اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
واقعا چرا من دستمو جلوی غیر خدا دراز میکنم ، و دراز کرده بودم ؟؟؟؟
الان که بهش فکر میکنم چند ماهه من توی سایت و خوندن مژالب مشکل داشتم چون از وقتی گوشیم آپدیت شد کلا فونت گوشی تغییر کرد و من به سختی و با فونت ریز میتونستم بخونم که این کار باعث شده بود خیلی سختم باشه و کمتر کامنت بخونم ،
ولی چند روز پیش اون هفته بود که یهو گفتم خدایا چرا من از وسیله های هدایتی که بهم گفتی استفاده نمیکنم ؟؟؟
یهویی اومدم و سوال کردم از مدیر فنی سایت و بعد که جواب بهم دادن با اینکه اون چیزی که گفته بودن اصلا جواب من نبود و واقعا هم ربطی به سایت نداشت ، یهویی هدایت شدم به اینکه برم و تنظیمات گوگل کرومم و نگاه کنم ، دیدم واااااای این چند ماهه خودش اپدیت شده بود و رفته بود روی حالت دسکتاپ ، حالت سیستم رایانه و برای همین کلا فونتش تغییر کرد ، یهو زدم و تیک اون گزینه رو برداشتم ، سایت سریعا به حالت اولش برگشت و من خوشحال شدم ،
خداروشکر کردم که کارم به آسونی حل شد ،
واقعا نباید مغرور شد ،
نباید از غیر خدا کمک خواست ،
نباید ناراحت و نا امید شد ،
فقط و فقط توکل و اینکه سرمون توی کار خودمون باشه و با امیدواری بریم جلو ،
سلام استاد عزیز قلب مهربان آهنگ کلامتون آرامش بخش قلبهاست چون از خدا و توحید صحبت می کنید …
بیشتر از 6 ماقبل که اولین بار این فایل توحید عملی 10 رو روی سایت گذاشتید واقعا در تمام زمان گوش دادن من اشک تو چشام جمع شده بود ….
و هر زمان که احساس می کنم به یه چیزی نیازم دارم باید چکار کنم میام و این فایل توحید عملی 10 و 11 رو گوش میدم …. قبل از خرید محصولات 12 قدم و عزت نفس و عشق و مودت و جهان بینی توحیدی و قانون سلامتی و راه حل مسائل من جهان بینی توحیدی ها رو گوش میدادم …
و من از این فایل مخصوصا این جملات خیلی بهم آرامش میده و خیالم راحت میشه که مومن واقعی نه ترسی داره و نه غمی که ما با توحید به همه جا می رسیم
استاد عزیز میگه مهمترین دلیل خوشبختی انسان توحیده
بهترین مدیتیشن اینه که متواضع باشی در مقابل خداوند و بدونیم کارها رو خداوند انجام میده و دیگه قدرت به این نمیدی (ذهن) جفتک بندازه و بخواد منم منم کنه بگه من دارم کارها رو انجام میدم نه تو هیچی نیستی تو فقط باید ساکت باشی و اجازه بدی قلب الهامات رو دریافت کنه و تو دنبال کنی الهاماتی که بهت گفته میشه …
به اندازه ای که سرمون جلو خدا خم می باشد و تواضع داریم و شکرگزار نعمت هاش،هستیم
به همون اندازه سرمون جلو غیر خدا بالاست.
این جمله طلاییه
وقتی کارها راحت انجام میشه یعنی خدا داره انجام میده … انیشتین
ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی .. تو انجام ندادی خدا انجام داد
وقتی تو مسیر درست باشی خدا کارها رو انجام میدهد
استاد عزیز خیلی سپاسگزارم ازتون بابت زحماتی که می کشید و به کمک خداوند این آرامش رو به ما هدیه کردی
در دانشکده افسری تمام قد، سینه صاف، ادای احترام کرده
نمی دونم تا چه حد موفق بودم
ولی اینو می دونم من بی اربابم هیچم یه گمشده ام
از یه امتحان سخت برگشتم
از یه آزمون
یه روز در قلب خودم ادعا کردم دیگه شیطان نمی تونه قد علم کنه
درسته یه گنده لاته
ولی وقتی منو می بینه دست پاشو گم می کنه
از اون روز کمی سوالات من که اونم به درخواست خودم بود، این اجازه به گنده لات داده شد
آزمایش شدم
ولی با غرور الان ته خط ایستادم و تازه لبخند خدا رو می بینم بعد از شش ماه
این من
کسی که غم کمرش رو شکست
غرورش رو شکست
عزتش رو شکست
از قانون سلامتی کسی که چند ده کیلو گوشت می خرید توان خریدش رسید به خرید تخم مرغ
ای دوست من با من هم قدم باش
من هنوز زنده ام
سرپام
نمردم
کم نیاوردم
ادامه میدم
این سرباز جسور فهمید بی اربابش خیلی ضعیفه
ادعاهاش کمرنگ شد
خواسته بودم خدای من تو چطور ثروت می سازی
من حرکت می کنم که تو جاری میشی
و گرنه که ثروت پا ندارد
اما کج فهمیدم
تقلاهای بیهوده با وجود این چنین خدایی …
آره من یادم رفت فرمانده دارم و همه نعمت هام از آن خودش بود
تا الان به قدرت راهنمایی های اون رسیدم با هدایت تا هدایت گلسار
این من
فکر کردم باهوشم
حقم بود
اصلا همه اینها رو خودم ساختم
اگر چه به احترام سرورم بارها کلاهم رو در خیابان همیشه زنده هدایت بر داشته بودم حتی چندین بار این چموش بچه، کلاهش رو وسط خیابان گم کرده بود، این نادان فرزند عاشق، در هیاهوی قیل و قال های ذهن در تاریکی گمگشته و حیران شد، 6 ماه پر از درس عشقبازی، در آخر جوری که فقط من و خودش بفهمیم دستم را گرفت، این مریم غمگین را رهاند، بار سنگین را از دوشش برداشت، گفت بچه بهت گفتم با این گنده لات در نیفت، چرا ادعا کردی، بگو پناه می برم از شر نجواهای شیطان به من، این ضمیر از اون ضمیرهایی است که تنها اینجور جاها دوستش می دارم، گفت دستم را ول نکن، در حالی که چشم هایم پر از اشک بود، گفتم چشم سرورم، خدایا من به هر خیریتی که از جانب تو رسید فقیرم، فقیرم کردی تا تو را ببینم، تا بپرم، تا جسور باشم، تا بفهمم بهشت را به بها می دهند نه به بهانه.
سلام مریم جانم خواهر گلم چقددددرررر با احساس چقدر زیبا چقدر وصف زیبایی داشتی و چه درک عالی ای از هدایت به قلبت رو به نمایش گذاشتی واقعا برات خوشحالم و از فرمانده ی زمین و آسمانها برات بهترین احساس عشق رو آرزو میکنم عزیزم که اینقدر تأثیر گذار خداوند از طریق قلب پاک تو با من صحبت کرد .
همیشه طرف مقابلم هست که منو آزار میده و رنجم میده حتی زمانهایی که هر جور از هر طرفی قضیه رو نگاه میکردم من کاری انجام نداده بودم و منطقم میگفت من همه چیز رو طبق روال درستش پیش بردم
این رو تو رابطه ام با
تمام انسانهای اطرافم
و
خودم
متوجه شدم
و فهمیدم که من که مسئولیت کامل رو بپذیرم همه مسائل کاملا پاک میشن
و پادشاه جهان خودش جاری میشه
و همه چیز روی روال میفته
و اما سوالی که پیش میاد اینه
منطق من و روال درست بر اساس منطق من از کجا اومده
معلومه از آنچه که در ظرف من ریخته شده و من برای ساختنش هیچ نقشی نداشتم
و اینکه هر کسی یه دیدی به منطق داره قضیه اون فیل هست در اتاق تاریک
هر کس درکی از فیل یا منطق داره
ولی کلیتش بر اون پوشیده هست
و وقتی من بپذیرم که من درکی از منطق حتی خودم ندارم پس باید به منطقم شک کنم
خیلی مسخره هست که من تمام زندگیم با یه منطق رفتاری کرداری پنداری دارم عمل میکنم و نتیجه همیشه یک چیز بوده
پس نتیجه میگیرم
منطقم رو تغییر بدم در هر چیزی که فکرشو بکنیم در هر چیز کوچک و بزرگ
منطقی که به من میگه
چه چیزی درسته
چه چیزی اشتباهه
چه چیزی جواب میده از نظر علم.دین.سیاست.اجتماعی.فرهنگی.اخلاقی.عرف جامعه. عرف خانواده
و چه چیزی جواب نمیده
و من چقدر از درون باستانی ام و خبر ندارم
بنوعی میراث فرهنگی میتونه روی من و تک تک انسانهایی” که همانطور که آمدند همانطور هم رفتند بدون کوچکترین ادیتی” برچسب تاریخی بزنه که البته فاقد قیمت هستیم ارزش قیمت گذاری نداریم اگر خودمون رو ویرایش نکنیم.
واو که چقدر جالبه من هر روز به تمام عالم و آدم ناسزا میگم اما به خودم نگاه نمیکنم که سراسر ذهنم و تفکرم مربوط به دوران عهد عتیق هست و انتظار دارم هر روز پیشرفت کنم هر روز نتیجه متفاوت بگیرم.
از خودم میپرسم چقدر روی سر منشا کوچکترین حرفی که میزنی فکر میکنی
که آیا آفریده ذهن تاریخی ات هست ?
آیا جور دیگری هم میتونم عکس العمل نشون بدم
اصلا چقدر فکر میکنم چرا چنین عکس العملی نشون دادم?
و من چقدراز پادشاه جهان خواستم که در هر کوچکترین آوایی که از دهانم خارج میشه در هر زاویه نگاهم به انسانها به خودم و به اطرافم در هر کردار پندار و رفتارم جاری بشه
و به من یاد بده که چی بگم چی فکر کنم چطور رفتار کنم
خاستم ازت تشکر کنم بخاطر تک تک کلماتی که بر زبان میاری خدا شاهده دقیقا با تمام وجودم تک تک حرفاتو درک میکنم باهاشون روز شب زندگی میکنم خیلی احساسم خوب میشه حرفاتو میشنوم آروم میشم …
دقیقا من هر وقت روی کسی حساب کردم که برام کاری انجام بده محو شده اصلا انجام نشده و اگه هم انجام شده با منت بوده
هر وقت به رب تکیه کردم و فرمان زندگیم دسش دادم کارام راحت پیش رفته شرایط عالی شده حالم عالی شده
خدا شاهده از روزی که به خداوند تکیه کردم با نکات این فایل گوش کردن از در دیوار برام آرامش سلامتی خوشبختی شادی میاد محبت میاد همه چی
استاد وقتی پام کج میذارم در گوشی محکمی بهم میزنه خدا دقیقا متوجه میشم مسیرم دارم اشتباه میرم نمیذاره خیلی طول بکشه تا متوجه بشم خیلی خیلی زود میفهمم و مسیر دارم اشتباه میرم برمیگردم
خدا انگاری تمام کارش ول کرده چسبیده به من هرچی ازش میخام هرکاری دارم هرکجا میخام برم دقیقا بهم میگه هدایتم میکنه میفهمم این جنس از صدا که درون قلبم بهم میگه هرچقدر متواضع باشیم در مقابل الله همه چی عالی میشه و راحت تر اتفاق میفتع بطور طبیعی …
استاد از روزی که متواضع شدم در مقابل خدا و همه چی رو بهش سپردم اولین اتفاقی که توسال جدید برام افتاد سرکار بودم مدیر شرکتی که داخلش مشغول به کار هستم زنگم زد گفت از فردا نیرو جدید استخدام کرده شرکت تو فقط 2ساعت در روز میری فقط سرکار میمونی بعد در اختیار خودتی بدون هیچ کار کردنی تازه حقوقم کم نشد هیچ اضافه هم شد یعنی من الان آزادی زمانی آزادی مکانی دارم و هدف بعدیم آزادی مالی هست و مطمعنم با توجه به اتفاقاتی که هرروز برام میفتع شرایط عالی و عالی تر داره میشه بزودی ازادی مالی هم اتفاق میفتع انشالله برام ….فقط روی خدا حساب باز کردم میخام یکتا پرست باشم ….تا روزی که زنده ام شکرگذاری کنم از تک تک نعمت ها و مهمترین چیزی که یاد گرفتم از قانون جهان و سخنان استاد عباسمنش…سعی میکنم پیاده کنم تو زندگیم ……در لحظه زندگی کردن لذت بردن از داشته هاست وپیش بینی نکردن است…
سلام سلام سلام به استاد عزیزم و مریم خانم گل و همه دوستان خوبم،
اومدم نتایج یک روزم را با اگاهی و باور بزرگی که توی این فایل بهش هدایت شدم را ثبت کنم.
اول بگم من ی چند روزی بود که سردرگم بودم تو درو دیوار که هدایت خواستم نشانه زدم و هدایت شدم به این فایل.
من دیشب این فایل را گوش دادم و امروز از صبح که بیدار شدم هربار به یاد اوردم که
«خدایا هر چی دارم از تو دارم» «سپاسگزارتم»
بعد اصلا از روان شدن روزم بگم که چقد روان زندگی کردم و از همه چی مهم تر یه ارامش بسیار زیادی داشتم تو خودم که خدا میدونه.
رفتم سر صحنه فیلمبرداری و هی داشتم نکات مثبتم را مرور میکردم و تکرار میکردم که
«من بسیار ارزشمندم و لیاقت من بخاطر خدای تو وجودمه»
«خدایا هر چی دارم از تو دارم»
هی روان تر شدم ارام تر شدم.
ادمهای مناسب میومدن سمتم و چقد مهربانانه برخورد میکردن.
میفهمیدم جنس رفتارها تغییر کرده.
تکرار میکردم« خدایا هر چی دارم از تو دارم»
یه موقع هایی میخواستم برم با یه سری خانم ها سر صحبت را باز کنم. میگفتم خدایا میترسم خودت بهم شجاعت بده.
تکرار میکردم «هی چی که دارم از تو دارم»
انگار که خدا منو میبرد میزاشت جلوی اون دخترا و با یه اعتماد به نفسی صحبت میکردم.
بین مکالمه هام بیاد میاوردم دوباره
«خدایا هر چی که دارم از تو دارم»
کسی جرات نمیکرد سر صحنه فیلمبرداری کنه با گوشیش من گوشیو دراوردم کلی فیلم و عکس گرفتم که بقیه میگفتن دمت گرم.
اینا رو اون هدایتم کرد.
یه خانم زیبا از اول شروع کار کنار من بود و باهم صحبت میکردیم تا پایان کار. میفهمیدم که خدا داره کار هارو انجام میده و تا اگاه میشدم تکرار میکردم:
«خدایا هر چی که دارم از تو دارم»
من به عنوان نقش فرعی سر صحنه بودم.
یه نفر گفت این اقا کارگردانه، میفهمیدم خدا داره نشونه میده.
همیشه دلم میخواست برم به کارگردان بگم بهم نقش بده میخوام بیشتر بازی کنم.
دوباره ترس ها میومدن سراغم.
شروع میکردم
«خدایا هر چی که دارم از تو دارم»
کل روز خوش گذشت با اینکه هوا سرد بود چون من داشتم با یاد خدا زندگی میکردم اون لحظات رو.
و اخر کار خداوند منو قرار داد در زمان مناسب در مکان مناسب با ادمهای مناسب و رفتم سمت کارگردان. برد منو سمت کارگردان و بهش گفتم، اونم گفت با آژانس بازیگریت راجبش هماهنگ کن.
برگشتن به سمت خونه داشتم تکرار میکردم
«خدایا هر چی دارم از تو دارم» سپاسگزارم
رفتم خرید چیزایی که میخواستم 30درصد تخفیف خورده بودن.
دم صندوق یه سکه روی زمین برداشتم.
موقع پرداخت 4 سنت کمتر دادم به صندوق دار، گفت من امروز یه چند سنت زیاد گرفتم به جای تو میزارم روش نمیخواد کیفتو برای 4 سنت دربیاری.
خخخخ خدایا چیکار میکنی اخه!!!
در حالت نرمال اگر 1سنت کم داشته باشی یکی از خرید هاتو باید کنسل کنی.
خدایا سپاسگزارم هر چی که دارم از تو دارم.
استاد چقد مثال قشنگی گفتین که وقتی در برابر خدا متواضع باشی میزاره رو شونش بشینی و همه کار هارو اسون انجام میده.
اینو بارها تو قران هم خونده بودم ولی اون موقع درست درکش نمیکردم.
خداوند میگفت در برابر خدا خاشع باشید
میگفت بر روی زمین با غرور راه نروید
یا میگه وقتی خیری به انسان میچشانیدم سر مست میشه و میگه این بخاطر دانشی است که من دارم. و مغرور میشه. و اونجاس که کار را برای خودش دوباره سخت میکنه.
از خودمونه وگرنه خداوند هرگز به بندگانش ظلم نمیکند.
و در پایان کامنتم میخوام این تجربه طلایی خودم را اینجا ثبت کنم.
اوایل که با قانون اشنا شده بودم خیلی تمرکزم روی سپاسگزاری بود و خیلی هم احساسم خوب میکرد و فرکانسم عالی بود و اتفاق خوب پشت سر هم میوفتادن.
تا اینکه این روند را جدی نگرفتم و بعد از یکی دوسال سپاسگزاریم کمتر شد، نمینوشتم و به سمتی پیش رفتم که به سختی سپاسگزاری میکردم یا اگر م سپاسگزاری میکردم احساس نمیکردم.
(انگار که میگفتم اینکه چیزی نیس، یا مثلا دستمزدم را که میگرفتم یه سپاسگزاری سطحی میکردم انگار که خب خودم زحمت کشیدم براش) (یا اگر یه کسی کاری برام میکرد سطحی سپاسگزاری میکردم و میگفتم خب دستی از خدا بوده)
و این اخیرا از خدا پرسیدم که چرا اینقد سختمه برای سپاسگزاری، چرا کمتر احساسش میکنم؟
مشکلم چیه؟؟
که امروز که این باور را شروع کردم به تکرار کردن که
«خدایا یقینا هر چی که دارم از تو دارم»
اصلا نرم میشدم، نعمت هارو میتونستم ببینم،
استاد باز تفسیر زیبایی که گفتید:
مثل مدیتیشن میمونه. وقتی تکرارش میکنی و بیاد میاری همه چی خودشه، میری تو لحظه و وقتی تکرار نمیکنی و غرق نشخوار ذهن میشی یهو به خود میای و میگی کجا بودم و میفهمی که عه چقد این دوتا بعد فرق دارند!
خدایا هر چی که دارم از تو دارم.
اینم قسمتی از تکامل من بوده که الان با این اگاهی که دیشب بهش هدایت شدم و امروز روش کار کردم یکی دیگه از قطعه های پازلم سر جاش نشست.
من یاد گرفتم که باید در مقابل خدا متواضع باشم،من یاد گرفتم باید اعتبار دستاوردهام را به خدا بدهم،من یاد گرفتم که باید جلوی خدا غرور نداشته باشم،من یاد گرفتم باید توی هر کاری از خدا مشورت بگیرم و اعتبارش را به خودش بدهم، من فهمیدم که خداست من را تا اینجا رسونده،من فهمیدم دلیل دستاورد هام خداست،من فهمیدم دلیل تمام رسیدن هام خداست،من فهمیدم خداست که داره من را به خواسته هام نزدیک میکنه، من فهمیدم خداست که این همه نتیجه بوجود اورده،من تازه فهمیدم معنی تسلیم بودن را،من تازه بقیه ی قسمت های توحید عملی را فهمیدم.
من فهمیدم برای اینکه الهامات را دریافت کنم برای اینکه توسط خدا هدایت شوم باید جلوی خدا فروتن و افتاده باشم و بدونم که بدون اون هیچم،باید بدونم که من به اون وابستم،باید بدونم من به اون نیاز دارم.
زمانی که من این ها را بدونم دیگه اعتبار تمام دستاوردها و الهامات و ایده هایم را به خودم نمیدم بلکه به خدای خودم میدهم و این یک چیز درونی است نیاز نیست این را به بقیه بگم فقط باید اگاه باشم که من هیچ کاره ام و نباید با کله ی خودم تصمیم بگیرم و بگویم من همه چیز را میدونم،بلکه بگویم من ناآگاهم در مورد تصمیماتم و بگویم این ها همش مال خداست نه مال من، خدا این ایده ادم و موقعیت هارا برای من رسوند نه اینکه من پیداشون کردم.
و باید این را هر روز به خدا اعلام کنم که خدایا من در مقابل تو هیچ چیز نیستم،خدایا هر خیری از تو به من برسه من بهش فقیرم.تو وهابی تو بزرگی تو عظیمی تو دانایی تو بصیری.
با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش و هر چه خواهی کن.
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوندی که هرچه دارم از آن اوست ،
خدایا تو بگو من بنویسم ،
واقعا چرا من دستمو جلوی غیر خدا دراز میکنم ، و دراز کرده بودم ؟؟؟؟
الان که بهش فکر میکنم چند ماهه من توی سایت و خوندن مژالب مشکل داشتم چون از وقتی گوشیم آپدیت شد کلا فونت گوشی تغییر کرد و من به سختی و با فونت ریز میتونستم بخونم که این کار باعث شده بود خیلی سختم باشه و کمتر کامنت بخونم ،
ولی چند روز پیش اون هفته بود که یهو گفتم خدایا چرا من از وسیله های هدایتی که بهم گفتی استفاده نمیکنم ؟؟؟
یهویی اومدم و سوال کردم از مدیر فنی سایت و بعد که جواب بهم دادن با اینکه اون چیزی که گفته بودن اصلا جواب من نبود و واقعا هم ربطی به سایت نداشت ، یهویی هدایت شدم به اینکه برم و تنظیمات گوگل کرومم و نگاه کنم ، دیدم واااااای این چند ماهه خودش اپدیت شده بود و رفته بود روی حالت دسکتاپ ، حالت سیستم رایانه و برای همین کلا فونتش تغییر کرد ، یهو زدم و تیک اون گزینه رو برداشتم ، سایت سریعا به حالت اولش برگشت و من خوشحال شدم ،
خداروشکر کردم که کارم به آسونی حل شد ،
واقعا نباید مغرور شد ،
نباید از غیر خدا کمک خواست ،
نباید ناراحت و نا امید شد ،
فقط و فقط توکل و اینکه سرمون توی کار خودمون باشه و با امیدواری بریم جلو ،
خدایا شکرت
سلام استاد عزیز قلب مهربان آهنگ کلامتون آرامش بخش قلبهاست چون از خدا و توحید صحبت می کنید …
بیشتر از 6 ماقبل که اولین بار این فایل توحید عملی 10 رو روی سایت گذاشتید واقعا در تمام زمان گوش دادن من اشک تو چشام جمع شده بود ….
و هر زمان که احساس می کنم به یه چیزی نیازم دارم باید چکار کنم میام و این فایل توحید عملی 10 و 11 رو گوش میدم …. قبل از خرید محصولات 12 قدم و عزت نفس و عشق و مودت و جهان بینی توحیدی و قانون سلامتی و راه حل مسائل من جهان بینی توحیدی ها رو گوش میدادم …
و من از این فایل مخصوصا این جملات خیلی بهم آرامش میده و خیالم راحت میشه که مومن واقعی نه ترسی داره و نه غمی که ما با توحید به همه جا می رسیم
استاد عزیز میگه مهمترین دلیل خوشبختی انسان توحیده
بهترین مدیتیشن اینه که متواضع باشی در مقابل خداوند و بدونیم کارها رو خداوند انجام میده و دیگه قدرت به این نمیدی (ذهن) جفتک بندازه و بخواد منم منم کنه بگه من دارم کارها رو انجام میدم نه تو هیچی نیستی تو فقط باید ساکت باشی و اجازه بدی قلب الهامات رو دریافت کنه و تو دنبال کنی الهاماتی که بهت گفته میشه …
به اندازه ای که سرمون جلو خدا خم می باشد و تواضع داریم و شکرگزار نعمت هاش،هستیم
به همون اندازه سرمون جلو غیر خدا بالاست.
این جمله طلاییه
وقتی کارها راحت انجام میشه یعنی خدا داره انجام میده … انیشتین
ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی .. تو انجام ندادی خدا انجام داد
وقتی تو مسیر درست باشی خدا کارها رو انجام میدهد
استاد عزیز خیلی سپاسگزارم ازتون بابت زحماتی که می کشید و به کمک خداوند این آرامش رو به ما هدیه کردی
الا بذکرالله تطمن القلوب
الا ان اولیا الله ولا خوف علیهم و لا هم یحزنون
ایاک نعبد و ایاک نستعین
سلام استاد عزیز،
من زهرا هستم.
ده دقیقه ی ابتدایی فایل رو گوش دادم، چقد با درون من و نیاز این روزهای من هماهنگ بود. چقدر حال و هواش فرق داره.
خیلی خوبه که یاد بگیرم به روش استادم با خداوند مناجات کنم، همینقدر تسلیم و خاضع.
که در قرآن هم سفارش شده.
واقعا متشکرم استاد، خیلی خوشحال شدم عنوان فایل جدید رو دیدم، و خیلی ذوق دارم بقیه شو ببینم.
سلام من یه گمشده ام
کی هستم نمی دونم
یه سربازم
یه سرباز صفر با یونیفرم سرمه ای رنگ
در دانشکده افسری تمام قد، سینه صاف، ادای احترام کرده
نمی دونم تا چه حد موفق بودم
ولی اینو می دونم من بی اربابم هیچم یه گمشده ام
از یه امتحان سخت برگشتم
از یه آزمون
یه روز در قلب خودم ادعا کردم دیگه شیطان نمی تونه قد علم کنه
درسته یه گنده لاته
ولی وقتی منو می بینه دست پاشو گم می کنه
از اون روز کمی سوالات من که اونم به درخواست خودم بود، این اجازه به گنده لات داده شد
آزمایش شدم
ولی با غرور الان ته خط ایستادم و تازه لبخند خدا رو می بینم بعد از شش ماه
این من
کسی که غم کمرش رو شکست
غرورش رو شکست
عزتش رو شکست
از قانون سلامتی کسی که چند ده کیلو گوشت می خرید توان خریدش رسید به خرید تخم مرغ
ای دوست من با من هم قدم باش
من هنوز زنده ام
سرپام
نمردم
کم نیاوردم
ادامه میدم
این سرباز جسور فهمید بی اربابش خیلی ضعیفه
ادعاهاش کمرنگ شد
خواسته بودم خدای من تو چطور ثروت می سازی
من حرکت می کنم که تو جاری میشی
و گرنه که ثروت پا ندارد
اما کج فهمیدم
تقلاهای بیهوده با وجود این چنین خدایی …
آره من یادم رفت فرمانده دارم و همه نعمت هام از آن خودش بود
تا الان به قدرت راهنمایی های اون رسیدم با هدایت تا هدایت گلسار
این من
فکر کردم باهوشم
حقم بود
اصلا همه اینها رو خودم ساختم
اگر چه به احترام سرورم بارها کلاهم رو در خیابان همیشه زنده هدایت بر داشته بودم حتی چندین بار این چموش بچه، کلاهش رو وسط خیابان گم کرده بود، این نادان فرزند عاشق، در هیاهوی قیل و قال های ذهن در تاریکی گمگشته و حیران شد، 6 ماه پر از درس عشقبازی، در آخر جوری که فقط من و خودش بفهمیم دستم را گرفت، این مریم غمگین را رهاند، بار سنگین را از دوشش برداشت، گفت بچه بهت گفتم با این گنده لات در نیفت، چرا ادعا کردی، بگو پناه می برم از شر نجواهای شیطان به من، این ضمیر از اون ضمیرهایی است که تنها اینجور جاها دوستش می دارم، گفت دستم را ول نکن، در حالی که چشم هایم پر از اشک بود، گفتم چشم سرورم، خدایا من به هر خیریتی که از جانب تو رسید فقیرم، فقیرم کردی تا تو را ببینم، تا بپرم، تا جسور باشم، تا بفهمم بهشت را به بها می دهند نه به بهانه.
تا نفس نفس های آخرم به یادت و برایت یا رب
به قول امروزی ها
تو قند روزهای تلخ منی یا رب الارباب
سلام مریم جانم خواهر گلم چقددددرررر با احساس چقدر زیبا چقدر وصف زیبایی داشتی و چه درک عالی ای از هدایت به قلبت رو به نمایش گذاشتی واقعا برات خوشحالم و از فرمانده ی زمین و آسمانها برات بهترین احساس عشق رو آرزو میکنم عزیزم که اینقدر تأثیر گذار خداوند از طریق قلب پاک تو با من صحبت کرد .
تصورم همیشه این بود که اونقدر صافم
مهربونم
عالیم
بی نظیرم
که کسی رو آزار نمیدم
همیشه طرف مقابلم هست که منو آزار میده و رنجم میده حتی زمانهایی که هر جور از هر طرفی قضیه رو نگاه میکردم من کاری انجام نداده بودم و منطقم میگفت من همه چیز رو طبق روال درستش پیش بردم
این رو تو رابطه ام با
تمام انسانهای اطرافم
و
خودم
متوجه شدم
و فهمیدم که من که مسئولیت کامل رو بپذیرم همه مسائل کاملا پاک میشن
و پادشاه جهان خودش جاری میشه
و همه چیز روی روال میفته
و اما سوالی که پیش میاد اینه
منطق من و روال درست بر اساس منطق من از کجا اومده
معلومه از آنچه که در ظرف من ریخته شده و من برای ساختنش هیچ نقشی نداشتم
و اینکه هر کسی یه دیدی به منطق داره قضیه اون فیل هست در اتاق تاریک
هر کس درکی از فیل یا منطق داره
ولی کلیتش بر اون پوشیده هست
و وقتی من بپذیرم که من درکی از منطق حتی خودم ندارم پس باید به منطقم شک کنم
خیلی مسخره هست که من تمام زندگیم با یه منطق رفتاری کرداری پنداری دارم عمل میکنم و نتیجه همیشه یک چیز بوده
پس نتیجه میگیرم
منطقم رو تغییر بدم در هر چیزی که فکرشو بکنیم در هر چیز کوچک و بزرگ
منطقی که به من میگه
چه چیزی درسته
چه چیزی اشتباهه
چه چیزی جواب میده از نظر علم.دین.سیاست.اجتماعی.فرهنگی.اخلاقی.عرف جامعه. عرف خانواده
و چه چیزی جواب نمیده
و من چقدر از درون باستانی ام و خبر ندارم
بنوعی میراث فرهنگی میتونه روی من و تک تک انسانهایی” که همانطور که آمدند همانطور هم رفتند بدون کوچکترین ادیتی” برچسب تاریخی بزنه که البته فاقد قیمت هستیم ارزش قیمت گذاری نداریم اگر خودمون رو ویرایش نکنیم.
واو که چقدر جالبه من هر روز به تمام عالم و آدم ناسزا میگم اما به خودم نگاه نمیکنم که سراسر ذهنم و تفکرم مربوط به دوران عهد عتیق هست و انتظار دارم هر روز پیشرفت کنم هر روز نتیجه متفاوت بگیرم.
از خودم میپرسم چقدر روی سر منشا کوچکترین حرفی که میزنی فکر میکنی
که آیا آفریده ذهن تاریخی ات هست ?
آیا جور دیگری هم میتونم عکس العمل نشون بدم
اصلا چقدر فکر میکنم چرا چنین عکس العملی نشون دادم?
و من چقدراز پادشاه جهان خواستم که در هر کوچکترین آوایی که از دهانم خارج میشه در هر زاویه نگاهم به انسانها به خودم و به اطرافم در هر کردار پندار و رفتارم جاری بشه
و به من یاد بده که چی بگم چی فکر کنم چطور رفتار کنم
سلام استاد عباس منش عزیز
خاستم ازت تشکر کنم بخاطر تک تک کلماتی که بر زبان میاری خدا شاهده دقیقا با تمام وجودم تک تک حرفاتو درک میکنم باهاشون روز شب زندگی میکنم خیلی احساسم خوب میشه حرفاتو میشنوم آروم میشم …
استاد عزیزم دقیقا حرفای این فایل میلیارد ها دلار ارزش داره
دقیقا من هر وقت روی کسی حساب کردم که برام کاری انجام بده محو شده اصلا انجام نشده و اگه هم انجام شده با منت بوده
هر وقت به رب تکیه کردم و فرمان زندگیم دسش دادم کارام راحت پیش رفته شرایط عالی شده حالم عالی شده
خدا شاهده از روزی که به خداوند تکیه کردم با نکات این فایل گوش کردن از در دیوار برام آرامش سلامتی خوشبختی شادی میاد محبت میاد همه چی
استاد وقتی پام کج میذارم در گوشی محکمی بهم میزنه خدا دقیقا متوجه میشم مسیرم دارم اشتباه میرم نمیذاره خیلی طول بکشه تا متوجه بشم خیلی خیلی زود میفهمم و مسیر دارم اشتباه میرم برمیگردم
خدا انگاری تمام کارش ول کرده چسبیده به من هرچی ازش میخام هرکاری دارم هرکجا میخام برم دقیقا بهم میگه هدایتم میکنه میفهمم این جنس از صدا که درون قلبم بهم میگه هرچقدر متواضع باشیم در مقابل الله همه چی عالی میشه و راحت تر اتفاق میفتع بطور طبیعی …
استاد از روزی که متواضع شدم در مقابل خدا و همه چی رو بهش سپردم اولین اتفاقی که توسال جدید برام افتاد سرکار بودم مدیر شرکتی که داخلش مشغول به کار هستم زنگم زد گفت از فردا نیرو جدید استخدام کرده شرکت تو فقط 2ساعت در روز میری فقط سرکار میمونی بعد در اختیار خودتی بدون هیچ کار کردنی تازه حقوقم کم نشد هیچ اضافه هم شد یعنی من الان آزادی زمانی آزادی مکانی دارم و هدف بعدیم آزادی مالی هست و مطمعنم با توجه به اتفاقاتی که هرروز برام میفتع شرایط عالی و عالی تر داره میشه بزودی ازادی مالی هم اتفاق میفتع انشالله برام ….فقط روی خدا حساب باز کردم میخام یکتا پرست باشم ….تا روزی که زنده ام شکرگذاری کنم از تک تک نعمت ها و مهمترین چیزی که یاد گرفتم از قانون جهان و سخنان استاد عباسمنش…سعی میکنم پیاده کنم تو زندگیم ……در لحظه زندگی کردن لذت بردن از داشته هاست وپیش بینی نکردن است…
تشکر از استاد عزیز و تمام اعضای خوب
ایاک نعبد و ایاک نستعین
سلام به استاد عزیزم
ازتون سپاسگزارم که همیشه به الهامات خود عمل میکنید و همیشه نتیجه عالی میشه
چقد این فایلهای توحید عملی قشنگه
باهاش اشک ریختم و خدا رو بیشتر از همیشه یاد کردم
امروز ک اومدم تو سایت دلم میخاست فایل سفرنامه گذاشته باشید اما هزار برابر سفرنامه از این فایل لذت بردم
و هزار بار خداروشکر کردم ک منو به این سایت بی نظیر هدایت کرد
ایشاله عمر بابرکت داشته باشید استاد عزیزم
9به نام خداوند هدایت گر مهربان
سلام سلام سلام به استاد عزیزم و مریم خانم گل و همه دوستان خوبم،
اومدم نتایج یک روزم را با اگاهی و باور بزرگی که توی این فایل بهش هدایت شدم را ثبت کنم.
اول بگم من ی چند روزی بود که سردرگم بودم تو درو دیوار که هدایت خواستم نشانه زدم و هدایت شدم به این فایل.
من دیشب این فایل را گوش دادم و امروز از صبح که بیدار شدم هربار به یاد اوردم که
«خدایا هر چی دارم از تو دارم» «سپاسگزارتم»
بعد اصلا از روان شدن روزم بگم که چقد روان زندگی کردم و از همه چی مهم تر یه ارامش بسیار زیادی داشتم تو خودم که خدا میدونه.
رفتم سر صحنه فیلمبرداری و هی داشتم نکات مثبتم را مرور میکردم و تکرار میکردم که
«من بسیار ارزشمندم و لیاقت من بخاطر خدای تو وجودمه»
«خدایا هر چی دارم از تو دارم»
هی روان تر شدم ارام تر شدم.
ادمهای مناسب میومدن سمتم و چقد مهربانانه برخورد میکردن.
میفهمیدم جنس رفتارها تغییر کرده.
تکرار میکردم« خدایا هر چی دارم از تو دارم»
یه موقع هایی میخواستم برم با یه سری خانم ها سر صحبت را باز کنم. میگفتم خدایا میترسم خودت بهم شجاعت بده.
تکرار میکردم «هی چی که دارم از تو دارم»
انگار که خدا منو میبرد میزاشت جلوی اون دخترا و با یه اعتماد به نفسی صحبت میکردم.
بین مکالمه هام بیاد میاوردم دوباره
«خدایا هر چی که دارم از تو دارم»
کسی جرات نمیکرد سر صحنه فیلمبرداری کنه با گوشیش من گوشیو دراوردم کلی فیلم و عکس گرفتم که بقیه میگفتن دمت گرم.
اینا رو اون هدایتم کرد.
یه خانم زیبا از اول شروع کار کنار من بود و باهم صحبت میکردیم تا پایان کار. میفهمیدم که خدا داره کار هارو انجام میده و تا اگاه میشدم تکرار میکردم:
«خدایا هر چی که دارم از تو دارم»
من به عنوان نقش فرعی سر صحنه بودم.
یه نفر گفت این اقا کارگردانه، میفهمیدم خدا داره نشونه میده.
همیشه دلم میخواست برم به کارگردان بگم بهم نقش بده میخوام بیشتر بازی کنم.
دوباره ترس ها میومدن سراغم.
شروع میکردم
«خدایا هر چی که دارم از تو دارم»
کل روز خوش گذشت با اینکه هوا سرد بود چون من داشتم با یاد خدا زندگی میکردم اون لحظات رو.
و اخر کار خداوند منو قرار داد در زمان مناسب در مکان مناسب با ادمهای مناسب و رفتم سمت کارگردان. برد منو سمت کارگردان و بهش گفتم، اونم گفت با آژانس بازیگریت راجبش هماهنگ کن.
برگشتن به سمت خونه داشتم تکرار میکردم
«خدایا هر چی دارم از تو دارم» سپاسگزارم
رفتم خرید چیزایی که میخواستم 30درصد تخفیف خورده بودن.
دم صندوق یه سکه روی زمین برداشتم.
موقع پرداخت 4 سنت کمتر دادم به صندوق دار، گفت من امروز یه چند سنت زیاد گرفتم به جای تو میزارم روش نمیخواد کیفتو برای 4 سنت دربیاری.
خخخخ خدایا چیکار میکنی اخه!!!
در حالت نرمال اگر 1سنت کم داشته باشی یکی از خرید هاتو باید کنسل کنی.
خدایا سپاسگزارم هر چی که دارم از تو دارم.
استاد چقد مثال قشنگی گفتین که وقتی در برابر خدا متواضع باشی میزاره رو شونش بشینی و همه کار هارو اسون انجام میده.
اینو بارها تو قران هم خونده بودم ولی اون موقع درست درکش نمیکردم.
خداوند میگفت در برابر خدا خاشع باشید
میگفت بر روی زمین با غرور راه نروید
یا میگه وقتی خیری به انسان میچشانیدم سر مست میشه و میگه این بخاطر دانشی است که من دارم. و مغرور میشه. و اونجاس که کار را برای خودش دوباره سخت میکنه.
از خودمونه وگرنه خداوند هرگز به بندگانش ظلم نمیکند.
و در پایان کامنتم میخوام این تجربه طلایی خودم را اینجا ثبت کنم.
اوایل که با قانون اشنا شده بودم خیلی تمرکزم روی سپاسگزاری بود و خیلی هم احساسم خوب میکرد و فرکانسم عالی بود و اتفاق خوب پشت سر هم میوفتادن.
تا اینکه این روند را جدی نگرفتم و بعد از یکی دوسال سپاسگزاریم کمتر شد، نمینوشتم و به سمتی پیش رفتم که به سختی سپاسگزاری میکردم یا اگر م سپاسگزاری میکردم احساس نمیکردم.
(انگار که میگفتم اینکه چیزی نیس، یا مثلا دستمزدم را که میگرفتم یه سپاسگزاری سطحی میکردم انگار که خب خودم زحمت کشیدم براش) (یا اگر یه کسی کاری برام میکرد سطحی سپاسگزاری میکردم و میگفتم خب دستی از خدا بوده)
و این اخیرا از خدا پرسیدم که چرا اینقد سختمه برای سپاسگزاری، چرا کمتر احساسش میکنم؟
مشکلم چیه؟؟
که امروز که این باور را شروع کردم به تکرار کردن که
«خدایا یقینا هر چی که دارم از تو دارم»
اصلا نرم میشدم، نعمت هارو میتونستم ببینم،
استاد باز تفسیر زیبایی که گفتید:
مثل مدیتیشن میمونه. وقتی تکرارش میکنی و بیاد میاری همه چی خودشه، میری تو لحظه و وقتی تکرار نمیکنی و غرق نشخوار ذهن میشی یهو به خود میای و میگی کجا بودم و میفهمی که عه چقد این دوتا بعد فرق دارند!
خدایا هر چی که دارم از تو دارم.
اینم قسمتی از تکامل من بوده که الان با این اگاهی که دیشب بهش هدایت شدم و امروز روش کار کردم یکی دیگه از قطعه های پازلم سر جاش نشست.
سپاسگزارم استاد عزیزم،
چی بگم!
«خدایا هر چی که دارم از تو دارم»
«من ارزشمندم و لایق هم صحبتی با خداوندم»
در پناه الله هدایتگر و مهربان باشید.
سلام ودرود بر همگی
عجب فایلی بود استاد
من چی یاد گرفتم؟
من یاد گرفتم که باید در مقابل خدا متواضع باشم،من یاد گرفتم باید اعتبار دستاوردهام را به خدا بدهم،من یاد گرفتم که باید جلوی خدا غرور نداشته باشم،من یاد گرفتم باید توی هر کاری از خدا مشورت بگیرم و اعتبارش را به خودش بدهم، من فهمیدم که خداست من را تا اینجا رسونده،من فهمیدم دلیل دستاورد هام خداست،من فهمیدم دلیل تمام رسیدن هام خداست،من فهمیدم خداست که داره من را به خواسته هام نزدیک میکنه، من فهمیدم خداست که این همه نتیجه بوجود اورده،من تازه فهمیدم معنی تسلیم بودن را،من تازه بقیه ی قسمت های توحید عملی را فهمیدم.
من فهمیدم برای اینکه الهامات را دریافت کنم برای اینکه توسط خدا هدایت شوم باید جلوی خدا فروتن و افتاده باشم و بدونم که بدون اون هیچم،باید بدونم که من به اون وابستم،باید بدونم من به اون نیاز دارم.
زمانی که من این ها را بدونم دیگه اعتبار تمام دستاوردها و الهامات و ایده هایم را به خودم نمیدم بلکه به خدای خودم میدهم و این یک چیز درونی است نیاز نیست این را به بقیه بگم فقط باید اگاه باشم که من هیچ کاره ام و نباید با کله ی خودم تصمیم بگیرم و بگویم من همه چیز را میدونم،بلکه بگویم من ناآگاهم در مورد تصمیماتم و بگویم این ها همش مال خداست نه مال من، خدا این ایده ادم و موقعیت هارا برای من رسوند نه اینکه من پیداشون کردم.
و باید این را هر روز به خدا اعلام کنم که خدایا من در مقابل تو هیچ چیز نیستم،خدایا هر خیری از تو به من برسه من بهش فقیرم.تو وهابی تو بزرگی تو عظیمی تو دانایی تو بصیری.
با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش و هر چه خواهی کن.
سلام.چقدر این آیه به دل من نشست،قبلا شنیده بودم،مثلا در مورد حمله موشکی به اسرائیل ،و حتی فتح خرمشهر ،که میگفتند ما رمیت اذ رمیت.
اما تاحالا نمی دونستم تو زندگی منم هست.
وای وای وای،چقدر من مغرورانه همه چیزو به خودم و تلاشم نسبت میدهم.
کاش این حرفا زود یادم نره،تصمیم گرفتم این آیه را بزنم یجا که هر بار یه نگاهش بکنم.
من در مورد خودم یه کشفی کردم،شاید از بدفهمی من از اموزه های استاد بوده.
من همیشه از خودم تعریف میکنم جلوی دیگران،بخاطر اینکه مدارم روی توجه به نکات مثبتم باشه،جلو دیگران منم منم میکردم و میکنم،
تمرین اگهی بازرگانی را به ضعم خودم انجام میدادم
هی به همه میگفتن همه کارا راحت انجام میشه،ببین زندگی منو،
اطرافیانم حس بدی گاها پیدا میکردند،میگفتن چقدر مغروری،یا میگفتند نگو چشم میخوری.
و من واقعا گاها بعضی نعمت هام را از دست میدادم با گفتنم،و بعد با خودم میگفتم نکنه وشم زخم درسته،چون تا از سلامتی م تعریف میکردم عارضه ایجاد میشد.
اخه من خود استاد را هم دیده بودم از خودش تعریف میکنه،یبار گفتند«من شایسته ترین فردم برای دریافت این نعمتها»
الان به یه نتیجه رسیدم،،،،من اعتبار نعمت های زندگیم را به خودم میدادم،من موقع انجام عملی از خدا کمک میگرفتم اما به محض نتیجه،منم منم میکردم.
آیا واقعا دلیل با مغز خوردن به زمینم همینه؟
پس چشم خوردن نبوده؟؟؟
وای بر من که خدا را فراموش میکنم.
دلم میخاد جزو خاضعین باشم.کاش فراموش نکنم
این دل نوشته ی منه به خدا«خدا ،منو ببخش.تو همه جا دستمو گرفتی،من ندیدمت،من ناسپاسم،منو ببخش»