اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نام خداکه هم خالقمه،هم عاشقمه،سلام به استادعزیزم سیدحسین عباسمنش(باباابراهیم)ومریم جون ،وسلام و خداقوت وقبولی طاعات وعباداتون دربیت الله اقیانوسی استادگلم، خدایاصاحب این اقیانوس تویی ،مدیرتویی، معلم وشاگردهم تویی، خدایابرای خودم وداداش هاوخواهرجونای سایت وباباومامان سایت آرزوی احساس عالی دارم، آبجی گلم سعیده ی عزیزکامنت توحیدی الان راخواندم وکامنت22بهمن1402راهم خواندم وکل کامنتهای اون صفحه راخواندم تمام وجودم کیف شد.وشفای بچه های خواهرای دیگه کامنت گذاشته بودن روبهشون تبریک میگم،ونزدیک گلدنتایم که به نام نفس صبح خدانامیده است، توی تنهایی درغارحرایی که شمانامیده ای وبه قول من توی اقیانوس بی کران سوارکشتی بودم وباناخدای کشتی باباخداآنقدرحال کردم واشک ریختم واین احساس توحیدی راباتلاوت قرآن وخواندن نمازصبح وطلوع زیبای خورشید وصل کردم، خدایا خودت شاهدی که مکان،افراد،موقعیتها، شرایط، وحتی خواهرانم به خصوص خواهر قبل از خودم که بی نهایت به هم وابسته ونزدیک بودیم به سلامتی اوهم اززندگیم حذف شد!حالالیلا مونده باخداکه همه کسمه، زندگیمه ،نفسمه وبااقیانوس بی کران،علم وآگاهی توحیدی استادگلم، زندگی میکنم ،باقلبی آرام وسرشارازانرژی مثبت هستم.چندروزپیش برای مراسم فاتحه همسایه ی چندسال پیش رفتم .ازرفتاروبه قول استاد ازعمل کردم یکی ازهمسایه هاکه آمادگی دریافت داشت.. از توی صحبتهام کلمه مقدس استادروشنید. پرسیدکلاس یادوره میری؟لبخندملیحی زدم ،گفتم :نه!سریع سرته حرفاروجمع کردم !.روزبعدبرای ناهاراون مرحوم رفتیم توی مسیر دوستم گفت:دیشب که شمارفتی به فاطمه خانم(صاحب خانه که میزبان بود)گفتم:صحبتهای لیلاخانم دلنشین بود. اینگاریک استاددانشگاه صحبت میکرد.
وباخودم خیلی فکرکردم که بایدازلیلاخانم بپرسم منم به هرجلسه ای که میری معرفی کن ،فردادرمسیررستوران که نزدیک محله ی قدیمی من بود.پیاده میرفتیم برای صرف ناهارشروع کردبه صحبت کردن ویک دوست دیگمون کنارمون بود. من پرسیدم واقعادوست دااااارررییییی. گفت:آره جدی دارم حرف میزنم، اول،شماره ندادم ببینم چند چنده، گفتم؛شماره موازفاطمه خانم میتونی بگیری، بعدازچندروزپیام داد من خانم (x)هستم میتونم تماس بگیرم؟وبلاخره تماس گرفتن وگفتم یکجای خلوت باش کسی متوجه حرفهامون نشه!بله ازاینجاشروع کردم که 4ساله خدادست منوگرفته ویک شاه کلید که قبلا همراهم کرده بود گم کردم والان بهم برگردونده وتوی مصیربرگشت به خدادارم حال میکنم، اگه میخوای شوهرت بچه هاو….خوب باشن اولین قدم توی این مصیربرداشتن انگشت اتهام ازروی دیکران است، واین قدم رابرای خودم مثال زدم که منم هنوززیرخط صفرم ،…وحالا بااین ارزش گزاری کردن مصیرتوحیدی ،معرفی استادگلم وسایت روگفتم ،وراجع به این موضوع برای دلسوزی به عزیزترین کست نگو، حتی به فاطمه خانم که عصرانه میزبان مابود.چونکه شمابرای اولین باراین حرفهاروشنیدی!ولی فاطمه خانم که دوست صمیمی منوتواست، هم رودرو،وهم تلفنی باهم تماس داشتیم.نه برای دوره هابرای احوالپرسی که همیشه گله وشکایت اززمین وزمان داشته پس لطفاسکوت کن فقط ازدخترخانم تون مهلاجان کمک بگیرواردسایت شو ثبت نام والی آخر……حدود3روزبعدپیام دادم که اگرسوالی دراین رابطه داری مدیونی نپرسی من حاضرم برای دوستانی که درمصیربرگشت به اصل وجودالهی هستند خدمت کنم. بنده خداگفت:گوشی ندارم شروع کنم. براش آرزوی موفقیت وخریدن گوش کردم وتشویق کردم که تولیاقت گوشی خوب وهندزفری روداری چون دوباره متولدشدی و……پیام داداون شورونشاطی که توی صورت ونگاه، وجودشمادیدم منم میخوام این راه رابیام. انشاالله وبعدازماه محرم عروسی پسرشونه امیدوارم بتونه گوشی وهندزفری خوب تهیه کنه ارزششوداره ،اینم خاطره من توی ماه تیر بود. ازوجودخدادردرون من که پرازخیروبرکت است.ورنگ خدارودرخودم حس کردم.ناگفته نماندکه بنده توی همان محله بیشتراز10سال قاری قرآن بودم!وتمام وجودم استرس بود!برای کل خانواده ی بی نظیرم که ازسرتاسردنیاتشکیل شده آرزوی موفقیت ،آرامش ،شادی،سلامتی وثروتمندی دارم. برم که اذان مغرب شدخدانگهدارهمه ی شمادرآغوش خدا،توی اقیانوس بی کران وغارحرای سایت ارام باشید.
سام به استاد نازنین و توحیدی خودم و خانواده ارزشمندم در این بستر الهی
این فایل ماه هاست که ضبط شده و من امروز که چند روزی هست درگیر مسائلی بودم که ریشه آن در این موضوع الهی بود، توفیق و اجازه پیدا کردم تا این آگاهی های ناب و ارزشمند و نجات بخش رو بشنوم و الهی صد هزار مرتبه شکر که در مدار دریافت این مطالب قرار داشتم.
استاد بزرگوارم به مانند همیشه و به قول فرمایش خودتون مسئله ای که موجب تضاد در من شده بود رو این فایل بی نظیر به شکلی فوق العاده پاسخ داد و بهم یادآور شد که تنها یک منبع وجود داره و اون هم منبع خیر و برکت و نور و ثروت و سعادته و اگر من مانند چند روز پیش ، نتونستم دریافتش کنم این خیر و برکت رو ، یا ظرفم آماده دریافتش نبوده و یا اینکه زمان مناسبی برای دریافت نبوده و من اون خیر و برکتی که همواره جاری هست رو با عدم آمادگی خودم بلاک کردم . و خداوند از این طریق باز هم مثل همیشه خواست هم درس و پیغامی مهم رو به من یادآور شه و هم اینکه از من محافظت کنه که آمادگی و پذیرش اون فرصت و موقعیت رو نداشتم گویا !!
و چقدر این جنس صحبت ها با جانم هماهنگ بود و چقدر ساده و شفاف خداوند و قوانین و هدایت های او را بازگو کردید و از اینکه متوجه شدم هر چه از این جهان میخواهیم به قول شما در خداییه خداوند یافت میشود و من غافل از این نیروی عظیم هستم و خودم رو از این خیر واسعه بی بهره کردم ، فقط اشک ریختم و مات و مبهوت کلام الهی شما بودم .
از خداوند میخوام که در مسیر توحید به مانند استاد عزیزم ، جوری واضح هدایتم کنه که صدای هدایتگرش رو بشنوم و مسیری که شما استاد نازنینم تجربه کردید رو روزی بنده و دوستان گرامیم هم بکنه
مدتیه دارم فایلهای توحیدی شما رو گوش میدم وبینهایت لذت میبرم از حرفهای خالص ونابی که تاحالا از احدی نشنیده بودم آگاهیهای که هر رو صبحم رو باهاشون شروع میکنم.استاد عزیزم من یه باوری واسه خودم ساختم که خیلی بهم احساس خوبی میده وخیلی زندگیم رو راحت کرده اونم این باوره که من فقط یه وظیفه دارم اونم لذت بردنه وخداوند کارهارو عالی وفوق العاده انجام میده. استاد عزیزم فردا همه بچه های ایران دارن میرن مدرسه میدونید استاد من یه احساس عجیبی دارم احساس اینکه من هم دانش آموزم دانش آموز هر روز آگاهیهای شما .احساس ارزشمندی دارم بینهایت سپاسگذارم از شما وفایلهای بینظیرتون احساس مفید بودن میکنم .من حالا با اکرم قبل فرق دارم من الان استاد دارم و باری به هر جهت زندگی نمیکنم .از زمان آشنایی من با سایت شما زیاد نمیگذره ولی خیلی نتایج خوبی گرفتم ارامشی دارم که نداشتم زندگی پر از نعمتی دارم که نداشتم روابط خوبی با خانوادم دارم که قبلا نبود.من افتخار میکنم که هر روز وارد کلاس درس شما میشم وکلی یاد میگیرم.دعا میکنم معلم مهربانم همیشه موفق و پایدار باشید .در پناه خداوند باشید.
و چون به آدمى نعمت دهیم، روى بگرداند و دور شود-سرکشى و بزرگى نماید- و چون او را بدى رسد نومید گردد.
خدایا تو منبع همه خیرها و نعمتهایی و هر خیری به ما میرسه از طرف توست، خداونده که همیشه منبع و منشا بهترین اتفاقات قشنگترین برخوردهاست، منبع هر عشق و پول و ثروت و امکاناتی که در زندگی داریم و ازش برخورداریم فضل خداونده و بس و هر شری به ما میرسه بخاطر خودمونه، بخاطر آگاه نبودن به قانون و حقیقته بخاطر درک نکردن این نیروییه که قدرتش به کل عالم احاطه و سیطره داره. و چقدر خنده دار و جاهلانه ست اگر لحظه ای خودمون رو بی نیاز بدونیم از خداوند و فکر کنیم خودم بلدم، دیگه یاد گرفتم، بخاطر هوشم بوده بخاطر کار درستیم بوده، چون روی خودم کار کردم…
خدایا ما بدون هدایت تو چی هستیم؟ بدون کمک و حمایت تو چه کاری میتونیم انجام بدیم؟ هیچی، خدایا هر لحظه اگر من رو رها کنی به حال خودم و راهگشا و راهنمای من نباشی به بیراهه میرم و گم میشم و سرم به سنگ میخوره و تجربه ش کردم.
خدایا هر آنچه داریم رو تو به ما دادی و از آن توست و هیچ چیزی از خودمون نداریم. خدایا شکرت برای نعمتهایی که هر روز و هر لحظه داری به من میبخشی برای بهترین انسانهای روی زمین که تو کنارم قرار دادی، برای سلامتی روزافزونی که خودت داری بهم میبخشی، برای مسافرتهای زیبا، برای پول ها و ثروتهایی که فقط و فقط خودت بی حساب به من میبخشی، خدایا هر نعمتی که ازش برخوردار میشم در زندگیم از جانب توست، برای نعمت خانواده ی خوب. پروردگارم شکرت همه و همه از جانب توست.
خودت کمک کن سپاسگزار تو باشیم، خدایا خودت راهگشای ما باش، خدایا ما هر لحظه به تو نیازمندیم خودت هدایتگر و حمایتگر ما باش، خودت نور حقیقت رو بر قلبهای ما بتابون تا راه رو از بیراهه ها تشخیص بدیم که اگر تو راهنما و هدایتگر ما نباشی گم میشیم، خدایا ما را به راه راست و مستقیمِ خودت هدایت کن هر لحظه، راه کسانی که به اونها نعمت داده ای. خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم.
و بگو: پروردگارا، مرا در هر کاری به گونه ای راست و درست داخل نما، و مرا در هر کار و امری به گونه ای راست و درست خارج ساز و از جانب خود برای من سلطه ای پیروز مندانه قرار ده.
خدای من هر انچه که دارم از ان توست و از تو به من رسیده
یادمه اولین روز هایی بود که وارد سایت عباسمنش دات کام شده بودم و انقدری خوشحال بودم از این اشنایی با این مطالب
اصلا داشتم بال در میوردم از این همه اگاهی های زیبا
بصورت رندوم چندتا فایل دیدم و چند روز بعد بصورت هدایتی بالای سایت روی دانلود ها کلیک کردم و یهو چشمم خورد به فایل های مصاحبه یه چیزی تو وجودم گفت از اینجا شروع کن اقا منم انقدر ذوق زده شروع کردم به گوش دادن و ادامه دادن چقدر اتفاقات عالی برام تو همون فایل های رایگان رخ داد
و بعد هدایت شدم به فایل های توحید عملی اصلا وقتی این فایل هارو گوش میدادم اصلا انگاری من هر روز یه پر در می اوردم
در حین گوش کردن اموزه های رایگان تو دلم این بود که کاش بتونم دوره های استاد بخرم اولین خواسته در وجود من شکل گرفت و خداوند به سرعت پاسخ داد دوره دست یابی به زندگی رویایی
با اگاهی های این دوره اصلا نوری چراغی در من روشن شد که هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه
دوره بعدی عذت نفس
دوره بعدی دوازده قدم
و خدارو شکر همینجوری داره هر روز اتفاقات بهتر بهتر وارد زندگیم میشه
یه روز ارزوم بود که بتونم دوره از این سایت بخرم و الان خیلی راحت دارم تمام محصولاتو میخرم و قدم به قدم دارم به سمت جلو حرکت میکنم
خدایا شکرت برای تمام لحظه هایی که با منی در کنار منی و حامی منی
سلام به استاد عزیزم و مریم جون و دوستان هم فرکانسم
خدایا هزاران بار شکرت بخاطر وجودت توی ثانیه به ثانیه زندگیم خیلی حضورت رو خدا جونم توی زندگیم احساس میکنم و چقد ارام بخشه
خدا جونم هر بار که صدات زدم همیشه جوابم رو دادی
حس میکنم دستم رو گرفتی خدا جونم و منو به سمت خودت هدایت میکنی
هر زمان که بیراهه خواستم برم دستم رو گرفتی و برگردوندی سمت خودت
خدا جونم هزاران بار شکرت
خدایا شکرت همیشه هوامو داشتی به نخ رسیده ولی پاره نشده
خیلی وقتها بهم تلنگر زدی ولی دستم رو رها نکردی
خداجونم بهترین رفیقم آرامش بخش قلبم هر آنچه که دارم از آن اوست
سپاس گذارم از بی نهایت نعمتی که به من دادی
امروز دو بار این فایل رو گوش دادم و فهمیدم چقدر کوتاهی کردم
خدایا امروز بهم نشون دادی که چقد حواست بهم هست
امروز عصر که باشگاه بودم هالتر افتاد و به صورت معجزه آسا با من برخورد نکرد و من همون لحظه فهمیدم خدایا حواست بهم هست و ازم محافظت کردی و همون لحظه با صدای بلند سپاس گذاری کردم
خیلی از این موارد تویزندگیم همه ما هست و چقد ساده از کنارش رد میشیم و بابتش شکرگذاری نمیکنیم
و هر وقت به مشکل میخوریم یادمون میاد خدا رو صدا بزنیم و بعد از حل شدن مشکلمون انگار نه انگار
خدا جونم ازت میخوام حواست بهم باشه ازت میخوام اینقد بهت نزدیک بشم که بابت ثانیه به ثانیه شکرگذاری کنم نزار این کار هیچ وقت فراموش کنم
خدا جونم بهترین رفیق من باش
خدا جونم میدونم که کار خودت هست که من رو به سمت خودت هدایت کردی
من می خوام یکی از اتفاقاتی که برای من افتاد وبه صورت واضح وشفاف وکلیر خداوند بامن حرف زد وبهم گفت اگر فقط به من توکل کنی وهمه چیز همه چیییز رو به من بسپاری من کاری میکنم که تو متحیر مات ومبهوت بمانی
همسر من در شهرستان مشغول کار ساخت وساز بود تا اینکه شرایط جوری رقم خورد که ورشکست شد(البته این قضیه خودش کلی درس وتجربه برای اون داشت که هر خیری که به تو می رسد از جانب خداست وهر شروبدی از جانب خودت هست که وارد آن مسئله نمی شم)وضعیت مالی ما رسید به هزار زیر صفر با کلی بدهی که هر چه بدهی پرداخت میکردیم تمام نمی شد کار به زندان رفتن هم کشید( که چطور دستان خدا به کمک ما اومد واز اون وضعیت اسفناک نجات پیدا کردیم باز وارد اون مسئله نمی شم )حالا من از هزار زیر صفر رسیدم به صفر نه خونه ای دارم ونه سرمایه ای همسرم قبل از کار ساخت وساز در بازار بزرگ تهران کار میکرد وبین بازاری ها اعتبار داشت دستان خداوند راه رو برای ما هموار کردند واوضاع ما کمی بهتر شد ما همچنان امیدوار بودیم که اوضاع بهتر هم خواهد شد اما من از لحاظ روحی خیلی داغون بودم هر کاری میکردم که حالم بهتر بشه در همین زمان با استاد عباسمنش آشنا شدم (من در یک کانال انگیزشی در تلگرام عضو بودم که ایشون یک فایلی از استاد در آن کانال گذاشته بودند)من با فایل های رایگان ایشون شروع کردم کم کم اوضاع روحی من بهتر شد واون خدایی رو که استاد در موردش صحبت می کرد رو در وجودم پیدا کردم وباور کردم که اون نیرو اون انرژی می تونه به من هم کمک کنه من از خدایی که پیدا کرده بودم برای همسرم می گفتم که چطور می تونه به ما کمک کنه ولی ایشون حرف های من رو به تمسخر می گرفت تصمیم گرفتم دیگه در این مورد حرف نزنم هندزفری رو توی گوشم میگذاشتم وتمام وقت من با این فایل ها سپری می شد اون خدای درون داشت کار خودش رو می کرد آرام آرام ومن داشتم تکاملم رو طی میکردم اولین چیزی که در این جریان بدست آوردم رابطه خراب من وهمسرم هر روز بهتر وبهتر شد ومن این تغییر رو میدیدم وهرروز سپاسگذار خداوند بودم وبیشتر به نکات مثبت توجه می کردم اوضاع مالی ما بهتر شد ما تونستیم ماشین بخریم خدایا شکرت هر روز وضعیت بهتر میشد می خواستیم استارت خرید یه خونه کوچیک رو بزنیم ولی پولمون کم بود(خداوند ما رو تنها نگذاشت شرایطی رو برای ما فراهم کرد تا تونستیم یه خونه صدمتری در یک برج نوساز بخریم )(ویو ومنظره خونه خیلی برام مهم بود هر روز میرفتم توی اون منطقه ای که می خواستم خونه بخرم خونه هایی که پارک وفضای سبز جلوشون بود رو نگاه می کردم و می گفتم دوست دارم یه همچین جایی باشه می گفتم دوست دارم نماش این شکلی باشه یک برجی رو داشتند می ساختند توی اون منطقه که نوساز بود وجلوی اون یک پارک بزرگ بود پول من در حد خرید اونجا نبود ولی بی اراده بدون اینکه فکر کنم من پول دارم یا نه که بخرم هر روز می رفتم خیابونهای اطراف اونجارو نگاه می کردم ببینم به چه خیابونهایی راه داره واقعانمی دونم چرا این کار رو می کردم ولی این کار هر روز من بود می رفتم واز پایین به اون بالا نگاه می کردم وطبقه خونه رو برای خودم مشخص می کردم به خداوندی خدا نمی دونم چرا این کار رو می کردم نه اینکه می خواستم تمرین تجسم کنم انگار یه چیزی توی وجودم فریاد می زد که من اینجا رو می خوام ویه حسی بهم می گفت مال توهست (نمیدونم چطور توضیحش بدم)وباز هم خداوند من رو تنها نگذاشت وبا یک سری همزمانی ها من رو صاحب اون خونه کرد خونه بدون تجهیزات بود وحالا ما باید اون رو تجهیز می کردیم ولی ما به زور تونسته بودیم خونه رو بخریم چقدر دلم اون رنگ کابینت ها رو می خواست اون خونه رو به خاطر اشپزخونه ی بزرگش انتخاب کرده بودم حالا دلم می خواست که کامل باشه در خواست هام از خدا شروع شد این رو داشته باشه اینجوری باشه ومدام میگشتم توی پینترست دنبال اون طرح ومدل هایی که می خواستم (دوستان پول نداشتیم ولی انگار من به این چیزا کاری نداشتم اون حسه من رو امیدوار نگه داشته بود با خودم می گفتم من چه میدونم چطوری یه جوری میشه دیگه همانطوری که بقیه چیزها شد وخداوند خودش کارها رو برام روبراه کرد ومن کابینتی که دوست داشتم رو نصب کردم دلم می خواست فر و ماکرو ویو هم داشته باشه اما فقط تونستیم فر رو بخریم ونصب کنیم وجای ماکرو ویو خالی موند خیلی چیزهای دیگه مونده بود که بخریم ولی پولش نبود در ضمن ما یک کولر گازی برند خوب از چابهار هم خریده بودیم وروی باربند ماشین بسته بودیم وبیست ساعت تمام رانندگی کرده بودیم که ارزانتر برای ما تمام بشه ((تا اینجا رو داشته باشید))توی ساختمون یک سرکارگر افغانی وپسرش بودند کلید رو دادیم به پسرشون که خونه رو تمیز کنه فردا صبح با زنگ تلفن امید از خواب بیدار شدیم که دزد به خونتون زده وقتی رسیدیم توی خونه دیدیدم که آقای دزد زحمت کشیدن پکیج رادیاتور کولر گازی و فر رو برده بود ما هنوز کلی وسیله باید می خریدیم (اشکی که بند نمی یاد)من وهمسرم هاج وواج به هم نگاه می کردیم حالا چکار کنیم ؟؟ما قرار بود چند روز دیگه به اون خونه بیاییم حالا نه پکیج داشت نه رادیاتور بنده ی خدا پسری که قرار بود خونه رو تمیز کنه خودش و پدرش شرمسار اونجا ایستاده بودند پدره می گفت کار پسرم نیست همه همسایه خبر دار شدند وگفتند به 110زنگ بزنید یه حسی به من می گفت که کار این بنده خدا نیست مامور اومد وپسر رو بازداشت کردهمسرم باید شکایت نامه ای می نوشت حال نذار پدر حالم رو بد می کرد چون بنده خداها غیر قانونی داخل ایران بودند همه رفتند ومن تنها توی اون خونه روی زمین پر از خاک نشستم بدنم یخ کرده بود چرا این اتفاق افتاد چرا؟؟من که این همه شکر گذارم من که سعی می کنم به نکات مثبت توجه کنم یاد صحبت استاد عباسمنش افتادم اگر داری روی خودت کار می کنی هر اتفاقی افتاد هر اتفاقی هر اتفاقی بدون در جهت خیر وصلاح تو هست پس بهتر هست که آرام باشی وهمه چی رو به دستان توانمند خودش بسپری خودش همه چی رو برات روبراه می کنه کسی که تا حالا کارها رو برات انجام داده این رو هم درستش می کنه اون حسه داشت با من حرف می زد با تلفن مامانم به خودم اومدم اون گفت کار همون پسره هست بهش گفتم مامان نمی دونم چرا یه چیزی بهم میگه کار اون نیست بعدش زنگ زدم به همسرم ایشون گفت من رضایت دادم من دارم با پسر کارگر برمی گردم ببین کار امید نیست همسایه ها به ما گفتند ما توی ساختمون به یک نفر شک داریم یکی از واحدها خالی هست واین آقا خودشون طبقه پایین هستند ولی مرتب توی این واحد خالیه می ره ومیاد در همان موقع (هم زمانی ها رو ببینید)یکی از ساکنین کلیدشون داخل جامی مونه وبه کلید ساز زنگ می زنه که در خونه خودش رو باز کنه همه گفتن ما به این آقا شک داریم بهترین فرصت هست که بگیدبیاد این در رو باز کنه همسرم گفت اشکال نداره مسئولیتش رو به عهده می گیرم واومددر رو باز کرد من اونجا خدا رو با تمام وجودم احساس کردم من روی شونه خدا سوار بودم اون داشت به من لبخند می زد وبه من می گفت دیدی گفتم آروم باش بهم می گفت دیدی گفتم به من توکل کن من درهای بسته رو برات باز می کنم من مالت رو بهت بر می گردونم
خدایا تو را شکر اشک مجالم نمی داد همسایه می گفتند حالا چرا گریه می کنی ؟وسایلت روکه پیدا کردی ؟ولی گریه من برای اونها نبود من متحیر بودم که خدا چطور به وعده ای که به من داده جواب داده بود کل این ماجرا برای 2ساعت بود خدایا سپاسگذار تو هستم که هر روز ایمان من رو به خودت بیشتر می کنی سپاسگذارم
عذر خواهی میکنم اگر طولانی بود وگفتم شاید این ماجرابه کسی کمک کنه
خیلی برام جالبه. مدتی هست که دارم قرآن رو با دقت میخونم و داشتم به سوره حمد فکر میکردم که رسیده بودم به آیه ایاک نعبد و ایاک نستعین. دقیقا این فایل شما مرتبط بود با این آیه و توضیحات شما در مورد توحید عملی چقدر معنای این آیه رو برام تکمیل کرد.
به نام خداکه هم خالقمه،هم عاشقمه،سلام به استادعزیزم سیدحسین عباسمنش(باباابراهیم)ومریم جون ،وسلام و خداقوت وقبولی طاعات وعباداتون دربیت الله اقیانوسی استادگلم، خدایاصاحب این اقیانوس تویی ،مدیرتویی، معلم وشاگردهم تویی، خدایابرای خودم وداداش هاوخواهرجونای سایت وباباومامان سایت آرزوی احساس عالی دارم، آبجی گلم سعیده ی عزیزکامنت توحیدی الان راخواندم وکامنت22بهمن1402راهم خواندم وکل کامنتهای اون صفحه راخواندم تمام وجودم کیف شد.وشفای بچه های خواهرای دیگه کامنت گذاشته بودن روبهشون تبریک میگم،ونزدیک گلدنتایم که به نام نفس صبح خدانامیده است، توی تنهایی درغارحرایی که شمانامیده ای وبه قول من توی اقیانوس بی کران سوارکشتی بودم وباناخدای کشتی باباخداآنقدرحال کردم واشک ریختم واین احساس توحیدی راباتلاوت قرآن وخواندن نمازصبح وطلوع زیبای خورشید وصل کردم، خدایا خودت شاهدی که مکان،افراد،موقعیتها، شرایط، وحتی خواهرانم به خصوص خواهر قبل از خودم که بی نهایت به هم وابسته ونزدیک بودیم به سلامتی اوهم اززندگیم حذف شد!حالالیلا مونده باخداکه همه کسمه، زندگیمه ،نفسمه وبااقیانوس بی کران،علم وآگاهی توحیدی استادگلم، زندگی میکنم ،باقلبی آرام وسرشارازانرژی مثبت هستم.چندروزپیش برای مراسم فاتحه همسایه ی چندسال پیش رفتم .ازرفتاروبه قول استاد ازعمل کردم یکی ازهمسایه هاکه آمادگی دریافت داشت.. از توی صحبتهام کلمه مقدس استادروشنید. پرسیدکلاس یادوره میری؟لبخندملیحی زدم ،گفتم :نه!سریع سرته حرفاروجمع کردم !.روزبعدبرای ناهاراون مرحوم رفتیم توی مسیر دوستم گفت:دیشب که شمارفتی به فاطمه خانم(صاحب خانه که میزبان بود)گفتم:صحبتهای لیلاخانم دلنشین بود. اینگاریک استاددانشگاه صحبت میکرد.
وباخودم خیلی فکرکردم که بایدازلیلاخانم بپرسم منم به هرجلسه ای که میری معرفی کن ،فردادرمسیررستوران که نزدیک محله ی قدیمی من بود.پیاده میرفتیم برای صرف ناهارشروع کردبه صحبت کردن ویک دوست دیگمون کنارمون بود. من پرسیدم واقعادوست دااااارررییییی. گفت:آره جدی دارم حرف میزنم، اول،شماره ندادم ببینم چند چنده، گفتم؛شماره موازفاطمه خانم میتونی بگیری، بعدازچندروزپیام داد من خانم (x)هستم میتونم تماس بگیرم؟وبلاخره تماس گرفتن وگفتم یکجای خلوت باش کسی متوجه حرفهامون نشه!بله ازاینجاشروع کردم که 4ساله خدادست منوگرفته ویک شاه کلید که قبلا همراهم کرده بود گم کردم والان بهم برگردونده وتوی مصیربرگشت به خدادارم حال میکنم، اگه میخوای شوهرت بچه هاو….خوب باشن اولین قدم توی این مصیربرداشتن انگشت اتهام ازروی دیکران است، واین قدم رابرای خودم مثال زدم که منم هنوززیرخط صفرم ،…وحالا بااین ارزش گزاری کردن مصیرتوحیدی ،معرفی استادگلم وسایت روگفتم ،وراجع به این موضوع برای دلسوزی به عزیزترین کست نگو، حتی به فاطمه خانم که عصرانه میزبان مابود.چونکه شمابرای اولین باراین حرفهاروشنیدی!ولی فاطمه خانم که دوست صمیمی منوتواست، هم رودرو،وهم تلفنی باهم تماس داشتیم.نه برای دوره هابرای احوالپرسی که همیشه گله وشکایت اززمین وزمان داشته پس لطفاسکوت کن فقط ازدخترخانم تون مهلاجان کمک بگیرواردسایت شو ثبت نام والی آخر……حدود3روزبعدپیام دادم که اگرسوالی دراین رابطه داری مدیونی نپرسی من حاضرم برای دوستانی که درمصیربرگشت به اصل وجودالهی هستند خدمت کنم. بنده خداگفت:گوشی ندارم شروع کنم. براش آرزوی موفقیت وخریدن گوش کردم وتشویق کردم که تولیاقت گوشی خوب وهندزفری روداری چون دوباره متولدشدی و……پیام داداون شورونشاطی که توی صورت ونگاه، وجودشمادیدم منم میخوام این راه رابیام. انشاالله وبعدازماه محرم عروسی پسرشونه امیدوارم بتونه گوشی وهندزفری خوب تهیه کنه ارزششوداره ،اینم خاطره من توی ماه تیر بود. ازوجودخدادردرون من که پرازخیروبرکت است.ورنگ خدارودرخودم حس کردم.ناگفته نماندکه بنده توی همان محله بیشتراز10سال قاری قرآن بودم!وتمام وجودم استرس بود!برای کل خانواده ی بی نظیرم که ازسرتاسردنیاتشکیل شده آرزوی موفقیت ،آرامش ،شادی،سلامتی وثروتمندی دارم. برم که اذان مغرب شدخدانگهدارهمه ی شمادرآغوش خدا،توی اقیانوس بی کران وغارحرای سایت ارام باشید.
سلام بر استاد عباسمنش عزیزم
و استاد مریم شایسته عزیزم
سپاسگزارم از حضور شما در زندگی من
خدایا شکرت واقعا شکر شکررشکرررر
فقط یک منبع نوره فقط یکی منبع ثروت ونعمت وفراوانی
خداوند خودش ما رو در زمان ومکان درست وبه شمل درستش انجام میده
سام به استاد نازنین و توحیدی خودم و خانواده ارزشمندم در این بستر الهی
این فایل ماه هاست که ضبط شده و من امروز که چند روزی هست درگیر مسائلی بودم که ریشه آن در این موضوع الهی بود، توفیق و اجازه پیدا کردم تا این آگاهی های ناب و ارزشمند و نجات بخش رو بشنوم و الهی صد هزار مرتبه شکر که در مدار دریافت این مطالب قرار داشتم.
استاد بزرگوارم به مانند همیشه و به قول فرمایش خودتون مسئله ای که موجب تضاد در من شده بود رو این فایل بی نظیر به شکلی فوق العاده پاسخ داد و بهم یادآور شد که تنها یک منبع وجود داره و اون هم منبع خیر و برکت و نور و ثروت و سعادته و اگر من مانند چند روز پیش ، نتونستم دریافتش کنم این خیر و برکت رو ، یا ظرفم آماده دریافتش نبوده و یا اینکه زمان مناسبی برای دریافت نبوده و من اون خیر و برکتی که همواره جاری هست رو با عدم آمادگی خودم بلاک کردم . و خداوند از این طریق باز هم مثل همیشه خواست هم درس و پیغامی مهم رو به من یادآور شه و هم اینکه از من محافظت کنه که آمادگی و پذیرش اون فرصت و موقعیت رو نداشتم گویا !!
و چقدر این جنس صحبت ها با جانم هماهنگ بود و چقدر ساده و شفاف خداوند و قوانین و هدایت های او را بازگو کردید و از اینکه متوجه شدم هر چه از این جهان میخواهیم به قول شما در خداییه خداوند یافت میشود و من غافل از این نیروی عظیم هستم و خودم رو از این خیر واسعه بی بهره کردم ، فقط اشک ریختم و مات و مبهوت کلام الهی شما بودم .
از خداوند میخوام که در مسیر توحید به مانند استاد عزیزم ، جوری واضح هدایتم کنه که صدای هدایتگرش رو بشنوم و مسیری که شما استاد نازنینم تجربه کردید رو روزی بنده و دوستان گرامیم هم بکنه
سلام استاد مهربانم
مدتیه دارم فایلهای توحیدی شما رو گوش میدم وبینهایت لذت میبرم از حرفهای خالص ونابی که تاحالا از احدی نشنیده بودم آگاهیهای که هر رو صبحم رو باهاشون شروع میکنم.استاد عزیزم من یه باوری واسه خودم ساختم که خیلی بهم احساس خوبی میده وخیلی زندگیم رو راحت کرده اونم این باوره که من فقط یه وظیفه دارم اونم لذت بردنه وخداوند کارهارو عالی وفوق العاده انجام میده. استاد عزیزم فردا همه بچه های ایران دارن میرن مدرسه میدونید استاد من یه احساس عجیبی دارم احساس اینکه من هم دانش آموزم دانش آموز هر روز آگاهیهای شما .احساس ارزشمندی دارم بینهایت سپاسگذارم از شما وفایلهای بینظیرتون احساس مفید بودن میکنم .من حالا با اکرم قبل فرق دارم من الان استاد دارم و باری به هر جهت زندگی نمیکنم .از زمان آشنایی من با سایت شما زیاد نمیگذره ولی خیلی نتایج خوبی گرفتم ارامشی دارم که نداشتم زندگی پر از نعمتی دارم که نداشتم روابط خوبی با خانوادم دارم که قبلا نبود.من افتخار میکنم که هر روز وارد کلاس درس شما میشم وکلی یاد میگیرم.دعا میکنم معلم مهربانم همیشه موفق و پایدار باشید .در پناه خداوند باشید.
به نام تنها قدرت جهان هستی
سوره اسراء
وَإِذَآ أَنۡعَمۡنَا عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ أَعۡرَضَ وَنَـَٔا بِجَانِبِهِۦ وَإِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ کَانَ یَـُٔوسࣰا(٨٣)
و چون به آدمى نعمت دهیم، روى بگرداند و دور شود-سرکشى و بزرگى نماید- و چون او را بدى رسد نومید گردد.
خدایا تو منبع همه خیرها و نعمتهایی و هر خیری به ما میرسه از طرف توست، خداونده که همیشه منبع و منشا بهترین اتفاقات قشنگترین برخوردهاست، منبع هر عشق و پول و ثروت و امکاناتی که در زندگی داریم و ازش برخورداریم فضل خداونده و بس و هر شری به ما میرسه بخاطر خودمونه، بخاطر آگاه نبودن به قانون و حقیقته بخاطر درک نکردن این نیروییه که قدرتش به کل عالم احاطه و سیطره داره. و چقدر خنده دار و جاهلانه ست اگر لحظه ای خودمون رو بی نیاز بدونیم از خداوند و فکر کنیم خودم بلدم، دیگه یاد گرفتم، بخاطر هوشم بوده بخاطر کار درستیم بوده، چون روی خودم کار کردم…
خدایا ما بدون هدایت تو چی هستیم؟ بدون کمک و حمایت تو چه کاری میتونیم انجام بدیم؟ هیچی، خدایا هر لحظه اگر من رو رها کنی به حال خودم و راهگشا و راهنمای من نباشی به بیراهه میرم و گم میشم و سرم به سنگ میخوره و تجربه ش کردم.
خدایا هر آنچه داریم رو تو به ما دادی و از آن توست و هیچ چیزی از خودمون نداریم. خدایا شکرت برای نعمتهایی که هر روز و هر لحظه داری به من میبخشی برای بهترین انسانهای روی زمین که تو کنارم قرار دادی، برای سلامتی روزافزونی که خودت داری بهم میبخشی، برای مسافرتهای زیبا، برای پول ها و ثروتهایی که فقط و فقط خودت بی حساب به من میبخشی، خدایا هر نعمتی که ازش برخوردار میشم در زندگیم از جانب توست، برای نعمت خانواده ی خوب. پروردگارم شکرت همه و همه از جانب توست.
خودت کمک کن سپاسگزار تو باشیم، خدایا خودت راهگشای ما باش، خدایا ما هر لحظه به تو نیازمندیم خودت هدایتگر و حمایتگر ما باش، خودت نور حقیقت رو بر قلبهای ما بتابون تا راه رو از بیراهه ها تشخیص بدیم که اگر تو راهنما و هدایتگر ما نباشی گم میشیم، خدایا ما را به راه راست و مستقیمِ خودت هدایت کن هر لحظه، راه کسانی که به اونها نعمت داده ای. خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم.
وَقُل رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی مُدۡخَلَ صِدۡقࣲ وَأَخۡرِجۡنِی مُخۡرَجَ صِدۡقࣲ وَٱجۡعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلۡطَٰنࣰا نَّصِیرࣰا(٨٠)
و بگو: پروردگارا، مرا در هر کاری به گونه ای راست و درست داخل نما، و مرا در هر کار و امری به گونه ای راست و درست خارج ساز و از جانب خود برای من سلطه ای پیروز مندانه قرار ده.
وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ کَانَ زَهُوقࣰا٨١
وبگو: حق آمد و باطل نابود شد؛ بىتردید باطل نابود شدنى است.
استاد جان سپاسگزارم برای همه ی فایلهای توحیدی و توحید عملی 10 که توحید اصله و ممنونم که از اصل گفتین.
در پناه خداوند شاد باشید.
سلام به استاد عزیزم و تمام دوستان هم فرکانسیم
خدای من هر انچه که دارم از ان توست و از تو به من رسیده
یادمه اولین روز هایی بود که وارد سایت عباسمنش دات کام شده بودم و انقدری خوشحال بودم از این اشنایی با این مطالب
اصلا داشتم بال در میوردم از این همه اگاهی های زیبا
بصورت رندوم چندتا فایل دیدم و چند روز بعد بصورت هدایتی بالای سایت روی دانلود ها کلیک کردم و یهو چشمم خورد به فایل های مصاحبه یه چیزی تو وجودم گفت از اینجا شروع کن اقا منم انقدر ذوق زده شروع کردم به گوش دادن و ادامه دادن چقدر اتفاقات عالی برام تو همون فایل های رایگان رخ داد
و بعد هدایت شدم به فایل های توحید عملی اصلا وقتی این فایل هارو گوش میدادم اصلا انگاری من هر روز یه پر در می اوردم
در حین گوش کردن اموزه های رایگان تو دلم این بود که کاش بتونم دوره های استاد بخرم اولین خواسته در وجود من شکل گرفت و خداوند به سرعت پاسخ داد دوره دست یابی به زندگی رویایی
با اگاهی های این دوره اصلا نوری چراغی در من روشن شد که هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه
دوره بعدی عذت نفس
دوره بعدی دوازده قدم
و خدارو شکر همینجوری داره هر روز اتفاقات بهتر بهتر وارد زندگیم میشه
یه روز ارزوم بود که بتونم دوره از این سایت بخرم و الان خیلی راحت دارم تمام محصولاتو میخرم و قدم به قدم دارم به سمت جلو حرکت میکنم
خدایا شکرت برای تمام لحظه هایی که با منی در کنار منی و حامی منی
سلام استاد عزیزم
چقدر این جمله برای من نا آشنا بود
اینکه خدایا من چیزی نمیدونم تو میدونی
اینکه خدایا هر اتفاقی که توی زندگیم افتاده کار تو بوده
وقتی که گفتید اعتبار همه کارهارو بدیم به خداوند سپاس گزار باشیم
و بگیم الخیر فی ما وقع
سمت خودمونو انجام بدیم با هدایت ها جلو بریم خداوند بقیه کارهارو درست میکنه
تنم لرزید
بخدا عین یه بچه کوچولو که گوشه اتقاق قایم شده
لرزیدم
چقدر من همینجوری گوشه اتاق به خودم لرزیدم
و نتونستم اتفاقات رو
مثبت ببینم و بگم خدایا شکرت حتما خیره
ولی خیلی وقته که از وقتی روی خودم کار کردم
خیلی کمتر این اتفاقات برام افتاده
و لرزیدن رو انتخاب کردم
دیگه گفتم صبر کنم مومنتوم رو اجازه ندم رشد کنه تایم اوت بگیرم به روش های مختلف کنترل ذهن کنم
سمت خودمو درست انجام بدم
و بگم اینم کار خداست
خدایا شکرت حتما خیره
خیلی شخصیتم رشد کرده و قوی تر شدم
سلام به استاد عزیزم و مریم جون و دوستان هم فرکانسم
خدایا هزاران بار شکرت بخاطر وجودت توی ثانیه به ثانیه زندگیم خیلی حضورت رو خدا جونم توی زندگیم احساس میکنم و چقد ارام بخشه
خدا جونم هر بار که صدات زدم همیشه جوابم رو دادی
حس میکنم دستم رو گرفتی خدا جونم و منو به سمت خودت هدایت میکنی
هر زمان که بیراهه خواستم برم دستم رو گرفتی و برگردوندی سمت خودت
خدا جونم هزاران بار شکرت
خدایا شکرت همیشه هوامو داشتی به نخ رسیده ولی پاره نشده
خیلی وقتها بهم تلنگر زدی ولی دستم رو رها نکردی
خداجونم بهترین رفیقم آرامش بخش قلبم هر آنچه که دارم از آن اوست
سپاس گذارم از بی نهایت نعمتی که به من دادی
امروز دو بار این فایل رو گوش دادم و فهمیدم چقدر کوتاهی کردم
خدایا امروز بهم نشون دادی که چقد حواست بهم هست
امروز عصر که باشگاه بودم هالتر افتاد و به صورت معجزه آسا با من برخورد نکرد و من همون لحظه فهمیدم خدایا حواست بهم هست و ازم محافظت کردی و همون لحظه با صدای بلند سپاس گذاری کردم
خیلی از این موارد تویزندگیم همه ما هست و چقد ساده از کنارش رد میشیم و بابتش شکرگذاری نمیکنیم
و هر وقت به مشکل میخوریم یادمون میاد خدا رو صدا بزنیم و بعد از حل شدن مشکلمون انگار نه انگار
خدا جونم ازت میخوام حواست بهم باشه ازت میخوام اینقد بهت نزدیک بشم که بابت ثانیه به ثانیه شکرگذاری کنم نزار این کار هیچ وقت فراموش کنم
خدا جونم بهترین رفیق من باش
خدا جونم میدونم که کار خودت هست که من رو به سمت خودت هدایت کردی
بی اذن تو حتی یک برگ از درخت نمیفته
پس خودت منو هدایت کن به سمت خوبی ها
منو هدایت کن به سمت فراوانی ها
خدا جونم نعمت و فراوانی به من بده
خدایا شکرت بابت هر آنچه که دارم
خدایا شکرت از اینکه توی این مسیر قرار گرفتم
سلام خدمت همه دوستان واستاد عزیزم ومریم بانو
خداوندا من به هر خیری که از جانب تو میرسد فقیرم
من می خوام یکی از اتفاقاتی که برای من افتاد وبه صورت واضح وشفاف وکلیر خداوند بامن حرف زد وبهم گفت اگر فقط به من توکل کنی وهمه چیز همه چیییز رو به من بسپاری من کاری میکنم که تو متحیر مات ومبهوت بمانی
همسر من در شهرستان مشغول کار ساخت وساز بود تا اینکه شرایط جوری رقم خورد که ورشکست شد(البته این قضیه خودش کلی درس وتجربه برای اون داشت که هر خیری که به تو می رسد از جانب خداست وهر شروبدی از جانب خودت هست که وارد آن مسئله نمی شم)وضعیت مالی ما رسید به هزار زیر صفر با کلی بدهی که هر چه بدهی پرداخت میکردیم تمام نمی شد کار به زندان رفتن هم کشید( که چطور دستان خدا به کمک ما اومد واز اون وضعیت اسفناک نجات پیدا کردیم باز وارد اون مسئله نمی شم )حالا من از هزار زیر صفر رسیدم به صفر نه خونه ای دارم ونه سرمایه ای همسرم قبل از کار ساخت وساز در بازار بزرگ تهران کار میکرد وبین بازاری ها اعتبار داشت دستان خداوند راه رو برای ما هموار کردند واوضاع ما کمی بهتر شد ما همچنان امیدوار بودیم که اوضاع بهتر هم خواهد شد اما من از لحاظ روحی خیلی داغون بودم هر کاری میکردم که حالم بهتر بشه در همین زمان با استاد عباسمنش آشنا شدم (من در یک کانال انگیزشی در تلگرام عضو بودم که ایشون یک فایلی از استاد در آن کانال گذاشته بودند)من با فایل های رایگان ایشون شروع کردم کم کم اوضاع روحی من بهتر شد واون خدایی رو که استاد در موردش صحبت می کرد رو در وجودم پیدا کردم وباور کردم که اون نیرو اون انرژی می تونه به من هم کمک کنه من از خدایی که پیدا کرده بودم برای همسرم می گفتم که چطور می تونه به ما کمک کنه ولی ایشون حرف های من رو به تمسخر می گرفت تصمیم گرفتم دیگه در این مورد حرف نزنم هندزفری رو توی گوشم میگذاشتم وتمام وقت من با این فایل ها سپری می شد اون خدای درون داشت کار خودش رو می کرد آرام آرام ومن داشتم تکاملم رو طی میکردم اولین چیزی که در این جریان بدست آوردم رابطه خراب من وهمسرم هر روز بهتر وبهتر شد ومن این تغییر رو میدیدم وهرروز سپاسگذار خداوند بودم وبیشتر به نکات مثبت توجه می کردم اوضاع مالی ما بهتر شد ما تونستیم ماشین بخریم خدایا شکرت هر روز وضعیت بهتر میشد می خواستیم استارت خرید یه خونه کوچیک رو بزنیم ولی پولمون کم بود(خداوند ما رو تنها نگذاشت شرایطی رو برای ما فراهم کرد تا تونستیم یه خونه صدمتری در یک برج نوساز بخریم )(ویو ومنظره خونه خیلی برام مهم بود هر روز میرفتم توی اون منطقه ای که می خواستم خونه بخرم خونه هایی که پارک وفضای سبز جلوشون بود رو نگاه می کردم و می گفتم دوست دارم یه همچین جایی باشه می گفتم دوست دارم نماش این شکلی باشه یک برجی رو داشتند می ساختند توی اون منطقه که نوساز بود وجلوی اون یک پارک بزرگ بود پول من در حد خرید اونجا نبود ولی بی اراده بدون اینکه فکر کنم من پول دارم یا نه که بخرم هر روز می رفتم خیابونهای اطراف اونجارو نگاه می کردم ببینم به چه خیابونهایی راه داره واقعانمی دونم چرا این کار رو می کردم ولی این کار هر روز من بود می رفتم واز پایین به اون بالا نگاه می کردم وطبقه خونه رو برای خودم مشخص می کردم به خداوندی خدا نمی دونم چرا این کار رو می کردم نه اینکه می خواستم تمرین تجسم کنم انگار یه چیزی توی وجودم فریاد می زد که من اینجا رو می خوام ویه حسی بهم می گفت مال توهست (نمیدونم چطور توضیحش بدم)وباز هم خداوند من رو تنها نگذاشت وبا یک سری همزمانی ها من رو صاحب اون خونه کرد خونه بدون تجهیزات بود وحالا ما باید اون رو تجهیز می کردیم ولی ما به زور تونسته بودیم خونه رو بخریم چقدر دلم اون رنگ کابینت ها رو می خواست اون خونه رو به خاطر اشپزخونه ی بزرگش انتخاب کرده بودم حالا دلم می خواست که کامل باشه در خواست هام از خدا شروع شد این رو داشته باشه اینجوری باشه ومدام میگشتم توی پینترست دنبال اون طرح ومدل هایی که می خواستم (دوستان پول نداشتیم ولی انگار من به این چیزا کاری نداشتم اون حسه من رو امیدوار نگه داشته بود با خودم می گفتم من چه میدونم چطوری یه جوری میشه دیگه همانطوری که بقیه چیزها شد وخداوند خودش کارها رو برام روبراه کرد ومن کابینتی که دوست داشتم رو نصب کردم دلم می خواست فر و ماکرو ویو هم داشته باشه اما فقط تونستیم فر رو بخریم ونصب کنیم وجای ماکرو ویو خالی موند خیلی چیزهای دیگه مونده بود که بخریم ولی پولش نبود در ضمن ما یک کولر گازی برند خوب از چابهار هم خریده بودیم وروی باربند ماشین بسته بودیم وبیست ساعت تمام رانندگی کرده بودیم که ارزانتر برای ما تمام بشه ((تا اینجا رو داشته باشید))توی ساختمون یک سرکارگر افغانی وپسرش بودند کلید رو دادیم به پسرشون که خونه رو تمیز کنه فردا صبح با زنگ تلفن امید از خواب بیدار شدیم که دزد به خونتون زده وقتی رسیدیم توی خونه دیدیدم که آقای دزد زحمت کشیدن پکیج رادیاتور کولر گازی و فر رو برده بود ما هنوز کلی وسیله باید می خریدیم (اشکی که بند نمی یاد)من وهمسرم هاج وواج به هم نگاه می کردیم حالا چکار کنیم ؟؟ما قرار بود چند روز دیگه به اون خونه بیاییم حالا نه پکیج داشت نه رادیاتور بنده ی خدا پسری که قرار بود خونه رو تمیز کنه خودش و پدرش شرمسار اونجا ایستاده بودند پدره می گفت کار پسرم نیست همه همسایه خبر دار شدند وگفتند به 110زنگ بزنید یه حسی به من می گفت که کار این بنده خدا نیست مامور اومد وپسر رو بازداشت کردهمسرم باید شکایت نامه ای می نوشت حال نذار پدر حالم رو بد می کرد چون بنده خداها غیر قانونی داخل ایران بودند همه رفتند ومن تنها توی اون خونه روی زمین پر از خاک نشستم بدنم یخ کرده بود چرا این اتفاق افتاد چرا؟؟من که این همه شکر گذارم من که سعی می کنم به نکات مثبت توجه کنم یاد صحبت استاد عباسمنش افتادم اگر داری روی خودت کار می کنی هر اتفاقی افتاد هر اتفاقی هر اتفاقی بدون در جهت خیر وصلاح تو هست پس بهتر هست که آرام باشی وهمه چی رو به دستان توانمند خودش بسپری خودش همه چی رو برات روبراه می کنه کسی که تا حالا کارها رو برات انجام داده این رو هم درستش می کنه اون حسه داشت با من حرف می زد با تلفن مامانم به خودم اومدم اون گفت کار همون پسره هست بهش گفتم مامان نمی دونم چرا یه چیزی بهم میگه کار اون نیست بعدش زنگ زدم به همسرم ایشون گفت من رضایت دادم من دارم با پسر کارگر برمی گردم ببین کار امید نیست همسایه ها به ما گفتند ما توی ساختمون به یک نفر شک داریم یکی از واحدها خالی هست واین آقا خودشون طبقه پایین هستند ولی مرتب توی این واحد خالیه می ره ومیاد در همان موقع (هم زمانی ها رو ببینید)یکی از ساکنین کلیدشون داخل جامی مونه وبه کلید ساز زنگ می زنه که در خونه خودش رو باز کنه همه گفتن ما به این آقا شک داریم بهترین فرصت هست که بگیدبیاد این در رو باز کنه همسرم گفت اشکال نداره مسئولیتش رو به عهده می گیرم واومددر رو باز کرد من اونجا خدا رو با تمام وجودم احساس کردم من روی شونه خدا سوار بودم اون داشت به من لبخند می زد وبه من می گفت دیدی گفتم آروم باش بهم می گفت دیدی گفتم به من توکل کن من درهای بسته رو برات باز می کنم من مالت رو بهت بر می گردونم
خدایا تو را شکر اشک مجالم نمی داد همسایه می گفتند حالا چرا گریه می کنی ؟وسایلت روکه پیدا کردی ؟ولی گریه من برای اونها نبود من متحیر بودم که خدا چطور به وعده ای که به من داده جواب داده بود کل این ماجرا برای 2ساعت بود خدایا سپاسگذار تو هستم که هر روز ایمان من رو به خودت بیشتر می کنی سپاسگذارم
عذر خواهی میکنم اگر طولانی بود وگفتم شاید این ماجرابه کسی کمک کنه
سلام استاد
خیلی برام جالبه. مدتی هست که دارم قرآن رو با دقت میخونم و داشتم به سوره حمد فکر میکردم که رسیده بودم به آیه ایاک نعبد و ایاک نستعین. دقیقا این فایل شما مرتبط بود با این آیه و توضیحات شما در مورد توحید عملی چقدر معنای این آیه رو برام تکمیل کرد.
سپاسگزارم