اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چرا من دقیقا باید تو سخت ترین دوران زندگیم سه روز پشت سرهم فایل هایی رو ازتون بشنوم که فقط و فقط و فقط از هدایت خدا صحبت می کنید؟؟اشکام امون نوشتن بهم نمیدن چقد از خدا خواستم باهام صحبت کنه و این سه روز فقطو فقط یه حرفو دارم میشنوم هدایت هدایت هدایت چیزی که خیلی وقت بود فراموش کرده بودم هرچی خدا نشونه میفرستاد و راه درستو نشونم میداد اما من اصرار داشتم که خودم بلدم خودم درستش میکنم اما نه تنها درست نشد بلکه به بدترین شکل ممکن تموم شد خدایا منو ببخش خدایا منو ببخش مهربانم دیگه به این واضحی نمیشه با یکی حرف زد که باهام حرف زدی منو ببخش مهربانم تازه فهمیدم چرا هرجای زندگیم که فک کردم یه چیزیو خودم فهمیدم و حالی شدم و میتونم تغییرش بدم یه هو با کله زمین خوردم
استاد عزیزم تاوان سنگینی دادم بخاطر اینکه نخواستم ب نشونه ها و ب هدایت خدا توجه کنم خدا منو ببخشه خدا داره صدام میکنه اینو با تموم وجودم دارم حسش میکنم خدایا شکرت خدایا بلندم کن خدایا کمکم کن باز سرپا شم خدایا از امشب حتی واسه برگردوندن سرم ب سمت چپ و راست هم اول از تو هدایت میطلبم خدایا کمکم کن این دونسته هارو فراموش نکنم الهی امین
استاد عزیزم نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم تو بهترین زمان ممکن این فایل رو قرار دادین اجرتون با خدا ️
این جمله رو دوست دارم روزی هزاربار با خودم تکرار کنم ،از خدای خودم بی نهایت سپاسگزارم بابت همه چی
امروز بعد گذشت 547 روز از عضویتم در گروه استاد عباس منش و اینکه برای اولین بار احساس کردم که الان موقع اینه که کامنت بذارم ،اگه بخوام از خودم بگم از اون جمله که استاد همیشه میگن زندگی من هیچ ارتباطی با گذشته من نداره میتونم استفاده کنم ،یه جمله دیگه استاد همیشه میگن که نیاز به تبلیغ سایت خودم ندارم و اینو میتونید از دوستانی که با مدار ایشون آشنا شدن بپرسید ،اینکه خودم به یه نحوی با ایشون آشنا شدم عجیب و غریب (برمیگرده به داستان های یک سال و نیم پیش که بشدت تو یه فضای منفی بودم که فکر میکردم باید یه جوری مخالفت خودمو با نظام نشون بدم و از طریق عزیزدلم (این کلمه رو هم از حرف های استاد قرض گرفتم )با استاد آشنا شدم و فایل اول رو گوش دادم به شدت با نظر استاد هم مخالف بودم(چون اصلا نمیدونستم که چقدر داشتم تو فضای منفی که خودم برا خودم ساخته بودم دست و پا میزدم) بعد از گذشت یکی دو روز مدام حرف های استاد میومد تو ذهنم )نشون به این نشون تا الان سه تا دوره 1-دوازده قدم 2-قانون سلامتی 3-شیوه حل مسائل زندگی رو سایت خریداری کردم
و اون روزی نیست که چندین بار به سایت سر نزنم دیدم چند وقت بود که استاد فایل جدید نذاشته بودن و امروز این فایل توحید عملی رو گذاشتن با ذوق تمام شروع کردم به گوش دادن
تجربه کلی من در مورد این موضوعی که توضیح دادن اینکه تو یکسال و نیم گذشته خیلی از هدایت خداوند استفاده کردم از خدا خواستم هدایتم کنه به طرز بی نظیری هدایتم میکنه تو بحث سلامتی من که هر روز باید داروی معده استفاده میکردم بعد از هدایت به دوره قانون سلامتی الان نمیدونم معده درد یعنی چی و بی نهایت چیزای دیگه تو بحث سلامتی
تو بحث مالی بعد از دوره دوازده قدم الان خدا رو شکر (نگم براتون از تمرین ستاره قطبی )درآمدم به حدی رسیده که شغل استخدامی با 21 سال سابقه رها کردم (اتفاقاتی برام پیش اومد شبیه به تجربیاتی که استاد از زمان استعفا از شغل کشتی سازی بندرعباس میگفتن )در شروع شغل جدیدم که کاریه که دوستش دارم درآمدم قابل مقایسه با قبلم نیست در همین مدت زمان کم ،هر چقدر که از خدا خواستم که هدایتم کنه و مقاومتی در برابر نشانه های که سر راهم قرار میده به همه چی رسیدم
در برابر موفقیت های استاد قابل مقایسه نیست موفقیت های ما ولی از رسیدن پله به پله همه اهدافم میدونم که راهمون درسته
از خدای خودم بی نهایت سپاسگزارم بابت همه چی که بهم داده
از استاد خودم و خانم شایسته عزیز بی نهایت سپاسگزارم بابت این دری که به سوی خوشبختی به روی ما باز کردن و اینکه ما لیاقت داشتیم که به سمت فرکانس استاد هدایت بشیم
اینجا هم مینویسم که برام بشه یه قانون برای رسیدن به همه چیزای که خواستم
(یه روز بهتون قول میدم در قسمت نتایج دوستان از آموزه های استاد میام یه فایل از همه نتایج براتون میگم)
امیدوارم که همیشه سالم و سر حال باشین وای استاد چه کردی با این فایل چقدر بک گراند ذ3هنم داره خاطراتی مرور میشه یادمه یک سالو نیم پیش بود که با حال خراب و احساس گناه احساس قربانی شدن با شما آشنا شدم یادمه روزی که با شما آشنا شدم در شرایط سخت مالی بودم دیگه نمیدونستم چیکار کنم کاملا به نقطه تسلیم رسیده بودم چون اینقدر چک لقد خورده بودم از جهان که نایی برای جنگیدن نداشتم یادمه شب آخر بود که تصمیم گرفتم نماز بخونم دقیقا مثل آدمی شده بودم که از پرتگاه داره پرت میشه پایین دستو به یک خاری میندازه که حداقل پرت نشه پایین اونجا بود که من خدارو شناختم و به صورت کاملا جادویی با یک فایل رایگان شما آن شب آشنا شدم الان امشب که دارم این کامنتو براتون مینویسم خیلی خیلی شرایطم بهتر شده خداروشکر از درون آروم شدم خداوند واقعا سختیهارو از من دور کرده و مهیا کرد منو برای اسانیها خداروشکر که همه چیز داره در زندگی من بعد یک سال ونیم بهتر و بهتر وبهتر میشه اینا همش از لطف خدای مهربان است و آموزهای الهی شما امیدوارم تمام بچهای سایت عباس منش در سایه الطاف الهی باشن و همشه در مسیر راست در مسیر الهی خشنود باشن.
سلام به استاد عزیزم با آموزه های فوق العاده شون و سلام به مریم جون عزیز
در مورد تجربه زمانهایی که تسلیم پروردگارم بودم دوتا تجربه خیلی بزرگ فوق العاده دارم .
اولیش حدود 6 سال پیش که یه مشکلی واسه سوییتی که خریده بودم پیش اومده بود ومن اطلاع نداشتم ملکم حکم قلع داشت از طرف شهرداری ،هر روز واسم اختطار میومد که باید خالی کنم وگرنه شهرداری میاد روی وسایل تخریب میکنه و حکم اجرا میشه . از همه جا دستم کوتاه بود ،پولی نداشتم جایی رو اجاره کنم و خالی کنم ،شبها خوابم نمیبرد داشتم روانی میشدم . یه شب دم سحر که برای وضو گرفتن رفتم توی حیاط رو به آسمون کردم و گفتم خدایا تو میدونی غیر تو هیچ پشت و پناهی ندارم و نیازمند حمایت توام من تسلیمم هر جور میدونی خودت کمکم کن و بعد نماز وقتی در تلاش بودم به زور بخوابم یادم اومد سرشب توی یه کانال روانشناسی از استاد عباس منش یه چیزایی شنیدم گفتم بزار بزنم ببینم این عباس منش کیه و همونجا با آموزشهای استاد آشنا شدم و زندگی من دگرگون شد. به شوق سه برابر شدن ثروتم استاد رو دنبال کردم اما خدا شناس شدم و دستانی از سمت خدا برای کمک به من اومد و با اینکه خونه خراب شد ذره ای نگران نبودم چون از استاد یادگرفتم هر مسأله ای که به نظر ما بد میاد قطعا خیری درش هست و من دو سال بعد فهمیدم خیرش در چی بود .من اون خونه رو با مغازه معاوضه کرده بودم طی این تخریب معامله فسخ شد و مغازه دوباره به خودم برگشت و متوجه شدم قیمت مغازه دوبرابر خونه شده.
مسأله دوم درباره طلاق گرفتن از همسرم بود که 4 سال درگیرش بودم و همسرم راضی به طلاق نمیشد .یک شب از خدا کمک خواستم و گفتم من تسلیمم خدا جون خودت راهی نشونم بده . چند روز بعد به طور معجزه آسایی همسرم خودش راضی به طلاق شد و همه چی با خیر و خوشی و بدون دردسر تموم شد و همه اینا از لطف پروردگارم و تسلیم شدن من و حمایت طلبیدنم بود .
استاد ممنون از فایل فوق العاده تون طبق معمول همیشه ، از درگاه خداوند طلب خیر و برکت و شادی و سلامتی برای شما دارم .
سلام عرض ادب احترام خدمت جناب آقای عباس منش و تمامی اعضای این خانواده توحیدی
سپاس گذارم بابت ضبط این فایل توحیدی بی نهایت بار سپاس گذارمممم
خداروشکر میکنم که هدایت شدم و همین جا از خداوند میخام که هدایتم کنه که چی بنویسم :
پسری بودم بسیار تنها چهار سال پیش همه خانواده رو ترک کردم حتی دیگه شماره هاشون هم ندارم و آمدم تهران خیلی زیاد در به دری کشیدم یادم میاد زمانی که آمدم تهران 500هزار تومان پول داشتم و هیچکسی رو هم نداشتم تهران خیلی زیاد در به دری کشیدم بخاطر اعمال و افکار خودم و گذشت یک روز با آقای عباس منش آشنا شدم و حرف های شمارو که شنیدم اصلا دیوانه شدم و درک درستی نداشتم و الانم به لطف الله درکم بهتر شده ولی آدم شجاعی بود حالا نمیدونم بگم شجاع یا جاهل خلاصه من عاشق مهاجرت بودم و یه روز توی محل کارم یکی از همکارانم بهم گفت چرا تو که عاشق آمریکا هستی چرا قدم اول رو بر نمی داری و نمیری ترکیه اینو که گفت اصلا من دیوانه شدم و پیش خودم میگفتم خدا داره بهم میگع برو ترکیه قدم اول رو بردار نه زبان بلد بودم نه کسی رو داشتم نه پولی داشتم تمام پولم 500دلار بود و تو یه روز تصمیم گرفتم و رفتم گفتم آغای صاحب کار من نیستم دیگه دارم مهاجرت میکنم و تا آخر ماه هستم تا تسویه کنم و برم خیلی ذوق داشتم اصلا دیوانه شده بودم رسید زمان تسویه من و من تسویه کردم و یه ساک کوچولو برداشتم که یه قرآن داخلش بود و یه دست لباس و مدارکم همین حرکت کردم رفتم پایانه غرب تهران رسیدم اونجا بهم گفتن ماشین برای استانبول نداریم چون یه روز قبل از عید بود و ماشین ها پر بودن گفتم تا کجا دارین گفتن آنکارا گفتم خب بریم آنکارا اصلا دیوانه شده بودم همه میگفتن نرو فلان و ….ولی من اصلا حالیم نبود قلبممم میگفت برو رفتیم آنکارا آنقدر خوشحال بودم که مرز ایران رو که رد کردیم رفتم به راننده گفتم آهنگ بزار و کف اتوبوس میرقصیدم خلاصه رسیدم آنکارا و من از اونجا هم اتوبوس گرفتم و رفتم استانبول و 5ماه استانبول زندگی کردم …
از اینجا داستان شروع میشه من زمانی که رسیدم استانبول همه چیو فراموش کردم من فاسد شدم من خدارو فراموش کردم توی این کلاب با این خانم مشروبات و ….کارم به جایی کشید که توی استانبول توی اون شهر درن دشت که مساحتش شش برابره تهران هست آواره بودم جای خاب نداشتم و هیچی هم پول نداشتم به خاطر میارم جوری کتکم زده بودن که نمیتونستم راه برم درست توی اون شرایط توی اون شرایط کشوری که نه زبون بلدی نه چیزی من از خدا هدایت خاستم و خدا هدایتم کرد و رفتم خانه خانمی و اونجا شد جای خابم تخت بهم اجاره داد ایشان گرجستانی بودن و کار پیدا کردم توی محله باغچیلار استانبول یه شب قبل خاب به خدا گفتم که خدایا من باید چکار کنم آمدم اینجا وقت پاسپورتم تموم شده چیکار کنم خابیدم صبح شد و بلند شدم گفتم برم ساحل فلوریا و تفریح کنم رفتم سوار متروبوس بشم یه نفر بهم گفت مدارک به ترکی گفتم ندارم دستمو گرفت و برد همون جا گفتم که این به نفعمه و منو بردن کمپ و توی یه جای بسیار حال به هم زن و من مدارک همراهم نبود کسی هم نداشتم که زنگ بزنم که بگم پاسپورت چیزی که معلوم کنن من ایرانی هستم و دیپورتم کنند توی کمپ توی اون فضا حال خودم رو خوب نگه داشتم و تونستم ذهن خودم رو تا حدودی کنترل کنم توی کمپی که بودم همه آفریقایی بودن و انسان هایی بسیار زیبا و دل پاکی بودن توی اون اوضاع که همه میگفتن باید پاسپورتت باشه تا دیپورتت کنن وگرنه دیپورتت نمیکنن من حالم خوب بود اینم بخاطر آموزش های استاد و نوع نگاهم بود توکل کردم به خدا و یه روز صدام کردن و رفتم دفتر محل کمپ و عکس من رو از ورودی مرز ایران که رد شده بودم نشان بهم دادن و فهمیدن که من ایرانی هستم و دیپورتم کردن ایران .
خاستم بگم که توی بدترین شرایط ممکن توی بدترین شرایط ممکن اگر توکل کنی به اندازه سرسوزن پاسخ میدهد من تجربه دارم از جاهای بسیار وحشتناک …
من تجربه دارم من حسش کردم واقعا خداروشکر من روزی که دیپورت شدم ایران نه جای خاب داشتم نه مدارک داشتم کل مدارکم مونده بود استانبول شماره هیچکس رو هم نداشتم و حتی سیم کارت بهم نمیدادن مسافر خونه نمیتونستم برم فقط من بودم لباسم اما هنوز امید داشتم برنگشتم شهرمم گفتم نه درستش میکنم من همه چیو درست میکنم و من میرم آمریکا میرم و بنتلی سوار میشم میرم و لذت میبرم و تونستم خودم رو کنترل کنم اونجا و مدارکم به طرز شگفت انگیزی برگشت و لباس خریدم و گوشی خریدم
الان کار دارم و کلی پیشرفت کردم و خیلی خوشحالم وارد دوره دوازده قدم شدم و درکم نسبت به جهان خیلی رفت بالاتر و خداروشکر واقعا من یه جاهایی تا بیخ مرگ رفتم و خدا منو نجات داده و خداروشکر که الان من مسیرم خیلی درست تر شده واقعا خدارو سپاس گذارم واقعا اگر آموزش های استاد عباس منش نبود و لطف رب العالمین نبود من معلوم نبود کجاهااا بودم و سپاس گذارم استاد عزیزم
سلام استاد خواستم بازم ازتون تشکر کنم بابت این آگاهی فوق العاده واقعا بهش نیاز داشتم
و دریچه های جدید و به ذهن من باز کرد
من 6 ماه هست که وارد سایت شدم با دوره قانون سلامتی 46 کیلو وزن کم کردم و 6 تا از دوره های شما رو خریدم و کار میکنم
یک جمله ای رو گفتید به اسم پس گردنی وقتی راه رو اشتباه میرید و خواستم بگم که من احساسش کردم مخصوصا تو این 6 ماه هر وقت که مسیرم کج شده یکم سریع اتفاقات بد اومده حال بد رفتار های بد اتفاق های بد و … و من سریع متوجه شدم و مسیر رو درست کردم و اتفاق ها درست شده واقعا به این ایمان دارم که خدا داره مارو هدایت میکنه هر وقت فک کردم کسی شدم یا خیلی عالی دارم حرکت میکنم سریع فهمیدم که بدون اون هیچ قدرتی ندارم ممنون بازم واقعا من هرو روز به سایت سر میزنم و از فایل های رایگان هم استفاده میکنم چون واقعا هیچ چیزی از مطالب پولی کم نداره و من به آن واقفم
بسم رب من معبودم یگانه قادر تمام جان من الله اکبر استاد دیشب دقیقا بعد از کلی تقلا که داشتم مناجاتی کردم و همه چیزو دست ربم جانم عشقم سپردم تسلیم بودنم و در مقابل هدایت های خدا اعلام کردم هفته هاست تمام وجودم و برای این تسلیم بودن گذاشتم ولی دیشب کندم تمام شو والله اکبر که امروز با این هدایت روبه روشدم مدتی هست که دارم هم مینویسم و هم تکرار میکنم که نمیدانم به هر خیری از ربم جانم گدام ولی تا دیشب این موضوع هنوز کامل نبود فقط در بیانم بود مدتیه همش در حال صحبت کردن با خدامم و برای هر چیزی دارم طلب هدایت میکنم سپردن به خدا شجاعت میخواد که به ناتوانی و دست و پازدن پایان بدیم وشکر این هدایت تعیید بر قدم هام شده استاد دلم عجیب براتون تنگ شده بود بااین که کلی فایل هست و دارم چندین باره میشنوم تابه نقطه درک برسم وعمل کنم به حق که هرچه گوش میدم میتونم قسم بخورم انگار بار اولمه بعد فایل اول سال امسال سال توحید و ایمان برای خودم هدف گذاری کردم وبا بند بند وجودم اشتیاق دارم تا این هدف را به دست بیارم قسم به خود خدا که لحظه ای رهایم نکرده و هر لحظه داره هدایتم میکنه وبا لطف و کرمش پرورش داده منو تا لایق بندگی لایق عشق خدا ثروت و نعمتش شوم هر چه هست همه جهانم از خداست و چشم به خودش دوختم و فقط به خودش دل بستم هر لحظه دارم سوره حمد و تکرار میکنم و بارها شهادت خواندم که اشهد ان لا اله الل الله وبارها میگم آیا کعنع بدو وآیا کنستعین با تمام وجودم میدانم تنها راه راه تسلیم بودن و توحید که میتونه نجات دهنده من باشه و چه راه باشکوهیه این راه خدای که هرچه خواستم را به من داده و من فراموش کار باز شک میکنم وتسلیم نمیشم چند وقتی تو شرایطی بودم که قشنگ دیدم همین آب خوردن همین حمام توالت در خانه چه نعمتی هست که هست و من حتی یادم رفته نفهمیدم چه نعمتیه که اگر تا آخر عمرم شکر گذاری کنم نمیتونم قدر دانی کرده باشم استاد دلت روشن که حضورت ون آینه ایمان و توحید در راه خداست بی نهایت متشکرم بینهایت سپاس و شکر که راه نمای راه راست راه فراوانی و دریافت آغوش خدا شدین برام مثل یه تشنه چشم به راه دوره جدیدم دوره شکر گذاری که دارید آماده میکنید استادم جان دلم عاشقانه دوست تان دارم
متشکرم از شما خانم کوهستانی قطعا مشکل رفع میشه واین وعده رب العالمین هستش که لحظه ای تنهامون نگذاشته فقط به قول استاد ما باید اجازه بدیم که نور خدارو دریافت کنیم اونم با باور به نزدیکی و هدایت خدا که نتیجش آرامش هست این و برای خودم هم دارم میگم تا یادم بمونه باور کنم عمل کنم نعمت اللهی رو حتی نمیتونم درک کنم دارم حرکت میکنم تا درک کنم ببینم و سپاس گذار باشم این فایل و کلا فایل های توحیدی استاد اوج بندگی کردنه وشکر که شنونده این هدایت ها هستیم
سلام استاد جان، سلام به خانم شایسته مهربون و دوست داشتنی و سلام به دوستای عزیزم، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
استاد جان، دلم براتون تنگ شده بود، چقدر فایل فوقالعادهای بود، عاشق این فایلهای توحید عملی هستم.
استاد جان، تحسینتون میکنم که اینقدر در مقابل خداوند فروتن هستی، اینقدر انسان فوقالعادهای هستی. به یاد اون قسمت گفتگو با دوستان قسمت 37ام افتادم، گفتگو با رزا عزیز، رزا عزیز میگفت: اگر ما وا بدیم و اجازه بدیم خدا ببرتمون، نباید پارو زد، باید دل رو به دریا زد، من به خدا میگم: خدایا من نمیدونم، تو میدونی، من ضعیف و ناتوانم، تو عالمی، من نمیفهمم، تو میدونی، تو بهم بگو چی کار کنم؟
استاد جان، چقدر مثالهایی که زدید فوقالعاده است که مثلا توی رانندگی کردن، منم راننده حرفهای نیستم، قبلا که مبتدی بودم، خیلی ترس داشتم، اصلا فکر میکردم اگر رادیو یا آهنگ پخش بشه، حواس من پرت میشه، چطور بقیه میتونن هم رانندگی کنن، هم صدای ضبط یا درجه کولر رو تنظیم کنن، الان بهتر شدم، اما از فایل توحید عملی قسمت 10 و درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش یاد گرفتم که تمرین کنم و اعتبار نعمتهام رو به خداوند بدم و چقدر توی زندگیم نگاه میکنم که بعد از این اقدام دارم تحسین میشم، میبینم که افرادی میگن چقدر استعداد داری، چقدر توانایی داری، چقدر اسمها خوب یادت میمونه، چه حافظه خوبی داری و خدا رو شکر تا میام که لذت ببرم که از غروره میاد میگم اعتبارش به خداوند برمیگرده، خدایا شکرت، این ذهن رو هم تو بهم دادی، هر استعداد و توانایی و نعمتی که دارم رو تو بهم دادی و قشنگ حس میکنم که اون شادی کاذبه کم میشه، مینویسم که برام مرور بشه. وقتی توی کارم ماشینها رو چک میکنم (مسئول تحویل هستم) میگم من هدایت میشم به عیب و ایراد ماشین و در بیشتر مواقع همین اتفاق میوفته، یه بار حتی یه عیبی ماشین داشت که اگر خودم بودم نمیتونستم پیداش کنم، اما صاحب کارم رو صدا زدم و من یه سوالی درباره ماشین مطرح کردم که فلان جای ماشین رنگ پریدگی داره، درحالیکه ایشون یه مسئله دیگهای رو دید.
یه بار هم خاطرم هست که توی دوره ارشد من اصلا این مباحث رو نمیدونستم و برنامهنویسی کار میکردم، برنامهنویسیم هم خیلی خوبه درحدی که 1500 خط برنامه رو توی دو محیط برنامهنویسی از صفر تا صدش رو خودم نوشتم، توی همین برنامه من یه مسئلهای با پارامتر بتا مساوی یک داشتم، هر کاری میکردم جواب نمیداد و همش روی مهارت برنامهنویسیم تکیه کرده بودم و آخرش تسلیم شدم که این مسئله راهکار نداره و به جواب نرسیدم. نتیجه اینکه اگر از خداوند هدایت میخواستم یه راهی باز میشد که به جواب برسم و اون زمان حس میکردم کار جلو نمیره و شرایط سخت شده، چون داشتم روی خودم و توانایی حساب میکردم، نه روی کمک خدا.
استاد جان، چیزهایی که از این فایل یاد گرفتم اینها هستن:
هرچقدر بیشتر بتونیم در مقابل خداوند خضوع و فروتنی داشته باشیم، به همون اندازه میتونیم ظرفمون رو خالی کنیم برای دریافت الهامات خداوند، به همون اندازه میتونیم روی شونه خداوند بشینیم، به همون اندازه میتونیم اجازه بدیم که خداوند کارها رو برامون انجام بده و فرمون زندگیمون رو به دست خداوند بدیم.
وقتی ما توی یه حوزهای به غیر از خداوند تکیه میکنیم و فکر میکنیم اون فرد میدونه، اون برنامه میدونه، من خودم میدونم و حالیمه، داریم این پیغام رو به خدا میدیم که من کمک نیاز ندارم، خودم بلدم، خودم میتونم مسئلهام رو حل کنم، خداوند هم مسئلهمون رو به خودمون واگذار میکنه.
زمانیکه ما این دو باور قدرتمند کننده رو داشته باشیم، یکی اینکه من لایق دریافت الهامات خداوند هستم و دوم اینکه خداوندا توی این زمینه من رو هدایت کن، من نمیدونم، تو میدونی، من ازت کمک میخوام، میتونیم هدایتهای خداوند رو دریافت کنیم، اما اگر باور داشته باشیم که من لیاقت ندارم، من رانده شده هستم از درگاه خداوند، من به خاطر گناهانم دیگه خداوند با من ارتباطی نداره، من دارم از سمت خودم این ارتباطه رو قطع میکنم، خداوند در هر لحظه داره کل کیهان رو هدایت میکنه، اما من دریافتش نمیکنم، مثال رادیو خیلی مثال زیبایی بود، برای اینکه با رادیو بتونیم رادیو ورزش رو بگیریم، نیاز داریم به یک دستگاه گیرنده رادیو و اینکه اون رادیو رو روی موج خودش تنظیم کنیم. همه ما یه قلبی داریم که جایگاه دریافت الهاماته، اما باید اون دو تا باور رو داشته باشیم و بریم روی موج آرامش تا الهامات خداوند رو دریافت کنیم، ما به الهامات خداوند در زمانهایی که آرامش نداریم، دسترسی نداریم.
نقطه مقابل خضوع و خشوع در مقابل پروردگار میشه غرور و تکبر داشتن در مقابل خداوند، خداوند مثال ابلیس رو میزنه که تکبر کرد، مثال فرعون رو میزنه که میگه من رب شما هستم، من تهشم بابا، مثال قارون رو میزنه که میگه این اموال رو من با علم خودم بدست اوردم، درحالیکه حقیقت چیه؟ خداوند میگه ما به قارون گنجها دادیم که حمل کلید گنجهاش انسانهای قوی هیکل رو خسته میکرد:
قارون از قوم موسی بود، اما بر آنان ستم کرد؛ ما آنقدر از گنجها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود! هنگامی را که قومش به او گفتند: «این همه شادی مغرورانه مکن، که خداوند شادیکنندگان مغرور را دوست نمیدارد!
سوره القصص – آیه 76
چقدر جالب، الان بهتر درک میکنم که خداوند با این غرور و تکبره مشکل داره، نه با شادی کردن اون هم بخاطر خودمه و داره به من از داستان قارون میگه که عبرت بگیرم که درمقابلش فروتن باشم و اجازه بدم که خداوند من رو به بهترین مسیرها هدایت کنه.
چقدر زمانهایی بوده که از خدا هدایت نخواستم، همش تلاش میکردم، همش راههای مختلف رو امتحان میکردم و حس میکردم هیچ کاری انجام نمیشه و بقولی قفل شدم، برای مثال: با فلان دوستم کار داشتم و گوشیش مشغول بود، دنبال وسیله خاصی بودم و مغازه فلانی بسته بود و یکی دو تا مغازه هم میگفتن نداریم، روی برنامهام کار میکردم و جواب نمیداد، اون زمانها میخواستم خودم همه کارها رو انجام بدم، حتی یادم میاد که یه زمانی سریال فرار از زندان رو میدیدم و تاثیرش روی من این بود که میخواستم همه چیز رو با انرژی و فکر خودم انجام بدم و از خدا کمک نمیخواستم، زمانهایی هم بوده که ناخودآگاه بیخیال بودم، روی خودم به اون شکل حساب نکردم و کارها خودش انجام شده و حس کردم چقدر چرخ زندگیم روون شده، مثل اینکه یه تماسی باید میگرفتم، زنگ زدم مثلا نتونستم صحبت کنم رفتم برادرم رو جایی میرسوندم، با دستگاه عابربانک برای مادرم یه انتقال دادم، بعد اون دوستم تماس گرفته و چند تا کار دیگه هم انجام شده.
نکته اینکه زمانیکه درمقابل خداوند فروتن هستی و دستت رو میذاری توی دست خدا و میگی من رو هدایت کن، من نمیدونم، تو میدونی، هیچوقت گیر نمیکنی، شرایط برات قفل نمیشه، چون میدونی خداوند راهحل رو بهت الهام میکنه و کار درست میشه و بقول استاد این طرز فکره خودش خیلی مهمه و داره راه دریافت الهامات رو باز میکنه.
خدا رو صد هزار مرتبه شکرت.
استاد جان، فایل فوقالعادهای بود، من واقعا لذت بردم، سپاسگزار شما و خدای خوبم هستم که من رو به سمت این فایل هدایت کرد، استاد جان، تیشرت و کلاه ارتشی خیلی زیبایی پوشیدید، مبارک باشه، من عاشقتم استاد، تحسینتون میکنم بخاطر این آگاهیهای فوقالعادهای که کسب کردید و سخاوتمندانه اونها رو با ما شریک میشید، چقدر هیکلتون عالی شده، باز هم تحسینتون میکنم.
استاد جان، دوست دارم فریاد بزنم که بیاید این فایلهای استادم رو گوش بدید، هر بار که منطق و مثالی میزنید من میگم عجب مثال و منطق فوقالعادهای، ای کاش میفهمیدم که افراد نزدیک به من هم همچین حسی به این فایلها دارن یا نه، اما چه کنم که باید سرم به کار خودم باشه و با نتیجه صحبت کنم و بقیه بیان بگن چی کار کردی که موفق شدی.
استاد جان مثال بازی آنلاین فوتبال فوقالعاده بود، من هم چند وقتیه که وقتی یه کاری رو درست انجام میدم، قشنگ حس میکنم که ذهنم دوست داره این اعتبار رو به خودش بده و چقدر مواردی بوده که اوایل اصلا ایراد ماشین رو نمیتونستم تشخیص بدم، یا اینکه یادم میاد موقع رانندگی با موتور آهنگ گوش میدادم و فکر میکردم خیلی رانندگیم خوبه و حتی آهنگ میخوندم که یک بار تصادف کردم و یک بار از روی موتور افتادم و یک بار نزدیک بود بخورم زمین که دیگه درسم رو گرفتم و الان مدتی هست که هر موقع میخوام با خودم حرف بزنم و حواسم پرت بشه (البته بجز عبارت خدایا شکرت و من عاشقتم)، به خودم میگم حواست به جاده باشه عشقم، چند باری هم به خودم گفتم خدایا شکرت، و ما رمیت اذ رمیت و لیکن الله رمی، تو که رانندگی نمیکنی، خدا رانندگی میکنه، اعتبارش به خداوند برمیگرده. این هم از آموزشهای شما دارم استاد عزیزم. خدایا شکرت.
امیدوارم همه دوستان در پناه خداوند همیشه شاد، سلامت، ثروتمند، زیبابین، عاشق و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
راه آنان که گرامی شان داشتهای نه [راه] مغضوبان و نه [راه] گمراهان
استاد چقدر با این یک ساعت حال دلما عوض کردید
یاد لحظه هایی که چقدر به خودم مغرور میشم به واسطه دانشم،فهمم و ….
همه این علم،هدایت از سمت خدا بوده و من از خودم هیچ چیزی نداشتم،ندارم و نخواهم داشت
یاد اوایل آشناییم با شما که چقدر به خودم مغرور شده بودم که بله من دیگه قانون را فهمیدم،من دیگه خوشبخت شدم،من دیگه خدا را شناختم و درکش میکنم ای وای
پس هنوز هم میگم و تکرار میکنم هزاران بار با خودم و تکرار خواهم کرد که من محمدم هستم یک مغرور
چه روزهایی که به خودم میبالیدم به خودم و مغرورانه راه میرفتم و مغرورانه با دیگران صحبت میکردم که بله شما هیچی حالیتون نیست و فقط من عالم هستم
یاد داستان مولانا و شمس افتادم که شمس از مولانا که بزرگ شهر بود درخواست کرد که به محله شراب فروش ها بره و شراب براش تهیه کنه چون میخواست غرور و بزرگی مولانا را بشکنه.
هر چقدر که زمان میگذره و انسان به پختگی میرسه،نگاه میکنه میبینه که ای بابا چقدر غرور و منم منم الکی داشته در صورتی که هیچی نبوده
تجربه من:حدود سه ماه پیش من عمل زیبایی بینی انجام دادم.حدود یک هفته اصلا خوابم نمیبرد و فقط از دهن میتونستم نفس بکشم و خیلی اذیت میشدم تو همون اوضاع فکر میکردم که ای بابا تا همین چند روز پیش چقدر راحت میتونستم نفس بکشم راحت بخوابم،همین دو تا سوراخ بینی که انسان نادیده میگیره و اصلا بهش فکر نمیکنه چقدر روی نفس کشیدن انسان تاثیر میزاره و سلامتی چقدر مهم هست ولی الان که برگشتم به روال عادی زندگی یادم رفته که اصلا تا همین چند ماه پیش اصلا درست نمیتونستم نفس بکشم و چقدر اذیت میشدم و عادت کردم به این شرایط عادی
چقدر تواضع در مقابل خداوند بزرگ مرتبه میتونه انسان را به جایگاه واقعی اش برسونه
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم و دیگر دوستان عزیز عضو سایت
من تصمیم دارم که رانندگی یاد بگیریم. سال 401 گواهینامه گرفتم اما ماشین نداشتم که رانندگی یاد بگیرم.
به لطف خداوند مهربانم سال 402 یک سمند عالی و زیبا و سالم خریدم.
الان تصمیم دارم رانندگی یاد بگیرم و کم کم دارم تمرین می کنم. به لطف خدا روز به روز بهتر و بهتر میشم.
امروز سایت را باز کردم و این فایل روی صفحه بود. باز کردم و گوش کردم، لذت بردم و متوجه شدم که باید چیکار کنم.
ممنونم از خدای بزرگ و قدرتمندم که منو به این فایل زیبا هدایت کردم و این نکته های عالی را استاد فرمودن و تلاش می کنم همیشه و همیشه این نکات را رعایت کنم.
سلام به فرستاده خدا سلام به استاد گرانقدرم
چرا من دقیقا باید تو سخت ترین دوران زندگیم سه روز پشت سرهم فایل هایی رو ازتون بشنوم که فقط و فقط و فقط از هدایت خدا صحبت می کنید؟؟اشکام امون نوشتن بهم نمیدن چقد از خدا خواستم باهام صحبت کنه و این سه روز فقطو فقط یه حرفو دارم میشنوم هدایت هدایت هدایت چیزی که خیلی وقت بود فراموش کرده بودم هرچی خدا نشونه میفرستاد و راه درستو نشونم میداد اما من اصرار داشتم که خودم بلدم خودم درستش میکنم اما نه تنها درست نشد بلکه به بدترین شکل ممکن تموم شد خدایا منو ببخش خدایا منو ببخش مهربانم دیگه به این واضحی نمیشه با یکی حرف زد که باهام حرف زدی منو ببخش مهربانم تازه فهمیدم چرا هرجای زندگیم که فک کردم یه چیزیو خودم فهمیدم و حالی شدم و میتونم تغییرش بدم یه هو با کله زمین خوردم
استاد عزیزم تاوان سنگینی دادم بخاطر اینکه نخواستم ب نشونه ها و ب هدایت خدا توجه کنم خدا منو ببخشه خدا داره صدام میکنه اینو با تموم وجودم دارم حسش میکنم خدایا شکرت خدایا بلندم کن خدایا کمکم کن باز سرپا شم خدایا از امشب حتی واسه برگردوندن سرم ب سمت چپ و راست هم اول از تو هدایت میطلبم خدایا کمکم کن این دونسته هارو فراموش نکنم الهی امین
استاد عزیزم نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم تو بهترین زمان ممکن این فایل رو قرار دادین اجرتون با خدا ️
به نام خدای مهربان
این جمله رو دوست دارم روزی هزاربار با خودم تکرار کنم ،از خدای خودم بی نهایت سپاسگزارم بابت همه چی
امروز بعد گذشت 547 روز از عضویتم در گروه استاد عباس منش و اینکه برای اولین بار احساس کردم که الان موقع اینه که کامنت بذارم ،اگه بخوام از خودم بگم از اون جمله که استاد همیشه میگن زندگی من هیچ ارتباطی با گذشته من نداره میتونم استفاده کنم ،یه جمله دیگه استاد همیشه میگن که نیاز به تبلیغ سایت خودم ندارم و اینو میتونید از دوستانی که با مدار ایشون آشنا شدن بپرسید ،اینکه خودم به یه نحوی با ایشون آشنا شدم عجیب و غریب (برمیگرده به داستان های یک سال و نیم پیش که بشدت تو یه فضای منفی بودم که فکر میکردم باید یه جوری مخالفت خودمو با نظام نشون بدم و از طریق عزیزدلم (این کلمه رو هم از حرف های استاد قرض گرفتم )با استاد آشنا شدم و فایل اول رو گوش دادم به شدت با نظر استاد هم مخالف بودم(چون اصلا نمیدونستم که چقدر داشتم تو فضای منفی که خودم برا خودم ساخته بودم دست و پا میزدم) بعد از گذشت یکی دو روز مدام حرف های استاد میومد تو ذهنم )نشون به این نشون تا الان سه تا دوره 1-دوازده قدم 2-قانون سلامتی 3-شیوه حل مسائل زندگی رو سایت خریداری کردم
و اون روزی نیست که چندین بار به سایت سر نزنم دیدم چند وقت بود که استاد فایل جدید نذاشته بودن و امروز این فایل توحید عملی رو گذاشتن با ذوق تمام شروع کردم به گوش دادن
تجربه کلی من در مورد این موضوعی که توضیح دادن اینکه تو یکسال و نیم گذشته خیلی از هدایت خداوند استفاده کردم از خدا خواستم هدایتم کنه به طرز بی نظیری هدایتم میکنه تو بحث سلامتی من که هر روز باید داروی معده استفاده میکردم بعد از هدایت به دوره قانون سلامتی الان نمیدونم معده درد یعنی چی و بی نهایت چیزای دیگه تو بحث سلامتی
تو بحث مالی بعد از دوره دوازده قدم الان خدا رو شکر (نگم براتون از تمرین ستاره قطبی )درآمدم به حدی رسیده که شغل استخدامی با 21 سال سابقه رها کردم (اتفاقاتی برام پیش اومد شبیه به تجربیاتی که استاد از زمان استعفا از شغل کشتی سازی بندرعباس میگفتن )در شروع شغل جدیدم که کاریه که دوستش دارم درآمدم قابل مقایسه با قبلم نیست در همین مدت زمان کم ،هر چقدر که از خدا خواستم که هدایتم کنه و مقاومتی در برابر نشانه های که سر راهم قرار میده به همه چی رسیدم
در برابر موفقیت های استاد قابل مقایسه نیست موفقیت های ما ولی از رسیدن پله به پله همه اهدافم میدونم که راهمون درسته
از خدای خودم بی نهایت سپاسگزارم بابت همه چی که بهم داده
از استاد خودم و خانم شایسته عزیز بی نهایت سپاسگزارم بابت این دری که به سوی خوشبختی به روی ما باز کردن و اینکه ما لیاقت داشتیم که به سمت فرکانس استاد هدایت بشیم
اینجا هم مینویسم که برام بشه یه قانون برای رسیدن به همه چیزای که خواستم
(یه روز بهتون قول میدم در قسمت نتایج دوستان از آموزه های استاد میام یه فایل از همه نتایج براتون میگم)
به نام تنها فرمانروای کل کیهان
سلام استاد جان سلام مریم خانم
امیدوارم که همیشه سالم و سر حال باشین وای استاد چه کردی با این فایل چقدر بک گراند ذ3هنم داره خاطراتی مرور میشه یادمه یک سالو نیم پیش بود که با حال خراب و احساس گناه احساس قربانی شدن با شما آشنا شدم یادمه روزی که با شما آشنا شدم در شرایط سخت مالی بودم دیگه نمیدونستم چیکار کنم کاملا به نقطه تسلیم رسیده بودم چون اینقدر چک لقد خورده بودم از جهان که نایی برای جنگیدن نداشتم یادمه شب آخر بود که تصمیم گرفتم نماز بخونم دقیقا مثل آدمی شده بودم که از پرتگاه داره پرت میشه پایین دستو به یک خاری میندازه که حداقل پرت نشه پایین اونجا بود که من خدارو شناختم و به صورت کاملا جادویی با یک فایل رایگان شما آن شب آشنا شدم الان امشب که دارم این کامنتو براتون مینویسم خیلی خیلی شرایطم بهتر شده خداروشکر از درون آروم شدم خداوند واقعا سختیهارو از من دور کرده و مهیا کرد منو برای اسانیها خداروشکر که همه چیز داره در زندگی من بعد یک سال ونیم بهتر و بهتر وبهتر میشه اینا همش از لطف خدای مهربان است و آموزهای الهی شما امیدوارم تمام بچهای سایت عباس منش در سایه الطاف الهی باشن و همشه در مسیر راست در مسیر الهی خشنود باشن.
تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم.
سلام به استاد عزیزم با آموزه های فوق العاده شون و سلام به مریم جون عزیز
در مورد تجربه زمانهایی که تسلیم پروردگارم بودم دوتا تجربه خیلی بزرگ فوق العاده دارم .
اولیش حدود 6 سال پیش که یه مشکلی واسه سوییتی که خریده بودم پیش اومده بود ومن اطلاع نداشتم ملکم حکم قلع داشت از طرف شهرداری ،هر روز واسم اختطار میومد که باید خالی کنم وگرنه شهرداری میاد روی وسایل تخریب میکنه و حکم اجرا میشه . از همه جا دستم کوتاه بود ،پولی نداشتم جایی رو اجاره کنم و خالی کنم ،شبها خوابم نمیبرد داشتم روانی میشدم . یه شب دم سحر که برای وضو گرفتن رفتم توی حیاط رو به آسمون کردم و گفتم خدایا تو میدونی غیر تو هیچ پشت و پناهی ندارم و نیازمند حمایت توام من تسلیمم هر جور میدونی خودت کمکم کن و بعد نماز وقتی در تلاش بودم به زور بخوابم یادم اومد سرشب توی یه کانال روانشناسی از استاد عباس منش یه چیزایی شنیدم گفتم بزار بزنم ببینم این عباس منش کیه و همونجا با آموزشهای استاد آشنا شدم و زندگی من دگرگون شد. به شوق سه برابر شدن ثروتم استاد رو دنبال کردم اما خدا شناس شدم و دستانی از سمت خدا برای کمک به من اومد و با اینکه خونه خراب شد ذره ای نگران نبودم چون از استاد یادگرفتم هر مسأله ای که به نظر ما بد میاد قطعا خیری درش هست و من دو سال بعد فهمیدم خیرش در چی بود .من اون خونه رو با مغازه معاوضه کرده بودم طی این تخریب معامله فسخ شد و مغازه دوباره به خودم برگشت و متوجه شدم قیمت مغازه دوبرابر خونه شده.
مسأله دوم درباره طلاق گرفتن از همسرم بود که 4 سال درگیرش بودم و همسرم راضی به طلاق نمیشد .یک شب از خدا کمک خواستم و گفتم من تسلیمم خدا جون خودت راهی نشونم بده . چند روز بعد به طور معجزه آسایی همسرم خودش راضی به طلاق شد و همه چی با خیر و خوشی و بدون دردسر تموم شد و همه اینا از لطف پروردگارم و تسلیم شدن من و حمایت طلبیدنم بود .
استاد ممنون از فایل فوق العاده تون طبق معمول همیشه ، از درگاه خداوند طلب خیر و برکت و شادی و سلامتی برای شما دارم .
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عرض ادب احترام خدمت جناب آقای عباس منش و تمامی اعضای این خانواده توحیدی
سپاس گذارم بابت ضبط این فایل توحیدی بی نهایت بار سپاس گذارمممم
خداروشکر میکنم که هدایت شدم و همین جا از خداوند میخام که هدایتم کنه که چی بنویسم :
پسری بودم بسیار تنها چهار سال پیش همه خانواده رو ترک کردم حتی دیگه شماره هاشون هم ندارم و آمدم تهران خیلی زیاد در به دری کشیدم یادم میاد زمانی که آمدم تهران 500هزار تومان پول داشتم و هیچکسی رو هم نداشتم تهران خیلی زیاد در به دری کشیدم بخاطر اعمال و افکار خودم و گذشت یک روز با آقای عباس منش آشنا شدم و حرف های شمارو که شنیدم اصلا دیوانه شدم و درک درستی نداشتم و الانم به لطف الله درکم بهتر شده ولی آدم شجاعی بود حالا نمیدونم بگم شجاع یا جاهل خلاصه من عاشق مهاجرت بودم و یه روز توی محل کارم یکی از همکارانم بهم گفت چرا تو که عاشق آمریکا هستی چرا قدم اول رو بر نمی داری و نمیری ترکیه اینو که گفت اصلا من دیوانه شدم و پیش خودم میگفتم خدا داره بهم میگع برو ترکیه قدم اول رو بردار نه زبان بلد بودم نه کسی رو داشتم نه پولی داشتم تمام پولم 500دلار بود و تو یه روز تصمیم گرفتم و رفتم گفتم آغای صاحب کار من نیستم دیگه دارم مهاجرت میکنم و تا آخر ماه هستم تا تسویه کنم و برم خیلی ذوق داشتم اصلا دیوانه شده بودم رسید زمان تسویه من و من تسویه کردم و یه ساک کوچولو برداشتم که یه قرآن داخلش بود و یه دست لباس و مدارکم همین حرکت کردم رفتم پایانه غرب تهران رسیدم اونجا بهم گفتن ماشین برای استانبول نداریم چون یه روز قبل از عید بود و ماشین ها پر بودن گفتم تا کجا دارین گفتن آنکارا گفتم خب بریم آنکارا اصلا دیوانه شده بودم همه میگفتن نرو فلان و ….ولی من اصلا حالیم نبود قلبممم میگفت برو رفتیم آنکارا آنقدر خوشحال بودم که مرز ایران رو که رد کردیم رفتم به راننده گفتم آهنگ بزار و کف اتوبوس میرقصیدم خلاصه رسیدم آنکارا و من از اونجا هم اتوبوس گرفتم و رفتم استانبول و 5ماه استانبول زندگی کردم …
از اینجا داستان شروع میشه من زمانی که رسیدم استانبول همه چیو فراموش کردم من فاسد شدم من خدارو فراموش کردم توی این کلاب با این خانم مشروبات و ….کارم به جایی کشید که توی استانبول توی اون شهر درن دشت که مساحتش شش برابره تهران هست آواره بودم جای خاب نداشتم و هیچی هم پول نداشتم به خاطر میارم جوری کتکم زده بودن که نمیتونستم راه برم درست توی اون شرایط توی اون شرایط کشوری که نه زبون بلدی نه چیزی من از خدا هدایت خاستم و خدا هدایتم کرد و رفتم خانه خانمی و اونجا شد جای خابم تخت بهم اجاره داد ایشان گرجستانی بودن و کار پیدا کردم توی محله باغچیلار استانبول یه شب قبل خاب به خدا گفتم که خدایا من باید چکار کنم آمدم اینجا وقت پاسپورتم تموم شده چیکار کنم خابیدم صبح شد و بلند شدم گفتم برم ساحل فلوریا و تفریح کنم رفتم سوار متروبوس بشم یه نفر بهم گفت مدارک به ترکی گفتم ندارم دستمو گرفت و برد همون جا گفتم که این به نفعمه و منو بردن کمپ و توی یه جای بسیار حال به هم زن و من مدارک همراهم نبود کسی هم نداشتم که زنگ بزنم که بگم پاسپورت چیزی که معلوم کنن من ایرانی هستم و دیپورتم کنند توی کمپ توی اون فضا حال خودم رو خوب نگه داشتم و تونستم ذهن خودم رو تا حدودی کنترل کنم توی کمپی که بودم همه آفریقایی بودن و انسان هایی بسیار زیبا و دل پاکی بودن توی اون اوضاع که همه میگفتن باید پاسپورتت باشه تا دیپورتت کنن وگرنه دیپورتت نمیکنن من حالم خوب بود اینم بخاطر آموزش های استاد و نوع نگاهم بود توکل کردم به خدا و یه روز صدام کردن و رفتم دفتر محل کمپ و عکس من رو از ورودی مرز ایران که رد شده بودم نشان بهم دادن و فهمیدن که من ایرانی هستم و دیپورتم کردن ایران .
خاستم بگم که توی بدترین شرایط ممکن توی بدترین شرایط ممکن اگر توکل کنی به اندازه سرسوزن پاسخ میدهد من تجربه دارم از جاهای بسیار وحشتناک …
من تجربه دارم من حسش کردم واقعا خداروشکر من روزی که دیپورت شدم ایران نه جای خاب داشتم نه مدارک داشتم کل مدارکم مونده بود استانبول شماره هیچکس رو هم نداشتم و حتی سیم کارت بهم نمیدادن مسافر خونه نمیتونستم برم فقط من بودم لباسم اما هنوز امید داشتم برنگشتم شهرمم گفتم نه درستش میکنم من همه چیو درست میکنم و من میرم آمریکا میرم و بنتلی سوار میشم میرم و لذت میبرم و تونستم خودم رو کنترل کنم اونجا و مدارکم به طرز شگفت انگیزی برگشت و لباس خریدم و گوشی خریدم
الان کار دارم و کلی پیشرفت کردم و خیلی خوشحالم وارد دوره دوازده قدم شدم و درکم نسبت به جهان خیلی رفت بالاتر و خداروشکر واقعا من یه جاهایی تا بیخ مرگ رفتم و خدا منو نجات داده و خداروشکر که الان من مسیرم خیلی درست تر شده واقعا خدارو سپاس گذارم واقعا اگر آموزش های استاد عباس منش نبود و لطف رب العالمین نبود من معلوم نبود کجاهااا بودم و سپاس گذارم استاد عزیزم
خدارو شکر واقعا خداروشکر واقعا خداروشکر
سپاس گذارم
سلام استاد خواستم بازم ازتون تشکر کنم بابت این آگاهی فوق العاده واقعا بهش نیاز داشتم
و دریچه های جدید و به ذهن من باز کرد
من 6 ماه هست که وارد سایت شدم با دوره قانون سلامتی 46 کیلو وزن کم کردم و 6 تا از دوره های شما رو خریدم و کار میکنم
یک جمله ای رو گفتید به اسم پس گردنی وقتی راه رو اشتباه میرید و خواستم بگم که من احساسش کردم مخصوصا تو این 6 ماه هر وقت که مسیرم کج شده یکم سریع اتفاقات بد اومده حال بد رفتار های بد اتفاق های بد و … و من سریع متوجه شدم و مسیر رو درست کردم و اتفاق ها درست شده واقعا به این ایمان دارم که خدا داره مارو هدایت میکنه هر وقت فک کردم کسی شدم یا خیلی عالی دارم حرکت میکنم سریع فهمیدم که بدون اون هیچ قدرتی ندارم ممنون بازم واقعا من هرو روز به سایت سر میزنم و از فایل های رایگان هم استفاده میکنم چون واقعا هیچ چیزی از مطالب پولی کم نداره و من به آن واقفم
بسم رب من معبودم یگانه قادر تمام جان من الله اکبر استاد دیشب دقیقا بعد از کلی تقلا که داشتم مناجاتی کردم و همه چیزو دست ربم جانم عشقم سپردم تسلیم بودنم و در مقابل هدایت های خدا اعلام کردم هفته هاست تمام وجودم و برای این تسلیم بودن گذاشتم ولی دیشب کندم تمام شو والله اکبر که امروز با این هدایت روبه روشدم مدتی هست که دارم هم مینویسم و هم تکرار میکنم که نمیدانم به هر خیری از ربم جانم گدام ولی تا دیشب این موضوع هنوز کامل نبود فقط در بیانم بود مدتیه همش در حال صحبت کردن با خدامم و برای هر چیزی دارم طلب هدایت میکنم سپردن به خدا شجاعت میخواد که به ناتوانی و دست و پازدن پایان بدیم وشکر این هدایت تعیید بر قدم هام شده استاد دلم عجیب براتون تنگ شده بود بااین که کلی فایل هست و دارم چندین باره میشنوم تابه نقطه درک برسم وعمل کنم به حق که هرچه گوش میدم میتونم قسم بخورم انگار بار اولمه بعد فایل اول سال امسال سال توحید و ایمان برای خودم هدف گذاری کردم وبا بند بند وجودم اشتیاق دارم تا این هدف را به دست بیارم قسم به خود خدا که لحظه ای رهایم نکرده و هر لحظه داره هدایتم میکنه وبا لطف و کرمش پرورش داده منو تا لایق بندگی لایق عشق خدا ثروت و نعمتش شوم هر چه هست همه جهانم از خداست و چشم به خودش دوختم و فقط به خودش دل بستم هر لحظه دارم سوره حمد و تکرار میکنم و بارها شهادت خواندم که اشهد ان لا اله الل الله وبارها میگم آیا کعنع بدو وآیا کنستعین با تمام وجودم میدانم تنها راه راه تسلیم بودن و توحید که میتونه نجات دهنده من باشه و چه راه باشکوهیه این راه خدای که هرچه خواستم را به من داده و من فراموش کار باز شک میکنم وتسلیم نمیشم چند وقتی تو شرایطی بودم که قشنگ دیدم همین آب خوردن همین حمام توالت در خانه چه نعمتی هست که هست و من حتی یادم رفته نفهمیدم چه نعمتیه که اگر تا آخر عمرم شکر گذاری کنم نمیتونم قدر دانی کرده باشم استاد دلت روشن که حضورت ون آینه ایمان و توحید در راه خداست بی نهایت متشکرم بینهایت سپاس و شکر که راه نمای راه راست راه فراوانی و دریافت آغوش خدا شدین برام مثل یه تشنه چشم به راه دوره جدیدم دوره شکر گذاری که دارید آماده میکنید استادم جان دلم عاشقانه دوست تان دارم
سلام سامان جان
من هنوز این فایل رو گوش نکردم و اول کامنت شما رو خوندم
دوست داشتم اول شما رو تحسین کنم به خاطر کامنت فوق العاده و راه توحیدیتون
الان که اومدم تو سایت …گرفتاری مالی برام پیش اومده بود و دنبال جواب میگشتم
جواب تو کامنت شماست….
بخدا بسپار
بخدا ایمان داشته باش
تسلیم باش
من ازتون ممنونم بخاطر کامنت زیباتون
متشکرم از شما خانم کوهستانی قطعا مشکل رفع میشه واین وعده رب العالمین هستش که لحظه ای تنهامون نگذاشته فقط به قول استاد ما باید اجازه بدیم که نور خدارو دریافت کنیم اونم با باور به نزدیکی و هدایت خدا که نتیجش آرامش هست این و برای خودم هم دارم میگم تا یادم بمونه باور کنم عمل کنم نعمت اللهی رو حتی نمیتونم درک کنم دارم حرکت میکنم تا درک کنم ببینم و سپاس گذار باشم این فایل و کلا فایل های توحیدی استاد اوج بندگی کردنه وشکر که شنونده این هدایت ها هستیم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام استاد جان، سلام به خانم شایسته مهربون و دوست داشتنی و سلام به دوستای عزیزم، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
استاد جان، دلم براتون تنگ شده بود، چقدر فایل فوقالعادهای بود، عاشق این فایلهای توحید عملی هستم.
استاد جان، تحسینتون میکنم که اینقدر در مقابل خداوند فروتن هستی، اینقدر انسان فوقالعادهای هستی. به یاد اون قسمت گفتگو با دوستان قسمت 37ام افتادم، گفتگو با رزا عزیز، رزا عزیز میگفت: اگر ما وا بدیم و اجازه بدیم خدا ببرتمون، نباید پارو زد، باید دل رو به دریا زد، من به خدا میگم: خدایا من نمیدونم، تو میدونی، من ضعیف و ناتوانم، تو عالمی، من نمیفهمم، تو میدونی، تو بهم بگو چی کار کنم؟
استاد جان، چقدر مثالهایی که زدید فوقالعاده است که مثلا توی رانندگی کردن، منم راننده حرفهای نیستم، قبلا که مبتدی بودم، خیلی ترس داشتم، اصلا فکر میکردم اگر رادیو یا آهنگ پخش بشه، حواس من پرت میشه، چطور بقیه میتونن هم رانندگی کنن، هم صدای ضبط یا درجه کولر رو تنظیم کنن، الان بهتر شدم، اما از فایل توحید عملی قسمت 10 و درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش یاد گرفتم که تمرین کنم و اعتبار نعمتهام رو به خداوند بدم و چقدر توی زندگیم نگاه میکنم که بعد از این اقدام دارم تحسین میشم، میبینم که افرادی میگن چقدر استعداد داری، چقدر توانایی داری، چقدر اسمها خوب یادت میمونه، چه حافظه خوبی داری و خدا رو شکر تا میام که لذت ببرم که از غروره میاد میگم اعتبارش به خداوند برمیگرده، خدایا شکرت، این ذهن رو هم تو بهم دادی، هر استعداد و توانایی و نعمتی که دارم رو تو بهم دادی و قشنگ حس میکنم که اون شادی کاذبه کم میشه، مینویسم که برام مرور بشه. وقتی توی کارم ماشینها رو چک میکنم (مسئول تحویل هستم) میگم من هدایت میشم به عیب و ایراد ماشین و در بیشتر مواقع همین اتفاق میوفته، یه بار حتی یه عیبی ماشین داشت که اگر خودم بودم نمیتونستم پیداش کنم، اما صاحب کارم رو صدا زدم و من یه سوالی درباره ماشین مطرح کردم که فلان جای ماشین رنگ پریدگی داره، درحالیکه ایشون یه مسئله دیگهای رو دید.
یه بار هم خاطرم هست که توی دوره ارشد من اصلا این مباحث رو نمیدونستم و برنامهنویسی کار میکردم، برنامهنویسیم هم خیلی خوبه درحدی که 1500 خط برنامه رو توی دو محیط برنامهنویسی از صفر تا صدش رو خودم نوشتم، توی همین برنامه من یه مسئلهای با پارامتر بتا مساوی یک داشتم، هر کاری میکردم جواب نمیداد و همش روی مهارت برنامهنویسیم تکیه کرده بودم و آخرش تسلیم شدم که این مسئله راهکار نداره و به جواب نرسیدم. نتیجه اینکه اگر از خداوند هدایت میخواستم یه راهی باز میشد که به جواب برسم و اون زمان حس میکردم کار جلو نمیره و شرایط سخت شده، چون داشتم روی خودم و توانایی حساب میکردم، نه روی کمک خدا.
استاد جان، چیزهایی که از این فایل یاد گرفتم اینها هستن:
هرچقدر بیشتر بتونیم در مقابل خداوند خضوع و فروتنی داشته باشیم، به همون اندازه میتونیم ظرفمون رو خالی کنیم برای دریافت الهامات خداوند، به همون اندازه میتونیم روی شونه خداوند بشینیم، به همون اندازه میتونیم اجازه بدیم که خداوند کارها رو برامون انجام بده و فرمون زندگیمون رو به دست خداوند بدیم.
وقتی ما توی یه حوزهای به غیر از خداوند تکیه میکنیم و فکر میکنیم اون فرد میدونه، اون برنامه میدونه، من خودم میدونم و حالیمه، داریم این پیغام رو به خدا میدیم که من کمک نیاز ندارم، خودم بلدم، خودم میتونم مسئلهام رو حل کنم، خداوند هم مسئلهمون رو به خودمون واگذار میکنه.
زمانیکه ما این دو باور قدرتمند کننده رو داشته باشیم، یکی اینکه من لایق دریافت الهامات خداوند هستم و دوم اینکه خداوندا توی این زمینه من رو هدایت کن، من نمیدونم، تو میدونی، من ازت کمک میخوام، میتونیم هدایتهای خداوند رو دریافت کنیم، اما اگر باور داشته باشیم که من لیاقت ندارم، من رانده شده هستم از درگاه خداوند، من به خاطر گناهانم دیگه خداوند با من ارتباطی نداره، من دارم از سمت خودم این ارتباطه رو قطع میکنم، خداوند در هر لحظه داره کل کیهان رو هدایت میکنه، اما من دریافتش نمیکنم، مثال رادیو خیلی مثال زیبایی بود، برای اینکه با رادیو بتونیم رادیو ورزش رو بگیریم، نیاز داریم به یک دستگاه گیرنده رادیو و اینکه اون رادیو رو روی موج خودش تنظیم کنیم. همه ما یه قلبی داریم که جایگاه دریافت الهاماته، اما باید اون دو تا باور رو داشته باشیم و بریم روی موج آرامش تا الهامات خداوند رو دریافت کنیم، ما به الهامات خداوند در زمانهایی که آرامش نداریم، دسترسی نداریم.
نقطه مقابل خضوع و خشوع در مقابل پروردگار میشه غرور و تکبر داشتن در مقابل خداوند، خداوند مثال ابلیس رو میزنه که تکبر کرد، مثال فرعون رو میزنه که میگه من رب شما هستم، من تهشم بابا، مثال قارون رو میزنه که میگه این اموال رو من با علم خودم بدست اوردم، درحالیکه حقیقت چیه؟ خداوند میگه ما به قارون گنجها دادیم که حمل کلید گنجهاش انسانهای قوی هیکل رو خسته میکرد:
إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَیْهِمْ ۖ وَآتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَهِ أُولِی الْقُوَّهِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ
قارون از قوم موسی بود، اما بر آنان ستم کرد؛ ما آنقدر از گنجها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود! هنگامی را که قومش به او گفتند: «این همه شادی مغرورانه مکن، که خداوند شادیکنندگان مغرور را دوست نمیدارد!
سوره القصص – آیه 76
چقدر جالب، الان بهتر درک میکنم که خداوند با این غرور و تکبره مشکل داره، نه با شادی کردن اون هم بخاطر خودمه و داره به من از داستان قارون میگه که عبرت بگیرم که درمقابلش فروتن باشم و اجازه بدم که خداوند من رو به بهترین مسیرها هدایت کنه.
چقدر زمانهایی بوده که از خدا هدایت نخواستم، همش تلاش میکردم، همش راههای مختلف رو امتحان میکردم و حس میکردم هیچ کاری انجام نمیشه و بقولی قفل شدم، برای مثال: با فلان دوستم کار داشتم و گوشیش مشغول بود، دنبال وسیله خاصی بودم و مغازه فلانی بسته بود و یکی دو تا مغازه هم میگفتن نداریم، روی برنامهام کار میکردم و جواب نمیداد، اون زمانها میخواستم خودم همه کارها رو انجام بدم، حتی یادم میاد که یه زمانی سریال فرار از زندان رو میدیدم و تاثیرش روی من این بود که میخواستم همه چیز رو با انرژی و فکر خودم انجام بدم و از خدا کمک نمیخواستم، زمانهایی هم بوده که ناخودآگاه بیخیال بودم، روی خودم به اون شکل حساب نکردم و کارها خودش انجام شده و حس کردم چقدر چرخ زندگیم روون شده، مثل اینکه یه تماسی باید میگرفتم، زنگ زدم مثلا نتونستم صحبت کنم رفتم برادرم رو جایی میرسوندم، با دستگاه عابربانک برای مادرم یه انتقال دادم، بعد اون دوستم تماس گرفته و چند تا کار دیگه هم انجام شده.
نکته اینکه زمانیکه درمقابل خداوند فروتن هستی و دستت رو میذاری توی دست خدا و میگی من رو هدایت کن، من نمیدونم، تو میدونی، هیچوقت گیر نمیکنی، شرایط برات قفل نمیشه، چون میدونی خداوند راهحل رو بهت الهام میکنه و کار درست میشه و بقول استاد این طرز فکره خودش خیلی مهمه و داره راه دریافت الهامات رو باز میکنه.
خدا رو صد هزار مرتبه شکرت.
استاد جان، فایل فوقالعادهای بود، من واقعا لذت بردم، سپاسگزار شما و خدای خوبم هستم که من رو به سمت این فایل هدایت کرد، استاد جان، تیشرت و کلاه ارتشی خیلی زیبایی پوشیدید، مبارک باشه، من عاشقتم استاد، تحسینتون میکنم بخاطر این آگاهیهای فوقالعادهای که کسب کردید و سخاوتمندانه اونها رو با ما شریک میشید، چقدر هیکلتون عالی شده، باز هم تحسینتون میکنم.
استاد جان، دوست دارم فریاد بزنم که بیاید این فایلهای استادم رو گوش بدید، هر بار که منطق و مثالی میزنید من میگم عجب مثال و منطق فوقالعادهای، ای کاش میفهمیدم که افراد نزدیک به من هم همچین حسی به این فایلها دارن یا نه، اما چه کنم که باید سرم به کار خودم باشه و با نتیجه صحبت کنم و بقیه بیان بگن چی کار کردی که موفق شدی.
استاد جان مثال بازی آنلاین فوتبال فوقالعاده بود، من هم چند وقتیه که وقتی یه کاری رو درست انجام میدم، قشنگ حس میکنم که ذهنم دوست داره این اعتبار رو به خودش بده و چقدر مواردی بوده که اوایل اصلا ایراد ماشین رو نمیتونستم تشخیص بدم، یا اینکه یادم میاد موقع رانندگی با موتور آهنگ گوش میدادم و فکر میکردم خیلی رانندگیم خوبه و حتی آهنگ میخوندم که یک بار تصادف کردم و یک بار از روی موتور افتادم و یک بار نزدیک بود بخورم زمین که دیگه درسم رو گرفتم و الان مدتی هست که هر موقع میخوام با خودم حرف بزنم و حواسم پرت بشه (البته بجز عبارت خدایا شکرت و من عاشقتم)، به خودم میگم حواست به جاده باشه عشقم، چند باری هم به خودم گفتم خدایا شکرت، و ما رمیت اذ رمیت و لیکن الله رمی، تو که رانندگی نمیکنی، خدا رانندگی میکنه، اعتبارش به خداوند برمیگرده. این هم از آموزشهای شما دارم استاد عزیزم. خدایا شکرت.
امیدوارم همه دوستان در پناه خداوند همیشه شاد، سلامت، ثروتمند، زیبابین، عاشق و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام،درود و عشق تقدیم استاد خوشگل،خوشتیپ و خوش سخن خودم البته که یه سلام هم عرض میکنم خدمت کارگردان پر تلاش و پر زحمت سایت خانم شایسته گل گلاب
﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
ستایش خدایی را که پروردگار جهانیان
الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
رحمتگر مهربان
مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ
[و] خداوند روز جزاست
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ
﴿[بار الها] تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ
ما را به راه راست هدایت فرما
صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ
راه آنان که گرامی شان داشتهای نه [راه] مغضوبان و نه [راه] گمراهان
استاد چقدر با این یک ساعت حال دلما عوض کردید
یاد لحظه هایی که چقدر به خودم مغرور میشم به واسطه دانشم،فهمم و ….
همه این علم،هدایت از سمت خدا بوده و من از خودم هیچ چیزی نداشتم،ندارم و نخواهم داشت
یاد اوایل آشناییم با شما که چقدر به خودم مغرور شده بودم که بله من دیگه قانون را فهمیدم،من دیگه خوشبخت شدم،من دیگه خدا را شناختم و درکش میکنم ای وای
پس هنوز هم میگم و تکرار میکنم هزاران بار با خودم و تکرار خواهم کرد که من محمدم هستم یک مغرور
چه روزهایی که به خودم میبالیدم به خودم و مغرورانه راه میرفتم و مغرورانه با دیگران صحبت میکردم که بله شما هیچی حالیتون نیست و فقط من عالم هستم
یاد داستان مولانا و شمس افتادم که شمس از مولانا که بزرگ شهر بود درخواست کرد که به محله شراب فروش ها بره و شراب براش تهیه کنه چون میخواست غرور و بزرگی مولانا را بشکنه.
هر چقدر که زمان میگذره و انسان به پختگی میرسه،نگاه میکنه میبینه که ای بابا چقدر غرور و منم منم الکی داشته در صورتی که هیچی نبوده
تجربه من:حدود سه ماه پیش من عمل زیبایی بینی انجام دادم.حدود یک هفته اصلا خوابم نمیبرد و فقط از دهن میتونستم نفس بکشم و خیلی اذیت میشدم تو همون اوضاع فکر میکردم که ای بابا تا همین چند روز پیش چقدر راحت میتونستم نفس بکشم راحت بخوابم،همین دو تا سوراخ بینی که انسان نادیده میگیره و اصلا بهش فکر نمیکنه چقدر روی نفس کشیدن انسان تاثیر میزاره و سلامتی چقدر مهم هست ولی الان که برگشتم به روال عادی زندگی یادم رفته که اصلا تا همین چند ماه پیش اصلا درست نمیتونستم نفس بکشم و چقدر اذیت میشدم و عادت کردم به این شرایط عادی
چقدر تواضع در مقابل خداوند بزرگ مرتبه میتونه انسان را به جایگاه واقعی اش برسونه
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
سپاس
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم و دیگر دوستان عزیز عضو سایت
من تصمیم دارم که رانندگی یاد بگیریم. سال 401 گواهینامه گرفتم اما ماشین نداشتم که رانندگی یاد بگیرم.
به لطف خداوند مهربانم سال 402 یک سمند عالی و زیبا و سالم خریدم.
الان تصمیم دارم رانندگی یاد بگیرم و کم کم دارم تمرین می کنم. به لطف خدا روز به روز بهتر و بهتر میشم.
امروز سایت را باز کردم و این فایل روی صفحه بود. باز کردم و گوش کردم، لذت بردم و متوجه شدم که باید چیکار کنم.
ممنونم از خدای بزرگ و قدرتمندم که منو به این فایل زیبا هدایت کردم و این نکته های عالی را استاد فرمودن و تلاش می کنم همیشه و همیشه این نکات را رعایت کنم.