اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
همیشه این سوال برام بوده که چطوری خدا با حضرت محمد حرف زده و قرآن را بهش گفته، یا با حضرت ابراهیم که برو پسرت را سر ببر یا به حضرت موسی و بقیه، و اصلا متوجه نمیشم و بعد استاد آمدن و گفتن که خدا بهم میگه اینکار رو بکن این الهام را بهم کرده و حتی با جزئیات و این برای من که تکاملش را طی نکرده بودم همیشه سواله، توی این فایل یکم متوجه شدم مخصوصا آنجائیکه استاد گفتن سهام کدوم شرکت رو بخرم نه برای سرمایه گذاری بلکه برای اینکه ایمانم را قوی کنم و میدونم که اینهم مثل بقیه چیزها تکامل میخواد، فکر کنم قدم اول توی عمل کردن و طی کردن تکامل و شنیدن الهامات اینکه : باور داشته باشم خداوند جواب می دهد و سوال کردن از خدا و انتظار شنیدن جواب از طرف خداوند، این یک عمل برای شنیدن الهامات است
باید گوشام را تیز کنم که بشنوم باید احساسم را خوب نگه دارم که خداوند با منم صحبت کنه،
یکبار یک اتفاق برام افتاد که الان یادم آمد همه اش با الهام خداوند بود و چه نتیجه ای داشت، من شب با خانمم بحثی داشتم و صبح توی تختخواب حلقه ای که افتاده بود را دیدم، بخودم گفت ببین چکار کردم، قهر کرد و رفت و اینم نشونه رفتنش، خیلی ناراحت شدم رفتن توی خیابون و بدلم افتاد ( آنوقت نمیدونستم که وقتی بدل میفته الهام خداونده ) که برم شیرینی بگیرم و ببرم محل کار خانم ( و مفهومش برای ما مردا اینکه غلط کردم و ببخشید)، بهرحال گرفتم و رفتم محل کار خانم و ایشون نبودن و رفته بودن بازدید از جایی و من شیرینی را گذاشتم توی یخچال اتاقش و رفتم و البته همکارای خانم هم دیدن، و من منتظر بودم که کی خانم زنگ میزنه یا میاد خانه که مراسم آشتی کردن را بنحو احسنت و پر پیمونه برگزار کنیم ، خانم تشریف آوردن و ازم تشکر کردن و گفتن که همکارام گفتن چقدر خوبه که همسرت یادش بوده امروز سالگرد ازدواج تون بوده، من رو میگید هاج و واج پیش خودم گفتم مگه امروز سالگرد ازدواجم بوده !!!!! یا خدا، خیلی جالب بودم برام که خداوند چطوری اینها را کنار هم گذاشت که من برم و شیرینی بخرم و آنم ببرم محل کارش، باورتون نمیشه خیلی شجاعت میخواد خیلی، مردهای سایت میدونن من چی میگم وبعدش خانم کلی پیش همکاراش کیف کرد و قیافه گرفت و البته که نتیجه اش برای من هم عالی بود، این خاطره حدوداً پنج سال پیش برام اتفاق افتاد و الان خداوند یادم آورد ( اینهم یک الهام دیگه ) که این خاطره رو بگم و یادآوری کنم برای خودم که خداوند اینجوری صحبت میکنه و نتیجه اش همیشه عالی، راستی آن حلقه هم برای دخترم بود که جا گذاشته بود، مثل پازل همه چیز درست شد
ما چطوری میتونیم مثل استاد ایمانمون را امتحان کنیم و یا چه سوال های از خداوند بپرسیم و چجوری عمل کنیم که خداوند همیشه راه رو برامون نشون بده
این فایل را باید صدها بار گوش بدم و بدهیم که بفهمیم این موضوع را، که خداوند همیشه و هر زمان داره با ما حرف میزنه و ما هر وقت کارهای درست را انجام میدهیم باید بگیم کار خداوند بود نه من تا ایمانمون بیشتر بشه و هر وقت کار اشتباه، کار خودمونه
خدایا شکرررررت
استاد بسیار تا بسیار بابت این آگاهی ها ازتون سپاسگزارم
چقدر با خوندن کامنتتون، غرق در نور شدم وعظمت وبزرگی و مهربانی ولطف و حکمت خداوند رو دیدم…
چقدر قشنگ درکش کردید وخداوند هی وحاضر خواست که با یاد آوریش و ثبتش تواین سایت به منه مینا وبه هرکسیکه اکثر اوقات دنبال چراهای اتفاقات زندگیش میگرده درس بده…
برا منیکه همیشه دنبال حکمت تضادها واتفاقات ناجالب تو امورات زندگیم میگردم والبته که هر چقدر ظرف وجودیم بزرگتر میشه و بیشتر از خداوند در خواست میکنم مسیر رو بهم بگه، حکمتهاش رو یکی پس از دیگری بهم نشون میده…
خداوند میخواست با اون قهر بین شما و خانومتون بهتون سالگرد ازدواجتون رو یاد اور بشه…
البته که با سختی همراه بود ولی نهایتش موجب شادی دل شما وهمسرتون شد…
بهتون آموخت که غرور نداشته باشید واینکه به خاطر استحکام رابطه وعشق، سعی کنید تاریخهای خاص زندگی مشترکتون یادتون باشه که چقدر این امر از طرف آقایون برای خانومها باعث مسرت و شادی هست ونشون دهنده ی عشق وعلاقه…
من معتقدم که روابط باید بر پایه عشق دوطرفه باشه و بیشتر اوقات عشق به این شکل توی روابط زوجین خودش رو نشون میده…
واینکه یکی بیاد ادعا کنه بگه نه بابا اینا نشونه ی عشق و دوستداشتن نیست آدم باید از درون با خودش در صلح باشه باید از درون انقدر غنی باشه که نیاز به توجه نشده باشه نمیشه که مگه غیر اینه که انسانها به توجه ومحبت هم احتیاج دارند واصلا جهان بر پایه عشق ومحبت ومهربانی داره اداره میشه واگه نشون دادن دوستداشتن اینا نیست؟پس چی نشونه ی دوستداشتن هست؟
مگر غیر اینکه گفتن عاشقتم دوستت دارم، توجه به نیازهای جسمی و جنسی و عاطفی ….طرف مقابل
اینکه در پی این باشی که عشق ودوستداشتنت رو در قالب خرید یه هدیه یا گل ویا درست کردن یه غذا و….نشون بده به طرف مقابلش…
واینکه خداوند می فرماید، با هر سختی آسانی هست….
ولی چقدر خوبه که من نوعی انقدر ذهنم وتوجه تمرکزش روی اهدای عشق ومهربانی و شادی ومحبت به عزیزانم وبه کل جهان باشه، که ذهنم تربیت بشه که چطور واز چه طریقی این همه عشق ومحبت و دوستداشتن ومهربانی رو تقدیم کنم به جهان وجهانیان وخصوصا عزیزانم.
تا خدایی نکرده با به وجود اومدن تضاد جهان من رو مجبور به کاری نکنه و از طریق ناخواسته منو به سمت خیر وخواسته هدایت نکنه…
تجربه بهم ثابت کرده که هرچقدر من خودمراقبتر میشم هر چقدر تمرکزم روی خودم واموراتم واطرافم بیشتر میشه با تضاد وناخواسته ی کمتری روبرو میشم…
اما یاد گرفتم که توی تضادها سریع وصل بشم به منبع وازش بخوام که هدایتم کنه تا از بهترین طریق از این تضاد عبور کنم والحق که خداوند همیشه اماده هست برای اینکه از بهترین راه وروش منو هدایت کنه به مسیری روشن وپر از خیر وبرکت…
هر کدوم از ماها هزار تا از این اتفاقات توی زندگیم افتاده و خداوند هم هزاران بار بهمون خیر وخوشیمون رو الهام کرده و هدایتمون کرده اماااااااااا….
نادانی ونااگاهی وبی ایمانی ما موجب شده یا متوجه نشیم یا زود فراموش کنیم…
وخداوند شر وخیر هرکسی رو هر لحظه بهش الهام میکنه….
میخوای پیامبر باشی، یا انسانی اگاه یا نااگاه….
دوست عزیزم ان شالله همیشه وهر لحظه درصراط مستقیم ودر مسیر خیر وخوشی کنار عزیزانتون در پناه امن خدا باشید
از کامنتی که بو و طعم عشق و محبت و صلحی که در درون تون هست را میده، خیلی ممنونم،
شما به نکته خیلی ظریفی اشاره کردید که این اتفاقات و تضادها آمده که به ما درس بده و بگه که لذت بردن در کنار خانواده همراه با چاشنی عشق چیز دیگری است و همیشه در این تضادها خیری است ما باید جور دیگه ای نگاه کنیم به این تضادها
کامنت شما خیلی برای من درس داشت و یادآوری کرد که میشه جور دیگه ای هم زندگی کرد همراه با عشق و محبت
باز هم فایل توحیدی واقعا چقدر دلچسب این فایل های توحیدی هر چقدر هم که بگیم ما روی خودمون کار کردیم باز وقتی فایل های توحیدی رو گوش میدیم میفهمیم که چقدر هنوز نمیدونیم ،چقدر هنوز نیاز داریم که یه چیزایی دوباره بهمون گوش زد بشه ،چقدر راه نرفته داریم .استاد کاش ماهی یک فایل توحیدی بزارید روی سایت برای آبدیت روح ما ،واقعا سپاسگزار شما و خانم شایسته عزیز هستم که آنقدر عاشقانه به فکر خوراک روح ما هستین .
–کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده ؟
الان که فکر میکنم میبینم کل زندگیم همین بوده و اگر خدا نبود من نمیدونم الان چه وضعیتی داشتم و خدا رو سپاسگزارم که من رو به حال خودم رها نکرد کنارم موند تا من بیام تو مسیر ،همین هدایت من به مسیر یادگیری قوانین و آشنا شدن با این قوانین و خداوند و آشنا شدن با شما بزرگترین دری بود که خداوند برای من باز کرد و باعث شد زندگی برام هموار تر بشه ،باعث شد زندگی برام لذت بخش تر بشه ،باعث شد به خودم بیام باعث شد متوجه بودنش کنار خودم بشم .
کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده ؟
اگه کلی بگم تک تک اتفاقات زندگیم بر این اساس هست و خداوند کل زندگی داره ما رو هدایت میکنه این ما هستیم که خیلی جاها متوجه این هدایت نمیشیم بازم مثال آشنایی خودم با این مسیر رو میگم ،من قبل از آشنایی با قوانین جهان هستی یه آدم بشدت افسرده بودم ،هیچ رابطه خوبی با اطرافیانم نداشتم به خصوص خانواده همسرم ،مدام گریه ،تنش ،ناراحتی ،در کل لذتی از زندگی نمیبردم لذتی از خونه و ماشین و چیزهایی که داشتم نمیبردم مدام دنبال یه راه فرار از اون شرایط بودم ،تا اینکه یه شب یکی از دوستان همسرم که ارمنی بودن ما رو دعوت کردن به ویلاشون و من تا به اون موقع اون دوست همسرم و خانواده اش رو ندیده بودم ،اولش ذهنم خیلی مقاومت داشت برای رفتن همون نجوا ها که اونا سطحشون از ما خیلی بالاتره و اون چرت و پرت ها و ما رفتیم خیلی شب خوبی بود و من اون شب خیلی تحت تأثیر رفتار های اونا قرار گرفتم و خیلی بهشون فکر میکردم و چند هفته بعد این خانواده دوباره ما رو دعوت کردن و ما باز هم رفتیم و این سری اتفاقات رقم خورد و دستان خداوند برای یاری من اومده بودن و خیلی ساده این خانم یه سری صحبت ها با من کرد راجب قوانین جهان گفت که خودش با یه استادی داره کار میکنه و از من خواست که من هم وارد این مسیر بشم و شمارش رو بهم داد که واتساپ بهش پیام بدم تا شماره اون استاد و مشاورش رو بهم بده من از استادش مشاوره بگیرم .وقتی اومدیم خونه به همسرم نگفتم که یه همچین حرفهایی به من زدن چون می ترسیدم همسرم مخالفت کنه و خیلی ذهنم مقاومت داشت که بهش پیام بدم ولی نمیدونم چی شد و این کار انجام دادم و وارد مسیر شدم و مشاوره گرفتم و هرچیزی که اون استاد میگفت من انجام میدادم و زندگیم شروع کرد به تغییر ،انگار وجود من شخم زده شده بود تا یک روز از زبان همان مشاور اسم استاد عباس منش رو شنیدم و ایشون گفتن که من استاد عباس منش رو دنبال میکنم و فقط ایشون قبول دارم و آدرس سایت شما را برای من فرستاد و وقتی من وارد سایت شدم و فایل های شما رو گوش میدادم انگار یه انقلاب عظیمی در من ایجاد شده بود و نکته جالب اینجا بود که دیگه حرفهای اون استاد و مشاور در من اثر نداشت و فقط دوست داشتم حرفهای شما رو بشنوم و اینطور بود که اون مشاور وارد زندگی من شد و دستی شد از دستان خداوند که یه برهه ای از زندگی با من باشه من رو آماده کنه برای رویارویی با شما ظرف من رو بزرگ کنه برای دریافت های بیشتر و الان من با شما هستم .
و جالب ترین نکته این هست که من اون دوستم که رفتیم خونشون و من رو هل داد به این مسیر و اون میشه گفت برای من اصلی ترین دست خداوند بود برای هدایت.بعد از اون شب من دیگه اون خانم رو ندیدم. تا یک سال بعد توی یه عروسی همدیگه رو دیدم و ازم پرسید چکار میکنی و بهش گفتم این مسیر ها رو پشت سر گذاشتم و رسیدم به استاد عباس منش ( ایشون هم شما رو میشناخت) و دوره دوازده قدم خریدم و دارم کار میکنم و ایشون خیلی تشویقم کرد و بهم گفت راستش اون شبی که شما اومدین خونمون نمیدونم چی شد که اون حرف ها رو بهت زدم و ازت خواستم که بری با اون استاد مشاوره برداری چون تا حالا برام پیش نیومده بود که راجب این مسایل با کسی حرف بزنم ولی یه حسی بهم گفت این حرف ها رو به تو بگم ولی من میدونم که این پلن خداوند بوده ،این همون دستان خداوند بوده ،این همون هدایت خداوند برای من بوده ،این خداوند بوده که داشته از زبان این دوستم راه رو به من نشان میداده .
و باز هم نکته جالب تر اینکه من بعد از اون شب عروسی دیگه اون دوست رو ندیدم انگار که این دوست اومد توی زندگی من یه ماموریتی داشت از طرف خداوند ،ماموریتش رو به بهترین شکل انجام داد مسیر به من نشون داد و رفت
خداوند رو صدها هزار مرتبه شاکرم که لطفش شامل حالم شد و من رو هدایت کرد به بهترین مسیر برای زندگی .
یه موضوع دیگه که الان با خانواده همسرم به خصوص مادر شوهرم یه رابطه رویایی دارم جوری که هیچ کس باورش نمیشه ،و همیشه میگفتم که این منم که روی خودم کار کردم و رفتار بقیه با من تغییر کرد به خاطر تلاش های ذهنی خودم بود ولی امروز با گوش دادن این فایل فهمیدم که اشتباه فکر میکردم اینا همش کار خدا بود ،این خدا بود که دلها رو برای من نرم کرد درسته من روی خودم کار کردم ولی اصلی ترین کار خدا انجام داد و اگر خدا نمیخواست هیچ اتفاقی رقم نمیخورد .
خدا رو صدها و هزاران و میلیون ها بار سپاسگزارم که هدایتم میکنه به بهترین شکل ممکن .
خدایاشکرت بابت درسهای توحیدی ناب اززبان شیوای استادی که به زیبایی من رابه سویشان هدایت نمودی ومن هرلحظه به خودم یادآوری می کنم که مریم جان یادت هست درچه حال واوضاعی بودی وخداوندچگونه به سمت این سایت طلایی هدایتت کردوتوسط بنده توحیدیش دنیایت رابه گلستان تبدیل نمودچون خودت خواستی وفعل خواستن راصرف کردی با ایمان وتوکل واقعی که کناراستادت آموختی وگوش جان سپردن به راهکارهایشان وبعدتحولی عظیم دروجودت وزندگیت هم زمان اتفاق افتاد .
خداونداتلنگرراباشروع فایل های دانلودی برایم به صدادرآوردی وبعدکتاب های لبریزازآگاهی ودوره های عالی ومالامال ازدرس وتجارب شگفت انگیز وکارایی آنهادرتمام ابعادو12قدمی که ابتدایش بانوشتن وضعیت فعلی ام دردفتری عیارداروزیباشروع شد وهرروزکه ادامه می دادم معجزاتی درشخصیت وزندگیم رقم زدی واشک درچشمانم حلقه می زدودراین مدت ازلحاظ مادی ومعنوی به رشدوپیشرفت خیره کننده ای مرارساندی.خدایاشکرت.
استادخداوندازطریق شمادوست واقعی من شد،همه چیزمن شدومن باخیال راحت تمام اموررابه خودش سپردم وتابه امروزباآغوش بازخواست واراده اش هرچه که بودراپذیرفتم وگفتم همه چیزباهرنتیجه ای برایم خیراست واین رمزآرامش واقعی من درتمام لحظات زیبای زندگیم است.
امروزکه سهم قرآن خواندنم به معنی آیه 165 سوره مبارکه بقره رسیدم (بدانندکه تمام قوت وقدرت ازآن خداست)دیگردرک همین جمله برای تمام لحظه هایم کافیست .
خدای عزیزم چقدرمراخودکفاکرده ای فقط به توسپرده ام، هیچ شخصی قدرت هیچ چیزدرزندگیم نداردمگرخودت اوراواسطه قراردهی که آن هم صلاح خودت بوده است و من تسلیم اراده ات هستم .
ووقتی آرامش رادروجودم جاری کرده ای چقدرراحت وآسان تشخیص می دهم الهاماتت راچون احساسم عالیست .
وقتی به سالن والیبال می روم قبل ازورودم ازتودرخواست می کنم باهم واردشویم وهرلحظه توراکنارم احساس می کنم ،تومرابه دوره قانون سلامتی هدایت کردی که امروزمتفاوت ازسالهای پیش بدنی عالی وعضلانی داشته باشم وقدرت بدنی عالی به من عطاکرده ای چقدرهماهنگ ودرزمان مناسب بایک کش که مربی چقدرتاکیدداردباکش کارکنیدولی مرایکسال عادت دادی که باعشق ولذت ورزش های عضلانی قانون سلامتی راانجام دهم ،جسم وروحم راآرامش بخشیده ای وبعدمی بینم که بادوستانی هم بازی درباشگاه هستم وهم تیمی درشهرستان که حدودا10تا15سال ازمن کوچکتر،ولی چقدرمن ازهرلحاظ به واسطه آرامش ذهن وقلبم آمادگی خاصی دارم وتنهاکسی که درزمین تعویض نمی شودمن هستم وتوآنقدرکنارمن هستی که احساس می کنم روحم درزمین است، چقدرسبک بال هستم وچقدرهمه چیزبرایم لذت بخش می گردانی ،خدایابی نهایت شاکروسپاسگزارم.
واقعا زندگی جادویی راخداوندتوسط شمااستادگرانقدبه من هدیه داده است ووقتی مسیردرست راباگفتار،رفتاروکردارنیک عجین می کنم به طبع خداوندهم مرابه زیباییهاولذت های عالی سوق می دهدورشدوپیشرفت درتمام زمینه ها.
من همین که به بدن سالمم نگاه می کنم ودرعجب برای این ضربان قلب زیباوتک تک اندامهاوسلول هایم ،به قدرت عظیم درکیهان و….،هدایتم کناراستادی که درپیشرفته ترین وعالی ترین کشورباآرامش واین حجم ازرشدوپیشرفت درتمام ابعاد زندگی می کندوهمه چیزش راازتومی داندوافتخارشاگردی درمحضرایشان راروزیم کرده ای تااینطورهمه چیزدرزندگیم رنگ وبوی بهشتت رابگیرد،خدایافقط اشک شوق می ریزم وتوراهرلحظه شکرمی کنم .
من هرروزدردفترستاره قطبی ام نوشتم ومی نویسم وروزم راباشکرگزاریت آذین می کنم وتوچه هاکه نکرده ونمی کنی ،کن فیکون کرده ای همه چیزم را ومن هرروزعاشق تروسرمست تر دراین مسیرزیباوسراسرتوحیدی ذکرتورامی گویم وهرچقدرشکرت گویم کم است،عاشقتم خدای یکتایم.
چقدر آدم میتونه بدبخت باشه که روی خودش حساب کنه و چه قدر بدبخت تر که روی دیگران حساب کنه…
و چقدر خوشبخته کسی که همه چی رو از خدا میدونه حتی اون فروش خوبش در کسب و کارش رو،حتی رانندگی فوق العاده اش رو،حتی خوش اخلاقیش رو،حتی بدن ورزیده اش رو…
من قبلا فکرمیکردم اگر فروشم خوبه،منم که به یه سطحی از فرکانس رسیدم که این همه مشتری دارم و از همون فرداش فروشم داغون میشد و همیشه برام سوال بود که چرا اینجوری میشه من که حالم خوب بود و شکرگذار بودم!!!!
فکر میکردم بدن توانمندم بخاطر ورزش کردنه،نگو که اون سلامتی و توانمندی رو الله داده،اگر من فلج مادرزادی بودم آیا میتونستم ورزش کنم!!!
من من کردنها و اینکه فکر میکردم منم که به این سطح رسیدم همیشه کار دستم میداد…البته از نا آگاهی بود…
کی مشتری میرسوند،کی جنسها رو میرسوند،کی به من سلامتی میداد که برم مغازه،کی آرامش در رابطه میداد،کی سلامتی خانواده ام رو تامین میکند،کی مشکلاتم رو حل میکنه،کی اجاره ها رو میده،کی میشه کلام درست،کی میشه نگاه درست،کی میشه انتخاب درست و ….
تازه الان فهمیدم در برابر الله من پوچم….
وقتی بهش وصلی و اون رو تنها تکیه گاه و قدرت میبینی نه از کسی میترسی نه از بیماری هراس داری،نه حرف مردم برات مهمه،نه تهدیدها،نه قیمت دلار،نه کمبودها و ….
از خداوند میخوام که هیچگاه منو به حال خودم واگذار نکنه چرا که میدونم چقدر راحت مشرک میشم…
ممنونم از پیام و کامنت زیبایی که نوشتی فوق العاده عالی بود و نشان از تجربه و کارکردن روی خودت هست که به این درک رسیدی اعتبار همه چیز رو به خدا بدهی نه خودت .
و ما در مقابل خداوند هیچ هستیم و همه چیز از آن او است و او قدرت مطلق جهان است و هرچه داریم از او داریم.
سلام و وقت بخیر به همه دوستان عباس منش ام و استاد عباس منش.وسپاسگزار خداوندم ک هربار منو به سایت شما هدایت میکنه ک هدایت شوم. هزاران الله اکبر به ابن فایل و این صحبت هاا.انگار ک خدا داره بامن حرف میزنه.دیروز یه سری اتفاقات برام افتاد ک باعث شد کلی ناراحت بشم و حالم بد شد تازه امروز بعد شنیدن حرف شما فهمیدم ک علتش چی بوده چرا یکدفعه همه چیز بد شده.فعمیدم ک روز قبلش وقتی دیدم ک چقدر همه چیز خوبه همه اعتبار بجای خدا دادم به خودم و تا حدی ک یه حسی بهم گفت اینها همه کار خدا هستن ولی باز من گفتم ن اینها کار و توانایی من. و بعدش قشنگ با اتفاقاتی ک افتاد فهمیدم من هیچی در برابر خدا نیستم و همه چیز هر اتفاقی ک میافته خدا داره انجام میده ن من .این ضربه رو میتونم بگم چند بار برام اتفاق افتاد در زندگی ام و بارها فراموش کردم ک اعتبار ب خدا و بعدش همه چیز بد شده برام.این فایل پشت سر هم باوجود زیاد بودنش دو باره گوش دادم و بعد بهم الهام شد بیا اشتباهت بیان کن ک درس بگیری ک دفعه بعد تکرارش نکنی.برای همین بازم میخام امروز یکبار دیگه تمرکزی تر این فایل گوش بدم و دانلوش کردم ک بارهاا این فایل ببینم و به خودم یادآوری کنم ک همه چیز دست رب العالمین من دربرابرش هیچی نیستم.اگر اون نخاد هیچ چیزی برای من خوب پیش نمیره.خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم.خدایا شکرت.
شرک در دل مومن مثل مورچه است سیاه رنگ که در نیمه شب روی تخته سنگی سیاه راه میرود.
دقیقا همینطوره
هر روز با حال خوب شکر گذاری میکنم،مینویسم،تموم تلاشما میکنم که تمرکزم را بزار روی خواسته هام و داشته هام و از ناخواسته ها و زشتی ها اعراض کنم
اما نتیجه ای که میخاستم هنوز نشده
الان علتش را میفهمم
با این که همش به خدا میگفتم من به هر خیری که از تو برسه محتاجم…..
اما بازم رو این عقل ناقص خودم حساب کردم…
یا رفیق من لا رفیق…
منا ببخش واسه تموم درهایی که زدم و تو پشت اون درها نبودی….
اینا یاد گرفته بودم که رو هیچکس حساب نکنم،اما یادم رفته بود که رو خودمم نباید حساب کنم…
من رو کسی حساب میکردم،که حتی نمیدونست چطوری آفریده شده، چطوری بدنش داره کار میکنه،رو عقلی حساب میکردم،که اصلا نمیدونم ساختارش چه شکلیه، چطوریه….
1 مکانیک به خودش و علمش میتونه بباله،چون حداقلش میدونه،اجزای 1 ماشین چطوری ساخته شده و چطوری دارن با هم طی 1 سیستم کار میکنند…
اما..
من حتی همین آگاهی را نسبت به این عقل و بدنی که روش حساب کردم را هم ندارم.
تازه بدنی که میتونه 1 ثانیه دیگه نباشه،یا با یک سکته،تموم هوشیاری یا سیستم فرماندهی مغزیش از کار بیفته..
1 جمله ای استاد داری که این مثل 1 زنگ میمونه و توی گوش منه….
(اگه شما میگی به خدا ایمان دارم باید خیالت راحت باشه اما اگه خیالت ناراحته ،و میگی به خدا ایمان دارم، شما ایمان نداری)
اره نمیتونم که سر خودم را گول بزنم، نمیتونم که به خودم دروغ بگم
من هنوز نگران شرایطمم
من هنوز نگرانم که قسط ماه دیگه ام را چطور پاس کنم
به قول استاد ایمانی که عمل نیاره حرف مفته…
من ماه های ماه است که دارم روی 1 فرمولی کار میکنم،چقدر کتاب خوندم،چقدر بررسی کردم،چقدر با آدم های مختلف بحث و برسی کردم،باز نتیجه ای که میخاستم نبود،میگفتم خوب الان باید چیکار کنم
عقلم میگفت خوب برو فلان چیز را برسی کن
باورتون نمیشه تو این 3هفته اخیر، روزی بالای 14_15ساعت کار کردم و دنبال راهکار این مسئله بودم، و هی ذهنم میگفت ،خوب حالا شاید جواب 1 چیز دیگه باشه،برو اونم برسی کن و من هم بنده این ذهن ناقص…..
و این فایل امروز پتکی بود بر سر من…
که بابا داری چیکار میکنی؟؟؟؟؟؟
چرا سوالت را از کسی نمیپرسی که تموم جواب هارا میدونه
از اون کسی که این عقلی که تو اینقدر روش حساب باز کردیاا ،خودش طراحی کرده و خلق کرده
از اون کسی که رب تموم عالمه و تمام قدرت ها و اختیارات از آن اوست….
استاد 1 تجربه از خودم بگم
اکثرا ماها میدونیم باید چیکار کنیم،میدونیم راه درست چیه اما تو عمل ….
همه آدم ها میدونن سیگار کشیدن مضره اما چند نفر میتونم دیگه نکشن و بزارن کنار
اکثر ماها هم میدونیم که باید فقط رو خودش حساب کنیم،احساس مثبت باید داشته باشیم،از نا زییایی ها اعراض کنیم و….
اما در عمل
ازتون بینهایت ممنونم که مثل همیشه مثل 1 پدر فداکار ،حواستون به بچه ها تون هست
مثل معلمی که همیشه صدشا میزاره و دوست داره همه بچه هاش بهترین نتیجه را بگیرن
واسه من تموم فایل های سایت یک طرفه فایلهای توحید عملی یک طرفه دیگه است
امروز که امدم تو سایت و دیدم زده توحید عملی 10،قلبم باز شد و تموم کارهای رو زمین مونده را گذاشتم کنار و نشستم با قلبم گوش کردم.
ازتون ممنونم استاد
من خیلی وقته هیچ کامنتی نزاشته بودم
از خودش درخواست کمک کردم،خیلی وقته نمیتونم الهاماتم را دریافت کنم
گفتم مثل استاد با منم حرف بزن..
و 1 حسی بهم گفت برو بنویس
خط اول را نوشتم اما 5دقیقه کامل هیچ چیزی نمیومد که بنویسم، و هیچ ایده هم نداشتم.بهش گفتم تو بگو من مینویسم و این شد
امیدوارم به زودیای زود بیام پایین همین کامنت ،بنویسم که جواب سوالم را خودش داد و این باعث قوی شدن ایمان خودم و یاد آور مسیر اشتباهی که رفتم باشه واسم،که دیگه فقط فقط باید رو خودش حساب باز کنم
من با فایل های توحیدی شما بسمتتون هدایت شدم و از همون ابتدا با تمام وجود ارتباط عمیقی با مساعل توحیدی برقرار میکردم..
با اینکه تو خانواده خیلی مذهبی بزرگ شده بودم و تزریقات اشتباه ذهنی زیادی داشتم اما همیشه یادمه سوال های زیرپوستی تو وجودم بود…تضادهای فکری ک بهش برمیخوردم و میگفتم اینا درست نیست مگه میشه خدا اینطوری باشه،،،خدایا چی درسته و یعالمه از این جنس سوالها…یادمه ک یجور دیگه دلم میخواست باور کنم اما خوب سدهای ذهنی زیاد بود و من دلیل و توضیح و منطقی براشون نداشتم…کل منبعی ک داریم برای هدایت قرآن هست و اونم رو تاقچه خونه هامونه واسه دکور…حتی یبار معنی کاملشو خوندم اما واقعا نتونستم درک کنم و چیزی بفهمم.
مباحث و مساعل توحیدی ک برامون میگین از قند شیرین تر و از عسل لذیذتره..من با جون و دل گوش میدم و هر روز تلاش میکنم اندازه سر سوزن متمرکز باشم روی خدا و توحید و سپاسگزاری و هر چیزی ک بتونه منو یکم ب خدا نزدیکتر کنه..
واقعا چطور میشه از خدا بخاطر حضور شما سپاسگزار بود…هیچ جای جهان حرف های شما نیست و هیچکس مثل شما زاده نمیشه ک اینطوری صادقانه و خالصانه حرف هایش ب دل بشینه.
من تو زندگیم هزاران بار مساعل واقعا فاجعه باری بود ک حقیقتا ب مو رسید و پاره نشد ک حتی توان بیانشون نیست و سالها تلاش کردم ک فراموش کنم ،توبه کنم و……و آخرش همه با تسلیم شدنم ختم بخیر شد.همه تو زندگیشون گره های کوچیک و بزرگی داشتن و دارن و بقول شما تضادهایی ک همواره با ماهستن …چک و لگدهایی ک هر دفعه بزرگتر و محکمتر میشن ک اگه بخودمون نیایم و مسیرمون و عوض نکنیم آخرش با مرگ تموم میشه…
خدا خیلی قشنگه واقعا وقتی ذهن و روحمونو نزدیک میکنیم یه حسی میاد ک اصلا قابل وصف نیست.اون ارامشه اون نفس راحت کشیدنه اون حس سبکی حس خیال راحتی حس اطمینان و امیدی ک میده اصلا یجور خاصیه،،،مثل کسی ک روزها تو بیایانه و از تشنگی داره میمیره و تک تک سلولای بدنش نیاز ب ی قطره آب داره بعد جوی آب پاک و خنک و زلال ببینه و بپره داخلش و خودشو غرق اون آب کنه.
واقعا خدا چیه و کیه
من با تمام وجودم هر روز ازش میخوام ک غرقش باشم و آنقدر درگیرش باشم ک هیچچی و هیچ چیزی و نخوام و نبینم …
خداروشکر میکنم ک هدایت شدم ب سمت شما…ب سمت این مطالب ب سمت این آگاهیها
همین ک یکم میفهمم برای خیلیه همین ک یکم مسیرم عوض شده برام خیلیه
یه سر سوزن تغییر کردم کل زندگیم تو تمام جنبه ها تغییر کرده
از لحاظ مالی،،روابطی،،،سلامتی،،،ظاهری،،،توحید و یکتا پرستی و شرک نکردن تا با خودم در صلح بودن ،،،خواسته پیدا کردن و هدف داشتن،،،بهبود هارو دیدن و کماگرایی و اصلاح کردن
و خیلی و خیلی خیلی موارد دیگه
وقتی ب این همه نعمت و زیبایی و دارایی ک دارم فک میکنم و جریان زندگی ک هر روز برام آسانتر و قشنگ تر میشه ،غصه میخورم ک چرا سپاسگزار نیستم و همش یادم میره ک اینا رو باید ثانیه ب ثانیه مرور کنم و بیاد بیارم خدا چقدر عظیم و مهربان و زیبا و صمیمی و دلسوزه
دلم میگیره ک اینهمه صبوره و منتظره تا بفهمیم و راه درست و بریم تا زیبایی ک تو فاصله میلیمتریه و ما دستمونو دراز نمیکنیم ک بگیرمشون و فقط غر میزنیم و افسرده ایم.
یوقتایی میگم خدایا دلم میگیره ک ما یکی مثل تورو داریم و تو یکی مثل مارو.
این جملات تکراری و آشنا برای همه ماست که باز هم باید تکرار کنیم که در بهترین زمان و مکان استاد فایلی بارگذاری کردن که جواب سوالاتم بوده و گره کارم باز کرد
امروز صبح با گوش کردن این فایل شروع کردم و یادآوری کردم به خودم هرآنچه دارم از آن خداست و خدا به من نعمت داده
خدایا تو عظیمی، تو رزاقی، تو وهابی، تو سمیعی، تو بصیری، تو تنها منبع رزق و قدرتی، تویی که رب عالمینی، تویی که از ی سلول بعد از 9ماه یک انسان کامل خلق میکنی، تویی که قادری که این همه کهکشان مدیریت کنی، تویی که این اعضای بدن ب من دادی که به درستی کارشون انجام میدن
هر خیری میرسه به من از سمت تو هست، هر شری میرسه خودم کردم
خدایا عقل من نمیرسه تو هدایتم کن، تو راه نشونم بده
مشکل بنده هات خودت حلش کن
خودت کمکم کن تا سهم خودم بتونم انجام بدم
و تو بهم بگو چی بگم، کجا برم، خودت هدایتم کن
امروز ی جلسه با یک انسان موفق داشتم که کنسل شد و گفتم خیریتی داشته، بعدش با یک وکیل قرارداشتم که قبل از رفتن پیش ایشون و صحبت کردن باهاش به خدا گفتم خدایا خودت بهم بگو کی بگم، خدایا خودت قلب بندهات برام نرم کن
جلسه شروع شد و من از تک تک جملات ایشون مطمئن تر میشدم این دقیقا همون شخصی هست که من بهش نیاز داشتم تو کارم، پیشنهاد همکاری بهش دادم و مطمئن شدم دقیقا متخصص کاربلدی هست که من دنبالش بودم، بعد از جلسه که حدود 2ساعت طول کشید، تازه متوجه شدم که چه گفتم و چقدر خوب و عالی صحبت کردم، اونجا بود که فهمیدم من نبودم، چون همین صحبت ها جاهایی دیگه من انجام میدادم اما همچین کیفیت و بازخورد خوبی نمیگرفتم و انقدر قشنگ حرف هام ب دل طرف مقابل نمی نشست، اونجا بود که به خودم گفتم خدا کارش بلده
اونجا بود که تازه متوجه حرف استاد شدم که به من گفته میشه، با وجودم تجربه کردم
بعد از اون مشتری های دیگه به سمت من هدایت شدند که اینم جز درخواست های اول صبح من بود
و خدا مرا آسان کرد برای آسانی ها
عصر مشتری دیگه تماس گرفت و ازم کمک و راهنمایی خواست باز به خودم گفتم ببین امروز کارهات به خدا سپردی، اون هدایت کرد و کارها برات انجام داد، تو نبودی که کاری کردی، این مدت این همه تلاش کردی، فکر میکردی همشو خودت انجام دادی و هیچ نتیجه ای نگرفتی، امروز که تسلیم شدی ببین از در و دیوار برات فرستاد
جلسه ای برام هماهنگ کرد در دو تا از بزرگترین ادارات استان که فکرش نمیکردم، اما روی افرادی که حساب کرده بودم ک کاری برام انجام بدن، کارم یک قدم هم جلو نرفت و الان علتش کاملا شفاف درک میکنم که دچار غرور شده بودم، خدارو فراموش کرده بودم امروز حضورش تجربه کردم مه چقدر چرخ زندگیم روانتر شد
خدایا هرآنچه دارم از آن توست، من عقلم نمیرسه، تو هدایتم کن، تو دستم را بگیر و روی شونه هات سوارم کن و کارهایم به آسانی برایم انجام بده
خدایا از تو آرامش، آزادی مالی، زمانی و مکانی میخام
متن بسیار عالی نوشتی طوری که من گریه کردم چون امروز از خدا هدایت خواستم برای پیشرفت کار و ایجاد کسب وکار برای خودم با اینکه هیچ پولی ندارم اما متن شما به من فهماند همه چیز خداونده اعتماد کن اون راه رو به تو نشان میدهد.
چقدر اسم خاص و زیبایی داری، معانی زیبای هم داره، پدر و مادر
خیلی خوشحالم که ردپای من نشانه ای برای شما شده
سپاسگزارم خداوندی هستم که من و شما را هر لحظه هدایت میکند
اگر تسلیم باشم و از خداوند هدایت بخام و حرکت کنم، تا کارها را برام آسان پیش ببرد، مرا به جایی هدایت میکند که با شرایط حال حاضرم همخانی داشته باشه
مرا به شغلی هدایت میکند که شرایط عالی داره و سرمایه هم نمیخاد
بارها اثبات کرده که توانایی انجام هرکاری دارد و از جایی که فکرش نمیکنم روزی ام داده، وقتی که با تمام وجودم تسلیم شدم و به این جریان هدایت و الهامات اعتماد کردم
از تمرین ستاره قطبی برای رسیدن به خواسته هات ابتدای روز کمک بگیر
سلام دوست عزیز چقدر مطالب شما زیبا بود و من چقدر گریه کردم من اول صبح از خدا خواستم که بهم نشون بده مشکل کارم چیه بعد هدایت شدم به نوشته شما و فهمیدم ایراد کارم چیه من مغرور شده بودم. فکر میکردم منم که این همه کار رو انجام دادم و خیلی میفهمم بعد از یک سال بدو بدو های الکی دیگه خسته و ناامید از خدا کمک خواستم و اون هم خیلی راحت بهم جواب داد که اونه که کارها رو میکرد نه تو .
و خوندن تمام 586 دیدگاهی که تا الان روی این فایل منتشر شده می تونم قسم بخورم و مثل روز برام روشنه که این فایل فقط می تونه وحی ای باشه که خدا خودش داره به وضوح میگه عاقا!!! بزرگترین و مهم ترین باور قدرتمندکننده اینه که یادتون نره که فقط و فقط من فرمانروای کل کیهان هستم!
یادت باشه فقط منم که تمام دستاوردها و موفقیت هاتون را براتون کسب کردم!
دیدی هروقت مغرور شدی هیچکاری از دستت برنیومده؟
دیدی هر وقت فکر کردی خبریه و … من آنم که رستم بود پهلوان!!! همچین با خاک یکسان شدی که با تمام وجودت درک کنی عاقا! من نبودم اون همه موفقیت و دستاورد به دست اوردم!
البته یه ریزه من بودم ها! اما فقط در حد درخواست!
و خدا بود که منو رو شونه هاش برد و به شیرینی و آسانی خواسته ام را با عشق بهم تقدیم کرد!
هر جا بیشتر کارامو بهش سپردم آسان تر به خواسته هام رسیدم
هر جا عقل و فکرمو دخیل کردم رسیدنم به خواسته هام سخت تر شد!
چه درس الهی بزرگی بود این فایل
چه یادآوری مهم و ریزبینانه ای برای من داشت!
چه آگاهی ناب و عمیقی
هنوز تمرینات جلسه دو و سه باورهای قدرتمند کننده را کامنت نکردم با وجود اینکه در زمان گوش کردن و نوشتن واو به واو فایل ها تمرینات را هم نوشتم برای خودم!
حالا می تونم برگردم و دوباره آگاهانه هدف کوتاه مدت ام را بسپرم به شونه های قدرتمند خداجونم و با هم بریم و عشق کنیم و خواسته هام را خلق کنم!
خدا جونم سپاسگزارم که بازم یه آگاهی و هدایت دیگه به من از فضل و رحمتت عطا کردی!
استاد عزیزم سپاسگزارم به خاطر این که خودتون تو بغل خدایین و هرچند وقت یه بار برمی گردین پشتتون مارو نگاه می کنین و می گین بچه ها بیاین! راه همینه! ادامه بدین! نا امید نشین!
همکلاسی های عزیزم سپاسگزارم ازتون به خاطر کامنت های بی نظیرتون!
سلام ودرود فراوان براستادعزیز ومریم جان نازنین وهمه خانواده صمیمی والهی عباسمنش
استاد صدای شما رادراین فایل سه بار شنیدم وچون ازعمق جان شما برآمد برعمق جان من نشست
صحبتهای توحیدی ویاداوری های خدایی
من امروز صبح طبق روال همیشگی وآموزش های کشف قوانین زندگی داشتم در دفترم کدنویسی میکردم ودرخواست هایم رامینوشتم ویکی ازآنها این بود:خدایا دوست دارم صحبتهای توحیدی بشنوم وازقران بشنوم ودرک بهتری پیدا کنم وشاکرتر باشم
چندساعت بعد وارد سایت شدم واین فایل راشنیدم عجب معجزه ای خدای من
خیلی زود درخواستم اجابت شد واستاد به آیه 17 سوره انفال وعبارت (رمیت اذا رمیت ) اشاره فرمودند ومن رفتم سرچ کردم وبه چه اطلاعات نابی رسیدم وبامطالبی که استاد اشاره کردند برایم موارد زیادی درزندگی یاداوری شد که وقتی به خداسپردم راحت انجام شد
شعری ازمولانا راهم دیدم که به این آیه وعبارت درقرآن میپردازد جالب بود قسمتی از آن رابرایتان مینویسم
نفی آن یک چیزواثباتش رواست
چون جهت شدمختلف نسبت دوتاست
مارمیت اذ رمیت ازنسبت است
نفی واثباتست وهردومثبت است
آن توافکندی چو بر دست توبود
تونه افکندی که قوت حق نمود
زور آدم زاد راحدی بود
مشت خاک اشکست لشکر کی شود
مشت مشت توست وافکندن زماست
زین دونسبت نفی واثباتش رواست
بسیار مولانا جالب وزیبا توصیف کرده که تیر دردست تواست ولی خداپرتاب میکند وبه هدف میخورد وقدرت دردست خداست که ازطریق دستان ما کارش راانجام میدهد
خداوند درقران میفرماید ما انسان راباکرامت آفریدیم وفرموده خداوند باغبان خوبی است
(والله انبتکم منَ الارض نباتا”)
خداهمه شماراافرید ونهال های هستی شمارا آبیاری کرد واز طرف دیگر فرموده من به شما کوثر دادم (انااعطیناک الکوثر)
خداوند به انسان فرمود من همه وسایل رابرای تواماده کردم وتنها یک کار به عهده خودت گذاشتم وآن نوشیدن این اب حیات است وبازکردن دهان وکوثررابه درون بردن کارتواست
بقول استاد پارا ازروی ترمز برداریم تا سلامت وفراوانی ونعمت فراوان وارد زندگی شود
خداگفته من همه نعمت ها رابه پای نهال هستی تو آوردم راه رابه تو نشان دادم اگر کوثر رادردهان ریختید نهال هستی شما بارور میشود وگرنه هیزم میشوید ومیسوزید
خداوند راشاکروسپاسگزارم که این فایل راشنیدم وسپاسگزاری فراوان از استاد عزیز برای ارائه این مطالب عالی
سلام خدمت استاد بزرگوارم و خانم شایسته
همیشه این سوال برام بوده که چطوری خدا با حضرت محمد حرف زده و قرآن را بهش گفته، یا با حضرت ابراهیم که برو پسرت را سر ببر یا به حضرت موسی و بقیه، و اصلا متوجه نمیشم و بعد استاد آمدن و گفتن که خدا بهم میگه اینکار رو بکن این الهام را بهم کرده و حتی با جزئیات و این برای من که تکاملش را طی نکرده بودم همیشه سواله، توی این فایل یکم متوجه شدم مخصوصا آنجائیکه استاد گفتن سهام کدوم شرکت رو بخرم نه برای سرمایه گذاری بلکه برای اینکه ایمانم را قوی کنم و میدونم که اینهم مثل بقیه چیزها تکامل میخواد، فکر کنم قدم اول توی عمل کردن و طی کردن تکامل و شنیدن الهامات اینکه : باور داشته باشم خداوند جواب می دهد و سوال کردن از خدا و انتظار شنیدن جواب از طرف خداوند، این یک عمل برای شنیدن الهامات است
باید گوشام را تیز کنم که بشنوم باید احساسم را خوب نگه دارم که خداوند با منم صحبت کنه،
یکبار یک اتفاق برام افتاد که الان یادم آمد همه اش با الهام خداوند بود و چه نتیجه ای داشت، من شب با خانمم بحثی داشتم و صبح توی تختخواب حلقه ای که افتاده بود را دیدم، بخودم گفت ببین چکار کردم، قهر کرد و رفت و اینم نشونه رفتنش، خیلی ناراحت شدم رفتن توی خیابون و بدلم افتاد ( آنوقت نمیدونستم که وقتی بدل میفته الهام خداونده ) که برم شیرینی بگیرم و ببرم محل کار خانم ( و مفهومش برای ما مردا اینکه غلط کردم و ببخشید)، بهرحال گرفتم و رفتم محل کار خانم و ایشون نبودن و رفته بودن بازدید از جایی و من شیرینی را گذاشتم توی یخچال اتاقش و رفتم و البته همکارای خانم هم دیدن، و من منتظر بودم که کی خانم زنگ میزنه یا میاد خانه که مراسم آشتی کردن را بنحو احسنت و پر پیمونه برگزار کنیم ، خانم تشریف آوردن و ازم تشکر کردن و گفتن که همکارام گفتن چقدر خوبه که همسرت یادش بوده امروز سالگرد ازدواج تون بوده، من رو میگید هاج و واج پیش خودم گفتم مگه امروز سالگرد ازدواجم بوده !!!!! یا خدا، خیلی جالب بودم برام که خداوند چطوری اینها را کنار هم گذاشت که من برم و شیرینی بخرم و آنم ببرم محل کارش، باورتون نمیشه خیلی شجاعت میخواد خیلی، مردهای سایت میدونن من چی میگم وبعدش خانم کلی پیش همکاراش کیف کرد و قیافه گرفت و البته که نتیجه اش برای من هم عالی بود، این خاطره حدوداً پنج سال پیش برام اتفاق افتاد و الان خداوند یادم آورد ( اینهم یک الهام دیگه ) که این خاطره رو بگم و یادآوری کنم برای خودم که خداوند اینجوری صحبت میکنه و نتیجه اش همیشه عالی، راستی آن حلقه هم برای دخترم بود که جا گذاشته بود، مثل پازل همه چیز درست شد
ما چطوری میتونیم مثل استاد ایمانمون را امتحان کنیم و یا چه سوال های از خداوند بپرسیم و چجوری عمل کنیم که خداوند همیشه راه رو برامون نشون بده
این فایل را باید صدها بار گوش بدم و بدهیم که بفهمیم این موضوع را، که خداوند همیشه و هر زمان داره با ما حرف میزنه و ما هر وقت کارهای درست را انجام میدهیم باید بگیم کار خداوند بود نه من تا ایمانمون بیشتر بشه و هر وقت کار اشتباه، کار خودمونه
خدایا شکرررررت
استاد بسیار تا بسیار بابت این آگاهی ها ازتون سپاسگزارم
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به شما اقا محمد عزیز
چقدر با خوندن کامنتتون، غرق در نور شدم وعظمت وبزرگی و مهربانی ولطف و حکمت خداوند رو دیدم…
چقدر قشنگ درکش کردید وخداوند هی وحاضر خواست که با یاد آوریش و ثبتش تواین سایت به منه مینا وبه هرکسیکه اکثر اوقات دنبال چراهای اتفاقات زندگیش میگرده درس بده…
برا منیکه همیشه دنبال حکمت تضادها واتفاقات ناجالب تو امورات زندگیم میگردم والبته که هر چقدر ظرف وجودیم بزرگتر میشه و بیشتر از خداوند در خواست میکنم مسیر رو بهم بگه، حکمتهاش رو یکی پس از دیگری بهم نشون میده…
خداوند میخواست با اون قهر بین شما و خانومتون بهتون سالگرد ازدواجتون رو یاد اور بشه…
البته که با سختی همراه بود ولی نهایتش موجب شادی دل شما وهمسرتون شد…
بهتون آموخت که غرور نداشته باشید واینکه به خاطر استحکام رابطه وعشق، سعی کنید تاریخهای خاص زندگی مشترکتون یادتون باشه که چقدر این امر از طرف آقایون برای خانومها باعث مسرت و شادی هست ونشون دهنده ی عشق وعلاقه…
من معتقدم که روابط باید بر پایه عشق دوطرفه باشه و بیشتر اوقات عشق به این شکل توی روابط زوجین خودش رو نشون میده…
واینکه یکی بیاد ادعا کنه بگه نه بابا اینا نشونه ی عشق و دوستداشتن نیست آدم باید از درون با خودش در صلح باشه باید از درون انقدر غنی باشه که نیاز به توجه نشده باشه نمیشه که مگه غیر اینه که انسانها به توجه ومحبت هم احتیاج دارند واصلا جهان بر پایه عشق ومحبت ومهربانی داره اداره میشه واگه نشون دادن دوستداشتن اینا نیست؟پس چی نشونه ی دوستداشتن هست؟
مگر غیر اینکه گفتن عاشقتم دوستت دارم، توجه به نیازهای جسمی و جنسی و عاطفی ….طرف مقابل
اینکه در پی این باشی که عشق ودوستداشتنت رو در قالب خرید یه هدیه یا گل ویا درست کردن یه غذا و….نشون بده به طرف مقابلش…
واینکه خداوند می فرماید، با هر سختی آسانی هست….
ولی چقدر خوبه که من نوعی انقدر ذهنم وتوجه تمرکزش روی اهدای عشق ومهربانی و شادی ومحبت به عزیزانم وبه کل جهان باشه، که ذهنم تربیت بشه که چطور واز چه طریقی این همه عشق ومحبت و دوستداشتن ومهربانی رو تقدیم کنم به جهان وجهانیان وخصوصا عزیزانم.
تا خدایی نکرده با به وجود اومدن تضاد جهان من رو مجبور به کاری نکنه و از طریق ناخواسته منو به سمت خیر وخواسته هدایت نکنه…
تجربه بهم ثابت کرده که هرچقدر من خودمراقبتر میشم هر چقدر تمرکزم روی خودم واموراتم واطرافم بیشتر میشه با تضاد وناخواسته ی کمتری روبرو میشم…
اما یاد گرفتم که توی تضادها سریع وصل بشم به منبع وازش بخوام که هدایتم کنه تا از بهترین طریق از این تضاد عبور کنم والحق که خداوند همیشه اماده هست برای اینکه از بهترین راه وروش منو هدایت کنه به مسیری روشن وپر از خیر وبرکت…
هر کدوم از ماها هزار تا از این اتفاقات توی زندگیم افتاده و خداوند هم هزاران بار بهمون خیر وخوشیمون رو الهام کرده و هدایتمون کرده اماااااااااا….
نادانی ونااگاهی وبی ایمانی ما موجب شده یا متوجه نشیم یا زود فراموش کنیم…
وخداوند شر وخیر هرکسی رو هر لحظه بهش الهام میکنه….
میخوای پیامبر باشی، یا انسانی اگاه یا نااگاه….
دوست عزیزم ان شالله همیشه وهر لحظه درصراط مستقیم ودر مسیر خیر وخوشی کنار عزیزانتون در پناه امن خدا باشید
سلام بر مینا خانم عزیز
از کامنتی که بو و طعم عشق و محبت و صلحی که در درون تون هست را میده، خیلی ممنونم،
شما به نکته خیلی ظریفی اشاره کردید که این اتفاقات و تضادها آمده که به ما درس بده و بگه که لذت بردن در کنار خانواده همراه با چاشنی عشق چیز دیگری است و همیشه در این تضادها خیری است ما باید جور دیگه ای نگاه کنیم به این تضادها
کامنت شما خیلی برای من درس داشت و یادآوری کرد که میشه جور دیگه ای هم زندگی کرد همراه با عشق و محبت
خیلی از شما سپاسگزار دوست عزیز
موفق باشین
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
باز هم فایل توحیدی واقعا چقدر دلچسب این فایل های توحیدی هر چقدر هم که بگیم ما روی خودمون کار کردیم باز وقتی فایل های توحیدی رو گوش میدیم میفهمیم که چقدر هنوز نمیدونیم ،چقدر هنوز نیاز داریم که یه چیزایی دوباره بهمون گوش زد بشه ،چقدر راه نرفته داریم .استاد کاش ماهی یک فایل توحیدی بزارید روی سایت برای آبدیت روح ما ،واقعا سپاسگزار شما و خانم شایسته عزیز هستم که آنقدر عاشقانه به فکر خوراک روح ما هستین .
–کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده ؟
الان که فکر میکنم میبینم کل زندگیم همین بوده و اگر خدا نبود من نمیدونم الان چه وضعیتی داشتم و خدا رو سپاسگزارم که من رو به حال خودم رها نکرد کنارم موند تا من بیام تو مسیر ،همین هدایت من به مسیر یادگیری قوانین و آشنا شدن با این قوانین و خداوند و آشنا شدن با شما بزرگترین دری بود که خداوند برای من باز کرد و باعث شد زندگی برام هموار تر بشه ،باعث شد زندگی برام لذت بخش تر بشه ،باعث شد به خودم بیام باعث شد متوجه بودنش کنار خودم بشم .
کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده ؟
اگه کلی بگم تک تک اتفاقات زندگیم بر این اساس هست و خداوند کل زندگی داره ما رو هدایت میکنه این ما هستیم که خیلی جاها متوجه این هدایت نمیشیم بازم مثال آشنایی خودم با این مسیر رو میگم ،من قبل از آشنایی با قوانین جهان هستی یه آدم بشدت افسرده بودم ،هیچ رابطه خوبی با اطرافیانم نداشتم به خصوص خانواده همسرم ،مدام گریه ،تنش ،ناراحتی ،در کل لذتی از زندگی نمیبردم لذتی از خونه و ماشین و چیزهایی که داشتم نمیبردم مدام دنبال یه راه فرار از اون شرایط بودم ،تا اینکه یه شب یکی از دوستان همسرم که ارمنی بودن ما رو دعوت کردن به ویلاشون و من تا به اون موقع اون دوست همسرم و خانواده اش رو ندیده بودم ،اولش ذهنم خیلی مقاومت داشت برای رفتن همون نجوا ها که اونا سطحشون از ما خیلی بالاتره و اون چرت و پرت ها و ما رفتیم خیلی شب خوبی بود و من اون شب خیلی تحت تأثیر رفتار های اونا قرار گرفتم و خیلی بهشون فکر میکردم و چند هفته بعد این خانواده دوباره ما رو دعوت کردن و ما باز هم رفتیم و این سری اتفاقات رقم خورد و دستان خداوند برای یاری من اومده بودن و خیلی ساده این خانم یه سری صحبت ها با من کرد راجب قوانین جهان گفت که خودش با یه استادی داره کار میکنه و از من خواست که من هم وارد این مسیر بشم و شمارش رو بهم داد که واتساپ بهش پیام بدم تا شماره اون استاد و مشاورش رو بهم بده من از استادش مشاوره بگیرم .وقتی اومدیم خونه به همسرم نگفتم که یه همچین حرفهایی به من زدن چون می ترسیدم همسرم مخالفت کنه و خیلی ذهنم مقاومت داشت که بهش پیام بدم ولی نمیدونم چی شد و این کار انجام دادم و وارد مسیر شدم و مشاوره گرفتم و هرچیزی که اون استاد میگفت من انجام میدادم و زندگیم شروع کرد به تغییر ،انگار وجود من شخم زده شده بود تا یک روز از زبان همان مشاور اسم استاد عباس منش رو شنیدم و ایشون گفتن که من استاد عباس منش رو دنبال میکنم و فقط ایشون قبول دارم و آدرس سایت شما را برای من فرستاد و وقتی من وارد سایت شدم و فایل های شما رو گوش میدادم انگار یه انقلاب عظیمی در من ایجاد شده بود و نکته جالب اینجا بود که دیگه حرفهای اون استاد و مشاور در من اثر نداشت و فقط دوست داشتم حرفهای شما رو بشنوم و اینطور بود که اون مشاور وارد زندگی من شد و دستی شد از دستان خداوند که یه برهه ای از زندگی با من باشه من رو آماده کنه برای رویارویی با شما ظرف من رو بزرگ کنه برای دریافت های بیشتر و الان من با شما هستم .
و جالب ترین نکته این هست که من اون دوستم که رفتیم خونشون و من رو هل داد به این مسیر و اون میشه گفت برای من اصلی ترین دست خداوند بود برای هدایت.بعد از اون شب من دیگه اون خانم رو ندیدم. تا یک سال بعد توی یه عروسی همدیگه رو دیدم و ازم پرسید چکار میکنی و بهش گفتم این مسیر ها رو پشت سر گذاشتم و رسیدم به استاد عباس منش ( ایشون هم شما رو میشناخت) و دوره دوازده قدم خریدم و دارم کار میکنم و ایشون خیلی تشویقم کرد و بهم گفت راستش اون شبی که شما اومدین خونمون نمیدونم چی شد که اون حرف ها رو بهت زدم و ازت خواستم که بری با اون استاد مشاوره برداری چون تا حالا برام پیش نیومده بود که راجب این مسایل با کسی حرف بزنم ولی یه حسی بهم گفت این حرف ها رو به تو بگم ولی من میدونم که این پلن خداوند بوده ،این همون دستان خداوند بوده ،این همون هدایت خداوند برای من بوده ،این خداوند بوده که داشته از زبان این دوستم راه رو به من نشان میداده .
و باز هم نکته جالب تر اینکه من بعد از اون شب عروسی دیگه اون دوست رو ندیدم انگار که این دوست اومد توی زندگی من یه ماموریتی داشت از طرف خداوند ،ماموریتش رو به بهترین شکل انجام داد مسیر به من نشون داد و رفت
خداوند رو صدها هزار مرتبه شاکرم که لطفش شامل حالم شد و من رو هدایت کرد به بهترین مسیر برای زندگی .
یه موضوع دیگه که الان با خانواده همسرم به خصوص مادر شوهرم یه رابطه رویایی دارم جوری که هیچ کس باورش نمیشه ،و همیشه میگفتم که این منم که روی خودم کار کردم و رفتار بقیه با من تغییر کرد به خاطر تلاش های ذهنی خودم بود ولی امروز با گوش دادن این فایل فهمیدم که اشتباه فکر میکردم اینا همش کار خدا بود ،این خدا بود که دلها رو برای من نرم کرد درسته من روی خودم کار کردم ولی اصلی ترین کار خدا انجام داد و اگر خدا نمیخواست هیچ اتفاقی رقم نمیخورد .
خدا رو صدها و هزاران و میلیون ها بار سپاسگزارم که هدایتم میکنه به بهترین شکل ممکن .
درودبه استادبی نظیرم ومریم نازنینم
وهمه دوستان عالیم
خدایاشکرت بابت درسهای توحیدی ناب اززبان شیوای استادی که به زیبایی من رابه سویشان هدایت نمودی ومن هرلحظه به خودم یادآوری می کنم که مریم جان یادت هست درچه حال واوضاعی بودی وخداوندچگونه به سمت این سایت طلایی هدایتت کردوتوسط بنده توحیدیش دنیایت رابه گلستان تبدیل نمودچون خودت خواستی وفعل خواستن راصرف کردی با ایمان وتوکل واقعی که کناراستادت آموختی وگوش جان سپردن به راهکارهایشان وبعدتحولی عظیم دروجودت وزندگیت هم زمان اتفاق افتاد .
خداونداتلنگرراباشروع فایل های دانلودی برایم به صدادرآوردی وبعدکتاب های لبریزازآگاهی ودوره های عالی ومالامال ازدرس وتجارب شگفت انگیز وکارایی آنهادرتمام ابعادو12قدمی که ابتدایش بانوشتن وضعیت فعلی ام دردفتری عیارداروزیباشروع شد وهرروزکه ادامه می دادم معجزاتی درشخصیت وزندگیم رقم زدی واشک درچشمانم حلقه می زدودراین مدت ازلحاظ مادی ومعنوی به رشدوپیشرفت خیره کننده ای مرارساندی.خدایاشکرت.
استادخداوندازطریق شمادوست واقعی من شد،همه چیزمن شدومن باخیال راحت تمام اموررابه خودش سپردم وتابه امروزباآغوش بازخواست واراده اش هرچه که بودراپذیرفتم وگفتم همه چیزباهرنتیجه ای برایم خیراست واین رمزآرامش واقعی من درتمام لحظات زیبای زندگیم است.
امروزکه سهم قرآن خواندنم به معنی آیه 165 سوره مبارکه بقره رسیدم (بدانندکه تمام قوت وقدرت ازآن خداست)دیگردرک همین جمله برای تمام لحظه هایم کافیست .
خدای عزیزم چقدرمراخودکفاکرده ای فقط به توسپرده ام، هیچ شخصی قدرت هیچ چیزدرزندگیم نداردمگرخودت اوراواسطه قراردهی که آن هم صلاح خودت بوده است و من تسلیم اراده ات هستم .
ووقتی آرامش رادروجودم جاری کرده ای چقدرراحت وآسان تشخیص می دهم الهاماتت راچون احساسم عالیست .
وقتی به سالن والیبال می روم قبل ازورودم ازتودرخواست می کنم باهم واردشویم وهرلحظه توراکنارم احساس می کنم ،تومرابه دوره قانون سلامتی هدایت کردی که امروزمتفاوت ازسالهای پیش بدنی عالی وعضلانی داشته باشم وقدرت بدنی عالی به من عطاکرده ای چقدرهماهنگ ودرزمان مناسب بایک کش که مربی چقدرتاکیدداردباکش کارکنیدولی مرایکسال عادت دادی که باعشق ولذت ورزش های عضلانی قانون سلامتی راانجام دهم ،جسم وروحم راآرامش بخشیده ای وبعدمی بینم که بادوستانی هم بازی درباشگاه هستم وهم تیمی درشهرستان که حدودا10تا15سال ازمن کوچکتر،ولی چقدرمن ازهرلحاظ به واسطه آرامش ذهن وقلبم آمادگی خاصی دارم وتنهاکسی که درزمین تعویض نمی شودمن هستم وتوآنقدرکنارمن هستی که احساس می کنم روحم درزمین است، چقدرسبک بال هستم وچقدرهمه چیزبرایم لذت بخش می گردانی ،خدایابی نهایت شاکروسپاسگزارم.
واقعا زندگی جادویی راخداوندتوسط شمااستادگرانقدبه من هدیه داده است ووقتی مسیردرست راباگفتار،رفتاروکردارنیک عجین می کنم به طبع خداوندهم مرابه زیباییهاولذت های عالی سوق می دهدورشدوپیشرفت درتمام زمینه ها.
من همین که به بدن سالمم نگاه می کنم ودرعجب برای این ضربان قلب زیباوتک تک اندامهاوسلول هایم ،به قدرت عظیم درکیهان و….،هدایتم کناراستادی که درپیشرفته ترین وعالی ترین کشورباآرامش واین حجم ازرشدوپیشرفت درتمام ابعاد زندگی می کندوهمه چیزش راازتومی داندوافتخارشاگردی درمحضرایشان راروزیم کرده ای تااینطورهمه چیزدرزندگیم رنگ وبوی بهشتت رابگیرد،خدایافقط اشک شوق می ریزم وتوراهرلحظه شکرمی کنم .
من هرروزدردفترستاره قطبی ام نوشتم ومی نویسم وروزم راباشکرگزاریت آذین می کنم وتوچه هاکه نکرده ونمی کنی ،کن فیکون کرده ای همه چیزم را ومن هرروزعاشق تروسرمست تر دراین مسیرزیباوسراسرتوحیدی ذکرتورامی گویم وهرچقدرشکرت گویم کم است،عاشقتم خدای یکتایم.
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید، دوستتون دارم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
چقدر آدم میتونه بدبخت باشه که روی خودش حساب کنه و چه قدر بدبخت تر که روی دیگران حساب کنه…
و چقدر خوشبخته کسی که همه چی رو از خدا میدونه حتی اون فروش خوبش در کسب و کارش رو،حتی رانندگی فوق العاده اش رو،حتی خوش اخلاقیش رو،حتی بدن ورزیده اش رو…
من قبلا فکرمیکردم اگر فروشم خوبه،منم که به یه سطحی از فرکانس رسیدم که این همه مشتری دارم و از همون فرداش فروشم داغون میشد و همیشه برام سوال بود که چرا اینجوری میشه من که حالم خوب بود و شکرگذار بودم!!!!
فکر میکردم بدن توانمندم بخاطر ورزش کردنه،نگو که اون سلامتی و توانمندی رو الله داده،اگر من فلج مادرزادی بودم آیا میتونستم ورزش کنم!!!
من من کردنها و اینکه فکر میکردم منم که به این سطح رسیدم همیشه کار دستم میداد…البته از نا آگاهی بود…
کی مشتری میرسوند،کی جنسها رو میرسوند،کی به من سلامتی میداد که برم مغازه،کی آرامش در رابطه میداد،کی سلامتی خانواده ام رو تامین میکند،کی مشکلاتم رو حل میکنه،کی اجاره ها رو میده،کی میشه کلام درست،کی میشه نگاه درست،کی میشه انتخاب درست و ….
تازه الان فهمیدم در برابر الله من پوچم….
وقتی بهش وصلی و اون رو تنها تکیه گاه و قدرت میبینی نه از کسی میترسی نه از بیماری هراس داری،نه حرف مردم برات مهمه،نه تهدیدها،نه قیمت دلار،نه کمبودها و ….
از خداوند میخوام که هیچگاه منو به حال خودم واگذار نکنه چرا که میدونم چقدر راحت مشرک میشم…
ممنونم استاد عزیزم و شکرگذار الله هستم
سلام محمد جواد عزیز
ممنونم از پیام و کامنت زیبایی که نوشتی فوق العاده عالی بود و نشان از تجربه و کارکردن روی خودت هست که به این درک رسیدی اعتبار همه چیز رو به خدا بدهی نه خودت .
و ما در مقابل خداوند هیچ هستیم و همه چیز از آن او است و او قدرت مطلق جهان است و هرچه داریم از او داریم.
سلام و وقت بخیر به همه دوستان عباس منش ام و استاد عباس منش.وسپاسگزار خداوندم ک هربار منو به سایت شما هدایت میکنه ک هدایت شوم. هزاران الله اکبر به ابن فایل و این صحبت هاا.انگار ک خدا داره بامن حرف میزنه.دیروز یه سری اتفاقات برام افتاد ک باعث شد کلی ناراحت بشم و حالم بد شد تازه امروز بعد شنیدن حرف شما فهمیدم ک علتش چی بوده چرا یکدفعه همه چیز بد شده.فعمیدم ک روز قبلش وقتی دیدم ک چقدر همه چیز خوبه همه اعتبار بجای خدا دادم به خودم و تا حدی ک یه حسی بهم گفت اینها همه کار خدا هستن ولی باز من گفتم ن اینها کار و توانایی من. و بعدش قشنگ با اتفاقاتی ک افتاد فهمیدم من هیچی در برابر خدا نیستم و همه چیز هر اتفاقی ک میافته خدا داره انجام میده ن من .این ضربه رو میتونم بگم چند بار برام اتفاق افتاد در زندگی ام و بارها فراموش کردم ک اعتبار ب خدا و بعدش همه چیز بد شده برام.این فایل پشت سر هم باوجود زیاد بودنش دو باره گوش دادم و بعد بهم الهام شد بیا اشتباهت بیان کن ک درس بگیری ک دفعه بعد تکرارش نکنی.برای همین بازم میخام امروز یکبار دیگه تمرکزی تر این فایل گوش بدم و دانلوش کردم ک بارهاا این فایل ببینم و به خودم یادآوری کنم ک همه چیز دست رب العالمین من دربرابرش هیچی نیستم.اگر اون نخاد هیچ چیزی برای من خوب پیش نمیره.خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم.خدایا شکرت.
الهی و ربی من لی غیرک
شرک در دل مومن مثل مورچه است سیاه رنگ که در نیمه شب روی تخته سنگی سیاه راه میرود.
دقیقا همینطوره
هر روز با حال خوب شکر گذاری میکنم،مینویسم،تموم تلاشما میکنم که تمرکزم را بزار روی خواسته هام و داشته هام و از ناخواسته ها و زشتی ها اعراض کنم
اما نتیجه ای که میخاستم هنوز نشده
الان علتش را میفهمم
با این که همش به خدا میگفتم من به هر خیری که از تو برسه محتاجم…..
اما بازم رو این عقل ناقص خودم حساب کردم…
یا رفیق من لا رفیق…
منا ببخش واسه تموم درهایی که زدم و تو پشت اون درها نبودی….
اینا یاد گرفته بودم که رو هیچکس حساب نکنم،اما یادم رفته بود که رو خودمم نباید حساب کنم…
من رو کسی حساب میکردم،که حتی نمیدونست چطوری آفریده شده، چطوری بدنش داره کار میکنه،رو عقلی حساب میکردم،که اصلا نمیدونم ساختارش چه شکلیه، چطوریه….
1 مکانیک به خودش و علمش میتونه بباله،چون حداقلش میدونه،اجزای 1 ماشین چطوری ساخته شده و چطوری دارن با هم طی 1 سیستم کار میکنند…
اما..
من حتی همین آگاهی را نسبت به این عقل و بدنی که روش حساب کردم را هم ندارم.
تازه بدنی که میتونه 1 ثانیه دیگه نباشه،یا با یک سکته،تموم هوشیاری یا سیستم فرماندهی مغزیش از کار بیفته..
1 جمله ای استاد داری که این مثل 1 زنگ میمونه و توی گوش منه….
(اگه شما میگی به خدا ایمان دارم باید خیالت راحت باشه اما اگه خیالت ناراحته ،و میگی به خدا ایمان دارم، شما ایمان نداری)
اره نمیتونم که سر خودم را گول بزنم، نمیتونم که به خودم دروغ بگم
من هنوز نگران شرایطمم
من هنوز نگرانم که قسط ماه دیگه ام را چطور پاس کنم
به قول استاد ایمانی که عمل نیاره حرف مفته…
من ماه های ماه است که دارم روی 1 فرمولی کار میکنم،چقدر کتاب خوندم،چقدر بررسی کردم،چقدر با آدم های مختلف بحث و برسی کردم،باز نتیجه ای که میخاستم نبود،میگفتم خوب الان باید چیکار کنم
عقلم میگفت خوب برو فلان چیز را برسی کن
باورتون نمیشه تو این 3هفته اخیر، روزی بالای 14_15ساعت کار کردم و دنبال راهکار این مسئله بودم، و هی ذهنم میگفت ،خوب حالا شاید جواب 1 چیز دیگه باشه،برو اونم برسی کن و من هم بنده این ذهن ناقص…..
و این فایل امروز پتکی بود بر سر من…
که بابا داری چیکار میکنی؟؟؟؟؟؟
چرا سوالت را از کسی نمیپرسی که تموم جواب هارا میدونه
از اون کسی که این عقلی که تو اینقدر روش حساب باز کردیاا ،خودش طراحی کرده و خلق کرده
از اون کسی که رب تموم عالمه و تمام قدرت ها و اختیارات از آن اوست….
استاد 1 تجربه از خودم بگم
اکثرا ماها میدونیم باید چیکار کنیم،میدونیم راه درست چیه اما تو عمل ….
همه آدم ها میدونن سیگار کشیدن مضره اما چند نفر میتونم دیگه نکشن و بزارن کنار
اکثر ماها هم میدونیم که باید فقط رو خودش حساب کنیم،احساس مثبت باید داشته باشیم،از نا زییایی ها اعراض کنیم و….
اما در عمل
ازتون بینهایت ممنونم که مثل همیشه مثل 1 پدر فداکار ،حواستون به بچه ها تون هست
مثل معلمی که همیشه صدشا میزاره و دوست داره همه بچه هاش بهترین نتیجه را بگیرن
واسه من تموم فایل های سایت یک طرفه فایلهای توحید عملی یک طرفه دیگه است
امروز که امدم تو سایت و دیدم زده توحید عملی 10،قلبم باز شد و تموم کارهای رو زمین مونده را گذاشتم کنار و نشستم با قلبم گوش کردم.
ازتون ممنونم استاد
من خیلی وقته هیچ کامنتی نزاشته بودم
از خودش درخواست کمک کردم،خیلی وقته نمیتونم الهاماتم را دریافت کنم
گفتم مثل استاد با منم حرف بزن..
و 1 حسی بهم گفت برو بنویس
خط اول را نوشتم اما 5دقیقه کامل هیچ چیزی نمیومد که بنویسم، و هیچ ایده هم نداشتم.بهش گفتم تو بگو من مینویسم و این شد
امیدوارم به زودیای زود بیام پایین همین کامنت ،بنویسم که جواب سوالم را خودش داد و این باعث قوی شدن ایمان خودم و یاد آور مسیر اشتباهی که رفتم باشه واسم،که دیگه فقط فقط باید رو خودش حساب باز کنم
سلام استاد عزیزم و مریم جان مهربان
من با فایل های توحیدی شما بسمتتون هدایت شدم و از همون ابتدا با تمام وجود ارتباط عمیقی با مساعل توحیدی برقرار میکردم..
با اینکه تو خانواده خیلی مذهبی بزرگ شده بودم و تزریقات اشتباه ذهنی زیادی داشتم اما همیشه یادمه سوال های زیرپوستی تو وجودم بود…تضادهای فکری ک بهش برمیخوردم و میگفتم اینا درست نیست مگه میشه خدا اینطوری باشه،،،خدایا چی درسته و یعالمه از این جنس سوالها…یادمه ک یجور دیگه دلم میخواست باور کنم اما خوب سدهای ذهنی زیاد بود و من دلیل و توضیح و منطقی براشون نداشتم…کل منبعی ک داریم برای هدایت قرآن هست و اونم رو تاقچه خونه هامونه واسه دکور…حتی یبار معنی کاملشو خوندم اما واقعا نتونستم درک کنم و چیزی بفهمم.
مباحث و مساعل توحیدی ک برامون میگین از قند شیرین تر و از عسل لذیذتره..من با جون و دل گوش میدم و هر روز تلاش میکنم اندازه سر سوزن متمرکز باشم روی خدا و توحید و سپاسگزاری و هر چیزی ک بتونه منو یکم ب خدا نزدیکتر کنه..
واقعا چطور میشه از خدا بخاطر حضور شما سپاسگزار بود…هیچ جای جهان حرف های شما نیست و هیچکس مثل شما زاده نمیشه ک اینطوری صادقانه و خالصانه حرف هایش ب دل بشینه.
من تو زندگیم هزاران بار مساعل واقعا فاجعه باری بود ک حقیقتا ب مو رسید و پاره نشد ک حتی توان بیانشون نیست و سالها تلاش کردم ک فراموش کنم ،توبه کنم و……و آخرش همه با تسلیم شدنم ختم بخیر شد.همه تو زندگیشون گره های کوچیک و بزرگی داشتن و دارن و بقول شما تضادهایی ک همواره با ماهستن …چک و لگدهایی ک هر دفعه بزرگتر و محکمتر میشن ک اگه بخودمون نیایم و مسیرمون و عوض نکنیم آخرش با مرگ تموم میشه…
خدا خیلی قشنگه واقعا وقتی ذهن و روحمونو نزدیک میکنیم یه حسی میاد ک اصلا قابل وصف نیست.اون ارامشه اون نفس راحت کشیدنه اون حس سبکی حس خیال راحتی حس اطمینان و امیدی ک میده اصلا یجور خاصیه،،،مثل کسی ک روزها تو بیایانه و از تشنگی داره میمیره و تک تک سلولای بدنش نیاز ب ی قطره آب داره بعد جوی آب پاک و خنک و زلال ببینه و بپره داخلش و خودشو غرق اون آب کنه.
واقعا خدا چیه و کیه
من با تمام وجودم هر روز ازش میخوام ک غرقش باشم و آنقدر درگیرش باشم ک هیچچی و هیچ چیزی و نخوام و نبینم …
خداروشکر میکنم ک هدایت شدم ب سمت شما…ب سمت این مطالب ب سمت این آگاهیها
همین ک یکم میفهمم برای خیلیه همین ک یکم مسیرم عوض شده برام خیلیه
یه سر سوزن تغییر کردم کل زندگیم تو تمام جنبه ها تغییر کرده
از لحاظ مالی،،روابطی،،،سلامتی،،،ظاهری،،،توحید و یکتا پرستی و شرک نکردن تا با خودم در صلح بودن ،،،خواسته پیدا کردن و هدف داشتن،،،بهبود هارو دیدن و کماگرایی و اصلاح کردن
و خیلی و خیلی خیلی موارد دیگه
وقتی ب این همه نعمت و زیبایی و دارایی ک دارم فک میکنم و جریان زندگی ک هر روز برام آسانتر و قشنگ تر میشه ،غصه میخورم ک چرا سپاسگزار نیستم و همش یادم میره ک اینا رو باید ثانیه ب ثانیه مرور کنم و بیاد بیارم خدا چقدر عظیم و مهربان و زیبا و صمیمی و دلسوزه
دلم میگیره ک اینهمه صبوره و منتظره تا بفهمیم و راه درست و بریم تا زیبایی ک تو فاصله میلیمتریه و ما دستمونو دراز نمیکنیم ک بگیرمشون و فقط غر میزنیم و افسرده ایم.
یوقتایی میگم خدایا دلم میگیره ک ما یکی مثل تورو داریم و تو یکی مثل مارو.
خداروشکر ک ما تورو داریم
بنام خداوند هدایتگرم
سلام به استاد، مریم عزیز و تمام بنده های خوب خدا
این جملات تکراری و آشنا برای همه ماست که باز هم باید تکرار کنیم که در بهترین زمان و مکان استاد فایلی بارگذاری کردن که جواب سوالاتم بوده و گره کارم باز کرد
امروز صبح با گوش کردن این فایل شروع کردم و یادآوری کردم به خودم هرآنچه دارم از آن خداست و خدا به من نعمت داده
خدایا تو عظیمی، تو رزاقی، تو وهابی، تو سمیعی، تو بصیری، تو تنها منبع رزق و قدرتی، تویی که رب عالمینی، تویی که از ی سلول بعد از 9ماه یک انسان کامل خلق میکنی، تویی که قادری که این همه کهکشان مدیریت کنی، تویی که این اعضای بدن ب من دادی که به درستی کارشون انجام میدن
هر خیری میرسه به من از سمت تو هست، هر شری میرسه خودم کردم
خدایا عقل من نمیرسه تو هدایتم کن، تو راه نشونم بده
مشکل بنده هات خودت حلش کن
خودت کمکم کن تا سهم خودم بتونم انجام بدم
و تو بهم بگو چی بگم، کجا برم، خودت هدایتم کن
امروز ی جلسه با یک انسان موفق داشتم که کنسل شد و گفتم خیریتی داشته، بعدش با یک وکیل قرارداشتم که قبل از رفتن پیش ایشون و صحبت کردن باهاش به خدا گفتم خدایا خودت بهم بگو کی بگم، خدایا خودت قلب بندهات برام نرم کن
جلسه شروع شد و من از تک تک جملات ایشون مطمئن تر میشدم این دقیقا همون شخصی هست که من بهش نیاز داشتم تو کارم، پیشنهاد همکاری بهش دادم و مطمئن شدم دقیقا متخصص کاربلدی هست که من دنبالش بودم، بعد از جلسه که حدود 2ساعت طول کشید، تازه متوجه شدم که چه گفتم و چقدر خوب و عالی صحبت کردم، اونجا بود که فهمیدم من نبودم، چون همین صحبت ها جاهایی دیگه من انجام میدادم اما همچین کیفیت و بازخورد خوبی نمیگرفتم و انقدر قشنگ حرف هام ب دل طرف مقابل نمی نشست، اونجا بود که به خودم گفتم خدا کارش بلده
اونجا بود که تازه متوجه حرف استاد شدم که به من گفته میشه، با وجودم تجربه کردم
بعد از اون مشتری های دیگه به سمت من هدایت شدند که اینم جز درخواست های اول صبح من بود
و خدا مرا آسان کرد برای آسانی ها
عصر مشتری دیگه تماس گرفت و ازم کمک و راهنمایی خواست باز به خودم گفتم ببین امروز کارهات به خدا سپردی، اون هدایت کرد و کارها برات انجام داد، تو نبودی که کاری کردی، این مدت این همه تلاش کردی، فکر میکردی همشو خودت انجام دادی و هیچ نتیجه ای نگرفتی، امروز که تسلیم شدی ببین از در و دیوار برات فرستاد
جلسه ای برام هماهنگ کرد در دو تا از بزرگترین ادارات استان که فکرش نمیکردم، اما روی افرادی که حساب کرده بودم ک کاری برام انجام بدن، کارم یک قدم هم جلو نرفت و الان علتش کاملا شفاف درک میکنم که دچار غرور شده بودم، خدارو فراموش کرده بودم امروز حضورش تجربه کردم مه چقدر چرخ زندگیم روانتر شد
خدایا هرآنچه دارم از آن توست، من عقلم نمیرسه، تو هدایتم کن، تو دستم را بگیر و روی شونه هات سوارم کن و کارهایم به آسانی برایم انجام بده
خدایا از تو آرامش، آزادی مالی، زمانی و مکانی میخام
خدایا سپاسگزارم برای تمام نعمت هات
در پناه الله یکتا شاد و پیروز و سربلند باشید
سلام دوست عزیز
متن بسیار عالی نوشتی طوری که من گریه کردم چون امروز از خدا هدایت خواستم برای پیشرفت کار و ایجاد کسب وکار برای خودم با اینکه هیچ پولی ندارم اما متن شما به من فهماند همه چیز خداونده اعتماد کن اون راه رو به تو نشان میدهد.
بسیار سپاسگذارم انشالله که موفق و ثروتمند باشید
سلام نانا عزیز
چقدر اسم خاص و زیبایی داری، معانی زیبای هم داره، پدر و مادر
خیلی خوشحالم که ردپای من نشانه ای برای شما شده
سپاسگزارم خداوندی هستم که من و شما را هر لحظه هدایت میکند
اگر تسلیم باشم و از خداوند هدایت بخام و حرکت کنم، تا کارها را برام آسان پیش ببرد، مرا به جایی هدایت میکند که با شرایط حال حاضرم همخانی داشته باشه
مرا به شغلی هدایت میکند که شرایط عالی داره و سرمایه هم نمیخاد
بارها اثبات کرده که توانایی انجام هرکاری دارد و از جایی که فکرش نمیکنم روزی ام داده، وقتی که با تمام وجودم تسلیم شدم و به این جریان هدایت و الهامات اعتماد کردم
از تمرین ستاره قطبی برای رسیدن به خواسته هات ابتدای روز کمک بگیر
برات بهترین ها را آرزومندم
هر روز غرق آرامش و ثروت باشی
سلام دوست عزیز چقدر مطالب شما زیبا بود و من چقدر گریه کردم من اول صبح از خدا خواستم که بهم نشون بده مشکل کارم چیه بعد هدایت شدم به نوشته شما و فهمیدم ایراد کارم چیه من مغرور شده بودم. فکر میکردم منم که این همه کار رو انجام دادم و خیلی میفهمم بعد از یک سال بدو بدو های الکی دیگه خسته و ناامید از خدا کمک خواستم و اون هم خیلی راحت بهم جواب داد که اونه که کارها رو میکرد نه تو .
و واقعا از شما بابت متنی که نوشتین سپاسگذارم
سلام مهناز عزیز
خوشحالم که تجربیاتم تونسته مهر تاییدی باشه بر دنبال کردن نشانه ها و هدایت های خداوند برای شما
هر چقدر بیشتر ازش هدایت بخواهیم، این جریان الهامات قوی تر خواهد شد، خداوند به اندازه ایمان ما کارگشا میشود
امیدوارم هر روز در این مسیر الهی قدم برداری و در تک تک لحظات زندگی غرق آرامش و راضی از رب العالمین باشی
سلام به همهی عزیزانم
استاد جانم بعد از به گوش جان شنیدن این فایل الهی
و خوندن تمام 586 دیدگاهی که تا الان روی این فایل منتشر شده می تونم قسم بخورم و مثل روز برام روشنه که این فایل فقط می تونه وحی ای باشه که خدا خودش داره به وضوح میگه عاقا!!! بزرگترین و مهم ترین باور قدرتمندکننده اینه که یادتون نره که فقط و فقط من فرمانروای کل کیهان هستم!
یادت باشه فقط منم که تمام دستاوردها و موفقیت هاتون را براتون کسب کردم!
دیدی هروقت مغرور شدی هیچکاری از دستت برنیومده؟
دیدی هر وقت فکر کردی خبریه و … من آنم که رستم بود پهلوان!!! همچین با خاک یکسان شدی که با تمام وجودت درک کنی عاقا! من نبودم اون همه موفقیت و دستاورد به دست اوردم!
البته یه ریزه من بودم ها! اما فقط در حد درخواست!
و خدا بود که منو رو شونه هاش برد و به شیرینی و آسانی خواسته ام را با عشق بهم تقدیم کرد!
هر جا بیشتر کارامو بهش سپردم آسان تر به خواسته هام رسیدم
هر جا عقل و فکرمو دخیل کردم رسیدنم به خواسته هام سخت تر شد!
چه درس الهی بزرگی بود این فایل
چه یادآوری مهم و ریزبینانه ای برای من داشت!
چه آگاهی ناب و عمیقی
هنوز تمرینات جلسه دو و سه باورهای قدرتمند کننده را کامنت نکردم با وجود اینکه در زمان گوش کردن و نوشتن واو به واو فایل ها تمرینات را هم نوشتم برای خودم!
حالا می تونم برگردم و دوباره آگاهانه هدف کوتاه مدت ام را بسپرم به شونه های قدرتمند خداجونم و با هم بریم و عشق کنیم و خواسته هام را خلق کنم!
خدا جونم سپاسگزارم که بازم یه آگاهی و هدایت دیگه به من از فضل و رحمتت عطا کردی!
استاد عزیزم سپاسگزارم به خاطر این که خودتون تو بغل خدایین و هرچند وقت یه بار برمی گردین پشتتون مارو نگاه می کنین و می گین بچه ها بیاین! راه همینه! ادامه بدین! نا امید نشین!
همکلاسی های عزیزم سپاسگزارم ازتون به خاطر کامنت های بی نظیرتون!
بنام خداوند مهربان وبخشنده
سلام ودرود فراوان براستادعزیز ومریم جان نازنین وهمه خانواده صمیمی والهی عباسمنش
استاد صدای شما رادراین فایل سه بار شنیدم وچون ازعمق جان شما برآمد برعمق جان من نشست
صحبتهای توحیدی ویاداوری های خدایی
من امروز صبح طبق روال همیشگی وآموزش های کشف قوانین زندگی داشتم در دفترم کدنویسی میکردم ودرخواست هایم رامینوشتم ویکی ازآنها این بود:خدایا دوست دارم صحبتهای توحیدی بشنوم وازقران بشنوم ودرک بهتری پیدا کنم وشاکرتر باشم
چندساعت بعد وارد سایت شدم واین فایل راشنیدم عجب معجزه ای خدای من
خیلی زود درخواستم اجابت شد واستاد به آیه 17 سوره انفال وعبارت (رمیت اذا رمیت ) اشاره فرمودند ومن رفتم سرچ کردم وبه چه اطلاعات نابی رسیدم وبامطالبی که استاد اشاره کردند برایم موارد زیادی درزندگی یاداوری شد که وقتی به خداسپردم راحت انجام شد
شعری ازمولانا راهم دیدم که به این آیه وعبارت درقرآن میپردازد جالب بود قسمتی از آن رابرایتان مینویسم
نفی آن یک چیزواثباتش رواست
چون جهت شدمختلف نسبت دوتاست
مارمیت اذ رمیت ازنسبت است
نفی واثباتست وهردومثبت است
آن توافکندی چو بر دست توبود
تونه افکندی که قوت حق نمود
زور آدم زاد راحدی بود
مشت خاک اشکست لشکر کی شود
مشت مشت توست وافکندن زماست
زین دونسبت نفی واثباتش رواست
بسیار مولانا جالب وزیبا توصیف کرده که تیر دردست تواست ولی خداپرتاب میکند وبه هدف میخورد وقدرت دردست خداست که ازطریق دستان ما کارش راانجام میدهد
یادرشعر دیگری مولانا میگوید:
ماچو ناییم ونوادرما زتست
ماچوکوهیم وصدادرما زتست
ماچوشطرنجیم اندربردومات
برد ومات مازتست ای خوش صفات
ماکه باشیم ای تومارا جان جان
تا که ماباشیم باتو درمیان
تسلیم خداشدن وهمه چیز راازاو دانستن کلید گنج رسیدن به خواسته هاست
استاد خوب اشاره ای داشتید ومطلب رابازکردید ممنونم
ودرشعر دیگری مولانا میگوید:
مانبودیم وتقاضامان نبود
لطف تو ناگفته ما می شنود
نقش باشدپیش نقاش وقلم
عاجز وبسته چو کودک درشکم
0000000000
توزقران بازخوان تفسیر بیت
گفت ایزد مارمیت اذرمیت
گربپرانیم تیر آن نه زماست
ماکمان وتیر اندازش خداست
سعدی هم فرموده:
همه هرچه هستند ازآن کمترند
که با هستی اش نام هستی برند
خداوند درقران میفرماید ما انسان راباکرامت آفریدیم وفرموده خداوند باغبان خوبی است
(والله انبتکم منَ الارض نباتا”)
خداهمه شماراافرید ونهال های هستی شمارا آبیاری کرد واز طرف دیگر فرموده من به شما کوثر دادم (انااعطیناک الکوثر)
خداوند به انسان فرمود من همه وسایل رابرای تواماده کردم وتنها یک کار به عهده خودت گذاشتم وآن نوشیدن این اب حیات است وبازکردن دهان وکوثررابه درون بردن کارتواست
بقول استاد پارا ازروی ترمز برداریم تا سلامت وفراوانی ونعمت فراوان وارد زندگی شود
خداگفته من همه نعمت ها رابه پای نهال هستی تو آوردم راه رابه تو نشان دادم اگر کوثر رادردهان ریختید نهال هستی شما بارور میشود وگرنه هیزم میشوید ومیسوزید
خداوند راشاکروسپاسگزارم که این فایل راشنیدم وسپاسگزاری فراوان از استاد عزیز برای ارائه این مطالب عالی