرت نمیده کمک نمیکنه بهش توجه نکنم
🧶اگر کسی تهدیدم میکنه در حالت عادی آدم استرس میگیره میترسه و این ترس باعث دعوت اتفاقات ترسناک بیشتر میشه
📌راه حل چیه؟
♦️آدم نگرشش رو نسبت به اون تهدید عوض کنه
📌چطور؟
♦️تکرار باورهای توحیدی
♦️مثل استاد به خودم بگم هر اتفاقی بیفته به نفع منه
♦️هیچ قدرتی بالاتر از قدرت پروردگار نیست
♦️خدا کارها رو برام اوکی میکنه
♦️من الان وظیفم اینه که ذهنم رو آروم کنم
♦️درباره اون تهدید با خودم و کسی صحبت نکنم
♦️اعراض کنم
🛑افکار شرک آلود یعنی:
🧶ترس از اینکه نکنه بیاد کار رو خراب کنه
🧶ترس از اینکه طلا داره گرون میشه
🧶ترس از لج کردن فلانی با من
🧶ترس از اگر نشود چه میشود؟
🧶ترس از منصب طرف
🧶راه تعیین کردن برای خداوند
🛑وقتی که نگرانی و میترسیم به معنی اینه که شرک داریم و قدرت را داریم میدیم به کسی یا چیزی غیر از خداوند 🛑
🧶🧶وقتی که تو مسیله ای کار پیش نمیره نگو که کسی داره جلوشو میگیره بگو ترمزم کجاست ؟ بعد روش کار کن نتیجه میاد
هیچ عامل بیرونی تاثیری نداره🧶🧶
🛑 داریم با شرکی که داریم جلوی دریافت نعمات رو میگیریم با قدرت دادن به عوامل بیرونی🛑
📌مگر ما داریم کاری میکنیم که بارون میباره؟
📌مگه داریم کاری میکنیم که خون در رگ جریان داره؟
📌مگر ما تلاشی میکنیم که رودخانه همیشه در جریانه؟
📌مگر ما داریم عملی انجام میدیم که فرزند در شکم مادر رشد میکنه؟
🛑جهان داره به صورت طبیعی این کارها رو انجام میده
♦️دلیل اینکه ما دیگران رو تو ذهنمون بزرگ میکنیم اینه که بارها و بارها دیدیم و شنیدیم کسی اومده زندگی کسی رو بهم ریخته♦️
بنام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش
روز ۵۴
همیشه دنبال این نگاه استاد بودم و این درک های بی نظیر ایشان از قوانین جهان،مخصوصا نگاه توحیدی ایشان ومطالعه دقیق قران وتحقیق ایشان که بیهوده نبوده که ما در کشور ومنطقه ای اسلامی بدنیا امده ایم که کتاب قرانش جواب تمام سوالات ماست ویک کتاب فرکانسی که ۹۰ درصدش درباره توحید موحد بودن وایمان به خودش ونیز اصل قوانین که اگر انها را دریابی همه چیز خود بخود درست میشه
از استاد بابت تمام زحماتی که در این مسیر کشیده وراه را هموار کرده که ما در این جاده اتوبان با نهایت سرعت حرکت کنیم سپاسگزارم
درک خودم رو بگم :
هرجا صادقانه از خودش خواستم کاری کرد که هیچ کس نمیتوانست وخودم هم متعجب شدم
من باید اینقدر روی این اصل کار کنم که به قول استاد علت تفاوت من با بقیه اساتید در این نگاه توحیدی من است ومن هم میخواهم
به همه چیز از این زاویه نگاه کنم که همه کاره اوست وهر انچه که من میبینم ومیشنوم وباور کرده ام میتواند تغییر کند وهمه چیز را از اوبخواهم وبدانم به ریسمان محکمی چنگ زده ام که با هیچ منطقی سازگار نیست وفقط باید باهاش ارتباط بگیری وباورش کنی وبدون ترس ونگرانی پیش بری وهدف تیک بزنی
الهی شکرت
این نگاه چه بار سنگینی را از روی شانه هایم برمیدارد که هیچ وقت فک نمیکردم که من اینقدر ارزشمندم واز هیچ کس کمتر نیستم ومیتوانم هر انچه که دوست دارم تجربه کنم وکسی نمیتواند جلوی من را بگیرد
واین هم برمیگردد به اینکه چقدر توحیدی تر عمل کنم
مرسی از همتون که حضور دارید
به نام خداوند یکتا
سلام بر استاد عزیزم و مریم جان نازنین و دوستان عزیزم
روز 54
توحید عملی
خدا جونم شکرتتتت شکرتتتت تو از درون هر کسی آگاهی خودت میدونی درونم چه خبر امروز چه آگاهی نابی از این فایل دریافت کردم
هر روز که میگذره هی میگم فهمیدم ولی وقتی یه مرحله درکم میره بالاتر بیشتر این جمله رو باور میکنم که هر چقدرم عالی باشی عالیتر هم میشه هر چقدرم فک کنی قوانین رو درک کردی بازم بهتر میتونی درک کنی
توحید
توحید یعنی چی ؟یعنی خدا رو تنها قدرت جهان و فرمانروا جهان بدونی
وقتی برای اولین بار تازه درک کردم توحید یعنی چی از زبان استاد شنیدم این ماجرا رو آنقدر استاد ساده و روان توضیح میدن که درک رو خیلی راحت میکنن
وقتی تو ارتباطت رو با این خدا برقرار کنی و بهش اعتماد کنی بقیه مسایل خودش درست میشه چی از این لذت بخش تر چی از این امیدوار کننده تر
تو این چند مدت به اندازه ظرفم از توحید درک کرده بودم یه سری کارهایی که استاد میگفتن شرک شناسایی کرده بودم و یه سری کار ها رو که میکردم کنار گذاشته بودم ولی خب هی که جلوتر میرم دارم شرک های مخفی بیشتری رو شناسایی میکنم
اصل همین من وقتی وارد این مسیر شدم یکی از خواسته هام تناسب اندام بود یادمه وقتی میخواستم تو دوره اون استاد شرکت کنم سبک کاریش روکه گفت اولین سوالی که پرسیدم گفتم میتونم به ثروت هم برسم ؟ایشون گفتن بله اگر درک کنی قوانین رو میتونی تو همه ی جنبه های زندگیت استفاده کنی واقعیت من به اسم تناسب اندام وارد شدم ولی بیشتر هدفم این بود قوانین رو یاد بگیرم و به ثروت برسم.همه ی فکر و ذکرم شده بود داشتن درآمد
همش فک میکردم اگر پول هامو جمع کنم دوره فلان استاد رو بخرم معجزه میشه برام
خیلی به عوامل بیرونی قدرت میدادم اصلا کسی تا قبل شما آنقدر ساده توحید رو تعریف نکرده بود برام حتی همون اوایل هم حرفای شما رو درک نمیکردم وقتی اومدم تو سایت اصلا بخاطر همین تضاد نداشتن درامد اومدم چون فهمیده بودم که حرفایی کسی رو قبول کنم که این راه رو رفته و نتیجه دستشه نه کسی که فقط الکی داره حرف میزنه و شما اون نتایجی که میخواستم رو گرفته بودین و اصلا مسأله رو پیچیده نمیکردین ،جمله هاتون کلمه های پیچیده ای توش نبود ولی خیلی به دل مینشست
همیشه از این میترسیدم ثروتمند شم چشمم میزنن یا کلی آدم ها بهم حسادت میکنن و باهام دشمن میشن ولی این توحید چیه که انقدر آرامش میده
من یه دختر یک ساله دارم که اگر جایی بریم که نشناسه فقط بغل من میاد و تو بغل من آرامش داره که از چهره اش معلومه ،وقتی فکر میکنم خدا از مادر به بچه اش مهربونتر با بنده هاش ته دلمو یه آرامشی میگیره که حد ندارهههه نمیتونم توصیفش کنم
آنقدر این چند روز برام اتفاقای خوب افتاده که نمیدونم کدومشون بگم ولی اتفاقی که دیروز برام افتاد رو اینجا مینویسم تا بشه یه ردپا برای خودم
من چند روز پیش که اینستامم رو پاک کردم چون شده بود برام یه جورایی شرک فک میکردم فقط از طریق اینستا میشه به درآمد رسید با شرایط من توی تلگرام به گروه های هدایت شدم که یه ایده به سرم زد که فتوشاپ رو یاد بگیرم توی گروه ها تبلیغ یه پکیج رو میکردن که قیمت مناسبی داشت و من دودل بودم که اونوبخرم یا نه گفتم از خدا هدایت میخام چون یه حسی درونم میگفت این پکیچ کپی ولی چون. قیمتش مناسب بودوسوسه شده بودم بخرم و هی یه صدایی میومد تو ذهنم که بخر بابا تو از کجا میدونی کپی و…
و یه روز بعدش هدایت شدم به فایلی که در مورد تصمیم گرفتن صحبت کردین و گفتین زود تصمیم رو بگیرید منم تصمیم گرفتم که تهیه نکنم و هی با خودم میگفتم خدا هزاران دست داره بی نهایت راه منو کمک میکنه خلاصه هدایت شدم به یوتیوب و با کسی آشنا شدم که مشخص بود خودش پکیج رو تهیه کرده و گفت میتونید از سایت خرید کنید قیمتش هم مناسب بود رفتم خرید رو زدم و مدام فقط میگفتم با خودم این دستی از دستان خدا بود خدا دوست داشت از طریق این دستش به من کمک کنه وقتی پول پکیج رو زدم گفتم خدایا همه ی کار ها دست تو
تقریبا دیدم پولی که برای پکیج واریز کرده بودم چند دقیقه بعد به اختلاف خیلیی کم به حسابم واریز شد اول فک کردم که پول برگشت خورده ولی دیدم نه واقعا پول به حسابم واریز شده حالم وصف کردنی نبود همینجوری اشک میریختم وخدا رو شکر میکردم از شما یاد گرفتم نشونه های کوچیک رو ببینم و خدا رو شکر کنم همش میگفتم خدا داره بهم نشون میده اگر منو باور کنی و چشمت به دست دیگران نباشه از راهی که فکرشو نمیکنی بهت میرسونم آخه آنقدر ساده و به موقع
این اتفاق باعث شد ایمانم به قدرت خدا بیشتر بشه ،من میدونستم قرار بود دی ماه سود یه سهامی برام واریز بشه ولی اصلا فکرشم نمیکردم دقیقا روزی که من یه بسته ای رو خریدم چند دقیقه ی بعدش واریزشه و همون مقدار بسته هم واریز بشه خدا نشون داد بهم که من آنقدر قدرت دارم که هر کاری بکنم خدایا شکرتتتتت که آنقدر هوای ما رو پاری
من وقتی وارد این سایت شدم به این نیت اومدم که باورای ثروت ام رو درست کنم فک میکردم آره دیگه من خدا رو میشناسم مسلمونم قرآن و نماز میخونم حله دیگه باورامو درست میکنم ولی از توحید که اصل بود غافل بودم شرک تو وجودم ریشه داشت یه شبه هم میدونم درست نمیشه هرروز میگم ای وای این کارمم شرک باید درستش کنم و چون میدونم خدا توبه پذیر و مهربونه حالم بد نمیشه میدونم اگر من تلاش کنم به خودش اعتماد کنم میبخشه منو
من اگر باورهای توحیدی ام رو درست کنم همه چی خود به خود وارد زندگیم میشه
استاد تازه دارم یکم این جمله تون که میگید به اصل بپردازید درگیر حاشیه نشید رو درک میکنم اصل چیه اصل توحید فقط و فقط توحید
بعضی وقتا قوانین رو فراموش میکنم و هی میگم من فلان کار رو باید کنم تا بتونم به فلان خواسته ام برسم یا اگر فلان کس برام این کارروبکنه حله همه چیز
بعضی وقتا وقتی میبینم آدم ها کلی باور شرک آلود دارن که من شناساییشون کرده بودم قضاوتشون میکردم امروز وقتی این فایل رو شنیدم اصلا همه چی برام عوض شد یه لحظه به خودم گفتم چطوریه خودت اجازه میدی آنقدر راحت قضاوت کنی تو هم قبلاً یه آدم ناآگاه بودی تو هم پریودی از این باور ها
بعضی وقتا برام سوال میشد که مگه استاد نمیگه باورای توحیدی داشته باشی همه چی حله پس چرا بعضی ها اصلا از خدا شاکی هم هستن ولی پیشرفت هم میکنن و جوابشو تو همین فایل گرفتم وقتی که استاد گفتن ما هیچ صفر و یکی نداریم تو محور همه هم موحد هست هم مشرک و اینا زیاد و کم داره
من به ظاهر فکر میکنم اون طرف خدا روقبول ندارن ولی اون شایدتو خلوتش حرفایی با خدا میزنه که ما ازش بیخبریم
هر وقت میخواستم خواسته هامو بنویسم فقط و فقط رسیدن به یه سری چیزای خاص بود خونه ،ماشین،شرکت و……
ولی امروز در من این خواسته ایجاد شد که چطور به خدای خودم نزدیک تر بشم ؟چطور خدامو بشناسم ؟من دوست دارم ایمانم رو قوی تر کنم نه به حرف به عمل
تا قبل این فایل دوست داشتم دوره عزت نفس رو بتونم تهیه کنم تا عزت نفسم رو ببرم بالا که فقط بتونم درآمد بالایی داشته باشم ولی حالا همه چیز فرق میکنه من میخام به شناخت خدایی برسم که آنقدر مهربون و قادر
خدایی که همه جا با من ،یه لحظه ام تنهام نمیزاره،خدایی که وقتی بهش فکر میکنم تماممممم وجودم آروم میشه
وقتی گفتید یه جاهایی چقدر کثیف رفتار میکنیم بغضم ترکید چرا ما ها هر بلایی سرمون میاد میندازیم گردن خدا و میگیم اون نمیخاد همه چی درست شه بعدم انتظار داریم کمکمون کنه ولی همون خدا اختیار زندگیمون رو داده دست خودمون و خودش هم هدایت مون میکنه
خدایا هممون رو به راه راست هدایت کن
راه کسانی که بهشون نعمت دادی
تنها تورا میپرستیم و از تو یاری میجوییم
استاد صمیمانه ازتون تشکر میکنم
سلام بر دوست توحیدی ام خواهر گل
خیلی زیبا نوشتی واقعا لذت بردم و حض کردم چقدر واقعا دل نوشته های دوستان خوشمزه هست خصوصا دل نوشته های شبیه نوشته شما یک مزه خاصی دارند دل آدم خودش با مطالعه این نوشته ها یواش یواش گرم میشه و چقد لذت بخشع اینطور گرم شدنا دمت زنده و گرم باشه همیشه دوست من نفست گرمباشه همیشه خیلی آگاهی نابی بهم تزریق کردی منشکرم ازت خدایا شکررررررت
سلام آقای. بختیار پور عزیز
کامنت شما باعث شد یه بار دیگه کامنتم رو بخونم
یاد اون شبی که این فایل رو دیدم افتادم مرور اون اتفاقات خوب برام درس هایی داشت
یادمه اون موقع یکی از خواسته هام خرید دوره عزت نفس بود و آنقدر راحت تهیه اش کردم که حد نداره
و الان 6 ماهه که این دوره رو خریدم
این روزا خیلی دوست داشتم که دوره 12 قدم رو شروع کنم به لطف الله
وقتی توسط کامنت شما هدایت شدم به این صفحه
بازم بهم این نکته گوش زد شد که مگه من خواسته های قبلیت رو بهت ندادم اینم خیلی راحت میدم
ممنونم ازتون که برم نوشتید براتون آرزوی موفقیت میکنم
به نام خداوند بخشنده هدایتگرم
عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
روز شمار زندگی من روز 54
من در باره توحید عملی خاطرهای از خودم تعریف کنم
قبل از اینکه به سربازی برم همیشه تو ذهنم این فکر. میکردم که من هیچ پارتی ندارم و فقط توکلمو به خداوند نه هیچ کس دیگه ای رفتم سربازی افتادم دژبان مرکز آموزشی تو پرندک بود سه ماه آموزشی تموم شد همه بچه ها تقسیم شدن ما چند نفر مونده بودیم
مسئولی که اومده بود ما رو ببره یگان پیداش کردم رفتم پیشش گفتم من حساب دار بانک بودم باید نگهبانی بدم گفت پس چرا بانک نرفتی گفتم آخه پایان خدمت ندارم نگاه به پروندم انداخت و گفت ایران که نداری گفتم نه
افتادم کهریزک مرخصی بهم دادن اومدم خونه به مادرم گفتم به نظرت کجا افتادم گفت دیشب خوابتو دیدم از پشت حرم عبدالعظیم میایی خونه من درست دو سال از همون جا که مادرم میگفت رفت و آمد داشتم
بعد مرخصیم رفتم سر یگان 17 نفر بودیم مسئول تقسیم اومد گفت اون سربازی که حساب. دار بانک بود کدومتون هست من دستمو بلند کردم گفت بیا بیرون رفتم کنار وایسادم او نفر دیگه هم موتوری رفتن چهارده نفر بقیه کلا یگان پاسدار چون اسیر جنگی نگه میداشتیم
من سرباز ستاد شدم بدون کسی که معرفی باشه تو ستاد فهمیده بودن که من حساب دار بانک بودم خیلی ها خواستار من شدند ولی منو رکن یک برداشت قسمت بایگانی و دوسال تو بایگانی ستاد خدمت کردم
یه روز داشتم میرفتم آسایشگاه یکی از سربازان جلومو گرفت گفت داداشی پارتی تو کی بوده که رفتی ستاد گفتم خدا گفت چرتو پرت نگو اون جایی که تو رفتی پارتی باید یه تیمسار باشه بهش گفتم احمق من میگم پارتیم خدا بوده تو چی میگی اون دوستمون خدارو باور نمیکرد که بتونه به این راحتی به بندش که بهش توکل کرد رو هدایتش کنه به جای خوب مثل آب خوردن بعد اون من تو زندگیم هیچ وقت خداوندو فراموش نکردم و تو بدترین شرایط امیدم به اون خدای مهربونم بوده و همیشه مددکاران و پشتیبانی بوده
ولی من اعتراف میکنم که شرک تو اعمالم وجود داره و باید رو خودم خوب کار کنم و از فایلای استاد برا آگاهی بیشتری و شناسایی شرک وجودم استفاده کنم
برگی دیگر از سفرنامه امروزم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
چقدر این باور توحیدی هست که هیچ کسی نمی تونه به ضرر من کار کنه و روی زندگی من تاثیر بذاره ، هر کس هر کاری میکنه داره به نفع من حرکت میکنه حتی اگه به ظاهر همه چیز علیه ما هست ..اما در واقع دارن به من خدمت میکنن
این ما هستیم که زندگیمون رو خلق میکنیم، بقیه چیکار میکنن وسط اتفاقات زندگی ما … هرکسی چه وابسته به نظام خاصی باشه، رییس جمهور، کل قدرت های جهان و … هیچ کس تاثیری روی زندگی ما نداره
شرک یعنی ترس ، نگرانی ، قدرت دادن به غیر خدا
* امکان نداره کسی شرک بورزه و زندگی خوبی رو تجربه کنه
همه ما مخلوطی از شرک و توحید هستیم ، تلاش باید بکنیم که باورهای توحیدی رو تقویت کنیم
در پناه الله یکتا
صبح بخیر
امیدتون به خدای رحمان
از یک ساعت پیش همین جور تو سایت مچرخم
و مطلب میخونم
چون همه خوابن الان تو خونه
هندزفری آوردم که گوش بدم
آمدم فایل اول گفتگوی ذهنی بخونم که
دیدم فایل 6 آمد
چه جوریش دیگه کار خدا بود و روزی من
الحمدلله رب العالمین
الحمدلله رب العالمین
شروع کردم متن استاد خواندن به جای گوش کردن
و عمیق و عمیق تر شدن
چقدر شرک داشتم
چقدر باور نادرست
خدایا شکرت بابت هر لحظه که دادی بهم
چقدر عمیق گفتن و زیبا
هر چی هستیم به همون اندازه ای که باور شرک و توحید داریم
الهی شکر که تا اینجا بهم درک دادی
سالها پیش وقتی مطالب میدیدم
حتی خواندنش هم برام سنگین بود چه برسه به درک و بعد عمل
کردن
خدایا شکرت
سلام و درود بر نفس حقت استاد
خدارو شکر که شما رو سر راه من قرار داد و خداوند چقدر من رو دوست داره خدارو شکر می کنم و براتون از خداوند بهتریها رو آرزو دارم…
وخدایی که دراین نزدیکی است…به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم
سلام برهمه دوستان هم فرکانسیم. استادبعدسالها تازه مفهوم این دوبیتی باباطاهرومتوجه شدم که منظورباباطاهرچه بوده وچه نگاه توحیدی داشته وخداروبه صورت انرژی می دیده که هرکجانگاه می کرده خدارومیدیده واین چه نگاه زیبایی که اگه همه مااین نگاه وبه خداوندداشته باشیم چه لذتی ازاین دنیاونعمات خدامیبریم که به هرگوشه این دنیانگاه کنیم خدارواونجامشاهده کنیم.این شعربه من الهام شدوخواستم که این احساس خوب وباشمادوستان به اشتراک بذارم شب خوش
مرسی از کامنتت دوست عزیز
ته وینم یعنی چی؟ لحجه خاصیه؟
سلام بردوست عزیزتووینم یعنی تورامی بینم شایدلهجه لری قدیمی باشه