توحید عملی | قسمت 11 - صفحه 33 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 11
    632MB
    67 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 11
    64MB
    67 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1244 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 1002 روز

    به نام خدایی که رحمان و رحیم ست به نام خدایی که رزاق و وهاب ست به نام خدایی که منو خالق آفریده تا زندگیم رو هر طوری میخوام اداره کنم حالا چه خوب و چه بد اگر ایمان بهش داشته باشیم دستاشو میفرسته و در مسیر درست قدم برمی‌داریم و هدایتمون میکنه

    و من خدا رو شکر میکنم که در این مسیر زیبا هستم و هدایتم میکنه

    سلام به استاد عزیزم سلام به دوستان هم مدارم

    استادم از زمانی که این فایل رو دارم گوش میدم و هر روز چندین بار آیه ایاک نعبد و ایاک نستعین رو تکرار میکنم اونم قلبی نه از روی لق لق دهان چقدر انرژی میگیرم چقدر حس میکنم کارهام روان‌تر انجام میشه چقدر حس میکنم به خداوند نزدیک تر شدم و جالب اینه که صبح به محضی که چشمانم باز میکنم این آیه میاد تو ذهنم

    و چقدر شیرینه نزدیک شدن به خدای عزیزم خدای قدرتمندم

    استاد عزیزم با گفتن این آیه هر روز

    به قول فرمایشات شما دیگه کمتر مغرور میشیم دیگه به حواشی نمی‌پردازیم دیگه نگران نیستیم و قدرت خدا رو درک میکنیم هر بار که با ایمان قلبی این آیه رو میگیم توکلمون بیشتر میشه هر بار که نتیجه خوبی رو از این ایمانم میبینم

    یه پله ایمانم بالاتر میره و تغییر رو در همه جوانب زندگیم میبینم

    و خیلی خوشحالم که شاگرد همچین استاد توحیدی هستم استاد عزیزم من با آموزش‌های شما دارم هر روز به خدا نزدیک تر میشم

    خدایا شکرت سپاسگزارتم

    استادم‌ممنونتم یه خواهشی دارم لطف کنین فایلهای توحید عملی رو را ادامه بدین ما خیلی هنوز نیاز داریم

    در پناه حق باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    خدیجه کبیریان نوید گفته:
    مدت عضویت: 1301 روز

    سلام استاد نازنینم، شکروجودتون مخلوق هدایتگر و صدای خدای مهربانم، که اینقدر خوشحال میشم می‌بینمتون و صداتون رو می‌شنوم و انرژی دیگه ای میگیرم عجب فایل نابی بود این فایل جدید مخصوصا قسمت‌های آخر کلیپ اشکم رو درآورد خیلی بهش احتیاج داشتم و واقعا چند ساعت قبل از دیدنش یه هدایت خواستم از خدا راجع به موضوعی که ذهنم رو درگیر کرده بود بعد یه چرت کوتاه زدم که ذهنم آروم بشه و پاشم کارهام رو بکنم و بعد بیدار شدن وارد سایت شدم و فایل جدید رو پلی کردم و دیدم همون چیزهاییه که من باید می‌شنیدم چقدر لذتبخشه این موضوع عرضه و تقاضا هر چی خالصانه ازش بخوای سریع برات نشونه می‌فرسته و استاد من بارها به این قضیه توکل و منیت و غرور رسیدم مثلا حال جسمیم اوکی نبوده یا اصلا تو مود مهمون نبودم یه دفعه علی رغم میل باطنیم قرار شده یه تعدادمهمون بیان خونمون اول واقعیت ناراحت شدم غر زدم ولی بعدش سریع به خودم برگشتم و گفتم خدایا به خودت میسپارم این مهمونی رو کمکم کن عالی راش بندازم و واقعا به طور معجزه آسا کارهای اون مهمونی انجام شده و مهمونا اومدن و کلی بهشون خوش گذشته خودمم انرژی گرفتم و حتی یه سری خبرهای خوب تو اون شب یا اون روز بهم داده شده یا اینکه برام هدایایی آوردن که خودم اصلا فکرش رو نمی کردم

    یا اینکه یه روز تعطیل عصر رفتیم بیرون که برای دخترام خرید کنیم قبل رفتن من به خدا گفتم خدایا هدایتمون کن به جایی عالی که بتونیم خریدهای عالی داشته باشیم همه مغازه ها تعطیل بودن ولی من به همسرم گفتم این کوچه رو تا انتها بریم اگه هیچ‌مغازه ای ندیدیم برمیگردیم اتفاقا وسطای اون کوچه یه مغازه باز بود که گفت برای مشتری خاصش باز کرده تو اون ساعت و روزهای دیگه نمیومده و انصافا آقای محترم، خوش رو و با شخصیتی بود و کلی لباسهای عالی با کیفیت و زیبا برای بچه ها ازش خریدیم و الان هم جز مشتریانشون هستیم و یه مورد دیگه ای هم بگم استاد من همیشه برای کارهام میگم خدایا خودت کمک کن اگه خیره بشه و اگه خیری توش نیست اتفاق نیفته، و در راستای انجامش هم که قدم برمیدارم میگم الهی به امید تو و خدایا به خودت سپردم خودت بگو چیکار کنم و میرم و نتایج هم عالی میشه، وتو خیلی از جاها نیروی توکل رو امتحان کردم و ازش معجزات فوق العاده دیدم که اگه بخوام موردی بگم زیادن و خیلی‌ها هم الان یادم نمیان و در مورد غرور هم بگم درسته دقیقا هر جا که فکر میکنی خیلی عالی هستی و ضعفی نداری اتفاقا همون لحظه نتیجه ی عکسش رو میبینی مثلا من در مورد آشپزی وقتی غره شدم و گفتم من فلان غذا رو از همه عالیتر انجام میدم دقیقا همون غذام خراب یا بی کیفیت شده یا مثلا موردی بوده که گفتم فلانی تورفتارش فلان ضعف داره و من ندارم و خیلی خوبم بعد اتفاقی خودم تو اون وضعیت قرار گرفتم و ناخواسته تقریباً همون رفتار رو داشتم وسریع دکمه پوز ذهنم رو زدم فیلم رو زدم عقب دیدم این همونی که در موردش منم منم میکردم و برای خودم هم پیش اومد و درس گرفتم هر جا توکل کردمو به خودش سپردم خودش هم عالی پیش بردش ولی هر جا احساس غرور و خود برتر بینی کردم سریع به قول خودتون استاد چکش رو‌خوردم

    و در آخر هم باز به رسم ارادت، ادب و احترام ازتون صمیمانه سپاسگزارم که اینقدر خوبید و اینقدر دوست داشتنی ، خوش انرژی و پر از اگاهی و الگوی صددر صدی برای تایید ذهنی ما که با خدا باش پادشاهی کن ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      اشرف مخلوقاتم گفته:
      مدت عضویت: 1058 روز

      سلام و درود بر خدیجه خانم گل و عزیز

      کامنتون بهم لدت داد و یاداوری بسیااار عالی برام داشت یه ضرب المثل هست ما مازندرانی ها میگیم (خنه نزن کسون شر شونه ته وچونه) یعنی کسی و خنده نزن قضاوت نکنش مسخره نکنش که دقیقا همون سر بچهات میاد چون بچه عزیز وصل به بچه شد درصورتی هرکسی جواب ارتعاش خودشو میگیره و اینجا اون قسمت کامنتتون که گفتی هرجا منم منم کردم و طرف مقابل و قضاوت کردم دقیقا بعد مدتی تو شرایطش قرار گرفتم و دقیقا همونطور رفتار ازم سر زد خیلی یاداوری عالی بود برام توبه میکنم توبه میکنم چون خیلی وقتا این رفتار و داشتم و یوقتایی هنوز دارم اعصبانی میشم از کارکرد کسی کارشو زیر سوال میبرم که اشتباهه اشتباه اشتباهه خاایا کمکم کن الان یکهفته هست روزه قضاوت و غیبت دارم میگیرم هر روز و چقد قشنگ بوقتش ذهنم آلارم میده روش بسیار عالیه زیبا جواب میده مطمعنم روز بروز قویتر میشم با این روزه و خدارو شکرررررر که اینو انداخت تو کله ام و الانم بوسیله شما بهم یاداوری داد مجیدی حواست باشه نگی بهت نگفتممممم از امروز تلاشم بیشتر کنترل زبان چون با کنترل زبان ذهن رو میشه راحتتر کنترل کرد البته دوتا مکمل هم هستن

      ممنونم خواهر گلم خدیجه خانم عزیز بابت آگاهی نابی که بهمون تزریق کردی سپااااااااااس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        خدیجه کبیریان نوید گفته:
        مدت عضویت: 1301 روز

        سلام به شما دوست هم فرکانسی آقا مجید بزرگوار شکر وجودتون ببخشید با تاخیر ازتون بابت حس خوبی که به کامنت من داشتید سپاسگزاری میکنم چون واقعاً کامنت شما رو ندیده بودم انشالله همیشه توکلمون به خدا باشه و اینقدر به منبع اصلی قدرت جهان وصل باشیم که صداش رو بشنویم راستی چند وقتیه من این ذکر رو یاد گرفتم از یه انسان آگاه که به صورت مانترا تکرار میکنم خیلی خوبه

        من هیچم همه چیز تویی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          اشرف مخلوقاتم گفته:
          مدت عضویت: 1058 روز

          سلام درود بر خواهر گلم

          اتفاقا دیر جواب ندادید و به موقع بود چون هم روزه ام فراموش شد هم لازم بود یکبار دیگه بهم توجه داده بشه امروز به این یاداوری نیاز داشتم و هبچ کار خدا بی حکمت نیست ممنونم ازتون که تلنگری بهم زدین تا بیداربشم و اینکه چه مانترای زیبایی رو یاداوری کردین عالییییییی و بی نظیره نوشتم تا تکرارش کنم ممنونم بازم برای وسیله پاک الهی شدنت برای بیداریم ممنونم هم از شما هم اون خدایی که نشان دهنده مسیر خوبی هاست…

          من هیچم و همه چیز تویی

          یاربّ یاربّ یاربّ…..

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    فرهاد مصلی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2032 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام بر استاد عزیزم

    انا علینا للهدی هدایت همواره بر عهده ماست

    وقتی ما تسلیم میشیم می ریم توی لحظه حال شخصی در لحظه حال است تمرکز داره شخصی تمرکز داره الهامات دریافت میکنه

    وقتی منم منم میکنیم و غرور بی جا داریم افکارمان ناخودآگاه یا در گذشته ایم یا در آینده کسی در گذشته و آینده باشه تمرکز نداره کسی تمرکز نداره اتفاقات ناجالب براش می افتد

    اتفاقات خوشایند زمانی رخ می دهد که ما تمرکز داریم

    اتفاقات ناخوشایند زمانی رخ می دهد که ما تمرکز نداریم

    خدایا مرا در زمان و مکان مناسب قرار بده

    من‌تسلیم محض خداوند هستم خداوند مرا به راه حل مساله هدایت می کند

    برگی بدون اذن خداوند نمی افتد

    خداوند با من صحبت میکند

    خداوند حامی من است

    من لایق هم صحبتی با خداوند هستم

    خداوند چیزی برای ما انتخاب نمی کند

    استاد عزیزم عاشقتتتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      اشرف مخلوقاتم گفته:
      مدت عضویت: 1058 روز

      سلام و درود بر داش فرهاد عزیز و دوست داشتنی

      مرسی به این کامنت خلاصه و بسیاااار آگاهی دهنده و مفید برای من واقعا میگن عاقل رو یک اشاره بس هست حکم مارو داره اینجا همه عزیزان ف میگیم همه میرن فرح آباد مفرح باشیم همگی باهم

      عزیزم تو کامنتت گفتی با منم منم کردنمون میریم تو گذشته یا آینده و از حال خارج میشیم حال کجاست همونجایی که خداوند با تمام نعمتهایش در انتظار ماست حالا ما کجاییم با غرور با قضاوت کردن با غیبت کردن با دروغ گفتن با خیانت کردن با ریا کردن با دزدی کردن با حرص و طمع به مال و ناموس مردم داشتن داریم در گذشته یا آینده سیر میکنیم که گذشته یعنی غم و ناراحتی و آینده یعنی ترس و نگرانی و این میشود که میگیم چرا من چرا برام نمیشه چرا من که آدم خوبی هستم مشکلاتم بیشتر بخاطر اینهاست که دین همه رو با مثالهای فهم اونموقع مردم رد کرده که دمه اسلام گررررررم چیحوری خواسته به اونموقع مردم که ارتعاش و حال بودن و نمیفهمیدن آگاه کنه که اگه غیبت کردی یعنی گوشت برادرت که مرده را داری میخوری ببین چقد خطریه این کار و یا دروغگو دشمن خداست چقد زیبا اینارو بما فهموند ولی ما با وجود اینهمه آگاهی ما که میگم یعنی خودمممم هنوز هنوزه درگیر کارهای غلطیم که خداروشکر چند وقته تصمیم گرفته روزه قضاوت و غیبت و حرص وطمع بگیرم هر روزم ذهن الهی ام داره بهم یاداوری میکنه که حواست باشه جلوی زبانتو بگیر تو روزه ای و خوشحالم این پیام و خوندم از طرف شما تا دوباره یاداوری بشه به من تا بیام اینارو برای حودم اینجا زیر کامنت زیبای شما بنویسم تا ردپا بشه برای خودم و اونایی که لازمش دارند ،

      دوست من فرهاد جان فرهاد کوه شکن متشکررررم برای یاداوری عالی که بهم دادی که با انجام اینکار از حال خارج میشیم و از الان بهتر و بیشتر سر روزه گرفتنم پافشاری میکنم آخشششش چقد حالم خوب شد با خوندن و نوشتن این آگاهیی فهمیدن اینکه از حال نباید خارج شویم و دم دین و پیامبران و خدایمون گرم که در چه لفافه هایی بما میفهمونه که از حال خارج نشین کارهایی انجام ندین تا از نعمتهایم دور نمونیم

      خداجونم از هر خیری از طرف تو بما برسه رو همه ما فقیرررر رررریم همه محتاااااااااجیم مارو هدایت کن

      آمیییییین

      دوست من سپااااااس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    راحله عنایت کجابادی گفته:
    مدت عضویت: 1053 روز

    بنام الله هدایتگر خودم با سلام خدمت استاد بی‌نظیر وتوحیدی عزیزم میخواستم در مورد هدایت عالی امروزم بنویسم امروز از اول صبح به خداوند توکل کردم کارها به طرز جادویی عالی پیش میره الان حدود دو سه ماه بود با مدرسه رفتن وبیدار کردن دخترم به مسئله خورده بودم واقعا عاجز شده بود کلا زندگیم به هم خورده بود وهر راهی که بلد بودم رفته بودم در صورت ی که خداوند هزاران بار به من گفته بود تسلیم شو ولی آنقدر ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود نمی توانستم تسلیم شوم کلا از استرس شبها نمی خوابیدم تا اینکه دو روز پیش با فایل عزت نفس که گوش کردم گفتم من دیگه دارم خودم از بین میرم هر چی میخواد بشه بشه وبه خدا گفتم اگه تصمیمم درسته باید امشب بخوابم چنان خواب راحتی داشتم که نگو بعد از خودش نشانه خواستم نشانه این بود که با عشق رفتار کن من با عشق وبدون ترس دخترم را صدا کردم معجزه وار خودش آمدو ‌کارهاشو انجام داد وانگار غم دنیا رو ازم گرفتن وازصبح دارم شکرگزاری میکنم وبه این باور رسیدم که خداوند هست که مرا وخانواده ام رانجات داد ومیخوام بگم خداجونم حالا بگو چه جوری برات جبران کنم در پناه الله یگانه شاد ودر آرامش باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    مسعود محمدی گفته:
    مدت عضویت: 3869 روز

    و خدایی که در این نزدیکی است…

    سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته همراه و همدل و همه عزیزان حاضر در این مکان مقدس…

    و باز هم توحید عملی 11… توحید عملی 11…

    اصلا انگار خودش یه دوره است. یه دوره پرمحتوا که چکیده همه محتواهای توحیدی عالم رو در خودش داره. انگار کل قرآن رو میشه در این فایل خلاصه کرد. همش همینه: بشین کنار و بذار خدا برات مدیریت کنه. همین!

    به قول حضرت حافظ:

    میانِ عاشق و معشوق هیچ حائل نیست

    تو خود حجابِ خودی حافظ از میان برخیز

    وقتی به زندگیم نگاه می کنم، می بینم از ماست که بر ماست… اینکه هنوز شاید با جایی که در نظرم هست فاصله دارم، علتش فقط یه چیزه. اونم این که کم اعتماد کردم به خدا… کم کار کردم روی ذهنم… همین و بس!

    یه جاهایی بوده توی زندگیم که به خاطر برخورد با تضاد، بعد از این که همه دورامو زدم و دیدم چاره ای ندارم، با گردن شکسته اومدم پیش رب و گفتم:

    «خدای قشنگم؟! دورت بگردم! میشه راهم بدی پیشت؟ بدجوری خوردم به خِنِسی!»

    و جواب شنیدم:

    «من همیشه باهات بودم مسعود! تو ازم دوری می کردی… هیچوقت تنهات نذاشتم… هیچوقت نبوده که حواسم بهت نباشه… من بودم. تو نبودی! الانم از تو خوشحال ترم که برگشتی. خوش اومدی… بیا تو آغوشم!»

    و اون موقع هی این شعر سعدی بزرگ توی ذهنم تکرار می شد:

    دوست نزدیکتر از من به من است

    وینت مشکل که من از وی دورم

    چه کنم با که توان گفت که او

    در کنار من و من مهجورم

    همین که میرفتم تو آغوش خدا و سعی می کردم ذهنمو کنترل کنم از شرکی که خدای عزیزم منو ازش منع کرده، اصلا انگار زندگیم از این رو به اون رو میشد. انگار یه دستی میومد و کارارو برام مدیریت می کرد. دستی که دست خدا بود. بالاتر از همه دست ها…

    و من درآمد 5 برابری رو در مدت بسیار کوتاهی تجربه کردم. رشد کسب و کارمو دیدم. دانش آموزانی که از نقاط مختلف ایران تماس میگرفتن و میخواستن من مشاوره شونو قبول کنم رو دیدم. 40 برابر شدن فالوورا توی اینستاگرام در مدت بسیار کوتاهی رو دیدم. رابطه عاطفی فوق العاده ای که داغون بود رو دیدم که چطور عالیش کرد! اونم با اینکه پارتنرم همکارمم بشه. یعنی هم رابطه عاطفیمو عالی کرد و هم پارتنرمو همکارم کرد که کارهایی رو داره به لطف خدا برام انجام میده که عمرا خودم از پسش برنمیومدم… و کلی معجزه دیگه که جای صحبت بسیار داره…

    اما امان از فراموشکاری من… که فراموش کردم همه چیز خدا بود… همه چیزهایی که بهم داده شد از خدا بود. و خدا بود…

    فراموش کردم و کم کار شدم. درگیر بازی دنیا شدم و باز از خدا دور شدم… و درگیر آتش شدم… آتشی در وجودم که آرامش رو ازم گرفت…

    دقیقا شدم مصداق این آیه:

    وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَهً مِّنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِن قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا لِّیُضِلَّ عَن سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلًا إِنَّکَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ ﴿8﴾ (سوره مبارک زمر)

    و چون به انسان آسیبى رسد پروردگارش را در حالى که به سوى او بازگشت‏ کننده است مى‏ خواند سپس چون او را از جانب خود نعمتى عطا کند آن [مصیبتى] را که در رفع آن پیشتر به درگاه او دعا میکرد فراموش مى ‏نماید و براى خدا همتایانى قرار مى‏ دهد تا [خود و دیگران را] از راه او گمراه گرداند بگو به کفرت اندکى برخوردار شو که تو از اهل آتشى (8)

    مصداق واقعی این آیه من بودم… منی که یادم رفت خدا همه چیو بهم داده و برای خدا همتایانی قرار دادم. همون نعمت هایی که خدا بهم داده بود،‌برام تبدیل به خدا شد… و بعد اهل آتش شدم… آتشی که وجودم رو در اختیار گرفت…

    اما باز برمیگردم به درگاه رب…

    چشم امیدم به رحمت و مهربانیشه. به این که باز که بخونمش منو اجابت می کنه. ادعونی استجب لکم…

    امید دارم که توبه منو می پذیره. خودش گفته:

    إِنَّ اللّه َ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ

    توابین مگه از وزن فعالین نیست؟! مگه معنیش بسیار توبه کنندگان نمیشه؟!

    خب منم بسیار توبه کننده ام. هی توبه می کنم و هی فراموش می کنم. میدونم که خدا عاشق منه…

    منتظرمه که برگردم به آغوشش و باز زندگیمو پر از معجزه کنه… و کاش آدم فراموشکاری نباشم این بار…

    مثل استاد عباس منش باشم. که هیچوقت فراموش نکرد همه چیز از خداست. و در این مسیر همیشه به جلو رفت…

    و کاش یاد بگیرم همه چیو به خدا بسپارم… مثل همین کامنتی که گفتم خدایا بگو تا بنویسم.

    و چیزایی گفت که از خودم نبود. اصلا جنس این کامنتم با کامنت های قبلی فرق داشت!

    مسعود جان! عزیز من! یادت بمونه که قدم خواستی برداری، بگو خدایا تو برای من قدم بردار… بعد ببین چه قدمی برات برمیداره…

    این کامنت از من با چشمانی خیس از تماشای قدرت الهی به یادگار بمونه. در این سکوت مست کننده شب. برای وقتی که برگردم و ببینم معجزات از این جایی شروع شد که دوباره به درگاه رب خودم توبه کردم و سعی کردم همیشه یاد خودم بیارم که همه چیز از آن خداست… همه چیز

    1403/3/21

    02:24

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    سجاد ن گفته:
    مدت عضویت: 3818 روز

    به نام خداوند مهربان و توانا

    سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و کلیه دوستان عزیز

    روز همگی بخیر این قسمت توحید عملی 11هم مثل بقیه توحید عملی عالی و تاثیری گذار بود از خدای مهربان بسیار سپاسگزارم که منو هدایت کرد به سایت ارزشمند و از استاد عزیزم سپاسگزارم که به ما یاد آوری می‌کنه که روی خودمون حساب نکنیم و همیشه روی هدایت خدا حساب کنیم و باید باور کنیم این هدایت را و باور کنیم و باور کنیم این هدایت را و به خودمون مغرور نشویم و منم منم نکنیم از زندگی لذت ببریم برای خودم هم پیش آمده که وقتی از توحید فاصله گرفتم و مغرور شدم و روی عقل خودم حساب کردم بدجور زمین خوردم و برعکس استاد ازتون مچکرم انشاالله که همیشه سالم و تندرست باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  7. -
    Meysam گفته:
    مدت عضویت: 1090 روز

    به نام خدای مهربان

    این جمله رو دوست دارم روزی هزاربار با خودم تکرار کنم ،از خدای خودم بی نهایت سپاسگزارم بابت همه چی

    امروز بعد گذشت 547 روز از عضویتم در گروه استاد عباس منش و اینکه برای اولین بار احساس کردم که الان موقع اینه که کامنت بذارم ،اگه بخوام از خودم بگم از اون جمله که استاد همیشه میگن زندگی من هیچ ارتباطی با گذشته من نداره میتونم استفاده کنم ،یه جمله دیگه استاد همیشه میگن که نیاز به تبلیغ سایت خودم ندارم و اینو میتونید از دوستانی که با مدار ایشون آشنا شدن بپرسید ،اینکه خودم به یه نحوی با ایشون آشنا شدم عجیب و غریب (برمیگرده به داستان های یک سال و نیم پیش که بشدت تو یه فضای منفی بودم که فکر میکردم باید یه جوری مخالفت خودمو با نظام نشون بدم و از طریق عزیزدلم (این کلمه رو هم از حرف های استاد قرض گرفتم )با استاد آشنا شدم و فایل اول رو گوش دادم به شدت با نظر استاد هم مخالف بودم(چون اصلا نمیدونستم که چقدر داشتم تو فضای منفی که خودم برا خودم ساخته بودم دست و پا میزدم) بعد از گذشت یکی دو روز مدام حرف های استاد میومد تو ذهنم )نشون به این نشون تا الان سه تا دوره 1-دوازده قدم 2-قانون سلامتی 3-شیوه حل مسائل زندگی رو سایت خریداری کردم

    و اون روزی نیست که چندین بار به سایت سر نزنم دیدم چند وقت بود که استاد فایل جدید نذاشته بودن و امروز این فایل توحید عملی رو گذاشتن با ذوق تمام شروع کردم به گوش دادن

    تجربه کلی من در مورد این موضوعی که توضیح دادن اینکه تو یکسال و نیم گذشته خیلی از هدایت خداوند استفاده کردم از خدا خواستم هدایتم کنه به طرز بی نظیری هدایتم میکنه تو بحث سلامتی من که هر روز باید داروی معده استفاده میکردم بعد از هدایت به دوره قانون سلامتی الان نمیدونم معده درد یعنی چی و بی نهایت چیزای دیگه تو بحث سلامتی

    تو بحث مالی بعد از دوره دوازده قدم الان خدا رو شکر (نگم براتون از تمرین ستاره قطبی )درآمدم به حدی رسیده که شغل استخدامی با 21 سال سابقه رها کردم (اتفاقاتی برام پیش اومد شبیه به تجربیاتی که استاد از زمان استعفا از شغل کشتی سازی بندرعباس میگفتن )در شروع شغل جدیدم که کاریه که دوستش دارم درآمدم قابل مقایسه با قبلم نیست در همین مدت زمان کم ،هر چقدر که از خدا خواستم که هدایتم کنه و مقاومتی در برابر نشانه های که سر راهم قرار میده به همه چی رسیدم

    در برابر موفقیت های استاد قابل مقایسه نیست موفقیت های ما ولی از رسیدن پله به پله همه اهدافم میدونم که راهمون درسته

    از خدای خودم بی نهایت سپاسگزارم بابت همه چی که بهم داده

    از استاد خودم و خانم شایسته عزیز بی نهایت سپاسگزارم بابت این دری که به سوی خوشبختی به روی ما باز کردن و اینکه ما لیاقت داشتیم که به سمت فرکانس استاد هدایت بشیم

    اینجا هم مینویسم که برام بشه یه قانون برای رسیدن به همه چیزای که خواستم

    (یه روز بهتون قول میدم در قسمت نتایج دوستان از آموزه های استاد میام یه فایل از همه نتایج براتون میگم)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    حسین دانش خواه گفته:
    مدت عضویت: 842 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم و تمامی اعضای این خانواده توحیدی

    سپاس گذار خداوند هستم که هدایتم کرد به مسیر درست بیدارم کرد یه مادربزرگ داشتم من چندسالی رو با ایشون زندگی کردم دروان بچگی تقریبا 14یا15سال پیش ایشون الان به رحمت خدا رفتن بعضی مواقع مثل همین الان بهش فکر میکنم میگم حسین مامان بزرگ رفت آیا کوچکترین صدایی ازش می‌شنوی آیا کوچکترین ردی ازش مونده خیرررر و همون لحظه به خودم یادآوری میکنم که حسین قراره یه روز بمیری و این اصلا شوخی بردار نیست پس نباید بمیری مگر این که مسلم باشی و مسلم بودن هم حاصل یه پروسه تکاملی هست خداوند توی قرآن می‌فرماید که فرعون وقتی غرق شد گفت من ایمان آوردم و بهش گفته شده حالا و ایمان؟

    این چه ایمانی هست که پروسه تکاملیش طی نشده حالا و ایمان ….

    همیشه به خودم میگم که حسین از مسیر درست حرکت کن قراره بمیری و باید لحظه مرگ قلبت راضی باشه رب العالمین ازت راضی باشه و خداروشکر که من یادم هست به لطف الله

    خیلیاااا فراموش کردن خیلیاااااااا فراموش کردن

    این که قراره بمیرن و واقعا هرجور نفس طغیانگرشون بگه دارن زندگی میکنن …

    خاستم بگم چقدر خوبه که ما در این جا جمع شدیم و داریم درست زندگی میکنیم داریم تلاشمون رو میکنیم این خیلی جای شکرش باقیست

    من از صبح تا الان هرکاری هم بلد باشم باز دارم میگم خدایا من هیچم تو هذایتم کن و از همین امروز صبح تا به الان به مراتب کارام راحت تر شده خیلی راحت تر شده فقط توی چند ساعت

    من دارم میبینم واقعا اگه بعد از این هدایت ها من بخام برگردم به ناسپاس بودن حقمه سزاراوش هستم که عذاب برام دوچندان باشه اصلا من کجا بودم و الان کجا هستم نمیدونم چطور توضیح بدم ولی ا الان توی بهشت دارم زندگی میکنم خیلی خوشحالم خیلی راضیم…

    استاد عزیزم سپاس گذارمممممم

    در پناه خدا شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    امیر عباس تیموری گفته:
    مدت عضویت: 2183 روز

    سلام و درود خدمت استادعباس منش،خانم شایسته و همه دوستانم.از تجربه خودم در این مورد بگم:سال 87 سالهای اول زندگی مشترکم بود که خداوند به مایک فرزند دختر داد،من علیرغم اینکه لیسانس بودم با تلاش ها وسختی های زیاد نتوانسته بودم جایی مشغول به کار شوم، روزهای سختی را می گذراندیم و من برای امرار معاش همراه یک استاد بنا،بنایی می کردم،یادمه ماه رمضان بود و ما در شهری کویری زندگی می کنیم و برای اینکه به گرمای ظهر نخوریم و زودتر و ساعاتی قبل از افطار به خانه برگردیم، بعد از سحری خوردن عازم کار می شدیم،اما متاسفانه هر بار به دلیلی حتی تا اذان مغرب هم سر کار می ماندیم،من خسته و درمانده از همه جا شده بودم،یادمه دعای کمیل را می خوندم واشک می ریختم و ازخدا کمک می خواستم،هنگام اذان صبح از پله های زیرزمین بالا می آمدم و روبه آسمان می گفتم خدایا تو که رزاقی،وهابی،رحیمی،رحمانی،تو که می دونی و می تونی به من کمک کن،همه جا صحبت ونشان از رحمت و ثروت و برکت توست،تو که کهکشانها را با آن عظمت هدایت می کنی،مرا هدایت کن قبل از اینکه نومید شوم.این ارتباط تا مدتی ادامه داشت،تا اینکه استاد بنا کاری برایش پیش آمد و من دوباره بیکار شدم وحتی پولم هم پیش استاد بنا مانده بود و می گفت صاحب کار پول نداده،من حتی پول نداشتم نان خالی بخرم، و استاد بنا عوض پول برای من،پنیر ،تخم مرغ و…می گرفت،من دوباره دنبال کار می گشتم،دخترم که تقریبا دو سالش بود،مریض شده بود و من پول نداشتم که او را نزد دکتر ببرم.هر جایی می رفتم،نمی شد که نمی شد،یک روز که خسته و نومید از هرجایی، به یک کار در سنگبری هدایت شده بودم،موبایلم زنگ خورد از اداره کار یکی از شهرستانهای اطراف بود که می گفت:چند سال پیش نام نویسی کرده ام در انجا و الان به تخصص من نیاز دارن،ابتدا فکر می کردم اشتباهی شده،چون من اصلا یادم نمی آمد که چنین کاری انجام داده باشم،فردا صبح رفتم آنجا و در یک شرکت پیمانکاری مشغول به کار شدم، اما آنجا هم از پول خبری نبود و من هرروز می بایست فاصله 110 کیلومتر را تا محل کارم با اتوبوس بروم و برگردم، حقوقم کفاف کرایه اتوبوس را می داد،همیشه در دلم با خدا صحبت می کردم و از او کمک می خواستم اما نگاهم به دست دیگران بود تا برام کاری انجام بدن،تا اینکه اون کار هم 10 ماهه ودر حال تمام شدن بود،خیلی سخت بود از اعماق وجودم خدا را صدا می زدم و کمک می خواستم،تا اینکه یک روز هدایت شدم به یک نمایشگاه کتاب با همسر و فرزندم،مقدار کمی که پول داشتم یک کتاب موفقیت خریدم،بعد از مدتی هدایت شدم به یک سی دی رایت شده از یکی از اساتید موفقیت.با خودم گفتم این کاری را که من دارم انجام میدم را خودم سال آینده با تاسیس شرکت،بر می دارم،موضوع را با همکارانم در میان گذاشتم،آنها مسخره ام کردند،اما یک نفرشان بهم امید داد،من نیرویی تازه یافته بودم،احساس دیگری داشتم،فکر می کردم تنها نیستم،و مدام در راه رفت وبرگشت در اتوبوس اطلاعات این سی دی را که روی موبایلم بود گوش می دادم،تا اینکه کار تمام شد ومن دوباره رفتم با همان استاد بنا سر کار،با اندک پولم شرکتی تاسیس کردم،اوراق مناقصه را خریدم با همان همکارم در مورد قیمت پیشنهادی صحبت کردم،او یک مبلغی را گفت و من همان را ثبت کردم،پول ضمانت نامه شرکت در مناقصه توسط دستان خدا فراهم شد،همه امیدم در برنده شدن در این مناقصه بود،یادمه هنگام ملات درست کردن با نگاه به ساعتم می گفتم الان پاکتها باز شده و دارن بررسی می کنن و من خدا را نماینده خودم در ذهنم در آنجا قرار داده بودم،یکی دو روز گذشت و موبایلم زنگ خورد و گفت که شرکت ما برنده شده و باید به آنجا بروم،موضوع را به استاد بنا گفتم و او با تمسخر به من نگاهی کرد و گفت اگر سر کار نیایم فرد دیگری را به کار می گیرد و من از آنجا بیرون آمدم و رفتم اداره گفتند که 10 روز وقت دارم تا ضمانت نامه حسن انجام تعهدات را ببرم،گفتم خدایا خودت درست کن،تو می دونی و می تونی،در اداره شرکت های رقیب را دیدم وفهمیدم کلی تجربه و تخصص دارن من در برابر اونها زیر صفرم،وقتی قیمت پیشنهایم را فهمیدند،تضمین کردند که شکست خواهم خورد،اما من با خدا معامله کرده بودم،چه معامله ای سودمندتر از این.به راحتی پول ضمانت نامه و ضامنها جور شدند،بهم پیش پرداخت دادند و من شروع به کار کردم،دستان خدا در شکل های گوناگون مثل:افراد،ماشین ها،دفتر کارهاو…به کمکم آمدند و خدا مرا در طی 2 سال از فرش به عرش رساند،ماشین خریدم،مسافرت می رفتم و یک خانه 2 طبقه ساختم توسط همان استاد بنا.بله معامله با خدا معامله بسیار پرسودی است.به قول شاعر:هر گاه که آرامم در کارگه تقدیر،آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم،هرگاه که می کوشم در کار کنم تدبیر،رنج از پی رنج آید رنجیر پی زنجیر.سپاسگزار خدا و حضور و وجود شما و استاد وخانم شایسته هستم.متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    حامد آقابکی گفته:
    مدت عضویت: 848 روز

    به نام خداوند مهربان ،هدایتگر ،رزاق ،وهاب و بخشنده

    سلام به استاد و خانم شایسته عزیزم

    سلام به تک تک خانواده عزیزم تو این سایت الهی

    استاد هر بار میام تو سایت و میبینم فایل جدید گذاشتید یک هورمون شادی تو مغزم ترشح میشه و روزم میشه بهشت

    من هر لحظه و هر دقیقه با فایل ها دارم زندگی میکنم استاد خداروشکر که خداوند من رو هدایت کرده به این مسیر زیبا و قشنگ .

    خدایا هر آنچه دارم از آن توست

    خدایا تو مالک و صاحب اختیار من هستی

    خدایا هر خیری که وارد زندگیم میشه همه از طرف توست‌

    خدایا تو هستی که من را به راه نعمت ، به راه خوشبختی ،به راه سلامتی هدایتم میکنی

    خدایا تنها با یاد تو دلم آرام میگیره

    خدایا موقعی که همه رهام کرده بودند تو بودی که به مسیر زندگی هدایتم کردی

    دقیقا موقعی که تو رو فراموش کرده بودم موقعی که چشمم به دستای یکی دیگ بود

    موقعی که منتظر بودم یکی دیگ کار برام انجام بده و تو رو نمی‌دیدم ولی تو داشتی نگاهم میکردی بارها برام نشونه فرستادی که راهم نا درسته ولی من نمی‌دیدم و ضرر پشت ضرر بدبیاری پشت بدبیاری .

    موقعی که از کسی دیگ کمک می‌گرفتم و هزار تا منت هم سرم گذاشته میشد ،

    ولی کافی بود دستم به سمت تو دراز بشه و از تو کمک بگیرم درها یکی پس از دیگری برام باز میشد

    بدون منت بدون اینکه کوبیده بشه تو سرم

    هر وقت که قدم برداشتم به سمت تو هزار تا قدم برداشتی به سمتم .

    خدایا من به هر خیری که از تو برسه فقیرم

    خدایا من فقط روی نیازم به تو هست

    خدایا هر وقت به غیر تو رو آوردم خوردم زمین

    خدایا تو هر کاری فقط از تو هدایت می‌خوام

    خدایا یادمه قبل اینکه مغازه بگیرم نگران همه چی بودم همونجا بود که بهم الهام کردی توی خواب توی بیداری که برو جلو برو قدم بردار من هواتو دارم من راه رو برات هموار میکنم .

    خدایا تو خیلی خوبی تو بی نظیری تو عشقی تو برای من اول و آخری خدایا تو برای من همه چی شدی موقعی که همه تو سرم کوبوندن .

    خدایا تو پر از حس خوبی موقعی که نجواها میان فقط به تو فکر میکنم حالم خوب میشه .

    و یاد این آیه میوفتم که تو قرآن دیدم و حال دلم عوض شد و چاپ کردم زدم روی دیوار

    آگاه باش تنها با یاد خدا دلها آرام میگیرد

    خدایا سپاسگزارم برای تک تک لحظه هایی که نفس میکشم

    خدایا سپاسگزارم برای این همه نعمت که تو یک قدمی من هست

    خدایا سپاسگزارم که هدایتم میکنی به مسیری که پر از نعمت و برکته پر از خوشبختی و سلامتیه

    خدایا هر آنچه که دارم از آن توست

    استاد عزیزم سپاسگزارم برای این فایل فوق العاده بینظیر

    در پناه الله یکتا شاد و سالم و سعادتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      بهار گفته:
      مدت عضویت: 829 روز

      سلام عزیزدلم تو باعث شدی امشب انقدر کامنت بخونم تا برسم به حرف دلتو شدی دستی از طرف خدای من تا هم چیزهای قشنگتری یاد بگیرم هم کامنت بذارم تو سایت

      دل پاک آینه روی خداست

      این چنین آینه زنگار نداشت

      تن که بر اسب هوی عمری تاخت

      نشد آگاه که افسار نداشت

      آنکه جز بید و سپیدار نکشت

      ز که پرسد که چرا بار نداشت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: