اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدای را سپاس که هر لحظه به طریق مختلف در حال هدایت من است از طریق سایت استاد کامنت دوستان و….
این فایل حال هوای من دارد مدتی است دل در گروه عشقش داده ام شهامت تصمیمات بزرگ در من بوجود امد ،نشانه های پول بیشتر را میبینم، همه را پاره از وجود خودم میبینم ،ارام شده ام شرایط را میبینم در حال تغییرات نوین میبینم
واینها بر میگرده به لطف خدایم مسیر زیباییم استاد خوبم، دوستان بی نظیرم
دارم تمرین میکنم که خدا را فرامانروا بدانم ومواظب شرک های خفی باشم ولحظه ای با او حرف بزنم وراهنمایی بگیرم وبه اوبسپارم وخودش بهترین را سر راهم قرار میدهد.
یه مثال بزنم از شک خودم:
سالها وچندین بار چند تا شغل راه اندازی کردم وهمیشه دنبال کسی بودم همراهی م کنه وهر جا به قول استاد رو مردم حساب باز کردم شکست خوردم،وهر جا با اوبستم به راحتی شرایط عالی تر شد
درود و عرض ادب واقعا و دقیقا منم همینطور بودم و همین حالت و دقیقا خدا بهم ثابت کرده و پشتم رو خالی کردن با همه خوبی هایی که کردم و اکثر روابطم به مشکل خورده خدایا کمکم کن که در هر حالت و شرایطی این قدرت و شهامت را داشته باشم همیشه بر خدا توکل کنم و ایمان و باورهایم را هر روز و هر روز محکم تر کنم خدا یا کمکم کن که فقط از تو در خواست میکنم خدایا کمکم کن بتوانم بیشتر باور کنم من احساس ضعف و ترس دارم خدایا کمکم کن با توکل و تکیه بر تو از همه ترسهایم رها بشم خدایا شکرت
الان خودمو با گذشته خودم مقایسه میکنم در این زمینه و میفهمم بهتر شدم ولی کافی نیست
چیزی ک امروز درک کردم از نوشته زیبا مریم خانوم عزیز این بود اوج توحید یعنی بپذیریم که فرکانس های ما شرایط مارو ب وجود آوردن بپذیریم کسی جز خودمون قدرت خلق زندگیمونو ندارع و این قدرت رو خدا بهمون داده از همون روز ازل
به نام خدای بینهایت مهربانم و درود و سلام به استاد عزیز و بزرگوارم ، و همه عزیزانم در خانواده ی صمیمی عباسمنش در روز سی و چهارم از سفرنامم میخوام بگم خدای خوبم با اینکه از همون اوان کودکی حست میکردم و دوست داشتم وهرچی میخواستم میگفتم خدا ولی هرچی بزرگتر میشم مشغله هام زیادتر میشه و حس مسئولیتم نسبت به نعماتی که بهم هدیه دادی از وجود خودت غافلم میکنه، ذهن من انباری شده از افکار مختلف و نگرانیهای بیش از حد ، دائم خودمو با یاد تو آروم میکنم ولی مشغول زندگی که میشیم هی از تو غافل میشیم و گاه گداری حس وابستگی به غیر خودت اذیتم میکنه من که یک همسر و یک مادرم برای چند فرزند ، حس مسئولیتم در مورد آنها و اینکه اونطوری که فکر میکردم درسته اونها عمل نمیکنند و طرز تفکرشون کاملا با من متفاوته خیلی نا امیدم میکنه و نگران میشم ، باز به خودم میام و میگم مگه تو بخدا نسپردیشون چرا نگرانی حتما لازمه ی تکاملشون طی کردن این مسیر هست ، خیالت راحت خدا بیشتر از تو دوستشون داره ، اینطوری خودمو آروم میکنم
گاهی هم این موضوع خیلی نگرانم میکنه که استاد فرمودند جهان هستی قانون داره احساسی رفتار نمیکنه و میترسم که فرزندانم در مسیر نادرست قرار بگیرند و خدا نکرده بشود آنچه که نباید بشود .
خلاصه این موضوع گاهی خیلی نگرانم میکنه اگه کسی میتونه کمکم کنه ممنون میشم اگه راهنماییم بکنه
سلام به دوستان عزیز واستادعباس منش وخانم شایسته وخانم فرهادی ومدیرفنی خدایاشکرکه همیشه توهستی واین قوانین راگذاشتی بدون تغییر ودرست وکنترل تمام زندگی ام دردستانم هست این به من احساس قدرت میبخشد خدایاشکرت میخواستم درسی که گرفتم توزندگی ام چه کسب وکاروچه روابط وهرچیزی دیگه که روخداحساب کردم موفق وثروت وسلامتی وحتی نفراول میشدم درکارهایم ازهمان بچگی این هدایت والهامت خداراباورداشتم سعی میکردم همیشه توحیدی عمل کنم میدیدم داره براحتی درست میکنه ازقهرمانی درورزش درکسب کاردرس خواندن ورفتن به دانشگاه وروابطوازدواج کردن به راحتی موفق بودن درهمه جنبه همه چیز وقتی که روی بقیه حساب بازمیکردم برعکس میشد چندبارشغل عوض کردم باادم های مختلف نشدبرگشتم به قبل وباورهای توحیدرامتوجه شدم وهمان جاتسلیم شدم والان دارم روخودم کارمیکنم که توحیدی ترعمل کنم ومطمئن هستم به موقع همه چیزراحت درست میشه بایددرست بشه چون باورمن هست ومن دیدم ورسیدم بهش خودبه خود درست میشه تاکامنت بعدی بای بای بای
دقیقا درست میگید هر وقت روی اصل حساب کردم درست پیش رفت و هر وقت روی غیر ، تمام وعده هاشون مثه یه قطره بخار شد و رفت و هیچ اثری ازش نموند
خدای خوبم کامل وهابه اما گاهی خودمون رو گول میزنیم که نه اینها دست خداهستن آره دست خدا واقعیته اما نه برای وقتی که ته ذهنم دارم روی خواهرم و همسرم حساب میکنن خدا هر دفعه بهم میگه و حتی یه بار اومد به خوابم کا از من بخواه نه از اون ولی وای به من که همش فراموش و فراموش و فراموش
خدای مهربونم خیلی دوست داره که من پیشرفت کنم و خوشبخت باشم اما نمیدونم چکار باید بکنم که واقعا توحیدی بشم ،به نسبت گذشته خیلی بهترم اما هنوز نه وقتی فکر میکنم و ریز میشم میبینم خیلی هنوز کار دارم
دقیقا همینطوره که میگید استاد ، وقتی به زندگیم فکر میکنم وقتی روی آدما حساب باز کردم و فقط از آدما کمک میخواستم و خدای درونم رو فراموش کرده بودم چقدر خار شدم چقدر اذیت شدم و گریه کردم که چرا به این وضع رسیدم اما وقتی دیگه آدما رو تو ذهنم کم رنگ کردم و فهمیدم باید به خدایم وصل بشم و فقط خودش میتونه بدون منت هر چی که بخوام بهم بده ، چقدر حالم عالیه چقدر احساس آرامش دارم ، باید فقط باورت کنم خدای عزیزم اگه میخوام اون دوران خار و بی ارزشی خودم رو دیگه نبینم باید خدایم رو باور کنم و فقط به خودش وصل بشم و اگه درخواستی از دستان از خداوند دارم اگه انجام نشد ناراحت نشم و باور کنم از دست دیگه اش بهم میرسونه خیلی راحتتر، وقتی به خداوند تکیه میکنم و کارهام رو به خودش میسپرم و بهش میگم خدای عزیزم واقعا من ناتوانم در مورد حل این مسائلم خودش به راحتترین و سریع ترین راه ، حلش کن چقدر حس خوبیه و به خدا قسم برام اتفاق افتاده هر وقت فراموشش کردم تو منجلاب دست و پا زدم و هر وقت به خودش سپردم چقدر راحت و از راهی که اصلا به فکرم نرسیده حلش کرده ، خدایا سپاسگزارم 💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💕💕
به نام مهربان پرودگارباسخاوتم که جهان هستی رو با قوانین ثابتش آفریدتامن خالق تجربیات خودم باشم
سپاسگزارم ازاستادعباسمنش عزیزم که باراه اندازی این سایت موجب شدتامن شرک روبشناسم چون ازکودکی فکرمیکردم همین که دینم اسلام هست پس مشرک نیستم
سالها به دنبال حقیقت بودم وهمیشه درجستجوی معنی واقعی موءمن بودن
اماپس از سی و اندی سال تواین سایت وباآگاهی های استادعباسمنش عزیزم فهمیدم هرنوع وابستگی به غیرازخدا،یعنی شرک،هرنوع دلسوزی یعنی شرک ،هرنوع کنترلی، یعنی شرک ،هرنوع قضاوتی یعنی شرک،بقول استاد که از حضرت محمدنقل میکنن که شرک در دل مومن همچون مورچه ای سیاه در دل تاریکی شب پنهان هست
من پراز شرک مخفی هستم وخودم بیخبرم
هرجا که چشمم به تشویق و تایید دیگران بود یعنی مشرک بودم،هرجا که امیدم به وامو ،مدیرمو رئیسمو، رئیس بانک بود یعنی مشرک بودم،هرجا که نگاهم به دست دیگران بود تاکارمو راه بندازن یعنی مشرک بودم
من به دنبال تقویت هر رابطه ای بودم اِلا مهم ترین رابطم که رابطم با مهربان پروردگارباسخاوتم هست
حالا تمام تمرکزم رو تقویت این رابطس،هرچند باز هزاااران بار در طول روز به خودم میام میبینم که ازاین اصل بزرگ زندگیم دور شدم اما همینکه دراین مسیرم و تلنگرام از زمانهای دیگر بیشتر هست یقین دارم که به مقصد که ماریای توحیدی بودن هست ،قطعا میرسم
استادچقدر خوب ارتباط خداوند رو باهمه چیز برامون بازگو کردیدمن دوست دارم خداوند عشق باشه دررابطهام 🥺خداوند مشتری باشه در کسب و کارم،خداوند اعتبارم باشه در ارتباطات اجتماعیم ،خداوند شجاعت باشه درقلبم ،سلامتی باشه درجسمم،آرامش باشه درروحم،خداوند ثروت باشه در کسب و کارم
من میخوام که تقویت کنم مهمترین ارتباط زندگیم رو که اون تقویت ارتباط با خداوندم هست
خدایا قلبم برای توبازهست بیا وتوقلبم بنشین ،من متعهدم که درسال جدید ازخودم یک ماریای توحیدی بسازم
وخداروشکر با بودن دراین سایت و مرور این آگاهی ها و نتعهدبودن درانجام تمرینات و تمرکز کردن روآگاهی ها و پیداکردن شرک وتوحید تو لحظه های زندگیم وتقویت توحید
سلام به استاد عزیزم بسیار سپاس گذارم که امروز هم هدایت شدم به این فایل این فایل نشانه امروز من بود و واقعا انگار برای من ساخته شده بود استاد جانم من میخوام یه کاری که در راستای کار خودم هست رو شروع کنم و اطلاعات بیشتر نیاز داشتم که باید از کسی یاد میگرفتم و من اون آدم رو داشتم خیلی برای خودم بزرگ میکردم به لطف الله مهربانیها هدایت شدم به نشانه امروزم و واقعا به بهترین شکل من رو هدایت کرد واقعا این حرف پیامبر که گفتید شرک مثل راه رفتن مورچه روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب هست خیلی خیلی درسته و من اگه این فایل رو نمیدیم اصلا متوجه نمیشدم با اینکه من قبلا این فایل رو نگاه کرده بودم ولی با دیدن دوباره به اشتباه و شرک خودم پی بردم که خدارو شکر میکنم که اول راه این موضوع رو فهمیدم استاد جانم باز هم از شما بسیار سپاس گذارم که دستی از دستان خداوند هستی که به کمک من اومد تا به اشتباه خودم پی ببرم
بنام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان گرامی سایت عباسمنش
روز سی و چهارم
خدای را سپاس که هر لحظه به طریق مختلف در حال هدایت من است از طریق سایت استاد کامنت دوستان و….
این فایل حال هوای من دارد مدتی است دل در گروه عشقش داده ام شهامت تصمیمات بزرگ در من بوجود امد ،نشانه های پول بیشتر را میبینم، همه را پاره از وجود خودم میبینم ،ارام شده ام شرایط را میبینم در حال تغییرات نوین میبینم
واینها بر میگرده به لطف خدایم مسیر زیباییم استاد خوبم، دوستان بی نظیرم
دارم تمرین میکنم که خدا را فرامانروا بدانم ومواظب شرک های خفی باشم ولحظه ای با او حرف بزنم وراهنمایی بگیرم وبه اوبسپارم وخودش بهترین را سر راهم قرار میدهد.
یه مثال بزنم از شک خودم:
سالها وچندین بار چند تا شغل راه اندازی کردم وهمیشه دنبال کسی بودم همراهی م کنه وهر جا به قول استاد رو مردم حساب باز کردم شکست خوردم،وهر جا با اوبستم به راحتی شرایط عالی تر شد
موفق باشید.
درود و عرض ادب واقعا و دقیقا منم همینطور بودم و همین حالت و دقیقا خدا بهم ثابت کرده و پشتم رو خالی کردن با همه خوبی هایی که کردم و اکثر روابطم به مشکل خورده خدایا کمکم کن که در هر حالت و شرایطی این قدرت و شهامت را داشته باشم همیشه بر خدا توکل کنم و ایمان و باورهایم را هر روز و هر روز محکم تر کنم خدا یا کمکم کن که فقط از تو در خواست میکنم خدایا کمکم کن بتوانم بیشتر باور کنم من احساس ضعف و ترس دارم خدایا کمکم کن با توکل و تکیه بر تو از همه ترسهایم رها بشم خدایا شکرت
به نام الله بخشنده و مهربان
توحید و توحید و توحید
واقعا اصل جهان همینه هرچقدرررر توحیدی تر موفق تر
الان خودمو با گذشته خودم مقایسه میکنم در این زمینه و میفهمم بهتر شدم ولی کافی نیست
چیزی ک امروز درک کردم از نوشته زیبا مریم خانوم عزیز این بود اوج توحید یعنی بپذیریم که فرکانس های ما شرایط مارو ب وجود آوردن بپذیریم کسی جز خودمون قدرت خلق زندگیمونو ندارع و این قدرت رو خدا بهمون داده از همون روز ازل
به نام خدای بینهایت مهربانم و درود و سلام به استاد عزیز و بزرگوارم ، و همه عزیزانم در خانواده ی صمیمی عباسمنش در روز سی و چهارم از سفرنامم میخوام بگم خدای خوبم با اینکه از همون اوان کودکی حست میکردم و دوست داشتم وهرچی میخواستم میگفتم خدا ولی هرچی بزرگتر میشم مشغله هام زیادتر میشه و حس مسئولیتم نسبت به نعماتی که بهم هدیه دادی از وجود خودت غافلم میکنه، ذهن من انباری شده از افکار مختلف و نگرانیهای بیش از حد ، دائم خودمو با یاد تو آروم میکنم ولی مشغول زندگی که میشیم هی از تو غافل میشیم و گاه گداری حس وابستگی به غیر خودت اذیتم میکنه من که یک همسر و یک مادرم برای چند فرزند ، حس مسئولیتم در مورد آنها و اینکه اونطوری که فکر میکردم درسته اونها عمل نمیکنند و طرز تفکرشون کاملا با من متفاوته خیلی نا امیدم میکنه و نگران میشم ، باز به خودم میام و میگم مگه تو بخدا نسپردیشون چرا نگرانی حتما لازمه ی تکاملشون طی کردن این مسیر هست ، خیالت راحت خدا بیشتر از تو دوستشون داره ، اینطوری خودمو آروم میکنم
گاهی هم این موضوع خیلی نگرانم میکنه که استاد فرمودند جهان هستی قانون داره احساسی رفتار نمیکنه و میترسم که فرزندانم در مسیر نادرست قرار بگیرند و خدا نکرده بشود آنچه که نباید بشود .
خلاصه این موضوع گاهی خیلی نگرانم میکنه اگه کسی میتونه کمکم کنه ممنون میشم اگه راهنماییم بکنه
سلام به دوستان عزیز واستادعباس منش وخانم شایسته وخانم فرهادی ومدیرفنی خدایاشکرکه همیشه توهستی واین قوانین راگذاشتی بدون تغییر ودرست وکنترل تمام زندگی ام دردستانم هست این به من احساس قدرت میبخشد خدایاشکرت میخواستم درسی که گرفتم توزندگی ام چه کسب وکاروچه روابط وهرچیزی دیگه که روخداحساب کردم موفق وثروت وسلامتی وحتی نفراول میشدم درکارهایم ازهمان بچگی این هدایت والهامت خداراباورداشتم سعی میکردم همیشه توحیدی عمل کنم میدیدم داره براحتی درست میکنه ازقهرمانی درورزش درکسب کاردرس خواندن ورفتن به دانشگاه وروابطوازدواج کردن به راحتی موفق بودن درهمه جنبه همه چیز وقتی که روی بقیه حساب بازمیکردم برعکس میشد چندبارشغل عوض کردم باادم های مختلف نشدبرگشتم به قبل وباورهای توحیدرامتوجه شدم وهمان جاتسلیم شدم والان دارم روخودم کارمیکنم که توحیدی ترعمل کنم ومطمئن هستم به موقع همه چیزراحت درست میشه بایددرست بشه چون باورمن هست ومن دیدم ورسیدم بهش خودبه خود درست میشه تاکامنت بعدی بای بای بای
سفرنامه ۳۴
سلام دوستان عزیز و استاد بیهمتا
دقیقا درست میگید هر وقت روی اصل حساب کردم درست پیش رفت و هر وقت روی غیر ، تمام وعده هاشون مثه یه قطره بخار شد و رفت و هیچ اثری ازش نموند
خدای خوبم کامل وهابه اما گاهی خودمون رو گول میزنیم که نه اینها دست خداهستن آره دست خدا واقعیته اما نه برای وقتی که ته ذهنم دارم روی خواهرم و همسرم حساب میکنن خدا هر دفعه بهم میگه و حتی یه بار اومد به خوابم کا از من بخواه نه از اون ولی وای به من که همش فراموش و فراموش و فراموش
خدای مهربونم خیلی دوست داره که من پیشرفت کنم و خوشبخت باشم اما نمیدونم چکار باید بکنم که واقعا توحیدی بشم ،به نسبت گذشته خیلی بهترم اما هنوز نه وقتی فکر میکنم و ریز میشم میبینم خیلی هنوز کار دارم
سلام استاد عزیزم
سفر روز سی و چهارم
دقیقا همینطوره که میگید استاد ، وقتی به زندگیم فکر میکنم وقتی روی آدما حساب باز کردم و فقط از آدما کمک میخواستم و خدای درونم رو فراموش کرده بودم چقدر خار شدم چقدر اذیت شدم و گریه کردم که چرا به این وضع رسیدم اما وقتی دیگه آدما رو تو ذهنم کم رنگ کردم و فهمیدم باید به خدایم وصل بشم و فقط خودش میتونه بدون منت هر چی که بخوام بهم بده ، چقدر حالم عالیه چقدر احساس آرامش دارم ، باید فقط باورت کنم خدای عزیزم اگه میخوام اون دوران خار و بی ارزشی خودم رو دیگه نبینم باید خدایم رو باور کنم و فقط به خودش وصل بشم و اگه درخواستی از دستان از خداوند دارم اگه انجام نشد ناراحت نشم و باور کنم از دست دیگه اش بهم میرسونه خیلی راحتتر، وقتی به خداوند تکیه میکنم و کارهام رو به خودش میسپرم و بهش میگم خدای عزیزم واقعا من ناتوانم در مورد حل این مسائلم خودش به راحتترین و سریع ترین راه ، حلش کن چقدر حس خوبیه و به خدا قسم برام اتفاق افتاده هر وقت فراموشش کردم تو منجلاب دست و پا زدم و هر وقت به خودش سپردم چقدر راحت و از راهی که اصلا به فکرم نرسیده حلش کرده ، خدایا سپاسگزارم 💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💕💕
به نام مهربان پرودگارباسخاوتم که جهان هستی رو با قوانین ثابتش آفریدتامن خالق تجربیات خودم باشم
سپاسگزارم ازاستادعباسمنش عزیزم که باراه اندازی این سایت موجب شدتامن شرک روبشناسم چون ازکودکی فکرمیکردم همین که دینم اسلام هست پس مشرک نیستم
سالها به دنبال حقیقت بودم وهمیشه درجستجوی معنی واقعی موءمن بودن
اماپس از سی و اندی سال تواین سایت وباآگاهی های استادعباسمنش عزیزم فهمیدم هرنوع وابستگی به غیرازخدا،یعنی شرک،هرنوع دلسوزی یعنی شرک ،هرنوع کنترلی، یعنی شرک ،هرنوع قضاوتی یعنی شرک،بقول استاد که از حضرت محمدنقل میکنن که شرک در دل مومن همچون مورچه ای سیاه در دل تاریکی شب پنهان هست
من پراز شرک مخفی هستم وخودم بیخبرم
هرجا که چشمم به تشویق و تایید دیگران بود یعنی مشرک بودم،هرجا که امیدم به وامو ،مدیرمو رئیسمو، رئیس بانک بود یعنی مشرک بودم،هرجا که نگاهم به دست دیگران بود تاکارمو راه بندازن یعنی مشرک بودم
من به دنبال تقویت هر رابطه ای بودم اِلا مهم ترین رابطم که رابطم با مهربان پروردگارباسخاوتم هست
حالا تمام تمرکزم رو تقویت این رابطس،هرچند باز هزاااران بار در طول روز به خودم میام میبینم که ازاین اصل بزرگ زندگیم دور شدم اما همینکه دراین مسیرم و تلنگرام از زمانهای دیگر بیشتر هست یقین دارم که به مقصد که ماریای توحیدی بودن هست ،قطعا میرسم
استادچقدر خوب ارتباط خداوند رو باهمه چیز برامون بازگو کردیدمن دوست دارم خداوند عشق باشه دررابطهام 🥺خداوند مشتری باشه در کسب و کارم،خداوند اعتبارم باشه در ارتباطات اجتماعیم ،خداوند شجاعت باشه درقلبم ،سلامتی باشه درجسمم،آرامش باشه درروحم،خداوند ثروت باشه در کسب و کارم
من میخوام که تقویت کنم مهمترین ارتباط زندگیم رو که اون تقویت ارتباط با خداوندم هست
خدایا قلبم برای توبازهست بیا وتوقلبم بنشین ،من متعهدم که درسال جدید ازخودم یک ماریای توحیدی بسازم
وخداروشکر با بودن دراین سایت و مرور این آگاهی ها و نتعهدبودن درانجام تمرینات و تمرکز کردن روآگاهی ها و پیداکردن شرک وتوحید تو لحظه های زندگیم وتقویت توحید
میتونم به هدفم برسم
دوستتون دارم
درپناه عشق الهی توحیدی باشیم💚
سلام به استاد عزیزم بسیار سپاس گذارم که امروز هم هدایت شدم به این فایل این فایل نشانه امروز من بود و واقعا انگار برای من ساخته شده بود استاد جانم من میخوام یه کاری که در راستای کار خودم هست رو شروع کنم و اطلاعات بیشتر نیاز داشتم که باید از کسی یاد میگرفتم و من اون آدم رو داشتم خیلی برای خودم بزرگ میکردم به لطف الله مهربانیها هدایت شدم به نشانه امروزم و واقعا به بهترین شکل من رو هدایت کرد واقعا این حرف پیامبر که گفتید شرک مثل راه رفتن مورچه روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب هست خیلی خیلی درسته و من اگه این فایل رو نمیدیم اصلا متوجه نمیشدم با اینکه من قبلا این فایل رو نگاه کرده بودم ولی با دیدن دوباره به اشتباه و شرک خودم پی بردم که خدارو شکر میکنم که اول راه این موضوع رو فهمیدم استاد جانم باز هم از شما بسیار سپاس گذارم که دستی از دستان خداوند هستی که به کمک من اومد تا به اشتباه خودم پی ببرم
بنام خالق یکتا
سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته و همه دوستانم.
خداوند رو شاکرم که برگ ۳۴ سفرنامه رو شروع کردم.
شرک به خداوند.
چیزی که اگه دقت کنیم همه جا با ما بوده
و من باید خیلی رو خودم کار کنمو ایمانم رو قوی کنم تا بتونم تشخیص بدم.
یادمه همیشه تو ذهن این بود که قرآن و اسلام و دین خوبه ولی نوع فهمیدنش نسبت به دوران قدیم الان فرق کرده.
از صدای قرآن گرفته که در مراسم تشییع میشنیدیم و رسم و رسوممذهبی دیگه
که درکش سخت بود.
و من همیشه میگفتمدوست دارم این مسائل رو با مزاج و آگاهی ها و قابل درکبودن دوره جدید بشنوم که خدا من رو به سمت استاد هدایت کرد.
چرا که الان دیدم به قرآن و خدا خیلی تغییر کرده و داره میکنه.
چرا باور های اشتباهم رو میفهمم و واسم هی روز به روز در میاد که کدوم باور هاممن رو از پیشرفت و خواسته هام دور میکنه.
و یکجورهایی ترمز هام در میاد.
و اینکه خدا همیشه در دستراس هست و میشه ازش کمک خواست.
خدا رو شکرمیکنم که در بهترین مسیر هستم.
خیلی خیلی دوستتون دارم.
ممنون از استاد عزیزم.
❤❤❤❤❤❤💐💐💐