اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و تمام دوستان عباس منشی
من اگه بخوام از توحید عملی بگم خیلی تلاش میکنم که بتونم توی عمل توحید داشته باشم و خدا را شکر خیلی کارهام رو با توحید عملی انجام میدم ولی خیلی جا داره که یک آدم توحیدی بشم از زمانی که وارد سایت استاد عباس منش شدم خیلی اتفاقات خوب و تکاملی توی زندگیم رخ داده و میتونم الهامات رو دریافت کنم نه همه الهامات رو ولی نسبت به تکاملی که دارم طی میکنم و بزرگتر میشم میتونم بفهمم الهاماتی رو که خداوند داره قدم به قدم من رو به خواستههام و به زندگی زیباتر و آرامشی بیشتر و عجله نداشتن بدو بدو نکردن هدایت میکنه که اینها همه تکاملی هستن ما هرگز به کمال نمیرسیم ولی زندگیم نسبت به گذشته خیلی تغییر کرده میتونم لذت رو توی زندگی ببینم لمسش کنم حتی آشنا شدن با استاد سید حسین عباس منش هم یکی از الهامات خداوند بوده من یک زندگی فوق العاده سخت و دشواری رو داشتم مثل همون جنگل پر از سنگلاخ و گاری درب و داغون و شکسته که اینقدر وام و قرض و قسط و مشکلات داشتم که آرامش رو نمیتونستم بفهمم فقط اسمش رو یاد گرفته بودم فکر میکردم توی اون مسیر درستم ولی خداوند من رو هدایت کرد و من توی مسیر سرسبز و زیبایی با کتونیهای خیلی حرفهای قدم میزنم و با آرامش سوت زنان سمت خواستههایم حرکت میکنم
من توی کامنتهای قبلی نوشتم که شغلم صافکاریه زمانی که اومدم تو سایت استاد عباس منش مشکلاتی داشتم که ناچار بودم هر کاری رو بگیرم و انجام بدم برای همه کار میکردیم و جنس مشتریام با مشتریای امروزم فرق میکرد و کسایی که تو کار بورس ماشین بودن رو هم براشون کار میکردیم و همیشه کم پول میدادند کار ما رو بیارزش میکردند به خاطر اینکه خودشون بتونن سود بیشتری بکنن و من با این موضوع مشکل داشتم و وقتی تونستم ذهنم رو کنترل کنم و با توضیحات استاد دور خودم و خلوت کنم و بتونم آرامش رو در زندگی پیدا کنم توی یه تایم کوتاهی که گذشت دیگه برای هر کسی کار نکردم
من از استادم این رو یاد گرفتم که اگر که اتفاقی میافته الخیر فی ما وقع رو توش ببینم
یک مشتری از همون مشتریهای بورسی قدیمی، دیروز اومد و بدون اینکه با ما طی بکنه ماشینشو گذاشت و رفت و من چند دقیقه بعد یه حساب و کتابی کردم و بهش زنگ زدم یه عددی رو باهاش بریدم و اون قبول نکرد و من تونستم خیلی راحت اون کارو رد کنم انجامش ندم و برام اصلاً مهم نبود که اون آقا ناراحت بشه یا خوشحال چون من برای کارم جسمم وجودم ارزش قائلم و خداوند و قوانین کیهان سرگرم کارند تا ثروت بیشتری وارد زندگی من بشود پس احتیاجی به کارهای سخت و پیچیده ندارم چون همین هم الهام خداوند بود که قبل از اینکه اون کار رو شروع کنم بهش زنگ بزنم و باهاش صحبت کنم من ماشینو دادم شاگردم برد گذاشت در بنگاش و طولی نکشید که غیر از اون کارایی که داشتم کارهای شیرینتری رو خداوند برام فرستاد و من خیلی راحتتر شیرین تر از اون مبلغی که اون آقا میخواست بده دریافت کردم این یکی از اتفاقات روز زندگی منه من توی این مسیر خیلی اتفاقات زیبایی رو دیدم که خداوند من رو هدایت میکنه با الهاماتی که فقط احتیاج هست که رها بشی وجودت رو به دستهای گرم خداوند بسپاری من علی عباسی نیک از زمانی که استاد رو تونستم بشناسم خدا رو هم پیدا کردم و زندگیم تغییر و تحولات خیلی زیادی پیدا کرده خیلی شادتر هستم نسبت به گذشته خیلی ارزش قائلم برای خودم کارم خانوادهام زندگیم و همه چیز رو برای خودم با کمک و هدایت خداوند و استاد عباس منش رقم زدم.
اول از خدای خودم و بعد هم از استاد عباس منش به خاطر وقتی که برای ما میذاره سپاسگزارم از خدا میخوام همه ما رو به راه راست هدایت کنه راه کسانی که به آنها ثروت نعمت لذت عشق آرامش آزادی زمانی مکانی و مالی داد هدایت کنه نه به راه کسانی که گمراه بودند یا مورد خشم خدا قرار گرفتند.
خدایا تو کی هستی که وقت حرفتو میزنیم دلمون آروم میگیره
خدایا تو همه چیزی
ما رمیت اذ رمیت لاکن الله رما
هیییی خدایا
آرامش نازل شده بر قلبهای ماهم خودِ خودِ خودت هستی
چطور میشه که من غره بشم به خودم
منی که اگر یک دقیقه اکسیژن بهم نرسه میمیرم
استاد بابام چندسال پیش داشت نصیحتم میکرد
اون موقع من شمارو اصصصلا نمیشناختم
ولی نمیدونم اصلا چرا صدای بابامو ضبط کردم و حتی وقتی گوشیمو عوض کردم تو گوشی جدیدمم اومده و هستش چون گوشیم ایفونه
فک کنین من ی روزی صدای بابامو ضبط کنم و 5-6 سال بعد گوشش بدم و ببینم در مورد خدا چقدر قشنگ حرف میزنه
«ب من میگه مریم قبل ازینکه بری سرکار نماز بخون
آب نیست وضو بگیری
شرایطشو نداری
بازم برو دو رکعت نماز بخون با خدا حرف بزن تا خدا کمکت کنه
خدا کمک کسی میکنه که به یادش باشه،کسی کافر باشه مشرک باشه پوستشم میکنه
تو 10 روز با نماز خوندن برو سرکار
باید فرقشو ببینی
احساس میکنی که ی قدرت بزرگی در کنارته
اونوقت هیچ احدی نمیتونه کاری کنه
این ادما که 50-60 سال میان و میرن ولی اون همییییشه هست
هر جا بری همه احساس میکنن که ی قدرت بزرگی در کنارته هیچی نمیتوووونن بگن اصلا
همه جلوی تو کم میارن،چرا؟چون تو وصل میشی به ی قدرتی که همیشه هست
10میلیارد ادم تو 60 سال میرن زیر خاک ولی اون هست
تو به اون قدرت وصل میشی
اون میگه اون خدا میگه بابا که دستتو بزار تو دست من دیگه خیالت نباشه،کی میتونی دستتو بزاری تو دست خدا؟وقتی که نماز بخونی،وقتی که به یادش باشی.
مریم ی 10 روز دستتو بزار تو دست خدا ی عبادتی بکن قدرت تو خیلی فرق میکنه،افکارت فرق میکنه
خدا میگه من اگر میخواستم همممه رو هدایت میکردم
هرکی اومد سمت من هدایت میشه
پس در نتیجه برو نماز بخون عبادتی کن قبل ازینکه بری سرکار،اگر تو خونه بودی کسیو نمیدیدی باشه،ولی وقتی میری بیرون ی کلی ادم میبینی،مسائل هست،تو باید ی حامی داشته باشی،حامی ما کسی جز خدا نمیتونه باشه
فکر نکن که پدرت حامیه توئه،ما ی لقمه غذایی میتونیم بهت بدیم ولی اون کسی که قدرت داره،اون کسی که حامیه،اون کسی که امنیت میده،میری بیرون کسی که فکر میکنه قدرت داره اگه تو دستت توی دست خدا باشه احساس میکنه پیش تو پوچه میگه این به کجا وصله که اینجوری احساس قدرت میکنه تعجب میکنه.
نگران هیچ مسئله ای هم نباش
قبل ازینکه بری بیرون نمازتو بخون
عرق کردی مهم نیست
مگه جنگ نبوده،میگه با لباس جنگی که بوی عرق میده با پوتینت بخون مگه نمیخای بیای سراغ من به یاد من باش
ولی خدا خودش مارو خلق کرده با تمام قدرتی که داره مارو خلق کرده
هرچی هم که ما داریم
اصلا تو فکر کن ی روز غذا نخوری
یک روز اب نخوری
یک روز مدفوع و ادرار نکنی
نابود میشی
درسته خدا میگه لطف من همیشه شامل حال توئه
تو یک موجودی هستی که خلقت کردم ولی اگر یک دقیقه دستمو از تو بردارم ادرارت نیاد تو نابود میشی
مریم تو راست میگی که خدا همیشه هست بله همیشه هست چون اگر یک دقیقه دستشو از روی ما برداره ما نابودیم
طرف میلیاردره بهش میگن غذا بخور میگه نمیتونم
میگی میوه بخوذ گوشت بخور میگه نمیتونم
دیگه پس اون پولا بدون خدا برای چیته
هیچ غلطی نمیتونه بکنه
گوش میکنی بابا
اگر خدا یک دقیقه دستشو از ما برداره ما میپوکیم تموم.
ولی تا وقتی که خدا هست طرف میره دسشویی راحت ادرار میکنه میاد بیرون نمیدونه اگر نتونه همین کارو بکنه دیگه ویران میشه
اینا لطف خداست که شامل حالمون شده.»
استاد الان که داشتم گوش میدادم صدای بابامو که نت برداری کنم براتون بازم اشکام جاری شد
نمیدونین چقدر تاثیر گذاره قدرت کلام بابام و در دل نفوذ میکنه
بعدها برای خودشم ریپلای زدم و خودشم تعجب کرده بود که اون لحطه من به کجا وصل بودم که این حرفارو زدم و اشکاش میومد
استاد بابای من نمازش با نماز معمولی فرق داره،اون همیشه ی جور دیگه با خدا حرف میزنع
من قبلا بهش میگفتم قبول نیست
باید همونجوری که مرجع تقلیدا میگن باشه
ولی حالا میفهمم نه بابااا
راه بابام درسته
خدا نیازی به عربی حرف زدن و نفهمیدن همون عربی نداره
اون فارسی میفهمه
اون فکرمونم میخونه
من پشت دست باباممم الان
و بهش افتخار میکنم که خدای واقعیو در قلبش داره
دوست داشتم این ویس رو گوش بدین
چون مطمئنم اون لحظه ازین تیری که بابام میندازه و خوده خداست اشکهاتون مثل من و بابام جاری میشه
خدایا ازت سپاسگزارم بخاطر پدر توحیدی ام
خدایا ازت سپاسگزارم که منم به این راه درست هدایت کردی
خدایا ازت سپاسگزارم که تو از اول عمرم در پی هدایت من بودی هرچند که من دیر اومدم ولی بالاخره پیدات کردم بالاخره خدای خودمو دیدم در همه چیز و همه کس تو هستی
تو همه چیز منی خدای من
دوستت دارم
تنها تو لایق پرستیدن و ستایشی
تورو میپرستم و درخواستهامو فقط با تو درمیون میزارم چون فقط تو میتونی اجابت کنی.
من هم بنویسم از نشانه ام برای کارمورد علاقه ام چیه ؟ باورتون نمیشه چقدر برای من مسئله بزرگی بود که نمی دونستم علاقه ام چیه و چکار بالاخره باید بکنم نوشتم توی دفترم کاری میخوام که محدود به زمان و مکان نباشه تاثییرگذاری داشته باشه روی انسان های زیادی جای پیشرفت داشته باشه و کار کارمندی نباشه و محدودیت ثروت نداشته باشه کار ساده ای باشه و در حیطه علاقه من باشه !
بعد نوشتن منتظر شدم و سرچ کردم توی عقل کل به یک کامنتی برخوردم که نوشته بودن با تماس دوستشون متوجه شدن از بچگی به شیرینی پختن علاقه داشتن همون لحظه من فکر کردم که در بچگی به چی علاقه داشتم جرقه خورد انگار یا الهام شد نمی دونم اما نویسندگی یادم آومد من توی بچگی اگه معلم یک صحفه مشق میداد من 2 بار از روش مینوشتم اینقدر که نوشتن دوست داشتم ولی خب شک داشتم گفتم خدایا نشانه بیشتر میخوام چند روز بعد داشتم توی سایت رندم کامنت میخوندم یکهو یک نفر نوشته بودن که آقای ژوله از راه نویسندگی چقدر ثروت ساختن و این رو نوشته بودن برای اینکه باور ثروتشون قوی بشه باورم نمیشه هنوزم که چقدر واضح خداوند صحبت میکنه بازم شک داشتم این ماهم درخواست کردم خداوند بازم نشانه میخوام این هفته که رفتم مهمونی به محض اینکه وارد شدم باورتون نمیشه دیدم دختر خالم داره مشق مینویسه و کتاب فارسیش باز جلوش بود و چشمم که بهش افتاد شوکه شدم عنوانش نوشته شده بود « نویسنده بزرگ » و دیگه مطمعن شدم همونه که میخوام و علاقه من همینه و دقیقا هم تمام مواردی که نوشتم داره نه محدودیت به زمان داره نه مکان نه ثروت و واقعا هم علاقه دارم
چقدر زیبا خدا میون هزاران کامنت به کامنتی که متعلق به خودتونه هدایت کرد من از خواندن اون کامنت ارزشمندتون خیلی درس ها یادگرفتم مهم تر از همه اعتماد تون به خداوندبا وجود اون همه موفقیتی که کسب کرده بودید همه رو رها کردید به خداوند تکیه دادید و اجازه داید هدایتتون کنه شجاعت و جسارت و مهم تر از همه ایمانتون تحسین برانگیز بود فارغ از نتایجی که گرفتید برای من نمونه بارز یک الگوی توحیدی هستید
سلام به استادعزیزم سلام به استادی که خداوند رو با او شناختم خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام به دوستان گلم امیدوارم حالتون عالی باشه
دومین کامنت من (از دقیقه 30 تا 54)
وااای خدای من چندروزه دارم به این فایل نگاه میکنم این فایل خارقالعاده هست خدایا شکرت
کاملا فایل های شما به ساده ترین شیوه ممکن آماده میشن اما اما اونقدر مفید هستن که نمیتونم در کلمه ای وصفش کنم .از کلمات قلمبه سلمبه استفاده نمیکنین وبه راحت ترین و ساده ترین و لذت بخش ترین شکل ممکن صحبت میکنید و به صورت خیلی واضح ما متوجه صحبت هاتون میشیم . فایل های توحیدی که هر کلمشو خداوند بهتون میگه خدایاشکرت خدایاشکرت
چه قدر زیبا اعتبار تمام کارهاتون رو به خدواند میدید خدایاشکرت
نکات این فایل:
*تو هیچکاری نمیکنی خداوند داره کارهارو برات انجام میده
*آدمایی که دوروبرت هستن تو کاری براشون نکردی،همه ی این کارارو خدا برات انجام داده
استاد درباره ی الهامات گفتن . الهاماتی که بعضی وقتا اصلا با عقل جور درنمیاد ولی وقتی توکل میکنی و انجامش میدی درهایی از رحمت و نعمت خدواند برات باز میشه که اصلا باورت نمیشه . مثال هایی که استاد زدن بسیار برایم جالب بود و تحسین میکنم استاد رو به خاطر اینکه تا این حد دربرابر خدواند متواضع هستن و توحیدی گام برمیدارند که اینقدر به وضوح الهامات رو دریافت میکنن . در بازی پینگ پنگ که بهشون الهام میشه کجا توپو بزنن چه جوری دفاع کنن، در بازی کامپیوتری همین طور و زمانی که میخوان خرید کنن و…… خدایاشکرت
*تمام سیستم و کهکشانی که داره کارمیکنه،خدا داره کارارو انجام میده
شیطان همیشه هست که انسان فراموش کند هدایت خدواند را
یه جاهایی خدا بهمون پَس کَله ای میزنه که خیلی هم واجبه این کار تا ما متوجه بشیم داریم راه نادرست رو میریم، از راه توحیدی نمیریم ، داریم به نجواهای شیطان گوش میدیم درواقع وقتی درمسیر درست باشیم خدواند برایمان کارهارو انجام میده
استاد مثالی جالبی زدن که آدما بعضی وقتا فکرمیکنن خودت آگاهانه برای خودت اتفاقات به ظاهر بد رقم میزنی و بعد داستان کوکاکولا رو گفتن ولی وقتی بیای فوکوس کنی روی این مسئله میبینی که اولا خدا تمام کارهارو داره برات انجام میده دوما اون اتفاق به ظاهر ناخوشایند باید میوفتاده چون حتما خیرتی توش هست حتما باید یه چیزی رو تجربه میکردی سوما اینو باید بدونیم وبارها باخودمون تکرارش کنیم که هر خیری به ما میرسه از طرف خداست و هرشری به مامیرسه از طرف خودمونه همون باورهای مخربی که همراه ماست
خدایا من ضعیفم من ناتوانم تو برای من تصمیم بگیر تو کمکم کن
*وقتی که متواضع نباشی دربرابرخدواند حتی اگه کارهارو خوب پیش ببری نتیجش بدمیشه
اینم بدونیم که خاصیت ذهن اینکه هر موفقیتی کسب کنیم میگه من انجامش دادم
پس خیلی مهمه که هرروز به خودمون یادآوری کنیم که ما هیچی نیستیم و همه ی کاراهای مارو خدا داره برامون انجام میده . هی مَنم مَنم نکنیم مغرور نشیم
این فایلو صدبار باید گوشش بدیم باور کنیم بار صدویکم میبینیم یه چیزایی متوجه شدیم که قبلا توی فایل متوجش نبودیم
*هرچه قدر متواضع تر باشیم و خشوع داشته باشیم خدواند کارهارو راحت تر ودر مقیاس بزرگ تر انجام میده همهی ایده هارو به مامیگه در زمان مناسبش در زمانی که ظرف ما آمادگیشو داشته باشه زمانی که از ته قلب بگیم
إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم
چه قدر این آیه زیباست فقط و فقط باید به خدا تکیه کنی فقط و فقط باید ازاون کمک بخوای نه عوامل بیرونی . اگه قدرت رو به عوامل بیرونی بدیم این یعنی شرک . بارها و بارها این اتفاق برام افتاده . پیش خودم گفتم اگه فلانی نباشه من چیکارکنم؟اگه فلانی ناراحت بشه برای من این کارو انجام نمیده. خلاصه به هزار طریق مختلف شرک ورزیدم اما خیلی زود از جهان پس کله ای خوردم و متوجه شدم روی هیچکسی جز خدا نباید حساب کنم خدایا شکرت
*همه ی خیری که به مامیرسه از طرف خداونده و همه ی شری که به ما میرسه از طرف خودمونه چونکه خداوند منبع خیره و فقط خیر میرسونه به ما . ما یا مقاومت نمیکنیم و دریافتش میکنیم و یا برعکسش عمل میکنیم
* دوتا منبع وجود ندارد ما فقط یک منبع داریم و آن منبع خیر است . مثلا منبع ثروت و فقر وجود ندارد ما فقط یک منبع ثروت داریم یا به سمتش حرکت میکنیم و دریافتش میکنیم و یا ازش دور میشیم و دریافتش نمیکنیم
استاد دوباره درباره الهامات صحبت کردن
الهاماتی که از قلب دریافت میکنیم
من یه مدته از این جور الهامات توی زندگیم زیاد میبینم مثلا به یکی فکرمیکنم و اون بلافاصله زنگ میزنه یا مثلا حسم بهم میگه الان برو بیرون تنهایی فلان جا قدم بزن.
چندوقت پیش حسم بهم گفت تنهایی برو پیاده رو سلامت(یه مسیر پیاده روی فوقالعاده زیباست در شهر شیراز که من عاشقشم)
خب راستش ذهنم خیلی مقاومت کرد که میخوای بری کجا؟کلی کارداری و خلاصه نجواها زیاد بودن ولی من گفتم چشم میرم . کلی کارداشتم و کلی کار پیش اومد اما خودمو متعهد کردم که باید برم . این جمله رو خیلی دوست دارم که خداوند به شجاعان پاسخ میدهد. من شجاعتمو نشون دادم و تمام کارام به طرز عجیبی انجام شد مثلا بسته پستی داشتم و معمولا بسته های پستیم بین ساعت 3 تا 4 میرسید همون تایمی که باید میرفتم اما این بار بستم نزدیک ساعت 1:30 رسیدو کلی اتفاق دیگه ای که افتاد
خلاصه که رفتم و کلی هم لذت بردم و خیریتش رو همون موقع فهمیدم . یکی از خیریت هاش این بود که من وقتی رسیدم پیاده رو دنبال فایلی بودم که گوشش بدم و اومدم توی سایت و همین طور بین فایلا گشتم و گشتم تا به یه فایلی رسیدم حسم گفت همین فایلو دانلود کن و دقیقا همون چیزی بود که من بهش احتیاج داشتم و مطمئنم که اگه توخونه بودم به اون فایل حالا حالا ها گوش نمیکردم و یادمه سه بار اونو گوش کردم تا اومدم خونه.
فقط باید تا الهام رو دریافت میکنیم بگیم چشم و بقیشو بسپاریم به خدا
*اگر نعمتی توی زندگیمون میاد به خاطر اون منبع هست اگه نمیاد به خاطر مقاومت ماست و ما با باورهای نامناسب جلوی دریافت هارو میگیریم
*این یه خطر همیشگیه که ممکنه از مسیر مارو دورکنه که فکر کنیم خودمون داریم کارهارو انجام میدیم یا دیگران دارن انجام میدن
*هیچوقت نگران نظر بقیه نباشیم
*وقتی آدم خداوند رو به عنوان تنها منبع خیروخوشی میبینه و میدونه همه ی کارهارو خدا داره براش انجام میده دیگه نگران غیر خدا نیست
خدایاشکرت خدایاشکرت
سوالات استادعزیزم
*کجا خدا کارهارو انجام داده وشما انجام ندادید؟
هر جا خوبی و خیری بوده هرجا موفقیت و سربلندی بوده خدا برام انجام داده ولی هرجا نگرانی ترسی اتفاق بدی بوده خودم با باورهام برای خودم انجامش دادم
*کجاهادر هارو براتون باز کرد؟
هرموقع مَنم مَنم نکردم و با توکل به خدا و با شجاعت قدم برداشتم
*کجاها دل آدمارو برای شما نرم کرده؟یادمه چندوقت پیش یه موضوعی پیش اومد و مامانم مخالفت میکرد با تصمیم من اما یه روز دیدم نظرش به کلی برگشت جوری که الان که بهش فکرمیکنم باخودم میگم چطوری شد اصلا؟؟؟؟؟خدایاشکرت
*کجاها به مورسیده اما پاره نشده؟خیلی جاها و اونجاست که قدر لحظات خوبو بیشتر میدونی و اونجاست که مطمئنی یه نوری پشت این تاریکی هاست که اگه مقاومت نداشته باشی خیلی زود اون نور خیر و برکت زندگیتو فرا میگیره
و در آخر میخوام کامنتمو تموم کن با آیه ی 17 سوره ی انفال
این شما نبودید که آنها را کشتید؛ بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی؛ بلکه خدا انداخت! و خدا میخواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبی کند؛ خداوند شنوا و داناست.
خدایا هر آنچه دارم و هر خیری که از من به هرکسی میرسد همه از توست.
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته بزرگوار و همه همراهان و همسفرهای دستچین شده این مسیر توحیدی و این سایت الهی و معبد همه ما حق پرستان و طالبان سعادت و رستگاری
در ابتدای نوشته ام میخواستم پیشاپیش از نقایص این نوشته عذرخواهی نمایم .
من بیش از 5 بار این فایل الهی و بی نظیر را گوش دادم و اکنون الهامی را دریافت کردم که گفت بنویس! بااینکه من بندرت توفیق کامنت گذاشتن در این سایت را دارم (شاید بخاطر عزت نفس ضعیفم باشد.) ولی اینبار می خواهم بنویسم.
من بیش از 5 سال است که افتخار عضویت در این معبد الهی را دارم ولی بااینکه سعی میکردم هر روز فایلهای رایگان و دوره های استاد عباس منش را گوش کنم و باورهایم را اصلاح کنم ولی موفق نمی شدم تا اینکه از یکسال قبل با توجه بیشتر به پدر و مادر پیرم و خدمت آنها را انجام دادن خدا مرا مشمول دعاهای خیر پدر و مادرم فرمود و اتفاقات خوبی برای من افتاد و تقریبا هر روزه الهامات او را دریافت می کنم و با عمل به آنها زندگی ام راحت تر و احساسم بهتر و از همه مهمتر شکرگزار تر شده ام. برای نمونه 3مورد از اتفاقاتی که برایم افتاده را می نویسم:
1_من تا یکسال قبل بیش از 4 سال بود که در شرایط کاری نامناسب و بسیار پر استرس و با ساعت کاری بسیار زیاد که عملا در روایط خانوادگی ام تاثیری بدی گذاشته بود و از طرف دیگر با همه زمانی که برای کارم میگذاشتم درآمدم کفاف مخارج زندگیم را نمی داد ولی بعد از این اتفاق به من الهام شد که درخواست انتقالی به واحد دیگری بدهم و با اینکه قبلا هم چندبارسعی کرده بودم که منتقل شوم درخواستم تایید نشده بود ولی اینبار انجام شد
هیچ وقت فراموش نمی کنم وقتی برگه انتقالی ام را مدیرم می خواست امضا کند حدود 30 ثانیه مکث کرد مثل اینکه میخواهد در مقابل قدرتی مقاومت کند و من مشیت الهی را در آن لحظه با تمام پوست و گوشت و استخوانم به عینه دیدم و الان با آرامش در محیطی بسیار دوستانه و با درآمدی بهتر مشغول بکار هستم و هر روز خدا راصدها بار شکر می گویم.
2-یکی از همکاران قبلی ام در زمانی که در آن واحد بودم اشتباهی انجام داد و مبلغی اشتباها به حساب یکی از موجران قبلی یکی از شعب ما پرداخت کرد که با همه پیگیریها و تماسها و جلسات حضوری موجر مذکور نه پول را عودت میداذ و نه پاسخ روشنی میداد که این مطلب حدود 17 ماه طول کشید و مدیر ما هم به همکارم تهدید کرده بود که این پول که 20 میلیون تومان بود از حقوقش کسر میگردد که نسبت به حقوق ایشان مبلغ زیادی بود و هر وقت که او را میدیدم ناراحت و نگران بود از قضا زد و واحد من عوض شد و در این واحد ما به شعب ماموریت میرویم یک روز که من تازه از یکی از شعبمان برگشته بودم مدیر جدیدم دستور داد که فردا باید به آن شعبه بروم و من هم ناراحت شدم که ای بابا من از راه نرسیده باید دوباره بروم ولی چاره نبود و باید میرفتم خلاصه رفتم و آنجا در حین انجام کارها یاد این همکارم افتادم و شماره تماس آن موجر را از مدیرشعبه گرفتم ضمنا این را هم بگویم که مدیر شعبه گفت که موجر اغلب خارج از ایران هست و زمانی هم که ایران است حاضر به پاسخگویی نشده و در آخرین جلسه هم کار به درگیری رسیده و جواب تماسهای ما را نمی دهد من هم با موبایلم با ایشان تماس گرفتم و با احترام و زبان ملایم و گفتند وضعیت این همکارمان که این اشتباه را کرده خدا خواست ودل موجر نرم شد و با هماهنگی که انجام شد جلسه ای برگزار شد و تکلیف این مبلغ روشن و صورتجلسه شد و پس از دریافت تاییدیه مدیریت این مسئله به خیر به پایان رسید.
3-مادر زن برادرم طبق تجویز پزشک متخصص قلب و کمیسیون پزشکی که انجام شده بود و در آن بهترین متخصص جراح قلب ایران حضور داشتند اعلام شده بود که ایشان باید عمل قلب باز نمایند این مطلب را هم خاطر نشان کنم که ایشان سنشان زیاد است حدود 70سال دارند و از بیماری دیابت رنج میبردند .
خلاصه ایشان برای عمل قلب در بیمارستان بستری میشوند ولی بعلت عدم ثبات قند خون پس از 2 هفته بستری عمل انجام نشده بود.
یک روز در تماسی که با برادرم داشتم این مطلب را به من گفتند و نگرانی که در خانواده ایشان بخاطر این عمل و خطرات آن با آن درگیر هستند و آرامش از این خانواده گرفته شده به من اعلام کرد.
بعد از پایان تماس ناگهان یاد باجناقم افتادم که ایشان هم درگیر همین موقعیت بودند و با مراجعه به پزشکی که با تجهیزات و شیوه جدیدی که داشته مشکل ایشان را بر طرف کرده پس فورا با برادرم تماس گرفتم و آدرس و شماره تماس آن پزشک را دادم و با مراجعه آنها به آن پزشک مشکل آنها هم بر طرف گردید.
بعنوان کلام آخر بعنوان برادری کوچک از همه شما عزیزان می خواهم که کلام خداوند را در زندگی خود اجرا کنید و نتیجه آن را ببینید.
شنیدن این فایل برای من همزمان بود با تصمیمم جهت خرید زمین و فروش اپارتمان هام. گفتم از خودم ردپایی بزارم تا بعدا بخونمش و بگم خدا همه کارارو کرد و هرچی دارم از خداست.
امروز 27 بهمن 1402 هست و من با شنیدن فایل هر تیکه رو استپ کردم و نوشتم و شد این نوشته ها که امیدوارم با نوشتن و عمل به این اگاهی ها ظرف وجودم بزرگتر بشه و اماده دریافت نعمت های بیشتر بشم و توحیدی تر فکر کنم و عمل کنم.
خدایا تو بگو کجا ملک بخرم که برام هم از نظر شرایط پرداخت پول زمین و دسترسی، خوش قواره بودن و سود آوری زمین هم از نظر سطح اشغال، تراکم، راحتی ساخت، سود ساخت و هم فروش راحت و خیلی مسائل دیگه که تو میدونی برام عالی باشه؟
خدایا تو بهم بگو کی بخرم؟
چرا به خدا نگم درخواستم رو؟ چرا فکر میکنم فلانی و فلانی میتونن بفروشن برام ولی خدا نمیتونه؟
خدایا خودت برای اپارتمان هام مشتری بفرست.تو مشتری بیار برام. من بعد به هیچ املاکی یا شخص خاصی برای مشتری زنگ نمیزنم. هر وقت یاد فروش اپارتمان هام افتادم زنگ میزنم به خدا و میگم خدا من هر جی دارم از آن تو و تو بهم دادی و تو ادم های هم مدار با اپارتمان های من رو سر راه هم میاری و مشتری میشی برام اونم به قیمتی که تو بازار الان مدنظرم هست چون تویی که به ادم ها میندازی از من اپارتمان بخرن با این قیمت.
حالا دیگه از این بنگاه و از اون بنگاه خواهش نمیکنم که تو برام بفروش اونم قیمت بزاره رو اپارتمانهای بسیار زیبا و عالیم بلکه منم که با عشق از رب العالمینم میخوام به این قیمت بفروش برام اونم با عزت و احترام زیاد. خداوند برام هزینه میکنه و مشتری میفرسته برام.
مشتری هایی که ارزش اپارتمان های من رو میدونن و حاضرن بهای خوبی براش پرداخت کنن اونم به صورت نقد و یکجا و در زمان کمتر از یک هفته و به ساده ترین شکل ممکن.
خداوند به شکل درست و در زمان درست انجام میده و وقتی انجام میده که من امادگیش دارم و برام خوبه که انجام بدم.
در زمان مناسب کارها برام انجام میشه و خداوند بهم میگه نگران نباش در زمان مناسبش بهت میگم چطور عمل کن
همییییشه یادت باشه تو هیچی نیستی تو کاری نکردیا و فقط و فقط خداوند داره کارهارو انجام میده و نتیجش یه زندگی ارام سالم ثروتمندانه همراه ازادی زمانی و مکانی. اینجوری همه چیز در زمان مناسبش به ادم گفته میشه و ادم روی دوش خدا میشینه
اکه شرایط سختی هم پیش بیاد باید به خدا بگم تو داری چیزی به من میگی؟ من چه درسی باید از این بگیرم تا ظرف وجودم بزرگتر کنم؟
گاهی هم ظاهر قضیه بده ولی نتیجش به خیره منه
وقتی در مسیر درست باشی خداوند کارهارو برات انجام میده
به اندازه ای که در برابر خدا متواضع (خاشع) باشیم به همون اندازه خداوند برامون کارهارو انجام میده. هرچه خاشعتر کارها راحتتر و در مقیاس بزرگتر انجام میشه.
ذهن اینجوریه که وقتی کاری انجام بشه میگه من انجام دادم
به ذهن حالی کن که هیچی نیستی و جفتک ننداز و فقط اروم باش و سکوت کن و اجازه بده قلب الهامات دریافت کنه و تو فقط دنبال کن الهامات رو.
همه اتفاقات خوب رو خدا انجام میده و تمام اتفاقات بد از نااگاهی خودم هست از اینکه ذهنم میخواسته جفتک بندازه
همه خیر نعمت و ثروت و سلامتی و عشق از خداوند و همه شر از خودمه چون اون منبع خیره حالا یا ما مقاومت نمیکنیم و دریافت میکنیم خیر رو یا مقاومت میکنیم (بخاطر باورهامون) و دریافت نمیکنیم
من با باورهای نامناسب مثل اینکه مشتری وقتی دلار بره بالا میاد واسه خرید. بازار کساده. مشتری خونه بزرگ کمه. پول دست مردم نیست و ادم های اون منطقه از نظر مالی ضعیفن. خونه های اونجا سند نداره پس سخت میخرن. قیمتم بالاست. جامون پایین شهره. مدرسه جلوشه صدا میاد. واحدها اماده نیست یجا بهم پول نمیدن. دم عیده خرید و فروش نیست، جلوی دریافت نعمت گرفتم.
خداوند هر لحظه الهام میکنه و هدایت میکنه
وقتی ایده ای بهت الهام میشه و نمیفمی که الهام هست یا نه بگو خدا بهت بفهمونه که ذهن میسازش یا الهامه و خداوند نشانه ای میفرسته که بفهمی.
پس ذهن ساکت کن و در لحظه زندگی کن و اجازه بده الهامات به قلبت گفته بشه و خداوند کارهارو انجام بده.
این اگاهی هایی بود که از این فایل گرفتم و انشالله میام و کارهایی رو که خدا برام انجام داد برای خودم مینویسم تا بمونه برای سمیرای سالهای بعد.
یکبار دیگه اپارتمان هارو اگهی کردم. به امید فروششون به لطف الله
استاد و بانو شایسته و تمام دوستان توحیدیم ممنونم از خداوند بابت وجودتون.
پس تو اینجا چکاره هستی؟؟ یعنی نمیخای کوچکترین تلاشی بکنی؟ یه سری به بنگاه معاملاتی بزنی؟ تلاش و کوشش فراوان؟؟ چقدر شما اینجوری تن پرور هستید؟؟ لطفا زندگی احد عظیم زاده و محمد العبار رو مطالعه بفرمایید..بعد من نمیدونم چرا اینقدر وجود خودتان را نادیده میگیرید..آیا شما به تلاش تا پای جان مثلا از ساعت 4 صبح تا 12 شب اعتقاد دارید؟؟؟؟؟؟؟
عرض ادب و احترام دارم خدمت استاد عزیزم،مریم جان شایسته و دوستان خداجویم
استاد امروز من با شنیدن این فایل، از یک گیجی بیرون اومدم..دقیقا این فایل مناسب این روزهای من بود.. به راستی که خداوند به واسطه این پیامها و آگاهی ها هم شما را هدایت میکند و پاسخ شما را میدهد و هم در بهترین زمان پاسخ ما را میدهد و ما را هدایت میکند که وارد سایت بشیم و بی منت مِی مست بشیم از شراب آگاهی حق
استاد عزیزم منتظر فایل 4 از سری فایلهای ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده بودم که با فایل توحید عملی 10 مواجه شدم..
فهمیدم ی خبرایی شده که برنامه عوض شده..و حتما که هدایت الله است و بس…
دیروز بعد از گوش دادن به فایل قران را باز کردم تا بخش مربوط را بخوانم..دقیقا با آیاتی رو به رو شدم که مهر تاییدی بود بر این فایل الهی
(اى رسول ما!) پس به خاطر رحمتى از جانب خدا (که شامل حال تو شده،) با مردم مهربان گشتهاى و اگر خشن و سنگدل بودى، (مردم) از دور تو پراکنده مىشدند.
پس از (تقصیر) آنان درگذر و براى آنها طلب آمرزش کن و در امور با آنان مشورت نما، پس هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش و) بر خداوند توکّل کن.
براستى که خداوند توکّل کنندگان رادوست مىدارد.
_
تاکید دارد به پیامبر که اگر زبان تو نرم است ،رحمتی است از سوی خداوند و اگر این رحمت نبود و تو سنگدل و خشن بودی مردم از دور تو پراکنده می شدند..حتی اختیار واژه به واژه من در دستان خداوندی است که مدیریت جهانی به این منظمی را به عهده دارد..
به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان را دوست دارد..با هر کس می خواهی مشورت بکن ولی در نهایت هدایت در دستان من است که به همه امور اگاه هستم.
اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما غالب نخواهد شد و اگر شما را خوار کند، پس چه کسى است که بعد از آن بتواند شما را یارى کند؟
(بنابراین) مؤمنان فقط باید بر خداوند توکّل کنند.
این ایه حجت را بر مومنان تمام میکند..بر مومنااااااان،،بر کسانیکه به غیب ایمان دارند و تنها خدا را می پرستند و تنها از او یاری می جویند..
مومن،پرهیزگار،متقی و متوکل و…… همه و همه چنان محافظ و بادیگاردی دارند که هیچکس نمی توااااااند و قدرتش را ندااااارد که بخواهد ذره ای بر آنها غالب شود و یا خوارشان کند..
چه اعتماد به نفسی پیدا میکنم وقتی این آیات را می خوانم..وقتی احساس میکنم خداوند چشم در چشم نگاهی پر از اطمینان را به من می دوزد و فقط من مخاطب خاصش هستم….چقدرررر خیالم راحت میشه وقتی باور میکنم در پناه خداوندی هستم که هیچ قدرتی توان مقابله با او را ندارد…چقدررررر احساس عجیب و خوشایندی دارم وقتی میدونم چنین نیروی عظیمی برنامه های من را مدیریت میکنه و کافیه که تنها با او مشورت کنم و هر لحظه بیشتر باورش کنم..اونوقته که تمام مسیرها برایم هموار و سبز و آسان و زیبا می شود و همه نا ممکن ها ممکن میشود.
خدایا شکررررررررررررررررت که هستی و من باور دارم که هستی..
استاد عزیزم سپاسگزارم که باور کردی و گلوی خدا شدی و کلام الله را بر جان و دل و روح ما جاری کردی و هر روز از غار نمور و سرد و تاریک شرک و ترسهایمان بیرون میزنیم ،تارهای عنکبوت استرس و نگرانی را پاره می کنیم و نور حقیقت را بر تن و جانمان احساس میکنیم و در گرمای توحید و بندگی شور و شوق زندگی را می یابیم.. انوق است که قدرت و جسارت حرکت کردن در مقابل همه درجازدنهای مان را پیدا میکنیم..
گاهی به خودم میگم قبل از این زندگی با توحید ، چطوری زندگی می کردم؟؟ و توی ذهنم فقط تاریکی میاد و گاهی سو سوی نوری که تنها نگاه و رحمتی بود از سوی خداوند که مرا دریاب،،بیا تا به تو بگویم زندگی این نیست که داری،و چقدر میتوانی عشق و فراوانی را تجربه کنی،،کافیه دستم را بگیری،باورم کنی،از عالمی دل بکنی و فقط به من دل بدهی،،تا بینی برایت چه کنم؟؟؟!!!!!
و من باور کردم،دستم را به دستش دادم و تنها به پشتوانه خودش قدم در این مسیر تغییر و توحید گذاشتم.
مؤمنان کسانى هستند که (چون) مردم (منافق) به ایشان گفتند: بى شک مردم (کافر مکّه) بر ضد شما گرد آمده (و بسیج شده) اند، پس از آنان بترسید، (آنها به جاى ترس) بر ایمانشان بیافزود و گفتند: خداوند ما را کفایت مىکند و او چه خوب نگهبان و یاورى است.
استاد عزیزم در این سرزمین الهی فهمیدم مومن یعنی فقط و فقط ذکر خدا را نه بر لب که بر جانم زمزمه کنم..تا هر روز با او آشناتر شوم و در لحظه لحظه زندگی ام دوستی اش را بچشم و چه خوب وکیلی است خدایی که بی منت بر تو می بخشد و ترا عاشقانه میخواهد همانطور که هستی…
استاد عزیزم حکایت فایلهای هدایتی شما که بر قلب تک تک ما نازل میشود و قلبهایمان را میشورد از زنگار کبر و غرور و خودپرستی و شرک ، حکایت این ایه مبارکه است:
همانا خداوند بر مؤمنان منّت گذاشت که در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنها تلاوت کند و ایشان را پاک کرده و رشد دهد و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد، هر چند که پیش از آن، قطعاً آنها در گمراهى آشکار بودند.
در روزگاری نه چندان دور برای حل هر مسئله از زندگی ام فقط روی خودم حساب میکردم..و سهم خداوند در این تضادها و مشکلاتم فقط شنیدن فریادها و چرااااهای از روی خشم من بود!!!!
چراااااا؟؟؟ و چرااااااا؟؟ و چرااااااا؟؟
اما خدای من با مهربانی دست نوازشی بر سرم کشید و مرا به سمت این آگاهی ها و این سرزمین وحی هدایت کردتا آرام بگیرم..تا روح زخم خورده و خسته ام را التیام بدهم..هر چه می شنیدم و می خواندم کویر جانم بی چون و چرا می بلعید..تسلیم تسلیم بودم و همه چیز را بدون هیچ مقاومتی پذیرفتم..
حدود یکسال و چند ماه است که به این سرزمین بندگی و توحید مشرف شدم و طواف خانه اش را میکنم با هر بار شنیدن و خواندن معجزات و هدایتهایش..
پذیرفتم که قدرت را به کسی ندهم ، و باور کنم که خودم خالق شرایطم هستم،اما گیج شدم که اگر خودم خالقم پس نقش خدا چیست؟؟؟ سوال داشتم و امروز با این فایل جوابم داده شد..
من بنده ام ،هر توانی دارم از سمت اوست،،اگر توان خلق کردن دارم او به من داده،،اگر وارد این مسیر شدم او دستم را گرفته،اگر می نویسم،میخوانم و درک میکنم او به من اجازه داده..
من تنها یک در خواست کننده هستم،کسی که پاسخ همه درخواستهای مرا میدهد تنها اوست..
چند سال پیش در یک گرفتاری مالی بودم..تا حالا وام نگرفته بودم..دوستی گفت فلان بانک وام میده ولی شرایط ضامنهاش سخته…گفتم توکل به خدا..از سر کار که برگشتم دیدم دقیقا سر خیابونمون همون بانکه ،رفتم داخل و با رییس بانک صحبت کردم..انگار آشناتر از هر آشنایی بود.. گویی منتظر من بود،با لبخند و مشتاق برای اینکه مسئله مرا حل کند..دو ضامن را برایم یک ضامن کرد به لطف الله، با شرایط عجیب آسان..و وام را به من داد زودتر از آنچه فکرش را میکردم و مسئله به موقع از جایی که فکرش را هم نمیکردم حل شد..
استادم ازت خیلی ممنونم که به هدایت الله گوش می سپاری و میگویی تا به یاد بیاورم الطاف و مهربانیهای خداوندم را..خدایی که بسیار عطاکننده است،خدایی که بسیار مهربان است،خدایی که چه خوب یاور و نگهبانی است،خدایی که تنها و بهترین وکیل بنده اش است..
هر روز و دوباره و دوباره ایمان می اورم با باور و یقینی خالص تر که تنها اوست که لایق پرستش است..تنها اوست که قادر و توانا است و دانا و اگاه به همه امور…
با هم بخوانیم فرازی از مناجات امیرالمومنین بنده موحد خداوند را:
یعنی دقت قوانین جهان تا این حد و عظمت الهی تا این مرتبه جهانگستر و عمیقا
سپیده عزیز زیبا نوشتی و چقد بلند وطولانی، ، جانم تازه شد با خواندن کامنتی الهی که تسلیم بودنت را در قالب همه موارد گفتی ،،
ذوقم و احساس خوبم از اینه که براحتی همه کار برام انجام میده ،،همه چیز میشه برام،،همه کس میشه برام باهاش باشم دیگه نیازی به کسی ندارم
خدایا ممنونم که منبع آرامشی و نعمتی ،شکرگزارم که هستی همیشه ،،میشه حساب کرد که هیچ وقت پشتم راخالی نمیکنی
خدایا کمکم کن در همه اوقات یادت باشم نه فقط در گرفتاری ها بلکه در خوشیها هم همه چیز را از آنِ توبودن که رحمت و بزرگی تومان حالم شده و بهم عطا کردی ،، خدایا ممنون بابت این احساس عالی این لحظه
سپیده جان جانم را تازگی بخشیدی وقتی در ترجمه آیه گفتی اختیار واژه های کلاممون در دستشه و تاکید کنم به خودم که چیزی از خودم ندارم همه لطف و بخشش الهیست
خدایا به هر خیری از تو محتاجم
خدایا هدایتم کن به زمان ومکان مناسب که به سادگی از نعمتهایت بهره فراوان ببرم
شکرگزاری میکنم که هرچه بخواهم را داری و عطا میکنی
تشکر ویژ از استاد عزیز و خانم مریم شایسته خوش قلب
سپیده عزیز تشکر بابت این کامنت لذیذ که به جان دل نشست
هر جا حرفی از اوست که قبله عالم است حالم را دگرگون میکند
چقدر خوبه که اینجا هست
چقدر خوبه که شماها هستید
چقدر خوبه که استاد عزیزم هدایت را پذیرفت،عملی کرد و مسیری را هموار کرد برای رسیدن به اصلمون
امروز توی فایلی از دوره عالی عزت نفس داشتم گوش میدادم که استاد فرمودند بالاترین حد از عزت نفس باور به اینه که نیروی برتری که مدیریت همه جهان ها را دارد دستت تو دستش هست و درون توست و با تو حرکت میکنه…
کافیه همین ی دونه رو باور کنم دیگه هیچکس نه قدرتی داره،نه اثری،به هیچکس اصلا نیااااازی نیست..این یعنی توحید
استاد عزیزم سپاسگزارم که نقطه اشتراک تمام آموزش هاتون توحید است اما نه فقط بر زبان که در عمل..
همه موفقیتها ختم می شود به یک نقطه توحید..
داشتم قرآن میخواندم از خواندن آیه ای خیلی لذت بردم.
(منافقان، به هنگام روز و در حضور تو) مىگویند: اطاعت! پس چون از نزد تو بیرون مىروند، گروهى از آنان در جلسات شبانه و بیتوتهها برخلاف گفتهى تو کار مىکنند، ولى خداوند، آنچه را در این جلسات مىگذرد، مىنویسد. پس از آنان اعراض و بر خداوند توکّل کن، وکافى است که خداوند، پشتیبان باشد.
چقدر با این آیه احساس دلگرمی کردم از اینکه ی پشتیبان آگاه و قدرتمند دارم..دیگه چی میخوام؟؟؟
باز هم از شما ممنونم دوست عزیزم
چقدر این شکرگذاریتون پر از امید و ایمان بود
شکرگذاری میکنم که هر چه بخواهم را داری و عطا میکنی..
خدایا شکرت برای این مسیر و این آگاهی های ارزشمند
روز و روزگارتان عاااالی در پناه الله یکتا و قدرتمند
هر جا حرفی از اوست که قبله عالم است حالم را دگرگون میکند
چقدر خوبه که اینجا هست
چقدر خوبه که شماها هستید
چقدر خوبه که استاد عزیزم هدایت را پذیرفت،عملی کرد و مسیری را هموار کرد برای رسیدن به اصلمون
امروز توی فایلی از دوره عالی عزت نفس داشتم گوش میدادم که استاد فرمودند بالاترین حد از عزت نفس باور به اینه که نیروی برتری که مدیریت همه جهان ها را دارد دستت تو دستش هست و درون توست و با تو حرکت میکنه…
کافیه همین ی دونه رو باور کنم دیگه هیچکس نه قدرتی داره،نه اثری،به هیچکس اصلا نیااااازی نیست..این یعنی توحید،یعنی عزت نفس
استاد عزیزم سپاسگزارم که نقطه اشتراک تمام آموزش هاتون توحید است اما نه فقط بر زبان که در عمل..
همه موفقیتها ختم می شود به یک نقطه توحید..
داشتم قرآن میخواندم از خواندن آیه ای خیلی لذت بردم.
(منافقان، به هنگام روز و در حضور تو) مىگویند: اطاعت! پس چون از نزد تو بیرون مىروند، گروهى از آنان در جلسات شبانه و بیتوتهها برخلاف گفتهى تو کار مىکنند، ولى خداوند، آنچه را در این جلسات مىگذرد، مىنویسد. پس از آنان اعراض و بر خداوند توکّل کن، وکار ساز بودن خداوند کافی است.
چقدر با این آیه احساس دلگرمی کردم از اینکه ی پشتیبان آگاه و قدرتمند دارم..دیگه چی میخوام؟؟؟
باز هم از شما ممنونم دوست عزیزم
چقدر این شکرگذاریتون پر از امید و ایمان بود
«شکرگذاری میکنم که هر چه بخواهم را داری و عطا میکنی..»
+ آره ولی تو راه ترمینال که بودم گفتم خدایا به هر طرف هل دادی میرم ، کاملاً آماده ی دریافت هدایت
– رسیدم ترمینال مشهد ، هیچ اتوبوسی نداشت ، بعد اون مسئولش یجوری َم نگاه کرد که(چرا ساعت 10وچل دقیقه ی شب از من شیراز میخای!)
+ آقا مام ریلععکس اومدیم نشستیم رو صندلیا ...
به خدا گفتم خدایا من آدمه برگشت نیستم ، اصن میل ندارم نمیتونم برگردم .
آخه خودش قطعیش کرده بود ، خود پروردگار عالم ، دیشبش یهو شدیداً دلم خواست برم ،،، زدم رو استخاره اتومات قرآن گوشیم ، و خووب زل زدم به آیات …
53 عنکبوت ..
54 ..
55 ..
و 56 : یا عبادی الذین آمنو ، ان ارضی واسعه ، فَاِیّای فاعبدون
حالا چارصد بار از این آیه رد شده بودما ..
یه بار نشده بود از خودم بپرسم ، چه ربطی داره وسعت زمین ، و توحید (ایای فاعبدون)
اما خیییلی مهمه و نجات آوره (کنار هم بودنشون)
وقتی در مکان فعلی ات نشد توحید داشته باشی ، وقت مهاجرت است . و حالا که زمین من واسعه است «پس» فقط مرا بپرستید . چون اگه زمین واسعه نبود یا من در استان های دیگر نبودم . شما میتونستین بگین توحید امکان ناپذیر بود . اما همیشه منو دارین . حالا راه بیفت .
فقط یلحظه موقع ثبت بلیط وایستادم گفتم خدایا یه ریز پیامه دیگه َم بده ، قشنگ کامل بهم یقین بده . یه هل دیگه که قطعی کنه رفتن رو ..
»»»عه بالای گوشیو :: 10:42 / 24 (بهمن)
(حالا الان که دارم کامنت میزارم هم 14و24ـهالله اکبر)
به به ،، آقا دریافت شد .
بلیطو گرفتیم رفتیم نشستیم
نور پردازی ها ، آدما ، رنگا ، همه رنگایی بودن که من ازشون مفاهیم لازم رو دریافت میکنم .
در و دیوار ، تایمهای توقف ، همه بر اساس مکانیزم بدن من ، حوصله ی من ، و عااالی بود همه چی.
زمان مناسب رسیدم ، و الان جایی هستم که امکان نداشت باشم . رفاهی ورای تصور . برکتی بیش از انتظار (هر صدهزارتومنم 3 ملیونه بجان خودم)
خب ، حالا گرگان قراره 27 بهمن بارون بیاد …
پس خداوند چه زمانی خونه رو برام قطعی میکنه ؟ آفرین ظهر بیست و ششم .
از همون اول پروژه فقط خوش گذرونی بود و اجازه داده به پروردگار که میزبانی کنه . میدونستم پروردگار کارا رو انجام میده (یجا نگران شدم ولی خدا نزاشت کاری که میخام از رو نگرانی انجام بدم رو عملی کنم… ما رمیت اذ رمیت یعنی خودِ ایمان و یقینت هم از من است)
با یه عدد مسخره یه جای خفن گرفتم ، نت ، دوستای خفن ، و محیط به شکلیه که میتونم با تمرکز روی محتوای محصول آموزشیم کار کنم .
حتی صبح امروز که اولین بارون بود ، خیلی لاکچری تو محله راه افتادم پیاده روی و دنبال کافه میگشتم.
وارد کوچه ای که یه آقائه گرمکن قرمز پوشیده بود نشدم.
کوچه ی بعدی وارد شدم یه آقائه گرمکن سبز پوشیده بود (دیگه خودتون متوجه شدین چطور حق دارم با 14000 تا کامنت ، زندگیمو ثانیه به ثانیه شرح بدم که چیجور خدا پیوسته داره به ما میگه چیکار کنیم)
آقا هیچی ،، رفتیم سمت راست وارد اون کوچه شدیمو ، بعد باز به جهت راست رفتم (-راه دور شد ، خب از همون آقا قرمزه میرفتی میخوردی به همینجا دیگه)
خیلی رها و در لذت یه کافه پیدا کردم . نشستم . 3 دقیقه بعدش یه دوستی داشت بهم آدرس یه محفل رو میداد..
آره دیر باید میرسیدی تا اون تو مافه باشه چون دیشبش تو دفترت نوشته بودی خدایا دلم واسه اون محفلا تنگ شده .
استاد تاریخ ایران رو تغییر دادید . مولای ما شما رو شایسته ی انتقال نور به مخلوقات دید . بالای بهشت همو ببینیم ایشالا . چقد زندگی خوش میگذره .
دوستان پریقین حرکت کنید ، داااائم رو باورا کار کنید . سعادت و راحتی ، طبیعی ترین وضعیته . برای همه .
این شما نبودید که آنها را کشتید؛ بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودی که انداختی؛ بلکه خدا انداخت! و خدا میخواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبی کند؛ خداوند شنوا و داناست.
پس براى آن دو، [گوسفندان را] آب داد، آنگاه به سوى سایه برگشت و گفت: «پروردگارا، من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم.»
خدا را شکر تو این چند ماه اخیر نوع باور و درک متفاوت از قرآن به واسطه آموزش های استاد باعث نجات من شد و الا نمیدونم چه سرنوشتی داشتم
و این سه آیه دارن اصل را میگن دارن توحید را میگن
دقیقا شب قبل از این که این فایل بیاد روی سایت این الهام و حس را دریافت کردم (مثل چندین فایل و نشانه روزانه که دقیقا همون چیزی بوده که اون موقع بهش نیاز داشتم )که خیلی روی خودم حساب کردم و این بار را دارم روی دوشم میکشم و اجازه نمیدم با غرور و منیتم خدا کارها را انجام بده
بارها گفته بودید اونجاهایی که میگید من تو این موضوع مشکل ندارم اتفاقا پاشنه آشیل شماست
و من همیشه تا حرف غرور میومد فکر نمیکردم انسان مغروری هستم
در حالی که نسبت به بندگان خدا سعیم بر تواضع بود ولی در برابر ربی که خالق من و خالق آسمان ها و زمین و خالق میلیارد ها کهکشان هست غرور داشتم
و حسابی هم پس کله ای ها را خوردم
این که اعتبار خیلی از کارها را به خودم میدادم
این که خودم را عقل کل و همه چیز دادن میدونستم و همیشه برای همه نسخه میپیچیدم و هنوز هم متاسفانه بعضا تکرار میشه
و این که فکر میکنم من باید اوضاع و دیگران را تغییر بدم
و عدم رعایت و درک قوانین خصوصا قانون تکامل و کمال گرایی داشتن به جای بهبود گرایی
در کل وقتی نخوام تسلیم قوانین خدا باشم یعنی تکبر داشتن در برابر خدا
که البته هنوز خیلی کار دارم تا تسلیم بودن
و انشاالله خدا کمک کنه از این آیه ما رمیت اذ رمیت هم نزدیک بودن خدا را درک کنیم و هم اعتبار همه کارها را به خدا بدیم
پس رمز کار و اصل داستان اینه که هر موفقیتی کسب میکنیم از جانب خداست
و تواضع در برابر خدا باعث دریافت هدایت ها و الهام ها میشه
و به اندازهای که در برابر خدا متواضع باشیم به همون اندازه در بین خلق اجر و قرب داریم
و به اندازه تواضع در برابر خداوند بارها از روی دوش ما برداشته میشه
اگه دوست دارم شرایط همیشه خوب پیش بره شرطش تواضع در برابر رب و تمام اعتبار را به رب دادن هست
و هر روز به خودم یادآور بشم و در برابر خدا به فقر و نداری و نادانی خودم اعتراف کنم
و صفات خدا را به یاد بیارم
اول و آخر
رحمن و رحیم
صمیع و بصیر
علیم و حکیم
قدیر و قادر
وهاب و رزاق
خدایا هرآنچه دارم تو به من دادی و از آن توست
اصلا ما وجود نداشتیم تو ما را از هیچ خلق کردی و این عقل و درک و هویت را تو به ما دادی
اگه مهارتی داریم و اگه تخصصی و آگاهی داریم خدا به ما داده
این آدم ها ، این ایده ها ، این مشتری ها ،این حسن خلق و.. را خدا به ما داده
و وقتی با ایمان و باور درست ازش بپرسیم و ازش بخوایم به ما پاسخ میده
و انشاالله باور کنیم که ما میتونیم وصل بشیم به خداوند به دور از احساس بی لیاقتی و احساس کم ارزشی
امیدوارم این را هر بار بهتر درک کنم که یک منبع نور داریم و در نبود نور تاریکی هست
خدا و ربی که کل خلقت جهان را بر پایه رحمانیت و عشق خلق کرده و اوندمنبع تمام خیر و خوبی هست و هر شری از جانب خود ما و ذهن ماست
خدایا خودت کمک کن متواضع تر و تسلیم تر و متوکل تر باشیم
هر روز از همون صبح که بیدار میشم، مقاومت ذهنم هم دست به کار میشه.
من میگم خب حالا بیدار شدم، باید اینکارو انجام بدم، بعدش اون کار و برنامه میریزم.
و اگه خداوند بگه ،فلان کار دیگه رو انجام بده، من با جدیت و مقاومت میگم نه، من این خواسته رو دارم و باید اینکارو امروز انجام بدم!!!!
و اصلا آگاه نیستم که بابا مگه من ذهنی چی میدونه که من ندای قلبم رو که هدایت خداوند رد میکنم و گمان میکنم ذهنم داره کمکم میکنه و به نفع من حرف میزنه؟؟!!!!
فهمیدم یه باوری خیلی عمیق تو وجودم هست که با اینکه کلی از فایلهای رایگان سایت رو بارها دیدم و دوره عزت نفس رو شرکت کردم، و روی باورام کار میکنم، اون باور اشتباه خیلی قدرتمنده..
اینکه خدا فقط تو آخرت بهشت برات داره و اگه بخوای با خدا باشی، باید قید پول و خواسته های مادیت رو بزنی!!!!!!
برای همین هر صدایی که بهم بگه مثلا این فایل آموزشی رو الان نبین ،فکر میکنم این صدا دشمن منه و میخواد من به خواسته هام نرسم تا تو زندگی اذیت شم و سختی بکشم!!
یا اگه هم برسم چیزیه همراه با سختی و دردسره..!
برای همین اصلا سعی نمیکنم تشخیص بدم که صدای خداست یا ذهن… هر صدایی بگه الان انجامش نده، من ایگنور میکنم و الان میفهمم چرا اینقدر سخت و اذیت کننده میشه برام.
چون با منیت زیاد میگم همین برنامه ایی که من ریختم درسته و انجامش میدم.¡¡¡
از بس تو بچگی تو مغز ما فرو کردن که باخدا باشی یعنی تو دنیا سختی میکشی، یعنی باید اموالت رو به بقیه ببخشی و خودت هیچی نداشته باشی و سختی بکشی.. هنوزم تو عمق باورام این هست..
از خداوند میخوام همینطور که با این فایل هدایتم کرد، برای حل شدن این باور هم کمکم کنه.
مورد دیگه اینکه من دیروز به هدایت خداوند جلسه آخر عزت نفس که هی پشت گوش مینداختم رو گوش دادم و چقدر با دیدن این فایل تکمیلتر شد… و به لطف خدا منم رفتم و پاشنه آشیل هام رو یادداشت کردم تا ازشون آگاه باشم وهر روز روشون کار کنم.یکی از مهم تریناش همین منیتو شرک هست.
یه اتفاق دیگه ایی که تجربه کردم دقیقا همین شرک و منیت بود. من به استاد عباسمنش بشدت شرک ورزیدم برای قانون سلامتی..
چون یه مدت معدم بشدت اذیت میکرد و کلی پرخوری میکردم و همش تحت فشار زیاد مغز در حال خوردن و خوردن بودم و بعدش میرفتم یه مقدارش رو از معدم بالا میاوردم ،البته چندین ساله که این آپشن به معدم اضافه شده!.
البته این قضیه تا حالا یه راز بود که کسی نمیدونست..نمیدونم چرا اینجا گفتم، حتما خیری توشه.
خلاصه بعد اینکه فشار رو معدم زیاد شد و کل روزم درگیر این بودم که چی بخورم چرا زیاد خوردم ،چرا هی گشنمه..؟؟و فشار روانی شدید که عزت نفسم رو تخریب میکرد.
شروع کردم معرفی های قانون سلامتی رو دیدم و احساسم حالا بدتر از قبل شد.
چون میدیدم هر جور حساب کتاب کنم نمیتونم فعلا دوره رو تهیه کنم. و چیزی که آزارام میداد این بود که من بشدت شرک میورزیدم، میگفتم یا قانون سلامتی یا اینکه بیمار میشم و حال بدم ادامه پیدا میکنه. چون اکثر علایم دیابت و کبد چرب رو داشتم.
و انقدر شرک میورزیدم که انگار خدا مرده و فقط این محصول میتونه نجاتم بده وگرنه نابود میشم!!!
بعد یه مدت کلا بیخیال شدم تا اینکه ماه بعد و ماه بعدترش هم دوباره مشکل معدم اومد سراغم و اون جریان شدیدتر هم شد…
بعد چند روز که درگیر حال بد بودم ،خداوند یه روز تو همین اوایل بهمن ماه، هدایتم کرد
فک کنم با یکی از فایل های سایت زمینش چیده شد و به الهامات رو شنیدم ..که فاطمه
داری چیکار میکنی؟
خداوند هزاران راه داره.. حالا کی گفته که حتما باید قانون سلامتی رو بخری وگرنه میمیری..!
تو از خدا بخواه از درون کمکت میکنه ..کی گفته حتما باید یه انسان دیگه بهت کمک کنه؟
و منم فهمیدم که انقدر شرک دارم که تمام راه الهامات رو بستم و میگم خدایا فقط این دوره رو میخوام فقط همین راهی که ذهنم میگه ,تنها راهه… !!!
ولی خداوند هزاران راه داره..نه..خداوند بی نهایت راه سراغ داره.. از خودش بخواه چرا به عباسمنش اعتماد داری ولی به خدا نداری؟
خدایی که خود عباسمنش میگه من نمیگم خداوند میگه ¡
و ازش کمک خواستم و گام به گام داره هدایتم میکنه.. البته اگه در هر لحظه دروازه رو باز بزارم.. ??? نه اینکه خودم درو ببندم و بگم چرا نمیای داخل؟؟
و حالا خیلی بهتر شده..البته اگه هرروز ازش پیروی کنم..اگه هر روز بگم خدایا به راه من نه ،به راه تو، به شیوه ی من نه، به شیوه ی تو ،به زمان من نه، به وقت تو…
خدایا کمکم کن تا هر روز و هر لحظه از تو هدایت بخوام و تسلیم باشم و بی چون چرا عمل کنم به الهامات..الهی شکر که سال قبل 5 بهمن 1401 منو وارد سایت کردی و هنوزم اینجام️
به نام خداوند قدرتمند و هدایتگرم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و تمام دوستان عباس منشی
من اگه بخوام از توحید عملی بگم خیلی تلاش میکنم که بتونم توی عمل توحید داشته باشم و خدا را شکر خیلی کارهام رو با توحید عملی انجام میدم ولی خیلی جا داره که یک آدم توحیدی بشم از زمانی که وارد سایت استاد عباس منش شدم خیلی اتفاقات خوب و تکاملی توی زندگیم رخ داده و میتونم الهامات رو دریافت کنم نه همه الهامات رو ولی نسبت به تکاملی که دارم طی میکنم و بزرگتر میشم میتونم بفهمم الهاماتی رو که خداوند داره قدم به قدم من رو به خواستههام و به زندگی زیباتر و آرامشی بیشتر و عجله نداشتن بدو بدو نکردن هدایت میکنه که اینها همه تکاملی هستن ما هرگز به کمال نمیرسیم ولی زندگیم نسبت به گذشته خیلی تغییر کرده میتونم لذت رو توی زندگی ببینم لمسش کنم حتی آشنا شدن با استاد سید حسین عباس منش هم یکی از الهامات خداوند بوده من یک زندگی فوق العاده سخت و دشواری رو داشتم مثل همون جنگل پر از سنگلاخ و گاری درب و داغون و شکسته که اینقدر وام و قرض و قسط و مشکلات داشتم که آرامش رو نمیتونستم بفهمم فقط اسمش رو یاد گرفته بودم فکر میکردم توی اون مسیر درستم ولی خداوند من رو هدایت کرد و من توی مسیر سرسبز و زیبایی با کتونیهای خیلی حرفهای قدم میزنم و با آرامش سوت زنان سمت خواستههایم حرکت میکنم
من توی کامنتهای قبلی نوشتم که شغلم صافکاریه زمانی که اومدم تو سایت استاد عباس منش مشکلاتی داشتم که ناچار بودم هر کاری رو بگیرم و انجام بدم برای همه کار میکردیم و جنس مشتریام با مشتریای امروزم فرق میکرد و کسایی که تو کار بورس ماشین بودن رو هم براشون کار میکردیم و همیشه کم پول میدادند کار ما رو بیارزش میکردند به خاطر اینکه خودشون بتونن سود بیشتری بکنن و من با این موضوع مشکل داشتم و وقتی تونستم ذهنم رو کنترل کنم و با توضیحات استاد دور خودم و خلوت کنم و بتونم آرامش رو در زندگی پیدا کنم توی یه تایم کوتاهی که گذشت دیگه برای هر کسی کار نکردم
من از استادم این رو یاد گرفتم که اگر که اتفاقی میافته الخیر فی ما وقع رو توش ببینم
یک مشتری از همون مشتریهای بورسی قدیمی، دیروز اومد و بدون اینکه با ما طی بکنه ماشینشو گذاشت و رفت و من چند دقیقه بعد یه حساب و کتابی کردم و بهش زنگ زدم یه عددی رو باهاش بریدم و اون قبول نکرد و من تونستم خیلی راحت اون کارو رد کنم انجامش ندم و برام اصلاً مهم نبود که اون آقا ناراحت بشه یا خوشحال چون من برای کارم جسمم وجودم ارزش قائلم و خداوند و قوانین کیهان سرگرم کارند تا ثروت بیشتری وارد زندگی من بشود پس احتیاجی به کارهای سخت و پیچیده ندارم چون همین هم الهام خداوند بود که قبل از اینکه اون کار رو شروع کنم بهش زنگ بزنم و باهاش صحبت کنم من ماشینو دادم شاگردم برد گذاشت در بنگاش و طولی نکشید که غیر از اون کارایی که داشتم کارهای شیرینتری رو خداوند برام فرستاد و من خیلی راحتتر شیرین تر از اون مبلغی که اون آقا میخواست بده دریافت کردم این یکی از اتفاقات روز زندگی منه من توی این مسیر خیلی اتفاقات زیبایی رو دیدم که خداوند من رو هدایت میکنه با الهاماتی که فقط احتیاج هست که رها بشی وجودت رو به دستهای گرم خداوند بسپاری من علی عباسی نیک از زمانی که استاد رو تونستم بشناسم خدا رو هم پیدا کردم و زندگیم تغییر و تحولات خیلی زیادی پیدا کرده خیلی شادتر هستم نسبت به گذشته خیلی ارزش قائلم برای خودم کارم خانوادهام زندگیم و همه چیز رو برای خودم با کمک و هدایت خداوند و استاد عباس منش رقم زدم.
اول از خدای خودم و بعد هم از استاد عباس منش به خاطر وقتی که برای ما میذاره سپاسگزارم از خدا میخوام همه ما رو به راه راست هدایت کنه راه کسانی که به آنها ثروت نعمت لذت عشق آرامش آزادی زمانی مکانی و مالی داد هدایت کنه نه به راه کسانی که گمراه بودند یا مورد خشم خدا قرار گرفتند.
بنام الله مهربانم که همه چیز اوست
سلام به همه
سلام استاد عزیزم
امروز فرصتی پیش اومد این فایل ارزشمند رو گوش بدم
و وقتی حرف از خدا میشه
استاد حرفاتون ی جور دیگه میشه
گوشهای ما ی جور دیگه میشنوه
سراسر لذت و آگاهی و حال خوبه
خدایا تو کی هستی که وقت حرفتو میزنیم دلمون آروم میگیره
خدایا تو همه چیزی
ما رمیت اذ رمیت لاکن الله رما
هیییی خدایا
آرامش نازل شده بر قلبهای ماهم خودِ خودِ خودت هستی
چطور میشه که من غره بشم به خودم
منی که اگر یک دقیقه اکسیژن بهم نرسه میمیرم
استاد بابام چندسال پیش داشت نصیحتم میکرد
اون موقع من شمارو اصصصلا نمیشناختم
ولی نمیدونم اصلا چرا صدای بابامو ضبط کردم و حتی وقتی گوشیمو عوض کردم تو گوشی جدیدمم اومده و هستش چون گوشیم ایفونه
فک کنین من ی روزی صدای بابامو ضبط کنم و 5-6 سال بعد گوشش بدم و ببینم در مورد خدا چقدر قشنگ حرف میزنه
«ب من میگه مریم قبل ازینکه بری سرکار نماز بخون
آب نیست وضو بگیری
شرایطشو نداری
بازم برو دو رکعت نماز بخون با خدا حرف بزن تا خدا کمکت کنه
خدا کمک کسی میکنه که به یادش باشه،کسی کافر باشه مشرک باشه پوستشم میکنه
تو 10 روز با نماز خوندن برو سرکار
باید فرقشو ببینی
احساس میکنی که ی قدرت بزرگی در کنارته
اونوقت هیچ احدی نمیتونه کاری کنه
این ادما که 50-60 سال میان و میرن ولی اون همییییشه هست
هر جا بری همه احساس میکنن که ی قدرت بزرگی در کنارته هیچی نمیتوووونن بگن اصلا
همه جلوی تو کم میارن،چرا؟چون تو وصل میشی به ی قدرتی که همیشه هست
10میلیارد ادم تو 60 سال میرن زیر خاک ولی اون هست
تو به اون قدرت وصل میشی
اون میگه اون خدا میگه بابا که دستتو بزار تو دست من دیگه خیالت نباشه،کی میتونی دستتو بزاری تو دست خدا؟وقتی که نماز بخونی،وقتی که به یادش باشی.
مریم ی 10 روز دستتو بزار تو دست خدا ی عبادتی بکن قدرت تو خیلی فرق میکنه،افکارت فرق میکنه
خدا میگه من اگر میخواستم همممه رو هدایت میکردم
هرکی اومد سمت من هدایت میشه
پس در نتیجه برو نماز بخون عبادتی کن قبل ازینکه بری سرکار،اگر تو خونه بودی کسیو نمیدیدی باشه،ولی وقتی میری بیرون ی کلی ادم میبینی،مسائل هست،تو باید ی حامی داشته باشی،حامی ما کسی جز خدا نمیتونه باشه
فکر نکن که پدرت حامیه توئه،ما ی لقمه غذایی میتونیم بهت بدیم ولی اون کسی که قدرت داره،اون کسی که حامیه،اون کسی که امنیت میده،میری بیرون کسی که فکر میکنه قدرت داره اگه تو دستت توی دست خدا باشه احساس میکنه پیش تو پوچه میگه این به کجا وصله که اینجوری احساس قدرت میکنه تعجب میکنه.
نگران هیچ مسئله ای هم نباش
قبل ازینکه بری بیرون نمازتو بخون
عرق کردی مهم نیست
مگه جنگ نبوده،میگه با لباس جنگی که بوی عرق میده با پوتینت بخون مگه نمیخای بیای سراغ من به یاد من باش
ولی خدا خودش مارو خلق کرده با تمام قدرتی که داره مارو خلق کرده
هرچی هم که ما داریم
اصلا تو فکر کن ی روز غذا نخوری
یک روز اب نخوری
یک روز مدفوع و ادرار نکنی
نابود میشی
درسته خدا میگه لطف من همیشه شامل حال توئه
تو یک موجودی هستی که خلقت کردم ولی اگر یک دقیقه دستمو از تو بردارم ادرارت نیاد تو نابود میشی
مریم تو راست میگی که خدا همیشه هست بله همیشه هست چون اگر یک دقیقه دستشو از روی ما برداره ما نابودیم
طرف میلیاردره بهش میگن غذا بخور میگه نمیتونم
میگی میوه بخوذ گوشت بخور میگه نمیتونم
دیگه پس اون پولا بدون خدا برای چیته
هیچ غلطی نمیتونه بکنه
گوش میکنی بابا
اگر خدا یک دقیقه دستشو از ما برداره ما میپوکیم تموم.
ولی تا وقتی که خدا هست طرف میره دسشویی راحت ادرار میکنه میاد بیرون نمیدونه اگر نتونه همین کارو بکنه دیگه ویران میشه
اینا لطف خداست که شامل حالمون شده.»
استاد الان که داشتم گوش میدادم صدای بابامو که نت برداری کنم براتون بازم اشکام جاری شد
نمیدونین چقدر تاثیر گذاره قدرت کلام بابام و در دل نفوذ میکنه
بعدها برای خودشم ریپلای زدم و خودشم تعجب کرده بود که اون لحطه من به کجا وصل بودم که این حرفارو زدم و اشکاش میومد
استاد بابای من نمازش با نماز معمولی فرق داره،اون همیشه ی جور دیگه با خدا حرف میزنع
من قبلا بهش میگفتم قبول نیست
باید همونجوری که مرجع تقلیدا میگن باشه
ولی حالا میفهمم نه بابااا
راه بابام درسته
خدا نیازی به عربی حرف زدن و نفهمیدن همون عربی نداره
اون فارسی میفهمه
اون فکرمونم میخونه
من پشت دست باباممم الان
و بهش افتخار میکنم که خدای واقعیو در قلبش داره
دوست داشتم این ویس رو گوش بدین
چون مطمئنم اون لحظه ازین تیری که بابام میندازه و خوده خداست اشکهاتون مثل من و بابام جاری میشه
خدایا ازت سپاسگزارم بخاطر پدر توحیدی ام
خدایا ازت سپاسگزارم که منم به این راه درست هدایت کردی
خدایا ازت سپاسگزارم که تو از اول عمرم در پی هدایت من بودی هرچند که من دیر اومدم ولی بالاخره پیدات کردم بالاخره خدای خودمو دیدم در همه چیز و همه کس تو هستی
تو همه چیز منی خدای من
دوستت دارم
تنها تو لایق پرستیدن و ستایشی
تورو میپرستم و درخواستهامو فقط با تو درمیون میزارم چون فقط تو میتونی اجابت کنی.
به نام خدا
من هم بنویسم از نشانه ام برای کارمورد علاقه ام چیه ؟ باورتون نمیشه چقدر برای من مسئله بزرگی بود که نمی دونستم علاقه ام چیه و چکار بالاخره باید بکنم نوشتم توی دفترم کاری میخوام که محدود به زمان و مکان نباشه تاثییرگذاری داشته باشه روی انسان های زیادی جای پیشرفت داشته باشه و کار کارمندی نباشه و محدودیت ثروت نداشته باشه کار ساده ای باشه و در حیطه علاقه من باشه !
بعد نوشتن منتظر شدم و سرچ کردم توی عقل کل به یک کامنتی برخوردم که نوشته بودن با تماس دوستشون متوجه شدن از بچگی به شیرینی پختن علاقه داشتن همون لحظه من فکر کردم که در بچگی به چی علاقه داشتم جرقه خورد انگار یا الهام شد نمی دونم اما نویسندگی یادم آومد من توی بچگی اگه معلم یک صحفه مشق میداد من 2 بار از روش مینوشتم اینقدر که نوشتن دوست داشتم ولی خب شک داشتم گفتم خدایا نشانه بیشتر میخوام چند روز بعد داشتم توی سایت رندم کامنت میخوندم یکهو یک نفر نوشته بودن که آقای ژوله از راه نویسندگی چقدر ثروت ساختن و این رو نوشته بودن برای اینکه باور ثروتشون قوی بشه باورم نمیشه هنوزم که چقدر واضح خداوند صحبت میکنه بازم شک داشتم این ماهم درخواست کردم خداوند بازم نشانه میخوام این هفته که رفتم مهمونی به محض اینکه وارد شدم باورتون نمیشه دیدم دختر خالم داره مشق مینویسه و کتاب فارسیش باز جلوش بود و چشمم که بهش افتاد شوکه شدم عنوانش نوشته شده بود « نویسنده بزرگ » و دیگه مطمعن شدم همونه که میخوام و علاقه من همینه و دقیقا هم تمام مواردی که نوشتم داره نه محدودیت به زمان داره نه مکان نه ثروت و واقعا هم علاقه دارم
خدایاشکرت برای هدایتت
شاد و سلامت:)
سلام دوست عزیز امیدوارم عالی باشی
چقدر خوشحال شدم از خوندن کامنتت و نشانه های واضح و محکم خداوند که تاییدی بزرگ بر راه ماست همیشه..
آفرین ب هوش و ذکاوتت در دریافت نشانه ها واقعا تحسین برانگیز بودی
از خدا میخوام شروع کنی و انقدر لذت ببری ک شب و روز برات غرق لذت نویسندگی باشه
در پناه رب باشی عزیزم
سلام الهه عزیز
چقدر زیبا خدا میون هزاران کامنت به کامنتی که متعلق به خودتونه هدایت کرد من از خواندن اون کامنت ارزشمندتون خیلی درس ها یادگرفتم مهم تر از همه اعتماد تون به خداوندبا وجود اون همه موفقیتی که کسب کرده بودید همه رو رها کردید به خداوند تکیه دادید و اجازه داید هدایتتون کنه شجاعت و جسارت و مهم تر از همه ایمانتون تحسین برانگیز بود فارغ از نتایجی که گرفتید برای من نمونه بارز یک الگوی توحیدی هستید
به نام خدایی که مهربان تراز حدتصورماست…..
سلام به استادعزیزم سلام به استادی که خداوند رو با او شناختم خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام به دوستان گلم امیدوارم حالتون عالی باشه
دومین کامنت من (از دقیقه 30 تا 54)
وااای خدای من چندروزه دارم به این فایل نگاه میکنم این فایل خارقالعاده هست خدایا شکرت
کاملا فایل های شما به ساده ترین شیوه ممکن آماده میشن اما اما اونقدر مفید هستن که نمیتونم در کلمه ای وصفش کنم .از کلمات قلمبه سلمبه استفاده نمیکنین وبه راحت ترین و ساده ترین و لذت بخش ترین شکل ممکن صحبت میکنید و به صورت خیلی واضح ما متوجه صحبت هاتون میشیم . فایل های توحیدی که هر کلمشو خداوند بهتون میگه خدایاشکرت خدایاشکرت
چه قدر زیبا اعتبار تمام کارهاتون رو به خدواند میدید خدایاشکرت
نکات این فایل:
*تو هیچکاری نمیکنی خداوند داره کارهارو برات انجام میده
*آدمایی که دوروبرت هستن تو کاری براشون نکردی،همه ی این کارارو خدا برات انجام داده
استاد درباره ی الهامات گفتن . الهاماتی که بعضی وقتا اصلا با عقل جور درنمیاد ولی وقتی توکل میکنی و انجامش میدی درهایی از رحمت و نعمت خدواند برات باز میشه که اصلا باورت نمیشه . مثال هایی که استاد زدن بسیار برایم جالب بود و تحسین میکنم استاد رو به خاطر اینکه تا این حد دربرابر خدواند متواضع هستن و توحیدی گام برمیدارند که اینقدر به وضوح الهامات رو دریافت میکنن . در بازی پینگ پنگ که بهشون الهام میشه کجا توپو بزنن چه جوری دفاع کنن، در بازی کامپیوتری همین طور و زمانی که میخوان خرید کنن و…… خدایاشکرت
*تمام سیستم و کهکشانی که داره کارمیکنه،خدا داره کارارو انجام میده
شیطان همیشه هست که انسان فراموش کند هدایت خدواند را
یه جاهایی خدا بهمون پَس کَله ای میزنه که خیلی هم واجبه این کار تا ما متوجه بشیم داریم راه نادرست رو میریم، از راه توحیدی نمیریم ، داریم به نجواهای شیطان گوش میدیم درواقع وقتی درمسیر درست باشیم خدواند برایمان کارهارو انجام میده
استاد مثالی جالبی زدن که آدما بعضی وقتا فکرمیکنن خودت آگاهانه برای خودت اتفاقات به ظاهر بد رقم میزنی و بعد داستان کوکاکولا رو گفتن ولی وقتی بیای فوکوس کنی روی این مسئله میبینی که اولا خدا تمام کارهارو داره برات انجام میده دوما اون اتفاق به ظاهر ناخوشایند باید میوفتاده چون حتما خیرتی توش هست حتما باید یه چیزی رو تجربه میکردی سوما اینو باید بدونیم وبارها باخودمون تکرارش کنیم که هر خیری به ما میرسه از طرف خداست و هرشری به مامیرسه از طرف خودمونه همون باورهای مخربی که همراه ماست
خدایا من ضعیفم من ناتوانم تو برای من تصمیم بگیر تو کمکم کن
*وقتی که متواضع نباشی دربرابرخدواند حتی اگه کارهارو خوب پیش ببری نتیجش بدمیشه
اینم بدونیم که خاصیت ذهن اینکه هر موفقیتی کسب کنیم میگه من انجامش دادم
پس خیلی مهمه که هرروز به خودمون یادآوری کنیم که ما هیچی نیستیم و همه ی کاراهای مارو خدا داره برامون انجام میده . هی مَنم مَنم نکنیم مغرور نشیم
این فایلو صدبار باید گوشش بدیم باور کنیم بار صدویکم میبینیم یه چیزایی متوجه شدیم که قبلا توی فایل متوجش نبودیم
*هرچه قدر متواضع تر باشیم و خشوع داشته باشیم خدواند کارهارو راحت تر ودر مقیاس بزرگ تر انجام میده همهی ایده هارو به مامیگه در زمان مناسبش در زمانی که ظرف ما آمادگیشو داشته باشه زمانی که از ته قلب بگیم
إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم
چه قدر این آیه زیباست فقط و فقط باید به خدا تکیه کنی فقط و فقط باید ازاون کمک بخوای نه عوامل بیرونی . اگه قدرت رو به عوامل بیرونی بدیم این یعنی شرک . بارها و بارها این اتفاق برام افتاده . پیش خودم گفتم اگه فلانی نباشه من چیکارکنم؟اگه فلانی ناراحت بشه برای من این کارو انجام نمیده. خلاصه به هزار طریق مختلف شرک ورزیدم اما خیلی زود از جهان پس کله ای خوردم و متوجه شدم روی هیچکسی جز خدا نباید حساب کنم خدایا شکرت
*همه ی خیری که به مامیرسه از طرف خداونده و همه ی شری که به ما میرسه از طرف خودمونه چونکه خداوند منبع خیره و فقط خیر میرسونه به ما . ما یا مقاومت نمیکنیم و دریافتش میکنیم و یا برعکسش عمل میکنیم
* دوتا منبع وجود ندارد ما فقط یک منبع داریم و آن منبع خیر است . مثلا منبع ثروت و فقر وجود ندارد ما فقط یک منبع ثروت داریم یا به سمتش حرکت میکنیم و دریافتش میکنیم و یا ازش دور میشیم و دریافتش نمیکنیم
استاد دوباره درباره الهامات صحبت کردن
الهاماتی که از قلب دریافت میکنیم
من یه مدته از این جور الهامات توی زندگیم زیاد میبینم مثلا به یکی فکرمیکنم و اون بلافاصله زنگ میزنه یا مثلا حسم بهم میگه الان برو بیرون تنهایی فلان جا قدم بزن.
چندوقت پیش حسم بهم گفت تنهایی برو پیاده رو سلامت(یه مسیر پیاده روی فوقالعاده زیباست در شهر شیراز که من عاشقشم)
خب راستش ذهنم خیلی مقاومت کرد که میخوای بری کجا؟کلی کارداری و خلاصه نجواها زیاد بودن ولی من گفتم چشم میرم . کلی کارداشتم و کلی کار پیش اومد اما خودمو متعهد کردم که باید برم . این جمله رو خیلی دوست دارم که خداوند به شجاعان پاسخ میدهد. من شجاعتمو نشون دادم و تمام کارام به طرز عجیبی انجام شد مثلا بسته پستی داشتم و معمولا بسته های پستیم بین ساعت 3 تا 4 میرسید همون تایمی که باید میرفتم اما این بار بستم نزدیک ساعت 1:30 رسیدو کلی اتفاق دیگه ای که افتاد
خلاصه که رفتم و کلی هم لذت بردم و خیریتش رو همون موقع فهمیدم . یکی از خیریت هاش این بود که من وقتی رسیدم پیاده رو دنبال فایلی بودم که گوشش بدم و اومدم توی سایت و همین طور بین فایلا گشتم و گشتم تا به یه فایلی رسیدم حسم گفت همین فایلو دانلود کن و دقیقا همون چیزی بود که من بهش احتیاج داشتم و مطمئنم که اگه توخونه بودم به اون فایل حالا حالا ها گوش نمیکردم و یادمه سه بار اونو گوش کردم تا اومدم خونه.
فقط باید تا الهام رو دریافت میکنیم بگیم چشم و بقیشو بسپاریم به خدا
*اگر نعمتی توی زندگیمون میاد به خاطر اون منبع هست اگه نمیاد به خاطر مقاومت ماست و ما با باورهای نامناسب جلوی دریافت هارو میگیریم
*این یه خطر همیشگیه که ممکنه از مسیر مارو دورکنه که فکر کنیم خودمون داریم کارهارو انجام میدیم یا دیگران دارن انجام میدن
*هیچوقت نگران نظر بقیه نباشیم
*وقتی آدم خداوند رو به عنوان تنها منبع خیروخوشی میبینه و میدونه همه ی کارهارو خدا داره براش انجام میده دیگه نگران غیر خدا نیست
خدایاشکرت خدایاشکرت
سوالات استادعزیزم
*کجا خدا کارهارو انجام داده وشما انجام ندادید؟
هر جا خوبی و خیری بوده هرجا موفقیت و سربلندی بوده خدا برام انجام داده ولی هرجا نگرانی ترسی اتفاق بدی بوده خودم با باورهام برای خودم انجامش دادم
*کجاهادر هارو براتون باز کرد؟
هرموقع مَنم مَنم نکردم و با توکل به خدا و با شجاعت قدم برداشتم
*کجاها دل آدمارو برای شما نرم کرده؟یادمه چندوقت پیش یه موضوعی پیش اومد و مامانم مخالفت میکرد با تصمیم من اما یه روز دیدم نظرش به کلی برگشت جوری که الان که بهش فکرمیکنم باخودم میگم چطوری شد اصلا؟؟؟؟؟خدایاشکرت
*کجاها به مورسیده اما پاره نشده؟خیلی جاها و اونجاست که قدر لحظات خوبو بیشتر میدونی و اونجاست که مطمئنی یه نوری پشت این تاریکی هاست که اگه مقاومت نداشته باشی خیلی زود اون نور خیر و برکت زندگیتو فرا میگیره
و در آخر میخوام کامنتمو تموم کن با آیه ی 17 سوره ی انفال
فَلَم تَقتُلوهُم وَلٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُم ۚ وَما رَمَیتَ إِذ رَمَیتَ وَلٰکِنَّ اللَّهَ رَمىٰ ۚ وَلِیُبلِیَ المُؤمِنینَ مِنهُ بَلاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ
این شما نبودید که آنها را کشتید؛ بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی؛ بلکه خدا انداخت! و خدا میخواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبی کند؛ خداوند شنوا و داناست.
در پناه الله یکتا شاد و تندرست باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا -سوره اسرا آیه 23
ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺟﺰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﭙﺮﺳﺘﻴﺪ ﻭ ﺗﺎ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﻴﺪ ﺑﻲﻭﺍﺳﻄﻪ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺑﻲ ﻛﻨﻴﺪ. ﺍﮔﺮ ﻳﻜﻲﺷﺎﻥ ﻳﺎ ﻫﺮ ﺩﻭﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺳﻦ ﭘﻴﺮی ﺑﺮﺳﻨﺪ، ﻛﻪ ﻣﻌﻤﻮﻟﺎً ﻫﻢ ﻣﻲﺭﺳﻨﺪ،* ﺑﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﺣﺘﻲ ﻳﮏ «ﺍَﻩ» ﻧﮕﻮ، ﺻﺪﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﻳﺸﺎﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﻜﻦ، ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﻠﺎﻳﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻛﻦ، (٢٣)
بنام خداوند روزی ده رهنما
خدایا هر آنچه دارم و هر خیری که از من به هرکسی میرسد همه از توست.
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته بزرگوار و همه همراهان و همسفرهای دستچین شده این مسیر توحیدی و این سایت الهی و معبد همه ما حق پرستان و طالبان سعادت و رستگاری
در ابتدای نوشته ام میخواستم پیشاپیش از نقایص این نوشته عذرخواهی نمایم .
من بیش از 5 بار این فایل الهی و بی نظیر را گوش دادم و اکنون الهامی را دریافت کردم که گفت بنویس! بااینکه من بندرت توفیق کامنت گذاشتن در این سایت را دارم (شاید بخاطر عزت نفس ضعیفم باشد.) ولی اینبار می خواهم بنویسم.
من بیش از 5 سال است که افتخار عضویت در این معبد الهی را دارم ولی بااینکه سعی میکردم هر روز فایلهای رایگان و دوره های استاد عباس منش را گوش کنم و باورهایم را اصلاح کنم ولی موفق نمی شدم تا اینکه از یکسال قبل با توجه بیشتر به پدر و مادر پیرم و خدمت آنها را انجام دادن خدا مرا مشمول دعاهای خیر پدر و مادرم فرمود و اتفاقات خوبی برای من افتاد و تقریبا هر روزه الهامات او را دریافت می کنم و با عمل به آنها زندگی ام راحت تر و احساسم بهتر و از همه مهمتر شکرگزار تر شده ام. برای نمونه 3مورد از اتفاقاتی که برایم افتاده را می نویسم:
1_من تا یکسال قبل بیش از 4 سال بود که در شرایط کاری نامناسب و بسیار پر استرس و با ساعت کاری بسیار زیاد که عملا در روایط خانوادگی ام تاثیری بدی گذاشته بود و از طرف دیگر با همه زمانی که برای کارم میگذاشتم درآمدم کفاف مخارج زندگیم را نمی داد ولی بعد از این اتفاق به من الهام شد که درخواست انتقالی به واحد دیگری بدهم و با اینکه قبلا هم چندبارسعی کرده بودم که منتقل شوم درخواستم تایید نشده بود ولی اینبار انجام شد
هیچ وقت فراموش نمی کنم وقتی برگه انتقالی ام را مدیرم می خواست امضا کند حدود 30 ثانیه مکث کرد مثل اینکه میخواهد در مقابل قدرتی مقاومت کند و من مشیت الهی را در آن لحظه با تمام پوست و گوشت و استخوانم به عینه دیدم و الان با آرامش در محیطی بسیار دوستانه و با درآمدی بهتر مشغول بکار هستم و هر روز خدا راصدها بار شکر می گویم.
2-یکی از همکاران قبلی ام در زمانی که در آن واحد بودم اشتباهی انجام داد و مبلغی اشتباها به حساب یکی از موجران قبلی یکی از شعب ما پرداخت کرد که با همه پیگیریها و تماسها و جلسات حضوری موجر مذکور نه پول را عودت میداذ و نه پاسخ روشنی میداد که این مطلب حدود 17 ماه طول کشید و مدیر ما هم به همکارم تهدید کرده بود که این پول که 20 میلیون تومان بود از حقوقش کسر میگردد که نسبت به حقوق ایشان مبلغ زیادی بود و هر وقت که او را میدیدم ناراحت و نگران بود از قضا زد و واحد من عوض شد و در این واحد ما به شعب ماموریت میرویم یک روز که من تازه از یکی از شعبمان برگشته بودم مدیر جدیدم دستور داد که فردا باید به آن شعبه بروم و من هم ناراحت شدم که ای بابا من از راه نرسیده باید دوباره بروم ولی چاره نبود و باید میرفتم خلاصه رفتم و آنجا در حین انجام کارها یاد این همکارم افتادم و شماره تماس آن موجر را از مدیرشعبه گرفتم ضمنا این را هم بگویم که مدیر شعبه گفت که موجر اغلب خارج از ایران هست و زمانی هم که ایران است حاضر به پاسخگویی نشده و در آخرین جلسه هم کار به درگیری رسیده و جواب تماسهای ما را نمی دهد من هم با موبایلم با ایشان تماس گرفتم و با احترام و زبان ملایم و گفتند وضعیت این همکارمان که این اشتباه را کرده خدا خواست ودل موجر نرم شد و با هماهنگی که انجام شد جلسه ای برگزار شد و تکلیف این مبلغ روشن و صورتجلسه شد و پس از دریافت تاییدیه مدیریت این مسئله به خیر به پایان رسید.
3-مادر زن برادرم طبق تجویز پزشک متخصص قلب و کمیسیون پزشکی که انجام شده بود و در آن بهترین متخصص جراح قلب ایران حضور داشتند اعلام شده بود که ایشان باید عمل قلب باز نمایند این مطلب را هم خاطر نشان کنم که ایشان سنشان زیاد است حدود 70سال دارند و از بیماری دیابت رنج میبردند .
خلاصه ایشان برای عمل قلب در بیمارستان بستری میشوند ولی بعلت عدم ثبات قند خون پس از 2 هفته بستری عمل انجام نشده بود.
یک روز در تماسی که با برادرم داشتم این مطلب را به من گفتند و نگرانی که در خانواده ایشان بخاطر این عمل و خطرات آن با آن درگیر هستند و آرامش از این خانواده گرفته شده به من اعلام کرد.
بعد از پایان تماس ناگهان یاد باجناقم افتادم که ایشان هم درگیر همین موقعیت بودند و با مراجعه به پزشکی که با تجهیزات و شیوه جدیدی که داشته مشکل ایشان را بر طرف کرده پس فورا با برادرم تماس گرفتم و آدرس و شماره تماس آن پزشک را دادم و با مراجعه آنها به آن پزشک مشکل آنها هم بر طرف گردید.
بعنوان کلام آخر بعنوان برادری کوچک از همه شما عزیزان می خواهم که کلام خداوند را در زندگی خود اجرا کنید و نتیجه آن را ببینید.
در پناه حق
با سلام خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته گرامی
شنیدن این فایل برای من همزمان بود با تصمیمم جهت خرید زمین و فروش اپارتمان هام. گفتم از خودم ردپایی بزارم تا بعدا بخونمش و بگم خدا همه کارارو کرد و هرچی دارم از خداست.
امروز 27 بهمن 1402 هست و من با شنیدن فایل هر تیکه رو استپ کردم و نوشتم و شد این نوشته ها که امیدوارم با نوشتن و عمل به این اگاهی ها ظرف وجودم بزرگتر بشه و اماده دریافت نعمت های بیشتر بشم و توحیدی تر فکر کنم و عمل کنم.
خدایا تو بگو کجا ملک بخرم که برام هم از نظر شرایط پرداخت پول زمین و دسترسی، خوش قواره بودن و سود آوری زمین هم از نظر سطح اشغال، تراکم، راحتی ساخت، سود ساخت و هم فروش راحت و خیلی مسائل دیگه که تو میدونی برام عالی باشه؟
خدایا تو بهم بگو کی بخرم؟
چرا به خدا نگم درخواستم رو؟ چرا فکر میکنم فلانی و فلانی میتونن بفروشن برام ولی خدا نمیتونه؟
خدایا خودت برای اپارتمان هام مشتری بفرست.تو مشتری بیار برام. من بعد به هیچ املاکی یا شخص خاصی برای مشتری زنگ نمیزنم. هر وقت یاد فروش اپارتمان هام افتادم زنگ میزنم به خدا و میگم خدا من هر جی دارم از آن تو و تو بهم دادی و تو ادم های هم مدار با اپارتمان های من رو سر راه هم میاری و مشتری میشی برام اونم به قیمتی که تو بازار الان مدنظرم هست چون تویی که به ادم ها میندازی از من اپارتمان بخرن با این قیمت.
حالا دیگه از این بنگاه و از اون بنگاه خواهش نمیکنم که تو برام بفروش اونم قیمت بزاره رو اپارتمانهای بسیار زیبا و عالیم بلکه منم که با عشق از رب العالمینم میخوام به این قیمت بفروش برام اونم با عزت و احترام زیاد. خداوند برام هزینه میکنه و مشتری میفرسته برام.
مشتری هایی که ارزش اپارتمان های من رو میدونن و حاضرن بهای خوبی براش پرداخت کنن اونم به صورت نقد و یکجا و در زمان کمتر از یک هفته و به ساده ترین شکل ممکن.
خداوند به شکل درست و در زمان درست انجام میده و وقتی انجام میده که من امادگیش دارم و برام خوبه که انجام بدم.
در زمان مناسب کارها برام انجام میشه و خداوند بهم میگه نگران نباش در زمان مناسبش بهت میگم چطور عمل کن
همییییشه یادت باشه تو هیچی نیستی تو کاری نکردیا و فقط و فقط خداوند داره کارهارو انجام میده و نتیجش یه زندگی ارام سالم ثروتمندانه همراه ازادی زمانی و مکانی. اینجوری همه چیز در زمان مناسبش به ادم گفته میشه و ادم روی دوش خدا میشینه
اکه شرایط سختی هم پیش بیاد باید به خدا بگم تو داری چیزی به من میگی؟ من چه درسی باید از این بگیرم تا ظرف وجودم بزرگتر کنم؟
گاهی هم ظاهر قضیه بده ولی نتیجش به خیره منه
وقتی در مسیر درست باشی خداوند کارهارو برات انجام میده
به اندازه ای که در برابر خدا متواضع (خاشع) باشیم به همون اندازه خداوند برامون کارهارو انجام میده. هرچه خاشعتر کارها راحتتر و در مقیاس بزرگتر انجام میشه.
ذهن اینجوریه که وقتی کاری انجام بشه میگه من انجام دادم
به ذهن حالی کن که هیچی نیستی و جفتک ننداز و فقط اروم باش و سکوت کن و اجازه بده قلب الهامات دریافت کنه و تو فقط دنبال کن الهامات رو.
همه اتفاقات خوب رو خدا انجام میده و تمام اتفاقات بد از نااگاهی خودم هست از اینکه ذهنم میخواسته جفتک بندازه
همه خیر نعمت و ثروت و سلامتی و عشق از خداوند و همه شر از خودمه چون اون منبع خیره حالا یا ما مقاومت نمیکنیم و دریافت میکنیم خیر رو یا مقاومت میکنیم (بخاطر باورهامون) و دریافت نمیکنیم
من با باورهای نامناسب مثل اینکه مشتری وقتی دلار بره بالا میاد واسه خرید. بازار کساده. مشتری خونه بزرگ کمه. پول دست مردم نیست و ادم های اون منطقه از نظر مالی ضعیفن. خونه های اونجا سند نداره پس سخت میخرن. قیمتم بالاست. جامون پایین شهره. مدرسه جلوشه صدا میاد. واحدها اماده نیست یجا بهم پول نمیدن. دم عیده خرید و فروش نیست، جلوی دریافت نعمت گرفتم.
خداوند هر لحظه الهام میکنه و هدایت میکنه
وقتی ایده ای بهت الهام میشه و نمیفمی که الهام هست یا نه بگو خدا بهت بفهمونه که ذهن میسازش یا الهامه و خداوند نشانه ای میفرسته که بفهمی.
پس ذهن ساکت کن و در لحظه زندگی کن و اجازه بده الهامات به قلبت گفته بشه و خداوند کارهارو انجام بده.
این اگاهی هایی بود که از این فایل گرفتم و انشالله میام و کارهایی رو که خدا برام انجام داد برای خودم مینویسم تا بمونه برای سمیرای سالهای بعد.
یکبار دیگه اپارتمان هارو اگهی کردم. به امید فروششون به لطف الله
استاد و بانو شایسته و تمام دوستان توحیدیم ممنونم از خداوند بابت وجودتون.
دوستدار همه سمیرا
پس تو اینجا چکاره هستی؟؟ یعنی نمیخای کوچکترین تلاشی بکنی؟ یه سری به بنگاه معاملاتی بزنی؟ تلاش و کوشش فراوان؟؟ چقدر شما اینجوری تن پرور هستید؟؟ لطفا زندگی احد عظیم زاده و محمد العبار رو مطالعه بفرمایید..بعد من نمیدونم چرا اینقدر وجود خودتان را نادیده میگیرید..آیا شما به تلاش تا پای جان مثلا از ساعت 4 صبح تا 12 شب اعتقاد دارید؟؟؟؟؟؟؟
به نام یگانه قدرت جهان هستی
عرض ادب و احترام دارم خدمت استاد عزیزم،مریم جان شایسته و دوستان خداجویم
استاد امروز من با شنیدن این فایل، از یک گیجی بیرون اومدم..دقیقا این فایل مناسب این روزهای من بود.. به راستی که خداوند به واسطه این پیامها و آگاهی ها هم شما را هدایت میکند و پاسخ شما را میدهد و هم در بهترین زمان پاسخ ما را میدهد و ما را هدایت میکند که وارد سایت بشیم و بی منت مِی مست بشیم از شراب آگاهی حق
استاد عزیزم منتظر فایل 4 از سری فایلهای ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده بودم که با فایل توحید عملی 10 مواجه شدم..
فهمیدم ی خبرایی شده که برنامه عوض شده..و حتما که هدایت الله است و بس…
دیروز بعد از گوش دادن به فایل قران را باز کردم تا بخش مربوط را بخوانم..دقیقا با آیاتی رو به رو شدم که مهر تاییدی بود بر این فایل الهی
159» فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ
(اى رسول ما!) پس به خاطر رحمتى از جانب خدا (که شامل حال تو شده،) با مردم مهربان گشتهاى و اگر خشن و سنگدل بودى، (مردم) از دور تو پراکنده مىشدند.
پس از (تقصیر) آنان درگذر و براى آنها طلب آمرزش کن و در امور با آنان مشورت نما، پس هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش و) بر خداوند توکّل کن.
براستى که خداوند توکّل کنندگان رادوست مىدارد.
_
تاکید دارد به پیامبر که اگر زبان تو نرم است ،رحمتی است از سوی خداوند و اگر این رحمت نبود و تو سنگدل و خشن بودی مردم از دور تو پراکنده می شدند..حتی اختیار واژه به واژه من در دستان خداوندی است که مدیریت جهانی به این منظمی را به عهده دارد..
به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان را دوست دارد..با هر کس می خواهی مشورت بکن ولی در نهایت هدایت در دستان من است که به همه امور اگاه هستم.
_
دل
«160» إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما غالب نخواهد شد و اگر شما را خوار کند، پس چه کسى است که بعد از آن بتواند شما را یارى کند؟
(بنابراین) مؤمنان فقط باید بر خداوند توکّل کنند.
این ایه حجت را بر مومنان تمام میکند..بر مومنااااااان،،بر کسانیکه به غیب ایمان دارند و تنها خدا را می پرستند و تنها از او یاری می جویند..
مومن،پرهیزگار،متقی و متوکل و…… همه و همه چنان محافظ و بادیگاردی دارند که هیچکس نمی توااااااند و قدرتش را ندااااارد که بخواهد ذره ای بر آنها غالب شود و یا خوارشان کند..
چه اعتماد به نفسی پیدا میکنم وقتی این آیات را می خوانم..وقتی احساس میکنم خداوند چشم در چشم نگاهی پر از اطمینان را به من می دوزد و فقط من مخاطب خاصش هستم….چقدرررر خیالم راحت میشه وقتی باور میکنم در پناه خداوندی هستم که هیچ قدرتی توان مقابله با او را ندارد…چقدررررر احساس عجیب و خوشایندی دارم وقتی میدونم چنین نیروی عظیمی برنامه های من را مدیریت میکنه و کافیه که تنها با او مشورت کنم و هر لحظه بیشتر باورش کنم..اونوقته که تمام مسیرها برایم هموار و سبز و آسان و زیبا می شود و همه نا ممکن ها ممکن میشود.
خدایا شکررررررررررررررررت که هستی و من باور دارم که هستی..
استاد عزیزم سپاسگزارم که باور کردی و گلوی خدا شدی و کلام الله را بر جان و دل و روح ما جاری کردی و هر روز از غار نمور و سرد و تاریک شرک و ترسهایمان بیرون میزنیم ،تارهای عنکبوت استرس و نگرانی را پاره می کنیم و نور حقیقت را بر تن و جانمان احساس میکنیم و در گرمای توحید و بندگی شور و شوق زندگی را می یابیم.. انوق است که قدرت و جسارت حرکت کردن در مقابل همه درجازدنهای مان را پیدا میکنیم..
گاهی به خودم میگم قبل از این زندگی با توحید ، چطوری زندگی می کردم؟؟ و توی ذهنم فقط تاریکی میاد و گاهی سو سوی نوری که تنها نگاه و رحمتی بود از سوی خداوند که مرا دریاب،،بیا تا به تو بگویم زندگی این نیست که داری،و چقدر میتوانی عشق و فراوانی را تجربه کنی،،کافیه دستم را بگیری،باورم کنی،از عالمی دل بکنی و فقط به من دل بدهی،،تا بینی برایت چه کنم؟؟؟!!!!!
و من باور کردم،دستم را به دستش دادم و تنها به پشتوانه خودش قدم در این مسیر تغییر و توحید گذاشتم.
173» الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ
مؤمنان کسانى هستند که (چون) مردم (منافق) به ایشان گفتند: بى شک مردم (کافر مکّه) بر ضد شما گرد آمده (و بسیج شده) اند، پس از آنان بترسید، (آنها به جاى ترس) بر ایمانشان بیافزود و گفتند: خداوند ما را کفایت مىکند و او چه خوب نگهبان و یاورى است.
استاد عزیزم در این سرزمین الهی فهمیدم مومن یعنی فقط و فقط ذکر خدا را نه بر لب که بر جانم زمزمه کنم..تا هر روز با او آشناتر شوم و در لحظه لحظه زندگی ام دوستی اش را بچشم و چه خوب وکیلی است خدایی که بی منت بر تو می بخشد و ترا عاشقانه میخواهد همانطور که هستی…
استاد عزیزم حکایت فایلهای هدایتی شما که بر قلب تک تک ما نازل میشود و قلبهایمان را میشورد از زنگار کبر و غرور و خودپرستی و شرک ، حکایت این ایه مبارکه است:
«164» لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ
همانا خداوند بر مؤمنان منّت گذاشت که در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنها تلاوت کند و ایشان را پاک کرده و رشد دهد و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد، هر چند که پیش از آن، قطعاً آنها در گمراهى آشکار بودند.
در روزگاری نه چندان دور برای حل هر مسئله از زندگی ام فقط روی خودم حساب میکردم..و سهم خداوند در این تضادها و مشکلاتم فقط شنیدن فریادها و چرااااهای از روی خشم من بود!!!!
چراااااا؟؟؟ و چرااااااا؟؟ و چرااااااا؟؟
اما خدای من با مهربانی دست نوازشی بر سرم کشید و مرا به سمت این آگاهی ها و این سرزمین وحی هدایت کردتا آرام بگیرم..تا روح زخم خورده و خسته ام را التیام بدهم..هر چه می شنیدم و می خواندم کویر جانم بی چون و چرا می بلعید..تسلیم تسلیم بودم و همه چیز را بدون هیچ مقاومتی پذیرفتم..
حدود یکسال و چند ماه است که به این سرزمین بندگی و توحید مشرف شدم و طواف خانه اش را میکنم با هر بار شنیدن و خواندن معجزات و هدایتهایش..
پذیرفتم که قدرت را به کسی ندهم ، و باور کنم که خودم خالق شرایطم هستم،اما گیج شدم که اگر خودم خالقم پس نقش خدا چیست؟؟؟ سوال داشتم و امروز با این فایل جوابم داده شد..
من بنده ام ،هر توانی دارم از سمت اوست،،اگر توان خلق کردن دارم او به من داده،،اگر وارد این مسیر شدم او دستم را گرفته،اگر می نویسم،میخوانم و درک میکنم او به من اجازه داده..
من تنها یک در خواست کننده هستم،کسی که پاسخ همه درخواستهای مرا میدهد تنها اوست..
چند سال پیش در یک گرفتاری مالی بودم..تا حالا وام نگرفته بودم..دوستی گفت فلان بانک وام میده ولی شرایط ضامنهاش سخته…گفتم توکل به خدا..از سر کار که برگشتم دیدم دقیقا سر خیابونمون همون بانکه ،رفتم داخل و با رییس بانک صحبت کردم..انگار آشناتر از هر آشنایی بود.. گویی منتظر من بود،با لبخند و مشتاق برای اینکه مسئله مرا حل کند..دو ضامن را برایم یک ضامن کرد به لطف الله، با شرایط عجیب آسان..و وام را به من داد زودتر از آنچه فکرش را میکردم و مسئله به موقع از جایی که فکرش را هم نمیکردم حل شد..
استادم ازت خیلی ممنونم که به هدایت الله گوش می سپاری و میگویی تا به یاد بیاورم الطاف و مهربانیهای خداوندم را..خدایی که بسیار عطاکننده است،خدایی که بسیار مهربان است،خدایی که چه خوب یاور و نگهبانی است،خدایی که تنها و بهترین وکیل بنده اش است..
هر روز و دوباره و دوباره ایمان می اورم با باور و یقینی خالص تر که تنها اوست که لایق پرستش است..تنها اوست که قادر و توانا است و دانا و اگاه به همه امور…
با هم بخوانیم فرازی از مناجات امیرالمومنین بنده موحد خداوند را:
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ إِلاَّ الْمَوْلَى
اى آقاى من اى آقاى من تویى مولاى من و من بنده توام و آیا در حق بنده جز مولایش که ترحم خواهد کرد؟
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْمَالِکُ وَ أَنَا الْمَمْلُوکُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَمْلُوکَ إِلاَّ الْمَالِکُ
اى آقاى من اى آقاى من تویى مالک وجود من و من مملوک توام و آیا در حق مملوک جز مالکش که ترحم خواهد کرد؟
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْغَنِیُّ وَ أَنَا الْفَقِیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْفَقِیرَ إِلاَّ الْغَنِیُ
اى آقاى من اى آقاى من تویى بىنیاز و من فقیر و آیا در حق فقیرى محتاج جز غنى بىنیاز که ترحم خواهد کرد؟
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الرَّازِقُ وَ أَنَا الْمَرْزُوقُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْزُوقَ إِلاَّ الرَّازِقُ
اى آقاى من اى آقاى من تویى روزى دهنده خلق و من روزى خواهم و آیا در حق روزىخواهان جز رازق و روزى دهنده خلق که ترحم خواهد کرد؟
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الرَّحْمَنُ وَ أَنَا الْمَرْحُومُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْحُومَ إِلاَّ الرَّحْمَنُ
اى آقاى من اى آقاى من تویى خداى بخشاینده و من بنده قابل ترحم و بخشش و آیا در حق بنده قابل بخشش جز خداى بخشاینده که ترحم خواهد کرد؟
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الرَّبُّ وَ أَنَا الْمَرْبُوبُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْبُوبَ إِلاَّ الرَّبُ
اى آقاى من اى آقاى من تویى پروردگار پرورنده خلق و منمربوب و پرورش یافته توام و آیا در حق مربوبى جز آنکه پروردگار اوست که ترحم خواهد کرد؟
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ ارْحَمْنِی بِرَحْمَتِکَ وَ ارْضَ عَنِّی بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ وَ فَضْلِکَ
اى آقاى من اى آقاى من برحمتت ترحم کن و به جود و کرمت و فضل و احسانت از من راضى و خشنود باش
یَا ذَا الْجُودِ وَ الْإِحْسَانِ وَ الطَّوْلِ وَ الاِمْتِنَانِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
اى خداى صاحب جود و احسان و فضل و نعمت به حق رحمتت اى مهربانترین مهربانان عالم.
استاد عزیزم سپاسگزار خداوندم هستم برای وجود پر برکت و مهر شما
دوستان عزیزم بسیار سپاسگزارتون هستم بابت تک تک کامنتهای ارزشمند و اگاهی بخشتان
دوستون دارم
در پناه الله یکتا روز و روزگارتان عااااالی
سلام سپیده جان
پروردگار جهانیان با اذن تو در این لحظه مینویسم
بی اذن تو برگی از درختی نمی افتد
یعنی دقت قوانین جهان تا این حد و عظمت الهی تا این مرتبه جهانگستر و عمیقا
سپیده عزیز زیبا نوشتی و چقد بلند وطولانی، ، جانم تازه شد با خواندن کامنتی الهی که تسلیم بودنت را در قالب همه موارد گفتی ،،
ذوقم و احساس خوبم از اینه که براحتی همه کار برام انجام میده ،،همه چیز میشه برام،،همه کس میشه برام باهاش باشم دیگه نیازی به کسی ندارم
خدایا ممنونم که منبع آرامشی و نعمتی ،شکرگزارم که هستی همیشه ،،میشه حساب کرد که هیچ وقت پشتم راخالی نمیکنی
خدایا کمکم کن در همه اوقات یادت باشم نه فقط در گرفتاری ها بلکه در خوشیها هم همه چیز را از آنِ توبودن که رحمت و بزرگی تومان حالم شده و بهم عطا کردی ،، خدایا ممنون بابت این احساس عالی این لحظه
سپیده جان جانم را تازگی بخشیدی وقتی در ترجمه آیه گفتی اختیار واژه های کلاممون در دستشه و تاکید کنم به خودم که چیزی از خودم ندارم همه لطف و بخشش الهیست
خدایا به هر خیری از تو محتاجم
خدایا هدایتم کن به زمان ومکان مناسب که به سادگی از نعمتهایت بهره فراوان ببرم
شکرگزاری میکنم که هرچه بخواهم را داری و عطا میکنی
تشکر ویژ از استاد عزیز و خانم مریم شایسته خوش قلب
سپیده عزیز تشکر بابت این کامنت لذیذ که به جان دل نشست
سلام دوست گرامی
خوشحالم که کامنتم را خواندی و بر جانت نشست..
فایلهای توحید عملی من را از خود بی خود میکنند
هر جا حرفی از اوست که قبله عالم است حالم را دگرگون میکند
چقدر خوبه که اینجا هست
چقدر خوبه که شماها هستید
چقدر خوبه که استاد عزیزم هدایت را پذیرفت،عملی کرد و مسیری را هموار کرد برای رسیدن به اصلمون
امروز توی فایلی از دوره عالی عزت نفس داشتم گوش میدادم که استاد فرمودند بالاترین حد از عزت نفس باور به اینه که نیروی برتری که مدیریت همه جهان ها را دارد دستت تو دستش هست و درون توست و با تو حرکت میکنه…
کافیه همین ی دونه رو باور کنم دیگه هیچکس نه قدرتی داره،نه اثری،به هیچکس اصلا نیااااازی نیست..این یعنی توحید
استاد عزیزم سپاسگزارم که نقطه اشتراک تمام آموزش هاتون توحید است اما نه فقط بر زبان که در عمل..
همه موفقیتها ختم می شود به یک نقطه توحید..
داشتم قرآن میخواندم از خواندن آیه ای خیلی لذت بردم.
وَ یَقُولُونَ طاعَهٌ فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِکَ بَیَّتَ طائِفَهٌ مِنْهُمْ غَیْرَ الَّذِی تَقُولُ وَ اللَّهُ یَکْتُبُ ما یُبَیِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفى بِاللَّهِ وَکِیلًا «81»
(منافقان، به هنگام روز و در حضور تو) مىگویند: اطاعت! پس چون از نزد تو بیرون مىروند، گروهى از آنان در جلسات شبانه و بیتوتهها برخلاف گفتهى تو کار مىکنند، ولى خداوند، آنچه را در این جلسات مىگذرد، مىنویسد. پس از آنان اعراض و بر خداوند توکّل کن، وکافى است که خداوند، پشتیبان باشد.
چقدر با این آیه احساس دلگرمی کردم از اینکه ی پشتیبان آگاه و قدرتمند دارم..دیگه چی میخوام؟؟؟
باز هم از شما ممنونم دوست عزیزم
چقدر این شکرگذاریتون پر از امید و ایمان بود
شکرگذاری میکنم که هر چه بخواهم را داری و عطا میکنی..
خدایا شکرت برای این مسیر و این آگاهی های ارزشمند
روز و روزگارتان عاااالی در پناه الله یکتا و قدرتمند
سلام دوست گرامی
خوشحالم که کامنتم را خواندی و بر جانت نشست..
فایلهای توحید عملی من را از خود بی خود میکنند
هر جا حرفی از اوست که قبله عالم است حالم را دگرگون میکند
چقدر خوبه که اینجا هست
چقدر خوبه که شماها هستید
چقدر خوبه که استاد عزیزم هدایت را پذیرفت،عملی کرد و مسیری را هموار کرد برای رسیدن به اصلمون
امروز توی فایلی از دوره عالی عزت نفس داشتم گوش میدادم که استاد فرمودند بالاترین حد از عزت نفس باور به اینه که نیروی برتری که مدیریت همه جهان ها را دارد دستت تو دستش هست و درون توست و با تو حرکت میکنه…
کافیه همین ی دونه رو باور کنم دیگه هیچکس نه قدرتی داره،نه اثری،به هیچکس اصلا نیااااازی نیست..این یعنی توحید،یعنی عزت نفس
استاد عزیزم سپاسگزارم که نقطه اشتراک تمام آموزش هاتون توحید است اما نه فقط بر زبان که در عمل..
همه موفقیتها ختم می شود به یک نقطه توحید..
داشتم قرآن میخواندم از خواندن آیه ای خیلی لذت بردم.
وَ یَقُولُونَ طاعَهٌ فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِکَ بَیَّتَ طائِفَهٌ مِنْهُمْ غَیْرَ الَّذِی تَقُولُ وَ اللَّهُ یَکْتُبُ ما یُبَیِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفى بِاللَّهِ وَکِیلًا «81»
(منافقان، به هنگام روز و در حضور تو) مىگویند: اطاعت! پس چون از نزد تو بیرون مىروند، گروهى از آنان در جلسات شبانه و بیتوتهها برخلاف گفتهى تو کار مىکنند، ولى خداوند، آنچه را در این جلسات مىگذرد، مىنویسد. پس از آنان اعراض و بر خداوند توکّل کن، وکار ساز بودن خداوند کافی است.
چقدر با این آیه احساس دلگرمی کردم از اینکه ی پشتیبان آگاه و قدرتمند دارم..دیگه چی میخوام؟؟؟
باز هم از شما ممنونم دوست عزیزم
چقدر این شکرگذاریتون پر از امید و ایمان بود
«شکرگذاری میکنم که هر چه بخواهم را داری و عطا میکنی..»
خدایا شکرت برای این مسیر و این آگاهی های ارزشمند
استاد عزیزم باز هم برای این سرزمین وحی سپاسگزارم
روز و روزگارتان عاااالی در پناه الله یکتا
سلام ، من گرگان هستم
– عه تو که پریشب میخواستی بری شیراز..
+ آره ولی تو راه ترمینال که بودم گفتم خدایا به هر طرف هل دادی میرم ، کاملاً آماده ی دریافت هدایت
– رسیدم ترمینال مشهد ، هیچ اتوبوسی نداشت ، بعد اون مسئولش یجوری َم نگاه کرد که(چرا ساعت 10وچل دقیقه ی شب از من شیراز میخای!)
+ آقا مام ریلععکس اومدیم نشستیم رو صندلیا ...
به خدا گفتم خدایا من آدمه برگشت نیستم ، اصن میل ندارم نمیتونم برگردم .
آخه خودش قطعیش کرده بود ، خود پروردگار عالم ، دیشبش یهو شدیداً دلم خواست برم ،،، زدم رو استخاره اتومات قرآن گوشیم ، و خووب زل زدم به آیات …
53 عنکبوت ..
54 ..
55 ..
و 56 : یا عبادی الذین آمنو ، ان ارضی واسعه ، فَاِیّای فاعبدون
حالا چارصد بار از این آیه رد شده بودما ..
یه بار نشده بود از خودم بپرسم ، چه ربطی داره وسعت زمین ، و توحید (ایای فاعبدون)
اما خیییلی مهمه و نجات آوره (کنار هم بودنشون)
وقتی در مکان فعلی ات نشد توحید داشته باشی ، وقت مهاجرت است . و حالا که زمین من واسعه است «پس» فقط مرا بپرستید . چون اگه زمین واسعه نبود یا من در استان های دیگر نبودم . شما میتونستین بگین توحید امکان ناپذیر بود . اما همیشه منو دارین . حالا راه بیفت .
رو صندلیای انتظار نشسته بودم
یکی از پشت شیشه ها داد زد گرگان گرگان
… گفتم بععله خودشه ، اینم هُل الهی . (هل مقدس) (holy hol)
فقط یلحظه موقع ثبت بلیط وایستادم گفتم خدایا یه ریز پیامه دیگه َم بده ، قشنگ کامل بهم یقین بده . یه هل دیگه که قطعی کنه رفتن رو ..
»»»عه بالای گوشیو :: 10:42 / 24 (بهمن)
(حالا الان که دارم کامنت میزارم هم 14و24ـهالله اکبر)
به به ،، آقا دریافت شد .
بلیطو گرفتیم رفتیم نشستیم
نور پردازی ها ، آدما ، رنگا ، همه رنگایی بودن که من ازشون مفاهیم لازم رو دریافت میکنم .
در و دیوار ، تایمهای توقف ، همه بر اساس مکانیزم بدن من ، حوصله ی من ، و عااالی بود همه چی.
زمان مناسب رسیدم ، و الان جایی هستم که امکان نداشت باشم . رفاهی ورای تصور . برکتی بیش از انتظار (هر صدهزارتومنم 3 ملیونه بجان خودم)
خب ، حالا گرگان قراره 27 بهمن بارون بیاد …
پس خداوند چه زمانی خونه رو برام قطعی میکنه ؟ آفرین ظهر بیست و ششم .
از همون اول پروژه فقط خوش گذرونی بود و اجازه داده به پروردگار که میزبانی کنه . میدونستم پروردگار کارا رو انجام میده (یجا نگران شدم ولی خدا نزاشت کاری که میخام از رو نگرانی انجام بدم رو عملی کنم… ما رمیت اذ رمیت یعنی خودِ ایمان و یقینت هم از من است)
با یه عدد مسخره یه جای خفن گرفتم ، نت ، دوستای خفن ، و محیط به شکلیه که میتونم با تمرکز روی محتوای محصول آموزشیم کار کنم .
حتی صبح امروز که اولین بارون بود ، خیلی لاکچری تو محله راه افتادم پیاده روی و دنبال کافه میگشتم.
وارد کوچه ای که یه آقائه گرمکن قرمز پوشیده بود نشدم.
کوچه ی بعدی وارد شدم یه آقائه گرمکن سبز پوشیده بود (دیگه خودتون متوجه شدین چطور حق دارم با 14000 تا کامنت ، زندگیمو ثانیه به ثانیه شرح بدم که چیجور خدا پیوسته داره به ما میگه چیکار کنیم)
آقا هیچی ،، رفتیم سمت راست وارد اون کوچه شدیمو ، بعد باز به جهت راست رفتم (-راه دور شد ، خب از همون آقا قرمزه میرفتی میخوردی به همینجا دیگه)
خیلی رها و در لذت یه کافه پیدا کردم . نشستم . 3 دقیقه بعدش یه دوستی داشت بهم آدرس یه محفل رو میداد..
آره دیر باید میرسیدی تا اون تو مافه باشه چون دیشبش تو دفترت نوشته بودی خدایا دلم واسه اون محفلا تنگ شده .
استاد تاریخ ایران رو تغییر دادید . مولای ما شما رو شایسته ی انتقال نور به مخلوقات دید . بالای بهشت همو ببینیم ایشالا . چقد زندگی خوش میگذره .
دوستان پریقین حرکت کنید ، داااائم رو باورا کار کنید . سعادت و راحتی ، طبیعی ترین وضعیته . برای همه .
منور باشید . استیریکس
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی
آیه 79 سوره نسا
مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ ۚ وَأَرْسَلْنَاکَ لِلنَّاسِ رَسُولًا ۚ وَکَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِیدًا
هر چه از خوبیها به تو مىرسد از جانب خداست؛ و آنچه از بدى به تو مىرسد از خود توست؛ و تو را به پیامبرى، براى مردم فرستادیم، و گواه بودن خدا بس است
ایه 17 سوره انفال
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ۚ وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
این شما نبودید که آنها را کشتید؛ بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودی که انداختی؛ بلکه خدا انداخت! و خدا میخواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبی کند؛ خداوند شنوا و داناست.
آیه 24 سوره قصص
فَسَقَىٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّىٰ إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ
پس براى آن دو، [گوسفندان را] آب داد، آنگاه به سوى سایه برگشت و گفت: «پروردگارا، من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم.»
خدا را شکر تو این چند ماه اخیر نوع باور و درک متفاوت از قرآن به واسطه آموزش های استاد باعث نجات من شد و الا نمیدونم چه سرنوشتی داشتم
و این سه آیه دارن اصل را میگن دارن توحید را میگن
دقیقا شب قبل از این که این فایل بیاد روی سایت این الهام و حس را دریافت کردم (مثل چندین فایل و نشانه روزانه که دقیقا همون چیزی بوده که اون موقع بهش نیاز داشتم )که خیلی روی خودم حساب کردم و این بار را دارم روی دوشم میکشم و اجازه نمیدم با غرور و منیتم خدا کارها را انجام بده
بارها گفته بودید اونجاهایی که میگید من تو این موضوع مشکل ندارم اتفاقا پاشنه آشیل شماست
و من همیشه تا حرف غرور میومد فکر نمیکردم انسان مغروری هستم
در حالی که نسبت به بندگان خدا سعیم بر تواضع بود ولی در برابر ربی که خالق من و خالق آسمان ها و زمین و خالق میلیارد ها کهکشان هست غرور داشتم
و حسابی هم پس کله ای ها را خوردم
این که اعتبار خیلی از کارها را به خودم میدادم
این که خودم را عقل کل و همه چیز دادن میدونستم و همیشه برای همه نسخه میپیچیدم و هنوز هم متاسفانه بعضا تکرار میشه
و این که فکر میکنم من باید اوضاع و دیگران را تغییر بدم
و عدم رعایت و درک قوانین خصوصا قانون تکامل و کمال گرایی داشتن به جای بهبود گرایی
در کل وقتی نخوام تسلیم قوانین خدا باشم یعنی تکبر داشتن در برابر خدا
که البته هنوز خیلی کار دارم تا تسلیم بودن
و انشاالله خدا کمک کنه از این آیه ما رمیت اذ رمیت هم نزدیک بودن خدا را درک کنیم و هم اعتبار همه کارها را به خدا بدیم
پس رمز کار و اصل داستان اینه که هر موفقیتی کسب میکنیم از جانب خداست
و تواضع در برابر خدا باعث دریافت هدایت ها و الهام ها میشه
و به اندازهای که در برابر خدا متواضع باشیم به همون اندازه در بین خلق اجر و قرب داریم
و به اندازه تواضع در برابر خداوند بارها از روی دوش ما برداشته میشه
اگه دوست دارم شرایط همیشه خوب پیش بره شرطش تواضع در برابر رب و تمام اعتبار را به رب دادن هست
و هر روز به خودم یادآور بشم و در برابر خدا به فقر و نداری و نادانی خودم اعتراف کنم
و صفات خدا را به یاد بیارم
اول و آخر
رحمن و رحیم
صمیع و بصیر
علیم و حکیم
قدیر و قادر
وهاب و رزاق
خدایا هرآنچه دارم تو به من دادی و از آن توست
اصلا ما وجود نداشتیم تو ما را از هیچ خلق کردی و این عقل و درک و هویت را تو به ما دادی
اگه مهارتی داریم و اگه تخصصی و آگاهی داریم خدا به ما داده
این آدم ها ، این ایده ها ، این مشتری ها ،این حسن خلق و.. را خدا به ما داده
و وقتی با ایمان و باور درست ازش بپرسیم و ازش بخوایم به ما پاسخ میده
و انشاالله باور کنیم که ما میتونیم وصل بشیم به خداوند به دور از احساس بی لیاقتی و احساس کم ارزشی
امیدوارم این را هر بار بهتر درک کنم که یک منبع نور داریم و در نبود نور تاریکی هست
خدا و ربی که کل خلقت جهان را بر پایه رحمانیت و عشق خلق کرده و اوندمنبع تمام خیر و خوبی هست و هر شری از جانب خود ما و ذهن ماست
خدایا خودت کمک کن متواضع تر و تسلیم تر و متوکل تر باشیم
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم
هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
سپاسگذارم استاد عزیز
امروز بعد نوشتن کامنت تو سایت..
از خداوند کمک خواستم تا بهم بگه..چیه حریان؟
چی میشه که تسلیم نیستم؟
و خداوند همیشه هدایت میکند.
هر روز از همون صبح که بیدار میشم، مقاومت ذهنم هم دست به کار میشه.
من میگم خب حالا بیدار شدم، باید اینکارو انجام بدم، بعدش اون کار و برنامه میریزم.
و اگه خداوند بگه ،فلان کار دیگه رو انجام بده، من با جدیت و مقاومت میگم نه، من این خواسته رو دارم و باید اینکارو امروز انجام بدم!!!!
و اصلا آگاه نیستم که بابا مگه من ذهنی چی میدونه که من ندای قلبم رو که هدایت خداوند رد میکنم و گمان میکنم ذهنم داره کمکم میکنه و به نفع من حرف میزنه؟؟!!!!
فهمیدم یه باوری خیلی عمیق تو وجودم هست که با اینکه کلی از فایلهای رایگان سایت رو بارها دیدم و دوره عزت نفس رو شرکت کردم، و روی باورام کار میکنم، اون باور اشتباه خیلی قدرتمنده..
اینکه خدا فقط تو آخرت بهشت برات داره و اگه بخوای با خدا باشی، باید قید پول و خواسته های مادیت رو بزنی!!!!!!
برای همین هر صدایی که بهم بگه مثلا این فایل آموزشی رو الان نبین ،فکر میکنم این صدا دشمن منه و میخواد من به خواسته هام نرسم تا تو زندگی اذیت شم و سختی بکشم!!
یا اگه هم برسم چیزیه همراه با سختی و دردسره..!
برای همین اصلا سعی نمیکنم تشخیص بدم که صدای خداست یا ذهن… هر صدایی بگه الان انجامش نده، من ایگنور میکنم و الان میفهمم چرا اینقدر سخت و اذیت کننده میشه برام.
چون با منیت زیاد میگم همین برنامه ایی که من ریختم درسته و انجامش میدم.¡¡¡
از بس تو بچگی تو مغز ما فرو کردن که باخدا باشی یعنی تو دنیا سختی میکشی، یعنی باید اموالت رو به بقیه ببخشی و خودت هیچی نداشته باشی و سختی بکشی.. هنوزم تو عمق باورام این هست..
از خداوند میخوام همینطور که با این فایل هدایتم کرد، برای حل شدن این باور هم کمکم کنه.
مورد دیگه اینکه من دیروز به هدایت خداوند جلسه آخر عزت نفس که هی پشت گوش مینداختم رو گوش دادم و چقدر با دیدن این فایل تکمیلتر شد… و به لطف خدا منم رفتم و پاشنه آشیل هام رو یادداشت کردم تا ازشون آگاه باشم وهر روز روشون کار کنم.یکی از مهم تریناش همین منیتو شرک هست.
یه اتفاق دیگه ایی که تجربه کردم دقیقا همین شرک و منیت بود. من به استاد عباسمنش بشدت شرک ورزیدم برای قانون سلامتی..
چون یه مدت معدم بشدت اذیت میکرد و کلی پرخوری میکردم و همش تحت فشار زیاد مغز در حال خوردن و خوردن بودم و بعدش میرفتم یه مقدارش رو از معدم بالا میاوردم ،البته چندین ساله که این آپشن به معدم اضافه شده!.
البته این قضیه تا حالا یه راز بود که کسی نمیدونست..نمیدونم چرا اینجا گفتم، حتما خیری توشه.
خلاصه بعد اینکه فشار رو معدم زیاد شد و کل روزم درگیر این بودم که چی بخورم چرا زیاد خوردم ،چرا هی گشنمه..؟؟و فشار روانی شدید که عزت نفسم رو تخریب میکرد.
شروع کردم معرفی های قانون سلامتی رو دیدم و احساسم حالا بدتر از قبل شد.
چون میدیدم هر جور حساب کتاب کنم نمیتونم فعلا دوره رو تهیه کنم. و چیزی که آزارام میداد این بود که من بشدت شرک میورزیدم، میگفتم یا قانون سلامتی یا اینکه بیمار میشم و حال بدم ادامه پیدا میکنه. چون اکثر علایم دیابت و کبد چرب رو داشتم.
و انقدر شرک میورزیدم که انگار خدا مرده و فقط این محصول میتونه نجاتم بده وگرنه نابود میشم!!!
بعد یه مدت کلا بیخیال شدم تا اینکه ماه بعد و ماه بعدترش هم دوباره مشکل معدم اومد سراغم و اون جریان شدیدتر هم شد…
بعد چند روز که درگیر حال بد بودم ،خداوند یه روز تو همین اوایل بهمن ماه، هدایتم کرد
فک کنم با یکی از فایل های سایت زمینش چیده شد و به الهامات رو شنیدم ..که فاطمه
داری چیکار میکنی؟
خداوند هزاران راه داره.. حالا کی گفته که حتما باید قانون سلامتی رو بخری وگرنه میمیری..!
تو از خدا بخواه از درون کمکت میکنه ..کی گفته حتما باید یه انسان دیگه بهت کمک کنه؟
و منم فهمیدم که انقدر شرک دارم که تمام راه الهامات رو بستم و میگم خدایا فقط این دوره رو میخوام فقط همین راهی که ذهنم میگه ,تنها راهه… !!!
ولی خداوند هزاران راه داره..نه..خداوند بی نهایت راه سراغ داره.. از خودش بخواه چرا به عباسمنش اعتماد داری ولی به خدا نداری؟
خدایی که خود عباسمنش میگه من نمیگم خداوند میگه ¡
و ازش کمک خواستم و گام به گام داره هدایتم میکنه.. البته اگه در هر لحظه دروازه رو باز بزارم.. ??? نه اینکه خودم درو ببندم و بگم چرا نمیای داخل؟؟
و حالا خیلی بهتر شده..البته اگه هرروز ازش پیروی کنم..اگه هر روز بگم خدایا به راه من نه ،به راه تو، به شیوه ی من نه، به شیوه ی تو ،به زمان من نه، به وقت تو…
خدایا کمکم کن تا هر روز و هر لحظه از تو هدایت بخوام و تسلیم باشم و بی چون چرا عمل کنم به الهامات..الهی شکر که سال قبل 5 بهمن 1401 منو وارد سایت کردی و هنوزم اینجام️