توحید عملی | قسمت 11 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 11
    632MB
    67 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 11
    64MB
    67 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1244 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سیدمحمدجواد روحانی گفته:
    مدت عضویت: 950 روز

    مهرماه سال 79

    برای اولین بار بود که می رفتم ببینمش

    بابام از من مشتاق تر بود که من رو ببره پیشش …

    وقتی که نزدیکش رسیدیم بابام بهم گفت سرت رو بنداز پایین هر موقع بهت گفتم سرت رو بیار بالا

    هم خوشحال بودم هم هیجان داشتم هم یه کم استرس توی وجودم بود نمی دونستم قراره چه اتفاقی بیافته اون همه ذوق و شوق و اصرار بابام که حتما باید من را بیاره تا ببینمش ، هم برای خودم عجیب بود هم برای مردم ولی خوشحالی پدرم که انگار به آخرین آرزوی زندگیش رسیده بود احساس آرامش بهم می داد.

    داشتیم دیگه نزدیک می شدیم، پدرم گفت سرت را بنداز پایین و با من بیا هر موقع وقتش رسید بهت می گم سرت را بیار بالا، وقتی که برای اولین بار دیدیش هرچیز که ازش خواستی بهت می ده …

    من نتنها سرم را انداخته بودم پایین ، بلکه چشمام را هم بسته بودم .

    حدود ده دقیقه همینطور رفتیم و رفتیم و رفتیم تا اینکه وایسادیم

    دستم را محکم فشار داد و گفت : حالا سرت را بیار بالا …

    سرم را آوردم بالا چشممان را باز کردم ….

    مغزم تصویری که عدسی چشمم داشت بهش می فرستاد را درست نمی تونست پردازش کنه… هنگ کرد

    از این همه جلال و جبروت

    از این همه بزرگی و عظمت

    از این همه توازن و زیبایی

    و از این همه صفا و صمیمیت

    ولی قلبم خیلی راحت داشت درک می کرد به زبانم جاری کرد :

    لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لاَ شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ، إِنَّ الْحَمْدَ، وَالنِّعْمَهَ، لَکَ وَالْمُلْکَ، لاَ شَرِیکَ لَکَ

    زانوهام دیگه طاقت نیاورد و در برابر این حد از عظمت خالی کرد و ناخودآگاه به سجده افتادم

    تیز دوم تیز دوم تا به سواران برسم

    نیست شوم نیست شوم تا بر جانان برسم

    خوش شده‌ام خوش شده‌ام پاره آتش شده‌ام

    خانه بسوزم بروم تا به بیابان برسم

    خاک شوم خاک شوم تا ز تو سرسبز شوم

    آب شوم سجده کنان تا به گلستان برسم

    چونک فتادم ز فلک ذره صفت لرزانم

    ایمن و بی‌لرز شوم چونک به پایان برسم

    چرخ بود جای شرف خاک بود جای تلف

    باز رهم زین دو خطر چون بر سلطان برسم

    عالم این خاک و هوا گوهر کفر است و فنا

    در دل کفر آمده‌ام تا که به ایمان برسم

    آن شه موزون جهان عاشق موزون طلبد

    شد رخ من سکه زر تا که به میزان برسم

    رحمت حق آب بود جز که به پستی نرود

    خاکی و مرحوم شوم تا بر رحمان برسم

    هیچ طبیبی ندهد بی‌مرضی حب و دوا

    من همگی درد شوم تا که به درمان برسم

     

    اون لحظه تمام وجودم تسلیم شد و به زیر سلطه قلبم در اومد…

    اشک بود که همینطور داشت از چشم هام جاری می شد و می چکید روی سنگ های سفید

    برای اولین بار بود که داشتم اون حس را تجربه می کردم احساس شوق به همراه ترس ، همون خوف و رجائی که مومنین نسبت به رب دارن

    بابام زد روی شونم و گفت بلندشو بریم

    دستم را گرفت و باهم رفتیم نزدیکش

    بهم گفت بالای سرت را نگاه کن …

    این چیه؟

    گفتم نمی دونم !!

    گفت: به این می گن ناودون طلا

    به اینجا هم می گن : زیر ناودون طلای

    آوردمت زیر ناودون طلا تا جشن تکلیف تو را بگیرم و این باری را که روی شونم هست رو زمین بگذارم

    از الان به بعد دیگه هیچ مسئولیتی در مورد تو ندارم و تو رو می سپارم به صاحب این خونه…

    از الان تا آخر عمرت تو مکلف هستی به این انجام این دو کار :

    اول اینکه : گوش بدی به حرف صاحب این خونه هرچی گفت بگی چشم

    دوم : هرچی که خواستی فقط از صاحب این خونه بخواه ، گردنت را فقط جلوی صاحب این خونه کج کن …

    فهمیدی یا نه؟؟

    گفتم : آره فهمیدم

    گفت : باریک الله… حالا بیا بریم اعمالمون را انجام بدی که چیزی به اذان صبح نمونده

    تا قبل از اینکه آفتاب طلوع کنید باید از احرام دربیاییم

    الان که 24 سال از اون روز و 17 سال از فوت پدرم می گذره ، وقتی اتفاقات زندگیم را مرور می کنم این صحبت استاد را خیلی خیلی بیشتر دارم درک می کنم

    ((وقتی که فکر می کنی خودت می دونی نمی پرسی، وقتی که فکر می کنی حالیته کمک نمی خوای ، ولی وقتی می گی من نمی دونم تویی که می دونی تویی که عالمی تویی که آگاهی تویی که رحمانی تویی که رحیمی ،می گی من ازت کمک می خوام بهم بگو ،این ویژگی را سعی کنیم در وجودمون داشته باشیم در مورد هر کاری که می خوایم انجام بدیم بگیم :

    إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ

    اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ

    صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لا الضَّالِّینَ

    خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم ما را به راه راست هدایت کن …

    هر کجا هر کار ))

    هرجایی که به این قانون عمل کردم به وضوح دیدم که چقدر همه چیز راحت روان پیشرفت و به نتیجه بیشتر از تصورم رسید

    دو روز پیش بهم گفت برو توی گوگل مپ و گزینه سالن آرایش را انتخاب کن و هرچی سالن زیبایی آورد بهشون این پیام را بده

    (I’m coffee supplier in UAE

    I can supply your coffee

    If you are interested)

    گفتم چشم انجام می دم.

    به چندین سالن زیبایی این پیام را فرستادم

    تا اینکه پریشب این پیام برام اومد

    (Hello

    Tell me more about it

    Which kind of machine

    Which kind of coffee)

    براش بروشور دستگاه هام را فرستادم به همراه لیست قیمت قهوه هام

    بعد این پیام را داد

    (Can you come to the salon at 4pm today ?)

    دیروز رفتم اونجا، سالن آرایش داشت توی یک هتل در منطقه business by

    گفت من تازه این ارایشگاه را افتتاح کردم و منشیم بهم گفت باید یک دستگاه قهوه تهیه کنیم ،من هم چند روز بود که دنبال دستگاه بودم ، تا اینکه شما بهم پیام دادید… سبحان الله….

    بهش گفتم خدا من را هدایت کرد …

    خلاصه یک دستگاه خرید و قرارداد بستیم که قهوه را من تامین کنم

    موقع خداحافظی گفتم اهل کجایی؟

    گفت می خوره اهل کجا باشم؟

    گفتم به چهرتون می خوره لبنانی باشید

    خندید و گفت: اهل مراکش هستم …

    وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّهِ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ

    و رانده شوند کسانی که کنترل ذهن کردند از مالک و صاحب اختیارشان به سوی بهشت دسته دسته تا هنگامی که برسند به آنجا در حالی که گشوده شده درهای آن و بگویند به آنها نگهبانانش سلام بر شما خوش باشید پس داخل شوید در آن در حالی که جاودانه اید

    وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِی صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّهِ حَیْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ

    و گویند سپاس و ستایش برای خداست که راست گفت به ما در وعده اش و میراث داد به ما زمین را جای گیریم از بهشت در هرجا که بخواهیم پس خوب است پاداش عمل کنندگان .

    امروز تا همین الان که ساعت 11:51 صبح هست دو نفر پیام دادن که قهوه می خوان

    عاشقتونم

    در پناه الله مهربان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 80 رای:
    • -
      حسین عبادی گفته:
      مدت عضویت: 1844 روز

      بنام خداونده بخشنده و مهربانم

      رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَىٰ رُسُلِکَ وَلَا تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ

      اى پروردگار ما، عطا کن به ما آنچه را که به زبان پیامبرانت به ما وعده داده‌اى و ما را در روز قیامت رسوا مکن که تو وعده خویش خلاف نمى‌کنى.

      سلام به سید جواد عزیزم و بزرگ قلب سلام سید خداااااااااااااااااااااا

      سید جواد چقدر قشنگ بود برام مثل یه فیلم بود .روح بابا شاد باشه و شما هم عاقبت بخیر باشی در پناه رب…

      چقدر جالب الان همین الان یه موزیک پلی کردم میگه نور خواهی مستعد نور شو…

      خدایا شکرت برای تمام زیبایی هات الهی شکرتتتتتت….

      سید جواد چقدر قشنگ هدایت الله رو دریافت کردی نوش جونت این همه هدایت الله خدارو شکر …ببین چکارا که نمیکنه برات راهت هموار باشه الهی که تویه رکاب رب مستحکم باشیم و سر نخوریم الهی شکرت رب من شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

      قانون بدون تغیرر الله…..

      إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ

      اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ

      صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لا الضَّالِّینَ

      شکرت که نمیزاری مارو سر دو راه شکرت که نمیتونیم بتونیم از تو جداااااالهی شکرت که اینقدر هوامونداری و همیشه هوامون داشتی خدا جون دوستت دارم پروردگار من

      صد هزار بار شکرررررررررررررررررررررررررر الهی شکرررررررررررررررررررررررررررررررررررر

      در پناه جان جانان رب العالمین شاد سلامت و ثروتمند باشید سید خداااااااااااااااااا

      با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محسن گفته:
      مدت عضویت: 1444 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      سلام به استاد و خانم شایسته عزیزم

      سلام به همراهان سایت و خانواده بهشتی ام

      چقدر نشانه ها قشنگ میاد

      چقدر دقیق چقدر ساده و راحت

      خدایا شکرت که رسیدم به کامنت شما و پیامی که از جیمیل اومد

      توحید عملی قسمت 11

      چقدر قشنگ بیان کردین..

      من به تمام وجودم چیزایی که میگفتین رو تصور میکردم..

      اولش فکر کردم برای دیدن ادمی هست که پدرتون اونجوری میگفتن..

      خدا رحمت کنه پدرتون رو..

      احساس کردم منم دارم خانه ی خدارو از نزدیک میبینم..

      اینکه سرتون پایین باشه تا برسین نزدیک خانه ی خدا،واقعا حرکت قشنگی بود..باعث میشه به اصل فکر کنه و فقط اونو درنظر بگیره..

      چقدر خوبه که هدایت رو شنیدین و انجام دادین..واقعا لذت بردم…

      قبل از کامنت شما،داشتم کامنت برای قسمت 40 زندگی در بهشت میزاشتم که استاد با خانواده رایان به ساحل میرن..و نوشتم که با دیروز با گوگل مپ توی خلیج فارس و دریا و امارات رو میگشتم و از زیبایی هاش میگفتم..

      و قول دادم که با هرفایلی که دیدنش اتفاق خوبی واسم میاره کامنت بزارم..

      هنوزم کامنتم تایید نشده..

      و بعدش مبلغ 500 هزار تومن به حسابم واریز شد..

      و حالا که توی جیمیل بودم پیام شمارو خوندم که چقدر دقیق از گوگل مپ و امارات و هدایت میگفتین و فروش قهوه و دستگاهش..

      واقعا چقدر قشنگ برای شما و من انجام شد…

      هرجا هستید موفق و سلامت و ثروتمند باشید.

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      حسین و نرگس گفته:
      مدت عضویت: 1812 روز

      سلام خدمت سید جواد عزیزم، بهت قبطه میخورم مرد، به خلوصت، به زلال بودنت، سید سالهاست من دم در اون میکده ای هستم که سالها پیش نشستی توش و خرقه زهد از تن درآوردی و مستی رو چشیدی و من هنوز جرات ورود بهش رو ندارم و همون زاهدی هستم که چوب بدست زاغ سیاه خودش و دیگرانو چوب میزنه و آرزوی چشیدن درد ته جام معرفتی رو داره که شماها تا خط هفتمشو دارین میری بالا…باده درد آلودتان مجنون کند، صاف گر باشد ندانم چون کند…مبارکتون باشه این مستی، از خدا میخوام بهم قدرت بده تا منم یادبگیرم خودمو بزارم وسط و ببازم…سید خسته شدم از این برزخی که توش گیر کردم، اون نگاه مذهبی که مدام دنبال ایراد گرفتن از خود و دیگرانه و در مقابلش اون نگاه عاشقانه و بی ریا…فعلن ما نامحرمیم سید، همون خونه ای که کودکی جلوش زانوهات سست شد، همون خونه رو دیدم و فقط سنگ دیدم و سنگ…از خدا میخوام این عمق نگاه رو بهم ببخشه، إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ حَتَّىٰ یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ ۚ وَکَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حبیب الله ایزدی گفته:
      مدت عضویت: 1132 روز

      سلام به سید خوب خداااااا

      سید جان واقعا لذت بردم اول فکر کردم رفتی به دیدن یه نفر مهم ولی وقتی دیدم تجدید بیعت کردی با خدای خودت اشک در چشمانم حلقه زد

      و یهو دلم خواست .

      دیگه دله نمیشه کاریش کرد .

      خداوند هم خودش خواسته دل رو اجابت میکنه .

      سید جان اگه بخوام اطلاعاتی در مورد دستگاهای قهوه ساز که توی مراکز تجاری بزرگ استفاده میکنن که نیاز به اپراتور نداره اطلاعات بگیرم چطور میتونم با ها تون ارتباط بگیرم .

      ممنون سید جان عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    علی قادری چاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2054 روز

    اعوذ بالله من نفسی

    حقیقتا تنها پناهم از وسوسه های غرورآلود ذهن بیمارم تویی ای خدای

    سلام

    از چه و از کجا بنویسم که تو بپذیری نه غیر تو

    تو خود خوب می دانی که لذت بخش ترین کار دنیا برایم، نوشتن برای خودت قرار دادی

    چه مبارک بود زمانی که مرا لایق هدایت دیدی و هدایت کردی به این صراط المستقیم و احساسم گواه این ادعاست

    از اعزامم به سربازی که درخواستم این بود که اول در شهر خودم باشم و دوم اینکه بعد ازظهرها هم به مغازه ام برسم و تو چه خوب اجابتگری بودی. دوستی سرباز امریه ای را به مغازه ام آوردی تا او را ببینم و باور کنم که می شود که صبح اداره باشم و بعد از ظهر مغازه.

    تو خواسته محکم مرا می دانستی و خوب هدایتم می کردی. الان که می بینم همان روزها هم پیغام های واضحی به من می دادی که فقط به تو تکیه کنم.

    تو راه حلی بی نقص داشتی و من بی صبر و نادان بودم، اما این لطف و عطای تو هیچگاه از کسی دریغ نمی شود.

    طوری مرا به شهرم و به مغازه برگرداندی که همه می گفتند: علی راست بگو چه پارتی کلفتی داری؟

    عجیب بود وقتی می گفتم که خدا همه چیز رو درست کرد، نیشخندی می زدند و می گفتند: بعد خدا دیگه کی بود؟؟!

    لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ به جانت سوگند که آنان در مستی غفلتشان سرگردان بودند

    خوب یادم می آید که بارها آن روزها این جمله تکرار می کردم که: کار خوبه خدا درست کنه…

    بعد از آن بود که جهانت با من مهربانتر و رفیق تر شده بود چون من ناآگاهانه از قوانینت استفاده می کردم

    تو به درخواست من برای یک زندگی بهتر جواب دادی و قدم به قدم مرا هدایت کردی

    اولین قدم گرفتن مغازه ام بود. مغازه ای که خوب احساس می کردم که هیچ جای رشد درآمدی ندارم ولی ترسها دست پایم را بسته بود و اگر این لطف تو نبود و این گره دامن باز کردنت نبود، من هنوز در آن جهنم بودم.

    ستایش فقط تو را سزاست که چه خوب هدایت کننده ای هستی، فقط از من بندگی خواستی و بس

    قرار نیست که من زجر بکشم و زور بزنم همه کارها را خودت انجام می دهی

    همان طور که تا به حال انجام دادی، چه فراموشکاری جنون آمیزی داریم ما

    معبود بی انبازم از تو:

    ممنونم که دستم را گرفتی و به مغازه جدیدم بردی

    ممنونم که مرا با این مسیر آشنا کردی

    ممنونم که همان ابتدا صاف دستم را در دستان سید حسین عباسمنش گذاشتی

    ممنونم که مرا مشتاق مطالعه و خلوت با خودت کردی

    ممنونم که گفتی و من نوشتم و کتابی به من دادی به نام ((خواندنی))

    ممنونم که باز جای مغازه ام را عوض کردی و به یک مکان عالی آوردی

    ممنونم که درهای نعمت و ثروت را به زندگی ام گشودی و خواسته هایم را یکی پس از دیگری برآورده کردی

    ممنونم که متعهد به وارد شدن به دل ترسهایم کردی و یکی یکی آنها را برطرف کردی

    ممنونم که دست مرا گرفتی و در تنهایی جنگل ابر در شرایطی به ظاهر مشکل قرار دادی تا آنجا بزرگترین پرده ترس را از ذهنم برداری

    ممنونم که بعد از آن شجاعتی به من دادی که از شغل میوه فروشی که 10 سال به آن خو گرفته بودم رها شوم و به سراغ عشق و علاقه ام یعنی آموزش بروم.

    ممنونم که نشانه های واضحت را یکی پس از دیگری در ابتدا این مسیر به من نشان دادی و دلم را مطمئن نمودی

    ممنونم که قدم به قدم هدایتم کردی تا با کمترین زحمت و با راحتی و آسایش در خانه بنشینم و برای یقینی که وعده ام دادی آماده شوم و رزق و روزی ام را به آسانی می رساندی

    ممنونم که فضا و مکان و افراد مناسب را برای تدریسم فراهم کردی

    ممنون که شمارش معکوس روزها تا تحقق رویایی که از کودکی ام داشتم را به عدد 3 رساندی

    ممنونم که رویایی بزرگ را به قدم اول رساندی و دروازه ورود به جهان عاشقی کردن با خودت را برایم باز کردی

    ممنونم که مرا از آن شغل و آن ذهنیت رها کردی و در مسیر عشقی آوردی که با آزادی زمانی و مکانی برایت بنویسم و لذت ببرم

    ممنونم که همه این کارها را برایم انجام دادی و امروز به من بیشتر فهماندی که تنها راه سعادت، توحید و توکل است

    ممنونم که دوباره ایاک نعبد و ایاک نستعین را به زبان و قلبم جاری کردی

    خدای خوبم مرا در مسیر بندگی تو ثابت قدم بدار

    برای تمام این هدایت هایت شکر

    برای این همه نعماتت شکر

    برای خوت شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 88 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2979 روز

      بنام رب العالمین

      سلام وسلامتی همراه باعشق ورحمت ونور الهی به دوست توحیدی وارزشمندم

      علی عزیز چه حس وحال خوبی داشت چقدر کلمه به کلمه کامنتت با آرامش عجین بود واین آرامش را به مخاطب انتقال می داد باورت میشه که اصلا نمی خواستم کامنتم انتهایی داشته باشد دوست داشتم تا صبح بشینم واز عشق بازی ات با معبود بخوانم اصلا نمی تونم حال واحساسم را توصیف کنم که صد البته که اعتبار تمام این احساس به خداوند بر می‌گردد

      علی جان خدارا هزاران هزار بار سپاسگزارم که مرا به کامنت بی نظیرت هدایت کرد

      از شما دوست ارزشمندم نیز سپاسگزارم که هستی وبا مکتوب کردن نوشته هات حال خوبت را‌تقدیم دوستانت میکنید

      بهترین بهترینها نصیب قلب مهربان وروح پاکت چرا که تو بهترینی ولایق بهترینها

      در پناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      فاطمه تیموریان گفته:
      مدت عضویت: 978 روز

      ب نام خدای هدایتگرم

      علی جان اونقدر زیبا ب تصویر کشیدی عشق بازی با خدا ک چشمام خیس شد از اشک ،ی جورایی حسادت کردم ب رابطه قشنگت با خدا

      پیش از این فکر‌میکردم خیلی با خدا رفیقم،اما الان با خوندن کامنتت متوجه شدم ک چقدر دقیق و واضح و قششششنگ با خدا حرف میزنی،واقعا خوش بحالتون

      واقعا از خوندن کلمه ب کلمه دل نوشته هات لذذذت بردم،هدایت امروزم اشنایی با تو بود و خدارو شکر میکنم برای این اگاهی ک اول صبح دریافت کردم از جانب خدایم.

      برات از خدا میخوام ک این‌رابطه قشنگتون این عشق بازی ها و این اعتماد اصیل روزافزون باشه.

      خیلی خوشحال شدم از اشناییت پسر خوب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      احسان شهرکی گفته:
      مدت عضویت: 863 روز

      بنام خدا

      سلام علی عزیز

      داداش چکار کردی با من

      اشکی بود ک از چشمام جاری شد با خوندن کامنتت

      چ کامنتی گزاشتی پسر

      چ عشق بازیه جانانه ایی داری با معبودت

      از این فاصله کاملا روح لطیف و خدایی تو کاملا مشخصه

      چقدر خالصانه و خودمونی با معبودت حرف زدی

      چقد با خوندم تک تک جملات کامنتت لذت بردم پسر

      داداش گلم علی اقای گل بهترین ها رو برات خواستارم

      سپاسگزارتم ک با کامنتت خیلی چیزا برای من روشن شد

      در پناه معبودت باشی علی عزیزم پسر قوی و خوش قلب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      الهه گفته:
      مدت عضویت: 1200 روز

      سلام دوست عزیزم واقعا سپاسگزارم بابت حس و حال خوبتون با خدا رو با ما به اشتراک گذاشتی بینهایت لذت بردم و اشک از چشمانم امد تحسین میکنم این عشق بازی با خدا رو تحسین میکنم رسیدن به شغل مورد علاقه تون

      ایاک نعبد و ایاک نستعین

      سپاسگزارم در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    راحله عنایت کجابادی گفته:
    مدت عضویت: 965 روز

    بنام الله هدایتگرعزیزم امروز بهترین روز زندگی من است چون بعداز مدتی که به یک تضاد برخورده بودم واز خدایم هدایت خواسته بودم ولی خودم دست بکارشده بودم ودنیایم وآرامش زندگیم را از دست داده بودم عصر دیروز از خدایم هدایت خواستم وشب به فایل عزت نفس هدایت شدم وگفت وقتی روی خودت حساب می کنی همین می‌شود همان جا قول دادم بسپارم به خودش واو همان لحظات ابتدای صبح برایم معجزه رقم زد وان چه را که ماهها درگیر آن بودم در آن لحظه حل کرد ونشانی زییایی برایم فرستاد که دیگر تمام تاریکی تمام شد وبه خورشید رسیدی ودوباره امروز از خدا هدایت خواستم سه سال است گواهی نامه دارم ولی میترسم رانندگی کنم که این فایل استاد را باز کردم وایمانم هزار برابر شد از امروز قول دادم همه چیز را به خدایم بسپارم تا خودش مدیریت کند استاد عزیزم از شما سپاسگزارم که دست خداوند روی زمین هستید وممنونم که با آگاهیهایی که می دهید ما را به زندگی عالی هدایت می کنید در پناه الله یگانه باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 92 رای:
  4. -
    محجوبه هاتف گفته:
    مدت عضویت: 1193 روز

    سلام به دوستان عزیزم

    روز اول عید و 13 و همه تعطیلات عید فطر شیفت بودم

    حالم حسابی گرفته بود از شغلم

    گفتم خدایا من پرستاری رو دوس دارم از کمک به دیگران لذت میبرم ولی پس تفریح چی؟

    خانواده چی؟

    کلی هم از سرپرستارمون شاکی بودم که چرا انصاف رو رعایت نمیکنه

    به جای تعطیلات، سه روز بعد تعطیلات برام اف گذاشت که چی؟

    از اونجا که قبل ماه به خدا گفتم برنامه فروردین باتو خدا وارد عمل شد

    یه مهمونی بود که قرار بود من میزبان باشم

    ولی چون تعداد افراد زیاد بود جور نمیشد

    ولی خدا خواست و تو یکی از روزهای اف من شرایط همشون جورشد اومدن و کلی خوش گذشت.

    روز بعدی اف هم، همسرم که مخالف مهمونی وسط هفته بود به طرز معجزه آسایی قبول کرد که یکی از دوستان خانوادگیمون رو دعوت کنیم

    و کلی بهمون خوش گذشت.

    پلن خداوند همیشه از پلن ما بهتره.

    چون برنامه رو سرپرستارمون نذاشته بود خدا گذاشته بود همه چیز عالی پیش رفت.

    توی فروردین بالای 20 بار توحید عملی 10 رو گوش کردم و به طرز معجزه آسایی تو مدار آسانی ها قرار گرفتم.

    شیفت هام به طرز معجزه آسایی برام آسون شد.

    ممنونتم استاد عزیزم

    ممنونتونم دوستان توحیدی خانواده عباسمنش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 95 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1292 روز

      إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَىٰ أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّىٰ یَسْتَأْذِنُوهُ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولَٰئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ۚ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

      مؤمنان واقعی کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده‌اند و هنگامی که در کار مهمّی با او باشند، بی‌اجازه او جایی نمی‌روند؛ کسانی که از تو اجازه می‌گیرند، براستی به خدا و پیامبرش ایمان آورده‌اند! در این صورت، هر گاه برای بعضی کارهای مهمّ خود از تو اجازه بخواهند، به هر یک از آنان که می‌خواهی اجازه ده، و برایشان از خدا آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده و مهربان است!

      مرضیه ی محجوبه ی محبوب من

      سلام به روی ماهت …

      سلام به رفیق نازنینِ دل انگیز مهربونم

      خیلی دووور خیلی نزدیک…

      خیلی دلم برات تنگ شده اما روشنی قلبم بهم میگه بزودی در آغوش میکشمت…

      بینهایت از کامنتت لذت بردم جان من،ازت ممنونم که هرچی به قلبت الهام شد رو نوشتی.

      قدم گذاشتن در وادی مقدس طوی و رد پای الهی گذاشتنت مبارک.

      محجوبه جانم

      تو‌ در کنار من بودی و دیدی من چطور فقط با کنترل ذهن ،قدم به قدم هدایت شدم به مدار آسونی ها…

      الان که به زندگیم نگاه میکنم احساس میکنم سال ها گذشته …

      از شیفت های پر از استرس ccu ،از شیفت های سنگین و سی پی آر های icu و جهنم اورژانس کودکان هیچ خبری نیست…

      بدون اینکه من تقلایی بکنم خداوند قدم به قدم داره منو هدایت می‌کنه به مدار های زیباتر و بهتر و شگفت انگیز تر …

      به امید الله بزودی بهت زنگ میزنم و با صدای پر از شوق و اشک های جاری برات تعریف میکنم چطور وقتی با ایمان انصرافم رو اعلام کردم خداوند درهارو رو از جایی باز کرد که من حتی نمیدونستم دیواره …

      به کامنت نوشتن ادامه بده…

      قدم به قدم بیا و بنویس حتی کوتاه و مختصر

      اما از ردپا گذاشتن روی در و دیوار غار حرا غافل نشو…

      هم خودت لبریز عطر بهشت توحید شو و هم مارو سرمست عشق الهی کن …

      دوستت دارم بی نهایت

      به امید دیدارت در بهترین زمان و مکان رفیق دلبرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
      • -
        سارا محمدی گفته:
        مدت عضویت: 1463 روز

        سلام دوست عزیزم

        تکه ای از خدا

        رفیقی که ندیدمت ولی خیلی دوستت دارم

        کامنت هایت را می خوانم و لبریز از حال خوب میشم و مدام میگم دختر دمت گرم

        الهی در این مسیر پایدار بمونی و بی نهایت تحسینت می کنم

        سعیده جانم

        منم تصمیم گرفته بودم که از امروز رد پا بزارم که این نشونه حجت رو بر من تمام کرد و عمل می کنم به جریان هدایت

        عاااااشقتم

        بوووووس به کله ت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سعیده کارگر گفته:
      مدت عضویت: 681 روز

      سلام‌دوست عزیزم

      منم پرستار بودم و خیلی زیاد حالتونو درک میکنم

      چقدر خوب که راه حلی بسیار ساده برای اجابت خواسته هاتون پیدا کردید و چقدر خوب که براحتی و با خیال راااحت میشه اعتماد کرد و انقدر حرص نزد و به کسی رو نزد

      فقط از خدایی که همه کارها دست خودشه درخواست کنیم و از نتیجه کار هرچی باشه بسیار حس و حال خوب و عالی بگیریم

      چقدر انسان اینجوری آرام میگیره و خیالش آسوده هست

      بسیار از کامنتتون لذت بردم️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        محجوبه هاتف گفته:
        مدت عضویت: 1193 روز

        استاد گفتن انجمن NA شرکت کنین، خیلی دوس داشتم شرکت کنم

        ولی همش میگفتم با این شیفت ها و بچه کوچیک و مشغله کاری بالای خودم و همسرم چه جوری وقت با کنم؟

        خدا جوری برام جور کرد که خودم حیرانم که چه جوری تو 6 ماه اخیر برام زمان باز شد

        به خداجون گفتم من میخوام شرکت کنم بقیش باتو

        خودش درست کرد

        قدم اول انجمن NAتسلیم بودن و عجز در مقابل خداونده

        خیلی کمکم کرد تا به قول استاد کمی علی بی غم بشم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      طیبه مزرعه لی گفته:
      مدت عضویت: 701 روز

      به نام ربّ

      سلام مرضیه جان چقدر خوب که همه چی براتون آسون و خوب پیش رفته

      من اومدم دیدگاهم رو در این فایل بنویسم وقتی مینوشتم اتفاقات روزم رو و درک و درسی که داشتم ، دو تا از اتفاقاتی که برام افتاد امروز ،مینوشتم تا رد پام بمونه ولی به دلم اومد که ننویس

      چون قبلا این رو شنیده بودم که گفته شده بود ننویس و عمل کرده بودم و به وقتش بهم گفته شد بنویسمش اینبارم گفتم چشم

      بعد که نوشتم یهویی اومدم پایین نظرات هاتف 741 امین روز عضویت شما عین چراغی برام روشن شد

      هاتف معنیش رو میدونستم گفتم چی میخوای بهم بگی خدا

      هاتف یعنی : ندا دهنده ای که صدایش شنیده شود

      اما خودش دیده نشود

      یه حسی بهم گفت بخون دیدگاهش رو

      شروع کردم به خوندن یه حس خوبی گرفتم و شنیدم دوباره که اون دوتا اتفاق رو که ننوشتی تو دیدگاهت الان باید اینجا بنویسیشون گفتم چشم و اومدم بنویسم

      امروز من بعد اذان مغرب بود گفتم خدایا من میخوام یه فایل رو گوش بدم چی برای الانم خوبه

      رفتم تو گالری گوشیم و مثل همیشه انتخاب رو به خدا سپردم و گفتم خدا تو بگو رندم بالا پایین کردم فایلارو چشمامو بسته بودم شنیدم چشماتو باز کن دستمو که رو فایل گذاشته بودم

      فایلی بود که با صدای خودم ضبطش کرده بودم

      دعایی بود برای یک نفر که بین من و خداست و وقتی دیدمش گفتم خدا یعنی باید براش این دعا رو که ضبط کردم باز کنم و گوش بدم و دعا کنم؟؟؟؟

      گفتم باشه و دعا کردم برای اون شخص

      بعد گفتم خدا این برای من نشونه هست چی میخواستی بهم بگی ؟؟؟

      بعد وقتی داشتم برای اون شخص دعا میکردم انقد حس خوبی داشتم یه لحظه احساس کردم که اون شخص حضور داره تو اتاقم

      بارها و بارها گفتم خدا من چرا حضورشو حس میکنم تو اینجا انگار خیلی نزدیکه بهم نمیدونم درک نکردم که چه حرفی خدا داشت با من از این حس

      البته دو تا درک داشتم ولی باز سپردم به خود خدا و گفتم مراقبش باشه

      و وقتی هاتف رو دیدم و 741 رو دقیقا این دعا برام مثل چراغ روشن شد

      خدا آگاهه بر همه چیز خودش به وقتش بهم میگه دلیل این نشونه رو

      که امروز هم 27 ام فروردین هست

      در مورد دومین اتفاقی که میخواستم بنویسم تو دیدگاه این فایل و گفته شد نه این بود که

      اذان مغرب بود و من وضو گرفتم تا نماز بخونم اذان که تموم شد شروع کردم با دست و صورت خیس که وضو گرفته بودم به خوندن آهنگ بین من و خدا

      میگفتم خدای من دوست دارم ای بهترین معبود من و …

      یهویی دیدم دستای من میچرخن و وقتی بچه بودیم یادتونه دور خودمون میچرخیدیم و بعد سرگیجه میگرفتیم میفتادیم زمین ، یا مثل رقص سماع

      یهویی دیدم دارم چرخ میزنم و آهنگی که با خدا هر روز براش میخونم و میخوندم خیلی حس خوبی داشت چشمامو بستم و همینجور چند دقیقه داشتم چرخ میزدم

      این دوتا اتفاق رو گفته شد که اینجا بنویسم تو پاسخ به دیدگاه شما

      و گفتم چشم

      خوشحالم از اینکه براتون خدا بهترین رو میچینه و چند جا تو صحبتاتون یه درک هایی داشتم که دقیقا در مورد این دو تا اتفاقم بود که اینجا نوشتم

      هرچی که بخواد برای من خیره بهش محتاجم و ازش میخوام کمکم کنه میدونم که نشونه هاش همه یه دلیلی داره و خودش چگونگی رو همیشه قشنگ میچینه عین یه پازل کنار هم تا تکمیل بشن و همه و همه عشق هست و محبت که از خداست

      برای شما بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و ثروت و هرآنچه خیر هست از خدا میخوام

      و برای همه مون سعادت در دنیا و آخرت باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        محجوبه هاتف گفته:
        مدت عضویت: 1193 روز

        این کامنت شما چقد به من احساس خوب داد ممنونتم دوست عزیز

        خداوندا

        آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را نمیتوانم تغییر دهم

        و شهامتی که تغییر دهم آنچه را که می‌توانم و دانشی که تفاوت این دو را بدانم.

        با کامنت شما احساس ارزشمند بودن بهم دست داد، به گونه ای که با خودم گفتم حرف های من میتونه ندا محسوب بشه برای یکی از بندگان خوب خدا

        خدایا شکرگزارتم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          طیبه مزرعه لی گفته:
          مدت عضویت: 701 روز

          به نام ربّ

          سلام مرضیه جان

          و چقدر حس خوبیه که وقتی میبینی مثلا چند روزه که از دیدگاه هیچ کس نخوندی یهویی خدا جوری میارتت تو دیدگاه دقیقا فردی که باید نظرشو بخونی تا اون نشونه ای که باید بگیری رو از حرفاش بگیری

          یادمه استاد میگفت خدا از بی نهایت طریق نشونه میده

          حالا از صحبت دو نفر که اتفاقی رد میشی و میشنوی که دقیقا در مورد موضوعی حرف میزدگنن که جواب سوالت هست

          یا تو خود همین سایت ، یه وقتایی خدا جوری هدایتم کرده به دیدگاه دوستان که جواب سوالم رو گرفتم و یا نشونه ای که ازش خواسته بودم بهم گفته

          و این حس ارزشمندی که گفتین

          من هم وقتی تمام این چیدمان خدا رو میبینم بیشتر و بیشتر حس ارزشمندی میکنم که خدا هر لحظه داره به من درس یاد میده

          مراقبم هست و انقدر سریع منو به جواب میرسونه که سبب میشه ایمانم بهش قوی تر بشه

          خیلی ممنونم از نگاه شما مرضیه جان

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1374 روز

    سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته و هم خانواده ای هایی که در قلبم جا دارن

    آره خوده شما که این کامنت رو رو میخونی.

    من نیم ساعت کامنت نوشتم اما کامنتم پاک شد،یک مقدار ناراحت شدم اما الان چیزی بهم الهام شد که دلیل پاک شدن کامنتم رو فهمیدم.

    الان که دارم این کامنت رو مینویسم ساعت 1:35 دقیقه ی بامداد،روز 28 فروردین هست.

    روز تولدم و وارد شدن به سن 32 سالگی.

    یک لحظه بدونه اینکه در گیرو دار سنم و تولدم باشم یک چیزی لپبهم الهام شد که فهمیدم باید بیام و اینجا در موردش بنویسم.

    یک لحظه قلبم ازم سوال کرد که در این 31 سال عمر که خدا بهت داده چی داری که بگی.

    چندتا مورد اومد تو ذهنم ‌که دوست دارم اینجا بنویسم.

    یکی اینکه روی هیچکس تو این دنیا حساب نکن

    به هیچکس امیدوار نباش

    تو این دنیا خودتی و خودت و خدای خودت

    دوم اینکه این دنیا همش حاشیه است

    همش لغو و بیهوده است

    همه ی عجله کردنا برا رسیدن سرکار، همه ی حرص خوردنا برای رفتارای دیگران

    همه ی قضاوت ها و نگرانی از نوع نگاه دیگران به خودت

    همه ی ترس از قضاوت ها از عملکردت و نگران نظر بقیه بودن

    همه و همه حاشیه هستن

    ما تو این دنیا تنهاییم و تنها حامی ما خداست.

    من دیشب یک لیستی از کارهام نوشتم که اونارو انجام بدم به به خیال اینکه انجام دادنشون هیچ کاری نداره با خیال راحت فکر میکردم میتونم همه رو انجام بدم اما ساده ترین اون کارها که تو لیستم نوشته بودم ،گرفتن ناخن هام بود اما بقدری بدنم بی حال و بی جون هست که حتی توان اینو ندارم که با ناخن گیر ناخن هامو بگیرم اینقد. انگشتام بیجونن

    حالا همین من میخوام با ذهنم و آگاهی‌ هام تلاش کنم که یک زندگی بسازم که لذت باشه و لذت باشه و لذت.

    تنها راه ساختن و رسیدن به همچین جایگاهی تسلیم بودن محض هست در برابر خدایی که به نحو احسن به عاقل ،آگاه، خیر خواه و مدبر بودنش ایمان داریم

    توکل به خدایی که گفته ازآنچه که در سینه دارید آگاهم

    توکل به خدایی که گفته من خلف وعده نمیکنم

    توکل به خدایی که گفته آیا من برای شما کافی نیستم!

    توحید یعنی سکوت کردن در برابر هر آنچه که در ظاهر می‌بینیم به ضررمونه

    توحید یعتی نقشه نکشیدن برای بهتر کردنه زندگی‌مون

    توحید یعنی آرامش داشتن و نشستن سرجامون و اجاره دادن به خدایی که وجو ش کافیه

    توحید یعنی احساس ضعف از شدت تصور قدرت خداوند در برابر قدرت ما

    توحید یعنی انتظار نداشتن از هیچکس و هیچکس و هیچ چیز.

    آدما ضعیف ترین و بی‌مصرف ترین موجود برای خوشبختی و یا بدبختی تو هستن.

    فکر نکن اگر یک شخصی که باهاش وارد رابطه هستی با عملکردش و یا رفتارش میتونه تو رو خوشبخت کنه و یا با رفتاراش و کارهاش تو رو بدبخت کنه.

    دنیا بسیار بی ارزش تر از اونچیزیه که ما درگیریم.

    یه عمو دارم که بقدری هیکلی و تنومند و بود که بابام میگه هر اسبی که رام نمیشد و سواری نمی‌داد و وحشی بود،میدادن دسته عموم و مثله یه موشی رامش می‌کرد اما همون عموم الان تو سن 60 سالگی می‌ترسه شبا تنها باشه حتما باید یکی پیشش باشه.

    محمد رضا شاه و رضا شاه دیگه یه کشور ماله خودشون بود آخر سر محمد رضا شاه رو تو تیمارستان نگه داری کردن رضا شاه هم تو جزیره موریس زندگی کرد!

    به قول شاعر:

    نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر

    نزاع بر سر بنیه ی دور مکن درویش

    همه و همه کشکن بخدا

    تنها چیزیکه میمونه ذات خداست.

    من به این نتیجه رسیدم روی هر چیزی و هرکسی که حساب کردی یا انجام نمیشه یا هم اگه انجام بشه به ضررته

    یعنی یه جورایی خدا میخواد بگه من طرفتم چی میخوای بگی!؟

    هر چیزی که تو دنیا هست با منم منم خرابش نکن

    بشین سرجات من بهت میدم بهترشم بهت میدم.

    یادمه زمانی ‌که خواستم آزمون استخدامی بدم یه سوالی اومد که نوشته بود

    کدام کلمه با دیگری متفاوت هست!؟

    1/برده

    2/نرده

    3/زرده

    4/پرده

    گفتم خدایا جواب درست چیه!؟

    گفت برو سوالات رو جواب بده آخر سرس بهت میگم

    گفتم یادت نره ها! خندید و گفت نه یادم نمیره

    بعد از اینکه جواب س ال آخر رو دادم قلبم گفت حالا بروو سراغ اون سواله

    بهم گفت جواب درست گزینه ی 3 هست گفتم چرا!؟فت چون تنها کلمه ایه که همه ی حروفش از همدیگه جدا جدا نوشته شده!

    خندیدم گفتم آره راست میگی.

    اینو بری به کی بگی که مراقب جلسه کلللا جلسه رو ول می‌کنه بهت میگه یه لحظه وایسا برم تو اتاق بازرسی ببینم کارتو انجام دادن یا نه بعد با خوشحالی بگه آره خداروشکرکارتو اوکی کردن!!!

    کی قلب هارو رام می‌کنه

    من ‌که اون رو نمی‌شناختم خوو

    ای رب العالمین تو بزرگتر از آنی که من بهمنش

    من 2 ماهه روی پاداش عید فطر حساب کردم حدودا مبلغ 4 میلیون اما تو این 7 سال اولین باره پاداش ندادن و بجا پاداش500 هزارتومن شیرینی دادن بهمون!!!

    در صورتی که 2 ماه پیش روی پاداش حساب نکردم به خداوندی خدا مبلغ 14/600هرار تمن پاداش دادن بهمون!!!

    پس بنظر من ابراهیم قبل از اسماعیل، خودش رو قربونی کرد و سر برید بعد تونست از اسماعیل دست بکشه و قربونیش کنه

    خدایا دستم به دامنت اتو هدایتم کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 88 رای:
    • -
      رسول خانکی گفته:
      مدت عضویت: 1125 روز

      سلام ابراهیم جان

      دوست عزیزم

      تولدِت را بهت تبریک میگم از طرف خودم و فاطمه جان

      خوش اومدی به این دنیای به شدت زیبا

      وای ابراهیم جان من و همسرم داشتیم با هم کامنتت را میخوندیم

      از خنده به خدا از روی مبل افتادم زمین.

      وقتی گفتی به جای عیدی شیرینی دادن .

      ابراهیم جان جدا از شوخی واقعا منم همین تجربه را پارسال داشتم و اینقدر روی پاداش و عیدیها حساب کردم که آخر سال کلا جیبم خالی از خالی بود

      ولی واقعا امسال توکلم به خودِ خودش بود و در ذهنم همش میگفتم رزق و روزی و پشت پناه من تویی و گوشم را بسته بودم به امیدهای واهی به رئیس و اداره و مدیر

      و فقط نگاهم به نگاه خودِش بود

      اصلا باور نکردنی بود

      اینقدر واریزی امسال تو حسابم اومد و معجزاتی که واقعا هنگ بودم

      و هدایت شدم که به طور کلی همه ی بدهی هام را پرداخت کردم و الان هیچ گونه بدهی و قرض و وام ندارم خدارا شکر.

      این جهان و کائنات و دنیا یه جهان کاملا سَیاله و فقط و فقط به فرکانس‌های خودِمون پاسخ میده.

      الان شاید در این آگاهی، بهتر میتونم این مطلب را درک کنم که هر کدوم از ما در یک کهکشان مجزا زندگی می‌کنیم.

      به قول یکی از دوستان فکر کنم آقای خوشدل عزیزبود

      خدایا شکرت به خاطر همه نعمتهایی که داری به زندگیم وارد میکنی به واسطه کنترل ذهنم

      که اون کنترل ذهن هم خودت انجام میدی

      و من فقط از تو درخواست میکنم

      و همه کارها را خودِت انجام میدی.

      ابراهیم جان همیشه شاد و ثروتمند باشی .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      نجمه امانی گفته:
      مدت عضویت: 807 روز

      سلام به همه خانواده بزرگ عباس منش و

      سلام به آقا ابراهیم توحیدی ما

      تولدتون مبارک مبارک

      إن شاء الله ک 120 سال عمر با عزت از خداوند بگیرید و اینجا کامنتهای قشنگ قشنگ مثل همیشه بزارید ، کامنتهایی ک یه عالمه تفکر و هدایت پشتش هست و ما هم لذت ببریم .

      خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم ما را به راه راست هدایت فرما ‌.

      راه کسانی که به آنها نعمت داده ای و نه راه گمراهان و یا مورد غضب قرار گرفتگان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      نورا افضلی گفته:
      مدت عضویت: 1640 روز

      سلام آقاابراهیم دوست توحیدی ام

      هروقت کامنت سراسرتوحیدی شمارومیخونم غرق توحیدوعشق الهی میشم یعنی به تعبیردیگری توحیدویکتاپرستی وحمدوستایش الهی من بیشترمیشه من ازشمایادگرفتم تاترجمه آیات الهی روبرای خودم باورسازی کنم ووردزبانم کنم وعجیب نتیجه گرفتم وغرق شگفتی وسپاسگزاری ازخداوندعزیزومقتدروتوانمندوثروتمندومهربانترینم شدم

      چندروزپیش به روستای کیاده (ازتوابع مازندران) رفتم اززیبایی دوطرف جاده غرق درشگفتی ازخلقت زیبای الهی شدمانقدددرزیبابودکه مجبورشدم باهدایت خالق زیباآفرینم ماشینویه جانگه داشتم وازکوهی بالارفتم واون بالابه جایی رسیدم که نه تنهاروستای بسیارسرسبزوزیبازیرپامون بودبااون ویلاهای زیباولاکچری بلکه آنگارآسمان وزمین سرسبزوزیباپرازدرختهای جنگلی وگلهای صحرایی زیبا بهم دوخته شده بودند ومنواطرافیانم هم جزیی ازاینهمه زیبایی وشگفتی الهی شده بودیم چراکه باهدایت زیبای خداوندلیاقت دیدن این حدازخلقت زیبای الهی شده بودیم من بیاداین آیه زبباافتادم

      فلله الحمدرب السماوات ورب الارض رب العالمین (36جاثیه)

      ومرتب تکرارمی کردم :حمدوستایش مخصوص خداست پروردگارآسمانهاوپروردگارزمین پروردگارجهانیان .

      انقدددرغرق این شراب ناب الهی شدم که تصمیم گرفتم تااین زیبایی وسرسبزی هست هفته ای یکباربرم اونجاوغرق عشق وسپاسگزاری الهی شوم .

      واکنون باخوندن این دیدگاه سراسرعشق الهی وتوحیدی شمایادگرفتم که :ابراهیم قبل ازاسماعیل ، خودش روقربانی کردسربرید بعدتونست ازاسماعیل دست بکشه وقربانیش کنه .

      کاملادرسته چون اگرابراهیم خودش ونفس اش روقربانی نمیکردنمی تونست ازپسرعزیزش اسماعیل بخوادکه خودش رودراختیارپدربذاره تاقربانی بشه .

      وچقددددرسخته این جهاداکبرومبارزه بانفس اماره وپیروزشدن برنجواهای شیطان وغرق شدن درالهامات پروردگاریکتاوبی همتا.

      باتوجه به این آیه : ومن یتق الله یجعل له من امره یسرا (آیه 4طلاق) هرکس تقوای الهی پیشه کندخداکارش رابراوآسان میکند

      ودرآیه دیگری میفرماید:ونیسرک للیسری :ماتوراآسان می کنیم برآسانی ها .

      منهم یادگرفتم تاهرلحظه شاکروسپاسگزارخداوندباشم وهرلحطه مداومت درکنترل ذهن داشته باشم باذکراسماءالحسنی که استادفرمودندتکرارکنیدوبگید :

      خدایاتوعظیمی ،توحکیمی ، تورحیمی ، توغفوری ،توفتاحی ،تووکیلی ،تورزاقی ، تووهابی ،توکریمی تومنانی تاارتباطت تون باخداوندحفظ بشه ویادتون باشه که دربرابرخدابایدمتواضع باشیدبایدتسلیم باشیدبایدآرام باشیدبایدخاشع باشید

      پروردگاراهمواره مراآسان کن برآسانی ها .

      و

      ابراهیم عزیزهمیشه آسان باشی برآسانی ها.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1259 روز

    به نام الله قدرتمند وتوانمندم

    سلام

    استاد خداروشکرمیکنم که من رو دراین مسیر الهی قرار داد وهرلحظه من رو هدایت میکنه درسته بارها با اشتباهاتمون سیم وصلمون قطع شده واز مسیر خارج شدیم ولی هرموقع که صداش کردیم وازش خواستیم کمکمون کنه دریغ نکرده وبدون منت ودر اسرع وقت بع کمکمون شتافته

    خدایا امروز اومدم کامنت بنویسم وردپایی از شرایط ومداری که فعلا توش،هستم بزارم پس نمیدونم چی بنویسم چی بگم تو کمکم کن واگاهیت رو برقلمم جاری کن وبهم توانایی جاری کردن اگاهی ها رو درقالب جملات رو عطا کن

    استاد قبل ازاین که بیام این فایل رو گوش بدم

    چند روزی هست که گفتگوی من با خدا همینه

    که خدایا من در تربیت وبزرگ شدن فرزندانم عاجزم تو کمکم کن تو فرزندانم رو برای خودت تربیت کن خدایا من نمیدونم چه رفتاری چه حرفی باید بزنم تا بتونم ارتباط درست وخوبی رو با فرزندانم بگیرم وبه اونابهترین کمک رو درشرایط نادرست زندگیشون انجام بدم خدایا تو عالم واگاهی خدایا یادمه که هروقت ازت کمک خواستم تو جواب دادی پس این بار هم عاجزانه ازت کمک میخوام

    کسب کاری کخ تازه راه انداختم وقتی یه مدت فروش خوب بود ایده ها به سراغم اومد همش تو ذهنم میگفتم با این ایده من فروش خوبی میکنم با اون ایده میترکونم وجاله چند هفته ای میشه که من فروشی نداشتم از دیروز گفتم خدایا من تسلیم من هیچی نمیدونم تو بهم بگو چطور فروش خوبی داشته باشم چطور میتونم جذب مشتری کنم چطور میتونم تو کسب وکارم موفق بشم تا میومد ذهنم بگه تو نمیتونی تو فلانی سریع میگفتم من لایق ثروت وفراوانی نعمت ها هستم من لایق شادی هستم من جاذب مشتری خوش حساب هستم من لایق پول وثروت هستم خداوند از بی نهایت را من رو هدایت میکنه راه های خداوند زیبا راحت وپرازاگاهی ، لذت وپول هستن

    وبه یاد میاوردم موقع هایی که خداوند من رو از مسیر خودش هدایت کرد وچقدر اون مسیر اسون وخوب بود ومن چقدر لذت میبردم از این هدایت ها

    امروز تا میومدم دلشوره بگیرم برای افسردگی دخترم واوضاع روحیش ویا اجناسی که خریده بودم وهنوز نفروختم دوباره اگاهانه این جملات رو میگفتم وانگار خدا اجازه نمیداد من فرکانسم تغییر کنه تو احساس بد برم خدایا به خاط وجودت وبزرگیت ،ومهربونیت شکر

    امروز بعد این اتفاق ها وقتی فایل رو گوش دادم اشکام همینجوری سرازیر میشد انقدر گریه هام عمیق ودلی بودن که سوزشی عمیق در چشمانم با سرازیر شدن اشکام حس میکردم واون لحظه ازته دلم از خدا به خاطر تمام اشتباهاتم عذر خواهی کردم به خاطر تمام شرک ها برای تمام بی ایمانی ها ازش خواستم کمکم کنه تا خاشع بشم بنده ی همیشه تسلیم وفرمانبردارش بشم بنده ای که فقط یکی رو میپرسته وتنها ازیکی یاری میخواد بنده ای که همیشه سپاسگزار ربش هست وتوکل واعتماد میکنه به اون راهنمای قدرتمندش

    امروز از ته دلم خواستم فقط درمسیر خودش حرکت کنم وغلام حلقه به گوش خودش باشم وهدفم رضای وخوشنودی خودش،باشه

    دلم میخواد اعتماد وتوکلم بهش،هزار برابر بشه تا هیچ طوفانی هم نتونه اونو تکون بده

    چند وقت پیش اتفاق بدی افتاد که اگر هدایت خودش نبود الان من در این اوضاع سرشار از ارامش،نبودم یه پیامک با جملات نازیبا از طرف شخصی نامعلوم که همسرم اونو اتفاقی دید وبه من شک کرد من با اینکه اصلا از این اتفاق خبر نداشتم اما همسرم به شدت بهم ریخت وبا توضیحات صادقانه ی من هم باور نداشت که من پاکتر ازاون چیزیم که فکرشو بکنه

    اما من این موضوع رو خیری از طرف خدا دیدم چون از خودم مطمئن بودم که خطایی نکردم همون موقع هم نشستم فکر کردم ببینم از لحاظ ذهنی چطور بودم که دیدم شکر خدا توی این مدت کنترا ذهن خوبی داشتم پس از بابت خودم خیالم راحت بود ومیدونستم این اتفاق به ظاهر خیلی بد اتفاقات خوبی درپی داره متعجب بودم چرا دلشوره ندارم چرا ناراحت نیستم واتفاقا همسرم شکش بیشتر شد که چرا این موضوع برام مهم نبود میگفت اگر ریگی به کفشت نیست چرا درمقابل این اتفاق از خودت دفاع نمیکنی

    ومن میدونستم اونی که این اتفاق رو به وجود اورده پلنش درسته وخودش از من دفاع میکنه ومن با جملاتی که خداوند به دلم انداخته بود جواب همسرم رو میدادم منی که بیست سال هیچ محبتی وتوجه ای ازهمسرم ندیده بودم این اتفاق زندگی من رو عوض کرد ونمیدونم چی،شد وهمسرم از درون براش چه اتفاقی افتاد که رفتارش صد هشتاد درجه با من عوض شد ولی طی اون روزها فقط،میگفتم خدایا من نمیدونم تو به این اوضاع اگاه ودانایی اگر چیزی قراره بگم تو برزبانم جاری کن تو اگاهم کن

    اونجا درک این جمله برام واضح تر شد راه خداوند مستقیم وهموار است ودستش،خیر است واو بر همه چیز دانا وتواناست این یکی ازدعاهاییست که توی مفاتیحه که من همیشه سرنمازم میخونم

    خدایا شکرت شکرت که روز به روز ایمانم رو به خودت وبزرگیت بیشتر میکنی خدایا ازت راضیم ازم راضی باش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 95 رای:
    • -
      محبوبه صفایی گفته:
      مدت عضویت: 1888 روز

      سلام به مریمعزیز مریم جان خیلی حرفهات به دلم نشست چون صادقانه ابراز ابرازکردی وقتی دلمان حرف میزنه کاملا مشخصه امیدوارم که خداوندتمام درهای خوشبختی روبه روت بازکنه وقتی صادقانه تسلیم میشی چقدر اتفاق خوب برات میافته وقتی مابه خدا توکل میکنیم تمام کارهامون روبروی دوش خداوند می‌اندازیم منتظر نتیجه نمیمانیم بعدش درونمان پرازآرامش می‌شود امیدوارم که سالها در کنار همسر وفرزندان باآرامش ونشاط زندگی کنی واستاد عزیزعباس منش ازراه دور دست شما رومیبوسم دوستدارشما پدر محبوبه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      امین زندی گفته:
      مدت عضویت: 1052 روز

      سلام خواهر عزیزم

      چقد عالی بود

      کامنت شما سرشار از کلماتی بود که من باش از صبح ارتباطت برقرار کردم واقعا الهی شکر

      دقیقا دو شب قبل همسر من وارد تلگرام من شد بود با گوشی خودش کاری ندارم چرا و کلا قضاوتش نمیکنه و چون من اکانتم هست و حذفش نکردم و مونده منو تو کانال های صیغه یابی عضو کرده لودن و منم خبر نداشتم نصف شد دیدم داره گریه میکنه گفت اینجوریه و منم در پاسخش گفتم من عضو نشدم و منو عضو کردن و من اصلا اهمیت ندادم

      و فقط بهش خیلی محکم و بدون حس بد گفتم من نمیتونم برای این موضوع تمرکز بذارم چون من به خودم اعتماد دارم و دیگه دربارش با من حرف نزن همون موقع جهان پاسخ داد و اون فهمید که اشتباه کرده و منم صبح

      فقط با خودم تکرار میکردم که هر اتفاقی بیفته به نفع منه من هدایت شده ام و اجازه اصلا حال بد و دلشوره به خودم ندادم و همه چیز به نفع من شد چون هدایت خداوند اینو از من خواست و منو هدایت کرد

      در پناه خودش باشید

      فقط خواستم بگم اون داره همه مارو هدایت میکنه و هر اتفاقی بیفته به نفع ما میشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مصطفی پوری گفته:
      مدت عضویت: 1941 روز

      سلام مریم پاکدامن

      واقعا لذت بردم از اون قسمت متن که گفتید :پلن خدا بهترین پلنه

      چقدر زیبا چیده شد که تورا عزیز کرد اما موضوع این ایمانِ که داشتی و احساست را خوب نگه داشتی و طبق قانون جهان اتفاقات خوبی را تجربه کردی

      خدایا چی بگم از الطاف و رحمتت درجایی که نزدیک بود آبرومون بره نتایج را به سود ما عوض کردی و چه درهایی برایم باز کردی که غیر تو هیچ کس نمیتونه و نتونسته باز کنه

      خداوندا هیچ چیز جز رحمت و بزرگی تو نیست که درجهان سراسر نمایان و مشهودِ

      خدایا بابت همه نعمات که در اختیار دارم شکرگزارم

      بابت کامنت زیباتون ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 913 روز

    به نام خدای مهربان و رزاق و هدایتگرم که هر موقع با ایمان صداش میزنیم و ازش درخواست میکنیم آنی درخواستم رو اجابت میکنه الله اکبر خدایا شکرت سپاسگزارتم

    سلام به استاد عزیزم سلام بر مردی که سزاوار تمام نعمت‌های جهان و تمام ثروت‌های جهان ست نوش جونتون

    استادم چقدر دوره کشف قوانین زندگی عالیست

    چون همسرم تهیه کرده فقط اون میتونه تو دوره ها کامنت بذاره من امروز اومدم اینجا بگم‌نتایج امروزمو که جلسه یک رو کار کردم و تمرینهاشواول صبح انجام دادم چقدر دقیقه این قانون و بدون تغییر

    صبح تمرینی که مریم جان گفته بودن با ایمان انجام دادم و تا ظهر نشده بیشتر خواسته هام اجابت شد من ساعت 10 دخترم یکم حال نداشت بردم دکتر خیلی مطب شلوغ بود خیلی باید منتظر می‌شدیم اما من با ایمان رفتم درخواست کردم گفتم اگه میشه ما رو زودتر راه بندازن و شد یه دقیقه نشد گفت برین داخل الله اکبر

    خدا رو همونجا شکر کردم سپاسگزارتم ای خدای مهربان

    اومدین بریم خونه سر ظهر بود خیابون شلوغ بود تاکسی ها همه پر بودن تا دست بلند کردم به ماشین سمند جلوی پامون وایستاد و گفت سوار شین دخترم تعجب کرد و من با خنده روی لبم گفتم اینا همه کار خداست دستاشو برامون فرستاد و به راحتی و آسونی و سلامتی به خونه رسیدیم و همه کارهامو امروز با قدرتش انجام داد و من مات و مبهوته قدرتش شدم چقدر این قوانین ساده و شیرینه

    بخدا قسم حیفه چرا انجام ندیم مگه چقدر زمان میبره نوشتنشون

    خدایا شکرت که منو امروز راحت و قشنگ هدایت کردی و دستانتو فرستادی به کمکم خیلی روزه خوبی بود برام و من هیچ کاری نکردم و نگران هم نبودم

    مریم جانم من با افکارم و کمک خداوند تونستم امروزمو به زیبایی تمام خلق کنم من تونستم و دستاشو دیدم قدرتشو حس کردم

    چون با ایمان ازش خواستم

    ممنونم از استاد عزیزم و مریم عزیز دلشون بابت دوره کشف قوانین زندگی و زحمت هایی که کشیدن برای این فایل مهم

    متشکرم متشکرم شما هر دو عزیز دل ما هستین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 97 رای:
  8. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 1986 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام استاد جان، سلام به خانم شایسته مهربون و دوست داشتنی و سلام به دوستای عزیزم، امیدوارم حال همگی عالی باشه.

    استاد جان، دلم براتون تنگ شده بود، چقدر فایل فوق‌العاده‌ای بود، عاشق این فایل‌های توحید عملی هستم.

    استاد جان، تحسینتون میکنم که اینقدر در مقابل خداوند فروتن هستی، اینقدر انسان فوق‌العاده‌ای هستی. به یاد اون قسمت گفتگو با دوستان قسمت 37ام افتادم، گفتگو با رزا عزیز، رزا عزیز میگفت: اگر ما وا بدیم و اجازه بدیم خدا ببرتمون، نباید پارو زد، باید دل رو به دریا زد، من به خدا میگم: خدایا من نمیدونم، تو میدونی، من ضعیف و ناتوانم، تو عالمی، من نمیفهمم، تو میدونی، تو بهم بگو چی کار کنم؟

    استاد جان، چقدر مثال‌هایی که زدید فوق‌العاده است که مثلا توی رانندگی کردن، منم راننده حرفه‌ای نیستم، قبلا که مبتدی بودم، خیلی ترس داشتم، اصلا فکر میکردم اگر رادیو یا آهنگ پخش بشه، حواس من پرت میشه، چطور بقیه میتونن هم رانندگی کنن، هم صدای ضبط یا درجه کولر رو تنظیم کنن، الان بهتر شدم، اما از فایل توحید عملی قسمت 10 و درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش یاد گرفتم که تمرین کنم و اعتبار نعمت‌هام رو به خداوند بدم و چقدر توی زندگیم نگاه میکنم که بعد از این اقدام دارم تحسین میشم، میبینم که افرادی میگن چقدر استعداد داری، چقدر توانایی داری، چقدر اسم‌ها خوب یادت میمونه، چه حافظه خوبی داری و خدا رو شکر تا میام که لذت ببرم که از غروره میاد میگم اعتبارش به خداوند برمیگرده، خدایا شکرت، این ذهن رو هم تو بهم دادی، هر استعداد و توانایی و نعمتی که دارم رو تو بهم دادی و قشنگ حس میکنم که اون شادی کاذبه کم میشه، مینویسم که برام مرور بشه. وقتی توی کارم ماشین‌ها رو چک میکنم (مسئول تحویل هستم) میگم من هدایت میشم به عیب و ایراد ماشین و در بیشتر مواقع همین اتفاق میوفته، یه بار حتی یه عیبی ماشین داشت که اگر خودم بودم نمیتونستم پیداش کنم، اما صاحب کارم رو صدا زدم و من یه سوالی درباره ماشین مطرح کردم که فلان جای ماشین رنگ پریدگی داره، درحالیکه ایشون یه مسئله دیگه‌ای رو دید.

    یه بار هم خاطرم هست که توی دوره ارشد من اصلا این مباحث رو نمیدونستم و برنامه‌نویسی کار میکردم، برنامه‌نویسیم هم خیلی خوبه درحدی که 1500 خط برنامه رو توی دو محیط برنامه‌نویسی از صفر تا صدش رو خودم نوشتم، توی همین برنامه من یه مسئله‌ای با پارامتر بتا مساوی یک داشتم، هر کاری میکردم جواب نمیداد و همش روی مهارت برنامه‌نویسیم تکیه کرده بودم و آخرش تسلیم شدم که این مسئله راهکار نداره و به جواب نرسیدم. نتیجه اینکه اگر از خداوند هدایت میخواستم یه راهی باز می‌شد که به جواب برسم و اون زمان حس میکردم کار جلو نمیره و شرایط سخت شده، چون داشتم روی خودم و توانایی حساب میکردم، نه روی کمک خدا.

    استاد جان، چیزهایی که از این فایل یاد گرفتم این‌ها هستن:

    هرچقدر بیشتر بتونیم در مقابل خداوند خضوع و فروتنی داشته باشیم، به همون اندازه میتونیم ظرفمون رو خالی کنیم برای دریافت الهامات خداوند، به همون اندازه میتونیم روی شونه خداوند بشینیم، به همون اندازه میتونیم اجازه بدیم که خداوند کارها رو برامون انجام بده و فرمون زندگیمون رو به دست خداوند بدیم.

    وقتی ما توی یه حوزه‌ای به غیر از خداوند تکیه میکنیم و فکر میکنیم اون فرد میدونه، اون برنامه میدونه، من خودم میدونم و حالیمه، داریم این پیغام رو به خدا میدیم که من کمک نیاز ندارم، خودم بلدم، خودم میتونم مسئله‌ام رو حل کنم، خداوند هم مسئله‌مون رو به خودمون واگذار میکنه.

    زمانیکه ما این دو باور قدرتمند کننده رو داشته باشیم، یکی اینکه من لایق دریافت الهامات خداوند هستم و دوم اینکه خداوندا توی این زمینه من رو هدایت کن، من نمیدونم، تو میدونی، من ازت کمک میخوام، میتونیم هدایت‌های خداوند رو دریافت کنیم، اما اگر باور داشته باشیم که من لیاقت ندارم، من رانده شده هستم از درگاه خداوند، من به خاطر گناهانم دیگه خداوند با من ارتباطی نداره، من دارم از سمت خودم این ارتباطه رو قطع میکنم، خداوند در هر لحظه داره کل کیهان رو هدایت میکنه، اما من دریافتش نمیکنم، مثال رادیو خیلی مثال زیبایی بود، برای اینکه با رادیو بتونیم رادیو ورزش رو بگیریم، نیاز داریم به یک دستگاه گیرنده رادیو و اینکه اون رادیو رو روی موج خودش تنظیم کنیم. همه ما یه قلبی داریم که جایگاه دریافت الهاماته، اما باید اون دو تا باور رو داشته باشیم و بریم روی موج آرامش تا الهامات خداوند رو دریافت کنیم، ما به الهامات خداوند در زمان‌هایی که آرامش نداریم، دسترسی نداریم.

    نقطه مقابل خضوع و خشوع در مقابل پروردگار میشه غرور و تکبر داشتن در مقابل خداوند، خداوند مثال ابلیس رو میزنه که تکبر کرد، مثال فرعون رو میزنه که میگه من رب شما هستم، من تهشم بابا، مثال قارون رو میزنه که میگه این اموال رو من با علم خودم بدست اوردم، درحالیکه حقیقت چیه؟ خداوند میگه ما به قارون گنج‌ها دادیم که حمل کلید گنج‌هاش انسان‌های قوی هیکل رو خسته میکرد:

    إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَیْهِمْ ۖ وَآتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَهِ أُولِی الْقُوَّهِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ

    قارون از قوم موسی بود، اما بر آنان ستم کرد؛ ما آنقدر از گنجها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود! هنگامی را که قومش به او گفتند: «این همه شادی مغرورانه مکن، که خداوند شادی‌کنندگان مغرور را دوست نمی‌دارد!

    سوره القصص – آیه 76

    چقدر جالب، الان بهتر درک میکنم که خداوند با این غرور و تکبره مشکل داره، نه با شادی کردن اون هم بخاطر خودمه و داره به من از داستان قارون میگه که عبرت بگیرم که درمقابلش فروتن باشم و اجازه بدم که خداوند من رو به بهترین مسیرها هدایت کنه.

    چقدر زمان‌هایی بوده که از خدا هدایت نخواستم، همش تلاش میکردم، همش راه‌های مختلف رو امتحان میکردم و حس میکردم هیچ کاری انجام نمیشه و بقولی قفل شدم، برای مثال: با فلان دوستم کار داشتم و گوشیش مشغول بود، دنبال وسیله خاصی بودم و مغازه فلانی بسته بود و یکی دو تا مغازه هم میگفتن نداریم، روی برنامه‌ام کار میکردم و جواب نمیداد، اون زمان‌ها میخواستم خودم همه کارها رو انجام بدم، حتی یادم میاد که یه زمانی سریال فرار از زندان رو میدیدم و تاثیرش روی من این بود که میخواستم همه چیز رو با انرژی و فکر خودم انجام بدم و از خدا کمک نمی‌خواستم، زمان‌هایی هم بوده که ناخودآگاه بیخیال بودم، روی خودم به اون شکل حساب نکردم و کارها خودش انجام شده و حس کردم چقدر چرخ زندگیم روون شده، مثل اینکه یه تماسی باید میگرفتم، زنگ زدم مثلا نتونستم صحبت کنم رفتم برادرم رو جایی میرسوندم، با دستگاه عابربانک برای مادرم یه انتقال دادم، بعد اون دوستم تماس گرفته و چند تا کار دیگه هم انجام شده.

    نکته اینکه زمانیکه درمقابل خداوند فروتن هستی و دستت رو میذاری توی دست خدا و میگی من رو هدایت کن، من نمیدونم، تو میدونی، هیچوقت گیر نمیکنی، شرایط برات قفل نمیشه، چون میدونی خداوند راه‌حل رو بهت الهام میکنه و کار درست میشه و بقول استاد این طرز فکره خودش خیلی مهمه و داره راه دریافت الهامات رو باز میکنه.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکرت.

    استاد جان، فایل فوق‌العاده‌ای بود، من واقعا لذت بردم، سپاسگزار شما و خدای خوبم هستم که من رو به سمت این فایل هدایت کرد، استاد جان، تی‌شرت و کلاه ارتشی خیلی زیبایی پوشیدید، مبارک باشه، من عاشقتم استاد، تحسینتون میکنم بخاطر این آگاهی‌های فوق‌العاده‌ای که کسب کردید و سخاوتمندانه اونها رو با ما شریک میشید، چقدر هیکلتون عالی شده، باز هم تحسینتون میکنم.

    استاد جان، دوست دارم فریاد بزنم که بیاید این فایل‌های استادم رو گوش بدید، هر بار که منطق و مثالی میزنید من میگم عجب مثال و منطق فوق‌العاده‌ای، ای کاش میفهمیدم که افراد نزدیک به من هم همچین حسی به این فایل‌ها دارن یا نه، اما چه کنم که باید سرم به کار خودم باشه و با نتیجه صحبت کنم و بقیه بیان بگن چی کار کردی که موفق شدی.

    استاد جان مثال بازی آنلاین فوتبال فوق‌العاده بود، من هم چند وقتیه که وقتی یه کاری رو درست انجام میدم، قشنگ حس میکنم که ذهنم دوست داره این اعتبار رو به خودش بده و چقدر مواردی بوده که اوایل اصلا ایراد ماشین رو نمیتونستم تشخیص بدم، یا اینکه یادم میاد موقع رانندگی با موتور آهنگ گوش میدادم و فکر میکردم خیلی رانندگیم خوبه و حتی آهنگ میخوندم که یک بار تصادف کردم و یک بار از روی موتور افتادم و یک بار نزدیک بود بخورم زمین که دیگه درسم رو گرفتم و الان مدتی هست که هر موقع میخوام با خودم حرف بزنم و حواسم پرت بشه (البته بجز عبارت خدایا شکرت و من عاشقتم)، به خودم میگم حواست به جاده باشه عشقم، چند باری هم به خودم گفتم خدایا شکرت، و ما رمیت اذ رمیت و لیکن الله رمی، تو که رانندگی نمیکنی، خدا رانندگی میکنه، اعتبارش به خداوند برمیگرده. این هم از آموزش‌های شما دارم استاد عزیزم. خدایا شکرت.

    امیدوارم همه دوستان در پناه خداوند همیشه شاد، سلامت، ثروتمند، زیبابین، عاشق و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 100 رای:
  9. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 841 روز

    الله اکبر

    الله اکبر

    الله اکبر

    الله اکبر

    بلی خدا خیلیییییییییی بزرگ هست

    خدا خیلییییییییییییی بزرگ هست

    خدا خیلیییییی رحیم هست

    خدا خیلییییی عاشق ماست

    خداوند بهترین رفیق هست شاید بعضی گپ ها را نتوانی با هیچ کس شریک کنی ولی خدا همیشه هست همیشه میشنود چی رفیق خوبی هست

    و چقدرررررر زیبا هدایت میکند

    بلی پاکیزه عزیزم خدا از همه مهربانتر هست به تو

    خدا از همه بزرگتر هست

    خدا عشق مطلق هست

    خدا بوی خیلییییییی زیباییی دارد هرجا بوی خدا باشد همه میاید

    خدا عشق هست که همه جا هست همه جا وجود دارد

    خدا خیلییییی ذات روف و مهربان هست

    همیشه کمک ات میکند همیشه هدایتت میکند هیچ وقت از تو دست بر نمیدارد

    هر لحظه حامی و هادی تو هست

    خدا خیلییی بزرگ هست

    واقعیت هست که خدا همه چیز میشود همه کس را

    هر قدر به گذشته نگاه میکنم دست های زیبای خدا را روی شانه هایم حس میکنم که چقدرر زیبا روی شانه ام میزد و میگفت این برای تو نیست بهترین ها را برای تو در نظر دارم

    از چی طوفان های ترسیدم و دیدم خدا هست میگه نترس پیش برو

    چقدررررررررررر از روزگار خسته میشدم و خدا هدایتم کرد به این جای مقدس

    همیشه خدا با من حرف زده و حرف میزند و من همیشه با عشقققققق صدای زیبای خدا را شنیدیم

    خدا خیلییییی رفیق با مرام هست

    خدا خیلیییییییییی رفیق خوبی هست

    خدا خیلیییییییییییی عاشق ما بنده ها هست

    خدا آنقدر عاشق ما هست که همیشه حی حاضر هست خدا همیشه در خدمت ما هست

    یعنی چقدرررر خدا رفیق خوب و عالی هست

    واقعا با خدا باش و پادشاهی کن

    وقتی ابراهیم خانه کعبه را ساخت خداوند جای پاهایش را در نزدیک خانه اش گذاشت به نام مقام ابراهیم ( جای پای ابراهیم هست )

    چقدررررر خدا رفیق خوب و بی نظیر هست این کار را کرد که تا سال های سال همه بداند که ابراهیم این جا را ساخته یعنییییی چقدرررررر این خدا خوب هست

    چقدررررر با خدا بودن خوب هست

    با خدا باشی قلبت آرام هست

    نه خودت مقایسه میکنی

    نه با کسی حسادت میکنی

    نه عجله میداشته باشی

    نه ترسی داری

    نه غم داری

    شاد شاد هستی

    از همه جا خیر خوبی برایت می‌رسد

    از وجودت عشق خدا جاری میشود

    همیشه سوپرایز میشوی

    نعمت های خدا از در دیوار به سویت میاید

    همیشه حس میکنی که یکی هست که حمایتت میکند کسی هست که هوایت را دارد هدایتت میکند

    یکی هست که عشقش را نثارت کرده

    همه عالم برود ترس نداری چون خدا را داری چون خودت را کنار خدا حس میکنی

    هیچ وقت خودت را تنها نمیبینی چون خدا را داری

    خدا همه عالم را به خدمت تو مقرر میکند

    همه عالم میشود دست های خدا تا به تو کمک کند

    همه شان میشود فرشته های خدا

    چقدر با خدا بودن خوب هست

    ثروت میخواهی خودش ثروت میشود

    عشق میخواهی عشق میشود

    رفیق میخواهی رفیق میشود

    هر چی بخواهی همان میشود

    بلی خدا همه چیز میشود همه کس را

    نگرانی ها می‌رود ایمان میاید

    نفرت می‌رود عشق میاید

    خدا خیلییییییییییییییی زیباست

    هر جا بروی زیبایی میبینی عشق میبینی

    دیگر حال بد برایت معنی ندارد

    خدا عشق هست

    خدای من دوستتتتتتت دارم

    تو آگاه هستی از قلبم که چقدررررر دوستتت دارم چقدرررر به تو اشتیاق دارم و چقدررر روی عظمت و بزرگی تو حساب میکنم چقدررررررررررررر عاشقانه فقط روی تو حساب میکنم

    و چقدرررر دوستتتتتت دارم

    میدانی خدا جانم بزرگ‌ترین نعمت هر بنده ات در زنده گی شان چیست ؟

    اینکه می‌توانند تورا صدا بزنند و این نعمت نزدیکی تو به ما چقدرررررر نعمت بزرگ هست

    شکررررررر که هستی خدای من شکررررررررر کرورررررررررر کروررررررر شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 104 رای:
  10. -
    مهرداد غنچه گفته:
    مدت عضویت: 3066 روز

    به نام رب هستی

    اسما ابوتراب هستم

    وای استاد من عاااااشقتم چقدر دلم تنگ شده بود ک بنر سایت عکس شما باشه

    امروز تو ستاره قطبیم نوستم خدایا ازت میخوام اخبار و اتفاقات خوب بشنوم بعد رفتم تو سایت با پروفایل خودم و یه حسی بم گفت ک بیام تو پروفایل مهرداد وقتی اومدم دیدم بهبه توحید عملی 11 چه فایلیییییییی هنوز گوش نکرده اومدم کامنت بذارم براتون اخه مورد بعدی از خدا تو ستاره قطبیم نوشته بودم خدایا ازت میخوام امروز باهم تنها باشیم و حرف بزنیم

    و خدا دومین خواسته من رو هم همین الان تیک زد

    چند روز پیش شهر طوفانی شد و باد شدیدی میومد اینقدر شدید که نرده های ساختمان و شیشه های حیاط میلرزید.من نشسته بودم فقط غرق تماشای تکون خوردنشون میشدم و هی خدا باهام حرف میزد میگفت اسما این قدرت منه ها این تازه یه بخشیشه بعد تو خیال میکنی من توانایی انجام هدف های تو رو ندارم؟ تو در مقابل جهان هستی من از ناچیز هم ناچیز تری نه تنها تو بلکه کل سیاره زمین ، منظومه شمسی یا حتی کهکشان راه شیری . بعد یادم به اون فایل توحید عملی افتاد که گفتی بهم زنگ زدن و در مورد ترامپ حرف زدن و براشون مهم بوده ک تصمیم ترامپ چیه انگار ترامپه ک زندگی اونا رو مشخص میکنه بعد خدا گفت من قدرتی دارم ک ترامپ یا هر فرد دیگ ای که تو ذهن تو بزرگه رو در عرض چند ثانیه از این دنیا ببرم حالا کی قدرتمنده کی قادره؟ اینجاها دیگ گریم گرفته بود یاد داستان مهاجرت شما افتادم ک گفتید اون خانومه فارسی بلد بود و شما ویزا گرفتید یک روز قبل یا یک روز بعد رفتن ب سفارت جواب نمیداد…

    در این حین رفتم یه کلیپ در مورد جهان هستی دیدم که چقدر بزرگه و بیشتر به ضعف خودم پی بردم

    استاد من تو شرکت ک کار میکردم مدیری داشتیم ک ادم جدی بود و من تو ذهنم به اون فرد خیلیییی قدرت داده بودم ،خودم هم این موضوع رو میدونستم و برام سخت بود ک بتونم حرف بزنم ولی این اواخر دیگ تصمیم خودم رو گرفتم به خودم گفتم تو برو بگو ک میخوای استعفا بدی چون قلبم هر روز میگفت.واقعا برام سخت بود ولی انجامش دادم و گقتم با اینکه رفتار خوبی اولش باهام نشد ولی اون روز از اینکه تونستم پا رو ترسام بذارم و حرف خدارو بالا تر از ترس از اون فرد ببرم خیلییی احساس خوبی داشتم .

    عاشقتونم ممنونم از شما و استاد شایسته عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 107 رای: