اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استاد ، در اداره دارایی هستم که فایل جدید از شما دیدم و مثل همیشه ذوق کردم و با اینکه فعلا فقط توضیحات را خوندم بحدی آروم شدم که دلم میخواد تمام زندگیم را به دست خدا بسپارم و لحظه ای خودم را تنها نبینم که احساس تنهایی و بی کسی بارزترین نشانه وجود شرک هست ، استاد خیلی درباره خدا و کتاب آسمانی برای ما صحبت کنید ، بی صبرانه منتظرم کارم تمام بشه و فایل را ببینم ، سپاسگزارم
با سلام خدمت استاد عزیز و همراهان خانواده عباس منش
واقعا خدا رو سپاسگذارم که منو به این راه هدایت کرد.از استاد ممنون به خاطر این ده تا فایل تاثیر گذار توجه به نکات مثبت مخصوصا فایل نه و ده.واقعا من به چنین فایل هایی و راهنمایی هایی در مورد توحید عملی نیازمندم.من از موقعی که با شما اشنا شدم دیدگاهم نسبت به همه چیز عوض شده مخصوصا پروردگار خودم .با تمام اون چیزایی که تو کتابای دینی خوندیم و کسایی به ظاهر مومن به من گفتن خیلی فرق میکنه.از استاد عزیزم خواهش میکنم که روی این مسئله بیشتر بمونن و فایلای خیلی بیستری از ایمان به خداوند و اینکه چطور ایمانمون بیشتر بشه و بیشتر باورش کنیم برامون بزارن.مطمئنم کسی که این موضوع رو درک کنه سعادت مند در دنیا و اخرت خواهد بود همونطور که خود استاد گفتند با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش و هرچه خواهی کن. ودر اخر به استاد عباس منش صمیمانه تبریک میگم به خاطر اینکه تونسته به چنین درک بالایی از خداوند برسه امیدوارم دستی باشید از طرف خداوند که من رو هم به این راه هدایت کنه.
برای توصیف این ویدئوی زیبا و بسیار آموزنده استاد بزرگوارم در رابطه با مسئله مهم و حیاتیِ توحید عملی ، فقط به قسمتی از مناجاتهای خواجه عبدالله انصاری (علیه رحمه) در کتاب ” الهی نامه” ایشان بسنده میکنم:
الهی! در جلال رحمانی، در کمال سبحانی، نه محتاج زمانی، و نه آرزومند مکانی؛ نه کس به تو ماند، و نه تو به کس مانی، پیداست که در میان جانی، بل جان زنده به چیزی است که تو آنی.
الهی! یکتای بیهمتایی، قیّوم توانایی، بر همه چیز بینایی، در همه حال دانایی، از عیب مصفّایی، از شریک مبرّایی، اصل هر دوایی، داروی دلهایی، شاهنشاه فرمانفرمایی، معزّز به تاج کبریایی، مسندنشین استغنایی، خطبه الوهیت را سزایی، به تو زیبد ملک خدایی.
الهی! نام تو، ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو ما را امان، لطف تو ما را عیان.
الهی! ضعیفان را پناهی، قاصدان را بر سر راهی، مؤمنان را گواهی، چه عزیز است آن کس که تو خواهی.
یا رب، دل پاک و جان آگاهم ده
آه شب و گریه سحرگاهم ده
در راه خود اول ز خودم بیخود کن
بیخود چو شدم، ز خود به خود راهم ده
الهی! از نزدیک نشانت میدهند و برتر از آنی و دورت پندارند و نزدیکتر از جانی. تو آنی که خود گفتی، و چنان که خود گفتی، آنی: موجود نفسهای جوانمردانی، حاضر دلهای ذاکرانی.
الهی! جز از شناخت تو، شادی نیست، و جز از یافت تو، زندگانی نه. زنده بیتو، چون مرده زندانی است، و زنده به تو، زنده جاویدانی است.
الهی! فضل تو را کران نیست، و شکر تو را زبان نیست.
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
الهی! گرفتار آن دردم که تو داروی آنی، بنده آن ثنایم که تو سزاوار آنی. من در تو چه دانم؟ تو دانی. تو آنی که مصطفی گفت. من ثنای تو را نتوانم شمرد، آن گونه که تو خود بر نفس خویش ثنا گفتی.
الهی! جمال توراست، باقی زشتاند، و زاهدان مزدوران بهشتاند!
در دوزخ اگر وصل تو در چنگ آید
از حال بهشتیان مرا ننگ آید
ور بی تو به صحرای بهشتم خوانند
صحرای بهشت بر دلم تنگ آید
الهی! با تو آشنا شدم، از خلایق جدا شدم و در جهان شیدا شدم؛ نهان بودم، پیدا شدم. الهی! هر که تو را شناخت، هر چه غیر تو بود بینداخت.
هر کس که تو را شناخت، جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی، هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟
الهی! از کُشته تو، بوی خون نیاید، و از سوخته تو بوی دود؛ چرا که سوخته تو، به سوختن شاد است و کشته تو، به کشتن خشنود.
الهی! دلی ده که در آن آتش هوا نبُود، و سینهای ده، که در آن زرق و برق و ریا نبُود.
الهی! اگر یک بار گویی: «بنده من»، از عرش بگذرد خنده من.
الهی! بر هر که داغ محبت خود نهادی، خرمن وجودش را به باد نیستی دردادی.
الهی! من کیستم که تو را خواهم؟ چون از قیمت خود آگاهم. از هر چه میپندارم کمترم، و از هر دمی که میشمارم، بدترم.
الهی! فراق، کوه را هامون کند، هامون را جیحون کند، جیحون را پر خون کند. دانی که با این دل ضعیف چون کند!
الهی! اگر مستم و اگر دیوانهام، از مقیمان این آستانهام؛ آشنایی با خود ده که از کائنات بیگانهام.
الهی! در سر آب دارم، در دل آتش، در ظاهر ناز دارم، در باطن خواهش. در دریایی نشستم که آن را کران نیست؛ به جان من، دردی است که آن را درمان نیست؛ دیده من بر چیزی آید که وصف آن بر زبان نیست!
پیوسته دلم دم از رضای تو زند
جان در تن من نفس برای تو زند
گر بر سر خاک من گیاهی روید
از هر برگی، بوی وفای تو زند
الهی! اگر خامم، پختهام کن، و اگر پختهام، سوختهام کن.
الهی! مکُش این چراغ افروخته را، و مسوزان این دل سوخته را، و مدر این پرده دوخته را، و مران این بنده آموخته را.
الهی از آن خوان که از بهر خاصان نهادی، نصیب من بینوا کو؟ اگر میفروشی، بهایش که داده؟ و گر بیبها میدهی، بخش ما کو؟
تو لاله سرخ و لؤلؤ مکنونی
من مجنونم، تو لیلیّ مجنونی
تو مشتریان بابضاعت داری
با مشتریان بیبضاعت چونی؟
ای کریمی که بخشنده عطایی، و ای حکیمی که پوشنده خطایی، و ای صمدی که از ادراک ما جدایی، و ای احدی که در ذات و صفات بیهمتایی، و ای قادری که خدایی را سزایی، و ای خالقی که گمراهان را راهنمایی؛ جان ما را صفای خود ده، و دل ما را هوای خود ده، و چشم ما را ضیای خود ده، و ما را از فضل و کرم خود آن ده، که آن به.
این بنده چه داند که چه میباید جُست؟
داننده تویی هر آنچه دانی، آن ده
الهی! فرمودی که در دنیا بدان چشم که در توانگران مینگرند، به درویشان و مسکینان نگرند. الهی! تو کریمی و اولا تری که در آخرت بدان چشم که در مطیعان نگری، در عاصیان نگری.
الهی! آنچه تو کشتی، آب ده، و آنچه عبدالله کشت، بر آب ده.
الهی! مگوی چه آوردهاید که درویشانیم، و مپرس چه کردهاید که رسوایانیم.
الهی! ترسانم از بدی خود؛ بیامرز مرا به خوبی خود.
الهی! علمی که افراشتی، نگونسار مکن، و چون در آخر عفو خواهی کرد، در اول شرمسار مکن.
الهی! همه از تو ترسند و عبدالله از خود؛ زیرا که از تو همه نیکی آید و از عبدالله بدی.
الهی! گر پرسی، حجّت نداریم؛ و اگر بسنجی، بضاعت نداریم؛ و اگر بسوزی، طاقت نداریم.
الهی! اگر تو مرا به جرم من بگیری، من تو را به کرم تو بگیرم، و کرم تو از جرم من بیش است.
الهی! از پیش خطر و از پس راهم نیست؛ دستم گیر که جز تو پناهم نیست.
الهی! گهی به خود نگرم، گویم: از من زارتر کیست؟ گهی به تو نگرم، گویم: از من بزرگوارتر کیست؟
الهی! اگر طاعت بسی ندارم، در دو جهان جز تو کسی ندارم.
الهی! همچون بید به خود میلرزم، که مبادا آخر به جویی نیرزم!
الهی! مگو چه آوردهای که رسوا شوم، و مپرس چه کردهای که دروا شوم.
الهی! چون در تو نگرم، از جمله تاجدارانم و تاج بر سر؛ و چون بر خود نگرم، از جمله خاکسارانم و خاک بر سر.
الهی! چون یتیم بیپدر گریانم،
درمانده در دست خصمانم،
خسته گناهم و از خویش بر تاوانم،
خراب عمر و مفلس روزگار، من آنم.
الهی! از دو دعوی به زینهارم، و از هر دو، به فضل تو فریاد خواهم: از آنکه پندارم به خود چیزی دارم، یا پندارم که بر تو حقّی دارم.
الهی! ما در دنیا معصیت میکردیم، دوست تو ـ محمد ـ غمگین میشد و دشمن تو ابلیس شاد. اگر فردای قیامت عقوبت کنی، باز دوست تو غمگین شود و دشمن تو شاد. دو شادی به دشمن مده، و دو اندوه بهر دل دوست منه.
الهی! همه از «حیرت» به فریادند، و من از حیرت شادم. به یک «لبّیک» درب همه ناکامی بر خود بگشادم، دریغا روزگاری که نمیدانستم تا لطف تو را دریازم. الهی! چون حاضری چه جویم؟ و چون ناظری، چه گویم؟
الهی! هر روز که برمیآید، ناکسترم، و چنان که پیش میروم، واپسترم!
الهی! تو بساز که دیگران ندانند، و تو بنواز که دیگران نتوانند.
الهی! بیزارم از آن طاعتی که مرا به عُجب آرد، و بنده آن معصیتم که مرا به عذر آورد.
الهی! دانایی ده که از راه نیفتم، و بینایی ده که در چاه نیفتم.
الهی! هر که را عقل دادی، چه ندادی؟ و هر که را عقل ندادی، چه دادی؟!
الهی! هر که را خواهی براُفتد، گویی با دوستان تو دراُفتد.
استاد تمام محصولات و فایل های که تهیه شده همیشه از توحید و یکتا پرستی صحبت کردید اما فایل های جدید که به روی سایت میاد خیلی بیشتر این موضوع دیده میشه و چقدر باورهای قوی ایجاد میکنه من به شخصا احساس میکنم خیلی خیلی باورهام در مورد خدا قوی تر داره میشه و احساس خیلی بهتری دارم . امیدوارم بقیه فایل ها که از این پس ضبط میشود مثل فایل فقط روی خدا حساب کن – یا فایل 6 -10سریال تمرکز به روی نکات مثبت باشه . خیلی به ما کمک میکنه که دراین مسیر بمونیم و مهمترین اصل زندگیمون فراموش نکنیم .سپاسگزارم
دراین قسمت با خواندن دیدگاه آقای روشن عزیز، من هم به یاد گذشته افتادم که چطور با حساب کردن بروی دیگران سیلی محکمی خوردم که هنوزم زنگش توی گوشمه
سال 91 بود که همسرم توی کارش کم وبیش موفق بود تااینکه مایه جایی واسه پیشرفت بیشتر روی دایی همسرم حساب باز کردیم وپیشنهاد یک کار تولیدی با سرمایه از دایی وکار از ما دادیم، ایشون استقبال کردند وبا دادن مبلغ بیست ملیون باهم شریک شدیم در سود تولیدی، همسرم مکانی را در جایی پرت اجاره کرد، بخاطر اجاره بهای کم، وکلی دستگاه وتجهیزات برای تولید خرید، دایی همسرم، ازما یک چک بیست ملیونی گرفت، چند فقره چک هم گرفت که با سود پنج درصد محاسبه میشد اون سود بیست ملیون وهر چند ماه باید یکی از اون چکها رو پاس میکردیم، به قول آقای روشن، دیگه دایی شده بود بت زندگیه ما، طوری که هر کاری میخواستیم انجام بدیم با ایشون مشورت میکردیم، میگفتیم فرشته ی نجاتمون، شراکتش سکوی پرتابمونه،خلاصه اینکه از خودمون وحتی خدای خودمون غافل شدیم….
یه روز دزد به محل تولیدی زد وکلا اونجاروجارو زد برد، دایی وقتی فهمید خودشو کشید کنار…..
علی موندوحوضش
دایی بود وچکهای ریز ودرشت همسرم دستش
دوسال تمام ما سود تولیدی نداشته رو بهش میدادیم، تا اینکه من یه روز حساب کردم دیدم بیشتر از بیست ملیون تو این دوسال بهش پول دادیم،بهش گفتم دایی جان باهم تسویه هستیم، میخام بیام چک درشته و چندتا چک باقی مونده رو بگیرم…..
یه روز درب مغازه ی همسرم بودم که دایی با مامور اومد به دست همسرم دستبند زدن بردنش…..
آره دوستان اینه اون زنگی که گفتم بت ما دایی جان، با اون سیلی تو گوش ما نواختن.
استاد هر وقت فایل فقط روی خدا حساب کن رو میبینم وکلا هر وقت هر فایل دیگه ای از شمارو گوش میکنم، صدای دلنواز توحید ویگانه پرستی، آهنگ آرامبخش گوشمو وجودم میشه، مخصوصاً تو قسمت قبلی سفرنامه که فایلهای صوتی آرامش در پرتو آگاهی رو دانلود کردم وگوش کردم واقعا باتمام ذرات وجودم حس کردم این خداونده که داره باهام صحبت میکنه، صداتون چقدرالهی شده بود استاد، بی اختیار به بی وزنی رسیدم، لحظه یی به خودم اومدم که تمام پهنای صورتم خیس بود….
استادم، تو قطره ایی از این دریا هستی ومن نیز چنینم……..
💐به نام خدایی که توکل کردن (فقط) به اون منو به پادشاهی جهان میرسونه💐
یه چند روزی هست از مسیر دور شدم ، دیروز دیگه بدنم آلارم داد بفهمم و دوباره برگشتم.
اونقد که این فایلو دوست دارم ، از دیروزه دارم هم گوش میکنم ، هم می نویسم ، هم کامنت هاشو میخونم و چقد جالب که چند تا از دوستان که کامنت هاشونو مطالعه کردم اول ریمیکس این فایلو شنیدن ، دقیقا مثل خود من.
مبحث توحید یه خورده ثقیل تره نسبت موضوعات دیگه توی سایت به نظرم و هر کسی تو زمان مناسب خودش هدایت میشه به فایل های توحیدی.
من خودم ۲ سال بعد از آشنایی با استاد ، فایل های توحیدی رو کامل نشستم نگاه کردم و قبل اون بیشتر دنبال درک قانون و باور های ثروتساز بودم ، ولی چیزی که خیلی منو به فکر فرو میبره اینه که من از همون اوایل آشناییم با استاد این ریمیکس این فایلو داشتم و همیشه هم گوش میدادم و خیلی حالمو خوب میکرد.
به نظرم این نشون میده که من از همون اول ، یکی از پاشنه های آشیلم حساب کردن روی غیر خدا بوده ، که با گوش دادن به اون ریمیکس کم کم یخ شرک تو وجودم آب شد و کم کم هدایت شدم به بقیه ی فایل های توحیدی و بعد هر بار گوش دادنش یا نوشتنش حس میکنم هنوز هیچی درک نکردم ازش و هر بار انگار دوباره زنده میشم ، همه چیو یه جور دیگه میبینم و واقعا احساس میکنم خیلی معلق و رها ام ، مثل یه بچه که تو گهواره خوابه ، رها و آرومه و گهواره داره تکون میخوره 🤔 ؛ نمیدونم چه جوری بگمش ، یه حسیه دیگه ، هر کسی یه جوری خودش میفهمه ، من هر بار انگار بهتر میفهممش ، بعضی وقتا هم مثل الآن از مسیر دور میشم و تشنه ی دریافت آگاهی بیشتر میشم .
میگن یه بزرگی یه کتابی رو میخونده و گریه میکرده ،
ازش میپرسن چرا گریه میکنی ؟
میگه چند بار این کتابو خوندم ، هربار که میخونم به این نتیجه میرسم که هیچی ازش نفهمیدم چون هربار یه چیز جدید ازش درک میکنم.
منم یه همچین حسی بهم دست میده وقتی هربار که فایل هارو ، مخصوصا فایل های توحیدی رو میبینم.
هر چی بیشتر میگذره ، من بیشتر حس میکنم که هیچی نمیدونم و باید اجازه بدم تا آگاهی بیشتری وارد ظرف من بشه.
اما باز هم با این که این همه این فایل هارو گوش میکنم و سعی میکنم در عمل ازشون استفاده کنم ، بعضی وقتا یه سوتی هایی میدم ، یه کارایی ازم سر میزنه که شرمنده ی خودم میشم ، باید بیشتر رو خودم کار کنم ، باید بیشتر تکاملمو طی کنم .
اصلا این موضوع تکامل تو همه چیز هست و چقد هم فراموشش میکنم گاهی.
باز هم خدارو شکر میکنم که نسبت به قبل خیلی عملکرد بهتری دارم و به اندازه ای که دارم تکاملمو طی میکنم هی بهتر و بهتر میشم.
از دیروز که این فایلو دوباره گوش دادم و نوشتم و فکر میکردم بهش ، همه ی اطرافیانمو که یه جورایی تو ذهنم بزرگ کرده بودم (شرک خفی) از ذهنم کلا پاک کردم و سعی کردم بدون اینکه کسیو قضاوت کنم ، همه رو دستان خدا ببینم و همه رو عاشقانه دوست داشته باشم ، به خدا انقد رفتار همه باهام بهتر شده که فقط میتونم بگم خدایا شکرت.
البته ناگفته نمونه من روابط خیلی خوبی با همه دارم ، و همه با من با عزت و احترام رفتار میکنن ولی این جنس رفتار آدما خیلی متفاوت تره ، انگار همه میخوان کار هامو انجام بدن ، هر کسی یه جوری بهم عشق میورزه و از جایی که فکرشو نمیکردم ، همین یه ساعت پیش یه نعمتی وارد زندگیم شد ، خیلی خوبه ، کاش بشه همیشه بتونم خودمو به توحید نزدیک کنم .
«چرا نگذاریم یکتا پرستی آنچنان همه ابعاد زندگیمان را آکنده سازد ، که دیگر فضایی برای حساب باز کردن و وابسته شدن به غیر او ، نماند؟!»
خدایا کمک کن همیشه و هر لحظه فقط تو رو بپرستم و از تو فقط یاری بجویم و با تو عشق بازی کنم که همه چیز تویی ، همه چیز تویی ، همه چیز تویی.
دیروز یه پیامی به یه دوستی داده بودم ، منتطر جواب پیامش بودم.
قضیه از این قرار بود که قصد کمک کردن به کسیو داشتم و میخواستم با پیام حالشو بپرسم و در نهایت کمکش کنم.
این بنده خدا طبق معمول اصلا جواب پیام منو نداد و یه جورایی حس کردم که ناراحت شدم از این که جوابمو نداد.
فایلو گوش دادم و یکم فکر کردم ، با خودم گفتم من کی باشم که بخوام به کسی کمک کنم ، خدای من ، خدای اونم هست و به هر کی بخواد کمک میکنه ، پس دیگه کاری بهش ندارم.
همون لحظه یه حسی بهم گفت اگه ناراحت میشی از اینکه فلانی جوابتو نمیده ، یعنی حال خوبتو وابسته به یه شخص دیگه میدونی و اونو تو ذهنت بزرگ کردی.
همون لحظه حسم بهم گفت این آدمو کلا از ذهنت پاکش کن ، گفتم چشم .
دوباره گفت برو شمارشو ، کل پیام هایی که به هم دادینو ، و هرچی که مربوط به اونه رو از گوشیت پاک کن.
سریع همه چیو پاک کردم و تو دلم گفتم ایشالا خدا خودش کمکت کنه و گره های زندگیت باز شه.
خدا شاهده کمتر از یکی دو دقیقه بعدش ، چند تا پیام ازش اومد و معذرت خواهی کرده بود و ازین حرفا ، اصلا انگار این آدمی که پیام داده بود یه نفر دیگه بود ، انقد با احترام و مودب برام نوشته بود که اصلا باورش برام سخت بود که یعنی این همون آدمه که با من اونجوری رفتار میکرد ؟
اما باز هم با این حال ، با کوله باری از مثال و تجربه که هر جا فقط به خودش توکل کردم در های رحمت یکی پس از دیگری باز شدن و هر وقت ازش غافل شدم ، از رحمت و برکت بی نهایتش دور شدم ، گاهی فراموش میکنم اصل چیه و درگیر حواشی میشم که نهایتا منجر به این میشه که جهان میزنه زیر گوشم و بیدارم میکنه.
خدایا ازت ممنونم که خیلی سریع تر از این که کار به جاهای باریک بکشه بیدارم میکنی🙏🏻
استاد جان بی نهایت ازت سپاسگذارم برای این فایل های ارزشمند ❤️🥲
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
از خدا میخوام توحید رو تو دل هممون جاری کنه.
از خدا میخوام کمکمون کنه تا فقط خودشو بپرستیم و فقط از خودش یاری بجوییم.
از خدا میخوام کمکمون کنه تا فقط روی خودش حساب کنیم.
درود بر شما استاد بزرگوارم جناب عباسمنش گرامی و بانو شایستهی عزیز و یکایک شما همفرکانسیهای گلم
اگر به گذشته بازگردم، پر بوده از شرک و چندگانه پرستی. هر کاری میکردم برای این بود که مورد تائید دیگران باشم و نظر دیگران را به خودم جلب کنم. از لباس پوشیدن گرفته تا شاد بودن ظاهری در یک میهمانی، تا رفتن به خانهی کسانی که ازشان خوشم نمیآمد و همین الان هم میهمان ما هستند برای این که همسرم خوشش بیاید و با هم اختلاف پیدا نکنیم، تا خرید یک کت و شلوار و پیراهن و جوراب، تا سخن گفتن در مورد یک مسئله و ابراز دانایی کردن، تا ابراز و تظاهر به آرام بودن و غیره و همهاش شرک بود و بس.
خدایا سپاسگزارم که مرا در این مسیر زیبای آگاهی و شناخت و هدایت گذاشتی تا کمکم از این مسیر شرک جدا شوم و رهایی لحظه به لحظهی خود را از شرک جشن بگیرم.
خدایا شکرت که از وابستگیها به هر کسی جز تو درحال رها شدن هستم. دیگر در حال تلاش هستم که در مورد کسی قضاوت نکنم و کمتر سخن بگویم و کمتر با کسانی ازشان خوشم نمیآید همسخن شوم. کمتر با کسانی که دوست ندارم با آنها بحث کنم حرفی نمیزنم. برای من دیگر مهم نیست که در مورد من چه قضاوتی میکنند. دارم تلاش میکنم که بهطور کامل از وابستگی به غیر خدا جدا شوم. امروز وقتی داشتم برای پرزنت مشتریان احتمالی محصولات بیرون، همه چیز را به خدا واگذار کردم و تصمیم گرفتم که تنها نزد دو نفر از مشتریانی که در فهرستم گذاشتن بودم بروم و تازه فهمیدم که باید همه چیز را به خدا سپرد. این تصمیم را البته در زمانی گرفتم که داشتم همین فایل را میدیدم. وقتی که استاد گفتند که روی هیچ کسی جز خدا حساب نکنید و حتا روی خودتان هم حساب نکنید! دانستم که نباید برای دیدن و پرزنت دو مشتری احتمالی دیگر پافشاری کنم. و اکنون چه اندازه از تصمیمی که گرفتم خوشحالم.
تصمیم گرفتهام که دیگر با هیچ کسی بحث نکنم و تلاش نکنم که کسی را قانع نکنم حتا زمانی که میدانم صد درصد حق با من است. هرکسی آزاد است که هر جور که میخواهد تصمیم بگیرد.
برای نمونه، یکی از دوستانم که قول صد درصد داده بود که با شوقی وصفناپذیر در کسب و کار من کار خواهد کرد و یکی از اعضای بسیار فعال گروه من باشد و تاکنون خلاف آن به اثبات رسیده است را در ذهنم رها کردهام. البته نه اینکه وظایفم در برابر ایشان را انجام ندهم ولی، برای فعال شدن هیچ کسی پافشاری نمیکنم زیرا که هرکسی باید خود برای زندگیاش تصمیم بگیرد و یقین دارم که خدای یگانه و تنها فرمانروای جهانیان بهتر از اینها را در مسیرم میگذارد!!!
با تمام وجودم تلاش میکنم که دیگر هیچ وابستگی حتا به همسرم نداشته باشم!!!
هر کسی که از زندگی من و کسب و کارم برود و یا بیتفاوت باشد، هیچ پافشاری برای بودنش نخواهم کرد و یقین دارم که اگر هر زمانی به هر دلیلی، از زندگیام برود، معنایش این است که برکتی دیگر از خداوند در حال ورود به زندگیام است و به این مسئله یقین صد درصد دارم زیرا که خدای یگانه و تنها فرمانروای جهانیان را منشا همهی نیکیها میدانم و میدانم که او مرا عاشقانه دوست دارد و مرا قضاوت نمیکند و در همه حال مرا میبخشد و من نیز او را آمین زندگیم میدانم و به او و مهر او صد درصد ایمان دارم!!!
خداوند قادر است به شکل همراه، همکار یا مشاوری عالی، وارد زندگیام شود، به شکل مشتری، بازار و ایدهای ثروت آفرین، وارد کسب و کارم شود و جان دوبارهای به آن ببخشد، به شکل دارویی شفا بخش وارد بدنم میشود و البته این به شرطی است که این قدرت را باور کنم به شکلی که در همهی اتم به اتم جانم رفته و در آن غرق باشم!!!
حال که خداوند قادر است به هر شکلی که میخواهم و میتوانم آن را در ذهنم بسازم، وارد تجربه زندگیام شود، پس چرا این قدرت را باور نکنم؟! چرا روی آن حساب نکنم و چرا به این قدرت وابسته نشوم؟!
چرا نگذارم یکتا پرستی آنچنان همه ابعاد زندگیم را آگنده سازد، که دیگر فضایی برای حساب باز کردن و وابسته شدن به غیر او، نماند؟!
خدایا چنان در بند بند وجودم رسوخ کن که جز تو نبینم و به جز تو به هیچ کسی وابسته نشوم و دل ببندم و از هیچ کسی جز تو کمک نخواهم و انتظار نداشته باشم و با هیچ کسی جز تو نباشم!!!
الهی چنان کن سرانجام کار، تو خوشنود باشی و ما رستگار!!!
خدایا برای استاد بزرگوارم جناب عباسمنش گرامی و بانو شایستهی عزیز و یکایک همفرکانسیهای گلم از درگاه پر مهر شما سپاسگزارم.
هروقت طی این 34 روز میام این جمله رو می نویسم( روزشمار تحول زندگی من) با خودم میگم الحق که این اسم برای این دوره برازندست…
دوره ای کامل از فایلهای ناب و پراز اگاهی که از جای جای این سایت اینجا به ترتیب دسته بندی شده و مثل یه هدیه گرانبها در اختیار ماست که هر روز توی این مسیر ثابت قدم بمونیم…
امروز 4 اردیبهشت، روز تولد 40 سالگیه منه….
40 ساااااال، اگه اون 7 سال بچگی رو بذارم کنار، واین 2 سال واندی که تواین سایت هستم، حدود 30 سالم در غفلت گذشت…
چه غفلتی وچه، ولی هرچه بود دیگه گذشت…
در اصل من الان هنوز 3 سالم نشده، چون تولد واقعی من از روزی بود که واردکانال تلگرام خانواده صمیمی عباسمنش شدم و بعدها وارد سایت…
هروقت ادمی در مسیری بیفته که خودش رو بخواد بشناسه وهدف از خلق شدنش رو متوجه بشه ودر راستای هدف آفرینشش، و درک خالقش بربیاد، انموقعه هست که می تونه بگه من تازه متولد شدم…
عمری که در جهل ونادانی و غم واندوه وشرررررک گذشته که جزء عمر آدم حساب نمیشه، اون سالها جزء عمر سوخته وباخته و از دست رفته به حساب میاد…
نه اینکه اون سالها تمایلی در من برای شناخت خودم وخداوند نبوده نه!!!!
اما هرچی فکر میکنم، اون باورها در مورد خداوند، در مورد جهان، در مورد خودم همه اش از بیخ وبن اشتباه بوده، اصلا انگاری من واقعا خواب بودم ومثل اونا که توخواب راه میرن زندگی میکردم….
مثل یه رباط برنامه ریزی شده!!!!
رفتارها وافکار و باورها و گفتارهای تکراری، توخالی، کاذب…..
از وقتی که از طریق شما استادعزیزم قوانین جهان هستی رو وصاحب جهان هستی رو شناختم وبه درک نسبی ازش رسیدم تازه انگار بیدار شدم، انگار هوشیار شدم واختیار زندگیم، اختیار افکار و گفتار و رفتار واحساساتم افتاده دست خودم و من اون اختیار و اجازه ای رو که داده بودم به باورهای غلطی که از گذشتگانم بهم ارث رسیده بود، از ادمهای نااگاه زندگیم، پس گرفتم…
من اختیار خودم رو کامل واگذار کردم به نیروی برترم، به خدایی که داشتم میشناختمش، گاهی طبق اون عادات قدیمی وباورهای اشتباه، و بی ایمانی ، اختیارمو برای چند ساعت یا چند روز ازش پس میگرفتم، باز می دیدم نه ، نمی تونم از پسش برنمیام، دیگه توانشو ندارم، دیگه جونی برام نمونده، که بخوام اختیار دار اموراتم باشم باز اختیارمو واگذار میکردم بخدا، ومیگفتم بیا شریکی انجامش بدیم، آسونهاش برای من، سختهاش برای شما خدای خوبم…
این بده بستون گاهی هنوزم ادامه داره، من هنوز نتونستم که توبعضی موارد تسلیم باشم، شاید برای چند ساعت و چند روز طول بکشه، اما قشنگ متوجه میشم که کاری ازم برنمیاد به تنهایی….
چون من سالها از تکیه برآدمها، برشرایط وبرموقعییت ها وحتی مکانها و زمانها، بدجوری زمین خورده بودم، من له بودم، نابود شده بودم…
هربار که اختیارم رو میدادم دست آدمها و شرایط…
شاید گاهی حس میکردم همه چیز داره خوب پیش میره، ولی یه دفعه جوری همه چیز خراب میشد ورو سرم اوار میشد که تا مدتها نمی تونستم خودم رو جمع وجور کنم…
واقعا بی خدایی با آدمیزاد چه ها که نمیکنه، خدا به این قشنگی، به این قدرتمندی، به این بزرگی، با این شکوه جلال، با اینهمه ثروت و عزت و شرف و سلامتی و خوشبختی دهنده، اصلا عطاء کننده هرچه خیر در جهان هست!!!
انوقت سالها منه مینا، از این ادم به اون آدم، از این شرایط به اون شرایط، از این موقعییت به اون موقعییت، تغییر خدا میدادم تا خداهای زمینی پناه من باشند..
جالبش اینجاست، تا این خدای اصل، یکتا، وتنها رب جهانیان رو پیدا نکنی ونشناسیش تا لب گور هم نمی تونی از اون خداها دست بکشی…
واین خدای قدرتمند، ویکتا و بزرگ وثروتمند و شرافتمند و همه چیز تموم، جاری وساری میشه توی ادمهایی که باهات در ارتباط هستند، توی شرایط، توی موقعییت ها، توی مکانها و زمانها، خوراکیها، پوشیدنی ها، نوشیدنی ها، توی هر چیزی که وجودت می تونه حسش کنه، درکش کنه، چشمات می تونن ببیننش،وگوشهات می تونن بشنونش……
حالا چطوری این خدای بزرگ رو پیدا میکنی؟
چطور باید بشناسیش؟
خیلی راحت، وقتی تسلیمش باشی، وقتی با تمام وجودت صداش بزنی وبگی من نه می تونم نه میدونم، اینکه باور کنی ادمها همه یکی هستند مثل تو، ضعیف، محدود، احساساتی، حسابگر و شکننده و اسیب دیده وآسیب زننده…
اونجاها که میگی من اینو نمی تونم انجامش بدم، میشه برام انجامش بدی؟ هی منتظر نشونه ای می مونی، هی انتظار میکشی، بعد نتیجه ها از راه میرسه، عالی وبه بهترین وشگفت انگیزترین شکل، بعد دوباره و دوباره این سپردنها زیاد میشه، چشم انتظاریها کمتر، اعتمادها بیشتر، وخیالت اسوده تر میشه هر بار، چون برعکس گذشته که همه ولت میکردن، زیر قولشون میزدن، بهت پشت میکردن، جواب خوبیتو با بدی میدادن ویا گاهی اصلا وجودت براشون مهم نبود، حالا خدایی که بهش ایمان پیدا کردی کاری کرده، ادمها بیان وبهت عشق بدن، دوستت داشته باشن، بخوان که همراهیت کنن و….
فرقش اینه که تو دیگه فقط وفقط خدا رو می بینی توی همه ی اون آدمها وشرایط و موقعییت ها…
چون رنگ خدا رو داره، عطر خدارو داره، نه ترس از دست دادن داری، نه ترس ترد شدن، نه ترس تنها شدن، نه ترس تایید نشدن، نه ترس بی پولی وبیماری وبیکاری و ….هیچی…
چون همه اش خداست، اصلا خود خود خداست، خدا مگه تموم میشه؟ میخوابه؟ مریض میشه؟ ناپدید میشه؟ قهر میکنه؟ بد میشه؟ ثروتش تموم میشه؟ عزتش تموم میشه؟ ….نه هیچوقت…
اینها که گفتم، فقط حرف نیست به درکش رسیدم،با تک تک سلولهای وجودم،وخیلی خیلی از شما استاد عزیزم ممنونم که همچین خدایی رو بهم شناسونیدن، وخدارو هزاران بار شاکرم که فرصت شناختش رو بهم داد…
اون اوایل که فایلهای توحیدتون رو گوش میدادم یه کم باور بعضی از توحیدی عمل کردنهاتون برام سخت بود، مخصوصا وقتی میگفتید من هیچ کار خاصی نکردم، هیچ کار فیزیکی سختی انجام ندادم فقط باورهام تغییر کرد وزندگیم تغییر کرد…
حالا مدتهاست بدجوری این حرفهاتون شده حرفهای دل خود من، من تغییر کردم باورهام تغییر کرد، دنیام تغییر کرد، من از چند خدایی به یه خدای واحد رسیدم، که منبع تمام خیر وبرکت و آرامش و سلامتی وامنیت و ثروت و خوشبختی هست…
راضی ام به رضایش…
همینکه بهم توی همین دنیا فرصت پاکسازی وجبران داده هزاران بارشکرش…
ومن مدتهاست خوشبختی رو باتمام وجودم حس میکنم…چون با خداهستم، وخدا بامنه …
خانم سیدپور، خیلی خوشحال شدم نکته های خوبی فهمیدم.خیلی استفاده کردم. خداراشکر میکنم، دوستان خوبی دارم که جاهای را که من ضعف دارم را به من نشان میدهند. من هم این پاشنه آشیل همین نکته های که شما گفتی هست. من هم همیشه تلاش میکنم .
من چون ماهی که در آب دریا شناور هستم و به آن آب محتاج هستم. من دنبال خودم میگردم و من دنبال آب میگردم. من جزئی از دریا هستم.
من ذرهای از خداوند هستم.
من پرندهای هستم که در آسمان پرواز میکنم؛ من بر روی درختان لانه دارم؛ من دنبال آسمان میگردم خیلی راحت در پرواز کنم. من دنبال جایی میگردم که در آن راحت لانه سازی کنم.
من آنه را در اختیار دارم ولی بازم دنبال آن میگردم. من ذرهای از این جهان هستم. خداوند همه چیز است. من ذرهای از وجود خداوند هستم.
این بهترین نشانه تکامل من است؛ من پیله خودم بیرون آمدم، و در حال رشد هستم. میدانم که میتوانم بخزم و بعد دستم را به خداوند بدهم و راه بروم. دنبال نشانه خداوند برم و نرم و نازک ،چُست و چابک در آسمان عشق بازی کنم و الا آخر…
این هم از آمیزه های استادم هست و البته از هدایت های خداوند؛
من همان دانه هستم. که باید در شراط خوب در زیر خاک قرار بگیرم و مدتی صبر کنم تا پوسته ام شل شود و مقاومتش کم شود. آنگاه زائده های ریشهای شروع کند از من بیرون بیاید و در بین ذرات خاک و سنگ های رشد کند و خودرا به آنها بگیرد.
من بایدبه اندازه کافی قدرتمند شوم و کم کم از دل سیاهی خاک بیرون بیایم.
ذره ذره از خاک فاصله بگیرم تا جایی که مثل درختان تنومند سر در آسمان داشته باشم.
این بدست نمیآید جز باصبر کردن و ایمان داشتن به خداوند هادی.
باید هزینه و بهای آنرا پرداخت.
من باید زمان بگذارم.
من باید تسلیم خداوند باشم.
من باید آماده هدایت باشم.
من ذرهای از خداوند هستم. خداوند همواره وهرلحظه با من حرف میزند و مرا دائم راهنمایی میکند.
من تلاش میکنم تا خداوند را به عنوان قدرتمندترین، قدرت هستی بشناسم.
من تلاش میکنم ربّم را به عنوان فرمانروای قدرتمند جهان درک کنم و تسلیمش باشم.
من تلاش میکنم که بفهمم خداوند از من بیشتر میخواهد که من ثروتمندتر بشوم.
من تلاش می کنم به خداوند نزدیکتر شوم،
و ماهی وجودم را در دریای روشن خداوند ببینم،
پرنده زیبای وجودم را در جهان پر از ثروت ونعمت دریابم.
واقعاً از صمیم قلب خوشحالم که دوستانی مثل شما دارم.
بسیار بسیار از داشتن استادی مثل سید به خودم میبالم.
خداراشکر.
خداراشکر به خاطر هدایت خداوند.
خداراشکر به خاطر خود خداوند.
من به خداوند اعتماد دارم.
خداوند توانا است.
خدای من بینهایت ثروتمند است.
خدای من بینهایت بخشنده است و همواره در حال بخشش است.
خدارو هزاران بار شکر، که اینجا توی این سایت اگه راهنما وفرستاده ای مثل استاد عزیزمون هست که مارو هدایت کنه، در کنارش هزاران انسان ره یافته وهدایت شده هم مثل تک تک شما دوستان عزیزم هستند که تثبیتی باشند بر مسیری که استادمون هدایتمون میکنه، دیدگاه های هر کدوم از دوستان عزیزم منو هربار ببیشتر به یقین میرسونند که راه رسیدن به یکتاپرستی و خوشبختی دقیقا از همین مسیر عبور میکنه …
درود بر شما درود بر این آگاهی ناب درود بر این نوری که بما دادی ممنونم ازت بابت کامنت زیباتون خیلی لذت بردم دلم گرم شد به این خدای مهربون خدایی که گفتی عشق خدایی که نور خدایی که همه چیه خدایی که شریکته اربابته رییسته کارفرماته خیلی لذت بردم اونجا که گفتی من کارمو باهاش شریک میشم آسونا رو خودم انجام میدم سختاشو میدم به اون شریک مهربانم خیلی ایده باحالی بود ممنونم ازت مینا خانم گل خواهر گلم خیلی ممنونم ازتون خداروشکر میکنم برای وجود شما دوستان آگاهم دوستانی که براحتی از رشدشون از نورشون دلگرم میشیم برای حضور تک تکتان خداروشکر میکنم سپااااااس از خدای درونت که تونستی باهاش رفیق بشی که چه آگاهی نابی بهتون داد که به ما هدیه اش بدین برای موفقیتتان خداروشکر میکنم دوست خوبم چقد لذت بخشه به خدا وصل شدن که تا لحظه مرگت نمیخوای ولش کنی خدایا خودتو بما نشون بده خدایا کمک کن ترو بشناسیم خداجونم خداروشکرررر
سپاس دوباره از شما زنده باشی و پیروز و سرافراااااااز
من اگه شبانه روز بشینم وبخوام از حسیکه دارم، نسبت به همین سر سوزن شناختی که از خداوند بدست آوردم بنویسم هر روز می تونم یه کتاب چندصد صفحه ای بنویسم و همینطور اشک ریزان و شادان خدامو به تصویر بکشم…
چون همیشه ارزوم بوده وهست به درکی که سیدحسین عباسمنش از خداوند رسیده برسم، درکی که باعث بشه اینهمه سال بیای و باعشق بخوای این خدایی رو که پیدا کردی ، خدایی رو که بهت همه چیز عطاء کرده رو به دیگران بشناسونی….
من با همین سرسوزن شناخت عظمت وبزرگی خدا دیوانه و مجنون شدم، عاشق وشیدا شدم، این حس آرامش وامنیتی که دارم با تمام ثروت دنیا برام برابری میکنه…
اینکه از خودم از همه ی آدمها وموقعییت ها وشرایط کنده شدم و چسبیدم به قدرتی که هرچه خیرو خوشی هست از اوست…
خودمو ول کردم تو بغلش، وجوری منو در آغوش گرفته که گاهی حس میکنم اصلا تواین جهان نیستم و فقط من هستم و فقط خودش هست…
توصیفش سخته اگه بخوای برای کسی توضیحش بدی که درکش نکرده هنوز، اما تک تک دوستانم تواین سایت میدونم هرکسی به اندازه باورش به اندازه ایمانی که بهش آورده تونسته این حس قشنگی رو که استاد عزیزمون سالهاست دارن فریاد میزنن درک کنه…
اینها گفتنی نیست، باید درکش کرد…
باید بهش رسید…
امیدوارم تک تکمون در مسیر همواره به لطف الله مهربان ثابت قدم باشیم انشالله
خداوند هر وقت من خوابم بیدار است هروقت دور میشوم او همچنان منتظره باز گشتم است هرگز درهای برگشت را بسته نگه نمیدارد
خداوند برای بازگشت جا و مکانی مشخص نکرده است
در داستان توبه نسوح بزرگی خداوند که اگر صدبار توبه شکستی باز با آغوشه باز منتظرت هست کاملا واضح است
هرگز برای بازگشت به سمتش دیر نیست هرگز برای برگشتن به اصل خویش دیر نشده
خداوند زمان و مکان ندارد او رئیس شرکت نیست که برای تاخیرم تنبیهم کند
حتی وقتی فراموشش میکنم او باز به یاده من است در پیچیده ترین گرفتاری ها باز الهامم میدهد
خداوند تنها انرژی است که همان مقدار که درکش میکنم و میپذیرمش واکنش نشان میدهد
برایه همین است که این دوگانگی زیبا در جهان وجود دارد، برای شب روز، برای بیماری سلامتی، برای فقرثروت برای کند ها سرعت، برای غلط ها درست، برای کوچکها بزرگ، برای غم ها شادی، برای سنگینی ها سبک، برای دورها نزدیکی، برای غریبه ها آشنا، برای ترسوها جرعت، برای خروجها ورود، برای غروبها طلوع برای…
و این دوگانگی فقط با باورهایمان انتخاب میشود، هرکه در هرکجا که هست دقیقا جای درستش میباشد
خداوند دسته کسی را بیشتر و دسته کسی را کمتر نمیگیرد
خداوند به یک اندازه میبخشد برای همه فقط کافیست که قبولش کنم با تمام وجود
فقط کافیست که طوری بپذیرمش که بین من و او فاصله ای نباشد
خداوند با جنبه ترین است هرچقدر که بخواهم میدهد
خداوند مسخر میکند زمین و آسمانهارا برایه من
وجوده من در این دنیا سهم ندارد بلکه تمامه جهان سهمه من است فقط کافیست برایش قدمی بردارم
تنها زمانی باورهایم با خواسته هایم هماهنگ میشود که قدرتش را باور کنم
(باور) کلمه ای که تا چندی پیش برایم فقط یه اصطلاح بود اما حالا یه کتاب پر بار است
خداوند اشیا نیست که یکجا باشدو یکجا دیگر نه
خداوند انسان نیست که یک روز بی حال باشدو یک روز خوشحال
منبع شادی و رزقو روزیو خوشبختیو ثروت و سلامتی نامش رب است
هرچه که خوبست در او خلاصه شده، حال با درخواست من از خوبیهایش میبخشد
بی حسابو کتاب!!
بی انکه بگوید تو پرو شده ای بی انکه بگوید بس است
تا چندی پیش فقط نامش راشنیده بودم، اما حالا او برایم یک نام نیست بلکه یک وابستگی شیرین است
به جای گله کردن از او فقط شکر گذارش هستم تا معجزه ها رخ دهد
بعضی وقتها غافل گیرم میکند وقتهایی که حواسم نیست و جوری نعمتم میدهد که چشمانم خیره میماند
تازه معنای اشک شوق را فهمیدم معنای خوشحالیه از ته دل
بنام خالق تمام جهان هستی و قوانین بدون تغییر در این جهان.
بنام خالق انسان و تمام موجودات جهان هستی و برگزیدن انسان به عنوان اشرف مخلوقات خداوند.
سپاسگزارم از خداوندی که در هر لحظه حامی و هادی من است به سمت بهترین ها.
سپاسگزارم از استاد عباسمنش عزیزم که صدا و دستی از دستان خداوند در زندگی من برای شناخت خداوند و قوانین جهان هستی و درک و عمل به این قوانین هستن.
سپاسگزارم از خانوم شایسته توانمند و قدرتمند و خانواده صمیمی عباسمنش که حامی من در درک بهتر قوانین خداوند هستند.
سپاسگزارم از خداوند عزیزم که من را به این مسیر زیبا هدایت کرد تا بتوانم هر روز بهتر باشم و بهتر زندگی کنم و جهان اطرافم را بهتر کنم.
روز شمار تحول زندگی من روز 34 و دوازدهم اردیبهشت 1402 ( روز دوم)
وقتی که من جز روی خدا حساب کنم یعنی شرک می ورزم.
خدا همه چیز است.
شرک یعنی مورچه سیاه روی سنگ سیاه در دل سیاهی شب.
توحید عملی یعنی منشاء همه چیز خداوند است.
داشتم فکر میکردم که وقتی فرکانس من روی خدا تنظیم شود و فقط به خدا باور داشته باشم و فقط روی خدا حساب باز کنم بدون اینکه ذره ای شرک داشته باشم چه بهشتی در دنیا و آخرت در زندگی من جاری و ساری میشود.
کامنت یکی از دوستان رو میخوندم گفته بودن بعد از 5 سال معنی بخشنده بودن خداوند رو در بسم الله الرحمن الرحیم متوجه شدن یعنی بخشیدن و عطای نعمت های فراوان خداوند به مخلوقاتش.
وقتی فقط به خداوند تکیه کنی و وابسته اش شوی و یا بهتر از آن وقتی عاشقش شوی به جمله حسبی الله می رسی.
پس هرگاه مردم رو گردانیدند بگو: خدا مرا کفایت است که جز او خدایی نیست، من بر او توکل کردهام و او رب عرش بزرگ است.
خدایی دارم که روزی رسان من است.
خدایی دارم که هر لحظه عمرم از ابتدا تا انتها در دستان اوست.
خدایی دارم که هرچه بخواهم برایم فراهم میکند و چیزی نیست که بخواهم که نداشته باشد یا نتواند فراهم کند.
من چند سالی است که این خدا را میشناسم و هر روز بهتر می شناسمش.
امیرعلی یادت باشه باید به خدا اعتماد کنی فقط خدا است.
خدا پدر و مادر میشه دوست و خانواده میشه همراه و همنشین میشه، پول و ثروت میشه، قدرت میشه شجاعت میشه علم میشه و هر چیزی که فک کنی ساعت ماشین خونه و هر چیزی که تو این دنیا و بعد از این دنیا بخواهی میتونه باشه چون او همه چیز است.
استاد عزیزم سپاسگزارم از لحظه لحظه زندگی شما از بدو تولدت که این تکامل رو طی کردی که خدا رو به من دوباره شناساندی.
سپاسگزارم از خدای عزیزم که همیشه و هر لحظه بهم آرامش میده سلامتی میده ثروت میده همه چیزم تویی خدایا ممنونتم.
اگه الان من رو با خودت ببری راضی و خشنودم خدایا من میخوام تسلیم تو باشم.
من نمیدانم و نمیتوانم تو دانایی و توانایی تو خواسته هایم رو میدانی تو از افکارم خبر داری از درونم آگاهی.
سلام استاد ، در اداره دارایی هستم که فایل جدید از شما دیدم و مثل همیشه ذوق کردم و با اینکه فعلا فقط توضیحات را خوندم بحدی آروم شدم که دلم میخواد تمام زندگیم را به دست خدا بسپارم و لحظه ای خودم را تنها نبینم که احساس تنهایی و بی کسی بارزترین نشانه وجود شرک هست ، استاد خیلی درباره خدا و کتاب آسمانی برای ما صحبت کنید ، بی صبرانه منتظرم کارم تمام بشه و فایل را ببینم ، سپاسگزارم
با سلام خدمت استاد عزیز و همراهان خانواده عباس منش
واقعا خدا رو سپاسگذارم که منو به این راه هدایت کرد.از استاد ممنون به خاطر این ده تا فایل تاثیر گذار توجه به نکات مثبت مخصوصا فایل نه و ده.واقعا من به چنین فایل هایی و راهنمایی هایی در مورد توحید عملی نیازمندم.من از موقعی که با شما اشنا شدم دیدگاهم نسبت به همه چیز عوض شده مخصوصا پروردگار خودم .با تمام اون چیزایی که تو کتابای دینی خوندیم و کسایی به ظاهر مومن به من گفتن خیلی فرق میکنه.از استاد عزیزم خواهش میکنم که روی این مسئله بیشتر بمونن و فایلای خیلی بیستری از ایمان به خداوند و اینکه چطور ایمانمون بیشتر بشه و بیشتر باورش کنیم برامون بزارن.مطمئنم کسی که این موضوع رو درک کنه سعادت مند در دنیا و اخرت خواهد بود همونطور که خود استاد گفتند با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش و هرچه خواهی کن. ودر اخر به استاد عباس منش صمیمانه تبریک میگم به خاطر اینکه تونسته به چنین درک بالایی از خداوند برسه امیدوارم دستی باشید از طرف خداوند که من رو هم به این راه هدایت کنه.
برای توصیف این ویدئوی زیبا و بسیار آموزنده استاد بزرگوارم در رابطه با مسئله مهم و حیاتیِ توحید عملی ، فقط به قسمتی از مناجاتهای خواجه عبدالله انصاری (علیه رحمه) در کتاب ” الهی نامه” ایشان بسنده میکنم:
الهی! در جلال رحمانی، در کمال سبحانی، نه محتاج زمانی، و نه آرزومند مکانی؛ نه کس به تو ماند، و نه تو به کس مانی، پیداست که در میان جانی، بل جان زنده به چیزی است که تو آنی.
الهی! یکتای بیهمتایی، قیّوم توانایی، بر همه چیز بینایی، در همه حال دانایی، از عیب مصفّایی، از شریک مبرّایی، اصل هر دوایی، داروی دلهایی، شاهنشاه فرمانفرمایی، معزّز به تاج کبریایی، مسندنشین استغنایی، خطبه الوهیت را سزایی، به تو زیبد ملک خدایی.
الهی! نام تو، ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو ما را امان، لطف تو ما را عیان.
الهی! ضعیفان را پناهی، قاصدان را بر سر راهی، مؤمنان را گواهی، چه عزیز است آن کس که تو خواهی.
یا رب، دل پاک و جان آگاهم ده
آه شب و گریه سحرگاهم ده
در راه خود اول ز خودم بیخود کن
بیخود چو شدم، ز خود به خود راهم ده
الهی! از نزدیک نشانت میدهند و برتر از آنی و دورت پندارند و نزدیکتر از جانی. تو آنی که خود گفتی، و چنان که خود گفتی، آنی: موجود نفسهای جوانمردانی، حاضر دلهای ذاکرانی.
الهی! جز از شناخت تو، شادی نیست، و جز از یافت تو، زندگانی نه. زنده بیتو، چون مرده زندانی است، و زنده به تو، زنده جاویدانی است.
الهی! فضل تو را کران نیست، و شکر تو را زبان نیست.
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
الهی! گرفتار آن دردم که تو داروی آنی، بنده آن ثنایم که تو سزاوار آنی. من در تو چه دانم؟ تو دانی. تو آنی که مصطفی گفت. من ثنای تو را نتوانم شمرد، آن گونه که تو خود بر نفس خویش ثنا گفتی.
الهی! جمال توراست، باقی زشتاند، و زاهدان مزدوران بهشتاند!
در دوزخ اگر وصل تو در چنگ آید
از حال بهشتیان مرا ننگ آید
ور بی تو به صحرای بهشتم خوانند
صحرای بهشت بر دلم تنگ آید
الهی! با تو آشنا شدم، از خلایق جدا شدم و در جهان شیدا شدم؛ نهان بودم، پیدا شدم. الهی! هر که تو را شناخت، هر چه غیر تو بود بینداخت.
هر کس که تو را شناخت، جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی، هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟
الهی! از کُشته تو، بوی خون نیاید، و از سوخته تو بوی دود؛ چرا که سوخته تو، به سوختن شاد است و کشته تو، به کشتن خشنود.
الهی! دلی ده که در آن آتش هوا نبُود، و سینهای ده، که در آن زرق و برق و ریا نبُود.
الهی! اگر یک بار گویی: «بنده من»، از عرش بگذرد خنده من.
الهی! بر هر که داغ محبت خود نهادی، خرمن وجودش را به باد نیستی دردادی.
الهی! من کیستم که تو را خواهم؟ چون از قیمت خود آگاهم. از هر چه میپندارم کمترم، و از هر دمی که میشمارم، بدترم.
الهی! فراق، کوه را هامون کند، هامون را جیحون کند، جیحون را پر خون کند. دانی که با این دل ضعیف چون کند!
الهی! اگر مستم و اگر دیوانهام، از مقیمان این آستانهام؛ آشنایی با خود ده که از کائنات بیگانهام.
الهی! در سر آب دارم، در دل آتش، در ظاهر ناز دارم، در باطن خواهش. در دریایی نشستم که آن را کران نیست؛ به جان من، دردی است که آن را درمان نیست؛ دیده من بر چیزی آید که وصف آن بر زبان نیست!
پیوسته دلم دم از رضای تو زند
جان در تن من نفس برای تو زند
گر بر سر خاک من گیاهی روید
از هر برگی، بوی وفای تو زند
الهی! اگر خامم، پختهام کن، و اگر پختهام، سوختهام کن.
الهی! مکُش این چراغ افروخته را، و مسوزان این دل سوخته را، و مدر این پرده دوخته را، و مران این بنده آموخته را.
الهی از آن خوان که از بهر خاصان نهادی، نصیب من بینوا کو؟ اگر میفروشی، بهایش که داده؟ و گر بیبها میدهی، بخش ما کو؟
تو لاله سرخ و لؤلؤ مکنونی
من مجنونم، تو لیلیّ مجنونی
تو مشتریان بابضاعت داری
با مشتریان بیبضاعت چونی؟
ای کریمی که بخشنده عطایی، و ای حکیمی که پوشنده خطایی، و ای صمدی که از ادراک ما جدایی، و ای احدی که در ذات و صفات بیهمتایی، و ای قادری که خدایی را سزایی، و ای خالقی که گمراهان را راهنمایی؛ جان ما را صفای خود ده، و دل ما را هوای خود ده، و چشم ما را ضیای خود ده، و ما را از فضل و کرم خود آن ده، که آن به.
این بنده چه داند که چه میباید جُست؟
داننده تویی هر آنچه دانی، آن ده
الهی! فرمودی که در دنیا بدان چشم که در توانگران مینگرند، به درویشان و مسکینان نگرند. الهی! تو کریمی و اولا تری که در آخرت بدان چشم که در مطیعان نگری، در عاصیان نگری.
الهی! آنچه تو کشتی، آب ده، و آنچه عبدالله کشت، بر آب ده.
الهی! مگوی چه آوردهاید که درویشانیم، و مپرس چه کردهاید که رسوایانیم.
الهی! ترسانم از بدی خود؛ بیامرز مرا به خوبی خود.
الهی! علمی که افراشتی، نگونسار مکن، و چون در آخر عفو خواهی کرد، در اول شرمسار مکن.
الهی! همه از تو ترسند و عبدالله از خود؛ زیرا که از تو همه نیکی آید و از عبدالله بدی.
الهی! گر پرسی، حجّت نداریم؛ و اگر بسنجی، بضاعت نداریم؛ و اگر بسوزی، طاقت نداریم.
الهی! اگر تو مرا به جرم من بگیری، من تو را به کرم تو بگیرم، و کرم تو از جرم من بیش است.
الهی! از پیش خطر و از پس راهم نیست؛ دستم گیر که جز تو پناهم نیست.
الهی! گهی به خود نگرم، گویم: از من زارتر کیست؟ گهی به تو نگرم، گویم: از من بزرگوارتر کیست؟
الهی! اگر طاعت بسی ندارم، در دو جهان جز تو کسی ندارم.
الهی! همچون بید به خود میلرزم، که مبادا آخر به جویی نیرزم!
الهی! مگو چه آوردهای که رسوا شوم، و مپرس چه کردهای که دروا شوم.
الهی! چون در تو نگرم، از جمله تاجدارانم و تاج بر سر؛ و چون بر خود نگرم، از جمله خاکسارانم و خاک بر سر.
الهی! چون یتیم بیپدر گریانم،
درمانده در دست خصمانم،
خسته گناهم و از خویش بر تاوانم،
خراب عمر و مفلس روزگار، من آنم.
الهی! از دو دعوی به زینهارم، و از هر دو، به فضل تو فریاد خواهم: از آنکه پندارم به خود چیزی دارم، یا پندارم که بر تو حقّی دارم.
الهی! ما در دنیا معصیت میکردیم، دوست تو ـ محمد ـ غمگین میشد و دشمن تو ابلیس شاد. اگر فردای قیامت عقوبت کنی، باز دوست تو غمگین شود و دشمن تو شاد. دو شادی به دشمن مده، و دو اندوه بهر دل دوست منه.
الهی! همه از «حیرت» به فریادند، و من از حیرت شادم. به یک «لبّیک» درب همه ناکامی بر خود بگشادم، دریغا روزگاری که نمیدانستم تا لطف تو را دریازم. الهی! چون حاضری چه جویم؟ و چون ناظری، چه گویم؟
الهی! هر روز که برمیآید، ناکسترم، و چنان که پیش میروم، واپسترم!
الهی! تو بساز که دیگران ندانند، و تو بنواز که دیگران نتوانند.
الهی! بیزارم از آن طاعتی که مرا به عُجب آرد، و بنده آن معصیتم که مرا به عذر آورد.
الهی! دانایی ده که از راه نیفتم، و بینایی ده که در چاه نیفتم.
الهی! هر که را عقل دادی، چه ندادی؟ و هر که را عقل ندادی، چه دادی؟!
الهی! هر که را خواهی براُفتد، گویی با دوستان تو دراُفتد.
با صنع تو هر مورچه، رازی دارد
با شوق تو هر سوخته نازی دارد
ای خالق ذوالجلال، نومید مکن
آن را که به درگهت نیازی دارد . . .
===============================================================================
در پناه خالق متعال و همراه با راهنمایی ها و تعالیم آسمانی استاد عباس منش عزیزمان، شاد – مهربان – سلامت – ثروتمند و خوشبخت در دنیا و آخرت باشید . . .
سلام استاد عزیز
استاد تمام محصولات و فایل های که تهیه شده همیشه از توحید و یکتا پرستی صحبت کردید اما فایل های جدید که به روی سایت میاد خیلی بیشتر این موضوع دیده میشه و چقدر باورهای قوی ایجاد میکنه من به شخصا احساس میکنم خیلی خیلی باورهام در مورد خدا قوی تر داره میشه و احساس خیلی بهتری دارم . امیدوارم بقیه فایل ها که از این پس ضبط میشود مثل فایل فقط روی خدا حساب کن – یا فایل 6 -10سریال تمرکز به روی نکات مثبت باشه . خیلی به ما کمک میکنه که دراین مسیر بمونیم و مهمترین اصل زندگیمون فراموش نکنیم .سپاسگزارم
سلام استاد عزیزم وخانم شایسته مهربان
سلام دوستان خوبم
دراین قسمت با خواندن دیدگاه آقای روشن عزیز، من هم به یاد گذشته افتادم که چطور با حساب کردن بروی دیگران سیلی محکمی خوردم که هنوزم زنگش توی گوشمه
سال 91 بود که همسرم توی کارش کم وبیش موفق بود تااینکه مایه جایی واسه پیشرفت بیشتر روی دایی همسرم حساب باز کردیم وپیشنهاد یک کار تولیدی با سرمایه از دایی وکار از ما دادیم، ایشون استقبال کردند وبا دادن مبلغ بیست ملیون باهم شریک شدیم در سود تولیدی، همسرم مکانی را در جایی پرت اجاره کرد، بخاطر اجاره بهای کم، وکلی دستگاه وتجهیزات برای تولید خرید، دایی همسرم، ازما یک چک بیست ملیونی گرفت، چند فقره چک هم گرفت که با سود پنج درصد محاسبه میشد اون سود بیست ملیون وهر چند ماه باید یکی از اون چکها رو پاس میکردیم، به قول آقای روشن، دیگه دایی شده بود بت زندگیه ما، طوری که هر کاری میخواستیم انجام بدیم با ایشون مشورت میکردیم، میگفتیم فرشته ی نجاتمون، شراکتش سکوی پرتابمونه،خلاصه اینکه از خودمون وحتی خدای خودمون غافل شدیم….
یه روز دزد به محل تولیدی زد وکلا اونجاروجارو زد برد، دایی وقتی فهمید خودشو کشید کنار…..
علی موندوحوضش
دایی بود وچکهای ریز ودرشت همسرم دستش
دوسال تمام ما سود تولیدی نداشته رو بهش میدادیم، تا اینکه من یه روز حساب کردم دیدم بیشتر از بیست ملیون تو این دوسال بهش پول دادیم،بهش گفتم دایی جان باهم تسویه هستیم، میخام بیام چک درشته و چندتا چک باقی مونده رو بگیرم…..
یه روز درب مغازه ی همسرم بودم که دایی با مامور اومد به دست همسرم دستبند زدن بردنش…..
آره دوستان اینه اون زنگی که گفتم بت ما دایی جان، با اون سیلی تو گوش ما نواختن.
استاد هر وقت فایل فقط روی خدا حساب کن رو میبینم وکلا هر وقت هر فایل دیگه ای از شمارو گوش میکنم، صدای دلنواز توحید ویگانه پرستی، آهنگ آرامبخش گوشمو وجودم میشه، مخصوصاً تو قسمت قبلی سفرنامه که فایلهای صوتی آرامش در پرتو آگاهی رو دانلود کردم وگوش کردم واقعا باتمام ذرات وجودم حس کردم این خداونده که داره باهام صحبت میکنه، صداتون چقدرالهی شده بود استاد، بی اختیار به بی وزنی رسیدم، لحظه یی به خودم اومدم که تمام پهنای صورتم خیس بود….
استادم، تو قطره ایی از این دریا هستی ومن نیز چنینم……..
💐به نام خدایی که توکل کردن (فقط) به اون منو به پادشاهی جهان میرسونه💐
یه چند روزی هست از مسیر دور شدم ، دیروز دیگه بدنم آلارم داد بفهمم و دوباره برگشتم.
اونقد که این فایلو دوست دارم ، از دیروزه دارم هم گوش میکنم ، هم می نویسم ، هم کامنت هاشو میخونم و چقد جالب که چند تا از دوستان که کامنت هاشونو مطالعه کردم اول ریمیکس این فایلو شنیدن ، دقیقا مثل خود من.
مبحث توحید یه خورده ثقیل تره نسبت موضوعات دیگه توی سایت به نظرم و هر کسی تو زمان مناسب خودش هدایت میشه به فایل های توحیدی.
من خودم ۲ سال بعد از آشنایی با استاد ، فایل های توحیدی رو کامل نشستم نگاه کردم و قبل اون بیشتر دنبال درک قانون و باور های ثروتساز بودم ، ولی چیزی که خیلی منو به فکر فرو میبره اینه که من از همون اوایل آشناییم با استاد این ریمیکس این فایلو داشتم و همیشه هم گوش میدادم و خیلی حالمو خوب میکرد.
به نظرم این نشون میده که من از همون اول ، یکی از پاشنه های آشیلم حساب کردن روی غیر خدا بوده ، که با گوش دادن به اون ریمیکس کم کم یخ شرک تو وجودم آب شد و کم کم هدایت شدم به بقیه ی فایل های توحیدی و بعد هر بار گوش دادنش یا نوشتنش حس میکنم هنوز هیچی درک نکردم ازش و هر بار انگار دوباره زنده میشم ، همه چیو یه جور دیگه میبینم و واقعا احساس میکنم خیلی معلق و رها ام ، مثل یه بچه که تو گهواره خوابه ، رها و آرومه و گهواره داره تکون میخوره 🤔 ؛ نمیدونم چه جوری بگمش ، یه حسیه دیگه ، هر کسی یه جوری خودش میفهمه ، من هر بار انگار بهتر میفهممش ، بعضی وقتا هم مثل الآن از مسیر دور میشم و تشنه ی دریافت آگاهی بیشتر میشم .
میگن یه بزرگی یه کتابی رو میخونده و گریه میکرده ،
ازش میپرسن چرا گریه میکنی ؟
میگه چند بار این کتابو خوندم ، هربار که میخونم به این نتیجه میرسم که هیچی ازش نفهمیدم چون هربار یه چیز جدید ازش درک میکنم.
منم یه همچین حسی بهم دست میده وقتی هربار که فایل هارو ، مخصوصا فایل های توحیدی رو میبینم.
هر چی بیشتر میگذره ، من بیشتر حس میکنم که هیچی نمیدونم و باید اجازه بدم تا آگاهی بیشتری وارد ظرف من بشه.
اما باز هم با این که این همه این فایل هارو گوش میکنم و سعی میکنم در عمل ازشون استفاده کنم ، بعضی وقتا یه سوتی هایی میدم ، یه کارایی ازم سر میزنه که شرمنده ی خودم میشم ، باید بیشتر رو خودم کار کنم ، باید بیشتر تکاملمو طی کنم .
اصلا این موضوع تکامل تو همه چیز هست و چقد هم فراموشش میکنم گاهی.
باز هم خدارو شکر میکنم که نسبت به قبل خیلی عملکرد بهتری دارم و به اندازه ای که دارم تکاملمو طی میکنم هی بهتر و بهتر میشم.
از دیروز که این فایلو دوباره گوش دادم و نوشتم و فکر میکردم بهش ، همه ی اطرافیانمو که یه جورایی تو ذهنم بزرگ کرده بودم (شرک خفی) از ذهنم کلا پاک کردم و سعی کردم بدون اینکه کسیو قضاوت کنم ، همه رو دستان خدا ببینم و همه رو عاشقانه دوست داشته باشم ، به خدا انقد رفتار همه باهام بهتر شده که فقط میتونم بگم خدایا شکرت.
البته ناگفته نمونه من روابط خیلی خوبی با همه دارم ، و همه با من با عزت و احترام رفتار میکنن ولی این جنس رفتار آدما خیلی متفاوت تره ، انگار همه میخوان کار هامو انجام بدن ، هر کسی یه جوری بهم عشق میورزه و از جایی که فکرشو نمیکردم ، همین یه ساعت پیش یه نعمتی وارد زندگیم شد ، خیلی خوبه ، کاش بشه همیشه بتونم خودمو به توحید نزدیک کنم .
«چرا نگذاریم یکتا پرستی آنچنان همه ابعاد زندگیمان را آکنده سازد ، که دیگر فضایی برای حساب باز کردن و وابسته شدن به غیر او ، نماند؟!»
خدایا کمک کن همیشه و هر لحظه فقط تو رو بپرستم و از تو فقط یاری بجویم و با تو عشق بازی کنم که همه چیز تویی ، همه چیز تویی ، همه چیز تویی.
دیروز یه پیامی به یه دوستی داده بودم ، منتطر جواب پیامش بودم.
قضیه از این قرار بود که قصد کمک کردن به کسیو داشتم و میخواستم با پیام حالشو بپرسم و در نهایت کمکش کنم.
این بنده خدا طبق معمول اصلا جواب پیام منو نداد و یه جورایی حس کردم که ناراحت شدم از این که جوابمو نداد.
فایلو گوش دادم و یکم فکر کردم ، با خودم گفتم من کی باشم که بخوام به کسی کمک کنم ، خدای من ، خدای اونم هست و به هر کی بخواد کمک میکنه ، پس دیگه کاری بهش ندارم.
همون لحظه یه حسی بهم گفت اگه ناراحت میشی از اینکه فلانی جوابتو نمیده ، یعنی حال خوبتو وابسته به یه شخص دیگه میدونی و اونو تو ذهنت بزرگ کردی.
همون لحظه حسم بهم گفت این آدمو کلا از ذهنت پاکش کن ، گفتم چشم .
دوباره گفت برو شمارشو ، کل پیام هایی که به هم دادینو ، و هرچی که مربوط به اونه رو از گوشیت پاک کن.
سریع همه چیو پاک کردم و تو دلم گفتم ایشالا خدا خودش کمکت کنه و گره های زندگیت باز شه.
خدا شاهده کمتر از یکی دو دقیقه بعدش ، چند تا پیام ازش اومد و معذرت خواهی کرده بود و ازین حرفا ، اصلا انگار این آدمی که پیام داده بود یه نفر دیگه بود ، انقد با احترام و مودب برام نوشته بود که اصلا باورش برام سخت بود که یعنی این همون آدمه که با من اونجوری رفتار میکرد ؟
اما باز هم با این حال ، با کوله باری از مثال و تجربه که هر جا فقط به خودش توکل کردم در های رحمت یکی پس از دیگری باز شدن و هر وقت ازش غافل شدم ، از رحمت و برکت بی نهایتش دور شدم ، گاهی فراموش میکنم اصل چیه و درگیر حواشی میشم که نهایتا منجر به این میشه که جهان میزنه زیر گوشم و بیدارم میکنه.
خدایا ازت ممنونم که خیلی سریع تر از این که کار به جاهای باریک بکشه بیدارم میکنی🙏🏻
استاد جان بی نهایت ازت سپاسگذارم برای این فایل های ارزشمند ❤️🥲
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
از خدا میخوام توحید رو تو دل هممون جاری کنه.
از خدا میخوام کمکمون کنه تا فقط خودشو بپرستیم و فقط از خودش یاری بجوییم.
از خدا میخوام کمکمون کنه تا فقط روی خودش حساب کنیم.
محمد عزیز سلام
جنس پیامت خیلی نزدیک به حال و هوای این فایل بود خیلی لذت بردم از خوندن پیامت..
اون قسمتی که گفتی بحث های توحیدی ثقیل تر از بحثای دیگه است و هر کسی در زمان مناسب خودش بهش برخورد میکنه واقعا به این حرفت ایمان دارم.
امروز ریشه هایی از شرک رو تو وجودم پیدا کردم که تا اعماق وجودم رخنه کرده.وقتی فایل رو گوش دادم انگار یه پرده ای حجاب شده بود بین منو درک کردن…
فکر میکنم خییییلی جای کار دارم خیییییلی باید این فایلو گوش کنم تا درکش کنم …
بسیار ازت ممنونم محمد عزیز همیشه کامنتات نظرمو جلب میکنه و با عشق میخونمشون
لایق بهترینهایی
درود بر شما استاد بزرگوارم جناب عباسمنش گرامی و بانو شایستهی عزیز و یکایک شما همفرکانسیهای گلم
اگر به گذشته بازگردم، پر بوده از شرک و چندگانه پرستی. هر کاری میکردم برای این بود که مورد تائید دیگران باشم و نظر دیگران را به خودم جلب کنم. از لباس پوشیدن گرفته تا شاد بودن ظاهری در یک میهمانی، تا رفتن به خانهی کسانی که ازشان خوشم نمیآمد و همین الان هم میهمان ما هستند برای این که همسرم خوشش بیاید و با هم اختلاف پیدا نکنیم، تا خرید یک کت و شلوار و پیراهن و جوراب، تا سخن گفتن در مورد یک مسئله و ابراز دانایی کردن، تا ابراز و تظاهر به آرام بودن و غیره و همهاش شرک بود و بس.
خدایا سپاسگزارم که مرا در این مسیر زیبای آگاهی و شناخت و هدایت گذاشتی تا کمکم از این مسیر شرک جدا شوم و رهایی لحظه به لحظهی خود را از شرک جشن بگیرم.
خدایا شکرت که از وابستگیها به هر کسی جز تو درحال رها شدن هستم. دیگر در حال تلاش هستم که در مورد کسی قضاوت نکنم و کمتر سخن بگویم و کمتر با کسانی ازشان خوشم نمیآید همسخن شوم. کمتر با کسانی که دوست ندارم با آنها بحث کنم حرفی نمیزنم. برای من دیگر مهم نیست که در مورد من چه قضاوتی میکنند. دارم تلاش میکنم که بهطور کامل از وابستگی به غیر خدا جدا شوم. امروز وقتی داشتم برای پرزنت مشتریان احتمالی محصولات بیرون، همه چیز را به خدا واگذار کردم و تصمیم گرفتم که تنها نزد دو نفر از مشتریانی که در فهرستم گذاشتن بودم بروم و تازه فهمیدم که باید همه چیز را به خدا سپرد. این تصمیم را البته در زمانی گرفتم که داشتم همین فایل را میدیدم. وقتی که استاد گفتند که روی هیچ کسی جز خدا حساب نکنید و حتا روی خودتان هم حساب نکنید! دانستم که نباید برای دیدن و پرزنت دو مشتری احتمالی دیگر پافشاری کنم. و اکنون چه اندازه از تصمیمی که گرفتم خوشحالم.
تصمیم گرفتهام که دیگر با هیچ کسی بحث نکنم و تلاش نکنم که کسی را قانع نکنم حتا زمانی که میدانم صد درصد حق با من است. هرکسی آزاد است که هر جور که میخواهد تصمیم بگیرد.
برای نمونه، یکی از دوستانم که قول صد درصد داده بود که با شوقی وصفناپذیر در کسب و کار من کار خواهد کرد و یکی از اعضای بسیار فعال گروه من باشد و تاکنون خلاف آن به اثبات رسیده است را در ذهنم رها کردهام. البته نه اینکه وظایفم در برابر ایشان را انجام ندهم ولی، برای فعال شدن هیچ کسی پافشاری نمیکنم زیرا که هرکسی باید خود برای زندگیاش تصمیم بگیرد و یقین دارم که خدای یگانه و تنها فرمانروای جهانیان بهتر از اینها را در مسیرم میگذارد!!!
با تمام وجودم تلاش میکنم که دیگر هیچ وابستگی حتا به همسرم نداشته باشم!!!
هر کسی که از زندگی من و کسب و کارم برود و یا بیتفاوت باشد، هیچ پافشاری برای بودنش نخواهم کرد و یقین دارم که اگر هر زمانی به هر دلیلی، از زندگیام برود، معنایش این است که برکتی دیگر از خداوند در حال ورود به زندگیام است و به این مسئله یقین صد درصد دارم زیرا که خدای یگانه و تنها فرمانروای جهانیان را منشا همهی نیکیها میدانم و میدانم که او مرا عاشقانه دوست دارد و مرا قضاوت نمیکند و در همه حال مرا میبخشد و من نیز او را آمین زندگیم میدانم و به او و مهر او صد درصد ایمان دارم!!!
خداوند قادر است به شکل همراه، همکار یا مشاوری عالی، وارد زندگیام شود، به شکل مشتری، بازار و ایدهای ثروت آفرین، وارد کسب و کارم شود و جان دوبارهای به آن ببخشد، به شکل دارویی شفا بخش وارد بدنم میشود و البته این به شرطی است که این قدرت را باور کنم به شکلی که در همهی اتم به اتم جانم رفته و در آن غرق باشم!!!
حال که خداوند قادر است به هر شکلی که میخواهم و میتوانم آن را در ذهنم بسازم، وارد تجربه زندگیام شود، پس چرا این قدرت را باور نکنم؟! چرا روی آن حساب نکنم و چرا به این قدرت وابسته نشوم؟!
چرا نگذارم یکتا پرستی آنچنان همه ابعاد زندگیم را آگنده سازد، که دیگر فضایی برای حساب باز کردن و وابسته شدن به غیر او، نماند؟!
خدایا چنان در بند بند وجودم رسوخ کن که جز تو نبینم و به جز تو به هیچ کسی وابسته نشوم و دل ببندم و از هیچ کسی جز تو کمک نخواهم و انتظار نداشته باشم و با هیچ کسی جز تو نباشم!!!
الهی چنان کن سرانجام کار، تو خوشنود باشی و ما رستگار!!!
خدایا برای استاد بزرگوارم جناب عباسمنش گرامی و بانو شایستهی عزیز و یکایک همفرکانسیهای گلم از درگاه پر مهر شما سپاسگزارم.
ارادتمند شما
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم….
روز سی وچهارم، روز شمار تحول زندگی من!
هروقت طی این 34 روز میام این جمله رو می نویسم( روزشمار تحول زندگی من) با خودم میگم الحق که این اسم برای این دوره برازندست…
دوره ای کامل از فایلهای ناب و پراز اگاهی که از جای جای این سایت اینجا به ترتیب دسته بندی شده و مثل یه هدیه گرانبها در اختیار ماست که هر روز توی این مسیر ثابت قدم بمونیم…
امروز 4 اردیبهشت، روز تولد 40 سالگیه منه….
40 ساااااال، اگه اون 7 سال بچگی رو بذارم کنار، واین 2 سال واندی که تواین سایت هستم، حدود 30 سالم در غفلت گذشت…
چه غفلتی وچه، ولی هرچه بود دیگه گذشت…
در اصل من الان هنوز 3 سالم نشده، چون تولد واقعی من از روزی بود که واردکانال تلگرام خانواده صمیمی عباسمنش شدم و بعدها وارد سایت…
هروقت ادمی در مسیری بیفته که خودش رو بخواد بشناسه وهدف از خلق شدنش رو متوجه بشه ودر راستای هدف آفرینشش، و درک خالقش بربیاد، انموقعه هست که می تونه بگه من تازه متولد شدم…
عمری که در جهل ونادانی و غم واندوه وشرررررک گذشته که جزء عمر آدم حساب نمیشه، اون سالها جزء عمر سوخته وباخته و از دست رفته به حساب میاد…
نه اینکه اون سالها تمایلی در من برای شناخت خودم وخداوند نبوده نه!!!!
اما هرچی فکر میکنم، اون باورها در مورد خداوند، در مورد جهان، در مورد خودم همه اش از بیخ وبن اشتباه بوده، اصلا انگاری من واقعا خواب بودم ومثل اونا که توخواب راه میرن زندگی میکردم….
مثل یه رباط برنامه ریزی شده!!!!
رفتارها وافکار و باورها و گفتارهای تکراری، توخالی، کاذب…..
از وقتی که از طریق شما استادعزیزم قوانین جهان هستی رو وصاحب جهان هستی رو شناختم وبه درک نسبی ازش رسیدم تازه انگار بیدار شدم، انگار هوشیار شدم واختیار زندگیم، اختیار افکار و گفتار و رفتار واحساساتم افتاده دست خودم و من اون اختیار و اجازه ای رو که داده بودم به باورهای غلطی که از گذشتگانم بهم ارث رسیده بود، از ادمهای نااگاه زندگیم، پس گرفتم…
من اختیار خودم رو کامل واگذار کردم به نیروی برترم، به خدایی که داشتم میشناختمش، گاهی طبق اون عادات قدیمی وباورهای اشتباه، و بی ایمانی ، اختیارمو برای چند ساعت یا چند روز ازش پس میگرفتم، باز می دیدم نه ، نمی تونم از پسش برنمیام، دیگه توانشو ندارم، دیگه جونی برام نمونده، که بخوام اختیار دار اموراتم باشم باز اختیارمو واگذار میکردم بخدا، ومیگفتم بیا شریکی انجامش بدیم، آسونهاش برای من، سختهاش برای شما خدای خوبم…
این بده بستون گاهی هنوزم ادامه داره، من هنوز نتونستم که توبعضی موارد تسلیم باشم، شاید برای چند ساعت و چند روز طول بکشه، اما قشنگ متوجه میشم که کاری ازم برنمیاد به تنهایی….
چون من سالها از تکیه برآدمها، برشرایط وبرموقعییت ها وحتی مکانها و زمانها، بدجوری زمین خورده بودم، من له بودم، نابود شده بودم…
هربار که اختیارم رو میدادم دست آدمها و شرایط…
شاید گاهی حس میکردم همه چیز داره خوب پیش میره، ولی یه دفعه جوری همه چیز خراب میشد ورو سرم اوار میشد که تا مدتها نمی تونستم خودم رو جمع وجور کنم…
واقعا بی خدایی با آدمیزاد چه ها که نمیکنه، خدا به این قشنگی، به این قدرتمندی، به این بزرگی، با این شکوه جلال، با اینهمه ثروت و عزت و شرف و سلامتی و خوشبختی دهنده، اصلا عطاء کننده هرچه خیر در جهان هست!!!
انوقت سالها منه مینا، از این ادم به اون آدم، از این شرایط به اون شرایط، از این موقعییت به اون موقعییت، تغییر خدا میدادم تا خداهای زمینی پناه من باشند..
جالبش اینجاست، تا این خدای اصل، یکتا، وتنها رب جهانیان رو پیدا نکنی ونشناسیش تا لب گور هم نمی تونی از اون خداها دست بکشی…
وقتی پیداش میکنی،دیگه پادشاه بخت خودتی، دیگه خیالت تخت، دلت قرص و لبت خندنه…
واین خدای قدرتمند، ویکتا و بزرگ وثروتمند و شرافتمند و همه چیز تموم، جاری وساری میشه توی ادمهایی که باهات در ارتباط هستند، توی شرایط، توی موقعییت ها، توی مکانها و زمانها، خوراکیها، پوشیدنی ها، نوشیدنی ها، توی هر چیزی که وجودت می تونه حسش کنه، درکش کنه، چشمات می تونن ببیننش،وگوشهات می تونن بشنونش……
حالا چطوری این خدای بزرگ رو پیدا میکنی؟
چطور باید بشناسیش؟
خیلی راحت، وقتی تسلیمش باشی، وقتی با تمام وجودت صداش بزنی وبگی من نه می تونم نه میدونم، اینکه باور کنی ادمها همه یکی هستند مثل تو، ضعیف، محدود، احساساتی، حسابگر و شکننده و اسیب دیده وآسیب زننده…
اونجاها که میگی من اینو نمی تونم انجامش بدم، میشه برام انجامش بدی؟ هی منتظر نشونه ای می مونی، هی انتظار میکشی، بعد نتیجه ها از راه میرسه، عالی وبه بهترین وشگفت انگیزترین شکل، بعد دوباره و دوباره این سپردنها زیاد میشه، چشم انتظاریها کمتر، اعتمادها بیشتر، وخیالت اسوده تر میشه هر بار، چون برعکس گذشته که همه ولت میکردن، زیر قولشون میزدن، بهت پشت میکردن، جواب خوبیتو با بدی میدادن ویا گاهی اصلا وجودت براشون مهم نبود، حالا خدایی که بهش ایمان پیدا کردی کاری کرده، ادمها بیان وبهت عشق بدن، دوستت داشته باشن، بخوان که همراهیت کنن و….
فرقش اینه که تو دیگه فقط وفقط خدا رو می بینی توی همه ی اون آدمها وشرایط و موقعییت ها…
چون رنگ خدا رو داره، عطر خدارو داره، نه ترس از دست دادن داری، نه ترس ترد شدن، نه ترس تنها شدن، نه ترس تایید نشدن، نه ترس بی پولی وبیماری وبیکاری و ….هیچی…
چون همه اش خداست، اصلا خود خود خداست، خدا مگه تموم میشه؟ میخوابه؟ مریض میشه؟ ناپدید میشه؟ قهر میکنه؟ بد میشه؟ ثروتش تموم میشه؟ عزتش تموم میشه؟ ….نه هیچوقت…
اینها که گفتم، فقط حرف نیست به درکش رسیدم،با تک تک سلولهای وجودم،وخیلی خیلی از شما استاد عزیزم ممنونم که همچین خدایی رو بهم شناسونیدن، وخدارو هزاران بار شاکرم که فرصت شناختش رو بهم داد…
اون اوایل که فایلهای توحیدتون رو گوش میدادم یه کم باور بعضی از توحیدی عمل کردنهاتون برام سخت بود، مخصوصا وقتی میگفتید من هیچ کار خاصی نکردم، هیچ کار فیزیکی سختی انجام ندادم فقط باورهام تغییر کرد وزندگیم تغییر کرد…
حالا مدتهاست بدجوری این حرفهاتون شده حرفهای دل خود من، من تغییر کردم باورهام تغییر کرد، دنیام تغییر کرد، من از چند خدایی به یه خدای واحد رسیدم، که منبع تمام خیر وبرکت و آرامش و سلامتی وامنیت و ثروت و خوشبختی هست…
راضی ام به رضایش…
همینکه بهم توی همین دنیا فرصت پاکسازی وجبران داده هزاران بارشکرش…
ومن مدتهاست خوشبختی رو باتمام وجودم حس میکنم…چون با خداهستم، وخدا بامنه …
بنام خداوند تغییردهنده احوال من
سلام بر استاد عزیزم!
سلام بر گل زیبا و شایسته خانواده!
سلام بردوستان خوبم!
دوست خوبم،
خانم سیدپور، خیلی خوشحال شدم نکته های خوبی فهمیدم.خیلی استفاده کردم. خداراشکر میکنم، دوستان خوبی دارم که جاهای را که من ضعف دارم را به من نشان میدهند. من هم این پاشنه آشیل همین نکته های که شما گفتی هست. من هم همیشه تلاش میکنم .
من چون ماهی که در آب دریا شناور هستم و به آن آب محتاج هستم. من دنبال خودم میگردم و من دنبال آب میگردم. من جزئی از دریا هستم.
من ذرهای از خداوند هستم.
من پرندهای هستم که در آسمان پرواز میکنم؛ من بر روی درختان لانه دارم؛ من دنبال آسمان میگردم خیلی راحت در پرواز کنم. من دنبال جایی میگردم که در آن راحت لانه سازی کنم.
من آنه را در اختیار دارم ولی بازم دنبال آن میگردم. من ذرهای از این جهان هستم. خداوند همه چیز است. من ذرهای از وجود خداوند هستم.
این بهترین نشانه تکامل من است؛ من پیله خودم بیرون آمدم، و در حال رشد هستم. میدانم که میتوانم بخزم و بعد دستم را به خداوند بدهم و راه بروم. دنبال نشانه خداوند برم و نرم و نازک ،چُست و چابک در آسمان عشق بازی کنم و الا آخر…
این هم از آمیزه های استادم هست و البته از هدایت های خداوند؛
من همان دانه هستم. که باید در شراط خوب در زیر خاک قرار بگیرم و مدتی صبر کنم تا پوسته ام شل شود و مقاومتش کم شود. آنگاه زائده های ریشهای شروع کند از من بیرون بیاید و در بین ذرات خاک و سنگ های رشد کند و خودرا به آنها بگیرد.
من بایدبه اندازه کافی قدرتمند شوم و کم کم از دل سیاهی خاک بیرون بیایم.
ذره ذره از خاک فاصله بگیرم تا جایی که مثل درختان تنومند سر در آسمان داشته باشم.
این بدست نمیآید جز باصبر کردن و ایمان داشتن به خداوند هادی.
باید هزینه و بهای آنرا پرداخت.
من باید زمان بگذارم.
من باید تسلیم خداوند باشم.
من باید آماده هدایت باشم.
من ذرهای از خداوند هستم. خداوند همواره وهرلحظه با من حرف میزند و مرا دائم راهنمایی میکند.
من تلاش میکنم تا خداوند را به عنوان قدرتمندترین، قدرت هستی بشناسم.
من تلاش میکنم ربّم را به عنوان فرمانروای قدرتمند جهان درک کنم و تسلیمش باشم.
من تلاش میکنم که بفهمم خداوند از من بیشتر میخواهد که من ثروتمندتر بشوم.
من تلاش می کنم به خداوند نزدیکتر شوم،
و ماهی وجودم را در دریای روشن خداوند ببینم،
پرنده زیبای وجودم را در جهان پر از ثروت ونعمت دریابم.
واقعاً از صمیم قلب خوشحالم که دوستانی مثل شما دارم.
بسیار بسیار از داشتن استادی مثل سید به خودم میبالم.
خداراشکر.
خداراشکر به خاطر هدایت خداوند.
خداراشکر به خاطر خود خداوند.
من به خداوند اعتماد دارم.
خداوند توانا است.
خدای من بینهایت ثروتمند است.
خدای من بینهایت بخشنده است و همواره در حال بخشش است.
این نکات هم هدایتی ازخداوند، از لطف خداونداست.
امروز 34مین روز عاشقی من است.
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به شما دوست عزیزم
خدارو هزاران بار شکر، که اینجا توی این سایت اگه راهنما وفرستاده ای مثل استاد عزیزمون هست که مارو هدایت کنه، در کنارش هزاران انسان ره یافته وهدایت شده هم مثل تک تک شما دوستان عزیزم هستند که تثبیتی باشند بر مسیری که استادمون هدایتمون میکنه، دیدگاه های هر کدوم از دوستان عزیزم منو هربار ببیشتر به یقین میرسونند که راه رسیدن به یکتاپرستی و خوشبختی دقیقا از همین مسیر عبور میکنه …
دوست عزیزم ممنون بابت کامتت پرا از عشق واحساستون
براتون بهترینها رو آرزومندم
در پناه امن خداوند باشید هرلحظه وهمیشه انشالله
سلام دوست خوب توحیدی من
درود بر شما درود بر این آگاهی ناب درود بر این نوری که بما دادی ممنونم ازت بابت کامنت زیباتون خیلی لذت بردم دلم گرم شد به این خدای مهربون خدایی که گفتی عشق خدایی که نور خدایی که همه چیه خدایی که شریکته اربابته رییسته کارفرماته خیلی لذت بردم اونجا که گفتی من کارمو باهاش شریک میشم آسونا رو خودم انجام میدم سختاشو میدم به اون شریک مهربانم خیلی ایده باحالی بود ممنونم ازت مینا خانم گل خواهر گلم خیلی ممنونم ازتون خداروشکر میکنم برای وجود شما دوستان آگاهم دوستانی که براحتی از رشدشون از نورشون دلگرم میشیم برای حضور تک تکتان خداروشکر میکنم سپااااااس از خدای درونت که تونستی باهاش رفیق بشی که چه آگاهی نابی بهتون داد که به ما هدیه اش بدین برای موفقیتتان خداروشکر میکنم دوست خوبم چقد لذت بخشه به خدا وصل شدن که تا لحظه مرگت نمیخوای ولش کنی خدایا خودتو بما نشون بده خدایا کمک کن ترو بشناسیم خداجونم خداروشکرررر
سپاس دوباره از شما زنده باشی و پیروز و سرافراااااااز
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به شما دوست عزیزم
ممنون از لطفی که به من دارید
من اگه شبانه روز بشینم وبخوام از حسیکه دارم، نسبت به همین سر سوزن شناختی که از خداوند بدست آوردم بنویسم هر روز می تونم یه کتاب چندصد صفحه ای بنویسم و همینطور اشک ریزان و شادان خدامو به تصویر بکشم…
چون همیشه ارزوم بوده وهست به درکی که سیدحسین عباسمنش از خداوند رسیده برسم، درکی که باعث بشه اینهمه سال بیای و باعشق بخوای این خدایی رو که پیدا کردی ، خدایی رو که بهت همه چیز عطاء کرده رو به دیگران بشناسونی….
من با همین سرسوزن شناخت عظمت وبزرگی خدا دیوانه و مجنون شدم، عاشق وشیدا شدم، این حس آرامش وامنیتی که دارم با تمام ثروت دنیا برام برابری میکنه…
اینکه از خودم از همه ی آدمها وموقعییت ها وشرایط کنده شدم و چسبیدم به قدرتی که هرچه خیرو خوشی هست از اوست…
خودمو ول کردم تو بغلش، وجوری منو در آغوش گرفته که گاهی حس میکنم اصلا تواین جهان نیستم و فقط من هستم و فقط خودش هست…
توصیفش سخته اگه بخوای برای کسی توضیحش بدی که درکش نکرده هنوز، اما تک تک دوستانم تواین سایت میدونم هرکسی به اندازه باورش به اندازه ایمانی که بهش آورده تونسته این حس قشنگی رو که استاد عزیزمون سالهاست دارن فریاد میزنن درک کنه…
اینها گفتنی نیست، باید درکش کرد…
باید بهش رسید…
امیدوارم تک تکمون در مسیر همواره به لطف الله مهربان ثابت قدم باشیم انشالله
در پناه امن خدا باشید دوست عزیز وگرامی من
خداوند یکتاست و بی حساب میبخشد
خداوند رزاق است و ثروتمندان را دوست دارد
خداوند سرشار از عشقه بینهایت است
خداوند صاحب جان و مالو قلبه من است
وابستگی به خداوند یعنی تجربه ی تمام رویاهایم
توکل به خداونده جان یعنی ایمان به دستان مخفیش یعنی ایمان به غیب
ثروت تنها زمانی وارد زندگیم میشود که با تمامه وجودم قدرتش را پذیرا باشم
خداوند غفورو رحیم است
خداوند اول میبخشد و بعد نعمت میدهد
فراموش نمیکنم که اگر خواسته ای محقق نمیشود، خداوند میخواهد بزرگترش را عطا کند درواقع منتظره بزرگ شدنه سبدم است
ثروتمند شدن معنوی ترین کاره دنیاست
محال است که به قدرته رب، فرمانروای جهانیان ایمان داشته باشم و نعمتی شاملم نشود محال است که بر وعده اش عمل نکند
خداوند خوش قول ترین است
خداوند یک دقیقه دیر نمیکند
هرجا که قصد رفتن به آن را دارم هرکاری که میخواهم انجام دهم خداوند قبل از من آنجا حضور دارد
خداوند هرگز نمیخوابد هرگز
خداوند هرگز تماسه من را رد نمیکند
خداوند هرگز من را از آغوشش بیرون نمیندازد
خداوند هرگز برای جواب دادن به من کوتاهی نمیکند
خداوند همیشه رویاهایم را که روی کاغذ برایش نوشته ام را امضا میکند
خداوند همیشه نیروهایش را برای کمک به من ارسال میکند
او هرگز فراموشم نمیکند او هرگز دستش بند نیست
خداوند در مقابله درخواست من نمیگوید که کار دارم بعدا بیا!!
خداوند هرگز تقسیم نا عادلانه نمیکند
خداوند خالق بی قیدو شرط است
وقتی بخواهد من را بالا بکشد محال است کسی جلو دارم باشد
خداوند در لحظه است در همین متن ها در همین ثانیه ها
فاصله برای خداوند معنایی ندارد، هرچقدر از زادگاهم دور باشم او همچنان نزدیک است
در مسجدو کلیسا در کوچهو خیابان در شهروهر کشوری در خانهو بیابان
خداوند همیشگیست و پایانی ندارد
خداوند هرگز نمیگوید بعدا هرگز نمیگوید حالا ببینم چی میشه هرگز نمیگوید الان که دیر شده برو بعدا بیا
خداوند هرگز نمیگوید نمیتوانم هرگز نمیگوید سخت است هرگز نمیگوید بیخیال
خداوند هر وقت من خوابم بیدار است هروقت دور میشوم او همچنان منتظره باز گشتم است هرگز درهای برگشت را بسته نگه نمیدارد
خداوند برای بازگشت جا و مکانی مشخص نکرده است
در داستان توبه نسوح بزرگی خداوند که اگر صدبار توبه شکستی باز با آغوشه باز منتظرت هست کاملا واضح است
هرگز برای بازگشت به سمتش دیر نیست هرگز برای برگشتن به اصل خویش دیر نشده
خداوند زمان و مکان ندارد او رئیس شرکت نیست که برای تاخیرم تنبیهم کند
حتی وقتی فراموشش میکنم او باز به یاده من است در پیچیده ترین گرفتاری ها باز الهامم میدهد
خداوند تنها انرژی است که همان مقدار که درکش میکنم و میپذیرمش واکنش نشان میدهد
برایه همین است که این دوگانگی زیبا در جهان وجود دارد، برای شب روز، برای بیماری سلامتی، برای فقرثروت برای کند ها سرعت، برای غلط ها درست، برای کوچکها بزرگ، برای غم ها شادی، برای سنگینی ها سبک، برای دورها نزدیکی، برای غریبه ها آشنا، برای ترسوها جرعت، برای خروجها ورود، برای غروبها طلوع برای…
و این دوگانگی فقط با باورهایمان انتخاب میشود، هرکه در هرکجا که هست دقیقا جای درستش میباشد
خداوند دسته کسی را بیشتر و دسته کسی را کمتر نمیگیرد
خداوند به یک اندازه میبخشد برای همه فقط کافیست که قبولش کنم با تمام وجود
فقط کافیست که طوری بپذیرمش که بین من و او فاصله ای نباشد
خداوند با جنبه ترین است هرچقدر که بخواهم میدهد
خداوند مسخر میکند زمین و آسمانهارا برایه من
وجوده من در این دنیا سهم ندارد بلکه تمامه جهان سهمه من است فقط کافیست برایش قدمی بردارم
تنها زمانی باورهایم با خواسته هایم هماهنگ میشود که قدرتش را باور کنم
(باور) کلمه ای که تا چندی پیش برایم فقط یه اصطلاح بود اما حالا یه کتاب پر بار است
خداوند اشیا نیست که یکجا باشدو یکجا دیگر نه
خداوند انسان نیست که یک روز بی حال باشدو یک روز خوشحال
منبع شادی و رزقو روزیو خوشبختیو ثروت و سلامتی نامش رب است
هرچه که خوبست در او خلاصه شده، حال با درخواست من از خوبیهایش میبخشد
بی حسابو کتاب!!
بی انکه بگوید تو پرو شده ای بی انکه بگوید بس است
تا چندی پیش فقط نامش راشنیده بودم، اما حالا او برایم یک نام نیست بلکه یک وابستگی شیرین است
به جای گله کردن از او فقط شکر گذارش هستم تا معجزه ها رخ دهد
بعضی وقتها غافل گیرم میکند وقتهایی که حواسم نیست و جوری نعمتم میدهد که چشمانم خیره میماند
تازه معنای اشک شوق را فهمیدم معنای خوشحالیه از ته دل
هرگز فراموش نمیکنم که او رفیق نیمه راه نبود
هروقت من نبودم او بود
او هرگز جایی نرفت…
بنام خداوند رزاق و وهاب و رحمان و رحیم.
بنام خداوند تنها قدرت مطلق جهان هستی.
بنام خالق تمام جهان هستی و قوانین بدون تغییر در این جهان.
بنام خالق انسان و تمام موجودات جهان هستی و برگزیدن انسان به عنوان اشرف مخلوقات خداوند.
سپاسگزارم از خداوندی که در هر لحظه حامی و هادی من است به سمت بهترین ها.
سپاسگزارم از استاد عباسمنش عزیزم که صدا و دستی از دستان خداوند در زندگی من برای شناخت خداوند و قوانین جهان هستی و درک و عمل به این قوانین هستن.
سپاسگزارم از خانوم شایسته توانمند و قدرتمند و خانواده صمیمی عباسمنش که حامی من در درک بهتر قوانین خداوند هستند.
سپاسگزارم از خداوند عزیزم که من را به این مسیر زیبا هدایت کرد تا بتوانم هر روز بهتر باشم و بهتر زندگی کنم و جهان اطرافم را بهتر کنم.
روز شمار تحول زندگی من روز 34 و دوازدهم اردیبهشت 1402 ( روز دوم)
وقتی که من جز روی خدا حساب کنم یعنی شرک می ورزم.
خدا همه چیز است.
شرک یعنی مورچه سیاه روی سنگ سیاه در دل سیاهی شب.
توحید عملی یعنی منشاء همه چیز خداوند است.
داشتم فکر میکردم که وقتی فرکانس من روی خدا تنظیم شود و فقط به خدا باور داشته باشم و فقط روی خدا حساب باز کنم بدون اینکه ذره ای شرک داشته باشم چه بهشتی در دنیا و آخرت در زندگی من جاری و ساری میشود.
کامنت یکی از دوستان رو میخوندم گفته بودن بعد از 5 سال معنی بخشنده بودن خداوند رو در بسم الله الرحمن الرحیم متوجه شدن یعنی بخشیدن و عطای نعمت های فراوان خداوند به مخلوقاتش.
وقتی فقط به خداوند تکیه کنی و وابسته اش شوی و یا بهتر از آن وقتی عاشقش شوی به جمله حسبی الله می رسی.
سوره توبه آیه 129:
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.
پس هرگاه مردم رو گردانیدند بگو: خدا مرا کفایت است که جز او خدایی نیست، من بر او توکل کردهام و او رب عرش بزرگ است.
خدایی دارم که روزی رسان من است.
خدایی دارم که هر لحظه عمرم از ابتدا تا انتها در دستان اوست.
خدایی دارم که هرچه بخواهم برایم فراهم میکند و چیزی نیست که بخواهم که نداشته باشد یا نتواند فراهم کند.
من چند سالی است که این خدا را میشناسم و هر روز بهتر می شناسمش.
امیرعلی یادت باشه باید به خدا اعتماد کنی فقط خدا است.
خدا پدر و مادر میشه دوست و خانواده میشه همراه و همنشین میشه، پول و ثروت میشه، قدرت میشه شجاعت میشه علم میشه و هر چیزی که فک کنی ساعت ماشین خونه و هر چیزی که تو این دنیا و بعد از این دنیا بخواهی میتونه باشه چون او همه چیز است.
استاد عزیزم سپاسگزارم از لحظه لحظه زندگی شما از بدو تولدت که این تکامل رو طی کردی که خدا رو به من دوباره شناساندی.
سپاسگزارم از خدای عزیزم که همیشه و هر لحظه بهم آرامش میده سلامتی میده ثروت میده همه چیزم تویی خدایا ممنونتم.
اگه الان من رو با خودت ببری راضی و خشنودم خدایا من میخوام تسلیم تو باشم.
من نمیدانم و نمیتوانم تو دانایی و توانایی تو خواسته هایم رو میدانی تو از افکارم خبر داری از درونم آگاهی.
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ﴿5﴾
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری می جویم.
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿6﴾
ما را به راه راست هدایت فرما. (6)
صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ ﴿7﴾
راه آنها که بر آنان نعمت دادی
سپاسگزارم سپاسگزارم و سپاسگزارم