اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدایا شکرت ک منو هدایتم کردی به این مسیر عالی و زیبای توحید .
واقعا این راه بهترین راهی است که در زندگیم در آن پا گذاشتم .
خدایا شکرت ،
بله استاد شما اون روز رو زنده موندید و واقعا به اون وظیفه ای که داشتید به بهترین شکل عمل کردید .
من بعد از آشناییم با شما زندگیم قابل مقایسه با قبل از آن نیست . من بعد از آشناییم با شما خدارو پیدا کردم ، شرک هام که خیلی زیاد بود از بین رفت و یک نفر دیگری شدم ، من زنده شدم ،
درسته این روزا گاهی تو زندگیم چالش ها رخ میده ولی من راه حلش رو یه جوری پیدا میکنم درسته من هنوز خیلی فاصله دارم با توحید کامل ،
ولی خدا شاهده که اصلا قابل مقایسه نیستم با گذشته ام .
من قبلا اگر چالشی رخ میداد فکر میکردم که این امتحان خداست ، این تقدیره . الان ولی با توجه به آموزه های استاد به دنبال راه حل و یا علت فرکانسی میگردم و همین عامل سبب میشه که در مسی بهبودی قدم بردارم حداقل ، شاید فوری اون چالش حل نشه ولی خوبیش اینه که بهبود های کوچک روزانه رخ میده چیزی که قبلها نبود ، قبلها تاریکی بود ، هر کاری میکردم بازم تاریکی بود . واقعا از استاد برای این مسیری که رفتن و این فایلها رو آماده کردند سپاسگزارم .
از خدای خوبم که منو هدایت کرد به این راه سپاسگزارم .
من به وسیله دوست عزیزم آفتاب به این سایت هدایت شدم و خدا رو شاکرم که سه ماهه وارد مسیر آگاهی و بهتره بگم عشق آگاهی شدم. بهترین روشنایی این مسیر برای من همین سرفصل توحید عملی استاد بود و فکر میکنم سنگ بنای این باور و مسیر هست. اتفاقاتی در این مدت افتاد تا من هر روز شاهد طلوع خورشید باشم و سحرخیزی رو تمرین کنم. عشق و لذتی در اون زمان از روز چشیدم که برای تجربش هر روز منتظرم.مدت ها پیش فکر میکردم در مکان به خصوصی خدا رو پیدا کردم و برای لمسش باید در همون جایگاه و مکان قرار بگیرم اما الان خدا رو در تمامی لحظاتم حس میکنم و حضورش معنابخش تمامی اجزا و اتفاقات زندگی هست. آرام شدم و دست برداشتم از امید بستن به خلق چون من جزیی از خالقی قدرتمند هستم.خدا رو شاکرم که منو به خودم وانگذاشت. از زمانی که وارد این مسیر شدم تازه فهمیدم حافظ از چه عشقی صحبت میکنه وقتی میگه ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما یا سعدی وقتی میگه امید تو بیرون کرد از دل همه امیدی سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی. بله من یکبار واقعا عاشق شدم به عشق الهی. خودم رو ملزم و متعهد کردم که الهامات و نشانه های حضرت عشق رو هر روز بنویسم. خدا رو قسم اینمسیر حقیقت محضه و من قول دادم نشانه ها رو ببینم و از او خواستم که من رو بینا کنه به نشانه های قشنگش. آرزوی چشمان حقیقت بین دارم براتون.شما را به خدای یگانه میسپارم و عشق و شفقت بدرقه راهتان.
سلام خدمت همه دوستان عزیز و استاد گرامی و خانم شایسته مهربون
خداروشکر میکنم بخاطر اینکه بهم گفت تو تنها نیستی و من در هر لحظه از همه طرف تورو احاطه کردم.
تو این مسیری که گذشت تا الان من خیلی چیزها در مورد خودم فهمیدم.تقریبا چهار ماه طول کشیده که من این دوره سی روزه رو بگذرونم.
خیلی اتفاقات افتاد توی این مسیر برام.معجزه ها زیاد بود،نجواها زیاد بود،کارهای اشتباه زیاد بود.
خیلی سخته بدونی داری یکار اشتباه میکنی و بازم اونکارو انجام بدی.
بعضی اوقات از خودم می پرسم کار درست چیه؟
من چیکار باید بکنم؟
احساسات متضادی رو تجربه میکنم.
بیشتر از هروقت دیگه ای هیجان زدم برای شروع زندگی جدید
همه چیز در زمان مناسب خودش اتفاق می افته.
هرفایلی از این سفر که گوش دادم ربط داشت به جریان هایی که اون روز باهاشون درگیر بودم.
خدایا شکرت بسیار هیجان زدم برای شنیدن فایل های اخر،حس میکنم قرار آخرین روز این روزشمار گنج بهم بدن.
خدایا شکرت
بدن سالم بهم دادی،چشم بهم دادی،خانواده ای بهم دادی که حمایتم کردند،مسیر رو برام هموار کردن،خدیاا شکرت بهم پول دادی،خدایا شکرت اینهمه آدم اومدن و رفتن و تو به واسطه اونها درسی به من دادی ،خدایا شکرت خانواده دارم،خونه خوشگل داریم،وسایل رفاهی داریم تو خونمون،من برای خودم اتاق دارم،خدایا شکرت که اسمونو برامون خلق کردی،بخاطر این هوای فوق العاده آرت ممنونم،خدایا شکرت به من فرصت زندگی دادی،خدایا ثروت بیشتری بهم بده،سلامنی بیشتر بهم بده،خدایا روابط سالم تر بهم بده،خدایا عشق رو به زندگیم بیار،خدایا کمکم کن پایان نامم رو بتونم به بهترین نحو بنویسم،خدایا کمکم کن فقط تورو قدرت مطلق بدونم،خدایا سفرهای لوکس میخوام،جنگل رفتن میخوام،خرید ماشین میخوام،امروز در مورد این سرچ کردم که آیا تو ایران میشه هلیکوپتر شخصی داشت؟
خیلی عجیبه برام من دارم به این فکر میکنم که یه روز حت شخصی خودمو داشته باشم،یعنی من میخوام بی نهایت به ثروت برسم.
مطمئنم که در پناه تو با هدایت تو تمام این اتفاقات رقم میخوره.
میرسم به اینکه بی ایمانی فقط سرت بلا میاره و لاغیر
سلام :)
میخام تایید کنم که اگه با خدا باشی پادشاه میشی پادشاه زندگیت
اگه خانم باشی بقیه مثل ملکه ها باهات برخورد میکنن
اگر آقا باشی بقیه مثل پادشاه
جاهایی که به خودش توکل کردم برام همه چیز شد برام همه کار کرد
جاهایی که شرک ورزیدم خودش که همه چیز رو بهم داده بود همونو ازم گرفت تا یادم باشه از کجا داره اب میخوره نعمت هام
خدایی که خودش به خواسته من پاسخ میده نعمتی رو به من ارزانی میکنه ولی من مشرک میشم نه تنها یادم میره نعمت وارد زندگیم شده بلکه یادم میره که خدا اینکارو کرد برام
و چون به انسان آسیبی رسد، پروردگارش را در حال بازگشت به سوی او [برای برطرف شدن آسیبش] می خواند، سپس چون او را [برای رهایی از آن آسیب] نعمتی از جانب خود عطا کند، آن آسیب را که پیش تر برای برطرف شدنش دعا می کرد، فراموش می کند و دوباره برای خدا همتایانی قرار می دهد
خلاصه که هنوز که هنوزه ایمانم بسیار کمه
بسیار متضلضله
بسیار ضعیفه
دقیقا مثل رعد برقی در بیابانه که یه لحظه هست و کلا قطع میشه و در تاریکی قرار میگیری
فقط خودم و خودش میدونه که چقدر ضربه خوردم و همین الان هم دارم میخورم فقط بخاطر بی ایمانیم
فقط به خاطر اینکه به خودش وابسته نیستم
فقط به خاطر اینکه بهش اعتماد نمیکنم
فقط به همین خاطر
کسی که به خدا تکیه کنه که پشتش گرمه
وقتی احساس بی کسی میکنم صبح تا شب یعنی خدایی در وجودم نیست
وقتی میترسم از قیمت دلار یعنی ربی توی ذهنم وجود نداره
وقتی میترسم که نتونم کار خودم داشته باشم نتونم علاقم بشناسم نتونم … یعنی به خدای درون وجودم اعتقادی ندارم
سخته که بعد از سه سال هنوز اینطوری توی ایمان لنگ بزنی
دقیقا سه سال پیش شب یلدا دوره دوازده قدم رو خریدم
و توی یکسال زندگیم متحول شد
شاید ده درصد هم بهش عمل نمیکردما
ولی ترکوند
و ویژگی دوازده قدم توحید بود
و ویژگی دوازده قدم توحیده
یه جنس خاصی از ایمان که توی وجودت پیدا میشه
دلم تنگ شده برای اون روزا
دلم تنگ شده برای روزایی که فقط دنبال این بودم که دو ساعت بیشتر تنها باشم روی خودم کار کنم
دلم تنگ شده واسه روزایی که اینقدر وجود خدا در قلبم بود که دلم نمیخاست کسی رو ببینم کسی حرف بزنم
سلام داداش فکرکنم شماهم مثل من دنبال حرفهای تازه ای هستی که ازاستادبشنوی ولی به قول استادهمش یک چیزه احساس خوب=اتفاقات خوب بعدم خداکه نمرده خدازنده س دوباره همون کارهای3سال پیش روشروع کن ودوره12قدم برات تکراری شده همین کلاس روزشمارواوامه بده به شرط ایمان وازهرآلایندگ مجازی خودت وکنترل کن کنترل ذهن=کنترزندگی موفق باشی این اولین بارِکه پاسخ نوشتم دستم خیره اینم هدیه به شماشدناامیدی کارشیطان است فکرکنم برااولین بارکارموقشنگ انجام دادم.چون غیرازکامنت نوشتن کاردیگه بلدنیستم!خدایاحالاکه وارداین صراط مستقیم شدیم کمک کن که چه طورثابت قدم بمانیم چون منم دچارسردگمی میشم طبیعیه!موفق باشی امیوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم.
امروز از خدای خودم خاستم که منو به فایلی هدایت کنه که منو هدایت کرد به جهان بینی توحیدی و دیدم که نه لینک خریدش هست و نه تو قسمت محصولات اسمی ازش نیست و حتی اون قسمت بخش نظراتش خاموش بود و بعد منو هدایت کرد به این فایل
توحید و قبل این ک فایل پلی بشه چقد خوشرنگ بودن لباس استاد انرژی خوبی بهم داد و جلب توجه میکرد
چیزی که بهش نیاز داشتم همین توحید بود و وقتی فرمونو بدی دست فرمانروای دنیا چقد همه جا تو بهترین همزمانی ها قرارت میده
وقتی که داشتم فایلو گوش میکردم یهو یه تصویری مشابه داستان استاد برامن از ذهنم گزشت
این داستان داستان واقعی زندگی خودم تو بچگی بود و البته درجه ی شدتش خیلی از داستان استاد کمتر ولی از ذهنم گذشت و این خودش یه نشونه بود که این جا یه رد پایی از خودم بزارم
داستان برمیگرده به زمانی که کلاس اول راهنمایی یا دوم راهنمایی بودم و 12 13 سالم بود که به همراه خانواده توی تعطیلات تابستون که مدارس تعطیل بود رفته بودیم شهرستان خودمون مسافرت
یه روز که خونه ی داییم بودیم (همون روز) داییم تصمیم میگیره که با بقیه فامیل برن کوه و منم قبول میکنم که برم چون هیچ وقت کوه نرفته بودم و همچین بدمم نمیومد واسه یه بارم که شده برم تستش کنم و هیچ درک و تصوریم ازش نداشتم
من چون سن کمی داشتم و خب تا حالا هیچ وقتم کوه نوری نکرده بودم و کلا ادم ورزشکاریم نبودم کنار داییم پا به پاش داشتیم کوهو میرفتیم بالا
که من از بالای کوه تعادلمو از دست میدم و دستم از دست داییم ول میشه و از بالای کوه قل میخورم تا لب جاده
(من هیچی از اون اتفاق یادم نیست و اینا چیزهایی یوده که وقتی ک بهوش اومدم داشتن تعریف میکردن.و فقط تا اون جایی که داییم تصمیم میگیره بریم کوه و حاظر شدیم که بریم و یادمع)
من از بالای کوه جوری قل خورده بودم تا لب جاده که داییم با خودش گفت این دیگه مرد تموم شد
و هرکسی که اون اطراف بود و همین باورو داشت اون موقع
موقعی که رسیده بودم لب جاده بیهوش شده بودم و امبولانس میاد منو میبره بیمارستان و بعد از نیم ساعت یه ساعتی مه بهوش میام همشون میگفتن این داستان معجزه بوده که با وجود کلی تخته سنگ و خش و خاشاک و در دل کوه من فقط دندونم شکسته بود و زنده مونده بودم
و من تا نیم ساعت بعد بهوش اومدن در شوک بودم و خودمم باورم نمیشد که همچین اتفاقی افتاده
و اینو توی یکی از فایلای استاد که میگفت مرگو زندگی دست خداس وقتی کسی هنوز ماموریتش تموم نشده هیچی نمیتونه جلوی زنده نگه داشتنشو بگیره و اگه کسیم موقع رفتنش رسیدع هیچ کسی نمیتونه جلوی مرگشو بگیره
من اون روز ماموریتم تو این دنیا ادامه داشته و باید تو این مسیر درست قرار میگرفتم باید به وجود والای خودم پی میبردم و باید میفهمیدم هدف من از متولد شدنم چی بوده
من توی بیوپیجم زده یکتا پرست ولی تو این فایل معنیشو درک کردم و اصلا به معنیش فک کردم
خود یکتا پرست یه باور خیلی قوی توحیدی هستش که به جز خودش به کسی رو ننداز
یکتا پرستی یعنی بدانی نیرویی مطلق که بدون اجازه ش برگی از درخت نمیوفتد
صاحب و رعیست هست
اگه بتونی تمام لحظه ی زندگیت یکتا پرست باقی بمونی و اعتماد کنی اون وقت همون میشه که خدا میگه:
خوشحالم که تو این مسیر نورانی کنار شما هستم و هر روز یه جرعه از دریای بیپایان توحید و عشق الهی مینوشم. خدا رو شکر که تو این دنیا، جایی هست که با آدمهایی همدل و هممسیر، میتونیم از نعمتهای خدا بگیم و نورش رو توی لحظههامون جاری کنیم.
خدایا، ازت ممنونم که دستانت رو در قالب انسانهای نورتو کنارم قرار دادی و با عشق و حکمتت زندگیمو هدایت میکنی. امیدوارم همیشه در مسیر یکتاپرستی و عشق الهی ثابتقدم باشیم و هر لحظهمون جلوهای از حضور تو باشه.
الهی که نور توحید و آرامشِ ایمان همیشه تو قلبهامون بتابه…
وقتی خدا باشه، حتی تو سختترین لحظهها هم یه نور امید تو دلت روشنه. اون موقع که همه درها بسته میشن، خدا همون دری رو باز میکنه که فکرشم نمیکردی. وقتی دلت میگیره، فقط کافیه باهاش حرف بزنی، آروم آروم حس میکنی یه دستی رو دلت میکشه و سبک میشی.
خدا که باشه، اگه کل دنیا هم پشتت رو خالی کنن، بازم کمبودی حس نمیکنی. چون قدرت و عشقش تمومی نداره. فقط کافیه بهش اعتماد کنی، بقیهاشو بسپاری به خودش. اون موقع میبینی که چطور هر چیزی که واقعاً به نفعته، سر راهت قرار میگیره.
واقعاً که خدا برای بندهاش بیشتر از کافییه….
یکی از مهمترین قوانین خدا اینه که تمام اتفاقات زندگیمون، بدون استثنا، نتیجهی باورهای درونیمونه. یعنی هر چیزی که تو دنیای بیرون میبینیم، انعکاسی از دنیای درونمونه. اگه باور داشته باشی که لایق خوشبختی و نعمتهایی، کمکم میبینی که شرایط زندگیات هم تغییر میکنه و اتفاقات خوب به سمتت میان.
وقتی از عمق وجودت به یکتا بودن خدا ایمان داشته باشی و بهش توکل کنی، این باور مثل یه سپر محکم جلوی هر استرس و نگرانی رو میگیره. اونوقت سلامتی و آرامش نهتنها توی روحت، بلکه توی جسمت هم جریان پیدا میکنه. چون دیگه نگرانیهای بیخود ذهنت رو مشغول نمیکنن و بدنت هم به تبع اون آروم و سالم میمونه.
یکتاپرستی واقعی یعنی هر لحظه به یاد داشته باشی که یه قدرت بینهایت مهربون و توانا هواتو داره. این ایمان، مثل یه سرمایه اولیهست که میتونی باهاش زندگیت رو بسازی. اونوقت حتی توی سختترین شرایط هم میدونی که این فقط یه مرحلهست و پشت هر تاریکی، یه روشنایی منتظرته.
پس هر لحظه که بخوای رفتارت رو با قوانین خدا هماهنگ کنی، انگار داری خودت رو به یه چشمه جوشان از آرامش و نعمت وصل میکنی. و این یعنی همون زندگیای که همیشه آرزوش رو داشتی…
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار
سلام خدمت دوستان عزیزم در این مسیر توحید و یکتا پرستی
من این فایل را شاید بارها گوش داده باشم
اما درک چندانی نداشتم
یکی دو روز بود که بخاطر یکسری مسایل که هنوز اتفاق نیافتاده است
من یکسری پیش فرض های ذهنی داشتم که چنین کنم و فلان کنم
برای حل کردن این مسأله بیشتر روی دیگران حساب می کردم که فلانی ها اگر پا در میانی کند موضوع راحت حل و فصل می شود
و من خیالم راحت می شود و مسأله ختم می شود
دیروز حین پیادهروی که داشتم روی این موضوع خلی فکرم درگیر بود
و پلان های زیادی را در ذهنم می چیدم
اما بازهم ته ذهنم یکسری نگرانی های بود
صبح که از خواب بیدار شدم رفتم سایت و به روی نشانه امروزم زدم دیدم که یک مقاله اومد که فکر می کنم قبلاً ندیده باشم
این مقاله بسیار زیبا در مورد شرک و توحید بود
مقاله طولانی اما بیسار تاثیر گذار
نیشستم با تمرکز بیشتر این مقاله را مطالعه کردم و متوجه شدم که بابا من قشنگ دارم در مورد این موضوع که هنوز اتفاق نیافتاده است شرک می ورزم
من قدرت را از خداوند گرفتم و دادم دست انسانها
و متوجه شدم که من راحت خداوند را فراموش کرده ام و دلم خوش است که من دارم روی خودم کار می کنم
بخاطر همین موضوع که یاد کردم چقدر تمرکز من روی این بود که اگر فلانی ها کدام کاری کند حتما انجام می شود و مسأله ختم بخیر می شود
اما اگر آنها کاری نکند پس من از این بابت رنج می بینم
در حالیکه اینقدر فایل گوش می دهم
کامنت دوستان را مطالعه می کنم
کامنت می نویسم در سایت
اما بعضی موقع خلی فراموش کار می شویم و خداوند را فراموش می کنیم
اینجا بود که من به خودم آمدم که بابا من دارم با این گونه نگاه و فکرم شرک می ورزم
من خداوند را فراموش کرده ام
من قدرت خداوند را نا دیده گرفته ام
اینجا بود که از خداوند بخشش خواستم
خدایا مرا ببخش که من داشتم از آدمها درخواست قدرت و کمک می کردم
و بعداً این معنی آیاک نعبد و ایاکه نستعین که خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جویم خلی در قلبم پر رنگ شد و منم خلی زیاد تکرار کردم و راحت تر شدم
بعدش آمدم فایل اول توحید عملی را نگاه کردم
با تمرکز بیشتر و قلب آرام
چقدر از این فایل من لذت بردم و حالم را دیگر گون کرد
چقدر شاکر و سپاسگزار خداوند هستم بابت این همه آموزش های که می تواند مسیر درست و زیبایی زندگی را برای مان هموار و لذت بخش بی سازد
خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جویم
به نام خدایی که تنها وجود مطلق است و بقیه همه از او موجود شدند .
خدای که برای بنده اش کافی است کافیه کافی بهبود شرط اینکه بنده باور کند
اصل همه چیز توحید است
دلم می خواهد دلم ذهنم از همه چی غیر خودش پاک بشود خانه تکانی بشود مثل روز اولی که دنیا اومدم پاک و متصل بودم همونطور بشوم دوست دارم هر لحظه متصل باشم این قدر وجودم خالی باشد که هرچی خدا تو ظرفم می ریزد دریافت کنم
دوست دارم شفاف و واضح هدایت ها را بشنوم
یک دل سیر هر روز بشینم باهم حرف بزنیم
دلم می خواهد واقعا عاشقت بشوم ادا در نیاورم دلم می خواهد برام مهم نباشد بقیه چی فکر می کنن در موردم.
میدونی خدا فقط وقتی واقعا حالمون خوبه که به تو وصلیم
الان تازه فهمیدم حتی اون احساس خوب اون حال خوب را هم برای اینکه بیشتر به تو نزدیکم می خواهم.
اما استاد هشدار دادند اگر فکر می کنی خدا را داری ولی ثروت یا سلامتی یا روابط خوب را تجربه نمی کنی باورهات یا در مورد خدا خرابه یا در اون یکی موارد .
پس نمیشه خدا را داشت ولی نعمت ثروت های خدا را نداشت
نمیشه خدا را داشت ولی نعمت سلامتی را نداشت
نمیشه خدا را داشت ولی روابط عاشقانه با مخلوقات خدا نداشت .
اول فایل استاد یک هینت بزرگ دادند که نشستند و از خدا پرسیدن ، خدایا قراره من چکار کنم؟
خدایا من چکار کنم همه جوره تو را تو زندگیم داشته باشم ؟
سمانه جانم میدونی ، مدتی پیش رفتیم اون پارکی که اولین عکس پروفایلم گذاشته بودم . این بار برخلاف همیشه از مسیر جاده کشی شده برای پیاده روی نرفتیم و مسیر تپه ای را انتخاب کردیم .
دوست داشتم چند تا عکس بگیرم که یکی اش را برای پروفایلم بگذارم . جالبش اینجاست ، دو متر بالا می رفتیم منظره را نگاه میکردیم می گفتیم این خیلی عالیه از این بهتر نمیشود! عکس می گرفتیم دو باره دومتر بعدی می گفتیم این دیگر عالیه از این بهتر نمیشه! دوباره بالاتر میرفتیم و هر بار منظره ها زیباتر و جذاب تر بودن و ما هر بار فکر می کردیم دیگه از این زیباتر نمیشه!
همون جا احساس کردم کار کردن روی احساس خوب و رو موج خدا سوار بودن همین طور است و این که استاد می گن کار کردن و بهتر شدن تو قوانین انتهایی ندارد را اونجا فهمیدم.
البته من الان تو اجرای قوانین احساس اون کسی را دارم که تازه دارد یخش وا می رود . از بس که هول بودم و عجله داشتم کلاس اول را رد نکرده سر کلاس پنجم نشسته بودم. حالا با شنیدن فایل های رایگان دارد تازه یخم وا می شود (:
واقعا دوست دارم یک روز به جایی برسم که این متنی را که نوشتم زندگی کنم . مثلا تو قسمت ادا در نیاوردن و نظر بقیه خیلی بیشتر باید کار کنمَ.
اما همین نوشتن شنیدن خواندن کامنت ها و نقطه آبی خیلی به ذهن کمک می کند حواسش جمع بشود(:
چه جالب.البته برای خودم.همین یکی دو روز پیش به تسلیم خداوند بودن.به اینکه آیا فلانی برایم پارتی بازی کند.و … فکر میکردم.و امروز پاسخ سوالات ذهنم را گرفتم.همیشه هرآنچه برایم سوال یا درخواست بوده.استاد عباسمنش یکی دو روز بعدش برایم فراهم می کرده.البته فک کنم این موضوع برای اکثر اعضا اتفاق افتاده است.خدا قوت گروه تحقیقاتی عباسمنش
من هم مثل همه شما دوستان لحظه به لحظه درحال چک کردن کانال تلگرام بودم تا ببینم امروز خانوم شایسته عزیزم قراره کدوم فایل بینظیر استاد رو مرور کنه ، نمیتونم بگم چه حالی داشتم هرلحظه از این فایل رو که تماشا میکردم استاد حرف میزدن من اشک میریختم واقعا استاد رسالتی داشته و من از خدای بزرگم سپاسگزارم که از طریق استاد عزیزم هرروزدارم بیشتر و بیشتر به خدای بزرگم نزدیکتر میشم هر فایل استاد میتونه این عنوان رو داشته باشه ( توحید عملی ) چه عنوان قشنگی تمام فایلهای استاد منو به یاد خدا میندازه ولی همونجور که استاد بارهاو بارها تو فایلهاشون گفتن شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه در دل تاریکی شب برروی سنگ سیاه مخفی و پنهانه همش از خودم میپرسم چرا باید فراموش کنم که هرچی دارم و ندارم به لطف خدای بزرگمه و این بار استاد واقعا حال منو دگرگون کردن و تصمیم گرفتم که خیلی روی این باور کار کنم و فقط خدارو تو زندگیم ببینم وبعد دیدگاه محمد عزیز رو خوندم و واقعا لذت بردم درست میگفتن باید هرروز باخودم تکرارکنم من تسلیم فرمانروای عالمیان الله هستم خدایا شکرت بابت این آگاهیها
خانوم شایسته عزیزم واقعا ممنون بخاطر کامنتهای زیبایی که با ما به اشتراک میذارید ، استادجونم خیلی دوستون دارم
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام ،
روز 23 ام …
خدایا از تو برای این روز عالی بی نهایت سپاسگزام ،
خدایا شکرت ک منو هدایتم کردی به این مسیر عالی و زیبای توحید .
واقعا این راه بهترین راهی است که در زندگیم در آن پا گذاشتم .
خدایا شکرت ،
بله استاد شما اون روز رو زنده موندید و واقعا به اون وظیفه ای که داشتید به بهترین شکل عمل کردید .
من بعد از آشناییم با شما زندگیم قابل مقایسه با قبل از آن نیست . من بعد از آشناییم با شما خدارو پیدا کردم ، شرک هام که خیلی زیاد بود از بین رفت و یک نفر دیگری شدم ، من زنده شدم ،
درسته این روزا گاهی تو زندگیم چالش ها رخ میده ولی من راه حلش رو یه جوری پیدا میکنم درسته من هنوز خیلی فاصله دارم با توحید کامل ،
ولی خدا شاهده که اصلا قابل مقایسه نیستم با گذشته ام .
من قبلا اگر چالشی رخ میداد فکر میکردم که این امتحان خداست ، این تقدیره . الان ولی با توجه به آموزه های استاد به دنبال راه حل و یا علت فرکانسی میگردم و همین عامل سبب میشه که در مسی بهبودی قدم بردارم حداقل ، شاید فوری اون چالش حل نشه ولی خوبیش اینه که بهبود های کوچک روزانه رخ میده چیزی که قبلها نبود ، قبلها تاریکی بود ، هر کاری میکردم بازم تاریکی بود . واقعا از استاد برای این مسیری که رفتن و این فایلها رو آماده کردند سپاسگزارم .
از خدای خوبم که منو هدایت کرد به این راه سپاسگزارم .
واقعا توحید همه چیزه ، همه چیز …
استاد بزرگوار و هم کیشان مسیر آگاهی سلام
من به وسیله دوست عزیزم آفتاب به این سایت هدایت شدم و خدا رو شاکرم که سه ماهه وارد مسیر آگاهی و بهتره بگم عشق آگاهی شدم. بهترین روشنایی این مسیر برای من همین سرفصل توحید عملی استاد بود و فکر میکنم سنگ بنای این باور و مسیر هست. اتفاقاتی در این مدت افتاد تا من هر روز شاهد طلوع خورشید باشم و سحرخیزی رو تمرین کنم. عشق و لذتی در اون زمان از روز چشیدم که برای تجربش هر روز منتظرم.مدت ها پیش فکر میکردم در مکان به خصوصی خدا رو پیدا کردم و برای لمسش باید در همون جایگاه و مکان قرار بگیرم اما الان خدا رو در تمامی لحظاتم حس میکنم و حضورش معنابخش تمامی اجزا و اتفاقات زندگی هست. آرام شدم و دست برداشتم از امید بستن به خلق چون من جزیی از خالقی قدرتمند هستم.خدا رو شاکرم که منو به خودم وانگذاشت. از زمانی که وارد این مسیر شدم تازه فهمیدم حافظ از چه عشقی صحبت میکنه وقتی میگه ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما یا سعدی وقتی میگه امید تو بیرون کرد از دل همه امیدی سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی. بله من یکبار واقعا عاشق شدم به عشق الهی. خودم رو ملزم و متعهد کردم که الهامات و نشانه های حضرت عشق رو هر روز بنویسم. خدا رو قسم اینمسیر حقیقت محضه و من قول دادم نشانه ها رو ببینم و از او خواستم که من رو بینا کنه به نشانه های قشنگش. آرزوی چشمان حقیقت بین دارم براتون.شما را به خدای یگانه میسپارم و عشق و شفقت بدرقه راهتان.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت همه دوستان عزیز و استاد گرامی و خانم شایسته مهربون
خداروشکر میکنم بخاطر اینکه بهم گفت تو تنها نیستی و من در هر لحظه از همه طرف تورو احاطه کردم.
تو این مسیری که گذشت تا الان من خیلی چیزها در مورد خودم فهمیدم.تقریبا چهار ماه طول کشیده که من این دوره سی روزه رو بگذرونم.
خیلی اتفاقات افتاد توی این مسیر برام.معجزه ها زیاد بود،نجواها زیاد بود،کارهای اشتباه زیاد بود.
خیلی سخته بدونی داری یکار اشتباه میکنی و بازم اونکارو انجام بدی.
بعضی اوقات از خودم می پرسم کار درست چیه؟
من چیکار باید بکنم؟
احساسات متضادی رو تجربه میکنم.
بیشتر از هروقت دیگه ای هیجان زدم برای شروع زندگی جدید
همه چیز در زمان مناسب خودش اتفاق می افته.
هرفایلی از این سفر که گوش دادم ربط داشت به جریان هایی که اون روز باهاشون درگیر بودم.
خدایا شکرت بسیار هیجان زدم برای شنیدن فایل های اخر،حس میکنم قرار آخرین روز این روزشمار گنج بهم بدن.
خدایا شکرت
بدن سالم بهم دادی،چشم بهم دادی،خانواده ای بهم دادی که حمایتم کردند،مسیر رو برام هموار کردن،خدیاا شکرت بهم پول دادی،خدایا شکرت اینهمه آدم اومدن و رفتن و تو به واسطه اونها درسی به من دادی ،خدایا شکرت خانواده دارم،خونه خوشگل داریم،وسایل رفاهی داریم تو خونمون،من برای خودم اتاق دارم،خدایا شکرت که اسمونو برامون خلق کردی،بخاطر این هوای فوق العاده آرت ممنونم،خدایا شکرت به من فرصت زندگی دادی،خدایا ثروت بیشتری بهم بده،سلامنی بیشتر بهم بده،خدایا روابط سالم تر بهم بده،خدایا عشق رو به زندگیم بیار،خدایا کمکم کن پایان نامم رو بتونم به بهترین نحو بنویسم،خدایا کمکم کن فقط تورو قدرت مطلق بدونم،خدایا سفرهای لوکس میخوام،جنگل رفتن میخوام،خرید ماشین میخوام،امروز در مورد این سرچ کردم که آیا تو ایران میشه هلیکوپتر شخصی داشت؟
خیلی عجیبه برام من دارم به این فکر میکنم که یه روز حت شخصی خودمو داشته باشم،یعنی من میخوام بی نهایت به ثروت برسم.
مطمئنم که در پناه تو با هدایت تو تمام این اتفاقات رقم میخوره.
خدایا شکرت
هرچی بیشتر و بیشتر توی سایت و دوره ها میگردم
هرچی بیشتر توی تجربیات خودم میگردم
میرسم به اینکه بی ایمانی فقط سرت بلا میاره و لاغیر
سلام :)
میخام تایید کنم که اگه با خدا باشی پادشاه میشی پادشاه زندگیت
اگه خانم باشی بقیه مثل ملکه ها باهات برخورد میکنن
اگر آقا باشی بقیه مثل پادشاه
جاهایی که به خودش توکل کردم برام همه چیز شد برام همه کار کرد
جاهایی که شرک ورزیدم خودش که همه چیز رو بهم داده بود همونو ازم گرفت تا یادم باشه از کجا داره اب میخوره نعمت هام
خدایی که خودش به خواسته من پاسخ میده نعمتی رو به من ارزانی میکنه ولی من مشرک میشم نه تنها یادم میره نعمت وارد زندگیم شده بلکه یادم میره که خدا اینکارو کرد برام
مشرک میشم
ناسپاس میشم
شاکی میشم از خدا
که ای بابا؟!
این یکی چرا نمیشه؟
چرا فلانی اونو داره من ندارم؟
خدایا چرا چرا چرا …
به همین راحتی فراموش میکنم ..
وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَهً مِنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَادًا
و چون به انسان آسیبی رسد، پروردگارش را در حال بازگشت به سوی او [برای برطرف شدن آسیبش] می خواند، سپس چون او را [برای رهایی از آن آسیب] نعمتی از جانب خود عطا کند، آن آسیب را که پیش تر برای برطرف شدنش دعا می کرد، فراموش می کند و دوباره برای خدا همتایانی قرار می دهد
خلاصه که هنوز که هنوزه ایمانم بسیار کمه
بسیار متضلضله
بسیار ضعیفه
دقیقا مثل رعد برقی در بیابانه که یه لحظه هست و کلا قطع میشه و در تاریکی قرار میگیری
فقط خودم و خودش میدونه که چقدر ضربه خوردم و همین الان هم دارم میخورم فقط بخاطر بی ایمانیم
فقط به خاطر اینکه به خودش وابسته نیستم
فقط به خاطر اینکه بهش اعتماد نمیکنم
فقط به همین خاطر
کسی که به خدا تکیه کنه که پشتش گرمه
وقتی احساس بی کسی میکنم صبح تا شب یعنی خدایی در وجودم نیست
وقتی میترسم از قیمت دلار یعنی ربی توی ذهنم وجود نداره
وقتی میترسم که نتونم کار خودم داشته باشم نتونم علاقم بشناسم نتونم … یعنی به خدای درون وجودم اعتقادی ندارم
سخته که بعد از سه سال هنوز اینطوری توی ایمان لنگ بزنی
دقیقا سه سال پیش شب یلدا دوره دوازده قدم رو خریدم
و توی یکسال زندگیم متحول شد
شاید ده درصد هم بهش عمل نمیکردما
ولی ترکوند
و ویژگی دوازده قدم توحید بود
و ویژگی دوازده قدم توحیده
یه جنس خاصی از ایمان که توی وجودت پیدا میشه
دلم تنگ شده برای اون روزا
دلم تنگ شده برای روزایی که فقط دنبال این بودم که دو ساعت بیشتر تنها باشم روی خودم کار کنم
دلم تنگ شده واسه روزایی که اینقدر وجود خدا در قلبم بود که دلم نمیخاست کسی رو ببینم کسی حرف بزنم
خدایا به یک ایمان راسخ هدایتم کن
ایمان در عمل
توحید عملی
و به استمرار این مسیر یاریم برسان :)
سلام داداش فکرکنم شماهم مثل من دنبال حرفهای تازه ای هستی که ازاستادبشنوی ولی به قول استادهمش یک چیزه احساس خوب=اتفاقات خوب بعدم خداکه نمرده خدازنده س دوباره همون کارهای3سال پیش روشروع کن ودوره12قدم برات تکراری شده همین کلاس روزشمارواوامه بده به شرط ایمان وازهرآلایندگ مجازی خودت وکنترل کن کنترل ذهن=کنترزندگی موفق باشی این اولین بارِکه پاسخ نوشتم دستم خیره اینم هدیه به شماشدناامیدی کارشیطان است فکرکنم برااولین بارکارموقشنگ انجام دادم.چون غیرازکامنت نوشتن کاردیگه بلدنیستم!خدایاحالاکه وارداین صراط مستقیم شدیم کمک کن که چه طورثابت قدم بمانیم چون منم دچارسردگمی میشم طبیعیه!موفق باشی امیوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم.
🟨به نام رب وهاب 🟨
امروز از خدای خودم خاستم که منو به فایلی هدایت کنه که منو هدایت کرد به جهان بینی توحیدی و دیدم که نه لینک خریدش هست و نه تو قسمت محصولات اسمی ازش نیست و حتی اون قسمت بخش نظراتش خاموش بود و بعد منو هدایت کرد به این فایل
توحید و قبل این ک فایل پلی بشه چقد خوشرنگ بودن لباس استاد انرژی خوبی بهم داد و جلب توجه میکرد
چیزی که بهش نیاز داشتم همین توحید بود و وقتی فرمونو بدی دست فرمانروای دنیا چقد همه جا تو بهترین همزمانی ها قرارت میده
وقتی که داشتم فایلو گوش میکردم یهو یه تصویری مشابه داستان استاد برامن از ذهنم گزشت
این داستان داستان واقعی زندگی خودم تو بچگی بود و البته درجه ی شدتش خیلی از داستان استاد کمتر ولی از ذهنم گذشت و این خودش یه نشونه بود که این جا یه رد پایی از خودم بزارم
داستان برمیگرده به زمانی که کلاس اول راهنمایی یا دوم راهنمایی بودم و 12 13 سالم بود که به همراه خانواده توی تعطیلات تابستون که مدارس تعطیل بود رفته بودیم شهرستان خودمون مسافرت
یه روز که خونه ی داییم بودیم (همون روز) داییم تصمیم میگیره که با بقیه فامیل برن کوه و منم قبول میکنم که برم چون هیچ وقت کوه نرفته بودم و همچین بدمم نمیومد واسه یه بارم که شده برم تستش کنم و هیچ درک و تصوریم ازش نداشتم
من چون سن کمی داشتم و خب تا حالا هیچ وقتم کوه نوری نکرده بودم و کلا ادم ورزشکاریم نبودم کنار داییم پا به پاش داشتیم کوهو میرفتیم بالا
که من از بالای کوه تعادلمو از دست میدم و دستم از دست داییم ول میشه و از بالای کوه قل میخورم تا لب جاده
(من هیچی از اون اتفاق یادم نیست و اینا چیزهایی یوده که وقتی ک بهوش اومدم داشتن تعریف میکردن.و فقط تا اون جایی که داییم تصمیم میگیره بریم کوه و حاظر شدیم که بریم و یادمع)
من از بالای کوه جوری قل خورده بودم تا لب جاده که داییم با خودش گفت این دیگه مرد تموم شد
و هرکسی که اون اطراف بود و همین باورو داشت اون موقع
موقعی که رسیده بودم لب جاده بیهوش شده بودم و امبولانس میاد منو میبره بیمارستان و بعد از نیم ساعت یه ساعتی مه بهوش میام همشون میگفتن این داستان معجزه بوده که با وجود کلی تخته سنگ و خش و خاشاک و در دل کوه من فقط دندونم شکسته بود و زنده مونده بودم
و من تا نیم ساعت بعد بهوش اومدن در شوک بودم و خودمم باورم نمیشد که همچین اتفاقی افتاده
و اینو توی یکی از فایلای استاد که میگفت مرگو زندگی دست خداس وقتی کسی هنوز ماموریتش تموم نشده هیچی نمیتونه جلوی زنده نگه داشتنشو بگیره و اگه کسیم موقع رفتنش رسیدع هیچ کسی نمیتونه جلوی مرگشو بگیره
من اون روز ماموریتم تو این دنیا ادامه داشته و باید تو این مسیر درست قرار میگرفتم باید به وجود والای خودم پی میبردم و باید میفهمیدم هدف من از متولد شدنم چی بوده
من توی بیوپیجم زده یکتا پرست ولی تو این فایل معنیشو درک کردم و اصلا به معنیش فک کردم
خود یکتا پرست یه باور خیلی قوی توحیدی هستش که به جز خودش به کسی رو ننداز
یکتا پرستی یعنی بدانی نیرویی مطلق که بدون اجازه ش برگی از درخت نمیوفتد
صاحب و رعیست هست
اگه بتونی تمام لحظه ی زندگیت یکتا پرست باقی بمونی و اعتماد کنی اون وقت همون میشه که خدا میگه:
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟
به نام خداوند یکتا
خدایا، هر چی دارم و ندارم، همه از توئه…
سلام به استاد عزیز، دستان خدا روی زمین،
مریم جان نازنینم و دوستان توحیدی مهربانم در سایت…
خوشحالم که تو این مسیر نورانی کنار شما هستم و هر روز یه جرعه از دریای بیپایان توحید و عشق الهی مینوشم. خدا رو شکر که تو این دنیا، جایی هست که با آدمهایی همدل و هممسیر، میتونیم از نعمتهای خدا بگیم و نورش رو توی لحظههامون جاری کنیم.
خدایا، ازت ممنونم که دستانت رو در قالب انسانهای نورتو کنارم قرار دادی و با عشق و حکمتت زندگیمو هدایت میکنی. امیدوارم همیشه در مسیر یکتاپرستی و عشق الهی ثابتقدم باشیم و هر لحظهمون جلوهای از حضور تو باشه.
الهی که نور توحید و آرامشِ ایمان همیشه تو قلبهامون بتابه…
وقتی خدا باشه، حتی تو سختترین لحظهها هم یه نور امید تو دلت روشنه. اون موقع که همه درها بسته میشن، خدا همون دری رو باز میکنه که فکرشم نمیکردی. وقتی دلت میگیره، فقط کافیه باهاش حرف بزنی، آروم آروم حس میکنی یه دستی رو دلت میکشه و سبک میشی.
خدا که باشه، اگه کل دنیا هم پشتت رو خالی کنن، بازم کمبودی حس نمیکنی. چون قدرت و عشقش تمومی نداره. فقط کافیه بهش اعتماد کنی، بقیهاشو بسپاری به خودش. اون موقع میبینی که چطور هر چیزی که واقعاً به نفعته، سر راهت قرار میگیره.
واقعاً که خدا برای بندهاش بیشتر از کافییه….
یکی از مهمترین قوانین خدا اینه که تمام اتفاقات زندگیمون، بدون استثنا، نتیجهی باورهای درونیمونه. یعنی هر چیزی که تو دنیای بیرون میبینیم، انعکاسی از دنیای درونمونه. اگه باور داشته باشی که لایق خوشبختی و نعمتهایی، کمکم میبینی که شرایط زندگیات هم تغییر میکنه و اتفاقات خوب به سمتت میان.
وقتی از عمق وجودت به یکتا بودن خدا ایمان داشته باشی و بهش توکل کنی، این باور مثل یه سپر محکم جلوی هر استرس و نگرانی رو میگیره. اونوقت سلامتی و آرامش نهتنها توی روحت، بلکه توی جسمت هم جریان پیدا میکنه. چون دیگه نگرانیهای بیخود ذهنت رو مشغول نمیکنن و بدنت هم به تبع اون آروم و سالم میمونه.
یکتاپرستی واقعی یعنی هر لحظه به یاد داشته باشی که یه قدرت بینهایت مهربون و توانا هواتو داره. این ایمان، مثل یه سرمایه اولیهست که میتونی باهاش زندگیت رو بسازی. اونوقت حتی توی سختترین شرایط هم میدونی که این فقط یه مرحلهست و پشت هر تاریکی، یه روشنایی منتظرته.
پس هر لحظه که بخوای رفتارت رو با قوانین خدا هماهنگ کنی، انگار داری خودت رو به یه چشمه جوشان از آرامش و نعمت وصل میکنی. و این یعنی همون زندگیای که همیشه آرزوش رو داشتی…
من پرستو، دل رها در آسمان
نه به دین خاصی اسیر، نه به بندِ این جهان
نه به رسم و مذهبِ این خاکیان
من یکتاپرستم، عاشقِ آن بینشان
راه ابراهیم و آیین حنیف
دل سپرده بر خدای بیخریف
هر کجا ردّی ز یکتایی بُوَد
قلب من آنجا به شیدایی رود
در حریم عشق، هر رنگی محو
جز خدا در چشم من، هر چه، سهو
خویش را در بند نامی نسپرم
جز به عشق او به جایی نگذرم
جان من پروازه در دشت یقین
جز خدا در دل نگیرد هیچ دین……
خدایا پرستو عاااشقته…..
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار
سلام خدمت دوستان عزیزم در این مسیر توحید و یکتا پرستی
من این فایل را شاید بارها گوش داده باشم
اما درک چندانی نداشتم
یکی دو روز بود که بخاطر یکسری مسایل که هنوز اتفاق نیافتاده است
من یکسری پیش فرض های ذهنی داشتم که چنین کنم و فلان کنم
برای حل کردن این مسأله بیشتر روی دیگران حساب می کردم که فلانی ها اگر پا در میانی کند موضوع راحت حل و فصل می شود
و من خیالم راحت می شود و مسأله ختم می شود
دیروز حین پیادهروی که داشتم روی این موضوع خلی فکرم درگیر بود
و پلان های زیادی را در ذهنم می چیدم
اما بازهم ته ذهنم یکسری نگرانی های بود
صبح که از خواب بیدار شدم رفتم سایت و به روی نشانه امروزم زدم دیدم که یک مقاله اومد که فکر می کنم قبلاً ندیده باشم
این مقاله بسیار زیبا در مورد شرک و توحید بود
مقاله طولانی اما بیسار تاثیر گذار
نیشستم با تمرکز بیشتر این مقاله را مطالعه کردم و متوجه شدم که بابا من قشنگ دارم در مورد این موضوع که هنوز اتفاق نیافتاده است شرک می ورزم
من قدرت را از خداوند گرفتم و دادم دست انسانها
و متوجه شدم که من راحت خداوند را فراموش کرده ام و دلم خوش است که من دارم روی خودم کار می کنم
بخاطر همین موضوع که یاد کردم چقدر تمرکز من روی این بود که اگر فلانی ها کدام کاری کند حتما انجام می شود و مسأله ختم بخیر می شود
اما اگر آنها کاری نکند پس من از این بابت رنج می بینم
در حالیکه اینقدر فایل گوش می دهم
کامنت دوستان را مطالعه می کنم
کامنت می نویسم در سایت
اما بعضی موقع خلی فراموش کار می شویم و خداوند را فراموش می کنیم
اینجا بود که من به خودم آمدم که بابا من دارم با این گونه نگاه و فکرم شرک می ورزم
من خداوند را فراموش کرده ام
من قدرت خداوند را نا دیده گرفته ام
اینجا بود که از خداوند بخشش خواستم
خدایا مرا ببخش که من داشتم از آدمها درخواست قدرت و کمک می کردم
و بعداً این معنی آیاک نعبد و ایاکه نستعین که خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جویم خلی در قلبم پر رنگ شد و منم خلی زیاد تکرار کردم و راحت تر شدم
بعدش آمدم فایل اول توحید عملی را نگاه کردم
با تمرکز بیشتر و قلب آرام
چقدر از این فایل من لذت بردم و حالم را دیگر گون کرد
چقدر شاکر و سپاسگزار خداوند هستم بابت این همه آموزش های که می تواند مسیر درست و زیبایی زندگی را برای مان هموار و لذت بخش بی سازد
خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جویم
خدایا صد هزار بار شکرت
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدایی که تنها وجود مطلق است و بقیه همه از او موجود شدند .
خدای که برای بنده اش کافی است کافیه کافی بهبود شرط اینکه بنده باور کند
اصل همه چیز توحید است
دلم می خواهد دلم ذهنم از همه چی غیر خودش پاک بشود خانه تکانی بشود مثل روز اولی که دنیا اومدم پاک و متصل بودم همونطور بشوم دوست دارم هر لحظه متصل باشم این قدر وجودم خالی باشد که هرچی خدا تو ظرفم می ریزد دریافت کنم
دوست دارم شفاف و واضح هدایت ها را بشنوم
یک دل سیر هر روز بشینم باهم حرف بزنیم
دلم می خواهد واقعا عاشقت بشوم ادا در نیاورم دلم می خواهد برام مهم نباشد بقیه چی فکر می کنن در موردم.
میدونی خدا فقط وقتی واقعا حالمون خوبه که به تو وصلیم
الان تازه فهمیدم حتی اون احساس خوب اون حال خوب را هم برای اینکه بیشتر به تو نزدیکم می خواهم.
اما استاد هشدار دادند اگر فکر می کنی خدا را داری ولی ثروت یا سلامتی یا روابط خوب را تجربه نمی کنی باورهات یا در مورد خدا خرابه یا در اون یکی موارد .
پس نمیشه خدا را داشت ولی نعمت ثروت های خدا را نداشت
نمیشه خدا را داشت ولی نعمت سلامتی را نداشت
نمیشه خدا را داشت ولی روابط عاشقانه با مخلوقات خدا نداشت .
اول فایل استاد یک هینت بزرگ دادند که نشستند و از خدا پرسیدن ، خدایا قراره من چکار کنم؟
خدایا من چکار کنم همه جوره تو را تو زندگیم داشته باشم ؟
﴿ وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ﴾
سلام به نفیسه جان نازنینم.
سال نو مبارک.
ممنونم از پیامت برای تبریک سال نو.
الان رسیدم به این کامنتت و این قسمت عین تلنگر هست برام:
اگر فکر می کنی خدا را داری ولی ثروت یا سلامتی یا روابط خوب را تجربه نمی کنی باورهات یا در مورد خدا خرابه یا در اون یکی موارد .
این کامنتت عین شهد و عسل بود.
مرسی که وصل شدی و نوشتیش.
الهی شکر که خوندمش.
حسم میگه وقتی صلح درون ندارم، یعنی اتصالم با منبع قطع شده.
اینطوری آرامش ندارم.
رابطه خوب و ثروت و سلامتی هم دور میشه ازم.
نیایشت با خدا خیلی دلچسب بود.
منم همینایی که نوشتی رو میخوام:
یک دل سیر هر روز بشینم باهم حرف بزنیم.
دلم می خواهد واقعا عاشقت بشوم، ادا در نیاورم.
دلم می خواهد برام مهم نباشه بقیه چی فکر می کنن در موردم.
ماچ به رویِ ماهت.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام و ماچ ماچ به روی بهشتی ات سمانه جان
من هم ممنونم برای نقطه آبی الهی
سمانه جانم میدونی ، مدتی پیش رفتیم اون پارکی که اولین عکس پروفایلم گذاشته بودم . این بار برخلاف همیشه از مسیر جاده کشی شده برای پیاده روی نرفتیم و مسیر تپه ای را انتخاب کردیم .
دوست داشتم چند تا عکس بگیرم که یکی اش را برای پروفایلم بگذارم . جالبش اینجاست ، دو متر بالا می رفتیم منظره را نگاه میکردیم می گفتیم این خیلی عالیه از این بهتر نمیشود! عکس می گرفتیم دو باره دومتر بعدی می گفتیم این دیگر عالیه از این بهتر نمیشه! دوباره بالاتر میرفتیم و هر بار منظره ها زیباتر و جذاب تر بودن و ما هر بار فکر می کردیم دیگه از این زیباتر نمیشه!
همون جا احساس کردم کار کردن روی احساس خوب و رو موج خدا سوار بودن همین طور است و این که استاد می گن کار کردن و بهتر شدن تو قوانین انتهایی ندارد را اونجا فهمیدم.
البته من الان تو اجرای قوانین احساس اون کسی را دارم که تازه دارد یخش وا می رود . از بس که هول بودم و عجله داشتم کلاس اول را رد نکرده سر کلاس پنجم نشسته بودم. حالا با شنیدن فایل های رایگان دارد تازه یخم وا می شود (:
واقعا دوست دارم یک روز به جایی برسم که این متنی را که نوشتم زندگی کنم . مثلا تو قسمت ادا در نیاوردن و نظر بقیه خیلی بیشتر باید کار کنمَ.
اما همین نوشتن شنیدن خواندن کامنت ها و نقطه آبی خیلی به ذهن کمک می کند حواسش جمع بشود(:
لپ های حافظ را ببوس
پر از احساس خوب غرق نور و سرور و شادی باشی
چه جالب.البته برای خودم.همین یکی دو روز پیش به تسلیم خداوند بودن.به اینکه آیا فلانی برایم پارتی بازی کند.و … فکر میکردم.و امروز پاسخ سوالات ذهنم را گرفتم.همیشه هرآنچه برایم سوال یا درخواست بوده.استاد عباسمنش یکی دو روز بعدش برایم فراهم می کرده.البته فک کنم این موضوع برای اکثر اعضا اتفاق افتاده است.خدا قوت گروه تحقیقاتی عباسمنش
سلام به استاد عزیز و همه اعضای خانواده خودم
من هم مثل همه شما دوستان لحظه به لحظه درحال چک کردن کانال تلگرام بودم تا ببینم امروز خانوم شایسته عزیزم قراره کدوم فایل بینظیر استاد رو مرور کنه ، نمیتونم بگم چه حالی داشتم هرلحظه از این فایل رو که تماشا میکردم استاد حرف میزدن من اشک میریختم واقعا استاد رسالتی داشته و من از خدای بزرگم سپاسگزارم که از طریق استاد عزیزم هرروزدارم بیشتر و بیشتر به خدای بزرگم نزدیکتر میشم هر فایل استاد میتونه این عنوان رو داشته باشه ( توحید عملی ) چه عنوان قشنگی تمام فایلهای استاد منو به یاد خدا میندازه ولی همونجور که استاد بارهاو بارها تو فایلهاشون گفتن شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه در دل تاریکی شب برروی سنگ سیاه مخفی و پنهانه همش از خودم میپرسم چرا باید فراموش کنم که هرچی دارم و ندارم به لطف خدای بزرگمه و این بار استاد واقعا حال منو دگرگون کردن و تصمیم گرفتم که خیلی روی این باور کار کنم و فقط خدارو تو زندگیم ببینم وبعد دیدگاه محمد عزیز رو خوندم و واقعا لذت بردم درست میگفتن باید هرروز باخودم تکرارکنم من تسلیم فرمانروای عالمیان الله هستم خدایا شکرت بابت این آگاهیها
خانوم شایسته عزیزم واقعا ممنون بخاطر کامنتهای زیبایی که با ما به اشتراک میذارید ، استادجونم خیلی دوستون دارم