توحید عملی | قسمت 11 - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 11
    632MB
    67 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 11
    64MB
    67 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1244 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه بهلولی گفته:
    مدت عضویت: 1047 روز

    باسلام به استاد عزیز خانم شایسته ی مهربان ودوستان عزیزم

    استاد واقعا ممنونم از فایل زیبا آرام بخش وعالیتون . این فایل واقعا تلنگری به من زد وانگار از خوابی عمیق بیدارم کرد منی که قانون و دارم رعایت میکنم وهمیشه سعی می‌کردم به چیزهای خوب توجه کنم اما بازم انگار یه چیزی کم داشتم وشما باز مثل همیشه دستی ازدستان خدا شدید وبه کمک من اومدید وانگار رها شدم ودر آرامش رفتم دیگه چیزی نگرانم نمیکنه فقط به ندای قلبم یا همون خدای مهربونم گوش میدم حتی اگر تصمیم که میگیرم معقول به نظر نیاد

    وحالا که به زندگی گدشته برمیگردم خیلی مثال دارم که تا خودم تلاش بی حد کردم برای کارها نشد ولی وقتی دست خدا سپردم همه چیز خوب پیش رفته

    11 سال پیش من دوتا فرزند دختر داشتم وهمسرم خیلی دوست داشت که ما فرزند پسر داشه باشیم وبعد ماه‌ها تحت نظر دکتر بودن وقرص …حتی من باردارهم نشدم چه برسه که بچه پسر بشه بعدیکسال چون به خاطر مصرف داروها خیلی چاق شده بودم دکترو دارو رها کردم وبه همسرم گفتم من دیگه ادامه نمیدم هر چی خدا بخواد

    ودرست شش ماه بعد بدون اینکه خودم بخوام فهمیدم باردارم وواقعا روزی که فهمیدم در تعجب بودم واشک می‌ریختم وچند ماه بعد خدا به ما یه پسر داد وکاری وکه دکترا با قرص و امپور نتونستند بکنن خدا

    وقتی همه چیزو سپردم به خودش به راحتی انجام داد.

    یااینکه همسرم زمانیکه به خواستگاری من اومد سربازی نرفته بود وتازه لیسانس گرفته بود وقتی توجمع این موضوع مطرح شد پدرم خیلی راحت گفت خدا خودش درست میکنه بعد از رفتن خواستگارها مادرم گفت چرا قبول کردی حالا پسره بعد عروسی باید بره سربازی ونکته جالب اینکه چهار ماه بعد کسایی که سرباز بودن وازدواج کرده بودن مورد عفو رهبری قرار گرفتن وهمسرم به راحتی وخیلی زود از سربازی معاف شد.این بخاطر این بود که پدرم بااون جمله درواقع طلب هدایت کرده بود از خداوند

    وچقدر احساس آرامش میاد وقتی تمام امور وقلبا به دست خدا می‌سپاریم البته یک چیزی هم هست این سپردن وهدایت خواستن حتما باید با اطمینان فلبی باشه وگرنه در زوز صدها نفر ومیبینیم که خودشون و به خدا می‌سپارند اما پر از نگرانی وتنشن این یعنی اطمینانی که به خدا ندارند وهمه کارهاشون وخراب میکنه

    حالا که به گدشته ی زندگیم نگاه میکنم چقدر جاهایی بوده که به حرف دلم گوش کردم موفق شدم وچه جاهایی بوده که خطا رفتم وحالا میفهمم برای چیه

    استاد ممنون از فایلهایی که میذارید برای شما ومریم جونم آرزوی سلامتی ،ثروت وسعادت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  2. -
    شیرین حمزه ای گفته:
    مدت عضویت: 2696 روز

    بنام خدای همواره حامی وهدایتگرم

    سلام به دواستادعزیزم

    سلام به اعضای خانواده توحیدی عیاسمنش

    این فایل چقدر درزمان مناسب بود قرارگرفتنش درسایت، وبازم باورم قویترشدکه خداوندهدایت میکنه درزمان مناسب وقتی درخواستی داریم..

    یه مسعله ای ذهنم رودرگیرکرده بودازصبح ومیگفتم خدایا توبگو چطورریشه ای این مسعله روحل کنم، باگوش دادن به این فایل متوجه شدم که بله، من اززمانی که به خیال خودم تسلط پیداکردم ودیگ یادگرفتم، دیگ مثل قبل نمیگم خداخودت هدایتم کن ودرخواست هدایتی نمیکنم، طبق پلنی که برای خودم دارم میخوام برم وهرزمان روی دانسته های ذهنم حساب کردم همیشه به سختی خوردم درکارهام واین فایل یادآوریم کردکه ریشه ای حل کردن هرمساله ای راهش اینه که بزاری درهرلحظه یه نیروی برترهدایتت کنه نگی دیگ فهمیدم میدونم بایدچیکارکنم، وواقعا روی اعتمادبنفس آدم خیلی تاثیرداره که بدونی هدایت میشی، احساس آرامش درونی داره کسی که باورداره برای هرمساله ای هدایت میشه توسط خداوند واستادجان ازوقتی باشما وتوحیدآشناشدم چقدرسرم بالاست وقدرت ازدیگران روتوی ذهنم گرفتم، وهرچقدرمن ازوابستگی به ادما دراومدم عزت واحترامم پیش ادمابیشترشد استادهمین جا جاداره که ازتون یه قدردانی ویژه داشته باشم چون شمامنوباخدا وتوحید وقرآن به صورت حقیقی آشناکردی وباعث عزت نفس درمن شدتوحید، عاشقتممم استااد…

    واینکه موضوع بودن دراحساس خوب روبرای من خیلی بااهمیت کرده چون میدونم که دراحساس بدباشم نمیتونم هدایتی رودریافت کنم، واسه همین هرجورشده خودموبه حال خوب میرسونم..

    مواقعی که صدای الهامات خداوندروشنیدم وانجام دادم:

    یه بارکه داشتم پیاده روی میکردم یه صدایی انگاربهم گفت سرتوبالابگیراسمونونگاه کن، همون لحظه که سرموبالابردم دیدم یه دسته پرنده های سفیدبه شکل گروهی داشتن پروازمیکردن که یه شکل خیلی زیبایی بود ارایش گرفتنشون، تاحالا ندیده بودم این مدل خیلی زیبابود اون صحنه..

    یه بارم که میخواستم واسه پرداخت مالیات سالنم برم چون مالیات خیلی زیاداومده بوددرصورتی که من شامل معاف ازمالیات میشدم، خیلی نجواها توسرم بود، ولی یه لحظه نشستم چشاموبستم گفتم خدایا توبگوچیکارکنم، یه صدای خیلی واضحی توسرم شنیدم که گفت فرداصبح قبل ازاینکه توبیای من نشستم که مشکلتوحل کنم، من اعتمادکردم به اون صدا وگفتم مطعمنم صدای خداوندبوده، دوستم گفت مشخصاتتومیفرستم واسه آشنایی که تواداره مالیات دارم میگم کارتوانجام بده، گفتم نه اگه لازم شدبهت میگم، خودم میرم ببینم چی میشه، رفتم اون روز رئیس نبود وکارمنم انجام نشد دوباره نجواها اومدن، ولی بازم یه حسی بهم میگفت اعتمادکن به چیزی که بهت گفته شده، بازم دوستم زنگ زدگفت مشخصاتتوبدم به آشنامون، گفتم نه، فرداش دوباره رفتم پیش رئیس گفتم اینجوری شده، اون آدم خودش بلندشد رفت تویه طبقه دیگ پیگرپرونده من شد خودش تمام کاراشوکردخودش،خودش تمام نامه هایی که من بایدمینوشتم روبرام نوشت وخودش میبردقسمتای دیگ ودرآخر200هزارت مبلغ مالیاتی شدکه من پرداخت کردم تازه همون مبلغ هم چندین بارتکرارکرد که اجازه بدین خودم پرداخت کنم، اصن من ماتم برده بود ادمی که منواصلا نمیشناسه چطوراینجوری پیگیره، واونجا بودکه ایمان پیداکردم که وعده خداراسته وخداوندخلف وعده نمیکنه.. اون ادم واسه فامیلش که اومده بودمیگفت تخفیف مالیاتی بده گفت فقط میتونم30درصدتخفیف بدم نهایتش براتون ولی بدون اینکه من چیزی بگم مالیات منوتقزیبا صفرکرد، درصورتی که قانونیش بایدمیدادم چون بهم تعلق نگرفته بودبه هرکسی میگفتم ازتعجب دهنش وا میموند، دقیقا خدابود که روی اون صندلی رئیس نشسته بودوکارمنوانجام داد،

    جایی که توجه نکردم به الهامات هم، برای عینک پدرم که یه جنس شیشه خاص بود بایدمیگرفتم یه آشنایی داریم که عینک سازی داره، گفتم میرم پیش اون، تومسیرگفتم خدایا خودت منوهدایت کن به بهترین عینک سازی، یه صدایی واضح گفت بروعینک دیدچشم، من نمیدونستم همچومغازه ای هست یانه، توجه نکردم رفتم پیش اون آشنامون، اون بهم گفت این شیشه روبایدبری عینک سازی دیدچشم اون میتونه این شیشه روبرات بسازه، جالبه که اون عینک سازی که حداوندگفته بودنزدیک بودبه خونمون مسیرش وقتی ادرس دادبهم، دوباره برگشتم، درصورتی که اگه به هدایت خداوندتوجه میکردم مسیرمستقیم بود..

    خیلی مثالا دارم که توی خواب برای کارام هدایت شدم جواب سوال هام درخواب بهم الهام شده، اگه بنویسم صدصفحه میشه.. جاهایی که اعتمادکردم نتیجه فوق العاده بوده، جاهایی ام که توجه نکردم به الهامات واقعا به سختی خوردم…

    سپاسگزارم استادعزیزم بابت این فایل بینطیر که باعشق اماده کردین برامون..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  3. -
    نوید گفته:
    مدت عضویت: 3132 روز

    بنام الله رحمان

    این دومین کامنتی‌ه که دارم برای این فایل می‌نویسم و دلیلش هم مشارکت و کامنت‌های دوستانم هست که انقدر خوب و عالی مشارکت می‌کنند که ذهن آدم در مسیر درست حرکت می‌کنه.

    ممنونم از تمام دوستانم در این مسیر توحیدی.

    داشتم کامنت‌ها رو میخوندم و همش به موفقیت‌هایی که قبل از آشنایی با استاد به دست آورده بودم فکر میکردم.

    من قبل از استاد اصلا هیچ پیش زمینه‌ای از داستان موفقیت و روانشناسی و این چیزا نداشتم.

    فقط به خاطر تضادهای شدید مالی که در خانواده داشتم، به دنبال این بودم که شرایط مالی خودم رو بهتر کنم، و این برمیگرده به دوران دبیرستان و قبل از سربازی.

    من اون موقع نمیدونستم باید روی خدا حساب کنم

    ولی کاملا خودکار و ناخودآگاه روی غیر خدا ، اصلا حساب باز نمی‌کردم

    یعنی هیچ شرکی نداشتم

    ایمان هم نمیدونستم چی هست اصلا

    الان که به اون دوران فکر کردم و کامنت چند تا از دوستان رو خوندم انگار ی ندایی درونم گفت:

    من ایمان رو مثل غریزه در وجودت قرار دادم، ولی تا زمانی که تو روی غیر از من حساب کنی عملا ایمان و توکل می‌رن رو حالت استندبای

    یعنی من عملا اگه شرک رو شناسایی کنم و آگاهانه شرک نورزم، ایمان خودش فعال می‌شه

    خودش کار می‌کنه

    دقیقا در گذشته همین داستان بوده برام،،،

    من هیچ ترسی نداشتم

    من روی هیچ نیرویی حساب نمیکردم

    من هیچ خط فکری‌ای رو دنبال نمی‌کردم

    و اون چیپ‌ستی که خداوند درونم قرار داده بود، خودش همه کارها رو برام انجام میداد.

    درست مثل قلبم، که خودش داره کار می‌کنه

    بدون دخالت من

    بدون اینکه من دستکاریش کنم

    مادامی که من دخالت نکنم تو کار قلبم، اون قلب تا زمانی که خدا تعیین کرده برای من مثل ساعت کار می‌کنه.

    ولی اگر بخوام دخالت کنم تو کارش و مثلا ی قلبی وصل کنم که با هوش مصنوعی کار کنه، تمااااااام اندام‌های داخلیم به هم میخوره و مختل میشه.

    هوش مصنوعی!!!؟؟؟

    اسمش روشه دیگه

    مصنوعی‌ه

    مثل تمام غذای مصنوعی که ضرر داره

    کشنده است

    بیماری میاره

    و بدن ما با اونها سازگاری نداره.

    وجود ما هم با عوامل بیرونی سازگاری نداره

    با شرک سازگاری نداره

    آره،،، باید خیلی هواسم باشه به شرک

    هواسم باشه به ذهنم

    هواسم باشه ذهنم امروز به کجا وصل‌ه

    هواسم باشه هیچ نیرویی جز خدا توانایی نداره تمام جنبه‌های زندگیم رو با هم به دقت مدیریت کنه.

    باز هم ممنونم از استاد برای این فایل

    ممنونم از دوستان برای مشارکت‌های خوب‌شون.

    هیچ فایلی به اندازه فایل‌های توحیدی مخاطب نداره تو این سایت.

    شاید اولش برای ثروت و پول اومده باشم، ولی به مرور درک کردم که تشنه‌ی توحید بودم و هستم.

    تشنه توحید بودم که هیچی نداشتم .

    آرامش نداشتم

    سلامتی نداشتم

    آسایش نداشتم

    امنیت نداشتم

    ثروت و سعادت نداشتم

    رابطه خوبی با هیچ‌کس نداشتم

    توحید همه اینا رو وارد زندگیم می‌کنه.

    در پناه الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  4. -
    Ms Mohadese گفته:
    مدت عضویت: 2509 روز

    سلام به خانواده عزیز و توحیدی سایت عباس منش

    تمرین این فایل :

    الله اکبر انگار این فایل رو خدا توسط عباس منش به من گوشزد کرد و من هدایت شدم به سمت این فایل و گوش دادن و فکر کردن راجع به آن .

    استاد جانم دقیقا همینطور است هروقت که من مغرور به خود و توانایی خود و دانش خود شدم چنان سیلی و اثرات بدی در زندگی من داشته است که الان علت آن هارا فهمیدم .

    مثلاً وقتی که برای امتحانات روی خودم و خواندن خودم حساب میکردم آن امتحان را به سختی قبول و یا نمره پایین قبول میشدم ولی هروقت که حتی کم خوانده بودم ولی عمیقأ از خداوند بزرگ تقاضای کمک و یاری میکردم به طرز جادویی آن امتحان برایم راحت و با نمره بالا قبول میشدم .

    یا در امتحان گواهینامه ام درست وقتی که همه با ورودی های منفی راجع به سختی قبول دررآن یا سختگیری افسر صحبت میکردم من در دلم و ذهنم و زبانم فقط یا رب العالیمن را صدا میزدم و با خود تکرار میکردم که هیچ قدرتی بالاتر از تو نیست تو قدرت محضی و کنترل همه چیز در دست اوست . در نتیجه با قوت قلب و توکل به او امتحانم را در همان روز قبول و گواهینامه ام را گرفتم .

    یا در روزهای اول کاری من که به عنوان حسابدار بی تجربه وارد بازار کار شدم ، صبحی نمیشد که از خدا یاری نخواهم و بر او در همه مراحل و ساعات روز کمک نخواهم . همواره مرا یاری میکرد و کمکم میکرد تا از پس آن بر بیایم ، اما رفته رفته که در کار تجربه بدست آوردم آن توکل و کمک اولیه کمرنگ تر و اون غرور بیشتر و بیشتر شد . در نتیجه در کار اشتباهات من زیاد و کارهای من دوچندان میشد .

    در انتخاب همسرم از او کمک خواستم و گفتم اگر صلاح و خیر من و آرامش من در کنار او بیشتر خواهد شد و باهم لذت خواهیم برد این ازدواج را برایم رقم بزن که همینطور هم شد . و خداروشکر الان راضی و خشنود هستم .

    الان در حال حاضر در حال مطالعه برای آزمون استخدامی هستم و از او هدایت خواستم و به راحت ترین شکل ممکن به کتاب و متونی هدایت شدم که هم در وقتم صرفه جویی شد و هم بازدهی من بالاتر رفت ، از او خواستم اگر صلاح و خیر من در این است و به آینده من کمک میکنه و باعث میشه زندگی سرزنده تر و بهتری داشته باشم کمکم کند تا در آزمون به راحتی قبول شوم و مرحله مصاحبه و استخدام رسمی هم به راحتی جور شود .

    در دلم ایمان دارم به درستی و مسیری که طی میکنم و او قوت قلب من است .

    تمام تجاربی که با تولک به خدا و خونسردی و ایمان به او قدم برداشتم در کمال راحتی و لذت برایم تمام شده و نتیجه لذت بخش و حفنی برام داشته است .

    تواضع همه چیز است خشوع در برابر خدا مارو به استقلال همه جانبه می رساند و او رهبر زندگی ما میشود و چی عالی تر و بهتر از این .

    خدایا شکرت بابت این فایل و هدایتی که به این فایل شدم از تو بی نهایت سپاسگزارم .

    خدایا شکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  5. -
    لیلا طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 3190 روز

    به نام خدایی که عاشقانه هر لحظه در کنار منه و عاشقانه هدایتم میکنه و زندگیم رو روز به روز زیباتر میکنه با مهربونی بی حدش.

    سلام استاد عزیزم ممنون که بازم از توحید گفتین زیباترین مفهومی که میشه دربارش حرف زد.

    استاد جان من میخوام درباره این جمله شما صحبت کنم: “در شروع هر کاری انسان چقدر واضح خودشو به خدا میسپاره” و بخاطر این تواضع و اظهار عجز در مقابل خداوند، خداوند چقدر همه چیز رو براش فوق العاده و عالی و رویایی رقم میزنه این توی همه موضوعات کوچیک و همینطور بزرگ زندگی هست.

    من وقتی تجربیات مختلف زندگیم رو مرور کردم دیدم تو بعضی قسمت ها هم در شروع کار و هم در ادامه همچنان هر روز متواضعانه از خداوند کمک میخواستم و چقدر همه چیز فوق العاده شد مثلا در کارم بعنوان کارمند یک شرکت چون وارد حیطه ای شدم که کار تخصصی خودم نبود و هر روز من با کلی مسائل جدید روبرو میشدم به معنای واقعی احساس عجز و تسلیم بودن داشتم و هر روز از خدا میخواستم که خودش لحظه به لحظه کمکم کنه و خداوند هم برام کم نمیذاشت جوری هدایتم میکرد تو هر لحظه که همیشه به بهترین جوابها و راه حل ها هدایت میشدم اصلا معجزه وار دستم رو میگرفت صاف میذاشت روی جواب هر مسئله ای هر چقدر هم پیچیده و نتیجه این هر لحظه احساس عجز و ناتوانی در مقابل خداوند و گفتن اینکه خدایا خودت کمکم کن خدایا خودت کمکم کن شد اینکه کارها به شکلی عالی و بی نقص انجام میشد با هدایت خدا و گاهی حتی کار من بهتر از کار کسی که تو اون شرکت 30 سال سابقه داشت، بود که همش هدایت خدا بود در واقع اون هر لحظه میگفت و من فقط میگفتم چشم و انجام میدادم همین و سرم پایین بود در مقابلش و اظهار عجز و ناتوانیم به درگاهش هر روز و هر لحظه بود و مدیری که از کسی تعریف نمیکرد به من میگفت عملکرد تو از هر نظر عالیه و تو فوق العاده ای چون من هر روز میگفتم خدایا من بلد نیستم خدایا من نمیتونم تو باید کمکم کنی و نتیجه شد موفقیت من تو اون کار و اعتماد به نفس عالی که در من ایجاد شد به لطف خدا بعد از اون کار.

    در شروع هر کاری انسان چقدر واضح خودشو به خدا میسپاره .

    تو بعضی مسائل دیگه در شروع تسلیم بودم و بعدش خدارو فراموش کردم و در ادامه همه چیز بسیار بد پیش رفته. مثالش توی زندگی من توی ارتباطاته که در شروع و قبل از شروع رابطه عاطفی کاملا تسلیم خداوند بودم و هیچ ادعایی هم نداشتم و همه چیز رو فقط از خودش میخواستم و وقتی شرایطی که میخواستم برام بوجود می اومد کمی بعد دچار نگرانی و استرس میشدم که چطور این رابطه رو حفظ کنم یا بهترش کنم و همش دچار تقلا و زور زدن بیرونی میشدم و هر چه بیشتر زور میزدم و تقلا میکردم که خودم با زور خودم همه چیز رو درست کنم یا جلوی خیلی چیزارو بگیرم اوضاع بدتر و بدتر میشد تا اینکه رابطه کلا از هم میپاشید خدایی که خودش این رابطه رو به من داده بود رو کلا فراموش میکردم و من خودم میخواستم همه چی رو درست کنم یا بهتر کنم چون فکر میکردم من بلدم و این غرور در مقابل خداوند و و از یه جایی به بعد خداوند رو کنار گذاشتن و رو عقل خود حساب کردن باعث میشد همه چیز کلا از بین بره..نتیجه تواضع در برابر خداوند و از خداوند فقط خواستن زندگی راحت و رویاییه و نتیجه شرک و غرور و فراموش کردن خداوند نابود شدن و افسردگی و شکسته.

    چقدر سخت و طاقتفرساست زندگی بدون خدا وقتی میخوای کارهارو خودت انجام بدی خودت به درآمد برسی خودت رابطه عاشقانه برای خودت بسازی و این وسط خدایی نیست چون فکر میکنی بلدی تواناییشو داری زیباییشو داری مهارتشو داری علمشو داری تاثیرگذاریشو داری غافل از اینکه اینا همش غرور در مقابل خداونده اینکه من بخوام با زور خودم مسائل زندگیمو حل کنم چه کوچیک چه بزرگ خیلی سخته افسرده و ناامید کننده ست. اما وقتی هر روز و هر لحظه میگی خدایا من تسلیم توام. تو همه ی امور من رو از کوچیک تا بزرگ پیش ببر و اداره کن ..تو زندگی منو اداره کن من عقلی و تدبیری ندارم .تدبیرها همه در دست توست خودت باید دستمو بگیری خودت باید لحظه به لحظه تو همه امورم کمکم کنی چه توی کار چه توی روابطم من تسلیم و سرسپرده توام هر روز و هر لحظه و قدرت و نیرویی غیر از تو نمیشناسم که ازش بخوام کمکم کنه فقط خودتی که باید هر لحظه تو هر کارم بیای و کمکم کنی تا خوب پیش بره و من هیچی از خودم ندارم هیچی ندارم هیچی ندارم تو ریزترین کارهام تو بیا و تو باش چون اینجوری همیشه نتیجه بهترینه حتی اگه گاهی ظاهرش مخالف نشون میده رب من تو میدونی و من نمیدونم، برای من خیر مطلقه چون تو خیر مطلقی.

    وقتی داشتم این کامنت رو مینوشتم این شعر که سالها قبل خونده بودمش تو ذهنم تکرار میشد و اصلا نمیدونستم چرا فقط مصرع اول تکرار میشد و وقتی سرچ کردم و دکلمه این شعرو گوش دادم دیدم مفهومش دقیقا موضوع این فایله رسیدن به نقطه تسلیم و عجز در مقابل خداوند.

    سپاس و عشق فراوان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      رویا محمدی گفته:
      مدت عضویت: 2320 روز

      سلام من دقیقا همون لحظه داشتم راجب رابطم که خدا بهم داده ازش سوال میکردم که خودت دادی چی شد و جوابمو از کامت شما گرفتم مکه میشه همون لحظه سوال کنی همون لحظه پاسخشو با کامنت یه نفر دیگه بگیری چقدر خدواند راحت با ما حرف میزنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مرتضی دهقانی محمودابادی گفته:
      مدت عضویت: 2324 روز

      درود بر شما دوست عزیز

      و من احسن قولا ممن دعا الی الله و عمل صالحا و قال اننی من المسلمین

      (33 فصلت)

      در جهان از انکس که خلق را بسوی خدا خواند و نیکوکار گردید و همی به عجز و لابه گفت که من تسلیم خدایم کدام کس بهتر و نیکو گفتار تر هست؟

      کامنت شما خوندم و بعد رفتم ادامه روال هر شب که قران میخونم

      که به این آیه رسیدم گفتم بنویسمش

      در پناه الله یکتا

      شاداب‌تر و موفق تر باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 842 روز

    تو کریمی

    تو رحیمی

    تو لطیفی

    تو رحمانی

    تو رزاقی

    تو ودودی

    تو وهابی

    تو زیبایی

    تو حکیمی

    تو علیمی

    تو بزرگی

    تو ‌آگاهی

    تو نزدیکی

    اونقدر بزرگی که من نمیتوانم چشم پوشی بکنم

    اونقدر زیبا و جذابی که نمیتوانم از تماشایی تو بگذرم …………

    تقصیر دلم نیست تماشاه یی تو زیباست

    تقصیر قلبم نیست عاشق توست ……

    من بدون همه میتوانم زنده گی کنم و نفس بکشم

    ولی بدون تو نمیتوانم رب من

    بدون تو نمیتوانم نفس بکشم

    تقصیر دلم نیست با تو عادت کردم

    به بودن تو عادت کردم

    به حضور تو عادت کردم

    به عشق تو عادت کردم

    من بدون تو نمیتوانم خدا

    ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان …

    ماهیان را صبر نبود یک زمان بیرون آب …

    جان ماهی آب باشد صبر بی‌جان چون بود …

    هر دو عالم بی‌جمالت مر مرا زندان بود …

    این نگارستان عالم پرنشان و نقش توست …

    قطره خون دلم را چون جهانی کرده‌ای …

    بر دهان من به دست خویش بنهادی قدح …

    من کی باشم از زمین تا آسمان مستان پرند

    خدا جانم تو هوایی هستی که من با تو نفس میکشم

    تو آبی هستی که من با آن زنده گی میکنم

    اقرار میکنم که بدون تو هیچی هیچی هیچی هیچی هیچی هیچی هیچی هیچی هیچی هیچی لذت ندارد

    بدون تو خوش نمیگذرد

    منبع شادی ها تو هستی

    میدانی من قلبم را پاک کردم و برای تو آماده کردم پس بیا و این قلب را با نور خود منور کن

    تو کریمی

    تو مهربانی

    تو مرا جان و جهانی

    من با تمام سلول هایم به عجز خودم در برابر عظمت تو پی بردیم

    میدانم جایگاهی من کجاست

    و میدانم تو‌چقدررررر بزرگ و با عظمتی

    دوستتتتتتتتتتتت دارم ربم …………

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  7. -
    معصومه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1399 روز

    سلام و درود بر استاد عزیزم

    از خداوندمتشکرم که من رو سمت این فایل هدایت کرد. و از استاد عزیزم و بانو شایسته متشکرم بابت ظبط و تدوین این فایل

    استاد جانم من قبلا خیلی آدم مغرور و متکبری بودم. و خیلی هم به غیر خدا مینازیدم و به خاطر غرور و روی غیر خدا حساب کردن خیلی چک و لگد از کائنات خوردم. تا تقریبا 4 سال پیش به دوره توحید عملی که 6 تا دونه بود هدایت شدم. و بسیار بسیار انقلاب در درونم به وجود اومد اصلا درونم کن فیکون شد. و جواب خیلی از مسائلی که درش گیر کرده بودم رو در اون 6 فایل گرفتم و مسیر زندگیم عوض شد. من که اشتباه پشت اشتباه تصمیم نادرست پشت تصمیم نادرست میگرفتم و غرق شده بودم تو مسائل ناشی از اشتباهاتم دیگه اشتباه و تصمیم نادرست در زندگیم به صفر رسیده و خدا جلو میره من پشت سرش حرکت میکنم من دیگه کاملا اقتدا کردم به ولی و صاحب اختیارم به نیروی برتر قدرت کل به رب جلیل که بر هر کاری قادر و تواناست. و دارم خیر و برکت میبینم و لذت میبرم.

    بازم ممنون استاد عزیزم

    در جهان یکی هست و نیست جز او وحده هو لا اله الا هو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  8. -
    فاطمه ناصری فرد گفته:
    مدت عضویت: 1530 روز

    سلام به همه همراهان سایت عباسمنش دات‌کام

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به مریم نازنین

    از کجا شروع کنم ؟چی بگم !!

    فقط میدونم دوماهه که مثل مرغ سرکنده دارم جون میدم

    بخدااا هرسال میگم دیگه از مسیر خارج نمیشم و دوباره این اتفاق میوفته چراا؟؟؟

    چرا دربرابرش فروتن نمیشیم؟ چرا هرچند وقت یکبار باید بزنه پس سرمون هان؟؟؟

    دروغتون نگم بچها تپش قلب گرفتم

    چون از مسیرم خارج شدم چون دیگه حوصله وقت گذاشتن برای دوره هایی که خریده بودم رو نداشتم .

    چون برنامه ریزی نداشتم که بابا دختر تو در آرامش هستی بخاطر اینه که نشستی زمان گذاشتی تا متصل بشی تا آروم بشی حالا که همه چیز خوبه چرا رهاش میکنی؟؟؟؟

    و از هر لحظه که دیگه روی ذهنت برای بهتر شدن باورهات کاری نمیکنی هر روز داری نزدیک میشی به گمراه شدن به راه رو پیدا نکردن

    مغرور شدم گفتم اگه حالم بد شد دوباره میرم دوره هام رو گوش میدم ولی…. دریغ از حوصله و پروا

    ذهنم برام تصمیم می‌گرفت یا خدا شاهده اصلا حوصله اومدن توی سایت رو نداشتم و امروز فهمیدم چرا اینطور شدم

    خدارو ندیدم خودم رو دیدم

    خودم رو دیدم که اگر دوباره مسیرم رو گم کردم استاد رو دنبال کنم

    ولی کجای کار بودم

    من باید خدارو دنبال میکردم من باید به اون توکل میکردم باید میگفتم من اگه حالم بد شد خدارو دارم نه استاد رو چون استاد رو هم از خدا دارم خدا هدایتم کرد تا با استاد آشنا شدم

    میخوام با توکل بخدا همه سعیم رو بکنم که همیشه روی باور هام و ورودی هام تمرکز کنم

    باید این رو یادم باشه گول آرامشی که داری رو نخور

    اوت آرامش تا روزی با تو هست که داری تلاش میکنی ورودی هاتو کنترل میکنی و اتفاقا در زمان آرامش باید با فروتنی و تلاش بیشتر در مسیرت قدم برداری

    مینویسم تا بمونه به یادگار از روزهای سختی که میدونم وقتی برگردم تو مسیرم به خودم میگم ارزشش رو داشت

    هرچند من الانم توی مسیرم و همه اینا یک پروسه رشده

    زیر سایه الله بهش باور داشته باشیم

    یاعلی️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
  9. -
    الهه گفته:
    مدت عضویت: 1201 روز

    به نام خدای مهربان خداوندا هر چه دارم از ان توست

    سلام به بهترین استاد دنیا و خانم شایسته عزیز ودوست داشتنی

    سوال اول : من از وقتی امدم تو این مسیر به شدت عاشقش شدم و خیلی عالی روی خودم کار کردم و تمام تلاشم رو کردم تا اون چیزی که متوجه میشدم رو عمل کنم و انقد حس و حالم خوب بود و احساس قدرت میکردم که حد نداشت اما به شدت مغرور شدم و نسبت به خانواده ام و حتی ادمهای تو خیابون یه احساسی که من چقد خوشبختم رو داشتم و یه جورایی که اینا هیچی نمیدونن تو وجودم میومد و میخواستم که کنترل کنم یه جورایی اما اون قدرت خیلی قوی تر بود و من کم کم متوجه شدم دارم مسیر و اشتباه میرم و دارم ریس بازی در میارم به جای اینکه متواضع بودن البته چندین بار تو قران خونده بودم که گفت متواضع و فروتن باشید هی سوالم میکردم ولی تو عمل نمیتونستم اجرا کنم و هی برام گنگ بود و حسم همش به این جمله میگفت توجه کن و من سوال میکردم متوجه نمیشدم و این طور میشد

    سوال دوم :اره به سادگی خیلی اتفاق افتاد من تو بحث مدرسه درس پسرم بسیار حساس بودم و همش تلاش میکردم پسرم منظم باشه درس بخونه و تکالیفشو انجام بده و شجاع باشه حرفشو بزنه در هر شرایطی و دیدم که از وقتی من همه چیز رو به خدا سپردم گفتم خدایا من نمیدونم خودت یه کاری کن پسرم کاراشو انجام بده با این که پسرم خیلی سطحی درس میخونه و گاهی اصلا نمیخوند میرفت مدرسه میومد میگفت بیست شدم یا همش نمره های خوبی میگیره یا خودش با تعجب میگه مامان من اصلا نخوندم ولی جواب دادم یه تو مسابقات مدرسه شرکت کرد و برنده شد یا مدیر و معلم وحتی مربی ها اصلا یه نظر خاصی بهش دارن همش تعریف و کلا به راحتی خودش کاراشو انجام میده پسرم کلاس پنجم ولی به شدت ترسو بود تا سرکوچه هم نمیرفت من میبردمش مدرسه الان خودش میاد و زمانی که این از کاراش میگه میگم خدایاشکرت منو اسون کردی واسه اسونی ها البته اگه باز دوباره مثل قبل رفتار کنم باز نتیجه عوض میشه دقیقا همین دیشب پسرم سه روز تعطیل بود و کارای درسی رو انجام نداد و اخر شب بهش گفتم برو کتاب و دفتر فردا رو جمع کن واسه صبح دیدم میگه تکالیف عقب افتاده دارم و اینا و خواهرم خونمون بود و پسرم نسبت به پدرش در انجام تکالیف خیلی حساب میبره و وقتی دید تکالیفش زیاد زد زیر گریه من هم بهش گفتم ادا در نیار یه خورده عصبانی شدم من خیلی دوست دارم همه چیز سر وقت انجام بشه کارای مهم و اون لحظه به شدت عصبانی شدم و رفتم واسه مسواک زدن دست شویی همون جا گفتم خدایا خودت کمک کن و هی گفتم الخیر ما فی وقع و من هم به شدت از کارش عصبانی بودم و گفتم الان باباش دعواش میکنه اینا وتازه اخر شب بود خواهرم میخواست بره که امدم بیرون باورتون نمیشه همه چی انقد اروم بود که حد نداشت تازه شوهرم از خواهرم خواهش کرد بهش کمک کنه تا درسشو انجام بده و اوضاع به شدت اروم بعد اونجا گفتم ای خدا زندگی باتو به شدت لذت بخشه و همه چیز به نفع ماست و اخر که تموم شد پسرم هم کلی گفت خدایاشکرت خدایاشکرت از ته دل یه حس خوبی داشت فقط کافی ما هر لحظه یاد خدا باشیم انسان فراموش کاره ذهن هم به شدت میخواد بگه تو انجام دادی و خدا نکرد خیلی سپاسگزارم استاد از شما و دیدن این فایل هم هدایت خدا بوده خیلی لذت بخشه اینکه متوجه میشی کارا رو خدا داره انجام میده خیالت راحت راحت استاد واقعا از صمیم قلب ازتون سپاسگزارم از خانم شایسته و تمام دوستان عزیز خدایاشکرت در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید دوستتتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      امیررضا دانش مقدم گفته:
      مدت عضویت: 1977 روز

      درود.

      چقدر خوب در باره فرزندتان گفتید چون من هم چند وقت است که با این موضوع دست به گریبانم و نوشته شما مرا هدایت کرد به اینکه مانند بقیه موارد این را هم به خداوند بسپارم تا به آرامش برسم.واقعا اینکه ما در همه موارد چه ریز و چه درشت خود را به خدا بسپاریم کار درستیست خیلی وقتا فکر میکنیم که این چیزای پیش پا افتاده را خودمان میتوانیم حلش کنیم ولی زهی خیال باطل!باید تمام و کمال خود را عاجز بدانیم کوچیک و بزرگ هم نداره !یا همه یا هیچ!

      هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر * آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم

      هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر * رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        الهه گفته:
        مدت عضویت: 1201 روز

        سلام دوست عزیز واقعا خوشحال شدم که تونستم با این نوشتنم بهتون کمک کنم و دستی از دستای خدا باشم چقد شعرتون قشنگ بود

        هر

        لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر * آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم

        هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر * رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

        واقعا باید رها باشیم فقط سعی کنیم با بهبود کوچیک کم کم درست میشه و اصلا یادت میره همچین مشکلی داشتی تحسینتون میکنم بابت شعر زیبا و ارزوی بهترینها رو دارم براتون دوست عزیز سپاسگزار خدا هستم که ما رو در مسیر درست قرار داد سپاسگزارم از استاد عزیز و خانم شایسته و دوستان گرامی همچنین شما در پناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا و اخرت باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    حسین زمردیان گفته:
    مدت عضویت: 2254 روز

    انقدر حال میکنم که استاد از یک تماس تلفنی و موضوعی مثل رانندگی که هیچ وقت به ذهن ام نمیرسد به توحید ارتباط داشته باشد یک فایل توحیدی خوشگل درست میکند. خیلی لذت میبرم

    خدارا شکر

    خیلی وقت بود فایل توحیدی خالص نداشتیم.

    واقعا تمام موضوعات دیگر حاشیه هستند و اصل فقط توحید است و شناخت راههای آن و البته عمل کردن به آن.

    امیدوارم بتوانم روز به روز شرک کمتری داشته باشم و توحیدی تر عمل کنم.

    استاد بابت همه آموزش های ارزشمند تان سپاسگزارم و بابت آموزش دیدگاه توحیدی تان بینهایت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای: