اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
جاداره همین ابتدا سپاسگزار خداوندم باشم برای درک کوچکی از مفهوم توحید توسط استادم پس از گذشت سه دهه از زندگیم…
اتفاقا این روزا خیلی خیلی به توحیدی عمل کردن و شنیدن فایلهای توحیدی نیاز دارم همین چند روز پیش لیستی بلند بالا برای سپردن کارهای دو سه ماهه آینده به خدا آماده کردم و نوشتم که خدایا تو مالکی و توانا این کارها رو فقط تو میتونی برام به بهترین شکل انجام بدی در زمان های مناسب خودش و توکل کردمو و با آرامش دارم از زندگیم لذت میبرم چون واقعا نتیجه این اعتماد و توکل رو سالهاست دیدم و میبینم به لطف خودش و راهنمایی شما…
استاد اولین فایلی که باعث آشنایی من با شما شد فایل زیبا و دگرگون کننده توحید عملی 6 بود در نیمه شب های رمضان چه ها که نکرد با من…
خدایا هزاران مرتبه شکرت
توحید که اومد تو زندگیم جاشو با ترس و غم و افسردگی عوض کرد …توحید که اومد حالم فکرم جسمم همه تغییر کرد …معنی واقعی پناه بردن به خدا رو با تک تک سلولهام حس کردم و پناه بردم بهش و چه آغوش گرمی برای من بنده باز کرد…چقدر کارهام سریع و راحت و آسان حل شد هر وقت که روی او حساب کردم… و هر گاه درگیر زندگی روزمره شدم و غافل چقدر اذیت شدمو کارهام سخت و دشوار و پیچیده پیش میرفت
واقعا توحید همه چیز
استاد یادمه تو یکی از فایلهاتون شنیدم گفتید من با خدا تقسیم کار کردم ازش خواستم تمام کارهای سخت و خودش انجام بده و من فقط میخوام لذت ببرم اونجا بود که به دلم نشست و یه نفس عمیق کشیدم و باور کردم که میشه تا این حد همه چیز و سپرد به مالک و صاحب این جهان و چقدرررر سبک و راحت شدم اینگار یه بار سنگینی رو که احساس میکردم وظیفه خودمه به دوش کشیدنش رو بعد از چندین سال سختی زمین گذاشتمو گفتم خدایا شکرت زحمتش با خودت منم میخوام مثل استادم بهت اعتماد و توکل کنم و لذت ببرم …معنی توکل رو اون موقع بود که دقیقا باور کردم چیه و چطورمیشه و واقعا تو این چندسال اخیر دیگه نگرانی و استرس واقعا ازم دور شده احساس آرامش وجودم رو گرفته و چقدر نتایج عالی گرفتم چه سردردهایی که درگیرش بودمو خبری ازش نیست…چه اعتماد به نفسی گرفتم … چه ضعف هایی داشتمو احساس قوی بودن وجودم رو گرفته و همه اینها مدیون درک کوچکی از توحید میدونمو بس
ازتون سپاسگزارم که بازم در بهترین و مناسبترین زمان و شرایط ممکن اومدید و الهاماتی که من بهش نیاز داشتم رو به زبان آوردین
تمامی این فایل و جمله به جمله زیبای اون رو به گوش جان نیوش کردم و قلبم آرام ومطمئن تر شد
دوستون دارم و خداوند رو هزاران بار شکر و سپاس میگم که لیاقت این رو بهم داد که هدایتها و الهامات دلنشینش رو از زبان شما استاد عزیز و دوست داشتنی دریافت کنم
پیروز و سربلند و سرافراز باشید در پناه خداوند یکتای عالم
راستش ازفایل قدرت اراده درمقابل نحوه عملکرد ذهن به بعد رو ندیده بودم چون فایل قدرت اراده رو که دیدم مغزم شدیدا مقاومت کرد
واما این فایل دقیقاااااااااا انگاربرامن ساخته شده وخدااززبان استادحرف میزنه
ای وایِ برمن هرخیری ازجانب خداس وهرشری ازجانب خودم
چشام تارمیبینه چون صورتم خیسِ اشکهای بی ارادس بی اختیار سرم افتادبه سجده
الهی العفو
الهی العفو
الهی العفو…
چقددددد خودبزرگ بینی داشتموبدیش اینجاس نمیدونستم…
چقدهیچ بودم درمقابلت ونمیدونستم
فک میکردم مخلوقِ موحدی ام امانبودم ونمیدونستم
“مارمیت اذ رمیت ولکن الله رمی”
نمیدونم چی بگم زبانم قفل شده بدنم منقبض…
هیچی حس نمیکنم ،درک وهضم این جمله خیلی خیلی سنگینه برام انگار دنیا دورسرم چرخیدوخورد تومخم
هیچی جزگریه ندارم
امشب شبِ ولادتِ امام حسینه ودقیقا دم غروب اینو دیدم درحالیکه یه اتفاق به ظاهرآشفته ای افتادوبهم ریخته بودم
بنام خدایی که هرآنچه دارم ازآنِ اوست
چقدددداین جمله مث پتک خورد توسرم مگه اشک امون میده
شکرمیکردم بابت چیزایی که بهم داده ولی یجورایی عادت لفظی شده بود، این جمله منو به خودم برگردوند
“بنام خدایی که هرآنچه دارم ازآنِ اوست”
دارم به دستام نگامیکنم این انگشتایی که داره تایپ میکنه ازآنِ توست،گوشهایی که داره این آگاهی هارو میشنوه ،قلبی که بی منت وتوجه بافرمان تو میتپه،نبضی که منظم میزنه ،چشمایی که داره مببینه وحتی این اشکی که داره سرازیرمیشه هم مال من نیس وازآنِ توست
من چی دارم ازخودم؟جزخودت که تنها داراییم هسدی
خدایی من کدوموبشمرم کدوم بمونه؟
جزئی ترین چیزا مث تارِ مو،پلک،نفسی که میادومیره،
به چیه خودم اینهمه مغرورشدم؟
چی باعث شدفککنم همه کارارو خودم انجام دادم؟
چی باعث شدمن اینهمه به خودم تکیه کنم درحالیکه همیشه توبودی وهسدی وخواهی بود
ددحالیکه همش توکارهارو انجام میدادی ومن پزشو میدادم
درحالیکه من اولین بارِ بندگی میکنم ولی توسالهاس که خدایی میکنی
درحالیکه این چشمارو تودادی ولی تورونمیدیدم…
چقدشرک داشتم ونمیدونستم الله اکبر
الان میفهمم چرا گاها اینهمه تقلامیکردم ودست وپامیزدم واخرم کارا اونجوری که من میخواستم پیش نمیرفت چون تورو ندیدم یادم رفت توهسدی چون رو خودم تکیه کردم چون روخودم وبقیه حساب بازکردم نه تو،
بهتره بگم روهمه حساب بازکردم جزتو…
خدایاچقدجهالت داشتم ونمیدونستم
چه شرک مخفی عظیمی داشتم ونمیدونستم
1لان میفهمم چرانتایج اونی که میخام نیس
چرا رو دورِ باطل افتاده بودم
الان میفهمم چراخدا به موسی گف حتی نمک خمیرت را وعلف گوسفندانت را ازمن بخواه…
خدایا من به خودظلم کرده ام….
چقدزیانکاربودم وخبرنداشتم…
پناه برخدا ازشرِ غرورِ کاذبم
العفو العفو العفو…
این فایل رو زمانی دیدم که دقیقا بخاطرغرورم،ضربه خوردم کارها سخت وآشفته وپیچیده شده بود واوضاع جالب نبود
خدایا من به هرخیری که توبرام بفرستی سخت محتاجم
چطوری شرک به این گندگی رو نمیدیدم؟
چطوری تابحال متوجه ترمزکه چی بگم سدِبتنی به این بزرگی نشده بودم!
درود بر استاد نازنینم. درود بر مریم زیبا و مهربانم. درود بر دوستان عزیزی که در این مسیر پرنور و پربرکت همسفران من هستن.
یک دنیا سپاس و تشکر از پروردگار مهربانی ک امروز منو هدایت کرد تا از طریق تب((مرا به سوی نشانه ام هدایت کن)) با صدای گرم و دلنشین استاد عزیزم یک بار دیگر معنای عمیق ایه اهدنا الصراط المستقیم را درک کنم. خدایا مارو به راه راست هدایت کن, راه کسانی که به آنها نعمت داده ای. و چه نعمتی بالاتر از آگاهی.
چند ماهی است درگیر ازمونی هستم اما اوضاع اونجوری که برنامه ریختم و روی کاغذ نوشتم پیش نرفت. طبق برنامه امروز باید تمام متریال من تمام میشد. اماااااااا………………من فقط بیست درصد رو کاور کردم.طبق برنامه امروز باید امتحان را بوک میکردم، چون در خارج از ایران برگزار میشود…………….اما هنوز کلی راه برای رسیدن به نمره ی موردنظرم داشتم.
کلافه و عصبی شدم, بغض کردم گریه کردم و طبق معمول دست به دامن الله مهربان شدم و مهربان خدایم دستان سردم را گرفت و اورد اینجا…..ک هدایتم کنه تا زیرگوشم بهم بگه تا بفهمم مشکلم کجاست.که با صدای برادر عزیزم استاد عباسمنش نازنین, ارام شوم و خون دوباره به رگهام بیاد تا دوباره با ایمان بیشتر مسیرم را ادامه دهم. دوباره نوشتم و نوشتم و نوشتم…..
ک من میتوانم.
ک من لایق بهترینها هستم.
ک من به هر خیری که از خداوند برسد فقیر هستم.
ک هرچه هست و نیست از آن خداست…..
مشکلم اونجا بود دنیا را جدی گرفته بودم و میخواستم همه کارارو ((خودم)) تنهایی انجام بدم.
ولی یادم افتاد ک ((من بی خدا)) حتی نمیتونم نفس بکشم، ببینم، ویا زنده باشم.
ارام شدم. دیگر خبری از اضطراب و تپش قلب نبود.
پس دوباره نوشتم و از خدا کمک خواستم و بارها و بارها درخواست کردم ک خدایا من به هر خیری که از تو میرسه فقیرم.
امروز شروع دوباره من برای رسیدن به خواسته ام است و با هدایت الله مهربانم امروز اینجا هستم. و با اراده او مینویسم و ادامه میدهم….. ,وظیفه ام بود امروز اینجا مینوشتم و از استاد عزیزم تشکر میکردم که دستی شدن از دستای خدا و صداشون راه را برایم روشن و هموار کرد تا نجواهای شیطان در مغزم خفه شود. با تمام وجودم سپاسگزارتونم.
امید به الله مهربان به زودی برایتان از خبرهای خوش مینویسم…..
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم و تو تاابد برایم کافی هستی. عاشقت هستم.Eli
واقعا این فایل بی نظیر بود. یادمه دفعه اولی که در مورد آیه ی زیبای ما رمیت اذ رمیت از زبون استاد شنیدم، خیلی کیف کردم و به دلم نشست و یه در جدیدی به روی من باز کرد. حالا اینکه چقدر عمل کردم میگم در ادامه.
اول شروع میکنم با مثال قبول شدنم در یکی از دبیرستان های خاص شهر و همچنین در زمان راهنمایی قبول شدن در مدرسه نمونه دولتی که خیلی راحت با کمترین میزان درس خوندن قبول شدم و دلیلش این بود که نمیخواستم قبول بشم تا به بقیه نشون بدم یا خودمو ثابت کنم بلکه چون دوست داشتم برم اون مدرسه ها که میگفتن خوبه رو تجربه کنم، دوست داشتم قبول بشم. انگیزه درستی داشتم و به همین دلیل هدایت های خدا رو بهش گوش میدادم و مثل آب خوردن با کلی تفریح و شادی و لذت به خواستم رسیدم. یعنی تا جایی که یادمه مثلا برای قبولی مدرسه راهنمایی نمونه، خیلی بیخیال و علی بی غم بودم و اصلا یادم نمیاد درستو حسابی درس خونده باشم. فقط یه سری کلاسهای تقویتی برای آزمون مدرسمون برامون گذاشت که همونا رو میرفتم که اونم لذت میبردم بیشتر به خاطر بودن با دوستام و بعدش خیلی راحت اتفاق افتاد. دبیرستان هم همینطور. با اینکه آدم درسخونی نبودم ولی راحت قبول شدم.
مورد بعدی مثال زمین فوتباله که چقدر جاها خداوند گفته فلان کارو بکن و من بی هیچ فکری رفتم انجامش دادم و نتیجه خارق العاده و خوب بوده و چقدر راحت دریبل میزدم و چه پتانسیل های جدیدی از وجودم نمایان شده. علتش هم این بوده که نمیخواستم تو بازی کسی رو راضی کنم و به همین دلیل هرکاری دلم میگفته انجام میدادم حتی به فرض مثال اگر اون کار اصلا پاس ندادن و فقط دریبل زدن بوده و چون قدرتی نداده بودم به کسی و تاییدش برام مهم نبوده که فکر کنم میتونه باعث موفقیت من بشه یا جلوی منو بگیره، خیلی راحت از الهاماتم پیروی کردم و حتی در شنیدنشون موفقتر بودم و نتیجه هم همیشه عالی بود. برعکسش هم بوده. به خاطر باور کمبود، به خاطر باور عدم خود ارزشمندی، به خاطر عجله برای موفق شدن، به خاطر حرص و طمع، به خاطر راضی نگه داشتن بقیه و در مجموع شرک و دادن قدرت به بیرون و آدمها و اینکه فکر میکردم تاثیری در موفق شدن یا نشدن من دارن، خیلی جاها این باورها بهم اجازه ندادن که از الهاماتم پیروی کنم. رنج انجام دادن الهامات بیشتر از رنج راضی نگه داشتن دیگران و اون همه کارهای سخت فیزیکی و کم ثمر و بی ثمر بوده. اینقدر که به بقیه قدرت داده بودم که میترسیدم اگر مثلا فلان دریبل رو بزنم و خراب بشه، ممکنه مربی بزارتم کنار یا هم تیمی ها دیگه بهم اعتماد نکنن و باعث شده بود تو زمین راحت نباشم و کار خودمو نکنم و همش بخوام دنبال راضی کردن بقیه باشم. با نتایج متوجه شدم که با اینکه سعی در راضی نگه داشتن بقیه داشتم، نتیجه ای هم نداده و هیچی به هیچی و یه عالمه کار با سختی کشیدن بیشتر، انجام دادم که به نظر خوب بوده و اوایل نتیجه بخش بوده ولی آخر کار نتیجه ای نداشته. پس چه بهتر که به دل خودم عمل کنم، هرچی خدا میگه بگم چشم، خدا که خوبی مطلقه، خدا که تنها قدرت جهانه و اونه که روزی منو میده نه مربی و دیگران، پس حتی اگر خراب بشه و توپ لو بدم یا نتونم از پس چالشی بربیام، ایرادی نداره، عوضش درس با ارزشی ازش گرفتم که مثلا خدا هم میخواسته من با ورود به اون چالش و انجام اون کار درس رو بگیرم که چند پله منو میبره بالا. خیلی وقتا هم اینطوری بوده برای من که با توکل به خدا رفتم، به طرز جالبی یه دریبل هایی زدم و یه قفلایی از مهارتهام باز شده که جز با عمل به اون الهام درونی و پا گذاشتن به دل اون چالش نمیشده. یعنی من هردو طرف رو چشیدم. هم طعم راحتی و لذت و آسایش روی شونه های خداوند نشستن رو، هم طعم سختی کشیدن و بدو بدو و مسیر سربالایی با سنگهای تیز.
قبل اینکه اون باورهای محدودکننده بخواد چربش کنه به باورهای قدرتمندکننده، کمتر روی هوش خودم حساب باز میکردم و بیشتر هدایتی عمل میکردم البته ناخودآگاه بود و همه کارها راحت پیش میرفت، چقدر راحت و لذتبخش. چقدر همه چیز، همه فعالیت هایی که توی زمین بازی میکردم، اثربخش بود و به موقع. انگار از قبل میدونستم باید اون لحظه اون دریبل رو بزنم یا اون پاس رو بدم ولی از قبل که نمیدونستم؟ پس چی بوده این وسط؟ همش کار الله رب العالمین بوده که به من میگفته و من دربست میپذیرفتم و عمل میکردم. یعنی بهتر بگم اینه که از بس به هدایت های خدا عمل کرده بودم، از قبل میدونستم الان من اون حرکت رو بزنم و برم برای چالش دریبل اون فرد یا افراد دیگه، دیگه بقیش خودش انجام میشه به راحتی و چجوریش رو میدونستم میشه. یه اطمینانی درونم بود که بهم میگه. آگاهی های این فایل منو یاد اون اطمینان قلبی که در گذشته داشتم انداخت.
این منم منم هم تو زندگیم زیاد داشتم. اصلا مشکل من همین بوده که اعتبار مهارتها، موفقیتها و هر نعمتی رو بیشتر به خودم یا عوامل بیرونی دادم تا به خدا. به همین دلیل توی روابط پیشرفت زیادی نداشتم چون خودمو تنها می دیدم و میگفتم چطور میخواد اون اتفاق بیافته. توی بحث های کاری نگاه کردم به بقیه که دارن چطور اون مهارت رو اجرا میکنن تا منم اجرا کنم، خیلی ترس و دلهره داشتم از اینکه چطور میخوام تو موقعیت های مختلف دریبل بزنم و چون بالا پایین داشت این احساسم که بگم خدایا همه چی خودتی، به همین دلیل بیشتر اوضاع سخت میشد و بعد باز من به خدا برمیگشتم و باز اوضاع راحتتر و باز فراموش میکردم و منم منم و باز سخت میشد و این یه سیکل معیوبی بود که توش قرار گرفته بودم.
توی بحث مالی هم مثلا پریروز داشتم به ایده ای که داشتم فکر میکردم که آموزش یه سری مباحث به صورت آنلاین یا آفلاین بود. بعد شنیدن این فایل بود. بعد تو دلم احساس نارضایتی میکردم از این ایده. خداوند هدایتم کرد. بهم گفت تو مگه عاشق آموزش دادنی؟ گفتم نه. گفتم عاشق فوتبال بازی کردنم. گفت خب بفرما، تو همین زمانی که میخوای مثلا توی آنلاین بزاری و بالاخره باید فعالیت کنی و ویدیو بزاری و تدوین کنی و دنبال راههایی باشی که بقیه اون مطلب رو بفهمن که ممکنه این مسیر مثلا دو سال طول بکشه، بیا این دو سال رو روی کار کردن روی باورهات، مهارتهای فوتبالیت، ساختن بدنت، یاد گرفتن و درک بیشتر مباحث فنی فوتبال و … بزار و مطمئن باش بعد این دو سال نه همون قدر بلکه هزاران بار بیشتر از آموزش فوتبال بهت روزی میدم. من هدایت میکنم و تو باید از من بخوای؟ خب تمرکزتو بزار روی اینکار. تو منو داری، قدم به قدم میبرمت جلو. منم گفتم چشم، من بدون تو خدای من هیچم و ناتوان و ضعیفم. من هیچی نمیدونم. هر مهارتی که تا به حال داشتم و بروز دادم، خودت بودی که کمک کردی بروز پیدا کنه. بقیه مسیر هم هستی و تو هر چالش و مسئله ای خودت با منی و گذر میکنم ازشون.
زندگی خیلی از افراد سوپر موفق رو نگاه میکنی، یه جایی اینو گفتن که به عنوان مثال منِ مسی یا هر فوتبالیست دیگه ای، نشستم بازی خودمو از تلویزیون دیدم و خودم کف کردم از حرکتی که زدم و با خودم گفتم این واقعا من بودم. این خودش نشون میده که چقدر این افراد توحید در قلبشون زندس و دلیل اینهمه بزرگی و رشدشونه. همین دیروز یه قسمتی از صحبت های جواد خیابانی رو می شنیدم که میگفت یه جایی یه فرصتی فراهم شد که من با مارادونا مصاحبه کنم. خلاصه بهش گفتم، بعد اون گفت چرا میخوای باهام مصاحبه کنی؟ خیابانی گفته چون من عاشقتم. مارادونا هم گفته خب خیلی ها منو دوست دارن، همه باید بیان مصاحبه کنن. بعد خیابانی گفته خب الان میلیون ها نفر تو ایران دلشون میخواد این مصاحبه رو بشنون و این برای اوناست. مارادونا ولی حرف خیلی جالبی زده، گفته اصلا کل مردم دنیا باشن، میخوام که نشنون. یعنی خیلی برام جالب بود شخصیتی که میشه مارادونا و یه اسطوره که اینهمه آدم در سرتاسر دنیا دوسش دارن، به همین دلیله که دنبال راضی کردن آدما نیست و دلیل اینقدر موفقیتش هم همینه که به دلیل توحیدی بودنش بیشتر از هدایت ها استفاده کرده.
این جملات که استاد گفتن که من هرچه دارم از خدا دارم، خدایا من به هر خیری از جانب تو برسه محتاجم، خدایا تو میدونی و من هیچی نمیدونم، خودت هدایتم کن. این جملات رو هرکسی با هر فرهنگی از هر کشوری که بسیار تونسته آدم موفقی بشه، برای خودش تو دلش حداقل مشابه اش رو داشته و باور داشته که هدایت ها رو دریافت و اجرا کرده.
متشکرم استاد بابت این فایل زیبا که دوباره منو یاد اصل انداخت و باعث شد هماهنگ تر بشم
خدایا منتظر یه هدایت قدرتمند دیگه یه نشونه یه حرف یه کلمه یه چیزی از سمت تو هستم ک بفهمم الان باید چیکار کنم الان با همهی دورههایی ک خریدم با همهی اطلاعاتی ک برای خودم جمع کردم با همهی کارهایی ک کردم فقط مونده پول بسازم ک تو این گیر کردم و نمیدونم چیکار باید بکنم؟
الان دیگه کاملا آچمز گوشه رینگ گیر افتادم و ناکآوت شدم . کمکم کن صدامو بشنو و منو راهنمایی کن ب یه راه عالی ب به مسیر درست و مستقیم و کوتاه، تو کمکم کن تو هدایتم کن
این فایل به یادم اورد که زمانی که از خداوند غافل شدم و به درامدم و به کارم مینازیدم و فکر میکردم دیگه شاخ غول شکستم جوری زمین خوردم که خاک شدم و همه چی رو از دست دادم و و ادم هایی که به خونم تشنه بودن و پراز استرس و احساس گناه بودم
اما الان به خودش قسم که همون ادم ها کلا از زندگیم محو کرده . بهم پول میده . یخچال رو پر میکنه و همه کارها رو انجام میده و من هیچی فقط لذت میبرم . طوری منو بلند کرد و روی دوشش نشاند که فکرشو نمیکردم اینقدر کارها راحت باشه اونم توی یکسال .
اگر نگاهی به هستی بندازیم میبینیم که ما هیچ چیزی رو به وجود نیاوردیم بله هر کاری انجام دادیم ایده خداوند بود که در ذهن ما انداخته و رفرنس خداوند هست .
از شکل سنگفرش خیابون ها تا کل کهکشان . کهکشانی که اجرام معلق داره ولی به واسطه خلق خداوند هیچ جرمی به زمین برخورد . هیچ ستاره ای به ستاره دیگر برخورد نمیکنه یا سرعت گردش زمین به دور خودش 1600 کیلومتر بر ساعت است که اصلا ما احساس نمیکنیم و خداوند جوری گوش ما رو خلق کرده که در یه بازه صوتی میتوانیم بشنویم و اگر نه از صدای حرکت زمین یا حرکت لایه ها و جانداران دیوانه میشدیم.
سپاسگزارمهربان پروردگارِ سخاوتمندم هستم که هدایتم کرد به سمت این آگاهی های توحیدی
سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین
استادعباس منش عزیزم و دوستان همراهم دراین مسیر،حتی پیدا کردن همین فایل هم هدایتی بود و خداوند برام انجامش داد
چند روز بود که دنبال این سلسله از فایل های جدید استاد بودم که در طی چند ماه اخیر رو سایت گذاشته شده بود اما نمیتونستم پیداشون کنم چندتاشونو دانلود کرده بودم و تو گوشیم همراهم داشتم اما همشون کنار هم و دریک مجموعه میخواستم تا بیشتر گوش کنم چون میفهمم که این روزا قلب و ذهنم بسیار نیازمند نوش جان کردن این آگاهی هاست، من میفهمم که پای توحیدم به شدت میلنگه و میخوام بااین فایل ها باورهای قدرتمند کننده ای نسبت به الله مهربان در ذهنم بسازم ، دنبال مجموعه ی این فایل ها بودم و رفتم تو لیست دانلودی ها یهو بدون لحظه ای توقف دستم رفت رو تیتر «اجرای توحید در عمل»دیدم ببببببله خودشه مجموعه فایل هایی که دنبالشون میگشتم همشون اینجان.
استاد من میدونم که روحم و قلبم شدیدا نیاز داره به این آگاهی ها ، آگاهی هایی که عظمت الله مهربان رو برام بلد کنه و دلم رو قرص کنه به توانایی هاش، آگاهی هایی از جنس آگاهی های این فایل که هرچقدر متواضع تر باشم در مقابل خداوند به همون اندازه،خداوند کارهارو برام انجام میده و آگاهی های از جنس فایل کلید اجابت دعاها که به قدرتمند بودن و توانمند بودن خداوند اشاره داره که فارغ از شرایط موجود و محدودیت های ذهن من ، خداوند کارها و انجام میده.
من واقعا نیاز دارم به این جنس آگاهی ها، هرچند که وقتی راجب کارکردِ هماهنگ میلیون ها سلول بدنم ،راجب قانون مندی جهان هستی ، راجب نظمی که در کل کیهان و کهکشان برقرارهست و راجب تمام موهبت ها و کارهایی که تا الان خداوند برام انجام داده فکر میکنم ،میبینم میتونم بهش اعتماد کنم اما چون سااااالهای بسیار زیادی با شدت بسیاااااار زیادتری ، این حرف ها در گوشم فریاد زده شده که ، خودت باید یکاری برا خودت انجام بدی ، تو هستی و تجربه هات، تو هستی و نصیحت های بزرگتر ها ،تو هستی و عقلت و تمام این باورهای محدود کننده ، حالا بشین یه تصمیم درست برا زندگیت بگیر و حرفایی از این قبیل که حالا شده جز باورهام، این نجواهایی شیطانی کار رو برام سخت کرده
خیلی جاها تونستم بهشون غلبه کنم و از خداوند کمک بگیرم و اونم حجت رو برمن تمام کرده اما باز این نجواها بسیار بسیار قوی تر هستند و من نیازمندم که با آگاهی های شما خودمو بمب باران کنم تا بتونم دراین زمینه جلوی باورهای محدود کننده ی قبل رو بگیرم و ذره ای به اندازه ی قدمی کوچیک به سمت باورهای قدرتمند کننده برم و انصافا صد ها برابرِ قدمی که برداشتم و اعتمادی که کردم پاداش بگیرم.
من میدونم خاک تشنه ی وجودم نیازمند شنیدن این لالایی هاست تا آرام بگیره و خدارو هزاران مرتبه سپاسگزارم که این آگاهی ها دراین سایت در دست رس من هستند تا تنها اورا بپرستم و تنها ازاو یاری بجویم
خدایا من به هرخیری از جانب تو فقیرم منو به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی نه کسانی که به آنها غصب کردی و نه گمراهان ….
خدایا کمک کن تا بهتر و بیشتر عظمتتو درک کنم تا آسان بشم برای آسانی ها ، خدایا دوست دارم فرمون زندگیم تو دست تو باشه ،دویت دارم رو شونه های تو بشینم و همه جا بتو اعتماد کنم کمکم کن تا این آگاهی ها به جانم بشینه
من نیازمندم که این آگاهی ها رو بشنوم و باورکنم
سپاسگزارم که هدایتم کردی به مسیر شنیدنشون سپاسگزارم که روحمو حریص کردی برای دریافتشون من میدونم که درمسیر درستی قرار دارم لطفا کمک کن تا هرروز دراین مسیر قوی تر و پابرجا ترباشم .
دوستتون دارم و سپاسگزار شما استاد عباس منش عزیزم هستم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین عاشقتونم وعششششششق برای خانواده بزرگم در سرزمین توحیدی عباس منش.
داشتم کامنت هارو مطالعه می کردم دیدم که اکثر ما فاصله فرکانسی داریم از این فایل و این آگاهی های ناب خود من تا دقیقه دوازدهم نگاه کردم دو سه روز بعد فرصت مهیا شد تا ادامه فایل رو ببینم فقط یکبار دیدم ولی نیاز داره روزها به این فایل نگاه کنم و هروز یادم باشه که در مقابل صاحب اختیار خودم در مقابل خالق خودم سرکش نباشم
خالقی که اون عقل و شعور رو بهم داده با اون عقلم دو دوتا چهار نکنم و منم منم نکنم
استادعزیزم سپاسگزارم که این آگاهی ناب را به ما هدیه می دهید سپاسگزارم از شما
به نام الله تنها هدایتگر جهان هستی
سلام به استاد بینظیرم و بانو شایسته جان
و سلامی گرم به خونواده قشنگم
جاداره همین ابتدا سپاسگزار خداوندم باشم برای درک کوچکی از مفهوم توحید توسط استادم پس از گذشت سه دهه از زندگیم…
اتفاقا این روزا خیلی خیلی به توحیدی عمل کردن و شنیدن فایلهای توحیدی نیاز دارم همین چند روز پیش لیستی بلند بالا برای سپردن کارهای دو سه ماهه آینده به خدا آماده کردم و نوشتم که خدایا تو مالکی و توانا این کارها رو فقط تو میتونی برام به بهترین شکل انجام بدی در زمان های مناسب خودش و توکل کردمو و با آرامش دارم از زندگیم لذت میبرم چون واقعا نتیجه این اعتماد و توکل رو سالهاست دیدم و میبینم به لطف خودش و راهنمایی شما…
استاد اولین فایلی که باعث آشنایی من با شما شد فایل زیبا و دگرگون کننده توحید عملی 6 بود در نیمه شب های رمضان چه ها که نکرد با من…
خدایا هزاران مرتبه شکرت
توحید که اومد تو زندگیم جاشو با ترس و غم و افسردگی عوض کرد …توحید که اومد حالم فکرم جسمم همه تغییر کرد …معنی واقعی پناه بردن به خدا رو با تک تک سلولهام حس کردم و پناه بردم بهش و چه آغوش گرمی برای من بنده باز کرد…چقدر کارهام سریع و راحت و آسان حل شد هر وقت که روی او حساب کردم… و هر گاه درگیر زندگی روزمره شدم و غافل چقدر اذیت شدمو کارهام سخت و دشوار و پیچیده پیش میرفت
واقعا توحید همه چیز
استاد یادمه تو یکی از فایلهاتون شنیدم گفتید من با خدا تقسیم کار کردم ازش خواستم تمام کارهای سخت و خودش انجام بده و من فقط میخوام لذت ببرم اونجا بود که به دلم نشست و یه نفس عمیق کشیدم و باور کردم که میشه تا این حد همه چیز و سپرد به مالک و صاحب این جهان و چقدرررر سبک و راحت شدم اینگار یه بار سنگینی رو که احساس میکردم وظیفه خودمه به دوش کشیدنش رو بعد از چندین سال سختی زمین گذاشتمو گفتم خدایا شکرت زحمتش با خودت منم میخوام مثل استادم بهت اعتماد و توکل کنم و لذت ببرم …معنی توکل رو اون موقع بود که دقیقا باور کردم چیه و چطورمیشه و واقعا تو این چندسال اخیر دیگه نگرانی و استرس واقعا ازم دور شده احساس آرامش وجودم رو گرفته و چقدر نتایج عالی گرفتم چه سردردهایی که درگیرش بودمو خبری ازش نیست…چه اعتماد به نفسی گرفتم … چه ضعف هایی داشتمو احساس قوی بودن وجودم رو گرفته و همه اینها مدیون درک کوچکی از توحید میدونمو بس
خدارو هزاران مرتبه شکر
تنها تو رو میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم
در پناه الله یکتا
سلام استاد عزیزم
ازتون سپاسگزارم که بازم در بهترین و مناسبترین زمان و شرایط ممکن اومدید و الهاماتی که من بهش نیاز داشتم رو به زبان آوردین
تمامی این فایل و جمله به جمله زیبای اون رو به گوش جان نیوش کردم و قلبم آرام ومطمئن تر شد
دوستون دارم و خداوند رو هزاران بار شکر و سپاس میگم که لیاقت این رو بهم داد که هدایتها و الهامات دلنشینش رو از زبان شما استاد عزیز و دوست داشتنی دریافت کنم
پیروز و سربلند و سرافراز باشید در پناه خداوند یکتای عالم
بنام خدایی که هرآنچه دارم ازآنِ اوست
خدای من، این فایل رو اتفاقی دیدم
راستش ازفایل قدرت اراده درمقابل نحوه عملکرد ذهن به بعد رو ندیده بودم چون فایل قدرت اراده رو که دیدم مغزم شدیدا مقاومت کرد
واما این فایل دقیقاااااااااا انگاربرامن ساخته شده وخدااززبان استادحرف میزنه
ای وایِ برمن هرخیری ازجانب خداس وهرشری ازجانب خودم
چشام تارمیبینه چون صورتم خیسِ اشکهای بی ارادس بی اختیار سرم افتادبه سجده
الهی العفو
الهی العفو
الهی العفو…
چقددددد خودبزرگ بینی داشتموبدیش اینجاس نمیدونستم…
چقدهیچ بودم درمقابلت ونمیدونستم
فک میکردم مخلوقِ موحدی ام امانبودم ونمیدونستم
“مارمیت اذ رمیت ولکن الله رمی”
نمیدونم چی بگم زبانم قفل شده بدنم منقبض…
هیچی حس نمیکنم ،درک وهضم این جمله خیلی خیلی سنگینه برام انگار دنیا دورسرم چرخیدوخورد تومخم
هیچی جزگریه ندارم
امشب شبِ ولادتِ امام حسینه ودقیقا دم غروب اینو دیدم درحالیکه یه اتفاق به ظاهرآشفته ای افتادوبهم ریخته بودم
بنام خدایی که هرآنچه دارم ازآنِ اوست
چقدددداین جمله مث پتک خورد توسرم مگه اشک امون میده
شکرمیکردم بابت چیزایی که بهم داده ولی یجورایی عادت لفظی شده بود، این جمله منو به خودم برگردوند
“بنام خدایی که هرآنچه دارم ازآنِ اوست”
دارم به دستام نگامیکنم این انگشتایی که داره تایپ میکنه ازآنِ توست،گوشهایی که داره این آگاهی هارو میشنوه ،قلبی که بی منت وتوجه بافرمان تو میتپه،نبضی که منظم میزنه ،چشمایی که داره مببینه وحتی این اشکی که داره سرازیرمیشه هم مال من نیس وازآنِ توست
من چی دارم ازخودم؟جزخودت که تنها داراییم هسدی
خدایی من کدوموبشمرم کدوم بمونه؟
جزئی ترین چیزا مث تارِ مو،پلک،نفسی که میادومیره،
به چیه خودم اینهمه مغرورشدم؟
چی باعث شدفککنم همه کارارو خودم انجام دادم؟
چی باعث شدمن اینهمه به خودم تکیه کنم درحالیکه همیشه توبودی وهسدی وخواهی بود
ددحالیکه همش توکارهارو انجام میدادی ومن پزشو میدادم
درحالیکه من اولین بارِ بندگی میکنم ولی توسالهاس که خدایی میکنی
درحالیکه این چشمارو تودادی ولی تورونمیدیدم…
چقدشرک داشتم ونمیدونستم الله اکبر
الان میفهمم چرا گاها اینهمه تقلامیکردم ودست وپامیزدم واخرم کارا اونجوری که من میخواستم پیش نمیرفت چون تورو ندیدم یادم رفت توهسدی چون رو خودم تکیه کردم چون روخودم وبقیه حساب بازکردم نه تو،
بهتره بگم روهمه حساب بازکردم جزتو…
خدایاچقدجهالت داشتم ونمیدونستم
چه شرک مخفی عظیمی داشتم ونمیدونستم
1لان میفهمم چرانتایج اونی که میخام نیس
چرا رو دورِ باطل افتاده بودم
الان میفهمم چراخدا به موسی گف حتی نمک خمیرت را وعلف گوسفندانت را ازمن بخواه…
خدایا من به خودظلم کرده ام….
چقدزیانکاربودم وخبرنداشتم…
پناه برخدا ازشرِ غرورِ کاذبم
العفو العفو العفو…
این فایل رو زمانی دیدم که دقیقا بخاطرغرورم،ضربه خوردم کارها سخت وآشفته وپیچیده شده بود واوضاع جالب نبود
خدایا من به هرخیری که توبرام بفرستی سخت محتاجم
چطوری شرک به این گندگی رو نمیدیدم؟
چطوری تابحال متوجه ترمزکه چی بگم سدِبتنی به این بزرگی نشده بودم!
خدایاهدایتم کن
ایاک نعبد وایاک نستعین
اهدناالصراط المستقیم…
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم،امیدوارم که حال دلتون عالی باشه
چقدر این فایل بی نظیر بود
چقدر من به این فایل احتیاج داشتم
استاد عزیزم خیلی جاها منیت گرفتم و مغرور شدم و چوبش روهم خوردم
خیلی جاها قدرت رو از خدا گرفتم و دادم به آدمها رو سیلی های محکمی خوردم
بعضی جاها هم ایمانم رو حفظ کردم و تسلیم بودم
.
.
دقیقا همین چند وقت پیش وقتی پدرم جلو چشماشو خون گرفته بود و میگفت فلان میکنم بیسار میکنم
اگر ایمانم و باور به خدا نبود ترس تمام وجودمو در بر میگرفت و تسلیم نجوا های شیطان میشدم
اما من همش خدا رو صدا میزدم و ازش میخاستم بهت قدرت بده تا حرفمو بزنم خواسته م رو بگم از حقم دفاع کنم
درسته پدرم از دستم ناراحت شد
اما من ایمانم رو حفظ کردم و محکم پای حرفم ایستادم
استاد خدا خیلی جاها بجای اینکه مچم رو بگیره و آبروم بره،دستم رو گرفت و نجاتم داد
وقتی تو سن 14 سالگی با همسرم مهاجرت کردم به یه شهر بزرگ همه چیز برام جدید بود
من دختر روستایی بودم که تو خونه پدرم چشم و گوش بسته بودم
و آرزوی بچگی من به واقعیت تبدیل شده بود ومن اومده بودم به شهر
خدا خیلی هوامو داشت،از خیلی خطرها منو در امان داشت
ولی منه فراموشکار و ناشکر زود فراموش میکنم
یادم میره همین زندگی که الان دارم و ناشکری میکنم
روزی آرزوم بود
یادم میره وقتی پسرم دنیا اومد 1کیلو 900 گرم بود
شبایی که رو مبل بچه رو دستم بود و من خوابم میبرد
خدا بود که مواظبش بود
ومن یادم میره
چه روزهایی که خدا از دستان همسرم بهم رزق و روزی میرسوند،من همسرم رو بت میکردم و اون رو روزی رسان خودم میدونستم و میترسیدم ازش
من همه رو برا خودم خدا کرده بودم الا خدا
.
.
خدای من،من هرآنچه که دارم از توعه
خدایا من به هر خیری که برام بفرسی سخت نیازمندم
خدایا کمکم کن تا تسلیم باشم در برابرت
سپاسگزارم از شما استاد عزیزم برای این فایل سراسر توحید و آگاهی
درپناه الله مهربان باشین
به نام الله پروردگار یکتا.
درود بر استاد نازنینم. درود بر مریم زیبا و مهربانم. درود بر دوستان عزیزی که در این مسیر پرنور و پربرکت همسفران من هستن.
یک دنیا سپاس و تشکر از پروردگار مهربانی ک امروز منو هدایت کرد تا از طریق تب((مرا به سوی نشانه ام هدایت کن)) با صدای گرم و دلنشین استاد عزیزم یک بار دیگر معنای عمیق ایه اهدنا الصراط المستقیم را درک کنم. خدایا مارو به راه راست هدایت کن, راه کسانی که به آنها نعمت داده ای. و چه نعمتی بالاتر از آگاهی.
چند ماهی است درگیر ازمونی هستم اما اوضاع اونجوری که برنامه ریختم و روی کاغذ نوشتم پیش نرفت. طبق برنامه امروز باید تمام متریال من تمام میشد. اماااااااا………………من فقط بیست درصد رو کاور کردم.طبق برنامه امروز باید امتحان را بوک میکردم، چون در خارج از ایران برگزار میشود…………….اما هنوز کلی راه برای رسیدن به نمره ی موردنظرم داشتم.
کلافه و عصبی شدم, بغض کردم گریه کردم و طبق معمول دست به دامن الله مهربان شدم و مهربان خدایم دستان سردم را گرفت و اورد اینجا…..ک هدایتم کنه تا زیرگوشم بهم بگه تا بفهمم مشکلم کجاست.که با صدای برادر عزیزم استاد عباسمنش نازنین, ارام شوم و خون دوباره به رگهام بیاد تا دوباره با ایمان بیشتر مسیرم را ادامه دهم. دوباره نوشتم و نوشتم و نوشتم…..
ک من میتوانم.
ک من لایق بهترینها هستم.
ک من به هر خیری که از خداوند برسد فقیر هستم.
ک هرچه هست و نیست از آن خداست…..
مشکلم اونجا بود دنیا را جدی گرفته بودم و میخواستم همه کارارو ((خودم)) تنهایی انجام بدم.
ولی یادم افتاد ک ((من بی خدا)) حتی نمیتونم نفس بکشم، ببینم، ویا زنده باشم.
ارام شدم. دیگر خبری از اضطراب و تپش قلب نبود.
پس دوباره نوشتم و از خدا کمک خواستم و بارها و بارها درخواست کردم ک خدایا من به هر خیری که از تو میرسه فقیرم.
امروز شروع دوباره من برای رسیدن به خواسته ام است و با هدایت الله مهربانم امروز اینجا هستم. و با اراده او مینویسم و ادامه میدهم….. ,وظیفه ام بود امروز اینجا مینوشتم و از استاد عزیزم تشکر میکردم که دستی شدن از دستای خدا و صداشون راه را برایم روشن و هموار کرد تا نجواهای شیطان در مغزم خفه شود. با تمام وجودم سپاسگزارتونم.
امید به الله مهربان به زودی برایتان از خبرهای خوش مینویسم…..
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم و تو تاابد برایم کافی هستی. عاشقت هستم.Eli
سلام به همه
واقعا این فایل بی نظیر بود. یادمه دفعه اولی که در مورد آیه ی زیبای ما رمیت اذ رمیت از زبون استاد شنیدم، خیلی کیف کردم و به دلم نشست و یه در جدیدی به روی من باز کرد. حالا اینکه چقدر عمل کردم میگم در ادامه.
اول شروع میکنم با مثال قبول شدنم در یکی از دبیرستان های خاص شهر و همچنین در زمان راهنمایی قبول شدن در مدرسه نمونه دولتی که خیلی راحت با کمترین میزان درس خوندن قبول شدم و دلیلش این بود که نمیخواستم قبول بشم تا به بقیه نشون بدم یا خودمو ثابت کنم بلکه چون دوست داشتم برم اون مدرسه ها که میگفتن خوبه رو تجربه کنم، دوست داشتم قبول بشم. انگیزه درستی داشتم و به همین دلیل هدایت های خدا رو بهش گوش میدادم و مثل آب خوردن با کلی تفریح و شادی و لذت به خواستم رسیدم. یعنی تا جایی که یادمه مثلا برای قبولی مدرسه راهنمایی نمونه، خیلی بیخیال و علی بی غم بودم و اصلا یادم نمیاد درستو حسابی درس خونده باشم. فقط یه سری کلاسهای تقویتی برای آزمون مدرسمون برامون گذاشت که همونا رو میرفتم که اونم لذت میبردم بیشتر به خاطر بودن با دوستام و بعدش خیلی راحت اتفاق افتاد. دبیرستان هم همینطور. با اینکه آدم درسخونی نبودم ولی راحت قبول شدم.
مورد بعدی مثال زمین فوتباله که چقدر جاها خداوند گفته فلان کارو بکن و من بی هیچ فکری رفتم انجامش دادم و نتیجه خارق العاده و خوب بوده و چقدر راحت دریبل میزدم و چه پتانسیل های جدیدی از وجودم نمایان شده. علتش هم این بوده که نمیخواستم تو بازی کسی رو راضی کنم و به همین دلیل هرکاری دلم میگفته انجام میدادم حتی به فرض مثال اگر اون کار اصلا پاس ندادن و فقط دریبل زدن بوده و چون قدرتی نداده بودم به کسی و تاییدش برام مهم نبوده که فکر کنم میتونه باعث موفقیت من بشه یا جلوی منو بگیره، خیلی راحت از الهاماتم پیروی کردم و حتی در شنیدنشون موفقتر بودم و نتیجه هم همیشه عالی بود. برعکسش هم بوده. به خاطر باور کمبود، به خاطر باور عدم خود ارزشمندی، به خاطر عجله برای موفق شدن، به خاطر حرص و طمع، به خاطر راضی نگه داشتن بقیه و در مجموع شرک و دادن قدرت به بیرون و آدمها و اینکه فکر میکردم تاثیری در موفق شدن یا نشدن من دارن، خیلی جاها این باورها بهم اجازه ندادن که از الهاماتم پیروی کنم. رنج انجام دادن الهامات بیشتر از رنج راضی نگه داشتن دیگران و اون همه کارهای سخت فیزیکی و کم ثمر و بی ثمر بوده. اینقدر که به بقیه قدرت داده بودم که میترسیدم اگر مثلا فلان دریبل رو بزنم و خراب بشه، ممکنه مربی بزارتم کنار یا هم تیمی ها دیگه بهم اعتماد نکنن و باعث شده بود تو زمین راحت نباشم و کار خودمو نکنم و همش بخوام دنبال راضی کردن بقیه باشم. با نتایج متوجه شدم که با اینکه سعی در راضی نگه داشتن بقیه داشتم، نتیجه ای هم نداده و هیچی به هیچی و یه عالمه کار با سختی کشیدن بیشتر، انجام دادم که به نظر خوب بوده و اوایل نتیجه بخش بوده ولی آخر کار نتیجه ای نداشته. پس چه بهتر که به دل خودم عمل کنم، هرچی خدا میگه بگم چشم، خدا که خوبی مطلقه، خدا که تنها قدرت جهانه و اونه که روزی منو میده نه مربی و دیگران، پس حتی اگر خراب بشه و توپ لو بدم یا نتونم از پس چالشی بربیام، ایرادی نداره، عوضش درس با ارزشی ازش گرفتم که مثلا خدا هم میخواسته من با ورود به اون چالش و انجام اون کار درس رو بگیرم که چند پله منو میبره بالا. خیلی وقتا هم اینطوری بوده برای من که با توکل به خدا رفتم، به طرز جالبی یه دریبل هایی زدم و یه قفلایی از مهارتهام باز شده که جز با عمل به اون الهام درونی و پا گذاشتن به دل اون چالش نمیشده. یعنی من هردو طرف رو چشیدم. هم طعم راحتی و لذت و آسایش روی شونه های خداوند نشستن رو، هم طعم سختی کشیدن و بدو بدو و مسیر سربالایی با سنگهای تیز.
قبل اینکه اون باورهای محدودکننده بخواد چربش کنه به باورهای قدرتمندکننده، کمتر روی هوش خودم حساب باز میکردم و بیشتر هدایتی عمل میکردم البته ناخودآگاه بود و همه کارها راحت پیش میرفت، چقدر راحت و لذتبخش. چقدر همه چیز، همه فعالیت هایی که توی زمین بازی میکردم، اثربخش بود و به موقع. انگار از قبل میدونستم باید اون لحظه اون دریبل رو بزنم یا اون پاس رو بدم ولی از قبل که نمیدونستم؟ پس چی بوده این وسط؟ همش کار الله رب العالمین بوده که به من میگفته و من دربست میپذیرفتم و عمل میکردم. یعنی بهتر بگم اینه که از بس به هدایت های خدا عمل کرده بودم، از قبل میدونستم الان من اون حرکت رو بزنم و برم برای چالش دریبل اون فرد یا افراد دیگه، دیگه بقیش خودش انجام میشه به راحتی و چجوریش رو میدونستم میشه. یه اطمینانی درونم بود که بهم میگه. آگاهی های این فایل منو یاد اون اطمینان قلبی که در گذشته داشتم انداخت.
این منم منم هم تو زندگیم زیاد داشتم. اصلا مشکل من همین بوده که اعتبار مهارتها، موفقیتها و هر نعمتی رو بیشتر به خودم یا عوامل بیرونی دادم تا به خدا. به همین دلیل توی روابط پیشرفت زیادی نداشتم چون خودمو تنها می دیدم و میگفتم چطور میخواد اون اتفاق بیافته. توی بحث های کاری نگاه کردم به بقیه که دارن چطور اون مهارت رو اجرا میکنن تا منم اجرا کنم، خیلی ترس و دلهره داشتم از اینکه چطور میخوام تو موقعیت های مختلف دریبل بزنم و چون بالا پایین داشت این احساسم که بگم خدایا همه چی خودتی، به همین دلیل بیشتر اوضاع سخت میشد و بعد باز من به خدا برمیگشتم و باز اوضاع راحتتر و باز فراموش میکردم و منم منم و باز سخت میشد و این یه سیکل معیوبی بود که توش قرار گرفته بودم.
توی بحث مالی هم مثلا پریروز داشتم به ایده ای که داشتم فکر میکردم که آموزش یه سری مباحث به صورت آنلاین یا آفلاین بود. بعد شنیدن این فایل بود. بعد تو دلم احساس نارضایتی میکردم از این ایده. خداوند هدایتم کرد. بهم گفت تو مگه عاشق آموزش دادنی؟ گفتم نه. گفتم عاشق فوتبال بازی کردنم. گفت خب بفرما، تو همین زمانی که میخوای مثلا توی آنلاین بزاری و بالاخره باید فعالیت کنی و ویدیو بزاری و تدوین کنی و دنبال راههایی باشی که بقیه اون مطلب رو بفهمن که ممکنه این مسیر مثلا دو سال طول بکشه، بیا این دو سال رو روی کار کردن روی باورهات، مهارتهای فوتبالیت، ساختن بدنت، یاد گرفتن و درک بیشتر مباحث فنی فوتبال و … بزار و مطمئن باش بعد این دو سال نه همون قدر بلکه هزاران بار بیشتر از آموزش فوتبال بهت روزی میدم. من هدایت میکنم و تو باید از من بخوای؟ خب تمرکزتو بزار روی اینکار. تو منو داری، قدم به قدم میبرمت جلو. منم گفتم چشم، من بدون تو خدای من هیچم و ناتوان و ضعیفم. من هیچی نمیدونم. هر مهارتی که تا به حال داشتم و بروز دادم، خودت بودی که کمک کردی بروز پیدا کنه. بقیه مسیر هم هستی و تو هر چالش و مسئله ای خودت با منی و گذر میکنم ازشون.
زندگی خیلی از افراد سوپر موفق رو نگاه میکنی، یه جایی اینو گفتن که به عنوان مثال منِ مسی یا هر فوتبالیست دیگه ای، نشستم بازی خودمو از تلویزیون دیدم و خودم کف کردم از حرکتی که زدم و با خودم گفتم این واقعا من بودم. این خودش نشون میده که چقدر این افراد توحید در قلبشون زندس و دلیل اینهمه بزرگی و رشدشونه. همین دیروز یه قسمتی از صحبت های جواد خیابانی رو می شنیدم که میگفت یه جایی یه فرصتی فراهم شد که من با مارادونا مصاحبه کنم. خلاصه بهش گفتم، بعد اون گفت چرا میخوای باهام مصاحبه کنی؟ خیابانی گفته چون من عاشقتم. مارادونا هم گفته خب خیلی ها منو دوست دارن، همه باید بیان مصاحبه کنن. بعد خیابانی گفته خب الان میلیون ها نفر تو ایران دلشون میخواد این مصاحبه رو بشنون و این برای اوناست. مارادونا ولی حرف خیلی جالبی زده، گفته اصلا کل مردم دنیا باشن، میخوام که نشنون. یعنی خیلی برام جالب بود شخصیتی که میشه مارادونا و یه اسطوره که اینهمه آدم در سرتاسر دنیا دوسش دارن، به همین دلیله که دنبال راضی کردن آدما نیست و دلیل اینقدر موفقیتش هم همینه که به دلیل توحیدی بودنش بیشتر از هدایت ها استفاده کرده.
این جملات که استاد گفتن که من هرچه دارم از خدا دارم، خدایا من به هر خیری از جانب تو برسه محتاجم، خدایا تو میدونی و من هیچی نمیدونم، خودت هدایتم کن. این جملات رو هرکسی با هر فرهنگی از هر کشوری که بسیار تونسته آدم موفقی بشه، برای خودش تو دلش حداقل مشابه اش رو داشته و باور داشته که هدایت ها رو دریافت و اجرا کرده.
متشکرم استاد بابت این فایل زیبا که دوباره منو یاد اصل انداخت و باعث شد هماهنگ تر بشم
تشکر از همه دوستان بابت کامنت هاشون
عاشقتونم
خدایاشکرت برای اینهمه هدایت و آگاهی
خدایا منتظر یه هدایت قدرتمند دیگه یه نشونه یه حرف یه کلمه یه چیزی از سمت تو هستم ک بفهمم الان باید چیکار کنم الان با همهی دورههایی ک خریدم با همهی اطلاعاتی ک برای خودم جمع کردم با همهی کارهایی ک کردم فقط مونده پول بسازم ک تو این گیر کردم و نمیدونم چیکار باید بکنم؟
الان دیگه کاملا آچمز گوشه رینگ گیر افتادم و ناکآوت شدم . کمکم کن صدامو بشنو و منو راهنمایی کن ب یه راه عالی ب به مسیر درست و مستقیم و کوتاه، تو کمکم کن تو هدایتم کن
سخت منتظر یه نشونه یه هدایت از سمت توام
به نام رب العالمین
أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ
آیا خدا براى بنده اش [در همه امور] کافى نیست ؟
سلام به دو استاد عزیزم و همه دوستان خوبم
این فایل به یادم اورد که زمانی که از خداوند غافل شدم و به درامدم و به کارم مینازیدم و فکر میکردم دیگه شاخ غول شکستم جوری زمین خوردم که خاک شدم و همه چی رو از دست دادم و و ادم هایی که به خونم تشنه بودن و پراز استرس و احساس گناه بودم
اما الان به خودش قسم که همون ادم ها کلا از زندگیم محو کرده . بهم پول میده . یخچال رو پر میکنه و همه کارها رو انجام میده و من هیچی فقط لذت میبرم . طوری منو بلند کرد و روی دوشش نشاند که فکرشو نمیکردم اینقدر کارها راحت باشه اونم توی یکسال .
اگر نگاهی به هستی بندازیم میبینیم که ما هیچ چیزی رو به وجود نیاوردیم بله هر کاری انجام دادیم ایده خداوند بود که در ذهن ما انداخته و رفرنس خداوند هست .
از شکل سنگفرش خیابون ها تا کل کهکشان . کهکشانی که اجرام معلق داره ولی به واسطه خلق خداوند هیچ جرمی به زمین برخورد . هیچ ستاره ای به ستاره دیگر برخورد نمیکنه یا سرعت گردش زمین به دور خودش 1600 کیلومتر بر ساعت است که اصلا ما احساس نمیکنیم و خداوند جوری گوش ما رو خلق کرده که در یه بازه صوتی میتوانیم بشنویم و اگر نه از صدای حرکت زمین یا حرکت لایه ها و جانداران دیوانه میشدیم.
پس من چی دارم که بهش بنازم؟ لباسم؟جسمم؟ پولم؟ .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ
صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ
سپاسگزارمهربان پروردگارِ سخاوتمندم هستم که هدایتم کرد به سمت این آگاهی های توحیدی
سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین
استادعباس منش عزیزم و دوستان همراهم دراین مسیر،حتی پیدا کردن همین فایل هم هدایتی بود و خداوند برام انجامش داد
چند روز بود که دنبال این سلسله از فایل های جدید استاد بودم که در طی چند ماه اخیر رو سایت گذاشته شده بود اما نمیتونستم پیداشون کنم چندتاشونو دانلود کرده بودم و تو گوشیم همراهم داشتم اما همشون کنار هم و دریک مجموعه میخواستم تا بیشتر گوش کنم چون میفهمم که این روزا قلب و ذهنم بسیار نیازمند نوش جان کردن این آگاهی هاست، من میفهمم که پای توحیدم به شدت میلنگه و میخوام بااین فایل ها باورهای قدرتمند کننده ای نسبت به الله مهربان در ذهنم بسازم ، دنبال مجموعه ی این فایل ها بودم و رفتم تو لیست دانلودی ها یهو بدون لحظه ای توقف دستم رفت رو تیتر «اجرای توحید در عمل»دیدم ببببببله خودشه مجموعه فایل هایی که دنبالشون میگشتم همشون اینجان.
استاد من میدونم که روحم و قلبم شدیدا نیاز داره به این آگاهی ها ، آگاهی هایی که عظمت الله مهربان رو برام بلد کنه و دلم رو قرص کنه به توانایی هاش، آگاهی هایی از جنس آگاهی های این فایل که هرچقدر متواضع تر باشم در مقابل خداوند به همون اندازه،خداوند کارهارو برام انجام میده و آگاهی های از جنس فایل کلید اجابت دعاها که به قدرتمند بودن و توانمند بودن خداوند اشاره داره که فارغ از شرایط موجود و محدودیت های ذهن من ، خداوند کارها و انجام میده.
من واقعا نیاز دارم به این جنس آگاهی ها، هرچند که وقتی راجب کارکردِ هماهنگ میلیون ها سلول بدنم ،راجب قانون مندی جهان هستی ، راجب نظمی که در کل کیهان و کهکشان برقرارهست و راجب تمام موهبت ها و کارهایی که تا الان خداوند برام انجام داده فکر میکنم ،میبینم میتونم بهش اعتماد کنم اما چون سااااالهای بسیار زیادی با شدت بسیاااااار زیادتری ، این حرف ها در گوشم فریاد زده شده که ، خودت باید یکاری برا خودت انجام بدی ، تو هستی و تجربه هات، تو هستی و نصیحت های بزرگتر ها ،تو هستی و عقلت و تمام این باورهای محدود کننده ، حالا بشین یه تصمیم درست برا زندگیت بگیر و حرفایی از این قبیل که حالا شده جز باورهام، این نجواهایی شیطانی کار رو برام سخت کرده
خیلی جاها تونستم بهشون غلبه کنم و از خداوند کمک بگیرم و اونم حجت رو برمن تمام کرده اما باز این نجواها بسیار بسیار قوی تر هستند و من نیازمندم که با آگاهی های شما خودمو بمب باران کنم تا بتونم دراین زمینه جلوی باورهای محدود کننده ی قبل رو بگیرم و ذره ای به اندازه ی قدمی کوچیک به سمت باورهای قدرتمند کننده برم و انصافا صد ها برابرِ قدمی که برداشتم و اعتمادی که کردم پاداش بگیرم.
من میدونم خاک تشنه ی وجودم نیازمند شنیدن این لالایی هاست تا آرام بگیره و خدارو هزاران مرتبه سپاسگزارم که این آگاهی ها دراین سایت در دست رس من هستند تا تنها اورا بپرستم و تنها ازاو یاری بجویم
خدایا من به هرخیری از جانب تو فقیرم منو به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی نه کسانی که به آنها غصب کردی و نه گمراهان ….
خدایا کمک کن تا بهتر و بیشتر عظمتتو درک کنم تا آسان بشم برای آسانی ها ، خدایا دوست دارم فرمون زندگیم تو دست تو باشه ،دویت دارم رو شونه های تو بشینم و همه جا بتو اعتماد کنم کمکم کن تا این آگاهی ها به جانم بشینه
من نیازمندم که این آگاهی ها رو بشنوم و باورکنم
سپاسگزارم که هدایتم کردی به مسیر شنیدنشون سپاسگزارم که روحمو حریص کردی برای دریافتشون من میدونم که درمسیر درستی قرار دارم لطفا کمک کن تا هرروز دراین مسیر قوی تر و پابرجا ترباشم .
دوستتون دارم و سپاسگزار شما استاد عباس منش عزیزم هستم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین عاشقتونم وعششششششق برای خانواده بزرگم در سرزمین توحیدی عباس منش.
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم
داشتم کامنت هارو مطالعه می کردم دیدم که اکثر ما فاصله فرکانسی داریم از این فایل و این آگاهی های ناب خود من تا دقیقه دوازدهم نگاه کردم دو سه روز بعد فرصت مهیا شد تا ادامه فایل رو ببینم فقط یکبار دیدم ولی نیاز داره روزها به این فایل نگاه کنم و هروز یادم باشه که در مقابل صاحب اختیار خودم در مقابل خالق خودم سرکش نباشم
خالقی که اون عقل و شعور رو بهم داده با اون عقلم دو دوتا چهار نکنم و منم منم نکنم
استادعزیزم سپاسگزارم که این آگاهی ناب را به ما هدیه می دهید سپاسگزارم از شما