اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد و خانم شایسته عزیز و دوستان عباس منشی
این بار اولم که تو این سایت کامنت مینویسم
نمی دونم از کجا شروع کنم قبلا خدای رو میشناختم که همش عصبی و خشن بود نگو همش مشکل خودم بوده به دلیل باور های شرک آلود فرستادن فرکانس های که من را به سمت ناخواسته هام می کشانید منو از خاسته هام دور میکرد اینکه همش رو دیگران حساب کردم و خارج از مدار خواسته هام بودم اما الان خیلی احساسم خوبه حس میکنم خدا داره منو به آغوش خودش میکشونه و هی فریاد میزنه که تور رو دوست دارم من چند دقیقه پیش وقتی داشتم کامنت دوستان رو میخوندم انگار به من هم خدا از اون بالا اینارو گفت و منم نوشتم و خیلی خوشحالم این که خدا من رو با این همه عیب ایرادم می پذیره و زنده گیم را در دستان خودم قرار داده
از خدای خودم سپاس گزارم که من را در این مسیر قرار داده و با قوانین جهان هستی من را آشنا و آگاه کرد
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان عزیزم
واقعا چی بگم استاد در مورد هدایت خداوند! چی بگم که چطور منو به دیدن این فایل هدایت کرد دقیقا زمانی بیشتر از همیشه نیازش داشتم. قبلا یعنی زمانی که شما این فایل رو روی سایت قرار دادید و توی یوتوب هم گذاشتید (تقریبا یک ماه پیش) ، هی میخواستم بیام و فایل رو ببینم ولی نمیشد یعنی وقت نمیکردم به هر دلیلی و بیشتر تمرکزم روی دوره 12 قدمه که فعلا قدم پنجم رو تموم کردم و برای همین یکم از فایل های دانلودی دور شده بودم. بعد به خودم گفتم اشکال نداره ، هر موقع که موقعش بود هدایت میشم و این فایل رو هم دقیقا مثل بقیه فایل های توحید عملی می بینم. کلا همیشه خیلی ذوق دارم برای دیدن فایل های توحید عملی و البته بیشتر از ذوق ، نیاز دارم. امروز که داشتم توی یوتوب فایل می دیدم یهو قلبم بهم گفت که برو تو کانال یوتوب استاد و فایل توحید عملی 11 رو ببین که منم به حرفش گوش کردم و رفتم و این فایل رو دیدم و از همون اول فایل که شما در مورد داستان رانندگی خواهرتون صحبت کردید فهمیدم که چرا قلبم بهم گفت برو این فایل رو ببین و چرا هدایتم کرد که من الان این فایل رو ببینم. دلیلش این بوده که دقیقا منم خیلی نیاز داشتم به این حرف ها ، به این آگاهی ها و مهم تر از همه به احساس نیاز به الله یکتا. چون دقیقا منم تازه برای گواهینامه ثبت نام کردم و کلاس های آموزشیم رو تموم کردم. هم کلاس های تئوری و هم کلاس های عملی و همین شنبه 5 خرداد ماه 1403 امتحان آیین نامه دارم و بعد از اون هم ان شاء الله اگر قبول بشم امتحان تو شهری و عملی دارم. خداوند هم منو به دیدن این فایل هدایت کرد که دقیقا همین نکته ها و آگاهی ها رو بهم یادآوری کنه اونم دقیقا با مثال رانندگی که منم تازه دارم رانندگی رو تمرین میکنم و تازه دارم یاد می گیرم. دقیقا اینو الان درک میکنم که شما چی می گید ! دقیقا هر موقع توی رانندگی یکم که به خودم مغرور شدم که فلان چیزو بلدم یا فلان جا اصلا لازم نیست ایست کنم و همینجور پیچیدم یا رفتم دقیقا همونجاها کم مونده بوده که یک حادثه ای رخ بده و انگار که خداوند داره بهم یادآوری میکنه و بهم میگه که سجاد حواست باشه که حتی اگه رانندگیت هم خوب شد بازم حواست باشه که این تو نیستی که رانندگی میکنی ، این خداونده که داره تو رو هدایت میکنه و اونه که داره رانندگی میکنه نه تو. حواست باشه که همیشه از خداوند کمک بخوای ، درخواست کنی که بهت جواب ها رو بگه ، درخواست کنی که کمک کنه ، درخواست هدایت کنی و همیشه اینو به خودت بگی که من هیچی نمیدونم ، تویی که میدونی. منم هیچی نیستم. خیلی فراره این آگاهی. خیلی جاها شده که یادم رفته و روی عقل خودم حساب کردم و اصلا هم متوجه نبودم که من هیچی نیستم و باید از خداوند بخوام که هدایتم کنه. میگم خیلی موقع ها یادم میره که ازش بخوام و فقط روی هدایت او حساب کنم و برای همین هم هست که من خودم به شخصه نیاز دارم به این فایل های توحید عملی که اگر هر کدومشون رو روزی 100 بار و هر روز هم گوش بدم بازم کمه. چون بازم ما توی شرایط مختلف یادمون میره و باز هم روی منطق و تجربیات گذشتمون حساب می کنیم. من الان در مدار و فرکانس دیدن این فایل قرار گرفتم و دیدمش و واقعا هم بهترین زمان بود که خداوند میدونست و هدایتم کرد. خدا رو شکر میکنم به خاطر این هدایتش که به دقیق ترین شکل ممکن داره انجام میشه. من و مطمئنا بقیه دوستان به تمام این فایل ها و مخصوصا همین فایل های توحید عملی برای همیشه یادآوری به خودمون ، برای نهادینه شدن این آگاهی ها در ذهنمون و برای عمل کردن به این آگاهی ها در عمل و نه فقط در حرف خیلی نیاز داریم که مرتبا اینا رو بشنویم و به خودمون یادآوری کنیم ؛ چون حداقل من که اینجوریم و خیلی میشه که فراموش میکنم که باید از خداوند هدایت بطلبم و از اون بخوام که راهی رو بهم نشون بده و هدایتم کنه ، از اون بخوام که کمکم کنه و بپذیرم که من هیچی نیستم و اونه که باید بهم بگه که الان باید چی کار کنم؟ الان باید کجا برم یا نرم ، الان باید چی رو ببینم یا نبینم ، الان باید چه ایده ای رو بهش عمل بکنم یا نکنم ، الان باید این حرف رو بزنم یا نزنم و…. همه اینا رو و همه کارها رو اون باید برام انجام بده. در مورد امتحان های گواهینامم هم اونه که باید هدایتم کنه و بهم بگه و کمکم کنه تا قبول بشم. اونه که باید جواب سوالات رو بده ، اونه که باید رانندگی کنه نه من.
دوست داشتم و خداوند هدایتم کرد که بعد از دیدن این فایل بیام این کامنت رو بذارم و بگم که وقتی که روی هدایت او حساب کنی و وقتی در مدار هدایت قرار بگیری اینطوری هدایت میشی به چیزهایی که دقیقا در مورد اون لحظه حال حاضر تویه و دقیقا صحبت های استاد در مورد مثال رانندگی رو انگار داشت به من میگفت چون من دقیقا در حال حاضر در این موقعیت هستم.
این کامنت رو خداوند هدایتم کرد که بنویسم و بهم گفت که بنویسم تا هم رد پایی باشه از خودم که باور و ایمان خودمو قوی تر کنه و هم باور و ایمان دوستان عزیزم رو قوی تر کنه.
تمرین این فایل رو هم احتمالا در کامنتی دیگر جواب بدم که البته اونم باید خداوند هدایتم کنه و هر موقع که موقعش باشه حتما میام و جواب میدم و در موردش می نویسم. فعلا اومدم از این هدایت خداجونم بنویسم و داستانش رو تعریف کنم.
استادجانم عاشقتونم و ازتون خیلی خیلی سپاسگزارم
در پناه تنها فرمانروای جهانیان ، شاد و سالم و ثروتمند باشید
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم و دوستان عزیزم
اومدم در پاسخ به این کامنتم بگم که خدا رو شکر توی آزمون های گواهینامه قبول شدم.
توی آزمون آیین نامه که همون بار اول با هدایت و کمک خداجونم قبول شدم و توی آزمون تو شهری هم بار چهارم قبول شدم. در واقع اون سه باری هم که رد شدم ، باز هم به خاطر این بود که چسبیده بودم به این خواسته. یعنی خیلی برام مهم شده بود که حتما باید بار اول قبول بشم. با خودم میگفتم خب آزمون آیین نامه رو که بار اول قبول شدم ، آزمون تو شهری رو هم باید بار اول قبول بشم ؛ به همین دلیل چسبیده بودم به این خواسته و یادم رفته بود که باید تکاملم طی بشه. اما توی این سه باری که رد شدم ، خیلی فکر کردم و دوباره قانون تکامل رو به خودم یادآوری کردم و همچنین ایرادهام رو هم فهمیدم و برطرفشون کردم و برای بار چهارم که رفتم آزمون بدم اصلا دیگه نچسبیده بودم بهش و خیلی رها بودم. دقیقا همین رهایی باعث شد که خداوند هدایتم کنه و خیلی عالی آزمون بدم و اصلا حس کردم که افسر آزمون کلا میخواد منو قبول کنه. چون مطمئنا خداوند بود که میخواست من قبول بشم فقط از طریق افسر آزمون ، و البته که طبق قوانینش.
اگر ما قانون تکامل رو توی همه چیز رعایت کنیم و همیشه به خودمون یادآوری کنیم که آقا من باید تکاملم رو طی کنم و نباید کمال گرا باشم. باید درک کنم که همه چیز نیاز به طی شدن تکامل داره حتی کوچکترین چیزها و سعی کنیم رها باشیم نسبت به خواسته هامون. هرچند که خیلی سخته رها بشی از خواسته هات و بگذری ازشون ولی فقط به این شکله که ما میتونیم خیلی راحت و ساده و خیلی سریع به خواسته هامون برسیم. زمانی که با تمام وجود رها باشی و حتی یک ذره هم برات مهم نباشه که اون اتفاق میخواد بیفته یا نیفته. باید کار کنیم روی خودمون دیگه.
خدا رو شکر که در مدار درک این آگاهی ها قرار گرفتم و دارم سعی میکنم فکر خدا رو بخونم تا سعی کنم زندگی بهتری هم در دنیا و هم آخرت داشته باشم.
در پناه الله یکتا شاد ، سالم و ثروتمند و هدایت شده باشید.
به نام خدایی که رحمان و رحیم ست به نام خدایی که رزاق و وهاب ست به نام خدایی که منو خالق آفریده تا زندگیم رو هر طوری میخوام اداره کنم حالا چه خوب و چه بد اگر ایمان بهش داشته باشیم دستاشو میفرسته و در مسیر درست قدم برمیداریم و هدایتمون میکنه
و من خدا رو شکر میکنم که در این مسیر زیبا هستم و هدایتم میکنه
سلام به استاد عزیزم سلام به دوستان هم مدارم
استادم از زمانی که این فایل رو دارم گوش میدم و هر روز چندین بار آیه ایاک نعبد و ایاک نستعین رو تکرار میکنم اونم قلبی نه از روی لق لق دهان چقدر انرژی میگیرم چقدر حس میکنم کارهام روانتر انجام میشه چقدر حس میکنم به خداوند نزدیک تر شدم و جالب اینه که صبح به محضی که چشمانم باز میکنم این آیه میاد تو ذهنم
و چقدر شیرینه نزدیک شدن به خدای عزیزم خدای قدرتمندم
استاد عزیزم با گفتن این آیه هر روز
به قول فرمایشات شما دیگه کمتر مغرور میشیم دیگه به حواشی نمیپردازیم دیگه نگران نیستیم و قدرت خدا رو درک میکنیم هر بار که با ایمان قلبی این آیه رو میگیم توکلمون بیشتر میشه هر بار که نتیجه خوبی رو از این ایمانم میبینم
یه پله ایمانم بالاتر میره و تغییر رو در همه جوانب زندگیم میبینم
و خیلی خوشحالم که شاگرد همچین استاد توحیدی هستم استاد عزیزم من با آموزشهای شما دارم هر روز به خدا نزدیک تر میشم
خدایا شکرت سپاسگزارتم
استادمممنونتم یه خواهشی دارم لطف کنین فایلهای توحید عملی رو را ادامه بدین ما خیلی هنوز نیاز داریم
استاد من در زمینهی سلامتی کاملاً مشخص و واضحه برایم ، که خداوند هستش که داره من رو هدایت می کنه ، خداوند هستش که داره همزمانی ها رو رقم میزنه
و در کل خداوند هستش که همه جوره داره من رو از بلایا و بیماری ها حفظ می کنه.
چرا اینو میگم؟ چون قبل از آشنایی با شما و درک مفهوم توحید ، قبل از اینکه باورهای مناسبی در مورد سلامتی بسازم و اون ها رو ارتباط بدهم با توحید ، من درد های جسمانی زیادی داشتم ، زود به زود مریض می شدم و گاهی حتی به سرم زدن کارم می رسید!!
الان مدت هاست … دقیقاً یادم نمیآید ولی چند ساله که به لطف الله مریضی خاصی ندارم ، صحیح و سلامتم و شاید سالی چند بار سرماخوردگی ساده داشته باشم …
تازه همین سرماخوردگی ها هم با توجه به اینکه طبعم سرد هستش اگه یه سری ملاحظات رو انجام بدهم همینم دیگه اتفاق نمی افته
هر چند که همین طبع سرد هم به خاطر سوخت و ساز نامیزان و عدم تعادل جسمم هستش و مطمئن هستم وقتی دورهی قانون سلامتی رو بخرم و ازش استفاده کنم تمام این طبع سرد و گرم و این موارد … بی اثر میشه
و من از نظر جسمی آدم دیگه ای میشم.
مثل شما و صحبت هاتون و رفتارتون در قسمت 171 سفر به دور آمریکا
من دارم می بینم در هوای بهاری و پاییزی و زمستانی مخصوصاً توی شهر قم که اختلاف دما بین شب و روز در اکثر روزهای سال زیاد هست و به طور کلی آب و هوای قابل اعتماد و پایداری نداره و در طی روز خیلی وقت ها یهویی به طرز عجیبی سرد میشه یا به طرز عجیبی گرم میشه (به خاطر موقعیت جغرافیایی این شهر برایش این اتفاقات میافته و دلایل علمی داره)
دارم می بینم تو این شهر چقدر خیلی وقت ها اعضای خانواده ام مریض میشن یا مثلاً توی اتوبوس و تاکسی افراد مریض هستند ، حالا سرماخوردگی یا … ولی میگم من به لطف الله مدت هاست که صحیح و سالم هستم و نکتهی بسیار مهم اینجاست که دیگه مثل اوایل که با قانون آشنا شده بودم وقتی در کنار افراد مریض قرار می گیرم یا باهاشون در محیط های بسته معاشرت دارم ، نمیترسم (نمیخواهم بگم میزان ترس من رسیده به صفر ولی اونقدر کم هست که می توانم بگم صفره)
از روزی که 19 دقیقهی پایانی صحبت های شما استاد عزیزم و خانم شایسته رو در قسمت 231 سفر به دور آمریکا دیدم
این حرفهای خانم شایسته تو گوش من زنگ زد که … من فکر می کنم خدا باید از من مراقبت کنه و وقتی من در مسیر درستم حرکت کنم و توکل کنم به این نیرو که کل جهان در سلطهی اون هست حتماً از من محافظت میکنه.
می خواهم بگم دیدن الگو ها هم برای من خیلی تاثیر گذار بوده و هست
یادمه اون اوایل که بیماری پندمیک اومده بود (این هم بگم من به لطف خدا سه تا دوز واکسن هامو زدم و هیچ اتفاق خاصی برایم رخ نداد ، یعنی اصلا مریض هم نشدم) برای غلبه بر ترس های واهی و نجواهای شیطان و بلاخره ورودی های نامناسبی که گذری ممکن بود به چشم و گوشم برسه … خودم رو بسته بودم به فایل های لایو شماره 11 و لایو شماره 13
شما در فایل لایو 11 فکت هایی بسیار بسیار محکم و قابل استناد و منطقی برای رسیدن به آرامش و رسیدن به سلامتی بهمون گفتید و کلید های ارزشمندی بهمون دادید
در لایو 13 هم فکت هایی بسیار محکم و قابل استناد بهمون دادید که این یک ترس واهی هستش … و این بیماری چیز خاصی نیست و این برهه هم می گذره و اوضاع دوباره به حالت سابق بر نمی گرده !! بلکه از قبل خیلی بهتر میشه
باورتون نمیشه بگم من چند ده یا چند صد بار این دو تا فایل رو دیدم و چقدر آرومم می کرد ، حرف های شما در اون برهه زمانی برای من مثل طناب نجات بود برای اینکه خودم رو نگه دارم و از سخره پرت نشم ته دره … مثل عموم مردم جامعه فکر نکنم نترسم حرف نزنم و از ناخواسته هایم اعراض کنم
می خواهم بگم من به صورت کاملاً ملموس و واضح رد پایی عملکرد توحیدیم رو در می بینم و می دونم این سلامتی و جسم و ذهن سالمی که دارم همش از سمت خداوند هستش
من اعتراف می کنم که ترس های بسیار بسیار زیادی در مورد سلامتی داشتم و از وقتی که خودم رو تسلیم این نیرو کردم و این نگرش درونم ایجاد شد که من محتاجم به خداوند برای رسیدن به سلامتی ، وقتی که این نگرش در من ایجاد شد که من عاجزم از اینکه خودم برای خودم به سلامتی برسم ، وقتی که سرم رو جلوی خدا انداختم پایین و گردن کشی و نکردم و گفتم خدایا بسمه این همه مریضی … بیمارستان رفتن و بستری شدن و عمل کردن و … بستمه … من فقیرم به درگاه شما … خواهش می کنم دستم رو بگیر … وقتی به این جاها رسیدم خداوند دستم رو گرفت هدایتم کرد بهم سلامتی رو عنایت کرد و در پی این سلامتی بهم عزت و آبرو داد بهم اعتماد به نفس داد
چون از وقتی که در سلامتی کامل به سر می برم دیگه محتاج آدم ها نیستم ، هیچ جوره بهشون نیاز ندارم و عزت و شرف و آبروی من پیش افراد حفظ میشه
یادم هست وقتی سال 95 پام رو عمل کرده بودم چقدر سرافکنده بودم و تا چند ماه چقدر باید منت افراد رو می کشیدم برای استحمام و عوض کردن لباس و بیرون رفتن و … یادم هست …
به همین خاطر میگم من با به دست آوردن سلامتیام عزت و شرف و آبرو رو هم به دست آوردم … و همین الانم که یکی از کابینت های آشپزخونه رو باز می کنم یا روی میز ناهارخوری رو نگاه می کنم یا در یخچال رو که باز می کنم می بینم یکککک عالللللمه قرص و شربت و دارو هستش
ولی دیگه دل نگران نمیشم و نمی ترسم
دیگه وقتی می بینم از نزدیک ترین اعضای خانواده ام همیشه مریض هستند و زندگی نسبتاً سختی رو تجربه می کنند من احساس خاصی ندارم
و به لطف الله من سالمم
من فکر می کنم این سلامتی نسبی (95٪ در طی سال) رو به خاطر باورهای توحیدی و باورهای سلامتی ای هستش که درونم ساختم
در مورد کسب و کارم و عدم پیشرفتم در حوزه کاری خودم هم هدایت هایی رو دریافت کردم
اینجا مکتوبش می کنم تا بعداً بتوانم از همین رد پا استفاده کنم
از اون زمانی که یادم می آید اهل مطالعه و پیشرفت بودم
از اون زمانی که یادم میآید از یادگیری لذت می بردم و خیلی هم زود موارد مختلف رو یاد می گرفتم
الان مدت هاست ، دو سه ساله که در کسب و کارم افت داشتم ، نمی توانم قراردادهای خوبی رو به ثمر برسونم و به راحتی ملک بفروشم
نمی توانم در آمد بالایی رو تجربه کنم
و
نکتهی جالبی که بهش پی بردم اینه که هر چی قرارداد فروش در طی چند سال اخیر داشتم ، همه و همه ملک از من بوده و مشتری از یک همکار دیگه
یعنی (تا اونجایی که یادم میآید) حتی یه قول نامه نداشتم که خودم تنهایی ملک و مشتری رو داشته باشم یا ملک از سمت یه همکار دیگه باشه و خریدار رو من برده باشم پسندیده باشه و به قرارداد رسیده باشه
البته مواردی استثنا هم بوده که دارم یادم میآید ولی بیشتر به همین شکلی بوده که بالاتر عرض کردم.
من به اینکه در حوزهی املاک متخصص هستم به اینکه آدم توانمندی هستم و فن بیان بالایی دارم زبان بدن رو بلدم و … شک ندارم
این رو جدی عرض می کنم ، من خودم رو در حوزهی کاری خودم توانمند می دونم ، چندین ساله که دارم کار می کنم و هیچ وقت نخواستم راکت و بی مصرف باشم ، همیشه حریص بودم برای یادگیری همیشه تشنه بودم و هر چقدر بیشتر در حوزهی شغلی خودم یاد میگیرم حریص تر میشم برای یادگیری و تجربه های جدید … این لطف الله هست که همچین ویژگیای درونم دارم و سیری ناپذیر هستم
نکتهی جالب اینجاست
همکارهای من خیلی وقت ها از من کمک می خواهند ، مثلاً باهاشون میرم بازدید و اون ملک رو براشون می فروشم
باهاشون میرم بازدید و اون ملک رو براشون اجاره میدهم
باهاشون میرم بازدید و حتی به من میگن آقای تجلی لطفاً برای ما با این مشتری این مقدار کمیسیون ببند و من هم صحبت می کنم و اتفاقا… جواب هم میده یعنی مشتری می پذیره و اون مبلغ رو پرداخت می کنه و …
بارها و بارها و بارها تجربه های این چنین داشتم و بی نهایت متعجب شدم که اعععع اگه من این همه توانمندم یا … اگه خداوند هدایتم می کنه چی بگم اگه خداوند دل این مشتری هایی که من باهاشون صحبت می کنم نرم می کنه.
پس چرا برای خودم جواب نمیده؟
چرا خودم نمی توانم قرارداد بنویسم؟
یه نکتهی جالب دیگه هم هست که دوست دارم اینجا بیان کنم
من از پارسال (فکر کنم زمستان بود) تصمیم گرفتم که سبک کاری خودم رو داشته باشم و دیگه روی همه ملک و مشتری ها کار نکنم
گفتم فقط می خواهم روی ملک های آسانسور دار کار کنم ترجیحاً نوساز ترجیحاً متراژ بالای صد متر و ترجیحاً سند دار
خب از اونجایی که خودم رو لایق می دونستم برای داشتن این سبک کاری (دلایل زیادی دارم برای لایق دونستن خودم ، ولی نمی خواهم اینجا توضیح بدهم، می خواهم به اصل بپردازم) جهان هم خیلی زود به باورهای جدیدم پاسخ مثبت داد و همین اتفاق هم افتاد ، آروم آروم کیفیت فایل هایی که به طرق مستقیم و یا با واسطه به دستم می رسید بهتر و بهتر میشد
ولی برای من معمولاً یا مشتری نمیآید یا اگه می آید و حتی پول خوبی هم داره برای خرید
خیلی سخت گیر ، مردد و ترسو ، کمال گرا ، خسیس و … است.
یعنی نیومدنش بهتر از اومدنشه از بس که اذیت میشم :)
می خندم به این اتفاقات چون می دونم الان که اونقدر شجاعت به خرج دادم که دارم می نویسم و اعتراف می کنم که خدایا به کمکت نیاز دارم
جهان قطعاً و بدون شک به درخواست من پاسخ میده و بدون شک دستم رو میگیره و به بهترین مسیرها هدایتم می کنه
من خودم فکر می کنم دلیل این اتفاقات …
یا 1- غرور و تکبر در برابر خداوند هستش که … من می دونم من بلدم و …
یا 2- به خاطر احساس عدم لیاقت برای داشتن مشتری های فوقالعاده است
خدایا من به هر خیری که از سمت تو بهم برسه سخت فقیرم ، هدایتم کن
مدتیه که خداوند منو هدایت کرده به خوندن کامنتهای با ارزشتون
قسمت اول کامنتتون خیلی برام درس داشت
من حدودا 8 ماهه که دارم روسلامتی کار میکنم
یعنی داستان من در مورد دخترمه که 7 سالشه و از پارسال که پیش دبستانی میرفت بیماریهای دوره ای زمستون براش شروع شد
درواقع تو 6 ماه دوم سال مرتب بیمارمیشد
من تازه با این مباحث آشناشدم ولی از اون اول میگفتم اگه همه اتفاقات زندگیم بوسیله من رقم میخوره چون بیشترین نشتی انرژی رو من پیدامیکنم وقتی اون بیمارمیشه پس یه چیزهایی در من ایراد داره که باید درست بشه
خلاصه نپذیرفتم که
خب ویروسه خب بچه ها تو مدرسه از هم میگیرن خب رعایت بهداشت نمیکنن و…..
خداروشکر خیلی خیلی خداوند منو هدایت کرده وبیشتر باگها رو شناختم و دارم رو خودم در موردشون کار میکنم و اوضاع خیلی خوبه خداروشکر
ولی یه چیز هنوز در مقابلش مقاومت دارم و واکنش نشون میدم واونم وقتیه که سوز وباد میاد ناخوداگاه همه چی یادم میره و هی میخوام کنترلش کنم
بپوش نرو بیرون مواظب باش کلاه بزار ماسک بزن و…..
درواقع من از باد میترسم من هنوز در این زمینه شرک دارم
دارم به این عامل بیرونی قدرت میدم
چند روزه دارم سعی میکنم منطق هایی رو پیدا کنم برا این ترمز
ولی هنوز منطق محکمی که ذهن منو قانع کنه پیدا نکردم.
مثلا اینکه خیلیا تو همین باد میرن بیرون ببین چقدرم سالمن. یا ببین با اینکه باد میاد چه راحت لب دریا بازی میکنن .
یا اصلا قدرت مطلق خداونده اونه که باد رو آفریده اونوقت تو به باد قدرت میدی؟
ولی با اینا ذهنم هنوز ساکت نشده
دوست دارم شما اگه تو این زمینه میتونید منو یاری کنید محبت کنید و پاسخم را بدهید
بازهم سپاسگزارم ازتون که انقدر زیبا مینویسید واینهمه کامنتی که روسایت قرار میدیدو تحاربتون رو دراختیار ما قرار می دیدن
ممنونم از حسن توجه و محبت. شما و خیلی خیلی خوشحالم که دیدگاه های من دستی از دستان خداست که هدایتگر شما دوستان عزیزم میشه ، خوشحالم که بهتون حس خوبی رو هدیه میده.
سعیده خانم ممنونم ازت که به الهامات قلبیت احترام گذاشتی و برای من پاسخ نوشتی
اول اینکه نقطههای آبی ای که از شما دوستان سایت دریافت می کنم برایم مولد انگیزه و قدرت هست برای ادامه دادن مسیر درست …
دوم اینکه امروز صبح ساعت 4:30 دقیقه وقتی آسمون نیمه روشن و اصطلاحاً گرگ و میشی و بسیار بسیار زیبا بود دریافت کردم
من با آلارم موبایلم از خواب بیدار شدم دستانم ناخودآگاه رفت سمت سایت و اومدم این دیدگاه شما رو خواندم و بعد هدایت شدم دیدگاهی که خودم نوشته بودم خوندم … !!!
دیگه متعجب نمیشم فقط برای هدایت های الله سجده می کنم و خدا رو شکر می کنم
من هیچ وقت خوابهام یادم نمی مونه و وقتی بیدار میشم همه چیز یادم میره … خیلی خیلی سریع این اتفاق می افته . البته که از این بابت خوشحالم هستم:))
ولی انگار از این یکی به خاطر این همزمانی یه چیزهایی یادم هست … یه نفری داشت با دلسوزی و با ایمانی وصف ناپذیر باهام صحبت می کرد و بهم اطمینان خاطر میداد که … ببین … من نمیدونم چه جوری ولی باید اولین قدم رو برداری برای رسیدن به شغل مورد علاقت …
بهم می گفت تو به نیرو هدایتگری وصلی که که داره کل این دنیا رو با ایننننن عظمت مدیریت می کنه ، خلقش کرده و داره مدیریتش می کنه
اصلا چرا راه دور بریم بیا به درون خودت بنگر
این خداست که 29 ساله داره خون رو توی قلب تو پمپاژ می کنه و به هر اندامی به همون اندازه که نیاز داره خون میرسونه نه بیشتر نه کمتر
وقتی من یه ورزش سنگین می کنم و بدنم رو تحت فشار قرار میدهم ، مثلاً دوی استقامتی ، خداوندِ که ضربان قلب من رو بیشتر می کنه تا بتوانه خون رو سریعتر و به میزان بیشتر به اندام های مورد نظر برسونه
وقتی من مدیتیشن می کنم و یا به خواب میرم این خداوند هستش که میاد ضربان قلب من رو آروم و آروم تر می کنه تا بدنم ریلکس بشه و بتوانه خودش رو بازسازی کنه … تا وقتی از خواب بیدار میشم جسمم انرژی مصرف شدهی روز قبل رو دوباره تولید کرده باشه
آقای تجلی بزرگ فکر کن بیگ پیکچر تصویر بزرگ رو ببین
مگه میشه همچین خدایی تا این حد دقیق و قانونمند
که …
خودش با تضاد ها در شغل فعلیت یعنی مشاور املاک هدایتت کرده ، هزاران ساعت در مورد دنیای تکنولوژی ، خودرو ها و هنر (به صورت اختصاصی شاخهی عکاسی) مطالعه و تحقیق کردی.
خودش تمام این علم و استعداد و مهارت ها و اشتیاق سوزان رو بهت داده.
مگه مییییشه؟ این خدا یادش بره که مسیر رسیدن به خواسته ات رو … مسیر رسیدن به عشقت (کسب و کاری که از هر لحظه انجام دادنش لذت ببری) رو بهت نشون نده ، مگه میشه وقتی تو آماده اش باشی (مثل همون ساعتی که استاد مثال میزد که چند میلیارد چرخ دنده و هر انسان حکم یه چرخ دنده رو داره) تو در جای مناسبش قرار نده؟
اینکه یه همچین خوابی ببینم … که یه نفر بیاد این حرفا رو بهم بزنه که من نفهمم اون آدمه کیه؟؟ ولی احساس می کنم خدا بود که در بعد یک انسان ظاهر شده بود و داشت عاشقانه بهم میگفت بندهی من تو یه قدم بردار من ده هزار قدم میام به سمتت ولی تو باید اول قدمت رو برداری …
و بعد بیام توی سایت و توسط شما (دست مهربان خدا) هدایت بشم به این دیدگاه خودم … یک بیگ بنگی رو ایجاد کرد …
اینکه من چند روز قبل بیام خود اعترافی داشته باشم و ایده های خودم رو مطرح کنم و آخرش هم دیدگاهم رو به این شکل تموم کنم …
خدایا من به هر خیری که از سمت تو بهم برسه سخت فقیرم ، هدایتم کن
و بعد خداوند اینطوری بیاد به صورت نا ملموس و غیر واضح باهام صحبت کنه ، خیلی دلنشین و دوست داشتنی بود
یادمه استاد توی یکی از فایل های بررسی نتایج آقا رضا عطار روشن می گفت ، رضای عزیز من هم مثل تو بارها خواب دیدم و خداوند به صورت مستقیم با یک آیهای با من صحبت کرده …
با اینکه استاد عباس منش رو بسیار آدم شریف و صادقی میدونم پذیرش این حرف های ایشون برایم غیر منطقی بود
یه جورایی شیطان در ذهنم نجوا می کرد که این حرف ها دروغی بیش نیست … خدا هیچ وقت با بنده هاش تو خواب اینجوری حرف نمیزنه
ولی دیگه نمی توانه شیطان همچین نجوایی کنه چون خودم صدای خداوند رو به صورت غیر واضح و گُنگ شنیدم
اگه من رو خودم کار کنم و قلبم رو پاک تر کنم، مطمئن هستم بهتر و دقیق تر هم می توانم صدای خدا رو بشنونم
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
سعیده خانم من در پاسخ به سوال شما 4 تا راهکار رو پیشنهاد می دهم
لایو شماره 11 رو ببینید و نت برداری کنید ، در آگاهی های این فایل خیلی تأمل کنید ، به صورت دقیق ها … مخصوصاً اون قسمتی که در مورد سلامتی استاد صحبت می کنه رو نت برداری کنید و بارها و بارها بهش فکر کنید و فکت هایی پیدا کنید و انطباق بدهید با صحبت های استاد
ذهن ما آدم ها مثل یک اسب چموش و سرکش هستش
ابزاری که می توانید ازش استفاده کنید برای رام کردن این اسب سرکش … تا بتوانید ازش سواری بگیرید منطق هستش.
لایو شماره 13 رو هم به همین شکل عمل کنید ، لایو شماره 13 استاد خیلیییی خیلی متصل بوده و من هر بار با دقت و تمرکز فراوان به حرف های استاد گوش میدهم ، میخکوب میشم و خیره میشم به یه نقطه ، در لایو شماره 13 هم خیلی تأمل کنید و نت برداری کنید
سفر به دور آمریکا قسمت 1+160 رو ببنید اون بخشی که استاد داره خیلیییی خیلی جدی در مورد شیوهی صحیح الگو برداری صحبت می کنه
اینکه میگه مسیر هر کدوم از ما آدم ها برای هدایت شدن یونیک هستش مثل اثر انگشت
در الگو برداری باید به … فلان فاکتور توجه کنید … در غیر این صورت شما دارید الگو برداری رو کاملاً اشتباه انجام می دهید و به جای هدایت به مسیر درست … گمراه میشید!!
من عین صحبت های استاد رو تکرار نمی کنم :) خودتون برید ببینید بهتر متوجه میشید
و در نهایت می خواهم اینو بگم الگو برداری کردن در هررررر زمینه ای (در این مثال سلامتی ناز دختر خوشگل شما) ابزاری بسیار بسیار قدرتمند برای ساختن باورهای قدرتمند کننده است اگر که شیوهی درست الگو برداری کردن رو یاد بگیرید …
اگه تو مسیری که می خواهید حرکت کنید هزاران الگوی نامناسب هست ، هزاران نفر میگن نمیشه ، نه بهشون فکر کنید نه توجه کنید و نه راجع بهش صحبت کنید … اگه فقط یک نفر ، فقط نفر هستش که الگوی مناسبه
تو این مثال یه خانمی رو می بینید که تو شرایطی کم و بیش مثل شماست و فرزند کوچیک داره و شرایط عالی رو داره تجربه می کنه
یعنی مثلا خیلی آروم و ذها هستش نسبت به فرزندش
خیلی آرامش داره و شاده
فرزندش همیشه حال جسمیش خوبه و در سلامتی کامل به سر می بره
و به جورایی اوضاع بر وقف مراده
شما همون یک الگو رو فکت (منطق قرار بده) به خودت هزاران بار با لبخند و مهربانی (کلا با خودت مهربون باش و بابت اشتباهاتت خودت رو سرزنش نکن ، عاشق خودت باش بی قید و شرط) بگو ایناهاش دیگه:) ببین فلانی مثلا فاطمه خانم چقدر دخترش یا پسری یا بچه هاش همیشه حالشون خوبه و سالم هستند خدا رو شکر.
ببین در عین حال که مادر خوبیه برای بچه هاش و بچه هاش عاشقانه دوستش دارند، خودش هم می بینه و تمام فکر و ذکرش بچه هاش نیست ، برای خودش ارزش قائل هست و به خودش به طُرُق مختلف عشق می ورزه.
اگه اون به این جایگاه فرکانسی رسیده پس میشه.
اینجا همونجایی که آدم ها اشتباه استراتژیک رو انجام میدهند و میرن ببین اون چه جوری به این جایگاه رسیده و مثل اون رفتار کنند و در اغلب موارد گمراه میشن به جای هدایت شدن!!
اینکه اون چه جوری رسیده مهم نیست ، اصلاً به این فکر نکنید چه جوری ؟؟
چه جوریش کار خداوندِ که شما رو هدایت کنه :)
فقط به خودت بگو که میشه … ایناهاش برای فلانی شده دیگه …
من امروز شاید و خیلی هم مطمئن نیستم احتمالا توحید رو تونستم درک کنم
خواستم در مورد مچ گیری از خودم بگم براتون استاد
خب طبق صحبت های مفصل شما، باورهای هم جهت خواسته را در ذهن بپرورانم ترسهام کمتر میشن و هدایت میشیم به ایده ای برای انجام و دستیابی راحت به اون خواسته
شاید باورتون نشه استاد وقتی در هر موردی باورهای هم جهت مینوشتم خیلی جملات خوب و عالی بودن ولی نکتش اینه جواب نمیداد و در حد حرف میموند و پیش خودم میگفتم نتیجه گرفتن از باورها خیلی سخته و هزار فکر دیگه
تا چند روز پیش که فایل شما رو شنیدم و در مورد مسئله ای ناراحت بودم به این نتیجه رسیدم در مورد مسئله مورد نظرم توی ذهنم بگم خدایا تو بزرگتر از مسئله من هستی و جمله به جمله شما در این فایل از ذهنم عبور میکرد که
خداوند قدرت اینو داره ما رو ببره اصل به جواب برسونه
بدون هدایت خداوند هیچی نیستم
هیچ وقت حرفه ای نیستم و اگر مهارتی دارم از هدایت خداونده، هر لحظه محتاج هدایت خداوند هستم
محتاج همونی هستم که از رگ گردن به من نزدیک تره
اون خیلی بزرگتر از مسئله منه و میتونه خیلی عالی راهنمایی کنه من رو به ساده ترین و دم دست ترین حالت ممکن
و ….
خدا رو شاهد میگیرم من در حال صحبت با خودم بودم و یکدفعه فکری به ذهمم آمد که اینطوری فکر کن مثل فلانی و مثالی به ذهنم انداخت ، به ولله من اصلا به فکرمم نرسیده بود که این شکلی فکر کنم اما نه تنها نگرانیم حل شد ، پای حرکت هم به من داده شد و نیازی نبود مثل قبل برای حل شدن لحظه ای موضوعی توی ذهنم چند صفحه بنویسم
مسئله ذهنم حل شد. و حداقل چند روزه خبری ازش نیست . خیلی امیدوار تر شدم به آینده و لازم نیست کلی زحمت بکشم که فکرم با نجواهای شیطان درگیر نباشه در یک کلام اون موضوع حل شد تو ذهنم و فقط خودم میدونم چه معجزه وار حل شد و پای حرکت به من داده شد بجای نگرانی
خلاصه خواستم بگم نا آگاهانه واقعا روی خودم حساب میکردم که باور خوب پیدا کنم و بسازم در ذهنم غافل از اینکه همه اون فکر های خودم مسکن وار بهم کمک میکردن و اگر هم به کسی میگفتمش حتما تایید میکردن که بهترین فکره. ولی از درون میسوختم چون اون فکر برای من جواب نمیداد و من نمیدانستم که چون روی خودم حساب کردم این فکرا قدیمیه و انگار ایده های خداوند استاد عزیزم هر لحظه تازه میشه و من فکر میکنم این مکانیزمو خدا گذاشته که ما همیشه ایده تازه و دست اولی که کامل جواب میده رو از خودش بگیریم.
چند ساله که با شما روی خودم کار میکنم و به نظرم ریز تر از این نکته رو پیدا نکردم که فکر های خودمم هم به درد خودم نمیخوره و جواب نمیده اگر تکیه م به خودم و اطلاعات قبلی باشه.
سپاسگزارم از شما استاد عزیزم و خانم شایسته که دوباره دریچه جدیدی به روی من باز کردید.
همچنین سلام خدمت بقیه دوستان ارزشمندم که کلی مطالب رو ازشون میخونم و میاموزم.
خداوند هدایتمون کنه تا از این نعمتها بخوبی بهره ببریم و تو صراط مستقیم بمونیم.
خب بریم سر موضوع این جلسه و طبق آموزههای همین فایل
ایاک نعبد و ایاک نستعین، اهدنا صراط المستقیم، صراط الذین انعمت علیهم، غیر المغضوب علیهم و لا الضالین.
امیدوارم که خواندن این دعا قلبی باشه و لق لقه دهنم نباشه…امیدوارم که سپاسگذاریهایم خالصتر و با قدرت ایمان و باور بیشتر باشه تا فزونی برکات رو مشاهده و دریافت کنم.
هیچی دیگه استاد چند روزی بعد ستاره قطبی از این تکنیک خفن ایاک نعبد…استفاده میکنم و زندگی بسیییار رووونتر شده…یعنی انگار تو همون جاده جنگلی که بودیم، یه همراه واقعی هم باهامون میاد که زندگی شیرینتر شده.
من از تجربیاتم بگم تا صبح باید بنویسم که چقدر خودم تلاش میکردم و اصلا خداهه رو شریک نمیدونستم تو امور زندگیم و خب به همون نسبت هم چرخ زندگی سفت بود دیگه…هنوزم خیلی جای روونتر شدن داره…
یه خاطرهام برمیگرده به آشنایی با یه دختر خانمی که باهم دوست بودیم و بعد از مدتی به جدایی کشید..با کلی داستان… و امااااا…
چی شد که جدا شدیم؟
من اداعام بود که ایشون رو تور کرده بودم و جالبه ایشون هم ادعاش این بود اون منو جذب کرده بود و چقدر هم باور داشتیم که خودمون کار رو انجام دادیم…خب ته داستان معلومه دیگه چی شد…پس گردنی رو خوردیم و خدا هم گفت ععع فکر میکنید خودتون بلدید؟ برید شما رو بخیر و …
و اون شد پایان رابطه ما..طوری همه چی پیچید به هم که خودمونم نفهمیدیم…
داستان دیگه برمیگرده به اتفاقات گذشته که سر یه کاری من خیلی پیشرفت کردم ولی هیچوقت قلبا خدا رو هادی ندونستم…یعنی لق لقه دهنی میگفتم خدایا تو کمک کردی…ولی به قول پیامبر عزیز میگه مورچه سیاه…یه شرکی بود که بابا من چقدددر خفن بودم و به دوستمم خیلی با آب و تاب از کارایی که کرده بودم تعریف کردم و قیافه حق به جانب و )واقعا استاد اینو تازه فهمیدم، گاهی اوقات دهنت انگار باز میشه، اگه کنترلش نکنی چقدر میتونه حرف مفت بزنه، چقدر اراجیف میبافی پشت سر هم، چقدر چرت میتونی بگی، اونوقت ادعامونم میشه قانون بلدیم) هیچی دیگه حدس میزنید اونم چی شد…سر یه اتفاق ساده من استعفا دادم و مدیریت روز بعدش گفت من شکایت میکنم بخاطر فلان مسائل و اونجا بووود که فهمیدم ععع دارم باز چک و لگد میخورم…حداقل چون کارم درست بود خدا به دلم انداخت که آروم بمونم و خب اون اتفاق ختم بخیر شد…
یه عبارتهایی هست تو قرآن، اگر آدم دقیق بخونه بنظرم خیلی آگاهی دهندس…حالا من عربیاش یادم نیست…اونجایی که میگه: من مکارترین مکارانم،
یا میگه تو تیر ننداختی که…
هر دوش من رو به فکر میندازه و مربوطه به همین فایل…
اگه به راه باشی و گوش بدی تیر رو ما برات میندازیم…
به نام الله الصمد سلام به خدا،سلام به استادوسلام به همکلاسیهای خودم. الان کامنت عزیزم نگین گواری رومیخوندم که دقیقاهمین صدارومیشنوم که معذرت میخوام لیلاکی روداری چاخان یابه زبان عامیانه خرمیکنی!؟یک حسی به من میده که حالم ازوجودخودم به هم میخوره که اصلاخداروخیلی معمولی وبی میل ورغبت یادش کنم، ولی خداخودش گواه است، که من حتی ازهمان نوجوانی،جوانی،کودکی،تابه این سن رسیدم هیچ بنی بشر،حتی حیوانات راکه احساس دوست داشتن رادارم بی ریاوبدون چاپلوسی توجه،تعریف،تمجید،تحسین، سپاسگزاری داشته ام، تاالان واقعاهمین حس نفرت رابه خودم داشتم، هنوزکامنت نگین عزیزراتمام نکردم گفتم بذارمنم اعتراف کنم که چنین حسی رادارم، ممنونم نگین جان که به من یاددادی همینجا ردپابگذارم که برای خیلی ازعزیزان هم جرات میشه بنویسن هم روشن میشه که این نجوای ذهن است.لیلاخجالت نکش ازخداتعریف کن که توداری حق میگی، بازهم ازمربی وخالق خودم خداسپاسگزارم که چنین معلمهایی راازاستادومریم بانووهمه ی عزیزانی که ردپامیگذارن، وماهمه مون برای هم باهرکلاممون غول چراغ جادویی زندگی یکدیگرشده ایم سپاسگزارم، خدایا توبی نهایتی به غیرتت قسمت میدهم هرعلمی که به منودوستانم آموختی توان انجام عمل کردنش رابه ماعنایت بفرما.آمین یارب العالمین همه ی شمارابه دستان پرقدرت خدامیسپارم، یاحق.
به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به این آگاهی های توحیدی
سپاسگزارم از شما استاد عباس منش خوش هیکل و خوش تیپ که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین،
استاد من هرروز یکی از فایلهای دوره هاتونو میبینم که عمدتا همشون غیراز دوره قانون سلامتی و احساس لیاقت ، جز این دو فایل بقیه همشون برای دوره ای هست که تناسب اندام نداشتید
و بعد که طبق هدایت سوئیچ میشم به فایل های بعد از دوره قانون سلامتی ، میبینم که إ چققققققدر هیکلتون عالی شده و چقدر لطف مهربان پروردگارِ سخاوتمند شامل حال شما شده و شما چقدر زیباتر و سالم تر شدید
شاید باورتون نشه اما بنظرم،بعد از متناسب تر شدن جسمتون، نوع صحبت کردنتون هم تغییر کرده و شمرده تر و واضح تر صحبت میکنید ، درسته که اساس صحبت هاتون از اول تاالان یکیه، اما بنظرم یک جنسی از یقین و صلح و آرامش هم قاطی شخصیت و صحبت ها و آموزش هاتون شده که برای من خیلی واضحه این تغییر.
بقول خودتون که میفرمایید خداوندحضرت محمدرو انتخاب نکرد بلکه این محمد بود که خدا رو انتخاب کرد ….
و درامتداد این نگرش زیباتون ، این شما هستید که مهربان پروردگارو انتخاب کردید و از تک تک کلمات تون توی هر فایل دانلودی ارزشمند و دوره هاتون پیداست ، که شما رب جلیل رو انتخاب کردید و بدینوسیله چرخ زندگیتون روان میچرخه و شما در کمال آرامش به زندگی زیباتون میرسید ،زندگی که در تمام ابعاد تحسین برانگیز ِ.
از روزی که این فایل اومد روی سایت ، تا حالا اصلا نمیدونم چند بار گوش کردمش چون شمارشش از دستم در رفته اما از اون روز تاحالا از روز اولی که این فایل رو گوش کردم تاحلا،من ،مدت زمان بیشتری در طول روز بندگی میکنم ….
با این آیه که تنها ترا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی ، یادم نمیاد که بمحض باز کردن چشام این آیه رو نخونده باشم و روزمو اینجوری آغاز نکرده باشم …
خیلی زیاد یادم میاد که حتی در مورد کاری که توش مهارت دارم از خداوند هدایت بخوام و یادم میاد که باید آرام و درصلح باشم تا هدایت هارو دریافت کنم ، بعد از شنیدن این آگاهی های توحیدی ناب، اعتمادم به مهربان پروردگارم بیشتر شده و بهش نزدیکتر شدم
دوستدارم این فایل رو یه مدت طولانی هرروز صبح گوش کنم و بعد روزمو آغاز کنم تا این آگاهی ها بره تو سلول به سلول بدنم ، بره توی ذهنم تا همه جا ازش استفاده کنم
نه چند مورد انگشت شمار در طول روز ، نه ابتدای روز و انتهای شب، بلکه هر لحظه از لحظات زندگیم ، ازش بخوام که منو به راه راست هدایت کنه
من سی و اندی سال با فرمون خودم زندگی کردم و هرگز کیفیت زندگیم به اندازه الانی نبود که فرمونو دادم دستش …
خدایا تو برون ، تو برونی قشنگه، خدایا تو بساز تو بسازی قشنگه ، خدایا تو بگو که هدایت تو راه گشاست ، خدایا تو بده که تو سخاوتمندی ، خدایا تو یاریم کن تا تنها ترو بپرستم و تنها از تو یاری بجویم که تو بهترین راهنمایی.
خدایا خودت گفتی پاسخ میدی ، من ترو انتخاب کردم نه به زبان بلکه در عمل ، گفتم هدایتم کن تا من انجامش بدم تا بندگیمو بهت ثابت کنم و هدایت کردی و انجام دادم و نتیجه هزاران برابر بهتر از چیزی شد که فکرشو میکردم
هفت ساله که از طریق آگاهی های این سایت ، دارم بیشتر و بهتر میشنامست ، من میخوام مهمترین رابطه ی زندگیم که رابطه با توی معبود هست ،تقویت کنم ، میخوام بنده گی ترو کنم میخوام یکتا پرست باشم
کمکم کن که دراین مسیر زیبا ثابت قدم باشم و تنها ترا بپرستم و تنها از تو یاری بجویم
توی این فایل استاد در مورد افرادی که خودشون رو کاربلد میدونن و مغرور میشن در مقابل خداوند صحبت کردن و اینکه وقتی به خدا میگیم من نمیدونم من هیچی نیستم هدایت هارو دریافت میکنن و کارها آسون میشه و من دقیقا نقطه مقابل این گروه بودم همیشه از اعتماد به نفس پایین و خودکم بینی کارهام کند پیش میرفت و واسه همه چی تقلا میکردم چون فک میکردم فقط باید عقل و هوش خودم زیاد باشه فلان کار رو یاد بگیرم، استعداد و تواناییم زیاد باشه تا فلان کار رو انجام بدم خودم فرز و چابک باشم تا سریع کارهامون انجام بدم و چون این هوش و توانایی و استعداد رو در خودم نمیدیدم و تکیه ام همش روی خودم بود به جایی نمیرسیدم و اما از وقتی این فایل رو گوش کردم که استاد گفتن “در مقابل خداوند متواضع باشیم و بپذیریم که خودمون هیچی نمیدونیم و آقا من در مقابل خداوند هیچی نیستم که این به این معنا نیست که من در مقابل غیرخداوند هیچی نیستم
یعنی یک آدمی که خداوند رو پشت و پناه خودش میبینه هدایت های خداوند رو داره دریافت میکنه اتفاقا در مقابل من دون الله غیر خداوند سرش هم خیلی بلنده یعنی به همون نسبتی که شما در مقابل خداوند خاشع هستی و متواضع هستی به همون اندازه در مقابل غیرخداوند اعتماد به نفس داری “
هنوزم از خوندن این قسمت حرف استاد قلبم به تپش میوفته و قلبم باز میشه و از وقتی درک کردم این موضوع رو که در مقابل خدا خاشع باشم و بگم من نمیدونم و از خودم همش انتظار نداشته باشم و کارهامون میسپارم به خدا کارهام به طرز عجیبی سریع و روون شده مثلا منی که دستپختم انقد بد بود که همش همسرم ازم ایراد میگرفت مخصوصا مخصوصا بعد از به دنیا اومدن دخترم یه جوری شده بود که هر چی درست میکردم بد میشد هر چی واقعا هر چی حتی ساده ترین ها یه جوری که خودمم خسته شده بودم و دوس نداشتم اصلا آشپزی کنم اما الان اعتماد به نفسم بالاتر رفته و هر غذایی میخوام درست کنم کاری کنم میگم خدایا من نمیدونم خودت بگو چیکار کنم و دقیق و مو به مو میگه مثلا میگه نمک بسه روغن کمه و منی که همش سر این موضوع مشکل داشتم الان جوری شده که همسرم پیش بقیه از دستپختم تعریف میکنه مهمون میاد مهمونااز دستپختم تعریف میکنن میگن چقد خوشمزه شده و مثلا چند روز پیش که میخواستم برم مهمونی مژه بذارم برای خودم همیشه انقد سخت و خسته کننده میذاشتم که گفتم دیگه نمیذارم اما وقتی همین کارو هم به خدا سپردم خیلی سریع و راحت انجام دادم که خودمم باورم نمیشد و خیلی از کارهای دخترم انقد راحت پیش میره که تعجب میکنم و اینا نتایج من از گوش دادن به این فایل ه که مطمئنن اتفاقات مهمتر و بزرگتر در راهه
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد و خانم شایسته عزیز و دوستان عباس منشی
این بار اولم که تو این سایت کامنت مینویسم
نمی دونم از کجا شروع کنم قبلا خدای رو میشناختم که همش عصبی و خشن بود نگو همش مشکل خودم بوده به دلیل باور های شرک آلود فرستادن فرکانس های که من را به سمت ناخواسته هام می کشانید منو از خاسته هام دور میکرد اینکه همش رو دیگران حساب کردم و خارج از مدار خواسته هام بودم اما الان خیلی احساسم خوبه حس میکنم خدا داره منو به آغوش خودش میکشونه و هی فریاد میزنه که تور رو دوست دارم من چند دقیقه پیش وقتی داشتم کامنت دوستان رو میخوندم انگار به من هم خدا از اون بالا اینارو گفت و منم نوشتم و خیلی خوشحالم این که خدا من رو با این همه عیب ایرادم می پذیره و زنده گیم را در دستان خودم قرار داده
از خدای خودم سپاس گزارم که من را در این مسیر قرار داده و با قوانین جهان هستی من را آشنا و آگاه کرد
استاد عزیزم ممنون بابت فایل های قشنگ تون
در پناه خدای مهربان باشید
به نام الله هدایتگربه یوی خواسته ها
سلام دوستان
خدایاتنهاتورامیپرستم وتنهاازتویاری میجویم
دیروزازخداپرسیدم که خدایاالان کدوم ازدسته بندی های فایل های دانلودی روگوش کنم وعمل کنم وزدم رودکمه نشانه وبه صورت واضح بهم گفته اجرای توحیددرعمل روگوش کن وبعداومدم ودوباره ازاین فایل شروع کردم به گوش دادن تابتونم برترس هام غلبه کنم وخداروتنهامنبع قدرت ورزق وروزی بدونم
وبدونم که من درمقابل خداوند
هیچی نیستم هرچقدرهم که متخصص باشم توهرکاری واجازه بدم که خداوندکارهاموبرام انجام بده وتوی اون جاده سرسبزسوت زنان حرکت کنم ولذت ببرم وصدای پرنده هاروبشونم ورودخانه هاودرختان زیباروببینم وهوای عالی وبوی عطردرختان به مشامم برسه
هروقت برای تصمیم کاری خودم باعقل خودم رفتم جلوبه دربسته خوردم وحالم بودوضربه خوردم وبه نشانه های خداوندگوش نکردم وهروقت به خداگفتم خدامن هیچی نمبدونم توبه من بگوتوهدایتم کن توتوانایی من ناتوانم درمقابل تواون وقت خدامنوهدایت کردمخصوصاتومسایل کاری ازخداوند نشونه خواستم مثلایک جامیخواستم برم برای کاربعدبه خداگفتم خدایااگه این مکان برای من مناسبه یانه یک نشونه بهم بده بعدیک دفه دیدم مدیراونجاازاتاقش اومدبیرون وسرکارمنداش دادبدی زدوبیاحترامی کردوهمون جابه خداگفتم خدایاازت ممنونم که بهم گفتی که جای من اینجانیست وازاینجابروبه همبن راحتی
اول این که باورداشته باشیم که مالایق هم صحبتی باخداوندهستیم
باورکنیم که خداوندباماحرف میزنه
باورکنیم که خداوندهرلحظه داره ماروهدایت میکنه وهدایت خداوندبراساس مداروفرکانسی که داخلش هستیم هست
باورکنیم که مالایق درک الهامات الهی هستیم
خداوندبه زنبورعسل وحی میکنه بعدمن که اشرف مخلوقاتم من که پاره ای ازخداوندم پس من لایق حرف زدن باخداوندهستم
دوم این که بپذیریم که ماهیچی نیستم درمقابل خداوندوناتوانیم واون همه چیرومیدونه وازاوهدایت بخوایم
توهرزمینه ای حتی اگرحرفه ای هم هستیم بازم بگیم خدایامن نمبدونم تومبدونی توخودت بهم بگوحتی اگرجواب سوال روهم میدونی
به میزانی که درمقابل خداوندخاشع ومتواضع هستیم درمقابل غیرخداوندسرمون بالاست وباج نمیدیم به دیگران واعتمادبه نفس بالایی داریم
خدایااگه توهدایتم نکنی من هیچی نیستم
نم نمبدونم
توهمه کاره ای
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ
ـــــــــــــــ
خدایا تنها تو را می پرستیم و بندگی می کنیم و تنها از تو کمک می خواهیم
(سوره الفاتحه، آیه 5)
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ
ـــــــــــــــ
ما را به راه راست و صراط مستقیم هدایت کن
(سوره الفاتحه، آیه 6)
صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ
ـــــــــــــــ
(منظور) راه کسانی که به آنها نعمت داده ای (و مورد لطف خاصّ خود قرارشان داده ای) نه آنهائی که مورد غضب تو قرار گرفته و نه آنهائی که گمراه شده اند
(سوره الفاتحه، آیه 7)
خدایاهدایتم کن
الهی امین
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان عزیزم
واقعا چی بگم استاد در مورد هدایت خداوند! چی بگم که چطور منو به دیدن این فایل هدایت کرد دقیقا زمانی بیشتر از همیشه نیازش داشتم. قبلا یعنی زمانی که شما این فایل رو روی سایت قرار دادید و توی یوتوب هم گذاشتید (تقریبا یک ماه پیش) ، هی میخواستم بیام و فایل رو ببینم ولی نمیشد یعنی وقت نمیکردم به هر دلیلی و بیشتر تمرکزم روی دوره 12 قدمه که فعلا قدم پنجم رو تموم کردم و برای همین یکم از فایل های دانلودی دور شده بودم. بعد به خودم گفتم اشکال نداره ، هر موقع که موقعش بود هدایت میشم و این فایل رو هم دقیقا مثل بقیه فایل های توحید عملی می بینم. کلا همیشه خیلی ذوق دارم برای دیدن فایل های توحید عملی و البته بیشتر از ذوق ، نیاز دارم. امروز که داشتم توی یوتوب فایل می دیدم یهو قلبم بهم گفت که برو تو کانال یوتوب استاد و فایل توحید عملی 11 رو ببین که منم به حرفش گوش کردم و رفتم و این فایل رو دیدم و از همون اول فایل که شما در مورد داستان رانندگی خواهرتون صحبت کردید فهمیدم که چرا قلبم بهم گفت برو این فایل رو ببین و چرا هدایتم کرد که من الان این فایل رو ببینم. دلیلش این بوده که دقیقا منم خیلی نیاز داشتم به این حرف ها ، به این آگاهی ها و مهم تر از همه به احساس نیاز به الله یکتا. چون دقیقا منم تازه برای گواهینامه ثبت نام کردم و کلاس های آموزشیم رو تموم کردم. هم کلاس های تئوری و هم کلاس های عملی و همین شنبه 5 خرداد ماه 1403 امتحان آیین نامه دارم و بعد از اون هم ان شاء الله اگر قبول بشم امتحان تو شهری و عملی دارم. خداوند هم منو به دیدن این فایل هدایت کرد که دقیقا همین نکته ها و آگاهی ها رو بهم یادآوری کنه اونم دقیقا با مثال رانندگی که منم تازه دارم رانندگی رو تمرین میکنم و تازه دارم یاد می گیرم. دقیقا اینو الان درک میکنم که شما چی می گید ! دقیقا هر موقع توی رانندگی یکم که به خودم مغرور شدم که فلان چیزو بلدم یا فلان جا اصلا لازم نیست ایست کنم و همینجور پیچیدم یا رفتم دقیقا همونجاها کم مونده بوده که یک حادثه ای رخ بده و انگار که خداوند داره بهم یادآوری میکنه و بهم میگه که سجاد حواست باشه که حتی اگه رانندگیت هم خوب شد بازم حواست باشه که این تو نیستی که رانندگی میکنی ، این خداونده که داره تو رو هدایت میکنه و اونه که داره رانندگی میکنه نه تو. حواست باشه که همیشه از خداوند کمک بخوای ، درخواست کنی که بهت جواب ها رو بگه ، درخواست کنی که کمک کنه ، درخواست هدایت کنی و همیشه اینو به خودت بگی که من هیچی نمیدونم ، تویی که میدونی. منم هیچی نیستم. خیلی فراره این آگاهی. خیلی جاها شده که یادم رفته و روی عقل خودم حساب کردم و اصلا هم متوجه نبودم که من هیچی نیستم و باید از خداوند بخوام که هدایتم کنه. میگم خیلی موقع ها یادم میره که ازش بخوام و فقط روی هدایت او حساب کنم و برای همین هم هست که من خودم به شخصه نیاز دارم به این فایل های توحید عملی که اگر هر کدومشون رو روزی 100 بار و هر روز هم گوش بدم بازم کمه. چون بازم ما توی شرایط مختلف یادمون میره و باز هم روی منطق و تجربیات گذشتمون حساب می کنیم. من الان در مدار و فرکانس دیدن این فایل قرار گرفتم و دیدمش و واقعا هم بهترین زمان بود که خداوند میدونست و هدایتم کرد. خدا رو شکر میکنم به خاطر این هدایتش که به دقیق ترین شکل ممکن داره انجام میشه. من و مطمئنا بقیه دوستان به تمام این فایل ها و مخصوصا همین فایل های توحید عملی برای همیشه یادآوری به خودمون ، برای نهادینه شدن این آگاهی ها در ذهنمون و برای عمل کردن به این آگاهی ها در عمل و نه فقط در حرف خیلی نیاز داریم که مرتبا اینا رو بشنویم و به خودمون یادآوری کنیم ؛ چون حداقل من که اینجوریم و خیلی میشه که فراموش میکنم که باید از خداوند هدایت بطلبم و از اون بخوام که راهی رو بهم نشون بده و هدایتم کنه ، از اون بخوام که کمکم کنه و بپذیرم که من هیچی نیستم و اونه که باید بهم بگه که الان باید چی کار کنم؟ الان باید کجا برم یا نرم ، الان باید چی رو ببینم یا نبینم ، الان باید چه ایده ای رو بهش عمل بکنم یا نکنم ، الان باید این حرف رو بزنم یا نزنم و…. همه اینا رو و همه کارها رو اون باید برام انجام بده. در مورد امتحان های گواهینامم هم اونه که باید هدایتم کنه و بهم بگه و کمکم کنه تا قبول بشم. اونه که باید جواب سوالات رو بده ، اونه که باید رانندگی کنه نه من.
دوست داشتم و خداوند هدایتم کرد که بعد از دیدن این فایل بیام این کامنت رو بذارم و بگم که وقتی که روی هدایت او حساب کنی و وقتی در مدار هدایت قرار بگیری اینطوری هدایت میشی به چیزهایی که دقیقا در مورد اون لحظه حال حاضر تویه و دقیقا صحبت های استاد در مورد مثال رانندگی رو انگار داشت به من میگفت چون من دقیقا در حال حاضر در این موقعیت هستم.
این کامنت رو خداوند هدایتم کرد که بنویسم و بهم گفت که بنویسم تا هم رد پایی باشه از خودم که باور و ایمان خودمو قوی تر کنه و هم باور و ایمان دوستان عزیزم رو قوی تر کنه.
تمرین این فایل رو هم احتمالا در کامنتی دیگر جواب بدم که البته اونم باید خداوند هدایتم کنه و هر موقع که موقعش باشه حتما میام و جواب میدم و در موردش می نویسم. فعلا اومدم از این هدایت خداجونم بنویسم و داستانش رو تعریف کنم.
استادجانم عاشقتونم و ازتون خیلی خیلی سپاسگزارم
در پناه تنها فرمانروای جهانیان ، شاد و سالم و ثروتمند باشید
به نام تنها فرمانروای جهانیان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم و دوستان عزیزم
اومدم در پاسخ به این کامنتم بگم که خدا رو شکر توی آزمون های گواهینامه قبول شدم.
توی آزمون آیین نامه که همون بار اول با هدایت و کمک خداجونم قبول شدم و توی آزمون تو شهری هم بار چهارم قبول شدم. در واقع اون سه باری هم که رد شدم ، باز هم به خاطر این بود که چسبیده بودم به این خواسته. یعنی خیلی برام مهم شده بود که حتما باید بار اول قبول بشم. با خودم میگفتم خب آزمون آیین نامه رو که بار اول قبول شدم ، آزمون تو شهری رو هم باید بار اول قبول بشم ؛ به همین دلیل چسبیده بودم به این خواسته و یادم رفته بود که باید تکاملم طی بشه. اما توی این سه باری که رد شدم ، خیلی فکر کردم و دوباره قانون تکامل رو به خودم یادآوری کردم و همچنین ایرادهام رو هم فهمیدم و برطرفشون کردم و برای بار چهارم که رفتم آزمون بدم اصلا دیگه نچسبیده بودم بهش و خیلی رها بودم. دقیقا همین رهایی باعث شد که خداوند هدایتم کنه و خیلی عالی آزمون بدم و اصلا حس کردم که افسر آزمون کلا میخواد منو قبول کنه. چون مطمئنا خداوند بود که میخواست من قبول بشم فقط از طریق افسر آزمون ، و البته که طبق قوانینش.
اگر ما قانون تکامل رو توی همه چیز رعایت کنیم و همیشه به خودمون یادآوری کنیم که آقا من باید تکاملم رو طی کنم و نباید کمال گرا باشم. باید درک کنم که همه چیز نیاز به طی شدن تکامل داره حتی کوچکترین چیزها و سعی کنیم رها باشیم نسبت به خواسته هامون. هرچند که خیلی سخته رها بشی از خواسته هات و بگذری ازشون ولی فقط به این شکله که ما میتونیم خیلی راحت و ساده و خیلی سریع به خواسته هامون برسیم. زمانی که با تمام وجود رها باشی و حتی یک ذره هم برات مهم نباشه که اون اتفاق میخواد بیفته یا نیفته. باید کار کنیم روی خودمون دیگه.
خدا رو شکر که در مدار درک این آگاهی ها قرار گرفتم و دارم سعی میکنم فکر خدا رو بخونم تا سعی کنم زندگی بهتری هم در دنیا و هم آخرت داشته باشم.
در پناه الله یکتا شاد ، سالم و ثروتمند و هدایت شده باشید.
به نام خدایی که رحمان و رحیم ست به نام خدایی که رزاق و وهاب ست به نام خدایی که منو خالق آفریده تا زندگیم رو هر طوری میخوام اداره کنم حالا چه خوب و چه بد اگر ایمان بهش داشته باشیم دستاشو میفرسته و در مسیر درست قدم برمیداریم و هدایتمون میکنه
و من خدا رو شکر میکنم که در این مسیر زیبا هستم و هدایتم میکنه
سلام به استاد عزیزم سلام به دوستان هم مدارم
استادم از زمانی که این فایل رو دارم گوش میدم و هر روز چندین بار آیه ایاک نعبد و ایاک نستعین رو تکرار میکنم اونم قلبی نه از روی لق لق دهان چقدر انرژی میگیرم چقدر حس میکنم کارهام روانتر انجام میشه چقدر حس میکنم به خداوند نزدیک تر شدم و جالب اینه که صبح به محضی که چشمانم باز میکنم این آیه میاد تو ذهنم
و چقدر شیرینه نزدیک شدن به خدای عزیزم خدای قدرتمندم
استاد عزیزم با گفتن این آیه هر روز
به قول فرمایشات شما دیگه کمتر مغرور میشیم دیگه به حواشی نمیپردازیم دیگه نگران نیستیم و قدرت خدا رو درک میکنیم هر بار که با ایمان قلبی این آیه رو میگیم توکلمون بیشتر میشه هر بار که نتیجه خوبی رو از این ایمانم میبینم
یه پله ایمانم بالاتر میره و تغییر رو در همه جوانب زندگیم میبینم
و خیلی خوشحالم که شاگرد همچین استاد توحیدی هستم استاد عزیزم من با آموزشهای شما دارم هر روز به خدا نزدیک تر میشم
خدایا شکرت سپاسگزارتم
استادمممنونتم یه خواهشی دارم لطف کنین فایلهای توحید عملی رو را ادامه بدین ما خیلی هنوز نیاز داریم
در پناه حق باشین
به نام خداوند هدایتگر و مهربان
سلام
استاد من در زمینهی سلامتی کاملاً مشخص و واضحه برایم ، که خداوند هستش که داره من رو هدایت می کنه ، خداوند هستش که داره همزمانی ها رو رقم میزنه
و در کل خداوند هستش که همه جوره داره من رو از بلایا و بیماری ها حفظ می کنه.
چرا اینو میگم؟ چون قبل از آشنایی با شما و درک مفهوم توحید ، قبل از اینکه باورهای مناسبی در مورد سلامتی بسازم و اون ها رو ارتباط بدهم با توحید ، من درد های جسمانی زیادی داشتم ، زود به زود مریض می شدم و گاهی حتی به سرم زدن کارم می رسید!!
الان مدت هاست … دقیقاً یادم نمیآید ولی چند ساله که به لطف الله مریضی خاصی ندارم ، صحیح و سلامتم و شاید سالی چند بار سرماخوردگی ساده داشته باشم …
تازه همین سرماخوردگی ها هم با توجه به اینکه طبعم سرد هستش اگه یه سری ملاحظات رو انجام بدهم همینم دیگه اتفاق نمی افته
هر چند که همین طبع سرد هم به خاطر سوخت و ساز نامیزان و عدم تعادل جسمم هستش و مطمئن هستم وقتی دورهی قانون سلامتی رو بخرم و ازش استفاده کنم تمام این طبع سرد و گرم و این موارد … بی اثر میشه
و من از نظر جسمی آدم دیگه ای میشم.
مثل شما و صحبت هاتون و رفتارتون در قسمت 171 سفر به دور آمریکا
من دارم می بینم در هوای بهاری و پاییزی و زمستانی مخصوصاً توی شهر قم که اختلاف دما بین شب و روز در اکثر روزهای سال زیاد هست و به طور کلی آب و هوای قابل اعتماد و پایداری نداره و در طی روز خیلی وقت ها یهویی به طرز عجیبی سرد میشه یا به طرز عجیبی گرم میشه (به خاطر موقعیت جغرافیایی این شهر برایش این اتفاقات میافته و دلایل علمی داره)
دارم می بینم تو این شهر چقدر خیلی وقت ها اعضای خانواده ام مریض میشن یا مثلاً توی اتوبوس و تاکسی افراد مریض هستند ، حالا سرماخوردگی یا … ولی میگم من به لطف الله مدت هاست که صحیح و سالم هستم و نکتهی بسیار مهم اینجاست که دیگه مثل اوایل که با قانون آشنا شده بودم وقتی در کنار افراد مریض قرار می گیرم یا باهاشون در محیط های بسته معاشرت دارم ، نمیترسم (نمیخواهم بگم میزان ترس من رسیده به صفر ولی اونقدر کم هست که می توانم بگم صفره)
از روزی که 19 دقیقهی پایانی صحبت های شما استاد عزیزم و خانم شایسته رو در قسمت 231 سفر به دور آمریکا دیدم
این حرفهای خانم شایسته تو گوش من زنگ زد که … من فکر می کنم خدا باید از من مراقبت کنه و وقتی من در مسیر درستم حرکت کنم و توکل کنم به این نیرو که کل جهان در سلطهی اون هست حتماً از من محافظت میکنه.
می خواهم بگم دیدن الگو ها هم برای من خیلی تاثیر گذار بوده و هست
یادمه اون اوایل که بیماری پندمیک اومده بود (این هم بگم من به لطف خدا سه تا دوز واکسن هامو زدم و هیچ اتفاق خاصی برایم رخ نداد ، یعنی اصلا مریض هم نشدم) برای غلبه بر ترس های واهی و نجواهای شیطان و بلاخره ورودی های نامناسبی که گذری ممکن بود به چشم و گوشم برسه … خودم رو بسته بودم به فایل های لایو شماره 11 و لایو شماره 13
شما در فایل لایو 11 فکت هایی بسیار بسیار محکم و قابل استناد و منطقی برای رسیدن به آرامش و رسیدن به سلامتی بهمون گفتید و کلید های ارزشمندی بهمون دادید
در لایو 13 هم فکت هایی بسیار محکم و قابل استناد بهمون دادید که این یک ترس واهی هستش … و این بیماری چیز خاصی نیست و این برهه هم می گذره و اوضاع دوباره به حالت سابق بر نمی گرده !! بلکه از قبل خیلی بهتر میشه
باورتون نمیشه بگم من چند ده یا چند صد بار این دو تا فایل رو دیدم و چقدر آرومم می کرد ، حرف های شما در اون برهه زمانی برای من مثل طناب نجات بود برای اینکه خودم رو نگه دارم و از سخره پرت نشم ته دره … مثل عموم مردم جامعه فکر نکنم نترسم حرف نزنم و از ناخواسته هایم اعراض کنم
می خواهم بگم من به صورت کاملاً ملموس و واضح رد پایی عملکرد توحیدیم رو در می بینم و می دونم این سلامتی و جسم و ذهن سالمی که دارم همش از سمت خداوند هستش
من اعتراف می کنم که ترس های بسیار بسیار زیادی در مورد سلامتی داشتم و از وقتی که خودم رو تسلیم این نیرو کردم و این نگرش درونم ایجاد شد که من محتاجم به خداوند برای رسیدن به سلامتی ، وقتی که این نگرش در من ایجاد شد که من عاجزم از اینکه خودم برای خودم به سلامتی برسم ، وقتی که سرم رو جلوی خدا انداختم پایین و گردن کشی و نکردم و گفتم خدایا بسمه این همه مریضی … بیمارستان رفتن و بستری شدن و عمل کردن و … بستمه … من فقیرم به درگاه شما … خواهش می کنم دستم رو بگیر … وقتی به این جاها رسیدم خداوند دستم رو گرفت هدایتم کرد بهم سلامتی رو عنایت کرد و در پی این سلامتی بهم عزت و آبرو داد بهم اعتماد به نفس داد
چون از وقتی که در سلامتی کامل به سر می برم دیگه محتاج آدم ها نیستم ، هیچ جوره بهشون نیاز ندارم و عزت و شرف و آبروی من پیش افراد حفظ میشه
یادم هست وقتی سال 95 پام رو عمل کرده بودم چقدر سرافکنده بودم و تا چند ماه چقدر باید منت افراد رو می کشیدم برای استحمام و عوض کردن لباس و بیرون رفتن و … یادم هست …
به همین خاطر میگم من با به دست آوردن سلامتیام عزت و شرف و آبرو رو هم به دست آوردم … و همین الانم که یکی از کابینت های آشپزخونه رو باز می کنم یا روی میز ناهارخوری رو نگاه می کنم یا در یخچال رو که باز می کنم می بینم یکککک عالللللمه قرص و شربت و دارو هستش
ولی دیگه دل نگران نمیشم و نمی ترسم
دیگه وقتی می بینم از نزدیک ترین اعضای خانواده ام همیشه مریض هستند و زندگی نسبتاً سختی رو تجربه می کنند من احساس خاصی ندارم
و به لطف الله من سالمم
من فکر می کنم این سلامتی نسبی (95٪ در طی سال) رو به خاطر باورهای توحیدی و باورهای سلامتی ای هستش که درونم ساختم
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
در مورد کسب و کارم و عدم پیشرفتم در حوزه کاری خودم هم هدایت هایی رو دریافت کردم
اینجا مکتوبش می کنم تا بعداً بتوانم از همین رد پا استفاده کنم
از اون زمانی که یادم می آید اهل مطالعه و پیشرفت بودم
از اون زمانی که یادم میآید از یادگیری لذت می بردم و خیلی هم زود موارد مختلف رو یاد می گرفتم
الان مدت هاست ، دو سه ساله که در کسب و کارم افت داشتم ، نمی توانم قراردادهای خوبی رو به ثمر برسونم و به راحتی ملک بفروشم
نمی توانم در آمد بالایی رو تجربه کنم
و
نکتهی جالبی که بهش پی بردم اینه که هر چی قرارداد فروش در طی چند سال اخیر داشتم ، همه و همه ملک از من بوده و مشتری از یک همکار دیگه
یعنی (تا اونجایی که یادم میآید) حتی یه قول نامه نداشتم که خودم تنهایی ملک و مشتری رو داشته باشم یا ملک از سمت یه همکار دیگه باشه و خریدار رو من برده باشم پسندیده باشه و به قرارداد رسیده باشه
البته مواردی استثنا هم بوده که دارم یادم میآید ولی بیشتر به همین شکلی بوده که بالاتر عرض کردم.
من به اینکه در حوزهی املاک متخصص هستم به اینکه آدم توانمندی هستم و فن بیان بالایی دارم زبان بدن رو بلدم و … شک ندارم
این رو جدی عرض می کنم ، من خودم رو در حوزهی کاری خودم توانمند می دونم ، چندین ساله که دارم کار می کنم و هیچ وقت نخواستم راکت و بی مصرف باشم ، همیشه حریص بودم برای یادگیری همیشه تشنه بودم و هر چقدر بیشتر در حوزهی شغلی خودم یاد میگیرم حریص تر میشم برای یادگیری و تجربه های جدید … این لطف الله هست که همچین ویژگیای درونم دارم و سیری ناپذیر هستم
نکتهی جالب اینجاست
همکارهای من خیلی وقت ها از من کمک می خواهند ، مثلاً باهاشون میرم بازدید و اون ملک رو براشون می فروشم
باهاشون میرم بازدید و اون ملک رو براشون اجاره میدهم
باهاشون میرم بازدید و حتی به من میگن آقای تجلی لطفاً برای ما با این مشتری این مقدار کمیسیون ببند و من هم صحبت می کنم و اتفاقا… جواب هم میده یعنی مشتری می پذیره و اون مبلغ رو پرداخت می کنه و …
بارها و بارها و بارها تجربه های این چنین داشتم و بی نهایت متعجب شدم که اعععع اگه من این همه توانمندم یا … اگه خداوند هدایتم می کنه چی بگم اگه خداوند دل این مشتری هایی که من باهاشون صحبت می کنم نرم می کنه.
پس چرا برای خودم جواب نمیده؟
چرا خودم نمی توانم قرارداد بنویسم؟
یه نکتهی جالب دیگه هم هست که دوست دارم اینجا بیان کنم
من از پارسال (فکر کنم زمستان بود) تصمیم گرفتم که سبک کاری خودم رو داشته باشم و دیگه روی همه ملک و مشتری ها کار نکنم
گفتم فقط می خواهم روی ملک های آسانسور دار کار کنم ترجیحاً نوساز ترجیحاً متراژ بالای صد متر و ترجیحاً سند دار
خب از اونجایی که خودم رو لایق می دونستم برای داشتن این سبک کاری (دلایل زیادی دارم برای لایق دونستن خودم ، ولی نمی خواهم اینجا توضیح بدهم، می خواهم به اصل بپردازم) جهان هم خیلی زود به باورهای جدیدم پاسخ مثبت داد و همین اتفاق هم افتاد ، آروم آروم کیفیت فایل هایی که به طرق مستقیم و یا با واسطه به دستم می رسید بهتر و بهتر میشد
ولی برای من معمولاً یا مشتری نمیآید یا اگه می آید و حتی پول خوبی هم داره برای خرید
خیلی سخت گیر ، مردد و ترسو ، کمال گرا ، خسیس و … است.
یعنی نیومدنش بهتر از اومدنشه از بس که اذیت میشم :)
می خندم به این اتفاقات چون می دونم الان که اونقدر شجاعت به خرج دادم که دارم می نویسم و اعتراف می کنم که خدایا به کمکت نیاز دارم
جهان قطعاً و بدون شک به درخواست من پاسخ میده و بدون شک دستم رو میگیره و به بهترین مسیرها هدایتم می کنه
من خودم فکر می کنم دلیل این اتفاقات …
یا 1- غرور و تکبر در برابر خداوند هستش که … من می دونم من بلدم و …
یا 2- به خاطر احساس عدم لیاقت برای داشتن مشتری های فوقالعاده است
خدایا من به هر خیری که از سمت تو بهم برسه سخت فقیرم ، هدایتم کن
سلام دوست عزیز و توحیدیم
مدتیه که خداوند منو هدایت کرده به خوندن کامنتهای با ارزشتون
قسمت اول کامنتتون خیلی برام درس داشت
من حدودا 8 ماهه که دارم روسلامتی کار میکنم
یعنی داستان من در مورد دخترمه که 7 سالشه و از پارسال که پیش دبستانی میرفت بیماریهای دوره ای زمستون براش شروع شد
درواقع تو 6 ماه دوم سال مرتب بیمارمیشد
من تازه با این مباحث آشناشدم ولی از اون اول میگفتم اگه همه اتفاقات زندگیم بوسیله من رقم میخوره چون بیشترین نشتی انرژی رو من پیدامیکنم وقتی اون بیمارمیشه پس یه چیزهایی در من ایراد داره که باید درست بشه
خلاصه نپذیرفتم که
خب ویروسه خب بچه ها تو مدرسه از هم میگیرن خب رعایت بهداشت نمیکنن و…..
خداروشکر خیلی خیلی خداوند منو هدایت کرده وبیشتر باگها رو شناختم و دارم رو خودم در موردشون کار میکنم و اوضاع خیلی خوبه خداروشکر
ولی یه چیز هنوز در مقابلش مقاومت دارم و واکنش نشون میدم واونم وقتیه که سوز وباد میاد ناخوداگاه همه چی یادم میره و هی میخوام کنترلش کنم
بپوش نرو بیرون مواظب باش کلاه بزار ماسک بزن و…..
درواقع من از باد میترسم من هنوز در این زمینه شرک دارم
دارم به این عامل بیرونی قدرت میدم
چند روزه دارم سعی میکنم منطق هایی رو پیدا کنم برا این ترمز
ولی هنوز منطق محکمی که ذهن منو قانع کنه پیدا نکردم.
مثلا اینکه خیلیا تو همین باد میرن بیرون ببین چقدرم سالمن. یا ببین با اینکه باد میاد چه راحت لب دریا بازی میکنن .
یا اصلا قدرت مطلق خداونده اونه که باد رو آفریده اونوقت تو به باد قدرت میدی؟
ولی با اینا ذهنم هنوز ساکت نشده
دوست دارم شما اگه تو این زمینه میتونید منو یاری کنید محبت کنید و پاسخم را بدهید
بازهم سپاسگزارم ازتون که انقدر زیبا مینویسید واینهمه کامنتی که روسایت قرار میدیدو تحاربتون رو دراختیار ما قرار می دیدن
درپناه الله یکتا همیسه موفق باشید .
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام به شما دوست عزیزم سعیده خانم
ممنونم از حسن توجه و محبت. شما و خیلی خیلی خوشحالم که دیدگاه های من دستی از دستان خداست که هدایتگر شما دوستان عزیزم میشه ، خوشحالم که بهتون حس خوبی رو هدیه میده.
سعیده خانم ممنونم ازت که به الهامات قلبیت احترام گذاشتی و برای من پاسخ نوشتی
اول اینکه نقطههای آبی ای که از شما دوستان سایت دریافت می کنم برایم مولد انگیزه و قدرت هست برای ادامه دادن مسیر درست …
دوم اینکه امروز صبح ساعت 4:30 دقیقه وقتی آسمون نیمه روشن و اصطلاحاً گرگ و میشی و بسیار بسیار زیبا بود دریافت کردم
من با آلارم موبایلم از خواب بیدار شدم دستانم ناخودآگاه رفت سمت سایت و اومدم این دیدگاه شما رو خواندم و بعد هدایت شدم دیدگاهی که خودم نوشته بودم خوندم … !!!
دیگه متعجب نمیشم فقط برای هدایت های الله سجده می کنم و خدا رو شکر می کنم
من هیچ وقت خوابهام یادم نمی مونه و وقتی بیدار میشم همه چیز یادم میره … خیلی خیلی سریع این اتفاق می افته . البته که از این بابت خوشحالم هستم:))
ولی انگار از این یکی به خاطر این همزمانی یه چیزهایی یادم هست … یه نفری داشت با دلسوزی و با ایمانی وصف ناپذیر باهام صحبت می کرد و بهم اطمینان خاطر میداد که … ببین … من نمیدونم چه جوری ولی باید اولین قدم رو برداری برای رسیدن به شغل مورد علاقت …
بهم می گفت تو به نیرو هدایتگری وصلی که که داره کل این دنیا رو با ایننننن عظمت مدیریت می کنه ، خلقش کرده و داره مدیریتش می کنه
اصلا چرا راه دور بریم بیا به درون خودت بنگر
این خداست که 29 ساله داره خون رو توی قلب تو پمپاژ می کنه و به هر اندامی به همون اندازه که نیاز داره خون میرسونه نه بیشتر نه کمتر
وقتی من یه ورزش سنگین می کنم و بدنم رو تحت فشار قرار میدهم ، مثلاً دوی استقامتی ، خداوندِ که ضربان قلب من رو بیشتر می کنه تا بتوانه خون رو سریعتر و به میزان بیشتر به اندام های مورد نظر برسونه
وقتی من مدیتیشن می کنم و یا به خواب میرم این خداوند هستش که میاد ضربان قلب من رو آروم و آروم تر می کنه تا بدنم ریلکس بشه و بتوانه خودش رو بازسازی کنه … تا وقتی از خواب بیدار میشم جسمم انرژی مصرف شدهی روز قبل رو دوباره تولید کرده باشه
آقای تجلی بزرگ فکر کن بیگ پیکچر تصویر بزرگ رو ببین
مگه میشه همچین خدایی تا این حد دقیق و قانونمند
که …
خودش با تضاد ها در شغل فعلیت یعنی مشاور املاک هدایتت کرده ، هزاران ساعت در مورد دنیای تکنولوژی ، خودرو ها و هنر (به صورت اختصاصی شاخهی عکاسی) مطالعه و تحقیق کردی.
خودش تمام این علم و استعداد و مهارت ها و اشتیاق سوزان رو بهت داده.
مگه مییییشه؟ این خدا یادش بره که مسیر رسیدن به خواسته ات رو … مسیر رسیدن به عشقت (کسب و کاری که از هر لحظه انجام دادنش لذت ببری) رو بهت نشون نده ، مگه میشه وقتی تو آماده اش باشی (مثل همون ساعتی که استاد مثال میزد که چند میلیارد چرخ دنده و هر انسان حکم یه چرخ دنده رو داره) تو در جای مناسبش قرار نده؟
https://elmeservat.com/fa/the-role-of-love-and-passion-in-success/
سعیده خانم برای من این همزمانی…
اینکه یه همچین خوابی ببینم … که یه نفر بیاد این حرفا رو بهم بزنه که من نفهمم اون آدمه کیه؟؟ ولی احساس می کنم خدا بود که در بعد یک انسان ظاهر شده بود و داشت عاشقانه بهم میگفت بندهی من تو یه قدم بردار من ده هزار قدم میام به سمتت ولی تو باید اول قدمت رو برداری …
و بعد بیام توی سایت و توسط شما (دست مهربان خدا) هدایت بشم به این دیدگاه خودم … یک بیگ بنگی رو ایجاد کرد …
اینکه من چند روز قبل بیام خود اعترافی داشته باشم و ایده های خودم رو مطرح کنم و آخرش هم دیدگاهم رو به این شکل تموم کنم …
خدایا من به هر خیری که از سمت تو بهم برسه سخت فقیرم ، هدایتم کن
و بعد خداوند اینطوری بیاد به صورت نا ملموس و غیر واضح باهام صحبت کنه ، خیلی دلنشین و دوست داشتنی بود
یادمه استاد توی یکی از فایل های بررسی نتایج آقا رضا عطار روشن می گفت ، رضای عزیز من هم مثل تو بارها خواب دیدم و خداوند به صورت مستقیم با یک آیهای با من صحبت کرده …
با اینکه استاد عباس منش رو بسیار آدم شریف و صادقی میدونم پذیرش این حرف های ایشون برایم غیر منطقی بود
یه جورایی شیطان در ذهنم نجوا می کرد که این حرف ها دروغی بیش نیست … خدا هیچ وقت با بنده هاش تو خواب اینجوری حرف نمیزنه
ولی دیگه نمی توانه شیطان همچین نجوایی کنه چون خودم صدای خداوند رو به صورت غیر واضح و گُنگ شنیدم
اگه من رو خودم کار کنم و قلبم رو پاک تر کنم، مطمئن هستم بهتر و دقیق تر هم می توانم صدای خدا رو بشنونم
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
سعیده خانم من در پاسخ به سوال شما 4 تا راهکار رو پیشنهاد می دهم
لایو شماره 11 رو ببینید و نت برداری کنید ، در آگاهی های این فایل خیلی تأمل کنید ، به صورت دقیق ها … مخصوصاً اون قسمتی که در مورد سلامتی استاد صحبت می کنه رو نت برداری کنید و بارها و بارها بهش فکر کنید و فکت هایی پیدا کنید و انطباق بدهید با صحبت های استاد
ذهن ما آدم ها مثل یک اسب چموش و سرکش هستش
ابزاری که می توانید ازش استفاده کنید برای رام کردن این اسب سرکش … تا بتوانید ازش سواری بگیرید منطق هستش.
لایو شماره 13 رو هم به همین شکل عمل کنید ، لایو شماره 13 استاد خیلیییی خیلی متصل بوده و من هر بار با دقت و تمرکز فراوان به حرف های استاد گوش میدهم ، میخکوب میشم و خیره میشم به یه نقطه ، در لایو شماره 13 هم خیلی تأمل کنید و نت برداری کنید
سفر به دور آمریکا قسمت 1+160 رو ببنید اون بخشی که استاد داره خیلیییی خیلی جدی در مورد شیوهی صحیح الگو برداری صحبت می کنه
اینکه میگه مسیر هر کدوم از ما آدم ها برای هدایت شدن یونیک هستش مثل اثر انگشت
در الگو برداری باید به … فلان فاکتور توجه کنید … در غیر این صورت شما دارید الگو برداری رو کاملاً اشتباه انجام می دهید و به جای هدایت به مسیر درست … گمراه میشید!!
من عین صحبت های استاد رو تکرار نمی کنم :) خودتون برید ببینید بهتر متوجه میشید
و در نهایت می خواهم اینو بگم الگو برداری کردن در هررررر زمینه ای (در این مثال سلامتی ناز دختر خوشگل شما) ابزاری بسیار بسیار قدرتمند برای ساختن باورهای قدرتمند کننده است اگر که شیوهی درست الگو برداری کردن رو یاد بگیرید …
اگه تو مسیری که می خواهید حرکت کنید هزاران الگوی نامناسب هست ، هزاران نفر میگن نمیشه ، نه بهشون فکر کنید نه توجه کنید و نه راجع بهش صحبت کنید … اگه فقط یک نفر ، فقط نفر هستش که الگوی مناسبه
تو این مثال یه خانمی رو می بینید که تو شرایطی کم و بیش مثل شماست و فرزند کوچیک داره و شرایط عالی رو داره تجربه می کنه
یعنی مثلا خیلی آروم و ذها هستش نسبت به فرزندش
خیلی آرامش داره و شاده
فرزندش همیشه حال جسمیش خوبه و در سلامتی کامل به سر می بره
و به جورایی اوضاع بر وقف مراده
شما همون یک الگو رو فکت (منطق قرار بده) به خودت هزاران بار با لبخند و مهربانی (کلا با خودت مهربون باش و بابت اشتباهاتت خودت رو سرزنش نکن ، عاشق خودت باش بی قید و شرط) بگو ایناهاش دیگه:) ببین فلانی مثلا فاطمه خانم چقدر دخترش یا پسری یا بچه هاش همیشه حالشون خوبه و سالم هستند خدا رو شکر.
ببین در عین حال که مادر خوبیه برای بچه هاش و بچه هاش عاشقانه دوستش دارند، خودش هم می بینه و تمام فکر و ذکرش بچه هاش نیست ، برای خودش ارزش قائل هست و به خودش به طُرُق مختلف عشق می ورزه.
اگه اون به این جایگاه فرکانسی رسیده پس میشه.
اینجا همونجایی که آدم ها اشتباه استراتژیک رو انجام میدهند و میرن ببین اون چه جوری به این جایگاه رسیده و مثل اون رفتار کنند و در اغلب موارد گمراه میشن به جای هدایت شدن!!
اینکه اون چه جوری رسیده مهم نیست ، اصلاً به این فکر نکنید چه جوری ؟؟
چه جوریش کار خداوندِ که شما رو هدایت کنه :)
فقط به خودت بگو که میشه … ایناهاش برای فلانی شده دیگه …
سلامی دوباره به شما دوست نازنین
چطور میشه سپاسگزار این خداوند بود که انقدر دقیق و به موقع وقتی که کاملا رهایی هدایتهاشو میفرسته
من چند روز قبل که این کامنتو براتون نوشتم خیلی احساس نیاز میکردم که جوابی دریافت کنم ازتون
وکلا ذهنم خیلی درگیر پیداکردن یه منطق قوی وذهن خاموش کن بود
بعد که دیدم جوابی ندادید گفتم اشکال نداره من درخواستمو دادم شاید باید ازیه طریق دیگه هدایت بشم
اتفاقا لایو 11 رو بارها دیده بورم وبازم رفتم دیدم وبقیه فایلهایی که گفتید رو هم چشم حتما میبینم
ولی دقیقا فردای اونروز همین فایل ریشه جذب ناخواسته ها اومد روسایت و دقیقا اشاره استاد به بیماری و فرزند بود
من اونم قبلا گوش داده بودم ولی الان موقع درکش بود و خیلی بکارم اومد
خلاصه رها شدم حس گردم نیازشدیدی به پاسخ سوالم نداره وحس میکردم درطول مسیر گفته میشه
امروز صبح که پاسخ شما رو دریافت کردم هم خوشحال شدم وهم دوباره این فکت بهم یاداوری شد که وقتی کاملا رهام و مقاومت ندارم درها باز میشه
خداروشکر براخواب روحانیتون و جواب درخواستتون از خداوند وخداروشکر که من دستی بودم برا خوندن دوباره کامنت خودتون
خیلی متشکرم که این رویای صادقه رو بامنم درمیون گذاشتید و متشکرم که برایم نوشتید و راهنمایی های لازم رو بازگو کردید.
امیدوارم هر روزتون بهتر ازدیروزتون باشه.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام استاد عباسمنش عزیز
من امروز شاید و خیلی هم مطمئن نیستم احتمالا توحید رو تونستم درک کنم
خواستم در مورد مچ گیری از خودم بگم براتون استاد
خب طبق صحبت های مفصل شما، باورهای هم جهت خواسته را در ذهن بپرورانم ترسهام کمتر میشن و هدایت میشیم به ایده ای برای انجام و دستیابی راحت به اون خواسته
شاید باورتون نشه استاد وقتی در هر موردی باورهای هم جهت مینوشتم خیلی جملات خوب و عالی بودن ولی نکتش اینه جواب نمیداد و در حد حرف میموند و پیش خودم میگفتم نتیجه گرفتن از باورها خیلی سخته و هزار فکر دیگه
تا چند روز پیش که فایل شما رو شنیدم و در مورد مسئله ای ناراحت بودم به این نتیجه رسیدم در مورد مسئله مورد نظرم توی ذهنم بگم خدایا تو بزرگتر از مسئله من هستی و جمله به جمله شما در این فایل از ذهنم عبور میکرد که
خداوند قدرت اینو داره ما رو ببره اصل به جواب برسونه
بدون هدایت خداوند هیچی نیستم
هیچ وقت حرفه ای نیستم و اگر مهارتی دارم از هدایت خداونده، هر لحظه محتاج هدایت خداوند هستم
محتاج همونی هستم که از رگ گردن به من نزدیک تره
اون خیلی بزرگتر از مسئله منه و میتونه خیلی عالی راهنمایی کنه من رو به ساده ترین و دم دست ترین حالت ممکن
و ….
خدا رو شاهد میگیرم من در حال صحبت با خودم بودم و یکدفعه فکری به ذهمم آمد که اینطوری فکر کن مثل فلانی و مثالی به ذهنم انداخت ، به ولله من اصلا به فکرمم نرسیده بود که این شکلی فکر کنم اما نه تنها نگرانیم حل شد ، پای حرکت هم به من داده شد و نیازی نبود مثل قبل برای حل شدن لحظه ای موضوعی توی ذهنم چند صفحه بنویسم
مسئله ذهنم حل شد. و حداقل چند روزه خبری ازش نیست . خیلی امیدوار تر شدم به آینده و لازم نیست کلی زحمت بکشم که فکرم با نجواهای شیطان درگیر نباشه در یک کلام اون موضوع حل شد تو ذهنم و فقط خودم میدونم چه معجزه وار حل شد و پای حرکت به من داده شد بجای نگرانی
خلاصه خواستم بگم نا آگاهانه واقعا روی خودم حساب میکردم که باور خوب پیدا کنم و بسازم در ذهنم غافل از اینکه همه اون فکر های خودم مسکن وار بهم کمک میکردن و اگر هم به کسی میگفتمش حتما تایید میکردن که بهترین فکره. ولی از درون میسوختم چون اون فکر برای من جواب نمیداد و من نمیدانستم که چون روی خودم حساب کردم این فکرا قدیمیه و انگار ایده های خداوند استاد عزیزم هر لحظه تازه میشه و من فکر میکنم این مکانیزمو خدا گذاشته که ما همیشه ایده تازه و دست اولی که کامل جواب میده رو از خودش بگیریم.
چند ساله که با شما روی خودم کار میکنم و به نظرم ریز تر از این نکته رو پیدا نکردم که فکر های خودمم هم به درد خودم نمیخوره و جواب نمیده اگر تکیه م به خودم و اطلاعات قبلی باشه.
سپاسگزارم از شما استاد عزیزم و خانم شایسته که دوباره دریچه جدیدی به روی من باز کردید.
بنام خداوند وهاب من
سلام خانواده صمیمی عباسمنش
استاد عزیزم سلام و خداقوت
همچنین سلام خدمت بقیه دوستان ارزشمندم که کلی مطالب رو ازشون میخونم و میاموزم.
خداوند هدایتمون کنه تا از این نعمتها بخوبی بهره ببریم و تو صراط مستقیم بمونیم.
خب بریم سر موضوع این جلسه و طبق آموزههای همین فایل
ایاک نعبد و ایاک نستعین، اهدنا صراط المستقیم، صراط الذین انعمت علیهم، غیر المغضوب علیهم و لا الضالین.
امیدوارم که خواندن این دعا قلبی باشه و لق لقه دهنم نباشه…امیدوارم که سپاسگذاریهایم خالصتر و با قدرت ایمان و باور بیشتر باشه تا فزونی برکات رو مشاهده و دریافت کنم.
هیچی دیگه استاد چند روزی بعد ستاره قطبی از این تکنیک خفن ایاک نعبد…استفاده میکنم و زندگی بسیییار رووونتر شده…یعنی انگار تو همون جاده جنگلی که بودیم، یه همراه واقعی هم باهامون میاد که زندگی شیرینتر شده.
من از تجربیاتم بگم تا صبح باید بنویسم که چقدر خودم تلاش میکردم و اصلا خداهه رو شریک نمیدونستم تو امور زندگیم و خب به همون نسبت هم چرخ زندگی سفت بود دیگه…هنوزم خیلی جای روونتر شدن داره…
یه خاطرهام برمیگرده به آشنایی با یه دختر خانمی که باهم دوست بودیم و بعد از مدتی به جدایی کشید..با کلی داستان… و امااااا…
چی شد که جدا شدیم؟
من اداعام بود که ایشون رو تور کرده بودم و جالبه ایشون هم ادعاش این بود اون منو جذب کرده بود و چقدر هم باور داشتیم که خودمون کار رو انجام دادیم…خب ته داستان معلومه دیگه چی شد…پس گردنی رو خوردیم و خدا هم گفت ععع فکر میکنید خودتون بلدید؟ برید شما رو بخیر و …
و اون شد پایان رابطه ما..طوری همه چی پیچید به هم که خودمونم نفهمیدیم…
داستان دیگه برمیگرده به اتفاقات گذشته که سر یه کاری من خیلی پیشرفت کردم ولی هیچوقت قلبا خدا رو هادی ندونستم…یعنی لق لقه دهنی میگفتم خدایا تو کمک کردی…ولی به قول پیامبر عزیز میگه مورچه سیاه…یه شرکی بود که بابا من چقدددر خفن بودم و به دوستمم خیلی با آب و تاب از کارایی که کرده بودم تعریف کردم و قیافه حق به جانب و )واقعا استاد اینو تازه فهمیدم، گاهی اوقات دهنت انگار باز میشه، اگه کنترلش نکنی چقدر میتونه حرف مفت بزنه، چقدر اراجیف میبافی پشت سر هم، چقدر چرت میتونی بگی، اونوقت ادعامونم میشه قانون بلدیم) هیچی دیگه حدس میزنید اونم چی شد…سر یه اتفاق ساده من استعفا دادم و مدیریت روز بعدش گفت من شکایت میکنم بخاطر فلان مسائل و اونجا بووود که فهمیدم ععع دارم باز چک و لگد میخورم…حداقل چون کارم درست بود خدا به دلم انداخت که آروم بمونم و خب اون اتفاق ختم بخیر شد…
یه عبارتهایی هست تو قرآن، اگر آدم دقیق بخونه بنظرم خیلی آگاهی دهندس…حالا من عربیاش یادم نیست…اونجایی که میگه: من مکارترین مکارانم،
یا میگه تو تیر ننداختی که…
هر دوش من رو به فکر میندازه و مربوطه به همین فایل…
اگه به راه باشی و گوش بدی تیر رو ما برات میندازیم…
اگه به راه نباشی و گوش ندی خب بچرخ تا بچرخونیمت…
خدایا کمکم کن از ظالمین به خودم نباشم یا رب…
استاد عاشقتونم
پارادایس میبینمتون.
به نام الله الصمد سلام به خدا،سلام به استادوسلام به همکلاسیهای خودم. الان کامنت عزیزم نگین گواری رومیخوندم که دقیقاهمین صدارومیشنوم که معذرت میخوام لیلاکی روداری چاخان یابه زبان عامیانه خرمیکنی!؟یک حسی به من میده که حالم ازوجودخودم به هم میخوره که اصلاخداروخیلی معمولی وبی میل ورغبت یادش کنم، ولی خداخودش گواه است، که من حتی ازهمان نوجوانی،جوانی،کودکی،تابه این سن رسیدم هیچ بنی بشر،حتی حیوانات راکه احساس دوست داشتن رادارم بی ریاوبدون چاپلوسی توجه،تعریف،تمجید،تحسین، سپاسگزاری داشته ام، تاالان واقعاهمین حس نفرت رابه خودم داشتم، هنوزکامنت نگین عزیزراتمام نکردم گفتم بذارمنم اعتراف کنم که چنین حسی رادارم، ممنونم نگین جان که به من یاددادی همینجا ردپابگذارم که برای خیلی ازعزیزان هم جرات میشه بنویسن هم روشن میشه که این نجوای ذهن است.لیلاخجالت نکش ازخداتعریف کن که توداری حق میگی، بازهم ازمربی وخالق خودم خداسپاسگزارم که چنین معلمهایی راازاستادومریم بانووهمه ی عزیزانی که ردپامیگذارن، وماهمه مون برای هم باهرکلاممون غول چراغ جادویی زندگی یکدیگرشده ایم سپاسگزارم، خدایا توبی نهایتی به غیرتت قسمت میدهم هرعلمی که به منودوستانم آموختی توان انجام عمل کردنش رابه ماعنایت بفرما.آمین یارب العالمین همه ی شمارابه دستان پرقدرت خدامیسپارم، یاحق.
به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به این آگاهی های توحیدی
سپاسگزارم از شما استاد عباس منش خوش هیکل و خوش تیپ که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین،
استاد من هرروز یکی از فایلهای دوره هاتونو میبینم که عمدتا همشون غیراز دوره قانون سلامتی و احساس لیاقت ، جز این دو فایل بقیه همشون برای دوره ای هست که تناسب اندام نداشتید
و بعد که طبق هدایت سوئیچ میشم به فایل های بعد از دوره قانون سلامتی ، میبینم که إ چققققققدر هیکلتون عالی شده و چقدر لطف مهربان پروردگارِ سخاوتمند شامل حال شما شده و شما چقدر زیباتر و سالم تر شدید
شاید باورتون نشه اما بنظرم،بعد از متناسب تر شدن جسمتون، نوع صحبت کردنتون هم تغییر کرده و شمرده تر و واضح تر صحبت میکنید ، درسته که اساس صحبت هاتون از اول تاالان یکیه، اما بنظرم یک جنسی از یقین و صلح و آرامش هم قاطی شخصیت و صحبت ها و آموزش هاتون شده که برای من خیلی واضحه این تغییر.
بقول خودتون که میفرمایید خداوندحضرت محمدرو انتخاب نکرد بلکه این محمد بود که خدا رو انتخاب کرد ….
و درامتداد این نگرش زیباتون ، این شما هستید که مهربان پروردگارو انتخاب کردید و از تک تک کلمات تون توی هر فایل دانلودی ارزشمند و دوره هاتون پیداست ، که شما رب جلیل رو انتخاب کردید و بدینوسیله چرخ زندگیتون روان میچرخه و شما در کمال آرامش به زندگی زیباتون میرسید ،زندگی که در تمام ابعاد تحسین برانگیز ِ.
از روزی که این فایل اومد روی سایت ، تا حالا اصلا نمیدونم چند بار گوش کردمش چون شمارشش از دستم در رفته اما از اون روز تاحالا از روز اولی که این فایل رو گوش کردم تاحلا،من ،مدت زمان بیشتری در طول روز بندگی میکنم ….
با این آیه که تنها ترا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی ، یادم نمیاد که بمحض باز کردن چشام این آیه رو نخونده باشم و روزمو اینجوری آغاز نکرده باشم …
خیلی زیاد یادم میاد که حتی در مورد کاری که توش مهارت دارم از خداوند هدایت بخوام و یادم میاد که باید آرام و درصلح باشم تا هدایت هارو دریافت کنم ، بعد از شنیدن این آگاهی های توحیدی ناب، اعتمادم به مهربان پروردگارم بیشتر شده و بهش نزدیکتر شدم
دوستدارم این فایل رو یه مدت طولانی هرروز صبح گوش کنم و بعد روزمو آغاز کنم تا این آگاهی ها بره تو سلول به سلول بدنم ، بره توی ذهنم تا همه جا ازش استفاده کنم
نه چند مورد انگشت شمار در طول روز ، نه ابتدای روز و انتهای شب، بلکه هر لحظه از لحظات زندگیم ، ازش بخوام که منو به راه راست هدایت کنه
من سی و اندی سال با فرمون خودم زندگی کردم و هرگز کیفیت زندگیم به اندازه الانی نبود که فرمونو دادم دستش …
خدایا تو برون ، تو برونی قشنگه، خدایا تو بساز تو بسازی قشنگه ، خدایا تو بگو که هدایت تو راه گشاست ، خدایا تو بده که تو سخاوتمندی ، خدایا تو یاریم کن تا تنها ترو بپرستم و تنها از تو یاری بجویم که تو بهترین راهنمایی.
خدایا خودت گفتی پاسخ میدی ، من ترو انتخاب کردم نه به زبان بلکه در عمل ، گفتم هدایتم کن تا من انجامش بدم تا بندگیمو بهت ثابت کنم و هدایت کردی و انجام دادم و نتیجه هزاران برابر بهتر از چیزی شد که فکرشو میکردم
هفت ساله که از طریق آگاهی های این سایت ، دارم بیشتر و بهتر میشنامست ، من میخوام مهمترین رابطه ی زندگیم که رابطه با توی معبود هست ،تقویت کنم ، میخوام بنده گی ترو کنم میخوام یکتا پرست باشم
کمکم کن که دراین مسیر زیبا ثابت قدم باشم و تنها ترا بپرستم و تنها از تو یاری بجویم
آمین ….
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستای خوبم
توی این فایل استاد در مورد افرادی که خودشون رو کاربلد میدونن و مغرور میشن در مقابل خداوند صحبت کردن و اینکه وقتی به خدا میگیم من نمیدونم من هیچی نیستم هدایت هارو دریافت میکنن و کارها آسون میشه و من دقیقا نقطه مقابل این گروه بودم همیشه از اعتماد به نفس پایین و خودکم بینی کارهام کند پیش میرفت و واسه همه چی تقلا میکردم چون فک میکردم فقط باید عقل و هوش خودم زیاد باشه فلان کار رو یاد بگیرم، استعداد و تواناییم زیاد باشه تا فلان کار رو انجام بدم خودم فرز و چابک باشم تا سریع کارهامون انجام بدم و چون این هوش و توانایی و استعداد رو در خودم نمیدیدم و تکیه ام همش روی خودم بود به جایی نمیرسیدم و اما از وقتی این فایل رو گوش کردم که استاد گفتن “در مقابل خداوند متواضع باشیم و بپذیریم که خودمون هیچی نمیدونیم و آقا من در مقابل خداوند هیچی نیستم که این به این معنا نیست که من در مقابل غیرخداوند هیچی نیستم
یعنی یک آدمی که خداوند رو پشت و پناه خودش میبینه هدایت های خداوند رو داره دریافت میکنه اتفاقا در مقابل من دون الله غیر خداوند سرش هم خیلی بلنده یعنی به همون نسبتی که شما در مقابل خداوند خاشع هستی و متواضع هستی به همون اندازه در مقابل غیرخداوند اعتماد به نفس داری “
هنوزم از خوندن این قسمت حرف استاد قلبم به تپش میوفته و قلبم باز میشه و از وقتی درک کردم این موضوع رو که در مقابل خدا خاشع باشم و بگم من نمیدونم و از خودم همش انتظار نداشته باشم و کارهامون میسپارم به خدا کارهام به طرز عجیبی سریع و روون شده مثلا منی که دستپختم انقد بد بود که همش همسرم ازم ایراد میگرفت مخصوصا مخصوصا بعد از به دنیا اومدن دخترم یه جوری شده بود که هر چی درست میکردم بد میشد هر چی واقعا هر چی حتی ساده ترین ها یه جوری که خودمم خسته شده بودم و دوس نداشتم اصلا آشپزی کنم اما الان اعتماد به نفسم بالاتر رفته و هر غذایی میخوام درست کنم کاری کنم میگم خدایا من نمیدونم خودت بگو چیکار کنم و دقیق و مو به مو میگه مثلا میگه نمک بسه روغن کمه و منی که همش سر این موضوع مشکل داشتم الان جوری شده که همسرم پیش بقیه از دستپختم تعریف میکنه مهمون میاد مهمونااز دستپختم تعریف میکنن میگن چقد خوشمزه شده و مثلا چند روز پیش که میخواستم برم مهمونی مژه بذارم برای خودم همیشه انقد سخت و خسته کننده میذاشتم که گفتم دیگه نمیذارم اما وقتی همین کارو هم به خدا سپردم خیلی سریع و راحت انجام دادم که خودمم باورم نمیشد و خیلی از کارهای دخترم انقد راحت پیش میره که تعجب میکنم و اینا نتایج من از گوش دادن به این فایل ه که مطمئنن اتفاقات مهمتر و بزرگتر در راهه