توحید عملی | قسمت ۱ - صفحه 50


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    289MB
    24 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت ۱
    22MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1607 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1849 روز

    😭😭😭😭😭😭😭ردپای۲۳من👣

    چقدر دوست داشتم این پاراگراف آخرو😭😭😭😭😭

    یکتاپرستی همان چیزیست که یک روز به پشتیوانه ی آن تصمیم به ورود به کالبد جسمانیمان گرفتیم

    ورود به جهانی که هیچ شناختی از آن نداشتیم اما می‌دانستیم قدرتی در وجود ما و با ماست که همه راه حل‌ها را می‌داند و حالا و برای همیشه، تنها کارمان این است که: به یادبیاوریم که باید عملا موحد باشیم.

    بایداین پاراگراف رو خیلی زودعکس نوشته باکیفیت بالا کنموبچسبونم به آشپزخونم تا هرلحظه ببینمش

    من بایدهرلحظه بیادبیارم که بایدعملا موحدباشم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مهلا گفته:
    مدت عضویت: 2201 روز

    روز دوم از تعهدی که برای تغییر زندگی مالیم در سال ۱۴۰۰ به خدا دادم.. آره.. بهش قول دادم امسال همه چیو عوض میکنم.. جوری که هم خودم به خودم افتخار کنم و هم اون بهم افتخار کنه.. ولی ازش هدایت خواستم.. گفتم لحظه به لحظه کنارم باش و توی گوشم دااااد بزن که دقیقا باید چکار کنم..

    دیروز چکاپ فرکانسی دوازده قدم رو انجام دادم و امروز برنامه ریزی کردم..

    ولی..

    ولی میخوام بدونم واقعا چطور میشه اسمشو یه “اتفاق” گذاشت که دقیییقا در همین روز اول ، منو میفرسته سراغ “نشانه ی امروز من” توی سایت و این فایل رو نشونم میده؟؟؟ فایل توحید عملی..

    خب معلومه.. داره بهم میگه “خانوم جان، هررر مسیری که میخوای بری از یکتاپرستی میگذره..”

    راستش چون توی تعهدم به خودم قول داده بودم که توی کامنتهای سایت خیلی فعال بشم تا بتونم ورودیهامو بیشتر کنترل کنم و از کامنتای ارزشمند دوستانم بهره مند شم، خیلی دلم میخواست بیام و دریافت امروزمو توی سایت به اشتراک بذارم.. ولی با خودم گفتم آخه خدایا.. الان من اینو زیر کدوم فایل کامنت کنم؟؟ پیش خودم گفتم الان برم یه جا بنویسم، استاد میگن این متن بی ربط از کجا در اومد؟؟ خلاصه باز دست به دامن خودش شدم گفتم خدایا بیا خودت بگو کجا کامنت بذارم.. امشب میخواستم برم کامنتهای جلسه ی ستاره قطبی رو بخونم که ایده بگیرم، یهو ناخوداگاه گفتم بذار ببینم نشونه ی امروزم چی بوده.. متن بالای فایل رو نوشتم توی دفترم و ویدیو رو باز کردم.. وسطاش یهو گفتم اوه این حتما آدرس همون جاییه که باید دریافت امروزم رو توش کامنت کنم…

    قضیه از اونجایی شروع شد که امروز داشتم فکر میکردم به خدا و توی دلم باهاش،صحبت میکردم.. گفتم خدایا.. من الان اینقدر تو حسابم دارم.. اگه تو هم فلان قدر بدی چی میشه؟؟؟ خلاصه همینجور با خودم صحبت میکردم.. بعد دیدم دارم دنبال جواب این سوال میگردم که ” واقعا نگرش من به نعمتهای خدا چیه؟”.. “درباره نعمتهاش چی فکر میکنم؟..” یهو به خودم اومدم و دیدم که ۱۰ دقیقه ست به گل قالی خیره شدم و حالم دگرگونه.. این مکالمه رو یکجا و به وضووووح توی سرم شنیدم.. مثل همیشه ناخودآگاه نزدیکترین دفتری که دم دستم بود ورداشتمو و همینجور خرچنگ قورباغه نوشتم و نوشتم و اشکم میومد..

    “آره ه ه.. راست میگی.. ما بنده هات فکر میکنیم کارهای “کوچیک” رو انگار “خودمون” می‌کنیم ، و قراره کارهای “بزرگ” رو “تو” انجام بدی.. ما فکر می کنیم نعمت های “کوچیک” رو “خودمون” ایجاد می کنیم و نعمت های “بزرگ” رو “تو” میدی.. انگار که چیزهای (از نظر خودمون) کمی که داریم توی زندگیمون رو خودمون خلق کردیم که واسه خواسته‌های بزرگترمون میگیم روی نیاز به تو بیاریم..

    و ما آگاه نیستیم که همون کم و کوچیک رو هم “تو” داری میدی. همونم کار “توئه”..!!!! انگار که مثلاً همین یک تومنی که توی حسابمون هست رو خودمون درست کردیم که واسه اومدن صد تومنش از تو درخواست می کنیم..!!

    زهی خیال باطل!!!

    یه لحظه به خودم اومدم و گفتم “بابااااااا.. همین مثلا کَمِشم “خداااااا” داده ه ه ه ه… چچچچچی فکر می کنی پیش خودت؟؟؟ همین “کمی” که الان هست، همین یه روز نبوده! پس کی داده؟ کی ایجادش کرده؟ “””چققققدر مغروری ای انسان!! “””

    چشماتو باااااز کن ببییییین که همین کارای به قول تو “کوچیکم” خدا داره می کنه… !! اگه الان نون پنیر میخوری و فکر می کنی که “خب، اینو که “خودت” داریش و حالا چلوکباب میخوای، بففففهم که همین نون پنیرم خدا داده..!!! هررررر چی که الان هست، یه روز نبوده!!! همین الانشم میتونست نباشه!!!! ولی خدا بهت “داااااااده” !!! پس چرا رو حساب لطفش نمیذاری؟؟ چرا سپاسگزارش نیستی؟؟ چرا منبع این رزرق رو حتی اگر کم ، “خدا” نمیدونی؟؟ چرا روش برچسب “کم” میزنی؟؟؟ برکت ، برکته!! نعمت، نعمته!! از نظر خدا ، ناخن انگشت کوچیکه ی پات ، به اندازه ی قلبت عزیز و مهمه.. !!! تو “کی” هستی که فکر می کنی یه نعمت که از صفر تا صدش لطف بوده و بی‌منت بهت داده شده، مهم تر یا ارزشمندتر از نعمت دیگه ست؟؟

    از نظر خدا مورچه به اندازه طاووس قشنگه.. زیباست.. با ارزشه.. حالا تو “کی” هستی که برچسب زشت و زیبا ، بارزش و بی ارزش میزنی به نعمت های خدا؟؟

    حالا که اینو فهمیدی پس چرا فکر می کنی یه میلیون کمه و یک میلیارد زیاد؟؟

    نعمت که نعمته.. هر قدر شو داری بگو “شککککر”.. بگو “الهی شکککککررررر خدایا.. هرچی هست تو دادی.. من به چشمام می کشم داده هاتو.. تو هر چی بدی ، من دو دستی قبولش می کنم.. تو بی منّت میدی، ولی من ممنوووووونتم..

    بگو که برچسب کم و زیاد و بی ارزش و با ارزش روی نعمت هاش نمیزنی.. بگو و ببین که چقققققدر قلبت گشاااااده میشه..

    بگو و ببین چققققدر خودتو در مرکز توجهِش میبینی..

    اصلا فکر کن و ببین که چقدر دوست داشته تا همین الان.. انقدر به نعمت‌هاش برچسب کم کم و بی ارزش زدی که دیگه بیشتر از اونش دریغ شده از ازت..

    اون وقته که تازه میفهمی کجای کاری.. اون وقته که میشینی با خودت میگی خدایاااا با این همه ناشکری و ناسپاسی که تا الان داشتم به نعمتهام، خوبه که از هستی ساقطم نکردی!!! خوبه که الان بی خانمان کف خیابون نیستم…!!!! گرچه همونی هم که کف خیابونه هم بازم کلی چیز با ارزش داره واسه شکر کردن.. مثلاً چی؟؟ مثلاً دست و پا و تمام اعضای بدنش که سالمه.. مثلا همون لباس هایی که حالا از هر جا بهش رسیده الان تنش رو پوشونده و لخت نمونده..

    و بعدش من، همونجایی که نشسته بودم، یه لحظه سَری چرخوندم توی خونه و وسایلم و به خودم و همسرم نگاه کردم و دهنم بااااز موند… دیدم چشمم به هرررر چی میوفته، فقط دارم توی ذهنم میگم: “خدایا.. اینم که “تو”دادی.. ” ، “اونم که تو دادی..” ، اون یکی رو هم که “تو” دادی… الله اکبر.. پس چرا من تا الان نمی دیدمشون؟؟؟

    فکر می کردم که انگار اینا رو که خودم ایجاد کردم که حالا از اینجا به بعدشو میگم تو بده..!!!

    خدایا.. راستشو بخوای تا الان فقط می‌خواستم به اجبار واسه تموم شدن مشکلات و اومدن نعمت های جدید به زندگیم شروع کنم به تمرینات شکرگزاری.. ولی از این لحظه فقط می خوام شکر کنم که از تو تشکر کرده باشم.. همین..

    همه چیز از توئه..و تو چشممو باز کردی..

    خدای بخشنده ی من.. مرا در آغوشت نگه دار.. آغوش تو امن ترین جاست..

    ساعت ۵:۲۰ صبحِ ، مبارک روزِ ۱۸ فروردین مبارک سالِ ۱۴۰۰.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1849 روز

    سلاااااام باعشق واشتیاق،ردپای روز بیستوسوم👣❤

    بی صبرانه منتظر روزیم که قلبم تنهای تنهاجایگاه خداوندباشه وآرامشی روکه الان استادتواین فایل داشتن رو داشته باشم

    میدونم ویقین دارم که این مسیر،مسیردرستی هست ومن بعدازطی کردن تکاملم قطعا به اونجاخواهم رسید

    سپاسگزارم ازاستادعباسمنش عزیزم ومریم بانوی پرازعشق بابت به اشتراک گذشتن این فایلهای فوق العاده💚💚💚🙏🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    دختر محبوب خدا گفته:
    مدت عضویت: 2116 روز

    سلام به همه دوستان خوبم

    امروز عصر خواب بودم که تقریبا قبل اینکه بیدار بشم تو حالت خواب و بیداری ی چیزی در گوشم می‌گفت اون خدا خداییست که بدون اجازش هیچ برگی از درخت نمی افته و این جمله را تقریبا 3 بار تکرار کرد.بعد از اینکه بیدار شدم طبق روال هرروز که یکی از فایلهای روز شمار را دانلود میکنم خواستم فایل امروز دانلود کنم که توی نوشته های مربوط به فایل دیدم که استاد تو همون چند خط اول دقیقا نوشتن خدایی که بدون اجازش حتی برگی از درخت نمی افته،وقتی این جمله را خوندم اصلا ی حالی شدم،خیلی جا خوردم،میدونم که این ی نشونه هست ولی از اون لحظه هرچی فکر میکنم نمیتونم درکش کنم که این نشونه یعنی چی؟یعنی خدا چی می‌خواسته به من بگه؟؟

    خدایا لطفا قدرت درک نشونه هات را بهم بده

    🙏🙏🙏🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    Farnazq گفته:
    مدت عضویت: 2894 روز

    روز ۶۵ م

    به نظرم وقتایی ک گیج میشیم فقط کافیه ی لحظه مکث کنیم و به فرکانس توحید برگردیم با سپاسگزاری و یاد خدای یکتا و…

    به نظر من توحید همون فن اصلیه یعنی اگر قرار باشه فقط یک فن رو بردارم همون توحیده

    و تعریف توحید خیلی برام جالب بود از نگاه شما اینکه توحید عملی چیزی نیست جز منطبق نمودن رفتارت در هر لحظه و در هر شرایطی، با قوانین خداوند. سپاس بیکران

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سیدمصطفی میردهقان گفته:
    مدت عضویت: 1896 روز

    سلام

    روزشمارتحول زندگی من فصل3

    روز65

    روزشمارتحول زندگی من فصل 1

    روز23

    فایل یکی هست ولی من تغیرکردم مطالب گفته شده یکی هست ولی من درکم عالی ترشده نگاهم به خداتوحیدی ترشده

    وقتی روزشمار65روباز کردم گفتم خدایا اینوداشتیم تو روزشمارهای قبل

    ولی ذهنم میگفت ازبس گوش کردی فکرمیکنی تکرار شده

    ولی ته ذهنم وباوری که نسبت به خودم پیدا کردم وخداوعزت نفسم ودقیقا این جمله که خدابرای من کافی هست

    شروع کردم به دنبال کردن

    ازدوسه راهی امتحان کردم دیدم زمان میبره واون اطمینان قبلی روبهم نداد

    تااین که هدایت شدم به راه آسونتر

    نمیدونیدچه احساس فوق العاده ای دارم موقع نوشتن چون قوانین داره عمل میکنه

    ازخیلی راهها امتحان کردم تاشکم برطرف بشه دیدم نه درسته فایل دوبارتوروزشمارهست

    حتی کامنت تعدادی ازدوستان روهم خوندم دیدم به این نکته اشاره نشده

    موقع برسی این موارد یادحرفهای استاد افتادم درموردقرآن که گفتن برید یه آیه قبل یه آیه بعد روبخونید همه مطالبی که درموردقرآن گفتن برام مجسم شدوباشوق بیشتری ادامه دادم

    به اصل بچسبیدفرعیات رورها کنید

    همین طور که توخود قرآن گفته خداوندآیه های محکم ومتشابه

    توحیدویکتاپرستی

    توحید

    توحید

    خوشحالم تواین مسیر که تعهدی که دادم بهش عمل کردم وفقط سرسری روزشمارنگذاشتم

    واسه خودم که عالیه هست درست فایل توحید

    ومسیرروآمدم تااینجاازخدا میخوام واسه همه شما

    سلامتی

    ثروت

    شادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    زهراهنرمند گفته:
    مدت عضویت: 1698 روز

    بنام الله یکتا💐

    روز بیست وسوم سفرنامه ؛

    اولین باراست که معنای واقعی توحید را بااین اگاهی های خالص درک کردم .

    یکتاپرستی یعنی اعتقاد به وجود یک رب در کل جهان وهستی که اختیار وقدرت همه چیز دردست اوست و البته قوانین ثابتی هم برایش مقرر کرده ..قوانین بسیار دقیق که مو لای درزشان نمیرود که اگر اینطور نبود جهان پرازهرج ومرج بود وسنگ روی سنگ بند نمیشد .

    فقط کافیست ایمان قلبی بیاوریم واین انرژی خدایی را باور کنیم و طبق قوانین الهی عمل کنیم تارستگار شویم .

    ✅ پس :

    تنها یک رب وجود دارد ؛”لااله الا الله”

    وقوانین ثابتی راوضع کرده

    که به میزان عمل به این قوانین

    بدون در نظرگرفتن عوامل بیرونی

    رستگارمیشویم

    این یعنی توحید عملی..!

    یگانگی خداوند را در اعمالت اجرامیکنی وشخص یااشخاص دیگری را دخیل نمیدانی .

    ❎ در مقابل توحید ، “شرک” قرار دارد .

    شرک یعنی به هرچیزی غیر از خود وخدا قدرت بدهی وانان را باعث وبانی نتایجت بدانی .

    مثل این که : بنشینی در خانه ؛و بگویی کار نیست اوضاع مملکت خراب است مردم بی پول شده اند کسی قدرت خرید ندارد بازار کسادشده مملکت صاحب ندارد و …. وبااین بهانه ها خود راگول بزنی وتلاشی برای رسیدن به اهدافت(که برای ان خلق شده ای )نکنی .

    ✳ یکتا پرستی یعنی بدون هیچ نگرانی وارد عمل بشوی ونتایج راپیش پیش قضاوت نکنی _باایمان پیش بروی ومطمئن باشی به آن میرسی

    انوقت است که :یکتاپرستی برایت سلامتی میشودسرمایه اولیه برای کسب وکارت میشودجرات میشود برای حرکتت_خوشبینی وامید میشود تا بحران هارا فرصت ببینی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    زهره اشرفی گفته:
    مدت عضویت: 1643 روز

    به نام الله یکتا

    با سلام به استاد عباس منش و همه دوستان عزیز

    از وقتی که به معنای واقعی توحید پی بردم احساس آرامشم تو زندگی بیشتر شده چون توقعم از آدم ها به مراتب کمتر از قبل شده دیگه می‌دونم که فقط باید از خدا بخوام نه هیچ آدم دیگه ای حتی اگه اون آدم نزدیک ترین آدم بهم باشه مثل همسرم و پدر مادرم بیشتر از قبل تونستم افسار نفس متوقعم و در دست بگیرم و مهارش کنم در برابر انسان ها چون الان می‌دونم که آدم‌ها فقط دستان خداوند هستن که به ما کمک میکنن تا به خواسته هامون برسیم اگر این نشد یه نفر دیگه ، مهم اینه که بتونیم به خداوند اعتماد کنیم و خودمون یا بهتر بگم ذهنمون و همسو و هم‌جهت با روح الهی مون کنیم برای این که روح الهی ما می‌دونه که برای خوشبختی در زندگی هیچ وقت وابسته به یه شخص خاص در زندگیش نیست و تنها منبع ثروت و نعمت و خوشبختی در جهان خداست چه قدر این جمله بهم اطمینان و آرامش قلب میده امیدوارم که هر روز بتونم بیش تر از قبل ایمانم و به این نیروی لایتناهیی هستی بیشتر کنم

    خدایا شکرت که هر روز بیشتر و بیشتر من و در مسیر رشد و آگاهی هدایت می‌کنی

    توکلت علی الحی الذی لا یموت………..

    با سپاس فراوان از شما استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مریم شمسا گفته:
    مدت عضویت: 2005 روز

    به نام خدای یکتا

    سلام به استاد و تمام دوستانم

    امروز که از خواب بیدار شدم با ترس و شک و دودلی که از درون داشتم و میسوختم علتشم می دونم چی بود وابستگی به فردی که چند بار رفته بود و بعد برگشتش خودم گفتم از زندگیم بره چون می دونستم موندنش باعث میشه بیشتر به خودم ظلم کنم و تو بیراهه زندگی باشم اون شبی که میخواستم بهش بگم با وجود اینکه دوسش داشتم باخودم میگفتم پشیمون میکنی و…. ولی یه حسی بهم میگفت رهاش کن من هستم اون شب فقط به امید کمک و یاری خدا و اینکه هر لحظه کنارم هست و هدایتم میکنه گفتم بره حالا بعد سه ماه حس پشیمونی و ترس به دلم افتاده ولی ازش کمک خواستم و گفتم هدایتم کن و اولین فایلی که امروز هدایت شدم به این فایل توحید عملی بود

    بازم مث همیشه بهم قوت قلب داد

    و گفت من هستم من کنارتم فقط به خودم توکل کن و

    فقط از خودم یاری بخواه قدرت دست منه ثروت سلامتی شادی آرامش دست منه

    تو دنیای به این بزرگی هیچی مهم نیست به جز عشق من

    خدایا اعتراف میکنم به ربوبیتت و یکتایی و بی همتاییت خدایا تو تنها رب تمام جهانیان هستی تویی پناهگاه تمام دلهای حیران ..به کویت ..

    چند وقتیه دارم دنبال این عشق خالصش میگردم

    هر وقت به فایلهای استاد نگاه میکنم از چشماش اون شوق و عشق و شادی خداوند می بینم

    با خودم میگم خدایا چشم و گوش دلم باز کن به عشقت تا با جان و دل حست کنم

    خدایا همونطور که خودتو به استاد هدیه دادی به منم بده تا منم این هیجان عشق و پاکی درک کنم

    و دست وپای عمل بده تا بتونم عملی کنم عشقت در زندگیم جریان بدم و تک تک نفسهام با یاد تو بکشم

    خودت می دونی که همه جا دنبالتم تو پیامها و فایلهای گوشی و تو روابطم با آدمها تو طبیعت …. خدایا تمام زنگار های قلبم بشور تا با دیده جان ببینمت ….

    برای همه دوستان از خدای بی همتا عشق و مهر الهی با عملی پایدار خواستارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    سیمین نیری گفته:
    مدت عضویت: 1602 روز

    با سلام به الله مهربان . استاد و دوستان همراه . خدای من با دیدن گفته های استاد یاد دوران کودکی سخت خود افتادم دورانی که هیچ گونه خوب نبود نه روحی و نه جسمی . بویی از آرامش و نشاط نبود . جنگ و دعوای همیشگی. دشمنان زیاد و موارد زیادی که جای بحث نیست ولی به خدای محمد من در همان شرایط سخت خوشحال بودم فقط نسبت به یک چیز آن هم خدا . من یک دختربچه ی ۷ – ۸ ساله یقین داشتم همه چیز درست می شود . خود را ملکه ای حس می کردم که به همه ی رویاهایام می رسم . با آن همه مشکل یقین داشتم به روزهای زیبا . الله دستان مرا گرفت و هدایت کرد به سمت بهترین ها و اما ما در سرزمین این زندگی گم شدیم کجا رفت آن ایمان بچگی آن یقین بچگی الله مهربان من خوشحالم باز هم دارم صدات می کنم . خوشحالم که میدونم بازم دارم هدایت میشم. خوشحالم بازم تو رو بابا صدا می کنم . روزی همینجا مجدد از شاهکارهای زندگیم مینویسم ……….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: