اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بعد اینهمه بودن در سایت و استفاده از اموزه ها این اولین کامنت من هست.
یه مدت هست به خاطر گرهی که در کاریم افتاده کلا درگیر بودم ونه میتونستم رها کنم ونه مسئله ام حل میشد، وهرکاری کردم تا از درون اروم بشم و بتونم درست تصمیم بگیرم و هرچیز رو امتحان کردم و به خودش سپردم و ولی باز اروم نبودم نه خواب راحت و نه هیچ چیز دیگه ای و دائما استرسی داشتم .
به این فایل هدایت شدم و و واقعا اروم شدم و سپردم به خودش و اروم شدم.
خیلی ممنون از شما وخداوندگارم که شمارو در مسیر ما قرارداده
چقدر این فایلهای توحیدی پر از آگاهین هیچ وقت تکراری نمیشن ممنونم ازتون که میاین و این آگاهی ها رو اشتراک میزارین
ادعا کردن همیشه کار دست آدم میده اینکه بیای روی ذهن خودت حساب کنی نه روی خداوند ذهن هیچی نمیدونه خداونده که جواب همه چیز رو میدونه و برهمه چیز قادره برای خود منم پیش اومده توی کارم نشستم یه کار جدید رو انجام بدم دیدم که هیچ ایده ای نیومده هرچی هم ذهن گفت انجام دادم همش بد بود ولی رها کردم و گفتم خدایا من نمیدونم من حتی کوچکترین کار رو هم بلد نیستم هیچ ایده و خلاقیتی ندارم بعد برا تزئینش یهو گفت اینو بزار کنار این رنگ و بزن اینجوری بچین بعد همینطور پشت سرهم ایده میومد دیگه فهمیدم که من نیستم که طرح میدم تزئین میکنم همش لطف خداونده ایده خودشه فقط با دستای من انجام میده
یه بار رفتم در یخچالو باز کردم انبه بخورم دوتا انبه مونده بود گفتم کدومو بخورم حسم گفت اونی که پوستش چروکیده س ولی ذهن منطقی گفت اون پوستش صافه تازه تره بزرگتره اونو بردار خب منم اون بزرگترو برداشتم وقتی انبه رو خوردم اصلا ذره ای نه طعم و نه بوی انبه داشت انگار یه میوه ی بیمزه بود فقط بعد رفتم اون انبه کوچکتر چروکیده رو برداشتم نگم از عطر و طعمش شیرین و عالی بود خیلی وقتا تو زندگیمون براساس ظاهر قضاوت میکنیم ممکنه یه اتفاق ظاهر خوبی نداشته باشه اما توی دل اون قضیه پشت این ظاهر ناجالب قراره سوپرایز بشی شیرینی رو بچشی و تجربه کنی که انتظارش رو نداشتی خداونده که از درون و بیرون خبر داره چه کسی شایسته تر از خداوند که استاد آدم باشه راهنمات باشه توی همه موارد زندگی حتی انتخاب یه میوه خدایا من هیچی نمیدونم همه زندگیم رو به تو میسپارم تو هدایتم کن به بهترین مسیر آمین
این فایل رو چندباری گوشش کردم و اینقد چشمانم پر اشک شد و چقد احساس نزدیکی با خداوند کردم
استادعزیزم ازتون سپاس گذارم که اینقد حرفاتون آرامش بخشه قلب منه و اینقد در وجودمان تاثیر گذاره تک به تک حرفاتون یه درسه بزرگه الهی شکرت الهی شکرت که خداوند منو توی این مسیر گذاشت تا تغییر کنم
اگر بخوام الهامات خداوند دریافت کنم باید دوتا باور رو در خودم درست کنم
1باورکنم که خداوند هدایتم میکند و لیاقت هم صحبتی باخداوند رو دارم
2باور کنم هیچی نمیدونم و اون باید منو هدایتم کنه
ایاک نعبد و ایاک نستعین
این آیه رو که استاد گفتن به قدری آرامش گرفتم و در اعماق وجود من رسوخ کرد و چشمانم پر اشک شد
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می جویم
خدای من چقد تو بزرگی چقدتو عظیمی
یعنی هیچکسی مثل تو نیس هیچکس مثل تو قدرتمند نیس ازهمه چیز آگاهی نداره راهکار هارو نمیدونه و فقط تویی تویی که میدونی چقد باورهای محدود مارو از تو دور کرده بود
ما همیشه به خاطر ترس هامون نتونستیم از تو یاری بخوایم و فکر میکردیم چقد تو دوری از ما
اما خداوند میگه من از رگ گردن به بنده ام نزدیک ترم خدا درون قلب مایه اون درون وجود مایه اون یک انرژی قدرتمنده که همه جا هست
خدایا من واقعا هیچی نمیدونم تو کمکم کن
من نمیدونم با چه کسانی دوست بشم تو منو هدایتم کن
من نمیدونم چجوری خودمو آروم کنم تو منو هدایت کن
من نمیدونم چجوری رابطمو با همسر و اطرافیانم بهبود ببخشم تو منو هدایت کن
خدایا هدایتم کن تغییر کنم
خدایا کمکم کن مرا به راه راست هدایت کن
خدایا کمکم کن بتونم نجواهای ذهمنو کنترل کنم بتونم کنترل ذهن کنم
من لیاقت هم صحبتی باتورو دارم تو بنده ات رو دوست داری کمکش میکنی
اون موقعی تو شکم مادرم بودم حواست بهم بود شرایط برام امن کردی تا من رشد کنم بهم چیزای احتیاج داشتم دادی مگه میشه الان که توی این کره خاکی هستم منو ول کنی من باور نمیکنم خدای من خیلی بزرگه خدای من بخشنده اس عاشق بنده اشه توی ساده ترین چیزها به بنده اش کمک میکنه
اون موقعی که میخاستم بچه داربشم به شوهرم میگفتم ما تا دکتر نریم تا پیگیر نباشیم دنبال این دکترانباشیم بچه دار نمیشم من خودمو کر کرده بودم و فقط دنبال دکتر بودم که بچه داربشم و نمیذاشتم خدا راه های دیگشو به من نشون بده دست خدارو بسته بودم که بهم بگه هدایتم کنه
چندسال گذشت به نتیجه نرسیدم بیشتر ناامید شدم و به عجز رسیدم متواضع شدم در برابر پروردگارم گفتم خدایا خودت خودت کمکم کنه چیکار کنم من نمیدونم دیگه واقعا من دوست دارم بچه داشته باشم از این نعمت استفاده کنم
از مادرشدن از فرزند دارشدن لذت ببرم خودت بهم بده خودت راهو نشون بده
تااینکه با قانون آشنا شدم خداوند گفت تو لازم نیس انقد خودتو اذیت کنی اینقد نگران باشی تو فقط آروم باش تو فقط توکل کن تو فقط شرک نورز تو احساستو کنترل کن به روش طبیعی بچه دار میشی
گفتم چشم رفتم مهد کودک مشغول کار شدن
خود کار کردن در مهد کودکم هدایت خداوند بود من اول که رفتم مدیر مهد گفت ما فقط پرستار میخایم مربی هامونو داریم گفتم باشه پس هیچی بعد دوهفته دوباره بهم زنگ زد گفت بیا صحبت کنیم اول به عنوان پرستار کار کردم بعد منو مربی کرد و برای منی که نه سابقه داشتم نه مدرک خاصی مربی شده بودم غیرقابل باور بود تازه حقوقم میگرفتم
درصورتی که باشرایط من جایی دیگه فقط باید کار میکردم بدون حقوق گفتم خدایا قربونت بشم چجوری هدایتم کردی
عاشقانه بچه هارو دوست داشتم مثل بچه ی خودم بغلشون میکردم احساس خوب دریافت میکردم و اینجوری شد که اینقد بابچه ها شاد بودن و بهشون با عشق خدمت میکردم طولی نکشید نزدیک 5ماه بعد من به طور طبیعی حامله شدم ک خیلی ها باورشون نمیشد
حتی مامانم میگفت من باورم نمیشد به این راحتی حامله میشی اما خودم میدونستم براحتی حامله میشم وقتی کارهابه راحتی پیش بره کار خداست کار اون الله بزرگه قربونش برم بدون هیچ سختی منو مادر کرد که مدیر مهدمون گفت عصمت به خاطر روحیه خوبش و عشقی که به بچه ها میداد خداوند اونو به خواسته اش رسوند خدایاشکرت خدایاشکرت
همون موقعی که احساس عجز کردم خداوند مرا براحتی هدایت کرد
خدایاشکرت توانستم امروزم کمی برای خودم ارزش قائل باشم و روی خودم کار کنم و فایل گوش کنم و کامنتی بذارم راجع به تجربه ی خودم الهی شکرت
تازگی ها دوست دارم دوست خوبی جذبم بشه که هم شاد پرانرژی باشه هم کودکی داشته باشه با فرزندم همبازی باشه و لذت ببرند همش میگه خدا یا من نمیدونم تو میدونی تو منو به سمت انسان خوب هدایتم کن به قول استاد من روی خودم کار کنم بقیا اتو ماتیک وار به سمتم هدایت میشن
خدارشکر امروز برف قشنگی باریده بود چقد خوشحال شدم چقد خدارشکر کردم چ احساس خوبی داشتم خدایا ازت ممنونم این نعمت زیباتو برای ما فرستادی عاشقتم
خدایا من خیلی سعی کردم تا باتلاش با وقت گذاشتن به اهدافم برسم. میخوام بگم تنها بودم خیلی تقلا میکردم. کل زندگیم برای این بود که عقب نیفتم که بقیه حرفی نزنند که منم دستاورد داشته باشم که ارزش داشته باشم. به دستاوردهایی هم رسیدم اما به سختی. خدایا تو توانایی تو قادری تو شکست ناپذیری. ازت میخوام که از این لحظه کمکم کنی تا لحظه به لحظه زندگیم با تو باشم باتو سپری کنم با تو روی دوره احساس ارزشمندی و عزت نفس کار کنم. لحظه به لحظه به ذهنم بیار که بدونم طرف حسابم فقط تویی.
فقط تو. ایاک نعبد و ایاک نستعین. هر چه دارم از تو هست هذا من فضل ربی. محبتی که دوستم امروز کرد و بهم پیام داد و گفت دوستت دارم تو بودی. نشونه بود که بفهمم راهم درسته. این شیوه امروزم که کلا باتو بودم و باتو کارهامو میکردم درسته. این شیوه که نخوام بخاطر خواسته هام به بدنم آسیب بزنم درسته. اینکه بخوام تو همه کارهامو بکنی درسته. حتی توی لحظات سخت. لحظاتی که توهمات ذهنیم بالا میگیره. خدایا موسی ادم کشت بعد پیامبرش کردی خدای من با خدای موسی تفاوتی ندارد. خدایا مثل موسی که باهاش داخل کوه طور صحبت کردی صدای ارامبخش خودتو در درونم بالا ببر. تو که هیچ وقت هدایتت از من دریغ نکردی تو بدترین تاریکی ها بودم هدایتم کردی. زندگیم پر از خوابهای الهام بخش که منو بواسطه اون خوابها اگاهم کردی. خدایا من دیگه روی ادمها حساب نمیکنم. ای رفیقم که جز تو رفیقی ندارم. کمکم کن تا کفایتت درک کنم. تو مادر عزیزم به خوابم اوردی که بهم یک دسته کلید بده که روش نوشته باشه توجه. یعنی ازاده توحه خودتو حفظ کن. بهم تو خواب گفتی هر جی میخوای تحسین کن. هر چه خواستم راهشو برام باز کردی.
و برخی از مردم به جای خدا معبودهایی انتخاب می کنند که آنها را آن گونه که سزاوار است خدا را دوست داشته باشند، دوست می دارند؛ ولی آنان که ایمان آورده اند، محبت و عشقشان به خدا بیشتر و قوی تر است. و اگر کسانی که ستم روا داشتند، هنگامی که عذاب را ببینند، بی تردید بفهمند که همه قدرت ویژه خداست و خدا سخت کیفر است.
خدایا این ایات هم برای دنیاست هم اخرت. اره دقیقا من وقتی دیدم چقدر به خودم اسیب رسوندم و چقدر داشتن خواسته بزرگ کردم و نعمت های زندگیمو ندیدم اینگار که داشتم عذاب میدیدم. بعد از همونجا به لطف تو خواستم که تسلیم بودن و باتو بودن و اعتماد به تو رو تمرین کنم.
اون زمان اینگار مثل یوسف بودم که میگفتم اگر خدا اون کد اشتباه درونمو بهم نشون نده در چه تکرار بیحاصلی و بی نتیحه میفتم. خداروشکرت بابت اگاهی که بهم دادی
چقدر من خودمو گیر یه مسئله کردم در حالی که زندگی پر لذت های دیگر بوده و هست.
خدا خیلی بزرگه تواناست شکست ناپذیر است برای اون انجام هر کاری راحته. خدایا برای برای اینکه بتونم بیشتر بهت اعتماد کنم از خودت کمک میخوام هدایتم کن تا بتونم تسلیم بودن و متواضع و خاشع بودن تمرین کنم. کمکم کن تابتونم دیدن زیبایی ها با چشم دل و چشم سر تمرین کنم.
همانا اللّه نمىآمرزد که شرک آورده شود به او و مىآمرزد آنچه جز آن است براى هرکسى که بخواهد و هرکه شرک ورزد به اللّه پس به راستى بر بافته است گناهى بزرگ را
خیلی باید مواظب باشم چون حتی فکر کردن به اینکه من میدونم و حالیم هست شرک است خدایا مرا بیامرز و توبه میکنم از هر شرکی من دون الله
واقعا وقتی به زندگی امروزی نگاه میکنی جای توحید در بین ما کمیاب است،..
تمام زندگی ما آغشته به شرک است.
خدا را شکر که آگاه شدیم..
خدا را شکر که هدایت شدیم
خدا را شکر که درک کردیم.
خدا را شکر که کمک میکنی به این آگاهی ها عمل کنیم
واقعا سپاسگزار خداوندم که مرا به این آگاهی های توحیدی رهنمون ساخت.
اگر هر روز به این فایل ها گوش کنیم
اگر هر روز این آگاهی ها را بشنویم.
فکر و باورمون تغییر می کند.
توحیدی می شویم به آگاهی خداوند وصل می شویم
دیگه نیازی نیست زجر بکشیم و تقلا کنیم.
همه کارها آسان می شود.
سوره لیل
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ (٧)
پس آماده مىسازیم او را براى آسانترین[راه]را
و به راحتی خالق زندگیمون میشویم
قسمتی از وجود خدا که همان روح است با ذهن هماهنگ می شود و به آگاهی خداوند دسترسی پیدا می کنیم
به فرکانس خداوند میرسیم
در هر لحظه سپاسگزاری می کنیم
هر لحظه به یاد و ذکر خدا هستیم
آنگاه قلبمون آرامش می یابد
در آرامش هم ایده ها الهام می شود
به ایده ها و آگاهی های داده شده به قلبمون عمل می کنیم.
وبه خواسته هامون می رسیم .
دیگه درگیر هیچ چیز و هیچ کس نیستیم
دیگه به کسی وابسته نیستیم.
رها و آزادیم..
در لحظه احساس آرامش و شادی و لذت می کنیم.
پس کارها آسان میشود
روی دوش خدا می نشینیم و سوت زنان مسیر را طی میکنیم
و هنگامى که بپرسند از تو بندگانم دربارۀ من پس همانا من نزدیکم پاسخ مىدهم دعاى دعاکننده را هرگاه بخواند مرا پس باید بپذیرند دعوت مرا و باید ایمان آورند به من باشد که آنان راه درست پویند
دیگه نگرانی و نشدن در کار نیست.
دیگه نه ترس داری و نه غمی به خود راه میدهی.
همش کارها روبه راه میشه ، مقرب میشوی ، رزق و پس انداز بی شمار داری .
از بدنه جامعه جدا میشوی
دیگران میگن چکار کردی !!!
نمیدانی چی بگی میگی خدا کارها را انجام میده من هیچ کاره ام خدا میگه من انجام میدم همه چی درست میشه .
بقیه نمی فهمند خودت میفهمی که تو بندگی کردی و فقط از یک نیرو برتر که رب العالمین است کمک خواستی .
روی خودت و فکر و ذهنت حساب نمیکتی.
روی زن وفرزندان و پدر ومادر و دولت و دلار و خونه وماشینت حساب نمیکنی
رو هیچ کس وهیچ چیز حساب نمیکنی
روح و ذهنت هماهنگ است
فقط
وفقط وفقط روی یگانه هستی خداوند رحمان ورحیم حساب میکنی.
من دوره ی احساس لیاقت رو فعلا تا جلسه 12 ادامه دادم و بعدش با این دو فایل توجیدی فوق العاده(توجید عملی 10 و 11) ادامه دادم
باید بگم که اخیرا(حدود 1.5 پیش) از لحاظ روحی خیلی افت کردم و ترس ها و غم و نجواها خیلی پر رنگ شده بودن و اینطور به نظر میرسبد که شرایط خیلی داغونه و من نه میتونم به گذشته برگردم و درستش کنم و نه حتی اگه از الان بخوام کاری بکنم نتیجه میده ، به قول استاد احساس گبر کردن داشتم
از اونموقع برای اولین بار شروع کردم به قران خوندن
قبلا برنامه داشنم بخونم ولی از نظرم زمان و صرایط مبخواست و کلا کار خیلی راحتی برام به نظر نمیومد و کمالگرایی هم داشتم و در نهابت زیاد پیش نرفتم
خلاصه که تنها راهی که حداقل واسه همون لحطه ارامم میکرد معنی فارسی قران بود
کم کم ارام ارام حالم بهتر میشد ، خدا انگار داشت یه سری چیزا رو بهم میگفت
مثلا اینگه چرا یهو امیدوار میشدم و دوست دارم فعالیت کنم و بعدش یهو زندگی برام ته جهنم میشد و اکن دقیقا این بود که تو چون فکر میکنی کار خیلی سختیه و دور از دسترسه و گرنه ببین واسه یه کاری که خبلی کوچیک یا کم ارزش تر حداقل ، یهو دوسداری حداقل شانست امتحان کنی و تلاش کنی
و من فهمیدم یه هدفی نیاز دارم که بهم انگیزه بده
هدفای مختلف سعی کردم امتحان کنم و دیدم هر کدوم که انتخاب میکنم انگار یه جاش میلنگه و راضی ام نمیکنه
یه روز یه کاغذ اوردم و به خدا گفتم که خدایا امروز تکلیف اینو نشخص میکنیم و من یهو شروع کردم به نوشتن اینکه از چه چیز هایی لذت میبرم
اک تک شرایط و موقعیت ها به یادم اومد و نوشتم و نوشتم
در نهایت دیدم که یه سری علایق دارم که همینطور از لجاظ مهارتی هم خوبم توشون
یاد حرف استاد توی دوره لیاقت افتادم که میشه مهارت هارو ترکیب کرد و راه جدید بسازی
()انشالله بعدا که نتیجه گرفتم واضح تر راجبش مینویسم)
خدا اون روز بهم یه راه نشون داد که اره این مسیر هم میتونه اصلا وجود داشته باشه
بعدش فایل 66 گفت و گو با دوستان روم خیلی تاثیر گذاشت و بحث تکامل که ربطی به زمان نداره و اینکه یه توضیح مختصر راجب جلسات دوره راهنمای عملی
قشنگ یواش یواش انگار داره کنار هم چیده میشه و امروز یه روزی بود که حس کردم حضور خدا یگخیلی واضح تر شده توی زندگیم و تواستم اینو ثبت کنم که یادم بمونه بعدا
واسه ترمیم معدل ثبت نام کرده بودم و کارتم گرفته بودم و نمیدونستم که جابه جایی بعدا انجام دادن واسه دروس
من قبلش از خدا درخواست کرده بودم که خدایا میخوام احساس توانایی کنم و میخوام فعالیت گنم
اخه انگار هر جور برنامه میریختم نمیتونستم بیشتر درس بخونم و درسا رو پبش ببرم
و من دیدم که هرچی به روز امتحان نردیک تر مبشم انگار توانایی ام بیشتر مبشه و خیلی ببشتر از انتظار توی روز قبل امتحان عمل کردم حتی خیلی بیشتر سعی کردم کنترل ذهن داشته باشم و برای خدا بنوبسم که خدایا از هر راهی که میتونی بهم کمک کن
حالا امتحان هویت که کلا افتاد اخر امتحان و من امروز امتحان ندادم ولی فکر میکردم که امتحان دارم
حالا دستاورد هاش چی بود؟
به چشم دیدم که یه پانسیلی درونم هست به چشم دیدم اگه به خودم بگم فقط این درس باید روخوانی کنی هیچ کار نمیخکاد بکنی ( سعی داشتم کمالگرایی کنترل کنم و زور نزنم همون لحظه شروع کنم به حفظ و انتظار داشنخ باشم یا. بگیرم) دیدم وقتی با یکم تمرکز فقط روخوانی میگنم و سعی میگنم بفهمم اصلا چی میگه؟ جدا از هر امتحانی، انگار مطالب توی ذهنم میموند
من چون کم میرم بیرون. این اواحر هر سری میرم بیرون اتفاقای باحالی حس میکنم
امروز دیدم چقدر مسئولین مدرسه با ارامش باهام برخورد میکردن ، یه خانومه چقدر دنبال پیدا کردت شماره صندلی بود و خودش اومد دنبالم
چقدر راحت تر گرفتم
یه تابلو بود که روش شماره صندلی بود که کدوم کلاس هستی
من حوصله نداشنم بخونمش و گفتم حالا پیداش میکنیم و رفتم تو شالن و از اولین مراقب امتحان پرشیدم و قشنگ ادرس صندلین یه راست بهم داد
بعد دیدم اینجا جای من نبست و سپردم به کادر اداری که پیگیری کنن
توی این فرصت رفتم از یه دختره درخواست کردم که فصل 10 من زیا نخوندم میشه برام توضیحش بدی؟
باورم نمیشه اینقدر ریلکس همچین درخواستی کردم ،اونم برام توضیح داد که امرور اصبا شیمی هست
اینطوری خداوند هدایت کرد مشکل کار کجاست
بعدش راجب تغییرات برنامه از یه دخار دیگه پرسیدم و چقدر قشنگ برام توضیح داد
دوباره پرسیدم که امتحانای که تا الان دادین چیا بودن؟ و قشنگ تک به تگ برام میگفت فلان امتحان فلان روز ،و فردا و پس فردا فلان انتحان در پیش داریم
قائدتا نباید با حوصله اینطوری تک تک سوالان منو جواب میدادن _ طبق تجربیات قبلیم
از حوزه اومدم بیرون دیگه در رو بستن و یه دختره با تاخیر رسید جلوی در بسته ، من توی اون لحظه که واسه اون خانوم بحرانی به نظر میرسید رفتم درخواست کردم مبشه از کارتت عکس بگیرم؟ و اونم با ارامش اچازه داد
بعدش با به دختر دیگه اشنا شدم که باهاش ارتباط گرفتم و 1حبت زیبایی داشتیم و بعد زمان ازمون دوباره رفتم از دو تا دختر دیگه درخواست کردم که مبشه کارت ورود به حلسه برنامه جدیدتون ببینم و عکس بگیرم؟
خیلی خوش رو اجازه دادن و گفتن از سایت هم میتونی بگیری و من گفتم سایت مشکل داره نتونشتم و اون دختره قشنگ گوشیمو گرفت تک تک مراحل از راه درصتش رفت و توضیح داد از درگاه دولت نباید وارد بشی اونجا بهت کارت نمیدخ
و خیلی راحت حتی خوضیحات پیش پا افتاده رو عم بهم داد که چطور حتی فایلش از سایت بگیرم با اینگه خودم بلد بودم
چقدر صمیمی خدافظی کردن
بعدش خواستم بیام خونه ، حوزه نزدیک بزرگراه بود و پل عابر اون نزدیک نبود ، راستش دقت بینایی نداشتم و هم از سرعت ماشبنا میترسیدم گه رد بشم
اسنپ درخواست دادم نیومد و دیدم راهی جز رد شدن از بزرگراه و تاکسی گرفتن نبست
گفتم خدایا میتونی ردم کنی؟
و قدم برداشتم و خدایا .. انگار یه وقفه بین حرکت ماشبنا افتاد و توی این زمان من رد شدم
بعدش تاکسی گرفتم و اشتباه مبلغ شنیدم و لبشتر بهش دادم
دیدم خودشداضاعی پول پس داد و خیلی خوشرو گفت دختره اضافه دادی
طبق تجربه قبلیم اصلا نباید صداش درمیاورد و اگه یه درصد من حرفی میزدم باید میگفت نرخ همینه و…
چقدر من امروز ادمای متفاوتی رو دیدم چقدر برخورد خوب و صمیمی دیدم چقدر همه چیز باحال بود ، نه تنها فضای بیرونم بلکه فضای درونم هم قشنگ بود ارام بودم ، انگار که فقط داشنم نگاه میکردم اتفاقات چطور میوفتن
اینکه خواهرام بهم زنگ زدن و تولدم تبریک گفتن هدیه دادن ، داداشم حمله ی زیبایی واسه تبریک بهم گقت که متفاوت از قبل بود
خوشم میاد از هر لجظه ای که رو میگنم سما خدا و واقعا 1ادقانه ازش میخوام و صدقانه نشونه ای حس کنم میپذیرم
البته اینا در حال حاضر خیلی کم پیش میاد برام ولی یه چیز جدیده نسبت به قبل
و واقعا پیشرفته
حس میکنم مدام درکم داره بیشتر میشه حس میکنم خداوند داره اگاهی های بیشتری بهم میده
حتی توی درس خوندن ، ناخواگاه دارم به شیوه ای درس میخونم گه پیش از این انجام نداده بودم
مثلا اینکه وقتی زیست خوندم از نظر خودم من فقط داشتم دنبال تغییرات کتاب میگشتم
ولی بعد دقت کردم دیدم بابا مگه این همون روش مفهومی ترکیبی که این همه تنورش واسه مشاور کنکور و موسسه ها داغه نیست؟
والان همین لحظه من با نوشتن این جمله متوجه شدم این همون هدایت شدن به صراط مستقیمه
انشالله بتونم از حضور پررنگ تر خداوند توی زندگیم بنویسم و سپاسگزاری کنم
فقط برای زهرای خودم مینویسم که زهرا جان یادت باشه که الان داری قران میخونی و بهش فکر میکنی، داری لحظاتی که خدا برات کار انجام داده به یادت میاری چه زمان هایی ابرو برات خریده ،اعتبار داده مهرت به دل بقیه انداخته، نجاتت داده. پول داده و..
داری توجه میکنی به اینکه خداوند خدای همزمانی هاست ، حتی اگه درک الانت غلط باشه ولی اینطوریه که: خداوند یه سیستمه که توانایی اینو داره که هزاران همزمانی رخ بده تا یه اتفاقی بیوفته مثل صندوقچه روان حضرت موسی روی اب و جریاناتش ، خداوند چون یه سیستمه که همزمانی داره ، یه خدای قدرتمنده ، یعنی خدا قدرتمنده چون یه سیستم با این ویژگیه
و تو داری کم کم تجربه میکنی که چطور همزمانی تجربه میکنی
یادت باشه که برای رسیدت به هدفت داری تلاش میکنی که با خدا معامله کنی
خدایا من خودمم میدونم نمیشه و از نظر بقیه هم نمیشه ولی اینارو ولش کنیم. من که نمیتونم ولی تو میتونی ، من اومدم پبش تو و الان تو چی بهم میگی ؟ تو بهم چی میدی؟ توبرام چیکار میکنی؟
زهرای عزیزم این مسیریه که الان داری میری و انشااله که تهشم زیباست مسیرشم زیباست
چند روز پبش به خدا گفتم که امسال اولین سالیه که حس میکنم توی تولدم هستی میخوام متفاوت باشه ، و امروز این حضور خدارو توی برخورد بقیه و رد شدن از خیابون و.. حس کردم واقعا
خدایا شکرت
دوست دارم سال بعد همین موقع با هم توی یه دنیای متفاوت و یه شرایط متفاوت و زیبا و فوق العاده باشیم
اینکه فهمیدم قوانینی هست که میشه از طریق اونا همه چیز عوض کنی. میتونه برام تله ذعنی باشه
به این صورت من که بلد نیستم قانون رو من که اصول خلق خواسته رو بلد نیستم ، من راه بلد نیستم و دیگه لینطوری نمیتونم به خواسته ام برسم به هر حال قانون قانونه. تو هرکاری بکنی اگه در جهت قانون نباشه به درد نمیخوره و نتیجه شکست خورده است چون تو بلد تیستی دیگه
و سعی میکنم اینطوری ذهنم ارام کنم که خدایا اگه شرکی هست اگه نابلدی هم هست تو به من بگو لوت چیه؟ تو اگاهم کن ، خودت برطرفش کن
و به این صورت سعی میکنم احساس بهتری در خودم ایجاد کنم
باسلام خدمت استاد عزیزم ومریم جون وهمه دوستان بعد از مدتها تصمیم گرفتم زیر این فایل کامنت بذارم استاد راس میگین خدا منم خیلی دوس داشته که هر وقت غرور اومد سراغم محکم زد پس کلم همونطور که داشتم فایلو گوش میکردم یادم اومد که منم وقتی رانندگی یاد گرفته بودم هر وقت مغرور میشدم که بلدم همون موقع تصادف میکردم وقتی این فایلو گوش میکردم هی باخودم میگفتم آره راس میگه استاد وچقد وقتی از خدا عاجزانه کمک میخولستم به بهترین سکل کمکم میکرد استاد از وقتی با شما آشنا شدم خدارو در زندگیم بیشتر حس میکنم وباهاش ارتباط برقرار میکنم بعضی وقتا چیزایی از خدا میخوام که هنوز نرسیدم بهش میدونم که خدا در بهترین زمان بهترینهارو برای من میخواد اصلأ همه چیزو یکجا بهم میده اگرم تاخیری وجود داره این دیگه تقصیر منه که هنوز در مدارس نیستم خدارو بی نهایت شاکرم که منو با شما آشنا کرد تا سپاسگزاری رو یاد بگیرم با احساس خوب که شکر خدا اول با احساس خوب میاد دوستون دارم
من هم رانندگی خوبی داشتم و دارم البته نمیگم حرفه ایم اما در نوع خودم میتوانم بگویم که معمولا در رانندگی خوب عمل میکنم و درست زمانی که به خودم مغرور شدم یک تصادف وحشتناک کردم به فجیع ترین حالت ممکن اما نمیخواهم در مورد جزییات صحبت کنم همینقدر بس که سپاسگزار خداوندم که اتفاق بدتری نیوفتاد چون میتوانست خیلی خیلی بدتر از اینها شود
من امروز به یک نتیجه ی جدید از دوره های شما رسیدم اگر نگاهی به پروفایلم بندازید تقریبا اکثر دوره های شما رو دارم و حدود 5ساله که عضو سایت هستم و همیشه و هر روز سعی کردم که دوره های شما رو گوش بدهم اما امروز فهمیدم دلیل اینکه نتیجه ی خاصی نگرفتم این بوده که من مغرور شدم و گفتم من بلدم و فقط صرفا یک شنونده بودم نه یک عمل کننده به همین دلیل نتیجه ی مدنظرم عایدم نشد و از خدا میخواهم که مرا به راه درست هدایتم کنه که فقط یک شنونده نباشم یا بهتره بگم عالم بی عمل نباشم بلکه عمل گرایی رو سرلوحه ی کترم قرار بدهم من کامنت زیاد نمیذارم کامنت هم زیاد نمیخونم اما میخوام ازین به بعد هم کامنت بخونم هم کامنت بذارم و هر جلسه از هر دوره رو جوری کار کنم که عین یک معلم بتونم برای دانش آموزان خیالیم مطالبش رو توضیح بدم فکر میکنم اینطوری درک من از دوره ها بیشتر بشه و قطعا به دنبالش عمل و نتیجه هم میاد
در مورد سرکار رفتنم هم سراغ ایده ها و راهکار های دیگران رفتم و نتیجه اصلا دلخواه من نبود و حالا دیگه نه راه پیش دارم نه راه پس، دقیقا این همون نقطه ایه که استاد گفتن گیر میکنیم اما حالا دیگه باید به جریان هدایت متصل بشم تا خودش منو به بهترین مسیرها و به مسیر شغل دلخواهم ببره تا به رویای خودم یعنی ازادی مالی و زمانی و مکانی برسم
و این نکته رو هزاران بار درک کردم که هرجا احساسم خوب بوده و به منبع خداوند متصل بودم اتفاقات عالی از در و دیوار وارد زندگیم شده اتفاقاتی که هیچ ایده ای براشون نداشتم و فکرشم نمیکردم که چنین بشود اما شد
هرکجا هستید در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید
پروردگارا خود را تقدیم تو میدارم با من کن وازمن ساز آنچه خود اراده کنی. از اسارت نفس رهایم کن تا انجام اراده ات را بهتر توانم مشکلاتم رابگیرم تا پیروزی برآنها شاهدی باشد برای کسانی که باقدرت تو وعشق تو وراه تو یاریشان خواهم داد باشد که همیشه بر اراده ات گردن نهیم
خدایا سپاسگزارم ازت بابت اینکه هروقت صدایت میکنم پاسخ میدهی حتی اگر همه راهها را رفته باشم وبعد به سوی تو ایم خدایامتاسفم که گاهی غرور مرامیگیرد که فراموش میکنم همه چیز را که دارم به تو نسبت دهم وفراموش میکنم که همان دم صدایت بزنم تا پس گردنی نخورم. اما همان پس گردنی را که میخورم باعث میشه دوباره محکم بهت بچسبم وازت بخوام مراقبم باشی درهر لحظه لطفا مراببخش خدای من دوستت دارم وسپاسگزارم . استاد عزیز ازشما هم ممنونم که فایل به این زیبایی را آماده کردید که درست درزمانی که همه نیاز داشتیم بهمون رسیده. امروز با اینکه تضاد زیاد داشتم اما با کمک همین فایل همه چی به خوبی حل میشد و من حواسم بود که فقط از نیروی برترم راه را بخواهم. به خودم افتخار میکنم که به این سطح آگاهی رسیدم که دیگر مثل قبل نباشم واز همون اول خدایم را صدا بزنم تا سهل شود بر من آسانیها ودردم موجود شودهرانچه را میخواهم. خدایا تو خود یاریگرمان باش که متواضعانه تر باشیم. تو خود یادمان بنداز که فروتن باشیم دربرابر قدرتش خدایا تنها تورا می پرستیم م وتنها ازتو کمک میخواهیم. مارا به راه راست هدایت کن. راه کسانی که به آنها نعمت دادی. خدایا بینهایت سپاسگزارم.
سلام استاد عزیز
بعد اینهمه بودن در سایت و استفاده از اموزه ها این اولین کامنت من هست.
یه مدت هست به خاطر گرهی که در کاریم افتاده کلا درگیر بودم ونه میتونستم رها کنم ونه مسئله ام حل میشد، وهرکاری کردم تا از درون اروم بشم و بتونم درست تصمیم بگیرم و هرچیز رو امتحان کردم و به خودش سپردم و ولی باز اروم نبودم نه خواب راحت و نه هیچ چیز دیگه ای و دائما استرسی داشتم .
به این فایل هدایت شدم و و واقعا اروم شدم و سپردم به خودش و اروم شدم.
خیلی ممنون از شما وخداوندگارم که شمارو در مسیر ما قرارداده
به نام خالق زیبایی ها
چقدر این فایلهای توحیدی پر از آگاهین هیچ وقت تکراری نمیشن ممنونم ازتون که میاین و این آگاهی ها رو اشتراک میزارین
ادعا کردن همیشه کار دست آدم میده اینکه بیای روی ذهن خودت حساب کنی نه روی خداوند ذهن هیچی نمیدونه خداونده که جواب همه چیز رو میدونه و برهمه چیز قادره برای خود منم پیش اومده توی کارم نشستم یه کار جدید رو انجام بدم دیدم که هیچ ایده ای نیومده هرچی هم ذهن گفت انجام دادم همش بد بود ولی رها کردم و گفتم خدایا من نمیدونم من حتی کوچکترین کار رو هم بلد نیستم هیچ ایده و خلاقیتی ندارم بعد برا تزئینش یهو گفت اینو بزار کنار این رنگ و بزن اینجوری بچین بعد همینطور پشت سرهم ایده میومد دیگه فهمیدم که من نیستم که طرح میدم تزئین میکنم همش لطف خداونده ایده خودشه فقط با دستای من انجام میده
یه بار رفتم در یخچالو باز کردم انبه بخورم دوتا انبه مونده بود گفتم کدومو بخورم حسم گفت اونی که پوستش چروکیده س ولی ذهن منطقی گفت اون پوستش صافه تازه تره بزرگتره اونو بردار خب منم اون بزرگترو برداشتم وقتی انبه رو خوردم اصلا ذره ای نه طعم و نه بوی انبه داشت انگار یه میوه ی بیمزه بود فقط بعد رفتم اون انبه کوچکتر چروکیده رو برداشتم نگم از عطر و طعمش شیرین و عالی بود خیلی وقتا تو زندگیمون براساس ظاهر قضاوت میکنیم ممکنه یه اتفاق ظاهر خوبی نداشته باشه اما توی دل اون قضیه پشت این ظاهر ناجالب قراره سوپرایز بشی شیرینی رو بچشی و تجربه کنی که انتظارش رو نداشتی خداونده که از درون و بیرون خبر داره چه کسی شایسته تر از خداوند که استاد آدم باشه راهنمات باشه توی همه موارد زندگی حتی انتخاب یه میوه خدایا من هیچی نمیدونم همه زندگیم رو به تو میسپارم تو هدایتم کن به بهترین مسیر آمین
زندگیتون غرق نور و عشق خداوند
به نام خدای والا مقام
سلام به استاد عزیزم
این فایل رو چندباری گوشش کردم و اینقد چشمانم پر اشک شد و چقد احساس نزدیکی با خداوند کردم
استادعزیزم ازتون سپاس گذارم که اینقد حرفاتون آرامش بخشه قلب منه و اینقد در وجودمان تاثیر گذاره تک به تک حرفاتون یه درسه بزرگه الهی شکرت الهی شکرت که خداوند منو توی این مسیر گذاشت تا تغییر کنم
اگر بخوام الهامات خداوند دریافت کنم باید دوتا باور رو در خودم درست کنم
1باورکنم که خداوند هدایتم میکند و لیاقت هم صحبتی باخداوند رو دارم
2باور کنم هیچی نمیدونم و اون باید منو هدایتم کنه
ایاک نعبد و ایاک نستعین
این آیه رو که استاد گفتن به قدری آرامش گرفتم و در اعماق وجود من رسوخ کرد و چشمانم پر اشک شد
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می جویم
خدای من چقد تو بزرگی چقدتو عظیمی
یعنی هیچکسی مثل تو نیس هیچکس مثل تو قدرتمند نیس ازهمه چیز آگاهی نداره راهکار هارو نمیدونه و فقط تویی تویی که میدونی چقد باورهای محدود مارو از تو دور کرده بود
ما همیشه به خاطر ترس هامون نتونستیم از تو یاری بخوایم و فکر میکردیم چقد تو دوری از ما
اما خداوند میگه من از رگ گردن به بنده ام نزدیک ترم خدا درون قلب مایه اون درون وجود مایه اون یک انرژی قدرتمنده که همه جا هست
خدایا من واقعا هیچی نمیدونم تو کمکم کن
من نمیدونم با چه کسانی دوست بشم تو منو هدایتم کن
من نمیدونم چجوری خودمو آروم کنم تو منو هدایت کن
من نمیدونم چجوری رابطمو با همسر و اطرافیانم بهبود ببخشم تو منو هدایت کن
خدایا هدایتم کن تغییر کنم
خدایا کمکم کن مرا به راه راست هدایت کن
خدایا کمکم کن بتونم نجواهای ذهمنو کنترل کنم بتونم کنترل ذهن کنم
خدایا کمکم کن مادر خوبی باشم خودمو دوست داشته باشم باخودم دوست باشم
من لیاقت هم صحبتی باتورو دارم تو بنده ات رو دوست داری کمکش میکنی
اون موقعی تو شکم مادرم بودم حواست بهم بود شرایط برام امن کردی تا من رشد کنم بهم چیزای احتیاج داشتم دادی مگه میشه الان که توی این کره خاکی هستم منو ول کنی من باور نمیکنم خدای من خیلی بزرگه خدای من بخشنده اس عاشق بنده اشه توی ساده ترین چیزها به بنده اش کمک میکنه
اون موقعی که میخاستم بچه داربشم به شوهرم میگفتم ما تا دکتر نریم تا پیگیر نباشیم دنبال این دکترانباشیم بچه دار نمیشم من خودمو کر کرده بودم و فقط دنبال دکتر بودم که بچه داربشم و نمیذاشتم خدا راه های دیگشو به من نشون بده دست خدارو بسته بودم که بهم بگه هدایتم کنه
چندسال گذشت به نتیجه نرسیدم بیشتر ناامید شدم و به عجز رسیدم متواضع شدم در برابر پروردگارم گفتم خدایا خودت خودت کمکم کنه چیکار کنم من نمیدونم دیگه واقعا من دوست دارم بچه داشته باشم از این نعمت استفاده کنم
از مادرشدن از فرزند دارشدن لذت ببرم خودت بهم بده خودت راهو نشون بده
تااینکه با قانون آشنا شدم خداوند گفت تو لازم نیس انقد خودتو اذیت کنی اینقد نگران باشی تو فقط آروم باش تو فقط توکل کن تو فقط شرک نورز تو احساستو کنترل کن به روش طبیعی بچه دار میشی
گفتم چشم رفتم مهد کودک مشغول کار شدن
خود کار کردن در مهد کودکم هدایت خداوند بود من اول که رفتم مدیر مهد گفت ما فقط پرستار میخایم مربی هامونو داریم گفتم باشه پس هیچی بعد دوهفته دوباره بهم زنگ زد گفت بیا صحبت کنیم اول به عنوان پرستار کار کردم بعد منو مربی کرد و برای منی که نه سابقه داشتم نه مدرک خاصی مربی شده بودم غیرقابل باور بود تازه حقوقم میگرفتم
درصورتی که باشرایط من جایی دیگه فقط باید کار میکردم بدون حقوق گفتم خدایا قربونت بشم چجوری هدایتم کردی
عاشقانه بچه هارو دوست داشتم مثل بچه ی خودم بغلشون میکردم احساس خوب دریافت میکردم و اینجوری شد که اینقد بابچه ها شاد بودن و بهشون با عشق خدمت میکردم طولی نکشید نزدیک 5ماه بعد من به طور طبیعی حامله شدم ک خیلی ها باورشون نمیشد
حتی مامانم میگفت من باورم نمیشد به این راحتی حامله میشی اما خودم میدونستم براحتی حامله میشم وقتی کارهابه راحتی پیش بره کار خداست کار اون الله بزرگه قربونش برم بدون هیچ سختی منو مادر کرد که مدیر مهدمون گفت عصمت به خاطر روحیه خوبش و عشقی که به بچه ها میداد خداوند اونو به خواسته اش رسوند خدایاشکرت خدایاشکرت
همون موقعی که احساس عجز کردم خداوند مرا براحتی هدایت کرد
خدایاشکرت توانستم امروزم کمی برای خودم ارزش قائل باشم و روی خودم کار کنم و فایل گوش کنم و کامنتی بذارم راجع به تجربه ی خودم الهی شکرت
تازگی ها دوست دارم دوست خوبی جذبم بشه که هم شاد پرانرژی باشه هم کودکی داشته باشه با فرزندم همبازی باشه و لذت ببرند همش میگه خدا یا من نمیدونم تو میدونی تو منو به سمت انسان خوب هدایتم کن به قول استاد من روی خودم کار کنم بقیا اتو ماتیک وار به سمتم هدایت میشن
خدارشکر امروز برف قشنگی باریده بود چقد خوشحال شدم چقد خدارشکر کردم چ احساس خوبی داشتم خدایا ازت ممنونم این نعمت زیباتو برای ما فرستادی عاشقتم
سلام به استاد عزیز و مریم مهربان
خدایا من خیلی سعی کردم تا باتلاش با وقت گذاشتن به اهدافم برسم. میخوام بگم تنها بودم خیلی تقلا میکردم. کل زندگیم برای این بود که عقب نیفتم که بقیه حرفی نزنند که منم دستاورد داشته باشم که ارزش داشته باشم. به دستاوردهایی هم رسیدم اما به سختی. خدایا تو توانایی تو قادری تو شکست ناپذیری. ازت میخوام که از این لحظه کمکم کنی تا لحظه به لحظه زندگیم با تو باشم باتو سپری کنم با تو روی دوره احساس ارزشمندی و عزت نفس کار کنم. لحظه به لحظه به ذهنم بیار که بدونم طرف حسابم فقط تویی.
فقط تو. ایاک نعبد و ایاک نستعین. هر چه دارم از تو هست هذا من فضل ربی. محبتی که دوستم امروز کرد و بهم پیام داد و گفت دوستت دارم تو بودی. نشونه بود که بفهمم راهم درسته. این شیوه امروزم که کلا باتو بودم و باتو کارهامو میکردم درسته. این شیوه که نخوام بخاطر خواسته هام به بدنم آسیب بزنم درسته. اینکه بخوام تو همه کارهامو بکنی درسته. حتی توی لحظات سخت. لحظاتی که توهمات ذهنیم بالا میگیره. خدایا موسی ادم کشت بعد پیامبرش کردی خدای من با خدای موسی تفاوتی ندارد. خدایا مثل موسی که باهاش داخل کوه طور صحبت کردی صدای ارامبخش خودتو در درونم بالا ببر. تو که هیچ وقت هدایتت از من دریغ نکردی تو بدترین تاریکی ها بودم هدایتم کردی. زندگیم پر از خوابهای الهام بخش که منو بواسطه اون خوابها اگاهم کردی. خدایا من دیگه روی ادمها حساب نمیکنم. ای رفیقم که جز تو رفیقی ندارم. کمکم کن تا کفایتت درک کنم. تو مادر عزیزم به خوابم اوردی که بهم یک دسته کلید بده که روش نوشته باشه توجه. یعنی ازاده توحه خودتو حفظ کن. بهم تو خواب گفتی هر جی میخوای تحسین کن. هر چه خواستم راهشو برام باز کردی.
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ
و برخی از مردم به جای خدا معبودهایی انتخاب می کنند که آنها را آن گونه که سزاوار است خدا را دوست داشته باشند، دوست می دارند؛ ولی آنان که ایمان آورده اند، محبت و عشقشان به خدا بیشتر و قوی تر است. و اگر کسانی که ستم روا داشتند، هنگامی که عذاب را ببینند، بی تردید بفهمند که همه قدرت ویژه خداست و خدا سخت کیفر است.
خدایا این ایات هم برای دنیاست هم اخرت. اره دقیقا من وقتی دیدم چقدر به خودم اسیب رسوندم و چقدر داشتن خواسته بزرگ کردم و نعمت های زندگیمو ندیدم اینگار که داشتم عذاب میدیدم. بعد از همونجا به لطف تو خواستم که تسلیم بودن و باتو بودن و اعتماد به تو رو تمرین کنم.
اون زمان اینگار مثل یوسف بودم که میگفتم اگر خدا اون کد اشتباه درونمو بهم نشون نده در چه تکرار بیحاصلی و بی نتیحه میفتم. خداروشکرت بابت اگاهی که بهم دادی
چقدر من خودمو گیر یه مسئله کردم در حالی که زندگی پر لذت های دیگر بوده و هست.
خدا خیلی بزرگه تواناست شکست ناپذیر است برای اون انجام هر کاری راحته. خدایا برای برای اینکه بتونم بیشتر بهت اعتماد کنم از خودت کمک میخوام هدایتم کن تا بتونم تسلیم بودن و متواضع و خاشع بودن تمرین کنم. کمکم کن تابتونم دیدن زیبایی ها با چشم دل و چشم سر تمرین کنم.
دوستت دارم به اندازه تمام لحظات زیبا جهان هستی.
به نام ایزد منان
سلام خدای عزیز و مهربان
سلام استاد عزیز
سلام خانم شایسته محترم
و خانم فراهانی عزیز
سلام آقا ابراهیم مهندس
سلام دوستان گلم
تمام قدرت کیهان در اختیار خداوند است .
واقعا مرز بین توحید و شرک از مو باریک تر است
این جمله استاد حسابی من را به فکر فرو برد !!!
این که خودم فکر کنم حالیمه شرک هست!!!
این که کسی غیر از خدا حالیشه شرک هست !!!
شرک گناه عظیم است که خداوند در قرآن به آن اشاره کرده رست
سوره نساء
إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَىٰ إِثْمًا عَظِیمًا (4٨)
همانا اللّه نمىآمرزد که شرک آورده شود به او و مىآمرزد آنچه جز آن است براى هرکسى که بخواهد و هرکه شرک ورزد به اللّه پس به راستى بر بافته است گناهى بزرگ را
خیلی باید مواظب باشم چون حتی فکر کردن به اینکه من میدونم و حالیم هست شرک است خدایا مرا بیامرز و توبه میکنم از هر شرکی من دون الله
واقعا وقتی به زندگی امروزی نگاه میکنی جای توحید در بین ما کمیاب است،..
تمام زندگی ما آغشته به شرک است.
خدا را شکر که آگاه شدیم..
خدا را شکر که هدایت شدیم
خدا را شکر که درک کردیم.
خدا را شکر که کمک میکنی به این آگاهی ها عمل کنیم
واقعا سپاسگزار خداوندم که مرا به این آگاهی های توحیدی رهنمون ساخت.
اگر هر روز به این فایل ها گوش کنیم
اگر هر روز این آگاهی ها را بشنویم.
فکر و باورمون تغییر می کند.
توحیدی می شویم به آگاهی خداوند وصل می شویم
دیگه نیازی نیست زجر بکشیم و تقلا کنیم.
همه کارها آسان می شود.
سوره لیل
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ (٧)
پس آماده مىسازیم او را براى آسانترین[راه]را
و به راحتی خالق زندگیمون میشویم
قسمتی از وجود خدا که همان روح است با ذهن هماهنگ می شود و به آگاهی خداوند دسترسی پیدا می کنیم
به فرکانس خداوند میرسیم
در هر لحظه سپاسگزاری می کنیم
هر لحظه به یاد و ذکر خدا هستیم
آنگاه قلبمون آرامش می یابد
در آرامش هم ایده ها الهام می شود
به ایده ها و آگاهی های داده شده به قلبمون عمل می کنیم.
وبه خواسته هامون می رسیم .
دیگه درگیر هیچ چیز و هیچ کس نیستیم
دیگه به کسی وابسته نیستیم.
رها و آزادیم..
در لحظه احساس آرامش و شادی و لذت می کنیم.
پس کارها آسان میشود
روی دوش خدا می نشینیم و سوت زنان مسیر را طی میکنیم
خدا میگه بنده من تو بخواه من اجابت میکنم.
سوره بقره
وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ(١٨۶)
و هنگامى که بپرسند از تو بندگانم دربارۀ من پس همانا من نزدیکم پاسخ مىدهم دعاى دعاکننده را هرگاه بخواند مرا پس باید بپذیرند دعوت مرا و باید ایمان آورند به من باشد که آنان راه درست پویند
دیگه نگرانی و نشدن در کار نیست.
دیگه نه ترس داری و نه غمی به خود راه میدهی.
همش کارها روبه راه میشه ، مقرب میشوی ، رزق و پس انداز بی شمار داری .
از بدنه جامعه جدا میشوی
دیگران میگن چکار کردی !!!
نمیدانی چی بگی میگی خدا کارها را انجام میده من هیچ کاره ام خدا میگه من انجام میدم همه چی درست میشه .
بقیه نمی فهمند خودت میفهمی که تو بندگی کردی و فقط از یک نیرو برتر که رب العالمین است کمک خواستی .
روی خودت و فکر و ذهنت حساب نمیکتی.
روی زن وفرزندان و پدر ومادر و دولت و دلار و خونه وماشینت حساب نمیکنی
رو هیچ کس وهیچ چیز حساب نمیکنی
روح و ذهنت هماهنگ است
فقط
وفقط وفقط روی یگانه هستی خداوند رحمان ورحیم حساب میکنی.
آن وقت هست وفور نعمت داری
آن وقت است که رستگار میشوی
آن وقت است که طعم زندگی واقعی را می چشی.
چقدر این سبک زندگی شیرین است
سوره لیل
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ (٧)
پس آماده مىسازیم او را براى آسانترین[راه]را
در پناه خداوند سلامت ثروتمند و پرانرژی باشید
علیرضا قاسمی
سلام استاد
سلام دوستان
بازم مثل همیشه درباره موضوعی صحبت شد که خودم هم درحال فکرکردن بهش بودم. سپاس
چند وقته منم کلمه نمیدونم رو در مقابل خدا بکار میبرم، واقعا ک خیلی آرامش بخشه. وقتی میسپارم به خودش
و حقیقتا منم فکر میکردم شاید نمیدونم گفتن کلمه منفی باشه
مرسی ک پاسخ بهم داده شد
کلمه نمیدونم خیلی حس ادمو خوب میکنه اینکه بسپاری بخدا
مثل این میمونه ک ساختن ی خونه لوکس و عالی رو سپردی ب دست یک معمار حرفه ای
از صفر تا صدشو… و دیگه استرس هیچی نداری و مشتاقانه و بیصبرانه منتظری تا خونه مورد علاقه ات اماده شه.
شاید نظرات و سلایقتم بهش بگی ولی در اخر میسپاری ب خودش چون اون حرفه ای هست تو کارش و ایده های بهتری داره
من همیشه به خودم میگم تو اولین باره داری تو این دنیا زندگی میکنی
و خداست ک میلیاردها سال هست و قدرتمنده ایده و نقشه های زیاد داره که بخواد جلو راهمون بزاره.
از امروز ب خودم قول میدم تمام سعی مو بکنم تاجای ک میشه در هر کاری از خدا نظر و ایده بگیرم.
«این بنده چه داند که چه می باید جست
داننده تویی! هر آن چه دانی ان دِه»
استاد چند بار گفتن خودتون برید قرآن و مطالعه کنید من خیلی مقاومت داشتم…
ولی امسال برای اولین بار کل قرآن و صوتی (معنی شو) گوش دادم.
دربرابر خیلی از آیه ها یا سوره ها مقاومت داشتم ولی در کل خیلی بهم حس ارامش و امید داد و برخی از نکات خیلی عمیق در قلبم نشست.
خیلی خوشحالم که استاد قرآن و برامون شیرین کرده
و مثل گذشتگانمون قرآن یک کتاب خشک و تعصب گونه نیست برام.
خیلی خوشحالم که خودم دارم میرم دنبال خدا و کورکورانه دنبال اعتقادات والدینم نمیرم.
به نام خداوندی که دستانش گشاده است
سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستانم
من دوره ی احساس لیاقت رو فعلا تا جلسه 12 ادامه دادم و بعدش با این دو فایل توجیدی فوق العاده(توجید عملی 10 و 11) ادامه دادم
باید بگم که اخیرا(حدود 1.5 پیش) از لحاظ روحی خیلی افت کردم و ترس ها و غم و نجواها خیلی پر رنگ شده بودن و اینطور به نظر میرسبد که شرایط خیلی داغونه و من نه میتونم به گذشته برگردم و درستش کنم و نه حتی اگه از الان بخوام کاری بکنم نتیجه میده ، به قول استاد احساس گبر کردن داشتم
از اونموقع برای اولین بار شروع کردم به قران خوندن
قبلا برنامه داشنم بخونم ولی از نظرم زمان و صرایط مبخواست و کلا کار خیلی راحتی برام به نظر نمیومد و کمالگرایی هم داشتم و در نهابت زیاد پیش نرفتم
خلاصه که تنها راهی که حداقل واسه همون لحطه ارامم میکرد معنی فارسی قران بود
کم کم ارام ارام حالم بهتر میشد ، خدا انگار داشت یه سری چیزا رو بهم میگفت
مثلا اینگه چرا یهو امیدوار میشدم و دوست دارم فعالیت کنم و بعدش یهو زندگی برام ته جهنم میشد و اکن دقیقا این بود که تو چون فکر میکنی کار خیلی سختیه و دور از دسترسه و گرنه ببین واسه یه کاری که خبلی کوچیک یا کم ارزش تر حداقل ، یهو دوسداری حداقل شانست امتحان کنی و تلاش کنی
و من فهمیدم یه هدفی نیاز دارم که بهم انگیزه بده
هدفای مختلف سعی کردم امتحان کنم و دیدم هر کدوم که انتخاب میکنم انگار یه جاش میلنگه و راضی ام نمیکنه
یه روز یه کاغذ اوردم و به خدا گفتم که خدایا امروز تکلیف اینو نشخص میکنیم و من یهو شروع کردم به نوشتن اینکه از چه چیز هایی لذت میبرم
اک تک شرایط و موقعیت ها به یادم اومد و نوشتم و نوشتم
در نهایت دیدم که یه سری علایق دارم که همینطور از لجاظ مهارتی هم خوبم توشون
یاد حرف استاد توی دوره لیاقت افتادم که میشه مهارت هارو ترکیب کرد و راه جدید بسازی
()انشالله بعدا که نتیجه گرفتم واضح تر راجبش مینویسم)
خدا اون روز بهم یه راه نشون داد که اره این مسیر هم میتونه اصلا وجود داشته باشه
بعدش فایل 66 گفت و گو با دوستان روم خیلی تاثیر گذاشت و بحث تکامل که ربطی به زمان نداره و اینکه یه توضیح مختصر راجب جلسات دوره راهنمای عملی
قشنگ یواش یواش انگار داره کنار هم چیده میشه و امروز یه روزی بود که حس کردم حضور خدا یگخیلی واضح تر شده توی زندگیم و تواستم اینو ثبت کنم که یادم بمونه بعدا
واسه ترمیم معدل ثبت نام کرده بودم و کارتم گرفته بودم و نمیدونستم که جابه جایی بعدا انجام دادن واسه دروس
من قبلش از خدا درخواست کرده بودم که خدایا میخوام احساس توانایی کنم و میخوام فعالیت گنم
اخه انگار هر جور برنامه میریختم نمیتونستم بیشتر درس بخونم و درسا رو پبش ببرم
و من دیدم که هرچی به روز امتحان نردیک تر مبشم انگار توانایی ام بیشتر مبشه و خیلی ببشتر از انتظار توی روز قبل امتحان عمل کردم حتی خیلی بیشتر سعی کردم کنترل ذهن داشته باشم و برای خدا بنوبسم که خدایا از هر راهی که میتونی بهم کمک کن
حالا امتحان هویت که کلا افتاد اخر امتحان و من امروز امتحان ندادم ولی فکر میکردم که امتحان دارم
حالا دستاورد هاش چی بود؟
به چشم دیدم که یه پانسیلی درونم هست به چشم دیدم اگه به خودم بگم فقط این درس باید روخوانی کنی هیچ کار نمیخکاد بکنی ( سعی داشتم کمالگرایی کنترل کنم و زور نزنم همون لحظه شروع کنم به حفظ و انتظار داشنخ باشم یا. بگیرم) دیدم وقتی با یکم تمرکز فقط روخوانی میگنم و سعی میگنم بفهمم اصلا چی میگه؟ جدا از هر امتحانی، انگار مطالب توی ذهنم میموند
من چون کم میرم بیرون. این اواحر هر سری میرم بیرون اتفاقای باحالی حس میکنم
امروز دیدم چقدر مسئولین مدرسه با ارامش باهام برخورد میکردن ، یه خانومه چقدر دنبال پیدا کردت شماره صندلی بود و خودش اومد دنبالم
چقدر راحت تر گرفتم
یه تابلو بود که روش شماره صندلی بود که کدوم کلاس هستی
من حوصله نداشنم بخونمش و گفتم حالا پیداش میکنیم و رفتم تو شالن و از اولین مراقب امتحان پرشیدم و قشنگ ادرس صندلین یه راست بهم داد
بعد دیدم اینجا جای من نبست و سپردم به کادر اداری که پیگیری کنن
توی این فرصت رفتم از یه دختره درخواست کردم که فصل 10 من زیا نخوندم میشه برام توضیحش بدی؟
باورم نمیشه اینقدر ریلکس همچین درخواستی کردم ،اونم برام توضیح داد که امرور اصبا شیمی هست
اینطوری خداوند هدایت کرد مشکل کار کجاست
بعدش راجب تغییرات برنامه از یه دخار دیگه پرسیدم و چقدر قشنگ برام توضیح داد
دوباره پرسیدم که امتحانای که تا الان دادین چیا بودن؟ و قشنگ تک به تگ برام میگفت فلان امتحان فلان روز ،و فردا و پس فردا فلان انتحان در پیش داریم
قائدتا نباید با حوصله اینطوری تک تک سوالان منو جواب میدادن _ طبق تجربیات قبلیم
از حوزه اومدم بیرون دیگه در رو بستن و یه دختره با تاخیر رسید جلوی در بسته ، من توی اون لحظه که واسه اون خانوم بحرانی به نظر میرسید رفتم درخواست کردم مبشه از کارتت عکس بگیرم؟ و اونم با ارامش اچازه داد
بعدش با به دختر دیگه اشنا شدم که باهاش ارتباط گرفتم و 1حبت زیبایی داشتیم و بعد زمان ازمون دوباره رفتم از دو تا دختر دیگه درخواست کردم که مبشه کارت ورود به حلسه برنامه جدیدتون ببینم و عکس بگیرم؟
خیلی خوش رو اجازه دادن و گفتن از سایت هم میتونی بگیری و من گفتم سایت مشکل داره نتونشتم و اون دختره قشنگ گوشیمو گرفت تک تک مراحل از راه درصتش رفت و توضیح داد از درگاه دولت نباید وارد بشی اونجا بهت کارت نمیدخ
و خیلی راحت حتی خوضیحات پیش پا افتاده رو عم بهم داد که چطور حتی فایلش از سایت بگیرم با اینگه خودم بلد بودم
چقدر صمیمی خدافظی کردن
بعدش خواستم بیام خونه ، حوزه نزدیک بزرگراه بود و پل عابر اون نزدیک نبود ، راستش دقت بینایی نداشتم و هم از سرعت ماشبنا میترسیدم گه رد بشم
اسنپ درخواست دادم نیومد و دیدم راهی جز رد شدن از بزرگراه و تاکسی گرفتن نبست
گفتم خدایا میتونی ردم کنی؟
و قدم برداشتم و خدایا .. انگار یه وقفه بین حرکت ماشبنا افتاد و توی این زمان من رد شدم
بعدش تاکسی گرفتم و اشتباه مبلغ شنیدم و لبشتر بهش دادم
دیدم خودشداضاعی پول پس داد و خیلی خوشرو گفت دختره اضافه دادی
طبق تجربه قبلیم اصلا نباید صداش درمیاورد و اگه یه درصد من حرفی میزدم باید میگفت نرخ همینه و…
چقدر من امروز ادمای متفاوتی رو دیدم چقدر برخورد خوب و صمیمی دیدم چقدر همه چیز باحال بود ، نه تنها فضای بیرونم بلکه فضای درونم هم قشنگ بود ارام بودم ، انگار که فقط داشنم نگاه میکردم اتفاقات چطور میوفتن
اینکه خواهرام بهم زنگ زدن و تولدم تبریک گفتن هدیه دادن ، داداشم حمله ی زیبایی واسه تبریک بهم گقت که متفاوت از قبل بود
خوشم میاد از هر لجظه ای که رو میگنم سما خدا و واقعا 1ادقانه ازش میخوام و صدقانه نشونه ای حس کنم میپذیرم
البته اینا در حال حاضر خیلی کم پیش میاد برام ولی یه چیز جدیده نسبت به قبل
و واقعا پیشرفته
حس میکنم مدام درکم داره بیشتر میشه حس میکنم خداوند داره اگاهی های بیشتری بهم میده
حتی توی درس خوندن ، ناخواگاه دارم به شیوه ای درس میخونم گه پیش از این انجام نداده بودم
مثلا اینکه وقتی زیست خوندم از نظر خودم من فقط داشتم دنبال تغییرات کتاب میگشتم
ولی بعد دقت کردم دیدم بابا مگه این همون روش مفهومی ترکیبی که این همه تنورش واسه مشاور کنکور و موسسه ها داغه نیست؟
والان همین لحظه من با نوشتن این جمله متوجه شدم این همون هدایت شدن به صراط مستقیمه
انشالله بتونم از حضور پررنگ تر خداوند توی زندگیم بنویسم و سپاسگزاری کنم
فقط برای زهرای خودم مینویسم که زهرا جان یادت باشه که الان داری قران میخونی و بهش فکر میکنی، داری لحظاتی که خدا برات کار انجام داده به یادت میاری چه زمان هایی ابرو برات خریده ،اعتبار داده مهرت به دل بقیه انداخته، نجاتت داده. پول داده و..
داری توجه میکنی به اینکه خداوند خدای همزمانی هاست ، حتی اگه درک الانت غلط باشه ولی اینطوریه که: خداوند یه سیستمه که توانایی اینو داره که هزاران همزمانی رخ بده تا یه اتفاقی بیوفته مثل صندوقچه روان حضرت موسی روی اب و جریاناتش ، خداوند چون یه سیستمه که همزمانی داره ، یه خدای قدرتمنده ، یعنی خدا قدرتمنده چون یه سیستم با این ویژگیه
و تو داری کم کم تجربه میکنی که چطور همزمانی تجربه میکنی
یادت باشه که برای رسیدت به هدفت داری تلاش میکنی که با خدا معامله کنی
خدایا من خودمم میدونم نمیشه و از نظر بقیه هم نمیشه ولی اینارو ولش کنیم. من که نمیتونم ولی تو میتونی ، من اومدم پبش تو و الان تو چی بهم میگی ؟ تو بهم چی میدی؟ توبرام چیکار میکنی؟
زهرای عزیزم این مسیریه که الان داری میری و انشااله که تهشم زیباست مسیرشم زیباست
چند روز پبش به خدا گفتم که امسال اولین سالیه که حس میکنم توی تولدم هستی میخوام متفاوت باشه ، و امروز این حضور خدارو توی برخورد بقیه و رد شدن از خیابون و.. حس کردم واقعا
خدایا شکرت
دوست دارم سال بعد همین موقع با هم توی یه دنیای متفاوت و یه شرایط متفاوت و زیبا و فوق العاده باشیم
اینکه فهمیدم قوانینی هست که میشه از طریق اونا همه چیز عوض کنی. میتونه برام تله ذعنی باشه
به این صورت من که بلد نیستم قانون رو من که اصول خلق خواسته رو بلد نیستم ، من راه بلد نیستم و دیگه لینطوری نمیتونم به خواسته ام برسم به هر حال قانون قانونه. تو هرکاری بکنی اگه در جهت قانون نباشه به درد نمیخوره و نتیجه شکست خورده است چون تو بلد تیستی دیگه
و سعی میکنم اینطوری ذهنم ارام کنم که خدایا اگه شرکی هست اگه نابلدی هم هست تو به من بگو لوت چیه؟ تو اگاهم کن ، خودت برطرفش کن
و به این صورت سعی میکنم احساس بهتری در خودم ایجاد کنم
باسلام خدمت استاد عزیزم ومریم جون وهمه دوستان بعد از مدتها تصمیم گرفتم زیر این فایل کامنت بذارم استاد راس میگین خدا منم خیلی دوس داشته که هر وقت غرور اومد سراغم محکم زد پس کلم همونطور که داشتم فایلو گوش میکردم یادم اومد که منم وقتی رانندگی یاد گرفته بودم هر وقت مغرور میشدم که بلدم همون موقع تصادف میکردم وقتی این فایلو گوش میکردم هی باخودم میگفتم آره راس میگه استاد وچقد وقتی از خدا عاجزانه کمک میخولستم به بهترین سکل کمکم میکرد استاد از وقتی با شما آشنا شدم خدارو در زندگیم بیشتر حس میکنم وباهاش ارتباط برقرار میکنم بعضی وقتا چیزایی از خدا میخوام که هنوز نرسیدم بهش میدونم که خدا در بهترین زمان بهترینهارو برای من میخواد اصلأ همه چیزو یکجا بهم میده اگرم تاخیری وجود داره این دیگه تقصیر منه که هنوز در مدارس نیستم خدارو بی نهایت شاکرم که منو با شما آشنا کرد تا سپاسگزاری رو یاد بگیرم با احساس خوب که شکر خدا اول با احساس خوب میاد دوستون دارم
سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته ی شایسته
استاد جان این فایل رو شما برای من ضبط کرده بودید
من هم رانندگی خوبی داشتم و دارم البته نمیگم حرفه ایم اما در نوع خودم میتوانم بگویم که معمولا در رانندگی خوب عمل میکنم و درست زمانی که به خودم مغرور شدم یک تصادف وحشتناک کردم به فجیع ترین حالت ممکن اما نمیخواهم در مورد جزییات صحبت کنم همینقدر بس که سپاسگزار خداوندم که اتفاق بدتری نیوفتاد چون میتوانست خیلی خیلی بدتر از اینها شود
من امروز به یک نتیجه ی جدید از دوره های شما رسیدم اگر نگاهی به پروفایلم بندازید تقریبا اکثر دوره های شما رو دارم و حدود 5ساله که عضو سایت هستم و همیشه و هر روز سعی کردم که دوره های شما رو گوش بدهم اما امروز فهمیدم دلیل اینکه نتیجه ی خاصی نگرفتم این بوده که من مغرور شدم و گفتم من بلدم و فقط صرفا یک شنونده بودم نه یک عمل کننده به همین دلیل نتیجه ی مدنظرم عایدم نشد و از خدا میخواهم که مرا به راه درست هدایتم کنه که فقط یک شنونده نباشم یا بهتره بگم عالم بی عمل نباشم بلکه عمل گرایی رو سرلوحه ی کترم قرار بدهم من کامنت زیاد نمیذارم کامنت هم زیاد نمیخونم اما میخوام ازین به بعد هم کامنت بخونم هم کامنت بذارم و هر جلسه از هر دوره رو جوری کار کنم که عین یک معلم بتونم برای دانش آموزان خیالیم مطالبش رو توضیح بدم فکر میکنم اینطوری درک من از دوره ها بیشتر بشه و قطعا به دنبالش عمل و نتیجه هم میاد
در مورد سرکار رفتنم هم سراغ ایده ها و راهکار های دیگران رفتم و نتیجه اصلا دلخواه من نبود و حالا دیگه نه راه پیش دارم نه راه پس، دقیقا این همون نقطه ایه که استاد گفتن گیر میکنیم اما حالا دیگه باید به جریان هدایت متصل بشم تا خودش منو به بهترین مسیرها و به مسیر شغل دلخواهم ببره تا به رویای خودم یعنی ازادی مالی و زمانی و مکانی برسم
و این نکته رو هزاران بار درک کردم که هرجا احساسم خوب بوده و به منبع خداوند متصل بودم اتفاقات عالی از در و دیوار وارد زندگیم شده اتفاقاتی که هیچ ایده ای براشون نداشتم و فکرشم نمیکردم که چنین بشود اما شد
هرکجا هستید در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید
خدانگهدار
پروردگارا خود را تقدیم تو میدارم با من کن وازمن ساز آنچه خود اراده کنی. از اسارت نفس رهایم کن تا انجام اراده ات را بهتر توانم مشکلاتم رابگیرم تا پیروزی برآنها شاهدی باشد برای کسانی که باقدرت تو وعشق تو وراه تو یاریشان خواهم داد باشد که همیشه بر اراده ات گردن نهیم
خدایا سپاسگزارم ازت بابت اینکه هروقت صدایت میکنم پاسخ میدهی حتی اگر همه راهها را رفته باشم وبعد به سوی تو ایم خدایامتاسفم که گاهی غرور مرامیگیرد که فراموش میکنم همه چیز را که دارم به تو نسبت دهم وفراموش میکنم که همان دم صدایت بزنم تا پس گردنی نخورم. اما همان پس گردنی را که میخورم باعث میشه دوباره محکم بهت بچسبم وازت بخوام مراقبم باشی درهر لحظه لطفا مراببخش خدای من دوستت دارم وسپاسگزارم . استاد عزیز ازشما هم ممنونم که فایل به این زیبایی را آماده کردید که درست درزمانی که همه نیاز داشتیم بهمون رسیده. امروز با اینکه تضاد زیاد داشتم اما با کمک همین فایل همه چی به خوبی حل میشد و من حواسم بود که فقط از نیروی برترم راه را بخواهم. به خودم افتخار میکنم که به این سطح آگاهی رسیدم که دیگر مثل قبل نباشم واز همون اول خدایم را صدا بزنم تا سهل شود بر من آسانیها ودردم موجود شودهرانچه را میخواهم. خدایا تو خود یاریگرمان باش که متواضعانه تر باشیم. تو خود یادمان بنداز که فروتن باشیم دربرابر قدرتش خدایا تنها تورا می پرستیم م وتنها ازتو کمک میخواهیم. مارا به راه راست هدایت کن. راه کسانی که به آنها نعمت دادی. خدایا بینهایت سپاسگزارم.