توحید عملی | قسمت 10

جمله به جمله این فایل حاوی آگاهی هایی هایی است که نحوه اجرای توحید در عمل را به ما یادآوری می کند. اصلی که اساسی ترین عامل خوشبختی بشر در تمام جنبه هاست.

توضیحات استاد عباس منش در این فایل را با تمرکز گوش دهید و نکته برداری کنید. سپس در پایان، برای درک عمیق تر نقش “توحید” در تجربه خوشبختی و قرار دادن این اصل در بالاترین اولویت عملکردی خود، تمرین زیر را انجام دهید.

تمرین:

در بخش نظرات این فایل بنویس که به خاطر تواضع در برابر خداوند و تسلیم بودن در برابر این نیرو:

  • کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
  • کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
  • کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
  • در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
منتظر خواندن نوشته های تأثیرگذارتان هستیم
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1155 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حسینی ترین نرگس دنیا» در این صفحه: 1
  1. -
    حسینی ترین نرگس دنیا گفته:
    مدت عضویت: 2414 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خلاصه‌ای از آن‌چه که در این فایل آموختم:

    • هر خیری به من می‌رسد از جانب خدا و هر شری از جانب خودم است.

    • یادم باشه که به هرجایی برسم و به هر موفقیتی رسیدم این رو خدا به من میده.

    غرور کار رو خراب می‌کنه.

    • اهل شوآف و منم‌منم‌کردن نباشم.

    • مراقب باشم که به خودم مغرور نشم و فکر نکنم که منم که با هوش و توانایی و استعدادم دارم موفقیت رو کسب میکنم.

    این تله‌ی خیلی بزرگی است که ممکنه توش بیفتم.

    • خدایا من به هر خیری از تو به من برسه فقیر هستم.

    • این یک رمز و اصل است که اعتبار هر چیزی را به خداوند بدهم. این باعث میشود که هدایت‌ها را دریافت کنم. به اندازه تواضع در برابر خداوند، او اجازه میدهد که من روی شانه‌هایش بنشینم و هدایتم می‌کند.

    • فکر نکنم که منم که دارم کارها رو انجام میدم بلکه خدا داره انجام میده.

    • خدایا من عقلم نمی‌رسه تو هدایتگر من باش، تو عظیمی تو بزرگی تو همه‌چیز هستی.

    • غرور، تکبر، خودبینی، خودبزرگ‌بینی، نفس اماره. اسامی دیگر این حس هستند.

    • خدایا هرچیزی که دارم از آن توست و تو به من داده‌ای.

    • این مسأله با ذهن منطقی هم قابل توجیه است.

    • آیا من این مغز رو خلق کردم؟! یا خداوند؟!

    قلب چطور؟! کلیه؟ کبد؟

    ستارگان؟ خورشید و ماه و زمین؟ شب و روز؟

    • این باور را باید هر لحظه به خودم یادآوری کنم.

    • در تمام مسائل زندگی از خداوند هدایت بخواهم و به نشانه‌ها توجه کنم.

    • تواضع در مقابل خداوند از اصول اساسی است.

    • همیشه خودم را به خداوند محتاج و نیازمند ببینم.

    • من آدم خیلی خاصی نیستم، بلکه خدای من خدای خاصی است.

    • از خدا بخواه، خدا انجام میده، به شکل درست، در زمان مناسب.

    • خداوند در زمان مناسب به من میگه که به چه شکل عمل کنم.

    • یادم باشه کی داره کارا رو انجام میده.

    • نتیجه این دیدگاه: زندگی آرام و سالم و آزادی زمانی و مکانی و آرامش.

    • غرور فقط در ارتباط با بقیه معنا نمی‌دهد، بلکه بیشتر به این معنی است که اعتبار همه چیز را به خودمان بدهیم.

    • در مقابل خداوند وااااقعا متواضع باشم.

    • این هدایت‌ها زمانی گفته میشود که بپذیرم خدا همه کاره است.

    • وقتی تو مسیر درست باشم خدا کارها رو برام انجام میده حتی اگه همه چیز در ظاهر بد باشه، اما اگه در برابر خداوند متواضع نباشم، حتی اگه زور بزنم تا یک نتیجه‌ای بگیرم، نمیشه.

    • من فقط باید ساکت باشم تا قلبم الهامات را بگوید و من انجام دهم.

    • وقتی منتظر الهامات و هدایت خداوند هستم، میفهممش الهامات رو و فرق هدایت و نجوا رو.

    • خدا رابطه‌ش رو با من ایجاد میکنه، به هر شکلی که متناسب با من باشه.

    پی‌نوشت:

    فایل فوق‌العاده‌ای بود، وااااااااااقعا فایل فوق‌العاده‌ای بود. خدایا شکرت، هزاران بار شکرت.

    می‌دونی چیه؟ انگار آدم لازم داره هر چندوقت یکبار اینجوری چیزایی بشنوه که قبلاً میدونسته. و خب زندگی مگه چیه؟! جز تکرار همین احساسات خوبی که فراموششون کردیم.

    خدایا شکرت.

    یه همزمانی جالب هم داشتم؛ امروز فصل اول کتاب «رویاها» رو شروع کردم و استاد توش داشتند میگفتند که به عنوان تمرین بنویسید که درصورت داشتن توانایی مالی، چه اتفاقاتی براتون میفتاد.

    من بعنوان یه رویداد، نوشتم که آزادی بیشتری دارم، حق انتخاب‌های بیشتری دارم و …

    و حالا هم استاد اینجا گفتند که همیشه از خدا می‌خواستند بهشون آزادی زمانی و مکانی و … بده.

    برام جالب بود. اصلا از وقتی یکم جدی‌تر آموزه‌ها رو دنبال می‌کنم بیشتر متوجه‌ی پیام‌ها و نشونه‌ها میشم، یه حسی بهم میگه این عضله‌ی هدایت‌شونده‌م داره تقویت میشه و الهامات رو واضح‌تر دریافت میکنه.

    خدایا شکرت، هزاران بار.

    ازون فایل‌هایی که باید بارها گوشش بدم.

    یچیز جالب دیگه هم اینکه امروز 2323 روز هست که من تو سایت عضو شدم.

    اینم یه تکرار دیگه: 23 23 :)

    و اما تمرین این فایل:

    در بخش نظرات این فایل بنویس که به خاطر تواضع در برابر خداوند و تسلیم بودن در برابر این نیرو:

    کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛

    کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛

    کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛

    در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟

    پاسخ؛

    یادمه روزهایی در زندگیم وجود داشتند که میگفتم خدایا من خیلی ازت دورم، خیلی دلم برات تنگ شده، خیلی رها کردمت. خودت رو بهم نشون بده، خودت راه رو بهم نشون بده و سراسر تسلیم میشدم و منتظر میموندم تا خدا باهام حرف بزنه، از طریق جهان قشنگش، بعد بطور عجیبی می‌دیدم اون روز آسمون قشنگ‌تره، غذا خوشمزه‌تره، صورتم خوشگل‌تره، نفسام عمیق‌تره و چه احساسات بی‌نظیری.

    کم کم گذشت و رابطه‌ای که الان با خدا دارم انقدر صمیمانه و چفت‌ شده که انگار تو بغل همدیگه هستیم. خدایا شکرت.

    دستان خدا هم که همیشه هستند. همین دو ماه پیش جایی که داشتم از شدت تنهایی، یعنی در واقع دست‌تنها بودن خودخوری میکردم. خدا چندتا از دستای خوب و مهربونش رو فرستاد و جوری کارهای من رو سر و سامون داد که باورم نشد. کاری کردند برام که نزدیک‌ترین آدمهای زندگیم نکردند. خدایا شکرت.

    خیلی زیاده خیلی، مثلا تو خونه دست‌تنهام و به کارام نمی‌رسم، یهو یکی زنگ میزنه میگه می‌خوام بیام دیدنت، بعد میاد و با پسرم بازی می‌کنه منم به کارهام میرسم، هم من راضی میشم هم اون هم پسرم.

    یا چندوقت پیش تو محل کارم احتیاج داشتم یکی باشه که من یسری خرده‌کاریا که خیلی ازم انرژی می‌گرفت رو بهش بسپرم تا انجام بده تا من با تمرکز اصل کارم رو بکنم و یهو یکی از اشناهای قدیمی‌م‌ اومد و چقدر هم خوشحال شد که بهش اون کارها رو سپردم چون خیلی علاقه داشت که انجام بده.

    به مو‌ رسیده اما پاره نشده؟!

    این مورد بیشتر توی روابط پیش میاد برام. آدمهای سمی که اومدند توی زندگیم و من با وجود اینکه ندای درونم فریاد میزد باهاشون ارتباطم رو قطع کنم و من به این ندا گوش نمی‌دادم. شرایطم جوری شد که حتی خودم رو فراموش کرده بودم، خلاصه بگم کلا عوض شده بودم و یه ورژنی از خودم رو دیده بودم که انگار نمیشناختم. بسیار ناامید و افسرده و غمگین و همش توی حاشیه.

    خدا جوری برام حل‌ش کرد که میتونست هزاران برابر بدتر تموم بشه. الحمدلله

    یعنی این مورد رو هزار در هزار درصد خود خدا شخصا گردن گرفت. من که نمی‌تونستم از اون جهنم خودم رو نجات بدم.

    کجاها مغرور شدم؟! تو آزمون وکالت.

    نه من بلدم، نه من آزمون کارشناسی رو همینجوری دادم، نه من شم حقوقی‌م بالاست لازم نیست زیادی بخونم، نه من فلان نه من بهمان.

    نتیجه؟! قبول نشدم :)))

    دیگه کجا؟! تو زایمان پسرم.

    اره من استایلم خوبه حتما زایمان راحتی دارم. خودمو میشناسم خیلی صبورم آستانه دردم بالاست.

    نتیجه؟! خدایا خودت تمومش کن از دست من و این دکتر پرستارا کاری برنمیاد. فقط از این درد خلاصم کن حتی اگه لازم شد بکش منو، من دیگه نمیتونم تو میتونی. تو خدایی تو بلدی. تو باید بخواهی.

    این مثال‌ها یادم اومد گفتم بنویسم برای آینده‌ی خودم.

    در پناه الله باشید :)))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: