توحید عملی | قسمت 11 - صفحه 53

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 11
    632MB
    67 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 11
    64MB
    67 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1244 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیه علی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2338 روز

    سلام به استاد نازنینم و مریم خانم گل

    خیلی جالب بود برام چند ماه پیش از یه دفتری خیلی خوشم اومد خریدم و گفتم شروع میکنم به نوشتن فایلهای توحیدی و بجای کنابهای متفرقه این‌دفتر رو میخونم از اون موقع شما فایلهای توحیدی بیشتری میزارید تو سایت

    جالبتر اینکه به یه یک‌ چالش خوردم که جوابش توحید هست قدرت یه بنده خدایی رو تو ذهنم خیلی زیاد کرده بودم و خودم و تنها میدیدم و دقیقا با خدا که صحبت کردم گفتم این بی انصافیه که تنهام بزاری واقعا من حریف این ادم نیستم و بعد به اون ادمه گفتم من از پس تو بر نمیام فقط خدا حریف تو میشه تو جنگ‌و جدال با ذهنم بودم که دیدم فایل جدید اومد به قدری ذوق زده شدم که خدا میدونه دفترم رو اوردم و شروع به نوشتن کردم گفتم خدای من این عباس منش واقعا پیامبر خدا هست مگه حضرت محمد چه کار میکرد ؟

    اشاعه توحید و یگانگی خدا

    دقیقا همین کار را انجام‌میداد

    خیلی حالم خوب شد ‌با دیدن این فایل فهمیدم باید حتما قدرت را به خدا بدم و اگه بخوام اون ادم رو گنده کنم عاقبتش به ضرر م تموم میشه چه قدر الهامات و ایده ای خوب اومد چه قدر ادمها رایگان و بدون چشم داشت دارند برام کار انجام میدند و همه از لطف خدا میدونم و مطمعن هستم وقتی سپردم به خودش به بهتر ین شکل برام انجامش میده

    استاد باور کنید انقدر از ته دل اروم هستم چون میدونم جواب توکلم رو میده

    ممنون از شما که به الهاماتتون عمل میکنید و انقدر فایلهای زیبا و اموزنده ضبط میکنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  2. -
    اکبر گفته:
    مدت عضویت: 2331 روز

    درود به شما استاد عزیز

    سپاس برای فایل فوق العادتون

    نکته که قبلا در مورد هدایت گفته بودید یادم میاد که گفته بودید؛ هدایت هم تکامل میخواد، یعنی چیزی که به ما هدایت میشه بستگی به مدار و شرایط و درکمون هم داره اگه درکمون بیشتر بشه از هدایت ها هم بهتر استفاده میکنیم،

    در مورد غرور یه موضوع هست که بهش توجه میکنم این روزا، غرور من در مقابل دیگران هست، از فایل شما استفاده کردم در این چند سال و دیدم که چقدر باور غلط داشته ام و دنیا که ساخته شده بود برام سیاه و اشتباه ، و دنیا دیگری هم هست،حالا این تقصیر پدر و مادر و حرف های منفی دیگران و ادمای سمی هست که باید ازاشون دوری کنیم، ( دیگران جزام دارند)، خودم سفید میدونم و دیگران سیاه و ارتباطم کلا ریخته به هم و عامل بدبختیمون این شیوه فکر کردن جامعه است، حرفهای سمی، اخبار و فیلم و سریال.

    غرور و دلسوزی و نگرانی ها یا همین که هر کس راه خودش میخواد بره و میگه ازادی ، ولی ازادی دیگران میخواد بگیره در من با هم تنیده شده است و تنفری ایجاد کرده.

    خلاصه که ذهنیت ناخوداگاه من به طور پیش فرض شده تعارض با همه هست، تلاش که میکنم فقط دیگه حرفی نزنم و با تکامل این سفید و سیاه بودن کمتر کنم و از غرور بی جا اجتناب کنم،

    در مورد هدایت واقعا سخته که هدایت بخواییم در جایکه که تجربیات بد و شکست ها وجود داشته، میگم خوب من نمیتونم، شرایط سخت ، قبلا فلان جا نشده و نمیشه که کلا به هدایت فکر نمیکنیم و سد میسازم از ترس هام و توجیهات میاد تا جاییکه مرز توقعم و ارزوهامو ، ترس ، تجربیات قبل هست.

    این نظرات بود که دوست داشتم به اشتراک بگذارم و امیدوارم خداوند و شما استاد عزیز در مورد ان رهنمود فرمایید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1400 روز

      سلام اکبر عزیز

      اول اینکه کنترل ورودیها اولین کاریه که باید انجام بدیم

      دوم اینکه با این دید نگاه کنیم که این تضاد چی رو میخاد به ما آموزش بده

      سوم اینکه ما همه مسائل رو حل میکنیم

      چهارم اینکه خداوند هادی است

      پنجم اینکه به یاد بیاریم و بنویسیم همه هدایت های خدا رو،جاهایی که ترسیدیم و او به ما کمک کرد،جاهایی که نزدیک بود تصادف کنیم و او به ما کمک کرد،جاهایی که رفتیم تا لبه پرتگاه اما او نگذاشت و….

      اکبر عزیز هدایت همیشه هست اما ماییم که در مدارش نیستیم و دریافت نمی‌کنیم

      نیاز داریم بیشتر روی خودمان کار کنیم و بیشتر تقوا پیشه کنیم

      امیدوارم نور خداوند وارد قلبمان شود یا بهتر بگم امیدوارم سیاهی دور قلبمان زودتر پاک شود تا نور رو ببینیم

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 912 روز

    به نام خدای سمیع و بصیر

    به نام خدای مهربان و بخشنده

    خدایا ممنونتم که هستی کنارم

    خدایا ممنونم بابت سلامتی خودم و خانواده ام

    خدایا شکرت که امروز لیاقت بودن در کنار این عزیزان توحیدی رو دارم

    خدایا شکرت که امروز چرخ زندگیم به طور جادویی روان است

    سلام به استاد عزیزم و سلام به مریم بانو

    این فایلهای توحید عملی هر لحظه بودن خدا و قدرتشو بهت گوش زد میکنه و هر دفعه که گوش

    میدی ایمانت چند درجه بالا میره به شرطی که باور کنی و بپذیری

    و من پذیرفتم و قدرتشو بارها در زندگیم و کارهام دیدم و نتایج خوبی گرفتم از ایمان و سپردن به خداوند

    وقتهایی هم که خیلی کم پیش میومده قبلنا از خدا یادم رفته و یا فکر کردم خودم میتونم انجام بدم ضربه خوردم ودر آخر پناه به قدرت خدا بردم و باز او برام کارها رو به راحتی آب خوردن انجام داده

    این خدایی که اینقدر مهربان و آسان پذیره چرا روش حساب نکنیم

    چرا باید بریم روی دیگران حساب کنیم

    من که خیلی خوشحالم و لیاقت بندگی این خدای رزاق و وهاب رو دارم

    واقعا وقتی با قانون زندگی میکنی و کارهای روزمره تو انجام میدی حتی درخواست‌های کوچیک و بزرگتر از خدا میخوای چقدر راحت و آسون

    بدست میاری و چقدر چرخه زندگیت روان میشه چقدر آرامش داری چقدر رهایی و نگران نیستی

    من خوشحالم که شاگرد همچین استادی توانا و آگاه هستم

    استاد من هر روز فایلهاتون رو گوش می‌کنم و عمل عمل عمل هم میکنم

    حالا بعضی جاها کمتر یا انجام ندادم ولی سعی براین دارم و هر روز دارم بهتر و بهتر میشم به لطف خدای بزرگ

    من از فایل دوره کشف قوانین زندگی یاد گرفتم برای هر درخواستی سریع برم کد بنویسم و روی باور اون قسمت کار میکنم و چقدر راحت بدست میارم خیلی عالیه زندگی همینه لذت بردن همینه و هر روز دارم ادامه میدم و نتیجه خوب پشت سر هم میاداستاد مدیون شما و مریم جون هستم

    و لطف شما استاد عزیزم که مثل خداوند بخشنده هستی و هر چه در زندگیتون تجربه میکنین بلافاصله با ما به اشتراک میذارین و این میشه پیشرفت این میشه رشد چون نتایج گرفتین و میشین الگوی ما

    چه بهتر از این اولگویی به تمام

    ممنون و سپاسگزارم از شما و مریم مهربونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  4. -
    محمد خضری گفته:
    مدت عضویت: 2331 روز

    سلام ودرودخداوندبربرادرعزیزم وخواهرجان عزیزم الله اکبربابت این اگاهی که عین پوک به سرم زدواقعا این اگاهی ناب رااگه بگیریم وباورکنیم وعمل کنیم بهترین دردنیاتوی کارمون میشویم

    یه مثال ازکارم میزنم چندماه پیش مابرای اولین بارکارصادرات روانجام دادیم هیچ تجربه ای درموردصادرات نداشتیم فقط ایمان وتوکل باراول عالی فروختیم باردوم چون توکل وایمان کمرنگ شد متوسط بارسوم مایادگرفتیم مابلدشدیم 4نفری رفتیم بادونفر هیچ تجربه ای نداشتم وتوکل وایمان کم رنگ شد چون گفتیم یادگرفتیم کمترتوکل کردیم کمتر دعا کردیم به خداوندی خدا پدرمون دررفت کلی ظررکلی مشکل کلی اتفاقات بدیه نگاه به خودمون کردیم گفتم پسرغرورکردی پسرخودم بلدهستم گفتی این شدکه نقطه سرخط این باراین اگاهی گفت اززبان استادپسرخوب ارام باش مافقط میتونیم جلوی پامونوببینیم ولی الله ازهمه چیزاگاه هست اوماراهدایت میکنداوبه ماروزی میدهدپس فقط بایدازاوطلب ارامش طلب روزی کنیم من این اتفاق چندروز نگرانم کردولی دوباره باتوکل دوباره باایمان حرکت میکنم ولی ایباربه خودم صدباربگم پس من هیچی بلدنیستم عین جلسه اول خدامنوبردصدهزهربارهم اگه صادرات کردم بایدبگم خدایا من هیچی نمیدنم توکمکم کن دستم توی دست تو تک تک شمادوستان عزیزروباقلبی مهربان دوست دادم درپناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  5. -
    در حال تکامل گفته:
    مدت عضویت: 661 روز

    سلام به خانواده بهشتی ام

    استاد جان سلام

    امیدوارم حال دلتون عالی باشه

    .

    `ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی

    نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی`

    .

    خدایا سپاسگزارم که هدایتم کردی به این فایل با ارزش

    خدا جونم مطمئنم منو به این فایل هدایت کردی تا تا فرمون زندگیمو بدم به دست خودت

    استاد از ته دل ازتون تشکر میکنم که این آگاه های ناب رو در اختیار ما میذارید و چقدر خوب به قول خودتون، خداوند هدایتتون می‌کنه و بهتون میگه الان بچه های سایت به چی نیاز دارن

    من چند وقت بود میخواستم بفهمم که این هدایت چیه، جنسش چطوریه، چطور هدایت میشیم و چطور متوجه میشیم و چگونه از خدا بخواهیم هدایتمون کنه و چقدر قشنگ و جامع و دقیق گفتید

    استاد شما خیلی تکی

    یادم باشه:

    _برای شروع هر کاری به جای بسم الله تنها، سوره حمد بخونم

    _علم و تجربیات خودم رو به خدا نسبت بدم که اون این علم و تجربه رو به من یاد داده

    _وقتی فکر می‌کنی میدونی دیگه نمی پرسی

    _هرچه بیشتر راه حل‌ها رو به خدا نسبت بدی راحت‌تر بهت گفته می‌شه

    _هدایت خدا از طریق آدم‌ها، شرایط و موقعیت‌های مناسب وارد زندگی ما میشه

    _می‌تونیم مثل استاد وقتی بین دو راهی هستیم نشونه بزاریم و نتیجه را به خدا واگذار کنیم

    .

    استاد جان منم توی نوجوانی و جوانی، ی ذهنیت هایی داشتم که شبیه شما بود

    مثلا همین که نشونه میگذاشتید که اگه مصلحتتون دانشگاه قبول شدن باشه قبول بشین و اگر قبول نشین میرین سراغ بیزینس

    ولی من با کلی شرک این درخواست رو داشتم، من اون موقع‌ها زیر فشار خانواده و توی اوج باورهای مذهبی بودم

    خداروسپاسگزارم که شمارو در مسیر من قرار داد تا راه رو نشونم بده و از جهل نجاتم بده

    ازتون بابت این فایل بی نهایت کاربردی سپاسگزارم

    هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  6. -
    ارش اریا گفته:
    مدت عضویت: 1894 روز

    درود بر استاد گرامی

    اینروزا خیلی درگیر مشکل کاری و درامد هستم با آموزه های شما دارم به خدا پناه میبرم ولی با شک و تردید که آیا حقیقت داره و خدا منو هدایت میکنه

    این حقیقته خیلی بزرگیه که آدما زمان مشکلات به خدا پناه میبرن حتی اونایی که هیچ اعتقادی به خدا ندارن و هرگاه مشکلشون حل شد همه چیز رو فراموش میکنن و باز بی اعتقاد و منکر خدا میشن

    روزی که تصمیم به ازدواج گرفتم و به خانواده اعلام کردم فکر میکردم به محض اعلام دختری که با معیار من بخونه رو بلافاصله برام پیدا میکنن چون از حد معمول ازدواج برام گذشته بود گزینه های خیلی کمی پیدا میشد گزینه ای که پیدا کرده بودم هم شرایط خیلی سختی داشت تا جور بشه با همه بی اعتقادی تکرار میکنم با همه بی اعتقادی در حدی که خیلی راحت همه جا منکر خدا میشدم و کفر میگفتم راهی و پناهی جز خدا برام نمونده بود در کمال نا امیدی به خدا پناه بردم خالصانه باهاش رازو نیاز کردم و کارا رو به خودش سپردم و من معجزه رو به چشم دیدم چنان همه چی جور شد که با بیتابی و شوق و ذوق واسه همه تعریف میکردم و امروز که 9سال از این جریان میگذره و من بهترین روزها رو در کنار همسرم و تنها دخترم که از هیچ نعمتی چه زیبایی و چه هوشی خدای بزرگ دریغ نکرده سپری میکنم دختری که وقتی خبر بارداری رو همسرم بهم داد هیچ خوشحال نشدم تا دوماه بارداری همه علایمها حکایت از سقط بود بچه رشد کرد و لی افکار من همچنان از اومدن بچه مشکل داشت و اصرار به سقط کردن داشتم خدای بزرگ حالا که دارم این نوشته رو مینوسم خودمو مملو از گناه میبینم دنیا فراون از برکت از خوشی از ثروته ولی فکر من همه روی منفیها و کاستیها بود خدایا منو ببخش خدایا شکرت هزاران هزار بار شکرت و استادی که دستی از دستای خداونده و منو در فرکانسش قرار داد اینروزا به مشکل کسب و کار و درآمد برخوردم باز به دید شک به خدا اعتقاد داشتم که باز جریان گزینه ازدواج رو خدا بهم یادآوری کرد سپاسسسسس خداب بی همتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای:
  7. -
    Ms Mohadese گفته:
    مدت عضویت: 2507 روز

    سلام به خانواده عزیز و توحیدی سایت عباس منش

    تمرین این فایل :

    الله اکبر انگار این فایل رو خدا توسط عباس منش به من گوشزد کرد و من هدایت شدم به سمت این فایل و گوش دادن و فکر کردن راجع به آن .

    استاد جانم دقیقا همینطور است هروقت که من مغرور به خود و توانایی خود و دانش خود شدم چنان سیلی و اثرات بدی در زندگی من داشته است که الان علت آن هارا فهمیدم .

    مثلاً وقتی که برای امتحانات روی خودم و خواندن خودم حساب میکردم آن امتحان را به سختی قبول و یا نمره پایین قبول میشدم ولی هروقت که حتی کم خوانده بودم ولی عمیقأ از خداوند بزرگ تقاضای کمک و یاری میکردم به طرز جادویی آن امتحان برایم راحت و با نمره بالا قبول میشدم .

    یا در امتحان گواهینامه ام درست وقتی که همه با ورودی های منفی راجع به سختی قبول دررآن یا سختگیری افسر صحبت میکردم من در دلم و ذهنم و زبانم فقط یا رب العالیمن را صدا میزدم و با خود تکرار میکردم که هیچ قدرتی بالاتر از تو نیست تو قدرت محضی و کنترل همه چیز در دست اوست . در نتیجه با قوت قلب و توکل به او امتحانم را در همان روز قبول و گواهینامه ام را گرفتم .

    یا در روزهای اول کاری من که به عنوان حسابدار بی تجربه وارد بازار کار شدم ، صبحی نمیشد که از خدا یاری نخواهم و بر او در همه مراحل و ساعات روز کمک نخواهم . همواره مرا یاری میکرد و کمکم میکرد تا از پس آن بر بیایم ، اما رفته رفته که در کار تجربه بدست آوردم آن توکل و کمک اولیه کمرنگ تر و اون غرور بیشتر و بیشتر شد . در نتیجه در کار اشتباهات من زیاد و کارهای من دوچندان میشد .

    در انتخاب همسرم از او کمک خواستم و گفتم اگر صلاح و خیر من و آرامش من در کنار او بیشتر خواهد شد و باهم لذت خواهیم برد این ازدواج را برایم رقم بزن که همینطور هم شد . و خداروشکر الان راضی و خشنود هستم .

    الان در حال حاضر در حال مطالعه برای آزمون استخدامی هستم و از او هدایت خواستم و به راحت ترین شکل ممکن به کتاب و متونی هدایت شدم که هم در وقتم صرفه جویی شد و هم بازدهی من بالاتر رفت ، از او خواستم اگر صلاح و خیر من در این است و به آینده من کمک میکنه و باعث میشه زندگی سرزنده تر و بهتری داشته باشم کمکم کند تا در آزمون به راحتی قبول شوم و مرحله مصاحبه و استخدام رسمی هم به راحتی جور شود .

    در دلم ایمان دارم به درستی و مسیری که طی میکنم و او قوت قلب من است .

    تمام تجاربی که با تولک به خدا و خونسردی و ایمان به او قدم برداشتم در کمال راحتی و لذت برایم تمام شده و نتیجه لذت بخش و حفنی برام داشته است .

    تواضع همه چیز است خشوع در برابر خدا مارو به استقلال همه جانبه می رساند و او رهبر زندگی ما میشود و چی عالی تر و بهتر از این .

    خدایا شکرت بابت این فایل و هدایتی که به این فایل شدم از تو بی نهایت سپاسگزارم .

    خدایا شکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  8. -
    مسعود آریا منش گفته:
    مدت عضویت: 2724 روز

    بنام خداوند مهربان سلام عرض میکنم خدمت شما استاد گرامی و خانم شایسته عزیز

    می‌خوام توی این کامنتی که دارم می‌نویسم داستان رو از اتفاقی که چند شب پیش توی ماشین برای من و فرزند چهار ساله ام اتفاق افتاد بنویسم

    چند شب پیش ما مهمون داشتیم و وقتی مهمونی تموم شد قرار شد من مهمونا مون رو ببرم برسونم خونه شون و پسرمم گفت که با من میاد و خلاصه باهم رفتیم مهمونا رو رسوندیم سر برگشت که شد پسرم با اینکه خیلی کوچیکه گفت بابا می‌خوام منو بشونی رو پاهات و فرمون ماشین بدی دست من اولش من گفتم نه نمیشه بعد خیلی اسرار کرد منم دادم دستش بعد و هواشم البته داشتم وقتی تو خیابون داشتیم میرفتیم از یه جای به بعد بهم گفت بابا تو دگه نمی‌خواد به فرمون دست بزنی خودم میتونم و به محض اینکه یه ذره من فرمون رو میخواستم کنترل کنم صداش در میومد و می‌گفت دست نزن منم بهش گفتم باشه من دست نمی‌زنم ولی قسمت پایین فرمون رو کاملا داشتم و ماشین کاملا تحت تسلط من بود ولی اون چون نمی‌دید خیلی خوشحال بود که من دارم بدون نیاز به کسی ماشین رو میبرم وقتی که داشتیم ادامه می‌دادیم قشنگ مثل یک الهام قلبی داستان خداوندگی و بندگی رو توی اون لحظه بهم الهام کرد و بهم گفت فرض کن تو خداوندی و فرزندت بنده تو چقدر نزدیک بود به حقیقت واقعا که چقدر از این دست مسائل پیش اومده توی زندگی ما که فکر کردیم دگه نیازی به کسی نیست و نیازی به خداوند هم نیست من خودم بلدم و دگه حرفه ای شدم و ضربه خوردیم. در واقع من درک کردم این رو که خداوند خیلی به ما لطف داره وگرنه اگر اون انتهای فرمون دستش نباشه ما دو قدم هم نمی‌تونیم پیش بریم مثل پسر من که اگر من اون انتهای که فکر میکرد دستی نیست رو رها میکردم دقیقا یک ثانیه نمی‌توانست پیش بره و بر خورد میکرد و چقدر اونجا من عاجز شدم که واقعا عین حقیقت زندگی ما همینه یکم که رشد میکنیم پیشرفت میکنیم همه اعتبارو میدیم به خودمون و کاااملا غافل ازین هستیم که خداوند داره حمایتمون می‌کنه و مواظبه که ما اتفاقی برامون نیووفته اون دستی که ما نمی‌بینم فرمون رو داره و جاهای خطر ناک مارو نجات میده.

    من واقعا با این حرف استاد کاملا موافقم که اگر لطف و رحمت خداوند نبود همه ما نابود می‌شدیم واقعا ما نمی‌تونیم دو قدم پیش بریم تو زندگی مون اگر لطفش نباشه خداوند دقیقا به اندازه همون پدری که پشت فرمون با توجه به گستاخی و غرور فرزندش و سر کشی که داره ولی بازم باهاش مهربونه.

    خداوند خیییییلی خیییییلی بیشتر از اون پدر با توجه به گستاخی و سرکشی ما با ما مهربونه و در واقع اون آیه که تو تیر نینداختیی بلکه خدا تیر انداخت دگه حجت رو به ما تموم می‌کنه که حتی تیر از کمان رفته هم با توجه به تمرکز تو و با توجه به تمرین تو و با توجه به مهارت تو اونم نقطه قوتش وقتیه که من نشان کمان رو تنظیم کردمو زهی کمان رو کشیدم و در واقع من انتهای فرمون رو داشتم که تو خوب رفتی وگرنه اون کار تو نبود اینا رو میشه تو زندگی روزمره هم پیدا کرد من تو کار لباس هستم یک الگو همیشه تکراری رو تجربه کردم اونم اینکه هر وقت یک مدل رو طراحی کردم و زدم مانکن و طرفش نگاه کردم و گفتتتتم من چه کسی هستم عجب مدلی زدم دستم درد نکنه چقدر آدم خارق‌العاده ای هستم چقدر فکرم کار می‌کنه بخداوندی خدا نه تنها اون مدل هیچ فروشاتی نداشته بلکه تا مدتی اصلا به ذهنم نمیومد که چی بزنم تا حدی که عاجز میشدم که خدایا بهم بگو چی بزنم این الگو وقتی بارها و بارها تکرار شد من الگوشو گرفتم و کوشش کردم مسئله مو حل کنم و فهمیدم باور توحیدی من مشکل داره نصبت به خداوند من نمیتونم اعتبار زندگی مو کسب و کارم رو حتی اتفاقات ریز کسب و کارم رو بدم به خداوند و فهمیدم اگه می‌خوام تو کسب و کارم موفق باشم باید بتوانم اعتبارش رو بدم به خداوند و اومدم و آرام آرام این کارو کردم و از اون لحظه به بعد وقتی مدلی زدم گفتم توکل به خداوند خدایا خودت برکت بده تو نباشی من هیچم واقعا بخدا چنان فروشاتی داشته که اصلا توقع نداشتم حتی مدلهای که بعذا من احساس میکنم خیلی جذاب نیست ولی بازم میگم توکل به خداوند یه تعداد اندکی اولش کار میکنمو میگم انشاالله خوب پیش بره چنان فروشاتی می‌کنه که من مجبور میشم کل کارام رو بخاطر اون مدل به تعویق بندازم و دوست داشتم این تجربیات رو بنویسم و بگم که متواضع باشیم نزد خداوند بخدا اگر اون نباشه مانمیتونیم ادامه بدیم واقعا نمی‌تونیم دو قدم پیش بریم همه از لطف رب یعنی فرمانروای کل کیهان است امیدوارم همه ما در پناه رب جلیل و خلیل شاد و پیروز باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
    • -
      آتنا محبی گفته:
      مدت عضویت: 1718 روز

      سلام دوست عزیزم وقتی کامنت شما رو خوندم اشک از چشمانم اومد چقدر قشنگ تشریح کردین من پشت فرمونم ولی در واقع خداوند پایین فرمون رو گرفته وبدون خدا نمیتونم حتی یه قدم ماشین زندگیمو ببرم جلو اگرم ببرم وبه خود مغرور بشم بلایی سرم میاد ،من همیشه با اون آیه که میگه تو تیر ننداختی خدا تیر انداخت مشکل داشتم هی میگفتم یعنی چی پس من اینجا چکاره ام ؟الان خیلی خوب درکش کردم که درسته آتی تو مهارت داری اما پایین کمون تو رو خدا گرفته که اصلا نمیبینش که باعث شده تو دقیق بزنی به هدف .خیلی از شما سپاسگذارم اقای آریا منش .عاقبت بخیر باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مسعود آریا منش گفته:
        مدت عضویت: 2724 روز

        سلام خدمت شما اتنای عزیز

        منم سپاسگذارم از شما بابت لطفی که به من داشتین امیدوارم ظرف زندگی ما و درک مون نصبت به خداوند هر روز بیشتر و بیشتر بشه تا بجای اینکه با آیات قرآن مخالفت کنیم بیایم با طرز فکر اشتباه خودمون مخالفت کنیم

        در پناه رب شاد باشی دوست عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مریم علوی گفته:
    مدت عضویت: 1037 روز

    سلام و درود استاد عزیزم من مریم علوی هستم بسیار سپاسگزارم از فایلهای فوق‌العاده شما من با شما به خدای خودم نزدیک شدم و حس فوق‌العاده ای دارم آرامش و صبر بی‌نظیری در من به وجود اومده.خداراسپاس به خاطر وجود شما من همیشه به همسرم میگم استاد عباسمنش عزیزم پیامبر زمان ماهستن که خدا برامون فرستاده خدایا شکرت که هدایتم کردی و دستانم رو گرفتی. انشالله خداکمک کنه همیشه متواضع و متوسل به الله یکتا باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  10. -
    فاطمه بهلولی گفته:
    مدت عضویت: 1045 روز

    باسلام به استاد عزیز خانم شایسته ی مهربان ودوستان عزیزم

    استاد واقعا ممنونم از فایل زیبا آرام بخش وعالیتون . این فایل واقعا تلنگری به من زد وانگار از خوابی عمیق بیدارم کرد منی که قانون و دارم رعایت میکنم وهمیشه سعی می‌کردم به چیزهای خوب توجه کنم اما بازم انگار یه چیزی کم داشتم وشما باز مثل همیشه دستی ازدستان خدا شدید وبه کمک من اومدید وانگار رها شدم ودر آرامش رفتم دیگه چیزی نگرانم نمیکنه فقط به ندای قلبم یا همون خدای مهربونم گوش میدم حتی اگر تصمیم که میگیرم معقول به نظر نیاد

    وحالا که به زندگی گدشته برمیگردم خیلی مثال دارم که تا خودم تلاش بی حد کردم برای کارها نشد ولی وقتی دست خدا سپردم همه چیز خوب پیش رفته

    11 سال پیش من دوتا فرزند دختر داشتم وهمسرم خیلی دوست داشت که ما فرزند پسر داشه باشیم وبعد ماه‌ها تحت نظر دکتر بودن وقرص …حتی من باردارهم نشدم چه برسه که بچه پسر بشه بعدیکسال چون به خاطر مصرف داروها خیلی چاق شده بودم دکترو دارو رها کردم وبه همسرم گفتم من دیگه ادامه نمیدم هر چی خدا بخواد

    ودرست شش ماه بعد بدون اینکه خودم بخوام فهمیدم باردارم وواقعا روزی که فهمیدم در تعجب بودم واشک می‌ریختم وچند ماه بعد خدا به ما یه پسر داد وکاری وکه دکترا با قرص و امپور نتونستند بکنن خدا

    وقتی همه چیزو سپردم به خودش به راحتی انجام داد.

    یااینکه همسرم زمانیکه به خواستگاری من اومد سربازی نرفته بود وتازه لیسانس گرفته بود وقتی توجمع این موضوع مطرح شد پدرم خیلی راحت گفت خدا خودش درست میکنه بعد از رفتن خواستگارها مادرم گفت چرا قبول کردی حالا پسره بعد عروسی باید بره سربازی ونکته جالب اینکه چهار ماه بعد کسایی که سرباز بودن وازدواج کرده بودن مورد عفو رهبری قرار گرفتن وهمسرم به راحتی وخیلی زود از سربازی معاف شد.این بخاطر این بود که پدرم بااون جمله درواقع طلب هدایت کرده بود از خداوند

    وچقدر احساس آرامش میاد وقتی تمام امور وقلبا به دست خدا می‌سپاریم البته یک چیزی هم هست این سپردن وهدایت خواستن حتما باید با اطمینان فلبی باشه وگرنه در زوز صدها نفر ومیبینیم که خودشون و به خدا می‌سپارند اما پر از نگرانی وتنشن این یعنی اطمینانی که به خدا ندارند وهمه کارهاشون وخراب میکنه

    حالا که به گدشته ی زندگیم نگاه میکنم چقدر جاهایی بوده که به حرف دلم گوش کردم موفق شدم وچه جاهایی بوده که خطا رفتم وحالا میفهمم برای چیه

    استاد ممنون از فایلهایی که میذارید برای شما ومریم جونم آرزوی سلامتی ،ثروت وسعادت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای: