توحید عملی | قسمت 11 - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 11
    632MB
    67 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 11
    64MB
    67 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1244 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مرضیه گفته:
    مدت عضویت: 1687 روز

    بنام خداوندی که رب العالمین است

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    من این فایل را چند ساعت قبل گوش کردم ولی الان ساعت 9.25دقیقه شب است دارم کامنت های بچه ها را در مورد همین فایل میخوندم که گفتم منم کامنت بگذارم

    خیلی فایل شگفت انگیزی بود مثل همه فایل های توحیدی عملی

    من همین دوشنبه 8.4.2024 گواهینامه ام را قبول شدم به فضل پروردگارم

    من المان زندگی میکنم و اینجا در رابطه با گواهی نامه خیلی سخت میگیرن یعنی خیلی ها را تا مرز افسرده‌ گی میرسانند

    من پارسال ماه 3 ثبت نام کردم تئوری آش را و در 28.6.2023 با نمره کامل قبول شدم

    من وقتی تصمیم گرفتم که گواهینامه ام را ثبت نام کنم رفتم در یکی از این کورس های گواهینامه آنجا من را قبول نکرد گفتن زبان بلد نیستی نمیشه برو زبان بخوان بعد بیا من آنجا احساسم را بد نکردم و گفتم حتما خیره که اینجا نشده و خداوند من را در جای بهتر هدایت میکند و از انجا رفتیم در یک کورس دیگر و انجا به راحتی قبول کرد و ثبت نام کردم همان لحظه و اپ همان سوالات را گرفتم و آمدم تمرکزی خواندم 1200 سوال بود و در حدی خواندم که همه را حفظ شدم

    و روز امتحان تئوری باید صبح وقت ساعت 8 د جای که امتحان میگرفتن حاضر میشدم بازم خداوند هدایت کرد زن صاحب خانه ما که زن المانی 78 ساله بود قبول کرد که دخترم را مهد کودک ببرد تا من بتوانم سری موقع برسم در امتحان

    بعد باور تان نمیشه مه 28.6.2023 امتحان داشتم و 1.7.2023ما از آن شهر کوچ کردیم آمدیم به یک شهری که 14 کیلومتر با شهر مان فاصله داشت داستان خانه را اگر بگم کلی باید بنویسم که همش هدایت پروردگار بود

    بعد از خداوند خواستم که معلم رانندگی ام یک انسان خوب باشد

    ماه نهم 2023 که دخترم در این شهر جدید در مهد کودک عادت کرد به کورس رانندگی پیام کردم که برایم وقت رانندگی بدهد بعد خداوندی یک زن خیلی مهربان و زیبا و توانا که 15 سال بود معلم رانندگی بود را هدایت کرد به سمتم و چقدر خوب بهم یاد داد رانندگی را و چقدر هر روز و هربار مه همرایش رانندگی میکردم قانون ها را تکرار می‌کرد

    و من وقت امتحان عملی هم از خداوندم خواستم که خدایا کمک کن همه چیز خوب پیش برود ولی در ذهنم شرک ورزیدم و تمرکز کرده بودم که مثلا من باید اولین بار کامیاب شوم و همه بهم بگن باهوش ی و چقدر بلدی ازین حرفا

    من از خدا خواسته بودم که معلم پروفر انسان مهربان و خوب باشد پروفر کسی است از اداره دولتی فقد در روز امتحان نظاره میکند رانندگی ات را و قبول میشی یا رد باید 45 دقیقه رانندگی کنی

    خلاصه معلم رانندگی ام در روز امتحان عملی قبل از اینکه پروفر بیاید بهم گفت خیلی پروفر انسان مهربان و خوب است

    بعد از خداوند خواسته بودم که تابلو ها را بیبینم و درست عمل کنم واقعا تابلو های که قبلا نمیدم را در روز امتحان دیدم در روز امتحان همه را درست عمل کردم و رسیدیم در چند دقیقه مانده در پایان امتحان. که ذهنم بهم گفت بیبین کامیاب شدی ازین حرفا و تخیلات بعدی باور کنید دو دقیقه نگذشته سری چهار راه رسیدیم چراغ قرمز بود گفت به چپ بیپیچ و انجا مغز قفل شد و ترس زیاد که الان چیکار کنم و انجا رد شدم و تا شب ذهنم نجوا می‌کرد که بیبین جای به آن آسانی را نتوانستی کل روز سعی میکردم که توجه ام را بردارم از روی این ذهن پر از نجوا شبش سری کار بودم ده شب از کار برگشتم و نوشتم و دلیل آوردم و احساسم را خوب کردم و گفتم حتما خیره و منطقی به خودم گفتم صادقانه جواب بیدی انجا را بلد بودی یا نه دیدم واقعا بلد نبودم و به ذهنم گفتم اشکال نداره دوباره امتحان میدیم و بعد کلی فایل دیدم و دوبار رانندگی رفتم و بعد 15 روز امتحان دادم این دفعه در اتوبان رد شدم و دفعه دوم خودم را ازیت نکردم و احساسم را خوب کردم گفتم چرا المان با وجود که سرعت آزاد است ولی کمترین آمار تصادف را در جهان دارد به دلیل همین سخت گیری است تا درست قانون را عمل نکردی و درست رانندگی را بلد نشدی اصلن قبول نمیشی باید کلی حواست را جمع کنی

    اغا دفعه سوم کلن نا امید فقد چسپیدم به خدا و گفتم خدایا تو من را کامیاب کن و ذهنم اینقدر نجوا می‌کرد که صبح قبل امتحان من حتی نمیتوانستم درست پارک کنم واقعا تلاش میکردم که خودم را از منجلاب نجواها بکشم بیرون و تسلیم شدم و سپردم به خدا

    واقعا خداوند من را کامیاب کرد و بهترین پروفر را هدایت کرد تا ازم امتحان بگیرد و جالب اینجاست

    که همه بهم زنگ زدن و تبریک گفتن کسانی که حتی من فکرش را نمیکردم و هیچ انتظاری ازش نداشتم من حسم این بود که من هیچ کار نکردم خداوند من را کامیاب کرد و این حرف استاد را لمس کردم که همیشه میگن که من کاری نکردم و خداوند به من می‌گوید و من به شما و همه هم از استاد تشکری می‌کنند و استاد حسش این است که من نکردم فقد شنیدم و گفتم

    و من به این نتیجه شب قبل امتحان رسیدم که باید تا زنده ام روی توحید عملی کار کنم و باور های توحیدی ایجاد کنم

    من دوسال است که خیلی خیلی فایل های توحیدی استاد را گوش کردم اینقدر تغییر این باور برایم سخت بود که خداوند انرژی است که کلی جهان از آن انرژی شکل گرفته است و الان در دوره ای 12 قدم هستم جلسه اول قدم چهارم را امشب گوش کردم

    و خدا را سپاسگذارم که من را هدایت کرد به این سایت بینظیر و بینهایت نعمت به من بخشید

    در پناه خداوند شاد و سالم و خوشبخت باشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      مريم گفته:
      مدت عضویت: 3411 روز

      با سلام و آرزوی موفقیت های بیشتر برای شما

      ببخشید فقط میخواستم بگم در متون اسلامی به ما گفته شده که ما نباید در ذات خداوند فکر کنیم چون عقل ما راه به جایی نمی برد و فقط دچار دهشت و سرگردانی می شویم بلکه باید در صفات خداوند تفکر کنیم و هدف ما از خلقت این است که مظهر صفات الهی بشویم که بهترین الگو برای ما انسانها برای رسیدن به این کمال انسانی ائمه اطهار علیه السلام هستند خداوند خالق انرژی هست و میتوان گفت خداوند انرژی هم هست خداوند خالق همه چیز هست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 2720 روز

    و خدایی که بشدت کافیست…‌‌‌‌…….

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان گلم

    خدایا هر خیری از تو به من برسه من محتاجم و هر آنچه‌ که دارم و بهم دادی همه از آن توست

    خدای من، تو بهترین هدایتگری و بهترین راهگشا هدایتم کن تا بتونم بنویسم تو قدرتمندی

    ی تجربه از خودم میگم ک غرور و تکبر باعث شد در مسیری ک روی خودن کار میکردم و حسابی بهم خوش می‌گذشت و لذت می‌بردم و دست تو دست ربم میرفتم جلو ،وقتی کار املاک رو شروع کردم از صفر و هیچ چیز بلد نبودم و یواش یواش با کمک خدا 4ماه فقط یاد گرفتم و آموزش دیدم اما درآمدی نداشتم اونجا بود ک از خدا کمک میخواستم ک بتونم به درآمد برسم و قرارداد فروش ببندم و خدا رو شکر تونستم بعد از 4 ماه من ی قرارداد فروش بنویسم و چقدر خوشحال بودم و ذوق داشتم و روی خودم و باورهای ثروت هم کار می‌کردم و طوری برام خداوند رقم زد ک در ماه با چند قرارداد فروش هر ماه مشاور اول میشدم و 5ماه پشت سرهم تکرار شد با درآمد بالایی ک داشتم بعد اون غرور و تکبر وجودم رو گرفت

    الان فکرش رو میکنم میبینم غرور و تکبر باعث میشه کلا از خدا فاصله بگیری وقتی فاصله میگیری یعنی سقوط به طرف پایین ک گریبانگیر من شد و بدجوری چک ولگد خوردم از جهان ک بهم اول بفهمونه ک اگر به هر جایی رسیدی به هر درآمدی رسیدی فقط خدا رو ببینم و سپاسگزار باشم و درسی بهم داده شد اولش درست نمیفهمیدم ک چرا ی دفعه قراردادهام داره کمتر میشه درآمدم اومد پایین و پایین تر همون جا تسلیم خودش شدم و از خدا خواستم بهم کمک کنه که من نمیدونم و بلد نیستم تو میدانی تو بلدی و هدایتم کن تا درک کنم ک چرا به اینجا رسیدم چرا اینقدر افت کردم و شروع کردم به فکر کردن ک چ باوری داشتم فقط بهم گفته شد ک تو خیلی غرور داشتی و دیدم بله این باگی ک داشتم و خودم متوجه نشدم و فایل توحید عملی 10 هم در موردش استاد عزیز گفت ک باید در مقابل خداوند متواضع باشیم و از اون موقع هر روز صبح ستاره قطبی رو انجام میدم مینویسم هر آنچه دارم همه از آن خودش هست و خدا رو شکر میکنم با همین باگی ک داشتم 2 روز بعد قرار داد نوشتم و هر قرارداد نوشته میشه میگم خدایا من نبودم تو بودی واسم انجام دادی تو جلسه گذاشتی و خدا رو شکر هرروز دارم بهتر از دیروز قوی‌تر دارم ادامه میدم و این ذکر رو همیشه میگم به خدا که کسی بمن محبت میکنه و عشق میده تو هستی و تو روزی دهنده و رزاق و وهابی

    خداجونم هرروز معجزه مثل بارون سرمون بباره

    شاد و سلامت و ثروتمند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  3. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 2163 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    خداوند هدایت کننده به سمت زیبایی ها و پاکی ها

    خدایا هرچه دارم لطف و عطای توست، بخشندگی و عنایت توست

    و رحمت بینهایت تو در لحظه به لحظه زندگی ام جاریست

    تو مالک و فرمانروای کل عالم هستی

    و همه امور به دستان قدرتمند توست

    سلام و درود فراوان به استاد توحیدی نازنین و مریم بانوی عزیز و با سلیقه و همه دوستان خوب و هم فرکانسی

    صبح خنک و زیباتون بخیر و شادی باشه

    استاد جان من عاشقتونم

    قبلا گفتم بازم میگم خیلی توانا هستین

    با شیوه خیلی نرم و ساده موضوعات رو بیان میکنین

    اونم به این خاطر هست، که اجازه میدید بهتون الهام بشه و با قلبتون سخن میگید

    شما خیلی راحت میتونید ذهن منطقی و نجواهاش رو خاموش کنید و اجازه بدین خدا شما رو هدایت کنه و بهتون الهام کنه

    استاد عزیزم ، بذر محبت‌تون اونقدر تو اعماق وجود ادم ریشه میکنه و گلای زیبا میده که حتی با کلمه و جمله و کامنت اصلا نمیشه بیانش کرد و ازتون تشکر و قدر دانی کرد

    خدایا شکرت

    راستی استاد تو ادامه سفرم الان دقیقا بین مرز گیلان و اردبیل ایستادم

    راستش جاده ای که اومدم منو یاد جاده دم اژدها تو سریال سفر نامه انداخت :)

    خیلی پیچ و خم داشت خیلی سرسبز و زیبا بود

    حس و حالش فوق‌العاده زبیا و بینظیر بود

    چند سال پیش بود این جاده رو اومده بودم ولی این دفعه زیبایش دو چندان شده بود

    دو چندان که چه عرض کنم ، بی نهایت بیشتر شده بود

    یه جورایی حضور خداوند و هدایت های زیباش رو این سری احساس میکردم

    چون اول سفر مثل شما گفتم خدایا منو در بهترین زمان، در بهترین مکان با بهترین انسانها قرار بده

    و واقعا به طرز معجزه اسایی، همین طور هم شده

    هم اتفاقات بسیار زیبا و عالی برام رقم خورده

    هم به مسیر های بسیار زبیا و قشنگ هدایت می‌شم

    و هم به ادمای خونگرم و خوش برخورد و صمیمی بر می‌خورم

    خودمم نمیتونم باورش کنم

    فقط میتونم خدا رو شکر کنم

    و ازش سپاسگزاری کنم

    خدایا شکرت منو لایق هدایت های زیبات میدونی

    شکرت منو لایق بهترین ها میدونی

    لحظه به لحظه حواست به من هست و حس و حال عالیو برام رقم میزنی

    دوستان خوب هم فرکانسی کنارم قرار دادی

    زیبایی ها و قشنگی ها شادی ها رو برام میخوای

    خدایا شکرت بابت این سکوت بابت این ارامش

    بابت این همه نعمت و زیبایی و فراوانی

    خدایا شکرت بابت سلامتی و حال خوبم

    بابت این همه امکانات عالی که در اختیارم گذاشتی

    استادجونم بازم میگم من عاشقتونم

    شما بی‌نظیر هستین

    استاد شایسته ازتون بینهایت سپاسگزارم

    واقعا خلاق و با سلیقه هستین

    از دوستان خوبم و کامنت های قشنگشون تشکر میکنم

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و سربلند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  4. -
    عاطفه شفامهر گفته:
    مدت عضویت: 1551 روز

    به نام خدایی که همه چیزم از آن اوست.

    حدود 5 ماه پیش وقتی کلا بیکار شدم، و توانایی تامین نیازهای اولیه زندگی ام رو نداشتم، بعد از چند سال خیلی اتفاقی یوتیوب رو باز کردم و نوشتم سپاسگزاری و فایل استاد عزیز اومد بالا، فایل استاد در زمینه سپاسگزاری رو گوش دادم و با تمام وجودم سپاسگزاری رو شروع کردم، به طرز شگفت انگیزی بعد از حدود 1 ماه یک روز تلفنم زنگ خورد، از طرف کسی که من حتی یکبار برای کار بهش چیزی نگفته بودم و ندیده بودمش، کاری با درآمدی چندین چند برابر قبل بهم پیشنهاد شد، خواستم اول شرایط رو براتون بگم، الان از صمیم قلبم خداوند متعال رو سپاسگزارم که همواره ما را هدایت می کنه، و شما استاد عزیز رو مثل الهام و آگاهی در مسیر حرکت ما قرار میده، که عاشقانه از شما سپاسگزارم، الان در شروع مسیر هستم چند ماه دیگه باز هم میام و تغییرات فوق العاده ی خودم رو که همه از جانب خداست براتون می نویسم، استاد عزیز از صمیم قلبم به خاطر فایل های فوق العاده و اثربخش شما سپاسگزارم. ممنونم که در کنار ما هستین.دوستان من، من دارم تلاشم رو میکنم که چیزی رو از بیرون نبینم، همه چیز از درون ماست.

    دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد

    به زیر آن درختی رو که گل های تر دارد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  5. -
    اسما نظریان گفته:
    مدت عضویت: 1180 روز

    به نام خدای حمایتگر ️

    استاد عزیزم سلام ! واقعا نمیدونم باید در برابر این اتفاقی که امروز افتاد چی بگم فقط میتونم بگم قطعا هدایت خدا بوده ! من امروز صبح که از خواب بیدار شدم فرمان به کاعناتم رو نوشتم و از خدا خواستم هر لحظه و هر دقیقه باهام صحبت کنه امروز و تو نامه ایی که برای خدا نوشتم ازش خواستم که اون جوری که شما که استادم که پیامبر ها خدا رو شناختن خودشو آشکار کنه برام! خودشو بهم نزدیک کنه

    حس میکردم نیاز داشتم به همنشینی با خدا انقد نوشتم نوشتم حدود6 صفحه شد و به خودم اومدم یهو و دیدم وای چقد با خدا صحبت کردم ! و بعد رهاش کردم و رفتن سراغ کارهام! دو دقیقه بعدش ابجیم زنگ زد گفت اسما خبر داری استاد فایل جدید گذاشته ؟ همین الان تا بروزرسانی کردم صفحمو دیدم عع تازه تازه و هنوز 0 نظره و این که 1 ساعتهههههه این یعنی گنج یعنی اتفاقات خوب یعنی نمیدونم چی بگم حتی استاد حس کردم قراره بازم خدا بترکونه برام ! انقد شکه بودم که گفتم خدایا چه زود بهم جواب دادی ! خیلی حال کردم … گذشت تا اومدم گوش دادم اونجایی که گفتید من عیچی نیستم و تو هدایتم میکنی و … استاد دقیقا بخدا نمیدونم چجوری بکم دقیقا این همون متنی بود ک من برای خدا صبح نوشتم (خدایا من بدون تو هیچی نیستم هدایتم کن من بدون تو هیچی نمیتونم باشم تو بهم هویت بده تو هوامو داشته باش تو میدونی چی به صلاحمه تو همه چی میدونی ) استاد اونجایی که گفتید وقتی فکر میکنین خودتون همه چیز درست کردید همه چیز تا الان دست خودتون بوده و… خیلی جالبه این موضوع به محض اینکه این فکر رو میکنی یه تضادی پیش میاد و خدا بهت میگه مغرور نباش !

    استاد اتفاق جالبی که برای من افتاد تو روابط چون پاشنه اشیل منه این بود که من دقیقا اینجوری بودم استاد اوایل رابطع دقیقا محتاط خیلی دقت میکردم خیلی خدا رو بلد کرده بودم تو ذهنم و قدرت داده بودم بهش و انفاقات عالی یکی پیشت یکی میوفتاد برام !

    حدود 1 سال 2 ماه بود که گذشت و من چون با این باور میرفتم جلو کم کم حس کردم همه چیو خودم به دست آوردم و خدایی نبوده دقتی نبود ک خدا هست و … همش فکر میکردم خودم و خودم و خودم اتفاق خیلی جالبی که افتاد به محض این باور به محض این حس یعنی دقیقا همون لحظه شاید 2 روز بعدش سیلی خدا عین صاعقه اومده برام ( خودم خندم میگیره )اون رابطه خیلی طبیعی و در کمال ناباوری همه چی تموم شد با دعوا و فلان نه چون ریشه ایی از کار کردن روی خودم بود ولی باز یع چیزی میلنگید اون رابطه خیلی قشنگ و مجلسی بهم خورد ! و من بعد ها متوجه شدم که اره مشکل من این بوده اولاش فکر میکردم خداعه و همه چیو از خدا میخاستم ولی رفته رفته فک کردم همه چی منم و من و نتیجه شد این ! خیلی جالب بود برام

    وقتی این اتفاق میوفته تضادی پیش میاد که بهت بگه مغرور نباش همه چی خداعه اگر خدا پیشت نبود اگ خدا رو نداشتی حتی زنده هم نبودی بعد جالب تر این که همون لحظه برای من این سیلی هه میاد یعنی صبر نمیکنه چندین وقت و روز نه همون لحظه یه جوری سیلی از جنس صاعقه میاد برام که قشنگ متوجه میشم اوضاع از چه قراره !

    وقتی اون‌اتفاق افتاد باز هم برگشتم به خدا گفتم میدونم‌مشکل از من بوده حتی اشتباه کردم ! و همه چی تو بودی و از همون روز بعدش باز شروع کردم به کار کردن روی خودم و باور هام بخدا استاد باورتون نمیشه از همون روز خب ؟ جوری خدا رو‌ حس میکردم که اصن قبلش انگار ندیده بودم من میرفتم بیرون دریا کوه طبیعت همش خدا همش خدا همش باهام حرف میزد میگفتم میخندیدم و … باز امروز ازش خواستم رابطه مو باهاش خیلی عمیق تر کنه! وقتی به این درک میرسیم که همه چیز خداست رابطه پایدار و موندگار ما با خداعه نه بنده هاش اون موقست که همه چیز یه رنگ و بوی دیگه میگیره وقتی سرمایه گذاری میکنی رو رابطع خدا نه رابطه های انسانی خدا کل جهان رو زیر پات میزاره واقعا من اینو تازه فهمیدم !

    اونجایی که گفتید وقتی دستم و‌تو دست خدا میزارم و کاری میکنم خدا برام رقم بزنه یه اتفاق خیلی قشنگ برای من حدود 1 ماه پیش افتاد استاد من دوره مربی گری بودم و مدرسه هم بودم برای مربی بودن و کلاس دانشگاهم شروع شده همه یهو با هم وقتی این اتفاق افتاد من حدود 1 ساعت ذهنم کلا داشت ارور میداد چون فکر میکردم خودم میتونم حلش کنم! انقد فکر و فکر و فکر که آخرش گفتم اسمایی بیخیال ولش کن هر چی تو رها تر باشی و سعی کنی در لحظه باشی راهکار ها برات میان پس صبر کن و همه چیزو به خدا بسپار ! استاد باورتون نمیشه ! جوری این سه تا برنامه من درست شد و سر تایم های عالی من میرسیدم که اگر به خودم بود درست کردنش صد سال نمیتونستم درسش کنم دقیقا از وقتی ک رها کردم و گفتم خدایا از من راهکاری ساخته نیست تو برام درسش کن یهو اتفاقات عالی پشت سر هم از همون لحظه افتاد برام که انگشت به دهن موندم واقعا!

    استاد واقعا نمیدونم چی بگم در رابطع با این فایل

    اصلا انگار خداعه که جلوی من نشسته بود ! انگار خدا بود که داشت میگفت متواضع باش در برابر من من دنیا رو به پات میریزم الان متوجه شدم من چقد به این فایل امروز نیاز داشتم !

    میدونین چیه استاد وقتی میفهمم خدا انقد هوای ما رو داره دوست دارم همه زندگی مو رها کنم و با خدا عشق برم تو طبیعت و فقط خدا رو شکر کنم دوست دارم رها باشم از هر چیزی و فارغ از همه آدما و همه چیز فق خدا رو شکر کنم با خدا حرف بزنم وقتی میبینم انقد هوامو داره دوست دارم از شادی زیاد بترکم منفجر شم

    امروز باز هم بهم ثابت شد که خدا همه چیزه

    همه چیززززززز خداعه همه چیز حتی همون کوچیک ترین کار هم به لطف خدا داره برام اتفاق میوفته ! الان دارم میفهمم که خدا چیه کیه اصن چی میخام از خدا و خدا چه نقشی داره

    خدایاشکر میکنم که خدا امروز از زبون شما باهام حرف زد

    حس میکنم دری داره از خدا تو قلبم باز میشه که 20 سال بود نه دیده بودم و نه شنیده بودم

    خدایا برای تمامی وقتایی ک هوامو داشتی و توجه نکردم شکر

    خدایا برای تموم وقتایی ک حواست بهم بود و من فک کردم همه چیز منم ببخشید و شکر میکنم ک حواست بهت بود

    خدایا بابت این لطفی که به تک تک ماها داری شکر میکنم از ته دل

    سپاسگذارم از استاد مهربان و قشنگ و ارزشمند خودم

    هر کجا هستید امیدوارم مسیرتون پر از هدایت های خدا باشه

    عاشقتونم و چقد خوشحالم که تو دوره ایی به دنیا اومدم که شما و این آگاهی های ارزشمند هست اینم لطف خداست خدیااشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  6. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1372 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام عرض میکنم به استاد گلم و خانوم شایسته

    و سلام خدمت دوستان عزیزم

    .

    من از صبح ی بغض شادیی تو گلوم بود دقیقا 5دقیقه قبل از دیدن این فایل داشتم به خدا میگفتم :

    (خدایا من ی خلوت و ی گریه حسابی میخام )

    چون واقعن اینقدر حالم خوبه که دلم میخاد بااشک هیجانم رو تخلیه کنم

    با دیدن اسم فایل یهو انگا خالی شدم و شروع کردم به گریه

    وای چقدر ک قشنگ بود

    استاد من ی عالمههههههه ازین مثالها دارم

    منم مثل شمام که دقیقا همون لحظه پس کله ایه رو میخورم و بعدش میگم خدایا دمت گرم فهمیدم

    .

    یک ماه پیش یکی از فامیلا گوشیشو داد بمن گفت میتونی اینستامو نصب کنی

    گفتم آره بابا من بلدم بده

    1ساعت زور زدم تلاش کردم‌ایمیل زدم هرکاریییییییییی کردم نشد که نشد

    فقط به این دلیل که ب حسی بهم گفت از خدا بخاه کمکت کنه بهش گفتم بابا اینستا زدن ک کاری نداره خودم میزنم

    و اونشب من نتونستم اینستا رو نصب کنم و قشنگ فهمیدم از کجا خوردم

    اون قبلنا ک خیلی نمیدونستم متواضع بودن رو

    گاهی میشد مشتری میومد و من به توانایی هام ک مغرور میشدم مشتری همش از کارم ایراد میگرفت

    ولی بارها بیشتر شد ک من با نام و یاد خدا شروع کردم و در طول انجام کارمم باخدا حرف میزدم و درعرض20 دقیقه کارم رو انجام میدادم و مشتری هم راضیی بود از کارم

    من تو کارم خیلی این قضیه رو درک کردم

    و هرروز دارم سعی میکنم بهتر کنم خودم رو

    واییی خدای مهربان من سپاسگزارم ازت برای این فایل عالییییی

    .

    درمورد رانندگی من عاشق رانندگی هستم ولی بشدت میترسم

    بارها شده نشسته بودم تو ماشین وقتی یکی رد میشه فک میکنم الان میخوره به ماشین بااینکه من راننده نیستم و تابحال رانندگی نکردم

    ولی صدرصد به ترسم غلبه میکنم فقط منتظر زمان و مکان درستشم

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    خدایا کمکم کن که متواضع تر باشم و الکی فاز برندارم

    چون بارها دیدم وقتی رو خودم و دیگران حساب میکنم چقد محکم با کله میرم تو دیوار

    وقتی هم که به خدای توانا حساب میکنم یهو میبینم اع؟ چطور شد؟ بعد میفهمم خدای قدرتمندم خدای مهربانم برای فرشتش سنگ تموم گذاشته

    عاشقتم خدای مهربانم

    عاشقتم بهترین استاد

    عاشقتونم من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  7. -
    حسین یزدانی گفته:
    مدت عضویت: 2646 روز

    به نام خدا.

    سلام به استاد عزیزم. استاد شاید روزی ده بار وارد صفحه اصلی سایت میشدم تا ببینم آیا فایل جدیدی اومده روی سایت یا نه.

    استاد وقتی شما در مورد یه موضوعی توضیح میدین با خودم میگفتم باب دمت گرم از کجا میفهمی این موضوع رو، و یه جورایی اعتبارش رو به شما میدادم. ولی امروز با دیدن این فایل به این درک رسیدم که اون افتادگی و بی ادعایی شما در مقابل خداونده که این آگاهی ها رو دریافت می‌کنید و خودم هم بارها این احساس رو داشتم که وقتی تسلیم میشم آگاهی ها میاد و قشنگ صدای خداوند رو احساس میکنم توی قلبم و خیلی احساس زیبایی هست.

    استاد اسم رانندگی رو بردید، من خیلی سال هست که تو رانندگی این تفکر رو دارم و همش میگم این من نیستم که دارم رانندگی میکنم ، خدایا حواست به من باشه. و خدا رو شکر به لطف الله خیلی جاها خطر رو از بیخ گوشم گذرونده و قشنگ حس کردم که اون لحظه من نبودم که کار شاخی انجام دادم و خداوند بود که حامی من بود.

    و به لطف الله رانندگی سالمی داشتم. یا مثلا تو تربیت فرزندانم. دیدگاه اطرافیانم اینه که تربیت پسرها سخته و از یه جایی به بعد مایه ی دردسر میشن. ولی همونا میگن تو چه جور پسرهایی داری که این قدر خوبن، این قدر با هم رفیق هستین.

    و من جوابی که در درون خودم به خودم میدم، همیشه اینه که از لطف خداست. و غیر از این هم نیست. و هر روز صبح جزء سپاسگذاری هام هست وجودشون و رابطه ی عالی که با هم داریم.

    استاد حرف شما درسته. من هدف امسالم رو گذاشتم تغییر شخصیتم. که تغییر شخصیت من در تمام جوانب زندگیم تاثیر مثبت خواهد گذاشت، تو روابطم، تو کسب و کارم و حتی تو معنوییتم. و دارم احساسش میکنم اون اتفاقاتی که داره برام رقم میخوره. مثلا تو کسب و کارم همین اول سالی اتفاقات خوبی افتاده که تا حالا به این سادگی نبوده، حتی به این بزرگی هم نبوده. چندتا قرارداد عالی نوشتم

    به راحتی و لذت، البته با کار کردن رو دوره ی کشف قوانین زندگی جلسه 1و2و3.

    و احساس میکنم که این بار دارم بهتر از همیشه عمل میکنم. آگاهی های نابی رو دریافت میکنم.

    ذهنم و قلبم هم مسیرتر شدن. و نشانه های خوبی هم دارم دریافت میکنم.

    و امروز با شنیدن صحبت‌های شما این چراغ تو ذهنم روشن شد. گفتم آره، همین طوره. من حالا که دارم نتیجه میگیرم و اول راهم خیلی خدا خدا میکنم. خیلی میگم خدایا خودت کمک کن. تو هدایتم کن. تو دلها رو نرم کن که قدارداد ها بسته بشن. و مطمئنم که وقتی کار کردن روی باورها رو ادامه بدم این ورودی ها این قراردادها میشه جزء بدیهیات زندگیم،

    و شما امروز بهم یاد دادین که حتی اون موقع هم هدایت بخوام.

    اون موقع هم خدا خدا کنم و ازش بخوام که باز هم آسونتر و لذت بخش تر و بزرگتر از قبل باشه اتفاقات خوب زندگیم. و این هدایت خواستن انتهایی نداره..

    استاد عزیزم ازت سپاسگذارم که دست خداوند هستی تو زندگی من.

    خدا نگهدارتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  8. -
    فاطمه صیادی گفته:
    مدت عضویت: 3966 روز

    و منی که عاشق فایلهای توحیدی شما هستم

    والبته که فکر کنم هممون هستیم

    از روزی که اومده این فایل بارها و بارها گوش کردم و امروز خیلی خسته و شاکی بودم از وضعیت زندگیم و کارم. و عاجزانه از خدا خواستم کمکم کنه و واقعا جملات شما تو این فایل حکم اب سردی رو اتیش وجودم بود

    استاد اون قسمت عاجز شدن و من کاملا درک کردم اون مسیر سخت و من درک کردم مخاطب شما اونجا ابراهیم تنها نبود منم بودم و باید میشنیدم باید از خدا جواب میگرفتم که چرا حس میکنم گیر کردم چرا راه حلی نیست

    با اینکه تمام تلاشامو کردم ولی همیشه به چیزی کم بوده یه احساس تنهایی یه احساس بی کسی تو برهه هایی رو تو زندگی هممون حس کردیم انگار تنهای تنها میشی و هیچ راهی نداری و اونجاست که میفهمی تکیه گاه کیه رفیق کیه همدم کیه پشتیبان کیه پدر و مادر کیه خانواده کیه

    اونجاست که میفهمی هیچ کس نیست جز الله

    اونجاست که دقیقا میفهمی هیچ کس زورش نمیرسه به زندگی خودش چه برسه به زندگی تو

    اونجاست که میفهمی یک عمر مسیرت باطل بوده

    والبته اونجا میشه نقطه ترن اور تو میشه نقطه عطف زندگیت

    استادم میخواستم از هدایت بگم ولی اخرین هدایتو همون لحظه ای دریافت کردم که بعد از گوش دادن و فکر کردن به این فایل که قران و باز کردم و سوره بسیار زیبای ضحی اومد

    سوره ای که جواب شکایت من بود سوره ای که کلمه به کلمه اش درس داره و اصلا یه هماهنگی عجیبی پیش امد دلم نیمد به شما نگم

    والضحی قسم به پرتو نور

    ولیل اذا سجی قسم به شب وقتی ارام گرفته

    ما ودعک ربک و ما قلی که خداوند نه تو را رها کرده نه از تو بیزار نگشته است(این دقیقا حسی بود که من امروز داشتم حس میکردم خدا ولم کرده و یا چه کاری کردم که نمیشه لیاقتمو چرا نساختم شاید لایق اون اهداف سطح بالام نیستم و یا درست عبادت نکردم و… ولی اینجا خودش بهم گفت که منو رها نکرده دلخور هم نیست از من )

    و للاخره خیر لک من اولی و اینده تو خیلی بهتر از شرایط الان تو هست (بچه ها اینجا خدا خودش قول داده اینده ما بهتر از شرایط الانمون هست اخه چی از این وعده خدا خوشحال کننده تر)

    و لسوف یعطیک ربک فترضی به زودی انچنان به تو عطا خواهیم کرد که راضی خواهی شد( این ایه خودش تضمین پرودگاره بچه ها

    خودش گفته مدرک اوردم

    راضیمون میکنه بچه هاانقدر میبخشه که راضی بشیم)

    این جا میاد خدا به قول اقای بازرگان نوازش سرزنش وار به پیامبر میگه اینجا یاداوری نعمت های گذشته به پیامبره و به هممون

    الم یجدک یتیما فاوی ایا یتیم نبودی و پناهت داد-(بچه ها ما هممون یتیمیم به خدا هممون فهمیدم گاهی هیچ کس نیست گاهی هیچ کس کاری از دستش بر نمیاد برامون گاهی در اوج با کسی بی کس هستیم

    و وجدک ضالا فهدی ایا گمراه نبودی وهدایتت کرد اینجا رو خیلی کیف کردم من خودمو بگم خیلی گمراه بودم اصلا به قولی تو باقالیا بودم شاید خیلی هاتون مثل من بوده باشید که راه خلافی نرفتید یا کلا مسیرتون همیشه مثبت بوده ولی واقعا تا قبل از استاد ایا گمراه نبودیم قران به پیامبر میگه تو چه میدونستی کتاب چیه ایمان چیه به خدا قسم منم اصلا چمیدونستم ایمان چیه شرک چیه اصلا خدا چیه

    ووجدک عائلا فاغنی ایا نیازمند نبودی و بی نیاز ت کرد من واقعا قبل از انتخاب این مسیر و استاد خیلی نیازمند بودم خیلی بی پول بودم و واقعا خدا بهم مرحمت داشت و منو نجات داد از اون وضعیت و الان بی نیازم کرده از خیلی چیزا و تو مرحله گذار هستم به سطح درامدی خیلی بهتر

    اینجا دیگه میاد رفتارهای درست و میگه مختصر

    که اخری از نظر من از همش مهمتره

    فاما الیتیم فلا تقهر پس یتیم رو کرامت کن

    پس درک کنیم بقیه ادمها رو که تنهان بی کس هستن اینجا بیشتر یادم به استاد افتاد که به هممون کمک کرده

    و اما السائل فلا تنهر درخواست کننده را نرنجان و تا جایی که از عهده مون برمیاد اگر کسی درخواستی داشت که میتونستیم و شرایش و داشتیم انجام بدیم

    و اما بنعمته ربک فحدث و نعمت های پروردگارت و باز گو کن و این ایه

    این ایه بیشتر منو مجاب کرد که بیام بگم از نعمات پروردگارم بیام بگم از هدایت خداوند از اون همه مراحل سختی که داشتم و خدا منو نجات داد حالا که میخوام برم مرحله بالاتر چرا بهش تکیه نمیکنم چون خودم میخوام برسم خودم میخوام برم جلو چون فکر میکنم منطقی باید عمل کنم همون که میگید استاد وقتی یه کاری رو یاد میگیرید اون غروره میاد که خودم میتونم چون حس میکنیم بزرگ شدیم عاقل شدیم و… نه ما بدون خدا قدم از قدم نمیتونم برداریم

    خیلی ها طلوع افتاب امروزو ندیدن ولی من و شما دیدیم خداوند چطور هر لحظه بهمون این لطف رو داره وقتی در این حد نیازمند به خدا هستیم غرور کیلو چند

    الله اکبر

    چقدر همزمانی جالبی

    تک تک جملات شما و این سوره

    و باران رحمت الهی کاملا غیر منتظره همین باران و من آرزوشو داشتم انقدر دلم تنگ شده بود و بارها باریده بود که یادم رفته بود و این بار چقدر پر شدت تر از قبل داره میزنه و نوید رحمت پروردگار و میده که اون پروردگار میبخشه بی حساب میبخشه اگر فقط اونو ولی و وکیل و رفیق و تکیه گاه خودت بدونی شاید تو یادت بره اون یادش نمیره

    نکته جالب این سوره دقیقا زمانس نازل شده که یه مدتی به پیامبر وحی نشد و پیامبر خیلی ناراحت بوده و مدتها منتظر خدا بوده وقتی دیدم استاد هم مدتها بهش گفته نشده که بیاد صحبت کنه و حالا اومده حرف از توحید میزنه حرف از هیچ بودن در پیشگاه پروردگار میزنه و منی که دلخور بودم جرا خدا هدایتم نمیکنه جرا هیچی بهم نمیگه و الان انقدر زیبا ساعتها باهام حرف زد قشنگ درک میکنم که مخاطب قران تک تک ماهاییم مخاطب من و شماییم

    استاد هدفش رسوندن پیغامی که خداوند به خودشون دادن و نتیجه گرفتن و الان برای عمل به دستور همین خدا دارن ما رو راهنمابی میکنن به همون صراط مستقیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  9. -
    فرنگیس محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2740 روز

    أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ [1]

    من کارهای خود را باو واگذار مینمایم همانا خداوند بحال بندگان بینا و آگاه است

    سلام و خدا را شکر بابت چنین استادی و چنین آگاهی که دوباره اشتیاق نوشتن رابه دستان ما بخشید

    استاد این فایل از اون دسته فایل هاست که هر قدر گوش میدی مشتاق تر میشوی به گوش دادن دوباره

    امروز تو باغچه بزرگ خونمون که در اثر بارندگی های پیاپی و لطف الهی تبدیل به جنگلی شده برای خودش زیر درختان آلوچه و گیلاس و انجیر نشستم و نکات فوق‌العاده این فایل توحیدی رو نوشتم

    صبح خونه یکی از بافنده هام بودم و یکی از نخ ها که برا پود دهی فرش هست رنگش تموم شده و من با اطلاعات قبلی که داشتم که ایرادی نداره، این که نخ اصلی نیست و تو بافت فرش دیدیه نمیشه یه رنگ دیگه جایگزین کردم و گفتم با همون ادامه بده ،

    امروز در حین نوشتن نکات این جلسه یه حسی بهم گفت که یه زنگ بزن بپرس کارت درسته ؟

    گفتم آره بابا، برا فرش دیگه ای هم اینطوری شد گفتن زیاد سخت نگیرید …

    خلاصه پیام دادم و بعد صاحب فرش تماس گرفتن که نه به هیچ وجه این کار رو نکنید ،پشت فرش دورنگ میشه ،اگه اخراش بود ایرادی نداشت رنگ پود فرق کنه نه که از نصف فرش پود فرق کنه ….

    خدایا متشکرم سپاسگزارم که اینو تو ذهن من انداختی ،اصلا نمیتونم تصور کنم اگه با همین فرمون پیش میرفتم بعد باید چه ضرر بزرگی رو متحمل میشدم ،اونم منی که اول راهم و یه ساله کارم رو شروع کردم ،این داغ ترین و جدید ترین هدایتی بود که روی پیش فرض هام و دنسته های قبلی م حساب نکردم و جلوی یه ضرر بزرگ مالی از من گرفته شد …خدایا شکرت

    استاد عزیزم ممنونم ،سپاسگذارم که به ندای قلبتون گوش میدید و میزارید در بهترین زمان بهترین هدایتها به قلبتون و زبانتون الهام شه ،شما فقط از توحید بگید ،هر چند که کل محصولات از 12 قدم تا لیاقت،دستبابی به رویاها و.. در مورد توحید هست اما این دسته فایل‌ها که تمرکز روی توحید است چیز دیگه هستند

    من دقیقاً متوجه هستم که چرا وقتی که تازه عضو سایت شده بودم خیلی زود پیشرفت می‌کردم خیلی زود نتایج میومد، اما بعد به مرور نتایج کمرنگتر شد یا دیر تر به خاسته هام می‌رسیدم

    چون کم کم ذهنم راه حل های خودش رو داد و در کنار فایلها و الهامات با راه حل های خودم هم پیش میرفتم و نتیجه ای که شد،یه چیز در هم که، گاهی زود نتایج میاد ،واسه یه سری نتیجه ها هم خوب میرم دورامو می‌زنم بعد که به در بسته خوردم ،و در به دری میکشم و خوب که راه های خودم تموم شد و ذهنم از تز دادن ، باز ایستاد بعد به ندای درونم گوش میدم و در ها باز میشه

    سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  10. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1372 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم و همه دوستان

    اسفند ماه 401 که رفتم برای کلاس شنیون میکاپ ثبت نام کنم 5میلیون بیشتر نداشتم

    هزینه کلاسهام 6تومن میشد

    1 تومن از ابجیم قرض گرفتم و رفتم ثبت نام کردم

    اردیبهشت ماه که برای دستیاری میرفتم حتی اسم کاتالوگ رنگ رو تودفترم نوشتم که یادم بمونه از بس هیچی نمیدونستم

    احساس میکردم بین اون ادمها من هیچی نیستم

    احساس ضعف احساس پوچی و بی ارزشی خیلییی زیادی داشتم از طرفی هم از همشون پرانرژی تر و پرذوق تر من بودم

    اونموقع همه پولهایی که داشتم 800هزار بود اونم از پسته پاک کردن جمع کرده بودم تو 2 ماه اینقدر شده بود

    خخخ توهمون ماه اول اون800 هزار تموم شد

    ظهرا سالن رو میبستن و من هیچ جایی نداشتم که برم (خونمون تو روستا بود و من هزینه رفت و برگشت نداشتم روزی 20تومن میشد و اگه ظهر ها میومدم باید روزی 40تومن میدادم که ترجیحم بود نیام خونه)

    ظهرای بهار من ی کلاه رو سرم بود با یک مشمبایی ک توش بطری و ظرف غذاش بود و فقط قدم میزدم

    حدود 3ساعت اینا رو تو کوچه خیابون میگذروندم

    هدایت شدم به پارک بانوان اونجا دیگ خیلی راحت تر بودم خداروشکر

    هدایت شدم به یک فروشگاه که به یک کارگر نیاز داشت در خرداد ماه شروع به کار کردم

    ماهانه 1400بهم میدادن

    ولی من چه ذوقی داشتم که خدایا شکرت مسیر رو برام باز کردی

    اخرای مرداد ماه بود از فروشگاه اومدم بیرون

    از سالنی ک مفت میرفتم و هیچی نصیبم نمیشد اومدم بیرون

    کلاسهای شنیونم شروع شد

    هیچجایی نبود ک منو برای دستیاری قبول کنن

    ازونور من هنوز ذوق و شوق داشتم که میشود

    بابام بهم 500 تومن داد سرجمع حدود 1500داشتم برای رفتن به کلاسهام

    اینقدر سطلم سوراخ بود نمیتونستم پول جمع کنم

    حالا مدل نداشتم از خداپرسیدم چیکار کنم؟

    گفت برو تو پارک به دخترا بگو ک مدل میخایی و درخاست کن

    رفتم و اینکارو کردم

    یچیزی مثل تمرین آگهی تبلیغاتی

    اولین نفری ک بهش گفتم دقیقا یادمه

    بهش گفتم”سلام خانوم حالتون خوبه ؟ من مدرس شنیون هستم و مدل میخام برا شنیونهام میتونید مدل من بشید؟ “اونم گفت نه و من رد شدم

    یکم‌اینورتر اومدم/: ای وای بر من

    من دانشجوعه شنیونم نه مدرس ((((: خدا تو دهنم انداخته بود دیگ انشالله میشم

    خلاصه ی 5_6تایی مدل پیدا کردم

    با چندتاشونم دوست شدم و هنوزم دوستیم

    گذشت تا مهر حالا کلاسهام تموم شده بود و من جایی هم نداشتم برم هرجایی هم رفته بودم گفته بودن خبر میدیم ولی دیگ خبری ازشون نمیشد

    دقیقا اونشب به خدا گفتم :

    فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِـمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ

    و سپس [در اثر خستگی و گرما] به سمت سایه [درختی که قبلا استراحت می‌کرد] برگشت و [در حالت در به دری و بی‌پناهی] گفت: پروردگارا، من به هر خیری که بر من فرو فرستی سخت نیازمندم.

    .

    بخدا قسم همون دقیقه یادم اومد ی شماره از ی سالنی گرفته بودم رفتم دیدم حذف کردم گشتم‌دیدم تو سطل زباله گوشیم بود

    زنگ‌زدم بهش

    بخدا دقیقا همینو گفت من 5شنبه بهش زنگ زدم

    گفت :اتفاقا من شاگردم همین دو سه روز پیش رفته و برای شیفت صبح شاگرد میخام

    خدای من من بودم و اشک من بودم قربون صدقه خدا میرفتم

    گفت از شنبه شروع به کار کن

    یعنی چی؟ بابا طرف حتی منو ندیده

    خلاصه که ما از شنبه رفتیم

    اولین مشتریم رو اصلاح کردم خانومه 10تومن انعام بهم داد

    جهان داشت پاداش میداد

    خدایییییییی مننننننننن شکرتتتتتتتت

    من 21مهرماه شروع به کار کردم و اوایل دی ماه بود که …..((((:

    خلاصه رفتیم و از هر اصلاح 15 تومن بمن میداد و منو میگی روزی که 5تا اصلاح داشتم انگار رو آسمون بود

    اون موقع هردوفته پولمو میگرفتم

    بیشتر پولی ک دراوردم تودو هفته 780 بود که 10درصدش رو صدقه میدادم

    یکروز صبح آذر ماه ساعت 8ونیم سر سفره بودم

    داداشم مدرسه نرفته بود

    گوشیم رو نگاه کردم دیدم اعع مدیر داداشم زنگ‌زده بهش زنگ زدم جواب نداد

    خودشون تماس گرفتن

    احوال پرسی کردم و گفتم داداشم یکم حالش خوب نبود برای همین نیومد مدرسه

    گفت خانوم شریفی من از بانک تماس گرفتم

    گفتم اعع عذرخاهی میکنم و خلاصه

    گفت شما چقدر تو حسابتون پول دارید؟

    گفتم فک میکنم 100تومن باشه (اونم‌برا بابام بود)

    گفت چرا حسابتون خالیه؟

    گفتم برااینکه شما پر کنیدش

    خندید گفت دوست داری از بانک ما چقدر یرنده بشی؟

    گفتم 100میلیون باشه خوبه

    گفت تبریک میگم شما برنده جایزه مهربانی 100میلیونی ما شدید

    منو میگی؟؟؟؟ ؟؟

    دیوانه شدم

    باورم نمیشد

    دقیقا همه روزهایی که باامید و توکل به خدا رفتم‌جلو یادم اومد و همون جا بهش گفتم ممنونم

    ایمانم اگه 1 بود همون روز شد 99

    من تو تمام این مدت که تو سالن بودم داشتم رو خودم کارمیکردم پولهام رو جمع کردا بودم که دوره احساس لیاقت رو بخرم 2ماه جمع کرده بودم شده بود 2 تومن از ابجیم قرض گرفته بودم یچیزی درونم همش میگفت قرضتو بده قرضتو بده

    من میگفتم خدایا قرضمو میدم ولی این پول دوره‌ست

    ولی نذاشت و من قرض ابجیم رو دادم تمام فکر و خیالم باز شد و الان 100میلیون اومده بود حسابم

    من الان خیلی راحت دوره روانشناسی ثروت 1 دوره احساس لیاقت دوره عزت نفس رو خریدم

    همون روزها یهو از ی سالن خیلی خوب بامن تماس گرفتن و گفتن ما شاگرد میخاییم و درامدش هم بیشتر بود

    خلاصه در یک ماهی ک بودم کلیییی اتفاقات خوب میوفتاد

    حقیقتا هنوز نمیدونستم چرااین اتفاقات میوفته

    .

    همه اینا فقط ذره ای از اتفاقاتی بود که تو این یکسالی که رفتم برام افتاد

    راستی درمورد عزت نفس بگم

    من دختری ک بشدت احساس پوچی و بی ارزشی میکردم با ی عالم خانومای بینظیر باهم رفتیم کوه و کلییی خوشگذشت

    الان از اون احساس بی ارزشی بقدری کم شده ک میتونم بگم واقعن دیده نمیشه

    .

    همه این اتفاقات رو نوشتم که بگم تابه امروز خدا بوده که همه چیزو پیش برده

    تنها دلیلش این بود ک من کار خودم رو انجام میدادم و فوضولی کار خدارو نمیکردم

    الان که دفترم رو باز میکنم تا ببینم مسیرم رو و به خاطر میارم

    میبینم و من تمام تمرکزم رو زیبایی ها بود رو ثروتها و رو فراوانی ها و داشتم کارخودم‌رو انجام میدادم

    خدا کارشو عالیی انجام داد

    درواقع 1 درصد کار رو من انجام‌میدادم اونم بودن دراحساس خوب و دیدن اگاهانه زیبایی ها بود

    و 99درصد کارارو خدا انجام داد

    .

    اونموقعی که دوره احساس لیاقت رو سایت اومد من از خدا خاستم‌خودش پولش رو جور کنه و خودمم داشتم جمع میکردم نگو خدا برام برنامه داشته

    .

    بخدا تمام این مسیر رو کسی خدا کمکم نکرده

    امکان نداره من بتونم از اون مساعل بگذرم

    همه اون روزها خدابود که داشت کارامو میکرد

    بخدا ازین به بعد هم کسی جز خودش نیست

    خدایا کمکم کن تسلیم تو باشم

    که سخت به تو نیازمندم

    خدایا کمکم کن نفسم رو کنترل کنم و بتونم همه جوره تسلیم تو باشم

    خدایا خودم رو به تو میسپارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      سهراب روان پاک نودژ گفته:
      مدت عضویت: 1343 روز

      سلام دوست عزیزم فرشته خانم

      چقدرازخوندن کامنت احساسی شما لذت بردم چقدرتحسین تون میکنم

      خداراشکربابت این همه اتفاقات عالی وبی نظیر

      چقدرخوشحال شدم می‌دونم برنده شدن چقدرلذت بخشه چون پسرمن توی پیاده روی خانواده درسال 89 درشهربندرعباس برنده یک دستگاه ماشین پرایدشده بودکه من ازخوشحالی داشتم پروازمیکردم

      باورکن اون روزشادترین انسان روی زمین بودم

      دقیقاحس وحال شمارو درک میکنم

      بهتون صمیمانه تبریک میگم انشاءالله درتمام مراحل زندگی شادوثروتمندباشی وسعادتمند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: