اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
موقعی که می خواستم گواهینامه بگیرم دوست داشتم برای امتحان رانندگی افسری که میاد امتحان بگیره خانم باشه اما مربی که به رانندگی آموزش میداد گفته بود افسر خانم سالی یکبار میاد اونم تازه اومده بود موند سال دیگه بیاد ومن اینوباور نکردم گفتم اگر من به خدا ایمان داشته باشم میاد، روز امتحان که رسید من دوبار رد شدم افسرهم آقابود خدای بهم گفت یه جلسه آموزشی مربی آقاانتخاب کن تا ترست بریزه گفتم باشه روزی که بامربی مرد برای آموزش رفتم فرداش امتحان رانندگی داشتم، خدا گفت داری میری امتحان مدارکی که لازم داری وبردار وهمسرت هم پیشت باشه تاراحت ترکارهای اداریش وبعدقبولیت انجام بدی گفتم چشم، چون هربارمیرفتم سرامتحان استرس داشتم اینبارهم بااسترس رفتم ولی توی قلبم همش می گفتم خداوندقلب ها رابه سمت من نرم میکنه و رفتیم آموزشگاه وارد آموزشگاه که شدم دیدم دوتا افسر برای امتحان اومده که یکیش خانم هست واتفاقا من برای آموزش باافسرخانم انتخاب شدم اون لحضه چشمام پر از اشگ شوق شدواونقدر ازخدا تشکر کردم و واقعا حضورخدا را به شدت توی اون لحظه در کنارم هسش کردم وهمون روز توی امتحان قبول شدم واین لطف ومهربونی خدا همیشه شامل حالم بوده
وابسته خدا بودن چقدر قشنگه
مورددوم
توی بیماری پندمیک که بیشترافراد درگیرش بودن ومن دیدم کسانی که میترسن درگیرش میشن همسرم هم چون میترسید درگیرش شد ومن ازش پرستاری میکردم بدون ماسک والکل وهمه میگفتن تو دیونه ای تو هم درگیر میشی من هم میگفتم گر نگهدار من آنست که من میدانم شیشه را در بقل سنگ نگه میدارد وبه این جمله ایمان قلبی داشتم بخاطر همین رها بودم. حتی پدر ومادر وبرادرم هم درگیرش شدن ومن رفتم وازشون پرستاری کردم وباز هم به همین جمله اعتقاد داشتم مامانم وتوی بیمارستان بستری کردیم ومن پیشش بودم وبه این جمله ایمان داشتم بعدش همه تعجب میکردن و میگفتن جدی نمیگی واقعادرگیر نشدی ومیگفتم نه چون خدانگهدار من بودوواقعا خدا نگهدار من بود وبا تمام وجودم حسش
میکردم.
اما
توی موردی که ضعیف عمل کردم ودرگیرش هستم بدلیل ذهن فقیر مسئله مالی هست شاید زبانن گفتم که خدا روزی میرسونه ولی باور قلبیم چیز دیگه بوده واینوخودم خوب حسش کردم تلاش زیاد کردم نتیجه کم دیدم بدلیل اینکه روی خدا حساب نکردم و به خودم مغرور شدم وفکر کردم خودم تلاش کردم زحمت کشیدم واین منم منم باعث شده توی مسائل مالی رشد نکنم.
ودر آخر می خوام اینو بگم که استاد تمام فایلهاتون
بی نظیره و باعث میشه به خود شناسی وخدا شناسی برسیم.
توی همه کارهامون اعتبار وبدیم به خدا واجازه بدیم راه ها را نشونمون بده.
سلامودرود به استادعزیزم سپاسگزارم از لطف خداوشمااستادتوحیدی که بااین فایل بهم کمک کردید تا بیشتر روی قدرت خدای قدرتمندم حساب بازکنم
یک اتفاقی همین امروز افتاد که دوست داشتم دراین سایت الهی ومقدس برای خودم به یادگار بگذارمش
امروزصبح ساعت هشت ونیم بود مادرم بهم زنگ زد گفت که هرچی زنگ میزنم به همسرت جواب نمیده دلم شورافتاده یعنی براچی جوابمو یک ساعته نمیده
(همسرم صبح زودا باماشینش ازیک دامداری شیرمیاره وباید یک مسیری طولانی ازیک جاده ی خاکی رو عبورکنه)
وقتی که مادرم باهیجان و ترس این حرفو زد،من باآرامش بهش گفتم مامان جاده بارونیه احتمالا داره آهسته میاد که تو گلولای گیر نکنه،نگران نباش به وقتش جوابتو میده
یلحظه ازخودم تعجب کردم که چقدر آرامش داشتم و خودمو از حالت عادیم خارج نکردم،و با هیجانات مامانم همراهی کنم و بگم یعنی چه دلیلی داره،یک ساعت ازجاده ی پر از گلولای خارج نشده هنوز و جواب هم نمیده
اگه منِ قبل بودم،حتما یک اتفاق بدی هم تصورمیکردم و ذهنم تاناکجاآباد منو میبرد
مامانم یک ساعت فکرای وحشتناک میکرد،ولی من بابیخیالی گفتم خداخودش همه چیو به خیرمن تموم میکنه
دودقیقه بعدش دوباره مامانم بهم زنگ زد گفت که به عموت زنگ زدم گفت نگران نباشید تویه چاله گیرکرده،اومدم کمکش کنم ازچاله بیرون بیاد
یلحظه باخودم فکرکردم،گفتم اگه میخواستم به مامانم دل نگرانی بیشتر بدم،هیچوقت هم خدا هدایتش نمیکرد که بفکرش بندازه برای عموم زنگ بزنه و عموم جوابش رو بده،من چون باآرامش بهش گفتم نگران نباش چیزی نشده،و اون هم آروم شد، خدا هدایتش کردکه به عموم زنگ بزنه واون رو ازنگرانی بیرون بیاره،،این یه مورد هدایت
دوم اینکه،،به محض قطع کردن گوشی بامامانم فقط به خدا گفتم خدایا تو زورو بازو بشه به اون آدمایی که به کمک همسرم اومدن،من نگران نیستم،چون قدرت ونیروی تو بالاتر از هرماشینو تراکتوریه که اومده ماشینمون رو از چاله بیرون بکشه،خودت باقدرتت همه چیو درست کن،یعنی احساس میکنم این اتفاق افتاد که مامانم بهم زنگ بزنه و من ازخدا این درخواستو بکنم،و خدا بهم ثابت کنه که ببین یک ساعت اینا گیرکردن وکاری ازشون ساخته نیست،حالا ببین قدرت من توی یک چشم بهم زدن چیکارمیکنه…
ودوباره باارامش سرمو روی بالش گذاشتم،پنج دقیقه چرتم رفت،که دیدم همسرم بهم زنگ زد و گفت یک ساعته بامشین توچاله گیرکرده بودم همین الان تازه باتراکتور بیرونم کشیدن
بخدا یلحظه که بهم گفت،اشک ازچشمام سرازیر شد،و گفتم اون تراکتورنبود که تورو بیرون اوورد،قدرت ونیروی خدای من بود که به کمک تو اومد
یک ساعت توی چاله نتونن ماشین رو دربیارن،بعدازینکه من ازخداخواستم که معجزه ی قدرتشو نشون بده،ونشون داد،اصلا باورنکردنی بود
چون یک باران رحمت الهی داره میباره،اونقدر ماشالله به شدت میباره که توچاله گیرکردن،فقط خوده خدامیتونه امداد رس واقعی باشه
خلاصه که اینجا فهمیدم چقدر تغییرکردم و مثل مامانم رفتارنکردم،و باکمال بیخیالی همه چیو به خدا سپردم و درعرض پنج دقیقه همه چیو حل کرد،نمیدونم شایدم همون لحظه همه چیو حل کرد
میدونی استاد تو خیلی جاها خودم میفهمم اونقدر خدارو باوردارم وراحت توکل میکنم و نتیجش رو هم میبینم،ولی تو بعضی از موارد زندگیم،فکرمیکنم خدا میگه پازل معما دست خودته درست بچینشون،من فقط نظاره گرم،دیگه این اعتبارو انگار ذهنم نمیخواد بده به خدا که حتی تو چیدن پازل معما هم باید اون هدایتم کنه،تا بتونم درست کنارهم بچینمشون،اینجاست که آدم راحت گول میخوره و اجازه نمیده خدا اون پازل های زندگیشو خودش کنارهم بچینه و هدایتش کنه که الان موقع چیدن کدوم پازله
توخیلی جاهاخوب ایمانوتوکلمو نشون دادم و خدا معجزشو عالی نشون داده،توخیلی جاها هم باخودم گفتم خوب نمیشه که خدارو به زحمت بندازم بذارخودم یکارکنم،میدونی احساس بی لیاقتی میکنم قشنگ میفهمم از بی لیاقتیمه که این فکرومیکنم و احساس میکنم خدا مثه یه آدمه که اگه زیادی ازش کمک بگیرم میگه بابابسه دیگه خسته شدم یبار خودت تنهایی یکارو بکن
خدااارو اینجور مواقع درست باورنکردم که این فکرارو میکنم…
استاد یک بارون فلوریدایی و بسیار زیبابرای اولین بار بااین شدت داره میباره،هیچوقت سابقه نداشت که اینقدر شدت بارش زیادباشه،خداروصدهزاران مرتبه شکر که خداوند باران رحمتش رو برسرمون نازل کرد
اون موقعا که بارون فلوریدارو میدیدم،هیچوقت ذهنم قبول نمیکرد که یروزی بارون به این شدتو حدت تو شهرمون بباره،ولی الان خدا بهم ثابت کرد،که وقتی بخوام رحمتم رو به بندم نازل کنم،کاری ندارم کدوم قسمت از جهانم زندگی میکنه،باران رحمت و نعمتم برسرهمه ی بندگانم درسرارسر جهان جاریست،کافیه که بندم لیاقت دریافت اونو داشته باشه
سپاسگزارم ازخدای عزیزم که امروز صبح باعث شد من این کامنت پرازمعجزه رو برای خودم به یادگار بکذارم،تا یروزی اگه ذهنم میخواستم چموشی کنه،یادش بندازم خدا چطور قدرتشو در عمل بهم ثابت کرد
عاشقتونم و سپاسگزارم بابت این آگاهیهای ناب وتوحیدی،استاد بی صبرانه منتظر فایلهای بعدی توحیدی هستیم،این دست ازفایلهاتون رو تامیتونید ادامه بدید،چون واقعا تشنه ی درک و فهم وشنیدن این آگاهی هام،و مثل یک آدمی هستم که عطشان از یک کویر بی آبوعلف اومدم و تشنه ی این آگاهی های توحیدی هستم
واقعا این فایل بی نظیر بود. یادمه دفعه اولی که در مورد آیه ی زیبای ما رمیت اذ رمیت از زبون استاد شنیدم، خیلی کیف کردم و به دلم نشست و یه در جدیدی به روی من باز کرد. حالا اینکه چقدر عمل کردم میگم در ادامه.
اول شروع میکنم با مثال قبول شدنم در یکی از دبیرستان های خاص شهر و همچنین در زمان راهنمایی قبول شدن در مدرسه نمونه دولتی که خیلی راحت با کمترین میزان درس خوندن قبول شدم و دلیلش این بود که نمیخواستم قبول بشم تا به بقیه نشون بدم یا خودمو ثابت کنم بلکه چون دوست داشتم برم اون مدرسه ها که میگفتن خوبه رو تجربه کنم، دوست داشتم قبول بشم. انگیزه درستی داشتم و به همین دلیل هدایت های خدا رو بهش گوش میدادم و مثل آب خوردن با کلی تفریح و شادی و لذت به خواستم رسیدم. یعنی تا جایی که یادمه مثلا برای قبولی مدرسه راهنمایی نمونه، خیلی بیخیال و علی بی غم بودم و اصلا یادم نمیاد درستو حسابی درس خونده باشم. فقط یه سری کلاسهای تقویتی برای آزمون مدرسمون برامون گذاشت که همونا رو میرفتم که اونم لذت میبردم بیشتر به خاطر بودن با دوستام و بعدش خیلی راحت اتفاق افتاد. دبیرستان هم همینطور. با اینکه آدم درسخونی نبودم ولی راحت قبول شدم.
مورد بعدی مثال زمین فوتباله که چقدر جاها خداوند گفته فلان کارو بکن و من بی هیچ فکری رفتم انجامش دادم و نتیجه خارق العاده و خوب بوده و چقدر راحت دریبل میزدم و چه پتانسیل های جدیدی از وجودم نمایان شده. علتش هم این بوده که نمیخواستم تو بازی کسی رو راضی کنم و به همین دلیل هرکاری دلم میگفته انجام میدادم حتی به فرض مثال اگر اون کار اصلا پاس ندادن و فقط دریبل زدن بوده و چون قدرتی نداده بودم به کسی و تاییدش برام مهم نبوده که فکر کنم میتونه باعث موفقیت من بشه یا جلوی منو بگیره، خیلی راحت از الهاماتم پیروی کردم و حتی در شنیدنشون موفقتر بودم و نتیجه هم همیشه عالی بود. برعکسش هم بوده. به خاطر باور کمبود، به خاطر باور عدم خود ارزشمندی، به خاطر عجله برای موفق شدن، به خاطر حرص و طمع، به خاطر راضی نگه داشتن بقیه و در مجموع شرک و دادن قدرت به بیرون و آدمها و اینکه فکر میکردم تاثیری در موفق شدن یا نشدن من دارن، خیلی جاها این باورها بهم اجازه ندادن که از الهاماتم پیروی کنم. رنج انجام دادن الهامات بیشتر از رنج راضی نگه داشتن دیگران و اون همه کارهای سخت فیزیکی و کم ثمر و بی ثمر بوده. اینقدر که به بقیه قدرت داده بودم که میترسیدم اگر مثلا فلان دریبل رو بزنم و خراب بشه، ممکنه مربی بزارتم کنار یا هم تیمی ها دیگه بهم اعتماد نکنن و باعث شده بود تو زمین راحت نباشم و کار خودمو نکنم و همش بخوام دنبال راضی کردن بقیه باشم. با نتایج متوجه شدم که با اینکه سعی در راضی نگه داشتن بقیه داشتم، نتیجه ای هم نداده و هیچی به هیچی و یه عالمه کار با سختی کشیدن بیشتر، انجام دادم که به نظر خوب بوده و اوایل نتیجه بخش بوده ولی آخر کار نتیجه ای نداشته. پس چه بهتر که به دل خودم عمل کنم، هرچی خدا میگه بگم چشم، خدا که خوبی مطلقه، خدا که تنها قدرت جهانه و اونه که روزی منو میده نه مربی و دیگران، پس حتی اگر خراب بشه و توپ لو بدم یا نتونم از پس چالشی بربیام، ایرادی نداره، عوضش درس با ارزشی ازش گرفتم که مثلا خدا هم میخواسته من با ورود به اون چالش و انجام اون کار درس رو بگیرم که چند پله منو میبره بالا. خیلی وقتا هم اینطوری بوده برای من که با توکل به خدا رفتم، به طرز جالبی یه دریبل هایی زدم و یه قفلایی از مهارتهام باز شده که جز با عمل به اون الهام درونی و پا گذاشتن به دل اون چالش نمیشده. یعنی من هردو طرف رو چشیدم. هم طعم راحتی و لذت و آسایش روی شونه های خداوند نشستن رو، هم طعم سختی کشیدن و بدو بدو و مسیر سربالایی با سنگهای تیز.
قبل اینکه اون باورهای محدودکننده بخواد چربش کنه به باورهای قدرتمندکننده، کمتر روی هوش خودم حساب باز میکردم و بیشتر هدایتی عمل میکردم البته ناخودآگاه بود و همه کارها راحت پیش میرفت، چقدر راحت و لذتبخش. چقدر همه چیز، همه فعالیت هایی که توی زمین بازی میکردم، اثربخش بود و به موقع. انگار از قبل میدونستم باید اون لحظه اون دریبل رو بزنم یا اون پاس رو بدم ولی از قبل که نمیدونستم؟ پس چی بوده این وسط؟ همش کار الله رب العالمین بوده که به من میگفته و من دربست میپذیرفتم و عمل میکردم. یعنی بهتر بگم اینه که از بس به هدایت های خدا عمل کرده بودم، از قبل میدونستم الان من اون حرکت رو بزنم و برم برای چالش دریبل اون فرد یا افراد دیگه، دیگه بقیش خودش انجام میشه به راحتی و چجوریش رو میدونستم میشه. یه اطمینانی درونم بود که بهم میگه. آگاهی های این فایل منو یاد اون اطمینان قلبی که در گذشته داشتم انداخت.
این منم منم هم تو زندگیم زیاد داشتم. اصلا مشکل من همین بوده که اعتبار مهارتها، موفقیتها و هر نعمتی رو بیشتر به خودم یا عوامل بیرونی دادم تا به خدا. به همین دلیل توی روابط پیشرفت زیادی نداشتم چون خودمو تنها می دیدم و میگفتم چطور میخواد اون اتفاق بیافته. توی بحث های کاری نگاه کردم به بقیه که دارن چطور اون مهارت رو اجرا میکنن تا منم اجرا کنم، خیلی ترس و دلهره داشتم از اینکه چطور میخوام تو موقعیت های مختلف دریبل بزنم و چون بالا پایین داشت این احساسم که بگم خدایا همه چی خودتی، به همین دلیل بیشتر اوضاع سخت میشد و بعد باز من به خدا برمیگشتم و باز اوضاع راحتتر و باز فراموش میکردم و منم منم و باز سخت میشد و این یه سیکل معیوبی بود که توش قرار گرفته بودم.
توی بحث مالی هم مثلا پریروز داشتم به ایده ای که داشتم فکر میکردم که آموزش یه سری مباحث به صورت آنلاین یا آفلاین بود. بعد شنیدن این فایل بود. بعد تو دلم احساس نارضایتی میکردم از این ایده. خداوند هدایتم کرد. بهم گفت تو مگه عاشق آموزش دادنی؟ گفتم نه. گفتم عاشق فوتبال بازی کردنم. گفت خب بفرما، تو همین زمانی که میخوای مثلا توی آنلاین بزاری و بالاخره باید فعالیت کنی و ویدیو بزاری و تدوین کنی و دنبال راههایی باشی که بقیه اون مطلب رو بفهمن که ممکنه این مسیر مثلا دو سال طول بکشه، بیا این دو سال رو روی کار کردن روی باورهات، مهارتهای فوتبالیت، ساختن بدنت، یاد گرفتن و درک بیشتر مباحث فنی فوتبال و … بزار و مطمئن باش بعد این دو سال نه همون قدر بلکه هزاران بار بیشتر از آموزش فوتبال بهت روزی میدم. من هدایت میکنم و تو باید از من بخوای؟ خب تمرکزتو بزار روی اینکار. تو منو داری، قدم به قدم میبرمت جلو. منم گفتم چشم، من بدون تو خدای من هیچم و ناتوان و ضعیفم. من هیچی نمیدونم. هر مهارتی که تا به حال داشتم و بروز دادم، خودت بودی که کمک کردی بروز پیدا کنه. بقیه مسیر هم هستی و تو هر چالش و مسئله ای خودت با منی و گذر میکنم ازشون.
زندگی خیلی از افراد سوپر موفق رو نگاه میکنی، یه جایی اینو گفتن که به عنوان مثال منِ مسی یا هر فوتبالیست دیگه ای، نشستم بازی خودمو از تلویزیون دیدم و خودم کف کردم از حرکتی که زدم و با خودم گفتم این واقعا من بودم. این خودش نشون میده که چقدر این افراد توحید در قلبشون زندس و دلیل اینهمه بزرگی و رشدشونه. همین دیروز یه قسمتی از صحبت های جواد خیابانی رو می شنیدم که میگفت یه جایی یه فرصتی فراهم شد که من با مارادونا مصاحبه کنم. خلاصه بهش گفتم، بعد اون گفت چرا میخوای باهام مصاحبه کنی؟ خیابانی گفته چون من عاشقتم. مارادونا هم گفته خب خیلی ها منو دوست دارن، همه باید بیان مصاحبه کنن. بعد خیابانی گفته خب الان میلیون ها نفر تو ایران دلشون میخواد این مصاحبه رو بشنون و این برای اوناست. مارادونا ولی حرف خیلی جالبی زده، گفته اصلا کل مردم دنیا باشن، میخوام که نشنون. یعنی خیلی برام جالب بود شخصیتی که میشه مارادونا و یه اسطوره که اینهمه آدم در سرتاسر دنیا دوسش دارن، به همین دلیله که دنبال راضی کردن آدما نیست و دلیل اینقدر موفقیتش هم همینه که به دلیل توحیدی بودنش بیشتر از هدایت ها استفاده کرده.
این جملات که استاد گفتن که من هرچه دارم از خدا دارم، خدایا من به هر خیری از جانب تو برسه محتاجم، خدایا تو میدونی و من هیچی نمیدونم، خودت هدایتم کن. این جملات رو هرکسی با هر فرهنگی از هر کشوری که بسیار تونسته آدم موفقی بشه، برای خودش تو دلش حداقل مشابه اش رو داشته و باور داشته که هدایت ها رو دریافت و اجرا کرده.
متشکرم استاد بابت این فایل زیبا که دوباره منو یاد اصل انداخت و باعث شد هماهنگ تر بشم
نمیدونم چی بگم.. امروز صبح زود بیدار شدم ولی چون روتین قبلی رو نداشتم، دیشب قبل خواب خداوند بهم گفت که صبح بیدار شو و این فایل توحید رو ببین. که خودش کمکم کرد و امروز دیدم..
انقدر این آگاهی ناب و خالص بود که از وسطاش دیگه به تصویر نگاه نکردم،چون خداوند داشت این آگاهی رو بهم میرسوند… و ذهنم ساکت شد و اشک های بی اختیار پشت سرهم جاری شد ..
من خیلی زیاد به این آگاهی نیاز داشتم و خداوند همیشه هدایتمون میکنه..خداوند هیچوقت دیر نمیکند..
همینطور به فایل باورهای محدودکننده و قدرتمند کننده واقعا نیاز داشتم، چون حدود 3 ماهی هست که تقریبا با همه قطع رابطه کردم تا برای اولین بار عمیق رو باورام کار کنم، ولی انگار هنوز درست نمیشد.. که خداوند این آگاهی هارو برام فرستاد تا از گمراهی بیرونم بیاره.
این چند روز به لطف و هدایت خداوند 2 تا از هدفام داره تیک میخوره..یکیش خب همین امسال هدفش رو تعیین کرده بودم و یکی دیگه حدود 10 ساله که باید اتفاق میافتد ولی نمیشد ..
و به لطف خدا الان داره رقم میخوره..
واسه همین خیلی ذهنم شلوغ بود.. و منم درگیر نجواها شدم و آره.. پنهان چه کنم که فاش میدانی تو ..
منیت داشتم…که من رو باورام کار کردم و خودم بالاخره به هدفم دارم میرسم..خودم تونستم..من من من..
ولی خدا چقدر خیر مطلقه چقدر بخشندست که بازم هدایت میکنه..از درون، رسول درونی …ولی اگه مثل من تو ذهن بریم و دریافت نکنیم، میره سراغ رسول بیرونی و از طریق دستان زیادی که داره بازم هدایت میکنه..¡¡¡
هفته ی آینده برای هدفم ،باید برم به یه شهر بزرگ که تا حالا نرفتم..
و کلی تو ذهنم شلوغ شد که چطور برم ،با قطار برم یا اتوبوس، وای چرا ظرفیت همش تکمیله .. قطار ساعت 2 نصفه شب میرسه ،اونموقع کجا برم؟ هتل هاش خیلی گرونه..اقامتگاهش تنهایی میترسم…
و کلی نجوا که کل اون روزم رو خراب کرد و تو استرس و نگرانی و خشم بودم. بعد گفتم چرا من نمیتونم راهیو پیدا کنم؟؟چرا نمیتونم ذهنم رو آروم کنم… ؟؟ اره چون تو قدرتی نداری، همه ی این نعمات و خواسته هارو خداوند برات رقم زده ،تو نبودی…
گفتم خدایا کمکم کن چیکار کنم..چرا نمیتونم صدای تو رو از ذهنم تشخیص بدم؟ کمک کن تا صدای تو رو پیدا کنم و ازش پیروی کنم.
بعد که خودمو آروم کردم خدا هدایتم کرد، بهم گفت دوباره برو تو گوگل و برای بلیط سرچ کن..
و من سرچ کردم و دیدم که بله.. بلیط داره که تقریبا دم صبح میرسه به مقصد و میتونم کارمو انجام بدم..دوباره هدایتم کرد که برای برگشت میتونی از فلانی بلیط بگیری و به همین سادگی میری و برمیگردی.
مگه من باورم میشد که انقدر آسون ممکنه؟؟
اره خدا قدرتشو داره ولی ذهن و منیت من همه چیو خراب میکنه..
یادمه چند ماه پیش یه صبح بعد آگاهی های عمیق تو حالت تسلیم بیدار شدم ،تا حدود 3 روز تو لحظه حال بودم و به خداوند وصل بودم..
همه ی کارامو خداوند میگفت و من میگفتم چشم..واقعا میگفتم چشم و درجا انجام میدادم.. انقدر حالم خوب بود، انقدر زندگی روان بود، انقدر همه چی راحت و آسان رقم میخورد که اصلا در قالب کلمات نمیگنجه..
و دقیقا از شرک و منیت که تو روز سوم درگیرش شدم، اون حال و هوا کم کم رفت و محو شد..
من تو این چند ماه بشدت منیت داشتم و از اون ور بوم افتاده بودم…واسه همین در طول روز خیلی اذیت میشدم چون میخواستم خودم انجام بدم…ولی منی وجود ندارد..من وارد این مسیر نشدم خداوند بود..
ولی بازم هدایتم کرد و حدود یک هفته ی قبل از طریق یه دست دیگرش همین موضوع هر خیری به شما میرسه از طرف خداونده رو به من یادآوری کرد..چون قبلا درکش کرده بودم ولی کامل فراموشش کردم.. !!!!!که انسان بسیار فراموش کار است.¡¡¡
و دوباره آگاهی جدید که باید وقت بزاری تا با خدا کلامی حرف بزنی تا قدرتشو به خودت یادآوری کنی، اونوقت خودتو کمی کنار میکشی و ازش هدایت میخوای
از اون شب که شروع کردم با خداوند خالق و فرمانروای جهان صحبت کردم، همه ی شرایط بهتر شد… بیشتر به یادش بودم، ازش تشکر کردم… و رسیدن به هدف بزرگم رو برام کلید زد..
رابطه ام با پسرم و همسرم رو بهتر کرد..
هر وقت که خودمو کنار کشیدم و گفتم تو برام رقم بزند تو بگو چیکار کنم؟ لذتبخش ترین و آسانترین حالت ممکن خواستم رو رقم زد و هر وقت خودم خواستم پیش برم که من میدونم من بلدم، همه چیز بسیار سخت و اذیت کننده شد..
هر لحظه باید با خدا در ارتباط باشیم ،باید تسلیم باشیم و از شرک و منیت دوری کنیم.
خداوند قدرتمند مهربانم ما رو به راه راست هدایت کن..راه کسانی که به آنها نعمت دادی ،نه آنهایی که مورد غضب تو قرار گرفتند و نه گمراهان.
البته خداوند غضب نمیفرسته. چون فقط خیر مطلقه. ما هستیم که دروازه ی ورود الهامات خداوند رو میبندیم و به خودمون ظلم میکنیم. از هدایت خدا استفاده نمیکنیم و گمراه میشیم.
و کاسه ی گدایی از آدما به دست میگیرم تا اونا کمکمون کنن!! مشرک میشیم و انقدر از مدار خداوند فاصله میگیرم که دیگه نعمت و سعادت در اونجا نمیتونه بیاد و فقط اتفاقات ناخواسته رو تجربه میکنیم و اذیت میشیم.
خدایا شکرت بابت این قوانین، بابت خیر مطلق که هستی، بابت اینکه تو هدایتمون کردی تا الان اینجا باشیم و این آگاهی هارو از تو دریافت کنیم .خدایا شکرت. پروردگارا به هر خیری که از سمت تو به من برسه واقعا نیازمندم.
سلام به استاد عزیزم مریم خانم مهربون و همه اعضای خانواده بی نظیرم
استاد نمیدونم چجوری ازت تشکر کنم برای این فایل بقول خودتون توی تک تک دقایق فایل اگاهی هست که اونم بخاطر هدایت خداوند که این فایل داره ثبت و ضبط میشه
چقد احساس سر زندگی و قدرت بهم دست داد وقتی از هدایت الله صحبت کردین
چقد احساس خوبی پیدا میکنم وقتی از خدای مهربون و از قوانینش صحبت میکنین
بجوون خودم قسم انگار میرم روی ابرا حس فوق العاده بهم دست میده چون احساس قدرت و ازادی
وقتی میبینم خدا با منه دوست منه و همه چیز دست اونه دیگه غم و غصه برای چی مخصوصا اون تیکه از فایل میگین استاد روی شونه خدا نشستین و خدا براتون همه کارارو انجام میده و اسون میکنه
کافیه بخدا اعتماد کنیم و کارارو بسپریم بهش
خدا شاهده اوایل امسال برای برادرم یک فکر زد به سرمون ینی خدا راهنماییم کرد که بزنیم توی یک کار تجاری مثلا از تهران بریم جنس بیاریم بفروشیم
بخدا قسم فاصله بین اینکه این فکر بهم الهام بشه تا عملیش کنیم و بریم مسافرت به سوی تهران فقط دو روز بود برادرم تعجب کرده بود چجوری همه چیز برای سفر مهیا تا ما راه بیوفتیم
معمولا همه سفرامون از تصمیم گیری تا عملی کردن سفر حداقل دو هفته زمان میبرد ولی ایندفعه به این سرعت به لطف هدایت الله همه جفت و جور شد
من سری از محل کارم مرخصی گرفتم و راه افتادیم سمت تهرون برای خرید جنس و طرز معجزه اسایی خداوند انسان هایی سرراهمون قرار داد تا سفر سختمون نشه بعد سه روز کالای مورد نظرمونو خریدیم با رضابت کامل برگشتیم و کلیم بهمون
خوش گذشت این یک نمونه واضح و کامل از هدایت و راهنمایی الله یکتا بود برای من که وقتی با خدای خودمون ما رفیق باشیم و از ته دل از خدای خودمون کمک بخواییم و ازش طلب هدایت کنیم و همچنین با باورهای درست همراه باشه اون موقعس که معجزه اتفاقا میوفته همه چیز روی ریل میوفته و همه ادم های اطرافمون به طرز شگفت انگیزی دستی میشن از دستان خداوند تا ما به خواستمون برسیم و من این دستای یاری رسان خداوند رو هم امسال به وفور توی زندگیم که کمک کردن و الانم در کنار من هستن و من برای داشتن اینها از خدای خودم از رب العالمینم ممنونم و سپاشگزارش هستم و هروز و هروز باید روی خودم کار کنم و حواسم باشه تا از مسیر خارج نشم و با خودم تکرار کنم که اینها این نعمتها و این ادم های مهربون اطرافم همه از طرف خداوند هستن و کاراهایی رو که انجام دادم هم من انجام ندادم بلکه خداونده که داره انجام میده و هدایتم میکنه
استاد عزیزم برای داشتنت و بودن توی این فضا و مدار خوشبحتی هروز خداروشاکرم و ازت تشکر میکنم که دستی شدی از دستان خداوند برای هدایت من و دوستانم که با عشق و علاقه پیگیر سایت و فایلای بی نظیرتون هستیم
و خوشحالم از اینکه به ندای قلبم پاسخ میدهم و آگاهی دارم که در برابر او
که سمیع است و بصیر و عالم و قادر
جز به نعماتش و وحدانیتش زبان به سخن نگشایم.
دیروز بخوبی از عهده مدیریت ذهنم برآمدم اگر جمعی بود که شکایت میکردند و جزییاتی را بزرگ جلوه میدادند همراهی و تایید میکردم بعد که تنها میشدم بخودم میگفتم خوب جکار میکردم ؟ دیروز براحتی ترک کردم جمع رو بدون عذاب وجدان و در ذهنم نعمات خداوند را میشمردم و سپاسگزاری میکردم.
و در مورد فردی که هربار میگفتم من دیگر دخالتی نمیکنم و اجازه میدهم زندگیش را خود با انتخاب هایش ببرد ولی هربار دلسوزی و رحم و شفقت مادرانه مانع میشد ولی باز در چند روز گذشته بخوبی از عهده مدیریت احساسم و بعد اعمالم برآمدم و جلوی کارهای بیهوده تکراری گذشته که نه تنها اوضاع رو بهتر نکرده بود بلکه حاصلی به بارآورده که نماد اندیشه های مخرب من بود.
از اینکه قدم در راه تغییر گذاشته ام و بلطف الله و کلامی که به من اموخته
ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین
به حقیقت گناهان را می بینم و اسرافی که در کارها کرده ام با هر سخن و عملی به من نشان داده میشود
این رفتار و این عمل حاصل اسراف در کارهایت بوده بواسطه گناه و ظلمی که در حق خود کرده ای
بارها برگشتی ولی هر بار عهد را شکستی
و خود از این عدم ثبات به تنگ امده ای
و این بار هر لحطه درخواست کردم
مرا ثابت قدم بدار
و بر گروه کافران که مرا هر دم به کمبودها و شرک یادآور میشوند پیروز فرما
دیشب با مرور روزی که گذشت آثار اجابت دعایم را دیدم
در ارامش و اطمینان سخن گفتم و عمل کردم
و سپاسگزار خداوند هستم
که بلطفش هدایت شدم بر این قدرت و دانایی
و تحت کنترلم هستند سخنان و اعمالم
و بلطف هدایتش و تربیت ذهنم هر لحظه در این مسیر بهتر و بهتر میشوم خدایا شکرت
یک ماه اخیر مدت زمان بیشتری رو در این دانشگاه بزرگ میخوانم و می نویسم و سعی میکنم در روز بخاطر بیاورم قدرت و نعمات از کیست و من رزق و روزی ام را مدیون بخشندگی کدام قدرت هستم.
در پناه الله یکتا سلامت شاد ثروتمند و سعادتمند و موفق و پیروز باشیم
صدای باران این نعمت بینظیر پروردگاه همراهم بود در لحظات نگارش.
سلام استاد عزیزم مریم جان و دوستان خوبم انشاالله هر کجا هستید حال دلتون خوب باشه انشاالله
خدا رو شاکرم که توفیق گوش دادن به این آگاهی ها رو به من عطا فرمود انشاالله با عمل بهش سپاسگزار خواهم بود انشاالله خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
توحید عملی قسمت 10
خداوند خیره مطلقه هر خیری به ما میرسه به واسطه رحمت و هدایت پروردگاره و هر شری به ما میرسه از عملکرد خودمونه به اندازه ای که در برابر خداوند متواضع هستیم به اندازه ای که تسلیم هستیم به همون اندازه خدا کارها رو برامون انجام میده ایده ها رو میاره الهامات رو میشنویم و به همون اندازه خوشبختی، سلامتی و ثروت رو تجربه میکنیم هر چقدر در مقابل خداوند متواضع تر باشیم کارها رو در مقیاس بزرگتر برامون انجام میدهد
سعی کنیم تسلیم باشیم و در مسیر درست حرکت کنیم ایمان داشته باشیم هر نعمتی رو خدا به موقع در زمان درست مکان درست موقعی که ما آماده باشیم به ما عطا میکنه و اگه به خواسته ای نرسیدیم از بی ایمانی ماست چون رحمت خداوند همواره هست و همیشگیه و جریان داره ،این ما هستیم که با باورهایی که داریم انتخاب میکنیم در مسیر درست و رو به منبع حرکت کنیم(با داشتن باورهای توحیدی) یا بهش پشت کنیم و ازش دور بشیم(با داشتن باورهای محدود کننده و شرک آمیز)…
همه تواناییها، مهارتها، داشته های ما از کوچک و بزرگ از آن خداست چون خود ما از آن خداییم نمیتونیم خودمون رو جدای خدا بدونیم که بعد بگیم من این کار رو کردم یا این مال منه یا این کار منه
اعتبار تمام پیشرفتهای ما از آن خداست چون خدا همه کار ها رو میکنه همه موضوعات رو با هم به شکلی عالی راحت و ساده چفت میکنه که نتیجه درست بشه و هیچ نیروی دیگری در جهان این قدرت رو نداره
وظیفه ما حرکت در مسیر درسته بقیه کارها توسط خدا خود به خود انجام میشه. کی؟ وقتی که ما تسلیم بشیم وقتی در مسیر درست حرکت کنیم و هدایت رو عمل کنیم وقتی نخوایم با اطلاعات قبلیِ ذهنمون که محدوده که شرک آلوده حرکت کنیم
اگه باور درست داشته باشیم خداوند رو تنها منبع قدرت بدونیم و قانونش رو درک کنیم به همون اندازه یاد میگیریم تسلیم بودن رو و تواضع رو در برابرش به همون اندازه آگاهی ها رو میشنویم و عمل میکنیم
همین تواضع داشتن در برابر خداوند هم رحمت بزرگی از طرف خداونده برا بندگان خاصش انشاالله بتونیم هر بار خاشعتر بشیم تسلیمتر بشیم انشاالله
1- کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؟؟
وقتی با شما آشنا شدم خیلی دوست داشتم دوره ها رو خودم بخرم و توانش رو نداشتم و از خود خدا خواستم که برام تهیه اش کن من نمیتونم و درها باز شد و خدا خیلی راحت برام خریدش
چند سال پیش که گواهی نامه ام رو میخواستم بگیرم روز امتحان بچه ها از سختگیری سرهنگ حرف میزدن ولی من میگفتم مگه دست سرهنگه دست خداست با خودم میگفتم اتفاقا قلب من میگه سرهنگ خیلی آدم خوبیه ،میدیدم بعضیا التماس دعا داشتن از بقیه یا زنگ میزدن به مامانشون و من با خودم میگفتم خدایا دل من میگه تو همه چی هستی فقط باید از تو بخوام من نمی دونم چطوری ولی میدونم میتونی برام انجامش بدی کمکم کن آرامم کن میخوام راحت بشه برام و قبول بشم و شرایط به گونه ای عالی پیش رفت که من خیلی راحت قبول شدم که اگه همه جهان هم جمع میشدن نمیتونستن آنقدر قشنگ همه چی رو کنار هم بچینند برخورد سرهنگ خیلی عالی بود حتی قبل حرکت تلفنش زنگ خورد 5 دقیقه باهاش صحبت کرد همه چی به گونه ای پیش رفت که من آرام بشم و در یه جو دوستانه امتحان بدهم و راحت قبول بشم هر بار اون روز یادم میاد صدای بلندی میشنوم که میگه تو کاری نکردی خدا انجامش داد
دخترم بسیار عالی هست همیشه هر کجا بوده همه مدرسه معلمان باشگاه بچه ها دوستش دارن و تحسینش میکنن هم مهارتی هم شخصیتی که چقدر فهیم و عالیه قبل اینکه با خودم بگم دختـر مــنه من درست تربیتش کردم خدا محکم میگه نه از منه از خداست این هدیه منه از منه فکر نکن تو کاری کردی خدا همه کارها رو انجام داد و من ساکت میشم و قلبم میگه درسته من کاری نکردم خدایا اگه به ظاهر هم من کاری کردم چون تو الهام کردی به من چون تو کمک کردی چه رفتاری داشته باشم و تویی که هر لحظه همراهشی و داری هدایتش میکنی نه من …
2- کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؟
قبل آشنایی با قانون خیلی راحت خداوند به ما یه خانه عالی با شرایط عالی داد در بهترین نقطه شهر بعد من همش فکر کردم من چه کار کردم(باور احساس عدم لیاقت) یا پیش خودم فکر کردم چقدر خوبم که این اتفاق افتاد (غرور)و به سال نکشید نه تنها اون خونه بلکه سه برابر ارزش اون خونه رو هم از دست دادیم… اما باز هم خداوند لطفش رو شامل حال ما کرد و یه خونه ای با شرایط خوبی در بهترین خیابان شهر برامون فراهم کرد خدایا شکرت
3- در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
قبل آشنایی با شما میرفتم کلاس طراحی و طرحها رو دقیق مثل خودش در می آوردم طراحی چهره مدل مینشت طراحیش میکردیم و من چهره اش رو قشنگ شبیه خودش در میاوردم و تحسین میشدم خوب قبلش من کلاسی نرفته بودم و فکر کردم چقدر مـــن عالیم و قشنگ میتونم بکشم نتیجه این شد که مسئله مالی پیش اومد که نتونم ادامه بدم و به استادم گفتم نمیتونم دیگه بیام البته نگفتم چرا ولی خودش اومد گفت لازم نیست الان هزینه اش رو پرداخت کنی بیا من بهت آموزش میدم و هر موقع تونستی پرداختش کن این هم لطف خدا بود ولی من اون موقع فکر کردم نمیتونم به کسی بدهکار باشم و هم خجالت میکشیدم هزینه ندم و برم سر کلاس و نرفتم.
استاد حالا که فکر میکنم میبینم واقعاً آدم در موقعیت سخته که بیشتر حواسش به خداست و از خدا راهنمایی میخواد و این هم دقیقا به خاطر غروره که فراموش میکنه دلیل پیشرفتش رو البته من اون موقع متوجه نبودم دلیل اتفاقات رو و زیاد به نقش خداوند در موفقیت ها و مهارتهام حواسم نبود اما وقتی قانون رو درک کردم ، تمام اتفاقات زندگیم رو چرایشو متوجه شدم و میشم
الان که یکم قوانین رو درک کردم هدایت رو بیشتر از قبل متوجه میشم در تصمیماتم در انجام کارهام و فکر میکنم هر چی هدایت رو و بیشتر درک میکنم بیشتر متوجه میشم همه چی رو خدا داره انجام میده بیشتر تسلیم میشم هر چند نمیتونم کتمان کنم که بعضی مواقع هم فراموش میکنم
موقع بیرون رفتن از خونه شده گفته وسیله ای رو بردارم و بعد متوجه شدم چقدر نیاز بوده یا خودش به من میگه که چکار کنم غذا خوشمزه تر بشه و بدون اینکه بچشم غذا رو بپزم به من میگه برو مهمونی یا نرو شده حتی دعوت شدم و گفتم میام ولی موقع رفتن به من گفته نرو و گوش دادم حتی بهم میگه چرا میگم نرو و همش امید میده و درس میده بهم و منو رشد میده ،یا میگه زنگ بزن یا نزن بارها به من زنگ زدن نشنیدم بعد متوجه شدم که باید برنمیداشتم حتی یه موقع های به خدا میگم باید این زنگ رو بزنم و قبل اینکه بخوام زنگ بزنم طرف خودش زنگ میزنه یا مثلاً میام داخل سایت با نشان هدایت خیلی قشنگ هدایت میشم به همون موضوعی که لازم دارم بعد شده بعضی مواقع در همون صفحه هدایت به یه فایل دیگه هدایت شدم که قشنگ لازم داشتم اون رو هم بشنوم
البته جاهایی هم بوده که هدایت رو گوش نکردم و گفتم خودم میدونم به خاطر نجواها و باورهای محدود کننده و بعد متوجه اشتباهم شدم
حالا میدونم اگه نعمتی نمیاد در زندگیم خودم جلوشو گرفتم باید تسلیم باشم باید صدای قلبم رو گوش کنم باید فقط همراه بشم با این جریان اون خودش منو میبره مگه من چیو میدونم مگه من میتونم که با ذهن خودم میخوام جلو برم ولی خداوند هم مسیر رو میدونه هم توانایی داره هم عالمه هم آگاهه از مسیرم ،پس آگاهانه باید خودم رو بهش بسپارم
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرامتر از آهو بی باک تر از شیرم
هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پیِ زنجیر
استاد عزیزم بسیار بسیار سپاسگزارم از توضیحات و آگاهی های این جلسه انشاالله با عمل به آگاهی هاش سپاسگزار خواهم بود انشاالله خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
استاد عزیزم مریم جان و دوستان خوبم دوستتون دارم انشاالله در پناه رب العالمین شاد سلامت موفق ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید انشاالله.
سلام بر استاد فرهیخته وبرگزیده ام ،بانوشایسته نمونه وهمه اعضای این خانواده طالب آگاهی وبیداری
اونچه من از این فایل بسیار ارزشمند برداشت کردم متواضع بودن درمقابل خدای قادرومهربون ویا نقطه مقابل آن مغرور بودن ،خودبزرگ بینی ومتیت داشتن هست
که استاد عزیزمان خیلی بر واقف بودن هرروز وهرروزمان به این مسئله تاکید فراووووان داشتند که مواظب این رفتار بسیار نکوهیده درخودمان باشیم که بسرعت مارا از رحمت ودریافت نعمات الهی دور میکند.
حالا من طبق برداشتهای خودم هرکدوم از اینهارا اونطور که متوجه شدم توصیح میدم که ردپایی باشه برای خودم که متوجه باشم که از کجا دارم به خودم ضربه میزنم وآگاهانه کنترلش کنم
افرادی که دچار منیت وخودبزرگ بینی میشن بشدت به داشته وتوانایی های خودشون مینازن. بسیار خودشیفته میشن ودیگه خداراهم بنده نیستند فکر میکنن با دیگرون خیلی فرق دارن نگاه از بالا به پایین دارن بسیار کنترل گر وزورگو میشن وهمه چی باید اونطوری باشه که اونها میگن البته که ممکن هست یکسری توانایی ها یا خصوصیات خوب ظاهری یا استعدای خاص در بعضی موارد هم داشته باشن ولی عوض اینکه سپاسگزار خدای مهربان باشن بواسطه این موهبت الهی بسبار به دیگران فخر میفروشند وخودشونو تافته جدابافته میدونن.
بسیار پرتوقع وقدرمدان هستند واگه از صبح تاشب بهشون محبت وخدمت کنی اونووظیفه تو میدونن وخیللللللی زود همه را فراموش میکنن ولی اگه کوچکترین محبتی درحق توبکنن بسیییبییار اونوبلدوبزرگ میکنند وهزارررربار منتشو روسرت میزارن وبه روت میارنش
افرادی که دچار متیت ،خوبزرگ بینی وخودشیفتگی میشن
همیششششسه فقط متفی ها وعیب وایراد دیگرونو میبینن وبسیار نگاه از بالا به پایین دارن همیشه دیگرونو مسیول مشکلات خودشون میدونن وعمراا مسئولیت رفتارای مخرب خودشون قبول نمیکنن وبقول اونها دیگرون باید رفتارشونو درست کنند تا مشکلی که مثلا الان باهاش دست به گریبان هستند حل بشه وایتها از تطر خودشون همه چی دادن وهمه کاربلد هستند ولی بقیه همیشه از نطر اینها مسئول ومقصر هستند قانون را فقط برای دیگرون میدونن ولی همون قانونی که خودشون وصع میکنن عمرا بهش پایلند نیستند
افرادی که دچار منیت
وخودبزرگ بینی میشن خودشیفته میشن یعنی از صبح تاشب بهشون میدون بدن فقط از خودشون تعریف میکنن که من الم بلم وبشدت دنبال جلب توجه وتایید طلبی هستندولی دریغ از یک بار تعریف وتمجید از دیگرون.
بخاطر همین ماندن کنار این افراد بشدت باعث از دست دادن عزت نفس واعتماد بنفس اطرافیانشان خواهدشد
از نطر اینها دنیا یک میدون مسابقه هست که ایتها همیشه باید نفر اول باشن وتوجه وتعریف فقط باید روی اینها باشه وبقولی بانک نوازشی ایتها سوراخ سوراخه یعنی تو هرچقرر توجه کتی،محبت کنی ،خدمت کنی ایتهارا راصی نمیکنه واونهارا نمیبینن از بسکه درگیر خودشفتگی خودشون هستند.
بخاطر همین متیت ،خودبزرگ بینی وخودشیفتگی ایتها اصلاح نمیتونن با دیگرون صمیمی بشن وکسی اینها را واقعا وقلبا دوست نداره
ویک نوع تنهایی وانزوارا اینها بشدت تجربه میکنن
درمقابل این گروه افرادی هستند که توحیدی هستند ،دربرابر خدای خودشون خاضع وخاشع هستند
بسیار آرمش دارن ،حال دلشون دراکثر اوقات خوبه
از اونچه که دارن بسیار راصی وخوشنود هستند تمرکزشون برروی داشته هاشون هست وهمیشه شاد وشاکر هستند .مثبت اندیشن بشدت خودوستی بالایی دارن ودرکنار او دیگرونو هم عالی دوست دارند وسعی میکنن نکاث مثبت دیگرونو بلد کنند وبه اونها احساس مهم بودن وارزشمند بودن بدن.
همیشه پیرو قلبشان هستند نه ذهنشان برای کوچکترین کارها وتصمیات زندگی از الهامات الهی کمک میگرن شاخک هایشان را هرروز تیز وتیز وتیزتر میکنن تا نشانه های خداوند را بهتر وبهتر درک کنند
بسیار تسلیم الهامات قلبشان هستند
خداوند هم بواسطه همین تواضعشان بسیار محبوبشان میکند ولحطه به لحطه حمایتگر ،حفاظ گر وهدایت گر انها بسوی خوشبختی وسعادت در4حوزه اصلی زندگی هست وزندگیشان سراسر شادی،آرامش وحال دل خوب پایدار هست.
پس ماباید هرروز وهرروز آگاهانه مواطب این ذهن چموش وسرکش خودمون باشیم بدونیم تمام موفقیت های زندگی از کوچکترین تا بزرگترینش همه وهمه بواسطه لطف ورحمت بی پایان الهی بوده واجازه ندیم ذهن شیطان صفتمان افسار زندگی مارا دردست بگیره ومارا دچار متیت وخودخواهی بکنه که هم از رحمت الهی بیتصیب میشیم وآرامش وشادی وخوشبختی را درزندگیمون از دست میدیم وهم درمیان مردم ارزش واعتباری نداریم ومحبوبیتمونو از دست میدیم .
پس تنها وتنها وتنها راه رستگاری وخوشبختی توحید درعمل وتسلیم200درصد درمقابل الهامات الهی وخاصع وخاشع بودن دربرابر مقام کبریایی وربوبیت الهی است.
سعادت دنیا وآخرت همه ما درمیزان توحیدی بودن وخاضع وخاشع بودن درمقابل علم وقدرت بی پایانش هست.
به امید توحیدی شدن همه ما درعمل وانهم بصورت پایدار وهمیشگی که نتیجه اش آرامش وشادی پایدار برای همه ماخواهدبود.
استاد جان از روزی که این فایل رو گذاشتید من هروز چندبار بهش گوش دادم و فقط لذت بردم و آرامش گرفتم. از همون روز اول اینقدر اتفاقات خوب جدید برام افتاده که اصلا باورم نمیشه. هر اتفاق خوبی که پیش میاد، بازم گوش میدم که یادم نره اینا از طرف خداست ها کار خودت نیست به خودت مغرور نشی!
استاد اون تمثیلی که از خدا گفتید توی ذهنتون دارید خیییییلی خیلی برای من قدرت و عظمت خدا رو بهتر جا انداخت. خیلی به دلم نشست و هر دفعه با خودم مرورش میکنم که یادت نره خدا از همه چی بزرگتره از همه چی، خدا همه کار رو میتونه انجام بده همه کاری.
اتفاقاتی برام افتاده که شاید روزی آرزوم بود. خواستم بگم که اتفاقات کوچیکی هستن ولی خیلی خوبن، اما نمیشه بگم کوچیک! اینا قبلا برای من رخ نمی داد. دقیقا مفهوم آسان شدن برای آسانی هارو بهم میرسونه. اتفاقا باید همین هارو بزرگ ببینم و همش بگم دیدی شد زهره دیدی شد! اینطوری تکاملمو دارم طی می کنم. خدایا شکرت. دلم میخواد این فایل توحید عملی 10 هر ثانیه توی گوشم تکرار بشه. مدام جلوی چشمم باشه. تا هیچوقت فراموش نکنم. تا توی ذهنم حک بشه. این صحبت ها فوق العاده است. باید هزار بار دیگه بهش گوش بدم. استاد واقعا ازتون سپاسگزارم و خیلی خوشحالم خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم. خداوندا خودت کمکم کن موحد باشم کمکم کن هروز درکم از توحید بالاتر بره. خدایا شکرت
بنام خدای مهربان خالق آسمانها وزمین
سلاام ب همگی عزیزانم
کامنت دوم من
از وقتی این فایلو گوش دادم و کامنت های دوستان و هدایت میشم میخونم
خییلی حس متفاوت تری دارم
واقعا با خوندن کامنت های دوستان بهتر درک کردم فایلو و پراز حس خوب شدم
ایمانم قوی ترشد
و درکی ک دارم از این آگاهیا تا اینجا رو میخوام بنوبسم تا ردپایی باشه برام
من متوجه شدم هرچی رو خدا بیشتر حساب کنم و تو ذهنم بهش قدرت بدم
و ب خودم هرروز یاد آوری کنم ک زکیه تو هیچ قدرتی از خودت نداری
همه چی تو از خداست
جر جز بدنت
ذهنت
ایده هات
افکارت
توانایی هات
حتی راه رفتن و حرف زدن
حتی قدرت بدنی ک داری
ضربان منظم قلبت
خونه جاری تو رگهات
بینایی چشمات
شنوایی گوش ت
حتی حس چشاییت
اکسیژنی ک داری تنفس میکنی
خانواده ات
و بینهایت چیز دیگه همه از خداست خدا بهت داده
و چن روزه دارم ب یاد خودم میارم ک من هیچ قدرت وتوانی ندارم
هرچی دارم از خداست
پریروز داشتم راه میرفتم ک یک لحظه مفصل گوی و کاسه جایی ک استخوان ران ب لگن وصل میشه یک لحظه گرفت
و من نتونستم قدم بعدی مو بردارم و وایسادم
گفتم خدایا ازت خیییلی سپاسگزارم بخاطر سلامتیم بخاطر اینکه میتونم راه برم ب راحتی
گفتم زکی ببین اگه این مفصلت دچار مشکل بود تو اصن میتونستی راه بری
اصلا قدرت و توان راه رفتن و داشتی
خداای من
من حتی راه رفتن ساده رو هم بدون کمک وهدایت تو نمیتونم از پسش بربیام
اینقد ضعیف هستم بدون تو هیچم هیچ
و بعد از چن ثانیه تونستم راه برم و گفتم الهی صدهزار بارشکرت ک بدنم سالمه و میتونم راه برم
و باز دیروز صبح ک بیدارشدم هوا تاریک بود اومد گوشیو دستم گرفتم ک کامنت های این فایلو بخونم
دیدم چشمام داره تار میبینه
چنبار باز وبسته کردم و باز نگاه کردم
باز تار بود
گفتم خدایا شکرت بابت نعمت بینایی
خدایا ازت ممنونم بابت این چشمایی ک میتونم باهاشون ببینم و کامنت بخونم
آگاهی دریافت کنم
و بعد چند ثانیه دیدم بهتر شد و تونستم ببینم صفحه گوشی رو
و خداوند چقد ساده بهم گفت ک حتی قدرت بینایی و حتی راه رفتن تو دست منه
چیزی ک ما خییلی برامون طبیعی وعادی هست و فک میکنیم ک خودمون داریم انجام میدیم
دیروز آگاهانه هی ب خودم میگفتم خدایا من از خودم هیچ قدرتی ندارم توانی ندارم خودت کارامو انجام بده
و بخدا دبدم ب چ راحتی کارومو انجام داد فقط با سپردن کارم بهش و خودمو کنار کشیدن از سرراهش
و تسلیم شدن
الهی صدهزار بارشکرت
در پاسخ ب سوال استاد:
کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛؟ خیلی جاها
همین حضورم تو سایت
و داشتن استاد فوق العاده ای چون عباسمنش و دوستان توحیدی ک یک روز آرزوم بود
کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
موقعی ک دانشگاه م دهران قبول شدم
چون خونه داشتیم اندیمشک
میخواستم انتقالی بگیرم اندیمشک
اون موقع قانونو نمیدونستم
رفتم پیش رئیس دانشگاه اندیمشک وازش پرسیدم بهم انتقالی میدی
گفت ترم اولو برو دهلران بعد بیا بهت انتقالی میدم
من حرفشو باور کردم و چیزی ک هیچ کس باورش نمیشد حتی مهمان ب زور میدادن اونم فقط 3ترم
من همون ترم اول ک رفتم دهلران با پدر هدایت شدیم ب خونه یکی از همسایه های قدیمی مون ک اونجا زندگی میکرد
و معلم روستامونم بود قبلا و رابطه ی خوبی با پدر داشت
خودش گفت اگه کاری تو آموزش دانشگاه داشتی بهم بگو رئیسش دوستمه
منم گفتم ک رئیس دانشگاه اندیمشک بهم اینجور گفته ک بهت میدیم انتقالی فقط ترم اولو برو اونجا
دوست پدر خندید گفت امکان نداره نمیدن ولی مهمان شاید بدن
من گفتم ن خودش گفته
خلاصه این آقا و دوستشون دست خدا شدن و تا ترم آخر دانشگاه برای من مهمان دائم گرفتن و اون قانون ک میگفت فقط میتونی 3ترم مهمان بگیری خدا برای من لغوش کرد
ک بعدا فهمیدم اون کسی ک من رفته بودم پیشش منشی رئیس دانشگاه اندیمشک بوده و بعد ک با قانون آشنا شدم واقعا فهمیدم همه چی باوره
وباز کار دانشجویی ک ب بچه های خود دانشگاه اندیمشک ب زور میدادن
ب راحتی بدون هیچ زحمتی برای من جورشد
و یادمه همزمان ک من دانشجو بودم داداشم سرباز بود و خواهرم هم دانشجو
و حتی داداش بزرگم دوباره کنکور داد و پرستاری قبول شد ک اونم دانشجو بود
و شرایط مالی ما سخت
من گفتم خودم کار میکنم و شهریه مو میدم و بخدا ب راحتی کار برام خودش جورشد
اونموقع شهریه دانشگاه پیام نور 250تومن بود
سال91
ی بار پرستار ی بچه 6ماهه شدم و 100تومن برای 10روز بهم داد
و دوبار دیگه مامور سرشماری بهداشت شدم
و یک سال ونیم هم مسئول کتابخانه دانشگاه بودم ک ماهی 100بهم میداد
و آخر ترم یکجا بهم پرداخت میشد
و خداروشکر اصلا وام دانشجویی هم نگرفتم هرچی هم کم میاوردم پدر خودش میزاشت روش
و خداوند تو تک تک این موارد خودش کارها رو برام انجام میداد و من نمیدونستم
تو بچگی بارها ازم مراقبت کرد و نجاتم و نزاشت اتفاقی برام بیفته وصدمه ببینم همیشه حامیم بود
ولی من بارها ب بقیه تو ذهنم قدرت دادم و چوبشو خوردم
و خیلی جاها احساس گناه منو از پا در میاورد
ولی وقتی ازش خواستم ک منو مثل اسمم پاک و پاکیزه کنه بعد ازابن دنیا ببرتم
ب زیبایی تمام آغوششو برام باز کرد
هدایتم کرد ب این مسیر
ک هرروز میگم خدایا شکرت ک تواین مسیرم
خدایاشکرت بخاطر دوستانی ک دارم
خدایاشکرت بخاطر وجود استادم
ک دستی از دستان توست
چقد من ب این فایل نیاز داشتم
خیییلی تا بفهمم اصن قضیه چیه
چطور باید فکر کنم اصلا
قدرتو دست کی بدم
ب قول یکی از دوستان اصن بودنم کجای کارم خدا کجای کاره
کی داره کارهارو انجام میده
کی داره همه چی و مدیریت مبکنه
توان وقدرت بدنی من از کجاست
کی داره بدن منو مدیریت میکنه
ذهنم و
عقلمو
قلبم و
خدایااا عاشقتممممم
ازت خیییلی ممنونم بخاطر همدار شدنم با این آگاهی ها
کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
تو همین دانشگاه وشهریه و..
هرزمان هرچیزی لازم داشتم برام جور میکرد
در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
تو ترم آخر دانشگاه رفتم با یکی از مسئول های کتابخانه گفتم کارم زیاده
دستمزدم و بیشتر کن
فک میکردم طبیعیه ک بهم بدن باز خودم دارم پول میسازم
و ایشون قبول نکردم و ترم آخر دیگه کار دانشجویی نداشتم ولی پدر خودش کامل پول شهریه مو داد
تو شروع کارم تو خیاطی ک هدایت شدم بهش و آموزش اولیه رو آجیم بهم داد و تونستم ی سری چیزای ابتدایی بدوزم
و خییلی ب خودم افتخار میکردم و ک خواهرم ی جایی گفت من دیگه یادت نمیدم باز خدا هدایتم کرد ب ی دوره
بهتر و یکی از آجیام اولین مشتریم
شد و بابت کارم بهم پول میداد
و باز مغرور شدم و همونو هم از دست دادم
ولی گفتم اشکال نداره باید تخصصم وبیشتر کنم ک باز ی دوره حرفه ای تر هدایت شدم و باعث رشدم شد
خیلی جاها شده مغرور شدم ب خودم ب توانایی م
همین خیاطی ومتدی ک الان دارم همه رو خدا هدابتم کرد براش
برای هر مدلی بهم ایده میده
راهکار میده
جواب سوالامو ب راحتی میده
وبعد کارم ک تموم میشه میگم این شاهکار مال منه من خلقش کردم
در صورتی ک قبلش کلی از خدا هدایت میخوام هااا
چقد فراموشکارم
خدایا من تسلیم توام
من ب هرخیری از سمت تو فقیرم و محتاج
خدایا تو غنی من فقیر
من هبچی ازخودم ندارم
هیچچچچچ حتی توان وقدرت بدنم از توعه
گردنم از مو باریکتره
هرچی دارم ازآن توست توبهم دادی
خودت هدایتم کن یادت رو در قلبم زنده نگهدار
و ایمانم وقوی ترکن ب حضورت ب قدرتت ب عظمتت ب رحمتت ب فضلت
ب عشقت
تنها تورا پرستش میکنم وتنها ازتو یاری میخوام منو ب راه راست هدایت کن
عاشقتممممم
به نام خدای مهربان
سلام
مورداول
موقعی که می خواستم گواهینامه بگیرم دوست داشتم برای امتحان رانندگی افسری که میاد امتحان بگیره خانم باشه اما مربی که به رانندگی آموزش میداد گفته بود افسر خانم سالی یکبار میاد اونم تازه اومده بود موند سال دیگه بیاد ومن اینوباور نکردم گفتم اگر من به خدا ایمان داشته باشم میاد، روز امتحان که رسید من دوبار رد شدم افسرهم آقابود خدای بهم گفت یه جلسه آموزشی مربی آقاانتخاب کن تا ترست بریزه گفتم باشه روزی که بامربی مرد برای آموزش رفتم فرداش امتحان رانندگی داشتم، خدا گفت داری میری امتحان مدارکی که لازم داری وبردار وهمسرت هم پیشت باشه تاراحت ترکارهای اداریش وبعدقبولیت انجام بدی گفتم چشم، چون هربارمیرفتم سرامتحان استرس داشتم اینبارهم بااسترس رفتم ولی توی قلبم همش می گفتم خداوندقلب ها رابه سمت من نرم میکنه و رفتیم آموزشگاه وارد آموزشگاه که شدم دیدم دوتا افسر برای امتحان اومده که یکیش خانم هست واتفاقا من برای آموزش باافسرخانم انتخاب شدم اون لحضه چشمام پر از اشگ شوق شدواونقدر ازخدا تشکر کردم و واقعا حضورخدا را به شدت توی اون لحظه در کنارم هسش کردم وهمون روز توی امتحان قبول شدم واین لطف ومهربونی خدا همیشه شامل حالم بوده
وابسته خدا بودن چقدر قشنگه
مورددوم
توی بیماری پندمیک که بیشترافراد درگیرش بودن ومن دیدم کسانی که میترسن درگیرش میشن همسرم هم چون میترسید درگیرش شد ومن ازش پرستاری میکردم بدون ماسک والکل وهمه میگفتن تو دیونه ای تو هم درگیر میشی من هم میگفتم گر نگهدار من آنست که من میدانم شیشه را در بقل سنگ نگه میدارد وبه این جمله ایمان قلبی داشتم بخاطر همین رها بودم. حتی پدر ومادر وبرادرم هم درگیرش شدن ومن رفتم وازشون پرستاری کردم وباز هم به همین جمله اعتقاد داشتم مامانم وتوی بیمارستان بستری کردیم ومن پیشش بودم وبه این جمله ایمان داشتم بعدش همه تعجب میکردن و میگفتن جدی نمیگی واقعادرگیر نشدی ومیگفتم نه چون خدانگهدار من بودوواقعا خدا نگهدار من بود وبا تمام وجودم حسش
میکردم.
اما
توی موردی که ضعیف عمل کردم ودرگیرش هستم بدلیل ذهن فقیر مسئله مالی هست شاید زبانن گفتم که خدا روزی میرسونه ولی باور قلبیم چیز دیگه بوده واینوخودم خوب حسش کردم تلاش زیاد کردم نتیجه کم دیدم بدلیل اینکه روی خدا حساب نکردم و به خودم مغرور شدم وفکر کردم خودم تلاش کردم زحمت کشیدم واین منم منم باعث شده توی مسائل مالی رشد نکنم.
ودر آخر می خوام اینو بگم که استاد تمام فایلهاتون
بی نظیره و باعث میشه به خود شناسی وخدا شناسی برسیم.
توی همه کارهامون اعتبار وبدیم به خدا واجازه بدیم راه ها را نشونمون بده.
باخداباش و پادشاهی کن، بی خدا باش وهرچه خواهی کن
به نام خداوند قدرتمندبرتمامی امور
سلامودرود به استادعزیزم سپاسگزارم از لطف خداوشمااستادتوحیدی که بااین فایل بهم کمک کردید تا بیشتر روی قدرت خدای قدرتمندم حساب بازکنم
یک اتفاقی همین امروز افتاد که دوست داشتم دراین سایت الهی ومقدس برای خودم به یادگار بگذارمش
امروزصبح ساعت هشت ونیم بود مادرم بهم زنگ زد گفت که هرچی زنگ میزنم به همسرت جواب نمیده دلم شورافتاده یعنی براچی جوابمو یک ساعته نمیده
(همسرم صبح زودا باماشینش ازیک دامداری شیرمیاره وباید یک مسیری طولانی ازیک جاده ی خاکی رو عبورکنه)
وقتی که مادرم باهیجان و ترس این حرفو زد،من باآرامش بهش گفتم مامان جاده بارونیه احتمالا داره آهسته میاد که تو گلولای گیر نکنه،نگران نباش به وقتش جوابتو میده
یلحظه ازخودم تعجب کردم که چقدر آرامش داشتم و خودمو از حالت عادیم خارج نکردم،و با هیجانات مامانم همراهی کنم و بگم یعنی چه دلیلی داره،یک ساعت ازجاده ی پر از گلولای خارج نشده هنوز و جواب هم نمیده
اگه منِ قبل بودم،حتما یک اتفاق بدی هم تصورمیکردم و ذهنم تاناکجاآباد منو میبرد
مامانم یک ساعت فکرای وحشتناک میکرد،ولی من بابیخیالی گفتم خداخودش همه چیو به خیرمن تموم میکنه
دودقیقه بعدش دوباره مامانم بهم زنگ زد گفت که به عموت زنگ زدم گفت نگران نباشید تویه چاله گیرکرده،اومدم کمکش کنم ازچاله بیرون بیاد
یلحظه باخودم فکرکردم،گفتم اگه میخواستم به مامانم دل نگرانی بیشتر بدم،هیچوقت هم خدا هدایتش نمیکرد که بفکرش بندازه برای عموم زنگ بزنه و عموم جوابش رو بده،من چون باآرامش بهش گفتم نگران نباش چیزی نشده،و اون هم آروم شد، خدا هدایتش کردکه به عموم زنگ بزنه واون رو ازنگرانی بیرون بیاره،،این یه مورد هدایت
دوم اینکه،،به محض قطع کردن گوشی بامامانم فقط به خدا گفتم خدایا تو زورو بازو بشه به اون آدمایی که به کمک همسرم اومدن،من نگران نیستم،چون قدرت ونیروی تو بالاتر از هرماشینو تراکتوریه که اومده ماشینمون رو از چاله بیرون بکشه،خودت باقدرتت همه چیو درست کن،یعنی احساس میکنم این اتفاق افتاد که مامانم بهم زنگ بزنه و من ازخدا این درخواستو بکنم،و خدا بهم ثابت کنه که ببین یک ساعت اینا گیرکردن وکاری ازشون ساخته نیست،حالا ببین قدرت من توی یک چشم بهم زدن چیکارمیکنه…
ودوباره باارامش سرمو روی بالش گذاشتم،پنج دقیقه چرتم رفت،که دیدم همسرم بهم زنگ زد و گفت یک ساعته بامشین توچاله گیرکرده بودم همین الان تازه باتراکتور بیرونم کشیدن
بخدا یلحظه که بهم گفت،اشک ازچشمام سرازیر شد،و گفتم اون تراکتورنبود که تورو بیرون اوورد،قدرت ونیروی خدای من بود که به کمک تو اومد
یک ساعت توی چاله نتونن ماشین رو دربیارن،بعدازینکه من ازخداخواستم که معجزه ی قدرتشو نشون بده،ونشون داد،اصلا باورنکردنی بود
چون یک باران رحمت الهی داره میباره،اونقدر ماشالله به شدت میباره که توچاله گیرکردن،فقط خوده خدامیتونه امداد رس واقعی باشه
خلاصه که اینجا فهمیدم چقدر تغییرکردم و مثل مامانم رفتارنکردم،و باکمال بیخیالی همه چیو به خدا سپردم و درعرض پنج دقیقه همه چیو حل کرد،نمیدونم شایدم همون لحظه همه چیو حل کرد
میدونی استاد تو خیلی جاها خودم میفهمم اونقدر خدارو باوردارم وراحت توکل میکنم و نتیجش رو هم میبینم،ولی تو بعضی از موارد زندگیم،فکرمیکنم خدا میگه پازل معما دست خودته درست بچینشون،من فقط نظاره گرم،دیگه این اعتبارو انگار ذهنم نمیخواد بده به خدا که حتی تو چیدن پازل معما هم باید اون هدایتم کنه،تا بتونم درست کنارهم بچینمشون،اینجاست که آدم راحت گول میخوره و اجازه نمیده خدا اون پازل های زندگیشو خودش کنارهم بچینه و هدایتش کنه که الان موقع چیدن کدوم پازله
توخیلی جاهاخوب ایمانوتوکلمو نشون دادم و خدا معجزشو عالی نشون داده،توخیلی جاها هم باخودم گفتم خوب نمیشه که خدارو به زحمت بندازم بذارخودم یکارکنم،میدونی احساس بی لیاقتی میکنم قشنگ میفهمم از بی لیاقتیمه که این فکرومیکنم و احساس میکنم خدا مثه یه آدمه که اگه زیادی ازش کمک بگیرم میگه بابابسه دیگه خسته شدم یبار خودت تنهایی یکارو بکن
خدااارو اینجور مواقع درست باورنکردم که این فکرارو میکنم…
استاد یک بارون فلوریدایی و بسیار زیبابرای اولین بار بااین شدت داره میباره،هیچوقت سابقه نداشت که اینقدر شدت بارش زیادباشه،خداروصدهزاران مرتبه شکر که خداوند باران رحمتش رو برسرمون نازل کرد
اون موقعا که بارون فلوریدارو میدیدم،هیچوقت ذهنم قبول نمیکرد که یروزی بارون به این شدتو حدت تو شهرمون بباره،ولی الان خدا بهم ثابت کرد،که وقتی بخوام رحمتم رو به بندم نازل کنم،کاری ندارم کدوم قسمت از جهانم زندگی میکنه،باران رحمت و نعمتم برسرهمه ی بندگانم درسرارسر جهان جاریست،کافیه که بندم لیاقت دریافت اونو داشته باشه
سپاسگزارم ازخدای عزیزم که امروز صبح باعث شد من این کامنت پرازمعجزه رو برای خودم به یادگار بکذارم،تا یروزی اگه ذهنم میخواستم چموشی کنه،یادش بندازم خدا چطور قدرتشو در عمل بهم ثابت کرد
عاشقتونم و سپاسگزارم بابت این آگاهیهای ناب وتوحیدی،استاد بی صبرانه منتظر فایلهای بعدی توحیدی هستیم،این دست ازفایلهاتون رو تامیتونید ادامه بدید،چون واقعا تشنه ی درک و فهم وشنیدن این آگاهی هام،و مثل یک آدمی هستم که عطشان از یک کویر بی آبوعلف اومدم و تشنه ی این آگاهی های توحیدی هستم
یاحق..
سلام به همه
واقعا این فایل بی نظیر بود. یادمه دفعه اولی که در مورد آیه ی زیبای ما رمیت اذ رمیت از زبون استاد شنیدم، خیلی کیف کردم و به دلم نشست و یه در جدیدی به روی من باز کرد. حالا اینکه چقدر عمل کردم میگم در ادامه.
اول شروع میکنم با مثال قبول شدنم در یکی از دبیرستان های خاص شهر و همچنین در زمان راهنمایی قبول شدن در مدرسه نمونه دولتی که خیلی راحت با کمترین میزان درس خوندن قبول شدم و دلیلش این بود که نمیخواستم قبول بشم تا به بقیه نشون بدم یا خودمو ثابت کنم بلکه چون دوست داشتم برم اون مدرسه ها که میگفتن خوبه رو تجربه کنم، دوست داشتم قبول بشم. انگیزه درستی داشتم و به همین دلیل هدایت های خدا رو بهش گوش میدادم و مثل آب خوردن با کلی تفریح و شادی و لذت به خواستم رسیدم. یعنی تا جایی که یادمه مثلا برای قبولی مدرسه راهنمایی نمونه، خیلی بیخیال و علی بی غم بودم و اصلا یادم نمیاد درستو حسابی درس خونده باشم. فقط یه سری کلاسهای تقویتی برای آزمون مدرسمون برامون گذاشت که همونا رو میرفتم که اونم لذت میبردم بیشتر به خاطر بودن با دوستام و بعدش خیلی راحت اتفاق افتاد. دبیرستان هم همینطور. با اینکه آدم درسخونی نبودم ولی راحت قبول شدم.
مورد بعدی مثال زمین فوتباله که چقدر جاها خداوند گفته فلان کارو بکن و من بی هیچ فکری رفتم انجامش دادم و نتیجه خارق العاده و خوب بوده و چقدر راحت دریبل میزدم و چه پتانسیل های جدیدی از وجودم نمایان شده. علتش هم این بوده که نمیخواستم تو بازی کسی رو راضی کنم و به همین دلیل هرکاری دلم میگفته انجام میدادم حتی به فرض مثال اگر اون کار اصلا پاس ندادن و فقط دریبل زدن بوده و چون قدرتی نداده بودم به کسی و تاییدش برام مهم نبوده که فکر کنم میتونه باعث موفقیت من بشه یا جلوی منو بگیره، خیلی راحت از الهاماتم پیروی کردم و حتی در شنیدنشون موفقتر بودم و نتیجه هم همیشه عالی بود. برعکسش هم بوده. به خاطر باور کمبود، به خاطر باور عدم خود ارزشمندی، به خاطر عجله برای موفق شدن، به خاطر حرص و طمع، به خاطر راضی نگه داشتن بقیه و در مجموع شرک و دادن قدرت به بیرون و آدمها و اینکه فکر میکردم تاثیری در موفق شدن یا نشدن من دارن، خیلی جاها این باورها بهم اجازه ندادن که از الهاماتم پیروی کنم. رنج انجام دادن الهامات بیشتر از رنج راضی نگه داشتن دیگران و اون همه کارهای سخت فیزیکی و کم ثمر و بی ثمر بوده. اینقدر که به بقیه قدرت داده بودم که میترسیدم اگر مثلا فلان دریبل رو بزنم و خراب بشه، ممکنه مربی بزارتم کنار یا هم تیمی ها دیگه بهم اعتماد نکنن و باعث شده بود تو زمین راحت نباشم و کار خودمو نکنم و همش بخوام دنبال راضی کردن بقیه باشم. با نتایج متوجه شدم که با اینکه سعی در راضی نگه داشتن بقیه داشتم، نتیجه ای هم نداده و هیچی به هیچی و یه عالمه کار با سختی کشیدن بیشتر، انجام دادم که به نظر خوب بوده و اوایل نتیجه بخش بوده ولی آخر کار نتیجه ای نداشته. پس چه بهتر که به دل خودم عمل کنم، هرچی خدا میگه بگم چشم، خدا که خوبی مطلقه، خدا که تنها قدرت جهانه و اونه که روزی منو میده نه مربی و دیگران، پس حتی اگر خراب بشه و توپ لو بدم یا نتونم از پس چالشی بربیام، ایرادی نداره، عوضش درس با ارزشی ازش گرفتم که مثلا خدا هم میخواسته من با ورود به اون چالش و انجام اون کار درس رو بگیرم که چند پله منو میبره بالا. خیلی وقتا هم اینطوری بوده برای من که با توکل به خدا رفتم، به طرز جالبی یه دریبل هایی زدم و یه قفلایی از مهارتهام باز شده که جز با عمل به اون الهام درونی و پا گذاشتن به دل اون چالش نمیشده. یعنی من هردو طرف رو چشیدم. هم طعم راحتی و لذت و آسایش روی شونه های خداوند نشستن رو، هم طعم سختی کشیدن و بدو بدو و مسیر سربالایی با سنگهای تیز.
قبل اینکه اون باورهای محدودکننده بخواد چربش کنه به باورهای قدرتمندکننده، کمتر روی هوش خودم حساب باز میکردم و بیشتر هدایتی عمل میکردم البته ناخودآگاه بود و همه کارها راحت پیش میرفت، چقدر راحت و لذتبخش. چقدر همه چیز، همه فعالیت هایی که توی زمین بازی میکردم، اثربخش بود و به موقع. انگار از قبل میدونستم باید اون لحظه اون دریبل رو بزنم یا اون پاس رو بدم ولی از قبل که نمیدونستم؟ پس چی بوده این وسط؟ همش کار الله رب العالمین بوده که به من میگفته و من دربست میپذیرفتم و عمل میکردم. یعنی بهتر بگم اینه که از بس به هدایت های خدا عمل کرده بودم، از قبل میدونستم الان من اون حرکت رو بزنم و برم برای چالش دریبل اون فرد یا افراد دیگه، دیگه بقیش خودش انجام میشه به راحتی و چجوریش رو میدونستم میشه. یه اطمینانی درونم بود که بهم میگه. آگاهی های این فایل منو یاد اون اطمینان قلبی که در گذشته داشتم انداخت.
این منم منم هم تو زندگیم زیاد داشتم. اصلا مشکل من همین بوده که اعتبار مهارتها، موفقیتها و هر نعمتی رو بیشتر به خودم یا عوامل بیرونی دادم تا به خدا. به همین دلیل توی روابط پیشرفت زیادی نداشتم چون خودمو تنها می دیدم و میگفتم چطور میخواد اون اتفاق بیافته. توی بحث های کاری نگاه کردم به بقیه که دارن چطور اون مهارت رو اجرا میکنن تا منم اجرا کنم، خیلی ترس و دلهره داشتم از اینکه چطور میخوام تو موقعیت های مختلف دریبل بزنم و چون بالا پایین داشت این احساسم که بگم خدایا همه چی خودتی، به همین دلیل بیشتر اوضاع سخت میشد و بعد باز من به خدا برمیگشتم و باز اوضاع راحتتر و باز فراموش میکردم و منم منم و باز سخت میشد و این یه سیکل معیوبی بود که توش قرار گرفته بودم.
توی بحث مالی هم مثلا پریروز داشتم به ایده ای که داشتم فکر میکردم که آموزش یه سری مباحث به صورت آنلاین یا آفلاین بود. بعد شنیدن این فایل بود. بعد تو دلم احساس نارضایتی میکردم از این ایده. خداوند هدایتم کرد. بهم گفت تو مگه عاشق آموزش دادنی؟ گفتم نه. گفتم عاشق فوتبال بازی کردنم. گفت خب بفرما، تو همین زمانی که میخوای مثلا توی آنلاین بزاری و بالاخره باید فعالیت کنی و ویدیو بزاری و تدوین کنی و دنبال راههایی باشی که بقیه اون مطلب رو بفهمن که ممکنه این مسیر مثلا دو سال طول بکشه، بیا این دو سال رو روی کار کردن روی باورهات، مهارتهای فوتبالیت، ساختن بدنت، یاد گرفتن و درک بیشتر مباحث فنی فوتبال و … بزار و مطمئن باش بعد این دو سال نه همون قدر بلکه هزاران بار بیشتر از آموزش فوتبال بهت روزی میدم. من هدایت میکنم و تو باید از من بخوای؟ خب تمرکزتو بزار روی اینکار. تو منو داری، قدم به قدم میبرمت جلو. منم گفتم چشم، من بدون تو خدای من هیچم و ناتوان و ضعیفم. من هیچی نمیدونم. هر مهارتی که تا به حال داشتم و بروز دادم، خودت بودی که کمک کردی بروز پیدا کنه. بقیه مسیر هم هستی و تو هر چالش و مسئله ای خودت با منی و گذر میکنم ازشون.
زندگی خیلی از افراد سوپر موفق رو نگاه میکنی، یه جایی اینو گفتن که به عنوان مثال منِ مسی یا هر فوتبالیست دیگه ای، نشستم بازی خودمو از تلویزیون دیدم و خودم کف کردم از حرکتی که زدم و با خودم گفتم این واقعا من بودم. این خودش نشون میده که چقدر این افراد توحید در قلبشون زندس و دلیل اینهمه بزرگی و رشدشونه. همین دیروز یه قسمتی از صحبت های جواد خیابانی رو می شنیدم که میگفت یه جایی یه فرصتی فراهم شد که من با مارادونا مصاحبه کنم. خلاصه بهش گفتم، بعد اون گفت چرا میخوای باهام مصاحبه کنی؟ خیابانی گفته چون من عاشقتم. مارادونا هم گفته خب خیلی ها منو دوست دارن، همه باید بیان مصاحبه کنن. بعد خیابانی گفته خب الان میلیون ها نفر تو ایران دلشون میخواد این مصاحبه رو بشنون و این برای اوناست. مارادونا ولی حرف خیلی جالبی زده، گفته اصلا کل مردم دنیا باشن، میخوام که نشنون. یعنی خیلی برام جالب بود شخصیتی که میشه مارادونا و یه اسطوره که اینهمه آدم در سرتاسر دنیا دوسش دارن، به همین دلیله که دنبال راضی کردن آدما نیست و دلیل اینقدر موفقیتش هم همینه که به دلیل توحیدی بودنش بیشتر از هدایت ها استفاده کرده.
این جملات که استاد گفتن که من هرچه دارم از خدا دارم، خدایا من به هر خیری از جانب تو برسه محتاجم، خدایا تو میدونی و من هیچی نمیدونم، خودت هدایتم کن. این جملات رو هرکسی با هر فرهنگی از هر کشوری که بسیار تونسته آدم موفقی بشه، برای خودش تو دلش حداقل مشابه اش رو داشته و باور داشته که هدایت ها رو دریافت و اجرا کرده.
متشکرم استاد بابت این فایل زیبا که دوباره منو یاد اصل انداخت و باعث شد هماهنگ تر بشم
تشکر از همه دوستان بابت کامنت هاشون
عاشقتونم
به نام خداوند بخشنده مهربان
نمیدونم چی بگم.. امروز صبح زود بیدار شدم ولی چون روتین قبلی رو نداشتم، دیشب قبل خواب خداوند بهم گفت که صبح بیدار شو و این فایل توحید رو ببین. که خودش کمکم کرد و امروز دیدم..
انقدر این آگاهی ناب و خالص بود که از وسطاش دیگه به تصویر نگاه نکردم،چون خداوند داشت این آگاهی رو بهم میرسوند… و ذهنم ساکت شد و اشک های بی اختیار پشت سرهم جاری شد ..
من خیلی زیاد به این آگاهی نیاز داشتم و خداوند همیشه هدایتمون میکنه..خداوند هیچوقت دیر نمیکند..
همینطور به فایل باورهای محدودکننده و قدرتمند کننده واقعا نیاز داشتم، چون حدود 3 ماهی هست که تقریبا با همه قطع رابطه کردم تا برای اولین بار عمیق رو باورام کار کنم، ولی انگار هنوز درست نمیشد.. که خداوند این آگاهی هارو برام فرستاد تا از گمراهی بیرونم بیاره.
این چند روز به لطف و هدایت خداوند 2 تا از هدفام داره تیک میخوره..یکیش خب همین امسال هدفش رو تعیین کرده بودم و یکی دیگه حدود 10 ساله که باید اتفاق میافتد ولی نمیشد ..
و به لطف خدا الان داره رقم میخوره..
واسه همین خیلی ذهنم شلوغ بود.. و منم درگیر نجواها شدم و آره.. پنهان چه کنم که فاش میدانی تو ..
منیت داشتم…که من رو باورام کار کردم و خودم بالاخره به هدفم دارم میرسم..خودم تونستم..من من من..
ولی خدا چقدر خیر مطلقه چقدر بخشندست که بازم هدایت میکنه..از درون، رسول درونی …ولی اگه مثل من تو ذهن بریم و دریافت نکنیم، میره سراغ رسول بیرونی و از طریق دستان زیادی که داره بازم هدایت میکنه..¡¡¡
هفته ی آینده برای هدفم ،باید برم به یه شهر بزرگ که تا حالا نرفتم..
و کلی تو ذهنم شلوغ شد که چطور برم ،با قطار برم یا اتوبوس، وای چرا ظرفیت همش تکمیله .. قطار ساعت 2 نصفه شب میرسه ،اونموقع کجا برم؟ هتل هاش خیلی گرونه..اقامتگاهش تنهایی میترسم…
و کلی نجوا که کل اون روزم رو خراب کرد و تو استرس و نگرانی و خشم بودم. بعد گفتم چرا من نمیتونم راهیو پیدا کنم؟؟چرا نمیتونم ذهنم رو آروم کنم… ؟؟ اره چون تو قدرتی نداری، همه ی این نعمات و خواسته هارو خداوند برات رقم زده ،تو نبودی…
گفتم خدایا کمکم کن چیکار کنم..چرا نمیتونم صدای تو رو از ذهنم تشخیص بدم؟ کمک کن تا صدای تو رو پیدا کنم و ازش پیروی کنم.
بعد که خودمو آروم کردم خدا هدایتم کرد، بهم گفت دوباره برو تو گوگل و برای بلیط سرچ کن..
و من سرچ کردم و دیدم که بله.. بلیط داره که تقریبا دم صبح میرسه به مقصد و میتونم کارمو انجام بدم..دوباره هدایتم کرد که برای برگشت میتونی از فلانی بلیط بگیری و به همین سادگی میری و برمیگردی.
مگه من باورم میشد که انقدر آسون ممکنه؟؟
اره خدا قدرتشو داره ولی ذهن و منیت من همه چیو خراب میکنه..
یادمه چند ماه پیش یه صبح بعد آگاهی های عمیق تو حالت تسلیم بیدار شدم ،تا حدود 3 روز تو لحظه حال بودم و به خداوند وصل بودم..
همه ی کارامو خداوند میگفت و من میگفتم چشم..واقعا میگفتم چشم و درجا انجام میدادم.. انقدر حالم خوب بود، انقدر زندگی روان بود، انقدر همه چی راحت و آسان رقم میخورد که اصلا در قالب کلمات نمیگنجه..
و دقیقا از شرک و منیت که تو روز سوم درگیرش شدم، اون حال و هوا کم کم رفت و محو شد..
من تو این چند ماه بشدت منیت داشتم و از اون ور بوم افتاده بودم…واسه همین در طول روز خیلی اذیت میشدم چون میخواستم خودم انجام بدم…ولی منی وجود ندارد..من وارد این مسیر نشدم خداوند بود..
ولی بازم هدایتم کرد و حدود یک هفته ی قبل از طریق یه دست دیگرش همین موضوع هر خیری به شما میرسه از طرف خداونده رو به من یادآوری کرد..چون قبلا درکش کرده بودم ولی کامل فراموشش کردم.. !!!!!که انسان بسیار فراموش کار است.¡¡¡
و دوباره آگاهی جدید که باید وقت بزاری تا با خدا کلامی حرف بزنی تا قدرتشو به خودت یادآوری کنی، اونوقت خودتو کمی کنار میکشی و ازش هدایت میخوای
از اون شب که شروع کردم با خداوند خالق و فرمانروای جهان صحبت کردم، همه ی شرایط بهتر شد… بیشتر به یادش بودم، ازش تشکر کردم… و رسیدن به هدف بزرگم رو برام کلید زد..
رابطه ام با پسرم و همسرم رو بهتر کرد..
هر وقت که خودمو کنار کشیدم و گفتم تو برام رقم بزند تو بگو چیکار کنم؟ لذتبخش ترین و آسانترین حالت ممکن خواستم رو رقم زد و هر وقت خودم خواستم پیش برم که من میدونم من بلدم، همه چیز بسیار سخت و اذیت کننده شد..
هر لحظه باید با خدا در ارتباط باشیم ،باید تسلیم باشیم و از شرک و منیت دوری کنیم.
خداوند قدرتمند مهربانم ما رو به راه راست هدایت کن..راه کسانی که به آنها نعمت دادی ،نه آنهایی که مورد غضب تو قرار گرفتند و نه گمراهان.
البته خداوند غضب نمیفرسته. چون فقط خیر مطلقه. ما هستیم که دروازه ی ورود الهامات خداوند رو میبندیم و به خودمون ظلم میکنیم. از هدایت خدا استفاده نمیکنیم و گمراه میشیم.
و کاسه ی گدایی از آدما به دست میگیرم تا اونا کمکمون کنن!! مشرک میشیم و انقدر از مدار خداوند فاصله میگیرم که دیگه نعمت و سعادت در اونجا نمیتونه بیاد و فقط اتفاقات ناخواسته رو تجربه میکنیم و اذیت میشیم.
خدایا شکرت بابت این قوانین، بابت خیر مطلق که هستی، بابت اینکه تو هدایتمون کردی تا الان اینجا باشیم و این آگاهی هارو از تو دریافت کنیم .خدایا شکرت. پروردگارا به هر خیری که از سمت تو به من برسه واقعا نیازمندم.
بانام و یاد الله یکتا
خدایی که افرید و سپس هدایتمون کرد
سلام به استاد عزیزم مریم خانم مهربون و همه اعضای خانواده بی نظیرم
استاد نمیدونم چجوری ازت تشکر کنم برای این فایل بقول خودتون توی تک تک دقایق فایل اگاهی هست که اونم بخاطر هدایت خداوند که این فایل داره ثبت و ضبط میشه
چقد احساس سر زندگی و قدرت بهم دست داد وقتی از هدایت الله صحبت کردین
چقد احساس خوبی پیدا میکنم وقتی از خدای مهربون و از قوانینش صحبت میکنین
بجوون خودم قسم انگار میرم روی ابرا حس فوق العاده بهم دست میده چون احساس قدرت و ازادی
وقتی میبینم خدا با منه دوست منه و همه چیز دست اونه دیگه غم و غصه برای چی مخصوصا اون تیکه از فایل میگین استاد روی شونه خدا نشستین و خدا براتون همه کارارو انجام میده و اسون میکنه
کافیه بخدا اعتماد کنیم و کارارو بسپریم بهش
خدا شاهده اوایل امسال برای برادرم یک فکر زد به سرمون ینی خدا راهنماییم کرد که بزنیم توی یک کار تجاری مثلا از تهران بریم جنس بیاریم بفروشیم
بخدا قسم فاصله بین اینکه این فکر بهم الهام بشه تا عملیش کنیم و بریم مسافرت به سوی تهران فقط دو روز بود برادرم تعجب کرده بود چجوری همه چیز برای سفر مهیا تا ما راه بیوفتیم
معمولا همه سفرامون از تصمیم گیری تا عملی کردن سفر حداقل دو هفته زمان میبرد ولی ایندفعه به این سرعت به لطف هدایت الله همه جفت و جور شد
من سری از محل کارم مرخصی گرفتم و راه افتادیم سمت تهرون برای خرید جنس و طرز معجزه اسایی خداوند انسان هایی سرراهمون قرار داد تا سفر سختمون نشه بعد سه روز کالای مورد نظرمونو خریدیم با رضابت کامل برگشتیم و کلیم بهمون
خوش گذشت این یک نمونه واضح و کامل از هدایت و راهنمایی الله یکتا بود برای من که وقتی با خدای خودمون ما رفیق باشیم و از ته دل از خدای خودمون کمک بخواییم و ازش طلب هدایت کنیم و همچنین با باورهای درست همراه باشه اون موقعس که معجزه اتفاقا میوفته همه چیز روی ریل میوفته و همه ادم های اطرافمون به طرز شگفت انگیزی دستی میشن از دستان خداوند تا ما به خواستمون برسیم و من این دستای یاری رسان خداوند رو هم امسال به وفور توی زندگیم که کمک کردن و الانم در کنار من هستن و من برای داشتن اینها از خدای خودم از رب العالمینم ممنونم و سپاشگزارش هستم و هروز و هروز باید روی خودم کار کنم و حواسم باشه تا از مسیر خارج نشم و با خودم تکرار کنم که اینها این نعمتها و این ادم های مهربون اطرافم همه از طرف خداوند هستن و کاراهایی رو که انجام دادم هم من انجام ندادم بلکه خداونده که داره انجام میده و هدایتم میکنه
استاد عزیزم برای داشتنت و بودن توی این فضا و مدار خوشبحتی هروز خداروشاکرم و ازت تشکر میکنم که دستی شدی از دستان خداوند برای هدایت من و دوستانم که با عشق و علاقه پیگیر سایت و فایلای بی نظیرتون هستیم
با ارزوی توفیق و سلامتی برای استاد عزیزم
مریم خانم و همه برو بچه های بی نظیر سایت
و من الله توفیق
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سپاسگزار خداوند هستم و همه هدایت هایش
سپاس از شما و همه خانواده بزرگ همراه و صمیمی
و خوشحالم از اینکه به ندای قلبم پاسخ میدهم و آگاهی دارم که در برابر او
که سمیع است و بصیر و عالم و قادر
جز به نعماتش و وحدانیتش زبان به سخن نگشایم.
دیروز بخوبی از عهده مدیریت ذهنم برآمدم اگر جمعی بود که شکایت میکردند و جزییاتی را بزرگ جلوه میدادند همراهی و تایید میکردم بعد که تنها میشدم بخودم میگفتم خوب جکار میکردم ؟ دیروز براحتی ترک کردم جمع رو بدون عذاب وجدان و در ذهنم نعمات خداوند را میشمردم و سپاسگزاری میکردم.
و در مورد فردی که هربار میگفتم من دیگر دخالتی نمیکنم و اجازه میدهم زندگیش را خود با انتخاب هایش ببرد ولی هربار دلسوزی و رحم و شفقت مادرانه مانع میشد ولی باز در چند روز گذشته بخوبی از عهده مدیریت احساسم و بعد اعمالم برآمدم و جلوی کارهای بیهوده تکراری گذشته که نه تنها اوضاع رو بهتر نکرده بود بلکه حاصلی به بارآورده که نماد اندیشه های مخرب من بود.
از اینکه قدم در راه تغییر گذاشته ام و بلطف الله و کلامی که به من اموخته
ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین
به حقیقت گناهان را می بینم و اسرافی که در کارها کرده ام با هر سخن و عملی به من نشان داده میشود
این رفتار و این عمل حاصل اسراف در کارهایت بوده بواسطه گناه و ظلمی که در حق خود کرده ای
بارها برگشتی ولی هر بار عهد را شکستی
و خود از این عدم ثبات به تنگ امده ای
و این بار هر لحطه درخواست کردم
مرا ثابت قدم بدار
و بر گروه کافران که مرا هر دم به کمبودها و شرک یادآور میشوند پیروز فرما
دیشب با مرور روزی که گذشت آثار اجابت دعایم را دیدم
در ارامش و اطمینان سخن گفتم و عمل کردم
و سپاسگزار خداوند هستم
که بلطفش هدایت شدم بر این قدرت و دانایی
و تحت کنترلم هستند سخنان و اعمالم
و بلطف هدایتش و تربیت ذهنم هر لحظه در این مسیر بهتر و بهتر میشوم خدایا شکرت
یک ماه اخیر مدت زمان بیشتری رو در این دانشگاه بزرگ میخوانم و می نویسم و سعی میکنم در روز بخاطر بیاورم قدرت و نعمات از کیست و من رزق و روزی ام را مدیون بخشندگی کدام قدرت هستم.
در پناه الله یکتا سلامت شاد ثروتمند و سعادتمند و موفق و پیروز باشیم
صدای باران این نعمت بینظیر پروردگاه همراهم بود در لحظات نگارش.
خدایا شکرت
به نام رب العالمین
سلام استاد عزیزم مریم جان و دوستان خوبم انشاالله هر کجا هستید حال دلتون خوب باشه انشاالله
خدا رو شاکرم که توفیق گوش دادن به این آگاهی ها رو به من عطا فرمود انشاالله با عمل بهش سپاسگزار خواهم بود انشاالله خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
توحید عملی قسمت 10
خداوند خیره مطلقه هر خیری به ما میرسه به واسطه رحمت و هدایت پروردگاره و هر شری به ما میرسه از عملکرد خودمونه به اندازه ای که در برابر خداوند متواضع هستیم به اندازه ای که تسلیم هستیم به همون اندازه خدا کارها رو برامون انجام میده ایده ها رو میاره الهامات رو میشنویم و به همون اندازه خوشبختی، سلامتی و ثروت رو تجربه میکنیم هر چقدر در مقابل خداوند متواضع تر باشیم کارها رو در مقیاس بزرگتر برامون انجام میدهد
سعی کنیم تسلیم باشیم و در مسیر درست حرکت کنیم ایمان داشته باشیم هر نعمتی رو خدا به موقع در زمان درست مکان درست موقعی که ما آماده باشیم به ما عطا میکنه و اگه به خواسته ای نرسیدیم از بی ایمانی ماست چون رحمت خداوند همواره هست و همیشگیه و جریان داره ،این ما هستیم که با باورهایی که داریم انتخاب میکنیم در مسیر درست و رو به منبع حرکت کنیم(با داشتن باورهای توحیدی) یا بهش پشت کنیم و ازش دور بشیم(با داشتن باورهای محدود کننده و شرک آمیز)…
همه تواناییها، مهارتها، داشته های ما از کوچک و بزرگ از آن خداست چون خود ما از آن خداییم نمیتونیم خودمون رو جدای خدا بدونیم که بعد بگیم من این کار رو کردم یا این مال منه یا این کار منه
اعتبار تمام پیشرفتهای ما از آن خداست چون خدا همه کار ها رو میکنه همه موضوعات رو با هم به شکلی عالی راحت و ساده چفت میکنه که نتیجه درست بشه و هیچ نیروی دیگری در جهان این قدرت رو نداره
وظیفه ما حرکت در مسیر درسته بقیه کارها توسط خدا خود به خود انجام میشه. کی؟ وقتی که ما تسلیم بشیم وقتی در مسیر درست حرکت کنیم و هدایت رو عمل کنیم وقتی نخوایم با اطلاعات قبلیِ ذهنمون که محدوده که شرک آلوده حرکت کنیم
اگه باور درست داشته باشیم خداوند رو تنها منبع قدرت بدونیم و قانونش رو درک کنیم به همون اندازه یاد میگیریم تسلیم بودن رو و تواضع رو در برابرش به همون اندازه آگاهی ها رو میشنویم و عمل میکنیم
همین تواضع داشتن در برابر خداوند هم رحمت بزرگی از طرف خداونده برا بندگان خاصش انشاالله بتونیم هر بار خاشعتر بشیم تسلیمتر بشیم انشاالله
1- کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؟؟
وقتی با شما آشنا شدم خیلی دوست داشتم دوره ها رو خودم بخرم و توانش رو نداشتم و از خود خدا خواستم که برام تهیه اش کن من نمیتونم و درها باز شد و خدا خیلی راحت برام خریدش
چند سال پیش که گواهی نامه ام رو میخواستم بگیرم روز امتحان بچه ها از سختگیری سرهنگ حرف میزدن ولی من میگفتم مگه دست سرهنگه دست خداست با خودم میگفتم اتفاقا قلب من میگه سرهنگ خیلی آدم خوبیه ،میدیدم بعضیا التماس دعا داشتن از بقیه یا زنگ میزدن به مامانشون و من با خودم میگفتم خدایا دل من میگه تو همه چی هستی فقط باید از تو بخوام من نمی دونم چطوری ولی میدونم میتونی برام انجامش بدی کمکم کن آرامم کن میخوام راحت بشه برام و قبول بشم و شرایط به گونه ای عالی پیش رفت که من خیلی راحت قبول شدم که اگه همه جهان هم جمع میشدن نمیتونستن آنقدر قشنگ همه چی رو کنار هم بچینند برخورد سرهنگ خیلی عالی بود حتی قبل حرکت تلفنش زنگ خورد 5 دقیقه باهاش صحبت کرد همه چی به گونه ای پیش رفت که من آرام بشم و در یه جو دوستانه امتحان بدهم و راحت قبول بشم هر بار اون روز یادم میاد صدای بلندی میشنوم که میگه تو کاری نکردی خدا انجامش داد
دخترم بسیار عالی هست همیشه هر کجا بوده همه مدرسه معلمان باشگاه بچه ها دوستش دارن و تحسینش میکنن هم مهارتی هم شخصیتی که چقدر فهیم و عالیه قبل اینکه با خودم بگم دختـر مــنه من درست تربیتش کردم خدا محکم میگه نه از منه از خداست این هدیه منه از منه فکر نکن تو کاری کردی خدا همه کارها رو انجام داد و من ساکت میشم و قلبم میگه درسته من کاری نکردم خدایا اگه به ظاهر هم من کاری کردم چون تو الهام کردی به من چون تو کمک کردی چه رفتاری داشته باشم و تویی که هر لحظه همراهشی و داری هدایتش میکنی نه من …
2- کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؟
قبل آشنایی با قانون خیلی راحت خداوند به ما یه خانه عالی با شرایط عالی داد در بهترین نقطه شهر بعد من همش فکر کردم من چه کار کردم(باور احساس عدم لیاقت) یا پیش خودم فکر کردم چقدر خوبم که این اتفاق افتاد (غرور)و به سال نکشید نه تنها اون خونه بلکه سه برابر ارزش اون خونه رو هم از دست دادیم… اما باز هم خداوند لطفش رو شامل حال ما کرد و یه خونه ای با شرایط خوبی در بهترین خیابان شهر برامون فراهم کرد خدایا شکرت
3- در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
قبل آشنایی با شما میرفتم کلاس طراحی و طرحها رو دقیق مثل خودش در می آوردم طراحی چهره مدل مینشت طراحیش میکردیم و من چهره اش رو قشنگ شبیه خودش در میاوردم و تحسین میشدم خوب قبلش من کلاسی نرفته بودم و فکر کردم چقدر مـــن عالیم و قشنگ میتونم بکشم نتیجه این شد که مسئله مالی پیش اومد که نتونم ادامه بدم و به استادم گفتم نمیتونم دیگه بیام البته نگفتم چرا ولی خودش اومد گفت لازم نیست الان هزینه اش رو پرداخت کنی بیا من بهت آموزش میدم و هر موقع تونستی پرداختش کن این هم لطف خدا بود ولی من اون موقع فکر کردم نمیتونم به کسی بدهکار باشم و هم خجالت میکشیدم هزینه ندم و برم سر کلاس و نرفتم.
استاد حالا که فکر میکنم میبینم واقعاً آدم در موقعیت سخته که بیشتر حواسش به خداست و از خدا راهنمایی میخواد و این هم دقیقا به خاطر غروره که فراموش میکنه دلیل پیشرفتش رو البته من اون موقع متوجه نبودم دلیل اتفاقات رو و زیاد به نقش خداوند در موفقیت ها و مهارتهام حواسم نبود اما وقتی قانون رو درک کردم ، تمام اتفاقات زندگیم رو چرایشو متوجه شدم و میشم
الان که یکم قوانین رو درک کردم هدایت رو بیشتر از قبل متوجه میشم در تصمیماتم در انجام کارهام و فکر میکنم هر چی هدایت رو و بیشتر درک میکنم بیشتر متوجه میشم همه چی رو خدا داره انجام میده بیشتر تسلیم میشم هر چند نمیتونم کتمان کنم که بعضی مواقع هم فراموش میکنم
موقع بیرون رفتن از خونه شده گفته وسیله ای رو بردارم و بعد متوجه شدم چقدر نیاز بوده یا خودش به من میگه که چکار کنم غذا خوشمزه تر بشه و بدون اینکه بچشم غذا رو بپزم به من میگه برو مهمونی یا نرو شده حتی دعوت شدم و گفتم میام ولی موقع رفتن به من گفته نرو و گوش دادم حتی بهم میگه چرا میگم نرو و همش امید میده و درس میده بهم و منو رشد میده ،یا میگه زنگ بزن یا نزن بارها به من زنگ زدن نشنیدم بعد متوجه شدم که باید برنمیداشتم حتی یه موقع های به خدا میگم باید این زنگ رو بزنم و قبل اینکه بخوام زنگ بزنم طرف خودش زنگ میزنه یا مثلاً میام داخل سایت با نشان هدایت خیلی قشنگ هدایت میشم به همون موضوعی که لازم دارم بعد شده بعضی مواقع در همون صفحه هدایت به یه فایل دیگه هدایت شدم که قشنگ لازم داشتم اون رو هم بشنوم
البته جاهایی هم بوده که هدایت رو گوش نکردم و گفتم خودم میدونم به خاطر نجواها و باورهای محدود کننده و بعد متوجه اشتباهم شدم
حالا میدونم اگه نعمتی نمیاد در زندگیم خودم جلوشو گرفتم باید تسلیم باشم باید صدای قلبم رو گوش کنم باید فقط همراه بشم با این جریان اون خودش منو میبره مگه من چیو میدونم مگه من میتونم که با ذهن خودم میخوام جلو برم ولی خداوند هم مسیر رو میدونه هم توانایی داره هم عالمه هم آگاهه از مسیرم ،پس آگاهانه باید خودم رو بهش بسپارم
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرامتر از آهو بی باک تر از شیرم
هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پیِ زنجیر
استاد عزیزم بسیار بسیار سپاسگزارم از توضیحات و آگاهی های این جلسه انشاالله با عمل به آگاهی هاش سپاسگزار خواهم بود انشاالله خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
استاد عزیزم مریم جان و دوستان خوبم دوستتون دارم انشاالله در پناه رب العالمین شاد سلامت موفق ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید انشاالله.
سلام بر استاد فرهیخته وبرگزیده ام ،بانوشایسته نمونه وهمه اعضای این خانواده طالب آگاهی وبیداری
اونچه من از این فایل بسیار ارزشمند برداشت کردم متواضع بودن درمقابل خدای قادرومهربون ویا نقطه مقابل آن مغرور بودن ،خودبزرگ بینی ومتیت داشتن هست
که استاد عزیزمان خیلی بر واقف بودن هرروز وهرروزمان به این مسئله تاکید فراووووان داشتند که مواظب این رفتار بسیار نکوهیده درخودمان باشیم که بسرعت مارا از رحمت ودریافت نعمات الهی دور میکند.
حالا من طبق برداشتهای خودم هرکدوم از اینهارا اونطور که متوجه شدم توصیح میدم که ردپایی باشه برای خودم که متوجه باشم که از کجا دارم به خودم ضربه میزنم وآگاهانه کنترلش کنم
افرادی که دچار منیت وخودبزرگ بینی میشن بشدت به داشته وتوانایی های خودشون مینازن. بسیار خودشیفته میشن ودیگه خداراهم بنده نیستند فکر میکنن با دیگرون خیلی فرق دارن نگاه از بالا به پایین دارن بسیار کنترل گر وزورگو میشن وهمه چی باید اونطوری باشه که اونها میگن البته که ممکن هست یکسری توانایی ها یا خصوصیات خوب ظاهری یا استعدای خاص در بعضی موارد هم داشته باشن ولی عوض اینکه سپاسگزار خدای مهربان باشن بواسطه این موهبت الهی بسبار به دیگران فخر میفروشند وخودشونو تافته جدابافته میدونن.
بسیار پرتوقع وقدرمدان هستند واگه از صبح تاشب بهشون محبت وخدمت کنی اونووظیفه تو میدونن وخیللللللی زود همه را فراموش میکنن ولی اگه کوچکترین محبتی درحق توبکنن بسیییبییار اونوبلدوبزرگ میکنند وهزارررربار منتشو روسرت میزارن وبه روت میارنش
افرادی که دچار متیت ،خوبزرگ بینی وخودشیفتگی میشن
همیششششسه فقط متفی ها وعیب وایراد دیگرونو میبینن وبسیار نگاه از بالا به پایین دارن همیشه دیگرونو مسیول مشکلات خودشون میدونن وعمراا مسئولیت رفتارای مخرب خودشون قبول نمیکنن وبقول اونها دیگرون باید رفتارشونو درست کنند تا مشکلی که مثلا الان باهاش دست به گریبان هستند حل بشه وایتها از تطر خودشون همه چی دادن وهمه کاربلد هستند ولی بقیه همیشه از نطر اینها مسئول ومقصر هستند قانون را فقط برای دیگرون میدونن ولی همون قانونی که خودشون وصع میکنن عمرا بهش پایلند نیستند
افرادی که دچار منیت
وخودبزرگ بینی میشن خودشیفته میشن یعنی از صبح تاشب بهشون میدون بدن فقط از خودشون تعریف میکنن که من الم بلم وبشدت دنبال جلب توجه وتایید طلبی هستندولی دریغ از یک بار تعریف وتمجید از دیگرون.
بخاطر همین ماندن کنار این افراد بشدت باعث از دست دادن عزت نفس واعتماد بنفس اطرافیانشان خواهدشد
از نطر اینها دنیا یک میدون مسابقه هست که ایتها همیشه باید نفر اول باشن وتوجه وتعریف فقط باید روی اینها باشه وبقولی بانک نوازشی ایتها سوراخ سوراخه یعنی تو هرچقرر توجه کتی،محبت کنی ،خدمت کنی ایتهارا راصی نمیکنه واونهارا نمیبینن از بسکه درگیر خودشفتگی خودشون هستند.
بخاطر همین متیت ،خودبزرگ بینی وخودشیفتگی ایتها اصلاح نمیتونن با دیگرون صمیمی بشن وکسی اینها را واقعا وقلبا دوست نداره
ویک نوع تنهایی وانزوارا اینها بشدت تجربه میکنن
درمقابل این گروه افرادی هستند که توحیدی هستند ،دربرابر خدای خودشون خاضع وخاشع هستند
بسیار آرمش دارن ،حال دلشون دراکثر اوقات خوبه
از اونچه که دارن بسیار راصی وخوشنود هستند تمرکزشون برروی داشته هاشون هست وهمیشه شاد وشاکر هستند .مثبت اندیشن بشدت خودوستی بالایی دارن ودرکنار او دیگرونو هم عالی دوست دارند وسعی میکنن نکاث مثبت دیگرونو بلد کنند وبه اونها احساس مهم بودن وارزشمند بودن بدن.
همیشه پیرو قلبشان هستند نه ذهنشان برای کوچکترین کارها وتصمیات زندگی از الهامات الهی کمک میگرن شاخک هایشان را هرروز تیز وتیز وتیزتر میکنن تا نشانه های خداوند را بهتر وبهتر درک کنند
بسیار تسلیم الهامات قلبشان هستند
خداوند هم بواسطه همین تواضعشان بسیار محبوبشان میکند ولحطه به لحطه حمایتگر ،حفاظ گر وهدایت گر انها بسوی خوشبختی وسعادت در4حوزه اصلی زندگی هست وزندگیشان سراسر شادی،آرامش وحال دل خوب پایدار هست.
پس ماباید هرروز وهرروز آگاهانه مواطب این ذهن چموش وسرکش خودمون باشیم بدونیم تمام موفقیت های زندگی از کوچکترین تا بزرگترینش همه وهمه بواسطه لطف ورحمت بی پایان الهی بوده واجازه ندیم ذهن شیطان صفتمان افسار زندگی مارا دردست بگیره ومارا دچار متیت وخودخواهی بکنه که هم از رحمت الهی بیتصیب میشیم وآرامش وشادی وخوشبختی را درزندگیمون از دست میدیم وهم درمیان مردم ارزش واعتباری نداریم ومحبوبیتمونو از دست میدیم .
پس تنها وتنها وتنها راه رستگاری وخوشبختی توحید درعمل وتسلیم200درصد درمقابل الهامات الهی وخاصع وخاشع بودن دربرابر مقام کبریایی وربوبیت الهی است.
سعادت دنیا وآخرت همه ما درمیزان توحیدی بودن وخاضع وخاشع بودن درمقابل علم وقدرت بی پایانش هست.
به امید توحیدی شدن همه ما درعمل وانهم بصورت پایدار وهمیشگی که نتیجه اش آرامش وشادی پایدار برای همه ماخواهدبود.
آمین یا ارحمه راحمین
سلام و عرض عشق به عزیزان
استاد جان از روزی که این فایل رو گذاشتید من هروز چندبار بهش گوش دادم و فقط لذت بردم و آرامش گرفتم. از همون روز اول اینقدر اتفاقات خوب جدید برام افتاده که اصلا باورم نمیشه. هر اتفاق خوبی که پیش میاد، بازم گوش میدم که یادم نره اینا از طرف خداست ها کار خودت نیست به خودت مغرور نشی!
استاد اون تمثیلی که از خدا گفتید توی ذهنتون دارید خیییییلی خیلی برای من قدرت و عظمت خدا رو بهتر جا انداخت. خیلی به دلم نشست و هر دفعه با خودم مرورش میکنم که یادت نره خدا از همه چی بزرگتره از همه چی، خدا همه کار رو میتونه انجام بده همه کاری.
اتفاقاتی برام افتاده که شاید روزی آرزوم بود. خواستم بگم که اتفاقات کوچیکی هستن ولی خیلی خوبن، اما نمیشه بگم کوچیک! اینا قبلا برای من رخ نمی داد. دقیقا مفهوم آسان شدن برای آسانی هارو بهم میرسونه. اتفاقا باید همین هارو بزرگ ببینم و همش بگم دیدی شد زهره دیدی شد! اینطوری تکاملمو دارم طی می کنم. خدایا شکرت. دلم میخواد این فایل توحید عملی 10 هر ثانیه توی گوشم تکرار بشه. مدام جلوی چشمم باشه. تا هیچوقت فراموش نکنم. تا توی ذهنم حک بشه. این صحبت ها فوق العاده است. باید هزار بار دیگه بهش گوش بدم. استاد واقعا ازتون سپاسگزارم و خیلی خوشحالم خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم. خداوندا خودت کمکم کن موحد باشم کمکم کن هروز درکم از توحید بالاتر بره. خدایا شکرت