اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
رسالت استاد همواره اشاعه ی توحید و یکتا پرستی است و در تمام فایل های خود بارها این موضوع را به عناوین مختلف بیان کرده اند که قدرت مطلق تنها از آن خداوند است باید دست از شرک برداریم و به دیگران قدرت ندهیم خداوند همواره در قلب و درون ما است و به ما تمام نعمتها را خواهد داد اگر خداوند را باور کنیم نعمت و ثروت خود به خود به سراغ ما می اید اما منظور شناخت خدای واقعی است اگر کسی فکر می کند خداوند را پیدا کرده اما ثروتمند نیست احتمالا باورهای او در مورد خداوند و پول ایراد دارد اگر کسی فکر می کند خداوند را پیدا کرده و سلامتی ندارد باورهای او در زمینه ی سلامتی و خداوند ایراد دارد اگر کسی روابط خوبی ندارد و فکر می کند خداوند را باور دارد هم باور او درباره ی خداوند هم در مورد خودش و دیگران ایراد دارد …..اگر خداوند را در وجود و درون خود فارغ از هر دین مذهب و مسلکی به یکتایی بپرستیم به هیچ وجه مهم نیست چه دینی داریم اصل چیزی که از همه مهم تر است و باعث سعادت خوشبختی و ثروت ما خواهد شد یکتا پرستی و تسلیم در برابر خداوند و باور کردن نیروی او و نزدیک بودن و اجابت درخواست های ما توسط خداوند است زمانی که توحید را باور کنیم مسیرها راه ها و قدم ها به ما نشان داده خواهد شد و افراد به صورت دستانی از خداوند به ما کمک خواهند کرد. این مسیر ما را به تمام خواسته هایمان به هر آن چیزی که آرزویش را داریم خواهد رساند نعمت های خداوند و فضل رزق نعمت و رفعت او بی نهایت است . هر آن چیزی که داریم از آن خداوند است او است که راهنمای ما است اگر او را باور کنیم زندگی بی نهایت آسان شاد لذت بخش پر از سلامتی نعمت و ثروت خواهیم داشت.
بنام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم بصورت طبیعی و بدیهی
من مهسام اینبار با اکانت همسرم وارد شدم
میخوام منم این پایین اون چیزایی که بهم گفته شد رو واسه خودم بنویسم و رد پایی واسه روز بیست و سومم بجا بزارم
مهسا تو هر بار هرکاری میکنی که وقتی یه ریلز میزاری تو اینستاگرام لایک بخوره کامنت بیاد روش مشتری بیاد سمتت ولی تا حالا فک کردی که نتونستی تسلیم باشی در برابر پروردگاری که ادعا داری بهش ایمان داری نه تو ایمان نداری وقتی همش چشمت به دست بقیه است تو باورش نداری
رها باش مهسا خودت رو به ربی بسپار که فرمانروایی آسمانها و زمین در سیطره ی قدرتشه
خودتو بنداز تو آغوشش با خدای خودت عشق بازی کن خوش بگذرون هربار منتظر نباش که وقتی یه ایده بهت داده میشه همون لحظه نتایج اون ایده رو با چشمات ببینی اون ایده از طرف خودشه اینو باور کن اون هر لحظه در حال هدایت توئه معلومه که ایده مال خودشه ولی بهش اعتماد کن و ادامه بده ادامه بده شاید اون لحظه نبینی نتیجه رو ولی مطمئن باش که اون نتیجه برات استارت خورده با این ایده فقط کافیه ادامه بدی و رها نکنی
انقدر معجزه دیدی که باید هرروز با خودت اونا رو تکرار کنی و دهن شیطانو ببندی و نزاری نجوا کنه
تو فقط سعی کن سمت خودتو انجام بدی تمرکزتو بزار روی نکات مثبت روی فایلای توحیدی روی زیبایی ها روی ثروت ها و آدمای ثروتمند کسب و کارای ثروتمند خونه ها و ویلاهای گرون قیمت ماشینای لاکچری و خفن و لذت ببر بگو خدایا شکرت که اینبارم هدایتم کردی که بیام به سمت خواسته هام بهشون توجه کنم و یک قدم نزدیکتر بشم به خواسته هام
تو منو لایق آفریدی دلیل خلقت من تجربه کردن خودم بوده اگه من ثروتمند نباشم چطور خودمو تجربه کنم چطور به بِر برسم چطور ببخشم از آنچه که دوست. دارم
اما من برای رسیدن به اون همه زیبایی خودم باید قدم بردارم اگه زیبایی میخوام برم به سمتش اگه ثروت میخوام ذهنمو ثروتمند کنم اگه مشتری میخوام به کسب و کارای موفق توجه کنم برم به سمتشون آره منم میخوام از همه ی خوبیها میخوام از همشون میخوام خیلی زیاد چون تورو قبول دارم میخوام چون میدونم که تو قدرت مطلقی از تو میخوام منکه چیزی نمیدونم تو میدونی تو منو هدایت کن تو دستمو بگیر پروردگارم
من کی میتونم مومن واقعی باشم تعریف مومن توی قرآن اینه که مومن واقعی نه ترسی داره و نه غمگینه پس من اگه میترسم اگه ناراحتم و اجازه میدم غم بیاد نجوا بیاد حال بد بیاد ناامیدی بیاد خوب من مومن نیستم
اولین قدم واسه اینکه خودمو به خدا ثابت کنم ایمانم رو ثابت کنم اینه که غمگین نباشم کسی که خوشحاله به این معنیه که بابا من میدونم که یه قدرتی هوای منو داره هر اتفاقی بیفته به نفع منه الخیر فی ماوقع
خدایا شکرت بخاطر امشب خدایا شکرت که نوشتم وقتی کامنت میزارم بی نهایت حس عالی دارم
بنده اول از خداوند بسیار سپاسگزارم که به بنده قدرت شناخت و درک خود و قوانین کیهانی رو دادند و سپس از استاد عزیز بسیار ممنونم که مشخص کردن باور خداوند چقدر میتونه زیبا باشه نه تنها به خواسته های خود میرسیم بلکه هر روز در این مسیر خداوند را احساس میکنیم و زندگی قشنگ تر و زیباتری رو تجربه میکنیم و به فرکانس خداوند نزدیک تر شده و به اصل خود بازمیگردیم از دوستان عزیز که بنده رو در این مسیر موفقیت تنها نمیگزارند بسیار سپاسگزارم و براتون آرزوی بهترین هارو دارم
سلام.مهدی جبارزاده هستم.اموزشهای شما عالیست.سوال من اینجاست که چرا این آموزشها از همان ابتدا در مدارس آموزش داده نمیشه چرا باید کلی عذاب بکشند مردم تا بعد بفهمند که فکرشون ایراد داشته در اثر ورودیهای نادرست و کلی هم هزینه کنند تا بتوانند بیان تو مسیر درست.یه بچه چه گناهی کرده که شرکت و بت پرستی رو میکنند تو مغزش مگه خدایی که شما به ما میشناسونید ایرادش چیه به خدا از زمانی که خدا رو شناختم خودم شدم استاد موفقیت .و نمیدونید چه کارای عجیبی ازم سر میزنم.از جهنم رفتم بهشت.
چند روزه بغض میکنم و گلوم درد میگیره و گریه هم خوبم نمیکنه دلم فقط با خدا آرومه
باورها ریشه زده تو وجودم و ذهنم داره مقاومت میکنه استاد واقعا تنها نیرویی که این روزا حالم خوب میکنه خداوند و ایمان بهش (خدایا ایمانم قوی کن و کمک کن باورهام در جهت عشق و آرامش تو به راحتی تغییر بدم و به دوستامم کمک کن باورهاشون بشناسن)
استاد واقعا تضاد خوبه اگه تضاد نبود که من همچنان ادامه میدادم به همون زندگی و تا صدسال دیگه هم تغییری ایجاد نمیشد
این روزا خدا بهم یه فایلی داده که عشقهههههه واقعا عااالیه استاد چقدر جلسه9 قانون آفرینش فوق العاده است خیلی خوبه یعنیاااا فقط من میدونم چقدر با گوش دادن بهش حالم خوب میشه و خدااااا
خداراشکر که خداهدایتم کرده اینجا و دارمتووون خدا حفظتون کنه?
مهم ترین کار در لحظه زندگی کردنه و احساس خوب …مهم ترین رابطه ام رابطه با خود مقدسمه رابطه با خداوند …رابطمون با خدا درست کنیم بقیه روابط خودش درست میشه
بغض کن گریه کن ولی حرکت کن و سعی کن بخندی حتی اگه اون لحظه سخته واست
حواست به زبانت باشه
حواست باشه تو وظیفه داری عشق بدی گلها هر روز عشق میخوان …دختری که تو آینه بهش نگاه میکنی عشق میخواد و لبخند پس حواست باشه ازش دریغ نکنیااااا
حواست باشه تو بهترین و زیباترین و عزیزترین بنده خدایی و لایق بهترینها هستی پس هیچوقت به کمتر از بهترین قانع نشو
خدایی که این کهکشانارو با نظم آفریده و جهانش اینقدر منظم این خدای توعه و حواسش به زندگیته پس با خیال راحت رها کن و بسپار بهش
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و تمام دوستان عزیز در ۲۳ روز سفر
با تمام وجود خدایم را سپاس میگویم از اینکه مرا وارد این مسیر زندگی کرد خدایا هزاران بار شکرت که این روزها حال و احساس خیلی خوبی دارم واقعا این سفرنامه خیلی عالیه هر روز یه نکته زیبا بهمون آموزش داده میشود و هدایت میشیم به سمت نکات مثبت به سمت حس و حال خوب با شنیدن این فایل آگاهی که به من داده شد اینه که هر کدوم از ما که به این دنیا امدیم رسالتی داریم که باید انجامش بدیم ما امدیم تا هرکدوم کاری رو انجام بدیم امیدوارم که آگاهی کامل درمورد رسالت خودم پیدا کنم و رسالتم رو به نحوه احسن انجام بدم و اینکه آموختم به غیر خدا به هیچ کس دیگه ی تکه نکنیم و همه چیز رو از خدا بخوایم من آگاهانه و با تمام وجود تسلیم امر خداوند هستم خدایا ممنونم از بودنت در زندگیم این روزا ردپایت رو پرنگ میبینم در قلبم در وجودم در زندگیم خدایاااااا بخاطر این حال و احساس خوبم هزاران بار شکرت و از استاد عزیزممم تشکر میکنم بخاطر اینکه دستی از دستان خدا شد در زندگی من با سپاس از همه
مدتیه دارم فکر میکنم ب اینکه،هدفم از نوشتن چیه،نوشتن برامن قشنگ ترین کار دنیاست و عاشق انجامشم،با تمام پوست و گوشت و استخونم میخام ک یه نویسنده باشم ولی بیشتر از هرچیز هدفم از نوشتن،گسترش زیبایی هاست،ب سطح آوردن احساساتی ک تو دلم و در عمق وجودم هست
دلم میخاد با تمام وجودم فریاد بزنم ک جهان،جای قشنگی برا زندگی کردنه،دلم میخاد توحید و تو جهان گسترش بدم.
تو یه ماه اخیر،اتفاقاتی افتاده برامن و خانواده م ک بیشتر از قبل ب قدرت خدا پی بردم،بزرگ شدم،شاید دیگه الان اصلا اون آدم یک ماه پیش نیستم.
با یه سرفه شروع شد،یه سرماخوردگی ساده،از سرکار اومدم و مامانم گفت بابا سرماخورده و سرفه میکنه،رفتم سر زدم بهشون و یه گریپین هم تجویز کردم،شبش با برادرم بردیمشون بیمارستان حکیم نیشابور،با تشخیص سنگ کلیه مرخص شون کردن،هرچی اصرار کردم ک بستری شون کنن چون تنگی نفس داشتن فایده نداشت و گفتن آنفلانزا شایع شده و نمیشه بستری بشن،ممکنه آنفلانزا هم سوار بشه رو بیماریشون و اوضاع بدتر شه.
ساعت ۴صبح مرخص شدن،رفتیم خونه،دوباره فردا بعدازظهر از تنگی نفس شاکی بودن،بردمشون مشهد،بیمارستانی ک خودم دوره ی اینترنی مو اونجا گذرونده بودم،تو راه کلی دعای خیر کردن برامن و خوشحال بودن ک درمان قراره تو یه شهر بزرگ انجام بشه،بخاطر کارم برگشتم نیشابور،یکی دو روز بعد مامانم زنگ زد و پای تلفن،ب شدت گریه کرد ک بابا انتوبه شده و ب دستگاه ونتیلاتور (تنفس مصنوعی) وصله و بیهوشه،بخاطر اینکه لوله هارو از تو دهنشون درنیارن،با آرام بخش میخوابوندنشون.
شوک شدم،اصلا باورم نمیشد کار ب اینجا برسه
شبونه راه افتادیم زدیم ب جاده برا دیدن بابا،تا برسم بیمارستان و ایشونو خودم از نزدیک ببینم چها ک نگذشت بهم.
۵ روز انتوبه بودن،ما هر روز میرفتیم ملاقات شون و با چشم گریون برمیگشتیم،مخصوصا مامانم،خیلی بی تابی میکردن تا اینکه یه روز صبح از بیمارستان تماس گرفتن گفتن پدرتون از دستگاه جدا شدن و خداروشکر حالشون بهتره،یه شماره تلفن و بعنوان داخلی تخت شون اعلام کردن و گفتن میتونین باهاشون حرف بزنید،باورم نمیشد،با بابا حرف بزنم؟مگه ممکنه؟
تماس برقرار شد و از خوشحالی اصلا نفهمیدم چی گفتم ولی این جمله ی پدرم همیشه تا سالها میدونم ک تو یادم موندگاره
نگار؟
بله باباجون
دمت گرم!
تمام خستگیام تموم شد،پر کشید و رفت،مامانم از خوشحالی گریه میکرد و سجده ی شکر،منم تمام تلاشمو کردم ک آروم باشم ولی وقتی تماس قطع شد،بغضم شکست.
۴،۵ روز بعدش بابا از بیمارستان مرخص شد ولی ما بخاطر احتیاط بیشتر برنگشتیم نیشابور و مشهد موندیم تا بقیه ی درمان های سرپایی شونم انجام بشه،دوشب مرخص بودن و تو خونه،تو این مدت کلی از حضورشون لذت بردیم و شبا جمع مون جمع بود
دو روز بعد،صبح زود ساعت ۶ونیم دوباره سرفه ها برگشتن،کم کم تنگی نفس شدید شد،زنگ زدیم آمبولانس،رفتم پایین واستادم ک زودتر راهنمایی شون کنم بیان بالا،پدرم داشت وارد فاز زجر تنفسی میشد و رفته رفته از شدت تنگی نفس کبود میشد،مامانم با آمبولانس رفت و من پشت سر آمبولانس داشتم با سرعت میرفتم سمت بیمارستان امام رضا.
گمشون کردم،مامانم زنگ زد با گریه گفت بابا خیلیی حالش بد شده و انتوبه کردنشون تو راه(تو دهنشون لوله گذاشتن)،دم در بیمارستان ایست قلبی کردن و احیاء شدن،مجبور شدن ببرنشون بیمارستان فارابی.
ب امام رضا نرسیده بودن
سخت ترین روز عمرم بود،تابحال انقد نگران نشده بودم برا هیچ چیز،قدرت و بزرگی الله یکتا رو اون روز متوجه شدم بعد ازینکه مامان یکم آروم تر شد و تعریف کرد ک راننده آمبولانس گفته اگه بزرگراهو رد میکردیم دیگه تا میرفتیم و دور میزدیم دیر میشد و مریض تون از دست میرفت.
اون روز متوجه شدم ک خدا چقدر هوشمندانه اتفاقات و کنار هم میچینه تا یه جا،یه روز همه چیز برامون واضح بشه و ب حکمت اتفاقات پی ببریم،ما چند روز پیش شماره ی آمبولانس و وقتی تو ترافیک منتظر چراغ بودیم برداشتیم،همینجوری،بی هیچ هدف خاصی،حتی بابا کنارمون نشسته بود و خندید و وقتی مامانم داشت شماره رو یادداشت میکرد گفت لازم نیست.
مامان من همیشه هرچیزی رو ک یه جایی میذاره یادش میره ولی اون روز،با اون حجم از استرس،در عین ناباوری،شماره تلفن آمبولانس و (ک رو یه تکه کاغذ کوچولو یادداشت کرده بود)،گم نکرده بود.
وقتی بابا بیمارستان قبلی بستری بود،تو CCU بود،بیمارستان ICU نداشت و من ب هر دری زدم ک تو یه ICU براشون جا بگیرم،نمیشد،ب جاهای مختلف تلفن زدم و ب آدمای مختلف رو انداختم،حضوری رفتم بیمارستان پاستور تا باهاشون حرف بزنم و خودمو معرفی کنم و بگم پزشکم،شاید کمکم کنن،آنفلانزا شایع شده بود و تمام تخت ها پر بود،از پله های بیمارستان پاستور اومدم پایین،فقط و فقط ب خودم گفتم،از خدا بخواه و توکل کن،انقد ب کسی رو ننداز،این کار تو عین شرکه،فرداش بابا از دستگاه جدا شد و این دفعه هم ک خود آمبولانس بابارو برد بیمارستانی ک ICU داشته باشه،ب خدا سپردم و خودش ب بهترین شکل ممکن مارو هدایت کرد ب سمت یه بیمارستان مجهز.
این روزا با تمام وجودم دارم هدایت الله و درک میکنم،آرومم،بعد مدتها تونستم ب نگرانی هام غلبه کنم و همه چیزو ب دستای مهربون خودش بسپرم.
اعتماد دارم ب قدرتش،ب هدایتش،ب هوشش و آسوده م و شاید معنای توکل همین باشه.
بابا رو منتقل کردن دوباره ب CCU و بعدش ب ICU و الانم تو بخش قلب هستن،حالشون خداروشکر بهتره ولی امروز یه ماه میشه ک بیمارستان بستری هستن،هنوزم حالا حالاها کار دارن پزشکا باهاشون.
روزهامو با آرامش سپری میکنم و تمام مهر و عشق مو نثار پدرم میکنم ک رو تخت بیمارستان خوابیده،ایمان دارم ک بهترین اتفاق ها منتظر خانواده ی ماست.
هزار بار از الله یکتا متشکرم برا عشقی ک هرلحظه و هر روز نثارم میکنه و برا موهبت زندگی ک ب من بخشیده.
من چند وقت توی هم زمانی بسیار زیادی قرار گرفته ام و همه چیز با من هماهنگه حتی سایت و فایل هاش
دلیلش هم اینه که دارم خیلی روی خودم کار می کنم
امروز داشتم در مورد توحید با خودم و خداوند صحبت می کردم خییییلی آرامش گرفتم و حالم بسیار خوب شد و بعد اومدم توی سایت که فایل روز شمار تحول زندگی امروزم رو گوش کنم و دیدم توحید است
این اتفاقات داره با من صحبت می کنه که من ایمانم رو به خداوند زیاد بکنم و فقط قدرت رو توی دست اون بدونم
و احساس می کنم که باید خیییلی توی این زمینه روی خودم کار کنم
درکی که من از خدا و توحید پیدا کردم این هست که
قدرت فقط و فقط یکی است
و هر چیزی و کس دیگری بی قدرت هستند
حتی اینکه من می تونم دستم رو تکون بدهم به قدرت خداست
قدرت و انرژی که همه جا رو فرا گرفته و همه چیز تحت سلطه و مدیریت اوست
اون فرمانروا است
شاید بعضی افراد در جایگاهی باشند کمی هم قدرت نمایی کنند و دوست داشته باشند که از دید دیگران قدرتمند دیده بشوند
ولی اونها فقط فک می کنند قدرت دارند
اونها فقط می تونن بر کسانی فرمانروایی کنند که قدرت رو از خدا گرفته اند و به اونها می دهند.
یا اینکه کسی که قدرت رو فقط و فقط خدا بدوونه همه به او خیر می رسونند اگر کسی هم بخواد بهش ضرری برسونه نمی تونه
به قول قران:
کسی را که خدا یاری کند آیا کسی تواند بر او غالب آید؟
یا آیه ای دیگه
کسی را که خدا محافظت کند کسی تواند بر او آسیب رساند؟
کسی را که که خدا روزی دهد کسی تواند از او بگیرد؟
و…..
من هستیم خالق زندگی خودمون
و خداوند جهان و اسمان رو مسخر ما کرده است
اون هم با ایمان به خدا و سپاسگزار بودنش می تونیم به هر چیزی دست یابیم
ایمان و سپاسگزاری به هم وصل هستند
یعنی کسی که ایمان داره سپاسگزارهم هست و کسی که سپاسگزار است ایمان هم داره
برای خدا فرق نمی کنه چه شرایطی داریم در چه زمانی و مکانی قرار داریم این ها و تمام باور هایی که فک می کنیم عوامل بیرونی تاثیرگذار است
شرک محض است
به خدا ایمان داریم که شرایط و هر چیز و مشکل و مسئله ای براش اهمیت نداره
ایمان داریم که هر کاری رو انجام می ده برامون به راحتی و بدون کوچکترین دشواری و مشقت
به قول قران
خدایی که هرگز درنگ نمی کنه و او را خواب آلودگی و سستی و کسلی فرا نمی گیرد
خدایی که هیچ کاری براش سختی نداره
بهش ایمان داریم که کمکمون می کنه و نگران نیستم
باور داریم در هر لحظه کنارمون است و هدایت گر و حامی ما است
باورش داریم که بی نهایت رزق داره و ما به بی نهایت رزقو نعمت وصل هستیم
باورش داریم که دستش بسته نیست و از این بی نهایت رزقی که داره به مقدار هر چقدر که بخواهیم به راحتی عطا می کنه
باورش داریم که برای ما هیچ موقع رزق و لطف خداوند تمومی نداره و بلکه بسیار زیاده و در هر لحظه برایمان آماده است
کافی و کفایت کننده است
پس دیگر نگران نیستیم
و به قول قران: نه ترسی داریم و نه اندوهگین می شویم
اگر بخواهم در مورد توحید بنویسیم شاید از بزرگ ترین کتاب های تاریخ هم بیشتر بشه نوشت
دوستون دارم شاد و سلامت و ثروتمند در پناه الله یکتا و قدرتمند باشید.
به نام او که تحول را با تکامل آمیخت تا درک کنیم هر آنچه را لازم داریم.
به نام خدایی که همیشه به موقع است فقط کافی است در جریان هدایت او باشیم…
به نام او تنها فرمانروای جهانیان است، او که نشانه هایی برای اهل ایمان فراهم میکند…
وای چقدر دوست دارم همه اش به نام خدا بنویسم، چقدر دوست با نام خدا شروع کنم و فقط شروع کنم با نام و یاد الله یکتا
چقدر عجیب هدایت میشم و درکش منطق منو خلع سلاح کرده.
چقدر خوشحالم که دارم بعد مدتی مینویسم.
خدایا شکرت بخاطر همه چیز و همه اتفاق ها چون باور دارم هیچ اتفاقی اتفاقی نیست.
سلام یک سلامی که پر از حس عجیبه برام
انگار خیلی دلم برای نوشتن و اینجا ردپا گذاشتن تنگ شده بود.
سلام به استاد عزیز و مریم بانو دوست داشتنی
سلامی به تمام دوستان هم فرکانسی و اهالی خانواده صمیمی عباسمنشی
چند روزی از یک تصمیم جسورانه و شجاعانه من میگذره اما هر روز قوی تر میشم برای عملی کردن این کار…
نشانه هایی رو دیدم که به من نشون میداد مسیرت درسته…
اما دیدن این فایل که با عنوان “روز شمار تحول زندگی من_روز 65 ام”
قراره من زندگی خودم رو خلق کنم چون من خالق صد درصد زندگی ام هستم. چون خداوند این قدرت رو در وجود من قرار داده چون خداوند رو بیشتر دارم درک میکنم قوانین ثابت خداوند،فکر خداوند،…
من دلم برای خوندن کامنت بچه ها تنگ شده بود برای استاد عزیز دلم تنگ شده بود(با اینکه من سریال زندگی در بهشت رو بدون استثنا دنبال میکنم) بعد بیای بعد چند روز وقفه ایی که ردپا نذاشتی فایلی رو ببینی که استاد عزیز از شروع تحولش میگه، از حسش میگه، از مسیرش میگه، از اتفاقات و نشانه هاش میگه،از سال 80 میگه، از گریه های شبانه روزی میگه، از عبادت هاش میگه ، از زنده موندن معجزه آساش میگه و… وای استاد چقدر دوستت دارم و چقدر خوبه که هستی چقدر خوبه که قوانین خداوند از اون سال ها تا با الان هیچ تغییری نکرده و میشه ردپای این قوانین رو دید و حس خوب گرفت.
استاد واقعا بهتون احساس نزدیکی میکنم چون دارم باهات زندگی میکنم، چون منم دنبال توحید و خدا بودم یک زمانی، پیداش کردم و بعد گم کردم و الان خوشحالم که تجربه ایی دارم که قلبم فقط گواهی اون احساس رو میده و من باید بیشتر و بیشتر درک کنم.
قدم ها بهش گفته میشه کسی در این مسیر قرار میگیره و من افتخار میکنم که در این مسیر هستم.
وای بیای فایلی رو ببینی که هم استاد رو ببینی و هم کامنت یکی از دوستان توسط استاد خونده بشه و همه دلتنگی های منو با این فایل جواب بده و باعث بشه تا دوباره از درونم بنویسم.
چقدر خوب به یاد آورد این فایل که اصلا انگار برای من روی سایت اومده روز شمار تحول زندگی من….بله من دارم شالوده زندگی متحول شده خودم رو آماده میکنم و باورهای قوی تر به الله یکتا ایجاد میکنم به او که همه جواب ها رو داره، او که هدایتگر من بوده، او که آرامش وجود منه، او اینقدر زیبا اینطوری آدم ها رو به هم میرسونه و دستانی از دستانش میشن، کسانی که یکتاپرست هستن بدون تعصب و بدون هیچ دیدگاه اضافه ایی فقط روی اصل توجه و تمرکز دارند.
من دوست دارم شاگردی عمل کننده به این توحید باشم. با اقدام هام توحید و میزان باورم رو محک بزنم(رفتن به تهران با فروختن یا دادن وسایل زندگی به صورت هدایتی) من تا الان خیلی راحت بعضی زنجیرها رو از پام باز کردم تا راحت تر بتونم در جریان هدایت خدا قرار بگیرم و قطعا خدا به من در این مسیر کمکم میکنه و منو بدون شک هدایت میکنه.
ارادتمند شما یک شاگرد تازه توحیدی شده، شاگردی که ایمانش داره عمل های جسورانه به بار میاره تا بعد نتایج من با شما صحبت کنه و باعث افتخار خودم و خدا و شما استاد عزیزو دوستان بشم.
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
رسالت استاد همواره اشاعه ی توحید و یکتا پرستی است و در تمام فایل های خود بارها این موضوع را به عناوین مختلف بیان کرده اند که قدرت مطلق تنها از آن خداوند است باید دست از شرک برداریم و به دیگران قدرت ندهیم خداوند همواره در قلب و درون ما است و به ما تمام نعمتها را خواهد داد اگر خداوند را باور کنیم نعمت و ثروت خود به خود به سراغ ما می اید اما منظور شناخت خدای واقعی است اگر کسی فکر می کند خداوند را پیدا کرده اما ثروتمند نیست احتمالا باورهای او در مورد خداوند و پول ایراد دارد اگر کسی فکر می کند خداوند را پیدا کرده و سلامتی ندارد باورهای او در زمینه ی سلامتی و خداوند ایراد دارد اگر کسی روابط خوبی ندارد و فکر می کند خداوند را باور دارد هم باور او درباره ی خداوند هم در مورد خودش و دیگران ایراد دارد …..اگر خداوند را در وجود و درون خود فارغ از هر دین مذهب و مسلکی به یکتایی بپرستیم به هیچ وجه مهم نیست چه دینی داریم اصل چیزی که از همه مهم تر است و باعث سعادت خوشبختی و ثروت ما خواهد شد یکتا پرستی و تسلیم در برابر خداوند و باور کردن نیروی او و نزدیک بودن و اجابت درخواست های ما توسط خداوند است زمانی که توحید را باور کنیم مسیرها راه ها و قدم ها به ما نشان داده خواهد شد و افراد به صورت دستانی از خداوند به ما کمک خواهند کرد. این مسیر ما را به تمام خواسته هایمان به هر آن چیزی که آرزویش را داریم خواهد رساند نعمت های خداوند و فضل رزق نعمت و رفعت او بی نهایت است . هر آن چیزی که داریم از آن خداوند است او است که راهنمای ما است اگر او را باور کنیم زندگی بی نهایت آسان شاد لذت بخش پر از سلامتی نعمت و ثروت خواهیم داشت.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
بنام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم بصورت طبیعی و بدیهی
من مهسام اینبار با اکانت همسرم وارد شدم
میخوام منم این پایین اون چیزایی که بهم گفته شد رو واسه خودم بنویسم و رد پایی واسه روز بیست و سومم بجا بزارم
مهسا تو هر بار هرکاری میکنی که وقتی یه ریلز میزاری تو اینستاگرام لایک بخوره کامنت بیاد روش مشتری بیاد سمتت ولی تا حالا فک کردی که نتونستی تسلیم باشی در برابر پروردگاری که ادعا داری بهش ایمان داری نه تو ایمان نداری وقتی همش چشمت به دست بقیه است تو باورش نداری
رها باش مهسا خودت رو به ربی بسپار که فرمانروایی آسمانها و زمین در سیطره ی قدرتشه
خودتو بنداز تو آغوشش با خدای خودت عشق بازی کن خوش بگذرون هربار منتظر نباش که وقتی یه ایده بهت داده میشه همون لحظه نتایج اون ایده رو با چشمات ببینی اون ایده از طرف خودشه اینو باور کن اون هر لحظه در حال هدایت توئه معلومه که ایده مال خودشه ولی بهش اعتماد کن و ادامه بده ادامه بده شاید اون لحظه نبینی نتیجه رو ولی مطمئن باش که اون نتیجه برات استارت خورده با این ایده فقط کافیه ادامه بدی و رها نکنی
انقدر معجزه دیدی که باید هرروز با خودت اونا رو تکرار کنی و دهن شیطانو ببندی و نزاری نجوا کنه
تو فقط سعی کن سمت خودتو انجام بدی تمرکزتو بزار روی نکات مثبت روی فایلای توحیدی روی زیبایی ها روی ثروت ها و آدمای ثروتمند کسب و کارای ثروتمند خونه ها و ویلاهای گرون قیمت ماشینای لاکچری و خفن و لذت ببر بگو خدایا شکرت که اینبارم هدایتم کردی که بیام به سمت خواسته هام بهشون توجه کنم و یک قدم نزدیکتر بشم به خواسته هام
تو منو لایق آفریدی دلیل خلقت من تجربه کردن خودم بوده اگه من ثروتمند نباشم چطور خودمو تجربه کنم چطور به بِر برسم چطور ببخشم از آنچه که دوست. دارم
اما من برای رسیدن به اون همه زیبایی خودم باید قدم بردارم اگه زیبایی میخوام برم به سمتش اگه ثروت میخوام ذهنمو ثروتمند کنم اگه مشتری میخوام به کسب و کارای موفق توجه کنم برم به سمتشون آره منم میخوام از همه ی خوبیها میخوام از همشون میخوام خیلی زیاد چون تورو قبول دارم میخوام چون میدونم که تو قدرت مطلقی از تو میخوام منکه چیزی نمیدونم تو میدونی تو منو هدایت کن تو دستمو بگیر پروردگارم
من کی میتونم مومن واقعی باشم تعریف مومن توی قرآن اینه که مومن واقعی نه ترسی داره و نه غمگینه پس من اگه میترسم اگه ناراحتم و اجازه میدم غم بیاد نجوا بیاد حال بد بیاد ناامیدی بیاد خوب من مومن نیستم
اولین قدم واسه اینکه خودمو به خدا ثابت کنم ایمانم رو ثابت کنم اینه که غمگین نباشم کسی که خوشحاله به این معنیه که بابا من میدونم که یه قدرتی هوای منو داره هر اتفاقی بیفته به نفع منه الخیر فی ماوقع
خدایا شکرت بخاطر امشب خدایا شکرت که نوشتم وقتی کامنت میزارم بی نهایت حس عالی دارم
استاد عزیزم پیامبر دورانم عاشقانه دوست دارم عاشقانه
سلام مهسای عزیزم
چ جمله قشنگی گفتی که اگه ایده ای بهت میده خدا اونو اجرا کن چون ایده مختص خودش
واقعا راست میگی من انقد بعضی جاها ایمانم ضعیفه که ایده ای خدا میده رو میام با منطق میسنجم بعدم کلا دور میشم . یادآوری عالی بود
سپاس گزارم عزیزم
به نام خداوند قوانین
بنده اول از خداوند بسیار سپاسگزارم که به بنده قدرت شناخت و درک خود و قوانین کیهانی رو دادند و سپس از استاد عزیز بسیار ممنونم که مشخص کردن باور خداوند چقدر میتونه زیبا باشه نه تنها به خواسته های خود میرسیم بلکه هر روز در این مسیر خداوند را احساس میکنیم و زندگی قشنگ تر و زیباتری رو تجربه میکنیم و به فرکانس خداوند نزدیک تر شده و به اصل خود بازمیگردیم از دوستان عزیز که بنده رو در این مسیر موفقیت تنها نمیگزارند بسیار سپاسگزارم و براتون آرزوی بهترین هارو دارم
سلام.مهدی جبارزاده هستم.اموزشهای شما عالیست.سوال من اینجاست که چرا این آموزشها از همان ابتدا در مدارس آموزش داده نمیشه چرا باید کلی عذاب بکشند مردم تا بعد بفهمند که فکرشون ایراد داشته در اثر ورودیهای نادرست و کلی هم هزینه کنند تا بتوانند بیان تو مسیر درست.یه بچه چه گناهی کرده که شرکت و بت پرستی رو میکنند تو مغزش مگه خدایی که شما به ما میشناسونید ایرادش چیه به خدا از زمانی که خدا رو شناختم خودم شدم استاد موفقیت .و نمیدونید چه کارای عجیبی ازم سر میزنم.از جهنم رفتم بهشت.
روز23 سفر
چند روزه بغض میکنم و گلوم درد میگیره و گریه هم خوبم نمیکنه دلم فقط با خدا آرومه
باورها ریشه زده تو وجودم و ذهنم داره مقاومت میکنه استاد واقعا تنها نیرویی که این روزا حالم خوب میکنه خداوند و ایمان بهش (خدایا ایمانم قوی کن و کمک کن باورهام در جهت عشق و آرامش تو به راحتی تغییر بدم و به دوستامم کمک کن باورهاشون بشناسن)
استاد واقعا تضاد خوبه اگه تضاد نبود که من همچنان ادامه میدادم به همون زندگی و تا صدسال دیگه هم تغییری ایجاد نمیشد
این روزا خدا بهم یه فایلی داده که عشقهههههه واقعا عااالیه استاد چقدر جلسه9 قانون آفرینش فوق العاده است خیلی خوبه یعنیاااا فقط من میدونم چقدر با گوش دادن بهش حالم خوب میشه و خدااااا
خداراشکر که خداهدایتم کرده اینجا و دارمتووون خدا حفظتون کنه?
مهم ترین کار در لحظه زندگی کردنه و احساس خوب …مهم ترین رابطه ام رابطه با خود مقدسمه رابطه با خداوند …رابطمون با خدا درست کنیم بقیه روابط خودش درست میشه
بغض کن گریه کن ولی حرکت کن و سعی کن بخندی حتی اگه اون لحظه سخته واست
حواست به زبانت باشه
حواست باشه تو وظیفه داری عشق بدی گلها هر روز عشق میخوان …دختری که تو آینه بهش نگاه میکنی عشق میخواد و لبخند پس حواست باشه ازش دریغ نکنیااااا
حواست باشه تو بهترین و زیباترین و عزیزترین بنده خدایی و لایق بهترینها هستی پس هیچوقت به کمتر از بهترین قانع نشو
خدایی که این کهکشانارو با نظم آفریده و جهانش اینقدر منظم این خدای توعه و حواسش به زندگیته پس با خیال راحت رها کن و بسپار بهش
از خدا میخوام عشق و آرامش خاصیت هممون باشه
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و تمام دوستان عزیز در ۲۳ روز سفر
با تمام وجود خدایم را سپاس میگویم از اینکه مرا وارد این مسیر زندگی کرد خدایا هزاران بار شکرت که این روزها حال و احساس خیلی خوبی دارم واقعا این سفرنامه خیلی عالیه هر روز یه نکته زیبا بهمون آموزش داده میشود و هدایت میشیم به سمت نکات مثبت به سمت حس و حال خوب با شنیدن این فایل آگاهی که به من داده شد اینه که هر کدوم از ما که به این دنیا امدیم رسالتی داریم که باید انجامش بدیم ما امدیم تا هرکدوم کاری رو انجام بدیم امیدوارم که آگاهی کامل درمورد رسالت خودم پیدا کنم و رسالتم رو به نحوه احسن انجام بدم و اینکه آموختم به غیر خدا به هیچ کس دیگه ی تکه نکنیم و همه چیز رو از خدا بخوایم من آگاهانه و با تمام وجود تسلیم امر خداوند هستم خدایا ممنونم از بودنت در زندگیم این روزا ردپایت رو پرنگ میبینم در قلبم در وجودم در زندگیم خدایاااااا بخاطر این حال و احساس خوبم هزاران بار شکرت و از استاد عزیزممم تشکر میکنم بخاطر اینکه دستی از دستان خدا شد در زندگی من با سپاس از همه
ب نام الله یکتا
مدتیه دارم فکر میکنم ب اینکه،هدفم از نوشتن چیه،نوشتن برامن قشنگ ترین کار دنیاست و عاشق انجامشم،با تمام پوست و گوشت و استخونم میخام ک یه نویسنده باشم ولی بیشتر از هرچیز هدفم از نوشتن،گسترش زیبایی هاست،ب سطح آوردن احساساتی ک تو دلم و در عمق وجودم هست
دلم میخاد با تمام وجودم فریاد بزنم ک جهان،جای قشنگی برا زندگی کردنه،دلم میخاد توحید و تو جهان گسترش بدم.
تو یه ماه اخیر،اتفاقاتی افتاده برامن و خانواده م ک بیشتر از قبل ب قدرت خدا پی بردم،بزرگ شدم،شاید دیگه الان اصلا اون آدم یک ماه پیش نیستم.
با یه سرفه شروع شد،یه سرماخوردگی ساده،از سرکار اومدم و مامانم گفت بابا سرماخورده و سرفه میکنه،رفتم سر زدم بهشون و یه گریپین هم تجویز کردم،شبش با برادرم بردیمشون بیمارستان حکیم نیشابور،با تشخیص سنگ کلیه مرخص شون کردن،هرچی اصرار کردم ک بستری شون کنن چون تنگی نفس داشتن فایده نداشت و گفتن آنفلانزا شایع شده و نمیشه بستری بشن،ممکنه آنفلانزا هم سوار بشه رو بیماریشون و اوضاع بدتر شه.
ساعت ۴صبح مرخص شدن،رفتیم خونه،دوباره فردا بعدازظهر از تنگی نفس شاکی بودن،بردمشون مشهد،بیمارستانی ک خودم دوره ی اینترنی مو اونجا گذرونده بودم،تو راه کلی دعای خیر کردن برامن و خوشحال بودن ک درمان قراره تو یه شهر بزرگ انجام بشه،بخاطر کارم برگشتم نیشابور،یکی دو روز بعد مامانم زنگ زد و پای تلفن،ب شدت گریه کرد ک بابا انتوبه شده و ب دستگاه ونتیلاتور (تنفس مصنوعی) وصله و بیهوشه،بخاطر اینکه لوله هارو از تو دهنشون درنیارن،با آرام بخش میخوابوندنشون.
شوک شدم،اصلا باورم نمیشد کار ب اینجا برسه
شبونه راه افتادیم زدیم ب جاده برا دیدن بابا،تا برسم بیمارستان و ایشونو خودم از نزدیک ببینم چها ک نگذشت بهم.
۵ روز انتوبه بودن،ما هر روز میرفتیم ملاقات شون و با چشم گریون برمیگشتیم،مخصوصا مامانم،خیلی بی تابی میکردن تا اینکه یه روز صبح از بیمارستان تماس گرفتن گفتن پدرتون از دستگاه جدا شدن و خداروشکر حالشون بهتره،یه شماره تلفن و بعنوان داخلی تخت شون اعلام کردن و گفتن میتونین باهاشون حرف بزنید،باورم نمیشد،با بابا حرف بزنم؟مگه ممکنه؟
تماس برقرار شد و از خوشحالی اصلا نفهمیدم چی گفتم ولی این جمله ی پدرم همیشه تا سالها میدونم ک تو یادم موندگاره
نگار؟
بله باباجون
دمت گرم!
تمام خستگیام تموم شد،پر کشید و رفت،مامانم از خوشحالی گریه میکرد و سجده ی شکر،منم تمام تلاشمو کردم ک آروم باشم ولی وقتی تماس قطع شد،بغضم شکست.
۴،۵ روز بعدش بابا از بیمارستان مرخص شد ولی ما بخاطر احتیاط بیشتر برنگشتیم نیشابور و مشهد موندیم تا بقیه ی درمان های سرپایی شونم انجام بشه،دوشب مرخص بودن و تو خونه،تو این مدت کلی از حضورشون لذت بردیم و شبا جمع مون جمع بود
دو روز بعد،صبح زود ساعت ۶ونیم دوباره سرفه ها برگشتن،کم کم تنگی نفس شدید شد،زنگ زدیم آمبولانس،رفتم پایین واستادم ک زودتر راهنمایی شون کنم بیان بالا،پدرم داشت وارد فاز زجر تنفسی میشد و رفته رفته از شدت تنگی نفس کبود میشد،مامانم با آمبولانس رفت و من پشت سر آمبولانس داشتم با سرعت میرفتم سمت بیمارستان امام رضا.
گمشون کردم،مامانم زنگ زد با گریه گفت بابا خیلیی حالش بد شده و انتوبه کردنشون تو راه(تو دهنشون لوله گذاشتن)،دم در بیمارستان ایست قلبی کردن و احیاء شدن،مجبور شدن ببرنشون بیمارستان فارابی.
ب امام رضا نرسیده بودن
سخت ترین روز عمرم بود،تابحال انقد نگران نشده بودم برا هیچ چیز،قدرت و بزرگی الله یکتا رو اون روز متوجه شدم بعد ازینکه مامان یکم آروم تر شد و تعریف کرد ک راننده آمبولانس گفته اگه بزرگراهو رد میکردیم دیگه تا میرفتیم و دور میزدیم دیر میشد و مریض تون از دست میرفت.
اون روز متوجه شدم ک خدا چقدر هوشمندانه اتفاقات و کنار هم میچینه تا یه جا،یه روز همه چیز برامون واضح بشه و ب حکمت اتفاقات پی ببریم،ما چند روز پیش شماره ی آمبولانس و وقتی تو ترافیک منتظر چراغ بودیم برداشتیم،همینجوری،بی هیچ هدف خاصی،حتی بابا کنارمون نشسته بود و خندید و وقتی مامانم داشت شماره رو یادداشت میکرد گفت لازم نیست.
مامان من همیشه هرچیزی رو ک یه جایی میذاره یادش میره ولی اون روز،با اون حجم از استرس،در عین ناباوری،شماره تلفن آمبولانس و (ک رو یه تکه کاغذ کوچولو یادداشت کرده بود)،گم نکرده بود.
وقتی بابا بیمارستان قبلی بستری بود،تو CCU بود،بیمارستان ICU نداشت و من ب هر دری زدم ک تو یه ICU براشون جا بگیرم،نمیشد،ب جاهای مختلف تلفن زدم و ب آدمای مختلف رو انداختم،حضوری رفتم بیمارستان پاستور تا باهاشون حرف بزنم و خودمو معرفی کنم و بگم پزشکم،شاید کمکم کنن،آنفلانزا شایع شده بود و تمام تخت ها پر بود،از پله های بیمارستان پاستور اومدم پایین،فقط و فقط ب خودم گفتم،از خدا بخواه و توکل کن،انقد ب کسی رو ننداز،این کار تو عین شرکه،فرداش بابا از دستگاه جدا شد و این دفعه هم ک خود آمبولانس بابارو برد بیمارستانی ک ICU داشته باشه،ب خدا سپردم و خودش ب بهترین شکل ممکن مارو هدایت کرد ب سمت یه بیمارستان مجهز.
این روزا با تمام وجودم دارم هدایت الله و درک میکنم،آرومم،بعد مدتها تونستم ب نگرانی هام غلبه کنم و همه چیزو ب دستای مهربون خودش بسپرم.
اعتماد دارم ب قدرتش،ب هدایتش،ب هوشش و آسوده م و شاید معنای توکل همین باشه.
بابا رو منتقل کردن دوباره ب CCU و بعدش ب ICU و الانم تو بخش قلب هستن،حالشون خداروشکر بهتره ولی امروز یه ماه میشه ک بیمارستان بستری هستن،هنوزم حالا حالاها کار دارن پزشکا باهاشون.
روزهامو با آرامش سپری میکنم و تمام مهر و عشق مو نثار پدرم میکنم ک رو تخت بیمارستان خوابیده،ایمان دارم ک بهترین اتفاق ها منتظر خانواده ی ماست.
هزار بار از الله یکتا متشکرم برا عشقی ک هرلحظه و هر روز نثارم میکنه و برا موهبت زندگی ک ب من بخشیده.
واقعا بی نظیره این جمله :
سلامتی،تاجی ست نامرئی.
قدرشو بدونیم
سلام خدا قوت همگی
من چند وقت توی هم زمانی بسیار زیادی قرار گرفته ام و همه چیز با من هماهنگه حتی سایت و فایل هاش
دلیلش هم اینه که دارم خیلی روی خودم کار می کنم
امروز داشتم در مورد توحید با خودم و خداوند صحبت می کردم خییییلی آرامش گرفتم و حالم بسیار خوب شد و بعد اومدم توی سایت که فایل روز شمار تحول زندگی امروزم رو گوش کنم و دیدم توحید است
این اتفاقات داره با من صحبت می کنه که من ایمانم رو به خداوند زیاد بکنم و فقط قدرت رو توی دست اون بدونم
و احساس می کنم که باید خیییلی توی این زمینه روی خودم کار کنم
درکی که من از خدا و توحید پیدا کردم این هست که
قدرت فقط و فقط یکی است
و هر چیزی و کس دیگری بی قدرت هستند
حتی اینکه من می تونم دستم رو تکون بدهم به قدرت خداست
قدرت و انرژی که همه جا رو فرا گرفته و همه چیز تحت سلطه و مدیریت اوست
اون فرمانروا است
شاید بعضی افراد در جایگاهی باشند کمی هم قدرت نمایی کنند و دوست داشته باشند که از دید دیگران قدرتمند دیده بشوند
ولی اونها فقط فک می کنند قدرت دارند
اونها فقط می تونن بر کسانی فرمانروایی کنند که قدرت رو از خدا گرفته اند و به اونها می دهند.
یا اینکه کسی که قدرت رو فقط و فقط خدا بدوونه همه به او خیر می رسونند اگر کسی هم بخواد بهش ضرری برسونه نمی تونه
به قول قران:
کسی را که خدا یاری کند آیا کسی تواند بر او غالب آید؟
یا آیه ای دیگه
کسی را که خدا محافظت کند کسی تواند بر او آسیب رساند؟
کسی را که که خدا روزی دهد کسی تواند از او بگیرد؟
و…..
من هستیم خالق زندگی خودمون
و خداوند جهان و اسمان رو مسخر ما کرده است
اون هم با ایمان به خدا و سپاسگزار بودنش می تونیم به هر چیزی دست یابیم
ایمان و سپاسگزاری به هم وصل هستند
یعنی کسی که ایمان داره سپاسگزارهم هست و کسی که سپاسگزار است ایمان هم داره
برای خدا فرق نمی کنه چه شرایطی داریم در چه زمانی و مکانی قرار داریم این ها و تمام باور هایی که فک می کنیم عوامل بیرونی تاثیرگذار است
شرک محض است
به خدا ایمان داریم که شرایط و هر چیز و مشکل و مسئله ای براش اهمیت نداره
ایمان داریم که هر کاری رو انجام می ده برامون به راحتی و بدون کوچکترین دشواری و مشقت
به قول قران
خدایی که هرگز درنگ نمی کنه و او را خواب آلودگی و سستی و کسلی فرا نمی گیرد
خدایی که هیچ کاری براش سختی نداره
بهش ایمان داریم که کمکمون می کنه و نگران نیستم
باور داریم در هر لحظه کنارمون است و هدایت گر و حامی ما است
باورش داریم که بی نهایت رزق داره و ما به بی نهایت رزقو نعمت وصل هستیم
باورش داریم که دستش بسته نیست و از این بی نهایت رزقی که داره به مقدار هر چقدر که بخواهیم به راحتی عطا می کنه
باورش داریم که برای ما هیچ موقع رزق و لطف خداوند تمومی نداره و بلکه بسیار زیاده و در هر لحظه برایمان آماده است
کافی و کفایت کننده است
پس دیگر نگران نیستیم
و به قول قران: نه ترسی داریم و نه اندوهگین می شویم
اگر بخواهم در مورد توحید بنویسیم شاید از بزرگ ترین کتاب های تاریخ هم بیشتر بشه نوشت
دوستون دارم شاد و سلامت و ثروتمند در پناه الله یکتا و قدرتمند باشید.
توحید عملی راهکاری برای همه چیز است . اگر بتوانیم واقعا توحید را در تمام
جنبه های زندگی اجرا نماییم زندگی بهشت می شود. توحید همه چیز را
در بر میگیرد. خداوندا اکنون بیش از هر موقع به هدایتت نیازمندم بر همین
اساس خودم را تسلیم میکنم و سعی میکنم از زندگی لذت ببرم.
بنابر این سکان را بدست این نیرو ی برتر میسپارم.
و چه ارامشی دارد زمانی که روی این رودخانه دراز میکشی و سکان به دست
این نیروی برتر می سپاری.
هدایت و نشانه های الهی را سعی کنم جدی بگیرم و از انها استفاده کنم.
این ذهن پشت ماسک ترس پنهان میشود و نجوا میکند و تنها تا زمانی
قدرت دارد که ایمان نباشد.
ان مع العسر یسری ندای دائم این نیرو است.
خیلی مهم است باور کنم که زمانی که ارزویی در دلم زنده میشود توانایی
لازم برای تحقق ان زودتر از ان امده.
تمام سعی ام این است که این خداوند را تنها قدرت جهان بدانم و او را صاحب
و رئیس ام بدانم و تنها ترسم در دنیا تنها از نافرمانی او باشد نه هیچ
چیز دیگری. و در برابر این نیرو خود را تسلیم نمایم.
ما را به جز خیالت فکری دگر نباشد
در هیچ سر خیالی زین خوبتر نباشد.
یکتاپرستی تمام جای خالی چیز های دیگر را پر میکند و اگر ادامه دهی نمی توانی
به غیر از ان وابسته شوی. این نیرو همه چیز را ساده میگیرد واقعا چرا
برای انجام کار ها اینقدر حساب و کتاب و قضاوت میکنم.
یک روز به خودم گفتم من کارم بندگیست نه خدایی که بخواهم قضاوت کنم بخواهم
حساب و کتاب کنم که چه می شود.
احساس خوبی که هنگام یکتاپرستی ایجاد میشود بسیار ارزشمند تر از انی است که
بشود انرا معامله کرد زیرا این اولین نشانه اش است.
وقتی باور میکنم که هیچ چیز به قدر ذره ای تاثیری در زندگی ام ندارد خیالم راحت میشود.
اینکه هر اتفاقی چه خوب چه بد تنها نتیجه ی فرکانس های خودم است
و میتوانم از هر کجا که هستم انهارا تغییر دهم.
یکتاپرستی یکبار برای همیشه تمام نگرانی هایم را از ریشه میخشکاند
و ارامشی وصف نا پذیر در وجودم پراکنده میسازد.
و زمان هایی که به یاد می اورم وقتی سعی کردم تنها روی خدا حساب کنم
این نیرو برایم سلامتی شد برایم ارامش شد برای سرمایه شد برایم سرمایه شد
برایم ایمان و جسارت شد برایم عشق شد برایم امید شد برایم همه چیز های خوب شد.
و زمانهایی که روی غیر از او حساب کردم چطور ورق برگشت و همه چیز از بین رفت.
تصمیم گرفتم برای زندگی ام تنها توحید عملی را در نظر بگیرم نه هیچ استراتژی دیگری.
زیرا پس از ضربه های بسیار حاصل از شرک های مخفی به این نتیجه رسیدم که
تمام موضوع توحید و یکتاپرستی است. در قران نیز وقتی نگاه میکنیم تنها
در مورد این موضوع صحبت کرده است.
خداوندا مرا سپاسگزارتر
یکتاپرست تر
ایمانم را راستین و پولادین تر نما
تا ذره ای شرک در وجودم راه نیابد
تا در زمانهایی که ترسیده ام شرکهای مخفی به سمتم هجوم نیاورند.
زیرا انسانی هستم با شرک های مخفی بسیار اما واقعا سعی ام این است که
توحید را اجرا نمایم و هر بار با بازخورد از شرک مخفی و
به وجود امدن مسئله ای و حل کردن ان با توحید عملی پیشرفت میکنم.
به نام خداوند هدایتگر یکتا
به نام او که تحول را با تکامل آمیخت تا درک کنیم هر آنچه را لازم داریم.
به نام خدایی که همیشه به موقع است فقط کافی است در جریان هدایت او باشیم…
به نام او تنها فرمانروای جهانیان است، او که نشانه هایی برای اهل ایمان فراهم میکند…
وای چقدر دوست دارم همه اش به نام خدا بنویسم، چقدر دوست با نام خدا شروع کنم و فقط شروع کنم با نام و یاد الله یکتا
چقدر عجیب هدایت میشم و درکش منطق منو خلع سلاح کرده.
چقدر خوشحالم که دارم بعد مدتی مینویسم.
خدایا شکرت بخاطر همه چیز و همه اتفاق ها چون باور دارم هیچ اتفاقی اتفاقی نیست.
سلام یک سلامی که پر از حس عجیبه برام
انگار خیلی دلم برای نوشتن و اینجا ردپا گذاشتن تنگ شده بود.
سلام به استاد عزیز و مریم بانو دوست داشتنی
سلامی به تمام دوستان هم فرکانسی و اهالی خانواده صمیمی عباسمنشی
چند روزی از یک تصمیم جسورانه و شجاعانه من میگذره اما هر روز قوی تر میشم برای عملی کردن این کار…
نشانه هایی رو دیدم که به من نشون میداد مسیرت درسته…
اما دیدن این فایل که با عنوان “روز شمار تحول زندگی من_روز 65 ام”
قراره من زندگی خودم رو خلق کنم چون من خالق صد درصد زندگی ام هستم. چون خداوند این قدرت رو در وجود من قرار داده چون خداوند رو بیشتر دارم درک میکنم قوانین ثابت خداوند،فکر خداوند،…
من دلم برای خوندن کامنت بچه ها تنگ شده بود برای استاد عزیز دلم تنگ شده بود(با اینکه من سریال زندگی در بهشت رو بدون استثنا دنبال میکنم) بعد بیای بعد چند روز وقفه ایی که ردپا نذاشتی فایلی رو ببینی که استاد عزیز از شروع تحولش میگه، از حسش میگه، از مسیرش میگه، از اتفاقات و نشانه هاش میگه،از سال 80 میگه، از گریه های شبانه روزی میگه، از عبادت هاش میگه ، از زنده موندن معجزه آساش میگه و… وای استاد چقدر دوستت دارم و چقدر خوبه که هستی چقدر خوبه که قوانین خداوند از اون سال ها تا با الان هیچ تغییری نکرده و میشه ردپای این قوانین رو دید و حس خوب گرفت.
استاد واقعا بهتون احساس نزدیکی میکنم چون دارم باهات زندگی میکنم، چون منم دنبال توحید و خدا بودم یک زمانی، پیداش کردم و بعد گم کردم و الان خوشحالم که تجربه ایی دارم که قلبم فقط گواهی اون احساس رو میده و من باید بیشتر و بیشتر درک کنم.
قدم ها بهش گفته میشه کسی در این مسیر قرار میگیره و من افتخار میکنم که در این مسیر هستم.
وای بیای فایلی رو ببینی که هم استاد رو ببینی و هم کامنت یکی از دوستان توسط استاد خونده بشه و همه دلتنگی های منو با این فایل جواب بده و باعث بشه تا دوباره از درونم بنویسم.
چقدر خوب به یاد آورد این فایل که اصلا انگار برای من روی سایت اومده روز شمار تحول زندگی من….بله من دارم شالوده زندگی متحول شده خودم رو آماده میکنم و باورهای قوی تر به الله یکتا ایجاد میکنم به او که همه جواب ها رو داره، او که هدایتگر من بوده، او که آرامش وجود منه، او اینقدر زیبا اینطوری آدم ها رو به هم میرسونه و دستانی از دستانش میشن، کسانی که یکتاپرست هستن بدون تعصب و بدون هیچ دیدگاه اضافه ایی فقط روی اصل توجه و تمرکز دارند.
من دوست دارم شاگردی عمل کننده به این توحید باشم. با اقدام هام توحید و میزان باورم رو محک بزنم(رفتن به تهران با فروختن یا دادن وسایل زندگی به صورت هدایتی) من تا الان خیلی راحت بعضی زنجیرها رو از پام باز کردم تا راحت تر بتونم در جریان هدایت خدا قرار بگیرم و قطعا خدا به من در این مسیر کمکم میکنه و منو بدون شک هدایت میکنه.
ارادتمند شما یک شاگرد تازه توحیدی شده، شاگردی که ایمانش داره عمل های جسورانه به بار میاره تا بعد نتایج من با شما صحبت کنه و باعث افتخار خودم و خدا و شما استاد عزیزو دوستان بشم.
خدایا شکرت که هستم و دوباره مینویسم